سفر به دور آمریکا | قسمت ۳۲ - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)

1381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    تینا تاج الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    به نام خداوند فراوانی ها…

    سلام همسفران عزیزم،?

    انتخاب بهترین قسمت سفرنامه واقعا مشکل است چون تمام قسمت ها به شدت تاثیرگذار، عمیق و پندآموز می باشند و در جهت تغییر فرکانس بسیار حائز اهمیت. از آنجایی که مجبور بودم فقط یک قسمت را انتخاب کنم به دلایل زیر قسمت ۳۰ را در نظر گرفتم:

    (جملات یا کلماتی که داخل “…” می باشند از اهمیت بیشتری برخوردارند.)

    تغییر باورها(این دلیل فقط مربوط به قسمت ۳۰ نمی شود و تمام قسمت ها را در بر گرفته است.)

    دوستان هر اتفاقی که در زندگیمان رخ می دهد به واسطه باورهای ماست، “ما آنچه را که باور کنیم در زندگیمان می بینیم”، این به معنی قدرت باور است. این جمله را نیز بارها و بارها بخوانید تا آن را درک و باور کنید:

    “باورهای شما، توسط نتایجی که این دنیا به شما نشان می دهد، تثبیت و محکم ‌تر می شوند.”

    درنتیجه

    برای رسیدن به هر خواسته ای فقط کافی است که

    ? ۱_باورهای متناسب با آن خواسته را مشخص کنیم.

    ? ۲_ذهنمان را با آن باورها بمب باران کنیم.

    _چگونه؟

    _چیزهایی را ببینیم، بشنویم، بنویسیم، به زبان آوریم که باورهای مورد نظرمان را تقویت می کنند، دنبال الگوهایی باشیم که با دیدن آن ها باورهای مورد نظرمان تصدیق می شوند و…

    ? ۳_”تکرار این بمب باران… ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن تا تحقق خواسته.”

    کاری که این سفرنامه انجام می دهد بسیار فراتر از یک تفریح است. این سفرنامه از طریق مشاهده و الگوسازی، باورهای بسیار قدرتمندی را در ذهنمان ایجاد می کند که می تواند زندگیمان را تغییر بدهد به شرط تصدیق و تحسین آن. این سفرنامه فرصت بسیار خوبی در اختیارمان قرار می دهد تا باورهای مهمی را در ذهنمان ایجاد کنیم.

    مهمترین باورهایی که این سفرنامه در ذهن ما ایجاد می کند:

    ۱_باور فراوانی(مهمترین باور ثروت ساز):

    “کسانی که هدفشان ثروت است یکی از باورهایی که باید در ذهنشان ایجاد کنند باور فراوانی است” یعنی باور به اینکه بی نهااااااایت ثروت و نعمت در جهان وجود دارد. با دیدن این سفرنامه مشاهده می کنید که چقققققققدر جهان غنی و ثروتمند است، چققققققدر جنگل و درخت…، چققققققدر پارک به وسعت یک شهر که آن هم نه با سرمایه دولت بلکه با سرمایه مردم یا حتی یک فرد یا یک شرکت خصوصی…، چقققققققدر آب… چقققققدر دریاچه… چه باران های غنی و فوق العاده ای…، چققققدر ساختمان لوکس و زیبا…، چقققققدر ماشین لوکس و مدل بالا و اگر دقت کنید همه ماشین هایی که در سفرنامه می بینیم لوکس اند من حتی یک ماشین مدل پایین ندیدم، چقدر تعداد کسانی که RV دارند زیاد است… چقققققققدر مردم ثروتمندند… در قسمتی که استاد به نمایشگاه کوکا کولا می رود چقققققققققدر مشتری در صف های طولااااانی ایستادن… یک شرکت چقققققققدر می تواند مشتری داشته باشد و همینطور در قسمت های مختلف، این فراوانی مشتری را می بینید از جمله قسمت ۳۰ که این خانم به طور پیوسته در حال فعالیت و فروش بود و همواره مشتری ها به سمت فروشگاهش هدایت می شدند…

    ۲_”باور اینکه می شود هم خدا را داشت هم خرما را”:

    خیلی ها هنوز باورشان این است که نمی شود همه چیزهای خوب را با هم داشت و باید انتخاب کرد که چه چیزی برایمان مهم تر است که فقط آن را داشته باشیم اگر کسی ثروت می خواهد دیگر وقت آزاد ندارد یا دیگر نمی تواند با خانواده اش وقت بگذراند یا دیگر باید قید مسافرت را زد و حداقل نمی تواند مسافرت های طولانی برود و کلی باور غلط دیگر ولی با مشاهده زندگی استاد عزیزم این باور به شدت در ما تقویت می شود که هم می شود خدا را داشت هم ثروت، هم سلامتی، هم آرامش و شادی، هم روابط عاشقانه عالی، هم روابط عالی با فرزند، هم مسافرت و عشق و حال در حین انجام کار… واقعا معرکه است.?

    ۳_”باور اینکه می شود در همین دنیا بهشت را تجربه کرد”:

    خیلی ها باورشان این است که هر کسی غم ها و غصه های خودش را دارد و امکان ندارد کسی هیچ غمی نداشته باشد… زندگی استادم مدرک و سند نقض این باورهای غلط است البته ممکن است خیلی از شما اکنون در برابرم جبهه بگیرید که این حرف درست نیست چون من از درون استاد بی خبر هستم و یا اینکه فایل های کوتاه این سفرنامه نمی تواند سند معتبری باشد. باید به شما بگویم که من از وقتی آموزش های استاد را درک کردم و روی خودم کار کردم الان هیچ غم و غصه ای ندارم و شاهد رشد و پیشرفت فوق العاده ای در زندگی ام هستم برای همین است که می توانم زندگی شاد و بدون غم استادم را باور کنم هر کس که این را باور نمی کند فقط کافیست چند ماه به گفته های استاد عمل کند تا زندگی بدون غم را تجربه بکند… “تفاوت یک انسان شاد و غمگین در باورها و دیدگاهشان نسبت به زندگی و رخدادهاست”

    زندگی استاد عین بهشت است… از آرامش و شادی درون گرفته تا روابط و مسائل مالی و… “مردمی را که استادم در جهان خودش(هر یک از ما بر اساس باورهایمان یک جهان مجزا را تجربه می کنیم) با آن ها برخورد می کند دقیقا مثل فرشته می مانند…” مکان هایی که من در سفرنامه می بینم عین بهشت است… همه چیز در زندگی استاد خیلی راحت اتفاق می افتد انگار همه چیز از قبل برای استاد فراهم شده است… چرا؟؟؟ دوستان “اگر از قوانین پیروی کنید جهان نه تنها برای شما هیچگونه مجازاتی در نظر نمی گیرد بلکه به عنوان پاداش زیباترین شکلش را نیز به شما نشان می دهد.”

    دلیل شماره ۲_هدایت(این دلیل فقط مربوط به قسمت ۳۰ نمی شود و تمام قسمت ها را در بر گرفته است.)

    دوستان روند هدایت در تحقق خواسته ها یا ناخواسته ها بسیاااااااااار مهم است. “جهان همواره در حال هدایت شماست.” همین الان هم شما با هدایت جهان اینجا هستید و این مطلب را می خوانید. “جهان با توجه به باورهایتان، شما را به سمت زیبایی های بیشتر یا زشتی های بیشتر هدایت می کند.” اگر خواسته شما زیبایی های بیشتر است پس باید ورودی های ذهنتان را کنترل کنید، فقط به نکات مثبت توجه کنید، از داشته هایتان لذت ببرید، سپاسگزاری کنید و همواره احساس خوب داشته باشید. در قسمت ۳۰ که می شود آن را ادامه قسمت ۲۹ در نظر گرفت استاد به شکل بدیهی و در عین حال شگفت انگیز به این فارم مارکت هدایت می شود… اگر به قسمت ۲۹ برگردیم و چگونگی هدایت را بررسی کنیم می بینیم که استاد و خانم شایسته عزیز یک هدف را مشخص می کنند (خرید خوراک لازم) و برای تحقق این هدف مسیری را انتخاب می کنند (اما به مسیری که انتخاب کردند وابسته نیستند برای آن ها فقط هدف و قله مهم است و خود را به مسیر خاصی محدود نمی کنند. آن ها خود را رها می کنند.) و با احساس خوب به سمت تحقق هدفشان حرکت می کنند در طول مسیر آن ها به زیبایی ها و نکات مثبت توجه می کنند، از مسیر بسیار لذت می برند و همواره احساس خوب دارند “در این شرایط به یقین جهان الهاماتی به شما می کند که اگر به آن الهامات عمل کنید باعث می شود بیشتر از مسیر لذت ببرید و به بهترین شکل ممکن بهترین شکل هدفتان را به دست آورید…” همین اتفاق برای آن ها افتاد به خانم شایسته الهامی شد که به سمت آن خانم که باغچه اش را حرص می کرد برود و با او صحبت کند خانم شایسته به آن الهام گوش کرد و باعث شد نه تنها آن ها به خانه آن خانم هدایت شوند و از گل های بسیار زیبایش لذت ببرند بلکه آن خانم آدرس فارم مارکتی را به آن ها داد که استاد و خانم شایسته به دنبال آن نشانه رفتند (و به مسیر خودشان نچسبیدند) آن نشانه، آن ها را به فارم مارکتی هدایت کرد که محیطی بسیار پر انرژی و دوست داشتنی داشت، فروشنده ای بسیار پر انرژی و خوش برخورد داشت، قهوه و صبحانه ای بسیار خوشمزه داشت و خانم شایسته عزیز بهترین قهوه عمرش را نوش جان کرد و در نهایت بهترین شکله هدفشان محقق شد و حتی خانمی دیگر آن ها را با ماشینش به نقطه اقامتشان رساند… دیگه از این بهتر مگه داریم… “این پاسخ جهان به کسانی است که پیرو قوانینش هستند.”

    دلیل شماره ۳_عشق

    دوستان “عشق مهمترین عامل موفقیت و عدم موفقیت ماست. اگر می خواهید بدانید چقدر می توانید توی مسیرتان پیش بروید ببینید چقدر هدفتان را می خواهید… چقدر عاشقش هستید…” اگر از هدفتان بدتان نمی آید یا یک کم عاشقش هستید از همین الان بیخیالش شوید و وقت خودتان و دیگران را هدر ندهید… “برای موفقیت عشق سوزان لازم است چون فقط با نیروی عشق است که می توانید بر چالش ها و تضادهایی را که سد راهتان هستند فائق آیید. حتی اگر بدون عشق موفق هم شوید چون به کارتان علاقه ندارید غمگین خواهید بود و نمی توانید احساستان را خوب نگه دارید و از آنجایی که احساس خوب=اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد مطمئنا با احساس بدتان اتفاقات بدی را توی زندگیتان تجربه می کنید که شما را از سعادت و خوشبختی دور می کند.”

    این فارم مارکت من را جذب خودش کرد. مشخص بود که این خانم با عشق در آنجا کار می کند. عشق و علاقه آن خانم به فضای آنجا بسیار انرژی بخشیده بود طوری که مطمئنا هر کس وارد آنجا می شد این انرژی را درون خودش حس می کرد. عشق آن خانم آنقدر زیاد بود که به من تلنگری زد که حواست باشد هر شغلی را انتخاب می کنی باید همین قدر و بیشتر به آن عشق داشته باشی “طوری که نیاز نباشد دیگران از تو بپرسند عاشق کارت هستی یا نه… بلکه با دیدن کارت به عشق درونت پی ببرند.” مثل استاد عزیزم از اولین فایلی که از ایشون شنیدم من را جذب خودش کرد و می توانم با ایمان بگویم که چقدر به کارشان عشق می ورزند و همینطور وقتی این سفرنامه را می بینم مخصوصا در قسمت ۳۱ که خانم شایسته ناااااازنین نصف شب از Rv بیرون می روند تا احساس خوب شنیدن صدای جیرجیرک ها را با ما تقسیم کنند به عشقشان به این کار پی می برم.

    با سپاس فراوان از خانم شایسته نازنین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    شهرام قرقانی گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    بنام خدایی که بی همتا هست

    سلامی گرم به استاد عباسمنش و خانم شایسته و کل اعضای خانواده عباسمنشی ،من زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم بیشتر از خودم توقع دارم عمل کننده به قوانین باشم و خیلی خوشحالم که در این خانواده هستم که هر روز دارم با دیدن فایلهای سفرنامه و خواندن کامنت ها به لطف استاد و خانم شایسته که خیلی زحمت میکشن زندگیم رو اونجور که دوست دارم خلقش میکنم.کل این سفر پر از اطلاعات بود و هست و منم خوشحالم که در این سفر با شما عزیزان هستم و فهمیدم که زیبایی و فراوانی بی نهایت هست و اینکه خیلی ایده های جدید یاد گرفتم و شیوه جدید زندگی کردن در سفر.

    در این سفر خیلی از زیبایی ها رو دیدم و لذت بردم و شیوه ی زندگی کردن مردم برام خیلی جالب بود،آزاد و رها زندگی کردنشون،و دیدن کلی فراوانی از جمله آبشار نیاگارا و رستوران ها و پارک هایی که خیلی شیک و واقعا زیبا بودن و واقعا خداوند بی نهایت ثروت آفریده خیلی خوشحالم که در این مسیر قدم برداشتم تا بتونم زندگی خودم رو خلق کنم.سعی میکنم بیشتر در طول روز خودم رو در احساس خوب نگه دارم با کسی در مورد هر موضوعی بحث نکنم و تمرکزم رو نکات مثبت و اتفاقات خوبی که در طول روز افتاده باشه کمی بدهی داشتم که به لطف خدا و با گوش دادن به فایلهای قدم 1،2،3 تونستم بدهیم رو کمتر کنم و هم اینکه واقعا شخصیتم رو عوض کنم و الانم فعلا بخاطر شرایط مالی از 3 قدم اول دارم استفاده میکنم و بخودم گفتم هر موقع تکاملم رو طی کردم به امید خدا قدم های بعدی رو هم تهیه میکنم.

    از استاد و خانم شایسته خیلی سپاسگزارم بخاطر این همه آگاهی و زیبایی که در اختیار من و بقیه دوستان میزارن واقعا از خداوند بی نهایت سپاسگزارم الان تقریبا 4 ماهی هست با استاد آشنا شده ام واقعا حالم روز به روز به لطف خدا و استاد داره بهتر میشه و درآمدم هم بیشتر شده و امیدوارم که عمری باقی باشه تا بیشتر از وجود استاد و این همه فراوانی بتونم استفاده کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    محسن زارع گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    سلام به هرکسی که این کامنت رو میخونه

    به نظر من تمامی فایل های سفرنامه پر از نکات مثبته اصلا بعضی جاها رو که میبینم میگم مگه چنین جایی هم هست انقدر سرسبز انقدر زیبا هم وجود داشته باشه الان میبینم هست من فکر میکردم هرجای بکری که ادما برن اونجارو نابود میکنن پرزباله اما نگاه میکنم افرادی داوطلب میان و کار میکنن چمن میزنن زباله جمع میکنن همه مسولیت پذیرن ابشار نیاگارا فقط یک اسم بود خب که چی این چه دخلی داره به من اما میبینم چقدر دستانی جمع شدن تا مردم از زیبایی ها لذت ببرن یا اون مردم روستا که چه میراثی به جا گذاشتن یا اون کسی که یه خونه طبیعی میسازه که نه تنها خودش لذت ببره بلکه یه خانمی توی دوره معماری عکس سیاه و سفیدش رو ببینه و سالها بعد بره نه تنها اونو ببینه حتی توش قدم بزنه این خود هدایته هدایت یعنی اینکه من از مسیر لذت ببرم و کارها درست بشن اما من یه چند وقتیه لذت نمیبرم چرا به خاطر بی صبری یا اینکه همین الان باید بشه من باید برسم به فلانی وکلی مذخرفات دیگه به این نتایجاین روزها م که نگاه میکنم میبینم هرچی خواستم بهش میرسم اگه افکار و تمرکزم رو منفی باشه منفهارو واگه تمرکذم روی مثبت باشه مثبت هارو جذب میکنم

    سپاس گذارم از شما و خدای بی نیازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    صدیقه بمانی گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان سلام می دونم که برای شرکت در مسابقه دیرشده هرچند خیلی دلم می خواست شرکت کنم ولی با این وجود میخواستم نظرم رو بگم اول خدا راشکر می کنم که من رو در سفر نامه با شما همراه کرد واز شما بخاطر سفر نامه متشکرم وقتی استاد گفتند بخاطر کار روی دوره دوازده قدم شایدنتونه فایلی بگزاره ووقتی من نتونستم با دوره دوازده قدم همراه بشم باخودم گفتم حتما من هنوز امادگی رفتن به دوره دوازده قدم رو پیدا نکردم وباید بیشتر روی خودم کارکنم تابتونم لیاقت ورود به این دوره را پیدا کنم و ناراحت بودم ازاین که استاد گفتند شاید تا مدتی نتونند فایلی بگذارند و از خداوند خواستم که من رو بااستاد همراه کنه تا این که شما سفر نامه را گذاشتید وحالا من خدا را شکر می کنم که هرروز با شما همراه هستم واز شما چیزهای زیادی یاد میگیرم من نمی تونم بین قسمتهای سفر نامه فرقی بگزارم چون همه انها برای من اموزنده بود وذهن من را به فکر وامی داشت وتمام عقایدی را که تا به حال من از اطرافیانم دیده وشنیده بودم درهم شکست وزیر سوال برد مثلا وقتی می بینم استاد با خانمی که اصلا نمی شناسه ودر سفر با او اشنا شده اینقدر صمیمی هست وبا او عکس میگیرد و یا وقتی می بینم استاد بدون لباس جلوی دوربینی میاد که می دونه از زن ومرد دارن می بینندش تمام عقاید من در مورد حجاب و محرم ونامحرم رو در هم مشکنه و از خودم میپرسم ایا دراین مورد هم من اشتباه فکر میکردم ایا چیزهای که تا به حال من درمورد محرم ونامحرم وحجاب شنیدام اشتباه بوده از انجا که من به استاد اعتماد دارم ومیدانم که او به خداوند نزدیک است واز قوانین او اگاه هست وقتی میبینم او بدون ترس از خداوند این کار ها را انجام میدهد می فهمم که انچه من تا بحال شنیده ام اشتباه بوده و من شناخت درستی از خداوند ندارم وباید خودم برم دنبالش وعقایدم رواز نوبسازم ودیگه همه چیز برای من سوال شده ونمی دونمم چی درسته چی غلظ نمی تونم به چیزهای که از دیگران میشنوم اعتماد کنم باخودم میگم از کجا معلوم که درست میگن دیگه به همه چیزهای که تا حال دیدم وشنیدم شک دارم دیدن سفرنامه وهمراه بودن باشما نتنها برای من دیدن زیبایها وتوجه به نکات مثبت بود بلکه با بی پرده دیدن زندگی استاد هر لحظهاش برای من درس هست من از استاد ممنونم که اجازه داد تا ما بتونیم زندگی شخصی او را از نزدیک ببینیم ومتوجه اشتباهات زندگیمون بشیم یک چیز دیگه هم بگم من همیشه مطمئن بودم که خداوند هیچ احساسی را بیهوده دروجود ما قرار نداده وخداوند هیچ وقت برای ما بدی وسختی نخواسته احساس شادی احساس ترس احساس غم وسایر احساسات مشکل اینجاست که ما بلد نیستیم از این احساسات در ست وبجا استفاده کنیم وبادیدن زندگی شخصی مثل استاد بهتر میتوانیم این مسائل رادرک کنیم حتی وقتی استاد پشت فرمون ترانه میخونه هم برای من درس هست ومن وقتی میبینم استاد با ان همه ثروت وان همه شهرت وان همه علم ودانش وتحصیلات این قدر افتاده هستند که وقتی باما صحبت میکنند من اصلا نمی تونم ثروت وشهرت رو در چهرهی او ببینم جز دوستی وصمیمیت درچهراشون نمی بینم با خودم میگم اگر خداوند به من هم اینها رو بده ایا من هم میتونم مثل استاد انقدر ساده و بدون تجملات اجازه بدم از من مشهور وثروتمند فیلم بگیرند وروی سایت بگزارند اگر نه پس من خیلی از خداوند دورم و خیلی باید روی خودم کار کنم تا بتونم مثل استاد بی خیال این همه ثروت وشهرت بشم من از خانم شایسته ممنونم که با فیلمهاشون باعث بیداری وهدایت بیشتر من شدند واز استاد ممنونم که اجازه دادند تا ما زندگیشون رو همون طور که هست ببینیم چون واقعا باعث هدایت ودرهم شکستن عقاید پیشین من شد در پناه الله یکتا سفر خوشی داشته باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    کبری صباحی گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    بنام الله هدایتگر..

    باسلام به استاد نازنینم ومریم بانوی شایسته وخانواده عزیز عباسمنشیم..

    استاد جان چقدر خوب شد که گفتید دوباره برگردید ازاول قسمت ها رو ببینید وبگید جذاب ترین قسمت کدوم بود.

    ازنظر من جذاب تراز همه این هست که من تو این سفر با شما عزیران همسفر هستم این فلش بک به عقب خیلی برای من جذاب بود چرا که دوباره یه سر به حیات های فدیمیون دوستان قدیمی همسایه های قدیمی.. مثل خان کتی ومادرشون.. خانم بورلی نازنین وباغچه ی زیباشون…. اون خانم مهربونی که تویه دورهمی باهاشون غذا خوردیم روزی که به نم نم بارون هم میومد واون آقا برامون آواز خوندن.. یادآوری رابطه های فوق العاده استاد با عزیز دلش با مایک وبا تمام همسایه هامون که تو طول سفر دیدیمشون.. زیباترین ورنگارنگ ترین خلقت خداوند، باغ پروانه ها که هر بیننده ای رو به تحسین وامیداشت.. ایونت هایی که برگزار میکردن وماسربزنگاه میرسیدیم یا توسط دستان خداوند به اونجا هدایت می‌شدیم.. خانه آبشار یا خانه کافمن که نماد ثروت وفراوانی بود.. وشعار باور ثروتمند بودن معنوی ترین کاردنیاست رو برای ما تو ذهنمون تداعی میکرد. درس هایی که از استاد عزیزمون یادگرفتیم….

    یادگرفتیم که هرگز پولمونو شرط بندی نکنیم..

    یادگرفتیم چطور از مسائلی که بهش برمیخوریم به جای بهانه آوردن بزرگتر باشیم ووبرای حل مشکل ومسئله ادامه بدیم وکم نیاریم..

    یادگرفتیم درهرلحظه سپاسگزار نعماتمون باشیم وهمه چیزو تحسین کنیم.

    یادگرفتیم مرگ پایان زندگی نیس به جای کاسه غم بغل گرفتن در نبود عزیزمون بیایم دیدگاهمون رو نسبت به مرگ عوض کنیم که مرگ پایان زندگی نیس بلکه تولدی دوباره س درجایی که به اونجا تعلق داشتیم وازاونجا اومدیم.. من تو این سفر از استاد عزیزم ومریم جون یاد گرفتم که هرروز همه چی برام تازگی داشته باشه وبرای کوچکترین چیزها هم ذوق کنم یادگرفتم که هرروز خودمو به چالش بکشم مثلا درمورد آشپزی هرروز بیام یه غذا رو به شیوه های مختلف بپزم وتجربه های مختلفی رو خلق کنم..

    یادگرفتم که خداوند رو به عنوان بهترین برنامه ریز زندگیم انتخاب کنم وباجریان هدایت پیش برم..

    من تو این سفر آبشار زیبای نیاگارارودیدم شگفت انگیز ترین وزیباترین وجذاب ترین ورویایی ترین خلقت پروردگارم رو دیدم وعظمت پروردگارم رو کمی بیشتر درک کردم.. من فهمیدم که اگر تو مداروفرکانست بالا بره حتی حیوونات هم باتو مهربان تر میشن.. لحظه به لحظه این سفر برای من لذت بخش بود ودرس داشت.. استاد ماداریم همراه شما به این سفر میایم ولحظه به لحظه شو داریم تجربه میکنیم اصلا نمیشه گفت کدوم یکی بهتر بود هرچند که نمیشه هم گفت که بعداز این سفرمون از اینم لذت بخش تر نخواهد بود که قطعا چیزهای زیباتری میبینیم وهرروز هدایت میشیم به جاهای زیباتری.. طبق قانون بدون تغییر جهان که هرچه توجه وتمرکزت به زیبایی ها باشه به زیبایی های بیشتری هدایت میشی..

    اگر هزار روز دیگه هم توی نیویورک میموندیم ومیرفتیم آبشار من از خیس شدن زیر آبشار سیر نمیشدم. من از دیدن اون رنگین کمان زیبا سیر نمیشدم.. اگر هزاربار دیگه هم بریم خانه آبشار من از شنیدن صدای پرنده ها توی کوه سیر نمیشم از دیدن لحظه ای که چکه چکه آب از کوه میریزه پایین سیر نمیشدم.. از اون معماری زیبا توی دل کوه وطبیعت سیری نداشتم.. استاد من نمیتونم بگم کدوم قسمت قشنگتر بود چون من همین الانشم بعضی وقتا به خانم کتی که مارو به خونش دعوت کرد یا خانم بورلی مهربون با اون لیلی های زیباش.. فکر میکنم.. وقشنگ احساس میکنم که اینا تو زندگی من بودن ومن یک روز زیبا رو درکنار اینا گذروندم.. یا قسمت سی ام که مارو شریک نیمه شب رویایی عاشقانه تون کردید.. من تمام اینهارو میبینم توزندگیم من بعضی وقتا دلتنگ حیات های قدیمیمون میشم دلتنگ اون حیاتی که پربود از پیچک.. ویه آهوی زیبا میون اون پیچک ها می دوید. اون حیات بهشت بود یک تکه از بهشت زیبای خدا.. حتی دلتنگ صدای جاناتان هایی که اومدن وپفیلاهای مایکی وخوردن…

    یاهمین قسمت 32 که داشتید نکات مثبت زندگیتونو تعریف میکردید.. شما تعریف میکردید ومن هم تایبد میکردم.

    استاد جان شما برای من سراسر عشق وزیبایی و درس و هدایت هستید..

    ای دستان مهربان خدا برروی زمین عاشقانه دوستتون دارم وبینهایت ازتون سپاسگزارم که مارو باخودتون همراه وهمسفر لحظات زیبا وشیرینتون میکنید..

    درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    حامد جان گفته:
    مدت عضویت: 2284 روز

    خدا را شاکرم بابت دستان زیبای خدا

    خدا را شاکرم بابت خلق این ابشار زیبا

    خدا را شاکرم بابت چشمها وگوشهایم که میتوانم این همه زیبایی را بفهمم

    خدا را شاکرم بابت مسیر درستی که در آن قرار گرفتم

    خدا را شاکرم بابت حال خوبم که اینجا بهتر می شود

    خدا را شاکرم بابت این همه فراوانی و نعمت

    خدا را شاکرم بابت این همه عشق

    خدا را شاکرم بابت این هدایت های درست

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سيما گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    به نام خداوندی که در همین سایت با باور توحیدی و شناخت صحیح بالاخره پیدایش کردم نه آن خدایان دروغین که از گذشتگان بر من رسیده‌ بود…

    سلام بر استاد عزیزم و مریم نازنینم

    سلام بر همه ی دوستان عزیز

    حدوده دو سال هستش که من با استاد عباس منش آشنا شده ام و از آن خوابه ۳۶ ساله بیدار شدم یعنی دو سال هست که من بعد از گذشت ۳۶ سال متوجه شدم که به چه بی راهه ای رفته بودم و دایم هم خدا خدا می کردم ‌و طبق باورهایی که به من داده شده بود می گفتم خوب قسمته منم همینه دیگه خدا اینجوری می خواد و خیلی باورها و ترمزهای بی اساس دیگری که بگذریم مهم الان هست که دو ساله که شروعش در سن ۳۶ سالگی بود ولی در واقع مانند کودکی که آروم آروم با همه ی زمین خوردنهایش ‌و دردهایش باز بلند می شود و راه می رود من هم وقتی متوجه شدم صد در صد باورهای من از کفر ریشه می گیرد شروع کردم به ایجاد باور توحیدی با شناخت درست این نیرو و چگونه کار کردنش که مانند اون کودک به دلیل ریشه دار بودن و بسیار قوی بودن اون باورها در وجودم که زمین خوردم ولی باز برگشتم به آموزش های استاد عزیزم چون مثل اون کودکی که مطمئن هست که می تونه راه بره من با تمام وجودم و تک تک سلولهای بدنم به این مسیر ایمان داشتم می دونید چرا؟

    به محض قدم گذاشتن در این مسیر الهامات و نشانه ها سر و کلشون پیدا می شه ‌و هدایتت می کنن به مسیرهای زیبا و ساده و لذت بخش.

    من در این دو سال خیلی سختی کشیدم چرا؟

    چون هدایت می شدم و کاملا مطمئن بودم ولی پس اون باورهای ریشه داره قویه ۳۶ ساله چی؟

    اونها اوایل منو منحرف می کردن بعد از گذر زمان متوجه می شدم که سیستم یا همون خدا کار خودشو قشنگ‌ بلده ایراد از منه که پر از ترس احساس گناهه به دلیل باورهای اشتباه…

    چرا مثال کودک را زدم؟

    چون وقتی متوجه بشی صد در صد باورهات اشتباه بودن یعنی در واقع خودتو مثل کودک‌ احساس می کنی که هیچی بلد نیستی و از زندگی چیزی نمی دونی و باید تازه شروع کنی به یادگیری صحیح.

    اول فایل های رایگان که نشانه ها از همین فایل ها خودشونو نشون دادند بعدش هدایت شدم به کشف قوانین که هنوز که هنوزه باید گوشش بدم و تمریناش رو انجام بدم چون هر سری برام جدید می شه انگار بعدش عزت نفس و بعدش ۱۲ قدم زیبا و حالا هم سفرنامه

    چقدر زندگی زیبا بود و هست و من در چه خیالات و توهمی غوطه ور بودم

    خداوندا سپاسگزارم برای این هدایت زیبا ، ساده و لذت بخش که در هر لحظه در زندگی ام دارم

    خلاصه همه ی اون باورها را دور ریختم

    حتی از انجام کوچکترین کارها هدایت خواستم و شدم اگر رفتم عالی ساده زیبا لذت بخش و اگر ترسیدم باز زمین خوردم باز بلند شدم و فکر کردم و رسیدم به باور توحیدی که من می ترسم به هدایت گوش نمی کنم راهه اشتباه می روم و می گذرد و‌ باز هدایت می خواهم و این سیستم اینقدر زیباست که هدایتت می کند مثلا نمی گوید چند بار هدایتت کنم برو تو درست بشو نیستی !!!!!!

    این عالیه

    قربونت برم خدا که داری وسیعم می کنی که بهتر بشناسمت

    من قسمت ۸ سفرنامه که مربوط به کوکاکولا بود را خیلی دوست داشتم به خصوص آخر ویدیو که رقص داشت خیلی عالی بود

    دختر بچه ها در شادی و زیبایی با خیال راحت می رقصیدند کف می زدند لذت می بردند شاد بودن و باعث ایجاد شادی در قب خیلی ها که یکیش هم من باشم شدند بدون هیچ گونه قضاوت و احساس گناه اونها فقط کودکی می کردن و خوش بودن

    و رقص و شادی را گناه نمی دانستند به خصوص برای دخترها و یا حتی دختر بچه ها

    من دوست دارم اگر زمانی دختر دار شدم بگذارم شادی کند برقصد هر جور که دوس دارد لباس بپوشد و لبخند بر لبان زیبایش باشد و عاشق خودش باشد اول از هر چیز

    و اکنون از لحظه لحظه ی زندگی ام لذت می برم زیبایی ها را می بینم حتی در بدترین شرایط و خدا رو شکر راه رفتن کودک بدون زمین خوردن در حال آغاز شدن است می دونید چرا؟ً

    چون به هدایت ها عمل می کنم چون به این نیرو ایمان دارم با خیال راحت زندگی می کنم و او هم کار خودش را بلد است نیازی به نخ دادن های من ندارد.

    خداوندا سپاسگزارم

    دوستان عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    محسن مهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2847 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش خانم شایسته عزیز وهمسفران بی نظیر

    واقعیتش هر کدوم از قسمت ها برا خودش در جنبه های مختلف درس های دارد از باورفروانی از روابط عالی بین استاد وعزیز دلشون با فرزندشون از لذت بردن از انچه که در اختیار داریم در حال حاضر

    از حل کردن مسائل که باعث رشد ما میشن از حال خوب داشتن که مهمترینه از هدایت شدن و……بی شمار نکته دیگه

    خوب برای من قسمت ۲۶ لذت بخشتر بود به خاطر اینکه نکته مهمی که خانم شایسته گفتن که زیبایهای مسیر کم از خود آبشار ندارد وبه یادمان آورد که هدف از زندگی رسیدن به مقصد نیست بلکه لذت بردن از تک تک لحظات هست

    وصحبت از نشانه ها شد که چقدر ما به این قضیه عمل می کنیم وبهش اهمیت میدیم که نشانه ها را از کنارشون نگذریم که خانم شایسته واستاد چقدر راحت متوجه این قضیه میشن

    آهنگ عالی که من فقط کلمه شادی را توش متوجه شدم که شاد بودن هدف اصلی ما هست

    هم زمانی که مقابل دوربین خانم شایسته اتفاق میفته که نشان از فرکانسها وکانون توجه شما هست را نشون میده

    حسو حالی که استاد خانم شایسته میکائیل ودیگر مردم پایین آبشار داشتن باعث میشد من هم خودم را اونجا تصور کنم و خواسته در من زنده بشه

    فهمیدن اینکه به هیچ چیز نچسبیم حتی به زیبایهای طبیعت چون قراره لحظهای بهتری را تجرب کنیم

    این حد از عشق وعلاقه که در سینه نمی ماند وابراز میشه فوق العاده هست بی دلیل نیست این روابط عالی

    انجام کاری که حس خوب بهت میده بدون قید وبند دیگران که خیلی راحت مثال بچه ها وسط پیاده رو میشنید وبه سنجابها واون مرغها غذا میدهید

    ودر آخر این حد از سپاسگزاری استاد برای کوچکترین چیزی که در تمام قسمت ها قابل رویت هست نشان میده که شکر نعمت نعمتت افزون کند

    در پناه خداوند باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    امیر انارکی گفته:
    مدت عضویت: 2558 روز

    به نام خدا.‌ تشکر از استاد مهربان و همسر شان بابت فایل های زیبایی که گرفتن. از مهمه مهمتر همون فایل اول که در خصوص سفر، خانم شایسته صحبت میکنند خیلی برای من درس داشت.یکی از قوانین این جهان حرکت هست. یعنی خداوند به حرکت کردن بهاء میدهد و مهم نیست که تو کی باشی و چی بخواهی . اگر حرکت کنی زمین و اسمان را مسخر تو میکند و اگر حرکت در مسیر بهتر شدن جهان باشد مطمن باش با یک‌قدم تو ،خدا ده قدم را برای تو برمیدارد . خود شیطان از خدا خواست و مصمم بود برتصمیم خودش :[همچنین‏ شیطان] گفت خواهى دید که همین کسى که بر من برترى‏ اش دادى اگر مرا تا روز قیامت بازپس دارى [مهلت دهى‏] همه زاد و رود او جز اندکى را از راه به در برم‏

    قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمْ جَزَاء مَّوْفُورًا ﴿۶۳﴾ . وقتی شیطان تصمیم به حرکت کاری گرفت خدا راه را برایش باز کرد و وسایل این کار را را در اختیارش گذاشت. پس مهمترین قانون ،قانون حرکت هست وقتی حرکت میکنی همه چیز درست میشه،وقتی حرکت میکنی دستان غیبی به سراغت میان ،وقتی حرکت میکنی الهامات بهت گفته میشه. لازم نیست انقدر بترسیم .خدا به شیطان در حرکت کمک میکنه میخوای به بندش کمک نکنه. مطمن باش در حرکت الهامات را میگیری . من خودم کارمند بودم و چند ماهه استعفا دادم. در این چند ماه انقدر اتفاقات خوب افتاده که دفترم پر شده از الهامات و اتفاقات خوب. الان به خودم میگم چرا انقدر میترسیدم چون ایمان نداشتم . چون دستان خدا را باور نداشتم . از خدای استاد ممنونم که مرا به این مسیر هدایت کرد. ازاستاد هم مممونم چون ایمانش،توکلش،و توجهش به قدرت مطلق به من و دوستان این جمع انرژی داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    سلام به استاد عزیزم و خواهر مهربانم خانم شایسته ی عزیز و بزرگوار?????

    من از قسمت ۲۱سفرنامه خیلی خوشم اومد و دلیل اصلیش هم اون خانومی بود که آخر فایل با سگش گشت و گذار میکرد و مردم رو نشون سگ میداد

    اما جاهای دیگه ی فایل هم خیلی زیبا بود مثل کیک و شیرینی های خوشمزه و رنگی رنگی توی شیرینی فروشی که آدم دوست داشت از همش یه تیکه مزه کنه?

    یا صدای جذاب و آرامش بخش خانم شایسته ی عزیز که حتی از صدای مهربونشونم میشه فهمید که چقدر با خودشون در صلحند?

    خانمی که آخرشم اسمش رو بلد نشدم با اینکه بارها این فایل رو دیدم چقدر شیرین و هیجان انگیز با استاد صحبت میکردند و استاد که مثل همیشه خندان در حال گوش دادن بودند

    خانه های رنگی رنگی کناز جاده و سرسبزی های کنار جاده

    استادی که همیشه همه ی کارها رو خودشون انجام میدن و در این قسمت عوض کردن باطری هایRV

    تیشرت خوشگل استاد با اون جمله ی پر معنایش که گذاشتم پروفایل استوری واتس آپم

    تابلو های نقاشی خوشگل اون نقاش توی پارک

    گیتار خوشگل نوازنده و خواننده

    فرشته های مهربان توی پارک که با بچه ها داشتند بازی میکردند

    الله روشنگر مسیرتان?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: