https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/08/abasmanesh-26.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-08-30 10:06:152024-08-20 18:40:31سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۷
300نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بچها امروز جمعس و من بسته راهنمای عملی به رویاهارو دوباره دوره کردم نصفشو هفته قبل دوره کرده بودم نصفشم این هفته وسط هفتهام فقط فایلهای ثروت و رایگانو میبینم راسیتش یه مسئله ای خیلی به من انگیزه داد که این کامنتو بذارم و اون این بود که من امروز اولین لایکمو از استاد بابت کامنت قبلیم گرفتم و وقتی دیدم استاد کامنتمو لایک کرده باورتون نمیشه دراز کشیده بودم و پاشدم و تو اتاقم بالا پایین میپریدم از خوشحالی انگار تیم ملی دعوت شده بودم به خاطر اینکه من تو ذهنم ساختم این هدفو به خاطر اینکه فهمیدم تغیر مدارمو میدونم وقتی کامنتم لایک میشه به فرکانس خونوادم نزدیک شدم و دارم هم مدارشون میشم یا بهتر بگم صدق بلحسنام قویتر شده بچها من جدیدا دارم یه کارایی میکنم مثلا بجای اینکه تو اینستا بقیرو فالو کنم اومدم بچهای فعال سایتو فالو کردم تو خود سایت چجوری؟ روی اسم هر کدوم از بچهای سایت که میخایم میزنیم میاد رو پروفایل شخصیشون بعد روی گزینه( زمانی که ………..در سایت پیامی قرار میدهد، به من ایمیل بفرست.) کیلیک میکنیم و بعد فعالیت های اون دوست عزیزمون به راحتی میتونیم دنبال کنیم من میدونستم سایت یه همچین امکانیرو داره ولی تو مدارش قرار نگرفته بودم که ازش استفاده کنم و اینم یه نشونس که من مدارم بالاتر رفته جدی چرا بیام وقتمو صرف اینستا کنم چرا نیام کامنت بچهارو بخونم چرا بشینم همه فوتبالارو ببینم چرا نیام بستهایی که خریدمو دوره کنم بچها امروز۱۷ ساعت تو اتاقم بودم تو زیر زمین خونمون و فقط فایل دیدم و کامنت خوندم و کامنت نوشتم و تشکر گردم از بچها بابت کامنتهاشون فقط برا ناهار و شام رفتم بالا خداشاهده انگار ده دقیقس تو یه اتاقمم انگار امروز بهترین تفریح های دنیارو کردم و واقعا همین بوده اینقدر که به من خوش گذشت امروز مخصوصا اون موقع که رفتم موزه راک اند رول چقد حال داد با استاد گیتار زدم با خانم شایسته رفتم کنسرت اون قایقهای زیبارو دیدم چقدرررررررررر ثروت زیاده خدا چقدر ادم دیدم که عاشق کارشون بودن و بهم متذکر شدن که محمد تنها راه موفقتت از مسیر عشقت میگذرها حواستو جمع کن چقدر اون ماشین که از سقف اویزون بود قشنگ بود چه لباسهای قشنگی ببین ادم از یه پیاده رویه ساده ولی همراه با عشق به چه زیباییهای بیشتری هدایت میشه الان ساعت ۱ شبه ومن ساعت ۸ صبح بیدار شدم اصلا خوابم نمیاد دلم میخاد تا صبح کامنت بخونم یه حس ذوقی تو دلمه انگار تمام هدیهای دنیارو امروز دادن بهم دلم نمیاد این کامنتو تموم کنم دستم هی تایپ میکنه استاد ته ریشم بهت میاد استاد عاشق اعتماد به نفستم من برم چندتا کامنت لایک شده بخونم فعلا
تو قسمت قبل یک جایی گفتم که: یادته استاد ( مریم جان ) منو یاد چه گذشته ای چه دورانی انداختی
زمانی که بسکتبال و جاستین بیبر و گیتار شده بودند دنیای زیبای نوجوانی من
وای خدای من، خب میدونی چه اتفاقی افتاد؟! لحظه های بعد
اوووم، همون روز که کافه بودم تقریبا بعد از 20 ساعت از ارسال فرکانسی مشخص با احساس خودش که یک احساس عالی، بود واقعیتش بعد از کلمه ی عالی دنبال کلمه ای بودم که اون احساس عجیب! را بیانش کنم اما خب خدای درونم ( که عاشقشممم ) چیزی که باید توسط من را بگه میگه پس حتما اینم جز همون فرع هاست که لازم نیست بدونم.
اوکی!
اتفاقی که افتاد این بود! یک شاه پسر که 8 سالش بود و بسیار خوشگل، موهای رنگ زرد و کوتاه شده و با پوستی سفید و خوش عطر و یک لب خندون و یک حس + لیاقت و ارزشمندی + جلوی من با بابای خوشتیپ ترش ظاهر شد
چه لباسی پوشیده بود؟
یک تی شرت بزرگ و با طراحی استثنایی هنرمندانه سفید و پایینش چهارخونه ی زرد و سیاه و هارمونی عالیی با شلوار و کفشش داشت
اما چی نوشته بود روی جلو و پشت پیراهن؟
هه، دقیقا دقیقا خودشه
bieber
و یک ور دیگه اش
البوم معروف و #هدف دارش به اسم، Purpose
و چند ساعت قبل یا بعدش یادم نمیاد، چی را شنیدم؟
بارها و بارها اسم بسکتبال
یک سوال پیش میاد؟ محمد؟ جانم آقا
چرا تا قبل از #توجه کردن به این بازی و مرور خاطراتت در اون دوران که این ورزش را دنبال میکردی اصنن انگار نه انگار چیزی به این اسم وجود داشت؟؟
امروز قبل از اینکه دوباره برم کافه، یک دفعه یاد یک چیزی افتادم یک آگاهی که ذهنم دستور مرور دوباره اش را داده بود
تنها چیزی که یادم بود ازش: تلگرام | پیام های شخصی من | مراحل و دریافت
رفتم به اینکه این پیام را پیدا کنم ولی چشم دلم به پیامی دیگه روشن شد! ” هدایت ”
پیامی بود بسیار زیبا از دستی از دستان خدا به اسم آیدا جان نجفی که هرر وقتی یادمه به پیام های او خداوند یکتا هدایتم کرده، اون احساس ماجراجویی و کاراگاهی و حماسی من را فراتر از همیشه برده
دوست دارم این پیام را با کمال میل دوباره بنویسم و بخوانم و بخوانم و بخوانم تا بیشتر درک کنم و سپس طی مسیر تکامل و موندن پای تعهدم از خدا بخوام که کمکم کنه و شجاعت و ایمان و اراده ی قوی تری بهم بده که بتونم در عمل هم مثل عمل کنم
دوستان!!
لقمه آماده است! یا بهتره بگم لقمه ها فقط باید خورد و لذت برد. شاید باورم نشه ولی محمد ( شما = اول شخص ) دقیقا همین سخت ترین مرحله است
اینکه باور کنی همه چییی هستتت بخداااا هستت فقط نباید خودت با افکارت با باورهات با کانون توجه ات جلوی این نعمت های بیشمار و بی نهایت را بگیری. همین
و زمان میخواد و بها میخواد و اینکارو انجام میدم و دارم انجام میدم به امید خدا
هر روز کافیه یک وقت بذارم و بگم که همه چیز هست
همه چیز برای موفقیت در هر کاری و ثروتمند شدن هم همینطور وجود داره درونِ من دررون توی مقدس
JUST B E L I E V E IT and JUST DO STH
قبل از اینکه پیام آیدا جان را بنویسم میخوام از چیزی بگم که امروز برای اولین باررر اونم در این کامنت و قسمت ارزشمند اتفاق افتاده!
برای اینکه بدونید این اتفاق چیه میخوام یک قسمت از راهکارهای حل مسئله را که در جواب سوال
” چگونه رسالت شخصی خود را پیدا کنیم ” بود را بنویسم
یک نفسسس عمیقققق
یک لبخند
یک خداروشکر بلند با تمام وجود ارزشمند
+
موضوع این است که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم …
پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشف علائق، وجود دارد و آن” حرکت برای امتحان ناشناخته ها” و ” مواجه شدن با چالش های جدید” است. زیرا #تجربه هر کدام از این ناشناخته ها، موجب کشف بخشِ دیگری از توانمندی ها و علائق مان می شود که از آن بی خبر بودیم و تازه با اطلاع از آن است که واضح تر می دانیم که اصلا چه می خواهیم! و قرار است چه تجربه ای برای خود بسازیم!
این جهان مادی، فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد آوردن و کشف آنها ساخته شده. زیرا ما با توانایی های نامحدودی به دنیا آمده ایم اما تک تک این توانایی ها وقتی به خدمت مان در می آید که در دل ناشناخته ها حرکت می کنیم. ماجراهای جدید را امتحان می کنیم و سپس قدم به قدم هدایت می شویم.
…
رسالت ما در هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمی مقرر بر آن است تا به کمک هماهنگی با آنها، از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخر ما شده، بهره ببریم و این کار فقط با ورود به دل تجارب ناشناخته هایمان صورت می گیرد.
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است. رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه های مشخص به سمت مان می آید. رسالت ما تشخیص این نشانه ها و جدیت در عمل به آنهاست تا قدم به قدم هدایت شویم…
رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.
ممکن است پختن یک غذای جدید باشد، یا دوختن یک لباس به شیوه ای جدید یا کشیدن یک نقاشی یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوه ای خاص یا کم کردن وزن یا تجربه یک شغل جدید یا ایجاد یک تغییر کوچک در کسب و کار کنونی یا داشتن سفری کوتاه، خواندن یک کتاب جدید، آموختن یک زبان جدید، مهاجرت به یک شهر یا کشور جدید، و یا مثل الان نوشتن و بازگو کردن این قسمت از راهکارها
برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمان مان را برای انجام کارهایی رشد می دهد که هیچ شناختی درباره شان نداریم
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باور ما را برای حل هر مسئله ای رشد می دهد که ممکن است در قدم های بعدی با آن مواجه شویم.
برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، توانایی حل مسائل را به ما می آموزد، ما را برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسورتر می سازد و دامنه تجارب مان را گسترش می دهد.
رسالت همه ما تجربه نعمت های متنوعی است که در این جهان آفریده شده. زندگی یک مسیر زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما را رشد می دهد و از ما انسان بهتر و شادتری می سازد.
با برداشتن هر قدم در مسیر تجربه خودت و ناشناخته های زندگی ات، بخش تازه ای از توانایی های وجودت کشف می شود که تا قبل از آن هرگز فرصت ظهور نیافته بود. به همین دلیل، به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگری با توانایی های دیگری می شوی، که متفاوت از آدم قبلی است.
رسالت و هدفی که مدام به دنبالش هستی، از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی می گذرد که هر بار با دیدن یک نشانه شروع و به وسیله حرکت برای عمل به آن نشانه، ادامه می یابد.
علاقه ای که به دنبالش هستی، در مسیر تجربه ناشناخته هایی کشف می شود که با آنها مواجه می شوی.
ممکن است ایده ای به ذهنت برسد و انجامش دهی که دوستش داشته باشی و آن را به عنوان هدفت انتخاب کنی.
لبخند و احساس پاک و مقدستان را احساس میکنم
میدونم میدونید که دارم رسالتم را انجام میدم در این لحظه
نشانه را سه روز قبل جدی گرفتم همون جا همون لحظه شروع کردم به اجرا و توحید عملی این ایده امروز بعد از 4 روز دیدم که خدا توسط بنده اش استاد جان برام مهر تاییدی گذاشته و فردا ( چند ثانیه بعد ) توسط همین دست یا دیگر دست های بینظیرش مهر تاییدی دیگه
این اتفاق ” تجربه ی جدیدی ” هست که در حال بودن و احساس کردنشم با تمام وجودم
اولین باریه که تو تاریکی مطلق بدون اینکه کیبوردم را نگاه کنم دارم تایپ میکنم وای خدای من واییی
وای خدای من خدایااا شکرتتت میدونییی دارممم میبینم که دقیقا چطوری هر کلمه ” خلق ” میشه
چطوری کلمات توسط تو خدای درونم ” معنا ” پیدا میکنند
واقعا دارم مینویسم دارم خلق میکنم دستام، انگشتام دارن تکون میخورند دارم احساس میکنم خدا داره تکونشون میده و میبره به سمت حرف درست
حالا فکرشو کن خلق هر انسان خلق من خلق شما
خلق زمین و آسمان ها و کهکشان ها و ستاره ها و این جهان : آفرینش
wOOOoooo
حالا میدونم با این تجربه میخوام ادامه اش بدم چطور”
وقتی متوجه شدم که قدمی که بهم گفته شد را دودوتا چهارتا نکردم و فاصله ی ایده تا عمل صفر بود! خودشه!
باید همیشههه اینطور باشم
+
خب فکر میکنم زمانش رسیده که پیام آیدا را بنویسم:
قانون چنتا کلمه کلیدی داره: انرژی، احساس، افکار، باورها، توجه و فرکانس
ی بار کل قانون رو با هم مرور میکنیم:
خدای مهربان یک انرژیه که کل جهان از اون آفریده شده، و در تمام جهان در حال حرکت و جریانه. حتی در درون بدن ما. هر چیزی درین جهان ی شکل و نمودی ازین انرژیه. خب سوال اینجاس این انرژی چطوری داره
تغییر شکل میده و به چیزای مختلف تبدیل میشه؟ این انرژی با افکار و باورها و توجهات ما قالب میگیره و احساس ما باعث میشه این قالبهای انرژی به ماده تبدیل شه و در عالم فیزیکی نمود پیدا کنه و وارد زندگیمون بشه. پس آفرینش در احساس ما اتفاق میفته.
میتونید کل جهان رو بصورت مدارهای تودر تو تصور کنید که افکار، باورهای غالب و توجهاتمون مارو در مداری قرار میدن که درون مدار ی سری شرایط و اتفاقات و ادمهایی مخصوص اون مدار هست و متناسب با افکار و باورها و توجهات ماست .
از نظر علم فیزیک جهان مثل یک دستگاه ترجمه کننده فرکانسه که ازذهن ما فرکانسها رو دریافت میکنه و بعدش اون رو ترجمه میکنه و بصورت اتفاقات و شرایط و ادمها وارد زندگیمون میکنه. این فرکانسها
از ذهن ما ب واسطه افکار و باورها و توجهاتمون به جهان ارسال میشه، و اون چیزی که این فرکانسها رو نشون میده احساس ما هست. ما از روی احساسمون میتونیم بفهمیم که در هر لحظه و در برخورد با هر موضوعی چه فرکانسی رو داریم به جهان ارسال میکنیم.
خب پس الان متوجه این موضوع شدیم که در واقع
احساسات ما خاالق زندگی ما هستن. خالق شرایط و اتفاقات و آدمهایی که وارد زندگی ما میشن، هستن. پس باید بریم سراغ احساس سازی. چیزی که منجر ب بوجود اومدن احساسات مختلف در ما میشه، افکار و باورها و توجهات ما هست. و ماباید شروع کنیم به
کار کردن روی افکار و باورها و توجهاتمون تا احساسات سازنده ای بسازیم که منجر به آفرینش خواسته هامون بشه. که تو قسمتهای بعدی، بحث افکار و باور و توجه رو برای احساس سازی توضیح میدم. و الان بحث احساس آفرینش رو یکم بیشتر توضیح میدم.
منظور از احساس، صرفا حال خوب و خنده و خوشگذرونی نیس. منظور احساسیه که از ساخت باورها ناشی میشه و سرشار از امید و ایمان و آرامش و شادی و عشق و ثروت و خوشبختیه. احساس خوب تک تک اینهاس.
اینجا ی فرمولی ایجاد میشه با این عنوان که: احساس؟ = اتفاق ؟
مثلا در مورد مسائل مالی فرمول اینجوری میشه: احساس ثروت = اتفاق ثروت
احساس ما نشون میده که این انرژی چطوری داره شکل میگیره. وقتیم که با باورسازی یا توجه سازی به احساس آفرینش
برسیم (به همون احساساتی که بالا نوشتم) قانون رهایی خوبخود اتفاق میفته. چون رهایی در واقع یعنی رها شدن از غم و نگرانی و استرس و ایمان داشتن به اینکه میشود، هست . ک همین موضوع باعث حضور در لحظه و لذت بردن از لحظه ب لحظه زندگیمون میشه.
تمام تمرینات شکرگزاری و تجسم و نوشتن و تمرنیات دوره های مختلف از جمله روان شناسی ثروت ? اگر مارو به احساس خوب، احساس ارامش و شادی و ایمان میرسونن، اگر مارو به احساس ثروووووووووت میرسونن، به احساس داشتن و اومدن و بیشتر شدنش میرسونن، یعنی داریم راهو درست میریم. والا تکرار باور یا تمرینی که به ما احساس خوبی نده سرکارمون گذاشته.
و یه نکته مهم اگر به قانون ایمان داشته باشیم؛ میدونیم که با تکرار باورها، الگویابی و سرچ ثروت و انجام تمرینات دیگه، این انرژی داره بصورت خواسته هامون شکل میگیره و همین کافیه برای اینکه به احساس آفرینش برسیم. چون با اینکارها داریم فرکانس میفرستیم و میافرینیم. اگر به ایمان به این موضوع برسیم، مطمئنا به این احساس آفرینش هم میرسیم.
قسمت اول: افکار
افکار ما به ?دسته تقسیم میشوند: ?.افکار صوتی یا گفتگوهای درونی، ?.افکار تصویری و ?. سناریوسازی که برای اتفاقات پیش نیومده تو ذهنمون سناریو میسازیم. این ترکیب مورد ?و? میشه و میشه سینمای ذهن ما. ویدئوه دیگه. خخخخ
کاملا مشخصه که افکار ما احساسات مارو ایجاد میکنن. و این احساسات خودش باعث تولید افکار جدید میشه که این افکارم ب نوبه خودش باعث تشدید اون احساس میشه. ریشه این افکار یا در اتفاقاتیه که اخیرا ب وقوع پیوسته یا در موضوعاتیه که برای ما اهمیت داره. و نوع این افکار به باورها و توجهات ما بستگی داره. گفتگوهای ذهنی ما براساس باورهامون صورت میگیره
چون ما از عینک باورهامون داریم دنیارو میبینیم و بررسی میکنیم.افکار تصویری و سناریوهای ذهنی هم همینطور. در مورد توجه هم موضوعاتی که بهشون توجه میکنیم به گفتگوهای درونی / افکار تصویری/ سناریو تو ذهنمون تبدیل میشه. پس برای اینکه بتونیم هر سه مدل این افکار رو مدیریت کنیم تا همواره در احساس خوب باشیم باید باورسازی و مدیریت توجه رو یاد بگیریم که در قسمتهای بعد
توضیحشون میدم. ی مثال میزنم. همین باور که بدونیم هیچ تقدیر و سرنوشت از قبل نوشته ای وجود نداره و حتی یک ثانیه بعدمون هم مشخص نیس و با احساسات و فرکانسای لحظه الانمون داره شکل میگیره، اون وقت فقط سناریوهای خوب میسازیم و احساس خوب رو تجربه میکنیم.
اگر بدونیم مسیر پیش رومون ی تابلوی سفیدیه ک مدادرنگیا دست خودمونه و نمیگم که خودمون میتونیم! نقاشیش کنیم، بلکه میگم خودمون باااااااااید نقاشیش کنیم، ایا بازم سناریوهای چرت و پرت میسازیم؟ یا وقتی باور به فراوانی داشته باشیم ایا تو گفتگوهای ذهنیمون بازم میگیم کم مصرف کن، مواظب باش تموم نشه؟؟!!!(این گفتگوی ذنی قطعا احساس مارو بد میکنه و ما احساس تموم شدن میکنیم.)
قسمت دوم : باورها
باورها در واقع افکاری هستن که میلیونها بار در ذهن ما تکرار شده و ما اونارو بصورت قوانین و چهارچوب پذیرفتیم. باورها در واقع برنامه ریزی ذهن ما هستن که افسار زندگی مارو بدست گرفتن.
باورهای ما هستن که کنشها و واکنشهای ما رو تعیین میکنن. حرفا، رفتارا، عادتها و تصمیم گیریهای ما از روی باورهای ما انجام میشه. این باورها هستن که افکار مارو تعیین میکنن، کانون توجه و تمرکز مارو تعیین میکنن، احساسات مارو تعیین میکنن و درنهایت فرکانسهای مارو میسازن. که این فرکانسها بصورت اتفاقات و شرایط و آدمها وارد زندگیمون میشه.
خب تا اینجای کار متوجه اهمیت باورها شدیم. یکی از راههای رسیدن به احساس آفرینش ، ساختن باورهاست. هر باوری که در ما ساخته شه خودبخود احساسمون رو خوب میکنه و
ب اون احساس آفرینش میرسیم. اصلا راه اینکه بدونیم باور داره شکل میگیره یا نه احساسمونه. مثلا اگر تکرار باورها مارو ب احساس عالی میرسونن ب احساس داشتن، شدن و اومدن و اتفاق افتادن میرسونن یعنی دارن ساخته میشن. اگر باور ساخته بشه احساس خودش اتفاق میفته پشت سرش. چون ریشه احساس در افکار و باورهاست. در واقع احساس یعنی باورهایی که تثبیت شدن و جون دار شدن.
خب بریم سراغ باورسازی که باید به توجه سازی و احساس سازی منجر بشه (تو قسمت بعدی رابطه بین باورها و توجهات رو توضیح میدم)
1
اول از همه باید ذهنمون رو شخم بزنیم و تمام باورهای محدود کننده مون رو پیدا کنیم. این باورها، باورهایی هستن ک به ما
احساس بدی میدن. ب ما احساس ضعف و ترس و نگرانی میدن. عموما این باورها رو از روی ارزشهایی که بهشون پایبندیم، گفتگوهای ذهنی، تصاویری که مدام تو ذهنمون
حرکت مکینه و بک گراندی که روی ذهنمون نصبه میتونیم پیدا کنیم. گاهی انقدر با ما یکی شدن که فکر میکنیم همین طبیعی و عادیه! ما همیشه باید اینکارو بکنیم و باورهای محدود کنندمون رو پیدا کنیم تا بهتر و بهترشون کنیم.
2
حالا باید برای این باورهای محدود کننده ای که پیدا کردیم باورهای قدرتمندکننده بسازیم. یعنی باورهایی ک به ما احساس خوبی میدن. احساس آرامش و شادی و قدرت میدن.
احساس عشق و ثروت و خوشبختی میدن. البته گاهی فارغ ازینکه باور محدودکننده داشته باشیم یا نه، برای رسیدن ب ی سری از اهداف و خواسته ها باید باورهای قدرتمندکننده هماهنگ با اون خواسته بسازیم تا محقق بشه.
موارد ?و? عمدتا ذهنی هستن و تغییراتی هستن که باید در دنیای درون ما اتفاق بیفته. در واقع اینا پایه های باورسازی هست.
حالا بریم سراغ مواردی که عملی تر و بیرونی ترن.
3
کنترل ورودیها. ما هم باید به ذهنمون ورودیهای مناسب بدیم که باعث ایجاد و تقویت باورهای قدرتمندکننده در ما بشه
(که در قدمهای بعدی توضیح میدم) و هم باید جلوی تمام ورودیهای نامناسب که باعث ایجاد و تقویت باورهای محدود کننده در ما میشن رو بگیریم. شبکه های اجتماعی، تلویزیون،
دوست، همکار و هرچیزی که تو زندگی ما هست و باورهای محدود کننده رو تایید و تقویت میکنه، باید از زندگمون حذف کنیم. البته کنترل ورودیها در راستای کنترل تمرکز و توجه هم هست که در قسمت بعد توضیح میدم.
4
ی راه بسیار مهم ساخت باور گوش دادن به فایلای صوتی هست. باید ذهنمون رو بمباران کنیم.
دسته اول فایلای استاده: بعداز چندباری ک به محصولات گوش میدیم و مینویسیم و مفاهیم رو درک میکنیم
و قانون رو میفهمیم و باورها رو از توش پیدا میکنیم دیگه صرفا نباید برای یادگیری و کشف کردن چیزای جدید باشه. باید همزمان با گوش دادن باورسازی هم بکنییم . باید همزمان با استاد باورهارو تکرار کنیم، تایید کنیم.
براش مثال بزنم. استدلال بیاریم. در واقع ی گفتگوی دو نفره بین ما و استاد صورت بگیره. و با این روش علاوه بر باورسازی و توجه و ارسال فرکانس، فرآیند گوش دادن به فایلا رو هم زنده تر و لذت بخش تر میکنیم.
دسته دوم فایلای ضبط شده خودمونه. روشهای متنوعی برای گوش دادن به این فایلا وجود داره.
+یکیش گوش دادن ب فایلا موقع انجام کارهای روزمره و کارهای مختلفه و تکرار کردن و استدلال اوردن واسشون و مرور کردنشونه.
+یکیش اینکه یگوشه دنج و اروم بشینیم و بزاریم پخش شن و همراه با مدیت(مخصوصه خودمه خخخ) تصویرسازیشون کنیم.
+ برای دوره ثروت ? ی راهش اینکه همزمان با سرچ و دیدن ثروت و فروانی تو اینترنت گوششون بدیم.
این روش ثروت رو خیلی برامون ملموس و قابل درک میکنه. خیلی قشنگ ربط باورها ب ثروت رو میفهمیم و درک میکنیم. انگار باورهاتو در عمل میبینی و بیشتر باورشون میکنی. باید انجامش بدین تا درک کنید چی میگم!
5
حالا میرسیم به باورسازی در عمیقترین سطح ممکن. اینجوری تصور کنید که ذهن ما چندتا لایه داره و ما باید از سطح بیرونی حرکت کنیم و
این باورها رو به سطح زیری ذهنمون و اون لایه های عمیقتر برسونیم. باید باورهای ما به لایه های زیری ذهنمون هم برسه. همتووووووووون تجربه کردین وقتی رو باورهاتون کار میکنید هرچی زمان میگذره باورها رو
ی جور دیگه درک میکنید. ی جور دیگه لمس میکنید. اینجا اتفاقی که میفته اینه که باورها از سطح رویی ذهن ب سمت سطوح داخلی ذهن حرکت میکنن و رفته رفته درک ما بیشتر میشه. تو مرحله قبل یعنی با تکرار باورها
چون داریم حرفای قشنگی میشنویم ممکنه صرفا فقط احساسمون خوب بشه و ممکنه هنوز فاصله داشته باشیم با باور کردن باووووورها. همون نقطه ایه که ایمان توش شکل میگیره و ما به احساس آفرینش میرسیم.
کاری که باید تو این مرحله انجام بدیم اینه که با پیدا کردن الگو و نمونه مقاومت ذهنمون رو از بین ببریم.((( مارکو جان: کاری که الان واقعا دوست دارم و بایددد وقتت بذارم برای هر باور انجامش بدم | نتیحه قطعااا دیدنی خواهد بود ))) باید با استدلالهایی که پیدا میکنیم به ذهنمون بقبولونیم که اون باورهای قبلی اشتباه بوده و واقعیت نداشته. با ذهن منطقی باید ب زبان عقل و منطق حرف زد. باید رامش کنیم. باید با خودمون همراهش کنیم.
اگر بتونیم اینکارو ب درستی انجام بدیم یعنی خدا میدونه ب چه احساس ایمان و آرامش و شادی عمیقی برسیم. این مرحله فوق العاه فوق العاده مهمه. چون ی جوری ب ثمر رسوندن کارای قبلیمون میشه. تیر خلاص میشه.
مثلا در مورد این باور که : ثروت تو جهان زیاده بریم ب هر شکلی که میتونیم فراواینو سرچ کنیم تا ببنیم تو جهان چقدر ثروت هست. مثلا یکی از بهترین سایتا تو این زمینه sothby’s هست که وقتی ادم میره توش از
حجم ثروتی که روی کره زمین هست
کف میکنه. تازه این ی گوششه.
بشینیم وقت بزاریم برای تک تک باورهامون، دونه به دونه ی راهی، الگویی، مثالی، استدلالی پیدا کنیم که اون باور رو در ما بسازه و یادمون باشه نشونه ساخته شدن این باور در ما، احساسمونه.
6
هم تو قسمت قبلی و هم در ابتدای این قسمت به نقش باورها در گفتگوهای ذهنیمون اشاره کردیم. همه میدونیم که ما صبح تا شب تو ذهنمون درگیر گفتگوهای ذهنی هستیم و
باعث تولید احساسات در خودمون میشیم. و با اینکار مدام داریم فرکانس ارسال میکنیم. ما باید آگاهانه شروع کنیم گفتگوهای ذهنیمون رو به سمت باورهامون ببریم. اگر باورهای ما بشن گفتگوهای غالب ذهنی طوریکه مارو به احساس خوب و ارامش و
شادی برسونن خدا میدونه چقدر سریعتر فرکانسهامون قدرت بگیره و مدارمون بره بالاتر. (بخدا من خودم وقتی اینکارو میکنم وسط خیابون، تو محل کار پشت کامپیوتر و هرجایی ک هستم نیشم تا بناگوش باز میشه .خخخخ)
و ی نکته مهم : هیچ انتهایی
برای خوب شدن باورها وجود نداره. هر چقدر که نتیجه بگیریم بازم باورهامون میتونه قویتر بشه. و به اندازه ایکه باورهای ما قویتر بشه و احساس ما پراز ایمان و امید و شادی و ارامش بشه نتایج سریعتر و بزرگتر میشن.
قسمت سوم : توجه
مفهوم توجه و تمرکز ? تا بعد داره.
1= اولین بعدش خود موضوعاتیه که بهشون توجه میکنیم . چون توجهات ما باعث ارسال فرکانس میشن به هرچیزی که توجه کنیم باعث ورود و گسترش اون تو زندگیمون میشیم. پس خیلی مهمه که ما در هر لحظه به چیزایی خوبی توجه کنیم که به ما احساس خوبی بده.
2=بعد دومش میشه اعراض کردن. در کنار اینکه ما باید اگاهانه شروع به توجه به موضوعات دلخواهمون کنیم باید توجهمون رو هم از موضوعات نادلخواه برداریم و به قول قرآن اعراض کنیم. و منظور از اعراض کردن اینه که اون موضوع رو برای خودمون بی اهمیت کنیم تا بار ذهنیش از بین بره و هیچ وزنی تو ذهن ما نداشته باشه. یعنی اعراض کردن ی موضوع ظاهری نیس ک رومونو کنیم اونور، نبینیم، نشنویم، سکوت کنیم، حرف نزنیم ولی مدام اونو تو ذهن خودمون نشخوار کنیم و پرورشش بدیم. اعراض کردن یعنی از بین بردن فضای ذهنی که به اون موضوع اختصاص دادیم تا در نهایت احساسمون رو کنترل کنیم و به احساس بد منجر نشه.
(ی راهکاریم بگم: هر وقت دیدین اعراض کردن از ی موضوعی براتون سخته این سوال رو بپرسین: چراااا این موضوع اهمیت داره؟ و واقعا بشینید وقت بزارید تا براش دلیل پیدا کنید. وقتی دلیل قانع کننده پیدا نکنید ذهن خودش خاموش میشه و براحتی شما به اعراض میرسین. مطمئن باشین برای هیچ ناخواسته ای نمیتونید دلیلی قانع کننده ای پیدا کنید که اون موضوع/اون ادم/اون اتفاق باید مهم باشه!! همین نظاره کردن ذهن ب عنوان شخص ثالث ، باعث از بین رفتن اهمیت و وزن اون موضوعات در ذهن شما میشه)
3=بعد سوم توجه و تمرکز نوع و جنس توجه ما هست. ما در هر لحظه با ی موضوعی درارتباطیم ک اون موضوع دو وجه + و – داره. روی هر کدوم تمرکز داشته باشیم، احساسی متناسب با اون نوع توجه به ما دست میده، همون جنس فرکانس رو ارسال میکنیم و شرایط و اتفاقات و ادمهایی هم جنس با اون توجه و فرکانس، وارد زندگیمون میشن. همواره دقیقا خود توجهات وارد زندگیمون نمیشن بلکه هم جنس اونها که باهاش هم فرکانسن، وارد زندگمون میشه. نوع و شدت احساس ما نوع و شدت توجه مارو نشون میده. پس منظور از توجه، ی موضوع ساده و ظاهری مث دیدن و شنیدن نیست(فقط موارد ?و? که تو بالا توضیح دادیم نیست.)!! منظور ی تمرکز و توجه عمیق ذهنی روی اصل و اساس و ریشه موضوعاته یعنی همون جنبه + و – به هر موضوع و شرایط و اتفاق و ادمی.
و چیزی که نوع وجنس این توجهات رو تعیین میکنه باورهای ماست. پوسته زیری توجهات ، باورها هستن. باورهای ما تعیین میکنن که ما ب چه وجهی از هر موضوعی توجه میکنیم. نوع توجه و جنس توجه ما در باورهای ما ریشه داره. مثلا اگر باور داشته باشیم ثروتمندشدن اسونه، وقتی ی ماشین شاسی بلند میبینیم احساسمون خوب میشه و میگیم ببین چقدر اسونه منم بدستش میارم.
(البته شایدم هیچ دیالوگیم نگیم و فقط حس خوبی بکنیم) .تو این مثال نوع توجه ما مثبته و درجهت خواسته هامونه و این از روی احساس ما کاملا مشخصه. و این بخاطر باورهای درستیه که داریم. اما اگر باورمون این باشه ک بدست اوردنش سخته، احساسمون بد میشه میگیم خوش بحالش، من ک نمیتونم بدستش بیارم، اخه چطوری و از کجا میشه؟!، یا فلان فلان شده معلوم نیس از کجا بدستش اورده. و این یعنی نوع توجه ما منفی و درجهت ناخواسته هاس که احساس ما این موضوع رو مشخص میکنه.
پس برای درست کردن این بعداز توجهمون باید رو باورهامون کار کنیم.
ولی رابطه باورها و توجهات ازینم فراتره. باورها و توجهات ی رابطه رفت و برگشتی باهم دارن. تغییر نوع توجه در واقع خودش یک نوع باورسازی هست. ما میتونیم با تغییر نوع توجهمون شروع ب باور سازی کنیم، و این باورها (به اندازه ای که ساخته میشن) خودشون هم کم کم نوع توجه مارو تغییر میدن و بهتر و بهتر میکنن. و باز دوباره باورهامون قویتر میشن و دوباره نوع توجه ما بهتر و بهتر میشه و فرکانسهای قوی تری ارسال میشه. و این فرایند ادامه داره. پس اصل قانون احساس سازی هست که ب واسطه باورسازی ای امکان پذیر هست که به توجه سازی منجر بشه. اونم نوع و جنس توجه نه فقط خود موضوع توجه!
تو هر زمانی تو هرمکانی تو هر شرایطی باید حواسمون به نوع و جنس توجه و تمرکزمون باشه. این همون متعهد بودن به باورها و زندگی کردن به شیوه باورهای جدید میشه. (این جمله رو چند بار بخونید)
وووووووو همه چیز انرژیه و توجه به هرچیزی، یعنی برقراری رابطه با این انرژی. نوع توجه یعنی نوع رابطه با این انرژی.
تو توجهتو بساز. بزار رابطت با انرژی درست شه. بقیه کارهارو خود همون انرژیه انجام میده.
(هدف از انجام همه تمرینات و الگویابی برای باورها توجه سازی و احساس سازیه. چون ب هر چیزی ک توجه کنیم بخاطر احساسی که در ما ایجاد میکنه همون رو وارد زندگیمون میکنیم. پس موقع انجامشون باید بعد سوم توجه یعنی نوع و جنس توجه مثبت رعایت بشه تا نتیجه بدهد یعنی توجه برخواسته از باورهای قدرتمندکننده باشد و به احساس خوب منجر شود.)
نکته نهایی این نوشته:
طبق قانون عمل و عکس العمل نیوتون که میگه هر عملی درین دنیا ی واکنشی دریافت میکنه:
باورهامون ب ما برمگیردن، توجهاتمون ب ما برمیگردن، فرکانسامون ب ما برمیگردن و احساساتمون بهمون برمیگردن.
و باورها رو از جایی متیونیم بفهمیم تغییر کرده ک توجهمون تغییر کرده باشه.
و توجهمون رو از جایی میفهمیم تغییر کرده ک احساسمون تغییر کرده باشه.
و این تغییر احساس یعنی همون تغییر فرکانس برای جهان
یعنی اگر جمله به جمله این متن رو درک کنید و دونه به دونه انجامش بدین، معجزه ها از درودیوار زندگیتون میپاشه تو چش و چالتون خخخخخ
عزیززز جان لیلاااا یکی از اعضای خانواده و پاره ای زیبا و ارزشمند از من
چیزی که لیلا جان در من Wake up کرد موضوع تلفن 12 ساعت پیش بین من و سمیرا یکی دیگه از اعضای خانوامون بود که در موردش داشتیم:
” تضاد ” و نحوه ی برخورد باهاش جوری که به احساس خوب برسی
این تیکه را داشته باشید: خیلی وقته که میدونم اگه تضادی برام پیش اومد باید به خودم رجوع کنم که کجای این مسیر رو کج رفتم و یا این تضاد برام باعث ایجاد چه خواسته ای شده و با همین گفتگو با خدایم به این شکل آرام میشم. ازش سوال میکنم و اون هم خیلی آرام بهم جواب میده.
استاد جان یاد یک فایلی ارزشمند ( مثل همه ی فایل های دیگه ) به همین نام افتادم
اونجا که گفتید هرر وقتت تضادی برای من پیش میافتاد اول خداروشکرر میکردمم به خاطرش و بعد حالا میگفتی چی را میخوای
چون وقتی تضاد برات پیش میااد دقیقا روح میره به نقطه ی مقابل اون تضاد و حالا کارتت دیگه اینه که به اون توجه کنی.
میدونم سخته اینکه توی شرایطی باشی که اکثرا منفی و توی مسیری دیگه ان و تو میخوای جز اون نباشی و باشی! توی مسیری که خدا هست
و خدا یعنی احساس خوب
و خدا همه جاست
بدون اینکه بخوای بدونی یا ندونی، ببینی یا نبینی، بشنوی یا نشنوی، زیر زبانت بچشیش یا نچشیش یا ( یک نفس عمیق (
اما همه ی این ” نه ها ” میتونه یکجا بشه آره احساست میکنم خدا واقعا احساست میکنم
” قلبت را پاک کن از هر ناپاکی انجاست که سلامت میدهم ”
خدایا یکتا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم که میتونم در هر چیزی احساست کنم.
+
وقتی که خواندم این را :
?. خودت باش.
?. دنبال عشقت برو.
?. بر ترسهات غلبه کن.
?. کاری به حرف مردم نداشته باش.
?. از جهان پاداش های فراوانی می گیری که مبهوت می شی.
?. تازه لذت زندگی می فهمی.
پیام خلاصه و مفید محمد جان را
” برای هر کدوم داستان هایی به یادم اومد
خودت باش : خودت هستی محمدد، محمد از اینت خوشم میاد مخصوصا که میدونی تو خودتی فیلم بازی نمیکنی؛ هر جایی که میری ؛ هر زمانی ، هر شرایطی و ..
دنبال عشقم رفتم که الان اینجام: سفر و تولید محتوای نوشتاری و تصویری
لازمه رسیدن به دو و هر خواسته ای اینه که این مرحله را زیر پا بذاری : ترس هات :
پاداش های فراوان اوهووم همینطوره سرورم : شاید مهم ترینش احساس آرامشم باشه، آرامش ذهنی و روحی
یوهوووو همینه زندگی عشق و حال همش
و ادامه دارد …
خدابا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت
+
توجه به نکات مثبت : How ?!
” یه حسنی که این کارشما داره اینه که واقعا من ازلحظه ای که فیلم شروع میشه میگردم دنبال نکات مثبت حتی چیزهای خیلی کوچک وکلی لذت میبرم واین کاررا اگر بتونم که باید بتونم تکرار کنم ازاین به بعد ذهن من عادت میکنه که درهرشرایطی بگرده دنبال زیبایی ها نه چیزهایی که احساس آدم رو بد میکنه حتی توی صف شلوغ ویا حتی توی ترافیک و….. ”
It’s Clear
پیام زیبای رحیم جان
خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراواتی
سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم
+
وای خدای من احساسم گفت این بین برم و فایل را ببینم کاری که توی ذهنم بعد از خواندن کامنت ها بود، وای خدای من اشک جلوی چشمامو گرفته
وقتی این موسیقی زیبا را میشنوم و میبینم انگار خودم توی کنسرت این گروهم و دارم لذت میبرم
به من که احساس رهایی داد .. وای خدای من شکرت
Hello darkness, my old friend
I’ve come to talk with you again
Because a vision softly creeping
Left its seeds while I was sleeping
And the vision that was planted in my brain
Still remains
Within the sound of silence
…
“Fools” said I, “You do not know
Silence like a cancer grows
Hear my words that I might teach you
Take my arms that I might reach you”
But my words like silent raindrops fell
And echoed in the wells of silence
وقتی خواندمش و علاوه بر شنیدنش، یاد هر کدوم از خودمون افتادم استاد جان ( مریم جان ) وقتی که میخوای با ذهن عزیزت ( خنده ) حرف بزنی و کمی رو به رشدش کنی ( هر باوری را براش منطقی کنی ) و اگر اینکارو نکنی سکوت مثل سرطان رشد میکنه! سکوت یعنی مرداب یعنی جاری نشدن یعنی خودت را همگام نکردن با سرعت پیشرفت دنیا
سکوت یعنی توی ساز زدن که با علامت یک مربع کوچولو در یک نت و روی خط حامل موسیقی، یعنی با تمام انگشت های دستی که مینوازی محکم بزنی به سیم ها جوری که خفه بشه وهیچ صدایی نیاد!
سکوت یعنی با اون عینکی ( نگرش هات ) که داری دنیا را میبینی و نتیجه را هم میبینی و به دلت نیست و احساس میکنی باید ” تغییر ” کنی ولی باز سکوت میکنی در مقابل این احساس قوی تغییر.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
+
و در اخر پیام علی جان:
” حال خوب نعمت قشنگی است که نصیب آدم های شکر گذار میشه .
آدم هایی که تصمیم گرفته اند خوب باشند ودر این جهان چیزی جز خوبی را نبینند.
آدم هایی که از کوچک ترین داشته هاشون بیشترین لذت را می برند و منتظر اتفاقات خیلی بزرگ نمی نشینند تا شادشان بکند خودشان دست به کار می شوند و بذر شادی را می پاشند .
گرمای نفسشون و برق چشمانشون از جنس عشق ومحبت است.
درون این آدم ها کارخانه شادی سازی است و این آدم ها فوق تخصص شاد و بیخیال بودن هستن ”
امیدوارم که سازتون کوکِ کوک باشه الهیییی
دوستون دارم
در پناه الله که خودش به تنهایی کافیه
مدت زمانی که این نوشته من را از دنیای اطرافم جدا کرد و برد درون خودش: 7 ساعت | 2 Days
حدود ظهر هدایت شدم به این متن که فقط یک نوشته نبود
همه چیز بود
برای ساختن هر چیزی که انسان بخواد این متن کافیه
موضوع رسالت که چندین بار قبل از این خونده بودمش ولی این دفعه فرق داشت و به قول ایدا جان نجفی این اگاهی ها دارن به لایه های درونی تر ذهنم نفوذ میکنن به همین خاطر هر دفعه فرق میکنه
متن فوق العاده بخش راهکار ها که میگه
رسالتمون در هر لحظه هر چیزی ممکنه باشه رسالتمون در هر لحظه دیدن نشانه ها و قدم به سمت اونهاست
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمونه
و چقدرررر زیبا بود این جمله این جهان مادی فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد اوردن و کشف آنها ساخته شده
رسالت به معنی شغل یعنی بیشترین تجربه ای که میخواهی در زندگی داشته باشی
و متن فوق العاده کامل بی نظیر ایدا نجفی که من واقعااا دنبال این بودم ذهنم این جمع بندی رو میخواست و خداوند از طریق تو مارکو عزیز به من نشون داد
و حالا وقت عمل هستش
این چینش این ترکیب کامنت ها که هر کدوم از افراد با زاویه دید خودشون با کلمات دایره لغات خودشون درباره ی یک فیلم اینطور توضیح میدن چقدر زیباست و دیدن این که همه این افراد یک قانون واحد رو قبول دارن و با نگاه خودشون اون رو تعریف میکنن زیباتر
ممنونم از وقتی که گذاشتی و این متن فوق العاده و همه جانبه رو خلق کرده
بقول الهام با تمام وجودم اتصال ناب تو تحسین میکنم خخخ
واقعا تعهدت جای ستایش داره
شاگرد زرنگ مکتب عباسمنش
یکی از بهترین و با کیفیت ترین کامنتهای سایت کامنتای شماست
تحسین میکنم این هنر نوشتن رو در وجود شما
یادمه پارسال همین موقع ها بود که با چه تعهد و ادامه دادنی با عزیز دلت شروع کردین ب 《 خوندن 》 درسهای فایلهای سفر به دور آمریکا و بهترین نمرات و نتایج رو هم گرفتین الهی شکر
تعهد و ادامه دادنت واقعا تحسین برانگیز هست
الحق و الانصاف که کار هرکسی هم نیست این ادامه دادنه
شیطان وظیفه شو خوب داره انجام میده همیشه
تحسین میکنم ارتقای شغلی ای که تو کافه رستوران تون داشتی
انشالله روزی شاهد نتایج کوانتومی مالی و مهاجرتی و رابطه عاشقانه ت با عزیز دلت باشیم
سلام و هزاران سپاس دوست عزیزم از دیدگاه بی نهایت زیباتون..ازاین فرصتی که برای نوشتن گذاشتین..مقاله ای کامل و جامع و بی نهایت فصیح وشیوا….
فایل نشانه ی من این فایل سفربه دورامریکابود که ترجیح دادم پیامهای لایک شده رو بخونم وناخوداگاه هدایت شدم به خوندن دیدگاه شما وحسی بهم گفت برم پروفایلتون وببینم….دیدم و ازخوندنش بینهایت لذت بردم..انقدرعاشقانه بودکه خداوندرومیشد درتک تک کلماتتون دیدو شنیدو حس کرد….بازبرگشتم به خوندن دیدگاه زیباتون و ذخیرش کردم که بارها بخونم چون تمام قانون روبصورتی عالی جمع اوری کرده بودین….
دیدگاهتون نوشته هاتون وچهرتون هماهنگی خاص و بی نظیری رو باهم داره…..پراز عشق به خدا..بهترینهاروازخداوند درتک تک لحظات زندگیتون خاستارم…
بنامِ خدایِ همیشه هدایتگرم که بندگانِ با ایمانش را با نورِ هدایت خود، همان که در آیه ۳۵ نور مثالش را برایمان میزند، هدایتگر است.. نوری که هیچگاه به خاموشی نمیرود و روشن و درخشان است همیشه و تا ابد و فقط از شکلی به شکل دیگر از نوری به نوری دیگر تغییر میکند و این یعنی تو هربار نوری قوی تر میشی درخشانتر میشی، در صورتی که هربار توجه ات رو منزه و پاک کنی … چون تو و توجه ت مقدس است..
اینجام اینجام چون دیوانه شدم، چون پر انرژی ترم چون عاشقترم، چون ثروتمندترم، چون چون خدایی رو دارم که دارم خودم رو هربار بهش نزدیک و نزدیک تر میکنم خدایِ زیبایم .. خدایا گام هایم را استوار و قلبم را محکم گردان و مرا در این راه ثابت قدم و جزو پیشتازان به پیش ران… همانا تو شکست ناپذیرِ مهربانی و پیروزی و پاسخ ها از آن توست.. و تو پاسخ میشوی مرا به همان اندازه باورم..
اشکم میاد نمیدونم از دیشب فضا ماورااایی شد… یادم انگار نیست چی خوندم، اما خیلی عمیق بود.. فکرش رو نمیکردم بتونم بیام و اینجا بنویسم، اما الان با سرعت جت داره همه چی تایپ میشه تو میگی و میریم با هم و من خوشحالم و خوشحال
و خدایم را سپاسگزارم برایِ وجودِ استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز ، برایِ دوستم مارکو.. و برایِ همه این فایلا و نظراتی که گنجینه هایی گرانبها هستند … دقیقا زدم به گنج، خوررردیم به گنج بابا گنج..
اینجا کجاست!؟
من کجام؟ خدااایِ من شکرت ازت سپاسگزارم تو چه طوری داری هربار قوی تر منو هدایت میکنی.. پررودگارا تورا برایِ تمامِ زیبایی ها برایِ همه دوستانم خانواده برایِ تمامِ گل هایم برایِ تمامِ رنگ هایِ عالم سپاسگزارم تو رو سپاسگزارم برایِ اینکه هربار در قلب هایِ مومن آسان تر میشوی و هدایتگر به سمتِ آساانی و زیبایی و ثروت و عشق و انرژی بیشتر..
خدااایا سپاسگزارم برایِ صداها برایِ اینکه اینجام با صدایم با کلمات با انگشتانم …
کنار پنجره بودم و صدات زدم و گفتم کمکم کن! صدات رو میشنیدم که میگفتی باورا و توجه خودت فقط میتونی بهت کمک کنه! چون تو خالقِ زندگیت هستی با کانونِ توجه ات ، گفتم باشه، چقدر درختها قشنگن، چقدر آسمانِ شب زیباست ، هنوز اون دوتا ستاره ای که دو ماهی میشه در آسمان هستند و با هم طلوع میکنند و تا صبح حرکت میکنند از شمال شرق به غرب میرسند، هنوزم در آسماننند و میدرخشند، کیهان و کهکشان ها و ستارگان چقدر معجزه وار و چه هماهنگ و زیبا در مدارشون استوارند ،چقدر همه چیز دقیق است..
هاااها … خدا رو شکر میکنم…. خدا روشکر میکنم برایِ حضور ارزشمندت و الهی الهی که همینجور ثروتمندتر و عاشقتر و پر انرژی تر و شجاع تر و معرکه تر بشی…
خداوند فزونی بخش است و وعده اش حق است…
از اینجا به بعد میخوام جورِ دیگه بنویسم.. که اولین بارِ دارم امتحانش میکنم و خب کمی هم مقاومت داشتم که تمامِ گفتگوهایِ ذهنم رو بنویسم، اما الان دیگه نه حس میکنم چه معجونی قراره بشه..
اووه این پیام رو تند خوندم و تق رسیدم به بسکتبال، بسکتبال رو که گفتی یاد بازیِ دو روز پیشم با بچه ها افتادم که داشتیم با توپِ پلاستیک مینداختیم تویه حلقه بسکتبال، با خودم گفتم باید برم یه توپ بسکتبال بخرم، به بچه ها گفتم حیف شد توپ بسکتبال نداریم، بعد امیرحسین گفت چرا چرا من دارم!!
گفتم عه تو توپ بسکتبال داری! و سریع دوید و رفت آورد، توپی که باد نداشت و من گفتم گرفتی ما رو ها ، چه جوری با این بازی کنیم خیلی کم باده.. اما به هر حال من که دقیقا از دوره راهنمایی و دبیرستان عضوِ تیمِ بسکتبال بودم، خیلی دللللللم برایِ بسکتبال تنگ شده بود، اینجوری شد که انگار گنج بهم داده شده ،توپِ بسکتبالِ کم باد..
حالا بچه ها اومدن تلاش کنن که با اون توپ رو به سمتِ حلقه پرتاب کنند، اینجوری شد که از اونجایی که امیرحسین هفت سالشه ، همین که توپ رو پرتاب کرد، تالااااپ خورد به در و محکم برگشت به سمتِ خودش..اووف… اووه کلی خنده ام گرفت…
بعد من کلی تلاش کردم تا بهشون یاد بدم که چه جوری توپ رو دستشون بگیرند و بعد چه جوری توپ رو پرتاب کنند که توپ اوج بگیره و واردِ حلقه بشه و بهشون میگفتم تمرکز کنید.. و چند تا پرتاب داشتم که همه شون رفت تو حلقه، حتی یه سه گام از یک سوم هم داشم که رفت تو حلقه و این بچه ها چنان با شگفتی منو و اون توپ و اون حلقه رو نگاه میکردن ! که نگوووو… خداایا خیلی چسسبید
حالا اینجاش قشنگ همون موقع اونا با وجود اینکه بهشون گفتم راهِ درست رو اما اصرار داشتند که به شیوه خودشون پیش برن.. و آخرش هم ناامید شدن از توپه و دوباره رفتند به سراغ همون توپِ پلاستیکی.. چرا ؟
چون نخواستند تغییر کنند و بهایِ این تغییر یادگرفتن و تمرین تویِ شیوه جدید بود..
قشنگ افکارِ اون لحظه ام رو یادمه که میگفتم بببین، اینا اصلا به این چیزی که من میگم توجه نمیکنند و بازم کار خودشونو میکنن! یادِ مسیرِ علاقه یادِ تمرین ها یادِ تکرار هایِ خودم افتادم که من چقدر با شوق و ذوق اینکارا رو انجام میدادم و همیشه هم از بچگی بازی اختراع میکردم، آره چون فهمیده بودم که این مسیر و این چالش ها و مسائل بازی هست که اونو جذاب کرده و هرچی مسئله بزرگتری رو ححل میکردم ، خوشی و کیفِ بیشتری هم داشتم، مثلا از اینکه مسابقه بدم توکوچه اونم قاطیِ پسرا که خیلی سریع دوچرخه بازی میکنند خیلی کیف داشت.. اینکه از اونها ببرم برام خیلی جذاب بود… اینکه فقط به خاله بازی نچسبیده بودم، من همه چی همه چی بازی میکردم با هر بچه ای بزرگتر از خودم کوچیکتر از خودم، بازی هم نبودا ، بازی در میاوردم .. چون میخواستم کیف کنم ..
و الان چقدر درکم بهتر شده از مسیرِ علاقه از چالش ها از تضاد ها از اینکه هرچی مسئله بزرگتر انرژی ازاد شده بعد از اون هم بزرگتره ، تو رو به ورژنِ غول اسایی از خودت تبدیل میکنه چون در برخورد با تضاد لازمه که باورات رو تغییر بدی و وقتی میای باورات رو تغییر بدی این ترس ها و افکارِ گذشته است که به تو زنجیر شده ، بنابراین تو در صورتِ تغییر نگاهت میتونی اوج بگیری و به پرواز درآی، یا پرواز میکنی یا سقوط.. !
و و کسی که رویِ خودش کار میکنه و شجاع هست ، دقیقا قبل از اینکه تضاد بیاد خودش تغییر کرده، چون دنبال حلِ چالش و مسئله هایِ بیشتر در مسیرِ علاقه اش هست، چون میدونه که این کیف میده ، بنابراین این آدم زودتر خودش میره سراغِ مسائلِ بعدی ،و چون در کاری هست که بهش علاقه داره خودش رو و خدای ِخودش رو از مسائلش بزرگ و بزرگتر میبینه و با این نیرو حرکت میکنه .. و نمونه اعلایِ همچین ادمی کسی نیست جز ایلان ماسک…
من خدا روشکر میکنم و تحسینت میکنم که اینقدر عالی با خدایِ درونت پیش میری و مینویسی و چقدر خوبه که نشانه ها رو میگیری و همیشه در حالِ هدایتی به سمتِ بهترینا چون با خودشی و اون تو رو میبره و معلومه که چقدر تو سرسپرده هستی و من از این بابت خیلی خوشحالم ، خوشحالم برایِ احساسِ حماسی ت
و وقتی به احساسِ حماسی میری از همون آهنگا هم گوش میدی از همون حماسی ها ..
دقیقا کلماتی از دهانم جاری شد نیم ساعت پیش و من خواستم از خدایِ خودم تا بتونم بیشتر عمل کنم و نگاه کن الان دارم چه جملاتی رو میخونم ، جملاتی که تو یک سال پیش اینجا نوشتی تو اینجا داری میگی که : خدااایا کمکم کن و شجاعتم رو بیشتر کن تا بتونم عمل کنم…
خداایا شکرت.. الان همین الان که دارم مینویسم میتونم بگم که اون «لقمه آماده» رو دارم بیشتر درک میکنم..
هر روز کافیه یه وقت بزارم و بگم و ببینم که همه چیز هست ، آره لقمه آماده ..
همه چیز برایِ من از هر جنبه ای در هر ابعادی وجود داره و آره باید فقط باور کرد و به همون میزان که افقِ دیدت وسیع میشه میتونی نورِ بیشتر رو ببینی میتونی زُل بزنی به اون نور و خودت رو باهاش سیراب کنی.. چون اون نور هست و هست و هست.. خودت رو در مواجه با اون قرار بده تا حسش کنی بوش کنی ، لمسش کنی .. تا تو را بیفزاید..
سپاس خدایِ فزونی بخشم را ..
جز اینه که تو نوری و تو هر لحظه با توجه ت داری پرتو افکنی میکنی به اطرافت..
دیدت رو وسیع کن.. و بزن به دلِ عمل به همون چیزی که همه اش ازش کیف میکنی که لذت میببری .. و تو تویِ اون خلاق ترینی ، ثروتمندترینی ، حلالِ مسائلی، عاشق ترینی و پر انرژی ترین و رشد میدی خودت رو و جهان با رشد تو وسیع میشه ، جهان نیازمندِ رشد ماست.. ما باید بسازیم ثروت و عشق و انرژی رو این ما هستیم که مسئولش هستیم مسئولِ وجودِ ارزشمندی که خالق است.. و خلق میکند با هدایتِ پررودگارش چون اون خدا اینارو خواسته
چون خودش ما رو اینجوری خلق کرده
تا خلق کنیم تا لحظه هامون رو شعفناک زندگی کنیم..
چه طور میشه این لقمه آماده رو باور کرد، ها این همونیه که سخت کرده دریافت … باور اینکه هر چیزی که میخوای هست.. تویه همین مداری که هستیم هم هست بینهایت ازش هست، و این یعنی نامحدود بودن، یعنی فراوانی یعنی آزادی یعنی تویی که مسئول انتخابت هستی، که تویِ همین مدارت چه طور داشته هات رو میبینی و خودت رو رشد میدی؟!
هنوزم دارم به لقمه آماده فکر میکنم
یاده دو ساعت پیش افتادم که میخواستم به گل ها آب بدم، و من قدم برداشتم که برم بطری رو از آشپزخونه بردارم و پر کنم، و مامان بهم گفت بطری پر شده اونجا دمِ درِ اتاقت گزاشتم ، میخواستم بیارم برایِ گل هات. من همون موقع با خودم گفتم الان همه چی آماده است تو باید بری ازش استفاده کنی..
یعنی تو خواسته ای در کله ات شکل میگیره و نیازی در تو به وجود میاد، و قدم برمیداری مثل همین که میخوای بری برای گل ها آب بیاری، که واقعا کوه کندن هم نیست، خیلی قدمِ راحتیه و بعد میبینی که خداوند انگار قبل از اینکه تو اصلا این نیاز رو داشته باشیا، خواسته ات رو میدونسته و پاسخ رو آماده داره … و تو وقتی میری که آب بیاری با پاسخِ آماده مواجه میشیی….
چقدر همین مثال رو من باید دوره کنم برای خودم که لقمه آماده رو باور کنم .. که برایِ اون خدا فرق نداره این لقمه چقدر بزرگه یا کوچیک ، اون برات آماده کرده ، این تویی که باید قدم برداری و شجاعتت رو نشون بدی تا دریافتش کنی.. چون تو فرکانس و موج هستی و دققا فرکانسِ تو خواسته تو رو ایجاد کرده، منتها تو با باورهات جلویِ دریافت رو گرفتی… و هر بار که به این احساسِ خوب و باور قدرتمند در مسیرِ علاقه ات میرسی تازه میتونی قدم ها رو برداری، تازه میفهمی قدم زدن با خدایِ خودت چه جوریه ، اینکه تو داری لذت میبری و کارا انجام میشه ، چون تمام کارها آسونه و آسونی جریانِ طبیعیِ این نظام و این کیهان و این جهانه ..
اونقدر این جهان فراووونی داره ، اونقدر فراووونه که همه چی هست، و وقتی واردِ زندگی ما میشه که ما سپاسگزارتریم که وجودمون بزرگتر شده ..
دارم دوباره جمله ها رو میخونم و هربار که این مثال ها رو میزنم درک بهتری پیدا میکنم..
فراااوونی یعنی همین نامحدود بود…
و تضاد یعنی راه ورود به این فراووونی رو یافتن و واردش شدن، چون ما در خواسته مون به وضوح رسیدیم و مرحله دریافت رو دارم انجام میدیم …
ما جواب ها برامون آمااده است ، باید اجازه وورد بدیم ، برایِ همینه همه چی لاجرم هست، برای همینه که بابا نتیجه رو که تو قطعی بدون، چون اونقدر فراووونی هست که همونی که تو میخوای شکل میگیره، بیا قدم بزنیم با هم در مسیری که میخوای و دریافت کن.. بیا منِ خدات رو بفهم بیا بزرگ فکر کن… برایِ همینه که ما باید در مسیر با احساسِ خوب حرکت کنیم ،چون در مسیرِ دریافت با قانون تکامل فقط میشه پیش رفت..
به احساسِ خوبِ پایدار رسیدن.. تکامل… کنترل ذهن، رشد و دریافت…
نیرویِ این جهان خیرِ مطلق است و هیچ جز این نیست پس همه چی به سمتِ بهتر شدن و زیباتر شدن و معرکه شدن پیش میره و کار تو اینه که در مسیرِ علاقه ات با این جریان همراه باشی.. و آروم آروم خودت رو در مدارهایِ بهتر و بهتر و قوی تر قرار بدی.. همراهی با جریانی که قوانینِ نیرویِ هدایتگرش اینجوریه
ان مع العسرِ یسرا ، من خدایِ آسانی ها هستم و تویی که باید بتونی اون جنبه و اون قسمتِ آسون رو بگیری..
اجیب دعوت دعا اذا دعان ، من در اجابت کردن تو بهترینم …
تو با توجه به باورات جواب رو میبینی.. چه جوری باورش کردی؟
این جهان مدام در تغییر به سمتِ بهبوده، یا تغییر میکنی و روبه بهتر شدن میری، یا از دور خارجت میکنه و این یه سیستم است که قانونِش اینه قانونی که تغییر نمیکنه که خورشیدش یه مرتبه از اون بالا نمی افته پایین.. وقتی همه چی قراره بهتر بشه ، پس تغییر باعث رشد میشه .. و حلال خداوند است با قدم تو..
چه حسِ خوبی میده وقتی که کامنت رو بلند میخونی و خداروشکر بللللللللند میگی یه نفسسسس عمیق میکشی و یه لبخند عااالی …
وای وای وای، اینجا دقیقا دقیقا قسمتایی از راهکار رو آوردی که من الان دارم در جلسه نهم و دهم روانشناسی میشنوم اونا روو… تو هربار در هر قسمت انگار که با ما همگامی….
اصلا همین کامنت اگه لقمه آماده نیست پس چیه ؟
خداایا شکرت ..
اصلا همین جمله همین جمله به خدا که درکِ عمیقِ جلسه نهم رو میخواد.. و مریم شایسته چه بینظیر اینا رو در مقاله ها گزاشته و چه توضیحاتی .. به به ..
ببین ببین چی میگه : پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشفِ علائق وجود دارد و آن حرک برای امتحان ناشناخته ها و مواجه شدن با چالش هایِ جدید است..! خداایا من حتی الان بیشتر دارم جلسه نهم رو دوباره درک میکنم
این جمله اینکه عمیق تر از کشفِ علاقه ..
ما وقتی در علاقه مون هستیم چیزایِ جدیدتری رو در اون میتونیم و با علاقه حل میکنیم.. و قدم زدن و حل کردنش باعث اعتماد به نفس و قوی تر شدنمون میشه .. این جهان مادی فقط برایِ کشفِ توانمندی هایِ وجودی مان است، چون همه چی فراووونه و تو نیاز داری در مسیر علاقه ات باشی… اینجوری تبدیل به ایلان ماسک میشه آدم .. که خودش به دل تغییر میزنه و جهان رو با تجربه علاقه و کشف توانااااییش رشد میده ..
هیچ وقت به رسالتمون در این جهان مادی اینجور نگاه نکرد بودم…نمیدونم اما واقعا دارم جورِ دیگه ای درک میکنم بااینکه این نوشته رو قبلا بارها خوندم: رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است..
رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه هایی مشخص به سمتِ ما می آیند.. من تا حالا به دریافت الهامات به عنوانِ رسالتم نگاه نکرده بودم…
همینه دیگه همینه وقتی ما متمرکز میشششششیم دقیقا اونقدر نشونه و هدایت میاد که تو باید و باید وظیفه ات و یه یکی از کارا که باید انجام بدی دریافت همین الهاماتته ارزشمند و مقدسه ..
امروز سوره فاطر رو که میخوندم تماما تماما پر بود از این الگو که ایمان با کارشایسته ، و چه کاری شایسته تر از چیزی که بهش علاقه داری و لذت بیشتری رو تجربه میکنی و لذت بیشتری رو هم میتونی به دنیا تقدیم کنی؟
و اونااای که به خودشون ستم میکنند ، اینطور توصیف میشن که میخوان برگردن به دنیا مادی تا کارِ دیگری رو انجام بدهند..چرا ؟ چون تازه میفهممند که مهمترین کارما در این جهان تجربه خودمون در مسیرِ علاقه مون هست.. اون ستم کارا ادمایی هستند که فراموش میکنند باید در همون مسیرِ علاقه و لذت قدم برمیدارند..
احساس میکنم الان که این کامنت خودت رو میخونی ، احساسِ شور و شعفِ فوق العاده ای داری.. و داری جورِ دیگه ای کلماتِ خودت رو لمس میکنی..
این این دقیقا در جلسه نهم گفته شد: «رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.» همونی که در مسیر علاقه ات هست همونو هرچی هست برو برو انجامش بده.. چقدر مریمِ شایسته عزیز این مقاله هاش عالیست.. و چقدر با خودش در صلحه چقدر این دوتا آدم در کنار هم به هم میان… چقدر خوبن آخه خدا روشکر که عشقشون باعث میشه عشق در بین آدما بیشتر بشه .. دیدن همین عشق چقدر باعثه رشده..
خداایا شکرت من خوشحالم و سپاسگزرام که اینجا دارم باشما بازهم دوره میکنم و مرور میکنم این آگاهی هایِ ناب رو..
و ببین چقدر قشنگ خودت برایِ همین جمله آخر مثال زدی و گفتی که :
مثل همین الان که من دارم بخشی از راهکارها رو مرور میکنم..
ببین چقدر شما آخه خلاق و پر انرژی و در حالِ خوبِ الهی و لذت اینکارو انجام میدادی و این مطلب رو نوشتی ، واقعا تحسین برانگیزی محمد.. الهی که شگفتیات بیشتر بشه بابا … و چقدر عالیه که در لحظه در حالِ انجامِ رسالتت هستی و چقدر خوبه این ردپا چقدر خوبه
دوباره دارم میخونم و الان یه درکِ بیشتر از این پیدا کردم ، از اینکه موضوعِ عمیق تری از کشف علاقه وجود دارد..چون تماما مسیرِ علاقه توعه که مهمه ، چون خب تو کشف کردی دیگه مثلا فهمیدی به نوازندگی علاقه داری حالا حالا تو یه مسیر پیش رویِ خودت داری که خیلی عمیقِ که تو مشخص میکنه عمقش رو .. چه جوری؟
به میزانی که قدم میزاری برایِ تغییر برایِ حلِ مسائل بیشتر تویه زندگیت در مسیرِ اون علاقه رشد میکنی و کیف بیشتری هم داره مثل همون بازی کردن.. که چالشش که بیشتره کیفش هم بیشتره و انرژی بیشتری رو از آنِ خودمون میکنیم. و اینجوری بخشِ جدیدتری از ما کشف میشه .. به به به ..
رسماااا رسمااااااا اوه دست و جیغ و هوووورا، قه قه و خنده و اوه
خوردیم به گنج .. بابا خوردیم به گنج اوووه اوه ..
وقتی ما در مسیرِ علاقهمون قدم برمیداریم که باور میکنیم این مسیر رو ..
ببین ببین آروم بخون اینو، ببین چه آرااامیشی میده :
«رسالتِ همه ما تجربه نعمت هایِ متنوعی است که در این جهان آفریده شده، زندگی یک مسیرِ زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما رو رشد میده و از ما انسانِ شادتر و بهتری میسازه..»
و بببین چه راهکار قشنگی هم داره، قدم بردار طبق نشانه ها ، برایِ همین جدی گرفتنِ نشانه هامیشه رسالتِ ما برایِ دریافتِ نعمت ها ..
تجربه ناشناخته هایِ مسیرِ علاقه ما رو تبدیل میکنه به آدم پیشتاز و آوانگارد تویه مسیرمون..
دمت گرم دمت گرم که رسالتت رو انجام میدی و چققققققدر هیجان انگیز تعریف میکنی: داره انگشتام تکون میخوره دارم خلق میکنم.. یووووووووهو…
رسیدیم به مرور قانون ، که من هربار میرسم میگم عه دوباره قانون که! ولی باز هر بار که میخونم و میشنوم چیزِ جدیدی میفهمم..
چقدر این فرمول رو جدددید نوشته ! اوووه به این میگن ذهنِ خلاق.. من از آیدا جان تشکر میکنم برایِ کاری که کرده..
احساس ثروت = اتفاقِ ثروت
احساس عشق= اتفاق عشق
احساس انرژی= اتفاقِ انرژِی
سپاسگزارم سپاسگزارم خدایاا از بنده هایِ خلاقت از بنده هایِ مهربونت از این همه آدمِ معرکه .. اووه دوستون دارم بابا…. خداایا شکرت
ماااااااااارکو ببین یه لحظه برگشت ما به عقب! نه بهتره بگم پیشرفت ما رو به جلو بوده که ما رو دوباره به این ردپایِ معرکه هدایت کرده .. ببین همین که مینویسیم چه ردپاهایی میشه و الان با خوندنش قشنگ احساس میکنم جابه جایی در مدار ها رو .. :) چه دنیایِ معرکه ایست … به به دمت گرم الهیی الهی که همینجور بدرخشی و ردپاهایِ قوی تر بزاری و بری جلو.. خدارو شکر میکنم که الان منو آماده دریافت آگاهی هایِ این مطلب کرده …
خدا رو شکر میکنم که در این سایت هستم و از محصولات استقاده میکنم و میدونم که شما رو هم اونجا میبینم به زودی و ببین چه شبیه ! اون دوتا سستاره که دوماهه تویه آسمون هستن، هنوزم هستن کنار هم هستند و هنوزم میدرخشند ببین همه چی چه طور در مدار خودش استواره و پیروی میکنند از قوانین خداوند و این سجودِ ستارگان و ماه و خورشید و کهکشان هاست در برابر پررودگارشون..! جالبه که همین چند روز پیش به معنایِ سجده عمیق تر شدم اونم با سوالی که مروارید خواهرم پرسید.. گفت یعنی چی که ستاره ها سجده میکنن؟…خدا روشکر .. به به
الان دوباره این ستاره ها رو دیدم تا اونجا که من کشف کردم یکیشون باید زهره باشه…
خب الان دیگه صبح شده و من میخوام بقیه کامنت رو در ادامه خوابِ قشنگم بخونم…
چه قشنگ: ما باید و باید خودمون همه چی رو نقاشی کنیم چون ما مسئولیم چون ما خالقیم.. و حواسممون باشه که باورامون رو باورایِ قوی رو آگاهانه تبدیل کنیم به گفتگوهایِ ذهنی مون… اعراض و خالی نگه داشتنِ فضایِ ذهنیمون هم واقعا فوق العاده است.. این قسمتا که از نوشته آیدا نوشتی چقدر خوبه چقد رخوب نوشته آیداجان..ممنون خدا ممنون برای هدایتگریت.. که تو بهترین راهنمایی…
ببین چقدر من با این جمله کیف کردم، چه درکی به به به .:
وقتی تضاد برات پیش میاد توجه میره نقطه مقابل اون تضاد و دیگه حالا کارت اینه که مدام به اون قسمت توجه کنی و باوراتو قوی کنی..
خدا روشکر برایِ شما مارکو که اهل عمل هستی..
برای همینه که قدم اول هر خواسته ای باورسازیه چون قبل از قدم برداشتن ترسها زیاد هستند اما وقتی رویِ باورها کار میکنیم ما اون ترس ها رو با جایگزین کردن و اتصال به نیروِ پروردگار و به یاد آوردن قدرت های او محو و کمرنگ میکنیم و با نیرویِ ایمان قدم برمیداریم و چقدر ما خوشبختیم که مجهز به الله اکبریم به خدااایی که بزرگ تر است..
ای وااای ای وای تو اینجا گفتی اشک جلو چشماتو گرفته و من دارم به جملاتِ بعدی هدایت میشم و این درحالیه که به چه شعری برخورد کردم آخ ..حالا چشمایِ منم اشکیه!! آخه چه خببره بابا .. خداایا شکرت
این آهنگ کجا بود
من این آهنگو داشتم و اصلا یادم نبود که از کجا اینو و کی همچین آهنگی رو دانلود کردم!!! این سوالو دقیقا هفته پیش از خودم پرسیدم اون موقع که هدفون جدیدم رو گزاشته بودم و تویه پارک غروب رو نگاه میکردم، بعد این آهنگ پخش شد و وااقعا لذت بخش بود و من اون لحظه داشتم یه آیه رو اس ام اس میکردم یا داشتم درباره آره آره داشتم درباره تضادی که سالِ پیش بهش برخورده بودم در اس ام اس مینوشتم، اتفاقا قصدم این بود اولِ این جمله رو هم تویه اِس اِم اسَم بیارم ولی اینکارو نکردم که حالا اشکال نداره به به …
میدونی اون لحظه که آهنگ گفت my old friend
I’ve come to talk with you again
یه احساسِ صمیمتی داشتم .. و …خخخخ خداایااا حالا دارم متن این آهنگو اینجا میبینم …
باید رفت و اداممه داد و خطِ تولیدِ این کارخونه شادی سازی رو بیشتر و بیشتر کنیم در وجودمون
خداروشکر برایِ این مطالب برایِ این دوستان این سایت برایِ این فایل برایِ وجود استاد عباسمنش برایِ وجودِ مریمِ شایسته مهربان و وجودِ مارکویِ ارزشمند و
با سپاس فراوان از فرمانروای هستی بخاطر دستان پر خیر و برکتش ، بخاطر حضور خانواده عاشق عباس منش و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز.
من میخوام از شما تشکر کنم بخاطر تمام زحماتتون.راستش بعد از دیدن 47 قسمت از سفر نامه ، من هنوز باور نکردم چه اتفاقی داره میافته و علامت “در حال بارگذاری” با سه تا نقطه متحرک در مغزم جریان زندگیمو تحت تاثیر قرار داده.
من اینجا توی شهر خودمون زندگی نمیکنم،من تو تمام لحظات سفرنامه تو تمام تصاویری که میبینم حضور دارم و دارم با عشق تو اون تصاویر زندگی میکنم.
خانم شایسته عزیز جا داره تشکر کنم از شما و تحسین کنم حسن انتخاب شما رو ،واقعا وسط برنامه فراموش میکنم که دارم فایل های سفر نامه رو نگاه میکنم،انقدر که همه چیز ایده آل و بی نظیره، زاویه دوربین، مکس های مناسبی که دارید و میخواید نکته هایی رو به ما نشون بدید و زیبایی هایی رو برامون به نمایش بزارید.
واقعا باورم نمیشه که بهترین جاهای کشور مورد علاقمو دارم از دید الگوی مناسبم استاد عباس منش و کارگردانی زیبا پسند مشاهده میکنم.
تو همه قسمت ها طوری واقعیت زندگی رو برای ما نشون دادید که من با کمال میل سعی میکنم بپذیرمش و آگاهانه واقعیات موجود در ذهنمو فراموش کنم،چقدر دید خوب و زیبایی به ما هدیه کردین،چقدر برای من واضح تر شد که میشود بهتر و بهتر بود،چقدر برام قابل درک تر شد وقتی دیدم میشود به خدا نزدیک تر بود.واقعا ابعادی از زندگی رو برای ما به نمایش میزارید که تمام معادلات قبلی رو منسوخ میکنه و روحمون درگیر آزادی میشه که براش باور نکردنیه.
حالا من اینجا توی شهر خودمون فهمیده ام که چگونه زندگی کنم،فهمیده ام که اصل چیست و چطور میشود پله پله حرکت کرد،بزرگتر شد و تجربه کرد و تکامل درست را با دید توحیدی طی کرد.
تو دوره هایی که حضور دارم،از تو کتابایی که استاد معرفی کردند و از توی سفرنامه هزاران هزار آگاهی به من رسیده که دیگه نه میترسم و نه نگرانم و در واقع به لطف هدایت خداوند و دستان عاشق او به نسبتی از ایمان رسیده ام و از تنها ترسم که ترس رسیدن به پیری و ندانستن اصل زندگی بود اثری نیست.
توی این قسمت چقدر همه چیز تمیز و درست و اصولی بود.چقدر همه چیز واقعی بود و سر جای خودش بود.حاشیه ای در تصاویر وجود نداشت.من تو جامعه موسیقی ایران حضور داشتم و آگاهانه از موقعیت هایی دوری کردم و جدا شدم که اصلا توی این تصاویر ندیدم.در این تصاویر دیدم که واقعا هنر موسیقی به جایگاهی رسیده بود که کاملا مستقل شده و هیچ دخل و تصرفی در اون وجود نداشت و موسیقی راکاملا ازاد و رها دیدم خالی از هرگونه تعصب و سخت گیری.
بازهم تشکر میکنم از شما،استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز.
باز هم مثل همیشه سپاسگزار الله یکتا هستم که خودم رادرکنارشما احساس میکنم وخودم رادر اینهمه زیبایی-لطف-نعمت-ثروت-سادگی-روابط عالی ویه عالمه احساس خوب شریک میدانم
واقعا به این فکرمیکنم که اگر استاد عزیز وخانم شایسته به فکر تولید این برنامه نبودند چطور من میتوانستم بااین همه آداب ورسوم وزیبایی وثروت و…. آشنا میشدم وبه لیست خواسته هایم اضافه میکردم
قطعا اگر تلاش شما خوبان نبود اصلا این همه تصاویر زیبا رو نمیدیدم ویااگر گذری به چشمم میخورد هیچ وقت به این دقت بهشون نگاه نمیکردم چون اصلا اهل تلویزیون نیستم
یه حسنی که این کارشما داره اینه که واقعا من ازلحظه ای که فیلم شروع میشه میگردم دنبال نکات مثبت حتی چیزهای خیلی کوچک وکلی لذت میبرم واین کاررا اگر بتونم که باید بتونم تکرار کنم ازاین به بعد ذهن من عادت میکنه که درهرشرایطی بگرده دنبال زیبایی ها نه چیزهایی که احساس آدم رو بد میکنه حتی توی صف شلوغ ویا حتی توی ترافیک و…..
واقعا یه چیز خیلی خوبی که نظر منو در این ویدئو به خودش جلب کرد این بود که زمان اجرای اون موزیک زیبا چقدر گروه اجراکننده ساده لباس پوشیده بودند وخیلی خیلی خودشون بودند بدون هیچ گونه ادا درآوردن وبدون هیچ گونه جلب توجه به چیزی غیر از هنر خودشون. واقعا این هنر خیلی بزرگیه که نتایج خیلی بزرگی رو به دنبال داره که شما فقط وفقط خودت باشی وتمام تمرکزت رو بزاری روی خودت نه دیگران.
دوستون دارم وآرزو میکنم هرروزتون پر باشه از نگاه خداوند
وقتی با ایمان، دست ب عمل میزنی، ب خدا و جهان هستی اش اعلام میکنی ک بهتون اعتماد دارم. میدونم هر لحظه با من هستید. میدونم هر چی پیش میاد ب نفع من، پیش میاد.
تو دست ب عمل میزنی و از خدا و جهان هستی اش، پاداش میگیری.?
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته خوش سلیقه و تک تک
این فایل از تایم ۱۰:۱۲ به بعد چکیده تمام درسهای شماست و تاکید می کنم دوستان دوباره این قسمت رو با دقت و تعمق بیشتری، نگاه کنند تا بهتر متوجه بشن. (البته اگر تکامل تون رو طی کرده باشید می تونید؛ متوجه بشید که استاد چی می گه):
۱. خودت باش.
۲. دنبال عشقت برو.
۳. بر ترسهات غلبه کن.
۴. کاری به حرف مردم نداشته باش.
۵. از جهان پاداش های فراوانی می گیری که مبهوت می شی.
آبجی نمیدونید این فایل چی کار کرد !!!!! دیدی چطور گیتار میزد انگار که این رشته های وجود من رو داشت به لرزش در میاورد،همینطوری که داشت گیتار میزد منم قشنگ باهاش تکون میخوردم و گردنم شل شده بود و سرم افتاده بود اصلاً اون اول که استاد گیتار رو داشت میزدا بخدا، همون الکی زدنشون هم منو اصلاً کند.
خدایا شکرت.
خیلی خیلی همه چیز هماهنگ بود، توی اوجش رفتید بیرون و از اون منظره ی افق بی نهایت اقیانوس فیلم گرفتید و بعدش هم که هوای ابری و باد خنکی هم که میوزید و دیگه هیچی دیگه، ای خداااااااااااااااا اصلاً نمیدونید من چه حالی داشتم و دارم، همین الان دیدم فایل رو. خیلی عالی بود بی نهایت عالی بود بعدش هم که ربّ از طریق استاد سوالی که صبح ازش پرسیده بودم رو جواب داد؛ یعنی قشنگ با شروع فایل همه چیز رو آماده کرد و یه مقدمه ی عالی چیده شد تا من این پاسخ بی نهایت آرام و مطمئن رو دریافت کنم…
خیلی خیلی زیبا بود این فایل…
خدایا شکرت که هدایتم کردی …
خیلی خیلی عالی بود اصلاً نمیدونم چطور حسم رو منتقل کنم ولی این فایل همش زیبایی محض بود همش آرامش و رهایی و هماهنگی با درون بود برای من، همش احساس ثروتمند شدن بود، احساس خنکی بود…
اون خط ساعد اون پیراهن آبی رو دیدی من خیلی خیلی خط ساعد رو دوست دارم و خیلی نگاهم رو میگیره…
دیدید اون آقا مسنه چطور داشت گیتار میزد اصلاً رفته بود تو خودش و به یه جا خیره شده بود و مست گیتار زدن شده بود من خیلی خیلی این احساس رو دوست دارم و تا بحال چندین بار تجربه اش کردم…
دیدید وقتی دستش رو باز کرد اون پیراهن آبیه چه حس خوبی داشت وقتی داشت میخوند… خدای من چه گیتاری میزد چه گیتاری میزد…
اون لباسهای شو هم خیـــــــلی زیبا بود و من به این لباسهایی که توش ظرافت خاصی دارند خیلی علاقه دارم و فقط کافیه که نگاهم به یکی از این لباسها بیفته فقط قربون صدقه ی لباسه میرم و فقط نگاهش میکنم و هیچ وقت سیر نمیشم از این همه ظرافت و زیبایی و هر لحظش برام تازگی داره و فقط میگم خدایا شکرت خدایا شکرت…
دیدید چه لباسهای ساده ای پوشیده بودند یه کت ساده با یک بولیز ساده با موهای ساده و تقریبا ژولیده و یک پیراهن و جین ابی ساده، خیلی خیلی عالی بود، خیلی خیلی لذت بردم.
دیدید نگاهشون چه آرامشی داشت چشمانشون چه آرامشی داشت چه صدای زیبایی داشتند و سرشار از آرامش و هماهنگی اصلا اصلا نمیدونم چی بگم…
آبجی خیلی خیلی ممنونم بابت این فایل .. با این فایل اعماق گرم و لطیف قلب نازنینم رو با دستای گرمتون لمس کردید…
خدا رو شکر که شما رو هدایت کرد تا این فایل رو درست کنید و تدوین کنید…
سر اون کنسرته دیگه خود خود خداوند بود پشت اون دوربین ها که داشت از طریق اون دوربین ها برای ما فیلم آماده میکرد این یعنی اینکه آبجی شایسته تکاملشون رو خیلی عالی دارند طی می کنند توی فیلم برداری که دوربین های اون محل هم تحت فرمان آبجی شایسته کار میکردند و این یعنی مسخر بودن همه چیز برای آبجی شایسته حتی دوربین های کنسرت ولی خدائیش فیلم برداری خداوند هم عالیه ها، اینطور نیست آبجی شایسته :))
راستی اون FADE آخر ویدیو خیلی عالی بود و قشنگ بود…
اصلاً همه چیز این فایل برای من ردیف و هماهنگ بود خیـــــــــــــلی عالی بود ممنونم استاد و آبجی شایسته ی عزیزم.
خدا خیرتون بده. خدا خیرتون بده
خدا قوت
عاشقتونم
در پناه ربّ.
*
The sound of silence
Hello darkness, my old friend
تاریکی، دوست قدیمی من سلام!
I’ve come to talk with you again
اومدم تا دوباره باهات حرف بزنم
Because a vision softly creeping
چون، تصوری (رویایی) به آرامی در من خزید
Left its seeds while I was sleeping
و وقتی به خواب رفتم دانههایش را درون من رها کرد
And the vision that was planted in my brain
و رویایی که در ذهنم نقش بست
Still remains
هنوز هم باقیست
Within the sound of silence
در صدای سکوت
In restless dreams I walked alone
توی رویا های بی قرارم، تنهای تنها قدم میزدم
Narrow streets of cobblestone
در خیابانهای تنگ و سنگفرشی
Neath the halo of a street lamp
زیر هاله نور چراغ خیابان
I turned my collar to the cold and damp
از سرما و رطوبت، یقه کتم را بالا کشیدم
When my eyes were stabbed by
The flash of a neon light
That split the night
و اون هنگامی بود که چشمام رو به خاطر نور نئون که شب را دو نیمه می کرد تنگ کردم
And touched the sound of silence
و صدای سکوت رو لمس کردم
And in the naked light I saw
و درون اون نورِ برهنه دیدم
Ten thousand people, maybe more
ده هزار نفر، شایدم بیشتر
People talking without speaking
مردم حرف میزدند بی آنکه صحبت کنند
People hearing without listening
مردم گوش میدادند بی آنکه بشنوند
People writing songs that voices never share
اونها آهنگهایی رو مینوشتند که هیچ وقت شنیده نمیشد
And no one dared
و هیچ کس جرات نداشت
Disturb the sound of silence
صدای سکوت رو بشکنه
“Fools, said I, “You do not know
من گفتم: احمقها مگه نمیدونید
Silence like a cancer grows
سکوت مثل سرطان رشد میکنه
Hear my words that I might teach you
به حرفای من گوش بدید تا بتونم به شما یاد بدم
Take my arms that I might reach you
بازو هام رو بگیرید تا شاید بتونم به شما برسم
But my words, like silent raindrops, fell
اما کلمات من، همانند قطرات باران آرم، افتاد
And echoed
و تکرار شد
In the wells of silence
در چاههای سکوت
And the people bowed and prayed
و مردم خم شدند و دعا کردند
To the neon god they made
به سمت خدای نئونی که خود ساختهاند
And the sign flashed out its warning
و اون نشانه با نورش هشدار داد
In the words that it was forming
در کلماتی که در حال شکل گرفتن بود
And the sign said
The words of the prophets are
و اون نشانه کلماتی از پیامبران رو گفت
Written on the subway walls
And tenement halls
که بر دیوار متروها و در اتاقهای آپارتمانها نوشته شده بودند
همسفر عزیزم سلام بعد دیدن فایل سفرنامه خیلی دوست داشتم ترجمه اهنگی که اجرا شد رو بدونم چیه شما باترجمه اهنگ کار قشنگی انجام دادین به اشتراک گذاشتید برای همگان ممنونم وسپاس خدای بی نظیرم رو که این فکر رو تو ذهن شما قرارداد.که جواب امثال من باشه داخل سایت.
سلام و سپاس فراوان به استاد عزیزم و مریم جان مهربان
استاد قبل از اینکه فایل و باز کنم تو سایت بودم و داشتم کامنتهای دوستان رو می خوندم و دیدم فایل جدید بر روی سایت قرار گرفت قبل اینکه بازش کنم اون آهنگ اول فایل رو تو ذهنم داشتم تجسم میکردم که حتما با این آهنگ آغاز میشه و دیدم آره? همینطور هم شد.
خدایا شکرت برای این هماهنگی ها دیروز هم از موسیقی و گیتار و سازهای مختلف بود و تجربه ی دیروزم رو هم گفته بودم و دیشب هم جشن کوچکی در منزلمون داشتیم و دخترم هم شروع به نواختن گیتار کرد و امروز هم ادامه ی فایل دیروز و باز هم گیتار و صدای دوست داشتنی و مورد علاقه ی من تو این فایل گذاشته شد.
امروز روز تولدمه و این بهترین هدیه ای بود که از خدایم و از شما گرفتم و خداروشکر میکنم برای حال عالی ام.من احساس میکنم که این فایل واسه خود خود من ساخته شده فقط برای اینکه خداوند از طریق شما لطف و محبت و تبریکش رو به من اعلام کنه.که البته که همیشه داره همین کار و برام انجام میده اما اینو و فایل شما و هماهنگ شدن با امروزم را یک نشونه میدونم که بیشتر متعهد بشم تا در این مسیر بمونم.
خداروشکر که خدایی داریم که اگه ما خودمون رو دوست داشته باشیم و با خدایمون هماهنگ باشیم خودش ما رو به سمت زیباییهای بیشتری هدایت می کنه. ??
خداروشکر که ما خالق زندگی مون هستیم. ??
واقعا جملاتی که در آخر گفتید خیلی نکات کلیدی ایه، که اگر رعایت کنیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم ،فارغ از اینکه دیگران چه فکری در مورد ما می کنند و نخواهیم که دیگران رو راضی کنیم و فقط باید خدای ما از ما راضی باشه، صد در صد به موفقیتی که می خواهیم به خوشبختی که آرزویش را داریم می رسیم . منم همیشه میگم که کلید همه ی موفقیتها اعتماد به نفسه و پا گذاشتن رو ترسهایت که به قول خودتون خداوند به شجاعان پاسخ میده.
«جگر شیر نداری سفر عشق مرو»
این مسیر جگر شیر می خواهد که باشیم و ادامه بدیم مثل خودتون که این شجاعت رو داشتید و تا موفقیتتون جلو رفتید و ادامه اش دادید.??
اینکه تسلیم باشیم و به ندای درونمون گوش بدیم ندایی که ما رو به آرامش و سعادت در این دنیا و آخرتمون می رسونه.
ندایی که اگه بهش گوش ندیم و توجه نکنیم، از ما دور میشه و کمتر این الهامات رو دریافت میکنیم.
استاد این الهامات برای من خیلی واضحه .یعنی یه طوریه که شور و شوقی در من ایجاد می کنه و بهم میگه یالا همین الان باید انجامش بدی و تا انجامش ندی من دست از سرت برنمی دارم.
می خوام بگم که اگر تو این مسیر زیبا هستیم و داریم به خوبی این تمرینات و انجام میدیم اونقدر این الهامات برای ما روشن میشه که وقتی ما بهش گوش میدیم و در نهایت عملی اش می کنیم بعدا از خودمون می پرسیم آیا واقعا این من بودم که این کار و انجام دادم؟!? آیا به راستی این خود من بودم که این حرفها رو زدم؟!?
وقتی دل رو بسپاری به خدا دیگه تمومه
وقتی بهش اعتماد کردی و همین فرمون ایمان رو بهش بچسبی و بری جلوووووو دیگه تمومه و واقعا داری مسیر درست رو میری.
فقط باید با گوش دادن به الهامات و دیدن نشونه ها جدی بگیریم تا به خداوند ایمانمون رو از این طریق ثابت کنیم.
من قبلا در کامنتهای قبلی هم گفته بودم که مهاجرت کردم و دوباره هم یه سال پیش مهاجرت کردم و اون موقع همین الهامات بهم گفته شد که اگر می خواهی از همینی که هستی بهتر زندگی کنی باید بری و من پا رو ترسهام گذاشتم و دوباره یه مهاجرت دیگه رو انجام دادم و می دونم که کارم رو درست انجام دادم با اینکه با تضادهای زیادی مواجه شدم اما سعی کردم که باهاشون دوست باشم تا احساسم رو همیشه خوب نگه دارم .
خیلی وقته که میدونم اگه تضادی برام پیش اومد باید به خودم رجوع کنم که کجای این مسیر رو کج رفتم و یا این تضاد برام باعث ایجاد چه خواسته ای شده و با همین گفتگو با خدایم به این شکل آرام میشم. ازش سوال میکنم و اون هم خیلی آرام بهم جواب میده.
خداروشکر برای تمام نعمتهام تو زندگی ام. خداروشکر برای وجود شما استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی که هر روزمون رو با فایلهای آموزنده تون می سازید .
اصلا فکرش را نمیکردم که 8 روز از پیام تبریکی که بهت بگم انقدر زود برسه … 8روز گذشت واقعا .. چه زود!
خدایا شکرت که این روزها حالا کلی درس واسم داشته این روزها
سلام بر لیلای مهربونم از اینکه واقعا توی دنیای ما هستی خیلی خوشحالم و سپاس گزارم از خدا
از اینکه به یادت میافتم واقعا خوشحال میشم از اینکه اسمت را میشنوم واقعا بازم خوشحال میشم
خیلی خیلی بهت افتخار میکنم عزیز دلم
خیلی دوست دارم ..
خودت میدونی دیگه من چقدر دوست دارم واقعا .. و خیلی هم دوست دارم در زمان و مکان مناسب ببینمت از اون قهوه های مشتی مارکو پز معروف جهانی براتون درست کنم، تازه گیتارم بزنم میدونی گیتارم میزنه مارکو اونم ده ساله .. تازه خبر خوبش هم اینه که سبکش بداهه نوازه عینهو نوشتنش میمونه که سناریوی خاصی جز ابراز عشق و به اشتراک گذاری لحظه های خوبش با دنیاا نداره ..
لیلا جان بازم بهت تبریک میگم عزیز دلمم به اغوش گرم خدای درونم میکشمت و بی نهایت تا میبموست آخ که من عاشقِ بوسم شما هم لوپویی ( خنده و چشمک )
لیلا جان قطعا این نوشته در زمان و مکان مناسبش به دستِ شما میرسه به امید خدا
لیلا جانم بازم به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا جونمون سپاس گزارم و خدا جونمون را تحسین میکنم به خاطر خلقت هدف دار بینظیرت چقدر تو خوبی عزیز دلم
لیلا جان از این همه شجاعتت برای مهاجرت واقعا تحسینت مکینم عزیزم
راستی نشانه هم شدی .. کلمه شیر … برای انجام کاری نشانه بود! البته راستش ببر نوشته بودم ولی الان که یادمه عکس شیر توی ذهنم بود ( خنده ی مینیونی … ) راستی راستی اتفاقا یک تی شرت سفید که کلی بچه های مینیون هم روشون هست پوشیدم بروبچ سلام میرسونند ..
دیگه بگم که .. از طرف من بچه های ماهت را که همین الان میتونم تجسم کنم در حالِ بالا و پایین پریدن هستند ببوسیه .. خداروشکر به خاطر شما به خاطر همسر جانت به خاطر بودنت به خاطر نوشته هات سپاس گزارم از تو به خاطر بودنت و موندنت با ایمان اونم در این مسیر از تو سپاس گزارم
دوست دارم
برای تو بهترین را آرزو میکنم.
اونم ایمان بیشتر و ثابت قدم بودن در این مسیر و صبورتر شدن تو هست.
آمین
از خودم هم سپاس گزارم که برای شما نوشتم و خودم را هم عاشقشمم دیگه …
سلام دوست عزیز و مهربان مطمئن باش و ایمان داشته باش که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و اینقدر دراین مهاجرتها رشد پیدا میکنی که فقط باید سجده کنی به درگاه خداوند…
به شرطی پاکی دل….من فایل صوتی استاد درنورد توحید و یکتا پرستی و داستان پروین اعتصامی و ملاصدرا رو خیلی خیلی گوشم میدادم ونتایج بزرگی گرفتم و بیشتر هدایت شدم به دورها و این خیلی خوبه با عشقتون راحت و آسوده به دنبال پیشرفت و مهمتر خداپرستی هست که همه این روال طبیعی بدست میاد فقط باید از خودش بخوایم…
و همیشه شکرگزار اینم که قبلا از اینکه بمیرم این اگاهی هاروکسب کردم و راحت دارم زندگی میکنم با این وجود که من و عشقمم باهم مهاجرت کردیم مهاجرت خیلی خوب بود چون جایی که بودیم باید میرفتیم و زندگی دوره جدید و فصل جدیدی از زندگیمون رو بوجود میآوردیم…و در برابر هر مسئله ای سربلند بیرون میایم چون خداوند به شجاعان پاسخ میدهد..
سلام دوست عزیز و مهربان مطمئن باش و ایمان داشته باش که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و اینقدر دراین مهاجرتها رشد پیدا میکنی که فقط باید سجده کنی به درگاه خداوند…
به شرطی پاکی دل….من فایل صوتی استاد درنورد توحید و یکتا پرستی و داستان پروین اعتصامی و ملاصدرا رو خیلی خیلی گوشم میدادم ونتایج بزرگی گرفتم و بیشتر هدایت شدم به دورها و این خیلی خوبه با عشقتون راحت و آسوده به دنبال پیشرفت و مهمتر خداپرستی هست که همه این روال طبیعی بدست میاد فقط باید از خودش بخوایم…
و همیشه شکرگزار اینم که قبلا از اینکه بمیرم این اگاهی هاروکسب کردم و راحت دارم زندگی میکنم با این وجود که من و عشقمم باهم مهاجرت کردیم مهاجرت خیلی خوب بود چون جایی که بودیم باید میرفتیم و زندگی دوره جدید و فصل جدیدی از زندگیمون رو بوجود میآوردیم…و در برابر هر مسئله ای سربلند بیرون میایم چون خداوند به شجاعان پاسخ میدهد..
همیشه شاد وسالم باشی دوست عزیزم❤❤❤❤❤❤💕💓💓💕💓💕💓💕
+
به نام خدای شادی آفرین
به نام خدای روزی رسان بی حساب، خدایی که از جایی که گمان نمیبری به تو روزی میرساند
به نام خدایی که شکست ناپذیر مطلق هست
به نام خدایی که کافیست به او ایمان آوری و مثل یک قایق بی پارو باشی و رها و بگذاری هر کجا برد تو را ببرد و بدان همانجا ساحل است …
سلام میکنم به سحر جانم و مسعود جانم دو تا عشق دلِ مهربون و شاد و خندان من
دلمه که براتون بنویسم .. هر چند کوتاه
اول میخوام از خدا سپاس گزاری کنم به خاطر وجود ارزشمند هر دوی شما
حتی حتی خودِ خدا را تحسین میکنم به خاطر وجود و خلقت ارزشمند شما
خیلی دوستون دارم.
شجاعت شما، پروفایل شما، نگاه شما واقعا هر دوی شما تحسین برانگیز و از خدا جون بهترین ها را برای شما آرزو میکنم عزیزای دل من.
سلام دوست عزیزم و لیلای پر از شوق و عشق…من کاملا فرکانس پر از شوقتو دریافت کردم
تولدت مبارکا باشه
تو با این اگاهی هدیناب هر روز متولد میشوی عزیزدلم
خداوند رو شاکرم هزاران بار شاکرم که دوستاتی عزیزانی جانانی مانند شما در مسیرم قرار داده این همه اگاهی این همه ورس و نکته که در داخل تک تک کامنت های دوستانم هست منو شگفت زده و واقعا به پرواز در میاره و جواب هایم رو میده…..عاشقتونم ایمان دارم به تمام خواسته هایت..ارزوهایت…اهدافت خواهی رسید…در پناه الله یکتا شاد باشی دوست جان
عزیز دلم لیلا جان تولدت خیللللیییی مبارک نازنین کامنت بسیار زیبا بود و لذت بردم از اینکه گفتی اگر به تضادی برخورد میکنید یعنی یه جای راهو اشتباه رفتی ازت ممنونم دوست خوبم و باز هم تبریک منو از صمیم قلب برای تولدت پذیرا باش عزیزم عاشقانه دوستت دارم ?????
سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منشِ جانِ جانان و خانم شایسته دوست داشتنی و تمام اعضای خانواده عزیزم؛
بعد از مدت ها غیبت زیادی که داشتم تصمیم گرفتم امروز بیام اینجا و برای شما از اتفاقاتی که در این چند وقت افتاده صحبت کنم.
واقعا خدا را سپاسگزارم بخاطر نرمافزارها و تکنولوژی جدیدی که اومده و من میتونم با صحبت کردن هرچی که می خوام رو اینجا بنویسم.
از مدیر فنی سایت تشکر ویژه می کنم به خاطر معرفی این اپلیکیشن های واقعاً کارآمد که انقدر کار رو برای ما راحت کرده تا آدمهای تنبلی مثل من که به خاطر تایپ نمیومدن بنویسند اقلا با این وسیله فعالیت بیشتری بکنن.
البته من اکثر کامنتهارو میخونم ولی تایپ رو تنبلی میکردم.
بچه ها من تو این مدتی که رو خودم کار کردم و میکنم ( من و خواهرم تقریبا تمام محصولات استاد رو تهیه کردیم) نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم که اگر بخوام ریز ریز همرو بگم واقعا زیاده
واسه همین یکی از نتایج اخیرم که برای خودم بسیار فراموش نشدنیه و حالمو خوب میکنه هر وقت یادش میافتم رو براتون تعریف میکنم.
یکی از نتایجی که جدیداً گرفتم و خیلی رو خودم تاثیر گذاشته و میتونم بگم نمونه بارز حرفهای استاد هستش اینه که ( اول اینو بگم که من در کشور ترکیه در شهر استانبول زندگی می کنم سه سال هستش که مهاجرت کردم و به این کشور اومدم و الان با خواهرم زندگی میکنیم )
چند روز پیش پکیج خونه من خراب شد و آب گرم نداشتیم
وقتی که به تعمیرکار پکیج زنگ زدم اومد پکیج رو دید گفتش که حدود ۵۰۰ لیر ترکیه هزینه پکیج میشه و من واقعا شوکه شدم اون لحظه ،حالم بد شد و با خودم فکر کردم که چرا من باید ۵۰۰ لیر بابت یک پکیجی که چندین ساله داره کار میکنه پرداخت کنم ؟!
نیم ساعتی تو فکر فرو رفتم!
نجواهای شیطان از یک طرف و حرفهای استاد از طرف دیگه ،مثل توپ پینک پونگ میرفت و میومد هی احساسم میگفت آروم باش!مگه استاد نمیگه همیشه هر اتفاقی بیافته به نفع منه
باید احساستو خوب نگه داری
خواهرم وقتی شنید گفت ریحانه
برو فایل امروز استاد و گوش کن
منظورش فایل چهارم قدم پنجم بود
استاد میگه الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی بیافته خیره
برو فایل استاد رو گوش کن و بخواب
بذار شیطون دست از نجوا کردن برداره
منم دیدم این بهترین راهه رفتم تو رختخواب و اون فایل چهارم قدم پنجم رو گوش کردم و به خواب رفتم البته قبلش بهم گفت به نظر من به صاحب خونت بگو، بگو که این اتفاق افتاده اما من مقاومت می کردم؛ اولش گفتم که آخه پارسال هم این اتفاق افتاد بهش گفتم و اون گفت که هر اتفاقی تو خونه می افته و هرچی که خراب میشه چون تو داری توی اون خونه زندگی می کنی خودت باید پرداخت کنی! الانم بگم میدونم جوابش همینه
باز یه حسی بهم گفت مقاومت نکن و این پیام رو بده ، اون پارسال بود تو از پارسال تا امسال کلی مدارات فرق کرده
امتحان کن و بسپار به خدا.
پیام دادم و فایل استاد رو تو گوشم گذاشتم و خوابیدم
اینم بگم موقع خواب گفتم که خدایا همه چی رو به تو میسپارم و از سر راه تو میرم کنار ، خودت پکیج خونمو درست کن، بدون هزینه یا اگر هزینه داشت خودت پرداخت کن، پرداخت هم نکردی میدونم جبرانش می کنی و بدون هیچ احساس بدی به خواب رفتم .
صبح از خواب بیدار شدم دیدم صاحب خونم بهم پیام داده که امروز با هم صحبت می کنیم ، بهم زنگ زد خودش ساعت حدود ۱۱ صبح بود گفتش که خانوم ریحان اجازه بدید من یک تعمیرکار آشنا دارم اونو میارم بعد از ظهر اونم پکیج رو ببینه و بعد با هم در موردش صحبت میکنیم .
کارشناس خودشو آورد و پکیج رو دیدن و جالب اینجاست اون تعمیرکار به جای ۵۰۰ لیر گفت ۷۰۰ لیر هزینش میشه و به صاحب خونه گفت که به نظر من این پکیج دیگه به درد نمیخوره شما حتی اگر این هزینه رو پرداخت کنید باز دو ماه دیگه خراب میشه و مثل خونه کلنگی ای میمونه که هی یه تیکش رو دارین تعمیر می کنید. به نظرم این پکیج را کلا عوض کنید چونکه نشتی گاز هم داره و ممکنه جون اینا رو به خطر بندازه
این حرفا زده میشد و من در درونم احساس وصف نا شدنی داشتم
همون لحظه خانم صاحبخونه گفت من این خونه رو با خونه خواهر بزرگم با هم یک جا خریدیم و هر دوی این پکیج ها را با هم نصب کردیم و جالبه که پکیج خونه اونم دقیقاً تو هفته گذشته خراب شده مثل اینکه عمر این پکیج ها سر اومده
و این یعنی همزمانی اتفاقات و بچه ها خبر خوش اینکه صاحب خونم گفت در عرض این یکی دو روزه آینده پکیج می خرم و برات نصبش می کنم، اصلاً نگران نباش!
بعد از این که صاحب خونم رفت من و خواهرم از خوشحالی اشک می ریختیم الان هم که دارم اینارو تعریف می کنم دارم اشک میریزم نه فقط به خاطر اینکه پکیج خونمون نوشده به خاطر قوانین خداوند، به خاطر اینکه حرفای استاد نمود بیرونی شو تو زندگیمون داره نشون میده.
من فعالیتم تو سایت خیلی کمه ولی این دلیل نمیشه که از این سایت دور باشم. من همه فایل های استاد رو به اتفاق خواهرم میخریم گوش می کنیم تمام فایل های سفرنامه را با هم می بینیم راجع بهش صحبت می کنیم و گاهی با خوندن کامنتای شما اشک میریزیم و به اندازه ای که بهشون عمل کردیم و باورش کردیم تو زندگیمون نتیجه گرفتیم.
با تمام وجودم می خوام بهتون بگم ممنونم مریم جانِ جانان شایسته؛ ازت ممنونم بخاطر تمام فایل های زیبای سفرنامه؛ این اتفاق برای من مثل اتفاقی بود که برای آر وی استاد افتاد و استاد از سر راه خدا رفت کنار و این برای من نشونه بود. نشونه ای که خدا داشت با یه فایل تصویری از زندگی استاد به من نشون میداد و امتحان میکرد ببینه و به خودم ثابت بشه که چقدر به دانسته ها و ایمانمون عمل میکنم؟! چند مرد حلاجم؟
دوستای خوبم حرفای استاد و فایل های خانم شایسته یه فایل معمولی و حرف معمولی نیست، اینا نشونه است
اینا صحبتهای خداست که داره تو زندگی ما این شکلی گفته میشه
خدا خیلی راحت و معمولی با ما حرف میزنه مثل حرفی که اون روز از زبان خواهرم به من زد که حالا یه پیام به صاحب خونت بده!
و من به حرفش گوش کردم و من لبیک گفتم و مقاومت نکردم و الان خیلی خوشحالم که به حرفش گوش کردم چون می خواست به من بگه از سر راه من برو کنار تا من این کار را انجام بدم!
الان واقعا خوشحالم از درک این قوانین از بودن تو این سایت، تو این خانواده، از بودن با استاد و مریم عزیزم ،از بودن بین شماها واز بودن در این خونهٔ خدایی و توحیدی!
خیلی خیلی دوستتون دارم و قول میدم از این به بعد هر نتیجه ای که این شکلی تو زندگیم اتفاق افتاد بیام اینجا تعریف کنم تا هم به شما انگیزه بیشتری بده ،هم برای خود من یادآوری بشه اگر روزی یادم رفت !
راستی امروز پکیج نومون اومد و فردا هم میان که نصبش کنن!
سلام ریحانه جان سلام استاد عزیزم ،خیلی لذت بردم از خوندن کامنت شما و اشک شوق در چشمان من ظاهر شد خدایا بابت این قانون تغییر ناپذیر ازت ممنونم بقول استاد ما وظیفه بندگی کردن را داریم و باید از جلو راه خدا کنار بریم تا اون کارها را انجام بده و کار اون خدایی است خدایا ممنونم بخاطر بودن تو این جمع و بخاطر داشتنت،بخاطر دوستان عزیزم استاد عزیزم مریم بانوی زیبا و دوست داشتنی خدایا هزاران بار ازت ممنونم
سلام دوست عزیز، ممنون بابت اتفاقاتی که میفته و تعریف میکنید که اول باورهای خودتون قویتر میشه و بعد باورهای من و بچه های سایت قوی تر.
من هم چند وقت پیش روی حقوقم تمرکز کردم و چون ساعتی کار میکنم باورهاش رو ساختم که افزایش حقوق میگیرم و مثالهایی که برام رخ داده بود و بدون اضافه کار بعضی وقتها پول بیشتری گرفتم رو هی به خودم یاد اور میشدم و میگفتم ببین خدا کارشو خوب بلده من فقط باید حالم رو خوب نگه دارم با مثالهای باور افزایش حقوق. الان یکماه هست حقوقم کمی زیادتر شده خدا رو شکر و ایمان دارم هر چی بیشتر باور قوی بسازم و از سر راه خدا برم کنار تا خدا کارش رو بکنه بیشتر نتیجه میگیرم.(باورهای مناسب، تکرار و تایید مثالها در زندگی، ب رسیدن نتیجه، ایمان قوی تر ) و به قول استاد این چرخه رو ادامه بدم تا نتایج کم کم بزرگتر بشه. مرسی که نتیجه اخیرتون رو نوشتین و باورهای منو قویتر کردین.
ریحانه خانم دوست عزیز چقدر کامنت شما زیبا بود ومن لذت بردم وگریه کردم نه بخاطر پکیج بلکه بخاطر قانون تغییر ناپذیر ی که وجود داره و هرکس ازش هرجای جهان استفاده کنه جواب میده گفتم خدای من اگر به این زیبائی برای ریحانه جواب داده پس برا مسائل من هم جواب میده واقعاد وقتی مهر لایک استاد میخوره روی یک دیدگاه یعنی تائید شده واز فیلتر قوانین رد شده .موفق باشید
حال خوب نعمت قشنگی است که نصیب آدم های شکر گذار میشه .
آدم هایی که تصمیم گرفته اند خوب باشند ودر این جهان چیزی جز خوبی را نبینند.
آدم هایی که از کوچک ترین داشته هاشون بیشترین لذت را می برند و منتظر اتفاقات خیلی بزرگ نمی نشینند تا شادشان بکند خودشان دست به کار می شوند و بذر شادی را می پاشند .
گرمای نفسشون و برق چشمانشون از جنس عشق ومحبت است.
درون این آدم ها کارخانه شادی سازی است و این آدم ها فوق تخصص شاد و بیخیال بودن هستن .
یه جورایی روز را به مبارزه می طلبند .
اهای روزگار اگه میتونی منو غمگین کن!
هر اتفاقی که به ظاهر ناخواسته است و غبار غم رو می خواد به صورتشون بپاشه
بر می خیزند و سریع سر و صورت دلشون رو آبی می زنند و دوباره از جا بلند می شوند .
این آب حیات بخش میتونه همین فایل های قشنگ سفرنامه باشه ، به قدری این ها قشنگ اند که یک بار ببینیش دیگه ویل کنت نیست ودست از سرت بر نمی دارد .
توی این فایل عجب زیبایی و قشنگی موج می زد .
گیتار های به رنگ های مختلف و طرح های متنوع که به ما درس فراوانی و زیبایی و ثروت میداد.
من بشخصه همه چیز رو به عنوان معلم و آموزگارم می بینم که می تواند به من چیزی یاد دهد و نکته نهفته ای در خود داشته باشد.
هرچیزی که من در فایل ها می بینم اگرچه با بعضی هاشون موافق نباشم ولی شیوه من این است که یک فیلتر نامرئی و ذهنی در وجودم تعبیه کردم که فقط چیزهایی که به درد من می خورد را ببینم و اون بخشی را که قشنگ است ببینم و توجه کنم و از چیزی که نمی خوام خیلی راحت عبور می کنم و اصلا بهش زوم نمی کنم .
به عنوان مثال اگر در این فایل ها صحنه ای را می بینم که به فرهنگ من نمی خوره خیلی راحت چشمم را از روی آن برمی دارم و قسمت های زیبای دیگرو می بینم مثلا اون طرف تر یک درخت قشنگ یا ساختمان خیلی خوشگلی را مشاهده می کنم واز دیدنش لذت می برم و فراوانی را تحسین می کنم .
من هرگز انتظار ندارم که در دنیا ناخواسته ای وجود نداشته باشد و فقط همه چیز خواسته باشند.
این دنیا کلکسونی از انواع خواسته ها و ناخواسته ها است .
این منم که باید انتخاب کنم
به قول قرآن : انت هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا .
خدا راه های هدایت و گمراهی را گذاشته حالا من به کدام سمت بروم ؟
خب این انتخاب من است.
در ادامه این فایل زیبا و قشنگ می توان نوازندگان جوانی را می دید که فقط عدد سنشون یه کم بالا رفته بود و داشت انرژی تر وتازه از وجود شان می بارید .
از چشمهایشان میشد فهمید که چه حس و حال خوبی را داشتند تجربه می کردند و حال خوش رو به دیگران منتقل می کردند .
چه سالن زیبایی بود ، بدنه قرمز رنگ از بس که زیبا بود آدم رو تا مرز دیوانگی می برد.
چه لباس های قشنگی بودند توی شیشه های زیبا و فیلمی که نشان میداد چقدر خوب خانم شایسته در همون لحظه می رسد که قسمت زیبایی در حال پخش است .
قسمتی که در آن شادی دخترانی را نشان می دهد که از فرط خوشی به این سو و آن سو می پرند.
وقتی دور رفت به صورت مردی که روی سقف شیشه ای کار می کرد خودم را جای او گذاشتم چه هیجانی داشت چقدر کیف کردم ؛ به نظر من این آدم کار نمی کرد همش تفریح بود کارش.
چقدر امنیت زیاد شده و سطح حفاظتی بالا رفته است .
یه سوال توی همین گیر ودار به ذهنم خطور کرد که چرا این آدم با اینکه توی هوا معلق است اصلا ترسی به دلش راه نمیده ؟؟!
جوابش این بود که همه چیز جوره .
وایراد توی کار پس هیچ جای ترسیدن نداره.
با خودم گفتم آیا ما هم به خدا این قدر ایمان داریم که کارهایمان را بهش بسپاریم و دیگه نترسیم و خیالمان راحت باشد؟؟.
چه آدم های خونگرم و مهربانی جلوی دوربین می اومدند.
دوربینی که متعهد است فقط چیز های خوب ببیند ؛ چیز خوب خواهد دید .
چشمانی که متعهد باشند فقط زیبایی ببینند ، زیبایی خواهند دید.
ذهنی که متعهد است به چیزهای خوب فکر کنه ،در جهان واقعیت هم زیبایی هارا خواهد دید .
چون خدا کمکش می کنه .
چون سیستم جهان هستی اینگونه است.
مثل کسی که در جاده ای رانندگی می کند اگر قوانین راهنمایی ورانندگی را خوب بداند و جاده هارا خوب بشناسد و به سیستم چی پی اس وصل باشد ، یا از سیستم شناسائی راه ها استفاده کند که در فایل های قبل استاد معرفی نمودند؛ مسلما این آدم زودتر و راحت تر به مقصد می رسد و همون جایی که خواسته با سلامتی کامل بهش می رسه .
قوانین جهان هستی ، همواره ثابت و پابرجا هستند و هرکجایی که باشید برای تون عمل می کنند ، حالا می خواهی امریکا باشی یا ایران یا چین یا استرالیا اصلا فرقی نمی کند.
این قوانینی که استاد معرفی می کنند در هرجا کاربرد دارند و هرجایی که باشید شما خوشبخت می کنند.
نمای بیرونی این سالن بزرگ و پر ابهت چه قدر و تماشایی بود .
من که عاشقش شدم گل ها و چمن ها و آدم های خوب همه در کنار هم بودند.
یک نکته خیلی جالب در این فایل و فایل های قبلی تلاقی زیبای طبیعت و تکنولوژی بود.
کلا در امریکا توی همین این ایالت ها که من دیدم این دو کنار هم بودند و از هم جدا نمی شدند .
هم تکنولوژی پیشرفته و اختراعات و اکتشافات و خودرو و اینترنت و فیسبوک و صنعت ساختمان سازی مدرن و برج و فروشگاه غول مثل والمارت وآمازون و انواع صنایع ربز ودرشت که امریکا پدر ومادرشه در کنار شان زیبایی های طبیعت بود و جنگل و آبشار و رودخانه و دریا و مزرعه های گل و گیاه .
همه این زیبایی ها واقعا از امریکا یک بهشت ساخته است.
بیاییم الگو بگیریم ببینیم این ها دارند چکار می کنند و ما کجاییم .
منظورم الگوی دینی نیست .
الگوی فکری برای داشتن زندگی بهتر است .
خب خیلی از مسلمانان هم توی امریکا زندگی می کنند و به قول استاد مسجد هم دارند .
(خوب می شد استاد از مسجد های زیبای مسلمانان هم فایلی تهیه می کرد )
نکته خیلی جالب دیگه اینه که مردم امریکا تمام هم و غم و فکرشون برای پول دراوردن نیست.
بلکه دارند از زندگی شون لذت می برند و پول و امکانات در اختیار دارند .
در وجودشان حرص پول دراوردن ندارند به نظر می رسد داشتن پول و امکانات یک بخش کاملا طبیعی زندگی شون است .
حد اقل افرادی که با استاد برخورد داشتند و استاد با اون ها بوده است.
افراد محتاج ودرمانده ای نبوده اند و یا اینکه کاربنایی نیمه تمام داشته باشند ویا مزرعه شان مانده باشد.
البته واضح است که استاد در فرکانسی هستن که فقط آدم های ثروتمند و همه چیز تمام با ایشان روبرو می شوند.
نکته دیگر این بود که استاد همیشه خرید هایشان از اجناس درجه یک و عالی است .
هیچ جا نشده که استاد یک جنس معمولی بخرند .
حالا چه وسایل خانه بوده یا rv یا وسایل شخصی ، استاد همیشه برند می خرند و جاهای خاص می رود و کلا سبک زندگی ایشون اینجوری است و این خیلی جالبه و البته هم داره .
پیشرفت دنیا بر اساس نگاه صرفه جویانه نیست و جهان از دیدگاه حمایت نمی کند .
جهان از سیستم خرج کردن و مصرف نمودن حمایت می کند.
دلیلش اینه که با استفاده از بهترین چیزها و مصرف نمودن دنیا پیشرفت می کند.
و از صرفه جویی جهان هیچ پیشرفتی نداشته و نخواهد داشت.
و از طرف دیگر ما باید از درون این فایل های سفر نامه سبک زندگی ثروتمندانه را یاد بگیریم .
من خودم خدارو شکر قبلا خیلی تفکر فقیرانه ای داشتم و همه در خرید اولین اولویت من قیمت بود ؟!؟
به همین همیشه از خرید هایم راضی نبودم و وسایلم زود خراب میشد و خلاصه خیلی برام درد سر ساز بود
بعدش تصمیم گرفتم که مهمترین اولویت من کیفیت بالای یک کالا است.
سلام بچها امروز جمعس و من بسته راهنمای عملی به رویاهارو دوباره دوره کردم نصفشو هفته قبل دوره کرده بودم نصفشم این هفته وسط هفتهام فقط فایلهای ثروت و رایگانو میبینم راسیتش یه مسئله ای خیلی به من انگیزه داد که این کامنتو بذارم و اون این بود که من امروز اولین لایکمو از استاد بابت کامنت قبلیم گرفتم و وقتی دیدم استاد کامنتمو لایک کرده باورتون نمیشه دراز کشیده بودم و پاشدم و تو اتاقم بالا پایین میپریدم از خوشحالی انگار تیم ملی دعوت شده بودم به خاطر اینکه من تو ذهنم ساختم این هدفو به خاطر اینکه فهمیدم تغیر مدارمو میدونم وقتی کامنتم لایک میشه به فرکانس خونوادم نزدیک شدم و دارم هم مدارشون میشم یا بهتر بگم صدق بلحسنام قویتر شده بچها من جدیدا دارم یه کارایی میکنم مثلا بجای اینکه تو اینستا بقیرو فالو کنم اومدم بچهای فعال سایتو فالو کردم تو خود سایت چجوری؟ روی اسم هر کدوم از بچهای سایت که میخایم میزنیم میاد رو پروفایل شخصیشون بعد روی گزینه( زمانی که ………..در سایت پیامی قرار میدهد، به من ایمیل بفرست.) کیلیک میکنیم و بعد فعالیت های اون دوست عزیزمون به راحتی میتونیم دنبال کنیم من میدونستم سایت یه همچین امکانیرو داره ولی تو مدارش قرار نگرفته بودم که ازش استفاده کنم و اینم یه نشونس که من مدارم بالاتر رفته جدی چرا بیام وقتمو صرف اینستا کنم چرا نیام کامنت بچهارو بخونم چرا بشینم همه فوتبالارو ببینم چرا نیام بستهایی که خریدمو دوره کنم بچها امروز۱۷ ساعت تو اتاقم بودم تو زیر زمین خونمون و فقط فایل دیدم و کامنت خوندم و کامنت نوشتم و تشکر گردم از بچها بابت کامنتهاشون فقط برا ناهار و شام رفتم بالا خداشاهده انگار ده دقیقس تو یه اتاقمم انگار امروز بهترین تفریح های دنیارو کردم و واقعا همین بوده اینقدر که به من خوش گذشت امروز مخصوصا اون موقع که رفتم موزه راک اند رول چقد حال داد با استاد گیتار زدم با خانم شایسته رفتم کنسرت اون قایقهای زیبارو دیدم چقدرررررررررر ثروت زیاده خدا چقدر ادم دیدم که عاشق کارشون بودن و بهم متذکر شدن که محمد تنها راه موفقتت از مسیر عشقت میگذرها حواستو جمع کن چقدر اون ماشین که از سقف اویزون بود قشنگ بود چه لباسهای قشنگی ببین ادم از یه پیاده رویه ساده ولی همراه با عشق به چه زیباییهای بیشتری هدایت میشه الان ساعت ۱ شبه ومن ساعت ۸ صبح بیدار شدم اصلا خوابم نمیاد دلم میخاد تا صبح کامنت بخونم یه حس ذوقی تو دلمه انگار تمام هدیهای دنیارو امروز دادن بهم دلم نمیاد این کامنتو تموم کنم دستم هی تایپ میکنه استاد ته ریشم بهت میاد استاد عاشق اعتماد به نفستم من برم چندتا کامنت لایک شده بخونم فعلا
یک سلام گرم تابستانه، سلام سلامممم سلااااممم
میبینم که لباتونم خندونه، دلتونم که شاده
خدارو مثل همیشههه شکررر و شکرررر
سریع برم سر اصل مطلب که اصله!
توحید عملی ایده ی جدید:
قسمت سوم | PART ?3
تو قسمت قبل یک جایی گفتم که: یادته استاد ( مریم جان ) منو یاد چه گذشته ای چه دورانی انداختی
زمانی که بسکتبال و جاستین بیبر و گیتار شده بودند دنیای زیبای نوجوانی من
وای خدای من، خب میدونی چه اتفاقی افتاد؟! لحظه های بعد
اوووم، همون روز که کافه بودم تقریبا بعد از 20 ساعت از ارسال فرکانسی مشخص با احساس خودش که یک احساس عالی، بود واقعیتش بعد از کلمه ی عالی دنبال کلمه ای بودم که اون احساس عجیب! را بیانش کنم اما خب خدای درونم ( که عاشقشممم ) چیزی که باید توسط من را بگه میگه پس حتما اینم جز همون فرع هاست که لازم نیست بدونم.
اوکی!
اتفاقی که افتاد این بود! یک شاه پسر که 8 سالش بود و بسیار خوشگل، موهای رنگ زرد و کوتاه شده و با پوستی سفید و خوش عطر و یک لب خندون و یک حس + لیاقت و ارزشمندی + جلوی من با بابای خوشتیپ ترش ظاهر شد
چه لباسی پوشیده بود؟
یک تی شرت بزرگ و با طراحی استثنایی هنرمندانه سفید و پایینش چهارخونه ی زرد و سیاه و هارمونی عالیی با شلوار و کفشش داشت
اما چی نوشته بود روی جلو و پشت پیراهن؟
هه، دقیقا دقیقا خودشه
bieber
و یک ور دیگه اش
البوم معروف و #هدف دارش به اسم، Purpose
و چند ساعت قبل یا بعدش یادم نمیاد، چی را شنیدم؟
بارها و بارها اسم بسکتبال
یک سوال پیش میاد؟ محمد؟ جانم آقا
چرا تا قبل از #توجه کردن به این بازی و مرور خاطراتت در اون دوران که این ورزش را دنبال میکردی اصنن انگار نه انگار چیزی به این اسم وجود داشت؟؟
جوابش را میدونی: آره میدونم خدای درونم آره میدونم ذهن خلاقم
امروز قبل از اینکه دوباره برم کافه، یک دفعه یاد یک چیزی افتادم یک آگاهی که ذهنم دستور مرور دوباره اش را داده بود
تنها چیزی که یادم بود ازش: تلگرام | پیام های شخصی من | مراحل و دریافت
رفتم به اینکه این پیام را پیدا کنم ولی چشم دلم به پیامی دیگه روشن شد! ” هدایت ”
پیامی بود بسیار زیبا از دستی از دستان خدا به اسم آیدا جان نجفی که هرر وقتی یادمه به پیام های او خداوند یکتا هدایتم کرده، اون احساس ماجراجویی و کاراگاهی و حماسی من را فراتر از همیشه برده
دوست دارم این پیام را با کمال میل دوباره بنویسم و بخوانم و بخوانم و بخوانم تا بیشتر درک کنم و سپس طی مسیر تکامل و موندن پای تعهدم از خدا بخوام که کمکم کنه و شجاعت و ایمان و اراده ی قوی تری بهم بده که بتونم در عمل هم مثل عمل کنم
دوستان!!
لقمه آماده است! یا بهتره بگم لقمه ها فقط باید خورد و لذت برد. شاید باورم نشه ولی محمد ( شما = اول شخص ) دقیقا همین سخت ترین مرحله است
اینکه باور کنی همه چییی هستتت بخداااا هستت فقط نباید خودت با افکارت با باورهات با کانون توجه ات جلوی این نعمت های بیشمار و بی نهایت را بگیری. همین
و زمان میخواد و بها میخواد و اینکارو انجام میدم و دارم انجام میدم به امید خدا
هر روز کافیه یک وقت بذارم و بگم که همه چیز هست
همه چیز برای موفقیت در هر کاری و ثروتمند شدن هم همینطور وجود داره درونِ من دررون توی مقدس
JUST B E L I E V E IT and JUST DO STH
قبل از اینکه پیام آیدا جان را بنویسم میخوام از چیزی بگم که امروز برای اولین باررر اونم در این کامنت و قسمت ارزشمند اتفاق افتاده!
برای اینکه بدونید این اتفاق چیه میخوام یک قسمت از راهکارهای حل مسئله را که در جواب سوال
” چگونه رسالت شخصی خود را پیدا کنیم ” بود را بنویسم
یک نفسسس عمیقققق
یک لبخند
یک خداروشکر بلند با تمام وجود ارزشمند
+
موضوع این است که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم …
پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشف علائق، وجود دارد و آن” حرکت برای امتحان ناشناخته ها” و ” مواجه شدن با چالش های جدید” است. زیرا #تجربه هر کدام از این ناشناخته ها، موجب کشف بخشِ دیگری از توانمندی ها و علائق مان می شود که از آن بی خبر بودیم و تازه با اطلاع از آن است که واضح تر می دانیم که اصلا چه می خواهیم! و قرار است چه تجربه ای برای خود بسازیم!
این جهان مادی، فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد آوردن و کشف آنها ساخته شده. زیرا ما با توانایی های نامحدودی به دنیا آمده ایم اما تک تک این توانایی ها وقتی به خدمت مان در می آید که در دل ناشناخته ها حرکت می کنیم. ماجراهای جدید را امتحان می کنیم و سپس قدم به قدم هدایت می شویم.
…
رسالت ما در هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمی مقرر بر آن است تا به کمک هماهنگی با آنها، از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخر ما شده، بهره ببریم و این کار فقط با ورود به دل تجارب ناشناخته هایمان صورت می گیرد.
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است. رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه های مشخص به سمت مان می آید. رسالت ما تشخیص این نشانه ها و جدیت در عمل به آنهاست تا قدم به قدم هدایت شویم…
رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.
ممکن است پختن یک غذای جدید باشد، یا دوختن یک لباس به شیوه ای جدید یا کشیدن یک نقاشی یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوه ای خاص یا کم کردن وزن یا تجربه یک شغل جدید یا ایجاد یک تغییر کوچک در کسب و کار کنونی یا داشتن سفری کوتاه، خواندن یک کتاب جدید، آموختن یک زبان جدید، مهاجرت به یک شهر یا کشور جدید، و یا مثل الان نوشتن و بازگو کردن این قسمت از راهکارها
برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمان مان را برای انجام کارهایی رشد می دهد که هیچ شناختی درباره شان نداریم
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باور ما را برای حل هر مسئله ای رشد می دهد که ممکن است در قدم های بعدی با آن مواجه شویم.
برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، توانایی حل مسائل را به ما می آموزد، ما را برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسورتر می سازد و دامنه تجارب مان را گسترش می دهد.
رسالت همه ما تجربه نعمت های متنوعی است که در این جهان آفریده شده. زندگی یک مسیر زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما را رشد می دهد و از ما انسان بهتر و شادتری می سازد.
با برداشتن هر قدم در مسیر تجربه خودت و ناشناخته های زندگی ات، بخش تازه ای از توانایی های وجودت کشف می شود که تا قبل از آن هرگز فرصت ظهور نیافته بود. به همین دلیل، به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگری با توانایی های دیگری می شوی، که متفاوت از آدم قبلی است.
رسالت و هدفی که مدام به دنبالش هستی، از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی می گذرد که هر بار با دیدن یک نشانه شروع و به وسیله حرکت برای عمل به آن نشانه، ادامه می یابد.
علاقه ای که به دنبالش هستی، در مسیر تجربه ناشناخته هایی کشف می شود که با آنها مواجه می شوی.
ممکن است ایده ای به ذهنت برسد و انجامش دهی که دوستش داشته باشی و آن را به عنوان هدفت انتخاب کنی.
لبخند و احساس پاک و مقدستان را احساس میکنم
میدونم میدونید که دارم رسالتم را انجام میدم در این لحظه
نشانه را سه روز قبل جدی گرفتم همون جا همون لحظه شروع کردم به اجرا و توحید عملی این ایده امروز بعد از 4 روز دیدم که خدا توسط بنده اش استاد جان برام مهر تاییدی گذاشته و فردا ( چند ثانیه بعد ) توسط همین دست یا دیگر دست های بینظیرش مهر تاییدی دیگه
این اتفاق ” تجربه ی جدیدی ” هست که در حال بودن و احساس کردنشم با تمام وجودم
اولین باریه که تو تاریکی مطلق بدون اینکه کیبوردم را نگاه کنم دارم تایپ میکنم وای خدای من واییی
وای خدای من خدایااا شکرتتت میدونییی دارممم میبینم که دقیقا چطوری هر کلمه ” خلق ” میشه
چطوری کلمات توسط تو خدای درونم ” معنا ” پیدا میکنند
واقعا دارم مینویسم دارم خلق میکنم دستام، انگشتام دارن تکون میخورند دارم احساس میکنم خدا داره تکونشون میده و میبره به سمت حرف درست
حالا فکرشو کن خلق هر انسان خلق من خلق شما
خلق زمین و آسمان ها و کهکشان ها و ستاره ها و این جهان : آفرینش
wOOOoooo
حالا میدونم با این تجربه میخوام ادامه اش بدم چطور”
وقتی متوجه شدم که قدمی که بهم گفته شد را دودوتا چهارتا نکردم و فاصله ی ایده تا عمل صفر بود! خودشه!
باید همیشههه اینطور باشم
+
خب فکر میکنم زمانش رسیده که پیام آیدا را بنویسم:
قانون چنتا کلمه کلیدی داره: انرژی، احساس، افکار، باورها، توجه و فرکانس
ی بار کل قانون رو با هم مرور میکنیم:
خدای مهربان یک انرژیه که کل جهان از اون آفریده شده، و در تمام جهان در حال حرکت و جریانه. حتی در درون بدن ما. هر چیزی درین جهان ی شکل و نمودی ازین انرژیه. خب سوال اینجاس این انرژی چطوری داره
تغییر شکل میده و به چیزای مختلف تبدیل میشه؟ این انرژی با افکار و باورها و توجهات ما قالب میگیره و احساس ما باعث میشه این قالبهای انرژی به ماده تبدیل شه و در عالم فیزیکی نمود پیدا کنه و وارد زندگیمون بشه. پس آفرینش در احساس ما اتفاق میفته.
میتونید کل جهان رو بصورت مدارهای تودر تو تصور کنید که افکار، باورهای غالب و توجهاتمون مارو در مداری قرار میدن که درون مدار ی سری شرایط و اتفاقات و ادمهایی مخصوص اون مدار هست و متناسب با افکار و باورها و توجهات ماست .
از نظر علم فیزیک جهان مثل یک دستگاه ترجمه کننده فرکانسه که ازذهن ما فرکانسها رو دریافت میکنه و بعدش اون رو ترجمه میکنه و بصورت اتفاقات و شرایط و ادمها وارد زندگیمون میکنه. این فرکانسها
از ذهن ما ب واسطه افکار و باورها و توجهاتمون به جهان ارسال میشه، و اون چیزی که این فرکانسها رو نشون میده احساس ما هست. ما از روی احساسمون میتونیم بفهمیم که در هر لحظه و در برخورد با هر موضوعی چه فرکانسی رو داریم به جهان ارسال میکنیم.
خب پس الان متوجه این موضوع شدیم که در واقع
احساسات ما خاالق زندگی ما هستن. خالق شرایط و اتفاقات و آدمهایی که وارد زندگی ما میشن، هستن. پس باید بریم سراغ احساس سازی. چیزی که منجر ب بوجود اومدن احساسات مختلف در ما میشه، افکار و باورها و توجهات ما هست. و ماباید شروع کنیم به
کار کردن روی افکار و باورها و توجهاتمون تا احساسات سازنده ای بسازیم که منجر به آفرینش خواسته هامون بشه. که تو قسمتهای بعدی، بحث افکار و باور و توجه رو برای احساس سازی توضیح میدم. و الان بحث احساس آفرینش رو یکم بیشتر توضیح میدم.
منظور از احساس، صرفا حال خوب و خنده و خوشگذرونی نیس. منظور احساسیه که از ساخت باورها ناشی میشه و سرشار از امید و ایمان و آرامش و شادی و عشق و ثروت و خوشبختیه. احساس خوب تک تک اینهاس.
اینجا ی فرمولی ایجاد میشه با این عنوان که: احساس؟ = اتفاق ؟
مثلا در مورد مسائل مالی فرمول اینجوری میشه: احساس ثروت = اتفاق ثروت
احساس ما نشون میده که این انرژی چطوری داره شکل میگیره. وقتیم که با باورسازی یا توجه سازی به احساس آفرینش
برسیم (به همون احساساتی که بالا نوشتم) قانون رهایی خوبخود اتفاق میفته. چون رهایی در واقع یعنی رها شدن از غم و نگرانی و استرس و ایمان داشتن به اینکه میشود، هست . ک همین موضوع باعث حضور در لحظه و لذت بردن از لحظه ب لحظه زندگیمون میشه.
تمام تمرینات شکرگزاری و تجسم و نوشتن و تمرنیات دوره های مختلف از جمله روان شناسی ثروت ? اگر مارو به احساس خوب، احساس ارامش و شادی و ایمان میرسونن، اگر مارو به احساس ثروووووووووت میرسونن، به احساس داشتن و اومدن و بیشتر شدنش میرسونن، یعنی داریم راهو درست میریم. والا تکرار باور یا تمرینی که به ما احساس خوبی نده سرکارمون گذاشته.
و یه نکته مهم اگر به قانون ایمان داشته باشیم؛ میدونیم که با تکرار باورها، الگویابی و سرچ ثروت و انجام تمرینات دیگه، این انرژی داره بصورت خواسته هامون شکل میگیره و همین کافیه برای اینکه به احساس آفرینش برسیم. چون با اینکارها داریم فرکانس میفرستیم و میافرینیم. اگر به ایمان به این موضوع برسیم، مطمئنا به این احساس آفرینش هم میرسیم.
قسمت اول: افکار
افکار ما به ?دسته تقسیم میشوند: ?.افکار صوتی یا گفتگوهای درونی، ?.افکار تصویری و ?. سناریوسازی که برای اتفاقات پیش نیومده تو ذهنمون سناریو میسازیم. این ترکیب مورد ?و? میشه و میشه سینمای ذهن ما. ویدئوه دیگه. خخخخ
کاملا مشخصه که افکار ما احساسات مارو ایجاد میکنن. و این احساسات خودش باعث تولید افکار جدید میشه که این افکارم ب نوبه خودش باعث تشدید اون احساس میشه. ریشه این افکار یا در اتفاقاتیه که اخیرا ب وقوع پیوسته یا در موضوعاتیه که برای ما اهمیت داره. و نوع این افکار به باورها و توجهات ما بستگی داره. گفتگوهای ذهنی ما براساس باورهامون صورت میگیره
چون ما از عینک باورهامون داریم دنیارو میبینیم و بررسی میکنیم.افکار تصویری و سناریوهای ذهنی هم همینطور. در مورد توجه هم موضوعاتی که بهشون توجه میکنیم به گفتگوهای درونی / افکار تصویری/ سناریو تو ذهنمون تبدیل میشه. پس برای اینکه بتونیم هر سه مدل این افکار رو مدیریت کنیم تا همواره در احساس خوب باشیم باید باورسازی و مدیریت توجه رو یاد بگیریم که در قسمتهای بعد
توضیحشون میدم. ی مثال میزنم. همین باور که بدونیم هیچ تقدیر و سرنوشت از قبل نوشته ای وجود نداره و حتی یک ثانیه بعدمون هم مشخص نیس و با احساسات و فرکانسای لحظه الانمون داره شکل میگیره، اون وقت فقط سناریوهای خوب میسازیم و احساس خوب رو تجربه میکنیم.
اگر بدونیم مسیر پیش رومون ی تابلوی سفیدیه ک مدادرنگیا دست خودمونه و نمیگم که خودمون میتونیم! نقاشیش کنیم، بلکه میگم خودمون باااااااااید نقاشیش کنیم، ایا بازم سناریوهای چرت و پرت میسازیم؟ یا وقتی باور به فراوانی داشته باشیم ایا تو گفتگوهای ذهنیمون بازم میگیم کم مصرف کن، مواظب باش تموم نشه؟؟!!!(این گفتگوی ذنی قطعا احساس مارو بد میکنه و ما احساس تموم شدن میکنیم.)
قسمت دوم : باورها
باورها در واقع افکاری هستن که میلیونها بار در ذهن ما تکرار شده و ما اونارو بصورت قوانین و چهارچوب پذیرفتیم. باورها در واقع برنامه ریزی ذهن ما هستن که افسار زندگی مارو بدست گرفتن.
باورهای ما هستن که کنشها و واکنشهای ما رو تعیین میکنن. حرفا، رفتارا، عادتها و تصمیم گیریهای ما از روی باورهای ما انجام میشه. این باورها هستن که افکار مارو تعیین میکنن، کانون توجه و تمرکز مارو تعیین میکنن، احساسات مارو تعیین میکنن و درنهایت فرکانسهای مارو میسازن. که این فرکانسها بصورت اتفاقات و شرایط و آدمها وارد زندگیمون میشه.
خب تا اینجای کار متوجه اهمیت باورها شدیم. یکی از راههای رسیدن به احساس آفرینش ، ساختن باورهاست. هر باوری که در ما ساخته شه خودبخود احساسمون رو خوب میکنه و
ب اون احساس آفرینش میرسیم. اصلا راه اینکه بدونیم باور داره شکل میگیره یا نه احساسمونه. مثلا اگر تکرار باورها مارو ب احساس عالی میرسونن ب احساس داشتن، شدن و اومدن و اتفاق افتادن میرسونن یعنی دارن ساخته میشن. اگر باور ساخته بشه احساس خودش اتفاق میفته پشت سرش. چون ریشه احساس در افکار و باورهاست. در واقع احساس یعنی باورهایی که تثبیت شدن و جون دار شدن.
خب بریم سراغ باورسازی که باید به توجه سازی و احساس سازی منجر بشه (تو قسمت بعدی رابطه بین باورها و توجهات رو توضیح میدم)
1
اول از همه باید ذهنمون رو شخم بزنیم و تمام باورهای محدود کننده مون رو پیدا کنیم. این باورها، باورهایی هستن ک به ما
احساس بدی میدن. ب ما احساس ضعف و ترس و نگرانی میدن. عموما این باورها رو از روی ارزشهایی که بهشون پایبندیم، گفتگوهای ذهنی، تصاویری که مدام تو ذهنمون
حرکت مکینه و بک گراندی که روی ذهنمون نصبه میتونیم پیدا کنیم. گاهی انقدر با ما یکی شدن که فکر میکنیم همین طبیعی و عادیه! ما همیشه باید اینکارو بکنیم و باورهای محدود کنندمون رو پیدا کنیم تا بهتر و بهترشون کنیم.
2
حالا باید برای این باورهای محدود کننده ای که پیدا کردیم باورهای قدرتمندکننده بسازیم. یعنی باورهایی ک به ما احساس خوبی میدن. احساس آرامش و شادی و قدرت میدن.
احساس عشق و ثروت و خوشبختی میدن. البته گاهی فارغ ازینکه باور محدودکننده داشته باشیم یا نه، برای رسیدن ب ی سری از اهداف و خواسته ها باید باورهای قدرتمندکننده هماهنگ با اون خواسته بسازیم تا محقق بشه.
موارد ?و? عمدتا ذهنی هستن و تغییراتی هستن که باید در دنیای درون ما اتفاق بیفته. در واقع اینا پایه های باورسازی هست.
حالا بریم سراغ مواردی که عملی تر و بیرونی ترن.
3
کنترل ورودیها. ما هم باید به ذهنمون ورودیهای مناسب بدیم که باعث ایجاد و تقویت باورهای قدرتمندکننده در ما بشه
(که در قدمهای بعدی توضیح میدم) و هم باید جلوی تمام ورودیهای نامناسب که باعث ایجاد و تقویت باورهای محدود کننده در ما میشن رو بگیریم. شبکه های اجتماعی، تلویزیون،
دوست، همکار و هرچیزی که تو زندگی ما هست و باورهای محدود کننده رو تایید و تقویت میکنه، باید از زندگمون حذف کنیم. البته کنترل ورودیها در راستای کنترل تمرکز و توجه هم هست که در قسمت بعد توضیح میدم.
4
ی راه بسیار مهم ساخت باور گوش دادن به فایلای صوتی هست. باید ذهنمون رو بمباران کنیم.
دسته اول فایلای استاده: بعداز چندباری ک به محصولات گوش میدیم و مینویسیم و مفاهیم رو درک میکنیم
و قانون رو میفهمیم و باورها رو از توش پیدا میکنیم دیگه صرفا نباید برای یادگیری و کشف کردن چیزای جدید باشه. باید همزمان با گوش دادن باورسازی هم بکنییم . باید همزمان با استاد باورهارو تکرار کنیم، تایید کنیم.
براش مثال بزنم. استدلال بیاریم. در واقع ی گفتگوی دو نفره بین ما و استاد صورت بگیره. و با این روش علاوه بر باورسازی و توجه و ارسال فرکانس، فرآیند گوش دادن به فایلا رو هم زنده تر و لذت بخش تر میکنیم.
دسته دوم فایلای ضبط شده خودمونه. روشهای متنوعی برای گوش دادن به این فایلا وجود داره.
+یکیش گوش دادن ب فایلا موقع انجام کارهای روزمره و کارهای مختلفه و تکرار کردن و استدلال اوردن واسشون و مرور کردنشونه.
+یکیش اینکه یگوشه دنج و اروم بشینیم و بزاریم پخش شن و همراه با مدیت(مخصوصه خودمه خخخ) تصویرسازیشون کنیم.
+ برای دوره ثروت ? ی راهش اینکه همزمان با سرچ و دیدن ثروت و فروانی تو اینترنت گوششون بدیم.
این روش ثروت رو خیلی برامون ملموس و قابل درک میکنه. خیلی قشنگ ربط باورها ب ثروت رو میفهمیم و درک میکنیم. انگار باورهاتو در عمل میبینی و بیشتر باورشون میکنی. باید انجامش بدین تا درک کنید چی میگم!
5
حالا میرسیم به باورسازی در عمیقترین سطح ممکن. اینجوری تصور کنید که ذهن ما چندتا لایه داره و ما باید از سطح بیرونی حرکت کنیم و
این باورها رو به سطح زیری ذهنمون و اون لایه های عمیقتر برسونیم. باید باورهای ما به لایه های زیری ذهنمون هم برسه. همتووووووووون تجربه کردین وقتی رو باورهاتون کار میکنید هرچی زمان میگذره باورها رو
ی جور دیگه درک میکنید. ی جور دیگه لمس میکنید. اینجا اتفاقی که میفته اینه که باورها از سطح رویی ذهن ب سمت سطوح داخلی ذهن حرکت میکنن و رفته رفته درک ما بیشتر میشه. تو مرحله قبل یعنی با تکرار باورها
چون داریم حرفای قشنگی میشنویم ممکنه صرفا فقط احساسمون خوب بشه و ممکنه هنوز فاصله داشته باشیم با باور کردن باووووورها. همون نقطه ایه که ایمان توش شکل میگیره و ما به احساس آفرینش میرسیم.
کاری که باید تو این مرحله انجام بدیم اینه که با پیدا کردن الگو و نمونه مقاومت ذهنمون رو از بین ببریم.((( مارکو جان: کاری که الان واقعا دوست دارم و بایددد وقتت بذارم برای هر باور انجامش بدم | نتیحه قطعااا دیدنی خواهد بود ))) باید با استدلالهایی که پیدا میکنیم به ذهنمون بقبولونیم که اون باورهای قبلی اشتباه بوده و واقعیت نداشته. با ذهن منطقی باید ب زبان عقل و منطق حرف زد. باید رامش کنیم. باید با خودمون همراهش کنیم.
اگر بتونیم اینکارو ب درستی انجام بدیم یعنی خدا میدونه ب چه احساس ایمان و آرامش و شادی عمیقی برسیم. این مرحله فوق العاه فوق العاده مهمه. چون ی جوری ب ثمر رسوندن کارای قبلیمون میشه. تیر خلاص میشه.
مثلا در مورد این باور که : ثروت تو جهان زیاده بریم ب هر شکلی که میتونیم فراواینو سرچ کنیم تا ببنیم تو جهان چقدر ثروت هست. مثلا یکی از بهترین سایتا تو این زمینه sothby’s هست که وقتی ادم میره توش از
حجم ثروتی که روی کره زمین هست
کف میکنه. تازه این ی گوششه.
بشینیم وقت بزاریم برای تک تک باورهامون، دونه به دونه ی راهی، الگویی، مثالی، استدلالی پیدا کنیم که اون باور رو در ما بسازه و یادمون باشه نشونه ساخته شدن این باور در ما، احساسمونه.
6
هم تو قسمت قبلی و هم در ابتدای این قسمت به نقش باورها در گفتگوهای ذهنیمون اشاره کردیم. همه میدونیم که ما صبح تا شب تو ذهنمون درگیر گفتگوهای ذهنی هستیم و
باعث تولید احساسات در خودمون میشیم. و با اینکار مدام داریم فرکانس ارسال میکنیم. ما باید آگاهانه شروع کنیم گفتگوهای ذهنیمون رو به سمت باورهامون ببریم. اگر باورهای ما بشن گفتگوهای غالب ذهنی طوریکه مارو به احساس خوب و ارامش و
شادی برسونن خدا میدونه چقدر سریعتر فرکانسهامون قدرت بگیره و مدارمون بره بالاتر. (بخدا من خودم وقتی اینکارو میکنم وسط خیابون، تو محل کار پشت کامپیوتر و هرجایی ک هستم نیشم تا بناگوش باز میشه .خخخخ)
و ی نکته مهم : هیچ انتهایی
برای خوب شدن باورها وجود نداره. هر چقدر که نتیجه بگیریم بازم باورهامون میتونه قویتر بشه. و به اندازه ایکه باورهای ما قویتر بشه و احساس ما پراز ایمان و امید و شادی و ارامش بشه نتایج سریعتر و بزرگتر میشن.
قسمت سوم : توجه
مفهوم توجه و تمرکز ? تا بعد داره.
1= اولین بعدش خود موضوعاتیه که بهشون توجه میکنیم . چون توجهات ما باعث ارسال فرکانس میشن به هرچیزی که توجه کنیم باعث ورود و گسترش اون تو زندگیمون میشیم. پس خیلی مهمه که ما در هر لحظه به چیزایی خوبی توجه کنیم که به ما احساس خوبی بده.
2=بعد دومش میشه اعراض کردن. در کنار اینکه ما باید اگاهانه شروع به توجه به موضوعات دلخواهمون کنیم باید توجهمون رو هم از موضوعات نادلخواه برداریم و به قول قرآن اعراض کنیم. و منظور از اعراض کردن اینه که اون موضوع رو برای خودمون بی اهمیت کنیم تا بار ذهنیش از بین بره و هیچ وزنی تو ذهن ما نداشته باشه. یعنی اعراض کردن ی موضوع ظاهری نیس ک رومونو کنیم اونور، نبینیم، نشنویم، سکوت کنیم، حرف نزنیم ولی مدام اونو تو ذهن خودمون نشخوار کنیم و پرورشش بدیم. اعراض کردن یعنی از بین بردن فضای ذهنی که به اون موضوع اختصاص دادیم تا در نهایت احساسمون رو کنترل کنیم و به احساس بد منجر نشه.
(ی راهکاریم بگم: هر وقت دیدین اعراض کردن از ی موضوعی براتون سخته این سوال رو بپرسین: چراااا این موضوع اهمیت داره؟ و واقعا بشینید وقت بزارید تا براش دلیل پیدا کنید. وقتی دلیل قانع کننده پیدا نکنید ذهن خودش خاموش میشه و براحتی شما به اعراض میرسین. مطمئن باشین برای هیچ ناخواسته ای نمیتونید دلیلی قانع کننده ای پیدا کنید که اون موضوع/اون ادم/اون اتفاق باید مهم باشه!! همین نظاره کردن ذهن ب عنوان شخص ثالث ، باعث از بین رفتن اهمیت و وزن اون موضوعات در ذهن شما میشه)
3=بعد سوم توجه و تمرکز نوع و جنس توجه ما هست. ما در هر لحظه با ی موضوعی درارتباطیم ک اون موضوع دو وجه + و – داره. روی هر کدوم تمرکز داشته باشیم، احساسی متناسب با اون نوع توجه به ما دست میده، همون جنس فرکانس رو ارسال میکنیم و شرایط و اتفاقات و ادمهایی هم جنس با اون توجه و فرکانس، وارد زندگیمون میشن. همواره دقیقا خود توجهات وارد زندگیمون نمیشن بلکه هم جنس اونها که باهاش هم فرکانسن، وارد زندگمون میشه. نوع و شدت احساس ما نوع و شدت توجه مارو نشون میده. پس منظور از توجه، ی موضوع ساده و ظاهری مث دیدن و شنیدن نیست(فقط موارد ?و? که تو بالا توضیح دادیم نیست.)!! منظور ی تمرکز و توجه عمیق ذهنی روی اصل و اساس و ریشه موضوعاته یعنی همون جنبه + و – به هر موضوع و شرایط و اتفاق و ادمی.
و چیزی که نوع وجنس این توجهات رو تعیین میکنه باورهای ماست. پوسته زیری توجهات ، باورها هستن. باورهای ما تعیین میکنن که ما ب چه وجهی از هر موضوعی توجه میکنیم. نوع توجه و جنس توجه ما در باورهای ما ریشه داره. مثلا اگر باور داشته باشیم ثروتمندشدن اسونه، وقتی ی ماشین شاسی بلند میبینیم احساسمون خوب میشه و میگیم ببین چقدر اسونه منم بدستش میارم.
(البته شایدم هیچ دیالوگیم نگیم و فقط حس خوبی بکنیم) .تو این مثال نوع توجه ما مثبته و درجهت خواسته هامونه و این از روی احساس ما کاملا مشخصه. و این بخاطر باورهای درستیه که داریم. اما اگر باورمون این باشه ک بدست اوردنش سخته، احساسمون بد میشه میگیم خوش بحالش، من ک نمیتونم بدستش بیارم، اخه چطوری و از کجا میشه؟!، یا فلان فلان شده معلوم نیس از کجا بدستش اورده. و این یعنی نوع توجه ما منفی و درجهت ناخواسته هاس که احساس ما این موضوع رو مشخص میکنه.
پس برای درست کردن این بعداز توجهمون باید رو باورهامون کار کنیم.
ولی رابطه باورها و توجهات ازینم فراتره. باورها و توجهات ی رابطه رفت و برگشتی باهم دارن. تغییر نوع توجه در واقع خودش یک نوع باورسازی هست. ما میتونیم با تغییر نوع توجهمون شروع ب باور سازی کنیم، و این باورها (به اندازه ای که ساخته میشن) خودشون هم کم کم نوع توجه مارو تغییر میدن و بهتر و بهتر میکنن. و باز دوباره باورهامون قویتر میشن و دوباره نوع توجه ما بهتر و بهتر میشه و فرکانسهای قوی تری ارسال میشه. و این فرایند ادامه داره. پس اصل قانون احساس سازی هست که ب واسطه باورسازی ای امکان پذیر هست که به توجه سازی منجر بشه. اونم نوع و جنس توجه نه فقط خود موضوع توجه!
تو هر زمانی تو هرمکانی تو هر شرایطی باید حواسمون به نوع و جنس توجه و تمرکزمون باشه. این همون متعهد بودن به باورها و زندگی کردن به شیوه باورهای جدید میشه. (این جمله رو چند بار بخونید)
وووووووو همه چیز انرژیه و توجه به هرچیزی، یعنی برقراری رابطه با این انرژی. نوع توجه یعنی نوع رابطه با این انرژی.
تو توجهتو بساز. بزار رابطت با انرژی درست شه. بقیه کارهارو خود همون انرژیه انجام میده.
(هدف از انجام همه تمرینات و الگویابی برای باورها توجه سازی و احساس سازیه. چون ب هر چیزی ک توجه کنیم بخاطر احساسی که در ما ایجاد میکنه همون رو وارد زندگیمون میکنیم. پس موقع انجامشون باید بعد سوم توجه یعنی نوع و جنس توجه مثبت رعایت بشه تا نتیجه بدهد یعنی توجه برخواسته از باورهای قدرتمندکننده باشد و به احساس خوب منجر شود.)
نکته نهایی این نوشته:
طبق قانون عمل و عکس العمل نیوتون که میگه هر عملی درین دنیا ی واکنشی دریافت میکنه:
باورهامون ب ما برمگیردن، توجهاتمون ب ما برمیگردن، فرکانسامون ب ما برمیگردن و احساساتمون بهمون برمیگردن.
و باورها رو از جایی متیونیم بفهمیم تغییر کرده ک توجهمون تغییر کرده باشه.
و توجهمون رو از جایی میفهمیم تغییر کرده ک احساسمون تغییر کرده باشه.
و این تغییر احساس یعنی همون تغییر فرکانس برای جهان
یعنی اگر جمله به جمله این متن رو درک کنید و دونه به دونه انجامش بدین، معجزه ها از درودیوار زندگیتون میپاشه تو چش و چالتون خخخخخ
بخدا میسپارمتون
خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم
+
خب بریم سراغ الان کامنت های لایک شده
به چه داریم!
تولد تولدد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
عزیززز جان لیلاااا یکی از اعضای خانواده و پاره ای زیبا و ارزشمند از من
چیزی که لیلا جان در من Wake up کرد موضوع تلفن 12 ساعت پیش بین من و سمیرا یکی دیگه از اعضای خانوامون بود که در موردش داشتیم:
” تضاد ” و نحوه ی برخورد باهاش جوری که به احساس خوب برسی
این تیکه را داشته باشید: خیلی وقته که میدونم اگه تضادی برام پیش اومد باید به خودم رجوع کنم که کجای این مسیر رو کج رفتم و یا این تضاد برام باعث ایجاد چه خواسته ای شده و با همین گفتگو با خدایم به این شکل آرام میشم. ازش سوال میکنم و اون هم خیلی آرام بهم جواب میده.
استاد جان یاد یک فایلی ارزشمند ( مثل همه ی فایل های دیگه ) به همین نام افتادم
اونجا که گفتید هرر وقتت تضادی برای من پیش میافتاد اول خداروشکرر میکردمم به خاطرش و بعد حالا میگفتی چی را میخوای
چون وقتی تضاد برات پیش میااد دقیقا روح میره به نقطه ی مقابل اون تضاد و حالا کارتت دیگه اینه که به اون توجه کنی.
میدونم سخته اینکه توی شرایطی باشی که اکثرا منفی و توی مسیری دیگه ان و تو میخوای جز اون نباشی و باشی! توی مسیری که خدا هست
و خدا یعنی احساس خوب
و خدا همه جاست
بدون اینکه بخوای بدونی یا ندونی، ببینی یا نبینی، بشنوی یا نشنوی، زیر زبانت بچشیش یا نچشیش یا ( یک نفس عمیق (
اما همه ی این ” نه ها ” میتونه یکجا بشه آره احساست میکنم خدا واقعا احساست میکنم
” قلبت را پاک کن از هر ناپاکی انجاست که سلامت میدهم ”
خدایا یکتا سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم که میتونم در هر چیزی احساست کنم.
+
وقتی که خواندم این را :
?. خودت باش.
?. دنبال عشقت برو.
?. بر ترسهات غلبه کن.
?. کاری به حرف مردم نداشته باش.
?. از جهان پاداش های فراوانی می گیری که مبهوت می شی.
?. تازه لذت زندگی می فهمی.
پیام خلاصه و مفید محمد جان را
” برای هر کدوم داستان هایی به یادم اومد
خودت باش : خودت هستی محمدد، محمد از اینت خوشم میاد مخصوصا که میدونی تو خودتی فیلم بازی نمیکنی؛ هر جایی که میری ؛ هر زمانی ، هر شرایطی و ..
دنبال عشقم رفتم که الان اینجام: سفر و تولید محتوای نوشتاری و تصویری
لازمه رسیدن به دو و هر خواسته ای اینه که این مرحله را زیر پا بذاری : ترس هات :
پاداش های فراوان اوهووم همینطوره سرورم : شاید مهم ترینش احساس آرامشم باشه، آرامش ذهنی و روحی
یوهوووو همینه زندگی عشق و حال همش
و ادامه دارد …
خدابا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت
+
توجه به نکات مثبت : How ?!
” یه حسنی که این کارشما داره اینه که واقعا من ازلحظه ای که فیلم شروع میشه میگردم دنبال نکات مثبت حتی چیزهای خیلی کوچک وکلی لذت میبرم واین کاررا اگر بتونم که باید بتونم تکرار کنم ازاین به بعد ذهن من عادت میکنه که درهرشرایطی بگرده دنبال زیبایی ها نه چیزهایی که احساس آدم رو بد میکنه حتی توی صف شلوغ ویا حتی توی ترافیک و….. ”
It’s Clear
پیام زیبای رحیم جان
خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراواتی
سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم
+
وای خدای من احساسم گفت این بین برم و فایل را ببینم کاری که توی ذهنم بعد از خواندن کامنت ها بود، وای خدای من اشک جلوی چشمامو گرفته
وقتی این موسیقی زیبا را میشنوم و میبینم انگار خودم توی کنسرت این گروهم و دارم لذت میبرم
به من که احساس رهایی داد .. وای خدای من شکرت
Hello darkness, my old friend
I’ve come to talk with you again
Because a vision softly creeping
Left its seeds while I was sleeping
And the vision that was planted in my brain
Still remains
Within the sound of silence
…
“Fools” said I, “You do not know
Silence like a cancer grows
Hear my words that I might teach you
Take my arms that I might reach you”
But my words like silent raindrops fell
And echoed in the wells of silence
وقتی خواندمش و علاوه بر شنیدنش، یاد هر کدوم از خودمون افتادم استاد جان ( مریم جان ) وقتی که میخوای با ذهن عزیزت ( خنده ) حرف بزنی و کمی رو به رشدش کنی ( هر باوری را براش منطقی کنی ) و اگر اینکارو نکنی سکوت مثل سرطان رشد میکنه! سکوت یعنی مرداب یعنی جاری نشدن یعنی خودت را همگام نکردن با سرعت پیشرفت دنیا
سکوت یعنی توی ساز زدن که با علامت یک مربع کوچولو در یک نت و روی خط حامل موسیقی، یعنی با تمام انگشت های دستی که مینوازی محکم بزنی به سیم ها جوری که خفه بشه وهیچ صدایی نیاد!
سکوت یعنی با اون عینکی ( نگرش هات ) که داری دنیا را میبینی و نتیجه را هم میبینی و به دلت نیست و احساس میکنی باید ” تغییر ” کنی ولی باز سکوت میکنی در مقابل این احساس قوی تغییر.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
+
و در اخر پیام علی جان:
” حال خوب نعمت قشنگی است که نصیب آدم های شکر گذار میشه .
آدم هایی که تصمیم گرفته اند خوب باشند ودر این جهان چیزی جز خوبی را نبینند.
آدم هایی که از کوچک ترین داشته هاشون بیشترین لذت را می برند و منتظر اتفاقات خیلی بزرگ نمی نشینند تا شادشان بکند خودشان دست به کار می شوند و بذر شادی را می پاشند .
گرمای نفسشون و برق چشمانشون از جنس عشق ومحبت است.
درون این آدم ها کارخانه شادی سازی است و این آدم ها فوق تخصص شاد و بیخیال بودن هستن ”
امیدوارم که سازتون کوکِ کوک باشه الهیییی
دوستون دارم
در پناه الله که خودش به تنهایی کافیه
مدت زمانی که این نوشته من را از دنیای اطرافم جدا کرد و برد درون خودش: 7 ساعت | 2 Days
مارکوپولو عزیز
حدود ظهر هدایت شدم به این متن که فقط یک نوشته نبود
همه چیز بود
برای ساختن هر چیزی که انسان بخواد این متن کافیه
موضوع رسالت که چندین بار قبل از این خونده بودمش ولی این دفعه فرق داشت و به قول ایدا جان نجفی این اگاهی ها دارن به لایه های درونی تر ذهنم نفوذ میکنن به همین خاطر هر دفعه فرق میکنه
متن فوق العاده بخش راهکار ها که میگه
رسالتمون در هر لحظه هر چیزی ممکنه باشه رسالتمون در هر لحظه دیدن نشانه ها و قدم به سمت اونهاست
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمونه
و چقدرررر زیبا بود این جمله این جهان مادی فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد اوردن و کشف آنها ساخته شده
رسالت به معنی شغل یعنی بیشترین تجربه ای که میخواهی در زندگی داشته باشی
و متن فوق العاده کامل بی نظیر ایدا نجفی که من واقعااا دنبال این بودم ذهنم این جمع بندی رو میخواست و خداوند از طریق تو مارکو عزیز به من نشون داد
و حالا وقت عمل هستش
این چینش این ترکیب کامنت ها که هر کدوم از افراد با زاویه دید خودشون با کلمات دایره لغات خودشون درباره ی یک فیلم اینطور توضیح میدن چقدر زیباست و دیدن این که همه این افراد یک قانون واحد رو قبول دارن و با نگاه خودشون اون رو تعریف میکنن زیباتر
ممنونم از وقتی که گذاشتی و این متن فوق العاده و همه جانبه رو خلق کرده
خداروشکر?
اوووو و پسررررر .
دو روز برای نوشتن یک کامنت وقت صرف کردی ؟
هفت ساعت ؟ ایولله
بقول الهام با تمام وجودم اتصال ناب تو تحسین میکنم خخخ
واقعا تعهدت جای ستایش داره
شاگرد زرنگ مکتب عباسمنش
یکی از بهترین و با کیفیت ترین کامنتهای سایت کامنتای شماست
تحسین میکنم این هنر نوشتن رو در وجود شما
یادمه پارسال همین موقع ها بود که با چه تعهد و ادامه دادنی با عزیز دلت شروع کردین ب 《 خوندن 》 درسهای فایلهای سفر به دور آمریکا و بهترین نمرات و نتایج رو هم گرفتین الهی شکر
تعهد و ادامه دادنت واقعا تحسین برانگیز هست
الحق و الانصاف که کار هرکسی هم نیست این ادامه دادنه
شیطان وظیفه شو خوب داره انجام میده همیشه
تحسین میکنم ارتقای شغلی ای که تو کافه رستوران تون داشتی
انشالله روزی شاهد نتایج کوانتومی مالی و مهاجرتی و رابطه عاشقانه ت با عزیز دلت باشیم
ب امید روزی که کامنتهای نتایج ت رو بخونیم
عاشقتم
_هلنای قدم اولی
سلام و هزاران سپاس دوست عزیزم از دیدگاه بی نهایت زیباتون..ازاین فرصتی که برای نوشتن گذاشتین..مقاله ای کامل و جامع و بی نهایت فصیح وشیوا….
فایل نشانه ی من این فایل سفربه دورامریکابود که ترجیح دادم پیامهای لایک شده رو بخونم وناخوداگاه هدایت شدم به خوندن دیدگاه شما وحسی بهم گفت برم پروفایلتون وببینم….دیدم و ازخوندنش بینهایت لذت بردم..انقدرعاشقانه بودکه خداوندرومیشد درتک تک کلماتتون دیدو شنیدو حس کرد….بازبرگشتم به خوندن دیدگاه زیباتون و ذخیرش کردم که بارها بخونم چون تمام قانون روبصورتی عالی جمع اوری کرده بودین….
دیدگاهتون نوشته هاتون وچهرتون هماهنگی خاص و بی نظیری رو باهم داره…..پراز عشق به خدا..بهترینهاروازخداوند درتک تک لحظات زندگیتون خاستارم…
بسمِ الله الرحمنِ الرحیم
بنامِ خدایِ همیشه هدایتگرم که بندگانِ با ایمانش را با نورِ هدایت خود، همان که در آیه ۳۵ نور مثالش را برایمان میزند، هدایتگر است.. نوری که هیچگاه به خاموشی نمیرود و روشن و درخشان است همیشه و تا ابد و فقط از شکلی به شکل دیگر از نوری به نوری دیگر تغییر میکند و این یعنی تو هربار نوری قوی تر میشی درخشانتر میشی، در صورتی که هربار توجه ات رو منزه و پاک کنی … چون تو و توجه ت مقدس است..
اینجام اینجام چون دیوانه شدم، چون پر انرژی ترم چون عاشقترم، چون ثروتمندترم، چون چون خدایی رو دارم که دارم خودم رو هربار بهش نزدیک و نزدیک تر میکنم خدایِ زیبایم .. خدایا گام هایم را استوار و قلبم را محکم گردان و مرا در این راه ثابت قدم و جزو پیشتازان به پیش ران… همانا تو شکست ناپذیرِ مهربانی و پیروزی و پاسخ ها از آن توست.. و تو پاسخ میشوی مرا به همان اندازه باورم..
اشکم میاد نمیدونم از دیشب فضا ماورااایی شد… یادم انگار نیست چی خوندم، اما خیلی عمیق بود.. فکرش رو نمیکردم بتونم بیام و اینجا بنویسم، اما الان با سرعت جت داره همه چی تایپ میشه تو میگی و میریم با هم و من خوشحالم و خوشحال
و خدایم را سپاسگزارم برایِ وجودِ استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز ، برایِ دوستم مارکو.. و برایِ همه این فایلا و نظراتی که گنجینه هایی گرانبها هستند … دقیقا زدم به گنج، خوررردیم به گنج بابا گنج..
اینجا کجاست!؟
من کجام؟ خدااایِ من شکرت ازت سپاسگزارم تو چه طوری داری هربار قوی تر منو هدایت میکنی.. پررودگارا تورا برایِ تمامِ زیبایی ها برایِ همه دوستانم خانواده برایِ تمامِ گل هایم برایِ تمامِ رنگ هایِ عالم سپاسگزارم تو رو سپاسگزارم برایِ اینکه هربار در قلب هایِ مومن آسان تر میشوی و هدایتگر به سمتِ آساانی و زیبایی و ثروت و عشق و انرژی بیشتر..
خدااایا سپاسگزارم برایِ صداها برایِ اینکه اینجام با صدایم با کلمات با انگشتانم …
کنار پنجره بودم و صدات زدم و گفتم کمکم کن! صدات رو میشنیدم که میگفتی باورا و توجه خودت فقط میتونی بهت کمک کنه! چون تو خالقِ زندگیت هستی با کانونِ توجه ات ، گفتم باشه، چقدر درختها قشنگن، چقدر آسمانِ شب زیباست ، هنوز اون دوتا ستاره ای که دو ماهی میشه در آسمان هستند و با هم طلوع میکنند و تا صبح حرکت میکنند از شمال شرق به غرب میرسند، هنوزم در آسماننند و میدرخشند، کیهان و کهکشان ها و ستارگان چقدر معجزه وار و چه هماهنگ و زیبا در مدارشون استوارند ،چقدر همه چیز دقیق است..
چقدر این نور قشنگ است…
نیم ساعتی نگذشت که هدایتم کردی و من اومدم اینجا …
سلام سلااااام سلام
سلام محمد،
مارکوووووویِ بینظیر… سلام دوست جان.. سلام شجاع خان…
چی بگم؟، جز دیوانگیِ بیشترم
هاااها … خدا رو شکر میکنم…. خدا روشکر میکنم برایِ حضور ارزشمندت و الهی الهی که همینجور ثروتمندتر و عاشقتر و پر انرژی تر و شجاع تر و معرکه تر بشی…
خداوند فزونی بخش است و وعده اش حق است…
از اینجا به بعد میخوام جورِ دیگه بنویسم.. که اولین بارِ دارم امتحانش میکنم و خب کمی هم مقاومت داشتم که تمامِ گفتگوهایِ ذهنم رو بنویسم، اما الان دیگه نه حس میکنم چه معجونی قراره بشه..
اووه این پیام رو تند خوندم و تق رسیدم به بسکتبال، بسکتبال رو که گفتی یاد بازیِ دو روز پیشم با بچه ها افتادم که داشتیم با توپِ پلاستیک مینداختیم تویه حلقه بسکتبال، با خودم گفتم باید برم یه توپ بسکتبال بخرم، به بچه ها گفتم حیف شد توپ بسکتبال نداریم، بعد امیرحسین گفت چرا چرا من دارم!!
گفتم عه تو توپ بسکتبال داری! و سریع دوید و رفت آورد، توپی که باد نداشت و من گفتم گرفتی ما رو ها ، چه جوری با این بازی کنیم خیلی کم باده.. اما به هر حال من که دقیقا از دوره راهنمایی و دبیرستان عضوِ تیمِ بسکتبال بودم، خیلی دللللللم برایِ بسکتبال تنگ شده بود، اینجوری شد که انگار گنج بهم داده شده ،توپِ بسکتبالِ کم باد..
حالا بچه ها اومدن تلاش کنن که با اون توپ رو به سمتِ حلقه پرتاب کنند، اینجوری شد که از اونجایی که امیرحسین هفت سالشه ، همین که توپ رو پرتاب کرد، تالااااپ خورد به در و محکم برگشت به سمتِ خودش..اووف… اووه کلی خنده ام گرفت…
بعد من کلی تلاش کردم تا بهشون یاد بدم که چه جوری توپ رو دستشون بگیرند و بعد چه جوری توپ رو پرتاب کنند که توپ اوج بگیره و واردِ حلقه بشه و بهشون میگفتم تمرکز کنید.. و چند تا پرتاب داشتم که همه شون رفت تو حلقه، حتی یه سه گام از یک سوم هم داشم که رفت تو حلقه و این بچه ها چنان با شگفتی منو و اون توپ و اون حلقه رو نگاه میکردن ! که نگوووو… خداایا خیلی چسسبید
حالا اینجاش قشنگ همون موقع اونا با وجود اینکه بهشون گفتم راهِ درست رو اما اصرار داشتند که به شیوه خودشون پیش برن.. و آخرش هم ناامید شدن از توپه و دوباره رفتند به سراغ همون توپِ پلاستیکی.. چرا ؟
چون نخواستند تغییر کنند و بهایِ این تغییر یادگرفتن و تمرین تویِ شیوه جدید بود..
قشنگ افکارِ اون لحظه ام رو یادمه که میگفتم بببین، اینا اصلا به این چیزی که من میگم توجه نمیکنند و بازم کار خودشونو میکنن! یادِ مسیرِ علاقه یادِ تمرین ها یادِ تکرار هایِ خودم افتادم که من چقدر با شوق و ذوق اینکارا رو انجام میدادم و همیشه هم از بچگی بازی اختراع میکردم، آره چون فهمیده بودم که این مسیر و این چالش ها و مسائل بازی هست که اونو جذاب کرده و هرچی مسئله بزرگتری رو ححل میکردم ، خوشی و کیفِ بیشتری هم داشتم، مثلا از اینکه مسابقه بدم توکوچه اونم قاطیِ پسرا که خیلی سریع دوچرخه بازی میکنند خیلی کیف داشت.. اینکه از اونها ببرم برام خیلی جذاب بود… اینکه فقط به خاله بازی نچسبیده بودم، من همه چی همه چی بازی میکردم با هر بچه ای بزرگتر از خودم کوچیکتر از خودم، بازی هم نبودا ، بازی در میاوردم .. چون میخواستم کیف کنم ..
و الان چقدر درکم بهتر شده از مسیرِ علاقه از چالش ها از تضاد ها از اینکه هرچی مسئله بزرگتر انرژی ازاد شده بعد از اون هم بزرگتره ، تو رو به ورژنِ غول اسایی از خودت تبدیل میکنه چون در برخورد با تضاد لازمه که باورات رو تغییر بدی و وقتی میای باورات رو تغییر بدی این ترس ها و افکارِ گذشته است که به تو زنجیر شده ، بنابراین تو در صورتِ تغییر نگاهت میتونی اوج بگیری و به پرواز درآی، یا پرواز میکنی یا سقوط.. !
و و کسی که رویِ خودش کار میکنه و شجاع هست ، دقیقا قبل از اینکه تضاد بیاد خودش تغییر کرده، چون دنبال حلِ چالش و مسئله هایِ بیشتر در مسیرِ علاقه اش هست، چون میدونه که این کیف میده ، بنابراین این آدم زودتر خودش میره سراغِ مسائلِ بعدی ،و چون در کاری هست که بهش علاقه داره خودش رو و خدای ِخودش رو از مسائلش بزرگ و بزرگتر میبینه و با این نیرو حرکت میکنه .. و نمونه اعلایِ همچین ادمی کسی نیست جز ایلان ماسک…
من خدا روشکر میکنم و تحسینت میکنم که اینقدر عالی با خدایِ درونت پیش میری و مینویسی و چقدر خوبه که نشانه ها رو میگیری و همیشه در حالِ هدایتی به سمتِ بهترینا چون با خودشی و اون تو رو میبره و معلومه که چقدر تو سرسپرده هستی و من از این بابت خیلی خوشحالم ، خوشحالم برایِ احساسِ حماسی ت
و وقتی به احساسِ حماسی میری از همون آهنگا هم گوش میدی از همون حماسی ها ..
دقیقا کلماتی از دهانم جاری شد نیم ساعت پیش و من خواستم از خدایِ خودم تا بتونم بیشتر عمل کنم و نگاه کن الان دارم چه جملاتی رو میخونم ، جملاتی که تو یک سال پیش اینجا نوشتی تو اینجا داری میگی که : خدااایا کمکم کن و شجاعتم رو بیشتر کن تا بتونم عمل کنم…
خداایا شکرت.. الان همین الان که دارم مینویسم میتونم بگم که اون «لقمه آماده» رو دارم بیشتر درک میکنم..
هر روز کافیه یه وقت بزارم و بگم و ببینم که همه چیز هست ، آره لقمه آماده ..
همه چیز برایِ من از هر جنبه ای در هر ابعادی وجود داره و آره باید فقط باور کرد و به همون میزان که افقِ دیدت وسیع میشه میتونی نورِ بیشتر رو ببینی میتونی زُل بزنی به اون نور و خودت رو باهاش سیراب کنی.. چون اون نور هست و هست و هست.. خودت رو در مواجه با اون قرار بده تا حسش کنی بوش کنی ، لمسش کنی .. تا تو را بیفزاید..
سپاس خدایِ فزونی بخشم را ..
جز اینه که تو نوری و تو هر لحظه با توجه ت داری پرتو افکنی میکنی به اطرافت..
دیدت رو وسیع کن.. و بزن به دلِ عمل به همون چیزی که همه اش ازش کیف میکنی که لذت میببری .. و تو تویِ اون خلاق ترینی ، ثروتمندترینی ، حلالِ مسائلی، عاشق ترینی و پر انرژی ترین و رشد میدی خودت رو و جهان با رشد تو وسیع میشه ، جهان نیازمندِ رشد ماست.. ما باید بسازیم ثروت و عشق و انرژی رو این ما هستیم که مسئولش هستیم مسئولِ وجودِ ارزشمندی که خالق است.. و خلق میکند با هدایتِ پررودگارش چون اون خدا اینارو خواسته
چون خودش ما رو اینجوری خلق کرده
تا خلق کنیم تا لحظه هامون رو شعفناک زندگی کنیم..
چه طور میشه این لقمه آماده رو باور کرد، ها این همونیه که سخت کرده دریافت … باور اینکه هر چیزی که میخوای هست.. تویه همین مداری که هستیم هم هست بینهایت ازش هست، و این یعنی نامحدود بودن، یعنی فراوانی یعنی آزادی یعنی تویی که مسئول انتخابت هستی، که تویِ همین مدارت چه طور داشته هات رو میبینی و خودت رو رشد میدی؟!
هنوزم دارم به لقمه آماده فکر میکنم
یاده دو ساعت پیش افتادم که میخواستم به گل ها آب بدم، و من قدم برداشتم که برم بطری رو از آشپزخونه بردارم و پر کنم، و مامان بهم گفت بطری پر شده اونجا دمِ درِ اتاقت گزاشتم ، میخواستم بیارم برایِ گل هات. من همون موقع با خودم گفتم الان همه چی آماده است تو باید بری ازش استفاده کنی..
یعنی تو خواسته ای در کله ات شکل میگیره و نیازی در تو به وجود میاد، و قدم برمیداری مثل همین که میخوای بری برای گل ها آب بیاری، که واقعا کوه کندن هم نیست، خیلی قدمِ راحتیه و بعد میبینی که خداوند انگار قبل از اینکه تو اصلا این نیاز رو داشته باشیا، خواسته ات رو میدونسته و پاسخ رو آماده داره … و تو وقتی میری که آب بیاری با پاسخِ آماده مواجه میشیی….
چقدر همین مثال رو من باید دوره کنم برای خودم که لقمه آماده رو باور کنم .. که برایِ اون خدا فرق نداره این لقمه چقدر بزرگه یا کوچیک ، اون برات آماده کرده ، این تویی که باید قدم برداری و شجاعتت رو نشون بدی تا دریافتش کنی.. چون تو فرکانس و موج هستی و دققا فرکانسِ تو خواسته تو رو ایجاد کرده، منتها تو با باورهات جلویِ دریافت رو گرفتی… و هر بار که به این احساسِ خوب و باور قدرتمند در مسیرِ علاقه ات میرسی تازه میتونی قدم ها رو برداری، تازه میفهمی قدم زدن با خدایِ خودت چه جوریه ، اینکه تو داری لذت میبری و کارا انجام میشه ، چون تمام کارها آسونه و آسونی جریانِ طبیعیِ این نظام و این کیهان و این جهانه ..
اونقدر این جهان فراووونی داره ، اونقدر فراووونه که همه چی هست، و وقتی واردِ زندگی ما میشه که ما سپاسگزارتریم که وجودمون بزرگتر شده ..
دارم دوباره جمله ها رو میخونم و هربار که این مثال ها رو میزنم درک بهتری پیدا میکنم..
فراااوونی یعنی همین نامحدود بود…
و تضاد یعنی راه ورود به این فراووونی رو یافتن و واردش شدن، چون ما در خواسته مون به وضوح رسیدیم و مرحله دریافت رو دارم انجام میدیم …
ما جواب ها برامون آمااده است ، باید اجازه وورد بدیم ، برایِ همینه همه چی لاجرم هست، برای همینه که بابا نتیجه رو که تو قطعی بدون، چون اونقدر فراووونی هست که همونی که تو میخوای شکل میگیره، بیا قدم بزنیم با هم در مسیری که میخوای و دریافت کن.. بیا منِ خدات رو بفهم بیا بزرگ فکر کن… برایِ همینه که ما باید در مسیر با احساسِ خوب حرکت کنیم ،چون در مسیرِ دریافت با قانون تکامل فقط میشه پیش رفت..
به احساسِ خوبِ پایدار رسیدن.. تکامل… کنترل ذهن، رشد و دریافت…
نیرویِ این جهان خیرِ مطلق است و هیچ جز این نیست پس همه چی به سمتِ بهتر شدن و زیباتر شدن و معرکه شدن پیش میره و کار تو اینه که در مسیرِ علاقه ات با این جریان همراه باشی.. و آروم آروم خودت رو در مدارهایِ بهتر و بهتر و قوی تر قرار بدی.. همراهی با جریانی که قوانینِ نیرویِ هدایتگرش اینجوریه
ان مع العسرِ یسرا ، من خدایِ آسانی ها هستم و تویی که باید بتونی اون جنبه و اون قسمتِ آسون رو بگیری..
اجیب دعوت دعا اذا دعان ، من در اجابت کردن تو بهترینم …
تو با توجه به باورات جواب رو میبینی.. چه جوری باورش کردی؟
این جهان مدام در تغییر به سمتِ بهبوده، یا تغییر میکنی و روبه بهتر شدن میری، یا از دور خارجت میکنه و این یه سیستم است که قانونِش اینه قانونی که تغییر نمیکنه که خورشیدش یه مرتبه از اون بالا نمی افته پایین.. وقتی همه چی قراره بهتر بشه ، پس تغییر باعث رشد میشه .. و حلال خداوند است با قدم تو..
چه حسِ خوبی میده وقتی که کامنت رو بلند میخونی و خداروشکر بللللللللند میگی یه نفسسسس عمیق میکشی و یه لبخند عااالی …
وای وای وای، اینجا دقیقا دقیقا قسمتایی از راهکار رو آوردی که من الان دارم در جلسه نهم و دهم روانشناسی میشنوم اونا روو… تو هربار در هر قسمت انگار که با ما همگامی….
اصلا همین کامنت اگه لقمه آماده نیست پس چیه ؟
خداایا شکرت ..
اصلا همین جمله همین جمله به خدا که درکِ عمیقِ جلسه نهم رو میخواد.. و مریم شایسته چه بینظیر اینا رو در مقاله ها گزاشته و چه توضیحاتی .. به به ..
ببین ببین چی میگه : پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشفِ علائق وجود دارد و آن حرک برای امتحان ناشناخته ها و مواجه شدن با چالش هایِ جدید است..! خداایا من حتی الان بیشتر دارم جلسه نهم رو دوباره درک میکنم
این جمله اینکه عمیق تر از کشفِ علاقه ..
ما وقتی در علاقه مون هستیم چیزایِ جدیدتری رو در اون میتونیم و با علاقه حل میکنیم.. و قدم زدن و حل کردنش باعث اعتماد به نفس و قوی تر شدنمون میشه .. این جهان مادی فقط برایِ کشفِ توانمندی هایِ وجودی مان است، چون همه چی فراووونه و تو نیاز داری در مسیر علاقه ات باشی… اینجوری تبدیل به ایلان ماسک میشه آدم .. که خودش به دل تغییر میزنه و جهان رو با تجربه علاقه و کشف توانااااییش رشد میده ..
هیچ وقت به رسالتمون در این جهان مادی اینجور نگاه نکرد بودم…نمیدونم اما واقعا دارم جورِ دیگه ای درک میکنم بااینکه این نوشته رو قبلا بارها خوندم: رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است..
رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه هایی مشخص به سمتِ ما می آیند.. من تا حالا به دریافت الهامات به عنوانِ رسالتم نگاه نکرده بودم…
همینه دیگه همینه وقتی ما متمرکز میشششششیم دقیقا اونقدر نشونه و هدایت میاد که تو باید و باید وظیفه ات و یه یکی از کارا که باید انجام بدی دریافت همین الهاماتته ارزشمند و مقدسه ..
امروز سوره فاطر رو که میخوندم تماما تماما پر بود از این الگو که ایمان با کارشایسته ، و چه کاری شایسته تر از چیزی که بهش علاقه داری و لذت بیشتری رو تجربه میکنی و لذت بیشتری رو هم میتونی به دنیا تقدیم کنی؟
و اونااای که به خودشون ستم میکنند ، اینطور توصیف میشن که میخوان برگردن به دنیا مادی تا کارِ دیگری رو انجام بدهند..چرا ؟ چون تازه میفهممند که مهمترین کارما در این جهان تجربه خودمون در مسیرِ علاقه مون هست.. اون ستم کارا ادمایی هستند که فراموش میکنند باید در همون مسیرِ علاقه و لذت قدم برمیدارند..
احساس میکنم الان که این کامنت خودت رو میخونی ، احساسِ شور و شعفِ فوق العاده ای داری.. و داری جورِ دیگه ای کلماتِ خودت رو لمس میکنی..
این این دقیقا در جلسه نهم گفته شد: «رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.» همونی که در مسیر علاقه ات هست همونو هرچی هست برو برو انجامش بده.. چقدر مریمِ شایسته عزیز این مقاله هاش عالیست.. و چقدر با خودش در صلحه چقدر این دوتا آدم در کنار هم به هم میان… چقدر خوبن آخه خدا روشکر که عشقشون باعث میشه عشق در بین آدما بیشتر بشه .. دیدن همین عشق چقدر باعثه رشده..
خداایا شکرت من خوشحالم و سپاسگزرام که اینجا دارم باشما بازهم دوره میکنم و مرور میکنم این آگاهی هایِ ناب رو..
و ببین چقدر قشنگ خودت برایِ همین جمله آخر مثال زدی و گفتی که :
مثل همین الان که من دارم بخشی از راهکارها رو مرور میکنم..
ببین چقدر شما آخه خلاق و پر انرژی و در حالِ خوبِ الهی و لذت اینکارو انجام میدادی و این مطلب رو نوشتی ، واقعا تحسین برانگیزی محمد.. الهی که شگفتیات بیشتر بشه بابا … و چقدر عالیه که در لحظه در حالِ انجامِ رسالتت هستی و چقدر خوبه این ردپا چقدر خوبه
دوباره دارم میخونم و الان یه درکِ بیشتر از این پیدا کردم ، از اینکه موضوعِ عمیق تری از کشف علاقه وجود دارد..چون تماما مسیرِ علاقه توعه که مهمه ، چون خب تو کشف کردی دیگه مثلا فهمیدی به نوازندگی علاقه داری حالا حالا تو یه مسیر پیش رویِ خودت داری که خیلی عمیقِ که تو مشخص میکنه عمقش رو .. چه جوری؟
به میزانی که قدم میزاری برایِ تغییر برایِ حلِ مسائل بیشتر تویه زندگیت در مسیرِ اون علاقه رشد میکنی و کیف بیشتری هم داره مثل همون بازی کردن.. که چالشش که بیشتره کیفش هم بیشتره و انرژی بیشتری رو از آنِ خودمون میکنیم. و اینجوری بخشِ جدیدتری از ما کشف میشه .. به به به ..
رسماااا رسمااااااا اوه دست و جیغ و هوووورا، قه قه و خنده و اوه
خوردیم به گنج .. بابا خوردیم به گنج اوووه اوه ..
وقتی ما در مسیرِ علاقهمون قدم برمیداریم که باور میکنیم این مسیر رو ..
ببین ببین آروم بخون اینو، ببین چه آرااامیشی میده :
«رسالتِ همه ما تجربه نعمت هایِ متنوعی است که در این جهان آفریده شده، زندگی یک مسیرِ زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما رو رشد میده و از ما انسانِ شادتر و بهتری میسازه..»
و بببین چه راهکار قشنگی هم داره، قدم بردار طبق نشانه ها ، برایِ همین جدی گرفتنِ نشانه هامیشه رسالتِ ما برایِ دریافتِ نعمت ها ..
تجربه ناشناخته هایِ مسیرِ علاقه ما رو تبدیل میکنه به آدم پیشتاز و آوانگارد تویه مسیرمون..
دمت گرم دمت گرم که رسالتت رو انجام میدی و چققققققدر هیجان انگیز تعریف میکنی: داره انگشتام تکون میخوره دارم خلق میکنم.. یووووووووهو…
رسیدیم به مرور قانون ، که من هربار میرسم میگم عه دوباره قانون که! ولی باز هر بار که میخونم و میشنوم چیزِ جدیدی میفهمم..
چقدر این فرمول رو جدددید نوشته ! اوووه به این میگن ذهنِ خلاق.. من از آیدا جان تشکر میکنم برایِ کاری که کرده..
احساس ثروت = اتفاقِ ثروت
احساس عشق= اتفاق عشق
احساس انرژی= اتفاقِ انرژِی
سپاسگزارم سپاسگزارم خدایاا از بنده هایِ خلاقت از بنده هایِ مهربونت از این همه آدمِ معرکه .. اووه دوستون دارم بابا…. خداایا شکرت
ماااااااااارکو ببین یه لحظه برگشت ما به عقب! نه بهتره بگم پیشرفت ما رو به جلو بوده که ما رو دوباره به این ردپایِ معرکه هدایت کرده .. ببین همین که مینویسیم چه ردپاهایی میشه و الان با خوندنش قشنگ احساس میکنم جابه جایی در مدار ها رو .. :) چه دنیایِ معرکه ایست … به به دمت گرم الهیی الهی که همینجور بدرخشی و ردپاهایِ قوی تر بزاری و بری جلو.. خدارو شکر میکنم که الان منو آماده دریافت آگاهی هایِ این مطلب کرده …
خدا رو شکر میکنم که در این سایت هستم و از محصولات استقاده میکنم و میدونم که شما رو هم اونجا میبینم به زودی و ببین چه شبیه ! اون دوتا سستاره که دوماهه تویه آسمون هستن، هنوزم هستن کنار هم هستند و هنوزم میدرخشند ببین همه چی چه طور در مدار خودش استواره و پیروی میکنند از قوانین خداوند و این سجودِ ستارگان و ماه و خورشید و کهکشان هاست در برابر پررودگارشون..! جالبه که همین چند روز پیش به معنایِ سجده عمیق تر شدم اونم با سوالی که مروارید خواهرم پرسید.. گفت یعنی چی که ستاره ها سجده میکنن؟…خدا روشکر .. به به
الان دوباره این ستاره ها رو دیدم تا اونجا که من کشف کردم یکیشون باید زهره باشه…
خب الان دیگه صبح شده و من میخوام بقیه کامنت رو در ادامه خوابِ قشنگم بخونم…
چه قشنگ: ما باید و باید خودمون همه چی رو نقاشی کنیم چون ما مسئولیم چون ما خالقیم.. و حواسممون باشه که باورامون رو باورایِ قوی رو آگاهانه تبدیل کنیم به گفتگوهایِ ذهنی مون… اعراض و خالی نگه داشتنِ فضایِ ذهنیمون هم واقعا فوق العاده است.. این قسمتا که از نوشته آیدا نوشتی چقدر خوبه چقد رخوب نوشته آیداجان..ممنون خدا ممنون برای هدایتگریت.. که تو بهترین راهنمایی…
ببین چقدر من با این جمله کیف کردم، چه درکی به به به .:
وقتی تضاد برات پیش میاد توجه میره نقطه مقابل اون تضاد و دیگه حالا کارت اینه که مدام به اون قسمت توجه کنی و باوراتو قوی کنی..
خدا روشکر برایِ شما مارکو که اهل عمل هستی..
برای همینه که قدم اول هر خواسته ای باورسازیه چون قبل از قدم برداشتن ترسها زیاد هستند اما وقتی رویِ باورها کار میکنیم ما اون ترس ها رو با جایگزین کردن و اتصال به نیروِ پروردگار و به یاد آوردن قدرت های او محو و کمرنگ میکنیم و با نیرویِ ایمان قدم برمیداریم و چقدر ما خوشبختیم که مجهز به الله اکبریم به خدااایی که بزرگ تر است..
ای وااای ای وای تو اینجا گفتی اشک جلو چشماتو گرفته و من دارم به جملاتِ بعدی هدایت میشم و این درحالیه که به چه شعری برخورد کردم آخ ..حالا چشمایِ منم اشکیه!! آخه چه خببره بابا .. خداایا شکرت
این آهنگ کجا بود
من این آهنگو داشتم و اصلا یادم نبود که از کجا اینو و کی همچین آهنگی رو دانلود کردم!!! این سوالو دقیقا هفته پیش از خودم پرسیدم اون موقع که هدفون جدیدم رو گزاشته بودم و تویه پارک غروب رو نگاه میکردم، بعد این آهنگ پخش شد و وااقعا لذت بخش بود و من اون لحظه داشتم یه آیه رو اس ام اس میکردم یا داشتم درباره آره آره داشتم درباره تضادی که سالِ پیش بهش برخورده بودم در اس ام اس مینوشتم، اتفاقا قصدم این بود اولِ این جمله رو هم تویه اِس اِم اسَم بیارم ولی اینکارو نکردم که حالا اشکال نداره به به …
میدونی اون لحظه که آهنگ گفت my old friend
I’ve come to talk with you again
یه احساسِ صمیمتی داشتم .. و …خخخخ خداایااا حالا دارم متن این آهنگو اینجا میبینم …
باید رفت و اداممه داد و خطِ تولیدِ این کارخونه شادی سازی رو بیشتر و بیشتر کنیم در وجودمون
خداروشکر برایِ این مطالب برایِ این دوستان این سایت برایِ این فایل برایِ وجود استاد عباسمنش برایِ وجودِ مریمِ شایسته مهربان و وجودِ مارکویِ ارزشمند و
و آیا خدا برایِ بنده اش کافی نیست؟
دوست دارم دوستون دارم …
خداایاااا شکرت (بلند)
۲۹تیر۹۹
به نام خدا
با سپاس فراوان از فرمانروای هستی بخاطر دستان پر خیر و برکتش ، بخاطر حضور خانواده عاشق عباس منش و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز.
من میخوام از شما تشکر کنم بخاطر تمام زحماتتون.راستش بعد از دیدن 47 قسمت از سفر نامه ، من هنوز باور نکردم چه اتفاقی داره میافته و علامت “در حال بارگذاری” با سه تا نقطه متحرک در مغزم جریان زندگیمو تحت تاثیر قرار داده.
من اینجا توی شهر خودمون زندگی نمیکنم،من تو تمام لحظات سفرنامه تو تمام تصاویری که میبینم حضور دارم و دارم با عشق تو اون تصاویر زندگی میکنم.
خانم شایسته عزیز جا داره تشکر کنم از شما و تحسین کنم حسن انتخاب شما رو ،واقعا وسط برنامه فراموش میکنم که دارم فایل های سفر نامه رو نگاه میکنم،انقدر که همه چیز ایده آل و بی نظیره، زاویه دوربین، مکس های مناسبی که دارید و میخواید نکته هایی رو به ما نشون بدید و زیبایی هایی رو برامون به نمایش بزارید.
واقعا باورم نمیشه که بهترین جاهای کشور مورد علاقمو دارم از دید الگوی مناسبم استاد عباس منش و کارگردانی زیبا پسند مشاهده میکنم.
تو همه قسمت ها طوری واقعیت زندگی رو برای ما نشون دادید که من با کمال میل سعی میکنم بپذیرمش و آگاهانه واقعیات موجود در ذهنمو فراموش کنم،چقدر دید خوب و زیبایی به ما هدیه کردین،چقدر برای من واضح تر شد که میشود بهتر و بهتر بود،چقدر برام قابل درک تر شد وقتی دیدم میشود به خدا نزدیک تر بود.واقعا ابعادی از زندگی رو برای ما به نمایش میزارید که تمام معادلات قبلی رو منسوخ میکنه و روحمون درگیر آزادی میشه که براش باور نکردنیه.
حالا من اینجا توی شهر خودمون فهمیده ام که چگونه زندگی کنم،فهمیده ام که اصل چیست و چطور میشود پله پله حرکت کرد،بزرگتر شد و تجربه کرد و تکامل درست را با دید توحیدی طی کرد.
تو دوره هایی که حضور دارم،از تو کتابایی که استاد معرفی کردند و از توی سفرنامه هزاران هزار آگاهی به من رسیده که دیگه نه میترسم و نه نگرانم و در واقع به لطف هدایت خداوند و دستان عاشق او به نسبتی از ایمان رسیده ام و از تنها ترسم که ترس رسیدن به پیری و ندانستن اصل زندگی بود اثری نیست.
توی این قسمت چقدر همه چیز تمیز و درست و اصولی بود.چقدر همه چیز واقعی بود و سر جای خودش بود.حاشیه ای در تصاویر وجود نداشت.من تو جامعه موسیقی ایران حضور داشتم و آگاهانه از موقعیت هایی دوری کردم و جدا شدم که اصلا توی این تصاویر ندیدم.در این تصاویر دیدم که واقعا هنر موسیقی به جایگاهی رسیده بود که کاملا مستقل شده و هیچ دخل و تصرفی در اون وجود نداشت و موسیقی راکاملا ازاد و رها دیدم خالی از هرگونه تعصب و سخت گیری.
بازهم تشکر میکنم از شما،استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز.
درودبرخانواده عزیزم
باز هم مثل همیشه سپاسگزار الله یکتا هستم که خودم رادرکنارشما احساس میکنم وخودم رادر اینهمه زیبایی-لطف-نعمت-ثروت-سادگی-روابط عالی ویه عالمه احساس خوب شریک میدانم
واقعا به این فکرمیکنم که اگر استاد عزیز وخانم شایسته به فکر تولید این برنامه نبودند چطور من میتوانستم بااین همه آداب ورسوم وزیبایی وثروت و…. آشنا میشدم وبه لیست خواسته هایم اضافه میکردم
قطعا اگر تلاش شما خوبان نبود اصلا این همه تصاویر زیبا رو نمیدیدم ویااگر گذری به چشمم میخورد هیچ وقت به این دقت بهشون نگاه نمیکردم چون اصلا اهل تلویزیون نیستم
یه حسنی که این کارشما داره اینه که واقعا من ازلحظه ای که فیلم شروع میشه میگردم دنبال نکات مثبت حتی چیزهای خیلی کوچک وکلی لذت میبرم واین کاررا اگر بتونم که باید بتونم تکرار کنم ازاین به بعد ذهن من عادت میکنه که درهرشرایطی بگرده دنبال زیبایی ها نه چیزهایی که احساس آدم رو بد میکنه حتی توی صف شلوغ ویا حتی توی ترافیک و…..
واقعا یه چیز خیلی خوبی که نظر منو در این ویدئو به خودش جلب کرد این بود که زمان اجرای اون موزیک زیبا چقدر گروه اجراکننده ساده لباس پوشیده بودند وخیلی خیلی خودشون بودند بدون هیچ گونه ادا درآوردن وبدون هیچ گونه جلب توجه به چیزی غیر از هنر خودشون. واقعا این هنر خیلی بزرگیه که نتایج خیلی بزرگی رو به دنبال داره که شما فقط وفقط خودت باشی وتمام تمرکزت رو بزاری روی خودت نه دیگران.
دوستون دارم وآرزو میکنم هرروزتون پر باشه از نگاه خداوند
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.
.
زندگی تو در اختیار خودت است
مهم نیست الان کجا هستی
و چه بر سر زندگیات آمده،
تو میتوانی آگاهانه افکار خودت را انتخاب
و زندگیات را متحول کنی …
وضعیتی به نام یاس وجود ندارد،
تک تک موقعیتهای زندگیات میتواند دگرگون شود…
خانوم کهنسال معروف ب زدکارتیست
چقدر دوستون دارم?
عشقید ب خدا???
سلام به زدکارتیست ، چ متن زیبایی،میتونم بگم چند سال پیش این اعتماد رو نداشتم و الان خیلی به این اعتماد نزدیک شدم خدایا شکت….
مرسی همسفر…
این پیام تقدیم شما:
.
هر اتفاقی ک برای تو می افته و دوسش نداری
در آینده ب نفع تو تموم میشه
اگه اینو باور کنی و تسلیم خدا بشی…
تسلیم خدا بودن یعنی خداجونم میدونم با منی و هر لحظه مراقبمی. پس هر چی ک در زندگیم پیش میاد، زیر نظر تو پیش اومده. من بهت اعتماد کامل دارم و تسلیمم.?
.
.
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان ازدیدگاههای الهام بخشتون….پراز سادگی و صداقت…سرشارازقوانین ثابت خداوند….باارزوی بهترینها برای شما
سلام دوست هم فرکانسی عزیز و مهرلون
منم متشکرم از پیام پر حسی ک برام ب یادگار گذاشتی…
این پیام تقدیم شما:
.
وقتی با ایمان، دست ب عمل میزنی، ب خدا و جهان هستی اش اعلام میکنی ک بهتون اعتماد دارم. میدونم هر لحظه با من هستید. میدونم هر چی پیش میاد ب نفع من، پیش میاد.
تو دست ب عمل میزنی و از خدا و جهان هستی اش، پاداش میگیری.?
.
.
سپاس فراوان از شما….بسیارسپاسگذارم
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته خوش سلیقه و تک تک
این فایل از تایم ۱۰:۱۲ به بعد چکیده تمام درسهای شماست و تاکید می کنم دوستان دوباره این قسمت رو با دقت و تعمق بیشتری، نگاه کنند تا بهتر متوجه بشن. (البته اگر تکامل تون رو طی کرده باشید می تونید؛ متوجه بشید که استاد چی می گه):
۱. خودت باش.
۲. دنبال عشقت برو.
۳. بر ترسهات غلبه کن.
۴. کاری به حرف مردم نداشته باش.
۵. از جهان پاداش های فراوانی می گیری که مبهوت می شی.
۶. تازه لذت زندگی می فهمی.
سربلند و عزتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام داداش محمد علی خیلی خیلی عالی بود
خیلی چکیده همچون درّ
عالی بود لذت بردم.
در پناه ربّ.
ممنونم از این فایل…
آبجی نمیدونید این فایل چی کار کرد !!!!! دیدی چطور گیتار میزد انگار که این رشته های وجود من رو داشت به لرزش در میاورد،همینطوری که داشت گیتار میزد منم قشنگ باهاش تکون میخوردم و گردنم شل شده بود و سرم افتاده بود اصلاً اون اول که استاد گیتار رو داشت میزدا بخدا، همون الکی زدنشون هم منو اصلاً کند.
خدایا شکرت.
خیلی خیلی همه چیز هماهنگ بود، توی اوجش رفتید بیرون و از اون منظره ی افق بی نهایت اقیانوس فیلم گرفتید و بعدش هم که هوای ابری و باد خنکی هم که میوزید و دیگه هیچی دیگه، ای خداااااااااااااااا اصلاً نمیدونید من چه حالی داشتم و دارم، همین الان دیدم فایل رو. خیلی عالی بود بی نهایت عالی بود بعدش هم که ربّ از طریق استاد سوالی که صبح ازش پرسیده بودم رو جواب داد؛ یعنی قشنگ با شروع فایل همه چیز رو آماده کرد و یه مقدمه ی عالی چیده شد تا من این پاسخ بی نهایت آرام و مطمئن رو دریافت کنم…
خیلی خیلی زیبا بود این فایل…
خدایا شکرت که هدایتم کردی …
خیلی خیلی عالی بود اصلاً نمیدونم چطور حسم رو منتقل کنم ولی این فایل همش زیبایی محض بود همش آرامش و رهایی و هماهنگی با درون بود برای من، همش احساس ثروتمند شدن بود، احساس خنکی بود…
اون خط ساعد اون پیراهن آبی رو دیدی من خیلی خیلی خط ساعد رو دوست دارم و خیلی نگاهم رو میگیره…
دیدید اون آقا مسنه چطور داشت گیتار میزد اصلاً رفته بود تو خودش و به یه جا خیره شده بود و مست گیتار زدن شده بود من خیلی خیلی این احساس رو دوست دارم و تا بحال چندین بار تجربه اش کردم…
دیدید وقتی دستش رو باز کرد اون پیراهن آبیه چه حس خوبی داشت وقتی داشت میخوند… خدای من چه گیتاری میزد چه گیتاری میزد…
اون لباسهای شو هم خیـــــــلی زیبا بود و من به این لباسهایی که توش ظرافت خاصی دارند خیلی علاقه دارم و فقط کافیه که نگاهم به یکی از این لباسها بیفته فقط قربون صدقه ی لباسه میرم و فقط نگاهش میکنم و هیچ وقت سیر نمیشم از این همه ظرافت و زیبایی و هر لحظش برام تازگی داره و فقط میگم خدایا شکرت خدایا شکرت…
دیدید چه لباسهای ساده ای پوشیده بودند یه کت ساده با یک بولیز ساده با موهای ساده و تقریبا ژولیده و یک پیراهن و جین ابی ساده، خیلی خیلی عالی بود، خیلی خیلی لذت بردم.
دیدید نگاهشون چه آرامشی داشت چشمانشون چه آرامشی داشت چه صدای زیبایی داشتند و سرشار از آرامش و هماهنگی اصلا اصلا نمیدونم چی بگم…
آبجی خیلی خیلی ممنونم بابت این فایل .. با این فایل اعماق گرم و لطیف قلب نازنینم رو با دستای گرمتون لمس کردید…
خدا رو شکر که شما رو هدایت کرد تا این فایل رو درست کنید و تدوین کنید…
سر اون کنسرته دیگه خود خود خداوند بود پشت اون دوربین ها که داشت از طریق اون دوربین ها برای ما فیلم آماده میکرد این یعنی اینکه آبجی شایسته تکاملشون رو خیلی عالی دارند طی می کنند توی فیلم برداری که دوربین های اون محل هم تحت فرمان آبجی شایسته کار میکردند و این یعنی مسخر بودن همه چیز برای آبجی شایسته حتی دوربین های کنسرت ولی خدائیش فیلم برداری خداوند هم عالیه ها، اینطور نیست آبجی شایسته :))
راستی اون FADE آخر ویدیو خیلی عالی بود و قشنگ بود…
اصلاً همه چیز این فایل برای من ردیف و هماهنگ بود خیـــــــــــــلی عالی بود ممنونم استاد و آبجی شایسته ی عزیزم.
خدا خیرتون بده. خدا خیرتون بده
خدا قوت
عاشقتونم
در پناه ربّ.
*
The sound of silence
Hello darkness, my old friend
تاریکی، دوست قدیمی من سلام!
I’ve come to talk with you again
اومدم تا دوباره باهات حرف بزنم
Because a vision softly creeping
چون، تصوری (رویایی) به آرامی در من خزید
Left its seeds while I was sleeping
و وقتی به خواب رفتم دانههایش را درون من رها کرد
And the vision that was planted in my brain
و رویایی که در ذهنم نقش بست
Still remains
هنوز هم باقیست
Within the sound of silence
در صدای سکوت
In restless dreams I walked alone
توی رویا های بی قرارم، تنهای تنها قدم میزدم
Narrow streets of cobblestone
در خیابانهای تنگ و سنگفرشی
Neath the halo of a street lamp
زیر هاله نور چراغ خیابان
I turned my collar to the cold and damp
از سرما و رطوبت، یقه کتم را بالا کشیدم
When my eyes were stabbed by
The flash of a neon light
That split the night
و اون هنگامی بود که چشمام رو به خاطر نور نئون که شب را دو نیمه می کرد تنگ کردم
And touched the sound of silence
و صدای سکوت رو لمس کردم
And in the naked light I saw
و درون اون نورِ برهنه دیدم
Ten thousand people, maybe more
ده هزار نفر، شایدم بیشتر
People talking without speaking
مردم حرف میزدند بی آنکه صحبت کنند
People hearing without listening
مردم گوش میدادند بی آنکه بشنوند
People writing songs that voices never share
اونها آهنگهایی رو مینوشتند که هیچ وقت شنیده نمیشد
And no one dared
و هیچ کس جرات نداشت
Disturb the sound of silence
صدای سکوت رو بشکنه
“Fools, said I, “You do not know
من گفتم: احمقها مگه نمیدونید
Silence like a cancer grows
سکوت مثل سرطان رشد میکنه
Hear my words that I might teach you
به حرفای من گوش بدید تا بتونم به شما یاد بدم
Take my arms that I might reach you
بازو هام رو بگیرید تا شاید بتونم به شما برسم
But my words, like silent raindrops, fell
اما کلمات من، همانند قطرات باران آرم، افتاد
And echoed
و تکرار شد
In the wells of silence
در چاههای سکوت
And the people bowed and prayed
و مردم خم شدند و دعا کردند
To the neon god they made
به سمت خدای نئونی که خود ساختهاند
And the sign flashed out its warning
و اون نشانه با نورش هشدار داد
In the words that it was forming
در کلماتی که در حال شکل گرفتن بود
And the sign said
The words of the prophets are
و اون نشانه کلماتی از پیامبران رو گفت
Written on the subway walls
And tenement halls
که بر دیوار متروها و در اتاقهای آپارتمانها نوشته شده بودند
And whispered in the sound of silence
و در صدای سکوت زمزمه میشدند
سلام دوست عزیز
سپاس ازدیدگاه جامع وزیباتون ….باارزوی بهترینها برای شما وتمام اعضاء بی نظیر این خانواده..
همسفر عزیزم سلام بعد دیدن فایل سفرنامه خیلی دوست داشتم ترجمه اهنگی که اجرا شد رو بدونم چیه شما باترجمه اهنگ کار قشنگی انجام دادین به اشتراک گذاشتید برای همگان ممنونم وسپاس خدای بی نظیرم رو که این فکر رو تو ذهن شما قرارداد.که جواب امثال من باشه داخل سایت.
سلام دوست عزیز ممنون از دیدگاه قشنگتون
و متن و ترجمه این آهنگ زیبا
واقعا خوشحال شدم
به نام خالق زیباییها
سلام و سپاس فراوان به استاد عزیزم و مریم جان مهربان
استاد قبل از اینکه فایل و باز کنم تو سایت بودم و داشتم کامنتهای دوستان رو می خوندم و دیدم فایل جدید بر روی سایت قرار گرفت قبل اینکه بازش کنم اون آهنگ اول فایل رو تو ذهنم داشتم تجسم میکردم که حتما با این آهنگ آغاز میشه و دیدم آره? همینطور هم شد.
خدایا شکرت برای این هماهنگی ها دیروز هم از موسیقی و گیتار و سازهای مختلف بود و تجربه ی دیروزم رو هم گفته بودم و دیشب هم جشن کوچکی در منزلمون داشتیم و دخترم هم شروع به نواختن گیتار کرد و امروز هم ادامه ی فایل دیروز و باز هم گیتار و صدای دوست داشتنی و مورد علاقه ی من تو این فایل گذاشته شد.
امروز روز تولدمه و این بهترین هدیه ای بود که از خدایم و از شما گرفتم و خداروشکر میکنم برای حال عالی ام.من احساس میکنم که این فایل واسه خود خود من ساخته شده فقط برای اینکه خداوند از طریق شما لطف و محبت و تبریکش رو به من اعلام کنه.که البته که همیشه داره همین کار و برام انجام میده اما اینو و فایل شما و هماهنگ شدن با امروزم را یک نشونه میدونم که بیشتر متعهد بشم تا در این مسیر بمونم.
خداروشکر که خدایی داریم که اگه ما خودمون رو دوست داشته باشیم و با خدایمون هماهنگ باشیم خودش ما رو به سمت زیباییهای بیشتری هدایت می کنه. ??
خداروشکر که ما خالق زندگی مون هستیم. ??
واقعا جملاتی که در آخر گفتید خیلی نکات کلیدی ایه، که اگر رعایت کنیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم ،فارغ از اینکه دیگران چه فکری در مورد ما می کنند و نخواهیم که دیگران رو راضی کنیم و فقط باید خدای ما از ما راضی باشه، صد در صد به موفقیتی که می خواهیم به خوشبختی که آرزویش را داریم می رسیم . منم همیشه میگم که کلید همه ی موفقیتها اعتماد به نفسه و پا گذاشتن رو ترسهایت که به قول خودتون خداوند به شجاعان پاسخ میده.
«جگر شیر نداری سفر عشق مرو»
این مسیر جگر شیر می خواهد که باشیم و ادامه بدیم مثل خودتون که این شجاعت رو داشتید و تا موفقیتتون جلو رفتید و ادامه اش دادید.??
اینکه تسلیم باشیم و به ندای درونمون گوش بدیم ندایی که ما رو به آرامش و سعادت در این دنیا و آخرتمون می رسونه.
ندایی که اگه بهش گوش ندیم و توجه نکنیم، از ما دور میشه و کمتر این الهامات رو دریافت میکنیم.
استاد این الهامات برای من خیلی واضحه .یعنی یه طوریه که شور و شوقی در من ایجاد می کنه و بهم میگه یالا همین الان باید انجامش بدی و تا انجامش ندی من دست از سرت برنمی دارم.
می خوام بگم که اگر تو این مسیر زیبا هستیم و داریم به خوبی این تمرینات و انجام میدیم اونقدر این الهامات برای ما روشن میشه که وقتی ما بهش گوش میدیم و در نهایت عملی اش می کنیم بعدا از خودمون می پرسیم آیا واقعا این من بودم که این کار و انجام دادم؟!? آیا به راستی این خود من بودم که این حرفها رو زدم؟!?
وقتی دل رو بسپاری به خدا دیگه تمومه
وقتی بهش اعتماد کردی و همین فرمون ایمان رو بهش بچسبی و بری جلوووووو دیگه تمومه و واقعا داری مسیر درست رو میری.
فقط باید با گوش دادن به الهامات و دیدن نشونه ها جدی بگیریم تا به خداوند ایمانمون رو از این طریق ثابت کنیم.
من قبلا در کامنتهای قبلی هم گفته بودم که مهاجرت کردم و دوباره هم یه سال پیش مهاجرت کردم و اون موقع همین الهامات بهم گفته شد که اگر می خواهی از همینی که هستی بهتر زندگی کنی باید بری و من پا رو ترسهام گذاشتم و دوباره یه مهاجرت دیگه رو انجام دادم و می دونم که کارم رو درست انجام دادم با اینکه با تضادهای زیادی مواجه شدم اما سعی کردم که باهاشون دوست باشم تا احساسم رو همیشه خوب نگه دارم .
خیلی وقته که میدونم اگه تضادی برام پیش اومد باید به خودم رجوع کنم که کجای این مسیر رو کج رفتم و یا این تضاد برام باعث ایجاد چه خواسته ای شده و با همین گفتگو با خدایم به این شکل آرام میشم. ازش سوال میکنم و اون هم خیلی آرام بهم جواب میده.
خداروشکر برای تمام نعمتهام تو زندگی ام. خداروشکر برای وجود شما استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی که هر روزمون رو با فایلهای آموزنده تون می سازید .
شاد و پاینده و سلامت باشید .
به نام خدای مهربون و بخشنده
اصلا فکرش را نمیکردم که 8 روز از پیام تبریکی که بهت بگم انقدر زود برسه … 8روز گذشت واقعا .. چه زود!
خدایا شکرت که این روزها حالا کلی درس واسم داشته این روزها
سلام بر لیلای مهربونم از اینکه واقعا توی دنیای ما هستی خیلی خوشحالم و سپاس گزارم از خدا
از اینکه به یادت میافتم واقعا خوشحال میشم از اینکه اسمت را میشنوم واقعا بازم خوشحال میشم
خیلی خیلی بهت افتخار میکنم عزیز دلم
خیلی دوست دارم ..
خودت میدونی دیگه من چقدر دوست دارم واقعا .. و خیلی هم دوست دارم در زمان و مکان مناسب ببینمت از اون قهوه های مشتی مارکو پز معروف جهانی براتون درست کنم، تازه گیتارم بزنم میدونی گیتارم میزنه مارکو اونم ده ساله .. تازه خبر خوبش هم اینه که سبکش بداهه نوازه عینهو نوشتنش میمونه که سناریوی خاصی جز ابراز عشق و به اشتراک گذاری لحظه های خوبش با دنیاا نداره ..
لیلا جان بازم بهت تبریک میگم عزیز دلمم به اغوش گرم خدای درونم میکشمت و بی نهایت تا میبموست آخ که من عاشقِ بوسم شما هم لوپویی ( خنده و چشمک )
لیلا جان قطعا این نوشته در زمان و مکان مناسبش به دستِ شما میرسه به امید خدا
لیلا جانم بازم به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا جونمون سپاس گزارم و خدا جونمون را تحسین میکنم به خاطر خلقت هدف دار بینظیرت چقدر تو خوبی عزیز دلم
لیلا جان از این همه شجاعتت برای مهاجرت واقعا تحسینت مکینم عزیزم
راستی نشانه هم شدی .. کلمه شیر … برای انجام کاری نشانه بود! البته راستش ببر نوشته بودم ولی الان که یادمه عکس شیر توی ذهنم بود ( خنده ی مینیونی … ) راستی راستی اتفاقا یک تی شرت سفید که کلی بچه های مینیون هم روشون هست پوشیدم بروبچ سلام میرسونند ..
دیگه بگم که .. از طرف من بچه های ماهت را که همین الان میتونم تجسم کنم در حالِ بالا و پایین پریدن هستند ببوسیه .. خداروشکر به خاطر شما به خاطر همسر جانت به خاطر بودنت به خاطر نوشته هات سپاس گزارم از تو به خاطر بودنت و موندنت با ایمان اونم در این مسیر از تو سپاس گزارم
دوست دارم
برای تو بهترین را آرزو میکنم.
اونم ایمان بیشتر و ثابت قدم بودن در این مسیر و صبورتر شدن تو هست.
آمین
از خودم هم سپاس گزارم که برای شما نوشتم و خودم را هم عاشقشمم دیگه …
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام و درود بر محمد جان ثروتمند و دست و دل باز🌹
از خدای مهربانم سپاسگزارم که اینقدر بهم لطف داره و هیچ وقت منو تنها نذاشته
محمد جان صمیمانه و عاشقانه برای اینکه عشقت و جاری میکنی و دست و دلباز هستی ازت سپاسگزارم و بهت تبریک میگم
راست گفتی در زمان مناسبی دارم پیامت رو میخونم
اصلا همه چیز نشانه ست و همینطور برامون درس زندگی دارد
برایم دعا کن و به دستان قدرتمند و پرتوان الله مهربان می سپارمت
راستی گفتی قهوه خودمم عاشق قهوه هستم و گفتی گیتار خودمم دورانی گیتار می نواختم اما الان دخترم داره ادامه میده
عاشقتم😊🙏🏻❤️
سلام دوست عزیز و مهربان مطمئن باش و ایمان داشته باش که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و اینقدر دراین مهاجرتها رشد پیدا میکنی که فقط باید سجده کنی به درگاه خداوند…
به شرطی پاکی دل….من فایل صوتی استاد درنورد توحید و یکتا پرستی و داستان پروین اعتصامی و ملاصدرا رو خیلی خیلی گوشم میدادم ونتایج بزرگی گرفتم و بیشتر هدایت شدم به دورها و این خیلی خوبه با عشقتون راحت و آسوده به دنبال پیشرفت و مهمتر خداپرستی هست که همه این روال طبیعی بدست میاد فقط باید از خودش بخوایم…
چون من نتایج بسیاری گرفتم….
استاد گلم همیشه سپاس گزار حضورتم همیشه میخوام باشی…
و همیشه شکرگزار اینم که قبلا از اینکه بمیرم این اگاهی هاروکسب کردم و راحت دارم زندگی میکنم با این وجود که من و عشقمم باهم مهاجرت کردیم مهاجرت خیلی خوب بود چون جایی که بودیم باید میرفتیم و زندگی دوره جدید و فصل جدیدی از زندگیمون رو بوجود میآوردیم…و در برابر هر مسئله ای سربلند بیرون میایم چون خداوند به شجاعان پاسخ میدهد..
همیشه شاد وسالم باشی دوست عزیزم❤❤❤❤❤❤💕💓💓💕💓💕💓💕
سلام دوست عزیز و مهربان مطمئن باش و ایمان داشته باش که خداوند به شجاعان پاسخ میدهد و اینقدر دراین مهاجرتها رشد پیدا میکنی که فقط باید سجده کنی به درگاه خداوند…
به شرطی پاکی دل….من فایل صوتی استاد درنورد توحید و یکتا پرستی و داستان پروین اعتصامی و ملاصدرا رو خیلی خیلی گوشم میدادم ونتایج بزرگی گرفتم و بیشتر هدایت شدم به دورها و این خیلی خوبه با عشقتون راحت و آسوده به دنبال پیشرفت و مهمتر خداپرستی هست که همه این روال طبیعی بدست میاد فقط باید از خودش بخوایم…
چون من نتایج بسیاری گرفتم….
استاد گلم همیشه سپاس گزار حضورتم همیشه میخوام باشی…
و همیشه شکرگزار اینم که قبلا از اینکه بمیرم این اگاهی هاروکسب کردم و راحت دارم زندگی میکنم با این وجود که من و عشقمم باهم مهاجرت کردیم مهاجرت خیلی خوب بود چون جایی که بودیم باید میرفتیم و زندگی دوره جدید و فصل جدیدی از زندگیمون رو بوجود میآوردیم…و در برابر هر مسئله ای سربلند بیرون میایم چون خداوند به شجاعان پاسخ میدهد..
همیشه شاد وسالم باشی دوست عزیزم❤❤❤❤❤❤💕💓💓💕💓💕💓💕
+
به نام خدای شادی آفرین
به نام خدای روزی رسان بی حساب، خدایی که از جایی که گمان نمیبری به تو روزی میرساند
به نام خدایی که شکست ناپذیر مطلق هست
به نام خدایی که کافیست به او ایمان آوری و مثل یک قایق بی پارو باشی و رها و بگذاری هر کجا برد تو را ببرد و بدان همانجا ساحل است …
سلام میکنم به سحر جانم و مسعود جانم دو تا عشق دلِ مهربون و شاد و خندان من
دلمه که براتون بنویسم .. هر چند کوتاه
اول میخوام از خدا سپاس گزاری کنم به خاطر وجود ارزشمند هر دوی شما
حتی حتی خودِ خدا را تحسین میکنم به خاطر وجود و خلقت ارزشمند شما
خیلی دوستون دارم.
شجاعت شما، پروفایل شما، نگاه شما واقعا هر دوی شما تحسین برانگیز و از خدا جون بهترین ها را برای شما آرزو میکنم عزیزای دل من.
سلام و درود به دوست عزیزم پادشاه مارکو…
از پیشینه ای که از خود نوشته اید بسیار خوشحال شدم و از موفقیتهای زیادی که بدست آوردی لذت بردم و بتو تبریک میگویم….
که تو سراسر از ارزشمندی وجود پاک مظهر خداوند هستی…
خیلی خرسندم که توی این مسیر الهی امدم و زیبایی ها را میبینم و تحسین میکنم و از شماعزیزان ایده میگیرم و به سمت موفقیت شتابان میرم….
سربلند و پیروز و موفق باشید…
❤🌹❤🌹❤
سلام خانم کیانی حالتون چطوره؟(مطمئنم عالی)??
خانم کیانی تولدتون پر از برکت و زیبایی هست
تولدتون مبارک
من از دیدگاه های پیشینتون متوجه شدم که مدت زیادیه در این مسیر هستید و بسیار پیشرفت کردین
خیلی خوبه که این شجاعت رو داشتین
همه ما باید داشته باشیم
جگر شیر نداری سفر عشق مرو
این خیلی قشنگ بود
راستی شما هم توی این فایل خانم شایسته رو دیدیدن؟
سلام و درود و رحمت خداوند بر تو ای دوست عزیز?
خدارو بی نهایت بار شکر حالم عالیه عالیه??
و خداروشکر بابت تبریک و انرژی فراوانی که از شما مهربان، هدیه گرفتم.?????
از خدای عزیزم و از شما سپاسگزارم از حسن نظر و لطفی که بهم دارید ????
بله چهره ی زیبایشان را دیدم ?
نور و عشق و فراوانی خداوند بر شما جاری باد??????
سلام لیلای عزیزم
تولدت مبارک دوست عزیزم . ارزوی بهترین ها رو برات دارم نازنینم .
انشالله هر جا که هستی تنت سالم دلت شاد و لبت خندون باشه .
سلام الهه ی عزیز?
سپاسگزارم از عشق و مهربانی و تبریک ??
خدایا شکرت که دوستان عزیزی چون تو رو دارم ???
منم برات بهترینها رو از خدای بزرگم میخواهم???
غرق در نور و عشق و ثروت و فراوانی خداوند باشی و بدرخشی??????
به نام الله یکتا
سلام دوست عزیزم و لیلای پر از شوق و عشق…من کاملا فرکانس پر از شوقتو دریافت کردم
تولدت مبارکا باشه
تو با این اگاهی هدیناب هر روز متولد میشوی عزیزدلم
خداوند رو شاکرم هزاران بار شاکرم که دوستاتی عزیزانی جانانی مانند شما در مسیرم قرار داده این همه اگاهی این همه ورس و نکته که در داخل تک تک کامنت های دوستانم هست منو شگفت زده و واقعا به پرواز در میاره و جواب هایم رو میده…..عاشقتونم ایمان دارم به تمام خواسته هایت..ارزوهایت…اهدافت خواهی رسید…در پناه الله یکتا شاد باشی دوست جان
سلام الهام عزیز دوست مهربانم?
از لطف خدا و عزیزدلش الهام جان سپاسگزارم ???
بله واقعا هم همینطوره من در آستانه ی ۳۹ سالگی ام اما در واقع دوسالمه .از همون وقتی که با استاد و قوانین الهی آشنا شدم زاده شدم.
همان روز رهایی، سلامتی، عشق و معنویت در من متولد شد.
از آرزوی قشنگت هم سپاسگزارم و من هم خوشحالم و خداروشکر می کنم که با دوستانی چون شما که متعهد به اجرای قوانین هستند هم مسیرم.???
در خدای عاشق، سلامت و ثروتمند و موفق باشید
سلااااممم و خدا قوت به خانوم کیایی عزیز
بازم ازتون ممنونم که این موقع شب خدا از طریق کامنت شما بهم پیام داد
منم باید پا روی ترس هایم بزارم و از کارم استفا بدم و برم دنبال لایق ام که آموزش ببینم و هر وقت اراده و خواست بود بهم الهام کنه تا کارمو شروع کنم.
یه چیزی نزاشت بخوابم هی بهم میگفت برو سایت و کامنت این قسمت رو بنویس و بعد چندتا کامنت بخون و بعد بخواب
خدارو شکر که گوش دادم تا بیام و این پیام رو در کامنت شما دریافت کنم خدایا شکرت
در پناه حق
عزیز دلم لیلا جان تولدت خیللللیییی مبارک نازنین کامنت بسیار زیبا بود و لذت بردم از اینکه گفتی اگر به تضادی برخورد میکنید یعنی یه جای راهو اشتباه رفتی ازت ممنونم دوست خوبم و باز هم تبریک منو از صمیم قلب برای تولدت پذیرا باش عزیزم عاشقانه دوستت دارم ?????
سلام زهرای عزیز و دوست داشتنی?
سپاسگزارم از اینهمه ابراز عشق و تبریک و حرفهای انگیزه بخش.
خداروشکر که کامنتم برات تاثیرگزار بوده.
منم عاشقتم زیباااااا???
به نام خدای همیشه کافی !
سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منشِ جانِ جانان و خانم شایسته دوست داشتنی و تمام اعضای خانواده عزیزم؛
بعد از مدت ها غیبت زیادی که داشتم تصمیم گرفتم امروز بیام اینجا و برای شما از اتفاقاتی که در این چند وقت افتاده صحبت کنم.
واقعا خدا را سپاسگزارم بخاطر نرمافزارها و تکنولوژی جدیدی که اومده و من میتونم با صحبت کردن هرچی که می خوام رو اینجا بنویسم.
از مدیر فنی سایت تشکر ویژه می کنم به خاطر معرفی این اپلیکیشن های واقعاً کارآمد که انقدر کار رو برای ما راحت کرده تا آدمهای تنبلی مثل من که به خاطر تایپ نمیومدن بنویسند اقلا با این وسیله فعالیت بیشتری بکنن.
البته من اکثر کامنتهارو میخونم ولی تایپ رو تنبلی میکردم.
بچه ها من تو این مدتی که رو خودم کار کردم و میکنم ( من و خواهرم تقریبا تمام محصولات استاد رو تهیه کردیم) نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم که اگر بخوام ریز ریز همرو بگم واقعا زیاده
واسه همین یکی از نتایج اخیرم که برای خودم بسیار فراموش نشدنیه و حالمو خوب میکنه هر وقت یادش میافتم رو براتون تعریف میکنم.
یکی از نتایجی که جدیداً گرفتم و خیلی رو خودم تاثیر گذاشته و میتونم بگم نمونه بارز حرفهای استاد هستش اینه که ( اول اینو بگم که من در کشور ترکیه در شهر استانبول زندگی می کنم سه سال هستش که مهاجرت کردم و به این کشور اومدم و الان با خواهرم زندگی میکنیم )
چند روز پیش پکیج خونه من خراب شد و آب گرم نداشتیم
وقتی که به تعمیرکار پکیج زنگ زدم اومد پکیج رو دید گفتش که حدود ۵۰۰ لیر ترکیه هزینه پکیج میشه و من واقعا شوکه شدم اون لحظه ،حالم بد شد و با خودم فکر کردم که چرا من باید ۵۰۰ لیر بابت یک پکیجی که چندین ساله داره کار میکنه پرداخت کنم ؟!
نیم ساعتی تو فکر فرو رفتم!
نجواهای شیطان از یک طرف و حرفهای استاد از طرف دیگه ،مثل توپ پینک پونگ میرفت و میومد هی احساسم میگفت آروم باش!مگه استاد نمیگه همیشه هر اتفاقی بیافته به نفع منه
باید احساستو خوب نگه داری
خواهرم وقتی شنید گفت ریحانه
برو فایل امروز استاد و گوش کن
منظورش فایل چهارم قدم پنجم بود
استاد میگه الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی بیافته خیره
برو فایل استاد رو گوش کن و بخواب
بذار شیطون دست از نجوا کردن برداره
منم دیدم این بهترین راهه رفتم تو رختخواب و اون فایل چهارم قدم پنجم رو گوش کردم و به خواب رفتم البته قبلش بهم گفت به نظر من به صاحب خونت بگو، بگو که این اتفاق افتاده اما من مقاومت می کردم؛ اولش گفتم که آخه پارسال هم این اتفاق افتاد بهش گفتم و اون گفت که هر اتفاقی تو خونه می افته و هرچی که خراب میشه چون تو داری توی اون خونه زندگی می کنی خودت باید پرداخت کنی! الانم بگم میدونم جوابش همینه
باز یه حسی بهم گفت مقاومت نکن و این پیام رو بده ، اون پارسال بود تو از پارسال تا امسال کلی مدارات فرق کرده
امتحان کن و بسپار به خدا.
پیام دادم و فایل استاد رو تو گوشم گذاشتم و خوابیدم
اینم بگم موقع خواب گفتم که خدایا همه چی رو به تو میسپارم و از سر راه تو میرم کنار ، خودت پکیج خونمو درست کن، بدون هزینه یا اگر هزینه داشت خودت پرداخت کن، پرداخت هم نکردی میدونم جبرانش می کنی و بدون هیچ احساس بدی به خواب رفتم .
صبح از خواب بیدار شدم دیدم صاحب خونم بهم پیام داده که امروز با هم صحبت می کنیم ، بهم زنگ زد خودش ساعت حدود ۱۱ صبح بود گفتش که خانوم ریحان اجازه بدید من یک تعمیرکار آشنا دارم اونو میارم بعد از ظهر اونم پکیج رو ببینه و بعد با هم در موردش صحبت میکنیم .
کارشناس خودشو آورد و پکیج رو دیدن و جالب اینجاست اون تعمیرکار به جای ۵۰۰ لیر گفت ۷۰۰ لیر هزینش میشه و به صاحب خونه گفت که به نظر من این پکیج دیگه به درد نمیخوره شما حتی اگر این هزینه رو پرداخت کنید باز دو ماه دیگه خراب میشه و مثل خونه کلنگی ای میمونه که هی یه تیکش رو دارین تعمیر می کنید. به نظرم این پکیج را کلا عوض کنید چونکه نشتی گاز هم داره و ممکنه جون اینا رو به خطر بندازه
این حرفا زده میشد و من در درونم احساس وصف نا شدنی داشتم
همون لحظه خانم صاحبخونه گفت من این خونه رو با خونه خواهر بزرگم با هم یک جا خریدیم و هر دوی این پکیج ها را با هم نصب کردیم و جالبه که پکیج خونه اونم دقیقاً تو هفته گذشته خراب شده مثل اینکه عمر این پکیج ها سر اومده
و این یعنی همزمانی اتفاقات و بچه ها خبر خوش اینکه صاحب خونم گفت در عرض این یکی دو روزه آینده پکیج می خرم و برات نصبش می کنم، اصلاً نگران نباش!
بعد از این که صاحب خونم رفت من و خواهرم از خوشحالی اشک می ریختیم الان هم که دارم اینارو تعریف می کنم دارم اشک میریزم نه فقط به خاطر اینکه پکیج خونمون نوشده به خاطر قوانین خداوند، به خاطر اینکه حرفای استاد نمود بیرونی شو تو زندگیمون داره نشون میده.
من فعالیتم تو سایت خیلی کمه ولی این دلیل نمیشه که از این سایت دور باشم. من همه فایل های استاد رو به اتفاق خواهرم میخریم گوش می کنیم تمام فایل های سفرنامه را با هم می بینیم راجع بهش صحبت می کنیم و گاهی با خوندن کامنتای شما اشک میریزیم و به اندازه ای که بهشون عمل کردیم و باورش کردیم تو زندگیمون نتیجه گرفتیم.
با تمام وجودم می خوام بهتون بگم ممنونم مریم جانِ جانان شایسته؛ ازت ممنونم بخاطر تمام فایل های زیبای سفرنامه؛ این اتفاق برای من مثل اتفاقی بود که برای آر وی استاد افتاد و استاد از سر راه خدا رفت کنار و این برای من نشونه بود. نشونه ای که خدا داشت با یه فایل تصویری از زندگی استاد به من نشون میداد و امتحان میکرد ببینه و به خودم ثابت بشه که چقدر به دانسته ها و ایمانمون عمل میکنم؟! چند مرد حلاجم؟
دوستای خوبم حرفای استاد و فایل های خانم شایسته یه فایل معمولی و حرف معمولی نیست، اینا نشونه است
اینا صحبتهای خداست که داره تو زندگی ما این شکلی گفته میشه
خدا خیلی راحت و معمولی با ما حرف میزنه مثل حرفی که اون روز از زبان خواهرم به من زد که حالا یه پیام به صاحب خونت بده!
و من به حرفش گوش کردم و من لبیک گفتم و مقاومت نکردم و الان خیلی خوشحالم که به حرفش گوش کردم چون می خواست به من بگه از سر راه من برو کنار تا من این کار را انجام بدم!
الان واقعا خوشحالم از درک این قوانین از بودن تو این سایت، تو این خانواده، از بودن با استاد و مریم عزیزم ،از بودن بین شماها واز بودن در این خونهٔ خدایی و توحیدی!
خیلی خیلی دوستتون دارم و قول میدم از این به بعد هر نتیجه ای که این شکلی تو زندگیم اتفاق افتاد بیام اینجا تعریف کنم تا هم به شما انگیزه بیشتری بده ،هم برای خود من یادآوری بشه اگر روزی یادم رفت !
راستی امروز پکیج نومون اومد و فردا هم میان که نصبش کنن!
عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشید!
سلام ریحانه خانم !
بابت رسیدن به این مرحله بهت تبریک میگم???
سپاسگزارم ، و امیدوار که روزی برسه هممون از نتایج عالیتر و عالیتر خودمون اینجا صحبت کنیم
سلام ریحانه جان سلام استاد عزیزم ،خیلی لذت بردم از خوندن کامنت شما و اشک شوق در چشمان من ظاهر شد خدایا بابت این قانون تغییر ناپذیر ازت ممنونم بقول استاد ما وظیفه بندگی کردن را داریم و باید از جلو راه خدا کنار بریم تا اون کارها را انجام بده و کار اون خدایی است خدایا ممنونم بخاطر بودن تو این جمع و بخاطر داشتنت،بخاطر دوستان عزیزم استاد عزیزم مریم بانوی زیبا و دوست داشتنی خدایا هزاران بار ازت ممنونم
سپاسگزارم دوست عزیزم و خوشحالم از اینکه من هم در جمع شما دوستان هم فرکانسی هستم
سلام دوست عزیز، ممنون بابت اتفاقاتی که میفته و تعریف میکنید که اول باورهای خودتون قویتر میشه و بعد باورهای من و بچه های سایت قوی تر.
من هم چند وقت پیش روی حقوقم تمرکز کردم و چون ساعتی کار میکنم باورهاش رو ساختم که افزایش حقوق میگیرم و مثالهایی که برام رخ داده بود و بدون اضافه کار بعضی وقتها پول بیشتری گرفتم رو هی به خودم یاد اور میشدم و میگفتم ببین خدا کارشو خوب بلده من فقط باید حالم رو خوب نگه دارم با مثالهای باور افزایش حقوق. الان یکماه هست حقوقم کمی زیادتر شده خدا رو شکر و ایمان دارم هر چی بیشتر باور قوی بسازم و از سر راه خدا برم کنار تا خدا کارش رو بکنه بیشتر نتیجه میگیرم.(باورهای مناسب، تکرار و تایید مثالها در زندگی، ب رسیدن نتیجه، ایمان قوی تر ) و به قول استاد این چرخه رو ادامه بدم تا نتایج کم کم بزرگتر بشه. مرسی که نتیجه اخیرتون رو نوشتین و باورهای منو قویتر کردین.
خوشحالم از نتایجتون دوست عزیزم و آرزوی نتایج بالاتر دارم براتون
چشم منم سعی میکنم بیشتر فعالیت کنم
درود بر خانم ریحانه…..واقعا تحسینتون کردم……آفرین…..به نظرم حتی شده نتیجه ریزی(البته منظورم ریز از دیدگاه خودتون) رو هم که میگیری اینجا بنویس….
درود بر شما
چشم سعی میکنم وقت بیشتری بگذارم و براتون بنویسم
به امید خوندن نتایج عالی شما دوست عزیزم
ریحانه خانم دوست عزیز چقدر کامنت شما زیبا بود ومن لذت بردم وگریه کردم نه بخاطر پکیج بلکه بخاطر قانون تغییر ناپذیر ی که وجود داره و هرکس ازش هرجای جهان استفاده کنه جواب میده گفتم خدای من اگر به این زیبائی برای ریحانه جواب داده پس برا مسائل من هم جواب میده واقعاد وقتی مهر لایک استاد میخوره روی یک دیدگاه یعنی تائید شده واز فیلتر قوانین رد شده .موفق باشید
دوست عزیزم خوشخالم از اینهمه درک بالاتون و اینکه چقدر کامنت زیبایی گذاشتید
اینکه گفتین از فیلتر قوانین رد شده خیلی به دلم نشست
قانون واقعا تغییر ناپذیره و برای همه ما جواب میده
آرزوی موفقیتتون رو دارم
حال خوب نعمت قشنگی است که نصیب آدم های شکر گذار میشه .
آدم هایی که تصمیم گرفته اند خوب باشند ودر این جهان چیزی جز خوبی را نبینند.
آدم هایی که از کوچک ترین داشته هاشون بیشترین لذت را می برند و منتظر اتفاقات خیلی بزرگ نمی نشینند تا شادشان بکند خودشان دست به کار می شوند و بذر شادی را می پاشند .
گرمای نفسشون و برق چشمانشون از جنس عشق ومحبت است.
درون این آدم ها کارخانه شادی سازی است و این آدم ها فوق تخصص شاد و بیخیال بودن هستن .
یه جورایی روز را به مبارزه می طلبند .
اهای روزگار اگه میتونی منو غمگین کن!
هر اتفاقی که به ظاهر ناخواسته است و غبار غم رو می خواد به صورتشون بپاشه
بر می خیزند و سریع سر و صورت دلشون رو آبی می زنند و دوباره از جا بلند می شوند .
این آب حیات بخش میتونه همین فایل های قشنگ سفرنامه باشه ، به قدری این ها قشنگ اند که یک بار ببینیش دیگه ویل کنت نیست ودست از سرت بر نمی دارد .
توی این فایل عجب زیبایی و قشنگی موج می زد .
گیتار های به رنگ های مختلف و طرح های متنوع که به ما درس فراوانی و زیبایی و ثروت میداد.
من بشخصه همه چیز رو به عنوان معلم و آموزگارم می بینم که می تواند به من چیزی یاد دهد و نکته نهفته ای در خود داشته باشد.
هرچیزی که من در فایل ها می بینم اگرچه با بعضی هاشون موافق نباشم ولی شیوه من این است که یک فیلتر نامرئی و ذهنی در وجودم تعبیه کردم که فقط چیزهایی که به درد من می خورد را ببینم و اون بخشی را که قشنگ است ببینم و توجه کنم و از چیزی که نمی خوام خیلی راحت عبور می کنم و اصلا بهش زوم نمی کنم .
به عنوان مثال اگر در این فایل ها صحنه ای را می بینم که به فرهنگ من نمی خوره خیلی راحت چشمم را از روی آن برمی دارم و قسمت های زیبای دیگرو می بینم مثلا اون طرف تر یک درخت قشنگ یا ساختمان خیلی خوشگلی را مشاهده می کنم واز دیدنش لذت می برم و فراوانی را تحسین می کنم .
من هرگز انتظار ندارم که در دنیا ناخواسته ای وجود نداشته باشد و فقط همه چیز خواسته باشند.
این دنیا کلکسونی از انواع خواسته ها و ناخواسته ها است .
این منم که باید انتخاب کنم
به قول قرآن : انت هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا .
خدا راه های هدایت و گمراهی را گذاشته حالا من به کدام سمت بروم ؟
خب این انتخاب من است.
در ادامه این فایل زیبا و قشنگ می توان نوازندگان جوانی را می دید که فقط عدد سنشون یه کم بالا رفته بود و داشت انرژی تر وتازه از وجود شان می بارید .
از چشمهایشان میشد فهمید که چه حس و حال خوبی را داشتند تجربه می کردند و حال خوش رو به دیگران منتقل می کردند .
چه سالن زیبایی بود ، بدنه قرمز رنگ از بس که زیبا بود آدم رو تا مرز دیوانگی می برد.
چه لباس های قشنگی بودند توی شیشه های زیبا و فیلمی که نشان میداد چقدر خوب خانم شایسته در همون لحظه می رسد که قسمت زیبایی در حال پخش است .
قسمتی که در آن شادی دخترانی را نشان می دهد که از فرط خوشی به این سو و آن سو می پرند.
وقتی دور رفت به صورت مردی که روی سقف شیشه ای کار می کرد خودم را جای او گذاشتم چه هیجانی داشت چقدر کیف کردم ؛ به نظر من این آدم کار نمی کرد همش تفریح بود کارش.
چقدر امنیت زیاد شده و سطح حفاظتی بالا رفته است .
یه سوال توی همین گیر ودار به ذهنم خطور کرد که چرا این آدم با اینکه توی هوا معلق است اصلا ترسی به دلش راه نمیده ؟؟!
جوابش این بود که همه چیز جوره .
وایراد توی کار پس هیچ جای ترسیدن نداره.
با خودم گفتم آیا ما هم به خدا این قدر ایمان داریم که کارهایمان را بهش بسپاریم و دیگه نترسیم و خیالمان راحت باشد؟؟.
چه آدم های خونگرم و مهربانی جلوی دوربین می اومدند.
دوربینی که متعهد است فقط چیز های خوب ببیند ؛ چیز خوب خواهد دید .
چشمانی که متعهد باشند فقط زیبایی ببینند ، زیبایی خواهند دید.
ذهنی که متعهد است به چیزهای خوب فکر کنه ،در جهان واقعیت هم زیبایی هارا خواهد دید .
چون خدا کمکش می کنه .
چون سیستم جهان هستی اینگونه است.
مثل کسی که در جاده ای رانندگی می کند اگر قوانین راهنمایی ورانندگی را خوب بداند و جاده هارا خوب بشناسد و به سیستم چی پی اس وصل باشد ، یا از سیستم شناسائی راه ها استفاده کند که در فایل های قبل استاد معرفی نمودند؛ مسلما این آدم زودتر و راحت تر به مقصد می رسد و همون جایی که خواسته با سلامتی کامل بهش می رسه .
قوانین جهان هستی ، همواره ثابت و پابرجا هستند و هرکجایی که باشید برای تون عمل می کنند ، حالا می خواهی امریکا باشی یا ایران یا چین یا استرالیا اصلا فرقی نمی کند.
این قوانینی که استاد معرفی می کنند در هرجا کاربرد دارند و هرجایی که باشید شما خوشبخت می کنند.
نمای بیرونی این سالن بزرگ و پر ابهت چه قدر و تماشایی بود .
من که عاشقش شدم گل ها و چمن ها و آدم های خوب همه در کنار هم بودند.
یک نکته خیلی جالب در این فایل و فایل های قبلی تلاقی زیبای طبیعت و تکنولوژی بود.
کلا در امریکا توی همین این ایالت ها که من دیدم این دو کنار هم بودند و از هم جدا نمی شدند .
هم تکنولوژی پیشرفته و اختراعات و اکتشافات و خودرو و اینترنت و فیسبوک و صنعت ساختمان سازی مدرن و برج و فروشگاه غول مثل والمارت وآمازون و انواع صنایع ربز ودرشت که امریکا پدر ومادرشه در کنار شان زیبایی های طبیعت بود و جنگل و آبشار و رودخانه و دریا و مزرعه های گل و گیاه .
همه این زیبایی ها واقعا از امریکا یک بهشت ساخته است.
بیاییم الگو بگیریم ببینیم این ها دارند چکار می کنند و ما کجاییم .
منظورم الگوی دینی نیست .
الگوی فکری برای داشتن زندگی بهتر است .
خب خیلی از مسلمانان هم توی امریکا زندگی می کنند و به قول استاد مسجد هم دارند .
(خوب می شد استاد از مسجد های زیبای مسلمانان هم فایلی تهیه می کرد )
نکته خیلی جالب دیگه اینه که مردم امریکا تمام هم و غم و فکرشون برای پول دراوردن نیست.
بلکه دارند از زندگی شون لذت می برند و پول و امکانات در اختیار دارند .
در وجودشان حرص پول دراوردن ندارند به نظر می رسد داشتن پول و امکانات یک بخش کاملا طبیعی زندگی شون است .
حد اقل افرادی که با استاد برخورد داشتند و استاد با اون ها بوده است.
افراد محتاج ودرمانده ای نبوده اند و یا اینکه کاربنایی نیمه تمام داشته باشند ویا مزرعه شان مانده باشد.
البته واضح است که استاد در فرکانسی هستن که فقط آدم های ثروتمند و همه چیز تمام با ایشان روبرو می شوند.
نکته دیگر این بود که استاد همیشه خرید هایشان از اجناس درجه یک و عالی است .
هیچ جا نشده که استاد یک جنس معمولی بخرند .
حالا چه وسایل خانه بوده یا rv یا وسایل شخصی ، استاد همیشه برند می خرند و جاهای خاص می رود و کلا سبک زندگی ایشون اینجوری است و این خیلی جالبه و البته هم داره .
پیشرفت دنیا بر اساس نگاه صرفه جویانه نیست و جهان از دیدگاه حمایت نمی کند .
جهان از سیستم خرج کردن و مصرف نمودن حمایت می کند.
دلیلش اینه که با استفاده از بهترین چیزها و مصرف نمودن دنیا پیشرفت می کند.
و از صرفه جویی جهان هیچ پیشرفتی نداشته و نخواهد داشت.
و از طرف دیگر ما باید از درون این فایل های سفر نامه سبک زندگی ثروتمندانه را یاد بگیریم .
من خودم خدارو شکر قبلا خیلی تفکر فقیرانه ای داشتم و همه در خرید اولین اولویت من قیمت بود ؟!؟
به همین همیشه از خرید هایم راضی نبودم و وسایلم زود خراب میشد و خلاصه خیلی برام درد سر ساز بود
بعدش تصمیم گرفتم که مهمترین اولویت من کیفیت بالای یک کالا است.
خدارو شکر زندگی برای من راحت شده است.
حال خوب نعمت قشنگیست که نصیب آدمهای شکرگزار میشه
چقدر این جمله زیبایی بود بارها وبارها از روش خوندم و در دفترم یادداشت کردم
سلام به شما دوست عزیز و ممنون از اینکه اینقدر ریز بینانه و موشکافانه مسایل رو دیدید و به ما هم یادآوریشون کردید
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند سعادتمند سلامت باشید و خداوند هدایتگرتون باشد?
خیلی نگاه زیبایی داشتی، ممنون از متن قشنگت
سلام داداش علیمردان جیگر و عشق من…
بی نهایت لایک برای شماست خیلی خیلی عالی بود الگوهای بسیار کاربردی ای رو از متن شما گرفتم
خدایا شکرت
در پناه ربّ باشی عزیز دلم