https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-28 10:51:472024-02-24 23:09:12سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
408نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به عزیزای دلم به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان کارگردان و تهیه کننده سریال سفر به دور آمریکا
تشکر میکنم از استاد عزیزم بابت توضیحاتی که دادین درمورد طرز تفکر ما در مورد آدمها و تنوع آدمها روی کره ی زمین.
ماهم در کشوری زندگی میکنیم که تا حدودی تنوع در نژاد و دین دیده میشه نه به اندازه ی آمریکا اما توی شهر ما آدمهای مختلفی زندگی میکنند.که هیچ مشکلی با دین اونا نداریم.درسته کشور ما یه سری محدودیت ها داره برای بعضی ادیان اما کنار هم زندگی میکنند و مشکلی ندارن.قبول دارم بعضی نگاه ها به اونا کج و ناعادلانه ست اما وقتی نگاه کنیم و بدونم اوناهم انسان هستند با یه عقاید دیگه که اصلا به ما مربوط نمیشه.کاش سرمون فقط به زندگی خودمون بود زندگی خودمون رو میساختیم خیلی از تیم های فوتبال هست بازیکن هاش هر کدوم مال یه کشورن و دین و عقاید مختلفی دارند اما هیچ تاثیری توی بازیشون نداره و مبینیم خیلی باهم هماهنگ هستند .مردم آمریکا هم اونایی که به ایران سفر داشتند میدونن ایرانی واقعا مهمون نواز و دوست داشتنی هستند .
از اون رستوران و غذاهای رنگیش فوق العاده خوشم اومد مخصوصا پنیر سوراخ دار که نوستالژیه و منو یاد کارتون تام و جری انداخت به قول استاد.
و اون گوله ی صورتی رنگی که گذاشتین تو بشقابتون فکر کنم تخم مرغ آب پز بود چقدر زیبا و خوردنی بووووود. دلم ضعف رفت نوش جانتون .
من نظر خودمو مینویسم امیدوارم برای این خانواده مفید باشه..دوستان مشکلی توی دیدگاهم هست بگین ممنونتم میشم..
من اومدم تو جهان هستی که لذت ببرم،شاد باشم به شیوه ای که خودم اونو انتخاب میکنم مسیری که من ازش لذت میبرم ، مسیری باشه که طبق معیار هایی که خودم لذت میبرم نه دیگران،تو این جهان هستی من می تونم روابط دلخواه خودمو ایجاد کنم،شغلم هر چی باشه به شیوه خودم برم،پولو و ثروتم در مسیر هایی که عاشقش هستم خرج کنم ،من قد رت ایجاد کردن این خواسته ها دارم چون یه نیرویی رو میشناسم که برتره،قدرتمندتره و از من میخاد خوبو شاد باشم ،لذت ببرم ،کمک میکنه به خواسته هام برسم، حالا من رسیدن خواسته هام و یا هر رسالتی که تو این جهان اومدم فقط خدامو دارم خداایی که نیاز به توصیفش نیست چه کار هایی میتونه انجام بده ، پس منم باید یاد بگیرم دیگرانی توی زندگی من قدرتی ندارن که من بخوام بهشون نیازی داشته باشم یا نظرشون برای من مهم باشه ،من قانونی شناختم که بهم میگه اگه از مسیرش برم موفق میشم ،حالا باید توحیدی باشم،حالا من باید از درون خودمو درست کنم همیشه در احساس خوب بمونم همیشه فراوانی نعمت ها و ثروت ها در باورم بمونه ،همیشه باور داشته باشم هر انسانی با باور هاش زندگی خودشو میسازه نه چیزای دیگه ای مثل دین و مذهب،رنگ پوست یا نژاد یا مرز کشور ها …
همیشه بالاترین فرکانس باشم که همه انسان ها رو دوست داشته باشم و بدونم هر جایی مثل استاد خوبم میرم بهترین انسان ها اونجا هستن و حتی به من کمک میکنن ،روی خدایی حساب کنم که میدونم طبق باوری که من دارم قدرت انجامش رو داره برای اینکار میتونه بر ذهن انسان ها عمل کنه و در زمان و مکان مناسب بهترین افراد و وارد زندگیم کنه ،بهترین نعمت هارو و…
من قانون رو فهمیدم در حال طی تکاملم هستم حالا تو این جهان هستی درک کردم کدوم باور کدوم نتیجه رو داره من فقط باید ببینم درون خودم چه باوری رو دارم ، من یاد گرفتم انسان های دیگه کوچکترین تاثیری در زندگی من ندارن مگه اینکه من باورشون کنم ،قدرت انتخاب زندگیم در دستان خودمه ، حالا نکته قشنگ تر این جهان هستی اینه که میلیارد ها انسان که هر کدومشون باور ها و اعتقادات مختلفی دارن،مثل امریکا با خوبی و خوشی و احترام به همدیگه دارند کنار هم زندگی میکنند ،و هر کسی داره مسیر خودشه میره بدون اینکه به بقیه کاری داشته باشه، من یک قانون قطعی رو پذیرفتم که جهان هستی بر اساس اون هست مثال قانون بر اساس اون هست مثال قانون هم مثل اینکه من از این مسیر برم مطمئنن این نتیجه رو میگیرم مثل ۲*۲ و مطمئنن نتیجه ۴ میشه ..
پس من وقت و انرژی خودمو صرف مسائلی کنم که اصلا ارزشی ندارن یا قدرتی ندارن به من کمک کنند ..
من قبلا خودم یک مذهبی بودم ولی از بس نتیجه نگرفتم کاملا گیج شده بودم تا اینکه خدای مهربونم هدایت کرد به این خانواده خوب،خوب اولش خیلی نگاه شکاکانه به این خانواده و استاد داشتم تا این تحقیق کردم، فکر کردم دیدم واقعا قانونی داره میگه نهایت عدالت هست و درسته، وقتی قرآنش اولین بدون تعصب مذهبی خوندم دیدم یه چیزای دیگه میگه ،با توجه به این فایل و درکم از قرآن که میگه همه انسان ها چه زن یا مرد یا همه نژاد ها از مسلمون،بت پرست،ستاره پرست،یهودی،و …باید به خدا ایمان بیارن که خداوند برای همه چیز کفایت می کند ..
خوب باید خوب از این قانون استفاده کنیم تا نتایج خوبی بگیریم …
نعمتی که خدای به من داده و سپاسگذارم اینکه استادی رو به مسیر زندگیم هدایت کرده که توحیدی زندگی کردن رو به معنای واقعی ،واقعی یکتا پرستی رو داره به من آموزش میده،با خدا بودن یادم میده، ایمان به نیروی برتر رو،چیزی خودش داره باهاش زندگی میکنه ، یه خدایی که بیشتر از خودت میخاد که تو لذت ببری ،شاد باشی،ثروتمند باشی، خوشبخت باشی و..،
یعنی خدایی بودن رو بدون شرک یا هر باور اشتباهی میگه…
یعنی هدایتت میکننه از درون پاک باشی ،روی یه خدایی حساب کنی که داری توی زندگیت احساسش میکنی ،داره خواسته هاتو برات انجام میده و توی هر مسئله ای میتونه حضور داشته باشه و….
خیلی خلاصه گفتم …
آرزوی خوشبختی برای تک تک خانواده خوبم و استاد عزیزم ..
همیشه باید از آنجایی که هستیم شروع به لذت بردن و تغییر خودمان و زندگیمان بکنیم
مثلا ریز بین تر باشیم و نعمت ها و زیبایی های جهان را در همان جایی که هستیم ببینیم
مثلا اگر می خواهیم سفر به جاهای زیبا داشته باشیم اول بیاییم همون پارک های زیبای شهرمون را یکی یکی بریم، ببینیم، زیبایی هایش را تحسین کنیم تا جهان ما را به جاهای زیبای بزرگتری هدایت کند، اصلا اصل هدایت همین است.
اگر ما تغییر کنیم لاجرم دنیای ما هم تغییر خواهد کرد
انرژی مهمترین و بزرگترین چیزی است که در جهان وظیفه داریم از راههای مختلفی به آن برسیم و ازش لذت ببریم و به دیگران هم ببخشیم حالا این راه های بی نهایتی دارد و از آن طرف هم نشتی خیلی مهمه و باید سوراخ ها را بگیریم تا بیخودی هدر نره چون انرژی مقدس است و نباید هرجایی صرف بشه….
یک مورد دیگه اینکه باید حرکت کنیم باید شروع کنیم وقتی حرکت کنیم وشروع کنیم هدایتها هم خود به خود از راه می رسه ؛ من واقعا دارم نتایجش این کارم را می بینم خدایا شکرت
سلام دست خدا که برامون شدی فیلمبردار زیباییوعشق خدا
سلام دوستان ارزشمندی که شدین نمونه تعالی وجانشین خدا که دارین برخلاف جریان پر تلاطم افکار ی وباوری جهان حرکت میکنید .
خدایا شکرت عجب فایلی بود این قسمت استاد فکر نمیکردم این قسمت ۴۵با این نما ی زیبای خونه تون شروع بشه اما با چهره ی خداییتون و منزل زیباتون مارو مهمون عشق وتوحید کردید سپاسگزارم .
میدونید وقتی میشینید صحبت میکنید خود خدا داره بهم نشون میده کجاها قویم و کجاها ایراد دارم که باید کار کنم .داستان این قسمت برای من کنترل ذهن بوپ البته تمام قسمت ها همینو داره بهم میگه تمام قانون همینه که من بتونم تو همه لحظات از پس خودم وذهنم بر بیام و بتونم تربیتش کنم برام کار کنه .
به سادگی از درس های که داره خدا بهمون میده نگذرم نشون دادن زندگی این بندگان خدا بهمون داره میگه هر کی هستی هر چی هستی باش اما آدم باش انسان باش مطمئنی باش آدمیت تو برای تو همه چیز میاره .روابط خوب میخوای میاره دوستای عالی میخوای میاره سلامتی میخوای میاره ثروت میخوای چییییی میخوای بگو میاره واست .
یاد حرف لیلای شب خیز عزیز افتادم تو مدارت روی خدا کوک کن همه جهان برات کار میکنه و فقط بچه ها خوب باشیم همه چیز درست میشه .
تو شرایطی هستم که میدونم ایمانم فقط راهگشای کاره و توکلم وخدا میخواد ببینه چقدر با ایمان بهش میخوام پیش برم و چقدر پای تعهداتم موندم .
فقط میخوام به خدای خودم بگم خدایا صبر همراه با حال خوب بهم بده که تو هر شرایطی بتونم آرامش داشته باشم و در برابر ناملایمات صبوری پیشه کنم و بدونم که قرار نیست جایی رو تحمل کنم که دوست ندارم و متعلق به اونجا نیستم .
خدایا شکرت که این فایل بازم بهم گفت خیلی کار داری روی خودت طیبه جان هااااا خدایا من ادعا نمیکنم مار کردم فقط توکل داشتم اونم به سر سوزنی .
خدایا ادعا نمیکنم توحیدی م اما میتونم بگم اتصال به تو منو قوی کرده خیلیییی .
خدایا نمیگم بلدم اما تو راهنمای کار بلد منی که تو هر شرایطی راه رو بهم نشون میدی ومن به راهنمای درونم افتخار میکنم که دانسته هاشو بهم یاد میده .
خدایا نمیگم پرفکت شدم اما بهتر شدم و تو از حال هر بنده ات دانایی و شنوا به دعاهای آنها .
خدایا همیشه دستامو تو گرفتی تو همه جا کنارم بودی ومن نمیدونستم تنها کسی که بهش تکیه میکردم فقط تو بودی که اینقدررر تو دل طوفان های زندگیم درونم آرامشی عجیبی رو به وجودم تزریق میکرد .
حالا خیالم از قبل راحت تره چرااا چون من دیگه میدونم قانون چیه چون بیدارم کردی چون با خود ت آشنام کردی چون دیگه گمراه نیستم و چه کسی است که تو هدایتش کنی بخواد گمراه شه.
چه کسی که تو بخوای ببریش بالا پیش خودت بقیه نذارن آخه قربونت برم .
وبدون اذن تو برگی از زمین نمی افته .
سعی کردم به ندای تو لبیک بگم و تومسیر نجواهای ذهنم رو خاموش کنم نمیگم همیشه اما بیشتر با هدایت قلبم آروم شدم و به سمتش رفتم و نتایجم گواه همون هدایت درونم بوده .
خدایا شکرت ندارم خیلی رفته بالا به تضادهای خوردم که ایمان دارم سربلند آبنوس میام بیرون فقط باید بدارم مثل همیشه تو دست به کار بشی برام وخودم اینقدر به خودم فشار نیارم .
نمیدونم چرا این جملات رو نوشتم اما سعی میکنم شروع هر کامنت با خدا بنویسم و همیشه نتایجشم عالی بوده خداروشکر.
چقدرررر پنیر خدای من خدایا شکرت بی نهایت فراوانی و صلح وارامش هدایا هزاران مرتبه شکرت .
عاشق خودت و دستان مهربانتم الله یکتا و قدرتمندم .
عمق بی نهایت خوشبختی در خدا رو برای همتون آرزو دارم .
راجب این فایلتون دوتا خاطره جالب دارم یکیش مربوط به دوتا پست ایستاگرام و یکی هم مربوط به دوران راهنماییم هست .
بعد از اینکه پست غروب و کنار دریاتون رو دیدم خیلی لذت بردم مخصوصا پست غروب رو چندین بار دیدم و داشتم فکر میکردم ما از لنز دوربین انقدر داریم لذت میبریم ببین استاد و خانوادش که با لنز چشماشون و با احساسهاشون این مناظر رو میبین و حس میکنن چقدر درصد لذتشون بالاتر هست و زیبایی خالق رو بیشتر حس میکنن بعدش فایل کنار دریاتون رو دیدم و کامنتها رو خوندم جدی جدی استاد من هم بعضی از کامنتها رو درک نمیکردم و برام عجیب بود بگذریم شب شد و خواهرم اومد خونه اون از دوره هاتون استفاده نمیکنه فقط تو اینستا گرام شما رو دنبال میکنه نشسته بودیم یهو بهش گفتم دیدی استاد عباسمنش رو نذاشت حرفم تموم بشه سریع گفت اره دیدی لباس تنش نبود ، من و میگی شوک شدم?? من میخواستم راجب غروب زیبا صحبت کنم اون سریع راجب اون یکی پستتون حرف زد بعد برام جالب شد من کامنتها رو میخوندم انقدر تعجب میکردم خواهر خودم هم که انگار مثل اونها فکر میکرد. ازش پرسیدم واقعا به نظر تو عجیب بود ؟؟؟ گفت خوب اره
ازش پرسیدم چیش به نظرت انقدر عجیب اومد ???چون واقعا من نسبت به این قضیه خنثی هستم هیچ نظر خاصی ندارم وقتی نظرش رو برام توضیح داد متوجه شدم که اون روی کلمه استاد گیر داره نه روی اساس لباس نداشتن تو ذهن اون استاد همیشه با کت و شلوار تعریف شده .
و خاطره دومم مربوط به دوران راهنماییم هست یه دوست خیلی صمیمی داشتم که بهائی بود مامانم نمی گفت باهاش دوست نباش فقط تاکید داشت که خونشون رفتم چیزی نخورم ولی من نمیتونستم وقتی مامان دوستم با عشق و علاقه برامون غذا درست میکرد نخورم همیشه هر چی مامانش برای پذیرایی میاورد میخوردم ولی توی خونه راجبش حرف نمیزدم یه روز تو مدرسه زنگ ورزش یکی از بچه ها من رو کشید کناری و راجب دین بهاییت و نوع ارتباطاتشون یک سری چیزها گفت که من مخم سوت کشید یعنی حالم خراب شد و اون هم توصیه بسیار جدی کرد که با دوستم قطع رابطه کنم همه دوستم رو تحریم کرده بودن فقط من باهاش بودم که میخواستن من رو هم ازش بگیرن که البته برای یکی دو ساعتی هم موفق بودن . من یهو از دوستم فاصله گرفتم و رفتم تو ذهنم و درگیریها و گفتگوها شروع شد یعنی شروع کردم به فکر کردن راجب حرفهای اونها و واقعیتی که از زندگی دوستم دیده بودم و بارها در کنار خانوادشون بودم و روابطشون رو از نزدیک دیده بودم یکی دو ساعتی تو ذهنم کلنجار رفتم و بعد به این نتیجه رسیدم که حرفهایی که میزنن چرت هست و به انچه که من با چشمانم دیدم و به احساسی که وقتی در کنار اونها بودم و بسیار عالی بود اعتماد کردم و برگشتم سمت دوستم و بخاطر تغییر رفتار یکی دو ساعته ام ازش عذر خواهی کردم من رفتاری از اونها ندیده بودم که ازاری به من رسونده باشه و حتی ما اصلا راجب دینهامون باهم حرف نمیزدیم نه من میخواستم درستی دینی رو که خودم شناخت درستی ازش نداشتم و فقط به اسم مسلمون بودم رو به اون ثابت کنم نه اون میخواست بگه دینشون اونطوری که اونها میگن بد نیست بخاطر همین سالها باهم دوست بودیم . ???استاد یکی از ارزشهای زندگی من آزادی هستش امیدوارم خداوند من رو به سمتی هدایت بکنه که بتونم این رو بیشتر لمس کنم . خیلی دوستتون دارم همیشه شاد باشید???
نمیدونم چندین و چند بار دیگه باید این فایل وببینم , فکر میکردم قضاوتم در مورد آدم ها خیلی کمتر شده,چون هر چقدر بتونم قضاوت کنم , کمتر در مورد آدمها قضاوت کنم, نشانه اینه که بیشتر داری به درون خودت نفوذ میکنه, کلا هر چقدر جلوتر میرم, بیشتر به این نتیجه میرسم, حذف آدم ها از ذهنت برابر با موفقیت بیشتر , حالا در هر زمینه ای , حتی با اینکه در رابطه عاطفی توپ باشی ولی اون طرف از ذهن تو حذف باشه.
وقتی آدم ها از ذهنت حذف میشه, یعنی چی , یعنی , چون دیگه به این فکر نمیکنی, چیکار کنم , با کی ازدواج کنم , چه شغلی برم, چی بپوشم, چه کاری پولش بیشتر و……که رضایت بقیه رو بگیرم و از طرفی دیگه حذف آدم ها درذهنم یعنی, وقتی سبک و روش زندگی ای که خودم با تحقیق بهش رسیدم , و فکر میکنم درسته, با خودم و مسیرم برم جلو, اگر اطرافیانم دیدگاه من و ندارند, نخواهم زور بزنم که اثبات کنم, دیدگاه من درسته , حالا این ممکن تو زمینه کارم , روابطم, پوششم و….. باشه
تجربه مهمونی دیروزی که من داشتم که بعد از 5 الی 6 ماه وارد جمعی شدم از نزدیکانم , که خیلی از لحاظ پوششی با من فرق داشتن , و شروع کردم تو ذهنم مسخره کردن و قضاوت اینکه اونها هم چنان اون عقاید و دارند , و این قضاوت ناخودآگاه بود, و وقتی منجر به بحث بیرونی شد, اون موفقع بود که فهمیدم , باید رجوع کنم به خودم , چون ایمان دارم من هم که دارم شرایط و رفتار آدم ها با خودم و خلق میکنم, با باورهام , بعد که اومدم خونه, با اینکه من روز33 هستم و از خدا خواستم هدایتم کنه, بهم گفت بروروز 44 که با خوندن نوشته های فوق االعاده الهام و احسون عزیز برام بیشتر قابل درک شد.
این هم بگم که در مورد قضاوت خیلی بهتر شده ام , و شاید بیشترش هم به خاطر مهاجرت است , چون من کلا آدم های سیگاری و کسایی که مشروب میخورند و یا اصلا هر رفتاری که به ظاهر عرف جامعه ناپسند بود از کسی میدیدم, کلا اون آدم و از زندگیم پرت میکردم بیرون , حتی اگر ازنزدیکانم بود , با اینکه اون آدم هزاران نکته مثبت داشت , حذفش میکردم
استاد چقدر قشنگ گفتید که در مورد اون چیزهای که مشترک بودیم افکارمون صحبت کنیم , من عاششششقتم
استاد خیلی سپاسگزارم که به حرف احساست گوش کردی و اومدی با ما در مورد آمیش ها بیشتر صحبت کردی
خدایا من عاشششقتم , خدا شکرت به خاطر این همه آگاهی و این مسیر لذت بخش
میدونین وقتی آدم ها رو از ذهنمون حذف میکنیم , کلی از نجواهای ذهنمون ساکت میشه, بچه ها فکر کردید به یک دقیقه تون , تو این یک دقیقه , چندین بار ذهن میره سمت فکر کردن به آدم های دیگه , این همون نشتی که استاد میگه ها , و کلی از انرژی مون و میگیره, خود من یادمه , به صورت وحشتناکی ذهنم درگیر آدم ها بود, ازهمکار و دوست و پسر خاله و دختر خاله و فامیل , ولی الان که فکر میکنم, واقعا خدایا شکرت , خیلی کمتر شده این درگیری ذهنی من با آدم ها , در مورد اینکه فلانی ازدواج کرد اینجوری بوده, ثروتمند اینجوری بوده , پولش و اینجوری بدست آرده , اون یکی که دینش فلان , یا فلان لباس و میپوشه , اینجوری, ااااااا خدای من , واقعا شکرت , واقعا به خودم افتخار میکنم, که این همه تغییر کردم , و واقعا الان اون درگیری ذهنی که من با بقیه داشتم و این همه از انرژی خودم و از بین میبردم , خود به خود خیلی کمتر شده , خیلی بیشتر داره صرف خود سازی درونم , و افزایش مهارتهام میشه, من اصلا متوجه این تغییرات نشدم, الان که دارم مینویسم, و یاد گذشتم افتادم, خدای من , واقعا استاد درست میگه , اصلا نمیفهمیم اینقدر نرم و راحت انجام میشه, حذف آدم ها از ذهنمون, چه از لحاظ اینکه برای اونها زندگی نکنیم, و از این لحاظ قضاوت نکنیم, یک بازی برد برد , چون حجم زیادی از ذهن خالی میشه, و اینجاست که شهود شکوفا میشه, اینجاست , که صدای قلب و میشنویم , اینجایی که درک میکنیم خود آدم ها هم دستهای خداوند هستند, که هستن, نعمت هستن , حتی اگر برای تو تضاد ایجاد کنند, چون اگر این نعمت ها نیان , که من چطوری خواسته هام و بفهمم, برای همین حتی آدم های اشتباهی و نعمت میدونی , و رفتارشون و قضاوت نمیکنی , و بر میگردی به درونت, و هی رشد و رشد و رشد و, آدم های فوق العاده و فوق العاده تر , فصل جدید زندگی , سعی به درک بهتر ,زندگی نکردن برای دیگران , و نقد نکردن بیشتر , و تجربه بیشتر ذهن آرام و تجربه شهود و شکوفایی بیشتر, بی نهایت لذت بخش.
به مسجد رفتم صدای اذانش خوب بود نمازش خوب بود حتی دعایش خوب بود…
اما بعد از دعا گفت مرگ بر دیگران….مرگ بر دشمن خدا … همه باید مثل ما شوند….آخرش را دیگر دوست نداشتم …
آخر خدای عاشق با دشمنی چه کاری دارد…. به محفل روشنفکران شهرمان در کافه ای لوکس گریختم حرفهای قشنگی می زدند از آزادی بیان و زیبایی های تمدن و فرهنگ عجم …. شیفته کروات و حرفهای لوکس شان شدم…. گفتم خوب است با اینها همسفر و همراه می شوم… در راه یک مرد عرب را دیدم از سرزمین همسایه آمده بود چند روزی در مسیر پیاده روی اربعین کربلا میهمان خانه اش بودم خیلی با عشق و عزت از من پذیرایی کرده بود
من عاشق حسین بودم او هم عاشق امام رضا … دلش می خواست به زیارت برود من هم دعوتش کردم. می خواستم به پاس میهمان نوازی اش زیبایی های شهرمان را به او نشان دهم . اما دوستان جدید روشنفکر او را از شهر بیرون کردند… گفتند سرزمین ما آریایی است حضور مرد عرب نه…. من از رفتارشان بدم آمد از کارشان خجالت کشیدم..از راه آنها هم جدا شدم…..
من هیچوقت چادر اجباری را نمی پسندیدم اما رضا شاهی که به زور چادر از سر می کشید راهم دوست نداشتم….
من امر به معروف واعظ شهرمان را دوست نداشتم اما حرفهای غرور آمیز و نژاد پرستانه روشنفکر شهرمان هم که همسایه هایش را مسخره می کرد و آنها را عقب افتاده می خواند دوست نداشتم….
نیمی از مردم شهر به دنبال واعظ شهر می دویدند و شعار مرگ بر دشمن خدا سر می دادند…. و نیم دیگر که آنها عقب مانده می خواندند و می خواستند آنها را از شهر بیرون کنند…
من این وسط مانده بودم…..کدامین راه حق است کدام راه باطل؟
سلام به استاد نازنینم و بانوی دوست داشتنی و دوستان عزیز. اینو قبلا نوشته بودم که چون توی یه خانواده ی به شدت مذهبی بزرگ شده بودم به دخترم هم خیلی برای حجابش گیر میدادم و حسابی خودم و اون اذیت میشدیم تا اینکه یه روز دخترم حرفی رو که توی این فایل زدید رو زد، گفت خدا مگه خودش توی قرآن نگفته که در دین هیچ اجباری نیست، و من چون اون عقیده ها در پوست و خون و استخونم نفوذ کرده بود اون آیه رو جور دیگه برداشت میکردم و گفتم که این مدلی که من میگم درسته و خودمو عقل کل میدیدم ?ولی دخترم همچنان به روش خودش ادامه داد و میده ???وبعد از مدتی که با استاد همراه شدم دیگه کلا دست از تغییرش برداشتم ولی بیرون که میرفتیم یه مقدار نگاه مردم در مورد تیپ دخترم آزارم میداد چون دقیقا بر عکس همیم ?بعد اون روز که اون فایله اومد که دیدم استاد و مریم جونم رفتند با اون خانواده کانادایی که مشغول فوتبال بودند صحبت کردند و لباس تنشون نبود دوباره همون افکار البته با شدت خیلی کمتر به ذهنم هجوم آوردند که این روش آخه گناه نیست؟… و با خودم گفتم این طور نمیشه آخه تا کی میخوای توی نادونی باشی، رفتم آیه های مربوط به حجاب رو پیدا کردم و خوندمشون برام خیلی جالب بود که تازه متوجه منظور خدا میشدم که خدا گفته بود بهتره حجاب داشته باشید و واجب نکرده بود، حتی ننوشته بود که گناه هست و خدااااای من یه چیز دیگه که خیلی برام جالب تر بود این بود که آخر آیه از کلمه ی غفور و رحیم استفاده کرده بود دیدم ای دل غافل، که این همه سال چه زجری کشیدم و چه زجری دادم ??????از خدا میخوام که هدایتم کنه، عاشق این طرز فکرم که استاد میگه هر کسی با هر طرز فکر و عقیده ای باید آزاد باشه. خدا رو شکر که کم کم داره یخ ذهنم باز میشه و دارم خودم میشم. متشکررررم مهربونا?????
سلام به بهترینها
سلام و درود به عزیزای دلم به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان کارگردان و تهیه کننده سریال سفر به دور آمریکا
تشکر میکنم از استاد عزیزم بابت توضیحاتی که دادین درمورد طرز تفکر ما در مورد آدمها و تنوع آدمها روی کره ی زمین.
ماهم در کشوری زندگی میکنیم که تا حدودی تنوع در نژاد و دین دیده میشه نه به اندازه ی آمریکا اما توی شهر ما آدمهای مختلفی زندگی میکنند.که هیچ مشکلی با دین اونا نداریم.درسته کشور ما یه سری محدودیت ها داره برای بعضی ادیان اما کنار هم زندگی میکنند و مشکلی ندارن.قبول دارم بعضی نگاه ها به اونا کج و ناعادلانه ست اما وقتی نگاه کنیم و بدونم اوناهم انسان هستند با یه عقاید دیگه که اصلا به ما مربوط نمیشه.کاش سرمون فقط به زندگی خودمون بود زندگی خودمون رو میساختیم خیلی از تیم های فوتبال هست بازیکن هاش هر کدوم مال یه کشورن و دین و عقاید مختلفی دارند اما هیچ تاثیری توی بازیشون نداره و مبینیم خیلی باهم هماهنگ هستند .مردم آمریکا هم اونایی که به ایران سفر داشتند میدونن ایرانی واقعا مهمون نواز و دوست داشتنی هستند .
از اون رستوران و غذاهای رنگیش فوق العاده خوشم اومد مخصوصا پنیر سوراخ دار که نوستالژیه و منو یاد کارتون تام و جری انداخت به قول استاد.
و اون گوله ی صورتی رنگی که گذاشتین تو بشقابتون فکر کنم تخم مرغ آب پز بود چقدر زیبا و خوردنی بووووود. دلم ضعف رفت نوش جانتون .
براتون آرزوهای بازهم بهتر دارم موید باشید.
سلام به خانواده عزیزم..
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عالی
من نظر خودمو مینویسم امیدوارم برای این خانواده مفید باشه..دوستان مشکلی توی دیدگاهم هست بگین ممنونتم میشم..
من اومدم تو جهان هستی که لذت ببرم،شاد باشم به شیوه ای که خودم اونو انتخاب میکنم مسیری که من ازش لذت میبرم ، مسیری باشه که طبق معیار هایی که خودم لذت میبرم نه دیگران،تو این جهان هستی من می تونم روابط دلخواه خودمو ایجاد کنم،شغلم هر چی باشه به شیوه خودم برم،پولو و ثروتم در مسیر هایی که عاشقش هستم خرج کنم ،من قد رت ایجاد کردن این خواسته ها دارم چون یه نیرویی رو میشناسم که برتره،قدرتمندتره و از من میخاد خوبو شاد باشم ،لذت ببرم ،کمک میکنه به خواسته هام برسم، حالا من رسیدن خواسته هام و یا هر رسالتی که تو این جهان اومدم فقط خدامو دارم خداایی که نیاز به توصیفش نیست چه کار هایی میتونه انجام بده ، پس منم باید یاد بگیرم دیگرانی توی زندگی من قدرتی ندارن که من بخوام بهشون نیازی داشته باشم یا نظرشون برای من مهم باشه ،من قانونی شناختم که بهم میگه اگه از مسیرش برم موفق میشم ،حالا باید توحیدی باشم،حالا من باید از درون خودمو درست کنم همیشه در احساس خوب بمونم همیشه فراوانی نعمت ها و ثروت ها در باورم بمونه ،همیشه باور داشته باشم هر انسانی با باور هاش زندگی خودشو میسازه نه چیزای دیگه ای مثل دین و مذهب،رنگ پوست یا نژاد یا مرز کشور ها …
همیشه بالاترین فرکانس باشم که همه انسان ها رو دوست داشته باشم و بدونم هر جایی مثل استاد خوبم میرم بهترین انسان ها اونجا هستن و حتی به من کمک میکنن ،روی خدایی حساب کنم که میدونم طبق باوری که من دارم قدرت انجامش رو داره برای اینکار میتونه بر ذهن انسان ها عمل کنه و در زمان و مکان مناسب بهترین افراد و وارد زندگیم کنه ،بهترین نعمت هارو و…
من قانون رو فهمیدم در حال طی تکاملم هستم حالا تو این جهان هستی درک کردم کدوم باور کدوم نتیجه رو داره من فقط باید ببینم درون خودم چه باوری رو دارم ، من یاد گرفتم انسان های دیگه کوچکترین تاثیری در زندگی من ندارن مگه اینکه من باورشون کنم ،قدرت انتخاب زندگیم در دستان خودمه ، حالا نکته قشنگ تر این جهان هستی اینه که میلیارد ها انسان که هر کدومشون باور ها و اعتقادات مختلفی دارن،مثل امریکا با خوبی و خوشی و احترام به همدیگه دارند کنار هم زندگی میکنند ،و هر کسی داره مسیر خودشه میره بدون اینکه به بقیه کاری داشته باشه، من یک قانون قطعی رو پذیرفتم که جهان هستی بر اساس اون هست مثال قانون بر اساس اون هست مثال قانون هم مثل اینکه من از این مسیر برم مطمئنن این نتیجه رو میگیرم مثل ۲*۲ و مطمئنن نتیجه ۴ میشه ..
پس من وقت و انرژی خودمو صرف مسائلی کنم که اصلا ارزشی ندارن یا قدرتی ندارن به من کمک کنند ..
من قبلا خودم یک مذهبی بودم ولی از بس نتیجه نگرفتم کاملا گیج شده بودم تا اینکه خدای مهربونم هدایت کرد به این خانواده خوب،خوب اولش خیلی نگاه شکاکانه به این خانواده و استاد داشتم تا این تحقیق کردم، فکر کردم دیدم واقعا قانونی داره میگه نهایت عدالت هست و درسته، وقتی قرآنش اولین بدون تعصب مذهبی خوندم دیدم یه چیزای دیگه میگه ،با توجه به این فایل و درکم از قرآن که میگه همه انسان ها چه زن یا مرد یا همه نژاد ها از مسلمون،بت پرست،ستاره پرست،یهودی،و …باید به خدا ایمان بیارن که خداوند برای همه چیز کفایت می کند ..
خوب باید خوب از این قانون استفاده کنیم تا نتایج خوبی بگیریم …
نعمتی که خدای به من داده و سپاسگذارم اینکه استادی رو به مسیر زندگیم هدایت کرده که توحیدی زندگی کردن رو به معنای واقعی ،واقعی یکتا پرستی رو داره به من آموزش میده،با خدا بودن یادم میده، ایمان به نیروی برتر رو،چیزی خودش داره باهاش زندگی میکنه ، یه خدایی که بیشتر از خودت میخاد که تو لذت ببری ،شاد باشی،ثروتمند باشی، خوشبخت باشی و..،
یعنی خدایی بودن رو بدون شرک یا هر باور اشتباهی میگه…
یعنی هدایتت میکننه از درون پاک باشی ،روی یه خدایی حساب کنی که داری توی زندگیت احساسش میکنی ،داره خواسته هاتو برات انجام میده و توی هر مسئله ای میتونه حضور داشته باشه و….
خیلی خلاصه گفتم …
آرزوی خوشبختی برای تک تک خانواده خوبم و استاد عزیزم ..
موفق باشی ..
لیست ایالتها و شعارها
ایالت شعار اصلی ترجمه فارسی زبان شعار تاریخ
آلاباما Audemus jura nostra defendere با شهامت از حقوق خود دفاع میکنیم لاتین
۱۹۲۳
آلاسکا North to the future شمال به سمت آینده انگلیسی
۱۹۶۷
ساموآ Samoa, Muamua Le Atua ساموآ، خداوند اول است ساموآیی ۱۹۷۳
اریزونا Ditat Deus خداوند بینیاز است لاتین
۱۸۶۳
آرکانزاس Regnat populus قدرت از آن مردم لاتین
۱۹۰۷
کالیفرنیا Eureka یافتمش یونانی
۱۸۴۹
کلورادو Nil sine numine هیچچیز بدون خداوند ممکن نیست لاتین
۱۸۶۱
کنکتیکت Qui transtulit sustinet شخصی که بپیوندد، باقی خواهد ماند لاتین
۱۶۶۲
دلاور Liberty and Independence آزادی و استقلال انگلیسی
۱۸۴۷
منطقه کلمبیا Justitia Omnibus عدالت برای همه لاتین
۱۸۷۱
فلوریدا In God We Trust توکل ما به خداست
انگلیسی
۱۸۶۸
جورجیا Wisdom, justice, and moderation خرد، عدالت و اعتدال انگلیسی
۱۷۹۸
هاوایی Ua mau ke ea o ka ʻāina i ka pono زندگی در سرزمین با عدالت در جریان است هاوایی
۱۸۴۳
ایداهو Esto perpetua بگذار همیشگی باشد لاتین
۱۸۹۰
ایلینوی State sovereignty, national union حاکمیت ایالتی، اتحاد ملی انگلیسی
۱۸۱۹
ایندیانا The Crossroads of America چهاراه آمریکا انگلیسی
۱۹۳۷
لوا Our liberties we prize and our rights we will maintain آزادی ما و حقوقی که حافظش هستیم انگلیسی
۱۸۴۷
کانزاس Ad astra per aspera به سمت ستارگان، با هر سختیای لاتین
۱۸۶۱
کنتاکی Deo gratiam habeamus بگذارید شکرگزار خداوند باشیم لاتین
۲۰۰۲
لوییزیانا Union, justice, confidence اتحاد، عدالت و اعتماد انگلیسی
۱۹۰۲
مین Dirigo من رهبری میکند لاتین
۱۸۲۰
مریلند Fatti maschii, parole femine مردانگی به عمل، زنانگی به حرف ایتالیایی
۱۸۷۴
ماساچوست Ense petit placidam sub libertate quietem با شمشیر در جستجوی صلح هستیم، اما با آزادی لاتین
۱۷۷۵
میشیگان Si quaeris peninsulam amoenam circumspice در جستجوی خوشحالی هستی، به خود نگاه کن لاتین
۱۸۳۵
مینهسوتا Virtute et armis با شجاعت و دستها لاتین
۱۸۹۴
میسوری Salus populi suprema lex esto بگذار رفاه مردم، قانون اساسی باشد لاتین
۱۸۲۲
مونتانا Oro y plata طلا و نقره اسپانیایی
۱۸۶۵
نبراسکا Equality before the law برابری پیش از قانون انگلیسی
۱۸۶۷
نوادا All For Our Country همه برای کشورمان انگلیسی
۱۸۶۶
نیوهمپشایر Live Free or Die آزاد باش یا بمیر انگلیسی
۱۹۴۵
نیوجرزی Liberty and prosperity آزادی و موفقیت انگلیسی
۱۹۲۸
نیومکزیکو Crescit eundo رشد میکند همچنان که ادامه دارد لاتین
۱۸۸۷
نیویورک Excelsior همچنان رو به بالا لاتین
۱۷۷۸
کارولینای شمالی Esse quam videri بودن بهتر از به نظر رسیدن لاتین
۱۸۹۳
داکوتای شمالی Liberty and union, now and forever, one and inseparable آزادی و اتحاد، الان و برای همیشه، یکی و جدانشدنی انگلیسی
۱۸۸۹
اوهایو With God, all things are possible با خداوند همه چیز امکانپذیر است انگلیسی
۱۹۵۹
اوکلاهوما Labor omnia vincit کار همه چیز است لاتین
۱۸۹۳
اورگون Alis volat propriis با بالها خودش پرواز میکند لاتین
۱۸۵۴
پنسیلوانیا Virtue, Liberty, and Independence تقوا، آزادی و استقلال انگلیسی
۱۸۷۵
پرتوریکو Joannes Est Nomen Eius نامش جان است لاتین
۱۵۱۱
رود آیلند Hope امید انگلیسی
۱۶۴۴
کارولینای جنوبی Dum spiro spero همچنان که نفس میکشم، امیدوارم لاتین
۱۷۷۷
داکوتای جنوبی Under God the people rule یعد از قوانین الهی، قوانین مردمی انگلیسی
۱۸۸۵
تنسی Agriculture and Commerce کشاورزی و تجات انگلیسی
۱۸۰۲
تگزاس Friendship رفاقت انگلیسی
۱۹۳۰
اوتاه Industry صنعت انگلیسی
۱۸۹۶
ورمونت Freedom and Unity آزادی و وحدت انگلیسی
۱۷۷۹
ویرجینیا Sic semper tyrannis این است فرجام ستمکار
لاتین
۱۷۷۶
واشینگتن Al-ki توسط و بخاطر چینوک واوا –
ویرجینای غربی Montani semper liberi کوهها همیشه آزادند لاتین
۱۸۶۳
ویسکانسین Forward رو به جلو انگلیسی
۱۸۵۱
ویومینگ Equal Rights حقوق برابر انگلیسی
۱۸۹۳
سپاس دوست عزیزکه این جمله انگلیسی رو به فارسی معنی کردی خودم میخواستم سرچ کنم که اینجا متن شمارودیدمIn God We Trust توکل ما به خداست????
انگلیسی به فارسی معنی کردی??
سلام دوست عزیز
خواهش میکنم
منهم از شما سپاسگزارم که نظرمو خوندین و خوشحالم که کامنتم برای شما مثمرثمر بوده است
یا حق
همیشه باید از آنجایی که هستیم شروع به لذت بردن و تغییر خودمان و زندگیمان بکنیم
مثلا ریز بین تر باشیم و نعمت ها و زیبایی های جهان را در همان جایی که هستیم ببینیم
مثلا اگر می خواهیم سفر به جاهای زیبا داشته باشیم اول بیاییم همون پارک های زیبای شهرمون را یکی یکی بریم، ببینیم، زیبایی هایش را تحسین کنیم تا جهان ما را به جاهای زیبای بزرگتری هدایت کند، اصلا اصل هدایت همین است.
اگر ما تغییر کنیم لاجرم دنیای ما هم تغییر خواهد کرد
انرژی مهمترین و بزرگترین چیزی است که در جهان وظیفه داریم از راههای مختلفی به آن برسیم و ازش لذت ببریم و به دیگران هم ببخشیم حالا این راه های بی نهایتی دارد و از آن طرف هم نشتی خیلی مهمه و باید سوراخ ها را بگیریم تا بیخودی هدر نره چون انرژی مقدس است و نباید هرجایی صرف بشه….
سلام
یک مورد دیگه اینکه باید حرکت کنیم باید شروع کنیم وقتی حرکت کنیم وشروع کنیم هدایتها هم خود به خود از راه می رسه ؛ من واقعا دارم نتایجش این کارم را می بینم خدایا شکرت
با نام خدای عزیزم
سلام استاد شجاع و قوی دلم
سلام دست خدا که برامون شدی فیلمبردار زیباییوعشق خدا
سلام دوستان ارزشمندی که شدین نمونه تعالی وجانشین خدا که دارین برخلاف جریان پر تلاطم افکار ی وباوری جهان حرکت میکنید .
خدایا شکرت عجب فایلی بود این قسمت استاد فکر نمیکردم این قسمت ۴۵با این نما ی زیبای خونه تون شروع بشه اما با چهره ی خداییتون و منزل زیباتون مارو مهمون عشق وتوحید کردید سپاسگزارم .
میدونید وقتی میشینید صحبت میکنید خود خدا داره بهم نشون میده کجاها قویم و کجاها ایراد دارم که باید کار کنم .داستان این قسمت برای من کنترل ذهن بوپ البته تمام قسمت ها همینو داره بهم میگه تمام قانون همینه که من بتونم تو همه لحظات از پس خودم وذهنم بر بیام و بتونم تربیتش کنم برام کار کنه .
به سادگی از درس های که داره خدا بهمون میده نگذرم نشون دادن زندگی این بندگان خدا بهمون داره میگه هر کی هستی هر چی هستی باش اما آدم باش انسان باش مطمئنی باش آدمیت تو برای تو همه چیز میاره .روابط خوب میخوای میاره دوستای عالی میخوای میاره سلامتی میخوای میاره ثروت میخوای چییییی میخوای بگو میاره واست .
یاد حرف لیلای شب خیز عزیز افتادم تو مدارت روی خدا کوک کن همه جهان برات کار میکنه و فقط بچه ها خوب باشیم همه چیز درست میشه .
تو شرایطی هستم که میدونم ایمانم فقط راهگشای کاره و توکلم وخدا میخواد ببینه چقدر با ایمان بهش میخوام پیش برم و چقدر پای تعهداتم موندم .
فقط میخوام به خدای خودم بگم خدایا صبر همراه با حال خوب بهم بده که تو هر شرایطی بتونم آرامش داشته باشم و در برابر ناملایمات صبوری پیشه کنم و بدونم که قرار نیست جایی رو تحمل کنم که دوست ندارم و متعلق به اونجا نیستم .
خدایا شکرت که این فایل بازم بهم گفت خیلی کار داری روی خودت طیبه جان هااااا خدایا من ادعا نمیکنم مار کردم فقط توکل داشتم اونم به سر سوزنی .
خدایا ادعا نمیکنم توحیدی م اما میتونم بگم اتصال به تو منو قوی کرده خیلیییی .
خدایا نمیگم بلدم اما تو راهنمای کار بلد منی که تو هر شرایطی راه رو بهم نشون میدی ومن به راهنمای درونم افتخار میکنم که دانسته هاشو بهم یاد میده .
خدایا نمیگم پرفکت شدم اما بهتر شدم و تو از حال هر بنده ات دانایی و شنوا به دعاهای آنها .
خدایا همیشه دستامو تو گرفتی تو همه جا کنارم بودی ومن نمیدونستم تنها کسی که بهش تکیه میکردم فقط تو بودی که اینقدررر تو دل طوفان های زندگیم درونم آرامشی عجیبی رو به وجودم تزریق میکرد .
حالا خیالم از قبل راحت تره چرااا چون من دیگه میدونم قانون چیه چون بیدارم کردی چون با خود ت آشنام کردی چون دیگه گمراه نیستم و چه کسی است که تو هدایتش کنی بخواد گمراه شه.
چه کسی که تو بخوای ببریش بالا پیش خودت بقیه نذارن آخه قربونت برم .
وبدون اذن تو برگی از زمین نمی افته .
سعی کردم به ندای تو لبیک بگم و تومسیر نجواهای ذهنم رو خاموش کنم نمیگم همیشه اما بیشتر با هدایت قلبم آروم شدم و به سمتش رفتم و نتایجم گواه همون هدایت درونم بوده .
خدایا شکرت ندارم خیلی رفته بالا به تضادهای خوردم که ایمان دارم سربلند آبنوس میام بیرون فقط باید بدارم مثل همیشه تو دست به کار بشی برام وخودم اینقدر به خودم فشار نیارم .
نمیدونم چرا این جملات رو نوشتم اما سعی میکنم شروع هر کامنت با خدا بنویسم و همیشه نتایجشم عالی بوده خداروشکر.
چقدرررر پنیر خدای من خدایا شکرت بی نهایت فراوانی و صلح وارامش هدایا هزاران مرتبه شکرت .
عاشق خودت و دستان مهربانتم الله یکتا و قدرتمندم .
عمق بی نهایت خوشبختی در خدا رو برای همتون آرزو دارم .
شاااد و در صلح باشید در پناه خدای حافظ
طیبه جانم سلام
عالی بود گلم
اره منم در شرایطی هستم که فقط ایمانم راهگشای کاره
همین که اینو درک کردیم و به هیچ چیز و هیچکسی متصل نیستیم
و فقط به خودش متصل شدیم
و داریم با تمام توان تا اونجایی که تکامل پیدا کردیم
ذهنمون رو کنترل میکنیم و حالمون رو خوب نگه میداریم
و فقط مدارمون رو روی خودش تنظیم کردیم
خدا رو هزاران بار شکرش که تا اینجا رسیدیم
و صددرصد بیشتر از این هم میریم طیبه زیبایم.
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
بانام خدای عزیزم
سلام طاهره جانم خدایا شکرت بازم لایک تو حیاط مون وقتی بالا پایین میپریدم وگفتم خدایااااا شکرت عاشقتم من خیلیییی خوبی .
من عادت کردم خدا بهم لایک بده خدایا عاشقتم من .
خداروشکر. عزیز دلم که تو مسیری فقط ادامه باید بدیم همین .
از اینکه نکاه زیباتون مهمون کامنت من شد خدا وشکر میگم .
در پناه خدای عشق
به نام خدای زیبائیها
اولش بگم که استاد عزیزم من هم دارم هدایت میشم.چطوری؟……با دیدن این سفرنامه و نگاهی جدید به موضوعات مختلف زندگیم.
استاد باورم شد که ارتعاشات افکار ما معجزه میکنه….وقتی این فایل اومد روی سایت گفتم بذار ببینم من هم هدایت میشم؟!
خدای درونم گفت نمیخواد تصویری دانلود کنی ، حجمش بالاست.ذهن چموشم گفت:به چه درد میخوره صوتی که نمیفهمی چیزی
۴۴ قسمت تصویری دیدی لذت بردی.
گفتم بگذار باز هم به خدای درونم گوش کنم که چشمم افتاد به تایم فایل و تعجب کردم ..معطل نکردم و فقط صوتی گوش دادم.
خدایا….
چه اتفاقی باید بیوفته که دیگه شک نکنیم و خودمون رو رها کنیم تا این جریان هر کجا خواست ما رو ببره.باور توحیدی یعنی همین.
چه تقارنی داره این فایل با رسیدن ایام محرم که شروع میکنیم به قضاوت ، اصرار بر عقایدمون به دیگران..این هم یه نشونه است.
در عمل نشون بدیم توی این ماه که به عقاید و اعتقادات هم احترام بگذاریم.اگه کسی جشن تولد بچه یک ساله اش بود بگذاریم
برای دردونه اش تولد بگیره.اگه کسی لباس رنگی پوشید با دست نشونش ندیم و زمانی که هیئت عزاداری خواست عبور کنه از سر
راهش کنار بریم تا حالش خوب بشه.
ما ایرانیها یه ضرب المثل داریم که علاقه ، علاقه میاره….احترام به عقاید هم احترام میاره.این هم نمونه روشنه قانونه.انگار قدیما
قوانین بیشتر رعایت میشد.
من به خانوم شایسته یه پیشنهاد دادم که روی فایلها اسم بگذارن….ولی فقط شماره میزنن….فایل ها اسم خودشون رو چه هدایت
شده پیدا کردن..من اسم این فایل رو میزارم ، بمب ،…چون مثل بمب ترکوندید.چقدر نکته چقدر درس.این از اون فایلهایی هست
که باید بارها و بارها گوش کرد.
باورم نمیشه این فایل رایگان باشه…به لطف پسر گلم با عزیز دلم داریم ۱۲ قدم رو استفاده میکنیم.میتونم قسم بخورم مطالبی که
توی این قسمت یاد گرفتم ۱۲ قدم رو میکنه ۱۳ قدم.دست مریزاد عباس منش….حالا میفهمم چرا این آهنگ رو با مضمون باور
توحیدی گذاشتید….واقعا تا حالا چه غلطی کردم که بخوام به کار دیگران کار داشته باشم…میدونم راه سختی رو رفتی ولی
چقدر ایمان آوردم که میگی نمیخوای ما سختی بکشیم….واقعا که باید پارو نزد
کسی آمد که حرف عشق روبامازد..دل ترسوی ما هم دل به دریا زد..به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی
چه دوره ساحلش ازدور پیدانیست..یه عمری راهه و درقدرت مانیست.
باید پارو نزد وا داد..باید دل رو به دریا داد…خودش میبردش هر جا دلش خواست..به هر جا برد بدون ساحل همون جاست
به امیدی که ساحل داره این دریا..به امیدی که آروم میشه تا فردا..به امیدی این دریا فقط شاه ماهی داره
به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره…..دل ما رفته مهمانی..به یک دریای طوفانی
باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد.خودش میبردت هر جا دلش خواست.به هر جا برد بدون ساحل همون جاست.
میدونم عاشق این آهنگی.عاشقتم.
مراقب خوبیهاتون باشید
سلام استاد عزیز
راجب این فایلتون دوتا خاطره جالب دارم یکیش مربوط به دوتا پست ایستاگرام و یکی هم مربوط به دوران راهنماییم هست .
بعد از اینکه پست غروب و کنار دریاتون رو دیدم خیلی لذت بردم مخصوصا پست غروب رو چندین بار دیدم و داشتم فکر میکردم ما از لنز دوربین انقدر داریم لذت میبریم ببین استاد و خانوادش که با لنز چشماشون و با احساسهاشون این مناظر رو میبین و حس میکنن چقدر درصد لذتشون بالاتر هست و زیبایی خالق رو بیشتر حس میکنن بعدش فایل کنار دریاتون رو دیدم و کامنتها رو خوندم جدی جدی استاد من هم بعضی از کامنتها رو درک نمیکردم و برام عجیب بود بگذریم شب شد و خواهرم اومد خونه اون از دوره هاتون استفاده نمیکنه فقط تو اینستا گرام شما رو دنبال میکنه نشسته بودیم یهو بهش گفتم دیدی استاد عباسمنش رو نذاشت حرفم تموم بشه سریع گفت اره دیدی لباس تنش نبود ، من و میگی شوک شدم?? من میخواستم راجب غروب زیبا صحبت کنم اون سریع راجب اون یکی پستتون حرف زد بعد برام جالب شد من کامنتها رو میخوندم انقدر تعجب میکردم خواهر خودم هم که انگار مثل اونها فکر میکرد. ازش پرسیدم واقعا به نظر تو عجیب بود ؟؟؟ گفت خوب اره
ازش پرسیدم چیش به نظرت انقدر عجیب اومد ???چون واقعا من نسبت به این قضیه خنثی هستم هیچ نظر خاصی ندارم وقتی نظرش رو برام توضیح داد متوجه شدم که اون روی کلمه استاد گیر داره نه روی اساس لباس نداشتن تو ذهن اون استاد همیشه با کت و شلوار تعریف شده .
و خاطره دومم مربوط به دوران راهنماییم هست یه دوست خیلی صمیمی داشتم که بهائی بود مامانم نمی گفت باهاش دوست نباش فقط تاکید داشت که خونشون رفتم چیزی نخورم ولی من نمیتونستم وقتی مامان دوستم با عشق و علاقه برامون غذا درست میکرد نخورم همیشه هر چی مامانش برای پذیرایی میاورد میخوردم ولی توی خونه راجبش حرف نمیزدم یه روز تو مدرسه زنگ ورزش یکی از بچه ها من رو کشید کناری و راجب دین بهاییت و نوع ارتباطاتشون یک سری چیزها گفت که من مخم سوت کشید یعنی حالم خراب شد و اون هم توصیه بسیار جدی کرد که با دوستم قطع رابطه کنم همه دوستم رو تحریم کرده بودن فقط من باهاش بودم که میخواستن من رو هم ازش بگیرن که البته برای یکی دو ساعتی هم موفق بودن . من یهو از دوستم فاصله گرفتم و رفتم تو ذهنم و درگیریها و گفتگوها شروع شد یعنی شروع کردم به فکر کردن راجب حرفهای اونها و واقعیتی که از زندگی دوستم دیده بودم و بارها در کنار خانوادشون بودم و روابطشون رو از نزدیک دیده بودم یکی دو ساعتی تو ذهنم کلنجار رفتم و بعد به این نتیجه رسیدم که حرفهایی که میزنن چرت هست و به انچه که من با چشمانم دیدم و به احساسی که وقتی در کنار اونها بودم و بسیار عالی بود اعتماد کردم و برگشتم سمت دوستم و بخاطر تغییر رفتار یکی دو ساعته ام ازش عذر خواهی کردم من رفتاری از اونها ندیده بودم که ازاری به من رسونده باشه و حتی ما اصلا راجب دینهامون باهم حرف نمیزدیم نه من میخواستم درستی دینی رو که خودم شناخت درستی ازش نداشتم و فقط به اسم مسلمون بودم رو به اون ثابت کنم نه اون میخواست بگه دینشون اونطوری که اونها میگن بد نیست بخاطر همین سالها باهم دوست بودیم . ???استاد یکی از ارزشهای زندگی من آزادی هستش امیدوارم خداوند من رو به سمتی هدایت بکنه که بتونم این رو بیشتر لمس کنم . خیلی دوستتون دارم همیشه شاد باشید???
خدایا شکرت
نمیدونم چندین و چند بار دیگه باید این فایل وببینم , فکر میکردم قضاوتم در مورد آدم ها خیلی کمتر شده,چون هر چقدر بتونم قضاوت کنم , کمتر در مورد آدمها قضاوت کنم, نشانه اینه که بیشتر داری به درون خودت نفوذ میکنه, کلا هر چقدر جلوتر میرم, بیشتر به این نتیجه میرسم, حذف آدم ها از ذهنت برابر با موفقیت بیشتر , حالا در هر زمینه ای , حتی با اینکه در رابطه عاطفی توپ باشی ولی اون طرف از ذهن تو حذف باشه.
وقتی آدم ها از ذهنت حذف میشه, یعنی چی , یعنی , چون دیگه به این فکر نمیکنی, چیکار کنم , با کی ازدواج کنم , چه شغلی برم, چی بپوشم, چه کاری پولش بیشتر و……که رضایت بقیه رو بگیرم و از طرفی دیگه حذف آدم ها درذهنم یعنی, وقتی سبک و روش زندگی ای که خودم با تحقیق بهش رسیدم , و فکر میکنم درسته, با خودم و مسیرم برم جلو, اگر اطرافیانم دیدگاه من و ندارند, نخواهم زور بزنم که اثبات کنم, دیدگاه من درسته , حالا این ممکن تو زمینه کارم , روابطم, پوششم و….. باشه
تجربه مهمونی دیروزی که من داشتم که بعد از 5 الی 6 ماه وارد جمعی شدم از نزدیکانم , که خیلی از لحاظ پوششی با من فرق داشتن , و شروع کردم تو ذهنم مسخره کردن و قضاوت اینکه اونها هم چنان اون عقاید و دارند , و این قضاوت ناخودآگاه بود, و وقتی منجر به بحث بیرونی شد, اون موفقع بود که فهمیدم , باید رجوع کنم به خودم , چون ایمان دارم من هم که دارم شرایط و رفتار آدم ها با خودم و خلق میکنم, با باورهام , بعد که اومدم خونه, با اینکه من روز33 هستم و از خدا خواستم هدایتم کنه, بهم گفت بروروز 44 که با خوندن نوشته های فوق االعاده الهام و احسون عزیز برام بیشتر قابل درک شد.
این هم بگم که در مورد قضاوت خیلی بهتر شده ام , و شاید بیشترش هم به خاطر مهاجرت است , چون من کلا آدم های سیگاری و کسایی که مشروب میخورند و یا اصلا هر رفتاری که به ظاهر عرف جامعه ناپسند بود از کسی میدیدم, کلا اون آدم و از زندگیم پرت میکردم بیرون , حتی اگر ازنزدیکانم بود , با اینکه اون آدم هزاران نکته مثبت داشت , حذفش میکردم
استاد چقدر قشنگ گفتید که در مورد اون چیزهای که مشترک بودیم افکارمون صحبت کنیم , من عاششششقتم
استاد خیلی سپاسگزارم که به حرف احساست گوش کردی و اومدی با ما در مورد آمیش ها بیشتر صحبت کردی
خدایا من عاشششقتم , خدا شکرت به خاطر این همه آگاهی و این مسیر لذت بخش
میدونین وقتی آدم ها رو از ذهنمون حذف میکنیم , کلی از نجواهای ذهنمون ساکت میشه, بچه ها فکر کردید به یک دقیقه تون , تو این یک دقیقه , چندین بار ذهن میره سمت فکر کردن به آدم های دیگه , این همون نشتی که استاد میگه ها , و کلی از انرژی مون و میگیره, خود من یادمه , به صورت وحشتناکی ذهنم درگیر آدم ها بود, ازهمکار و دوست و پسر خاله و دختر خاله و فامیل , ولی الان که فکر میکنم, واقعا خدایا شکرت , خیلی کمتر شده این درگیری ذهنی من با آدم ها , در مورد اینکه فلانی ازدواج کرد اینجوری بوده, ثروتمند اینجوری بوده , پولش و اینجوری بدست آرده , اون یکی که دینش فلان , یا فلان لباس و میپوشه , اینجوری, ااااااا خدای من , واقعا شکرت , واقعا به خودم افتخار میکنم, که این همه تغییر کردم , و واقعا الان اون درگیری ذهنی که من با بقیه داشتم و این همه از انرژی خودم و از بین میبردم , خود به خود خیلی کمتر شده , خیلی بیشتر داره صرف خود سازی درونم , و افزایش مهارتهام میشه, من اصلا متوجه این تغییرات نشدم, الان که دارم مینویسم, و یاد گذشتم افتادم, خدای من , واقعا استاد درست میگه , اصلا نمیفهمیم اینقدر نرم و راحت انجام میشه, حذف آدم ها از ذهنمون, چه از لحاظ اینکه برای اونها زندگی نکنیم, و از این لحاظ قضاوت نکنیم, یک بازی برد برد , چون حجم زیادی از ذهن خالی میشه, و اینجاست که شهود شکوفا میشه, اینجاست , که صدای قلب و میشنویم , اینجایی که درک میکنیم خود آدم ها هم دستهای خداوند هستند, که هستن, نعمت هستن , حتی اگر برای تو تضاد ایجاد کنند, چون اگر این نعمت ها نیان , که من چطوری خواسته هام و بفهمم, برای همین حتی آدم های اشتباهی و نعمت میدونی , و رفتارشون و قضاوت نمیکنی , و بر میگردی به درونت, و هی رشد و رشد و رشد و, آدم های فوق العاده و فوق العاده تر , فصل جدید زندگی , سعی به درک بهتر ,زندگی نکردن برای دیگران , و نقد نکردن بیشتر , و تجربه بیشتر ذهن آرام و تجربه شهود و شکوفایی بیشتر, بی نهایت لذت بخش.
استاد عزیزم, خانم شایسته , عاشقتونممممممممممممممممممم
خدای من سپاسگزارم به خاطر این همه عشق
سلام
می خوام بگم استاد جون مرسی
مریم جان مرسی
خدا جون مرسی
خداجون چه سایت خوبی
چه راه خوبی
چه کار خوبی
خدایا شکرت
به مسجد رفتم صدای اذانش خوب بود نمازش خوب بود حتی دعایش خوب بود…
اما بعد از دعا گفت مرگ بر دیگران….مرگ بر دشمن خدا … همه باید مثل ما شوند….آخرش را دیگر دوست نداشتم …
آخر خدای عاشق با دشمنی چه کاری دارد…. به محفل روشنفکران شهرمان در کافه ای لوکس گریختم حرفهای قشنگی می زدند از آزادی بیان و زیبایی های تمدن و فرهنگ عجم …. شیفته کروات و حرفهای لوکس شان شدم…. گفتم خوب است با اینها همسفر و همراه می شوم… در راه یک مرد عرب را دیدم از سرزمین همسایه آمده بود چند روزی در مسیر پیاده روی اربعین کربلا میهمان خانه اش بودم خیلی با عشق و عزت از من پذیرایی کرده بود
من عاشق حسین بودم او هم عاشق امام رضا … دلش می خواست به زیارت برود من هم دعوتش کردم. می خواستم به پاس میهمان نوازی اش زیبایی های شهرمان را به او نشان دهم . اما دوستان جدید روشنفکر او را از شهر بیرون کردند… گفتند سرزمین ما آریایی است حضور مرد عرب نه…. من از رفتارشان بدم آمد از کارشان خجالت کشیدم..از راه آنها هم جدا شدم…..
من هیچوقت چادر اجباری را نمی پسندیدم اما رضا شاهی که به زور چادر از سر می کشید راهم دوست نداشتم….
من امر به معروف واعظ شهرمان را دوست نداشتم اما حرفهای غرور آمیز و نژاد پرستانه روشنفکر شهرمان هم که همسایه هایش را مسخره می کرد و آنها را عقب افتاده می خواند دوست نداشتم….
نیمی از مردم شهر به دنبال واعظ شهر می دویدند و شعار مرگ بر دشمن خدا سر می دادند…. و نیم دیگر که آنها عقب مانده می خواندند و می خواستند آنها را از شهر بیرون کنند…
من این وسط مانده بودم…..کدامین راه حق است کدام راه باطل؟
خدایا شکرت
دیده ام باز شد چشمم روشن
خدایا شکرت
سلام به استاد نازنینم و بانوی دوست داشتنی و دوستان عزیز. اینو قبلا نوشته بودم که چون توی یه خانواده ی به شدت مذهبی بزرگ شده بودم به دخترم هم خیلی برای حجابش گیر میدادم و حسابی خودم و اون اذیت میشدیم تا اینکه یه روز دخترم حرفی رو که توی این فایل زدید رو زد، گفت خدا مگه خودش توی قرآن نگفته که در دین هیچ اجباری نیست، و من چون اون عقیده ها در پوست و خون و استخونم نفوذ کرده بود اون آیه رو جور دیگه برداشت میکردم و گفتم که این مدلی که من میگم درسته و خودمو عقل کل میدیدم ?ولی دخترم همچنان به روش خودش ادامه داد و میده ???وبعد از مدتی که با استاد همراه شدم دیگه کلا دست از تغییرش برداشتم ولی بیرون که میرفتیم یه مقدار نگاه مردم در مورد تیپ دخترم آزارم میداد چون دقیقا بر عکس همیم ?بعد اون روز که اون فایله اومد که دیدم استاد و مریم جونم رفتند با اون خانواده کانادایی که مشغول فوتبال بودند صحبت کردند و لباس تنشون نبود دوباره همون افکار البته با شدت خیلی کمتر به ذهنم هجوم آوردند که این روش آخه گناه نیست؟… و با خودم گفتم این طور نمیشه آخه تا کی میخوای توی نادونی باشی، رفتم آیه های مربوط به حجاب رو پیدا کردم و خوندمشون برام خیلی جالب بود که تازه متوجه منظور خدا میشدم که خدا گفته بود بهتره حجاب داشته باشید و واجب نکرده بود، حتی ننوشته بود که گناه هست و خدااااای من یه چیز دیگه که خیلی برام جالب تر بود این بود که آخر آیه از کلمه ی غفور و رحیم استفاده کرده بود دیدم ای دل غافل، که این همه سال چه زجری کشیدم و چه زجری دادم ??????از خدا میخوام که هدایتم کنه، عاشق این طرز فکرم که استاد میگه هر کسی با هر طرز فکر و عقیده ای باید آزاد باشه. خدا رو شکر که کم کم داره یخ ذهنم باز میشه و دارم خودم میشم. متشکررررم مهربونا?????