https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-12-20 20:32:562024-10-21 14:54:49سفر به دور آمریکا | قسمت 100
530نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلامی با عطر خوش عشق تقدیم به تمام همسفرای عزیزم و به استاد همیشه قهرمانم و خانم شایسته ی مهربانم و دادش عزیزم مایک پر انرژی و شادم
خدارو هزاران بار سپاسگزارم که تونستم با شما عزیزان دلم همسفر بشم و با اینکه روحم فقط با شما بود ولی این سفر خاطرات زیبایی برایم داشت تجربه هایی که فقط برایم شیرینی و زیبایی داشت . این سفر منو پخته تر کرد منو صبورتر و زیبابین تر کرده و این سفر فقط تمرکز بر زیبایی ها رو بهم یاد داده و بهم یاد داد که همیشه از هر چی که خدا بهم داده ازش لذت ببرم و سپاسگزارش باشم. و چقدر عالی تکاملم رو دارم حس میکنم و عالی ترین و زیباترین حال و هوا رو دارم.
راستش دستاوردهای این سفر برایم انقدر زیاد بوده که فقط چیزایی که یادم میاد رو براتون به قلم تحریر درمیارم:
میدونید استاد عزیزم و مریم نازنینم من با این سفر بزرگ شدم و بهم یاد دادین که همیشه رها باشم و از زمان حالم لذت ببرم و زندگیم را خودم بسازم چون من خودم هستم که خالق زندگیم هستم و مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم.
من توی این سفرنامه ازادی و ازاد بودن رو یاد گرفتم و همیشه ازادی رو دوست داشتم و دارم و توی همه ی زمینه ها و الان ازادی رو خداروشکر دارم تجربه میکنم.
من توی این سفرنامه یاد گرفتم که هر موقع با مسئله ای روبرو شدم خودم بشینم و با کمک خدا حلش کنم .
من با این سفردیدم نسبت به همه چیز عوض شده نسبت به خودم و خدای خودم و تضادها رو برای خودم یه هدیه از طرف خدا میدونم چون از توی دل همین تضادها هست که خاسته هام مشخص میشه و میتونم زیباترین ها رو برای خودم رقم بزنم. و خودم رو توانایی هایم رو شناختم.
من توی این سفرنامه دوستای زیادی رو پیدا کردم دوستایی که ازشون چیزایی یاد گرفتم که برام یه دنیا ارزش دارند و افتخار میکنم که باهاشون توی یه خانواده هستم .
من با این سفرنامه سلامتی م رو هم در جسمم و هم در روحم و هم در زندگیم رو دباره تجربه کردم و خداروشکر الان سالم و تندرست هستم.
من توی این سفرنامه اعتماد به نفس م رو عالی ساختم و چنان شخصیتی برای خودم ساختم که به خودم افتخار میکنم و خدارو از این بابت این همه زیبایی در شخصیتم هزاران بار شکر میکنم.
من توی این سفرنامه شادی رو به خونه ی دلم دوباره برگردونم و یه ادم شاد و از کوچکترین چیزهایی که میبنم لذت میبرم و از شادی دیگران چنان خوشحال میشم و لبخند روی لبام میاد که انگار اون اتفاق زیبا برای خودم افتاده.
این سفرنامه چگونه ثروتمند شدن رو بهم یاد داد و یاد داد که با کم ترین سرمایه میتونی عالی ترین کسب و کارها رو برای خودت راه بندازی و بهم یاد داد که ثروتمند شدن یکی از زیباترین و یکی از معنوی ترین کارهای دنیاست و من برای ثروتمند شدنم تمام تلاش م رو به کار میگیرم و روزی میام و خبرهای خوب رو از ثروتمند شدنم بهتون میگم.
من توی این سفرنامه خدارو توی وجودم پیدا کردم خدایی که هر لحظه با منه هر لحظه دارم با تمام وجودم حسش میکنم دارم باهاش عشق میکنم و انقدر با هم دوست و رفیق شدیم که هر وقت درخواستی ازش کنم منو به زیباترین شکل ممکن اجابت میکنه و بارها و بارها شده از شدت خوشحالی اشک ریختم و سجده ی شکر بجا اوردم .
من با این سفرنامه تا بهشت بی نهایت خدا رفتم و بهشتی رو تجربه کردم که ادماش یه دنیا زیبایی رو بهم هدیه دادن .
من توی این سفرنامه خودم رو بیشتر شناختم منی که تا قبل از این سفرنامه و تا قبل از اشنایی با این خانواده ی بی نظیرم برای خودم هیچ ارزشی قائل نبودم ولی الان خودم رو ارزشمند ترین فرد توی دنیا میدونم و برای خودم دارم زیباترین لحظه ها رو رقم میزنم و خودم رو با تمام وجودم دوست دارم و عاشق خودم شدم و همیشه با لبخند با خودم حرف میزنم و عاشقانه خودم رو مهمان زیبا ترین هدیه ها میکنم.
این سفرنامه منو عاشق کرد و بهم رابطه های زیبا رو یاد داد.
بخدا این سفرنامه برام اینقدر زیبایی و نتیجه های زیبا داشته که کم میارم بنویسم .
استاد عزیزم و مریم مهربان و زیبایم ؛ فقط میتونم بگم از تمام زحمات بی وقفه تون بی نهایت سپاسگزارم و تا عمر دارم براتون ارزوی بهترین ها رو دارم.
استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و مهربانم ؛ من و دوستانم مشتاقانه منتظر فصل دوم از این سفرنامه هستیم .
ممنونم از لطفتون و خدارو شکر میکنم بابت دوستان همفرکانسی چون شما رو دارم. و چقدر جمله ی پایانی تون رو دوست داشتم و چه زیباست همیشه تسلیم او باشیم و همه ی کارها رو به خودش بسپاریم.
انشالله هر جا که هستین شاد باشید و سلامت و پر انرژی و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست عزیزم
خدایا شکرت به خاطر این همه دوستان نابی که دارم و برایم این همه زیبایی را برایم به ارمغان میارن. الهام عزیزم از شما یه دنیا ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتین و کامنت منو با عشق تون خوندین .
منم از کامنت های زیبایت که برایم یه دنیا ارزش دارند لذت میبرم و با عشق میخونم و فرکانس های زیبایت رو دریافت میکنم و حالم رو خوب میکنه.
بازم ممنونم ازت دوست عزیزم .انشالله هر جا که هستی شاد باشی و سلامت و ثروتمند و ارزوی بهترین ها رو برات دارم عزیزم.
خدایا شکرت برای الهه رشیدی موفق باشی عزیزم اونجا که گفتی باخدایم دوست شدم وکارا رابرام انجام میده اشک درچشمانم حلقه زد چون خیلی این روند واین دستهای خدا رادیدم حسش کردم خدا خیلی مرد سر قولش مردانه می ایسته غیرممکن ها را ممکن میکنه برای کسی که قلبش را مثل یک لیوان از تمام شرکها وبدیها پاک کنه. آره عزیزم وقتی وجودت را ؛ لیوان قلبت رااز تمام بدیها پاک کردی مثل آیینه بی غش شدی اونوقت این خدای خوشگل صدا بزنی اون لیوانت راپرمیکند لذت بردم ازکامنتت بااینکه چند ماهی بیش بااین خانواده نیستی ولی میگم خدایا شکرت برای این همه نقل ونبات وشیرینی که از شما صادر میشود خدا پشت پناهت عزیز. …..
خدایا چگونه شکر تو را بجا آورم که اینقدر مهربانی و بخشنده نمیدانم چگونه سپاس ت را بجا اورم به خاطر این همه نعمت و ثروتی که به من دادی ثروتی چون دوستان بی نظیری که برایم یک دنیا ارزش دارن که با کلامشان حس زیبایی را به من منتقل میکنند و اشک در چشمانم حلقه میزند. هزاران بار شکرت خدا شکرت به خاطر تمام نعمت هایت به خاطر تمام زیبایی هایت.
اقای سپهوند عزیز من از آن موقعی که عضو این خانواده ی بی نظیر شدم تمام وجودم را خدا گرفته و چنان حال و هوایم خوب است که حس رهایی و پرواز دارم حسی که نمیتوان ان را وصف کرد. باورت میشود منی که قبل ترها خدا را در وجودم و در زندگیم گم کرده بودم ولی الان تمام قلبم و تمام زندگی م تمام شادی و سلامتی و تمام ثروتم را خدا گرفته خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که تنها خودش برایم کافیست.
اقای سپهوند عزیز کامنتت برام یه دنیا زیبایی داشت انگار که خدا داشت باهام حرف میزد و چقدر زیبا کلامت بوی خدا را برایم میدهد.
یک دنیا ممنونم و یک دنیا از شما عزیز دل سپاسگزارم به خاطر وقتی که گذاشتین و کامنت منو با عشق خوندین.
ارزوی بهترین رو براتون دارم و یه دنیا شادی و سلامتی و ثروت بی نهایت را برایت ارزومندم.
من هنوز فرصت نکردم ویدیو آخر رو ببینم اما سوالمو میپرسم؛
استاد عزیز چندبار توی فایلها فرمودن که این نشانه رو گذاشته بودم که اگر فلان طور بشه من این کارو میکنم و گرنه یه کار دیگه. مثلا اون قسمت که فک کنم اول سفرتون بود ویه خانم شماره تونو گرفته بود تا دعوتتون کنه و از سفر با rv بپرسه. فک کنم گفتین زنگ زدنشو نشونه گذاشتین. یا وقتی ماشین بنز رو ترید میخواستین بکنین. گفتین فلان قیمتو نشونه میگذازم، نشد صبر میکنم تا به یک راهکار بهتر هدایت شم.
من میخوام بهتر زبان نشانه های خداوند رو بفهمم و هدایتهاشو پذیرا باشم. موقعیت های مختلفی پیش میاد که من نمیدونم چیکار کنم، از خدا نشونه میخوام بعد میترسم اون نشونه بفرسته اما من متوجه نشم و درکش نکنم.
مثلا من با توجه به قوانین میدونم تبلیغات اثرگذار نیس بعد از خدا راه حل میخوام برای درامدزایی، بعد اطلاعیه وبینار دیجیتال مارکتینگ رو دقیقا یک روز مونده به برگزاریش میبینم. اینجاست که درگیریهای من شروع میشن. ایا این یه نشونه س و باید توش شرکت کنم شاید توش حرفایی داره که برام مفیده و جزو اقداماتی که استاد میگن به وقتش بهتون گفته میشه هست یا نه کلا بیخیال شم.
میشه لطفا بیشتر در این باره و درک نشانه ها و هدایت گرفتن هاتون برامون بگید؟
و مرز بین رهایی و تمرکز رو لطفا میشه باز هم بگیید؟
مثلا من یک درخواستی به یک کسی میدم برای انجام یک پروژه، ولی جلسات اصلا تشکیل نمیشن. حالا من نمیدونم به خاطر باورمه یا چون قراره به یک کار بهتر هدایت شم اینطوری شد.
در فایل دوم قانون افرینش، قانون درخواست، یه جاش فرمودین عین یک بچه که تا چیزی رو میخواد ول کنش نیس با ذوق و مدام درخواست کنید.
همه اینا مرزشون برام نامعلومه
لطفا بیشتر در این باره توضیح بدید سپاسگزارم استاد ????
سلام به استاد جان شایسته جان ودوستان خوبم از دیروز بدلیل عدم پوشش شبکه تاالان نتونستم به سایت دسترسی داشته باشم،،
اولا که وقتی که جهان رو از دید بالاتر نگاه میکنیم میفهمیم چقدر جهان کوچکه پس برای خداوند دیگر هرچیزی بسیار کوچکه واقعا ما با چه خداوندی طرفیم که هرچقدر بیشتر درکش میکنی کمتر میتونی توضیحش بدی
الحق که راسته زندگی چیزی نیست که بشه دیدش بلکه رازی ست که باید درکش کرد،،
وقتی توی این فایل آخر یه ویرایش ومروری کردیم از تمام این سفربه دور آمریکا چقدر دوباره مفهوم همون تمرین چکاپ فرکانسی رو یادآور میشیم ودرکش میکنیم که خدای من
اصلا خودمن بادیدن این فایل واقعا احساس نکردم فقط یه بیننده از راه دور ازطریق گوشی فیلم تماشا میکردم بلکه مثل صحبتهای مریم جان که میگه فقط ما3نفرنبودیم توی این 100قسمت درمکانها وتجربیات مختلف بلکه یه عالمه آدم به هزاران مکان زیبا آدمهای گوناگون تجربه های عالی درک بیشتر از جهان وزیبای های این کشور و…..هدایت شدیم
وقتی استاد توضیح میده اینجارفتیم اونجارفتیم اونروز این طورشد اونجا اونطورشد من الان احساس میکنم این مدت همش درجاهای مختلف این کشور با استادمریم ودوستان همیشه همراه همسفر و همش درحال هدایت به تجربیات مختلف بودم،،
اگه آخرین قسمت این فصل 1هست اما الان بهتر درک میکنیم که چقدر پیش نیاز خوبی برای استفاده از دیگر محصولات بود برامون وهمچنین برای کامنت گذاشتن و خوندن نظرات دوستان چقدر باعث میشد تا خودمونو مجبور کنیم و بیشتر ذهنمونو دراین فضا قرار بدیم تا درک بهتری از قوانین داشته باشیم
استاد
همین کلمه «جهاد اکبر» که برزبان میاری چقدر کلمه ای نشانه گر،هدایت کننده و کلیک درذهنمون میخوره که با راه انداختن جهاد اکبر در درونمون چقدر دستاوردهای باارزشی میشه کسب کرد و معنای حرکت باتمام وجود را بهتر درک میکنیم اگه همش توجه مون فکرمون روی این فایلها بود و مدام درحال فکرکردن وتمرکز کردن برای بهترین کامنت گذاشتن مون برای این فایلها بوده یعنی داشتیم جهاداکبر را مینداختیم و چقدر ازاین به بعد بهتر ولذتبخشتر میتونیم جهاداکبر راه بندازیم که مانند ذره بین چقدر نتایج واحساس بهتری درزندگی بگیریم،،
اصلا فعالیت بیشتر و تعهد بیشتر دروجودمون شکل گرفته که باید خیلی روی خودمون کارکنیم،،
استاد در این 100قسمت خیلی چیزها خداوند بهت یاد داد و ماازتو یادگرفتیم و تو خودت بیشترازما چیزها یاد گرفتی،،
من ازاین فایلها خیلی چیزهای ارزشمند آموختم مثلا اول ها بیشتر برا لایک گرفتن کامنت میذاشتم اما بعدها فهمیدم یادگرفتن بهتراز 20گرفتنه
یادگرفتم که باتمام وجود به این آگاهی ها و کارکردن متعهدانه روی خودت یعنی چی،،
باارزشی کامنتهای دوستان یعنی چی،،
زیباییها و وسعت آمریکا یعنی چی،،
هدایت الله یعنی چی،،
بی انتهایی ثروت یعنی چی،،
بی انتهایی ایده یعنی چی،،
زیبایی های ایمان داشتن یعنی چی،،
رابطه زیبا یعنی چی،،
ثروتمندانه زندگی کردن یعنی چی،،
باشکوه بودن ثروت،،
باخدا بودن ازفرش به عرش میرسی،،
اصلا اینکه درفرکانس خاصی باشی متفاوته تا اینکه کسی فقط ازلحاظ فیزیکی نزدیکت باشه،،
واقعا ببین ازکجا به کجا میشه رسید،،
ثروت یه انرژیه نه یه شغل خاص،،
چقدر باعث میشه دوره جهانبینی توحیدی رو انگیزه پیداکنیم تجربه ش کنیم،،
استاد وقتی میگی پنجاه ایالت درآمریکاست هرکدوم باید یکسال حتی بیشتر فقط تجربه ش کنی یعنی فقط همین کشور رو کاملا بخواهی تجربه کنی 50/60سال طول میکشه پس جهان دیگه چقدر بزرگ و بی انتهاست،،
خدایا شکرت چقدر به خودم افتخار میکنم که هنوز دراین کشور نیومدم اما باهمچین خانواده بینظیری کلی ازش زیبایی کسب کردم ولذت بردم،،
چقدراین سفربه دورآمریکا لذت ومعنای تکامل رو دروجودمون نهادینه کرد،،
چقدر دیدگاه مارونسبت به آمریکا وجهان مثبت تر وزیباتر کرد،،
چقدر هرروز مانند تمرین ستاره قطبی درانتظار اتفاقات زیبا و یک تجربه وکشف زیباتری ازاستاد ومریم جان بودیم،،
چقدر به تعدادبخش نشانه ها اضافه شد،،
چقدر نگرشمون به مهاجرت وهرروز یه تجربه جدیدتر زیباتر وقدرتمندتر شد،،
چقدر معنای آزادی مالی،زمانی،مکانی،رو عاشقانه تر درک کردیم،،
چقدر ریز بینانه تر و موشکافانه تر و شکرگذار نعمتهای خداوند رو بهتر درک کنیم،،
چقدر یادگرفتیم که میشود حتی از کوچکترین نعمتها ولحظات هم شادی ساخت ولذت برد
معنای اینکه شغلت چیزیه که باهاش زندگی میکنی مثل استاد ومریم اینهمه از چه چیزهایی درسفر گذشتن تا فایلهارو عاشقانه برامون تدوین کنن،،
خدایا چقدر عالی هدایت میکنی وآدمهای مناسب رو وارد زندگی افراد باایمان میکنی که مریم جان ازخود استاد بیشتر زحمت سایت رو عاشقانه انجام میده،،
چی بگم ازفیلم گزفتن آبشار نیاگارا،گرفته تا غار زیبای زیرزمینی،باغ وحش فوق العاده هدایت شدن به مکانهای جدید وعجیب وغریب زیبا،،
خداوند ازطریق استادی حرفه ای بیاد پله آر وی رو درست کنه،،اعضای سایت رو درمکانهای مختلف ملاقات کنی،،پاگذاشتن در دل ناشناخته ها،،زیبایی هایی رو ببینی که تابحال مردم اونجا هم تابحال ندیده باشن،،ساخت زندگی دلخواه،،زندگی باموتور یاماها 100برسی به بهترین هواپیماهای بهترین کشور،،
طوری زندگی کنی هم بیشترین ثروت روبسازی هم بیشترین مسافرتهارو تجربه کنی هم بهترین دوستهارو پیداکنی هم حیونهای توی خونه ت رو خداوند برات نگهداره،،
واقعا تمومی نداره هرچقدر بگم
استاد بگین چجوری اینهمه کامنت رو مطالعه میکردین امتیاز میدادین وسفرمیکردین و بقیه کارهاتونو انجام میدادین ما را هم راهنمایی کنید تا بهتر روی خودمون کارکنیم و بیشتر از این سایت بهرمند شویم،،
و بیشتر باچه باورهایی باعث کشف این همه زیبایی میشدین؟؟
در پایان این فایل آخر چقدر اهنگ زیبا و خداگونه ای ،،
من احساس میکنم با پایان این فصل چقدر شروع خوبی رو برامون رقم زد و پیش نیاز بهتری برای استفاده از هرچیز دیگری در زندگیمون،،
امیدوارم فصل های بعدهم شروع بشه البته استاد شما تاهمین الان هم خیلی زحمت کشیدین،،
دوستان من تازه باهمتون رابطه ام پررنگ تر شده در جاهای مختلف سایت میبینمتون
استاد عزیزم،مریم عزیزم،مایک دوست داشتنی فعلا به خدای بزرگ میسپارمتون،،
کریسمس رو بهتون تبریک میگم وما هم دیشب یلدا رو خیلی عالی گذروندیم،،
یه ضرب المثلی که تاحدودی باهاش موافقم میگه یه سال بخور نون تره یه عمربخور نون کره،، ازنظرمن این یعنی اولش شاید تغییر دادن خودت کمی سخت باشه اما باادامه دادن یه عمرراحتی دگه میفتی روی غلتک خوشبختی هرچقدربیشتر ادامه میدی زندگیت زییاترمیشه
?بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی?
???سلامی عاشقانه به خانواده صمیمی عباس منش و استاد عزیز و خانم شایسته عزیز ???
? لازمه قبل از شروع صحبتم از خانم شایسته عزیز ، تشکر و قدردانی ویژه ای بکنم بابت فصل اول مستند سفر به دور آمریکا ?
? که دیروز قسمت 100 اون (قسمت آخر) بود ، که به روی آنتن رفت و کسانی که تو فرکانسش بودن اونو دیدن و لذت بردن ?
? مریم عزیز خسته نباشی بابت فکر زیبات ، و اینکه به خوبی تونستی انرژی این فکر زیبا رو تبدیل کنی به واقعیت این دنیای مادی که حاصل و نتیجش شد ، خلق مستند سفر به دور آمریکا ?
? حالا شاید واسه خیلی از دوستان و حتی خانم شایسته این سوال مطرح بشه که چرا میگی مستند ؟؟؟ ?
پاسخش خیلی سادست اسمش روشه ، در واقع تمام این سفر نامه بصورت زنده و مستند بود و مثل فیلم های سینمایی جلوه های ویژه و ادا نبود که فیلمنامه اون از قبل نوشته شده باشه ? فیلمنامه این مستند بصورت هدایتی و لایو نوشته میشد ، هدایتی از جنس نور ?? در این مستند همه خودشون بودن خود واقعیشون ، این مستند تماما عشق بودو عشق ????
دوست دارم یخورده در مورد اثرات و هدایت های این مستند بسیار زیبا صحبت کنم که برای من اتفاق افتاد ، البته خلاصه میگم چون در حوصله این کامنت نمیگنجه ??
? در دید کلی جهان بینیم رشد و گسترش پیدا کرد ?
? درخواست ها و اهداف زیادی واسه آینده در من شکل گرفت ?
? باورهای جدیدی در من شکل گرفت و جای باورهای اشتباه رو گرفت ?
? باور اینکه میشه با یک غیر ایرانی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد ، البته در مورد این باور قبلا الگو زیاد داشتم اما در قسمت 93 مستند ، وضوحش واسم چندین برابر شد ، همیشه دوست داشتم متفاوت با جامعه و مردم زندگی کنم و ماجراجویی رو در حد بی نهایت دوست داشتم و دارم و یکی از علایق من تشکیل خانواده و همسفر شدن با یک فرد غیر ایرانی بود ?? فقط درخواستم در مرحله انتخاب کشور بود ، که هدایتش در این مستند انجام شد که مشخص شد اون کشور آمریکاست ?? البته من تمام اختیار رو دادم دسته خدا و سعی میکنم همیشه دستان خدا رو باز بزارم تا بهترین رو واسم انتخاب کنه اصلا عجله ای ندارم چون تمام هدف لذت بردن از مسیر هست حالا میخواد تنهایی با خدای خودم باشه چه با یک همسفر مهم لذت بردنه از مسیر زندگیست ??
? و خیلی باورهای جدید و تاثیرات عالی دیگه که واقعا در خوصله این کامنت نمیگنجه که بگم ?
? در ادامه صحبتم میخوام در مورد نکاتی مهم و کلیدی که وقتی داشتم کامنت های دوستان در قسمت آخر مستند رو میخوندم که بعضی از دوستان از استاد سوال کرده بودن اشاره کنم ? البته بیشتر واسه یادآوری واسه خودمه ، اما اگه کسی مایل بود میتونه از این نکات کلیدی استفاده کنه ??
? وقتی داشتم کامنت های زیباتون رو میخوندم ، بعضی از کامنت های دوستان که از استاد سوال کرده بودن در مورد قوانین و مسائل دیگه ، یک حسی به من گفت بیام و از نگاه خودم در مورد قوانین به اندازه درکم ، تجربیاتم رو با شما دوستان عزیز به اشتراک بزارم ??
? سعی میکنم با بیانی ساده تجربیاتم رو به اشتراک بزارم ، خوب ببینید دوستان من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم با قوانین این دنیا به شکل های مختلف آشنا شدم بودم اما اون موقع در اول راه بودم ?
یادمه اون موقع همیشه این سوال مهم رو از خودم که از یک بزرگی که دستان خدا بود شنیده بودم میپرسیدم ?
? اون سوال این بود : اگر فرض کنیم یک فردی در یک اتاق 4*3 از زمان تولد تا زمان بزرگسالی زندانی بوده و هیچ نوع اطلاعاتی از دنیای بیرون از اون اتاق نداره ، و هیچ آموزشی ندیده و یا اطلاعی نداره ?
?به نظرتون این فرد چطور میتونه به خدا برسه ؟؟؟ چطور میتونه از وجود قوانین این دنیا مطلع بشه و … ؟؟؟ ?
? آره این سوال اونقدر قدرتمنده که میتونه هر آنچه تا به الان گذشتگان ، خانواده ، جامعه و … بهتون گفتن به زبان ساده ببره رو هوا ?
? من اون موقع این سوال به واسته اون بزرگی که دستان خدا بود از خودم پرسیدم ، و روزها و شبها به این سوال فکر کردم که در نهایت خدا خودش به من به شکل های مختلف الهام کرد و من به پاسخش رسیدم ?
? پاسخ اون سوال : در شعری که در ابتدای کامنتم از حضرت مولانا آوردم نهفته ?
? دوستان اینو از تمام اعماق وجودم فریاد میزنم ، که فقط اگه سوال بالا و شعر اول کامنتم رو درک کنید کار تمومه ?
? وقتی درکش کردی تمام نیازهات از درونت تامین میشه و بهت گفته میشه ، و در نهایت در دنیای بیرونت به شکلهای مختلف خلق میشه توسط خودت ?
? هیچ خبری در بیرونت نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ?
? این قسمت رو خوب گوش کنید ، چون به جرات میگم شاید جایی اینون نشنیده باشین ، این حرفی که الان میخوام بزنم توسط بزرگی که دستان خدا بود به من گفته شد ????
? پدر من ، مادر من ، خواهر من ، برادر من ، دوست من و همه انسان ها خوب گوش بدین ، ما انسان ها همگی بازی مختص و اختصاصی خودمون رو داریم ? من و تو وظیفه مون اینه که بازی مختص به خودمون رو پیدا کنیم ، دوست من اگه 100 درصد هم به قوانین مسلط باشی ولی اگه هنوز بازی مختص به خودت رو پیدا نکردی ، ساده و عامیانه بگم رو هوایم دوست من ?
? دونستن قوانین زمانی ارزشمنده که بازیتو پیدا کرده باشی ، قوانین بدون بازی معنایی نداره و بازی بدون قوانین نیز معنایی نداره . هر دو لازمه همدیگه هستن ?
? تو کامنت ها خیلیا دیدم از استاد پرسیدن مثلا در مورد مسائل مالی که چطوری دلار در زمان خوب میخرین و در زمان مناسب میفرشین و یا خونه هاتون رو چطوری خرید و فروش میکنید و در مورد روابط و غیره ?
? ببین دوست عزیزم اول به خودم میگم واسه یادآوری و بعد به تو دوست عزیز میگم ، اگه داری رو خودت کار میکنی تا درکت نسبت به قوانین بیشتر شه ولی هنوز در دنیای بیرونت دنبال سوالاتت در هر زمینه ای هستی ،
باید بگم مشخصه هنوز بازی خودتو پیدا نکردی ، دونستن قوانین بدون بازی بی فایده هست و همچنین داشتن بازی بدون قوانین هم خنثی و بی فایده هست ?
? دوست عزیز من ، وقتی قوانین رو متوجه شدی و درکش کردی ، حالا باید بازیتو پیدا کنی که بتونی اون قوانین رو در اون بازیت به کار بگیری ?
? نکته کلید و طلایی و مهم در این قسمت صحبتم هست خوب گوش بده اگه اینو درک کنی تمومه اینو با تمام وجودم میگم ، اون نکته اینه: دوست من بازی من با بازی تو فرق میکنه ، وقتی من بازی رو شروع میکنم با توجه به بازی من خدا به من الهام میکنه ، اون الهام رو فقط من درک میکنم نه کسی دیگه و اون الهام فقط مختص بازی منه?
?دوست عزیز من ، الهامتی که در بازی تو میشه هم به درد بازی من نمیخوره حتی اگه واسم تعریف هم کنی شاید بفهمی اما نمیتونی درکش کنی ، قوانین این دنیا واسه الهامات هر کسی کد گذاری مخصوصی میکنه که فقط اون فرد مورد نظر در اون بازی میتونه اون کدها رو رمز گشایی یا ترجمه یا درک کنه نه کسی دیگه ای ?
? دوست عزیز من ، دو حالت یا دو دلیل واسه سردرگمی و مشکلات و ابهامات در زندگیمون وجود نداره :
? یا قوانین رو درک نکردی
? یا هنوز بازی خودتو پیدا نکردی
? و یا هنوز یکی از دو مورد بالا که هر دو لازمه هم دیگه هستن رو پیدا نکردی ، به این دلیل که در بالا هم گفتم دو مورد بالا نیازمند هم هستن و نبود هر کدموشن بی فایده و خنثی به حساب میاد
? دوست عزیز من ، خیلی حرف واسه گفتن هست اما واقعا در حوصله این کامنت نمیگنجه و تا جایی که تونستم خلاصه بیان کردم کامنتم زیاد داره طولانی میشه در انتها یک نتیجه گیری با هم میکنیم و صحبتم رو تمام میکنم ?
?? نتیجه گیری : دوست عزیز من ، نتیجه گیریمو با مثالی که در بالا در مورد اون فردی که در یک اتاق 4*3 زندانی بود از بدو تولدش شروع میکنم ، ببینید دوستان علم کوانتوم هم تایید کرده که ما در این دنیا تنها هستیم البته از دید متافیزک نه این دنیای که از جنس ماده هست ، من و تو تنها هستیم و اتفاقات اطرافمون تمام انعکاس ارتعاشات درونی ما هست نه چیزی دیگری ? ارتعاشات درونی ما هست که انرژی رو که از اتمها و موارد ریز اتمی دیگه تشکیل شده رو شکل میده که در نهایت بصورت اتفاقات و شرایط و افراد وارد زندگی واقعی که این دنیای ماده باشه میکنه و ما اون رو تجریه میکنیم ?
? آره اون فرد مثال بالا میتونه در اون شرایطی که در اون اتاق 4*3 به خدا برسه ، چون کل پروسه درونیست نه بیرونی ???
? قوانین رو درک کنیم
? بازی مختص به خودمون رو پیدا کنیم
? حالا میتونیم شروع کنیم ، چون دیگه هر دو مورد بالا رو داریم ??
?? مولانا ??
?بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی?
???واستون بهترین ها رو آرزو میکنم در پناه الله شاد ، سلامت ، موفق و ثروتمند باشید???
سلام خانم مصدق عزیز ? ممنون از پیام سرشار از انرژیتون? ??
? در حقیقت من نگاهمو به این دنیا تغییر دادم ، و خودمو همیشه تنها میبینم ، و در درونم فقط من و خدا وجود داره ? اینطوری هر وقت در دنیای بیرون از خودم هر نوع اتفاقی خلق بشه حالا چه اتفاق مثبت و یا منفی ، عامل خلق اون اتفاق رو خودم میدونم نه کسی دیگه ? چون کسی بیرون از من وجود نداره این یک حقیقت است ?
?اینطوری دیگه کنترل ذهن خیلی راحتر میشه ، اینطوری دیگه ذهنم کمتر دنبال مقصر و بهونه میگرده واسه علت شکست ها و اتفاقات منفی ? و اینطوری میشه که کم کم کنترل ذهنم در دستان خودم قرار میگیره ?
?آره این پیام شما و ابراز احساساتتون ، از نظر من فقط یک دلیل داره ? اون دلیل اینه که در واقع شما بازتاب درون خودتون رو دیدین و خودتون رو تحسین کردین ? و در دنیا حقیقت من یا x یا y ای وجود نداره شما تنها هستین ? اگه کسی رو دارین تحسین میکنید از دید این دنیای ماده ، در واقع دارین خودتون رو تحسین میکنید ?
? آره هر عکس العملی که دارین نشون میدین ، در حقیقت به بازتاب درونی خودتون هست چه مثبت چه منفی ?
? پس اگه الان نسبت به کامنت من یا هر کسی دیگه ای احساس خوبی دارین در واقع این احساس بازتاب درون خودتون هست و اینکه نشون میده خودتون رو دوست دارین و با خودتون در صلح هستین ?
? واستون آرزوی موفقیت دارم ? در پناه خدای که همیشه در درون شماست و همیشه با شما داره صحبت میکنه ، شاد و سلامت باشید ???
آقای صادقی عزیز کامنت شما و آگاهی که برامون نوشتید منو عمیقا به فکر فرو برد. میخوام بیشتر بدونم، اگه براتون امکان پذیر هست یکم بیشتر توضیح بدید مخصوصا درباره پیدا کردن بازی مخصوص به خودمون بیشتر بگید. پیدا کردن بازی یک جورایی برام تازگی داشت چون تا الان فقط دنبال قوانین و عمل به قوانین بودم و امروز شما گفتید که قوانین به تنهایی کافی نیست و باید بازی مخصوص به قوانین درک کرده ام را هم پیدا کنم؟؟؟؟ سوال اصلی من اینه چطوری یا با چه راهکارهایی بازی مخصوص به خودم رو پیدا کنم؟ چون الان کاملا درک کردم دلیل اینکه نتیجه دلخواهم رو نمیگیرم، اینه که اصلا نمیدونم چه چیزی رو باید بازی کنم! و هی از این شاخه به اون شاخه میپرم.
?سلام به دوست عزیزم جناب رضائی ، و ممنون از کامنتتون و سوال بسیار مهمی که پرسیدین ?
?ببینید دوست عزیز ،قبل از پاسخ به سوال شما باید یک مقدمه ای رو واستون بگم ، ببینید کل پروسه خلقت انسان واسه این بوده که انسان در ابتدا خودش رو بشناسه و سپس خالقشو ?
? تا حالا به این سوال مهم توجه کردین که انسان چطوری و چه زمانی کامل میشه ؟ ? و صدرصد این را شنیده اید که میگن انسان در این دنیا به تکامل نمیرسه ، خوب اینجا یک سوال مهم پیش میاد پس انسان کی و چگونه به تکامل میرسه ؟؟؟ ?
? پاسخ به این سوال ها که الان میخوام واستون بگم رو تمامشو از طریق قانون طلایی سوال کردن بدست آوردم ?
?ببینید دوست عزیز خدا هر لحظه داره با شما صحبت میکنه و شما از طریق قانون طلایی سوال کردن میتونید در مورد هر موضوعی که واستون سوال پیش میاد از خودتون بپرسید و به نسبت باور و ایمانتون به خدا ، خدا بهتون به طرق مختلف پاسخ میده ?
? نکته مهم : قضیه خیلی سادست تا زمانی که سوالی نباشه مسلما پاسخی هم بوجود نمیاد ?
? سوال کردن میتونه همراه با نوشتن هم باشه و یا فقط با تکرار آن بصورت کلامی ، اما پیشنهاد میکنم همزمان که تکرار میکنید ، همزمان هم بنویسید چون قدرت و وضوح سوالاتون رو واستون بیشتر میکنه ?
? شاید هیچ کس باورش نشه الان بعد کلی تمرین ، قانون طلایی سوال کردن جوری واسه من واضح شده که هر بار سوالی پیش میاد واسم ، بعد پرسیدن اون سوال از خودم شاید باورتون نشه پاسخش بعد از کمتر از نیم ساعت به من الهام میشه به طرق مختلف ?
? فقط نکته مهم در دریافت پاسخ اینه که باید خیلی حواست به درونت و دنیای بیرونت باشه چون ممکنه به شکل و طرق مختلف بهت الهام بشه و اگه حواست نباشه ممکنه از دستش بدی ?
? قضیه خیلی سادست به شرطی که مسائل رو خیلی واسه خودتون پیچیده و سخت نکنید ، همه چیز رو ساده بگیرین تا ساده پیش بره این یک قانونه ?
? برگردیم به ادامه صحبتمون در مورد اینکه واقعا انسان چطوری و چه زمانی به تکامل میرسه ؟ ?
? ببین دوست عزیز همه چیز دست انسان هست که چقدر رو خودش یا بحث خودشناسی و خداشناسی خودش کار کنه . ? اگه دقت کرده باشین ، امامان کسانی بودن که در همین دنیا به تکامل رسیدن و تبدیل شدن به انسان کامل ، انسان کامل هم از اسمش مشخص یعنی در تمام ابعاد کامل هستن و خطایی ندارن ?
? از حضرت عیسی گرفته تا حضرت محمد و … اگه داستان های این امامان رو مطالعه کنی از منابعی که خالقت بهت الهام میکنه ، متوجه میشی که تکامل تمامی امامها به شکل های مختلفی بوده تا به درجه انسان کامل برسن ?
? پس شما از زندگی امام ها ، میتونید این باور رو در خود ایجاد و تقویت کنید که شما هم میتونید به درجه انسان کاملی دست پیدا کنید حتی در این دنیا ، به این دلیل که تمام امام ها در ابتدا یک انسان عادی بودن و بعد به درجه انسان کاملی رسیدن ، داستان حضرت موسی که شر ترین انسان بود که حتی دست به قتل هم زد ، ولی در نهایت تبدیل شد به انسان کامل در این دنیا ، که حتی لقب کلیم الله هم گرفت که هیچ امامی این لقب رو نداشت ، کلیم الله یعنی در زمان ارتباط با خدا واسطه ای (جبرئیل) وجود نداره و مستقیم با خدا صحبت میکرد ?
? تمام این اتفاقات باید واسه ما پیغام باشه که انسان میتونه از بدترین شرایط به جای برسه که مستقیم با خدا صحبت کنه مثل حضرت موسی ?
? پس اینکه چطوری و چه زمانی تبدیل شی به انسان کامل همش دست خودت هست که چقدر برای شناخت خودت و خدای خودت زمان بزاری ?
?یادت نره زمانی که انسان میمیره ، اگر به درجه انسان کامل نرسیده باشه یا تکاملش کامل نشده باشه ، بعد از مرگ مجدد شما در کالبد فیزیکی دیگه ای پا به این دنیا میزارید و مجدد متولد میشن ، این پروسه اونقدر تکرار میشه تا انسان سیقل پیدا کنه و شفاف بشه همانند نور و در نهایت کامل بشه تا بتونه با خالق خودش یکی بشه و در اصطلاح برگرده به زات اصلیش . ?
? یکی از الهامات و هدایت های که خدا تو این زمینه به من کرد که درکم بیشتر شه منو هدایت کرده به سمت کسانی که بارها در این دنیا زندگی کرده بودن ، شاید یخورده این مسائل متافیزیکی باشه واستون و غیر قابل باور اما حقیقت داره ?
? این افراد کسانی بودن که خواب های تکرار می دیدند ، خوابهای از یک مکان خاص یا از یک شخصیت خاصی که حس غریبی رو به اونها میداد ، و وقتی این افراد واسه تحقیق به اون منطقه خاص میرفتن یا اسم اون شخص خاص رو در اون منطقه که همیشه در خواب میدیدن رو جستجو کردن در نهایت اون منطقه خاص و یا اون شخص رو که در سالیان گذشته در اون جا زندگی میکرد رو پیدا کردن ?
?و دقیقا اطلاعاتی که در خواب دیده بودن رو در واقعیت هم دیدن که اون شخص در واقع خود اون شخص بوده که قبلا متولد شده بوده در کالبد فیزیکی دیگه و در این دنیا زندگی کرده بوده ?
? شما میتونید در اینترنت این موضوع رو سرچ کنید که کسانی که چندین بار در این دنیا متولد شدند در کالبد های فیزیکی متفاوت و زندگی کردن ، الان گروهای بزرگ تحقیقاتی هستن از دانشگاه ها و غیره که دارن رو همچین افرادی تحقیقاتی وسیعی میکنن و به نتایجی غیر قابل باور رسیدن ، که دریچه جدیدی در ما انسانها باز میکنه که بیشتر خودمون رو بشناسیم و اینکه روند تکاملی ما واقعا به چه صورتی هست ?
? شاید واسه شما و دوستان این سوال پیش بیاد که من این اطلاعات رو از کجا میدونم ؟ ?
? از طریق قانون طلایی سوال کردن ، من همیشه این سوال ذهنمو درگیر خودش کرده بود که وقتی میگفتن انسان در این دنیا به تکامل نمیرسه ، این سوال پیش اومد : پس کی و چگونه و به شکلی انسان به تکامل میرسه ؟ ?
? که بعد خدا زندگی امام ها رو به من الهام کرد و نشون داد انسانهای بودن که تو این دنیا به تکامل کامل رسیدن (یا موضوع الگوی ذهنی ) ، و از اون موقع من کلا دیدم به تکامل و همه چیز تغییر کرد و درک جدیدی پیدا کردم و همچنین زندگی کسانی که در بالا توضیح دادم که بارها در این دنیا در کالبدهای فیزیکی مختلفی در این دنیا متولد شدن ? و اینو یادتون نره جسم ما اصلا اهمیتی نداره ، فقط روح ما هست که مهمه و تمام اطلاعات زندگی ما در روحمون ثبت میشه ?
? آره هر چی رو که الان دارم میگم رو خدا الهام کرد به طرق مختلف ، حتی همین نوشته ها هم داره گفته میشه و من تایپ میکنم ?
? خوب دوست عزیز من ، حالا میخوام در مورد سوالی که پرسیده بودین صحبت کنم :
?سوال کرده بودی بیشتر در مورد واژه بازی توضیح بدم ، که چطوری باید بازی خودمون رو پیدا کنیم ؟?
? ببین دوست عزیز کل این دنیا یک بازی و یک فضای مجازی و خیالی ، من اسمشو گذاشتم خیال خدا ?
? ما انسان ها در واقع بازیگران این بازی هستیم ، که خدا به هر کدوم از ما انسانها یک نقش در این بازی بزرگ داده ، حالا بعضی از انسان بعد از تولد نقشی که خدا بصورت پیشفرض بهشون داده رو کشف میکنن ، و انو تقویت میکنن و در اون به موفقیت در تمام ابعاد زندگی میرسن .? اما یک عده دیگه به علت فکر نکردن و عدم خودشناسی و خداشناسی نقش خودشون رو پیدا نمیکنن و به مرور فراموش میکنن و در نهایت در این بازی ?game over? میشن .?
? این نکته رو هم یادتون نره هر انسانی میتونی به جزء اون نقش پیفرض (رسالتش) نقشهای دلخواه دیگه خودشو انتخاب کنه در این بازی ، و بی نهایت نقش وجود داره واسه بازی و میتونه انتخاب کنه و در اون نقش موفق هم بشه چون هیچ محدودیتی واسه انسان وجود نداره ،?
?اما نقش پیشفرضی (رسالتی) که خدا در وجود همه ما نهاده با ویژگی های درونی (روح) ما هماهنگی بیشتر داره و میتونه بیشتر ما رو به اوج و تکامل و موفقیت در تمام ابعاد زندگیمون برسونه اگر بتونیم با فکر کردن (خودشناسی و خداشناسی ) اون رو کشف کنیم .?
? راه کشف کردن بازی اصلیت (رسالتت) هم سوال کردن از خودت هست و بحث خودشناسی تا بتونی درک کنی عاشق چه چیزی هستی که درونت داره اونو فریاد میزنه ، چون عشق اولین قدم واسه موفقیت در هر چیزی هست ?
? خوب دوست عزیز ، این بازی اصلی ما در بازی بزرگ این جهان هستی بود . که باید کشفش کنید و اون رو به نفع احسنت اجرا کنی تا در بازیت موفق شی ?
? اما ما در این بازی جهان هستی ، به جزء نقش اصلیمون نقش های دوم و سوم و … رو هم داریم ، بی نهایت مثال برای نقش های غیر اصلی وجود داره که به چند مورد اون اشاره میکنم :
? نقش یک پدر خوب
? نقش یک مادر خوب
? نقش یک برادر خوب
? نقش یک خواهر خوب
? نقش یک همسر خوب
? نقش یک شوهر خوب
? و حتی نقش های کوچکتری مثل کسی که میخواد خونه ،ماشین،طلا،دلار و … رو خرید یا فروش کنه
? و بی نهایت نقش های دیگه که در این بازی بزرگ هستی وجود داره ، و همه ما به شکل های مختلف و با باور و ایمانهای متفاوتی داریم اون نقشها رو بازی میکنیم
? یک فلش بک به کامنت اصلیم میزنم که گفتم ، من خیلی ها از افراد رو در سایت دیدم که در کامنت ها از استاد سوال کردن که شما چطوری پدری خوبی شدین ، چطوری روابط خوبی دارین ، چطوری دلار و یا خونه و ماشین هاتون رو خرید و فروش میکنید و بی نهایت سوال دیگه در مورد موضوعات مختلف ?
? ببین دوست من شما وقتی قوانین این جهان رو متوجه شدی و درکش کردی ، که شناخت قوانین جهان در گام اول از شناخت خودت شروع میشه بعد بصورت تکاملی که خودت رو میشناشی ، به همون نسبت خدا رو درک میکنی و میشناسی . ?
? پس اگه قوانین رو شناختی و درکش کردی ، اما هنوز در مورد پاسخ سوالاتت در دنیای بیرون از خودت دنبال پاسخشون هستی ، ساده و راحت بگم داری خودتو بازی میدی و مطمئنا قوانین رو درک نکردی و از همه مهم تره خودتو نشناختی و قدرت های پنهانی که درونت وجود داره رو کشف و درکشون نکردی ?
? ببین دوست عزیز وقتی قوانین رو شناختی حالا نوبته اینه که بازی خودتو پیدا کنی که در بالا توضیح دادم ، وقتی بازیتو پیدا کردی حالا میتونی قوانینی که درکشون کردی رو درش به کار ببری تا به بی نهایت موفقیت در اون بازی برسی ?
? بازیت میتونه نقش اصلیت باشه (رسالتت) و یا میتونه نقش های غیر اصلیت باشه مثل مواردی که در بالا نام بردم .? اگه قوانین رو درک کرده باشی این قوانین واسه همه نقشها ثابته ، اصلا خوبی و مزیت قوانین این جهان اینه که واسه همه چیز ثابته ?
? مثالی در مورد نقش های غیر اصلی میزنم که در بالا یک فلش بک به کامنت اصلیم زدم و سوالاتی که خیلی از دوستان در مورد مسائل مختلف از استاد سوال کرده بودن ?
? مثلا پرسیدن استاد شما چطوری دلار ، املاک ، ماشین ها و غیره … رو خرید فروش میکنید ؟؟؟ ?
? ببین دوست عزیز من در کامنت اصلیم هم توضیح داده بودم ، که نکته کلیدی و طلایی بود ، دوست من بازی من با تو متفاوته ، حتی اگه در نقش بازی های غیر اصلی که ما نقش خریدار یا فروشنده دلار یا ملک یا هر چیزی دیگه ای رو داریم بازی میکنیم ، شاید در ظاهر این بازی های با بازی من و تو شبیه باشه ، اما نکته طلایی و مهم اون اینه که خدا با توجه به باور و ایمان و ظریفت یا ظرف تو به تو در اون بازی الهام میکنه ، بخاطر همینه که میگم الهامتی که به استاد میشه مثلا در خرید و فروش املاکشون فقط به درد بازی خودش میخوره و فقط خودش درک میکنه نه کسی دیگه ?
? الهامی هم که به تو میشه به درد من یا استاد یا هر کسی دیگه نمیخوره ، چون ما انسانها از لحاظ ایمان ، باور ، ظرفیت و نوع نگاهمون به اون متفاوت هستیم ، دوست عزیزم بازم تاکید میکنم خوب دقت کن ، قوانین برای همه انسان ثابته اما نوع الهامات به نسبت باور و ظرفیت و نوع نگاه و ایمان به خدا و اون بازی افراد با هم متفاوت است، بخاطر همینه که میگم الهامات استاد به درد بازی خودش که مثلا خرید فروش املاک و غیره هست میخوره و نه بازی من و تو و دیگران . ?
? تو بازی من و تو با توجه به باور ، ایمان ، و ظرفمون بهمون الهام میشه که فقط اون الهام رو من یا تو در اون بازی درک میکنم نه کسی دیگه ?
? دوست عزیز اینقدر مسائل رو واسه خودت پیچیده نکن قضیه خیلی سادست ، فقط باور و عمل به اون اولش یخورده سخته ?
? مثالی هم بزنم در مورد اینکه قوانین بدون بازی و بازی بدون قوانین خنثی و بی فایده هست ، به این دلیل ساده که هر دو لازمه هم هستن ?
? به این دلیل ساده که اگه شما در این جهان نقشی نداشته باشید واسه بازی کردن ، خوب مسلما اگه قوانین رو هم ۱۰۰ درصد بهشون مسلط باشی هم بدردت نخواهد خود و یا اگه نقش خودتو هم پیدا کرده باشی و اما از قوانین این بازی اطلاعی نداشته باشی مسلما در اون بازی و نقشت شکست خواهی خورد ، موارد نقش ها اصلی و غیر اصلی رو هم در بالا نام بردم و بی نهایت نقش دیگه که میتونی خودتون بهشون فکر کنی و پیدا کنی ?
? در هر بازی که هستی از قوانین استفاده کن و بعد از قانون طلایی سوال کردن و بعد الهام و هدایت خدا رو دریافت خواهی کرد و میتونی با موفقیت بازی خودتو به پایان برسونی و بعد بری سراغ بازی بعدیت و این بازی ها تا زمانی که زنده هستی ادامه داره ? و یادت نره ما هم نقش مثبت در بازی داریم و هم نقش منفی ، و انتخاب اینکه نقش مثبت رو انتخاب کنی یا منفی فقط در اختیار خودت هست ?
? و در آخر هم این نکته مهم رو تاکید کنم که ، هدف از خلقت انسان این نبوده که بیاد رو این کره خاکی و هدفش فقط خوردن و خوابیدن و ساخت ثروت و جمع کردن ثروت باشه ?
? خوابیدن ، شادی ، لذت بردن از دنیا ، رسیدن به ثروت و هر چیز مادی دیگه خوبه و لازمه انسانه ، اما همیشه گوشه ذهنتون یادتون باشه که هدف اصلی آمده انسان به این دنیا این مسائل مادی نبوده بلکه شناخت خودش و خدای خودش و در نهایت طی کردن تکاملش هست که در نهایت با خدای خودش یکی بشه بوده .?
? جناب رضائی عزیز بابت سوال خوبی که پرسیدین ازتون ممنونم چون باعث شدین بار دیگر واسه خودم قوانین رو یادآوری و تکرار کنم ?
?بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که تویی ?
??یادت نره شعر بالا رو درک کنی کار تمومه و یادت نره زیاد مسائل رو واسه خودت سخت نکن چون قضیه خیلی ساده تر از اون چیزی که فکرشو میکنی اما به شرطی که بهش عمل کنی ?
? واسه خودم و همه انسان های روی زمین بهترین ها رو آروز میکنم ، تورو میسپارم به خدایی که در درون توست و هر ثانیه در حال صحبت کردن با توست اگه میخوای صداشو بشنوی ، به قول مولانا میگه باید بری تو یک جای خلوت و فقط سکوت کنی ، و زیبا میگه مولانا : ??? دم مزن تا دم زنت بر تو روح ???
نوشته هاتون در عین حال که کاملا برام تازگی داشت و برای اولین بار چنین آگاهیهایی رو میشنیدم، یجورایی بهم آرامش میدادن و از درون قبولشون میکردم، احساس غریبی داشتم نمیتونم توصیفش کنم… نمیدونم چی بگم انگار رفرش شدم و هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه…
بینهایت از وقت و زمانی که برای پاسخ به سوالم گذاشتید از شما و همچنین بانیان اصلی این سایت سپاسگذارم.
هر دو کامنت تون فوق العاده عالی نوشتین و لذت بردم از خوندنش و کلماتم در برابر این همه زیبایی قلم و اگاهی تون کم میارن عالی نوشتین عالی.
و چه زیبا بود شعرتون /بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست/ در خود بطلب هر انچه خواهی که تویی/ واقعا همین طوره ما باید خودمون و خدای خودمون رو بشناسیم و ما برای رسیدن به هر انچه که دوست داریم اول باید خودمون رو واکاوی کنیم.
تحسین میکنم این همه اطلاعات بسیار مفیدتون از خودشناسی و خداشناسی تون.
واقعا همین طوره وقتی میخای با خدای خودت عشق بازی کنی و میخای صدای زیبای خدا رو بشنوی باید یه جای دنج و خلوت پیدا کنی تا بتونی صدای زیباش رو بشنوی.
بازم ممنونم بابت این کامنت فوق العاده تون .انشالله هر جا که هستید شاد باشید و سلامت و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.
سلام از صحبتاتون بهره بردم ولی بحث تناسخ رو مطرح کردید که طبق ایات قران مردوده ، هرکسی یکبار فقط به این دنیا میاد
و تکاملات بعدی در عالم برزخ ممکنه رخ بده منوط به اینکه شخص در این دنیاطالب رشد خودش بوده باشه که در برزخ ادامه میده ولی اگر در دنیا در خواب غفلت بوده باشه برزخش هم خواب خواهد بود و کاربه قیامت می افته
آیه ۱۰۶بقره روبخونین.میگه اگه آیه ای رونسخ کنیم یافراموش کنیم ازاون بهتریامثل اونومیاریم.انسان هم یه آیه هست دیگه.بنظرتون این آیه همون حرف شما رو میزنه؟یعنی یک انسان ازبین رفت ازاون بهتریامثل اونومیاریم .چرانمیگه خودشومیاریم؟یاشایدم یعنی اون فردکه بعدامیاد چون تکامل بیشتری روطی میکنه بهتره؟
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته با عشقم و دوستان هم فرنکاسیم
باید اقرار کنم که مریم و استاد عزیز با گذاشتن فایلهای سفر نامه حقیقتهای خیلی بزرگی رو برامون اشکار کردین و به ما نشون دادین تا ما از لاک خودمون در بیایم و بتونیم دنیا رو جای بهتری واسه زندگی کنیم
اگه بخوام از خودم تراز بگیرم که قبل از دیدن این ۱۰۰ قسمت چه نگاه محدودی به جهان داشتم و الان چقدر دیدم باز شده و میتونم با تغییر زاویه دیدم و فرستادن فرکانسهای مثبت
به ما نشون دادی که چقدر استاد روزهای زندگیش رو با عشق با سلامتی . ثروت.ارامش .هدایت الله . روابط عاشقانه. وو……. گزرونده و داره روز به روز با تکامل بهتر هم میشه
استاد ممنونم که نچسبدین و رها بودن رو به ما یاد دادی و واقعا داری عالی سفر میکنی چقدر رها هستی
به جهان و هم جهت شدن با خواسته هام چقدر دارم عشق میکنم و از زندگیم لذت میبرم
و به قول استاد فکر خدارو بخونیم
معلم های خوب و مهربونم استاد و مریم جون عزیزم
چقدر به ما درس یاد دادین توی هر کدوم از فایلهاتون بیش از ۱۰۰تا نکات مثبت وجود داشت
چقدر با زیبایی های امریکا ا شنا شدیم و چقدر این کشور ثروت داره و چه مردم نازنین و دوست داشتنی که در شادی به سر میبرند و با خوشون در صلح هستند و ما هم این با صلح بودن رو یاد گرفتیم واقعا سپاسگزارم
چقدر زیبا یاد گرفتم که تو دل ترسها بریم و حرکت کنیم و ببینیم که جهان مارو در اغوش خودش میگره و ما رو هدایت میکنه در بهترین زمانها و مکانها فقط کافیه که ما حرکت کنیم
چقدر باذهن و رحمون و با صداقت با گذاشتن کامنتهامون لحظه لحظه به هم کمک کردیم و حال هم خوب کردیم و باورهامون رو تغییر دادیم
چقدر با چالشها زیبا هدایت مشدیم از جمله درست کردن پله های اتوبوس و وایفا اروی و و صدها چالش دیگه
چقدر قشنگ خدا از دستانش و راهاش برای ما نیروهای کمکی فرستاد و سپاسگزار همچین خدای مهربون و باعشقی هستم که عاشق تک تک ماست که ما ببینیم و باور کنیم خدایی که میگه بخوان مرا تا اجابت کنم شمارا مبینید بچه ها همه این ۱۰۰ قسمت خدا از طریق استا و مریم جون خودشو به ما نشون داده در هر لحظه اش ما دعوت شدیم در این مسیر به راه راست و حالا هر کدوم از ما توی این دنیا رسالتی داریم که باید انجامش بدیم اگه به روح وقلبمون مراجعه کنیم متوجه این رسالت میشیم باور کنید بچه ها داره این نوشته ها از قلبم میاد و خدا داره بهم میگه و من فقط دارم مینویسم و کاره ای نیستم خدای درونم داره میگه خیلی حس خوبی انگار میخوای مثل یه پرنده پرواز کنی وقتی بهت الهام میشه چون هزاران نفر میخوان بخونن و برن به درون خودشون که چه استاد مریم جون و تک تک ما هدایت شدیم و قراره چه کارهای مفید و مثبتی در جهت انبساط و گسترش این جهان قراره انجام بدیم و در مسیر تکاملی خودمون با خدای خودمون زندگی کنیم عاشق همتون هستم با عشق میبوسمتون
مریم عزیزم میدونم که از خیلی چیزهای و لحظه هات زدی و حتی سه ماه دور از استاد بودی و این همه فایل رو برای تهیه کردی دوستت دارم اونم رایگان و باعشق الان میتونم بگم اینقدر با عشق بوده که به دل تک تک ما نشسته و هیچ وقت بلند نمیشه و تاثیرش رو عمیق تو ضمیرمون گذاشته نمیخوام شخصیت پردازی کنم از ته قلبم میگم واقعا دوستت دارم معلم مهربونم ????
خواستم تشکر کنم برای تمام زحمتهات و استاد عزیزم از اینکه همکاری کردی تا مریم جون این فیلم هارو بگیره و تدوین کنه بابت صبر و عشقی که دادی سپاسگزارم
وقتی من این فایل رو دیدم کلی اشک ریختم کلی برام پیام امد و من اون پیام هارو دریافت کردم و نوشتم چون اصل رو در زندگی بهم الهام کرد خدای خوبم و همش از دل امد
درووود بر شما استاد عزیزم ،مهربانو مریم و گروه تحقیقاتی عباسمنش و هم سفری های گل
هیچ چیزی به جز سپاسگزاری و قدردانی ندارم بگم
صادقانه اومدم بگم ۲ دست دارم ۱۰۰ تا دیگه قرض می کنم و می چسبم به آگاهی هایی که از خداوند از طریق این سایت دریافت کردم
به خدا استاد می گه ندیدم هیچ جا راست می گه
من حدود چند ماه هست با این که می دونم چی رو می خوام چی رو دوست دارم چه کاری هست که نمی تونم بدون انجامش شب بخوابم باز هم کلی گاری به خودم وصل کرده بودم
الان همین لحظه یه تصمیم بزرگ دیگه تو زندگیم گرفتم و کلا دیگه واقعا هیچ چیزی حداقل چیزی که تا الان می دونم به خودم وصل نکردم
چند روزه با آگاهی های جلسه ی یک قدم هشتم (حدودا ۱۵ مرتبه گوش دادن ) هرچی پا داشتم پشت سرم باز خراب کردم
بحث کلی پول بود که داده بودم برای یه کاری که انجام بدم در کنار کاری که علاقه دارم بهش
می دونستم اما ذهن نجواگر خیلی ماهرانه و منطقی گاری هارو بهم گره زده بود امشب تو آیینه رفتم با خودم حرف زدم آیا این راهی که انتخاب کردم همونی هست که می خوام برای زندگیم ادامه بدم یا ترس از بی پولی و کسب و کار و حرف و نظر دیگران هست دیدم بله نظر دیگران و این که کاری که می خوام انجام بدم توش پول نیست و از یه جا پول بسازم و تزریق کنم واسه عشقم
دوستان من چندین ساله حدودا ۴ ساله با استاد و سایت آشنا هستم باور کنید خیلی جسارت به خرج دادم تا حالا اما جسارت هایی با کاری و چرخ های زنگ زده بلبرینگ های خشک و داغون
چی بگم که به خودم تو آیینه گفتم تو ترسو هستی ، ترس بهت غلبه کرده جیگر ، ادعات می شه دنبال هدفت هستی اما بازم جرأت نداری هیچی پشت سر بگذاری
ترسو هستی که نمی تونی ۱۰۰ در ۱۰۰ بری تو دلشون
خلاصه که امشب دیگه تمومش کردم
در شرایطی دارم می نویسم که نه شغلی دارم و پول آنچنان تو حسابم نه پشتوانه ای جز خداوند
اما هیچ وقت به اندازه ی الان با باورهای الانم ۱۰۰ در ۱۰۰ پل ها رو خراب نکرده بودم همیشه یه پلن داشتم که این کار رو انجام می دم برای اینکه به عشقم برسم
باورهای محدود کننده ای مثل
اگه نشه چی
بچه تو تنها هستی اینجا ریسکه این کارها
استاد عباسمنش پشتش پر هست این حرف ها رو می زنه پول بساز بعد این کار رو انجام بده
رؤیاپردازی نکن این قدر
فکر زندگی باش بچه این کارها فایده نداره
واسه مانیست این رؤیاها
راضی باش به این شرایط
دیوانه شدی واقعا
و کلی چرت و پرت دیگه که این ذهن بیمار وراجی می کرد و هنوز هم ساکت نیست اما این رو می دونم رو من تسلط نداره تا اجازه بهش ندم
خلاصه که هر تصمیم از یه باور میاد و وقتی ریشه رو می گردم دنبالش می بینم بهم چسبیده هنوز اون باوری که از ترس و کمبود و شک و شرک و بی ایمانی میاد
هیچ وقت مثل الان همه ی پل های پشتی رو خراب نکرده بودم
امشب اومدم اینجا بگم و بنویسم تا بمونه اینجا که بزرگ ترین تصمیم زندگیم رو گرفتم تا این لحظه
و الان دیگه با جسارت و طلب کارانه از الله می خوام قدم بعدی رو بهم بگه بسه برده ی ذهن بودن برام
بسمه هی گاری وصل کنم به خودم
بسه وابستگی به هر چیزی و هرکسی
بسه دیگه این شیطان بشینه رو گردنم بزنه پس کلم بگه برو این ور اون ور ، گوش هم ندم با منطق بیاد و سرم کلاه بزاره
واقعا که تغییری که خیلی عمیق باشه جهد اکبر می خواد
من تو زندگیم خیلی تغییر کردم تا جایی که از کل فک و فامیل و خانواده و همه ی آدم های حتی یک سال پیشم هم دور شدم
و این رو تا مرگ ادامه می دم به یاری الله این ها همه تکاملی بود برای این تغییر
از خداوند طلب کارانه می خوام الان با جسارت می خوام با این که مطمئن هستم الان دارم به قانون عمل می کنم می خوام
چون خدا آدم نیست قانون هست و قانون خطا نمی کنه پس خیلی خیالم راحته
هر بهایی داره هدفم دارم می پردازم براش
کلی تا الان قربانی کردم باز هم می کنم
استاد عباسمنش ندیدم مثلت
امروز کلی گریه کردم و گفتم تا جایی که بتونم به قانون عمل می کنم یا می میرم
هر تصمیم از یه باور میاد پس خیلی راحت می شه دست ذهن رو خوند حداقل راحت تر
سلام آقای شیرازی نوشتتون رو الان خوندم و کلی لذت بردم چون یه جورایی حال دل من هم بود تصمیمی هم که من گرفتم من هم بر می گردم به 15 سال پیشم اون موقع که هیچ کس و هیچ چیزی نداشتم و چقدر می فهمم الان حستون رو و می دونم چی می گید به امید الله موفق می شی برادرم امیدورام خیلی زود جواب این جها بزرگتون رو بگیر چون جوابای خداوند متعال بنده خالصی چون شما که امروز عریان عریان روبروش ایستادید رو بی پاسخ نمی زاره موفق باشید به امید لحظه های خیلی زود که بیایید نتیجه پیروزیتون رو اینجا بنویسد
استاد عباسمنش من عاشقتم عجب بازی پرهیجانی عجب گزارش جذابی ، آقا تبریک میگم برد پرافتخار تیم آینده تون رو ? بنظر منم یه روزی این تیم لاتزیو رو میخری ??
آفرین به این اهداف زیبا و لذت بخش که زندگی رو شیرین میکنه..
???
این ایران ماست
این هم امریکای ماست
اصلا همه ی دنیا مال ماست ….
همه ی آسمان ها و زمین در تسخیر ماست .
.
بازهم تکرار و تکرار مسیر زیبای سفر به دور امریکا، باز هم مرور لحظه به لحظه ی شهرها و ایالات منحصر به فرد آمریکا ،
یادآوری پروانه ها و رستوران های دلپذیر ..
یادآوری قایق سواری لذت بخش و بازی فوتبال بامزه…
یادآوری آبشار نیاگارا این خلقت باشکوه الهی …الله اکبر
…
استاد شما سفر رفتین و درس گرفتین ، من هم دیدم و درس گرفتم و آموختم درست زندگی کردن رو …
این فقط مقاومت شما نبود که دربرابر خواسته ی قوی مریم شایسته شکست و فایل های سفرنامه تهیه شد بلکه خیلی از مقاومت های ذهنی منم شکسته شد با دیدن این فایل های زیبا و خدایی…
من راحت تر زندگی کردن رو یاد گرفتم ،
راحت تر ارتباط گرفتن رو یاد گرفتم ،
راحت تر لذت بردن رو یاد گرفتم ،
راحت تر تحسین کردن رو یاد گرفتم،
لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی تمرین این روزهای من شده ???
دیدن زندگی رهای شما ، دیدن آزادی زمانی و آزادی مکانی شما ، دیدن اینهمه آزااادی مثل خدا
خدایی که لا مکان و لا زمانِ
و شما بنده ی برگزیده خدا که دربند زمان و مکان نیستی و نقش خلیفه الله بودن رو داری خوب اجرا میکنی حال منو بسیار زیبا کرده ???
ایمان دارم که این خدا پاداش های بزرگتر رو برای شما درنظر گرفته و برای همه ی بنده گانی که ایمان میارن به هدایتش و حرکت میکنن
ِ???
مریم جان شایسته کارگردان درجه یک سفرنامه امریکا ،شما فوق العاده ای بنده دوست داشتنی خدا
همیشه فیلم هایی که میبینیم از زاویه دید کارگردان جهان و موضوع داستان رو به ما معرفی میکنه و به ذهن ما غذاها و ورودی هایی رو میده که باور خودشه، لذت بخش ترین موضوع اینه که ما فیلم هایی رو دیدیم که کارگردانش یک انسان توحیدی و در صلح با خودشه، کسی که ب خوبی قوانین ثابت جهان رو میدونه ، کسی که سوالات ذهنی بچه های سایت رو بارها خونده و جواب هاشون رو میدونه و اینبار با زبان تصاویر به سوالات پاسخ داده …
???
از هر زاویه ای که نگاه میکنم این فایل های سفرنامه همه اش به نفع ما بوده ??
خدا خودش هم خیلی هوای بچه های سایت رو داره و این یعنی ما در مدار درست و در مسیر درست قرار داریم ..???
…
استاد جانم چه جمله ی قشنگی من کل زندگیم دوست دارم در حرکت باشم
زندگی کردن علایق تون خیلی زیباست ، شما دوست داری سفر کنی و سفر میکنی، مریم جان دوست داره روی سایت کار کنه و همینکاروانجام میده، بدون اینکه اختلالی در رابطه تون ایجاد کنه و این بسیار عااالیه این درس بسیار بزرگیه..!
???
خدا رو شکر بخاطر این جهان سرشار از فراوانی و زیبایی و نعمت و ثروت ، جهانی که شما میگین حداقل پنجاه سال زمان نیاز داری تا فقط امریکا رو ببینی !! فکرشو که میکنم استاد همه جای دنیا این زیبایی ها پراکنده شده و ما مگه چشمامون رو ببندیم تا نبینیم این زیبایی ها رو …
واقعا اگه چشامون باز باشه در هر ثانیه یه عالمه زیبایی از محیط دریافت میکنه ??
و این فایل های دوست داشتنی سفرنامه مثل اون آب جاری که سالهای سال مردم ازش لذت میبرن ،یا مثل اون درخت میوه ای که ثمرش سال های سال به دیگران نفع میرسونه و یا…
سلام و درود و سپاس فراوان به شما عزیزان خدا استاد جانم و مریم مهربانم ??
واقعا خداقوت به هر دوتاتون که اینقدر خوبین و با عشق برای ما صحبت می کنید و زندگی خصوصی خودتون رو برای ما به اشتراک گذاشتید و به این شکل این خانواده صمیمی رو صمیمی تر کردید. ????
اونقدر انرژی مثبت رو با عشق ساتع کردید که تو این مدت نزدیک به ۶ ماه واقعا نمیدونم که چه تعداد عضو این سایت بی نظیر شده اند.
خوشحالم واقعا خوشحالم که از اول این سفرنامه با شما بودم و قدم به قدم با شما همسفر بودم و جلو اومدم و تمام قسمتهای این سفرنامه رو با عشق دیدم و کامنت گذاشتم و این سفرنامه باعث شد که کامنتهای من و فعالیتم تو سایت بیشتر شد. استاد بهتون تبریک میگم واقعا عجب بازی کردید و چه گزارشگری هم برا خودتون هستید. و مثال جالبی زدید مثل من که برای کنترل ذهنم دست به کارهای هنری میزنم و هم از کارهام لذت میبرم و هم ذهنم رو آگاهانه به هنرم جهت دهی می کنم که البته این کار هم باز بر میگرده به هدایت خداوند که اگر همیشه بهش وصل باشی و فقط از او کمک بخواهی و همینطور ایمان داشته باشی فقط و فقط به خودش، هدایت رو هم می شنوی. اگرچه همه ی ما همیشه هر لحظه در حال هدایت خداوند هستیم اما مهم اینه که شهودمان را تقویت کنیم .
استاد وقتی صحبتهای شما رو امشب شنیدم به خودم آفرین گفتم و به شهودم که همین دیروز در مورد قسمتهای پایانی و تمرکز بر کار نوشتم .
راستی یه شهود دیگه هم بگم که امروز صبح داشتم پیاده روی می کردم که نگاهی به کوچه ی خودم و خانه ها انداختم و به خودم گفتم چطور اینا چندین ساله ، بعضا خیلیاشون تا آخر عمرشون تو یه خونه هستند و حتی دستی روی خونشون نمی کشند تا یک تنوعی در خودشان ایجاد کنند و واقعا منم مثل شما همچین خصوصیتی دارم نمیگم که همه باید به این شکل عمل کنند اما من اگه جایی برام چالش نداشته باشه مثل یک سم برام هست و یه نیرویی منو بلند می کنه میگه یالا بلند شو حرکت کن ، این هدایت هم هم کار کردن رو ذهنمونه که ما این الهامات را می شنویم و دریافتش می کنیم. این هدایت همان کنترل ذهن شبانه روزیه منه که صدای شیطان رو پایین میاره و صدای الله رو بالاتر میبره تا من این دو را راحت تر تشخیص بدم.
این هدایت ، همان اعتماد کردنم فقط به رب منه که رو هیچ نیرویی جز خودش حساب نکنم که اگه حساب کنم تو سرم زده میشه اونقدری که بفهمم که فقط و فقط باید رو خودش حساب کنم و دیگران رو دستی از دستان خدا بدانم. من تو یه دورانی تو یه سال سه بار خونمو تغییر دادم و تا الان هم کلی جابجایی و مهاجرت داشتم و این مهاجرتهام نشان دهنده ی اینه که من به یک مکان خاص و یا منطقه ی خاصی وابسته نباشم.
مهاجرت منو بزرگ کرد من با مهاجرت کردنم و تنهایی کشیدن هام رشد کردم و قویتر شدم و به ربوبیت و رحمانیت خداوند پی بردم . به همان خدایی که تو شهری که اصلا نمی شناختم برام به قول ملاصدرا هم پدر و هم مادر و هم خواهر و برادر و دوست بود.
به همان خدایی که تو همان شهر من رو با این سایت و استاد آشنا کرد که از طریق همین استاد عزیزم قوانین الهی رو شناختم و فهمیدم که من ارزشمند و با لیاقت هستم .
وقتی سفرنامه شروع شد اونقدر من علاقه داشتم از ۵ ساله پیش که این خواسته در من شکل گرفت و اون هم با برخوردن به یک تضاد سنگینی این آرزو در من ایجاد شد و همین خواسته باعث شد تا با استاد آشنا بشم چون فرکانسی که از این خواسته ساتع کردم با افکارم ، منو به همین جا هدایت کرد تا بیشتر در مورد امریکا بدانم. تا بدانم چیزایی که از قبل در مورد این کشور شنیدم، اشتباه بوده .
خیلی دوست داشتم تا مسافرتتون به اورگان پورتلند رو ببینم چون یکی از دوستام هم همانطور که قبلا گفته بودم اونجاست و کلی عکس و فیلم برام فرستاده و تو دلم بود و میخواستم تو کامنت قبلی ازتون سوال کنم.
من کلی از این سفر درسها آموختم و آگاهی هام در مورد مسافرت و زندگی در امریکا زیادتر شد از اینکه با امکانات ساده میشه از این دنیا لذت برد و همینطور با خواندن نظرات دوستان که چقدر با عشق می نوشتند و احساساتشون رو بیان می کردند، لذت میبردم. شبها با فرکانس عالی می خوابیدم و صبح هم با فرکانس و حس و حال عالی بیدار میشدم و یه روز پرانرژی رو شروع می کردم و باز صبحها با دیدن فایلهای سفرنامه و نوشتن کامنت ، این انرژی رو زنجیره وار ادامه میدادم.
چقدر تو آشپزی شما و ساده گرفتنتون و جاهایی که رفتید ، و تجربه هایی که آموختید و با ما این آگاهی هاتون رو تقسیم کردید درسهای زیادی یاد گرفتم. شیوه ی حل مسائل و برخورد با تضادها برای ما یادآوری شد.خلاصه هر چه بگویم کم گفتم و هر چه شکرگزاری کنم باز هم کمه.???
چقدر شکرگزاریهام تو دفترم زیادتر شد و خدا میداند که تو این ۱۰۰ قسمت چندین هزار شکرگزاری تو این سایت نوشته شد .
خدایا خداجونم شکرت بی نهایت شکرت برای دیدن تمامی این قسمتها و آگاهی های روز افزونم. برای دوستان با ارزش و هم فرکانسم که اینقدر محبت و عشقشان را خالصانه به من ابراز می کردند.برای لایک گرفتنام و خواندن نظرات دوستان همه و همه شکرت .
استاد گفته بودید که در سفر تهیه ی این فایلها آزادی رو از آدم می گیره و باید از خیلی چیزا گذشت ، مریم جان سپاسگزارم که سخاوتمندانه و بدون هیچ چشم داشتی این ۱۰۰ قسمت رو برامون با عشق تدوین کردید و واقعا من خودم تو یه زمانی آتلیه ی عکسبرداری و فیلمبرداری داشتم و میدونم که وقت زیادی رو از آدم می گیره اما واقعا اینجا عشقه که پاش بنشینی ، زمان نمی شناسه. و باز اینها به کنار خواندن دونه به دونه نظرات هم وقت جدایی رو علاوه بر اون ،می گیره .
من ساعت ۴ صبح از فیلمبرداری مجالس به خونه میومدم با اون حال تو اون وقت صبح ،نخ دندان و مسواکم رو میزدم و صورتمو میشستم و می خوابیدم تا این حد من به کارم علاقمند بودم که با کار کردن خستگی رو نمی فهمیدم.
من این عشق رو در شما به وضوح دیدم و الان که دارم می نویسم تصویر زیبای شما رو دارم تجسم میکنم و میدانم با خوندن کامنتم لبخند زیبایی بر لبانتان جاری شده.
سوالی که تو این مدت برام ایجاد شد یکیش در مورد مایک بود که البته دخترم خیلی در مورد مدرسه اش سوال می کرد و من تو همین قسمت و قسمت قبل جوابمو گرفتم.
یه سوال دیگه اینکه این سفرتون اختلال در خوابتون ایجاد نمی کرد؟
و سوال بعد اینکه مریم جان تو سفرتون هم ورزش می کردید؟ از اونجایی که تو یه فایل متوجه شدم به باشگاه میرفتید در سفر هم به ورزشتون ادامه دادید؟ خودم در سفر با همین گوشی ام تو یوتیوب پیجی رو که دنبال می کنم یوگا می کردم و حتی اگه تو ماشین هم باشم چشمامو می بندم و مدیتیشن می کنم.??
فصل اول سفر به دور امریکا با تمام زیبایی و عشقش به پایان رسیده و به امید خدا فصل دوم را در آینده خواهیم دید. و به قول خودتون که یک کتاب میشه نوشت البته چند جلد کتاب میشه نوشت.???
واقعا بی نهایت سپاسگزارم از تمام زحماتتون و همینطور بقیه ی عوامل بک گراند که صمیمانه با خلوص نیت برای هر چه بهتر شدن سایت تلاش می کنند.
«به راستی زندگی زیباست همه چیز را باید ساده گرفت تا آسان شود بر تو ».???
گاهی وقتا توی سفر میدیدم که استاد یا مریم جان تا صبح بیدار بودند و با عشق روی سایت کار می کردند همونطور که خودتون گفتین چی میتونه غیر از عشق ادم رو تا صبح بیدار نگه داره یه جایی استاد که تازه رسیدن بودن پارادایس گفتن که از ساعت 3 بیدار بودم و کامنت های بچه هارو می خوندم در حالی که شب قبلش بعد از کلی رانندگی رسیده بودند پرادایس واقعا چجوری ادم میتونه . فقط نکته اش اینجاست که آزادی زمانی مکانی و استقلال مالی استاد شرایطی رو ایجاد میکنه که با خیال راحت و فراق بالا استراحتش رو داشته باشه تفریحش رو داشته باشه و کاری که عاشقش هست رو هم انجام بده. اینم مزیت باور درست دیگه
با وجودیکه توی سفر بودند پیاده روی می رفتند دوچرخه سواری میرفتند
دقیقا درست می فرمایید سپاسگزارم از این یادآوریتون ???
واقعا عشق به هر چیز انرژی آدم رو بالا میبره طوری که دیگه هیچ چیزی جلودارمون نیست و این انرژی فراتر از اون چیزیه که فکرش رو بکنیم قویه و بیدارمون نگه میداره .
منم همچین تجربه ای داشتم و به همین صورت عمل می کنم.
سپاسگزارم از پاسختون مرسی که هستید ?
در خدای ثروتمند، برکت و شادی و سلامتی و موفقیت روزافزون رو تجربه کنید.???
خیلی خیلی زیبا و روون مینویسید و واقعا قلمتون رو تحسین میکنم ، خدا رو شکر میکنم دوستان فرهیخته ای مثل شما تو این سایت دارم و کلی از نوشته هاتون یاد میگیرم. سپاسگزارم?
سلام خدمت استاد عزیزم ،خانم شایسته نازنین ،خانم فرهادی گل و تمامی دوستان فوق العاده ام در این خانواده صمیمی عباس منش
من سوال خیلی خاصی ندارم، نه اینکه نداشته باشم، ولی می دونم در زمان و شرایط مناسب حتما پاسخ سوالم را پیدا میکنم و خداوند هدایتم میکنه و سعی میکنم که به اصل موضوعات در فایل ها توجه کنم تا نتیجه لازمه را بگیرم
یادمه روزهای اولی که فایل های سفرنامه را می دیدم، حتی ذهنم برای دیدن فایل ها مقاومت داشت و با خودم می گفتم اینها چیند مثلا که دارند تو سایت می زارند و اصلا با فرهنگ و مذهب ما هم خوانی نداره ،می دونی از کجا این باور نشات می گفت از همون باورهای مذهبی که از بچگی تا این سن و سال درونم ریشه کرده بود و به شدت این مذهب تمام جنبه های زندگی منا تحت تاثیر خودش قرار داده بود و تمام اعمال و رفتار زندگی من بر اساس مذهبی بود که نمی دونستم از کجا اومده، شبانه روز تمام افراد را بر اساس این مذهب قضاوت می کردم و چقدر توجه من به ناخواسته هایی می رفت که تمام انرژی و احساس خوب زندگی منا می گرفت چون فکر میکردم زندگی،فقط این باورهای مذهبی منه و خودم را داخل یک زندانی کرده بودم که هم زندان بان و هم زندانیش فقط و فقط خودم بودم و اینقدر این روند ادامه پیدا کرده بود که فاصله ای بزرگ بین ذهن و روحم ایجاد شده بود و نتیجه اون زندگی در یک فرکانس منفی بود
خلاصه اینها را گفتم که بگم ریشه این مقاومته کجا بود، خب من پا توی دوره ۱۲قدم گذاشته بودم و داشتم آگاهی هایی کسب می کردم که همین آگاهی ها به من می گفت سمیه با سفرنامه برو جلو مطمئن باش کلی قراره برات اتفاق خوب بیفته، منم کم کم با سفرنامه همراه شدم، دیدم نه، یک عده آدم هستند که فارغ از جنسیت، نژاد، مذهب و…..دارند کنار همدیگه با نهایت شادی و لذت زندگی می کنند، کم کم اون باورهای مذهبیم هی فرو ریخت، این فرو ریختن ها همانا ،از بین رفتن مقاومت های ذهنیم در همه جنبه های زندگیم همانا، کم کم اون آگاهی های قبل از تولدم را هی بیاد می آوردم، از اون طرف هم آگاهی های ۱۲قدم، باعث میشد که اون فاصله فرکانسی ذهن و روحم کمتر بشه و من بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم، فهمیدم چیزی به اسم جنسیت اصلا وجود نداره، ماها فقط با بعد فرکانسیمون با همه افراد در ارتباط هستیم و بعد جنسیت فقط برای ادامه حیات جامعه بشریه و دریافت عشقی از طرف خدا که هر کس در مسیر درستش باشه اونا به بهترین شکل میتونه تجربه کنه و دیدم وای خدای من، چقدر دارم راحت تر زندگی می کنم، چقدر روحم سبک تر شده، چقدر زندگی برام شیرین تر و لذت بخش تر شده
و کم کم دیدم نه کلا ورژن شخصیتیم و نتایج زندگیم تغییر کرده
بخدا قسم تمام رویاهایی که توی ذهنم از بچگی داشتم با فایل های سفرنامه برام محقق شد،
مثل رها بودن آزاد بودن،راحت تر زندگی کردن
و احساس می کردم در مسیر نسیم خنک و دلنشینی قرار گرفتم که تمام کالبد روح و جسم منا داره صیقل میده، نوازش میکنه و بهم حس شادی و لذت میده و اینگار خدا پشت همه این ماجرا داره اون نوازش ها را برام انجام میده
و هر روز کاملا متوجه میشدم که چقدر داره مدار زندگی من تغییر میکنه
و دراین فایل ها دیدم ،جهان و دنیا چیزی فراتر از اندیشه های محدود مذهبی منه و انسان هایی هستند در که متفاوت از این افکار من دارند عمل می کنند و زندگی می کنند و نتیجه این متفاوت زندگی کردن
لذت زندگی زیباتر
فراوانی بیشتر
امکانات بیشتر
ثروت بیشتر
آزادی بیشتر
احساس خوب بیشتر
آگاهی های بیشتر
و هزاران نتیجه دیگه
و منم تصمیم گرفتم متفاوت فکر کنم و متفاوت نتیجه بگیرم
خب خداروشکر ترکیب سفرنامه و ۱۲قدم،واقعا زندگی منا ۱۸۰ درجه منا تغییر داد
به جای تغییر دیگران، فقط به تغییر خودم فکر کردم
به جای نگران بودن درباره اینکه دیگران درباره من چه فکری می کنند، تمرکز کردم که خودم چه باوری در مورد خودم دارم و این باورها چه نتایجی از زندگی من تا حالا ساخته، بنابراین ریشه خیلی مسائلم را پیدا کردم، گاری ها را باز کردم و سبک تر حرکت کردم
به اصل وجودم نزدیک تر شدم، شرک ها و وابستگی ها را کمتر کردم و سعی کردم فقط به مهم ترین رابطه فکر کنم، رابطه خودم با خدا و جهان هستی و میتونم بگم در این زمینه فوق العاده عمل کردم و از خودم راضیم، چون دیگه خودم را دوست دارم، برای خودم ارزش قائلم، رفیقی دارم که همیشه حاضره،آره خدا را میگم برام همه کاری میکنه ،تازه با هم همه جا میریم
دیگه منتظر هیچ کس و هیچ چیزی برای لذت بردن نیستم، با رفیق همیشگیم لذت میبرم
عزت نفسم ۱۸۰ درجه تغییر کرده و تمام سعیم اینکه به سبک شخصی خودم زندگی کنم و چقدر حالم خوبه با این سبک شخصی و تو این مسیر با هیچ کسی و هیچ چیزی نه جنگ کردم و نه بحث، سعی کردم خودما تغییر بدم تا جهانم تغییر کنه
در این مسیر خداوند دوستانی بهم هدیه داد از بچهای همین سایت که همشون از جنس نور هستند و چقدر در این مسیر دستان هدایت خداوند برای من بودند
و می دونم که تازه این اول مسیر منه برای لذت بردن بیشتر از زندگی و قسمتی از این اتفاقات بخاطر همین فایل های سفرنامه بود که واقعا بتن های سیمانی ذهن منا فرو ریخت و بیشتر منا در مسیر قانون جهان هستی قرار داد
خانم شایسته نازنین بینهایت سپاس گزارشما هستم که با عشق و تلاش فراوان این فایل های بی نظیر را آماده کردید تا جهان را جای زیباتری برای من و بچهای سایت کنید، خیلی دوستون دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید ???
منم بشدت خودمو حبس کرده بودم با باورهای مذهبی و بعد از این دوره و فکر کردن چقدر دیدم قضاوتهام کم شد
تو این دوره یاد گرفتم تا وقتی که دارم خودم رو قضاوت میکنم تا وقتی که به خودم گیر میدم و به خودم ارزش نمیدم و بخاطرباورهای مذهبی خودم رو سرزنش میکنم،اساسا نمیتونم دیگران رو قضاوت نکنم و بهشون اونجور که باید احترام بذارم.
خیلی نکات خوبی بود
سمیه جون چند روزه که این کامنتو گذاشتی و الان من تو مدارش قرار گرفتم
و فهمیدم یه نکته ی مهم دیگه ای رو که الان باید میفهمیدم
از وقتی که وارد سایت شدم،تمرکزم روی هرچیزی بود جز خدا….
راست میگی!درسته!!!باید تمرکزمو بذارم رو خدا
این هدایت خداست
مرسی عزیزم
دوستت دارم
درپناه خدا همیشه ذوق مرگ و قلب گشاده باشی
و درهمه چیز زیبایی ببینی حتی در چیزایی که به ظاهر نازیباست
دوست هم قدم من که خیلی حال میکنم از اینکه در این فضای دوستانه کنار هم هستیم و حال هما خوب می کنیم
قطعت وقتی اون مقاومت هامون در هر جنبه از بین بره بهتریت نتیجه ای که داره دیگه هیچ کس و هیچ چیزی را قضاوت نمی کنیم ،خود من همیشه به خاطر این باورهای مذهبیم تمام آدم ها را قضاوت میکردم و چقدر هرز انرژی میدادم و احساسم را بد میکردم که خداراشکر هدایت شدم و الان تمام تلاشم اینکه تمرکز و توجهم به خودم باشه
خیلی خیلی چهره زیبا و دوست داشتنی داری نیکو جان عزیزم
از خدا میخوام که به زودی روی ماهت را ببینم دوست خوش فرکانسم
به نظرم شما یکی از بهترین نویسنده های این سایت هستید و واقعا در جای جای نوشته هاتون متفاوت بودن و درک صحیح قانون رو میشه دید، خیلی خوب و زیبا مینویسید، تو دوره ۱۲ قدم هم که با کامنت هاتون واقعا ترکوندیت، سپاسگزارم دوست خوب من?
همه این مطالب چیزی که خدا بهم میگه و من مینویسم و وقتی خدای درون آدم فعال میشه قطعا خودشا به بهترین شکل نشون میده
خیلی خوشحالم که با این سایت خدایی به یکی از استعدادهای درونم پی بردم و به این طریق احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری می کنم و خداروشکر بخاطر وجود شما دوستان نازنینم که همگی دستی از دستان خداوند هستید برای رشد و پیشرفت همدیگر
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید
خداروصد هزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،لذت تجربه ی هوای سرد پائیزی،صدای بارون رحمت الهی،هیاهوی جیک جیک پرنده ها لا به لای برگ های باغچه ی خونه ی پدری،خدایا شکرت برای اینکه یکبار دیگه بیدار شدم،باهات حرف زدم،شکرت رو گفتم،بغلت کردم،صورتت رو بوسیدم و صورتم خیس اشک اشتیاقِ عشق سوزانت شد،خدایا شکرت که دستمو گرفتی و نزاشتی تو جاده خاکی بمونم،خدایا شکرت که یکبار دیگه زیبایی هات رو توی صورت دخترهام دیدم،خدایا شکرت که امروز صبح بابام خندید و من تورو وسط چال گونه ی قشنگش دیدم،خدایا شکرت که مادرم زنده ست،سلامته و هروز برای خودش پروژهای جدید میسازه،خدایا شکرت که داداشم اومده پیشمون،خوشحاله،راضیه و پر از تلاش و اشتیاق که بتونه بزودی از لطف وکرم تو،مهاجرت کنه،خدایا شکرت که مادربزرگم صحیح و سلامته و سقف خونه ش شده سرپناه من،خدایا شکرت که هر طرف زندگیم رو نگاه میکنم تورو میبینم،خدایا خودت دیدی که من مشغول کارهای خونه بودم که صدام زدی و گفتی بنویس.من گوشی رو دستم گرفتم و نت رو باز کردم و حالا تویی که میگی و من مینویسم.من که هیچی از خودم ندارم،هیچکس ندونه تو میدونی و شاهدی که خیلی وقت ها قصد نوشتن کردم و حتی دوتا جمله رو هم کنار هم نتونستم جور دربیارم و اون موقع بهم فهموندی که همیشه یادت باشه منم که بهت میگم و تو مینویسی،یادت نره تو از منی،برای منی،تحت فرمان منی،و هرچی داری از منه،و من به هیچ بودن در برابرت افتخار میکنم.این ناتوانی و فقر و نادونی مطلقم در قبال شما،بزرگترین سرمایه ی زندگی منه و حاضر نیستم با هیچ چیز عوضش کنم.
حالا شما میگی بنویس دیشب چه اتفاقی افتاد و من میگم چشم،با اینکه نمیدونم چرا میگی حتما بنویس ولی حتما قراره یک رد پای توحیدی از من بمونه برای سال های آینده…
=====================================
دیروز غروب،مثل همیشه با خدا رفتم پیاده روی،همه چیز عالی،کامل و تمام عیار بود ،مثل همیشه،آروم ،رها و با احساس خوشبختی بی قید وشرط
طبق قول و قرارمون با صدای ترجمهی شراب بهشتی از سوره ی یاسین،رفتم به سمت قرارگاه همیشگی …
تاریک بود ،سرد بود ،آسمون پر از ستاره های قشنگ بود،من بودم و خدایی که دستش روی دوشم بود …
آخرای سوره ی یاسین بود ،نگاهم از انبوه یادبود های انسان هایی که سال ها مرده بودند به سمت درخت نخل رفت و همینجوری به سمت آسمون …آسمون پر از ستاره …
آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که [پس از مرگشان] همانند آنان را بیافریند؟ چرا قدرت دارد؛ زیرا اوست که آفریننده بسیار داناست.
شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.
بنابراین منزّه است خدایی که مالکیّت و فرمانروایی همه چیز به دست اوست، و به سوی او بازگردانده می شوید.
مثل همیشه آرامش قلبم صد برابر شد …اومدم برم سمت خونه،دیدم دقیقا توی محلی که متوفی رو میشورند و اونجا کلی صندلی گذاشتن،این وقت شب،کلی آدم نشستن ،دقت کردم دیدم کلی کارمند شهرداری هستند که براشون جلسه گرفتند …و دارند درمورد کارشون صحبت میکنند…
پایان مراقبه ی من،مصادف شد با پایان جلسه ی اون ها …
من به سمت خونه میرفتم و اون ها برای شیفت شب …
نمیدونم چرا هیچ فاصله ای بین خودم و اون ها احساس نمیکردم،همه شون رو نوری میدیدم که به سمت محل کارشون در حرکتند…در قلبم عشقی احساس میکردم که داره مثل پروژکتور میتابه به سمتشون و براشون آسونی میخواد،رحمت میخواد،برکت میخواد…
هر کدومشون رو با عشق تحسین میکردم که برای گذران زندگیشون دارند زحمت میکشند و از خداوند براشون طلب هدایت میکردم که به زندگیشون بباره و اون هارو مدار به مدار رشد بده و آسونش کنه برای آسونی ها …
من واقعا هیچ تفاوتی باهاشون نداشتم…هیچی …
از آرامگاه که اومدم بیرون،آهنگی که دوست دارم رو گذاشتم و به سمت خونه حرکت کردم.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه…
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید غم هجران تو یا نه؟!
ای تیرِ غمت را دلِ عشاق نشانه…
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
بلبل به چمن؛ زان گل رخسار نشان دید…
پروانه در آتش شد و اسرارِ عیان دید!
عارف؛ صفتِ وصف تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا؛ عکس رخ یار توان دید…
دیوانه نی ام؛ من که روم خانه به خانه!
هر در که زنم… صاحبِ آن خانه تویی تو!
هرجا که روم… پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر؛ که جانانه تویی تو!
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی… تو!
مقصود تویی؛ کعبه و بتخانه بهانه…
به سر کوچه که رسیدم دیدم،یک ماشین باربری بزرگ دم در پارکه که من هیچ وقت تا حالا ندیده بودمش.
چشمم افتاد به تابلوی بالای سر کابین …
شوکه شده بودم.
نوشته بود :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
الله
دیگه تو حال خودم نبودم …اومدم خونه و سعی کردم خودمو مشغول کارهای بچه ها کنم ،که یک تضاد به وجود اومد که نیاز بود همراه یکی برم تا درمونگاه،خیلی آروم بودم،میدونستم پلن خداونده،از در اومدم بیرون دوباره چشمم خورد به ماشین …ندا اومد دقت کن سعیده …دوباره بخون … دوباره خوندم …
زیر اون نوشته ها دوتا نوشته ی کوچکتر هم بود …دوتا با فاصله نوشته بود :
حسبی الله …… حسبی الله
فقط همون بود؟!نه!!!
بالاتر به انگلیسی نوشته بود!
Allaho Akbar
چیزی نداشتم بگم جز اینکه سر خشوع و تسلیم و سرسپردگی و بندگی بیشتر به سمتش پایین بیارم …
همراه بنده ی خدا رفتم درمونگاه،با اینکه میدونستم این مشکل نیاز به پزشک نداره…آروم بودم …رها…
روی صندلی درمونگاه نشسته بودم و مشغول خوندن کامنت های بچه ها که گفت سرت رو بیار بالا …
نگاه کردم دیدم یک تابلو رو به رومه و نوشته :
إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
کارمون توی درمونگاه تموم شد…برگشتم خونه و دیدم که اون ماشین باربری دیگه نیست …اون رفته بود….فهمیدم فقط اومده بود پیغام بیاره و بره …
همین.
این بود تجربه ی دیروز و دیشب من…و درحالیکه داشتم این کامنت رو مینوشتم ،صدای این آیه ها از گوشی پدرم پخش شد:
شاید باورت نشه اما من بعداز سال ها میخوام اولین کامنت رو درسایت استاد عزیز بنویسم
اونم برای تو
برای تویی ک چندشبه فقط با خوندن کامنت های تو ب خواب میرم و اشک میریزم
منی که هربار استاد میگفتن تجربیات خودمتون رو بنویسین و کامنت های بچه هارو بخونین توجهی نداشتم و میگفتم من ک توی دفتر همیشگیم مینویسم
چه نیازیه که بخوام کامنت بنویسم یا همون تایمی که برای خوندن کامنت ها میزارم میتونم روی خودم کار کنم و فایل های بیشتری رو ببینم
تقریبا ده روز پیش سایت استاد رو بازکردم و اومدم یک فایل دانلود کنم و همونجا میخواستم گوش بدم و چون حجم زیادی داشت و یکم زمان میبرد رفتم و توی سایت یکم نگاه کردم دیدم نوشته فعال ترین افراد اخیر
اولین نفر سعیده شهریاری
باز کردم و دیدم عه
یک آپشن جدید بازشده که افراد میتونن نحوه آشنایی با سایت رو بنویسن و من بازکردم و چون هیچ وقت اعتقادی به خوندن کامنت ها نداشتم خواستم ببندم که کنجکاو شدم بخونم
خوندم و همه چیز از اونجا شروع شد
بار اول خوندم و اصلا یک حالی شدم و چشمام پراشک شد و گفتم مبینا گریه نداره ک
این همه تغییر باید خوشحال باشی
چرا داری گریه میکنی
دیگه خودمو جمع و جور کردم و اون دکمه رو زدم ک ازاین ب بعد کامنت های سعیده شهریاری ازطریق ایمیل بمن نشون داده بشه
آخرشب بود و من نت گوشی رو روشن کردم و دیدم ایمیل اومده که یک کامنت جدید از سعیده شهریاری
ستاره دارش کردم گفتم فردا میخونم
همیشه من ساعت 11 میخوابم
نزدیک به 2ساله که اینجوریه
مگر خونه نباشم
اون شب خوابم نمیبرد و گوشیو برداشتم و بازکردم
همه چی ازاونجا شروع شد
نمیدونم چیشد که اینجوری شد
من با هر خطی ک نوشته بودی اشک ریختم
گریه کردم
باورم نمیشد
انگاری سلول سلول چیزایی که میگفتی رو میفهمیدم اما هیچ موقع اینجوری عاشقی نکردم
خواب از سرم پریده بود و من حال دیگه ای داشتم
دیگه خودم نبود
قلبم داشت میخوند و من فقط اشک میریختم
نیم ساعت تموم سجده بودم و گررریه میکردم و میگفتم منم میخوام اینجوری عاشقی کنم
راهش رو یادم بده
فرصتش رو بده
از اون شب به بعد هرشب کارم شده خوندن کامنت های تو و هرشب مث روز اول باهر کلمه ای ک مینویسی اشک میریزم
بالاخره منم اولین کامنت مو گزاشتم و خواستم از حسم بگم
از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم شدند و آنان که به نیکى از پىشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشتهایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ.
=====================================
مبینای عزیزم سلام به روی ماهت
اولین رد پای توحیدیت روی دیوار این غار حرا مبارک!
همون لحظه ای که کامنتت رو خوندم،قلبم گفت حتما برای مبینا بنویس و با هدایت قرآنی هم بنویس.
وقتی از قرآن هدایت خواستم که با چه آیه ای بنویسم،آیه ١٠٠توبه رو هدیه داد.مبینا جان این آیه یکی از آیه های شگفت انگیز قرآنه،کلمه ی السابقون فقط ٢ بار توی قرآن اومده،یک بار توی سوره واقعه که اونجا خدا گفته السابقون جزو فیوریت های منن،و اینجا اومده تعریف السابقون رو گفته که بازم داره از رضایت خودش میگه،رضایت خداوند و کامیابی بزرگ.نوش جانت .
مبینا جان قلبم منو دعوت میکنه یک موضوعی رو بهت بگم که به تجربه ی شاگردی و گذاشتن هزار و اندی رد پا به دستش آوردم،اینو میگم که بدونی از روی هوا حرف نمیزنم.اگر بپذیریش خودت سود میکنی،اگر نپذیری،من ضرری نمیکنم.
میخوام بهت بگم این سایت اصلا یک سایت معمولی نیست که در بستر اینترنت باشه.اینجا جریان جاری هدایت الله از هر کلمه و هر کامنت و هر فایل میباره.یکی از راه هایی که میتونی راحت تر هدایت رو دریافت کنی و آسون بشی برای آسونی ها گذاشتن رد پا از هرجایی که هستیه.
گاهی بچه ها فکر میکنند اونایی که دارند کامنت مینویسند وازنتایجشون میگند دارند شوآف میکنند یا میخوان بگن ما خیلی خوبیم،اینا کسایی هستند که هنوز باور نکردند که اینجا یک سایت معمولی نیست و اگر خدا نخواد هیچ کامنتی تاپ کامنت نمیشه و اگر اسم کسی بالا میاد،یا کامنتی برگزیده میشه،اون رو خدا بالا آورده،اون بخاطر فرکانسش بالا اومده،اون بخاطر توحیدش بالا اومده،نه هیچ چیز دیگه.
اینو میگم که بدونی ،هیچ سعیده و فاطمه و حمیدو ابراهیم و …. وجود نداره،اون خداست که داره با کامنت ها حرف میزنه.
ماها هم از یک جایی شروع کردیم به رد پا گذاشتن برای خودمون و اون موقع نه کسی کامنت مارو میخوند و نه اسمی بالا میومد،اگر این تاپ کامنت ها اعتبارش از منه،چرا پس قبلا هیچ کس منو نمیشناخت؟!پس هیچ سعیده ای وجود نداره،بلکه به الله ای که میپرستم قسم میخورم هرجا کامنت نوشتم از انرژی توی قلبم بود که مدام دستور میداد بنویس و هرجا خواستم خودم بنویسم حتی دوتا جمله هم نتونستم کنار هم بیارم.
همه ی اینارو گفتم تا بهت بگم از یک جایی شروع کن به نوشتن و به خوندن…آروم آروم به خودت میای و میبینی وقتی میخوای بنویسی دستات به یک نوری وصل میشه که هر ثانیه قلبت رو روشن و روشن تر میکنه و باعث شرح صدرت میشه تا راحت تر بتونی ارتباطت رو با اون بالایی که فرمون دستشه برقرار کنی.
از کامنت نوشتن اصلا غافل نشو،برای خودت و الله بنویس و بس.
و مطمئن باش این رد پاها بعدا برات انقدر با ارزش میشه که روزی هزار بار خداروشکر میکنی که به ندای قلبت گوش کردی و نوشتی.
این کامنت هم شد اولین تمرین ستاره ی قطبی امروز من،جهت هماهنگی خودم با خدا،تا خدا تموم روزم رو با خودش هماهنگ کنه …
سعیده ی عزیزم چقدر خوبه که می نویسی . چقدر خوبه که اینقدر به خدا نزدیک هستی . چقدر خوبه قلبت اینقدر مهربانه و همه چی رو درک میکنی و بهت الهام میشه که بیایی این آیه های زیبا رو بنویسی ..
راست میگی اینجا مثل جاهای دیگه نیست .. اینجا فقط و فقط راه و مسیر الهی است ..
دلم میخواست یک نشونه ای برام بفرستی که کلام خداوند باشه و قلبم آرام بگیره ..
مرسی مرسی که هستی عزیزم . خدا یار و باورت باشه .کاش منم میتونستم و قدرتشو داشتم ..از اعماق قلبم ندایی را بوضوح بشنوم
خدایاآ شکرت که اینجا بهترین مکانی است که هدایت شدم خدایاااا شکرت هر آنچه که دارم از آن توست!!
حالا که این نشونه هارو از خدا در تاریخ 8 آذر 1403 دریافت کردی بذار بهت بگم داستان از چه قراره ، البته خیلی خلاصه وار
من یک روز قبل از اینکه بخوام برای تو بنویسم یعنی روز چهارشنبه 7 آذر 1403 ، از خدا خواستم به بهانه آرایشگاه رفتنم خودش هدایتم کنه
بماند چه هدایت هایی شدم که آرایشگاه رفتنم بهونه بود ، خدا میخواست پیغام هاشو به من برسونه
نشونه هایی که صبح تا ظهر روز چهارشنبه در تاریخ 7 آذر 1403 از خدا دریافت کردم:
اولین نشونه ، روی تابلوی میوه فروشی در محله هروی تهران ، بزرگ نوشته بود ((هدایت))
دومین نشونه ، اسم کوچه ای که داشتم ازش رد میشدم نوشته بود ((توحیدی)) ، که چند قدم اونورتر از نشونه اولی بود
این دوتا نشونه چیزهایی بودند که برای اولین بار در زندگیم اینقدر واضح داشتم از خدا دریافت می کردم
سومین نشونه ، آیه ای که شما سعیده جان هدایت شدی برام نوشتی ، آیه 102 سوره انبیاء که توی این آیه خدا داره میگه هر آنچه که دوست داشته باشم تا ابد بهم داده میشه و یک آیه قبلش یعنی آیه 101 انبیاء نوشته کسانی که قبلاً وعده نیکو بهشون داده شده
دقیقاً یک روز قبل از اینکه ، این آیات از سوره انبیاء رو بخونم ، دو تا نشونه ((هدایت و توحیدی)) رو از خدا دریافت کردم
یعنی هماهنگ با آیه 101 سوره انبیاء بود
اولین نشونه که واضح شد برام این بود که خدا همواره داره هدایتم میکنه و میخواست دقیقاً همینو به من بگه و قبل از اینکه آیه 102 سوره انبیاء به دستم برسه احساس کردم خدا از طریق اون اسم کوچه که ((توحیدی)) نوشته بود داره بهم میگه من اگر این مسیر توحیدی رو ادامه بدم هر چیزی که بخوام در زندگیم بهم داده میشه ، اینقدر واضح بود که حتی نتوستم جلوی خودمو بگیرم به مامانمو برادرم گفتم که خدا چه چیزهایی به من گفته
و دقیقاً فردای اون روز یعنی پنجشنبه در تاریخ 8 آذر 1403 ، پیغام خدا از طریق پاسخی که شما برام نوشته بودی بدستم رسید
صداى آن را نمىشنوند، و آنان در آنچه دلشان بخواهد جاودانهاند
خداوند به من وعده داده هر چیزی که دلم بخواد تا ابد بهم میده
عین پیغام خدا به من بود که وقتی خوندم وجودم تاییدش کرد
راستی این فایلی که به عنوان نشانه روزانه ات امد در تاریخ 9 آذر 1403 کامنتشو نوشتی ، در حالیکه بالای کامنتت نوشتی نشانه ی امروز من :٨ آذر 1403
همون تاریخی رو نوشتی که این آیات خدا رو از طریق اون ماشین باربری و آیه روبروت در درمونگاه خوندی
درمونگاه بردن اون بنده خدا هدایتی بود برای دریافت نشونه هات از طرف خدا و آرایشگاه رفتن من هدایتی بود برای دریافت نشونه هام از طرف خدا
من دقیقاً همون روزی که این نشونه ها رو در خیابون های محله هروی تهران از خدا دریافت کردم ، شبش ساعت 12 ونیم بود که قلبم گواهی میداد که باید برای تو اون کامنت رو در پاسخ به عقل کل بنویسم تا هم تو و هم من پیغام خدارو به همدیگه برسونیم
کامنتم داره طولانی میشه ولی بذار اینم برات بنویسم که چرا میگم من و تو دستی شدیم از طرف خدا برای رسوند پیغامش به هم دیگه
اگر دقت کرده باشی من طی یکماه گذشته یا حتی بیشتر هیچ کامنتی برات ننوشته بودم تا زمانیکه اون کامنت رو برای شما در شب چهارشنبه نوشتم که حتی آخر کامنتم هم میخواستم برات بنویسم که سعیده این هدایت خداست چون من اصلاً قصد نوشتن برات نداشتم ولی نجوای ذهنم اجازه نداد اینکارو کنم ، که البته خداروشکر خودت متوجه هدایت خدا توی نوشته هام شدی
دومین مورد اینکه شما هیچوقت در پاسخ به هیچکدوم از کامنت های من حتی یکبار هم ندیده بودم از آیه های قرآن استفاده کنی و برای اولین بار بود در پاسخ به کامنتم در همون روز 8 آذر 1403 در تکمیل کامنتت از آیه قرآنی استفاده کردی ، که اینم در تاییدی بر هدایت خدا برای من بود
اینکه شما خیلی آدم محترم و شریف و باارزشی هستی برای من و واقعاً یکسری پیام هایی که تا به حال خدا میخواست به من برسونه از طریق کامنت های شما توی جاهای مختلف سایت بوده مثل چند روز پیش که در پاسخ به ابراهیم جان نوشته بودی و همون لحظه خدا به قلبم الهام کرد که جواب اون سوالت اینه
اونم شاید بخاطر اینکه من شمارو خیلی دوست دارم واقعاً عین خواهر توحیدی هستی برای من
این آیه از قرآن هم که نوشتی رو خیلی دوست داشتم
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
یادمه استاد توی جلسه قرآنی قدم هشتم این آیه رو خوند و اینکه قبلاً هم در پاسخ به من از آیه های قرآنی استفاده کرده بودی ، من اشتباه کردم
خلاصه بابت محبت هایی که تا حالا نسبت به من هم داشتی ازت ممنونم
به قول خودت ، تلگراف فرتیش :)) نمیدونم چیه ولی در کل:)))
اوست که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، آن گاه از علقه، سپس به صورت طفلی بیرون می فرستد، تا به کمال نیرومندی و قوت خود برسید، آن گاه پیر و سالخورده شوید، و برخی از شما پیش از رسیدن به این مراحل قبض روح می شوید، و [برخی زنده می مانید] تا به آن مدتی که معین و مقرّر است برسید، و برای اینکه شما [درباره حق] تعقّل کنید.
اوست که زنده می کند و می میراند، و چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش. پس بی درنگ موجود می شود.
=====================================
سلام به برادر عزیزم،حسن آقای گرامی
این کامنت رو درحالی برات مینویسم که تو حالِ خودم نیستم،داشتم توی دفترم با خدا حرف میزدم که گفت برو جواب حسن آقا رو بده،گفتم چشم.
دیروز داشتم جلسه ١6 لیاقت رو گوش میکردم،شالوده ی اون جلسه باورهای مثبت برای خود ارزشمندی درونیه،چیزی که دیروز بهش هدایت شدم که روی این پاشنه ی آشیلت کار کن.
وبعد غروب رفتمبرای مراقبه ی همیشگیم.همونجا یک درخواست از خدا کردم که یک پیغام از طرف خودت میخوام.
آخرِ شب،یک جوری ازین همین سایت برام پیغام فرستاد که من تورو توی آرامگاه میبینم و در کنارت هستم که هنوز از فکر کردن بهش قلبم میخواد از سینه بزنه بیرون.
خوابیدم و صبح پاشدم دیدم بازم برای آیه قرآن فرستاده!
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد.
بعد میام توی سایت میبینم حسن جان،برام یک تلگراف دیگه فرستاده که همه ش تحسینه …
میدونی همه ی این ها چی رو داره بهم گوشزد میکنه؟!
میگه یادت نره همه ش منم،یادت نره هرچی داری از منه،یادت نره از کجا به این جا رسیدی،فکر نکنی خودت کاری کردی،منم،همه ش منم.هیچ تویی وجود نداره…
حسن آقا،از دریافت پیغام خدا از کامنت های من گفتی،نوش جانت پسر،اعتبار هیچ کامنتی توی سایت با من نیست،اون میگه و من مینویسم،پس هرجا از کامنت های من که حتی برای بقیه نوشتم،پاسخ گرفتی،شک نکن بهش،ذهن منطقیت رو کلا خاموش کن و اجازه بده قلبت باهات صحبت کنه،اون میدونه،اون بلده،اون از بهترین مسیر تورو به خواسته هات میرسونه.
حسن جان
اون رب العالمینه.
خواسته های ما براش تیله بازیه،همه ش رو بهمون میده در زمان درستش،ولی ازت میخوام از خدا،خودِ خدارو بخوای باشه؟!ازش خودشو بخواه،خودتو مثل بچه ای که نمیتونه گردنشو نگه داره ،بنداز توی آغوشش.
اون برات همه کار میکنه.
اون برات بهترین هارو میاره.
اون تموم دارو ندارت میشه.
ازت ممنونم که به صدای قلبت گوش کردی و این کامنت رو برام نوشتی تا یقین من به حضور الله در ثانیه به ثانیه ی زندگیم پر رنگ تر بشه …
سلام به آبجی سعیده عزیزم، شماها رو که میبینم که واقعا بهتون حس نزدیکی میکنم به سبب ایمانتون مدام این آیه تو گوشم نجوا میشه که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ این ایمانه که ما رو اهل و خواهر برادر هم میکنه و نوش جانتون این شراب توحید…
و اما مطلبی که باعث شد اینجا برای شما خواهر گلم کامنت بزارم موضوعی بود که بهش اشاره کردید احساس خوشبختی بی قید و شرط
راستش چند وقته میخوام در موردش بنویسم اما ترس از اینکه نفسم منو ترغیب به نوشتن میکنه نه دلم باعث شد دست نگه دارم..
تا این پیام شما حجتی شد تا اینجا در موردش بنویسم..
تا هم جلوی چشم همه نباشه و هم ردپایی از من باشه برای دوستان توحیدی و هر کس که در مدارش باشه…
بحث از اونجا شروع میشه که همه انسانها قرنهاست به دنبال کلمه ای میدون و تمام زندگیشونو روی این اصل بنا کردن..و اون کلمه لذته! و رسیدن به این کلمه رو خوشبختی ترجمه کردیم..در حالی که ذهن ما انسانها فریبمون داده و ما از اصل لذت غافل شدیم..همه ما انسانها لذت رو در رسیدن به چیزهایی دونستیم مثل موفقیت شغلی، روابط جنسی، موفقیت های علمی و …و اشکالی هم نداره اما!!! یه امای بزرگ! مگه لذت رو میشه کد نویسی کرد تا در مورد چگونگی کسبش پلن بچینیم!؟
بزارید توضیح بدم..
وقتی تمام اون لذت ها که گفتم بهشون میرسیم، ما با معتادی که گوشه خیابون داره جون میده فرقی نداریم!! میدونی چرا؟ بخاطر اینکه تهش این میشه که ذهنی که ما رو برای رسیدن به اون خواسته شرطی کرده دوپامین آزاد میکنه، و در فرآیند آزاد شدن دوپامین ذهن منطقی برای دقایقی خودشو خاموش میکنه تا لذتی که بطور طبیعی و همیشه با ما هست و ذهن منطقی از دوران کودکی به مرور اونو گروگان گرفته احساس بشه (نه اینکه ساخته بشه) و شخص رو به دنبال خواسته های بعدیش سوق بده..بله. لذت از جنس وجوده..و وجود تقسیم پذیر، محدود در چهارچوب و قابل الگوریتم نویسی نیست..و زمانی که ذهن منطقی ساکت میشه و دوپامین آزاد میشه برای دقایقی قلب میتونه با ذات الهی ما ارتباط بگیره ( قبلا در موردش نوشتم که قلب نورون داره و میتونه به مغز دستور بده و ارتباطش با بعد متافیزیکی ما از طریق نیروی مغناطیسیه که چند هزار برابر مغز قدرتمند تره).
بله ما فی ذاته خوشبختیم و غرف لذت بی قید و شرط..اونم از ارتباط با وجود و ذات الهی خودمون..و در مسیری قرار گرفتیم که بتونیم از طریق هدایت قلبمون که به بعد ماورایی ما اتصال داره خودمون رو توسعه بدیم و درکمون رو از خدا گسترش بدیم و توی این مسیر خونه، کسب و کار و … نقش ابزاری داشتن نه هدف! اما به مرور ذهن شرطی شده کنترل ما رو به دست گرفت و دریچه احساس و الهام ما رو بست و این شد که در ازای آزاد کردن این لذت برای مدت کوتاهی ما رو برده خودش کرد..ذهنی که باید با آگاهی و حضور که نشانه حاکمیت قلبه برنامه ریزی بشه..اصلا این آگاهی دروازه ورود آگاهی در خواب هم هست..خیلی دلم میخواد کاملا علمی به موضوع بپردازم…موضوع خیلی نیاز به توضیح داره ان شاالله قلبم بگه حتما مینویسم و اینها گوشه ای از آگاهی هاییه که خداوند بهم عطا کرده..بله وجود ساختنی نیست و لذت کدنویس نمیشه..اما میشه ازش غافل شد همونطور که میشه از وجود و هستی غافل شد..این مفهوم لازیدنکمه.. آگاهی ما به وجود خودمون افزایش پیدا میکنه و این درک خوشبختیه…خوشبختی ساختنی نیست..بلکه خوشبختی بی قید و شرطه و با چراغ آگاهی در پس پرده ذهن قابل دسترسیه…همانطور که احساس لیاقت ساختنی نیست و فقط باید بهش آگاه شد..هر باور توحیدی که میسازیم در واقع داریم یه باور شرک آلود و به دنبال اون بخشی از حاکمیت ذهن رو در هم میشکنیم..مثل داستان گرما و سرما..که اصلا سرما وجود نداره بلکه سرما اونجاییه که گرما نیست.. و با شکرگذاری، توجه به زیبایی ها و نعمت ها و باورسازی در واقع ما آرام آرام تسلط ذهن شرطی شده رو از قلبمون برطرف میکنیم و از اونطرف با بعد الهی مون ارتباطمون قوی تر میشه و به همون اندازه آگاه تر میشیم و به همون اندازه احساس لذت بی قید و شرط در ما افزایش پیدا میکنه و همزمانی ها بیشتر میشه و انگار دنیای پیرامون برامون انتزاعی تر میشه..میدونم درک میکنید که چی میگم..ان شاالله همیشه درکمون از اصل وجودمون که دربردارنده احساس خوشبختی بی قید و شرطه بیشتر و بیشتر بشه، ان شاالله
سپاسگذار خداوندم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و رشد قرار داد.
سلام دوست عزیز امروز شدیدا به این آگاهی ها نیاز داشتم
اون آگاهی های پیام قبلیتون که در مورد نورون قلب نوشته بودید هم بصورت هدایتی خونده بودم و خیلی به جونم چسبیده بود.
از صبح اول وقت که هدایت شدم به این آگاهی ها چندین بار کامنتتون رو خوندم و در آخر داخل دفترم یادداشت کردم و باورم نمیشد وقتی میخواستم بنویسم این جمله را تازه دیدم که گفتید اینجا بنویسم تا جلوی چشم همه نباشه…
وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم همزمان صحبتهای استاد که مطابق این آگاهی ها بود داشت در ذهنم میچرخید …
که استاد میگه که شما برو دنباله علایقت بگرد و توی اون کار حرفه ای بشو و ارزش خلق کن ثروت لاجرم دنبالت میاد .
باز در حین خوندن کامنتتون به خودم میگفتم ببین بخاطره همینه تا حالا نتونستم سره یه کاری بند بشم هر کاری که میرم بعد از چند وقت انگار که با درونه من متضاده و دیگه نمیتونم ذهنمو کنترل کنم و رهاش میکنم.
الان به لطف خدا یک ساله مغازه سوپر مارکت باز کردم ، توی این یکسال خودمو بستم به نوشتن سپاسگذاری هام، شدیدا کنترل کردن ورودیهام، دیدن فایلهای استاد و نوشتن در دفترم، خوندن کامنتهای دوستان و نوشتن در دفترم،
خداروشکر اون روان شدنه چرخ زندگیم رو احساس میکنم مثل: بهتر شدن رابطه ام با خانمم، رابطم با اطرافیان، نداشتن دعوا و درگیری با دیگران، مورد احترام قرار گرفتنم ، خراب نشدن ماشینم، خوب شدن معده دردم و خیلی کم مریض شدنم، کمتر شدن هزینهای اضافی زندگیم، یا اینکه اصلا نمیخوام دیگه توی جمع های دوستان و خانواده باشم چون خیلی غیبت میکنند و ناسپاسی میکنند…
خلاصه خیلی هم آروم تر شده ام یعنی اون حرص و دست و پا زدن برای بدست آوردن پول رو ندارم و خدا هم روزیهای بی حسابش را چندین بار برام فرستاده
مثلا: یه شخصی را فرستاد که گردو با قیمت خیلی مناسب ازش خریدم و سوده خوبی کردم
یه نفر رو فرستاد کاپوچینو اصلی با قیمت خیلی مناسب ازش خریدم و سوده خوبی روش کردم
یه نفر رو فرستاد تخمه با قیمت خیلی مناسب تر از عمده فروش ازش خریدم
و…..
ولی بعد از یکسال فروش مغازه ام هنوز اونجور جوابگو نیست و در خیلی از روزها از حد معمول کمتر میشه،
نشستم با کمک آگاهی ها و دست آوردهای دوستان در کامنتها و در عقل کل خیلی باورهای مخربم رو پیدا کردم و نوشتم و باورهای درست را نوشتم و میخونم
و میدونم که باورهام هنوز خیلی در مورد پول و ثروت ایراد داره و هنوز درست نشده
ولی هر موقع که میخوام روی خودم کار بکنم همش این حرفه استاد داخل ذهنم میچرخه
(باید علاقت رو پیدا کنی و بری دنبالش ، ثروت لا جرم خودش میاد دنبالت.)
از اونجایی که رسیدن به استقلال مالی مهمترین مسئله زندگی من هست ، که با نداشتن پول کافی خیلی مسائل ریز و درست برام پیش اومده ..
ذهنم میگه اینجا هم داری وقتتو هدر میدی، مگه استاد نمیگه تا ارزشی خلق نکنی به ثروت نمیرسی؟؟
اینجا جنس آوردن و فروختن که نشد خلق ارزش و باز سر در گم میشم ،
ولی خداروشکر تا حد بسیار زیادی تونستم از پس نجواهای ذهنم بر بیام ولی بخاطر فشارهای مالی و اجاره خونه و نداشتن سرمایه ی کافی برای جنس جور کردن باز از هر طرفی که بتونه میخواد هجوم بیاره و من باز با سپاسگذاریه نعمت هایی که الان توی زندگیم دارم ، حال و احساسم رو خوب میکنم و ادامه میدم.
دوست عزیز سوالی که ازتون دارم اینه من خیلی شغل عوض کردم هنوز علاقم رو پیدا نکردم و همش دنباله پول میدویدم ، اون علاقه رو چطوری میشه پیدا کرد و اون مسیره خلق ارزشه را چطوری میشه پیدا کرد ؟؟
چون از بیهوده گذشتن وقتم و فقط مصرف کننده بودنم و درجا زدنم خسته شدم و دلم میخواد یه کاری کنم که احساسه مولد بودن بهم بده، احساس کنم اون ارزشه رو دارم خلقش میکنم دارم تو مسیرش قدم بر میدارم …
سپاسگذاری میکنم از شما که کامنتم را خوندید و آگاهی های ارزشمند خودتون رو در اختیارم میگذارید.
از استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان هم بسیار بسیار سپاسگذارم.
راستی این چند روزه گوشه ی قلبم درد میکرد و تیر میکشید و همش به خدا میگفتم دلیل این درد چی میتونه باشه…
امروز وقتی چند بار کامنت شمارو خوندم انگار دریچه قلبم باز شد و اون اتصال رو حسش کردم بعد ش هم متوجه شدم به لطف خدای مهربان اون درد دیگه وجود نداره…
سلام دوست عزیز وقتتون بخیر، اولاً با توجه به آگاهیهای دوره احساس لیاقت، شما ارزشمندی خودتون رو بر اساس دستاوردها و مولد بودن تعریف کردید در حالی که ارزشمندی ما به چیزی وابسته نیست، و ما همینطور که هستیم ارزشمندیم و نیومدیم که این ارزشمندی رو رشد بدیم، بلکه اومدیم که به این ارزشمندی آگاه بشیم.
همونطوری که قبلاً بهتون گفتم، این ذهن شرطی شده ماست که سعی داره برای ما ارزشمندی رو که قابل الگوریتم نویسی نیست تعریف بکنه، و برای اینکار از الگوهایی استفاده میکنه که در کودکی و نوجوانی و جوانی ما توسط خانواده و جامعه در اون شکل گرفته…
پس لطفاً تمام پیش فرضهایی رو که در مورد شغلتون دارید اعم از اینکه این کار چقدر لازمه یا نه کنار بزارید تا بتونید از درون به پاسخ سوالتون که به این شغل علاقه دارید یا نه برسید… تا زمانی که صداها و نجواهای ذهن آرام نشه ما نمیتونیم صدای قلبمون رو بشنویم همونطور که استاد هم میگه که وقتی حالمون خوبه لهامات رو دریافت میکنیم. مسئلهای که هست اینه که شما به خاطر احتمالاً کمال گرایی که ریشهاش عجله است و ریشه عجله مقایسه و تلاش برای جلب توجه دیگرانه مدام عجله دارید تا به سطحی از موفقیت برسید که بتونید نظر دیگران رو جلب کنید یا به خاطر ترس از فقر یا عجله برای ثروتمند شدن نمیتونید تکاملتون رو طی بکنید و این عجله باعث میشه که صداهای ذهنتون نذاره شما صدای قلبتون رو بشنوید بفهمید که به چه کاری علاقهمدید… پس قدم اول اینه که همینطور که هستید خودتون رو بپذیرید و با شکرگزاری و با هر روش مناسب دیگه ای که میتونید تلاش کنید که به آرامش برسید و آرام آرام تکاملتون رو طی کنید و در آرامش صدای هدایت رو ان شاالله خواهید شنید و قدم های بعدی رو بهتون خواهد گفت. در مورد خودم مثال میزنم، یادمه مدتها بخاطر ترس از بدهی و خالی شدن حساب به آخر ماه نرسیده حسابم خالی میشد..من هم برای اینکه عامل ذهنی خالی شدن حسابم که دقیقا ترس از خالی شدن حسابم بود رو ریشه کن کنم با ترسم روبرو شدم…متوجه شدم ریشه اصلی ترس از خالی شدن حسابم نظر مردم بود. بخاطر همین یه تمرین واس خودم درست کردم..رفتم مغازه و با کارت خالی خرید زدم و مغازه دار گفت حسابم خالیه!! و ترس من با اینکار ریخت.. مثل تمرین شمس برای مولانا که نظر مردم براش بی نهایت مهم بود و بهش گفت برو از بزرگترین میخانه شهر شراب بخر و بشین توی میخانه اما نخور..واس اینکه بت حرف مردم بشکنه و مولانا از این مقاومت ذهنی رها بشه. ممنونم از نقطه آبی و کامنت دلگرم کنندتون
سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیز وهمیشه در سفر با آزادی کامل
سلام میکنم به مایک دوستداشتنی وعزیزم که برای خودش مردی شده سلام میکنم به تمام همسفرام که با کامنتهاشون به این سفر جون دوباره ای دادن ودرک من رو از قوانین بیشتر کردند
خانم شایسته خداقوت .
وقتی که این سفر شروع شد من یه آدم خام خام بودم وبا اینکه چند تا از محصولات استاد رو خریده بودم هیچ درکی ازشون نداشتم وبا خودم میگفتم کاش استاد نشونمون بدن که آزادی مالی مکانی زمانی چیه .
کاش استاد نشونم میداد چطور مسایلشون رو حل میکنن وانقدر اعتماد به نفس پایینی داشتم که حتی میترسیدم کامنت بذارم .
کاش استاد نشونم میداد هدایت چطوریه
کاش استاد نشونم میداد تکامل چیه که اینقدر راجع بهش صحبت میکنه و……هزاران سوال دیگه که توی ذهنم اذیتم میکرد وتمرکزم رو از روی فایلها ومحصولات برمیداشت با اینکه استاد اینقدر زیبا درمورد تمام این سوالات من در محصولاتشون توضیح دادند .
وحتی بعضی وقتها که فایلی میومد مخصوصا تو قدم اول دوره دوازده قدم با خودم میگفتم این حرفایی که استاد زدن چه ربطی به این کامنت داره وهمین باعث میشد برم از اول اون فایل رو نگاه کنم ودرکم از اون فایل بیشتر میشد .
واما این سفرنامه
وقتی این سفر شروع شد من تازه داشتم با قوانین آشنا میشدم وهمش زور میزدم که سریع به خواسته هام برسم وتمام فایلهایی رو که استاد میذاشتن میبردم به مادر وخواهر وبچه ها وشوهرم نشون میدادم ومیگفتم اونها ببینن تا یه کم آدم بشن وفکر میکردم همه مشکل دارن غیر از من
راه همه اشتباهه غیرازمن
واین ادامه داشت تااااااااااقسمتهای بیست به بعد سفرنامه که اصلا نمیدونم چی تو وجودم عوض شد .چی شد که من فهمیدم تمام اتفاقات زندگی من حاصل باورهای اشتباهمه واز یه جایی به بعد دیگه دست از نصیحت کردن برداشتم وتوخودم فرو رفتم .
تا چند روز ساکت بودم وفقط مینوشتم ونیرویی در درونم ایراداتم رو بهم گوشزد میکرد ومن بیشتر روی اونا تمرکز میکردم که باید درستشون کنم .
اولین بار که تو چکاب فرکانسی با سوال شیوه حل مساله روبرو شدم نمیدونستم منظورتون چیه استاد واین جواب روبا وضوح کامل تو فایلهای سفرنامه یاد گرفتم وچقدر خوشحالم که منم تو دوره ی بینظیر سفر به دور آمریکه شرکت داشتم واین دوره به نظرم مکمل خیلی خوبی برای کسانی هست که محصولات شما رو استفاده میکنن
از عزت نفسم نگم که اصلا زیر ورو شده وچنان بالا اومده که تا الان اینقدر خودم روزیباودوستداشتنی ندیده بودم .من همیشه با خودم میگفتم اگر بتونم یک دقیقه توی آینه خودم رو نگاه کنم اون روز بهترین روز زندگیمه وحالا با دیدن این سفرنامه نه بهتره درستش کنم که بارفتن به این سفر ودیدن زندگی شما که یک مرجع والگوی فوق العاده برای من شدید تو تمام جنبه های زندگیم باعث شده توی آینه به چشمان زیبام نگاه کنم وخودم رو با این بدن که روحم انتخاب کرده بپذیرم واین بالاترین دستاورد منه تا اینجا که هنوز میدونم میتونه خیلی بزرگتر از اینها باشه .
خانم شایسته ی عزیزم موضوع هدایت برای من بینظیر بود .والان تا این لحظه یاد گرفتم برای همه موضوعات زندگیم از خداوند هدایت بخوام مثلا اگر میخوام غذا درست کنم هدایت میخوام وغذاهایی درست میکنم بینظیرجوری که وقتی بچه هام وشوهرم غذا میخورن میگن چقدر امروز طعم غذا بهتر شده و…..هزاران چیز دیگه که کامنتم خیلی طولانی میشه
وبراتون بگم از بحث همزمانی .این رو خیییییییییلی دوست دارم واز وقتی جدیش گرفتم همیشه داره این همزمانی برام رخ میده وهمیشه هدایت وهمزمانی با همدیگه برام غوغا میکنه وزندگی رو زیباترکرده برام .
خیلی خوشحالم مریم بانوی زیبا که به غرغرای استاد توجه نکردی
واستاد ازتون خواهش میکنم مقاومتهاتون رو کم کنید چون اینجا داره اتفاقات جالبی می افته که نتیجش رو نمیتونم تصور کنم .من که دلم برای سفرنامه خیلی تنگ میشه .
تو این سفر یه باور اشتباهم رو پیدا کردم واونم اینه که عمر سفر کوتاهه وحتی تو یکی از کامنتهام هم نوشتمش
ولی امروز با دیدن صدمین قسمت برام باورپذیر شده که سفر میتونه همیشه ادامه داشته باشه با باورهای درست با هدایت رب .
از دیدگاهم نسبت به خداوند بگم براتون که داره برام باور پذیر تر میشه که جهان طبق یه سری قوانین وسیستم هوشمند عمل میکنه .
من همیشه خداوند رو در قالب یک انسان میدیدم که پر از عواطف واحساسات هست وهر چه گریه والتماس بیشتر خداهم بیشتر دلش میسوزه وزودتر خواستت رو میده
ولی دیدگاه الانم اینه که هرچه شادتر باشی وهرچی بیشتر در لحظه الانت باشی به خداوند نزدیکتری وهمش به خدا میگم منو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ای ونه گمراهان .
ازروابطم با همه مخصوصا با همسرم براتون بگم که چقدر تغییر کرده ومن تو بحث روابط یه آدم دیگه شدم کسی که الان هستم با کسی که قبلا بودم جایگاهش خیلی فرق میکنه ومن یه آدمی بودم که میخواستم سر به تن شوهرم نباشه وهمیشه میگفتم خدایا اگر اینو از زندگی من بیرون کنی من دیگه میدونم چطور زندگی کنم
تو یکی از فایلها تون استاد یه جمله ای روشنیدم که زیر ورو شدم .خیلی گریه کردم واز خداوند برای خودم طلب بخشش کردم که چرا من اینقدر خودم رو دست بالا میگفتم وفکر میکردم خداوند اشتباهی این آدم رو وارد زندگی من کرده غافل از اینکه من با افکارم وبا باورهای بیست ودو سال پیش شوهرم رو به زندگیم وارد کردم وبا اینکه اون یه فرد بینظیر برای زندگی بود من با تمرکز بر روی نکات منفیش وبزرگ کردن اون نکات منفی ؛هرروز زندگی رو بیشتر به کام خودم واون زهر کردم .
ولی بادیدن روابط عاشقانه شما ومخصوصا اون قسمتی که خانم شایسته بعد از اصلاح موهاتون به شما گفتند چقدر زیبا شدی من اشکام سرازیر شدکه این همه سال من یک بار به همسرم این حرف رو نزدم وازش انتظار داشتم از من تعریف کنه واصلا وقتی با خودت در صلحی دیگه نیازی نیست کسی ازت تعریف کنه مریم!!
از اون روز تصمیم گرفتم فقط نکات مثبت همسرم رو ببینم وفقط توی ذهنم اون حرفایی رو که یک عمر دوست داشتم بهش بزنم رو بگم وشروع کردم اولش خیلی برام سخت بود ولی کم کم وبا طی کردن تکاملم هر روز تو این کار بهتر وبهتر شدم وتا امروز تقریبا دوماه هست که هیچ دعوایی نداشتیم به لطف خدا وهدایتم به سمت این مسیر زیبا وهر روز دارم بیشتر عاشقش میشم ودیروز بدون هیچ مقاومتی عشقم صداش کردم وواکنش اون یه لبخندزیبا روی لبش بود .
با اینکه خیلی از توقعاتی رو که قبلا ازش داشتم برآورده نمیکنه ولی هر روز بیشتر عاشقش میشم وچنان برام دلیل عکس العملاش منطقی شده که هیچ خرده ای ازش نمیگیرم واگر حرفی بزنه که برام ناخوشاینده بجای اینکه دعوا کنم ؛میگم من چه فرکانسی فرستادم که اینجوری شد وسکوت میکنم وکمتر از پنج دقیقه دلیل رفتارش رو میفهمم .
این موفقیتی که تو روابط برام به وجود اومد دلیلش فقط سفرنامه ودیدن عشق شما بودن وابستگی بود که برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه ودرست شدن این رابطه چنان نشدنی توی ذهنم بود که هرگز فکر نمیکردم درست بشه اما الان ذهن منطقیم باور کرده که وقتی روی خودت کار میکنی انسانها هر انسانی با هر ویژگی شخصیتی میتونه اون وجه مثبتش رو بهت نشون بده .
ومن این آگاهی رو مدیون فایلای سفرنامه هستم وهمیشه دنبال یه الگو میگشتم برای درست کردن روابطم .
مریم عزیزم هر چی مینویسم سیر نمیشم ودلم میخواد فریاد بزنم که باهام چکار کردی
من یه آدم دیگه ای شدم که اصلا هیچ شباهتی به مریمی که روز اول وارد این سایت شد ندارم
وهیچ شباهتی به اون مریمی که روز اول برای سرگرمی اولین قسمت سفرنامه رو دید ندارم
چقدر پخته تر شدم
چقدر آروم تر شدم
چقدر با خدا رابطم بهتر شده
وچقدر به اصلم نزدیکتر شدم
استاد میدونم که خیلی راه مونده تا برسم به شما ولحظه ای که به شما برسم خدا میدونه شما کجایید اما با عشق پام رو جاپای شما می ذارم واز مسیرم لذت میبرم
ودیگه هیچ عجله ای برای رسیدن به هیچ کدوم از خواسته هام ندارم چون میدونم نعمتها هر روز بیشتر وبیشتر میشن واین منم که باید سطلم رو بزرگترکنم دیگه نیاز نیست زور الکی بزنم .
میخوام یکی یکی ترمز هام رو پیدا کنم وپام رو از روشون بردارم تا به هر آن چیزی که بخوام برسم .
استاد عزیز مایک دوست داشتنی وخانم شایسته ی شایسته ام واعضای محترم سایت خیلی دوستتون دارم وبی صبرانه منتظرم تا موفقیت های بیشتری رو از همتون ببینم .
مریم بانوی عزیز با قدرت ادامه بده چون اینجا ودر قلب من اتفاقات خیلی قشنگی داره رخ میده .
خداوند که با قوانینش دل همه ما بچهای سایت رو بزرگترو بزرگتر میکنه…
من کامنتتونو خوندم اشک از چشمانم حاری شد….
همه ما عضو خانواده استاد عباسمنش و مریم جان عزیز..و مایک دوست داشتنی با اون خندهای خوشکلش….
ما را هر روز به سعادت خوشبختی میرسونن….
شروع هر روز😀…پامیشم…دستمم تو گوشی سایت عباسمنش….
استاد لباس خوشکل میپوشم…ادکلان میزنم…احساس میکنم خداوند رو تختم نشسته منتظر منه تا من برم کنارش بشینم…مرتب و تمییز….اتاقم برام بهشت شده….
از موقعه ایی که راهی این سفرنامه ها شدم…کل دکوراسیون اتاقمو تغییر دادن…بعضی نوقع احساس میکنم کنارم جوی اب هست…😄😄😄😄😄😄😄
و یه پرنده کوچولو هست بالای اتاقم هر صبح و ظهر و عصر برام میخونه….
بقول استاد اگه با خودت دوست شدی بدون به خداوند تزدیک شدی…نه با کلمات..(چیزی که با یه اساتید تو ایران کار میکردم…فقط یسری کلمات میگفتن…من با ذهنی آشفته انجام میدادم.)😐
بله خدا درون توست…فقط کافیه باورش کنی….من اینقدر معجزه دیدم…که اگر ساعتها بشینم بنویسم کم میارم….
ولی دوست دارم بنویسمشون…
اطرافیانم اون هاله ی انرژی مثبتو دورم میبینن….
ولی قبلا یه آدم غرغرو…اعصابانی.ووووو تا بی نهایت…چسبونکم خیلی بودم…
و اللن به این نقطعه رسیدم بعضی موقها بقول نریم حون میخام کسی رو تغییر بدم…وقتی بهش فکر میکنم.میگم من قبلا تو اون مدار بودم…با روند تکامل به اینجا رسیدم….بقول قرآن کرو لال….
پس ما خواهان تغیطر کسی نیستیم.. .
چند تا معجزات زندگیم..که هنوزم خیلی راه مونده…
دانلود کتاب استاد…چگونه خدا رو بشناسیم…راجع به قوانین سیستمی خداوند……الله اکبر….چه نوری در دل من روشن شد…..
تکامل….
وارد یه مرحله جدید از کارم….و کارایی زیاد برای ثروتمند شدن بیشتر کارم….
و خریدن وسایلهای خوشکل…مشتریای خوب…
نرم کردن دلهای اطرافیانم…که بزرگترین مشکل من بود😢😢😢……بهش فکر میکنم میگم واقعا من اینجور طرز فکری داشتم….
دوستان خوب.. و شکل گیری رابطه جدید… همش بخاطر باور های محدود کننده….
و ووووووووووووووووووووووووو
استاد معجزه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم…
من یروز به بلندی رفته بودم همونجا دقیقا اولای این سفرنانه بود….چون من با هدایت خداوند فایلا رو شروع میکنم…
من تمام وقتم اینجا هستم که یجوری میشه گوشیم خاموش میشه😄….
میگفتم!…..با خداوند داشتم صحبت میکردم…تضادهای توی زندگیم مثل پرده اومد جلوی چشمم…تلوزیونم روشن شد….و گفتم خدا چقدر باورام محدود بوده…چرا من اینجور بسر خودم میوردم …..اینقدر تشکر کردم…از خدا……یجوری شدم زندگیمون حیاطمون صبحا اینقدر عطر خداوند وارد فضاش هست…هر کسی میاد خونمون میگه چقدر اینجا خوشکله…..☺….واقعا زندگی انسانها به طرز فکرشونه…یجوری شدم با آدمها صحبت میکنم او انرژیشونو حدس میزنم….
و بازم ادامه صحبتم….سرمو برگردوندم…نوری دقیقا در بلندی کوه برام جرقه زد…یه نوری مثل ستاره…ولی پر رنگ و شفاف…و در عرض 1ثانیه…که دلمو لرزوند….ولی یکم باورم گفت نور هواپیما بود….شیطان ذهنم بود….
من باهاش جنگیدم گفتن برو گم شو…اون خدایم بود…هواپیما تو آسمونه تو کوه نمیخوره….اتفاقا هوا هم ابری بود…حدودا ساعت 7…ولی همجا تاریک….
من خیلی پر جرات شدم…خیلی خیلی زیاد…..کلا دیدم متفاوت شده…ولی روزای اول یکم ناپخته عمل میکردم…
قلبم بهم گفت…اون سعرنامه ها رو بزار کنار برو بطرف سفر به دور آمریکا……..
از خوشحالی نمیدونم چی بگم. ……..سیستم درونم 180درجه تغییر کرده. .ولی دقیقا تکاملمو حس میکنم داره طی میشه…به خودم زور نمیگیرم….
لذت میبرم…..
کل این سفرنامه کاری هست که همه آدمهای کره زمین انجام میدن…ولی لذت نمیبرن…فقط تو تجملات و چشم بر هم چشمی….و کارای بی ثبات…
ولی این سه عزیز…فقط تمرکز روی نکات مثبت….و همزمانی اونها به زیبایی خداوند…..
همزمانی خیلی چیز باحالی هست…..واقعا خدا رو شاکرم بابت بزرگواریش….
همین انروز قرآن رو خوندم…سوره زمر….وای😍😍😍😍😍😍😍…چه گفته هایی.. ما طلا.. زمرد..مروارید تو خونه هامون هست…اینقدر چسبیده ایم به چیزای ناخوش…..
ایه 60…
خداوند تقوا پیشگان را به دست یافتنشان نجات می دهد.نه عذابی به آنان میرسد و نه غمگین می شود….
الله اکبر…..چقدر زیبا…
تقوا کسی که الهامات خداوند رو دریافت میکنه….
کل قرآن خوشختیه به تمام و کمال…است…
استادم سفرنامتون هدایت خداوند بود…برای من..به وجودی که هنوز وارد محصولاتتون نشدم…ولی دارم تکاملمو طی میکنم…خیلی سپاسگزارم از شما سه عزیز….و خداوند عزیزم هر روز نعمتشو مثل باران برویمان فرو میریزد…بدون که آب جمع کنیم برای روز مبادا…..اکثر زندگی مردم به روش دومی ختم شده….
اتفاقا تو معنی قرآن همینو خوندم😢😢😢….خیلی بینظیر هستین!….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامی با عطر خوش عشق تقدیم به تمام همسفرای عزیزم و به استاد همیشه قهرمانم و خانم شایسته ی مهربانم و دادش عزیزم مایک پر انرژی و شادم
خدارو هزاران بار سپاسگزارم که تونستم با شما عزیزان دلم همسفر بشم و با اینکه روحم فقط با شما بود ولی این سفر خاطرات زیبایی برایم داشت تجربه هایی که فقط برایم شیرینی و زیبایی داشت . این سفر منو پخته تر کرد منو صبورتر و زیبابین تر کرده و این سفر فقط تمرکز بر زیبایی ها رو بهم یاد داده و بهم یاد داد که همیشه از هر چی که خدا بهم داده ازش لذت ببرم و سپاسگزارش باشم. و چقدر عالی تکاملم رو دارم حس میکنم و عالی ترین و زیباترین حال و هوا رو دارم.
راستش دستاوردهای این سفر برایم انقدر زیاد بوده که فقط چیزایی که یادم میاد رو براتون به قلم تحریر درمیارم:
میدونید استاد عزیزم و مریم نازنینم من با این سفر بزرگ شدم و بهم یاد دادین که همیشه رها باشم و از زمان حالم لذت ببرم و زندگیم را خودم بسازم چون من خودم هستم که خالق زندگیم هستم و مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم.
من توی این سفرنامه ازادی و ازاد بودن رو یاد گرفتم و همیشه ازادی رو دوست داشتم و دارم و توی همه ی زمینه ها و الان ازادی رو خداروشکر دارم تجربه میکنم.
من توی این سفرنامه یاد گرفتم که هر موقع با مسئله ای روبرو شدم خودم بشینم و با کمک خدا حلش کنم .
من با این سفردیدم نسبت به همه چیز عوض شده نسبت به خودم و خدای خودم و تضادها رو برای خودم یه هدیه از طرف خدا میدونم چون از توی دل همین تضادها هست که خاسته هام مشخص میشه و میتونم زیباترین ها رو برای خودم رقم بزنم. و خودم رو توانایی هایم رو شناختم.
من توی این سفرنامه دوستای زیادی رو پیدا کردم دوستایی که ازشون چیزایی یاد گرفتم که برام یه دنیا ارزش دارند و افتخار میکنم که باهاشون توی یه خانواده هستم .
من با این سفرنامه سلامتی م رو هم در جسمم و هم در روحم و هم در زندگیم رو دباره تجربه کردم و خداروشکر الان سالم و تندرست هستم.
من توی این سفرنامه اعتماد به نفس م رو عالی ساختم و چنان شخصیتی برای خودم ساختم که به خودم افتخار میکنم و خدارو از این بابت این همه زیبایی در شخصیتم هزاران بار شکر میکنم.
من توی این سفرنامه شادی رو به خونه ی دلم دوباره برگردونم و یه ادم شاد و از کوچکترین چیزهایی که میبنم لذت میبرم و از شادی دیگران چنان خوشحال میشم و لبخند روی لبام میاد که انگار اون اتفاق زیبا برای خودم افتاده.
این سفرنامه چگونه ثروتمند شدن رو بهم یاد داد و یاد داد که با کم ترین سرمایه میتونی عالی ترین کسب و کارها رو برای خودت راه بندازی و بهم یاد داد که ثروتمند شدن یکی از زیباترین و یکی از معنوی ترین کارهای دنیاست و من برای ثروتمند شدنم تمام تلاش م رو به کار میگیرم و روزی میام و خبرهای خوب رو از ثروتمند شدنم بهتون میگم.
من توی این سفرنامه خدارو توی وجودم پیدا کردم خدایی که هر لحظه با منه هر لحظه دارم با تمام وجودم حسش میکنم دارم باهاش عشق میکنم و انقدر با هم دوست و رفیق شدیم که هر وقت درخواستی ازش کنم منو به زیباترین شکل ممکن اجابت میکنه و بارها و بارها شده از شدت خوشحالی اشک ریختم و سجده ی شکر بجا اوردم .
من با این سفرنامه تا بهشت بی نهایت خدا رفتم و بهشتی رو تجربه کردم که ادماش یه دنیا زیبایی رو بهم هدیه دادن .
من توی این سفرنامه خودم رو بیشتر شناختم منی که تا قبل از این سفرنامه و تا قبل از اشنایی با این خانواده ی بی نظیرم برای خودم هیچ ارزشی قائل نبودم ولی الان خودم رو ارزشمند ترین فرد توی دنیا میدونم و برای خودم دارم زیباترین لحظه ها رو رقم میزنم و خودم رو با تمام وجودم دوست دارم و عاشق خودم شدم و همیشه با لبخند با خودم حرف میزنم و عاشقانه خودم رو مهمان زیبا ترین هدیه ها میکنم.
این سفرنامه منو عاشق کرد و بهم رابطه های زیبا رو یاد داد.
بخدا این سفرنامه برام اینقدر زیبایی و نتیجه های زیبا داشته که کم میارم بنویسم .
استاد عزیزم و مریم مهربان و زیبایم ؛ فقط میتونم بگم از تمام زحمات بی وقفه تون بی نهایت سپاسگزارم و تا عمر دارم براتون ارزوی بهترین ها رو دارم.
استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و مهربانم ؛ من و دوستانم مشتاقانه منتظر فصل دوم از این سفرنامه هستیم .
همه ی شما عزیزانم رو به خدای مهربونم میسپارم.
سلام دوست عزیزم
خوشحالم که اینقدر تغییرات زیبا در وجودتون اتفاق افتاده
همیشه شادو سالم و ثروتمند باشید
دستتون تو دستای خدا
به نام الله یکتا
سلام اقای حسینی عزیز
ممنونم از لطفتون و خدارو شکر میکنم بابت دوستان همفرکانسی چون شما رو دارم. و چقدر جمله ی پایانی تون رو دوست داشتم و چه زیباست همیشه تسلیم او باشیم و همه ی کارها رو به خودش بسپاریم.
انشالله هر جا که هستین شاد باشید و سلامت و پر انرژی و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست عزیزم
دورت خداوند بر الهه ی نازنینم
عزیزدل چقدر زیباستتت عشق درتک تک نوشته هایت
چقدر زیباست این تحسین و عشقی که برای تک تک دوستات میفرستی عاشقتم و بی نهایت لذت بردم از خوندن و لمس کردن و دریافت فرکانس پر از الله ات
خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت زیبایی های بی نهایت بی نهایت
به نام زیباترین خالق هستی
سلام الهام عزیزم سلام دوست مهربان و خوش قلبم
خدایا شکرت به خاطر این همه دوستان نابی که دارم و برایم این همه زیبایی را برایم به ارمغان میارن. الهام عزیزم از شما یه دنیا ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتین و کامنت منو با عشق تون خوندین .
منم از کامنت های زیبایت که برایم یه دنیا ارزش دارند لذت میبرم و با عشق میخونم و فرکانس های زیبایت رو دریافت میکنم و حالم رو خوب میکنه.
بازم ممنونم ازت دوست عزیزم .انشالله هر جا که هستی شاد باشی و سلامت و ثروتمند و ارزوی بهترین ها رو برات دارم عزیزم.
یاحق
خدایا شکرت برای الهه رشیدی موفق باشی عزیزم اونجا که گفتی باخدایم دوست شدم وکارا رابرام انجام میده اشک درچشمانم حلقه زد چون خیلی این روند واین دستهای خدا رادیدم حسش کردم خدا خیلی مرد سر قولش مردانه می ایسته غیرممکن ها را ممکن میکنه برای کسی که قلبش را مثل یک لیوان از تمام شرکها وبدیها پاک کنه. آره عزیزم وقتی وجودت را ؛ لیوان قلبت رااز تمام بدیها پاک کردی مثل آیینه بی غش شدی اونوقت این خدای خوشگل صدا بزنی اون لیوانت راپرمیکند لذت بردم ازکامنتت بااینکه چند ماهی بیش بااین خانواده نیستی ولی میگم خدایا شکرت برای این همه نقل ونبات وشیرینی که از شما صادر میشود خدا پشت پناهت عزیز. …..
به نام تنها خالق هستی
سلام اقای سپهوند عزیز
خدایا چگونه شکر تو را بجا آورم که اینقدر مهربانی و بخشنده نمیدانم چگونه سپاس ت را بجا اورم به خاطر این همه نعمت و ثروتی که به من دادی ثروتی چون دوستان بی نظیری که برایم یک دنیا ارزش دارن که با کلامشان حس زیبایی را به من منتقل میکنند و اشک در چشمانم حلقه میزند. هزاران بار شکرت خدا شکرت به خاطر تمام نعمت هایت به خاطر تمام زیبایی هایت.
اقای سپهوند عزیز من از آن موقعی که عضو این خانواده ی بی نظیر شدم تمام وجودم را خدا گرفته و چنان حال و هوایم خوب است که حس رهایی و پرواز دارم حسی که نمیتوان ان را وصف کرد. باورت میشود منی که قبل ترها خدا را در وجودم و در زندگیم گم کرده بودم ولی الان تمام قلبم و تمام زندگی م تمام شادی و سلامتی و تمام ثروتم را خدا گرفته خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که تنها خودش برایم کافیست.
اقای سپهوند عزیز کامنتت برام یه دنیا زیبایی داشت انگار که خدا داشت باهام حرف میزد و چقدر زیبا کلامت بوی خدا را برایم میدهد.
یک دنیا ممنونم و یک دنیا از شما عزیز دل سپاسگزارم به خاطر وقتی که گذاشتین و کامنت منو با عشق خوندین.
ارزوی بهترین رو براتون دارم و یه دنیا شادی و سلامتی و ثروت بی نهایت را برایت ارزومندم.
یا حق
سلام بر عزیزان دل
من هنوز فرصت نکردم ویدیو آخر رو ببینم اما سوالمو میپرسم؛
استاد عزیز چندبار توی فایلها فرمودن که این نشانه رو گذاشته بودم که اگر فلان طور بشه من این کارو میکنم و گرنه یه کار دیگه. مثلا اون قسمت که فک کنم اول سفرتون بود ویه خانم شماره تونو گرفته بود تا دعوتتون کنه و از سفر با rv بپرسه. فک کنم گفتین زنگ زدنشو نشونه گذاشتین. یا وقتی ماشین بنز رو ترید میخواستین بکنین. گفتین فلان قیمتو نشونه میگذازم، نشد صبر میکنم تا به یک راهکار بهتر هدایت شم.
من میخوام بهتر زبان نشانه های خداوند رو بفهمم و هدایتهاشو پذیرا باشم. موقعیت های مختلفی پیش میاد که من نمیدونم چیکار کنم، از خدا نشونه میخوام بعد میترسم اون نشونه بفرسته اما من متوجه نشم و درکش نکنم.
مثلا من با توجه به قوانین میدونم تبلیغات اثرگذار نیس بعد از خدا راه حل میخوام برای درامدزایی، بعد اطلاعیه وبینار دیجیتال مارکتینگ رو دقیقا یک روز مونده به برگزاریش میبینم. اینجاست که درگیریهای من شروع میشن. ایا این یه نشونه س و باید توش شرکت کنم شاید توش حرفایی داره که برام مفیده و جزو اقداماتی که استاد میگن به وقتش بهتون گفته میشه هست یا نه کلا بیخیال شم.
میشه لطفا بیشتر در این باره و درک نشانه ها و هدایت گرفتن هاتون برامون بگید؟
و مرز بین رهایی و تمرکز رو لطفا میشه باز هم بگیید؟
مثلا من یک درخواستی به یک کسی میدم برای انجام یک پروژه، ولی جلسات اصلا تشکیل نمیشن. حالا من نمیدونم به خاطر باورمه یا چون قراره به یک کار بهتر هدایت شم اینطوری شد.
در فایل دوم قانون افرینش، قانون درخواست، یه جاش فرمودین عین یک بچه که تا چیزی رو میخواد ول کنش نیس با ذوق و مدام درخواست کنید.
همه اینا مرزشون برام نامعلومه
لطفا بیشتر در این باره توضیح بدید سپاسگزارم استاد ????
به نام تنها اولین و آخرین دوست همیشگی
سلام به استاد جان شایسته جان ودوستان خوبم از دیروز بدلیل عدم پوشش شبکه تاالان نتونستم به سایت دسترسی داشته باشم،،
اولا که وقتی که جهان رو از دید بالاتر نگاه میکنیم میفهمیم چقدر جهان کوچکه پس برای خداوند دیگر هرچیزی بسیار کوچکه واقعا ما با چه خداوندی طرفیم که هرچقدر بیشتر درکش میکنی کمتر میتونی توضیحش بدی
الحق که راسته زندگی چیزی نیست که بشه دیدش بلکه رازی ست که باید درکش کرد،،
وقتی توی این فایل آخر یه ویرایش ومروری کردیم از تمام این سفربه دور آمریکا چقدر دوباره مفهوم همون تمرین چکاپ فرکانسی رو یادآور میشیم ودرکش میکنیم که خدای من
اصلا خودمن بادیدن این فایل واقعا احساس نکردم فقط یه بیننده از راه دور ازطریق گوشی فیلم تماشا میکردم بلکه مثل صحبتهای مریم جان که میگه فقط ما3نفرنبودیم توی این 100قسمت درمکانها وتجربیات مختلف بلکه یه عالمه آدم به هزاران مکان زیبا آدمهای گوناگون تجربه های عالی درک بیشتر از جهان وزیبای های این کشور و…..هدایت شدیم
وقتی استاد توضیح میده اینجارفتیم اونجارفتیم اونروز این طورشد اونجا اونطورشد من الان احساس میکنم این مدت همش درجاهای مختلف این کشور با استادمریم ودوستان همیشه همراه همسفر و همش درحال هدایت به تجربیات مختلف بودم،،
اگه آخرین قسمت این فصل 1هست اما الان بهتر درک میکنیم که چقدر پیش نیاز خوبی برای استفاده از دیگر محصولات بود برامون وهمچنین برای کامنت گذاشتن و خوندن نظرات دوستان چقدر باعث میشد تا خودمونو مجبور کنیم و بیشتر ذهنمونو دراین فضا قرار بدیم تا درک بهتری از قوانین داشته باشیم
استاد
همین کلمه «جهاد اکبر» که برزبان میاری چقدر کلمه ای نشانه گر،هدایت کننده و کلیک درذهنمون میخوره که با راه انداختن جهاد اکبر در درونمون چقدر دستاوردهای باارزشی میشه کسب کرد و معنای حرکت باتمام وجود را بهتر درک میکنیم اگه همش توجه مون فکرمون روی این فایلها بود و مدام درحال فکرکردن وتمرکز کردن برای بهترین کامنت گذاشتن مون برای این فایلها بوده یعنی داشتیم جهاداکبر را مینداختیم و چقدر ازاین به بعد بهتر ولذتبخشتر میتونیم جهاداکبر راه بندازیم که مانند ذره بین چقدر نتایج واحساس بهتری درزندگی بگیریم،،
اصلا فعالیت بیشتر و تعهد بیشتر دروجودمون شکل گرفته که باید خیلی روی خودمون کارکنیم،،
استاد در این 100قسمت خیلی چیزها خداوند بهت یاد داد و ماازتو یادگرفتیم و تو خودت بیشترازما چیزها یاد گرفتی،،
من ازاین فایلها خیلی چیزهای ارزشمند آموختم مثلا اول ها بیشتر برا لایک گرفتن کامنت میذاشتم اما بعدها فهمیدم یادگرفتن بهتراز 20گرفتنه
یادگرفتم که باتمام وجود به این آگاهی ها و کارکردن متعهدانه روی خودت یعنی چی،،
باارزشی کامنتهای دوستان یعنی چی،،
زیباییها و وسعت آمریکا یعنی چی،،
هدایت الله یعنی چی،،
بی انتهایی ثروت یعنی چی،،
بی انتهایی ایده یعنی چی،،
زیبایی های ایمان داشتن یعنی چی،،
رابطه زیبا یعنی چی،،
ثروتمندانه زندگی کردن یعنی چی،،
باشکوه بودن ثروت،،
باخدا بودن ازفرش به عرش میرسی،،
اصلا اینکه درفرکانس خاصی باشی متفاوته تا اینکه کسی فقط ازلحاظ فیزیکی نزدیکت باشه،،
واقعا ببین ازکجا به کجا میشه رسید،،
ثروت یه انرژیه نه یه شغل خاص،،
چقدر باعث میشه دوره جهانبینی توحیدی رو انگیزه پیداکنیم تجربه ش کنیم،،
استاد وقتی میگی پنجاه ایالت درآمریکاست هرکدوم باید یکسال حتی بیشتر فقط تجربه ش کنی یعنی فقط همین کشور رو کاملا بخواهی تجربه کنی 50/60سال طول میکشه پس جهان دیگه چقدر بزرگ و بی انتهاست،،
خدایا شکرت چقدر به خودم افتخار میکنم که هنوز دراین کشور نیومدم اما باهمچین خانواده بینظیری کلی ازش زیبایی کسب کردم ولذت بردم،،
چقدراین سفربه دورآمریکا لذت ومعنای تکامل رو دروجودمون نهادینه کرد،،
چقدر دیدگاه مارونسبت به آمریکا وجهان مثبت تر وزیباتر کرد،،
چقدر هرروز مانند تمرین ستاره قطبی درانتظار اتفاقات زیبا و یک تجربه وکشف زیباتری ازاستاد ومریم جان بودیم،،
چقدر به تعدادبخش نشانه ها اضافه شد،،
چقدر نگرشمون به مهاجرت وهرروز یه تجربه جدیدتر زیباتر وقدرتمندتر شد،،
چقدر معنای آزادی مالی،زمانی،مکانی،رو عاشقانه تر درک کردیم،،
چقدر ریز بینانه تر و موشکافانه تر و شکرگذار نعمتهای خداوند رو بهتر درک کنیم،،
چقدر یادگرفتیم که میشود حتی از کوچکترین نعمتها ولحظات هم شادی ساخت ولذت برد
معنای اینکه شغلت چیزیه که باهاش زندگی میکنی مثل استاد ومریم اینهمه از چه چیزهایی درسفر گذشتن تا فایلهارو عاشقانه برامون تدوین کنن،،
خدایا چقدر عالی هدایت میکنی وآدمهای مناسب رو وارد زندگی افراد باایمان میکنی که مریم جان ازخود استاد بیشتر زحمت سایت رو عاشقانه انجام میده،،
چی بگم ازفیلم گزفتن آبشار نیاگارا،گرفته تا غار زیبای زیرزمینی،باغ وحش فوق العاده هدایت شدن به مکانهای جدید وعجیب وغریب زیبا،،
خداوند ازطریق استادی حرفه ای بیاد پله آر وی رو درست کنه،،اعضای سایت رو درمکانهای مختلف ملاقات کنی،،پاگذاشتن در دل ناشناخته ها،،زیبایی هایی رو ببینی که تابحال مردم اونجا هم تابحال ندیده باشن،،ساخت زندگی دلخواه،،زندگی باموتور یاماها 100برسی به بهترین هواپیماهای بهترین کشور،،
طوری زندگی کنی هم بیشترین ثروت روبسازی هم بیشترین مسافرتهارو تجربه کنی هم بهترین دوستهارو پیداکنی هم حیونهای توی خونه ت رو خداوند برات نگهداره،،
واقعا تمومی نداره هرچقدر بگم
استاد بگین چجوری اینهمه کامنت رو مطالعه میکردین امتیاز میدادین وسفرمیکردین و بقیه کارهاتونو انجام میدادین ما را هم راهنمایی کنید تا بهتر روی خودمون کارکنیم و بیشتر از این سایت بهرمند شویم،،
و بیشتر باچه باورهایی باعث کشف این همه زیبایی میشدین؟؟
در پایان این فایل آخر چقدر اهنگ زیبا و خداگونه ای ،،
من احساس میکنم با پایان این فصل چقدر شروع خوبی رو برامون رقم زد و پیش نیاز بهتری برای استفاده از هرچیز دیگری در زندگیمون،،
امیدوارم فصل های بعدهم شروع بشه البته استاد شما تاهمین الان هم خیلی زحمت کشیدین،،
دوستان من تازه باهمتون رابطه ام پررنگ تر شده در جاهای مختلف سایت میبینمتون
استاد عزیزم،مریم عزیزم،مایک دوست داشتنی فعلا به خدای بزرگ میسپارمتون،،
کریسمس رو بهتون تبریک میگم وما هم دیشب یلدا رو خیلی عالی گذروندیم،،
یه ضرب المثلی که تاحدودی باهاش موافقم میگه یه سال بخور نون تره یه عمربخور نون کره،، ازنظرمن این یعنی اولش شاید تغییر دادن خودت کمی سخت باشه اما باادامه دادن یه عمرراحتی دگه میفتی روی غلتک خوشبختی هرچقدربیشتر ادامه میدی زندگیت زییاترمیشه
سلام و روزبخیر برادرم
خیلی فوق العاده نوشتین.
آفرین برشما..
موفقق باشید تا همیشه…
سلام سمین عزیز ممنون از لطف شما
سجادجان افرین بسیارمتن زیبایی نوشتی منکه کلی لذت بردم وکپی کردم به چه درک زیبایی رسیدم بازم بهدمیگم
ااافففففررررررین پسسررر??????????
سلام مهدی عزیز خیلی ممنون شمالطف داری
???به نام خالقم که هر آنچه دارم از اوست???
?? مولانا ??
?بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی?
???سلامی عاشقانه به خانواده صمیمی عباس منش و استاد عزیز و خانم شایسته عزیز ???
? لازمه قبل از شروع صحبتم از خانم شایسته عزیز ، تشکر و قدردانی ویژه ای بکنم بابت فصل اول مستند سفر به دور آمریکا ?
? که دیروز قسمت 100 اون (قسمت آخر) بود ، که به روی آنتن رفت و کسانی که تو فرکانسش بودن اونو دیدن و لذت بردن ?
? مریم عزیز خسته نباشی بابت فکر زیبات ، و اینکه به خوبی تونستی انرژی این فکر زیبا رو تبدیل کنی به واقعیت این دنیای مادی که حاصل و نتیجش شد ، خلق مستند سفر به دور آمریکا ?
? حالا شاید واسه خیلی از دوستان و حتی خانم شایسته این سوال مطرح بشه که چرا میگی مستند ؟؟؟ ?
پاسخش خیلی سادست اسمش روشه ، در واقع تمام این سفر نامه بصورت زنده و مستند بود و مثل فیلم های سینمایی جلوه های ویژه و ادا نبود که فیلمنامه اون از قبل نوشته شده باشه ? فیلمنامه این مستند بصورت هدایتی و لایو نوشته میشد ، هدایتی از جنس نور ?? در این مستند همه خودشون بودن خود واقعیشون ، این مستند تماما عشق بودو عشق ????
دوست دارم یخورده در مورد اثرات و هدایت های این مستند بسیار زیبا صحبت کنم که برای من اتفاق افتاد ، البته خلاصه میگم چون در حوصله این کامنت نمیگنجه ??
? در دید کلی جهان بینیم رشد و گسترش پیدا کرد ?
? درخواست ها و اهداف زیادی واسه آینده در من شکل گرفت ?
? باورهای جدیدی در من شکل گرفت و جای باورهای اشتباه رو گرفت ?
? باور اینکه میشه با یک غیر ایرانی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد ، البته در مورد این باور قبلا الگو زیاد داشتم اما در قسمت 93 مستند ، وضوحش واسم چندین برابر شد ، همیشه دوست داشتم متفاوت با جامعه و مردم زندگی کنم و ماجراجویی رو در حد بی نهایت دوست داشتم و دارم و یکی از علایق من تشکیل خانواده و همسفر شدن با یک فرد غیر ایرانی بود ?? فقط درخواستم در مرحله انتخاب کشور بود ، که هدایتش در این مستند انجام شد که مشخص شد اون کشور آمریکاست ?? البته من تمام اختیار رو دادم دسته خدا و سعی میکنم همیشه دستان خدا رو باز بزارم تا بهترین رو واسم انتخاب کنه اصلا عجله ای ندارم چون تمام هدف لذت بردن از مسیر هست حالا میخواد تنهایی با خدای خودم باشه چه با یک همسفر مهم لذت بردنه از مسیر زندگیست ??
? و خیلی باورهای جدید و تاثیرات عالی دیگه که واقعا در خوصله این کامنت نمیگنجه که بگم ?
? در ادامه صحبتم میخوام در مورد نکاتی مهم و کلیدی که وقتی داشتم کامنت های دوستان در قسمت آخر مستند رو میخوندم که بعضی از دوستان از استاد سوال کرده بودن اشاره کنم ? البته بیشتر واسه یادآوری واسه خودمه ، اما اگه کسی مایل بود میتونه از این نکات کلیدی استفاده کنه ??
? وقتی داشتم کامنت های زیباتون رو میخوندم ، بعضی از کامنت های دوستان که از استاد سوال کرده بودن در مورد قوانین و مسائل دیگه ، یک حسی به من گفت بیام و از نگاه خودم در مورد قوانین به اندازه درکم ، تجربیاتم رو با شما دوستان عزیز به اشتراک بزارم ??
? سعی میکنم با بیانی ساده تجربیاتم رو به اشتراک بزارم ، خوب ببینید دوستان من قبل از اینکه با استاد آشنا بشم با قوانین این دنیا به شکل های مختلف آشنا شدم بودم اما اون موقع در اول راه بودم ?
یادمه اون موقع همیشه این سوال مهم رو از خودم که از یک بزرگی که دستان خدا بود شنیده بودم میپرسیدم ?
? اون سوال این بود : اگر فرض کنیم یک فردی در یک اتاق 4*3 از زمان تولد تا زمان بزرگسالی زندانی بوده و هیچ نوع اطلاعاتی از دنیای بیرون از اون اتاق نداره ، و هیچ آموزشی ندیده و یا اطلاعی نداره ?
?به نظرتون این فرد چطور میتونه به خدا برسه ؟؟؟ چطور میتونه از وجود قوانین این دنیا مطلع بشه و … ؟؟؟ ?
? آره این سوال اونقدر قدرتمنده که میتونه هر آنچه تا به الان گذشتگان ، خانواده ، جامعه و … بهتون گفتن به زبان ساده ببره رو هوا ?
? من اون موقع این سوال به واسته اون بزرگی که دستان خدا بود از خودم پرسیدم ، و روزها و شبها به این سوال فکر کردم که در نهایت خدا خودش به من به شکل های مختلف الهام کرد و من به پاسخش رسیدم ?
? پاسخ اون سوال : در شعری که در ابتدای کامنتم از حضرت مولانا آوردم نهفته ?
? دوستان اینو از تمام اعماق وجودم فریاد میزنم ، که فقط اگه سوال بالا و شعر اول کامنتم رو درک کنید کار تمومه ?
? وقتی درکش کردی تمام نیازهات از درونت تامین میشه و بهت گفته میشه ، و در نهایت در دنیای بیرونت به شکلهای مختلف خلق میشه توسط خودت ?
? هیچ خبری در بیرونت نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ?
? این قسمت رو خوب گوش کنید ، چون به جرات میگم شاید جایی اینون نشنیده باشین ، این حرفی که الان میخوام بزنم توسط بزرگی که دستان خدا بود به من گفته شد ????
? پدر من ، مادر من ، خواهر من ، برادر من ، دوست من و همه انسان ها خوب گوش بدین ، ما انسان ها همگی بازی مختص و اختصاصی خودمون رو داریم ? من و تو وظیفه مون اینه که بازی مختص به خودمون رو پیدا کنیم ، دوست من اگه 100 درصد هم به قوانین مسلط باشی ولی اگه هنوز بازی مختص به خودت رو پیدا نکردی ، ساده و عامیانه بگم رو هوایم دوست من ?
? دونستن قوانین زمانی ارزشمنده که بازیتو پیدا کرده باشی ، قوانین بدون بازی معنایی نداره و بازی بدون قوانین نیز معنایی نداره . هر دو لازمه همدیگه هستن ?
? تو کامنت ها خیلیا دیدم از استاد پرسیدن مثلا در مورد مسائل مالی که چطوری دلار در زمان خوب میخرین و در زمان مناسب میفرشین و یا خونه هاتون رو چطوری خرید و فروش میکنید و در مورد روابط و غیره ?
? ببین دوست عزیزم اول به خودم میگم واسه یادآوری و بعد به تو دوست عزیز میگم ، اگه داری رو خودت کار میکنی تا درکت نسبت به قوانین بیشتر شه ولی هنوز در دنیای بیرونت دنبال سوالاتت در هر زمینه ای هستی ،
باید بگم مشخصه هنوز بازی خودتو پیدا نکردی ، دونستن قوانین بدون بازی بی فایده هست و همچنین داشتن بازی بدون قوانین هم خنثی و بی فایده هست ?
? دوست عزیز من ، وقتی قوانین رو متوجه شدی و درکش کردی ، حالا باید بازیتو پیدا کنی که بتونی اون قوانین رو در اون بازیت به کار بگیری ?
? نکته کلید و طلایی و مهم در این قسمت صحبتم هست خوب گوش بده اگه اینو درک کنی تمومه اینو با تمام وجودم میگم ، اون نکته اینه: دوست من بازی من با بازی تو فرق میکنه ، وقتی من بازی رو شروع میکنم با توجه به بازی من خدا به من الهام میکنه ، اون الهام رو فقط من درک میکنم نه کسی دیگه و اون الهام فقط مختص بازی منه?
?دوست عزیز من ، الهامتی که در بازی تو میشه هم به درد بازی من نمیخوره حتی اگه واسم تعریف هم کنی شاید بفهمی اما نمیتونی درکش کنی ، قوانین این دنیا واسه الهامات هر کسی کد گذاری مخصوصی میکنه که فقط اون فرد مورد نظر در اون بازی میتونه اون کدها رو رمز گشایی یا ترجمه یا درک کنه نه کسی دیگه ای ?
? دوست عزیز من ، دو حالت یا دو دلیل واسه سردرگمی و مشکلات و ابهامات در زندگیمون وجود نداره :
? یا قوانین رو درک نکردی
? یا هنوز بازی خودتو پیدا نکردی
? و یا هنوز یکی از دو مورد بالا که هر دو لازمه هم دیگه هستن رو پیدا نکردی ، به این دلیل که در بالا هم گفتم دو مورد بالا نیازمند هم هستن و نبود هر کدموشن بی فایده و خنثی به حساب میاد
? دوست عزیز من ، خیلی حرف واسه گفتن هست اما واقعا در حوصله این کامنت نمیگنجه و تا جایی که تونستم خلاصه بیان کردم کامنتم زیاد داره طولانی میشه در انتها یک نتیجه گیری با هم میکنیم و صحبتم رو تمام میکنم ?
?? نتیجه گیری : دوست عزیز من ، نتیجه گیریمو با مثالی که در بالا در مورد اون فردی که در یک اتاق 4*3 زندانی بود از بدو تولدش شروع میکنم ، ببینید دوستان علم کوانتوم هم تایید کرده که ما در این دنیا تنها هستیم البته از دید متافیزک نه این دنیای که از جنس ماده هست ، من و تو تنها هستیم و اتفاقات اطرافمون تمام انعکاس ارتعاشات درونی ما هست نه چیزی دیگری ? ارتعاشات درونی ما هست که انرژی رو که از اتمها و موارد ریز اتمی دیگه تشکیل شده رو شکل میده که در نهایت بصورت اتفاقات و شرایط و افراد وارد زندگی واقعی که این دنیای ماده باشه میکنه و ما اون رو تجریه میکنیم ?
? آره اون فرد مثال بالا میتونه در اون شرایطی که در اون اتاق 4*3 به خدا برسه ، چون کل پروسه درونیست نه بیرونی ???
? قوانین رو درک کنیم
? بازی مختص به خودمون رو پیدا کنیم
? حالا میتونیم شروع کنیم ، چون دیگه هر دو مورد بالا رو داریم ??
?? مولانا ??
?بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که توئی?
???واستون بهترین ها رو آرزو میکنم در پناه الله شاد ، سلامت ، موفق و ثروتمند باشید???
سلام دوست عزیزم صادق صادقی
کامنتتون سرشاااار از آگاهی های ناب الهی بود. ???
سپاسگزارم که نوشتید.
بخاطر وجود دوستان آگاهی مثل شما سپاسگزار خداوند هستم!
براتون بهترینها رو آرزو میکنم!
این بیت شعر از مولانا متافیزیکی و توحیدی هست!
?بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی?
فقط اگه همین یه بیت رو باور کنیم همه چی حل شده اس و خیلی از مسائل موضوعیت خودشونو از دست میدن.
این جمله بهم الهام شد:
?بیرون از من چیزی وجود نداااره که بخوام تغیرش بدم!?
سلام خانم مصدق عزیز ? ممنون از پیام سرشار از انرژیتون? ??
? در حقیقت من نگاهمو به این دنیا تغییر دادم ، و خودمو همیشه تنها میبینم ، و در درونم فقط من و خدا وجود داره ? اینطوری هر وقت در دنیای بیرون از خودم هر نوع اتفاقی خلق بشه حالا چه اتفاق مثبت و یا منفی ، عامل خلق اون اتفاق رو خودم میدونم نه کسی دیگه ? چون کسی بیرون از من وجود نداره این یک حقیقت است ?
?اینطوری دیگه کنترل ذهن خیلی راحتر میشه ، اینطوری دیگه ذهنم کمتر دنبال مقصر و بهونه میگرده واسه علت شکست ها و اتفاقات منفی ? و اینطوری میشه که کم کم کنترل ذهنم در دستان خودم قرار میگیره ?
?آره این پیام شما و ابراز احساساتتون ، از نظر من فقط یک دلیل داره ? اون دلیل اینه که در واقع شما بازتاب درون خودتون رو دیدین و خودتون رو تحسین کردین ? و در دنیا حقیقت من یا x یا y ای وجود نداره شما تنها هستین ? اگه کسی رو دارین تحسین میکنید از دید این دنیای ماده ، در واقع دارین خودتون رو تحسین میکنید ?
? آره هر عکس العملی که دارین نشون میدین ، در حقیقت به بازتاب درونی خودتون هست چه مثبت چه منفی ?
? پس اگه الان نسبت به کامنت من یا هر کسی دیگه ای احساس خوبی دارین در واقع این احساس بازتاب درون خودتون هست و اینکه نشون میده خودتون رو دوست دارین و با خودتون در صلح هستین ?
? واستون آرزوی موفقیت دارم ? در پناه خدای که همیشه در درون شماست و همیشه با شما داره صحبت میکنه ، شاد و سلامت باشید ???
با سلام
آقای صادقی عزیز کامنت شما و آگاهی که برامون نوشتید منو عمیقا به فکر فرو برد. میخوام بیشتر بدونم، اگه براتون امکان پذیر هست یکم بیشتر توضیح بدید مخصوصا درباره پیدا کردن بازی مخصوص به خودمون بیشتر بگید. پیدا کردن بازی یک جورایی برام تازگی داشت چون تا الان فقط دنبال قوانین و عمل به قوانین بودم و امروز شما گفتید که قوانین به تنهایی کافی نیست و باید بازی مخصوص به قوانین درک کرده ام را هم پیدا کنم؟؟؟؟ سوال اصلی من اینه چطوری یا با چه راهکارهایی بازی مخصوص به خودم رو پیدا کنم؟ چون الان کاملا درک کردم دلیل اینکه نتیجه دلخواهم رو نمیگیرم، اینه که اصلا نمیدونم چه چیزی رو باید بازی کنم! و هی از این شاخه به اون شاخه میپرم.
صمیمانه از شما متشکرم
?سلام به دوست عزیزم جناب رضائی ، و ممنون از کامنتتون و سوال بسیار مهمی که پرسیدین ?
?ببینید دوست عزیز ،قبل از پاسخ به سوال شما باید یک مقدمه ای رو واستون بگم ، ببینید کل پروسه خلقت انسان واسه این بوده که انسان در ابتدا خودش رو بشناسه و سپس خالقشو ?
? تا حالا به این سوال مهم توجه کردین که انسان چطوری و چه زمانی کامل میشه ؟ ? و صدرصد این را شنیده اید که میگن انسان در این دنیا به تکامل نمیرسه ، خوب اینجا یک سوال مهم پیش میاد پس انسان کی و چگونه به تکامل میرسه ؟؟؟ ?
? پاسخ به این سوال ها که الان میخوام واستون بگم رو تمامشو از طریق قانون طلایی سوال کردن بدست آوردم ?
?ببینید دوست عزیز خدا هر لحظه داره با شما صحبت میکنه و شما از طریق قانون طلایی سوال کردن میتونید در مورد هر موضوعی که واستون سوال پیش میاد از خودتون بپرسید و به نسبت باور و ایمانتون به خدا ، خدا بهتون به طرق مختلف پاسخ میده ?
? نکته مهم : قضیه خیلی سادست تا زمانی که سوالی نباشه مسلما پاسخی هم بوجود نمیاد ?
? سوال کردن میتونه همراه با نوشتن هم باشه و یا فقط با تکرار آن بصورت کلامی ، اما پیشنهاد میکنم همزمان که تکرار میکنید ، همزمان هم بنویسید چون قدرت و وضوح سوالاتون رو واستون بیشتر میکنه ?
? شاید هیچ کس باورش نشه الان بعد کلی تمرین ، قانون طلایی سوال کردن جوری واسه من واضح شده که هر بار سوالی پیش میاد واسم ، بعد پرسیدن اون سوال از خودم شاید باورتون نشه پاسخش بعد از کمتر از نیم ساعت به من الهام میشه به طرق مختلف ?
? فقط نکته مهم در دریافت پاسخ اینه که باید خیلی حواست به درونت و دنیای بیرونت باشه چون ممکنه به شکل و طرق مختلف بهت الهام بشه و اگه حواست نباشه ممکنه از دستش بدی ?
? قضیه خیلی سادست به شرطی که مسائل رو خیلی واسه خودتون پیچیده و سخت نکنید ، همه چیز رو ساده بگیرین تا ساده پیش بره این یک قانونه ?
? برگردیم به ادامه صحبتمون در مورد اینکه واقعا انسان چطوری و چه زمانی به تکامل میرسه ؟ ?
? ببین دوست عزیز همه چیز دست انسان هست که چقدر رو خودش یا بحث خودشناسی و خداشناسی خودش کار کنه . ? اگه دقت کرده باشین ، امامان کسانی بودن که در همین دنیا به تکامل رسیدن و تبدیل شدن به انسان کامل ، انسان کامل هم از اسمش مشخص یعنی در تمام ابعاد کامل هستن و خطایی ندارن ?
? از حضرت عیسی گرفته تا حضرت محمد و … اگه داستان های این امامان رو مطالعه کنی از منابعی که خالقت بهت الهام میکنه ، متوجه میشی که تکامل تمامی امامها به شکل های مختلفی بوده تا به درجه انسان کامل برسن ?
? پس شما از زندگی امام ها ، میتونید این باور رو در خود ایجاد و تقویت کنید که شما هم میتونید به درجه انسان کاملی دست پیدا کنید حتی در این دنیا ، به این دلیل که تمام امام ها در ابتدا یک انسان عادی بودن و بعد به درجه انسان کاملی رسیدن ، داستان حضرت موسی که شر ترین انسان بود که حتی دست به قتل هم زد ، ولی در نهایت تبدیل شد به انسان کامل در این دنیا ، که حتی لقب کلیم الله هم گرفت که هیچ امامی این لقب رو نداشت ، کلیم الله یعنی در زمان ارتباط با خدا واسطه ای (جبرئیل) وجود نداره و مستقیم با خدا صحبت میکرد ?
? تمام این اتفاقات باید واسه ما پیغام باشه که انسان میتونه از بدترین شرایط به جای برسه که مستقیم با خدا صحبت کنه مثل حضرت موسی ?
? پس اینکه چطوری و چه زمانی تبدیل شی به انسان کامل همش دست خودت هست که چقدر برای شناخت خودت و خدای خودت زمان بزاری ?
?یادت نره زمانی که انسان میمیره ، اگر به درجه انسان کامل نرسیده باشه یا تکاملش کامل نشده باشه ، بعد از مرگ مجدد شما در کالبد فیزیکی دیگه ای پا به این دنیا میزارید و مجدد متولد میشن ، این پروسه اونقدر تکرار میشه تا انسان سیقل پیدا کنه و شفاف بشه همانند نور و در نهایت کامل بشه تا بتونه با خالق خودش یکی بشه و در اصطلاح برگرده به زات اصلیش . ?
? یکی از الهامات و هدایت های که خدا تو این زمینه به من کرد که درکم بیشتر شه منو هدایت کرده به سمت کسانی که بارها در این دنیا زندگی کرده بودن ، شاید یخورده این مسائل متافیزیکی باشه واستون و غیر قابل باور اما حقیقت داره ?
? این افراد کسانی بودن که خواب های تکرار می دیدند ، خوابهای از یک مکان خاص یا از یک شخصیت خاصی که حس غریبی رو به اونها میداد ، و وقتی این افراد واسه تحقیق به اون منطقه خاص میرفتن یا اسم اون شخص خاص رو در اون منطقه که همیشه در خواب میدیدن رو جستجو کردن در نهایت اون منطقه خاص و یا اون شخص رو که در سالیان گذشته در اون جا زندگی میکرد رو پیدا کردن ?
?و دقیقا اطلاعاتی که در خواب دیده بودن رو در واقعیت هم دیدن که اون شخص در واقع خود اون شخص بوده که قبلا متولد شده بوده در کالبد فیزیکی دیگه و در این دنیا زندگی کرده بوده ?
? شما میتونید در اینترنت این موضوع رو سرچ کنید که کسانی که چندین بار در این دنیا متولد شدند در کالبد های فیزیکی متفاوت و زندگی کردن ، الان گروهای بزرگ تحقیقاتی هستن از دانشگاه ها و غیره که دارن رو همچین افرادی تحقیقاتی وسیعی میکنن و به نتایجی غیر قابل باور رسیدن ، که دریچه جدیدی در ما انسانها باز میکنه که بیشتر خودمون رو بشناسیم و اینکه روند تکاملی ما واقعا به چه صورتی هست ?
? شاید واسه شما و دوستان این سوال پیش بیاد که من این اطلاعات رو از کجا میدونم ؟ ?
? از طریق قانون طلایی سوال کردن ، من همیشه این سوال ذهنمو درگیر خودش کرده بود که وقتی میگفتن انسان در این دنیا به تکامل نمیرسه ، این سوال پیش اومد : پس کی و چگونه و به شکلی انسان به تکامل میرسه ؟ ?
? که بعد خدا زندگی امام ها رو به من الهام کرد و نشون داد انسانهای بودن که تو این دنیا به تکامل کامل رسیدن (یا موضوع الگوی ذهنی ) ، و از اون موقع من کلا دیدم به تکامل و همه چیز تغییر کرد و درک جدیدی پیدا کردم و همچنین زندگی کسانی که در بالا توضیح دادم که بارها در این دنیا در کالبدهای فیزیکی مختلفی در این دنیا متولد شدن ? و اینو یادتون نره جسم ما اصلا اهمیتی نداره ، فقط روح ما هست که مهمه و تمام اطلاعات زندگی ما در روحمون ثبت میشه ?
? آره هر چی رو که الان دارم میگم رو خدا الهام کرد به طرق مختلف ، حتی همین نوشته ها هم داره گفته میشه و من تایپ میکنم ?
? خوب دوست عزیز من ، حالا میخوام در مورد سوالی که پرسیده بودین صحبت کنم :
?سوال کرده بودی بیشتر در مورد واژه بازی توضیح بدم ، که چطوری باید بازی خودمون رو پیدا کنیم ؟?
? ببین دوست عزیز کل این دنیا یک بازی و یک فضای مجازی و خیالی ، من اسمشو گذاشتم خیال خدا ?
? ما انسان ها در واقع بازیگران این بازی هستیم ، که خدا به هر کدوم از ما انسانها یک نقش در این بازی بزرگ داده ، حالا بعضی از انسان بعد از تولد نقشی که خدا بصورت پیشفرض بهشون داده رو کشف میکنن ، و انو تقویت میکنن و در اون به موفقیت در تمام ابعاد زندگی میرسن .? اما یک عده دیگه به علت فکر نکردن و عدم خودشناسی و خداشناسی نقش خودشون رو پیدا نمیکنن و به مرور فراموش میکنن و در نهایت در این بازی ?game over? میشن .?
? این نکته رو هم یادتون نره هر انسانی میتونی به جزء اون نقش پیفرض (رسالتش) نقشهای دلخواه دیگه خودشو انتخاب کنه در این بازی ، و بی نهایت نقش وجود داره واسه بازی و میتونه انتخاب کنه و در اون نقش موفق هم بشه چون هیچ محدودیتی واسه انسان وجود نداره ،?
?اما نقش پیشفرضی (رسالتی) که خدا در وجود همه ما نهاده با ویژگی های درونی (روح) ما هماهنگی بیشتر داره و میتونه بیشتر ما رو به اوج و تکامل و موفقیت در تمام ابعاد زندگیمون برسونه اگر بتونیم با فکر کردن (خودشناسی و خداشناسی ) اون رو کشف کنیم .?
? راه کشف کردن بازی اصلیت (رسالتت) هم سوال کردن از خودت هست و بحث خودشناسی تا بتونی درک کنی عاشق چه چیزی هستی که درونت داره اونو فریاد میزنه ، چون عشق اولین قدم واسه موفقیت در هر چیزی هست ?
? خوب دوست عزیز ، این بازی اصلی ما در بازی بزرگ این جهان هستی بود . که باید کشفش کنید و اون رو به نفع احسنت اجرا کنی تا در بازیت موفق شی ?
? اما ما در این بازی جهان هستی ، به جزء نقش اصلیمون نقش های دوم و سوم و … رو هم داریم ، بی نهایت مثال برای نقش های غیر اصلی وجود داره که به چند مورد اون اشاره میکنم :
? نقش یک پدر خوب
? نقش یک مادر خوب
? نقش یک برادر خوب
? نقش یک خواهر خوب
? نقش یک همسر خوب
? نقش یک شوهر خوب
? و حتی نقش های کوچکتری مثل کسی که میخواد خونه ،ماشین،طلا،دلار و … رو خرید یا فروش کنه
? و بی نهایت نقش های دیگه که در این بازی بزرگ هستی وجود داره ، و همه ما به شکل های مختلف و با باور و ایمانهای متفاوتی داریم اون نقشها رو بازی میکنیم
? یک فلش بک به کامنت اصلیم میزنم که گفتم ، من خیلی ها از افراد رو در سایت دیدم که در کامنت ها از استاد سوال کردن که شما چطوری پدری خوبی شدین ، چطوری روابط خوبی دارین ، چطوری دلار و یا خونه و ماشین هاتون رو خرید و فروش میکنید و بی نهایت سوال دیگه در مورد موضوعات مختلف ?
? ببین دوست من شما وقتی قوانین این جهان رو متوجه شدی و درکش کردی ، که شناخت قوانین جهان در گام اول از شناخت خودت شروع میشه بعد بصورت تکاملی که خودت رو میشناشی ، به همون نسبت خدا رو درک میکنی و میشناسی . ?
? پس اگه قوانین رو شناختی و درکش کردی ، اما هنوز در مورد پاسخ سوالاتت در دنیای بیرون از خودت دنبال پاسخشون هستی ، ساده و راحت بگم داری خودتو بازی میدی و مطمئنا قوانین رو درک نکردی و از همه مهم تره خودتو نشناختی و قدرت های پنهانی که درونت وجود داره رو کشف و درکشون نکردی ?
? ببین دوست عزیز وقتی قوانین رو شناختی حالا نوبته اینه که بازی خودتو پیدا کنی که در بالا توضیح دادم ، وقتی بازیتو پیدا کردی حالا میتونی قوانینی که درکشون کردی رو درش به کار ببری تا به بی نهایت موفقیت در اون بازی برسی ?
? بازیت میتونه نقش اصلیت باشه (رسالتت) و یا میتونه نقش های غیر اصلیت باشه مثل مواردی که در بالا نام بردم .? اگه قوانین رو درک کرده باشی این قوانین واسه همه نقشها ثابته ، اصلا خوبی و مزیت قوانین این جهان اینه که واسه همه چیز ثابته ?
? مثالی در مورد نقش های غیر اصلی میزنم که در بالا یک فلش بک به کامنت اصلیم زدم و سوالاتی که خیلی از دوستان در مورد مسائل مختلف از استاد سوال کرده بودن ?
? مثلا پرسیدن استاد شما چطوری دلار ، املاک ، ماشین ها و غیره … رو خرید فروش میکنید ؟؟؟ ?
? ببین دوست عزیز من در کامنت اصلیم هم توضیح داده بودم ، که نکته کلیدی و طلایی بود ، دوست من بازی من با تو متفاوته ، حتی اگه در نقش بازی های غیر اصلی که ما نقش خریدار یا فروشنده دلار یا ملک یا هر چیزی دیگه ای رو داریم بازی میکنیم ، شاید در ظاهر این بازی های با بازی من و تو شبیه باشه ، اما نکته طلایی و مهم اون اینه که خدا با توجه به باور و ایمان و ظریفت یا ظرف تو به تو در اون بازی الهام میکنه ، بخاطر همینه که میگم الهامتی که به استاد میشه مثلا در خرید و فروش املاکشون فقط به درد بازی خودش میخوره و فقط خودش درک میکنه نه کسی دیگه ?
? الهامی هم که به تو میشه به درد من یا استاد یا هر کسی دیگه نمیخوره ، چون ما انسانها از لحاظ ایمان ، باور ، ظرفیت و نوع نگاهمون به اون متفاوت هستیم ، دوست عزیزم بازم تاکید میکنم خوب دقت کن ، قوانین برای همه انسان ثابته اما نوع الهامات به نسبت باور و ظرفیت و نوع نگاه و ایمان به خدا و اون بازی افراد با هم متفاوت است، بخاطر همینه که میگم الهامات استاد به درد بازی خودش که مثلا خرید فروش املاک و غیره هست میخوره و نه بازی من و تو و دیگران . ?
? تو بازی من و تو با توجه به باور ، ایمان ، و ظرفمون بهمون الهام میشه که فقط اون الهام رو من یا تو در اون بازی درک میکنم نه کسی دیگه ?
? دوست عزیز اینقدر مسائل رو واسه خودت پیچیده نکن قضیه خیلی سادست ، فقط باور و عمل به اون اولش یخورده سخته ?
? مثالی هم بزنم در مورد اینکه قوانین بدون بازی و بازی بدون قوانین خنثی و بی فایده هست ، به این دلیل ساده که هر دو لازمه هم هستن ?
? به این دلیل ساده که اگه شما در این جهان نقشی نداشته باشید واسه بازی کردن ، خوب مسلما اگه قوانین رو هم ۱۰۰ درصد بهشون مسلط باشی هم بدردت نخواهد خود و یا اگه نقش خودتو هم پیدا کرده باشی و اما از قوانین این بازی اطلاعی نداشته باشی مسلما در اون بازی و نقشت شکست خواهی خورد ، موارد نقش ها اصلی و غیر اصلی رو هم در بالا نام بردم و بی نهایت نقش دیگه که میتونی خودتون بهشون فکر کنی و پیدا کنی ?
? در هر بازی که هستی از قوانین استفاده کن و بعد از قانون طلایی سوال کردن و بعد الهام و هدایت خدا رو دریافت خواهی کرد و میتونی با موفقیت بازی خودتو به پایان برسونی و بعد بری سراغ بازی بعدیت و این بازی ها تا زمانی که زنده هستی ادامه داره ? و یادت نره ما هم نقش مثبت در بازی داریم و هم نقش منفی ، و انتخاب اینکه نقش مثبت رو انتخاب کنی یا منفی فقط در اختیار خودت هست ?
? و در آخر هم این نکته مهم رو تاکید کنم که ، هدف از خلقت انسان این نبوده که بیاد رو این کره خاکی و هدفش فقط خوردن و خوابیدن و ساخت ثروت و جمع کردن ثروت باشه ?
? خوابیدن ، شادی ، لذت بردن از دنیا ، رسیدن به ثروت و هر چیز مادی دیگه خوبه و لازمه انسانه ، اما همیشه گوشه ذهنتون یادتون باشه که هدف اصلی آمده انسان به این دنیا این مسائل مادی نبوده بلکه شناخت خودش و خدای خودش و در نهایت طی کردن تکاملش هست که در نهایت با خدای خودش یکی بشه بوده .?
? جناب رضائی عزیز بابت سوال خوبی که پرسیدین ازتون ممنونم چون باعث شدین بار دیگر واسه خودم قوانین رو یادآوری و تکرار کنم ?
?بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست در خود به طلب هر آنچه خواهی که تویی ?
??یادت نره شعر بالا رو درک کنی کار تمومه و یادت نره زیاد مسائل رو واسه خودت سخت نکن چون قضیه خیلی ساده تر از اون چیزی که فکرشو میکنی اما به شرطی که بهش عمل کنی ?
? واسه خودم و همه انسان های روی زمین بهترین ها رو آروز میکنم ، تورو میسپارم به خدایی که در درون توست و هر ثانیه در حال صحبت کردن با توست اگه میخوای صداشو بشنوی ، به قول مولانا میگه باید بری تو یک جای خلوت و فقط سکوت کنی ، و زیبا میگه مولانا : ??? دم مزن تا دم زنت بر تو روح ???
????خدانگهدارتون???
سلام جناب صادقی عزیز
فکر کنم همین امروز یکی از کامنت های شمارو با همین مضمون خوندم ولی خب این کامنت خیلی کامل تر بود و نکات خیلی زیبایی رو برای من آشکار کرد
ممنونم از شما. همیشه شاد و سالم و بینهایت ثروتمند باشید و امیدوارم که هر روز به سمت تکامل بیشتر حرکت کنید
دستتون همیشه تو دستای خدا
سلام دوست عزیزم
نوشته هاتون در عین حال که کاملا برام تازگی داشت و برای اولین بار چنین آگاهیهایی رو میشنیدم، یجورایی بهم آرامش میدادن و از درون قبولشون میکردم، احساس غریبی داشتم نمیتونم توصیفش کنم… نمیدونم چی بگم انگار رفرش شدم و هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه…
بینهایت از وقت و زمانی که برای پاسخ به سوالم گذاشتید از شما و همچنین بانیان اصلی این سایت سپاسگذارم.
به نام الله یکتا
سلام اقای صادقی عزیز
هر دو کامنت تون فوق العاده عالی نوشتین و لذت بردم از خوندنش و کلماتم در برابر این همه زیبایی قلم و اگاهی تون کم میارن عالی نوشتین عالی.
و چه زیبا بود شعرتون /بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست/ در خود بطلب هر انچه خواهی که تویی/ واقعا همین طوره ما باید خودمون و خدای خودمون رو بشناسیم و ما برای رسیدن به هر انچه که دوست داریم اول باید خودمون رو واکاوی کنیم.
تحسین میکنم این همه اطلاعات بسیار مفیدتون از خودشناسی و خداشناسی تون.
واقعا همین طوره وقتی میخای با خدای خودت عشق بازی کنی و میخای صدای زیبای خدا رو بشنوی باید یه جای دنج و خلوت پیدا کنی تا بتونی صدای زیباش رو بشنوی.
بازم ممنونم بابت این کامنت فوق العاده تون .انشالله هر جا که هستید شاد باشید و سلامت و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.
یا حق
آقای صادقی!!!!
گل کاشتین..چقد فوق العاده!!
زبونم قاصره..
مرسی که هستین..همیشه باشین..
سلام از صحبتاتون بهره بردم ولی بحث تناسخ رو مطرح کردید که طبق ایات قران مردوده ، هرکسی یکبار فقط به این دنیا میاد
و تکاملات بعدی در عالم برزخ ممکنه رخ بده منوط به اینکه شخص در این دنیاطالب رشد خودش بوده باشه که در برزخ ادامه میده ولی اگر در دنیا در خواب غفلت بوده باشه برزخش هم خواب خواهد بود و کاربه قیامت می افته
سلام خیلی زیبا و عالی تشریح کردی عزیز جان و نکات ارزنده ای رو عنوان کردی سپاسگزارم
سلام آقای صادقی.
نظرتون درباره حرفهای خانم هاله ریاحی در۴دی چیه؟
آیه ۱۰۶بقره روبخونین.میگه اگه آیه ای رونسخ کنیم یافراموش کنیم ازاون بهتریامثل اونومیاریم.انسان هم یه آیه هست دیگه.بنظرتون این آیه همون حرف شما رو میزنه؟یعنی یک انسان ازبین رفت ازاون بهتریامثل اونومیاریم .چرانمیگه خودشومیاریم؟یاشایدم یعنی اون فردکه بعدامیاد چون تکامل بیشتری روطی میکنه بهتره؟
نمیدونم نظرتون چیه؟
سلام و درود مجدد دوست عزیزم صادق صادقی
وااای چقدر دیدگاهتون جالب و شگفت انگیزه!!!
اینکه باور کنم من در این جهان لایتناهی تنها هستم و تماااام آنچه که در زندگی من وجود داره بازتاب ارتعاشات و فرکانسهای منه!!!
خیلی سعی میکنم همیشه این دیدگاه توحیدی ناب رو برای خودم یادآوری کنم!
باز هم از شما و خدای شما بینهایت سپاسگزارم ????
با سلام و تشکر
سپاسگذارم برای کامنت عالیتون ممنون
سلام دوست دوست عزیزم و درود بر تو ای همفرکانسی گرامی
ممنونم که توی کامنت بسیار زیبات نکات کلیدی رو بیان کردی
بسیار سپاس گزارم
دستت همیشه تو دستای خدا
سلام دوست عزیز .واقعا از دیدگاهتون استفاده کردم.مثل همیشه عالی بود.بخصوص شعری که از مولانا گفته بودید . عالی بود .موفق باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته با عشقم و دوستان هم فرنکاسیم
باید اقرار کنم که مریم و استاد عزیز با گذاشتن فایلهای سفر نامه حقیقتهای خیلی بزرگی رو برامون اشکار کردین و به ما نشون دادین تا ما از لاک خودمون در بیایم و بتونیم دنیا رو جای بهتری واسه زندگی کنیم
اگه بخوام از خودم تراز بگیرم که قبل از دیدن این ۱۰۰ قسمت چه نگاه محدودی به جهان داشتم و الان چقدر دیدم باز شده و میتونم با تغییر زاویه دیدم و فرستادن فرکانسهای مثبت
به ما نشون دادی که چقدر استاد روزهای زندگیش رو با عشق با سلامتی . ثروت.ارامش .هدایت الله . روابط عاشقانه. وو……. گزرونده و داره روز به روز با تکامل بهتر هم میشه
استاد ممنونم که نچسبدین و رها بودن رو به ما یاد دادی و واقعا داری عالی سفر میکنی چقدر رها هستی
به جهان و هم جهت شدن با خواسته هام چقدر دارم عشق میکنم و از زندگیم لذت میبرم
و به قول استاد فکر خدارو بخونیم
معلم های خوب و مهربونم استاد و مریم جون عزیزم
چقدر به ما درس یاد دادین توی هر کدوم از فایلهاتون بیش از ۱۰۰تا نکات مثبت وجود داشت
چقدر با زیبایی های امریکا ا شنا شدیم و چقدر این کشور ثروت داره و چه مردم نازنین و دوست داشتنی که در شادی به سر میبرند و با خوشون در صلح هستند و ما هم این با صلح بودن رو یاد گرفتیم واقعا سپاسگزارم
چقدر زیبا یاد گرفتم که تو دل ترسها بریم و حرکت کنیم و ببینیم که جهان مارو در اغوش خودش میگره و ما رو هدایت میکنه در بهترین زمانها و مکانها فقط کافیه که ما حرکت کنیم
چقدر باذهن و رحمون و با صداقت با گذاشتن کامنتهامون لحظه لحظه به هم کمک کردیم و حال هم خوب کردیم و باورهامون رو تغییر دادیم
چقدر با چالشها زیبا هدایت مشدیم از جمله درست کردن پله های اتوبوس و وایفا اروی و و صدها چالش دیگه
چقدر قشنگ خدا از دستانش و راهاش برای ما نیروهای کمکی فرستاد و سپاسگزار همچین خدای مهربون و باعشقی هستم که عاشق تک تک ماست که ما ببینیم و باور کنیم خدایی که میگه بخوان مرا تا اجابت کنم شمارا مبینید بچه ها همه این ۱۰۰ قسمت خدا از طریق استا و مریم جون خودشو به ما نشون داده در هر لحظه اش ما دعوت شدیم در این مسیر به راه راست و حالا هر کدوم از ما توی این دنیا رسالتی داریم که باید انجامش بدیم اگه به روح وقلبمون مراجعه کنیم متوجه این رسالت میشیم باور کنید بچه ها داره این نوشته ها از قلبم میاد و خدا داره بهم میگه و من فقط دارم مینویسم و کاره ای نیستم خدای درونم داره میگه خیلی حس خوبی انگار میخوای مثل یه پرنده پرواز کنی وقتی بهت الهام میشه چون هزاران نفر میخوان بخونن و برن به درون خودشون که چه استاد مریم جون و تک تک ما هدایت شدیم و قراره چه کارهای مفید و مثبتی در جهت انبساط و گسترش این جهان قراره انجام بدیم و در مسیر تکاملی خودمون با خدای خودمون زندگی کنیم عاشق همتون هستم با عشق میبوسمتون
مریم عزیزم میدونم که از خیلی چیزهای و لحظه هات زدی و حتی سه ماه دور از استاد بودی و این همه فایل رو برای تهیه کردی دوستت دارم اونم رایگان و باعشق الان میتونم بگم اینقدر با عشق بوده که به دل تک تک ما نشسته و هیچ وقت بلند نمیشه و تاثیرش رو عمیق تو ضمیرمون گذاشته نمیخوام شخصیت پردازی کنم از ته قلبم میگم واقعا دوستت دارم معلم مهربونم ????
خواستم تشکر کنم برای تمام زحمتهات و استاد عزیزم از اینکه همکاری کردی تا مریم جون این فیلم هارو بگیره و تدوین کنه بابت صبر و عشقی که دادی سپاسگزارم
وقتی من این فایل رو دیدم کلی اشک ریختم کلی برام پیام امد و من اون پیام هارو دریافت کردم و نوشتم چون اصل رو در زندگی بهم الهام کرد خدای خوبم و همش از دل امد
درووود بر شما استاد عزیزم ،مهربانو مریم و گروه تحقیقاتی عباسمنش و هم سفری های گل
هیچ چیزی به جز سپاسگزاری و قدردانی ندارم بگم
صادقانه اومدم بگم ۲ دست دارم ۱۰۰ تا دیگه قرض می کنم و می چسبم به آگاهی هایی که از خداوند از طریق این سایت دریافت کردم
به خدا استاد می گه ندیدم هیچ جا راست می گه
من حدود چند ماه هست با این که می دونم چی رو می خوام چی رو دوست دارم چه کاری هست که نمی تونم بدون انجامش شب بخوابم باز هم کلی گاری به خودم وصل کرده بودم
الان همین لحظه یه تصمیم بزرگ دیگه تو زندگیم گرفتم و کلا دیگه واقعا هیچ چیزی حداقل چیزی که تا الان می دونم به خودم وصل نکردم
چند روزه با آگاهی های جلسه ی یک قدم هشتم (حدودا ۱۵ مرتبه گوش دادن ) هرچی پا داشتم پشت سرم باز خراب کردم
بحث کلی پول بود که داده بودم برای یه کاری که انجام بدم در کنار کاری که علاقه دارم بهش
می دونستم اما ذهن نجواگر خیلی ماهرانه و منطقی گاری هارو بهم گره زده بود امشب تو آیینه رفتم با خودم حرف زدم آیا این راهی که انتخاب کردم همونی هست که می خوام برای زندگیم ادامه بدم یا ترس از بی پولی و کسب و کار و حرف و نظر دیگران هست دیدم بله نظر دیگران و این که کاری که می خوام انجام بدم توش پول نیست و از یه جا پول بسازم و تزریق کنم واسه عشقم
دوستان من چندین ساله حدودا ۴ ساله با استاد و سایت آشنا هستم باور کنید خیلی جسارت به خرج دادم تا حالا اما جسارت هایی با کاری و چرخ های زنگ زده بلبرینگ های خشک و داغون
چی بگم که به خودم تو آیینه گفتم تو ترسو هستی ، ترس بهت غلبه کرده جیگر ، ادعات می شه دنبال هدفت هستی اما بازم جرأت نداری هیچی پشت سر بگذاری
ترسو هستی که نمی تونی ۱۰۰ در ۱۰۰ بری تو دلشون
خلاصه که امشب دیگه تمومش کردم
در شرایطی دارم می نویسم که نه شغلی دارم و پول آنچنان تو حسابم نه پشتوانه ای جز خداوند
اما هیچ وقت به اندازه ی الان با باورهای الانم ۱۰۰ در ۱۰۰ پل ها رو خراب نکرده بودم همیشه یه پلن داشتم که این کار رو انجام می دم برای اینکه به عشقم برسم
باورهای محدود کننده ای مثل
اگه نشه چی
بچه تو تنها هستی اینجا ریسکه این کارها
استاد عباسمنش پشتش پر هست این حرف ها رو می زنه پول بساز بعد این کار رو انجام بده
رؤیاپردازی نکن این قدر
فکر زندگی باش بچه این کارها فایده نداره
واسه مانیست این رؤیاها
راضی باش به این شرایط
دیوانه شدی واقعا
و کلی چرت و پرت دیگه که این ذهن بیمار وراجی می کرد و هنوز هم ساکت نیست اما این رو می دونم رو من تسلط نداره تا اجازه بهش ندم
خلاصه که هر تصمیم از یه باور میاد و وقتی ریشه رو می گردم دنبالش می بینم بهم چسبیده هنوز اون باوری که از ترس و کمبود و شک و شرک و بی ایمانی میاد
هیچ وقت مثل الان همه ی پل های پشتی رو خراب نکرده بودم
امشب اومدم اینجا بگم و بنویسم تا بمونه اینجا که بزرگ ترین تصمیم زندگیم رو گرفتم تا این لحظه
و الان دیگه با جسارت و طلب کارانه از الله می خوام قدم بعدی رو بهم بگه بسه برده ی ذهن بودن برام
بسمه هی گاری وصل کنم به خودم
بسه وابستگی به هر چیزی و هرکسی
بسه دیگه این شیطان بشینه رو گردنم بزنه پس کلم بگه برو این ور اون ور ، گوش هم ندم با منطق بیاد و سرم کلاه بزاره
واقعا که تغییری که خیلی عمیق باشه جهد اکبر می خواد
من تو زندگیم خیلی تغییر کردم تا جایی که از کل فک و فامیل و خانواده و همه ی آدم های حتی یک سال پیشم هم دور شدم
و این رو تا مرگ ادامه می دم به یاری الله این ها همه تکاملی بود برای این تغییر
از خداوند طلب کارانه می خوام الان با جسارت می خوام با این که مطمئن هستم الان دارم به قانون عمل می کنم می خوام
چون خدا آدم نیست قانون هست و قانون خطا نمی کنه پس خیلی خیالم راحته
هر بهایی داره هدفم دارم می پردازم براش
کلی تا الان قربانی کردم باز هم می کنم
استاد عباسمنش ندیدم مثلت
امروز کلی گریه کردم و گفتم تا جایی که بتونم به قانون عمل می کنم یا می میرم
هر تصمیم از یه باور میاد پس خیلی راحت می شه دست ذهن رو خوند حداقل راحت تر
خدایااااااااااااااااا من بنده ی تو هستم
تو هم اررررررباب
ازت می خوام هدایتم کنی به شما هدفم
به سمت آزادی از هر چیزی و هر شخصی و هر جایی
سپاس از همتون
تنور دلتون گرم
????????
سلام دوست عزیزم
بخاطر شجاعت و جسارتتون بهتون تبریک میگم.
خداوند به شجاعان پاداش میدهد.
مطمئن ام که میشود.
امکان پذیر است.
چون من خالق زندگیم هستم.
من به اندازه کل هستی توانایی تغییر زندگی خودم رو دارم.
همه چیز دست خود منه. قدرت دست من و خدای منه.
خداوند برای من کافیست.
میشه. بااااید بشه. من تعیین میکنم که میشه یا نمیشه.
هیچ چیز و هیچ کس تاثیری در زندگی من نداره. الا باورهای من.
من با توکل به خدا با باورهای قشنگم زندگی جدیدم رو از صفر شروع میکنم و قدم به قدم به تک تک خواسته هام میرسم و زندگی دلخواهم رو خلق میکنم.
منتظر خبرهای خوشتون هستم ??
سپاس از همتون
واقعا خداوند هر لحظه داره هدایت می کنه
چه قدر گوش می دیم و ترس حکومت نمی کنه دست خودمونه از خدا می خوام کمکمون کنه با قدرت زندگی مون رو کاملا در دست بگیریم بدون وابستگی به هیچ شخصی یا چیزی
آمین
تنور دلتون گرم
??????
سلام آقای شیرازی نوشتتون رو الان خوندم و کلی لذت بردم چون یه جورایی حال دل من هم بود تصمیمی هم که من گرفتم من هم بر می گردم به 15 سال پیشم اون موقع که هیچ کس و هیچ چیزی نداشتم و چقدر می فهمم الان حستون رو و می دونم چی می گید به امید الله موفق می شی برادرم امیدورام خیلی زود جواب این جها بزرگتون رو بگیر چون جوابای خداوند متعال بنده خالصی چون شما که امروز عریان عریان روبروش ایستادید رو بی پاسخ نمی زاره موفق باشید به امید لحظه های خیلی زود که بیایید نتیجه پیروزیتون رو اینجا بنویسد
سلام دوست عزیزم
ممنونم از حرف های جسارت آمیزتون
واقعا الهی خداوند هممون رو هدایت بکنه به سمت هدفی که واقعا برای اون آفریده شدیم
دستتون همیشه تو دستای خدا
به نام خدای مهربانم
سلااااام
سلام به همه ی بنده های ناب و ویژه خدا
خدایا شکرت
استاد عباسمنش من عاشقتم عجب بازی پرهیجانی عجب گزارش جذابی ، آقا تبریک میگم برد پرافتخار تیم آینده تون رو ? بنظر منم یه روزی این تیم لاتزیو رو میخری ??
آفرین به این اهداف زیبا و لذت بخش که زندگی رو شیرین میکنه..
???
این ایران ماست
این هم امریکای ماست
اصلا همه ی دنیا مال ماست ….
همه ی آسمان ها و زمین در تسخیر ماست .
.
بازهم تکرار و تکرار مسیر زیبای سفر به دور امریکا، باز هم مرور لحظه به لحظه ی شهرها و ایالات منحصر به فرد آمریکا ،
یادآوری پروانه ها و رستوران های دلپذیر ..
یادآوری قایق سواری لذت بخش و بازی فوتبال بامزه…
یادآوری آبشار نیاگارا این خلقت باشکوه الهی …الله اکبر
…
استاد شما سفر رفتین و درس گرفتین ، من هم دیدم و درس گرفتم و آموختم درست زندگی کردن رو …
این فقط مقاومت شما نبود که دربرابر خواسته ی قوی مریم شایسته شکست و فایل های سفرنامه تهیه شد بلکه خیلی از مقاومت های ذهنی منم شکسته شد با دیدن این فایل های زیبا و خدایی…
من راحت تر زندگی کردن رو یاد گرفتم ،
راحت تر ارتباط گرفتن رو یاد گرفتم ،
راحت تر لذت بردن رو یاد گرفتم ،
راحت تر تحسین کردن رو یاد گرفتم،
لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی تمرین این روزهای من شده ???
دیدن زندگی رهای شما ، دیدن آزادی زمانی و آزادی مکانی شما ، دیدن اینهمه آزااادی مثل خدا
خدایی که لا مکان و لا زمانِ
و شما بنده ی برگزیده خدا که دربند زمان و مکان نیستی و نقش خلیفه الله بودن رو داری خوب اجرا میکنی حال منو بسیار زیبا کرده ???
ایمان دارم که این خدا پاداش های بزرگتر رو برای شما درنظر گرفته و برای همه ی بنده گانی که ایمان میارن به هدایتش و حرکت میکنن
ِ???
مریم جان شایسته کارگردان درجه یک سفرنامه امریکا ،شما فوق العاده ای بنده دوست داشتنی خدا
همیشه فیلم هایی که میبینیم از زاویه دید کارگردان جهان و موضوع داستان رو به ما معرفی میکنه و به ذهن ما غذاها و ورودی هایی رو میده که باور خودشه، لذت بخش ترین موضوع اینه که ما فیلم هایی رو دیدیم که کارگردانش یک انسان توحیدی و در صلح با خودشه، کسی که ب خوبی قوانین ثابت جهان رو میدونه ، کسی که سوالات ذهنی بچه های سایت رو بارها خونده و جواب هاشون رو میدونه و اینبار با زبان تصاویر به سوالات پاسخ داده …
???
از هر زاویه ای که نگاه میکنم این فایل های سفرنامه همه اش به نفع ما بوده ??
خدا خودش هم خیلی هوای بچه های سایت رو داره و این یعنی ما در مدار درست و در مسیر درست قرار داریم ..???
…
استاد جانم چه جمله ی قشنگی من کل زندگیم دوست دارم در حرکت باشم
زندگی کردن علایق تون خیلی زیباست ، شما دوست داری سفر کنی و سفر میکنی، مریم جان دوست داره روی سایت کار کنه و همینکاروانجام میده، بدون اینکه اختلالی در رابطه تون ایجاد کنه و این بسیار عااالیه این درس بسیار بزرگیه..!
???
خدا رو شکر بخاطر این جهان سرشار از فراوانی و زیبایی و نعمت و ثروت ، جهانی که شما میگین حداقل پنجاه سال زمان نیاز داری تا فقط امریکا رو ببینی !! فکرشو که میکنم استاد همه جای دنیا این زیبایی ها پراکنده شده و ما مگه چشمامون رو ببندیم تا نبینیم این زیبایی ها رو …
واقعا اگه چشامون باز باشه در هر ثانیه یه عالمه زیبایی از محیط دریافت میکنه ??
و این فایل های دوست داشتنی سفرنامه مثل اون آب جاری که سالهای سال مردم ازش لذت میبرن ،یا مثل اون درخت میوه ای که ثمرش سال های سال به دیگران نفع میرسونه و یا…
همون کار خیری که آثارماتآخرش تا همیشه هست …
زندگی جریان داره …
و خدایی که همیشه هست
سمیه جان،واقعا لذت بردم از خوندن کامنتت، عالی بود،خداروشکر.که هدایتم کرد به خوندن متن زیبایت.
سلام دوست خوبم ، سپاسگزارم از توجه و محبتی که داری
خدا رو شکر
سمیه ی عزیزم …واقعا لذت بردم از خوندن کامنتت ??
سلام فریبای مهربونم
سپاسگزارم دوست قشنگم ، خدا رو شکر ????
عالی بود عزیزم???
به نام هدایتگر وهاب
سلام و درود و سپاس فراوان به شما عزیزان خدا استاد جانم و مریم مهربانم ??
واقعا خداقوت به هر دوتاتون که اینقدر خوبین و با عشق برای ما صحبت می کنید و زندگی خصوصی خودتون رو برای ما به اشتراک گذاشتید و به این شکل این خانواده صمیمی رو صمیمی تر کردید. ????
اونقدر انرژی مثبت رو با عشق ساتع کردید که تو این مدت نزدیک به ۶ ماه واقعا نمیدونم که چه تعداد عضو این سایت بی نظیر شده اند.
خوشحالم واقعا خوشحالم که از اول این سفرنامه با شما بودم و قدم به قدم با شما همسفر بودم و جلو اومدم و تمام قسمتهای این سفرنامه رو با عشق دیدم و کامنت گذاشتم و این سفرنامه باعث شد که کامنتهای من و فعالیتم تو سایت بیشتر شد. استاد بهتون تبریک میگم واقعا عجب بازی کردید و چه گزارشگری هم برا خودتون هستید. و مثال جالبی زدید مثل من که برای کنترل ذهنم دست به کارهای هنری میزنم و هم از کارهام لذت میبرم و هم ذهنم رو آگاهانه به هنرم جهت دهی می کنم که البته این کار هم باز بر میگرده به هدایت خداوند که اگر همیشه بهش وصل باشی و فقط از او کمک بخواهی و همینطور ایمان داشته باشی فقط و فقط به خودش، هدایت رو هم می شنوی. اگرچه همه ی ما همیشه هر لحظه در حال هدایت خداوند هستیم اما مهم اینه که شهودمان را تقویت کنیم .
استاد وقتی صحبتهای شما رو امشب شنیدم به خودم آفرین گفتم و به شهودم که همین دیروز در مورد قسمتهای پایانی و تمرکز بر کار نوشتم .
راستی یه شهود دیگه هم بگم که امروز صبح داشتم پیاده روی می کردم که نگاهی به کوچه ی خودم و خانه ها انداختم و به خودم گفتم چطور اینا چندین ساله ، بعضا خیلیاشون تا آخر عمرشون تو یه خونه هستند و حتی دستی روی خونشون نمی کشند تا یک تنوعی در خودشان ایجاد کنند و واقعا منم مثل شما همچین خصوصیتی دارم نمیگم که همه باید به این شکل عمل کنند اما من اگه جایی برام چالش نداشته باشه مثل یک سم برام هست و یه نیرویی منو بلند می کنه میگه یالا بلند شو حرکت کن ، این هدایت هم هم کار کردن رو ذهنمونه که ما این الهامات را می شنویم و دریافتش می کنیم. این هدایت همان کنترل ذهن شبانه روزیه منه که صدای شیطان رو پایین میاره و صدای الله رو بالاتر میبره تا من این دو را راحت تر تشخیص بدم.
این هدایت ، همان اعتماد کردنم فقط به رب منه که رو هیچ نیرویی جز خودش حساب نکنم که اگه حساب کنم تو سرم زده میشه اونقدری که بفهمم که فقط و فقط باید رو خودش حساب کنم و دیگران رو دستی از دستان خدا بدانم. من تو یه دورانی تو یه سال سه بار خونمو تغییر دادم و تا الان هم کلی جابجایی و مهاجرت داشتم و این مهاجرتهام نشان دهنده ی اینه که من به یک مکان خاص و یا منطقه ی خاصی وابسته نباشم.
مهاجرت منو بزرگ کرد من با مهاجرت کردنم و تنهایی کشیدن هام رشد کردم و قویتر شدم و به ربوبیت و رحمانیت خداوند پی بردم . به همان خدایی که تو شهری که اصلا نمی شناختم برام به قول ملاصدرا هم پدر و هم مادر و هم خواهر و برادر و دوست بود.
به همان خدایی که تو همان شهر من رو با این سایت و استاد آشنا کرد که از طریق همین استاد عزیزم قوانین الهی رو شناختم و فهمیدم که من ارزشمند و با لیاقت هستم .
وقتی سفرنامه شروع شد اونقدر من علاقه داشتم از ۵ ساله پیش که این خواسته در من شکل گرفت و اون هم با برخوردن به یک تضاد سنگینی این آرزو در من ایجاد شد و همین خواسته باعث شد تا با استاد آشنا بشم چون فرکانسی که از این خواسته ساتع کردم با افکارم ، منو به همین جا هدایت کرد تا بیشتر در مورد امریکا بدانم. تا بدانم چیزایی که از قبل در مورد این کشور شنیدم، اشتباه بوده .
خیلی دوست داشتم تا مسافرتتون به اورگان پورتلند رو ببینم چون یکی از دوستام هم همانطور که قبلا گفته بودم اونجاست و کلی عکس و فیلم برام فرستاده و تو دلم بود و میخواستم تو کامنت قبلی ازتون سوال کنم.
من کلی از این سفر درسها آموختم و آگاهی هام در مورد مسافرت و زندگی در امریکا زیادتر شد از اینکه با امکانات ساده میشه از این دنیا لذت برد و همینطور با خواندن نظرات دوستان که چقدر با عشق می نوشتند و احساساتشون رو بیان می کردند، لذت میبردم. شبها با فرکانس عالی می خوابیدم و صبح هم با فرکانس و حس و حال عالی بیدار میشدم و یه روز پرانرژی رو شروع می کردم و باز صبحها با دیدن فایلهای سفرنامه و نوشتن کامنت ، این انرژی رو زنجیره وار ادامه میدادم.
چقدر تو آشپزی شما و ساده گرفتنتون و جاهایی که رفتید ، و تجربه هایی که آموختید و با ما این آگاهی هاتون رو تقسیم کردید درسهای زیادی یاد گرفتم. شیوه ی حل مسائل و برخورد با تضادها برای ما یادآوری شد.خلاصه هر چه بگویم کم گفتم و هر چه شکرگزاری کنم باز هم کمه.???
چقدر شکرگزاریهام تو دفترم زیادتر شد و خدا میداند که تو این ۱۰۰ قسمت چندین هزار شکرگزاری تو این سایت نوشته شد .
خدایا خداجونم شکرت بی نهایت شکرت برای دیدن تمامی این قسمتها و آگاهی های روز افزونم. برای دوستان با ارزش و هم فرکانسم که اینقدر محبت و عشقشان را خالصانه به من ابراز می کردند.برای لایک گرفتنام و خواندن نظرات دوستان همه و همه شکرت .
استاد گفته بودید که در سفر تهیه ی این فایلها آزادی رو از آدم می گیره و باید از خیلی چیزا گذشت ، مریم جان سپاسگزارم که سخاوتمندانه و بدون هیچ چشم داشتی این ۱۰۰ قسمت رو برامون با عشق تدوین کردید و واقعا من خودم تو یه زمانی آتلیه ی عکسبرداری و فیلمبرداری داشتم و میدونم که وقت زیادی رو از آدم می گیره اما واقعا اینجا عشقه که پاش بنشینی ، زمان نمی شناسه. و باز اینها به کنار خواندن دونه به دونه نظرات هم وقت جدایی رو علاوه بر اون ،می گیره .
من ساعت ۴ صبح از فیلمبرداری مجالس به خونه میومدم با اون حال تو اون وقت صبح ،نخ دندان و مسواکم رو میزدم و صورتمو میشستم و می خوابیدم تا این حد من به کارم علاقمند بودم که با کار کردن خستگی رو نمی فهمیدم.
من این عشق رو در شما به وضوح دیدم و الان که دارم می نویسم تصویر زیبای شما رو دارم تجسم میکنم و میدانم با خوندن کامنتم لبخند زیبایی بر لبانتان جاری شده.
سوالی که تو این مدت برام ایجاد شد یکیش در مورد مایک بود که البته دخترم خیلی در مورد مدرسه اش سوال می کرد و من تو همین قسمت و قسمت قبل جوابمو گرفتم.
یه سوال دیگه اینکه این سفرتون اختلال در خوابتون ایجاد نمی کرد؟
و سوال بعد اینکه مریم جان تو سفرتون هم ورزش می کردید؟ از اونجایی که تو یه فایل متوجه شدم به باشگاه میرفتید در سفر هم به ورزشتون ادامه دادید؟ خودم در سفر با همین گوشی ام تو یوتیوب پیجی رو که دنبال می کنم یوگا می کردم و حتی اگه تو ماشین هم باشم چشمامو می بندم و مدیتیشن می کنم.??
فصل اول سفر به دور امریکا با تمام زیبایی و عشقش به پایان رسیده و به امید خدا فصل دوم را در آینده خواهیم دید. و به قول خودتون که یک کتاب میشه نوشت البته چند جلد کتاب میشه نوشت.???
واقعا بی نهایت سپاسگزارم از تمام زحماتتون و همینطور بقیه ی عوامل بک گراند که صمیمانه با خلوص نیت برای هر چه بهتر شدن سایت تلاش می کنند.
«به راستی زندگی زیباست همه چیز را باید ساده گرفت تا آسان شود بر تو ».???
عاشقتونم
گاهی وقتا توی سفر میدیدم که استاد یا مریم جان تا صبح بیدار بودند و با عشق روی سایت کار می کردند همونطور که خودتون گفتین چی میتونه غیر از عشق ادم رو تا صبح بیدار نگه داره یه جایی استاد که تازه رسیدن بودن پارادایس گفتن که از ساعت 3 بیدار بودم و کامنت های بچه هارو می خوندم در حالی که شب قبلش بعد از کلی رانندگی رسیده بودند پرادایس واقعا چجوری ادم میتونه . فقط نکته اش اینجاست که آزادی زمانی مکانی و استقلال مالی استاد شرایطی رو ایجاد میکنه که با خیال راحت و فراق بالا استراحتش رو داشته باشه تفریحش رو داشته باشه و کاری که عاشقش هست رو هم انجام بده. اینم مزیت باور درست دیگه
با وجودیکه توی سفر بودند پیاده روی می رفتند دوچرخه سواری میرفتند
سلام فاطمه جان هم گروهی عزیزم?
دقیقا درست می فرمایید سپاسگزارم از این یادآوریتون ???
واقعا عشق به هر چیز انرژی آدم رو بالا میبره طوری که دیگه هیچ چیزی جلودارمون نیست و این انرژی فراتر از اون چیزیه که فکرش رو بکنیم قویه و بیدارمون نگه میداره .
منم همچین تجربه ای داشتم و به همین صورت عمل می کنم.
سپاسگزارم از پاسختون مرسی که هستید ?
در خدای ثروتمند، برکت و شادی و سلامتی و موفقیت روزافزون رو تجربه کنید.???
سلام خانم کیایی گرامی”
خیلی خیلی زیبا و روون مینویسید و واقعا قلمتون رو تحسین میکنم ، خدا رو شکر میکنم دوستان فرهیخته ای مثل شما تو این سایت دارم و کلی از نوشته هاتون یاد میگیرم. سپاسگزارم?
سلام و درود فراوان آقای احمدی فرد?
از لطف و محبتتون سپاسگزارم??
خداروشکر از اینکه کامنتهام تاثیرگزاره
و اینو لطف خدای مهربونم میدونم که همیشه شامل حال من و تمام بندگانشه???
غرق در نور الهی باشید و در اوج بدرخشید??????
چقدر عالی و مهربانانه نوشتید ممنونم لذت بردم
سلام دوست عزیز?
از لطفتون سپاسگزارم ???
زندگیتون سرشار از لطف و هدایت و برکت روزافزون خداوند باشد??????
دوست عزیزم ممنونم از کامنت زیباتون
دستتون همیشه تو دستای خدا
سلام دوست عزیز?
سپاسگزارم و خداروشکر بابت دوستان مهربانم تو این سایت فوق العاده???
آرامش و برکت روزافزون روانه ی دل پاکتون??????
بنام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم ،خانم شایسته نازنین ،خانم فرهادی گل و تمامی دوستان فوق العاده ام در این خانواده صمیمی عباس منش
من سوال خیلی خاصی ندارم، نه اینکه نداشته باشم، ولی می دونم در زمان و شرایط مناسب حتما پاسخ سوالم را پیدا میکنم و خداوند هدایتم میکنه و سعی میکنم که به اصل موضوعات در فایل ها توجه کنم تا نتیجه لازمه را بگیرم
یادمه روزهای اولی که فایل های سفرنامه را می دیدم، حتی ذهنم برای دیدن فایل ها مقاومت داشت و با خودم می گفتم اینها چیند مثلا که دارند تو سایت می زارند و اصلا با فرهنگ و مذهب ما هم خوانی نداره ،می دونی از کجا این باور نشات می گفت از همون باورهای مذهبی که از بچگی تا این سن و سال درونم ریشه کرده بود و به شدت این مذهب تمام جنبه های زندگی منا تحت تاثیر خودش قرار داده بود و تمام اعمال و رفتار زندگی من بر اساس مذهبی بود که نمی دونستم از کجا اومده، شبانه روز تمام افراد را بر اساس این مذهب قضاوت می کردم و چقدر توجه من به ناخواسته هایی می رفت که تمام انرژی و احساس خوب زندگی منا می گرفت چون فکر میکردم زندگی،فقط این باورهای مذهبی منه و خودم را داخل یک زندانی کرده بودم که هم زندان بان و هم زندانیش فقط و فقط خودم بودم و اینقدر این روند ادامه پیدا کرده بود که فاصله ای بزرگ بین ذهن و روحم ایجاد شده بود و نتیجه اون زندگی در یک فرکانس منفی بود
خلاصه اینها را گفتم که بگم ریشه این مقاومته کجا بود، خب من پا توی دوره ۱۲قدم گذاشته بودم و داشتم آگاهی هایی کسب می کردم که همین آگاهی ها به من می گفت سمیه با سفرنامه برو جلو مطمئن باش کلی قراره برات اتفاق خوب بیفته، منم کم کم با سفرنامه همراه شدم، دیدم نه، یک عده آدم هستند که فارغ از جنسیت، نژاد، مذهب و…..دارند کنار همدیگه با نهایت شادی و لذت زندگی می کنند، کم کم اون باورهای مذهبیم هی فرو ریخت، این فرو ریختن ها همانا ،از بین رفتن مقاومت های ذهنیم در همه جنبه های زندگیم همانا، کم کم اون آگاهی های قبل از تولدم را هی بیاد می آوردم، از اون طرف هم آگاهی های ۱۲قدم، باعث میشد که اون فاصله فرکانسی ذهن و روحم کمتر بشه و من بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم، فهمیدم چیزی به اسم جنسیت اصلا وجود نداره، ماها فقط با بعد فرکانسیمون با همه افراد در ارتباط هستیم و بعد جنسیت فقط برای ادامه حیات جامعه بشریه و دریافت عشقی از طرف خدا که هر کس در مسیر درستش باشه اونا به بهترین شکل میتونه تجربه کنه و دیدم وای خدای من، چقدر دارم راحت تر زندگی می کنم، چقدر روحم سبک تر شده، چقدر زندگی برام شیرین تر و لذت بخش تر شده
و کم کم دیدم نه کلا ورژن شخصیتیم و نتایج زندگیم تغییر کرده
بخدا قسم تمام رویاهایی که توی ذهنم از بچگی داشتم با فایل های سفرنامه برام محقق شد،
مثل رها بودن آزاد بودن،راحت تر زندگی کردن
و احساس می کردم در مسیر نسیم خنک و دلنشینی قرار گرفتم که تمام کالبد روح و جسم منا داره صیقل میده، نوازش میکنه و بهم حس شادی و لذت میده و اینگار خدا پشت همه این ماجرا داره اون نوازش ها را برام انجام میده
و هر روز کاملا متوجه میشدم که چقدر داره مدار زندگی من تغییر میکنه
و دراین فایل ها دیدم ،جهان و دنیا چیزی فراتر از اندیشه های محدود مذهبی منه و انسان هایی هستند در که متفاوت از این افکار من دارند عمل می کنند و زندگی می کنند و نتیجه این متفاوت زندگی کردن
لذت زندگی زیباتر
فراوانی بیشتر
امکانات بیشتر
ثروت بیشتر
آزادی بیشتر
احساس خوب بیشتر
آگاهی های بیشتر
و هزاران نتیجه دیگه
و منم تصمیم گرفتم متفاوت فکر کنم و متفاوت نتیجه بگیرم
خب خداروشکر ترکیب سفرنامه و ۱۲قدم،واقعا زندگی منا ۱۸۰ درجه منا تغییر داد
به جای تغییر دیگران، فقط به تغییر خودم فکر کردم
به جای نگران بودن درباره اینکه دیگران درباره من چه فکری می کنند، تمرکز کردم که خودم چه باوری در مورد خودم دارم و این باورها چه نتایجی از زندگی من تا حالا ساخته، بنابراین ریشه خیلی مسائلم را پیدا کردم، گاری ها را باز کردم و سبک تر حرکت کردم
به اصل وجودم نزدیک تر شدم، شرک ها و وابستگی ها را کمتر کردم و سعی کردم فقط به مهم ترین رابطه فکر کنم، رابطه خودم با خدا و جهان هستی و میتونم بگم در این زمینه فوق العاده عمل کردم و از خودم راضیم، چون دیگه خودم را دوست دارم، برای خودم ارزش قائلم، رفیقی دارم که همیشه حاضره،آره خدا را میگم برام همه کاری میکنه ،تازه با هم همه جا میریم
دیگه منتظر هیچ کس و هیچ چیزی برای لذت بردن نیستم، با رفیق همیشگیم لذت میبرم
عزت نفسم ۱۸۰ درجه تغییر کرده و تمام سعیم اینکه به سبک شخصی خودم زندگی کنم و چقدر حالم خوبه با این سبک شخصی و تو این مسیر با هیچ کسی و هیچ چیزی نه جنگ کردم و نه بحث، سعی کردم خودما تغییر بدم تا جهانم تغییر کنه
در این مسیر خداوند دوستانی بهم هدیه داد از بچهای همین سایت که همشون از جنس نور هستند و چقدر در این مسیر دستان هدایت خداوند برای من بودند
و می دونم که تازه این اول مسیر منه برای لذت بردن بیشتر از زندگی و قسمتی از این اتفاقات بخاطر همین فایل های سفرنامه بود که واقعا بتن های سیمانی ذهن منا فرو ریخت و بیشتر منا در مسیر قانون جهان هستی قرار داد
خانم شایسته نازنین بینهایت سپاس گزارشما هستم که با عشق و تلاش فراوان این فایل های بی نظیر را آماده کردید تا جهان را جای زیباتری برای من و بچهای سایت کنید، خیلی دوستون دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید ???
بنام خدا
سلام خواهر گلم سمیه جون نورانی
به چه نکات خوبی اشاره کردی
مثه همیشه عالی
راس میگی راس میگی
منم همینطور بودم اصن به کلی یادم رفته بود
منم بشدت خودمو حبس کرده بودم با باورهای مذهبی و بعد از این دوره و فکر کردن چقدر دیدم قضاوتهام کم شد
تو این دوره یاد گرفتم تا وقتی که دارم خودم رو قضاوت میکنم تا وقتی که به خودم گیر میدم و به خودم ارزش نمیدم و بخاطرباورهای مذهبی خودم رو سرزنش میکنم،اساسا نمیتونم دیگران رو قضاوت نکنم و بهشون اونجور که باید احترام بذارم.
خیلی نکات خوبی بود
سمیه جون چند روزه که این کامنتو گذاشتی و الان من تو مدارش قرار گرفتم
و فهمیدم یه نکته ی مهم دیگه ای رو که الان باید میفهمیدم
از وقتی که وارد سایت شدم،تمرکزم روی هرچیزی بود جز خدا….
راست میگی!درسته!!!باید تمرکزمو بذارم رو خدا
این هدایت خداست
مرسی عزیزم
دوستت دارم
درپناه خدا همیشه ذوق مرگ و قلب گشاده باشی
و درهمه چیز زیبایی ببینی حتی در چیزایی که به ظاهر نازیباست
بنام الله یکتا
سلام به نیکوی عزیز و دوست داشتنی خودم
دوست هم قدم من که خیلی حال میکنم از اینکه در این فضای دوستانه کنار هم هستیم و حال هما خوب می کنیم
قطعت وقتی اون مقاومت هامون در هر جنبه از بین بره بهتریت نتیجه ای که داره دیگه هیچ کس و هیچ چیزی را قضاوت نمی کنیم ،خود من همیشه به خاطر این باورهای مذهبیم تمام آدم ها را قضاوت میکردم و چقدر هرز انرژی میدادم و احساسم را بد میکردم که خداراشکر هدایت شدم و الان تمام تلاشم اینکه تمرکز و توجهم به خودم باشه
خیلی خیلی چهره زیبا و دوست داشتنی داری نیکو جان عزیزم
از خدا میخوام که به زودی روی ماهت را ببینم دوست خوش فرکانسم
خیلی دوست دارم
شاد و سلامت باشی گلم
سلام خانم رازگردانی عزیز”
به نظرم شما یکی از بهترین نویسنده های این سایت هستید و واقعا در جای جای نوشته هاتون متفاوت بودن و درک صحیح قانون رو میشه دید، خیلی خوب و زیبا مینویسید، تو دوره ۱۲ قدم هم که با کامنت هاتون واقعا ترکوندیت، سپاسگزارم دوست خوب من?
بنام الله یکتا
سلام خدمت جناب احمدی فرد عزیز
خیلی سپاس گزارم از لطف شما
همه این مطالب چیزی که خدا بهم میگه و من مینویسم و وقتی خدای درون آدم فعال میشه قطعا خودشا به بهترین شکل نشون میده
خیلی خوشحالم که با این سایت خدایی به یکی از استعدادهای درونم پی بردم و به این طریق احساس لیاقت و ارزشمندی بیشتری می کنم و خداروشکر بخاطر وجود شما دوستان نازنینم که همگی دستی از دستان خداوند هستید برای رشد و پیشرفت همدیگر
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید
????????
ممنون سمیه بانوی دوست داشتنی….
مذهب افراطی شدیدا پاشنه اشیل منم بود ولی خیلی بهترشدم
ممنون از متن زیبات.
بنام الله یکتا
سلام زرین گل عزیزم
خداروشکر که همگی در این مسیر الهی هستیم و هر روز گاریهای بیشتری از خودمون باز می کنیم
سپاس گزارم از لطف شما
شاد و سلامت باشی عزیزم
????????
سلام دوست عزیز
ممنونم که از تغییرات شگرف خودتون برای ما گفتید و بله این تازه اول مسیره
دستتون همیشه تو دستای خدا
بنام الله یکتا
سلام به برادر گلم آقای حسینی
خواهش می کنم، ان شاءالله که همیشه در این مسیر ثابت قدم باشیم تا هر روز شگفتی های زندگیمون بیشتر بشه و حال خوبی بیشتری داشته باشیم
شما هم در پناه گرم الله باشید
موفق باشید
??????
سپاسگذارم از اینکه احساستون رو به اشتراک گذاشتید خیلی زیبا بود. و خیلی چیزها رو یاد آوری کرد.
بنام الله یکتا
سلام دوست عزیزم
خیلی سپاس گزارم از نگاه پر مهرت
شاد و سلامت باشید ان شاءالله
????
عالی بود ممنونم اینقد خوب اگاهی ها رو درک کردید و توضیحات زیباتون شاد و پیروز باشید
دوست عزیزم سلام
خیلی ممنونم از شما که نتایجت رو نوشتی… کلی هدایت بود توی این نوشته زیبا
ارزو می کنم هر روز عشق و هدایت بیشتری از خدای مهربون دریافت کنی
🌻🥰
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ ﴿٧5صافات﴾
و نوح ما را ندا کرد،پس ما به راستی نیکو اجابت کنندهای هستیم،
وَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ ﴿٧6صافات﴾
و او و خاندانش را از آن اندوه بزرگ نجادت دادیم.
وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ ﴿٧٧صافات﴾
و تنها ذریه او را [در زمین] باقی گذاشتیم،
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ﴿٧٨صافات﴾
و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم.
=====================================
نشانه ی امروز من :٨ آذر ١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به دوستان عزیز و توحیدی من
خداروصد هزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،لذت تجربه ی هوای سرد پائیزی،صدای بارون رحمت الهی،هیاهوی جیک جیک پرنده ها لا به لای برگ های باغچه ی خونه ی پدری،خدایا شکرت برای اینکه یکبار دیگه بیدار شدم،باهات حرف زدم،شکرت رو گفتم،بغلت کردم،صورتت رو بوسیدم و صورتم خیس اشک اشتیاقِ عشق سوزانت شد،خدایا شکرت که دستمو گرفتی و نزاشتی تو جاده خاکی بمونم،خدایا شکرت که یکبار دیگه زیبایی هات رو توی صورت دخترهام دیدم،خدایا شکرت که امروز صبح بابام خندید و من تورو وسط چال گونه ی قشنگش دیدم،خدایا شکرت که مادرم زنده ست،سلامته و هروز برای خودش پروژهای جدید میسازه،خدایا شکرت که داداشم اومده پیشمون،خوشحاله،راضیه و پر از تلاش و اشتیاق که بتونه بزودی از لطف وکرم تو،مهاجرت کنه،خدایا شکرت که مادربزرگم صحیح و سلامته و سقف خونه ش شده سرپناه من،خدایا شکرت که هر طرف زندگیم رو نگاه میکنم تورو میبینم،خدایا خودت دیدی که من مشغول کارهای خونه بودم که صدام زدی و گفتی بنویس.من گوشی رو دستم گرفتم و نت رو باز کردم و حالا تویی که میگی و من مینویسم.من که هیچی از خودم ندارم،هیچکس ندونه تو میدونی و شاهدی که خیلی وقت ها قصد نوشتن کردم و حتی دوتا جمله رو هم کنار هم نتونستم جور دربیارم و اون موقع بهم فهموندی که همیشه یادت باشه منم که بهت میگم و تو مینویسی،یادت نره تو از منی،برای منی،تحت فرمان منی،و هرچی داری از منه،و من به هیچ بودن در برابرت افتخار میکنم.این ناتوانی و فقر و نادونی مطلقم در قبال شما،بزرگترین سرمایه ی زندگی منه و حاضر نیستم با هیچ چیز عوضش کنم.
حالا شما میگی بنویس دیشب چه اتفاقی افتاد و من میگم چشم،با اینکه نمیدونم چرا میگی حتما بنویس ولی حتما قراره یک رد پای توحیدی از من بمونه برای سال های آینده…
=====================================
دیروز غروب،مثل همیشه با خدا رفتم پیاده روی،همه چیز عالی،کامل و تمام عیار بود ،مثل همیشه،آروم ،رها و با احساس خوشبختی بی قید وشرط
طبق قول و قرارمون با صدای ترجمهی شراب بهشتی از سوره ی یاسین،رفتم به سمت قرارگاه همیشگی …
تاریک بود ،سرد بود ،آسمون پر از ستاره های قشنگ بود،من بودم و خدایی که دستش روی دوشم بود …
آخرای سوره ی یاسین بود ،نگاهم از انبوه یادبود های انسان هایی که سال ها مرده بودند به سمت درخت نخل رفت و همینجوری به سمت آسمون …آسمون پر از ستاره …
آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده است، قدرت ندارد که [پس از مرگشان] همانند آنان را بیافریند؟ چرا قدرت دارد؛ زیرا اوست که آفریننده بسیار داناست.
شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.
بنابراین منزّه است خدایی که مالکیّت و فرمانروایی همه چیز به دست اوست، و به سوی او بازگردانده می شوید.
مثل همیشه آرامش قلبم صد برابر شد …اومدم برم سمت خونه،دیدم دقیقا توی محلی که متوفی رو میشورند و اونجا کلی صندلی گذاشتن،این وقت شب،کلی آدم نشستن ،دقت کردم دیدم کلی کارمند شهرداری هستند که براشون جلسه گرفتند …و دارند درمورد کارشون صحبت میکنند…
پایان مراقبه ی من،مصادف شد با پایان جلسه ی اون ها …
من به سمت خونه میرفتم و اون ها برای شیفت شب …
نمیدونم چرا هیچ فاصله ای بین خودم و اون ها احساس نمیکردم،همه شون رو نوری میدیدم که به سمت محل کارشون در حرکتند…در قلبم عشقی احساس میکردم که داره مثل پروژکتور میتابه به سمتشون و براشون آسونی میخواد،رحمت میخواد،برکت میخواد…
هر کدومشون رو با عشق تحسین میکردم که برای گذران زندگیشون دارند زحمت میکشند و از خداوند براشون طلب هدایت میکردم که به زندگیشون بباره و اون هارو مدار به مدار رشد بده و آسونش کنه برای آسونی ها …
من واقعا هیچ تفاوتی باهاشون نداشتم…هیچی …
از آرامگاه که اومدم بیرون،آهنگی که دوست دارم رو گذاشتم و به سمت خونه حرکت کردم.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه…
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید غم هجران تو یا نه؟!
ای تیرِ غمت را دلِ عشاق نشانه…
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
بلبل به چمن؛ زان گل رخسار نشان دید…
پروانه در آتش شد و اسرارِ عیان دید!
عارف؛ صفتِ وصف تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا؛ عکس رخ یار توان دید…
دیوانه نی ام؛ من که روم خانه به خانه!
هر در که زنم… صاحبِ آن خانه تویی تو!
هرجا که روم… پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر؛ که جانانه تویی تو!
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی… تو!
مقصود تویی؛ کعبه و بتخانه بهانه…
به سر کوچه که رسیدم دیدم،یک ماشین باربری بزرگ دم در پارکه که من هیچ وقت تا حالا ندیده بودمش.
چشمم افتاد به تابلوی بالای سر کابین …
شوکه شده بودم.
نوشته بود :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
الله
دیگه تو حال خودم نبودم …اومدم خونه و سعی کردم خودمو مشغول کارهای بچه ها کنم ،که یک تضاد به وجود اومد که نیاز بود همراه یکی برم تا درمونگاه،خیلی آروم بودم،میدونستم پلن خداونده،از در اومدم بیرون دوباره چشمم خورد به ماشین …ندا اومد دقت کن سعیده …دوباره بخون … دوباره خوندم …
زیر اون نوشته ها دوتا نوشته ی کوچکتر هم بود …دوتا با فاصله نوشته بود :
حسبی الله …… حسبی الله
فقط همون بود؟!نه!!!
بالاتر به انگلیسی نوشته بود!
Allaho Akbar
چیزی نداشتم بگم جز اینکه سر خشوع و تسلیم و سرسپردگی و بندگی بیشتر به سمتش پایین بیارم …
همراه بنده ی خدا رفتم درمونگاه،با اینکه میدونستم این مشکل نیاز به پزشک نداره…آروم بودم …رها…
روی صندلی درمونگاه نشسته بودم و مشغول خوندن کامنت های بچه ها که گفت سرت رو بیار بالا …
نگاه کردم دیدم یک تابلو رو به رومه و نوشته :
إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
کارمون توی درمونگاه تموم شد…برگشتم خونه و دیدم که اون ماشین باربری دیگه نیست …اون رفته بود….فهمیدم فقط اومده بود پیغام بیاره و بره …
همین.
این بود تجربه ی دیروز و دیشب من…و درحالیکه داشتم این کامنت رو مینوشتم ،صدای این آیه ها از گوشی پدرم پخش شد:
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ
ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی
وَادْخُلِی جَنَّتِی
در پناه حق
سلام به سعیده عزیزم
شاید باورت نشه اما من بعداز سال ها میخوام اولین کامنت رو درسایت استاد عزیز بنویسم
اونم برای تو
برای تویی ک چندشبه فقط با خوندن کامنت های تو ب خواب میرم و اشک میریزم
منی که هربار استاد میگفتن تجربیات خودمتون رو بنویسین و کامنت های بچه هارو بخونین توجهی نداشتم و میگفتم من ک توی دفتر همیشگیم مینویسم
چه نیازیه که بخوام کامنت بنویسم یا همون تایمی که برای خوندن کامنت ها میزارم میتونم روی خودم کار کنم و فایل های بیشتری رو ببینم
تقریبا ده روز پیش سایت استاد رو بازکردم و اومدم یک فایل دانلود کنم و همونجا میخواستم گوش بدم و چون حجم زیادی داشت و یکم زمان میبرد رفتم و توی سایت یکم نگاه کردم دیدم نوشته فعال ترین افراد اخیر
اولین نفر سعیده شهریاری
باز کردم و دیدم عه
یک آپشن جدید بازشده که افراد میتونن نحوه آشنایی با سایت رو بنویسن و من بازکردم و چون هیچ وقت اعتقادی به خوندن کامنت ها نداشتم خواستم ببندم که کنجکاو شدم بخونم
خوندم و همه چیز از اونجا شروع شد
بار اول خوندم و اصلا یک حالی شدم و چشمام پراشک شد و گفتم مبینا گریه نداره ک
این همه تغییر باید خوشحال باشی
چرا داری گریه میکنی
دیگه خودمو جمع و جور کردم و اون دکمه رو زدم ک ازاین ب بعد کامنت های سعیده شهریاری ازطریق ایمیل بمن نشون داده بشه
آخرشب بود و من نت گوشی رو روشن کردم و دیدم ایمیل اومده که یک کامنت جدید از سعیده شهریاری
ستاره دارش کردم گفتم فردا میخونم
همیشه من ساعت 11 میخوابم
نزدیک به 2ساله که اینجوریه
مگر خونه نباشم
اون شب خوابم نمیبرد و گوشیو برداشتم و بازکردم
همه چی ازاونجا شروع شد
نمیدونم چیشد که اینجوری شد
من با هر خطی ک نوشته بودی اشک ریختم
گریه کردم
باورم نمیشد
انگاری سلول سلول چیزایی که میگفتی رو میفهمیدم اما هیچ موقع اینجوری عاشقی نکردم
خواب از سرم پریده بود و من حال دیگه ای داشتم
دیگه خودم نبود
قلبم داشت میخوند و من فقط اشک میریختم
نیم ساعت تموم سجده بودم و گررریه میکردم و میگفتم منم میخوام اینجوری عاشقی کنم
راهش رو یادم بده
فرصتش رو بده
از اون شب به بعد هرشب کارم شده خوندن کامنت های تو و هرشب مث روز اول باهر کلمه ای ک مینویسی اشک میریزم
بالاخره منم اولین کامنت مو گزاشتم و خواستم از حسم بگم
خیلی دوست دارم
هرجا هستی برات آرامشی فراتراز تصور آرزو میکنم
بهترین ها سهم قلبت که لیاقتش رو داری
دوست دارتو
مبینا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(١٠٠توبه)
از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیشقدم شدند و آنان که به نیکى از پىشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشتهایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه در آنجا خواهند بود، آماده کرده است. این است کامیابى بزرگ.
=====================================
مبینای عزیزم سلام به روی ماهت
اولین رد پای توحیدیت روی دیوار این غار حرا مبارک!
همون لحظه ای که کامنتت رو خوندم،قلبم گفت حتما برای مبینا بنویس و با هدایت قرآنی هم بنویس.
وقتی از قرآن هدایت خواستم که با چه آیه ای بنویسم،آیه ١٠٠توبه رو هدیه داد.مبینا جان این آیه یکی از آیه های شگفت انگیز قرآنه،کلمه ی السابقون فقط ٢ بار توی قرآن اومده،یک بار توی سوره واقعه که اونجا خدا گفته السابقون جزو فیوریت های منن،و اینجا اومده تعریف السابقون رو گفته که بازم داره از رضایت خودش میگه،رضایت خداوند و کامیابی بزرگ.نوش جانت .
مبینا جان قلبم منو دعوت میکنه یک موضوعی رو بهت بگم که به تجربه ی شاگردی و گذاشتن هزار و اندی رد پا به دستش آوردم،اینو میگم که بدونی از روی هوا حرف نمیزنم.اگر بپذیریش خودت سود میکنی،اگر نپذیری،من ضرری نمیکنم.
میخوام بهت بگم این سایت اصلا یک سایت معمولی نیست که در بستر اینترنت باشه.اینجا جریان جاری هدایت الله از هر کلمه و هر کامنت و هر فایل میباره.یکی از راه هایی که میتونی راحت تر هدایت رو دریافت کنی و آسون بشی برای آسونی ها گذاشتن رد پا از هرجایی که هستیه.
گاهی بچه ها فکر میکنند اونایی که دارند کامنت مینویسند وازنتایجشون میگند دارند شوآف میکنند یا میخوان بگن ما خیلی خوبیم،اینا کسایی هستند که هنوز باور نکردند که اینجا یک سایت معمولی نیست و اگر خدا نخواد هیچ کامنتی تاپ کامنت نمیشه و اگر اسم کسی بالا میاد،یا کامنتی برگزیده میشه،اون رو خدا بالا آورده،اون بخاطر فرکانسش بالا اومده،اون بخاطر توحیدش بالا اومده،نه هیچ چیز دیگه.
اینو میگم که بدونی ،هیچ سعیده و فاطمه و حمیدو ابراهیم و …. وجود نداره،اون خداست که داره با کامنت ها حرف میزنه.
ماها هم از یک جایی شروع کردیم به رد پا گذاشتن برای خودمون و اون موقع نه کسی کامنت مارو میخوند و نه اسمی بالا میومد،اگر این تاپ کامنت ها اعتبارش از منه،چرا پس قبلا هیچ کس منو نمیشناخت؟!پس هیچ سعیده ای وجود نداره،بلکه به الله ای که میپرستم قسم میخورم هرجا کامنت نوشتم از انرژی توی قلبم بود که مدام دستور میداد بنویس و هرجا خواستم خودم بنویسم حتی دوتا جمله هم نتونستم کنار هم بیارم.
همه ی اینارو گفتم تا بهت بگم از یک جایی شروع کن به نوشتن و به خوندن…آروم آروم به خودت میای و میبینی وقتی میخوای بنویسی دستات به یک نوری وصل میشه که هر ثانیه قلبت رو روشن و روشن تر میکنه و باعث شرح صدرت میشه تا راحت تر بتونی ارتباطت رو با اون بالایی که فرمون دستشه برقرار کنی.
از کامنت نوشتن اصلا غافل نشو،برای خودت و الله بنویس و بس.
و مطمئن باش این رد پاها بعدا برات انقدر با ارزش میشه که روزی هزار بار خداروشکر میکنی که به ندای قلبت گوش کردی و نوشتی.
این کامنت هم شد اولین تمرین ستاره ی قطبی امروز من،جهت هماهنگی خودم با خدا،تا خدا تموم روزم رو با خودش هماهنگ کنه …
دوستت دارم دختر و به امید خوندن کامنت های قشنگت .
در پناه نور میسپارمت.
سعیده ی عزیزم چقدر خوبه که می نویسی . چقدر خوبه که اینقدر به خدا نزدیک هستی . چقدر خوبه قلبت اینقدر مهربانه و همه چی رو درک میکنی و بهت الهام میشه که بیایی این آیه های زیبا رو بنویسی ..
راست میگی اینجا مثل جاهای دیگه نیست .. اینجا فقط و فقط راه و مسیر الهی است ..
دلم میخواست یک نشونه ای برام بفرستی که کلام خداوند باشه و قلبم آرام بگیره ..
مرسی مرسی که هستی عزیزم . خدا یار و باورت باشه .کاش منم میتونستم و قدرتشو داشتم ..از اعماق قلبم ندایی را بوضوح بشنوم
خدایاآ شکرت که اینجا بهترین مکانی است که هدایت شدم خدایاااا شکرت هر آنچه که دارم از آن توست!!
سلام سعیده جان
پس همه اینا هدایت خدا بود…!
حالا که این نشونه هارو از خدا در تاریخ 8 آذر 1403 دریافت کردی بذار بهت بگم داستان از چه قراره ، البته خیلی خلاصه وار
من یک روز قبل از اینکه بخوام برای تو بنویسم یعنی روز چهارشنبه 7 آذر 1403 ، از خدا خواستم به بهانه آرایشگاه رفتنم خودش هدایتم کنه
بماند چه هدایت هایی شدم که آرایشگاه رفتنم بهونه بود ، خدا میخواست پیغام هاشو به من برسونه
نشونه هایی که صبح تا ظهر روز چهارشنبه در تاریخ 7 آذر 1403 از خدا دریافت کردم:
اولین نشونه ، روی تابلوی میوه فروشی در محله هروی تهران ، بزرگ نوشته بود ((هدایت))
دومین نشونه ، اسم کوچه ای که داشتم ازش رد میشدم نوشته بود ((توحیدی)) ، که چند قدم اونورتر از نشونه اولی بود
این دوتا نشونه چیزهایی بودند که برای اولین بار در زندگیم اینقدر واضح داشتم از خدا دریافت می کردم
سومین نشونه ، آیه ای که شما سعیده جان هدایت شدی برام نوشتی ، آیه 102 سوره انبیاء که توی این آیه خدا داره میگه هر آنچه که دوست داشته باشم تا ابد بهم داده میشه و یک آیه قبلش یعنی آیه 101 انبیاء نوشته کسانی که قبلاً وعده نیکو بهشون داده شده
دقیقاً یک روز قبل از اینکه ، این آیات از سوره انبیاء رو بخونم ، دو تا نشونه ((هدایت و توحیدی)) رو از خدا دریافت کردم
یعنی هماهنگ با آیه 101 سوره انبیاء بود
اولین نشونه که واضح شد برام این بود که خدا همواره داره هدایتم میکنه و میخواست دقیقاً همینو به من بگه و قبل از اینکه آیه 102 سوره انبیاء به دستم برسه احساس کردم خدا از طریق اون اسم کوچه که ((توحیدی)) نوشته بود داره بهم میگه من اگر این مسیر توحیدی رو ادامه بدم هر چیزی که بخوام در زندگیم بهم داده میشه ، اینقدر واضح بود که حتی نتوستم جلوی خودمو بگیرم به مامانمو برادرم گفتم که خدا چه چیزهایی به من گفته
و دقیقاً فردای اون روز یعنی پنجشنبه در تاریخ 8 آذر 1403 ، پیغام خدا از طریق پاسخی که شما برام نوشته بودی بدستم رسید
(آیه 102 سوره انبیاء)
لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ
صداى آن را نمىشنوند، و آنان در آنچه دلشان بخواهد جاودانهاند
خداوند به من وعده داده هر چیزی که دلم بخواد تا ابد بهم میده
عین پیغام خدا به من بود که وقتی خوندم وجودم تاییدش کرد
راستی این فایلی که به عنوان نشانه روزانه ات امد در تاریخ 9 آذر 1403 کامنتشو نوشتی ، در حالیکه بالای کامنتت نوشتی نشانه ی امروز من :٨ آذر 1403
همون تاریخی رو نوشتی که این آیات خدا رو از طریق اون ماشین باربری و آیه روبروت در درمونگاه خوندی
درمونگاه بردن اون بنده خدا هدایتی بود برای دریافت نشونه هات از طرف خدا و آرایشگاه رفتن من هدایتی بود برای دریافت نشونه هام از طرف خدا
من دقیقاً همون روزی که این نشونه ها رو در خیابون های محله هروی تهران از خدا دریافت کردم ، شبش ساعت 12 ونیم بود که قلبم گواهی میداد که باید برای تو اون کامنت رو در پاسخ به عقل کل بنویسم تا هم تو و هم من پیغام خدارو به همدیگه برسونیم
کامنتم داره طولانی میشه ولی بذار اینم برات بنویسم که چرا میگم من و تو دستی شدیم از طرف خدا برای رسوند پیغامش به هم دیگه
اگر دقت کرده باشی من طی یکماه گذشته یا حتی بیشتر هیچ کامنتی برات ننوشته بودم تا زمانیکه اون کامنت رو برای شما در شب چهارشنبه نوشتم که حتی آخر کامنتم هم میخواستم برات بنویسم که سعیده این هدایت خداست چون من اصلاً قصد نوشتن برات نداشتم ولی نجوای ذهنم اجازه نداد اینکارو کنم ، که البته خداروشکر خودت متوجه هدایت خدا توی نوشته هام شدی
دومین مورد اینکه شما هیچوقت در پاسخ به هیچکدوم از کامنت های من حتی یکبار هم ندیده بودم از آیه های قرآن استفاده کنی و برای اولین بار بود در پاسخ به کامنتم در همون روز 8 آذر 1403 در تکمیل کامنتت از آیه قرآنی استفاده کردی ، که اینم در تاییدی بر هدایت خدا برای من بود
بیشتر از این دیگه نمی نویسم
فقط اینو بگم که اتفاقات بسیار عالی قرار بیوفته
فقط باید حواسمون جمع نشونه های خدا باشه
خدا حفظت کنه
سلام سعیده جان
سلام و سلامتی به قلب سلیم و مهربونت
یه چیزی دیگه ام میخواستم بهت بگم
اینکه شما خیلی آدم محترم و شریف و باارزشی هستی برای من و واقعاً یکسری پیام هایی که تا به حال خدا میخواست به من برسونه از طریق کامنت های شما توی جاهای مختلف سایت بوده مثل چند روز پیش که در پاسخ به ابراهیم جان نوشته بودی و همون لحظه خدا به قلبم الهام کرد که جواب اون سوالت اینه
اونم شاید بخاطر اینکه من شمارو خیلی دوست دارم واقعاً عین خواهر توحیدی هستی برای من
این آیه از قرآن هم که نوشتی رو خیلی دوست داشتم
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
یادمه استاد توی جلسه قرآنی قدم هشتم این آیه رو خوند و اینکه قبلاً هم در پاسخ به من از آیه های قرآنی استفاده کرده بودی ، من اشتباه کردم
خلاصه بابت محبت هایی که تا حالا نسبت به من هم داشتی ازت ممنونم
به قول خودت ، تلگراف فرتیش :)) نمیدونم چیه ولی در کل:)))
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا ۚ وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّىٰ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿6٧غافر﴾
اوست که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، آن گاه از علقه، سپس به صورت طفلی بیرون می فرستد، تا به کمال نیرومندی و قوت خود برسید، آن گاه پیر و سالخورده شوید، و برخی از شما پیش از رسیدن به این مراحل قبض روح می شوید، و [برخی زنده می مانید] تا به آن مدتی که معین و مقرّر است برسید، و برای اینکه شما [درباره حق] تعقّل کنید.
هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿6٨غافر﴾
اوست که زنده می کند و می میراند، و چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش. پس بی درنگ موجود می شود.
=====================================
سلام به برادر عزیزم،حسن آقای گرامی
این کامنت رو درحالی برات مینویسم که تو حالِ خودم نیستم،داشتم توی دفترم با خدا حرف میزدم که گفت برو جواب حسن آقا رو بده،گفتم چشم.
دیروز داشتم جلسه ١6 لیاقت رو گوش میکردم،شالوده ی اون جلسه باورهای مثبت برای خود ارزشمندی درونیه،چیزی که دیروز بهش هدایت شدم که روی این پاشنه ی آشیلت کار کن.
وبعد غروب رفتمبرای مراقبه ی همیشگیم.همونجا یک درخواست از خدا کردم که یک پیغام از طرف خودت میخوام.
آخرِ شب،یک جوری ازین همین سایت برام پیغام فرستاد که من تورو توی آرامگاه میبینم و در کنارت هستم که هنوز از فکر کردن بهش قلبم میخواد از سینه بزنه بیرون.
خوابیدم و صبح پاشدم دیدم بازم برای آیه قرآن فرستاده!
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا(٩6مریم)
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد.
بعد میام توی سایت میبینم حسن جان،برام یک تلگراف دیگه فرستاده که همه ش تحسینه …
میدونی همه ی این ها چی رو داره بهم گوشزد میکنه؟!
میگه یادت نره همه ش منم،یادت نره هرچی داری از منه،یادت نره از کجا به این جا رسیدی،فکر نکنی خودت کاری کردی،منم،همه ش منم.هیچ تویی وجود نداره…
حسن آقا،از دریافت پیغام خدا از کامنت های من گفتی،نوش جانت پسر،اعتبار هیچ کامنتی توی سایت با من نیست،اون میگه و من مینویسم،پس هرجا از کامنت های من که حتی برای بقیه نوشتم،پاسخ گرفتی،شک نکن بهش،ذهن منطقیت رو کلا خاموش کن و اجازه بده قلبت باهات صحبت کنه،اون میدونه،اون بلده،اون از بهترین مسیر تورو به خواسته هات میرسونه.
حسن جان
اون رب العالمینه.
خواسته های ما براش تیله بازیه،همه ش رو بهمون میده در زمان درستش،ولی ازت میخوام از خدا،خودِ خدارو بخوای باشه؟!ازش خودشو بخواه،خودتو مثل بچه ای که نمیتونه گردنشو نگه داره ،بنداز توی آغوشش.
اون برات همه کار میکنه.
اون برات بهترین هارو میاره.
اون تموم دارو ندارت میشه.
ازت ممنونم که به صدای قلبت گوش کردی و این کامنت رو برام نوشتی تا یقین من به حضور الله در ثانیه به ثانیه ی زندگیم پر رنگ تر بشه …
در پناه نور میسپارمت.
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان.
سلام دوباره به سعیده عزیز.!
چجوری دوست توحیدی من؟…
بازم مسیر تکاملی من در راه قبرستان.
حدودا..ساعت 6.31 همین چند دقیقه پیش…بازم سعیده جان! هدایت شدم به مسیر راه قبرستان..
بازم همون خلوت و تنهایی و تاریکی ولی احساس خوب بیشتر…
یه شخصی اومد روبروم.حقیقتا ترسیدم.برگشتم..تو بلندگو بهم میگفت نرو نرو نرو…خنده و ترس همراه من…
تا ایشون رد شد و من با جسارت بالاتر وارد اون فضا شدم..
ولی اینبار بازم ترسم از شب تاریک در قبرستان..با ارامش عالی بود..ولی لطف خدا برام اسانتر شده بود…
سعیده جان گفتم بازم این مسیر غلبه بر ترسهای گذشته ام با تکامل اسان شدم به اسانیها..
و میدونم این استمرار برای ما نیازه…استمراری که ایمانمونو قوی تر میکنه.
استمراری که خداوند رو بیشتر”تو وجودت حس میکنی..
انشالله که بتونیم همیشه اسان بشیم به اسانیها…
ولی اون لحظه ایی که ترسیدم.بهم الهام شد نرو نرو…یادم بحرف شما افتاد…که ترس وجود داره ولی وقتی میری تو دلش بازم اسون میشه..
دیگه بخودم فهموندم خیلی بخودم سخت نگیرم.
ولی هر قدمی که تو این مسیر برمیدارم بیشتر برای خودم یاداور میشم.که مسیرم درسته!این یه موفقعیت عالی برای منه!..
امشب اون مسیری که بازم ترس داشتم به لطف خودش “قدم برداشتم…
به امید روزهای خوب و عالی…برای غلبه بر ترسهای بزرگ..میدونم تکامل همه رو درست و دقیق سرجاش میشونه…
سلام به آبجی سعیده عزیزم، شماها رو که میبینم که واقعا بهتون حس نزدیکی میکنم به سبب ایمانتون مدام این آیه تو گوشم نجوا میشه که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ این ایمانه که ما رو اهل و خواهر برادر هم میکنه و نوش جانتون این شراب توحید…
و اما مطلبی که باعث شد اینجا برای شما خواهر گلم کامنت بزارم موضوعی بود که بهش اشاره کردید احساس خوشبختی بی قید و شرط
راستش چند وقته میخوام در موردش بنویسم اما ترس از اینکه نفسم منو ترغیب به نوشتن میکنه نه دلم باعث شد دست نگه دارم..
تا این پیام شما حجتی شد تا اینجا در موردش بنویسم..
تا هم جلوی چشم همه نباشه و هم ردپایی از من باشه برای دوستان توحیدی و هر کس که در مدارش باشه…
بحث از اونجا شروع میشه که همه انسانها قرنهاست به دنبال کلمه ای میدون و تمام زندگیشونو روی این اصل بنا کردن..و اون کلمه لذته! و رسیدن به این کلمه رو خوشبختی ترجمه کردیم..در حالی که ذهن ما انسانها فریبمون داده و ما از اصل لذت غافل شدیم..همه ما انسانها لذت رو در رسیدن به چیزهایی دونستیم مثل موفقیت شغلی، روابط جنسی، موفقیت های علمی و …و اشکالی هم نداره اما!!! یه امای بزرگ! مگه لذت رو میشه کد نویسی کرد تا در مورد چگونگی کسبش پلن بچینیم!؟
بزارید توضیح بدم..
وقتی تمام اون لذت ها که گفتم بهشون میرسیم، ما با معتادی که گوشه خیابون داره جون میده فرقی نداریم!! میدونی چرا؟ بخاطر اینکه تهش این میشه که ذهنی که ما رو برای رسیدن به اون خواسته شرطی کرده دوپامین آزاد میکنه، و در فرآیند آزاد شدن دوپامین ذهن منطقی برای دقایقی خودشو خاموش میکنه تا لذتی که بطور طبیعی و همیشه با ما هست و ذهن منطقی از دوران کودکی به مرور اونو گروگان گرفته احساس بشه (نه اینکه ساخته بشه) و شخص رو به دنبال خواسته های بعدیش سوق بده..بله. لذت از جنس وجوده..و وجود تقسیم پذیر، محدود در چهارچوب و قابل الگوریتم نویسی نیست..و زمانی که ذهن منطقی ساکت میشه و دوپامین آزاد میشه برای دقایقی قلب میتونه با ذات الهی ما ارتباط بگیره ( قبلا در موردش نوشتم که قلب نورون داره و میتونه به مغز دستور بده و ارتباطش با بعد متافیزیکی ما از طریق نیروی مغناطیسیه که چند هزار برابر مغز قدرتمند تره).
بله ما فی ذاته خوشبختیم و غرف لذت بی قید و شرط..اونم از ارتباط با وجود و ذات الهی خودمون..و در مسیری قرار گرفتیم که بتونیم از طریق هدایت قلبمون که به بعد ماورایی ما اتصال داره خودمون رو توسعه بدیم و درکمون رو از خدا گسترش بدیم و توی این مسیر خونه، کسب و کار و … نقش ابزاری داشتن نه هدف! اما به مرور ذهن شرطی شده کنترل ما رو به دست گرفت و دریچه احساس و الهام ما رو بست و این شد که در ازای آزاد کردن این لذت برای مدت کوتاهی ما رو برده خودش کرد..ذهنی که باید با آگاهی و حضور که نشانه حاکمیت قلبه برنامه ریزی بشه..اصلا این آگاهی دروازه ورود آگاهی در خواب هم هست..خیلی دلم میخواد کاملا علمی به موضوع بپردازم…موضوع خیلی نیاز به توضیح داره ان شاالله قلبم بگه حتما مینویسم و اینها گوشه ای از آگاهی هاییه که خداوند بهم عطا کرده..بله وجود ساختنی نیست و لذت کدنویس نمیشه..اما میشه ازش غافل شد همونطور که میشه از وجود و هستی غافل شد..این مفهوم لازیدنکمه.. آگاهی ما به وجود خودمون افزایش پیدا میکنه و این درک خوشبختیه…خوشبختی ساختنی نیست..بلکه خوشبختی بی قید و شرطه و با چراغ آگاهی در پس پرده ذهن قابل دسترسیه…همانطور که احساس لیاقت ساختنی نیست و فقط باید بهش آگاه شد..هر باور توحیدی که میسازیم در واقع داریم یه باور شرک آلود و به دنبال اون بخشی از حاکمیت ذهن رو در هم میشکنیم..مثل داستان گرما و سرما..که اصلا سرما وجود نداره بلکه سرما اونجاییه که گرما نیست.. و با شکرگذاری، توجه به زیبایی ها و نعمت ها و باورسازی در واقع ما آرام آرام تسلط ذهن شرطی شده رو از قلبمون برطرف میکنیم و از اونطرف با بعد الهی مون ارتباطمون قوی تر میشه و به همون اندازه آگاه تر میشیم و به همون اندازه احساس لذت بی قید و شرط در ما افزایش پیدا میکنه و همزمانی ها بیشتر میشه و انگار دنیای پیرامون برامون انتزاعی تر میشه..میدونم درک میکنید که چی میگم..ان شاالله همیشه درکمون از اصل وجودمون که دربردارنده احساس خوشبختی بی قید و شرطه بیشتر و بیشتر بشه، ان شاالله
به نام خدای مهربان
سپاسگذار خداوندم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و رشد قرار داد.
سلام دوست عزیز امروز شدیدا به این آگاهی ها نیاز داشتم
اون آگاهی های پیام قبلیتون که در مورد نورون قلب نوشته بودید هم بصورت هدایتی خونده بودم و خیلی به جونم چسبیده بود.
از صبح اول وقت که هدایت شدم به این آگاهی ها چندین بار کامنتتون رو خوندم و در آخر داخل دفترم یادداشت کردم و باورم نمیشد وقتی میخواستم بنویسم این جمله را تازه دیدم که گفتید اینجا بنویسم تا جلوی چشم همه نباشه…
وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم همزمان صحبتهای استاد که مطابق این آگاهی ها بود داشت در ذهنم میچرخید …
که استاد میگه که شما برو دنباله علایقت بگرد و توی اون کار حرفه ای بشو و ارزش خلق کن ثروت لاجرم دنبالت میاد .
باز در حین خوندن کامنتتون به خودم میگفتم ببین بخاطره همینه تا حالا نتونستم سره یه کاری بند بشم هر کاری که میرم بعد از چند وقت انگار که با درونه من متضاده و دیگه نمیتونم ذهنمو کنترل کنم و رهاش میکنم.
الان به لطف خدا یک ساله مغازه سوپر مارکت باز کردم ، توی این یکسال خودمو بستم به نوشتن سپاسگذاری هام، شدیدا کنترل کردن ورودیهام، دیدن فایلهای استاد و نوشتن در دفترم، خوندن کامنتهای دوستان و نوشتن در دفترم،
خداروشکر اون روان شدنه چرخ زندگیم رو احساس میکنم مثل: بهتر شدن رابطه ام با خانمم، رابطم با اطرافیان، نداشتن دعوا و درگیری با دیگران، مورد احترام قرار گرفتنم ، خراب نشدن ماشینم، خوب شدن معده دردم و خیلی کم مریض شدنم، کمتر شدن هزینهای اضافی زندگیم، یا اینکه اصلا نمیخوام دیگه توی جمع های دوستان و خانواده باشم چون خیلی غیبت میکنند و ناسپاسی میکنند…
خلاصه خیلی هم آروم تر شده ام یعنی اون حرص و دست و پا زدن برای بدست آوردن پول رو ندارم و خدا هم روزیهای بی حسابش را چندین بار برام فرستاده
مثلا: یه شخصی را فرستاد که گردو با قیمت خیلی مناسب ازش خریدم و سوده خوبی کردم
یه نفر رو فرستاد کاپوچینو اصلی با قیمت خیلی مناسب ازش خریدم و سوده خوبی روش کردم
یه نفر رو فرستاد تخمه با قیمت خیلی مناسب تر از عمده فروش ازش خریدم
و…..
ولی بعد از یکسال فروش مغازه ام هنوز اونجور جوابگو نیست و در خیلی از روزها از حد معمول کمتر میشه،
نشستم با کمک آگاهی ها و دست آوردهای دوستان در کامنتها و در عقل کل خیلی باورهای مخربم رو پیدا کردم و نوشتم و باورهای درست را نوشتم و میخونم
و میدونم که باورهام هنوز خیلی در مورد پول و ثروت ایراد داره و هنوز درست نشده
ولی هر موقع که میخوام روی خودم کار بکنم همش این حرفه استاد داخل ذهنم میچرخه
(باید علاقت رو پیدا کنی و بری دنبالش ، ثروت لا جرم خودش میاد دنبالت.)
از اونجایی که رسیدن به استقلال مالی مهمترین مسئله زندگی من هست ، که با نداشتن پول کافی خیلی مسائل ریز و درست برام پیش اومده ..
ذهنم میگه اینجا هم داری وقتتو هدر میدی، مگه استاد نمیگه تا ارزشی خلق نکنی به ثروت نمیرسی؟؟
اینجا جنس آوردن و فروختن که نشد خلق ارزش و باز سر در گم میشم ،
ولی خداروشکر تا حد بسیار زیادی تونستم از پس نجواهای ذهنم بر بیام ولی بخاطر فشارهای مالی و اجاره خونه و نداشتن سرمایه ی کافی برای جنس جور کردن باز از هر طرفی که بتونه میخواد هجوم بیاره و من باز با سپاسگذاریه نعمت هایی که الان توی زندگیم دارم ، حال و احساسم رو خوب میکنم و ادامه میدم.
دوست عزیز سوالی که ازتون دارم اینه من خیلی شغل عوض کردم هنوز علاقم رو پیدا نکردم و همش دنباله پول میدویدم ، اون علاقه رو چطوری میشه پیدا کرد و اون مسیره خلق ارزشه را چطوری میشه پیدا کرد ؟؟
چون از بیهوده گذشتن وقتم و فقط مصرف کننده بودنم و درجا زدنم خسته شدم و دلم میخواد یه کاری کنم که احساسه مولد بودن بهم بده، احساس کنم اون ارزشه رو دارم خلقش میکنم دارم تو مسیرش قدم بر میدارم …
سپاسگذاری میکنم از شما که کامنتم را خوندید و آگاهی های ارزشمند خودتون رو در اختیارم میگذارید.
از استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان هم بسیار بسیار سپاسگذارم.
راستی این چند روزه گوشه ی قلبم درد میکرد و تیر میکشید و همش به خدا میگفتم دلیل این درد چی میتونه باشه…
امروز وقتی چند بار کامنت شمارو خوندم انگار دریچه قلبم باز شد و اون اتصال رو حسش کردم بعد ش هم متوجه شدم به لطف خدای مهربان اون درد دیگه وجود نداره…
در پناه خدا باشید.
سلام دوست عزیز وقتتون بخیر، اولاً با توجه به آگاهیهای دوره احساس لیاقت، شما ارزشمندی خودتون رو بر اساس دستاوردها و مولد بودن تعریف کردید در حالی که ارزشمندی ما به چیزی وابسته نیست، و ما همینطور که هستیم ارزشمندیم و نیومدیم که این ارزشمندی رو رشد بدیم، بلکه اومدیم که به این ارزشمندی آگاه بشیم.
همونطوری که قبلاً بهتون گفتم، این ذهن شرطی شده ماست که سعی داره برای ما ارزشمندی رو که قابل الگوریتم نویسی نیست تعریف بکنه، و برای اینکار از الگوهایی استفاده میکنه که در کودکی و نوجوانی و جوانی ما توسط خانواده و جامعه در اون شکل گرفته…
پس لطفاً تمام پیش فرضهایی رو که در مورد شغلتون دارید اعم از اینکه این کار چقدر لازمه یا نه کنار بزارید تا بتونید از درون به پاسخ سوالتون که به این شغل علاقه دارید یا نه برسید… تا زمانی که صداها و نجواهای ذهن آرام نشه ما نمیتونیم صدای قلبمون رو بشنویم همونطور که استاد هم میگه که وقتی حالمون خوبه لهامات رو دریافت میکنیم. مسئلهای که هست اینه که شما به خاطر احتمالاً کمال گرایی که ریشهاش عجله است و ریشه عجله مقایسه و تلاش برای جلب توجه دیگرانه مدام عجله دارید تا به سطحی از موفقیت برسید که بتونید نظر دیگران رو جلب کنید یا به خاطر ترس از فقر یا عجله برای ثروتمند شدن نمیتونید تکاملتون رو طی بکنید و این عجله باعث میشه که صداهای ذهنتون نذاره شما صدای قلبتون رو بشنوید بفهمید که به چه کاری علاقهمدید… پس قدم اول اینه که همینطور که هستید خودتون رو بپذیرید و با شکرگزاری و با هر روش مناسب دیگه ای که میتونید تلاش کنید که به آرامش برسید و آرام آرام تکاملتون رو طی کنید و در آرامش صدای هدایت رو ان شاالله خواهید شنید و قدم های بعدی رو بهتون خواهد گفت. در مورد خودم مثال میزنم، یادمه مدتها بخاطر ترس از بدهی و خالی شدن حساب به آخر ماه نرسیده حسابم خالی میشد..من هم برای اینکه عامل ذهنی خالی شدن حسابم که دقیقا ترس از خالی شدن حسابم بود رو ریشه کن کنم با ترسم روبرو شدم…متوجه شدم ریشه اصلی ترس از خالی شدن حسابم نظر مردم بود. بخاطر همین یه تمرین واس خودم درست کردم..رفتم مغازه و با کارت خالی خرید زدم و مغازه دار گفت حسابم خالیه!! و ترس من با اینکار ریخت.. مثل تمرین شمس برای مولانا که نظر مردم براش بی نهایت مهم بود و بهش گفت برو از بزرگترین میخانه شهر شراب بخر و بشین توی میخانه اما نخور..واس اینکه بت حرف مردم بشکنه و مولانا از این مقاومت ذهنی رها بشه. ممنونم از نقطه آبی و کامنت دلگرم کنندتون
سلامی چو گرمای آرامش بخش خدای مهربونمون خدمت خانوم شهریاری عزیز و بزرگوار
منی ک همیشه با صدای نوتیفیکیشن ایمیلم خوشحال میشم چون میدونم خانوم شهریاری کامنت گذاشته 🫠🫠
ایمانتون و آرامشتون رو تحسین میکنم .
از شما کلی درس های عبرت آموز آموختم .
ممنونم ازتون برای کامنت های ک برامون میگه و مینویسید
برقرار و پاینده باشید در پناه خودش
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام میکنم به خانم شایسته عزیز ویه خدا قوت جانانه بهتون .
سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیز وهمیشه در سفر با آزادی کامل
سلام میکنم به مایک دوستداشتنی وعزیزم که برای خودش مردی شده سلام میکنم به تمام همسفرام که با کامنتهاشون به این سفر جون دوباره ای دادن ودرک من رو از قوانین بیشتر کردند
خانم شایسته خداقوت .
وقتی که این سفر شروع شد من یه آدم خام خام بودم وبا اینکه چند تا از محصولات استاد رو خریده بودم هیچ درکی ازشون نداشتم وبا خودم میگفتم کاش استاد نشونمون بدن که آزادی مالی مکانی زمانی چیه .
کاش استاد نشونم میداد چطور مسایلشون رو حل میکنن وانقدر اعتماد به نفس پایینی داشتم که حتی میترسیدم کامنت بذارم .
کاش استاد نشونم میداد هدایت چطوریه
کاش استاد نشونم میداد تکامل چیه که اینقدر راجع بهش صحبت میکنه و……هزاران سوال دیگه که توی ذهنم اذیتم میکرد وتمرکزم رو از روی فایلها ومحصولات برمیداشت با اینکه استاد اینقدر زیبا درمورد تمام این سوالات من در محصولاتشون توضیح دادند .
وحتی بعضی وقتها که فایلی میومد مخصوصا تو قدم اول دوره دوازده قدم با خودم میگفتم این حرفایی که استاد زدن چه ربطی به این کامنت داره وهمین باعث میشد برم از اول اون فایل رو نگاه کنم ودرکم از اون فایل بیشتر میشد .
واما این سفرنامه
وقتی این سفر شروع شد من تازه داشتم با قوانین آشنا میشدم وهمش زور میزدم که سریع به خواسته هام برسم وتمام فایلهایی رو که استاد میذاشتن میبردم به مادر وخواهر وبچه ها وشوهرم نشون میدادم ومیگفتم اونها ببینن تا یه کم آدم بشن وفکر میکردم همه مشکل دارن غیر از من
راه همه اشتباهه غیرازمن
واین ادامه داشت تااااااااااقسمتهای بیست به بعد سفرنامه که اصلا نمیدونم چی تو وجودم عوض شد .چی شد که من فهمیدم تمام اتفاقات زندگی من حاصل باورهای اشتباهمه واز یه جایی به بعد دیگه دست از نصیحت کردن برداشتم وتوخودم فرو رفتم .
تا چند روز ساکت بودم وفقط مینوشتم ونیرویی در درونم ایراداتم رو بهم گوشزد میکرد ومن بیشتر روی اونا تمرکز میکردم که باید درستشون کنم .
اولین بار که تو چکاب فرکانسی با سوال شیوه حل مساله روبرو شدم نمیدونستم منظورتون چیه استاد واین جواب روبا وضوح کامل تو فایلهای سفرنامه یاد گرفتم وچقدر خوشحالم که منم تو دوره ی بینظیر سفر به دور آمریکه شرکت داشتم واین دوره به نظرم مکمل خیلی خوبی برای کسانی هست که محصولات شما رو استفاده میکنن
از عزت نفسم نگم که اصلا زیر ورو شده وچنان بالا اومده که تا الان اینقدر خودم روزیباودوستداشتنی ندیده بودم .من همیشه با خودم میگفتم اگر بتونم یک دقیقه توی آینه خودم رو نگاه کنم اون روز بهترین روز زندگیمه وحالا با دیدن این سفرنامه نه بهتره درستش کنم که بارفتن به این سفر ودیدن زندگی شما که یک مرجع والگوی فوق العاده برای من شدید تو تمام جنبه های زندگیم باعث شده توی آینه به چشمان زیبام نگاه کنم وخودم رو با این بدن که روحم انتخاب کرده بپذیرم واین بالاترین دستاورد منه تا اینجا که هنوز میدونم میتونه خیلی بزرگتر از اینها باشه .
خانم شایسته ی عزیزم موضوع هدایت برای من بینظیر بود .والان تا این لحظه یاد گرفتم برای همه موضوعات زندگیم از خداوند هدایت بخوام مثلا اگر میخوام غذا درست کنم هدایت میخوام وغذاهایی درست میکنم بینظیرجوری که وقتی بچه هام وشوهرم غذا میخورن میگن چقدر امروز طعم غذا بهتر شده و…..هزاران چیز دیگه که کامنتم خیلی طولانی میشه
وبراتون بگم از بحث همزمانی .این رو خیییییییییلی دوست دارم واز وقتی جدیش گرفتم همیشه داره این همزمانی برام رخ میده وهمیشه هدایت وهمزمانی با همدیگه برام غوغا میکنه وزندگی رو زیباترکرده برام .
خیلی خوشحالم مریم بانوی زیبا که به غرغرای استاد توجه نکردی
واستاد ازتون خواهش میکنم مقاومتهاتون رو کم کنید چون اینجا داره اتفاقات جالبی می افته که نتیجش رو نمیتونم تصور کنم .من که دلم برای سفرنامه خیلی تنگ میشه .
تو این سفر یه باور اشتباهم رو پیدا کردم واونم اینه که عمر سفر کوتاهه وحتی تو یکی از کامنتهام هم نوشتمش
ولی امروز با دیدن صدمین قسمت برام باورپذیر شده که سفر میتونه همیشه ادامه داشته باشه با باورهای درست با هدایت رب .
از دیدگاهم نسبت به خداوند بگم براتون که داره برام باور پذیر تر میشه که جهان طبق یه سری قوانین وسیستم هوشمند عمل میکنه .
من همیشه خداوند رو در قالب یک انسان میدیدم که پر از عواطف واحساسات هست وهر چه گریه والتماس بیشتر خداهم بیشتر دلش میسوزه وزودتر خواستت رو میده
ولی دیدگاه الانم اینه که هرچه شادتر باشی وهرچی بیشتر در لحظه الانت باشی به خداوند نزدیکتری وهمش به خدا میگم منو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه راه کسانی که بر آنها غضب کرده ای ونه گمراهان .
ازروابطم با همه مخصوصا با همسرم براتون بگم که چقدر تغییر کرده ومن تو بحث روابط یه آدم دیگه شدم کسی که الان هستم با کسی که قبلا بودم جایگاهش خیلی فرق میکنه ومن یه آدمی بودم که میخواستم سر به تن شوهرم نباشه وهمیشه میگفتم خدایا اگر اینو از زندگی من بیرون کنی من دیگه میدونم چطور زندگی کنم
تو یکی از فایلها تون استاد یه جمله ای روشنیدم که زیر ورو شدم .خیلی گریه کردم واز خداوند برای خودم طلب بخشش کردم که چرا من اینقدر خودم رو دست بالا میگفتم وفکر میکردم خداوند اشتباهی این آدم رو وارد زندگی من کرده غافل از اینکه من با افکارم وبا باورهای بیست ودو سال پیش شوهرم رو به زندگیم وارد کردم وبا اینکه اون یه فرد بینظیر برای زندگی بود من با تمرکز بر روی نکات منفیش وبزرگ کردن اون نکات منفی ؛هرروز زندگی رو بیشتر به کام خودم واون زهر کردم .
ولی بادیدن روابط عاشقانه شما ومخصوصا اون قسمتی که خانم شایسته بعد از اصلاح موهاتون به شما گفتند چقدر زیبا شدی من اشکام سرازیر شدکه این همه سال من یک بار به همسرم این حرف رو نزدم وازش انتظار داشتم از من تعریف کنه واصلا وقتی با خودت در صلحی دیگه نیازی نیست کسی ازت تعریف کنه مریم!!
از اون روز تصمیم گرفتم فقط نکات مثبت همسرم رو ببینم وفقط توی ذهنم اون حرفایی رو که یک عمر دوست داشتم بهش بزنم رو بگم وشروع کردم اولش خیلی برام سخت بود ولی کم کم وبا طی کردن تکاملم هر روز تو این کار بهتر وبهتر شدم وتا امروز تقریبا دوماه هست که هیچ دعوایی نداشتیم به لطف خدا وهدایتم به سمت این مسیر زیبا وهر روز دارم بیشتر عاشقش میشم ودیروز بدون هیچ مقاومتی عشقم صداش کردم وواکنش اون یه لبخندزیبا روی لبش بود .
با اینکه خیلی از توقعاتی رو که قبلا ازش داشتم برآورده نمیکنه ولی هر روز بیشتر عاشقش میشم وچنان برام دلیل عکس العملاش منطقی شده که هیچ خرده ای ازش نمیگیرم واگر حرفی بزنه که برام ناخوشاینده بجای اینکه دعوا کنم ؛میگم من چه فرکانسی فرستادم که اینجوری شد وسکوت میکنم وکمتر از پنج دقیقه دلیل رفتارش رو میفهمم .
این موفقیتی که تو روابط برام به وجود اومد دلیلش فقط سفرنامه ودیدن عشق شما بودن وابستگی بود که برای من یه موفقیت بزرگ محسوب میشه ودرست شدن این رابطه چنان نشدنی توی ذهنم بود که هرگز فکر نمیکردم درست بشه اما الان ذهن منطقیم باور کرده که وقتی روی خودت کار میکنی انسانها هر انسانی با هر ویژگی شخصیتی میتونه اون وجه مثبتش رو بهت نشون بده .
ومن این آگاهی رو مدیون فایلای سفرنامه هستم وهمیشه دنبال یه الگو میگشتم برای درست کردن روابطم .
مریم عزیزم هر چی مینویسم سیر نمیشم ودلم میخواد فریاد بزنم که باهام چکار کردی
من یه آدم دیگه ای شدم که اصلا هیچ شباهتی به مریمی که روز اول وارد این سایت شد ندارم
وهیچ شباهتی به اون مریمی که روز اول برای سرگرمی اولین قسمت سفرنامه رو دید ندارم
چقدر پخته تر شدم
چقدر آروم تر شدم
چقدر با خدا رابطم بهتر شده
وچقدر به اصلم نزدیکتر شدم
استاد میدونم که خیلی راه مونده تا برسم به شما ولحظه ای که به شما برسم خدا میدونه شما کجایید اما با عشق پام رو جاپای شما می ذارم واز مسیرم لذت میبرم
ودیگه هیچ عجله ای برای رسیدن به هیچ کدوم از خواسته هام ندارم چون میدونم نعمتها هر روز بیشتر وبیشتر میشن واین منم که باید سطلم رو بزرگترکنم دیگه نیاز نیست زور الکی بزنم .
میخوام یکی یکی ترمز هام رو پیدا کنم وپام رو از روشون بردارم تا به هر آن چیزی که بخوام برسم .
استاد عزیز مایک دوست داشتنی وخانم شایسته ی شایسته ام واعضای محترم سایت خیلی دوستتون دارم وبی صبرانه منتظرم تا موفقیت های بیشتری رو از همتون ببینم .
مریم بانوی عزیز با قدرت ادامه بده چون اینجا ودر قلب من اتفاقات خیلی قشنگی داره رخ میده .
مریم جان سلام!
چقدر عالی نوشتید ،چقدر لذت بردم ،چقدر به نکته های خوبی اشاره کردید انگار چشمم را بازتر کردید.
هم لبخند به لبم آوردید از خوشحالی اتفاقات خوب در زندگیتون.هم اشکم رادر آوردید وقتی گفتید که دیروز همسرتون را(عشقم) صدا کردید.
خیلی خیلی خیلی عالی بود .
سلام دوست عزیز. ازخوندن کامنتتون انرژی عالی گرفتم وحسم خوب شد دمتون گرم که تمرکزتون اینقده روی خودتون بالا رفته. واقعا جای تحسین و تمجید وشتایش داره. ازاینکه داری قانون الهی رواجرامیکنی وبه خودت ارزش میدی وبرای خودت درونت، احترام میگذاری جای سپاسگذاری داره. دمتون گرم. بااین همه عشقی که داری به خودت میدی وادما اون وجه مثبتشون روبهت نشون میدن. عالیه💪💖ایشاله موفق وپیروزباشید
زهرای عزیزم سلام
ممنونم بابت پیام زیبایی که برام گذاشتی .
درود خداوند برشما
ارزوی موفقیت بیشتر وبینهایت دارم براتون عالی بود نتایج فوق العاده ات
خیلی حس خوبی گرفتم سپاسگزارم .
آقای شریفی عزیز سلام خوشحالم که حس خوبی گرفتید .منم وقتی نتایج بچه ها رو توی کامنتهاشون میبینم احساسم عالی میشه .ممنونم از دیدگاه پر از احساستون
سلام
چقدر عالی نوشتی و چقدر بی ریا … چقدر صمیمانه و چقدر شگفت انگیز
چه زیبا در مورد روابط با همسرت نوشتی … مطالب شما خودش میتونه درس باشه برای خیلی از ماها
سپاسگزارم از شما و برای شما و همسرتون آرزوی بهترین ها رو دارم
اطمینان دارم که هر روز ، تجارب بهتری از روز قبل خواهید داشت و زندگی بسیار شیرین همراه با لذت و شادی و ثروت و سعادت در انتظار شماست
شاد باشید
سلام و درود ب شما خانم فروزانی
ممنون بابت کامنتتون و ب اشتراک گزاشتن تجربه هاتون
بهتون تبریک میگم بابت تغییرات خوبی که در خودتون ایجاد کردید
سلام ودرود خدا بر شما آقای حسینی
منم از شما سپاسگزارم بابت نوشتن این کلمات زیبا .
سلام دوست عزیز بسیار بسیار دیدگاهتون زیبا وگیرا بود و دلنشین با دیدن دیدگاهتون متوجه میشم چقدر حس هممون شبیه به همه ممنون از شما
سلام عسل عزیزم
متشکرم از اینکه احساس زیبات رو برام نوشتی .
درسته ،دیدگاه هممون شبیه هم شده مخصوصا توی این دوره ی زیبا
سلام دوست عزیز
ممنونم از این ذوقی که توی کامنتتون به کار گرفتید و از نتایج زیباتون گفتید
به لطف الله توی کامنتتون یه نشونه از الله مهربان دریافت کردم
خدایاشکرت
دستتون همیشه تو دستای خدا
سلام ودرود خدا بر شما
ممنون که برام از احساستون نوشتید و
باور کنید چندین بار دیدگاه خودم رو خوندم واصلا باورم نمیشد که اینا رو من نوشتم .
به هر حال خوشحالم که یه نشونه دریافت کردید .
امیدوارم همیشه شاد وموفق باشید
مریم بانو سلام
خیلی براتون خوشحال شدم و چقدر درکت کردم وقتی داشتی از اشتباهات میگفتی…
امیدوارم روز به روز حالِ دلتون بهتر و بهتر باشه و بیاید و از موفقیت های بیشتر توو هممه زمینه ها واسمون بگید. به شخصه بی صبرانه منتظرم
سلام ودرود خدا برشقایق عزیز
ممنونم از کامنت زیبایی که برام گذاشتی .
منم بیصبرانه منتظر نتایج زیبای همه ی بچه ها توی سایت هستم .
امیدوارم همیشه شاد وموفق باشی,
بنام خدای مهربان و همیشگی….
خداوند که با قوانینش دل همه ما بچهای سایت رو بزرگترو بزرگتر میکنه…
من کامنتتونو خوندم اشک از چشمانم حاری شد….
همه ما عضو خانواده استاد عباسمنش و مریم جان عزیز..و مایک دوست داشتنی با اون خندهای خوشکلش….
ما را هر روز به سعادت خوشبختی میرسونن….
شروع هر روز😀…پامیشم…دستمم تو گوشی سایت عباسمنش….
استاد لباس خوشکل میپوشم…ادکلان میزنم…احساس میکنم خداوند رو تختم نشسته منتظر منه تا من برم کنارش بشینم…مرتب و تمییز….اتاقم برام بهشت شده….
از موقعه ایی که راهی این سفرنامه ها شدم…کل دکوراسیون اتاقمو تغییر دادن…بعضی نوقع احساس میکنم کنارم جوی اب هست…😄😄😄😄😄😄😄
و یه پرنده کوچولو هست بالای اتاقم هر صبح و ظهر و عصر برام میخونه….
بقول استاد اگه با خودت دوست شدی بدون به خداوند تزدیک شدی…نه با کلمات..(چیزی که با یه اساتید تو ایران کار میکردم…فقط یسری کلمات میگفتن…من با ذهنی آشفته انجام میدادم.)😐
بله خدا درون توست…فقط کافیه باورش کنی….من اینقدر معجزه دیدم…که اگر ساعتها بشینم بنویسم کم میارم….
ولی دوست دارم بنویسمشون…
اطرافیانم اون هاله ی انرژی مثبتو دورم میبینن….
ولی قبلا یه آدم غرغرو…اعصابانی.ووووو تا بی نهایت…چسبونکم خیلی بودم…
و اللن به این نقطعه رسیدم بعضی موقها بقول نریم حون میخام کسی رو تغییر بدم…وقتی بهش فکر میکنم.میگم من قبلا تو اون مدار بودم…با روند تکامل به اینجا رسیدم….بقول قرآن کرو لال….
پس ما خواهان تغیطر کسی نیستیم.. .
چند تا معجزات زندگیم..که هنوزم خیلی راه مونده…
دانلود کتاب استاد…چگونه خدا رو بشناسیم…راجع به قوانین سیستمی خداوند……الله اکبر….چه نوری در دل من روشن شد…..
تکامل….
وارد یه مرحله جدید از کارم….و کارایی زیاد برای ثروتمند شدن بیشتر کارم….
و خریدن وسایلهای خوشکل…مشتریای خوب…
نرم کردن دلهای اطرافیانم…که بزرگترین مشکل من بود😢😢😢……بهش فکر میکنم میگم واقعا من اینجور طرز فکری داشتم….
چرا آخه؟…..و بحول قوه الهی کلا برطرف شد…و رابطنون پایدار…و چقدر درهای برکت بروم باز شد….
دوستان خوب.. و شکل گیری رابطه جدید… همش بخاطر باور های محدود کننده….
و ووووووووووووووووووووووووو
استاد معجزه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم…
من یروز به بلندی رفته بودم همونجا دقیقا اولای این سفرنانه بود….چون من با هدایت خداوند فایلا رو شروع میکنم…
من تمام وقتم اینجا هستم که یجوری میشه گوشیم خاموش میشه😄….
میگفتم!…..با خداوند داشتم صحبت میکردم…تضادهای توی زندگیم مثل پرده اومد جلوی چشمم…تلوزیونم روشن شد….و گفتم خدا چقدر باورام محدود بوده…چرا من اینجور بسر خودم میوردم …..اینقدر تشکر کردم…از خدا……یجوری شدم زندگیمون حیاطمون صبحا اینقدر عطر خداوند وارد فضاش هست…هر کسی میاد خونمون میگه چقدر اینجا خوشکله…..☺….واقعا زندگی انسانها به طرز فکرشونه…یجوری شدم با آدمها صحبت میکنم او انرژیشونو حدس میزنم….
و بازم ادامه صحبتم….سرمو برگردوندم…نوری دقیقا در بلندی کوه برام جرقه زد…یه نوری مثل ستاره…ولی پر رنگ و شفاف…و در عرض 1ثانیه…که دلمو لرزوند….ولی یکم باورم گفت نور هواپیما بود….شیطان ذهنم بود….
من باهاش جنگیدم گفتن برو گم شو…اون خدایم بود…هواپیما تو آسمونه تو کوه نمیخوره….اتفاقا هوا هم ابری بود…حدودا ساعت 7…ولی همجا تاریک….
من خیلی پر جرات شدم…خیلی خیلی زیاد…..کلا دیدم متفاوت شده…ولی روزای اول یکم ناپخته عمل میکردم…
قلبم بهم گفت…اون سعرنامه ها رو بزار کنار برو بطرف سفر به دور آمریکا……..
از خوشحالی نمیدونم چی بگم. ……..سیستم درونم 180درجه تغییر کرده. .ولی دقیقا تکاملمو حس میکنم داره طی میشه…به خودم زور نمیگیرم….
لذت میبرم…..
کل این سفرنامه کاری هست که همه آدمهای کره زمین انجام میدن…ولی لذت نمیبرن…فقط تو تجملات و چشم بر هم چشمی….و کارای بی ثبات…
ولی این سه عزیز…فقط تمرکز روی نکات مثبت….و همزمانی اونها به زیبایی خداوند…..
همزمانی خیلی چیز باحالی هست…..واقعا خدا رو شاکرم بابت بزرگواریش….
همین انروز قرآن رو خوندم…سوره زمر….وای😍😍😍😍😍😍😍…چه گفته هایی.. ما طلا.. زمرد..مروارید تو خونه هامون هست…اینقدر چسبیده ایم به چیزای ناخوش…..
ایه 60…
خداوند تقوا پیشگان را به دست یافتنشان نجات می دهد.نه عذابی به آنان میرسد و نه غمگین می شود….
الله اکبر…..چقدر زیبا…
تقوا کسی که الهامات خداوند رو دریافت میکنه….
کل قرآن خوشختیه به تمام و کمال…است…
استادم سفرنامتون هدایت خداوند بود…برای من..به وجودی که هنوز وارد محصولاتتون نشدم…ولی دارم تکاملمو طی میکنم…خیلی سپاسگزارم از شما سه عزیز….و خداوند عزیزم هر روز نعمتشو مثل باران برویمان فرو میریزد…بدون که آب جمع کنیم برای روز مبادا…..اکثر زندگی مردم به روش دومی ختم شده….
اتفاقا تو معنی قرآن همینو خوندم😢😢😢….خیلی بینظیر هستین!….