https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-12-30 08:52:322024-02-25 05:27:43سفر به دور آمریکا | قسمت 103
203نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استادعزیزم من خیلی سپاسگزارم از عزیزانی که ایندفعه سوالاتشون عالی بود.یعنی واقعا اگاهی های ادمو زیادمیکنه نسبت به خیلی از مسائلی که همون بحث کورکورانه پیروی کردن از سنتها و بزرگانمون .ومن یه حس عجیبی دارم نسبت به اینکه ندیدم هنوز سوالی از استادبشه و پاسخی براش نداشته باشند اونم طوری جواب میدید که فقط از اگاهی های الهی سرچشمه میگیره .استاد عزیزم خیلی خوشحال شدم از اینکه مایک اینقدر استوارو مستقل باراومده ولی مانمیدونستیم چون توی فیلمهایی که دیدیم ظاهرمایک طوریه که خجالتی واروم بنظرمیاد واینهمه باقدرت حرف زدنش اونم در این سن دراین مقامی که اصلا نیازی به امور مالی مستقل نداره وهرچه اراده کنه غول چراغ جادو میگه درخدمتم ارباب واینطور زیبا حرف از روی پای خودش ایستادن و به جاده زدن میزنه با تمام ریسکهاش فکم افتاد هرچند از اموزشهای شما بعید نیست اما واقعا تحسینتون میکنم برخلاف ما که دوست داشتن رو در تحت اختیار بودنمون در وابسته بودن فرزندانمون بخودمون میدونیم دراینکه اگه کاری بخوان بکنن بهتره با مادرمیون بزارن مثلا خودمون میخواستیم خونه بخریم یا هرنوع معامله ای اگه به بزرگترمون نمیگفتیم وموفق نمیشدیم میگفتیم نتیجه ی احترام نزاشتن به اوناست وبا اینکه سنمون هم زیاده اینو واجب میدونستیم ودختر بزرگمم که اولین بار رفت یه اپارتمان ۵۰ متری تویه یه منطقه ی متوسط روبه پایینگرفت در ظاهر چیزی نگفتم ولی درونم تا چیزی میشد میگفتم نتیجه ی مشورت نکردنه حتی بخودشم گفتم چون فلانی رو نبردی ولی درجوابم گفت نه مامان ما خیلی هم خوب گرفتیم .خلاصه که مستقل شد والان هم بعد سه سال اپارتمانی عالی در منطقه ی خوبی گرفت نزدیک کوهسنگی .استادم خیلی خوشحالم که مایک اینقدر باشعورو با شخصیته اولش گفتم پسر من ۲۱ سالشه …..ولی خیلی سریع گفتم نه درسته کمی دیر شده ولی چون من تغییر کردم وتا الان حدود ۵۰ درصد خوب شده باورهامو که بسازم بقیشم بلطف خدا عالی میشه .ودرمورد مریم جون هم که اینقدر رها وازاده و درحین اینکه عاشق همید ولی دست همدیگه رو باز گذاشتید و به اعتقادات و احساسات هم احترام میزارید و برای نیازهای هم ارزش قائلید که اقاجان یه تایمی رو دوست دارم تنها باشم و با خودم حال کنم خیییییلی حال کردم .چون باورهای من این بود که اگه غذای خوبه همه باهم اگه تفریحه همه باهم وهنوز حتی یه سفر یه روزه به تنهایی نرفتم بخاطر خیلی اشتباهات فکری .شده که همسرم وپسرم با دوستهاشون رفتند ولی من نه .مبخوام روی این باورمم کار کنم .در مورد ذبح هام وحرام وحلال هاهم سپاسگزارم و واقعا چه زیبا گفتید که همین گوشتهایی که میخوریم توسط انسان نیست توسط دستگاههاست .خلاصه که سرتونو درد نیارم فیلم دیدنهای من تفریح من وحرف زدنهای من ولذتهای من درگوش کردن به استادمه شکر میکنم خدارو که منو در بهشت قرارداده و هرلحظه از زندگیمو با اگاهی کامل براحتی از شرایط نامناسب به شرایط عالی تبدیل میکنم وبقول استاد که دادمیزنه از زندگیتون لذت ببرید از زندگیم لذت میبرم خدایا شکرت استادم سپاس مریم جون سپاس
کامنتتون تاثیر جالبی روی من داشت. به عنوان یک مادر، از خود گذشتگی های زیادی کردیدو الان موقع اونه که به خودتون و وجودتون ارزش بیشتری بدین. خیلی ساده و خودمونی نوشتید و یه حس خوب بهم دادید. ان شاالله در مسیری که آغاز کردید، همواره شاد و پیروز باشید
سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیز چه قدر زیبا عشق بدون وابستگی رو با مثالی از زندگی شخصیتون نشون دادید این یعنی هم استاد هم مریم جون و هم مایک عزیز با خودشون در صلحند استاد جون میتونم قسم بخورم هیچ کسی رو تا به الان ندیدم که انقدر قران رو خوب و به دور از تعصب درک کرده. باشه شما از بهترین مفسرها که سالها در دانشگاه درسشو خواندند قران رو بهتر تفسیر و اموزش میدید. قطعا تونستید به مبدا وصل بشید و پیامها رو دریافت کنید من رو دوره کشف قوانین رو کار میکنم احساس میکنم تو لحظاتی از دوره صحبتها رو کسی بهتون میگه واقعا انگار خدا داره از طریق شما پیامش رو به من میده استاد عزیز ممنون از این که این اگهی ها به ما هم انتقال میدید هر چند همین فایلهای رایگان رو هم فقط کسانی دریافت میکنند که امادگیشو داشته باشند مشتاق قسمتهای بعدی سفرنامه هستیم
منظورم این بود آدم نباید بگوید من ازدواج موقت را که جزو احکام اسلام و رساله عملیه است قبول دارم ولی نماز را آنطور که رساله گفته نمیخوانم ، هر طور خودم دلم خواست با خدا اختلاط میکنم
در مورد بحث حمایت کنندگی خیلی خوشحالم شدم چون منم اینطوریم و اصلادوست ندارم کسی مرا حمایت کندو برایم کاری کند من معتقدم که خدامرا آفریده است و هم نوع امکانات راهم به من داده است که از آنها استفاده کنم و نیازی به کسی غیر از خدا ندارم و واقعا به این اصل اعتقاد واقعی دارم نه الکی و طبق اعتقادم هم عمل می کنم ؛ این روزها در جاهایی زیادمی روم که همه با کلی فک و فامیل و خانواده می روند من مثل همیشه تنها می روم و کسی که اصل این کار است به من گفت تو اسمت را گذاشتم همیشه تنها ؛ گفتم نه من تنها نیستم من معامله ای قوی با خدا دارم و نیازی به هیچ کس ندارم و کلی تشویقم کرد ؛ از آنجائیکه بچه کوچک خانواده هستم بقیه خیلی می خواهند مرا حمایت کنند خیلی سعی کردم در طی سالیان و تقریبا 80 درصد فهمیدند که برای من نمی خواهدو دوست ندارم کاری بکنند.
در مورد بحث عزت نفس و مواردی که فرمودید خیلی چیزها یاد گرفتم و فهمیدم که این عزت نفس چه ها که نمی کند و چقدر احترام به خود باعث می شود که ناخودآگاه هم دیگران به من احترام بگذارند یعنی فرکانسی که از خودم ساطع می کنم رفتار دیگران را با من می سازد و این من هستم که رفتار دیگران را با خودم درست می کنم اگر خوب رفتار می کنند یا نمی کنند یعنی رفتار من و فرکانسهای من درست است یا نیست.
در مورد قدم 3 که خانم شایسته در مورد آن صحبت کردند من قبلا یک سری کارها را انجام داده بودم به تازگی هم خیلی بیشتر انجام میدهم و احساس راحتی بیشتری را دارم و احساس اعتماد به نفس بالایی دارم و اینکه این طوری عمل کنم یا نکنم رفتار دیگران را با من عوض نمی کند همان فرکانس من است همان اعتماد به نفس من است که کارساز است .
این فایلو ک دیدم،یاد یه ماجرایی افتادم ک همین چند روز پیش اتفاق افتاد،داشتم ماشینمو دم خونه تو کوچه پارک میکردم،کنار خونه نونواییه،نونوا اومد بیرون و گفت دخترم لاستیکای ماشینتو ب جدول کنار پیاده رو چفت کن ک رینگارو باز میکنن،لاستیکارو میدزدن،همین چندشب پیش لاستیکای همسایه روبرویی و اون وری رو دزدیدن
انقد اصرار کرد ک من صرفا برا اینکه دست از سرم برداره و پیله نکنه یکم چفت کردم،هرچی گفت لاستیکای جلوتم چفت کن ب حرف نکردم و گفتم خوبه و رفتم تو خونه،تمام فکرم هم این بود ک الله حافظ اموال منه و نیازی ب نگرانی نیست و ماشینمو جلوی ماشین مامانم پارک کردم،ماشین مامانم پشت ماشین من پارک بود
خلاصه ک من رفتم خونه و حرف نونوا رو فراموش کردم و فیلم دیدم یه ساعت و بعدشم تخت گرفتم خوابیدم
فرداش مامانم زنگ زد با نگرانی و استرس گفت ماشینشو دزد زده دیشب و ضبط شو یه سری چیزاشو برده،وسط حرفاش تعریف کرد ک چندشب پیش خاله م اومده خونه و ب مامانم گفته ماشینتو بزن تو پارکینگ اینجاها دزد زیاده و آخرش ماشینتو میدزدن،مامانم میگفت تا صبح خواب دزد میدیدم از استرس!
همینطور ک تعریف میکرد من شوک شدم یه لحظه،تفاوت باورهای من و مامانم بود ک نتیجه رو رقم زد،من تخت گرفتم خوابیدم و سپردم ب الله یکتا ولی مامانم تا صبح با نگرانی خوابیده،ماشین من از مامانم گرون تره و اگه قرار ب دزدیدن بود،منطقی تر بود ک ماشین منو بزنن،دقیقا دوتا ماشین پشت ب پشت هم پارک بودن،اینا شاید برا خیلیا مسائل جزئی باشه و اصن بهش توجه نکنن ولی برامن یه عالمه درس عبرته،یه عالمه قانون جهانه،کلی سپاسگذاری کردم از خدای مهربونم برا ایمانی ک بهش داشتم و ب شایستگی حافظ اموالم بوده تا الان،من کلا هیچ وقت حوصله ی قفل و بند کردن اموالمو نداشتم،آسوده م همیشه،این نوع رفتار و از وقتی یادم میاد تو وجودم داشتم،انگار ک سرشتی هست،هیچ وقت نترسیدم از تنهایی،خیلی وقتا تنهایی سفر رفتم،یه شهر جدید ک اولین بار بوده اونجا پا میذاشتم،در کمال آرامش،بی اینکه نگران رفتار مردم باشم،تنهاییم،اتفاقاتی ک قراره بیفته و …
همیشه هم ب لطف الله مهربونم بهترین آدمای دنیا سر راهم قرار میگرفتن،تو یه کامنت دیگه داستان سفرم ب اصفهانو تعریف کردم ک مال همین یکی دوماه پیش بود ک انقد اتفاقات بی نظیر افتاد و انقد بهم کمک کردن مردم و خوش گذشت ک اصن نفهمیدم چطور یه هفته تنهایی سر کردم تو اون شهر.
در مورد این تنها موندن ها همیشه تحسینتون کردم استاد عزیز و منم شبیه شما هستم،منم ب الله یکتا ایمان دارم،ب هدایتش،ب مهربونیش فقط یه چیزی ک تا امروز نمیدونستم این بود ک نمیدونستم راهم درسته،دخترای دور و برم شبیه من انقد مستقل نبودن و این طرز رفتار من عجیب ب نظر میومد همیشه و فک میکردم من اشتباه میکنم،خیلی وقتا حتی ب زور جلوی خودمو گرفتم ک مستقل نباشم،تظاهر کردم ک وابسته م ب آدمایی ک باهاشون تو رابطه بودم،تظاهر کردم ک از تنهایی میترسم یا نیاز ب حمایت عاطفی دارم درحالیکه کاملا از پس کارهام برمیومدم و خیلی هم مستقل و شاد بودم،امشب یه نفس راحت کشیدم،بعد سالها فهمیدم ک راهم درست بوده،عجیب نیستم و ب ندای درونم اعتماد باید بکنم،ب جای تظاهر ب چیزی ک نیستم
ازتون ممنونم ک این فایل و ضبط کردید،شنیدن این حرف ها از زبون شمایی ک بهش اعتماد کامل دارم و قبولش دارم برام خیلی لذت بخشه
دوستون دارم
ممنونم ک هستید
از الله یکتا متشکرم ک عضو خانواده ی صمیمی عباس منشم
خداروصدهزار مرتبه شکر امروز هدایت شدم و همینطوری کلیک کردم روی نشانه های امروز من و این کامنت های بسیار بسیار زیبا و عالی رو خوندم خدارو شکر خدارو صدهزار مرتبه شکر که ایقدر حسم عالی شد واقعا ممنون از استاد گلم مریم شاسته عزیز و همه افرادی که با عشق واقعا با عشق میشینن و مینویسن این کامنت های بسیار عالی رو بازم خداروشکر و هزاران و هزارن شکر خدایی که با عشق بی حد و مرز مارو دوست داره و مارو هدایت میکنه که حس خوبی داشته باشیم و زندگیمون عالی باشه
من در این حین که این پیام را ارسال میکنم رتبه کنکورم اومده و انتخاب رشته هام را هم انجام دادم
میدونین من اون لحظات اول که رتبه ام را دیدم حالم خوب نبود و نمیتونستم درک کنم که چی شده و چرا این رتبه انقدر با چیزی که من میخواستم فرررق داره
من حدود ۱ هفته هست که انتخاب رشته ام را کردم با تمام اون داستان هایی که برام پیش اومد که من تا خود هون روز ۱۲ شبش داشتم ارسال میکردم تا لحظه اخر داشتم اتخاب نهایی را انجام میدادم
و به دلیل رتبه ای که داشتم به احتمال زیاد باید از شهر خودم برم و حتی تهرانی هم که میخواستم برم هم به احتمال داره که نشه ولی شهر های دیگه را هم انتخاب کردم
اون اولش که داشتم این کار را میکردم خیلی برام سخت بود که احتمال داره یک شهر دیگه ای برم به جز تهران با اینکه من کلا دختر مستقلی هستم و از بچگی بهم گفتن که باید روی پای خودم بایستم و خدارشکر برخلاف خیلی ها من مادرم چون خودشون مستقل بودن خیلی در مستقل بار امدن من کمکم کردن و لوس بار نیامدم با اینکه پدرم کمی نسبت به مادرم در این زمینه احساسی تر عمل میکردن ولی بازهم خدارشکر مستقل بار امدم
میخوام بگم برام این مشکل نبود که برم یک جای دیگه تنها چون خودم را برای مهاجرت کردن به تهران اماده کرده بودم
ولی الان که فکرشو میکنم تا زمانی که نتیجه ها بیاد من باید خیلی روی ایمانم بیشتر کار کنم و دوباره اون باور های توحیدی که سست شدن درستشون کنم
و اینکه ۳ حالت بیشتر نداره
۱: تهران قبول میشم
۲: شهر خودم میمونم در کنار خانواده
۳: شهر های که انتخاب کردم میرم
خوب در این ۳ حالت
خدا همه جا هست
و قطعا هر ۳ حالت به تقویت باور توحیدی خیلی کمک میکنه و اگر هم مهاجرت کنم که خیلی قوی تر میتونه بشه
استاد های خوب در هر دانشگاهی وجود داره و اگر هم نباشه من دیگه قراره دانشجو بشم و خودم باید خیلی چیز ها را پیدا کنم و قطعا این به مستقل شدنم خیلی کمکم میکنه
و دانشجوی واقعی در همه دانشگاه ها خودشون پیگیر جواب ها بودن و اون ادم ها انسان های قوی بودن چون به تفکر ادم های اطراف کاری نداشتن و اون کاری که باید انجام میدادن را انجام دادن
پس این به قوی ترشدن من خیلی کمک میکنه
در خوابگاه ها هم دانشجو های خوب زیاد هستن هم اتاقی های خوب و درس خون زیاد هستن و این به ارتباط اجتماعی خیلی کمک میکنه و تجربه ات را زیاد تر میکنه و قطعا بزرگ تر هم خواهی شد
کسب و کار هم احمد الله خیلی زیاده با اجازه تون شما برای کار کردن فقط به مدرک نیست و یا فقط فلان دانشگاه تو باید خیلی مهارتت را زیاد کنی در کاری که میخوای انجام بدی و این را بدون که موقییت های کاری هم جور میشه پس شجاع باش و برو جلو و مهارت کسب کن و انجامش بده و این را بدون که
همه جا و همه کس برای کمک کردن تو خدا فراهم میکنه فقط باید به حرفش گوش بدی
و نگران نباشی 😊😉
و این را بدون موقییت خیلی بزرگی در انتظارت هست که قرارا توشون بترکونی
اینو بدون که حتی اگه تهران هم نری و هم شهر خودت نمونی این حتما قراره جاهای دیگه تجربیاتی کسب کنی که در کار های اینده ات به دردت میخوره و این را بدون که اگر هم تهران نشه خدا یک چیز بزرگی برات در نظر داره که هنوز اماده دیدنش نشودی
این را بدون که با موقش به اونجا میری و کمکت میکنه که به ارزو هات برسی و این اساس جهانه و قطعا مستقل شدن خیلیییی کمک کنندا خواهد بود
شیر بانو باید قوی بود که بتونی به جهان خودت و اطرافت کمک کنی ❤❤❤😍😘😘🌷🌷
می خواهم در این دیدگاه انشاالله با قرآن ثابت کنم که گوشت های غربی حرام هستند (بصورت کاملا آشکار و بی برو برگرد). حالا میخواهید قبول کنید می خواهید نه. من این مطالب رو قرار میدم هر کسی کور بود و ندید به ضرر خوش هست و هر کسی دید و عمل کرد به سود خودش هست و من مسوول شما نیستم.
دوستان: «هدایت را در قران بجویید و گرنه گمراه خواهید شد، یعنی آنچه به شما گفته شد را نپذیرید مگر آنکه آنرا با قران سنجیده باشید».
من امروز هدایت شدم به این فایل به عنوان نشانه امروز
چند نکته، اول اینکه خداوند به من فهماند که به چه چیزی باید بپردازم که اون مسأله شخصی من هست و امید به خدا به آن خواهم پرداخت (بحث اعتماد به نفس بیشتر بود).
دوم اینکه یک مطلب دیگری در اینجا از استاد گفته شد که دوست دارم من هم در این زمینه یک مطلبی رو بگم.
اینکه ما فقط یک آیه از قرآن رو ملاک قرار بدیم و بر اساس فقط یک آیه از قرآن تصمیم بگیریم و آن تصمیم رو هم آشکارا به عنوان راه حل اعلام کنیم، بصورت کلی درست نیست. بلکه همونطور که استاد همیشه میگن باید کل اون مطلب رو در قرآن بررسی کنیم و نتیجه بگیریم نه فقط یک آیه رو.
مانند آیه هایی که درباره شراب آمده است. فقط یک آیه هست که آن را حرام کرده و سه مورد دیگر از آیه ها شراب را مجاز و حتی سودمند دانسته است، ولی هر کسی که کمترین تحقیقی در این زمینه کرده باشد می فهمد که شراب به دلایل روشن قرآنی حرام است (بی برو برگرد).
همین مسأله هم درباره کشتار حلال و حرام وجود دارد. نباید فقط یک آیه از قرآن رو ملاک قرار دهیم و به آیههای دیگر قرآن در این زمینه بی توجه باشیم و بعد بگیم: ا چون قرآن این آیه رو گفته پس کلاه شرعی درست کنیم و خودمان رو گول بزنیم. خداوند و قانون و فرکانس کلاه سرش نمی رود. آیه های قرآن هم همینطور!
اون آیه ای که استاد فرمودند فقط یکی از چند آیههای قرآن در این زمینه هست و آیههای دیگری هم هست که دقیقا به این مسأله پرداخته اند و باید به آنها هم توجه شود.
بگذارید یک مروری بکنیم؛
آیه ای که استاد به آن استناد کردند آیه زیر است:
بقره: آیه ۱۷۳
– تنها مردار، خون، گوشت خوک، و آنچه نام غیرخدا بر آن بلند شده باشد را بر شما حرام کرده است، با این حال کسی که ناچار شود، بدون آنکه طالب و متجاوز باشد، در این صورت گناهی بر او نیست و خدا مسلماً بخشنده مهربان است.
یعنی حرامها چهار مورد هستند: ۱) مردار، ۲) خون، ۳) گوشت خوک و ۴) آنچه نام غیر خدا بر آن برده شده
ولی چندین آیه دیگر را استاد نادیده گرفتند:
اولین آیه که بصورت کاملا واضح (بصورت ۱۰۰ درصد) گوشتهای غربی را حرام اعلام می کند این است: (خواننده گرامی خواه گوش کن و خواه نادیده بگیر)
انعام: آیه ۱۲۱
و از آنچه نام خدا بر آن برده «نشده» نخورید که مسلماً این کار، فسق است و بیگمان شیاطین به دوستان خود اشاره میکنند تا با شما به مجادله بپردازند و اگر از آنها اطاعت کنید، شما نیز مشرک خواهید شد.
از این واضحتر نمی توان گفت که گوشتهای غربی حلال نیستند و حرام هستند. چرا که قران می فرماید از گوشتهایی که نام خدا بر آن برده نشده نخورید. توجه شود نمی گوید از گوشتی که نام غیر خدا بر آن برده شده نخورید، بلکه می گوید از گوشتی که نام خدا را بر آن «نبرده اند» هم نخورید. پس اگر گوشتی را که نام خدا بر آن برده «نشده» بخوریم فرمان خدا را نادیده گرفته ایم و دچار فسق شده ایم بنا به قران.
آیه دیگر قرآن که باز خیلی روشن ثابت می کند گوشتهای غربی حرام هستند این است:
سوره مائده آیه سوم:
ـ بر شما حرام شده است؛ مردار، گوشت خوک و آنچه نام غیرخدا بر آن برده شده باشد، یا خفگی، ضربه، سقوط و شاخ کشته شده باشد و شکارِ درندگان، مگر آن که ذبح کرده باشید، و آنچه در آستانه بُتها قربانی شده باشد، و تقسیم به قید قرعه. همه اینها حرمت شکنی است. امروز کسانی که کفر ورزیدند، از دین شما نومید شدند، پس از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و تسلیم را به عنوان دین برای شما پسندیدم. پس هر کس از شدّت گرسنگی، ناچار گردد، بدون آنکه قصد سوء استفاده داشته باشد، خداوند بخشنده مهربان است.
همانگونه که استاد همیشه می گویند، مثال زدن بهترین شیوه آموزش دادن نیست، بلکه تنها شیوه آموزش دادن هست. قرآن هم در اینجا (آیه سوم سوره مائده) مثال می زند و نام می برد که این موارد حرام هستند:
– خفگی، ضربه، سقوط و شاخ کشته شده باشد و شکارِ درندگان، مگر آن که ذبح کرده باشید.
خداوند از این مثالها چه منظوری داشته است؟ اگر این آیه را با آیه مورد استناد استاد کنار هم قرار دهیم (این کنار هم گذاری را حتما انجام دهید و مقایسه کنید آیه ۳ سوره مائده را با آیه ۱۷۳ سوره بقره) می بینیم که این چند مثال جایگزین مورد دوم (خون) از چهار مورد حرام شدهاند، یعنی سه گروه دیگر در هر دو آیه یکسان هستند و این مثالهای آیه سوم سوره مائده جایگزین گروه دوم آیه ۱۷۳ سوره بقره یعنی «خون» شده اند. این مثالها چه ویژگی دارند؟ ویژگی که دارند این هست که همگی به گونهای خفه شدهاند و «خون» در گوشت آنها باقی مانده است و از بدن آنها خارج نشده است. (خفگی، ضربه، سقوط، شکار درنده)
آنچه در غرب انجام می شود دقیقا از همین موارد هستند: با الکتریسیته قلب و مغز حیوان را از کار می اندازند و سپس آنرا می کشند یا پوست می کنند بنابراین خون در گوشت و بدن حیوان باقی مانده است چون با الکتریسیته دقیقا قلب را هدف قرار می دهند و آن را از کار انداخته اند، خون به بیرون پمپاژ نمی شود و در گوشت آمیخته باقی می ماند!
قران همیشه منطقی است، منطق و دلیل حرام بودن این موارد و گوشتهای غربی نیز همین دو مورد است: نخست باقی ماندن خون در گوشت آنها و دوم نام خدا را بر آنها نبردن
در زمان پیامبر الکتریسیته نبود و گرنه شاید آن هم در این آیه گفته می شد. مهم این است که اصل مطلب رو بگیریم و در قالب واژه ها خودمان را قرار ندهیم. کشتار با الکتریسیته و یا خفگی با گاز (که در کشتارهای غربی انجام می شوند) مصداق همین آیه قران هستند. (خفگی، ضربه و سقوط)
به عنوان شخصی که سالهاست در آمریکای شمالی (کانادا) زندگی کردهام و همیشه خدا رو شکر از گوشت حلال (ذبح حلال) استفاده کردهام خیال دوستانی که نگران این مساله هستند را راحت کنم، اینجا همه جا به راحتی در همه شهرها تقریبا گوشت حلال پیدا می شود چون در همه جا مسلمان هست و کلی هم برند حلال هست که در بیشر سوپر مارکتها هستند. در مغازه های مسلمانان هم که همیشه گوشت حلال هست و مغازه های مسلمانان در بیشتر (تقریبا همه) شهرهای آمریکا و کانادا و غرب وجود دارد.
اصلا گوشت غیر حلال (مانند همبرگر های مکدونالد) یک مزه و بوی بدی می دهد و مزه خون می دهد (من البته استفاده نکردهام و از زبان همسرم که اعتقادی به گوشت حلال نداشت می گویم ولی وی پس از چند بار استفاده، بخاطر مزه خونی که گوشت های غربی می دهند دیگر از آنها استفاده نمی کند و فقط گوشت حلال می خورد)، افرادی را هم می شناسم که پس از استفاده از هر دو گوشت حلال و کشتار غربی، دیگر گوشت کشتار غربی نمی خورند و حلال خوار شدهاند. (بصورت کلی خانمها در تشخیص بو و مزه خیلی قویتر هستند و بهتر متوجه می شوند)
آیههای ۴ و ۵ سوره مائده هم پاکیزه ها (طیبات) را برای خوردن حلال کرده است، پاکیزه ها یعنی چی؟ آنها که ریشه یابی کردهاند (مانند آیت الله طالقانی) می گویند یعنی آنچه پاکیزه باشد و دلت پیش شود آنرا بخورد، گوشت سگ و گربه و سوسک و موش و تمساح و مار و عقرب و …. را آیا دلتان می شود بخورید؟ با وجودی که که در قرآن نگفته که حرام هستند (در گروههای چهارگانه حرام نیستند) ولی چه کسی دلش پیش می شود آنها را بخورد؟
اینها مطالبی بودند که به دلم آمد اینجا خدمت دوستان بگم. آنها که خداوند هدایتشان کرده باشد (بدنبالش بوده باشند) انشاالله این مطلب را خواهند یافت.
امیدوارم این تلنگر در ذهن برخیها ایجاد شود که نکند من تا حالا اشتباه میکرده ام. این تلنگر کافی است تا خداوند راه درست را به ما نشان دهد انشاالله.
سلام استادعزیزم من خیلی سپاسگزارم از عزیزانی که ایندفعه سوالاتشون عالی بود.یعنی واقعا اگاهی های ادمو زیادمیکنه نسبت به خیلی از مسائلی که همون بحث کورکورانه پیروی کردن از سنتها و بزرگانمون .ومن یه حس عجیبی دارم نسبت به اینکه ندیدم هنوز سوالی از استادبشه و پاسخی براش نداشته باشند اونم طوری جواب میدید که فقط از اگاهی های الهی سرچشمه میگیره .استاد عزیزم خیلی خوشحال شدم از اینکه مایک اینقدر استوارو مستقل باراومده ولی مانمیدونستیم چون توی فیلمهایی که دیدیم ظاهرمایک طوریه که خجالتی واروم بنظرمیاد واینهمه باقدرت حرف زدنش اونم در این سن دراین مقامی که اصلا نیازی به امور مالی مستقل نداره وهرچه اراده کنه غول چراغ جادو میگه درخدمتم ارباب واینطور زیبا حرف از روی پای خودش ایستادن و به جاده زدن میزنه با تمام ریسکهاش فکم افتاد هرچند از اموزشهای شما بعید نیست اما واقعا تحسینتون میکنم برخلاف ما که دوست داشتن رو در تحت اختیار بودنمون در وابسته بودن فرزندانمون بخودمون میدونیم دراینکه اگه کاری بخوان بکنن بهتره با مادرمیون بزارن مثلا خودمون میخواستیم خونه بخریم یا هرنوع معامله ای اگه به بزرگترمون نمیگفتیم وموفق نمیشدیم میگفتیم نتیجه ی احترام نزاشتن به اوناست وبا اینکه سنمون هم زیاده اینو واجب میدونستیم ودختر بزرگمم که اولین بار رفت یه اپارتمان ۵۰ متری تویه یه منطقه ی متوسط روبه پایینگرفت در ظاهر چیزی نگفتم ولی درونم تا چیزی میشد میگفتم نتیجه ی مشورت نکردنه حتی بخودشم گفتم چون فلانی رو نبردی ولی درجوابم گفت نه مامان ما خیلی هم خوب گرفتیم .خلاصه که مستقل شد والان هم بعد سه سال اپارتمانی عالی در منطقه ی خوبی گرفت نزدیک کوهسنگی .استادم خیلی خوشحالم که مایک اینقدر باشعورو با شخصیته اولش گفتم پسر من ۲۱ سالشه …..ولی خیلی سریع گفتم نه درسته کمی دیر شده ولی چون من تغییر کردم وتا الان حدود ۵۰ درصد خوب شده باورهامو که بسازم بقیشم بلطف خدا عالی میشه .ودرمورد مریم جون هم که اینقدر رها وازاده و درحین اینکه عاشق همید ولی دست همدیگه رو باز گذاشتید و به اعتقادات و احساسات هم احترام میزارید و برای نیازهای هم ارزش قائلید که اقاجان یه تایمی رو دوست دارم تنها باشم و با خودم حال کنم خیییییلی حال کردم .چون باورهای من این بود که اگه غذای خوبه همه باهم اگه تفریحه همه باهم وهنوز حتی یه سفر یه روزه به تنهایی نرفتم بخاطر خیلی اشتباهات فکری .شده که همسرم وپسرم با دوستهاشون رفتند ولی من نه .مبخوام روی این باورمم کار کنم .در مورد ذبح هام وحرام وحلال هاهم سپاسگزارم و واقعا چه زیبا گفتید که همین گوشتهایی که میخوریم توسط انسان نیست توسط دستگاههاست .خلاصه که سرتونو درد نیارم فیلم دیدنهای من تفریح من وحرف زدنهای من ولذتهای من درگوش کردن به استادمه شکر میکنم خدارو که منو در بهشت قرارداده و هرلحظه از زندگیمو با اگاهی کامل براحتی از شرایط نامناسب به شرایط عالی تبدیل میکنم وبقول استاد که دادمیزنه از زندگیتون لذت ببرید از زندگیم لذت میبرم خدایا شکرت استادم سپاس مریم جون سپاس
سلام خانم بهشت عزیز و مهربان
کامنتتون تاثیر جالبی روی من داشت. به عنوان یک مادر، از خود گذشتگی های زیادی کردیدو الان موقع اونه که به خودتون و وجودتون ارزش بیشتری بدین. خیلی ساده و خودمونی نوشتید و یه حس خوب بهم دادید. ان شاالله در مسیری که آغاز کردید، همواره شاد و پیروز باشید
بسیار آموزنده بود.
تاکید بر وابسته نبودن:
به همسر به طوریکه مانع آزادی او شویم؛ به فرزند به طوریکه مانع رشد او شویم؛
به ثروت به طوریکه با حفاظت زیاد از آن مانع آرامش خود شویم
و بالاخره به آموزه های غلط به طوریکه مانع لذت بردن از حقوق حلال خود شویم
سلام خدمت استاد وخانم شایسته عزیز چه قدر زیبا عشق بدون وابستگی رو با مثالی از زندگی شخصیتون نشون دادید این یعنی هم استاد هم مریم جون و هم مایک عزیز با خودشون در صلحند استاد جون میتونم قسم بخورم هیچ کسی رو تا به الان ندیدم که انقدر قران رو خوب و به دور از تعصب درک کرده. باشه شما از بهترین مفسرها که سالها در دانشگاه درسشو خواندند قران رو بهتر تفسیر و اموزش میدید. قطعا تونستید به مبدا وصل بشید و پیامها رو دریافت کنید من رو دوره کشف قوانین رو کار میکنم احساس میکنم تو لحظاتی از دوره صحبتها رو کسی بهتون میگه واقعا انگار خدا داره از طریق شما پیامش رو به من میده استاد عزیز ممنون از این که این اگهی ها به ما هم انتقال میدید هر چند همین فایلهای رایگان رو هم فقط کسانی دریافت میکنند که امادگیشو داشته باشند مشتاق قسمتهای بعدی سفرنامه هستیم
سلام
به دوستتان میگفتید نماز هم نخواند ، چون در قرآن در مورد تعداد رکعت های نماز و کیفیت آن چیزی گفته نشده ، ضمنا در مورد ازدواج موقت هم چیزی گفته نشده ?
منظورم این بود آدم نباید بگوید من ازدواج موقت را که جزو احکام اسلام و رساله عملیه است قبول دارم ولی نماز را آنطور که رساله گفته نمیخوانم ، هر طور خودم دلم خواست با خدا اختلاط میکنم
سلام و احترام به استاد عزیز و خانم شایسته گلم
در مورد بحث حمایت کنندگی خیلی خوشحالم شدم چون منم اینطوریم و اصلادوست ندارم کسی مرا حمایت کندو برایم کاری کند من معتقدم که خدامرا آفریده است و هم نوع امکانات راهم به من داده است که از آنها استفاده کنم و نیازی به کسی غیر از خدا ندارم و واقعا به این اصل اعتقاد واقعی دارم نه الکی و طبق اعتقادم هم عمل می کنم ؛ این روزها در جاهایی زیادمی روم که همه با کلی فک و فامیل و خانواده می روند من مثل همیشه تنها می روم و کسی که اصل این کار است به من گفت تو اسمت را گذاشتم همیشه تنها ؛ گفتم نه من تنها نیستم من معامله ای قوی با خدا دارم و نیازی به هیچ کس ندارم و کلی تشویقم کرد ؛ از آنجائیکه بچه کوچک خانواده هستم بقیه خیلی می خواهند مرا حمایت کنند خیلی سعی کردم در طی سالیان و تقریبا 80 درصد فهمیدند که برای من نمی خواهدو دوست ندارم کاری بکنند.
در مورد بحث عزت نفس و مواردی که فرمودید خیلی چیزها یاد گرفتم و فهمیدم که این عزت نفس چه ها که نمی کند و چقدر احترام به خود باعث می شود که ناخودآگاه هم دیگران به من احترام بگذارند یعنی فرکانسی که از خودم ساطع می کنم رفتار دیگران را با من می سازد و این من هستم که رفتار دیگران را با خودم درست می کنم اگر خوب رفتار می کنند یا نمی کنند یعنی رفتار من و فرکانسهای من درست است یا نیست.
در مورد قدم 3 که خانم شایسته در مورد آن صحبت کردند من قبلا یک سری کارها را انجام داده بودم به تازگی هم خیلی بیشتر انجام میدهم و احساس راحتی بیشتری را دارم و احساس اعتماد به نفس بالایی دارم و اینکه این طوری عمل کنم یا نکنم رفتار دیگران را با من عوض نمی کند همان فرکانس من است همان اعتماد به نفس من است که کارساز است .
در پناه خدای مهربان
ب نام الله یکتا
این فایلو ک دیدم،یاد یه ماجرایی افتادم ک همین چند روز پیش اتفاق افتاد،داشتم ماشینمو دم خونه تو کوچه پارک میکردم،کنار خونه نونواییه،نونوا اومد بیرون و گفت دخترم لاستیکای ماشینتو ب جدول کنار پیاده رو چفت کن ک رینگارو باز میکنن،لاستیکارو میدزدن،همین چندشب پیش لاستیکای همسایه روبرویی و اون وری رو دزدیدن
انقد اصرار کرد ک من صرفا برا اینکه دست از سرم برداره و پیله نکنه یکم چفت کردم،هرچی گفت لاستیکای جلوتم چفت کن ب حرف نکردم و گفتم خوبه و رفتم تو خونه،تمام فکرم هم این بود ک الله حافظ اموال منه و نیازی ب نگرانی نیست و ماشینمو جلوی ماشین مامانم پارک کردم،ماشین مامانم پشت ماشین من پارک بود
خلاصه ک من رفتم خونه و حرف نونوا رو فراموش کردم و فیلم دیدم یه ساعت و بعدشم تخت گرفتم خوابیدم
فرداش مامانم زنگ زد با نگرانی و استرس گفت ماشینشو دزد زده دیشب و ضبط شو یه سری چیزاشو برده،وسط حرفاش تعریف کرد ک چندشب پیش خاله م اومده خونه و ب مامانم گفته ماشینتو بزن تو پارکینگ اینجاها دزد زیاده و آخرش ماشینتو میدزدن،مامانم میگفت تا صبح خواب دزد میدیدم از استرس!
همینطور ک تعریف میکرد من شوک شدم یه لحظه،تفاوت باورهای من و مامانم بود ک نتیجه رو رقم زد،من تخت گرفتم خوابیدم و سپردم ب الله یکتا ولی مامانم تا صبح با نگرانی خوابیده،ماشین من از مامانم گرون تره و اگه قرار ب دزدیدن بود،منطقی تر بود ک ماشین منو بزنن،دقیقا دوتا ماشین پشت ب پشت هم پارک بودن،اینا شاید برا خیلیا مسائل جزئی باشه و اصن بهش توجه نکنن ولی برامن یه عالمه درس عبرته،یه عالمه قانون جهانه،کلی سپاسگذاری کردم از خدای مهربونم برا ایمانی ک بهش داشتم و ب شایستگی حافظ اموالم بوده تا الان،من کلا هیچ وقت حوصله ی قفل و بند کردن اموالمو نداشتم،آسوده م همیشه،این نوع رفتار و از وقتی یادم میاد تو وجودم داشتم،انگار ک سرشتی هست،هیچ وقت نترسیدم از تنهایی،خیلی وقتا تنهایی سفر رفتم،یه شهر جدید ک اولین بار بوده اونجا پا میذاشتم،در کمال آرامش،بی اینکه نگران رفتار مردم باشم،تنهاییم،اتفاقاتی ک قراره بیفته و …
همیشه هم ب لطف الله مهربونم بهترین آدمای دنیا سر راهم قرار میگرفتن،تو یه کامنت دیگه داستان سفرم ب اصفهانو تعریف کردم ک مال همین یکی دوماه پیش بود ک انقد اتفاقات بی نظیر افتاد و انقد بهم کمک کردن مردم و خوش گذشت ک اصن نفهمیدم چطور یه هفته تنهایی سر کردم تو اون شهر.
در مورد این تنها موندن ها همیشه تحسینتون کردم استاد عزیز و منم شبیه شما هستم،منم ب الله یکتا ایمان دارم،ب هدایتش،ب مهربونیش فقط یه چیزی ک تا امروز نمیدونستم این بود ک نمیدونستم راهم درسته،دخترای دور و برم شبیه من انقد مستقل نبودن و این طرز رفتار من عجیب ب نظر میومد همیشه و فک میکردم من اشتباه میکنم،خیلی وقتا حتی ب زور جلوی خودمو گرفتم ک مستقل نباشم،تظاهر کردم ک وابسته م ب آدمایی ک باهاشون تو رابطه بودم،تظاهر کردم ک از تنهایی میترسم یا نیاز ب حمایت عاطفی دارم درحالیکه کاملا از پس کارهام برمیومدم و خیلی هم مستقل و شاد بودم،امشب یه نفس راحت کشیدم،بعد سالها فهمیدم ک راهم درست بوده،عجیب نیستم و ب ندای درونم اعتماد باید بکنم،ب جای تظاهر ب چیزی ک نیستم
ازتون ممنونم ک این فایل و ضبط کردید،شنیدن این حرف ها از زبون شمایی ک بهش اعتماد کامل دارم و قبولش دارم برام خیلی لذت بخشه
دوستون دارم
ممنونم ک هستید
از الله یکتا متشکرم ک عضو خانواده ی صمیمی عباس منشم
سلام نگار عزیز
بهت تبریک میگم به خاطر باور قوی که برای خودت ساختی
اگه بتونیم به حرف اطرافیان گوش ندیم و فقط به خدا اعتماد کنیم خیلی کار بزرگی کردیم
سپاس به خاطر اینکه سپردن همه چیز به دستان خدای بزرگ رو بهم یادآوری کردی
زندگیت پر از اتفاقات قشنگ
مرسی دوست عزیزم
سلام و درود
همه حرفها را دوستان در دیدگاههاشون زدند.
من از خودم میپرسم چرا واقعا ما قرآن رو درست نمیخونیم.
جای بینهایت تشکر هست از استاد عباس منش.
خدا را بینهایت سپاس و شکر میکنم از مداری که در آن هستم و دریافت این همه آگاهی های ناب.
من قدم به قدم دارم آگاهتر میشم و این رو مدیون لطف خدا واستاد هستم
من برای درصد بسیاری از سوالهام جواب گرفتم.
خدایا شکرت.??
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم گل
خداروصدهزار مرتبه شکر امروز هدایت شدم و همینطوری کلیک کردم روی نشانه های امروز من و این کامنت های بسیار بسیار زیبا و عالی رو خوندم خدارو شکر خدارو صدهزار مرتبه شکر که ایقدر حسم عالی شد واقعا ممنون از استاد گلم مریم شاسته عزیز و همه افرادی که با عشق واقعا با عشق میشینن و مینویسن این کامنت های بسیار عالی رو بازم خداروشکر و هزاران و هزارن شکر خدایی که با عشق بی حد و مرز مارو دوست داره و مارو هدایت میکنه که حس خوبی داشته باشیم و زندگیمون عالی باشه
خدایارو همراه همه تون باشه یاحق
به نام خدایی که در این نزدیکی است
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم
همگی
من در این حین که این پیام را ارسال میکنم رتبه کنکورم اومده و انتخاب رشته هام را هم انجام دادم
میدونین من اون لحظات اول که رتبه ام را دیدم حالم خوب نبود و نمیتونستم درک کنم که چی شده و چرا این رتبه انقدر با چیزی که من میخواستم فرررق داره
من حدود ۱ هفته هست که انتخاب رشته ام را کردم با تمام اون داستان هایی که برام پیش اومد که من تا خود هون روز ۱۲ شبش داشتم ارسال میکردم تا لحظه اخر داشتم اتخاب نهایی را انجام میدادم
و به دلیل رتبه ای که داشتم به احتمال زیاد باید از شهر خودم برم و حتی تهرانی هم که میخواستم برم هم به احتمال داره که نشه ولی شهر های دیگه را هم انتخاب کردم
اون اولش که داشتم این کار را میکردم خیلی برام سخت بود که احتمال داره یک شهر دیگه ای برم به جز تهران با اینکه من کلا دختر مستقلی هستم و از بچگی بهم گفتن که باید روی پای خودم بایستم و خدارشکر برخلاف خیلی ها من مادرم چون خودشون مستقل بودن خیلی در مستقل بار امدن من کمکم کردن و لوس بار نیامدم با اینکه پدرم کمی نسبت به مادرم در این زمینه احساسی تر عمل میکردن ولی بازهم خدارشکر مستقل بار امدم
میخوام بگم برام این مشکل نبود که برم یک جای دیگه تنها چون خودم را برای مهاجرت کردن به تهران اماده کرده بودم
ولی الان که فکرشو میکنم تا زمانی که نتیجه ها بیاد من باید خیلی روی ایمانم بیشتر کار کنم و دوباره اون باور های توحیدی که سست شدن درستشون کنم
و اینکه ۳ حالت بیشتر نداره
۱: تهران قبول میشم
۲: شهر خودم میمونم در کنار خانواده
۳: شهر های که انتخاب کردم میرم
خوب در این ۳ حالت
خدا همه جا هست
و قطعا هر ۳ حالت به تقویت باور توحیدی خیلی کمک میکنه و اگر هم مهاجرت کنم که خیلی قوی تر میتونه بشه
استاد های خوب در هر دانشگاهی وجود داره و اگر هم نباشه من دیگه قراره دانشجو بشم و خودم باید خیلی چیز ها را پیدا کنم و قطعا این به مستقل شدنم خیلی کمکم میکنه
و دانشجوی واقعی در همه دانشگاه ها خودشون پیگیر جواب ها بودن و اون ادم ها انسان های قوی بودن چون به تفکر ادم های اطراف کاری نداشتن و اون کاری که باید انجام میدادن را انجام دادن
پس این به قوی ترشدن من خیلی کمک میکنه
در خوابگاه ها هم دانشجو های خوب زیاد هستن هم اتاقی های خوب و درس خون زیاد هستن و این به ارتباط اجتماعی خیلی کمک میکنه و تجربه ات را زیاد تر میکنه و قطعا بزرگ تر هم خواهی شد
کسب و کار هم احمد الله خیلی زیاده با اجازه تون شما برای کار کردن فقط به مدرک نیست و یا فقط فلان دانشگاه تو باید خیلی مهارتت را زیاد کنی در کاری که میخوای انجام بدی و این را بدون که موقییت های کاری هم جور میشه پس شجاع باش و برو جلو و مهارت کسب کن و انجامش بده و این را بدون که
همه جا و همه کس برای کمک کردن تو خدا فراهم میکنه فقط باید به حرفش گوش بدی
و نگران نباشی 😊😉
و این را بدون موقییت خیلی بزرگی در انتظارت هست که قرارا توشون بترکونی
اینو بدون که حتی اگه تهران هم نری و هم شهر خودت نمونی این حتما قراره جاهای دیگه تجربیاتی کسب کنی که در کار های اینده ات به دردت میخوره و این را بدون که اگر هم تهران نشه خدا یک چیز بزرگی برات در نظر داره که هنوز اماده دیدنش نشودی
این را بدون که با موقش به اونجا میری و کمکت میکنه که به ارزو هات برسی و این اساس جهانه و قطعا مستقل شدن خیلیییی کمک کنندا خواهد بود
شیر بانو باید قوی بود که بتونی به جهان خودت و اطرافت کمک کنی ❤❤❤😍😘😘🌷🌷
در پناه تنها پناهگاهمان
سلام
می خواهم در این دیدگاه انشاالله با قرآن ثابت کنم که گوشت های غربی حرام هستند (بصورت کاملا آشکار و بی برو برگرد). حالا میخواهید قبول کنید می خواهید نه. من این مطالب رو قرار میدم هر کسی کور بود و ندید به ضرر خوش هست و هر کسی دید و عمل کرد به سود خودش هست و من مسوول شما نیستم.
دوستان: «هدایت را در قران بجویید و گرنه گمراه خواهید شد، یعنی آنچه به شما گفته شد را نپذیرید مگر آنکه آنرا با قران سنجیده باشید».
من امروز هدایت شدم به این فایل به عنوان نشانه امروز
چند نکته، اول اینکه خداوند به من فهماند که به چه چیزی باید بپردازم که اون مسأله شخصی من هست و امید به خدا به آن خواهم پرداخت (بحث اعتماد به نفس بیشتر بود).
دوم اینکه یک مطلب دیگری در اینجا از استاد گفته شد که دوست دارم من هم در این زمینه یک مطلبی رو بگم.
اینکه ما فقط یک آیه از قرآن رو ملاک قرار بدیم و بر اساس فقط یک آیه از قرآن تصمیم بگیریم و آن تصمیم رو هم آشکارا به عنوان راه حل اعلام کنیم، بصورت کلی درست نیست. بلکه همونطور که استاد همیشه میگن باید کل اون مطلب رو در قرآن بررسی کنیم و نتیجه بگیریم نه فقط یک آیه رو.
مانند آیه هایی که درباره شراب آمده است. فقط یک آیه هست که آن را حرام کرده و سه مورد دیگر از آیه ها شراب را مجاز و حتی سودمند دانسته است، ولی هر کسی که کمترین تحقیقی در این زمینه کرده باشد می فهمد که شراب به دلایل روشن قرآنی حرام است (بی برو برگرد).
همین مسأله هم درباره کشتار حلال و حرام وجود دارد. نباید فقط یک آیه از قرآن رو ملاک قرار دهیم و به آیههای دیگر قرآن در این زمینه بی توجه باشیم و بعد بگیم: ا چون قرآن این آیه رو گفته پس کلاه شرعی درست کنیم و خودمان رو گول بزنیم. خداوند و قانون و فرکانس کلاه سرش نمی رود. آیه های قرآن هم همینطور!
اون آیه ای که استاد فرمودند فقط یکی از چند آیههای قرآن در این زمینه هست و آیههای دیگری هم هست که دقیقا به این مسأله پرداخته اند و باید به آنها هم توجه شود.
بگذارید یک مروری بکنیم؛
آیه ای که استاد به آن استناد کردند آیه زیر است:
بقره: آیه ۱۷۳
– تنها مردار، خون، گوشت خوک، و آنچه نام غیرخدا بر آن بلند شده باشد را بر شما حرام کرده است، با این حال کسی که ناچار شود، بدون آنکه طالب و متجاوز باشد، در این صورت گناهی بر او نیست و خدا مسلماً بخشنده مهربان است.
یعنی حرامها چهار مورد هستند: ۱) مردار، ۲) خون، ۳) گوشت خوک و ۴) آنچه نام غیر خدا بر آن برده شده
ولی چندین آیه دیگر را استاد نادیده گرفتند:
اولین آیه که بصورت کاملا واضح (بصورت ۱۰۰ درصد) گوشتهای غربی را حرام اعلام می کند این است: (خواننده گرامی خواه گوش کن و خواه نادیده بگیر)
انعام: آیه ۱۲۱
و از آنچه نام خدا بر آن برده «نشده» نخورید که مسلماً این کار، فسق است و بیگمان شیاطین به دوستان خود اشاره میکنند تا با شما به مجادله بپردازند و اگر از آنها اطاعت کنید، شما نیز مشرک خواهید شد.
از این واضحتر نمی توان گفت که گوشتهای غربی حلال نیستند و حرام هستند. چرا که قران می فرماید از گوشتهایی که نام خدا بر آن برده نشده نخورید. توجه شود نمی گوید از گوشتی که نام غیر خدا بر آن برده شده نخورید، بلکه می گوید از گوشتی که نام خدا را بر آن «نبرده اند» هم نخورید. پس اگر گوشتی را که نام خدا بر آن برده «نشده» بخوریم فرمان خدا را نادیده گرفته ایم و دچار فسق شده ایم بنا به قران.
آیه دیگر قرآن که باز خیلی روشن ثابت می کند گوشتهای غربی حرام هستند این است:
سوره مائده آیه سوم:
ـ بر شما حرام شده است؛ مردار، گوشت خوک و آنچه نام غیرخدا بر آن برده شده باشد، یا خفگی، ضربه، سقوط و شاخ کشته شده باشد و شکارِ درندگان، مگر آن که ذبح کرده باشید، و آنچه در آستانه بُتها قربانی شده باشد، و تقسیم به قید قرعه. همه اینها حرمت شکنی است. امروز کسانی که کفر ورزیدند، از دین شما نومید شدند، پس از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و تسلیم را به عنوان دین برای شما پسندیدم. پس هر کس از شدّت گرسنگی، ناچار گردد، بدون آنکه قصد سوء استفاده داشته باشد، خداوند بخشنده مهربان است.
همانگونه که استاد همیشه می گویند، مثال زدن بهترین شیوه آموزش دادن نیست، بلکه تنها شیوه آموزش دادن هست. قرآن هم در اینجا (آیه سوم سوره مائده) مثال می زند و نام می برد که این موارد حرام هستند:
– خفگی، ضربه، سقوط و شاخ کشته شده باشد و شکارِ درندگان، مگر آن که ذبح کرده باشید.
خداوند از این مثالها چه منظوری داشته است؟ اگر این آیه را با آیه مورد استناد استاد کنار هم قرار دهیم (این کنار هم گذاری را حتما انجام دهید و مقایسه کنید آیه ۳ سوره مائده را با آیه ۱۷۳ سوره بقره) می بینیم که این چند مثال جایگزین مورد دوم (خون) از چهار مورد حرام شدهاند، یعنی سه گروه دیگر در هر دو آیه یکسان هستند و این مثالهای آیه سوم سوره مائده جایگزین گروه دوم آیه ۱۷۳ سوره بقره یعنی «خون» شده اند. این مثالها چه ویژگی دارند؟ ویژگی که دارند این هست که همگی به گونهای خفه شدهاند و «خون» در گوشت آنها باقی مانده است و از بدن آنها خارج نشده است. (خفگی، ضربه، سقوط، شکار درنده)
آنچه در غرب انجام می شود دقیقا از همین موارد هستند: با الکتریسیته قلب و مغز حیوان را از کار می اندازند و سپس آنرا می کشند یا پوست می کنند بنابراین خون در گوشت و بدن حیوان باقی مانده است چون با الکتریسیته دقیقا قلب را هدف قرار می دهند و آن را از کار انداخته اند، خون به بیرون پمپاژ نمی شود و در گوشت آمیخته باقی می ماند!
قران همیشه منطقی است، منطق و دلیل حرام بودن این موارد و گوشتهای غربی نیز همین دو مورد است: نخست باقی ماندن خون در گوشت آنها و دوم نام خدا را بر آنها نبردن
در زمان پیامبر الکتریسیته نبود و گرنه شاید آن هم در این آیه گفته می شد. مهم این است که اصل مطلب رو بگیریم و در قالب واژه ها خودمان را قرار ندهیم. کشتار با الکتریسیته و یا خفگی با گاز (که در کشتارهای غربی انجام می شوند) مصداق همین آیه قران هستند. (خفگی، ضربه و سقوط)
به عنوان شخصی که سالهاست در آمریکای شمالی (کانادا) زندگی کردهام و همیشه خدا رو شکر از گوشت حلال (ذبح حلال) استفاده کردهام خیال دوستانی که نگران این مساله هستند را راحت کنم، اینجا همه جا به راحتی در همه شهرها تقریبا گوشت حلال پیدا می شود چون در همه جا مسلمان هست و کلی هم برند حلال هست که در بیشر سوپر مارکتها هستند. در مغازه های مسلمانان هم که همیشه گوشت حلال هست و مغازه های مسلمانان در بیشتر (تقریبا همه) شهرهای آمریکا و کانادا و غرب وجود دارد.
اصلا گوشت غیر حلال (مانند همبرگر های مکدونالد) یک مزه و بوی بدی می دهد و مزه خون می دهد (من البته استفاده نکردهام و از زبان همسرم که اعتقادی به گوشت حلال نداشت می گویم ولی وی پس از چند بار استفاده، بخاطر مزه خونی که گوشت های غربی می دهند دیگر از آنها استفاده نمی کند و فقط گوشت حلال می خورد)، افرادی را هم می شناسم که پس از استفاده از هر دو گوشت حلال و کشتار غربی، دیگر گوشت کشتار غربی نمی خورند و حلال خوار شدهاند. (بصورت کلی خانمها در تشخیص بو و مزه خیلی قویتر هستند و بهتر متوجه می شوند)
آیههای ۴ و ۵ سوره مائده هم پاکیزه ها (طیبات) را برای خوردن حلال کرده است، پاکیزه ها یعنی چی؟ آنها که ریشه یابی کردهاند (مانند آیت الله طالقانی) می گویند یعنی آنچه پاکیزه باشد و دلت پیش شود آنرا بخورد، گوشت سگ و گربه و سوسک و موش و تمساح و مار و عقرب و …. را آیا دلتان می شود بخورید؟ با وجودی که که در قرآن نگفته که حرام هستند (در گروههای چهارگانه حرام نیستند) ولی چه کسی دلش پیش می شود آنها را بخورد؟
اینها مطالبی بودند که به دلم آمد اینجا خدمت دوستان بگم. آنها که خداوند هدایتشان کرده باشد (بدنبالش بوده باشند) انشاالله این مطلب را خواهند یافت.
امیدوارم این تلنگر در ذهن برخیها ایجاد شود که نکند من تا حالا اشتباه میکرده ام. این تلنگر کافی است تا خداوند راه درست را به ما نشان دهد انشاالله.