سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-09 08:10:202024-07-31 11:45:42سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان عزیز . یه حسی بهم گفت حس خوبمو بنویسم الان که رفتم سراغ فایل های سفرنامه تا دوباره مرور کنم دوباره هیجان زده شدم حتی با دیدن تصاویر همه فایل ها نه پلی کردن ویدیو انقدر ذوق زده شدم که گفتم این رو هم بگم . من هرروز صبح که بیدار میشدم منتظر قسمت بعدی سفرنامه بودم چون خیلی حالمو خوب میکرد خیلی خوشحال و هیجان زده و مثبت میشدم و به کلی حالم عوض میشد همش میگفتم ای کاش بیشتر بود . وای که هیچوقت فایل های آبشار نیاگارا رو فراموش نمیکنم همیشه حسش تو وجودم هست تصورش کردم همون روز چندبار میدیدم صدای خروشان اب منو دیوانه میکرد احساس میکردم خودمو توی اون فضا هستم واقعا حس میکردم خنکی اب رو ذرات اب رو صداشو انقدر عاشقشم انقدر حس میکنم همونجا هستم که خیلی دوست دارم بازم ببینم و لذت ببرم خیلی هیجان زده میشم خوشحالی وجودمو فرامیگیره و حس و حالم کمتر از کسی که واقعا اونجا هست نیست . خدایا شکرت .هرچقدر بگم شوقم بیشتر میشه حسم تصورم بیشتر میشه . کلن همه فایل ها رو خودم رو اونجا میبینم و خیلی برام سریع یه مسافرت شبیه اون فضاها دقیقا اتفاق میفته .مثلا جت اسکی استاد قبل از سفرنامه که من دیدم به همون شرایط و قایق سواری توی دریا و سرسبزی هدایت شدم و لذت بردم چون تصاویر و لذت و احساس و تجسمش رو دیده بودم قبلش.
اون رودخانه ها در قسمت های ابتدایی سفرنامه خیلی سنگهای زیبا بینشون بود خیلی برام فوق العاده بود خیلی لذت بردم خیلی خودم رو اونجا حس میکردم با تمام وجود و خانه ابشار رایت من هم معماری خوندم قبلا و این بنای معماری زیبا رو توی عکس دیده بودم کشیده بودم ولی وقتی توی اون فضا فیلم گرفتند باز هم با یه حس و تصور قوی خودم او اونجا حس میکردم دقیقا او راهرویی که یه سقف داشت تو دل طبیعت هوای خنک و رطوبت خوشبو رو حس کردم تصور کردم میتونم اونجا باشم چقدر شگفت انگیز بود واقعا . و باز هم ابشار نیاگارا خیلی دل منو برد قلب و جانمو شوق زده کرد ممنونم ازتون و بارها و بارها میبینم عاشقشم عاشقشم اون خنکی اب اون پاشیدن اب اون صدای دلنشین خروشان ابشار واااای خداااااا عاشقشم تمام احساسمو درگیر میکنه انگار همونجام دقیقا همونجام دقیقا حس میکنم .
بنام خدای هدایتگرم
سلام به عشقای نازم مریم عزیزم استاد عشقم و هم خانواده ایی های دوست داشتنیم
واقعا بخوام یکی از فایل هارو انتخاب کنم برام سخته چون همه ی فایل های سفرنامه برام پراز درس و آگاهی بودن و از دیدن تک تکشون لذت بردم و خنده به لبهام اومدن همشون نابن و پراز الماس?
از وقتی که باشما عزیزای دلم منم راهی سفر شدم خیلی نتایج اومدن تو زندگیم و فقط میتونم بگم خدایا شکرت?
من تو دل تضادهای زندگیم به لطف خدا به این مسیر هدایت شدم و خدا جواب درخواستم رو داد…استاد عزیزم بیشتر تضادهای شمارو منم داشتم تضاد روابط پدرومادرم ،تضاد تو زندگی مشترکم ، از دست دادن فرزندم…و خدارو شاکرم بخاطر همه ی تضادهای زندگیم چون اومدن تا منو متحول کنن و بیادبیارم که من واسه چی اومدم به این دنیا…
هرچقدر تو این مسیر جلوتر میرم و ادامه میدم نتایج برام بزرگتر میشن استاد جان مریم عزیزم من تو این سفر به شجاعت رسیدم با توکل بخدا قدم برداشتم واسه پاره کردن زنجیرهای بسته شده به پام و فقط یه قدم برداشتم ولی خدا برام کون فیکون کرد…
تو این سفر فهمیدم که هدایت کردن خدا چقدر ساده و اسونه اخه قبلا فکرمیکردم اگه یه کوه جابجا شه این یعنی نشونه?یاد گرفتم از خدا درخواست کنم و رهاش کنم و به احساسم گوش بدم هرچی که بهم گفت و احساسم خوب بود اون رو انجام بدم و وقتی انجام دادم معجزه ها خودشون رو نشون دادن….من فقط یه قدم برداشتم و گفتم خدایا من فقط رو تو حساب باز میکنم تویی روزی رسان من و چندروز بعد خدا یه زمین هزارمتری رو بنامم کرد…?
موقعی که تهدید شدم تو دلم فقط قدرت تنها معبودم تو ذهنم بود اعراض کردم و به خواستم فکر کردم نتیجه این شد فرداش همسرم که تهدیدم میکرد طلاقت نمیدم اومد و گفت بیا تمومش کنیم….یگانه معبودم چی میتونم بگم در برابر این همه لطف و کرم و فضل بی نهایتت?
تو این سفر چقدر به اگاهی رسیدم اینکه نترسم و با توکل بخدا جلو برم و به زودی مهاجرت کنم به یه شهر دیگه…اینکه خودم تنها فقط با خدا جونم باشم و مستقل زندگی کنم و ایمانم رو بخدا ثابت کنم…
استاد جونم وقتی شجاعت به خرج دادم و قدم برداشتم تازه فهمیدم که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد یعنی چی…
استاد جونم مریم جونم هرچقدر تو این مسیر جلوتر میرم و رو باورهام کار میکنم اتفاقات خیلی سریع تر برام خلق میشن و چقدر برام لذتبخش تر شده?
استاد جونم من با فایل های رایگان و سفر به دور امریکا به لطف خدا خیلی نتایج گرفتم و ان شاالله به زودی میام تو مدار دوره ها همه ی نشونه هاش اومدن?
یه نشونه اینکه شکرخدا منم یکی از اون بچه های دورهمی هستم سمیرا با گل صورتی? که براتون فایل فرستادیم استاد جونم نمیدونین وقتی ویستون رو شنیدیم چقدر ذوق کردیم چقدر رقصیدیم با بچه ها و همدیگه رو بغل کردیم??
احساس میکنم خیلییی بهتون نزدیکم
خداروشکر تمام زندگیم شده خدا و قانون و باور و عباس منش جان…
دوستام همه عوض شدن?
از نظر سلامتی دیسک کمرم کامل خوب شده و ساعت ها میتونم پیاده روی کنم و لذت ببرم??
یکی یکی به خواسته هام دارم میرسم..
از لحاظ مالی شکرخدا همینطور و نتایج روند صعودی دارن?
خداروهر لحظه شکرمیکنم که به این مسیر زیبا و پراز عشق خدایی هدایت شدم و هرروز دارم از زنده بودنم از لطفی که خدا بهم کرد و من رو افرید که زندگی و زیبایی ها رو تجربه کنم لذت میبرم??
خانوم شایسته ی عزیزم خیلیییی دوستون دارم سپاسگزار خدای درونتون هستم که با عشق این اگاهی های ناب رو از طریق لنز زیبای دوربینتون در اختیارمون قرار میده تا دنیا و زیبایی های بی کرانش رو ببینیم
دمتون گرم عاشقتونم??
با سلام خدمت شما دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
من از قسمت ۲۶ سفرنامه کللللی هیجان زده شدم و ذوق کردم، تمام مدتی که داشتم فایلو میدیدم ناخودآگاه لبهایم از شدت ذوق باز بود و داشتم میخندیدم، که حتی همسرم به من نگاه کرد و گفت مگه چی داری نگاه میکنی که همش داری میخندی؟
آبشار نیاگارا بسیار بسیار زیباست و حس حال شما در این فایل فوق العاده بود، اینقدر که بیننده ناخودآگاه با شما همراه میشود و هیجان شما را دریافت میکند و لاجرم بر دل مینشیند.
این فایلها خواسته های جدید و بزرگی را در من شکل داده، خواسته هایی که تا به حال به آنها فکر هم نکرده بودم ، این طبیعت زیبا، آن آبی که با شدت تمام از آن بالا به صخره ها میریزد و بخاری که از آن بلند میشود، آبی که از لابلای سنگها بیرون می آید و صدای دلنشین آبشار همه و همه از زیبای بی نظیری است که خدای مهربان آفریده. و با دیدن این مناظر زیبا هی با خودم میگم خدایا منم میخوام با چشمام این زیباییها رو ببینم اون هم در جوانی.
البته از فایل خانه آبشار هم خیلی لذت بردم و بسیار طبیعت زیبایی داشت و کلی ذوق کردم، منم دارم از وقتی این فایلها رو میبینم سعی میکنم بر نکات مثبت زندگیم تمرکز کنم ، و تا الانم کلی اتفاقات خوب برام افتاده .
خدایا شکرت
با سلام به همگی
استاد این فایل واقعا فوق العاده بود.
اره فک میکنم الان خیلی راحت تر بحث هدایت رو درک میکنم
میدونین بچه ها قضیه چیه. به نظرم به دلیل باورهای محدود زیادی که تو زمینه مالی خیلی هامون داریم، صرف نظر از اینکه چقدر تو زمینه های دیگه خدا قشنگ مارو به بهترین نحو هدایت کرده، اما خیلی واضح این قضیه رو درک نمیکنیم.
از خودم بگم که از همون روزای اول زمستون ۹۵ که با دوره بی نظیر راهنمای عملی که اون موقعه داغ داغ داشت برگزار میشد همراه شدم. از همون روز اول واقعا هدایت خداوند برام رخ داد و نتایج اروم اروم برام رخ داد.
اما همیشه این نجوی قوی شیطان گوشه ذهنم بود که میگفت نه بابا رو این قضیه جواب نمیده. این قضیه شانسی بود و فلان و فلان
اما قضیه اتصال ما به خداوند و هدایتش خیلی خیلی از این حرفا گذشته و با تارو پودمون عجین شده.
یعنی حتی ۱۰۰ درصد میتونم بگم تو همون لحظات ب ظاهر تاریک نااگاهی که توش قرار داشتیم اما هدایت خداوند بود و داشت از اون بذری که کاشتیم تو دل خاک مراقبت میکرد و با عشقش مواد غذایی و گرما و همه چیز رو بهمون میداد تا کم کم این بذر ریشه بزنه و جوونش از دل خاک بیاد بیرون (تو این مورد تو پروفایلم ی الهامی رو خداوند بهم داد که در موردش توضیح دادم).
اره تو همون ندونستم هم ی عالمه حرف خدا بود که فراخور مدارمون هر بار یکمی ازش رو درک میکردیم.
اما خب “الانسان عجول”
این عجول بودن باعث می شد همه چیز رو فدای رسیدن به ی چیز جدید کنیم که بعضا هم پول و درامد بود.
که خب این خودش به خودی خود خوبه اگر از نیروی تضادش برای زودتر دست ب آچار شدن و بهتر شدن استفاده کنیم.
خلاصه اینو به دوستی میگم که هنوز اول راهه و همش تو ذهنش داره این حرفا میچرخه که چجوری اخه، از چ راهی، پس کی، کجا و ……
دوست من اینو بهت بگم که اگه میخوای بهتر و سریعتر به حتی اون خواسته مالی برسی راهش اینه که نقشت تو همین لحظه رو درست بازی کنی.
میدونی بهتری بازی که میتونی تو این نمایش هستی ایفا کنی چیه؟!!!؟؟؟
اینه که سپاسگزار باشی. حتی سپاسگزار خوردن ی تخم مرغ ساده آپز شده قبل رفتن به باشگاه (:
اره بذارین از داستان خودم بگم
اون اوایل تمرین استفاده از قانونم با توجه به دوره راهنمای عملی شد رها کردن خواسته که تو کامنتاش گفتم که تو قضیه ی سفارش کاری ترجمه وقتی رهاش کردم به پولش رسیدم
بعد شد قضیه درس و راحت گرفتن همه چیز و اعتماد به توانایی های خودم=اعتماد ب نفس و عزت نفس
و خب نتیجش شد خیلی راحت رسیدن به خواسته
و بعد شد کندن از این پوسته خجالتی یا بهتر بگم ترسو برای مواجه شدن با ناشناخته ها، ادمای غریبه، رفتن و دیدن و صحبت کردن و …..
همه اینا گذشت و اون بذر داشت ریشه میکرد و با انرژی گرفتن از تضادهاش و عشق (پنهان برای درک من) خداوند به سمت روشنایی پیش میرفت
حالا دیگه قضیه برام جدی تر شده بود چون خیلی نتایج گرفته بودم هم تو سایت که برنده شدن متولی تو بخش عقل کل بود که خودش هم تکامل داشت، وقتی که تونستم همه چیز رو از خدا بدونم و بخوام اول به خودم کمک کنم و بعد بقیه و بعد به نتیجه (برنده شدن) فک کنم
اره نتایج دیگه برام شده بود طرف شدن با غول خود ساخته ناخوداگاه شیطان زده فریب خورده (مزمون کامنت فوق العاده نگین عزیز) تو زمینه مالی
دیگه هدفم شده بود قدم برداشتن برای اینکه با خودم جلاجی کنم که داداش تو این زمینه چند چندی با خودت. که چجوری باید با خودت تا کنی که ثروت بدوئه دنبالت نه تو
واس این کار خیلی تا الان دویدم و دویدم و به ظاهر نتیجه نمیداد اون همه جواب نگرفتن اما باز اینجا باید بگم که اون خدائه، ااونیکه کارش خیلی درسته، تو تمام این مسیر داشته ازت حمایت میکرده و راه رو، مسیر رو برات میچیده تا اون ناخودآگاه منفی شرطی شده ی شیطان زده رو تو قفس بذارمو بهش بی محلی کنم. تا اون دیوار سیاه رو هر بار بیشتر با رنگ سفید جریان هدایت خدا بپوشونم.
اما تازه درک کردن که این رنگه تو قله قاف نیست. کار شاق نیست. اون رنگه یچیز سادس مثل لذت بردن از همون تخم مرغ خوردن سادس قبل باشگاه.
همون نگاه کردن تو اینس وقتی به خودن میگی من انسان ارزشمندی هستم، محصولی هم که تولید میکنم ارزشمند، خدایی هم که میشناسم فضلش نسبت به من بی نهایته و عاشقانه میخواد که بی نهایت ثروت وارد زندگیم بشه، بی نهایت انسان هم وجود دارن که با عشق میخوان از محصولت استفاده کنن. پس تنها کاری که باید انجام بدم اینه که به خداوند اجازه بدم که اون ادم ها رو وارد مدار من کنه نه اینکه من بدوم که وارد مدار اونا بشم.
پس من به خدا این اجازه رو میدم.
و فک میکنم الان تازه جواب اون سوالمو گرفتم که ی زمانی تو قالب ایمیل از خانم شایسته پرسیدم که اخه من نمیدونم استاد وقتی تو دوره راهنمای عملی گفتن من فقط ۲۰۰ هزار تمون تو کارتم پول بود و همونو کشیدم تا کلاسم رو شروع کنم!!!!! پ تو این مدت چجوری هزینه های زندگیش رو در میاورد؟
فک میکنم الان ب این جواب رسیدم که اخه چجوری میشه بدون سرمایه اولیه بدون پارتی، بدون این بدون اون، اخه چجوری میشه به خواستت برسی؟؟؟!!!!
ولی الان به همین سادگی اما نه همین اسونی (از نظر درک کردن این روند ساده قانون افرینش، این سنت بی تغییر خداوند) دیدم که اون بذری که تو سال ۹۵ کاشتم تو این مدت داشت ریشه می زد و من نمیدونستم اما تو این بهار که دیگه یجورایی رهاش کرده بودم و تا اینجای تابستون نشسته بودم و فک میکردم که چرا پس نمیشه. یهو تو اون لحظه که گفتم خدایا دیگه بسه، من ب هر خیری که از جانب تو بهم برسه فقیرم، توجهم رو به خودش جلب کرد و دیدم که نوک اون جوونه از خاک زده بیرون.
و چ رنگ فسفری قشنگی داره این جوونه.
اره خب، معلومه که باید به این قشنگی باشه. چون باغبونی داره به قشنگی اون رنگین کمون ابشار نیاگارا. به قشنگی گل های بورلی. به قشنگی رابطه استاد و عشقش. به قشنگی نوشته های نگین و طبیه و بقیه دوستان.
و به قشنگی خودم…….
اره باید هم این جوونه انقدر زیبا باشه…. (:
شاد باشید (:
خداوند برای من کافی ست
بانام و یاد خدای بخشنده و هدایتگرم.
اول یه سلاممممم جانانه به استاد و بانو بکنم با این پشت صحنه عالی یعنی قبلا محو انرژی این بانوی ستودنی بودم که با حرفهای استاد عشقم به بانو بیشترم شد و بیشتر از قبل الگوی من خواهند شد .
و این یکی از خواسته هام بودکه پیشرفت ها و کارهای یه خانم موفق دنبال کنم و چقدر زیبا خداجون خواستمو اجابت کرد.
حالا درمورد معجزه های سفرنامه بگم.
این سفرنامه برای من حکم تمیزکاری روزانه وجودمو داشت یعنی جاهایی از وجودم که در دسترسم بود تمیز میکردم باهاش و همراهش لذت بود. تجربه بود. درس بود .آموزش بود وهدایت بود.
یواش یواش همه چی بهتر میشد که خدای هدایتگرم گفت تو که داری هرروز تمیزکاری میکنی با دوره دوازده قدم یه خونه تکونی قشنگ و حسابی انجام بده.
و من همراه خونه خودم که نزدیک عید قربان شروع کردم به خونه تکونی خونه م و هم خونه تکونی وجودم.
این وسط چشمم به فرش دستبافم افتاد.
گفتم ببین این فرش حکم زندگی قبلی تورو داره.
وجود من. عمر من مثل این فرش دستبافت به ظاهر عالی بود.چون خودم بافته بودمش و هرروز نقشی بهش گره میزدم.
ولی متوجه شدم که نخ هایی که براش استفاده میکردم .حکم باورها و احساسات من بود که اصل نبود و فرشی که این همه عمر میبافتم رنگ پس میداد و به خیال من اصل بود.
طرح هایی که روش میزدم نسل به نسل به دست من رسیده بود اون طرحی نبود که من میخواستم و من فقط تکرارش کرده بودم.
با خودم گفتم وقتی درمقابل خدا ایستادی میخوای این فرش نشون بدی ؟فرشی که رنگ پس میده و طرح و رسالت خودت نبود ومن فقط تقلید کرده بودم از طرح بقیه.
من با دوره دوازده قدم و سفرنامه.شروع کردم به بافتن فرشی نو
فرشی که نخهاش اصل.احساسش اصل باوراش اصل
منم مثل بانو فقط شروع کردم به بافتن هچی از طرحی که قرار ببافم نمیدونم.
مثل این سفرنامه که خدا هرروزش داره هدایت میکنه طرحشو خدا داره از دوربین بانو نشون میده و دوستان با نخهایی از جنس شادی و آرامش و عشق و ثروت و دوستی و…….کلی احساس خوب دیگه با کامنتهاشون میبافن و طرحی فوق العاده زیبا از خدا و زیبایهاش در جهان به یادگار میزارن.
این یه ذره از حرفهایی بود که میخاستم بگم ولی….
این سفرنامه از همون ثانیه های اولش از نقشه امریکا از نفس نفس زدن بانوی عزیزم از شاعری استاد از مایک فرزندی شیرین و فوق العاده از آدما و از مناظر فوق العاده بینظیرش از پروانه ها و ابشار و پرنده هاش یعنی خدا در همه چیز جلوه میکرد تا منو با خودش اشنا کنه و من حسش کنم در خنده هام در اشک شوق هایی که میریختم در باورم به ثروت و فراوانی و بزرگی و قدرتش.
از وقتی فکر کردن و تعقل کردن دارم یاد میگیرم در همه چیز خدارو میبینم هدایتشو میبینم عشقی که به من به شما به تمام انسانها داره رو میبینم.
واقعا این خدا چیست؟!؟؟!؟؟؟؟
رب من سپاسگزارم
رب من سپاسگزارم
رب من سپاسگزارم
استاد سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
بانو شما اولین الگوی زن برام بودی و خواهد بود سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
و دوستان که با کامنتهاشون با احساس صمیمیتی که بهم منتقل میکردن سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
دنیا بدجور به کام منه?
دوست خوبم سلام
چقدر زیبا و با احساس تشبیه کردین و نوشتین و نوشتین از پاکسازی درون به بیرون رسیدین
فرشی نو میبافین با گره هایی نو از باورهای جدید و خدایی
اتفاقا من هم مدتی هست زندگیمو از نو شروع کردم و از کوچکترین وسایلم رو دارم از نو میسازم ، بدون اینکه از گذشته ام چیزی نگهداشته باشم و چند روزه دو مورد در وسایلم پیدا کردم که انگار صدایی در گوشم گف هنوز در گذشته ای و اینها باید از تو دور بشن …
دوست خوبم
عشق و احساس پاک رو از تک تک کلماتی که نوشتین حس کردم و به خودم آفرین گفتم در این جمع بینظیر هستم و دارم نوشته های زیبایی رو میخونم که فقط در هر لحظه هدایتم میکنه به سمت خوبی ها به سمت زیبایی ها و عشق رویایی …
سلام درود به خانواده صمیمی عباس منشی ام ??????
سلام به ابراستاد عزیزم ?
سلام به مریم نازنینم ?
شاید باورتون نشه از قسمت ۲۷ تو ذهنم آمد که از قسمت اول سفر به دور آمریکا رو شروع کنم به تحلیل و هرچقدر نکات مثبت داره رو برای خودم توی دفتر جدیدی که واسه سفربه دور آمریکا خریدم رنگ قرمز خوشکل بنویسم با خودم میگفتم تا قسمت۳۰ برسه من نکات مثبت ۲۷رو تموم کردم توی ذهنم گذشت حتی توی هدف گذاری هفته ام هم نوشتم که انجام بدم……
متاسفانه مشکل جسمی برام پیش آمد و من رو کمی استوپ کرد…
وقتی قسمت ۳۰ رو دیدم گفتم شروع کن کمی عقب افتاده تعهد ت بانو آتنا مهم نیست الان نمیتونی بشینی مهم اینکه دستانت حتی میتونه تایپ کنه الله کمکت میکنه من واسه خودم چندین کانال خوصی درست کردن مبنی بر، کانال الهامات در روز و عمل آن، کانال شکر گذاری روزم، کانال اهداف هام،…..
که اگر دفتر و خودکار همراهم نبود تایپ کنم??
میدونید این الهامات از کی شروع شد از زمانی که با تمام وجودم یه شب به الله ام گفتم خدایا خسته شدم کمکم کن محکم و قدرتمند شروع کنم تمام زندگی مو تعقیر بدم و همون لحظه جلوی آینه استادم گفتم الله یکتا فرمانروایی عالم هستی ثروتمند قدرتمند دانا توانا خلاق تو توی وجود مقدس و پاک و ارزشمند و لایق منی و من بنده شایسته سالار توام و بهترین برای خوشبختی و آسایش و آرامش وثروت به غیرالحساب نامحدود بی نهایت توام????
من دوازده قدم رو میخوام ????
همون لحظه بود یه حسی بهم گفت شروع کن تمام نکات این سفر رو بنویس قسمت۲۷ بودیم خدای من همون موقع چندین الهامات دیگه داشتم که هدایت شدم به عقل کل و ترمز های که با دیدن این سفرنامه خودشو نشونم داده بود عشقم الله یکتا وهاب رزاقم باورهاشو پیدا کردیم و نوشتیم یادمه از همون روز خیلی نگاهم نصبت به اطرافم تعقیر کرد واقعا سپاسگزار الله ام و شما هستم برای این سفر به دور آمریکا ??????
وقتی امروز دیدم مسابقه رو وگوش دادم فایل رو یه نشونه دیدم واسه خودم توکل به الله یکتا ام خداروشکر خیلی خیلی خیلی خوشحالم دنیام عوض شده از روزی که سفرشروع شده ایمانم به این قوانین و استاد بیشتر شده طوری که با عشق و با شور دارم رو خودم کار میکنم. چقدر ترمز خودشو ریخته بیرون از درونم چقدر ارزشمند ی درونم بیشتر شده. چقدر رشد کردم خدایااااااااااشکرت با خودم میگفتم دختر این خودش یه پکیج که خدا بهاشو به مریم مقدس و پاک داده و شما ها دارید به ظاهر رایگان بهره میبرید اگه توی دوازده قدم باشی چی ها که برام نمیشه خدای من ?????
امروز وقتی استاد گفت مریم عزیز روی من هم تاثیر گذاشته داشتم با خودم میگفتم دختر ببین عشق روی ابر استاد هم اثر داشته چه برسه ما ها واااااااااای خدای من نمیدونم چطور احساس مو بگم از خوشحالی دارم اشک میریزم.. ???????
هر آنچه از الله یکتا وهاب و رزاق میخواهید بهتون به بی نهایت نامحدود به غیرالحساب بده ابر استادعزیزم مریم مقدس و پاک و شایسته ?????
به نام خدای مهربان من میلاد مهتابی هستم و سپاس گذار خداوند هستم که این فرصتو داد در خدمت شما دلبندانم باشم امروز صبح که بیدار شدم قبل از بیام تلگرام و یا سایت استاد رو باز کنم ی حسی گفت برو فایل های سفر نامه رو ی مروری کن من خب همه فایل ها ی سفر نامه رو به دقت میبینم چون از بچگی آمریکا رو دوست داشتم و ی حسی بهم میگه در وقت مناسب به امریکا خواهی رفت من هم بین اون همه فایل بیشتر از همه فایل پانزده سفر نامه رو دوست داشتم حس خیلی خیلی خوبی نسبت به اون فایل دارم رفتم دیدم نکات مثبت اون رو می نویسم خدای من چقدر برام لذت بخشه اون فایل به این دلیل که همون اول خانواده استاد به دنبال زیبایی ها هستند و جهان به فرکانس اون ها
پاسخ میده جهان اون ها رو به وسیله یکی از همسایه هاشون به مهمونی دعوت میکنه اونم به بهانه سالروز استقلال آمریکا این نشون میده که اون مردم چقدر دنبال شادی هستد از کوچکترین فرصتی برای شادی و در کنار هم بودن استفاده می کنند چقدر خودمونی نشستند هیچ ماسکی رو صورتشون نیست چقدر راحت هستند با آدم هایی که دو سه روزه یا شاید هم کمتر آشنا شدن چه آرامشی توی چهرشون هست پرچم کشور آمریکا رو چقدر زیبا درست کردن به شکل ستاره به شکل دستمال حتی به شکل بشقاب این هم ی فرصت پول سازی هست برای کسایی که این ظروف رو تولید می کنند حسابی به بهانه سالروز استقلال امریکا کلی می تونه فروش داشته باشه روی اون دستماله یکی از ستاره ها ی پرچم آمریکا نقشه خود آمریکاست اون افرادی که داخل این فایل هستند وقتی چششون به دوربین می افته لبخند می زنند و دست تکون می دن که حسی خوبی به انسان میده و آدم احساس راحتی می کنه چه بارون زیبایی باریده من این تجربه رو خیلی د اشتم وقتی توی طبیعت هستی بارون میباره همه چی با طراوت میشه این قطره قطره بارون روی برگ ها که میمونه خیلی زیباشون میکنه حتی به خاطر بارش بارون رنگ برگ ها هم زیبا میشه وقتی بارون میباره خاک ی بویی میده دیوانه کننده من خیلی بوی خاک بارون زده رو دوست دارم واقعا مهمونی گرفتن توی جنگلی که بارون زده خیلی لذت بخشته اون خانومی که موهاش سفیده چقدر شاده چقدر میشه از چهرش تشخیص داد که امیدواره چقدر زیبا با اون بچه ها می زدنه می رقصه مهمونی چقدر ساده برگذار شده اونم توی امریکایی که ثروتمند ترین و قدرتمند ترین کشور جهانه به نظر من هدف از این مهمونی لذت بردن واقعی در کنار همه لازم نیست کلی آدم خودشو تو زحمت بندازه و چند روز قبل تدارک ببینه اون دو تا بچه چقدر شاد هستند و با اون ذوق کودکانه چقدر شادی می کنند و می رقصند هر کسی هر غذایی داره میاره تو مهمونی و به بقیه هم میده غذا درست کردن روی دوش ی نفر نیست که غذای سی نفر رو درست کنه بعد ظرف سی نفر رو بشروه بشقاب ها یک بار مصرفه که آدم دیگه وقت نذاره برای شستن ظرف می تونه برای کار های با ارزش تر وقت بذاره بیشتر برای کنار هم بودن چقدر استاد باهاشون راحته از این که فیلم ازشون گرفته شه ناراحت نمیشن چقد خوبه که آر وی دارن اون ها هم از اون زاویه ای که فیلم برداری شده میشه دو سه تا ار وی دیگه هم دید که این نشانه ثروته و نشان دهنده این که ادم ها می تونند برن مسافرت طولانی مدت آمریکا چقدر کشور خوبیه که میشه از این آر وی ها ازش استفاده کرد آمریکا تنها کشوریه که میشه از این وسایل استفاده کرد چقدر اسون کرده لذت بردنو برای شهرونداشن چقدر ارزش قایله چقدر اون افرادی که در مهمونی کنار هم هستند به هم احترام می ذارند چه آتیش بزرگی چقدر رنگ طلایی زیبایی داره سگه حتی از این مهمونی لذت میبره از چهرش مشخصه چقدر سگ خوبیه من خیلی دوسش دارم سگ یکی از بهترین دوست های انسان هست واقعا خدا چه حیوانات خوب و مفیدی رو آفریده اون خانوم آقاهه با چه عشقی به سگه نگاه می کنند با ی چتر اومدن توی مهمونی این نشون میده با حداقل امکانات هم میشه خوش گذروند معلومه خیلی دوستش دارن من واقعاتش یکی از دلایلی که فایل شماره 15 رو از دیگر فایل های سفر نامه بیشتنر دوست دارم به خاطر خوندن اون اقاهه هست خیلی صدای زیبایی داره چقدر خوب می خونه وقتی می خنه بقیه تشویقش می کنند این خیلی خوبه که آدم ها به خاطر کوچیک ترین چیزی از هم تشکر کنند باعث نزدیکی افراد به هم میشه چقدر خوبه که به بقیه کمک می کنند و تجربه خودشونو در رابطه با ار وی با بقیه به اشتراک می ذارند ی لیستی رو به استاد دادن که می تونه باهاش با ار وی سفر کنه و چقدر خانواده با حالی هستند که سال هاست دارن با ار وی سفر می کنند و لذت می برند این نیست که همش کار کنند صدای پرنده ها چقدر زیباست خداوندا، موسیقی زیبایی هست برای دیدن این پارک زیبا واقعا اول صبح پرندها چه چه زیبایی دارند این آر وی چقدر خوبه هم میشه توش غذا درست کرد هم میشه توش خوابید هم میشه باهاش مسافرت رفت هم میشه بخچال توش داشت لباس شویی و تخت خواب میشه دوش گرفت توش چقدر جالیه همه در های آر وی در حموم در کابیت در یخچال همشون قفل دارن میشه قفلشون کرد واقعا طراحای ار وی چقدر عالی این محصول رو طراحی کردن و فکر همه جا رو کردن چقدر جالیبه ار وی میز دو نفره داره نقشه آمریکا هم داره که هر ایالتی که رفتی می تونی روش خط بکشی یا پاکش کنی این آر وی چقدر خوبه بزرگ میشه به قول استاد اسلاید اوت میشه چقدر طراحیش عالیه که بارون نمیزنه تو وقتی اسلاید رو می بندی آبی که جمع شده روش خارج میشه این جمله ما به خدا اعتماد داریم چقدر زیبا هست که جلوی ار وی چشبونده شده و اون یدک کش خیلی خوبه که سانتافه رو می کشه پشت خودش با سانتافه خیلی گشت و گذار توی شهر راحت تره وقتی ماشین رو روی یدک کش میاری خوش قفل میشه و صدا میده راننده متوجه میشه ماشین سرجاش رفته چقدر خوبه برای ایمنی بهتر میشه لاستیک هاشو ببندی اون دو چرخه چقدر خوب اند هم آدم ورزش میکنه هم میره طبیعت میبینه جاهایی که ماشین راه نداره آدم میتونه بره ببیننه بارون داره نم نم می باره چقدر آمریکا جایی خوبیه که تابستون ها بارون میباره ی بارون مه ی ایده جالبه چقدر درختا سبز و زیبا هستند چقدر همه جا تمیزه من گرمای آتیش رو از اینجا حس می کنم چه جای مناسبی ساخته اند برای درست کردن آتش که آتش سرایت نکنه به جنگل استاد چه جمله قدرتمند کننده ای روی تی شرتش نوشته
چقدر همه جا تمیزه چقدر به طبیعت احترام می ذارن
اون خانومه که موهاش سفیده میاد پیش استاد اینا بازم میگن میخندن اون ماشین قرمزه پشت سرش چقدر خوشگله بعد به جمله روی تی شرت استاد اشاره می کنه میگه که من به اون اطمینان دارم ی چیزی تو همین مایه ها منظورش اون جمله ای که روی تی شرت نوشته استاد لباسشو عوض کرده و ی جمله الهام بخش دیگه روی تی شرتش هست نشان دهند فراوانی
چقدر با استاد و خانواده استاد دوست شده که باهاشون عکس میندازه
اخرفایل که استاد سوار ار وی میشن میرن از اونجا چه آهنگ زیبایی پخش میشه منو احساساتی می کنه از اون شهری که دارن رد میشن فیلم برداری میشه چقدر خونه های قشنگی چه آسفالت با کیفیتی چه شهر تمیزی چقدر با احتیاط رانندگی می کنند چقدر شهر خلوته و ترافیکی نیست توی اون رودخونه هه اون چند تا آدم دارن با قایق بادی لذت می برن و قایق سواری می کنند
چقدر درختاش زیاده این شهر ادمو یاد فراوانی نعمت میندازه اون آسیابه چقدر قشنکه کنار خونهه چقدر به آب نزدیکه حتما اهالی خونه خیلی خوشحالن چون هر روز رودخونه می بیینن و کنار رودخونه میرن چقدر ماشین های زیبایی کنار خونشون پارک شده حتما اون ها هم ی مهمونی عالی گرفتن اون سه تا ادم نشتن روی صندلی دارن از زیبایی رودخونه لذت می برن رودخونه چقدر ابش زلاله اون ابر ها چقدر اومدن پایین چه جنگل بزرگی چه اتوبان زیبایی خدای بزرگ این جنگل چقدر بزرگه هر جا رو نگاه میکنی جنگله و سر سبزی حتی این تونله تو دل جنگله چقدر زیباست این تونله ی تنوعی به سفر ما میده ی محیط جدید وقتی میریم توی تونل انگار ی لحظه خورشید گرفتگی رخ داد چقدر جاده خوشگل تر شد انگار اومدیم ی جای جدید خیلی طبیعتش زیبا تر از قبل از ورود به تونله چقدر بزرگراه پهنی رنگ جاده چقدر سفید و زیباست اون پنکه کوچولو گوشه ار وی چقدر خوشگله اون درخت پلاستیکی کوچیک سبز رنگ چقدر باحاله داره میرقصه همونی که وصله به دستیگره اون بالای ار وی کنار پنکه خانم شایسته چه گیلاس های سیاهی رو به میکایل میده نوش جان کنه این کار رو با عشق انجام میده چقدر اون کاسه رنگ سبز خوشگلی داره از هر کدوم از پنجره های این آر وی به بیرون نگاه می کنی فقط سر سبزی و جنگله چقدر آسمون خوش رنگه چه رنگ آبی زیبایی ابر ها چقدر سفید و زیبا هستن رنگ ابی در کنار رنگ سفیید به راستی دیوانه کننده است این خونه ای که سقفش رنگ فیروزه ای هست چقدر قشنگه خداوندا این دو تا خانوم و اقا چقدر خوب پا به پای هم دارن راه میرن و لذت می برن چقدر خونه ها از هم فاصله دارن این نیست که باید حتما کنار هم باشن این خیلی خوبه برای در سکوت ماند و مدتی تنهایی این ماشین هایی که از روبه رو میان چقدر عالی و با آرامش رانندگی می کنند مرتب و منظم پشت سر هم و همچنان این اهنگ زیبا که منو احساساتی می کنه داره نواخته میشه همه این زیبایی ها دست به دست هم دادن در اخر فایل باز دوباره اون منطره ای نشون داده میشه که ابر ها اومدن پایین منو یاد پیشرفت انسان می ندازه که آدم هر چقدر بخواد می تونه اوج بگیره حتی بالاتر از ابر ها و استاد در حال پفک خوردن داره رانندگی می کنه فناوری هم نقشه راه رو بهش میگه نیاز نیست بزنه کنار از کسی بپرسه
سلام به تمام همسفر های عزیزم به ویژه استاد و خانم شایسته.
بعد از چند روز بلاخره امروز فرکانسم جوری بود که تونستم این فایل رو ببینم. و با توجه به صحبت استاد نظرمو در مورد بهترین قسمت بگم.
یکی از بهترین قسمت های این سفر نامه قسمت ۱۰ سفر نامه بود از نظر من.
من این فایل درست زمانی که درگیر یک پروژه بودم و تقریبا خسته از کار بودم دیدم. خستگی به همراه کمی یاس. اما وقتی این فایل رو دیدم اون قدر برای من تاثیر گذار بود. که با انرژی به کارم ادامه دادم.
و به قول استاد ادامه بده…. .
بعد از دیدن فایل همش با خودم تکرار می کردم ادامه بده. راه پیدا میشه فقط ادامه بده. ناامید نشو خدا همراهت هست خدا راه رو نشونت میده فقط ادامه بده. خیلی درس بزرگی برای من داشت این فایل. زمانی که استاد خودشون با دیدن یک فیلم شروع به تعمیر دستگاه کردن. و این جسارت که نترس از کاری که تا حالا انجام ندادی خدا کمکت می کنه کلی درس برای من داشت. من عاشق این فایل هستم و به نظرم یکی از بهترین فایل هایی بود که یه عالمه درس ازش گرفتم در زمانی که واقعا بهش نیاز داشتم.
یه اتفاق جالب که برام افتاد برای ارسال اول کار داشتم دنبال این فایل میگشتم چون فراموش کرده بودم قسمت چندم بود یکی دو تا فایل رو نگاه کردم دیدم اون فایل نیست. اخرین فایل رو که داشتم باز میکردم گفتم بیخیال شاید نباید دیدگاهم رو بنویسم که دیدم این دقیقا همون فایلی بود که دنبالش میگشت. واقعا نشونه خیلی عالی بود که بیام و نظرمو در مورد قست ۱۰ فوق العاده اتون بذارم.
من هنوز که هنوزه هر وقت میخواد حس ناامیدی روم اثر بذاره یاد حرف استاد میفتم و میگم ادامه بده راهش پیدا میشه.
خدایا عاشقتم.
ممنونم ازتون.
سلام.من خودم قسمت ۲۶ و خیلی دوست داشتم.شاید یکی از دلایلش اینه که من باهرچیزی که مستقیما توسط خدا خلق شده حال بهتری دارم.هرچیزی که قدرت خدا رو بیشتر نشونم میده حس آرامش بیشتری بهم میده.
مثل دریا مثل بارون مثل برف مثل کوه مثل جنگل و مثل آبشار زیبای نیاگارا…???
من توی فایل های سفر به دور امریکا خیلی چیزها یاد گرفتم.
توی قسمت ۲۶ من یاد گرفتم باید خیلی وقت ها دل و به دریا زد و اتفاقات تازه رو تجربه کرد.باید از لحظه به لحظه رویدادهای زندگیت و نعمتهای خدا نهایت استفاده رو کرد.
من یاد گرفتم و فهمیدم که اگر به دنبال زیبایی باشم خدا هدایتم میکنه به سمت زیبایی های بیشتر.مثل لحظه ای که یکباره رنگین کمون خودشو نمایان کرد.
من یاد گرفتم که باید اشتیاق و شور و شوق داشت برای لذت بردن از زندگی،مثل اشتیاقی که تو چهره استاد دیدم وقتی کاور و تنش کرده بود و داشت میرفت به سمت آبشار.
من با حرفاهای عاشقانه استاد و خانم شایسته، لحظه ای که استاد یکدفعه اومد جلوی دوربین وذوق کودکانه خانم شایسته یاد گرفتم که واقعا میتوان هر لحظه هرجا عاشق و دلداده بودن…
شاید اگر یکی دیگه بود میگفت این رفتارها چیه من دارم فیلم میگیرم.
من یاد گرفتم میشه حتی اگر مادر نباشی فرزند شخص دیگه ای رو به حکم انسان بودنش دوست داشته باشی مثل لحظاتی که خانم شایسته مخصوص زاویه دوربین و میبره به سمت میکائیل و از حالتهاش و حرفاش فیلم میگیره.
من یاد گرفتم اگر زاویه دیدمون و عوض کنیم خیلی چیزها به چشممون زیباتر میشه.مثل زمانی که توی این فایل وقتی از پایین به بالا نگاه میکردی انگار آبشار مستقیما از دل آسمون جاری شده.
من یاد گرفتم که میشه آدم ها مدت زیادی کنار هم زندگی کنن ولی همچنان برای هم عاشق و جذاب باشن.و هر لحظه هر کدوم دنبال سبقت گرفتن توی تعریف از خوبی ها و توانایی همدیگه باشن.
بر خلاف چیزی که الان خیلی عرف شده میگن وقتی یک نفر و کامل به دست بیاری جذابیتش از بین میره و تا زمانی تو جذابی که دست نیافتنی باشی.
و کلا چیزهایی که توی این سفر و فایل ها یاد گرفتم:
من یاد گرفتم میشه دائم از کلمات عاشقانه استفاده کرد بدون ترس از اینکه این کلمات تکراری بشن برای طرف مقابل البته به شرط اینکه واقعا از ته دل باشه،نه ادا.
من یاد گرفتم که میشه با ادم ها دوست بود و بدون هیچ غروری رفت جلو و باهاشون ارتباط برقرار کرد.
اون موقع ست که اونها بهترین روی خودشون و به ما هدیه میدن.
من یاد گرفتم که نباید به چیزی وابسته شد حتی زیبایی ها،این جمله من و بیدار کرد و یکی از ترمز های بزرگ منو شناسوند به من.فهمیدم که توی زیبایی ها و خوشی ها من هنوز توی گذشته گیر کردم و به خاطر اینکه اون روزها گذشته غبطه میخورم و خودم باعث شدم جلوی زیبایی های تازه به زندگیم بسته بشه.
من یاد گرفتم که میشه دوتا آدم کنار هم زندگی کنن بدون هیچ وابستگی،بدون اینکه همدیگرو فدای اهداف و خواسته های خودشون بکنن هرکسی با عشق تو مسیر خودشه مثل لحظه ای که خانم شایسته تو قسمت ۳۱ تنها رفت و از شب فیلم گرفت.
من یاد گرفتم که برای لذت بردن نباید دنبال اتفاق های عجیب و غریب باشم و میتونم حتی از گل های توی خیابون هم نهایت لذت و ببرم.مگه ما کم گل داریم دور و بر خودمون،گلهایی که حتی از باغچه بورلی زیباتر.ولی ما یادنگرفتیم که از زندگی لذت ببریم.خیلی از ما چون این اتفاقات و توی زاویه دوربین خانم شایسته میبینیم فکر میکنیم حتما این یک چیز خاصیه چون توی زندگی این آدم ها اتفاق افتاده و فقط به به و چه چه میکنیم و تحسین کلامی.در صورتیکه خیلی زیباتر از این اتفاقات و توی زندگی خودمون دیدیم و از درون مقاومت کردیم و اگر هم یه کوچولو لذت بردیم سریع گفتیم این چیزا اخه چه اهمیتی داره.
من یاد گرفتم که نگاهم و طوری تنظیم کنم که اول زیبایی هارو توی هرچیز ببینم.
تا هدایت بشم به جاهایی که این خواسته منو براورده کنه مثل مارکتی که استاد و خانم شایسه رفتن و حتی دستشویی اونجا هم اونقدر زیبا بود.
من یاد گرفتم میشه هم یک معشوق بود و هم یک کدبانو و هم یک کسی که کار مورد علاقه شو با عشق انجام میده و زندگی زیبایی داشت.در صورتیکه ما هنیشه شنیدیم خانم هایی که کار میکنن نمیتونن زندگی مرتبی داشته باشن و مادر و همسر خوبی نمیشن چون همیشه خسته ان و نمیتونن به وظایفشون تو خونه عمل کنن.
من یاد گرفتم اگر عشق چاشنی زندگیم باشه همه چیز شدنیه اونم از نوع عالیش.
من یاد گرفتم اگر درونمو درست کنم و باورهای کهنه و قدیمی مو پاک کنم و با خودم هماهنگ بشم میتونه حتی رسومات دیرینه کشورهای دیگه رو هم عوض کنم مثل اون روزی که اون خانم توی شیرینی فروشی هزینه استاد و متقبل شد.
من یاد گرفتم باید رها باشم به دور از هرگونه وابستگی ،تا بهشت و تجربه کنم.
من تازه یاد گرفتم که باید زندگی کنم.
من یاد گرفتم باید دنبال بهانه باشم برای لذت بردن.
من یاد گرفتم اگر به قوانی عمل کنم رویاهام رنگ واقعیت میگیرن.
من یاد گرفتم سن و از افکارم پاک کنم با دیدن اون خانم ومادرشون که قصد جهانگردی داشتن.
من یاد گرفتم از خوشی های دیگران لذت ببرم و تحسینشون کنم.
من یاد گرفتم تو لحظه لحظه زندگیم از خدا تقلب بگیرم بدون اینکه از هیچ مراقبی بترسم.
من یاد گرفتم که حتی اگر مخالف کارهای اطرافیانم هستم میتونم عاشقشون هم باشم و قرار نیست عملکرد آدم ها مهر اونهارو از دلم پاک کنه چون موافق خواسته من عمل نمیکنن مثل جریان مخالف بودن استاد با فیلمبرداری خانم شایسته.
و در آخر تکامل و توی فیلم های خاتم شایسته از قسمت اول تا ۳۱ دیدم.
توجه به خواسته ها رو توی خرفای خانم شایسته که گفتن از بچگی دوست داشتن کشورهای دیگه رو ببینن و الان توی این شرایط هستن فهمیدم.
تااالان فقط حرفهای استاد و در مورد قوانین شنیده بودم ولی الان عمل کردن به قوانین و دیدم و فهمیدم شدنیه و اینکه ادم های دیگه میگن اینها همش حرفای قشنگه و واقعیت چیز دیگه ست یک باور اشتباهه.
من تصویر زندگی شخصی که حرفاشون با اعمالش یکیه رو دیدم و باور کردم که من هم میتونم.چه دستاوردی از این بالاتر که توانایی هاتو باور کنی.
خلاصه من از این سفر فهمیدم و یاد گرفتم اگر خودم و خدا رو باور کنم دنیا به کام من میشه و همه کائنات دست به دست هم میدن و به من جمله معروف فیلم راز ومیگن:
فرمان بردارم سرورم???
سلام براستاد عزیزوعزیزدل استاد ومیوه وجیگرگوشه استاعباسمنش عزیز امیدوارم که همیشه شادوسلامت باشید همیه قسمتهای سفرنامه تک به تک دنیایی اززیبایی خودرادارندولی استاد عزیز من به شخصا وقتی که قسمت ابشاررو نگاه میکردم یه جوری محو ابشارشدم روی صندلی مقازام نشسته بودم ومحو تماشای ابشارکه چند تااز مشتریهایم که امده بودند داخل مقازه مگفتند که الان ده دقیقه مااینجا هستیم وتومتوجه ما نشدی کجایی کجا رفتی داخل گوشید من وقتی که شما استاد عزیز با اون لباس نایلونی زرد رنگ زیر ابشار ایستادی من خودمو اونجا حس کردم باورتون نمیشه خیس شدم اون طراوت اب وحس کردم خودمو اونجا میدیدم اون لحظه ای که گفتی خدایا شکر باصدای بلند من هم باصدای بلند تودلم گفتم خدایاشکرت خداخیرت بده عزیز دل استاد برای اون لحظه بردن دوربین زیرکوبش ابشار خلاصه چیبگم استادهم حال دلمانو خوب میکنی هم حال زندگیمونوممنون از عزیز دلت که غذا خوردنشو میزاره تااز حال وهوای اونجا برای ماتصاویر ناب بگیره خدایاشکرت ممنون از شما استاد عزیز وهمه هم سفریهای عزیزم خداوند یاروونگهدارتان باشد