سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۴ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هانیه اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2741 روز

    سلام به استاد عباسمنشم و مریم جون عزیزم

    واقعا این دوره ۱۲قدم و این فایل های سفر به دور آمریکا برای من خیلی تاثیر گذار بودن

    واز همزمانی این فایل ها برا اتفاقی که برای من افتاد از خدام خیلی سپاسگزارم

    چون با این فایل ها و گوش دادن به قدم ها راحتتر تونستم با اون مسئله کنار بیام و به احساس خوب برسم

    میخوام تجربه ای که برای من یک اتفاق به ظاهر ناگوار داشت رو اینجا براتون بذارم چون من خودم عاشق مطالعه کامنتی که به این سبک بچه ها میذارن هستم و خیلی دوست دارم که اتفاقات عملی زندگیمون رو بنویسیم

    چون خیلی درسها برای من داشته و سیر نمیشم از مطالعه این دست کامنت ها

    _

    سلام خدای حکیم و مهربونم

    ازت بخاطر همه چی ممنونم

    از اینکه فرصت دوباره حیات بهم دادی :)

    واقعا اون لحظه که حس کردم دارم میرم دیدم هیچ کاری نکردم

    و همچنین با تو رابطم اونقدرها هم نزدیک نیست

    فهمیدم که تا اینجای زندگیم خیلی از فرصت هام و زمان هام استفاده نکردم

    درس اولی که گرفتم:

    از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم و از تمامشون برا خندیدن و لحظات خوب ساختن استفاده کنم

    فهمیدم که باید به همه عشق بورزم و مهربان باشم باهمه

    هیچکی رو تو ذهنم قضاوت نکنم

    زندگی خیلی با ارزشتره که بخوام با ناراحت کردن خودم و توجه به زندگی بقیه تلفش کنم

    درس دومی که گرفتم:

    اینکه همه چی با خواست خدا پیش میره و من قدرت هیچ چیزی رو ندارم

    به عجز و ناتوانی خودم پی بردم

    فهمیدم که منم منم میکردم و منیًت داشتم ، فکر میکردم که خدارو قدرتمند میبینم ولی در اصل خودم رو همه کاره میدونستم

    خدا با بردن بچه ای که خودش بهمون داده بود

    بهم فهموند که بنده ی من تو قدرت هیچ کاری رو نداری ، این همه یکه تاز نتاز و رو به سوی من بیار

    من رو ببین توهمه کارها

    اول و آخر منم

    خداجونم عاشقتم که همیشه سعی میکنی به هر روشی به تک تک بنده هات بفهمونی که راه درست چیه تفکر درست چیه

    واقعا هرلحظه در حال هدایت ما هستی

    اون آیه ای که تو قران هست که حضرت موسی به لحظه ای میرسه که میگه من به هر خیری که از تو برسه فقیرم ، همیشه فکر میکردم و میگفتم درک نمیکنم این آیه رو با عمق وجودم و میخواستم که بفهممش و میگفتم ینی چی که انسان عاجز باشه

    انگار این صفت رو یه جور ننگ میدونستم و قبولش نمیکردم

    و الان بهش رسیدم که حضرت موسی به چی رسیده بود که فهمید همه چی خداست

    ممنونم که بهم فهموندی که من نادیده گرفته بودمت

    به عجز خودم پی بردم

    اگه این کار رو باهام نمیکردی حالا حالاها نمیفهمیدم کجا ایراد دارم

    چون من همیشه ازت خواستم که بیش از پیش تورو بشناسم و رابطه ام با تو نزدیک تر باشه

    و توهم خوب به درخواست من پاسخ میدی همیشه

    و میدونم هراتفاقی تو زندگیم میفته برا درک بیشتر خودمه برا نزدیک شدن به تو و اصل وجودیمه و هر اتفاقی خیر و به نفع من

    و به قول پروین اعتصامی هر بلایی کز تو آید رحمتی است

    تو قرآن خودت گفتی که همواره پاسخ میدی به بنده هات وبه درخواست هاشون

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ [۱۸۶]

    و هنگامى که بندگان من، از تو درباره‌ی من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم؛ ‌دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى‌خواند، پاسخ مى‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند [رشد کنند].

    درس سومی که گرفتم :

    اینکه با قاطعیت برای آینده ام برنامه نریزم وهمیشه این رو در نظر داشته باشم که خدا بهترین هارو برا من میخواد و قدرت دست اونه

    اینکه میشستم برا خودم روز مشخص میکردم که فلان روز برا بدنیا اومدن بچمون تو خونم جشن میگیرم و دوست و آشناهارو دعوت میکنم و هزارتا برنامه دیگه که تو ذهنم میگذروندم

    فهمیدم که هیچ جاش خدارو در نظر نگرفتم و خودم رو بزرگ دیدم

    و اینکه فهمیدم باید از لحظه هام لذت ببرم و زیاد نگران آینده ام و برنامه هام نباشم و منتظر هدایت خدا باشم

    اینجوری رها تر زندگی میکنم و الکی ذهنم رو درگیر آینده و هزارتا احتمالش نکردم

    چون خدا بهتر از من پلن میریزه چون من به همه چی آگاه نیستم و همه آدم ها و شرایط رو نمیتونم مدیریت کنم

    و الان واقعا معنای سپردن کارها به خدا و هدایت شدن رو میفهمم

    اینجوری نه ذهنم درگیر نه استرس میکشم الکی

    وقتی آدم بتونه واقعا همه چیو بسپره به خدا که کارهاش رو ردیف کنه و واقعا هم ایمان داشته باشه که خدا بهترین مدیر تشریفات مجالس :) دیگه غمی نداره

    و این نکته رو هم از این اتفاق درس گرفتم

    درس چهارمی که گرفتم :

    خیلی به اندامم و پوست زیبام حساس بودم

    و وقتی اواخر بارداریم شکمم ترک برداشت

    و الان هم بعد زایمان کمی شکم دارم

    برام سخت بود هضمش و الانم سخت

    ولی سعی کردم از این اتفاق هم درس بگیرم و فهمیدم من وابسته به این جسم مادیم بودم و متعلق به خودم میدیدمش

    و هم اینکه ارزشمندی و دوست داشتن خودم رو در اندام زیبام و پوست صافم میدیدم

    درست همواره بخاطرشون خدارو شکر میکردم

    ولی نفهمیده بودم که من خودم رو به خاطر خودم دوست ندارم

    چون وقتی این اتفاق افتاد به شدت اعتماد بنفسم تو خودم اومد پایین و ناراحت شدم عصبی شدم

    و فهمیدم من خودم رو به خاطر خودم دوست نداشتم

    به خاطر اندام و پوست بی ایرادم دوست داشتم

    و الان داره یادم میاد که چقدر آدم های تپل و شکم دار و حتی پوست هاشون ترک خورده دیدم که با خودشون در صلحن و براشون اصلا به چشم نمیاد این چیزها و چقدر رابطشون با همسرشونم خوب و همسرشون عاشقشونه

    و من فکر میکردم دیگه همسرم منو مثل قبل دوست نخواهد داشت

    البته اینا همه تو ذهنم بوده

    و واقعا همسرم باهام عاشقانه تر از قبل شده و من تو کار خدا موندم و اشک میریزم که درخواست هام داره بهم داده میشه

    خلاصه چند روزه این باورهای مخرب ذهنم رو شناسایی کردم و سوزوندمش و دارم سعی میکنم عاشق خودم باشم هرجوره

    میدونی قبلا فکر میکردم آره شاید یه روز برسه یکی بسوزه دستش قطع بشه و هزاتا اتفاق دیگه

    آدم باید ناامید نشه و همینجوری خودش رو دوست داشته باشه

    ولی حرف تا عمل خیلی فرق داره

    واقعا ادم تا دقیقا تو شرایطش قرار نگرفته باشه نمیتونه بدونه چند مرد حلاج

    الان که دارم میفهمم آدم هایی که نقص عضو داشتن و خواننده شدن ورزشکارن سخنران انگیزشی ان نقاش حرفه این ، چقدر آدم های بزرگی ان واقعا کنترل این ذهن سخت و من بهشون افتخار میکنم که تونستن دوباره بلند شن و به این جاها برسن ، من الان با عمق وجود درک کردم که چقدر گار بزرگی کردن

    واز خدا خیلی ممنونم که بهم این موضوع مهم که تو زوایای ذهنم پنهان مونده بود رو بهم نشون داد و باهاش روبرو شدم

    و من بردمش:)

    و کلی درس های ریز و درشت دیگه اینکه بعد عملم توان از جا بلند شدن نداشتم حتی نمیتونستم بشینم با نی آب میخوردم

    کارهای ابتدایی و پیش پا افتاده رو هم پرستارا و همراهامبرام انجام میدادن

    واقعا بهم فهموند که ای بنده که چقدر عاجزی و ناتوان

    و اینکه هر یک روز که میگذشت نسبت به روز قبل بدنم بهتر میشد و توانایی هام رو بدست میاوردم ، به قدرت این بدنی که خدا بهمون داده فکر میکردم و خدارو شکر میکردم که چقدر بدن هوشمندیه و سریع خودش رو بازسازی و احیا میکنه

    و خیلی درس ها که کم کم با گذشت زمان باز بهش میرسم

    مطمءنم کلی اتفاق های خوب و پاداش های عالی در انتظارمه از طرف خدام

    :)

    ولی تا اینجاشم برام پاداش بوده

    اینکه انقدر آرومم اینکه تونستم به خدام وخودم نزدیک تر باشم برام بزرگترین پاداش

    و اینکه واقعا بفهمم زندگی چیه و ازش چی میخوام

    الان ۱۷ روز از عملم و از فوت بچمون میگذره

    و من انقدر آروم و شادم

    البته خیلی زودتر از اینا به این آرامش رسیدم و به این چیزها که نوشتم

    امروز وقت کردم که بیام بنویسم

    چون میدونم این تجارب به خیلی ها کمک میکنه و جرقه ای تو دلشون زده میشه

    که نیازی نیست تا راهی که من طی کردم رو طی کنن تا این چیزهارو درک کنن :)

    ‌‌

    استاد عزیزم ینی موقعی که این اتفاق برام افتاد و من تو بیمارستان بودم شما فایل قرآنی قدم پنجم رو گذاشتین

    و من یکی دوروز بعد که کمی حالم مساعد شد و گوشی دستم گرفتم و اومدم سایت ( چون مطمئن بودم که خدا میخواد باهام حرف بزنه از طریق شما ) متن جلسه ۴ قدم ۵ رو که خوندم و به اون آیه زیبای آرامش بخش رسیدم

    ۖ وَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (۲۱۶بقره)

    وای خدای من نمیتونم حالم رو توصیف کنم

    خودم و خدام بودیم

    بهم گفت که نگران نباش ناراحت نباش همه چی به نفع توئه بیا تو آغوش من و فقط عشق کن همین ….

    استاد استاد واقعا از اینکه تصمیم گرفتین این مسیر رو ادامه بدین سخران بشین سایت بزنین

    به تک تک الهامات و هدایت هاتون عمل کنین و برسین به الهام برای ساخت ۱۲ قدم و بعدش الهامتون برای موضوع قرانی قدم ۵ و این همزمان بشه با اتفاقی که برای من افتاد و من بتونم با این یه جمله آرامش ابدی پیدا کنم ، ازتون بی نهایت سپاس گذارم

    دلم میخواست تلفنتون رو داشتم و زنگ میزدمو تشکر میکردم از اینکه خواستین تو این مسیر باشین و قدم بردارین

    و من به خاطر الهامی که بهم شد اومد اینجا و نوشتم چون میدونم خدا با دست من میخواد باز همزمانی انجام بده و کلی عشقو حال با بنده هاش بکنه

    و من از خودم به خاطر عمل به الهامم برا خرید قدم ۵ام از خودم تشکرمیکنم و به خودم افتخار میکنم

    من همون روز که این آیه رو دیدم به همسرم گفتم همون پس اندازم که برا خرید این دوره دادم برا همین یه آیه که تو سایت دیدم و خوندم برام کافی بود و ارزشش رو داشت

    عاشق همتونم

    خداروشکر میکنم که همچین محیطی ایجاد کرده با دست های شما:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3830 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام بر هانیه جان شجاع دلِ مهربان

      به خاطر وجود ارزشمندت از تو سپاس گزارم. از خدا سپاس گزارم.

      خیلی خوب نمیتونم درکت کنم که چه حسی داشتی اینکه کسی را از دست دادی و بعدش هم حالت را خوب کردی به لطف خدا و ادامه دادی .. اما اما اما شجاعت را میتونم ببینم، میتونم توکل و ایمانت را به خدای غیب و آشکار ببینم، میتونم سر به تسلیم بودنت را ببینم اونم هر دو نوعش را سر به تسلیم خداوند بودن و سر به تسلیم مسئله ات نبودن، میدونم که حس و حال های عجیبی داشتی، ..

      روزهایی که این روزها هم من داشتم مثل همیشه نبوده .. امروز میخوام داستانی واست بگم

      امروز حالم عجیب بود دوباره به قران رفتم توی همون آیه های اولیه شعراء مونده بودم .. آهنگ هم پخش بود .. اشک اشک .. متوجه شدم و متوجه بودم که خدا همه چیز و همه کسِ .. و باید فقط ادامه بدم ..

      متوجه شده بودم که محمد گذشته را نمیخوام و محمد جدید را میخوام که داره کسب و کار خودش را انجام میده داره پول خلق میکنه یا اینجور بگم پول پارو میکنه داره لذت و شادی را به توان بی نهایت وارد زندگیش میکنه با این عشق و علاقه اش داره دور دنیا سفر میکنه و تولید محتوا میکنه و …

      اینو میخوام باید خلقش کنم چون رویای منه .. و وقتی خدا یک چیزی میندازه وسط دلت حتما میدونه که میتونی بهت گفته ..

      اما این روند را طی کردن مخصوصا اولش حس و حال های عجیبی داره واست .. نمیخوام بگم سخت .. چون دقیقا وقتی دوستم اومد بعد از اینکه داشتم قران میخواندم اومد دم در خونمون .. همین را بهم گفت .. گفت به نظرم سخت سخته .. پس اگر سخت سخته چرا بخوای مدام بگی سخت و واسه خودت نسخه بپیچی ..

      گفت به نظرم محمد اول هر مسیری که میری یکم فقط حس و حال های عجیبی داره .. همین

      Just Enjoy

      هانیه جان واقعا به خاطر وجود ارزشمندت از شما سپاس گزارم.

      امیدوارم که همیشه حال دلت عالی باشه امیدوارم که همیشه شاد باشی همیشه لبت خندون باشه همیشه دلت قرص خودش باشه ..

      امیدوارم اون جوری که عظمت خداااا واقعا هست را درکش کنی .. امیدوارم که ثابت قدم در این مسیر باشی امیدوارم که از روی زبونت و قلبت خدایاا شکرت خدایاا شکرت نیافته … امیدوارم که مسیر خواسته هات را در پیش گرفتی و از همینی که هستی عشق کنی ..

      ممنونم

      دوست دارم )

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 2975 روز

      دوست عزیزم خیلی خیلی متنتون تاثیر گذاره.وخوشحالم بخاطر این حال خوبت وازت سپاس گذارم که اومدی و انچه بین شما و خدای قادر متعال اتفاق افتاده بود رو نوشتی.

      سربلندو پیروز باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ليلا كيايی گفته:
      مدت عضویت: 2898 روز

      سلام هانیه ی عزیز?

      چه داستانی و چه درسهایی

      خدایا شکرت که الان با وجود این اتفاق در آرامش هستی

      بهت تبریک میگم به این رهایی.

      بهت تبریک میگم به این ایمان.

      سپاسگزارم که تجربه ی خودت رو با ما به اشتراک گذاشتی باورهای خوبی از این داستان گرفتم و برام نکته ها و نشونه ها داشت.

      مطمعن باش با این ایمان خداوند بهت پاداش میده و منتظر اتفاقات عالی باش.

      و همینجا می آیی و باز از تجربیات قشنگت برامون با عشق می نویسی.

      هر لحظه در آغوش پر مهر خداوند ، شاد باشی و راضی و پرروزی.??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3060 روز

    قسمت 37 را می دیدم خیلی جالب است این خانواده که باهاشون آشنا شدید خانمه چقدر راحت پوشیده بود اصلا کاملا لباس راحتی داشت در حالی که کنار دریا هم نبود راحت خانم شایسته هم ازش فیلم می گرفت هیچ نگرانی بابت لباس و ظاهرش نداشت . این تفاوت فرهنگی در این کشورهای آزاد منو به فکر وا می دارد . همه به هم اعتماد دارند شوهر به زن و برعکس .کسی برداشت بد نمی کند . کسی بهش بر نمی خورد چرا در جامعه با پوشش نامناسب ظاهر شده است اصلا کسی قضاوتت نمی کند اگر مداری درست باشی . همه دنبال کار خودشان هستند . امنیت و آرامش هم حاکم است . این آزادی و تفاوت آزادی در کشورهای مهاجر پذیر مرا به فکر وا می دارد مردم چقدر راحت ساده وبا آرامش زندگی می کنند به کار هم کار ندارند این قدر روی ظاهر و لباس پوشیدن هم قضاوت نمی کنند . من این آزادی را می خواهم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  3. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    سلام

    دلم خواست اینهارو به صورت کلی در مورد تاثیر سفرنامه روی زندگیم بنویسم.

    اوایل که سفرنامه شروع شد با خودم گفتم ای کاش کل این تایمی که فیلمهاشو به عنوان سفرنامه میزارن استاد حرف میزد.یعنی استاد فایل میزاشت مفیدتر بود.

    ولی وقتی فایلهارو دنبال کردم خیلی چیزهارو فهمیدم.خیلی بهتر خودمو شناختم.

    فهمیدم من اصلا بلد نیستم به زیبایی ها توجه کنم اوایل یکم نظرات بچه ها برام بی معنی بود.میگفتم زیادی بزرگ میکنن خب حالا مگه چیه.خیلی از این اتفاق ها تو روزمرگی زندگی همه ما هست ولی چون الان خانواده استاد این فایل هارو گذاشته همه تلقین میکنن که خیلی زیباست.یکم که گذشت و یه جورایی هرروز به عشق این فایلها بیدار شدم و اولین کارم دیدن اینها بود و نظرات بچه هارو خوندم و اشتیاق خانم شایسته رو دیدم با خودم گفتم تو چرا نمیتونی از دل ۱۰ دقیقه فیلم زیبایی هارو پیدا کنی و بنویسی؟یکی از ایرادهای اصلی مو پیدا کردم که من بیشتروقتها نگاهم به زیبایی ها نبوده،البته خیلی وقتها هم از چیزهای کوچک لذت بردم ولی بلند نمیگفتم،چون فکر میکردم از نگاه دیگران مسخره ست و ممکنه بگن چقدر دلخوشی های این ادم کوچکه.ولی الان متوجه شدم اتفاقا زندگی یعنی لذت بردن از دلخوشی های کوچیک‌.خیلی جاها ندونسته تو مسیر درست هستیم ولی متاسفانه ترمز بزرگ حرف مردم مارو از ابراز لذتهامون محروم کرده و نفهمیدیم چه آتیشی داریم به زندگی مون میزنیم و رفتیم به بیراهه.

    الان این فایلها بخشی از زندگی من شده چون درک کردم معنی هدایت و باور توحیدی استاد و عمل به قوانین و روابط درست و عاشقانه رو.تونستم تصاویر واقعی از زندگی ایشون داشته باشم.

    جمله های تاثیر گذار خانم شایسته که اولیش جمله طلایی وابسته نشدن حتی به زیبایی ها بود که مطمئنم این حرف روی خیلی از بچه ها تاثیر گذاشت و نگاه مارو به زیبایی ها اصلاح کرد و

    مهمترین درس این جمله برای من این بود که درگیر گذشته نباشم حتی قشنگی هاش.درواقع حسرتی پشت زیبایی های گذشته نباشه بلکه یاداوریش باعث لذت باشه و ازش بگذریم تا به زیبایی های بیشتر هدایت بشیم.

    نحوه رفتار خانم شایسته هم برای من به عنوان یک دختر درس های زیادی داشت که مطمئنم به زندگیم خیلی کمک میکنه.

    اهداف این فایلها درک قوانین به صورت عملی و توجه به زیبایی ها ست.برای من همین بس که اشکالات خودمو پیدا کردم و الان گاردم و در مقابل توجه به زیبایی های ساده کم کردم و الان با کامنت های بچه ها دارم یاد میگیرم که چطوری باید نقطه مثبت هرچیزی رو پیدا کرد???

    و اینکه من به تازگی علاقه مند شدم به عکاسی از زیبایی ها.چند وقت پیش وقتی سوار هواپیما بودم ناخودآگاه از آسمون که رو ابرها بودیم عکس گرفتم.یعنی جایی که فقط نقاشی خدا بود و چقدر این عکسها به دلم نشست.بعدا به خودم اومدم دیدم دارم یاد میگیرم زیبایی هارو شکار کنم و با مدرک نگهشون دارم.اینم یکی دیگه از مزایای سفرنامه?

    نکته مهم دیگه خارج از ای سفرنامه،برای من اینه که من اهل نوشتن دلنوشته هستم و علاقه دارم به شعر و دلنوشته و گاهی برای دل خودم مینویسم.نوشته های خانم شایسته خیلی تاثیر گذارند چون خیلی خوب و موثر مینویسن و توی فایل ۴۹ که دیدگاه من هم به عنوان متن انتخابی اون فایل شد،یکم روش ویرایش شده بود و خانم شایسته خیلی قشنگ حرفهای من رو برده بود تو دل قانون و چندین بار من بعد ویرایش اون دیدگاهمو خوندم که یاد بگیرم چطوری میتونم نظراتمو ببرم تو دل قانون که برای دیگران قابل فهم باشه.ممنون از این کار شما.خواستم تشکر کنم ازتون.???

    امروز به دلم افتاد که اینهارو بنویسم و مطمئن هستم که دیدگاهی که صبح گذاشتم لایک میخوره.این اطمینان و تو فایلهای سفرنامه باور کردم و الان اگر جیزی به دلم بیوفته میتونم بهش اعتماد کنم.البته هنوز هم احتیاط میکنم?

    خلاصه که فهمیدم این ذهن قضاوت گر من باز هم اشتباه کرد و این فایلها به من یاد داد چطوری باید زندگی کرد.

    و الان هر زمان یکم به هم میریزم و احساسم بد میشه دیدن این فایلها جون دوباره ای بهم میده تا ناامید نشم و دوباره بلند بشم.

    انگیزه ای که عمل به همراهشه.

    ممنون از اینکه زندگی تون و با ما تقسیم کردین و اجازه دادین دقایقی ما هم مهمون زندگی تون باشیم‌???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      علی فتحی گفته:
      مدت عضویت: 2721 روز

      سلام دوست عزیز و دوست داشتنی

      به نکته بسیار ظریفی اشاره کردی که من وقتی به فایل نگاه میکردم در خودم پیدا کردم

      من یادم رفته که از مسیر زندگیم لذت ببرم و اصلا زیبایی رو تو زندگیم نمیدیدم اصلا اگرم بود اصلا اگاهانه نبود و اصلا شکر گذار نبودم …خوشحالم به این آگاهی رسیدم که باید هم از مسیر لذت برد و هم از زیبایی ها تا ان شاالله بهشت راه همون بدن

      ممنونم از دیدگاه زیباتون و سپاسگذارم از خدای مهربان که چنین بندگان بی نظیری خلق کرده

      شاد وسربلند و ثروتمند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    سلام به همه دوستان و همسفرهای خوبمون???

    من عاشق این هستم که زیبایی های خلق شده توسط خدا رو توی روز ببینم.از استارتش که طلوع خورشیده تا پایانش که غروب خورشیده.این دوتا فخر فروشی آسمون و نشون میدن.اواخرغروب خورشید و اینبار اگر دیدین زمان بگیرید در عرض چند ثانیه کلا خورشید ناپدید میشه.خیلی زیباست.

    حتی گاهی زمان غروب خورشید ماه هم نمایان میشه و خیلی دیدنیه که هردو توی آسمون هستن?

    جنگل و دریا و کوه و … همه توی روز خیلی زیباست از نگاه من.

    جاده ای که توش پیاده روی میکردین خیلی دنج بود.احساس سبکی بهت میداد.همینکه فقط صدای قدم های خودتو میشنوی عالیه.

    همینکه دور از فضای شهر هستی و توی دل جاده هستی و خودت و جاده و خدا هستی بی نظیره.مگه آدم از قدم زدن توی طبیعت خسته میشه.

    حالا برعکسش خیلی دوست دارم دست سازه های انسان هارو توی شب با نور هایی که زیبایی رو چند برابر میکنن ببینم.

    عاشق این هستم که شهر رو از بالا توی شب با نورهایی که روشنش کردن ببینم.خیلی حس خوبی میده بهم.

    توی این فایل هر دو رو تجربه کردم.

    کلا شهر و باید توی شب دید به نظر من.چون شب احساس زندگی میده .حس اینکه زندگی ادامه داره.

    آبشارها و فواره های آب مصنوعی هم توی شب خیلی زیباتر میشه.چون آب قشنگیش به اینه که عکس همه چیز توش میوفته و زیبایی ها رو دوبرابر میکنه.

    من جای اون دختر بچه که انقدر قشنگ داشت با حرکت ورزشی از دل آب رد میشد کلی لذت بردم و چقدر عالی داشت از مسیرش لذت میبرد.

    خیلی وقت ها باید زندگی رو از بچه ها یاد بگیریم.بچه ها تا زمانی که درگیر باورهای غلط نشدن درست ترین زندگی رو دارن.

    بدون اینکه قانونی بدونن یا کتابی بخونن و … بلدن چطوری زندگی کنن.

    چون با خودشون هماهنگن،چون هنوز آگاهی های قبل تولد و به یاد دارن،چون هنوز درگیر محدودیت های ذهنی که دیگران بهشون میدن نشدن.

    خیلی خوب از لحظه لذت میبرن،خیلی راحت اگر دعواشون بشه چند دقیقه بعدش همه چیز و فراموش میکنن و همو میبخشن و به بازی شون ادامه میدن.

    وقتی کنار هم هستن تمام تلاششون و میکنن از هرچیزی که سر راهشون قرار میگیره سرگرمی درست کنن و خوش بگذرونن.کم پیش بیاد ببینیم توی خیابون معمولی راه بره.همیشه در حال بپر بپره،از دستای خودشون به عنوان تفنگ استفاده میکنن و باهم بازی میکنن.یعنی چیزهایی که ندارن و تجسم میکنن.با ماشین های اسباب بازی دنیارو سفر میکنن و همیشه هم خودشونو قهرمان قصه هاشون میکنن.

    اگر بهشون قولی بدی بدون هیچ ترمزی میپذیرن و با اشتیاق منتظر میمونن.مثل هدیه های بابانوئل،بچه ها هیچوقت فکر نمیکنن بابانوئل کیه و چطوری میخواد به من کادو بده و نکنه توی برف گیر کنه،نکنه ماشین پیدا نکنه،فقط با شوق و ذوق میرن میخوابن تا صبح بشه و کادوشون و بگیرن.اینطوری باید از خدا خواسته هامون و بخوایم.

    دنیای ساده و در عین حال درست ترین روش زندگی رو بچه ها دارن.?‍?‍???

    تمام قوانین و ندونسته توی زندگی شون اجرا میکنن و هیچ کاری براشون نشد نداره.

    فکر میکنم دلیل اینکه بچه ها به آدم آرامش میدن همینه که با خودشون تو صلح هستن و تورو به چیزی که باید باشی نزدیکت میکنن.

    دیدن این دختر بچه منو برد به دنیای زیبای بچه ها?

    و حالا رستوران که به به عجب غذاهای لذیذی داشت.چقدر رسم قشنگی دارن که انعام و جز صورتحساب اوردن و به راحتی میتونی هرچی دوست داری بنویسی و یک جا حساب کنی.به نظرم ایده جالبیه.

    و این موضوع رو کلا جا انداختن توی خودشون.مثل مالیات شده که حتما باید بدی فرقش اینه که توی این مورد اختیار و به خودت دادن.

    خوش بگذره بهتون.???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      اوای عزیزم سلام

      کامنتتون رو خیلی دوست داشتم و بسیار زیبا بود به خصوص اونجایی که نوشتی بچه ها دنیا رو ساده میبینن واقعا همین طوره. من خودم بعضی وقتا میشینم با بچه ها بازی میکنم خودمو وارد دنیای زیبای بچه ها میکنم که سراسر شادی و خنده و شور و نشاطه و بعدش کلی انرژی میگیرم .

      انشالله هر جا هستی سالم و سلامت و شاد و ثروتمند باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    استاد عزیزم همسفرای خوبم

    از وقتی همزمان با دوره قدم ها دارم سفرنامه های شما رو می بینم نگاهم خیلی متفاوت تر از قبل شده گاهی اوقات اصلا حرفی ندارم بزنم نه اینکه حرفی ندارم نمی دونم چطوری بزنم از وقتی تمام افسار و اختیار زندگیمو حتی توی کوچکترین مسائلم تمامی اختیار ات رو باتمام وجودم به خداوندم دادم منو جاهایی برده چیزایی نشون دادم که مغزم سوت کشیده فعلا مبهوت مبهوتم همش می گم وای خدایا مگه اینا هم بوده پس چرا من ندیدم شاید بارها بارها شنیده بودم ولی اینطوری که امروز شنیدم نبود یه چیزایی رو بچه ها باور کنید حتی آّ ب خوردنتون رو هم ازخد بخوان آبی گوارا بهتون می ده که تا الان شک نکنید نخورید بهتون نچسبیده از خدا آگاهی بخواهید من دیگه هیچی نمی خوام واقعا فقط میخوام خدا همیشه وکیلم راهنمامم پرستارم حتی جزی ترین چیزام باشه و این برام کافیه و فراهم میکنه خدایا خیلی دوستت دارم با تو هر لحظه شادم الان می فهمم الان درک می کنم می دونم بازم هست بازم غافلگیر می شم بازم خدا بهترین احساسا رو بهترین حس خوب رو بهم می ده توی بهترین زمان ها و مکانها بهم می ده و نشونم می ده و منو راهنمایی می کنه بچه ها همه چیزست گذراست همه چیز متعلق به خداست اگه بااون باشی اونقدر سیرابت میکنه که غنی ترین آدم روی زمین می شی ممنونم شکرت خدای خوبم توی فایلا استاد هم اینا کاملا مشهوده و دوباره دارم از اول می بینم چیزایی رو دیدم که ندیده بودم و هر بار کلاه از سرم افتاد

    شکرت خدا دوستت دارم قد تمامی سلولای بدنم قد هم قطره های بارون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  6. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2956 روز

    سلام به این خانواده شاد

    مهمترین درسی که از این فایل گرفتم این بود که شادی مساوی با سپاسگزاری یا کامل کننده سپاسگزاریه ، شادی نهایت تشکر از خداست ، چقدر شماها شاد هستید ، چقدر احساس شاد بودن را به خدمت گرفته اید و چقدر درست از این احساس استفاده می کنید …

    ذوق برای نور ، حرکت به سوی نور …..

    پس اشکال از منه ، اشکال از منه که ذوقی ندارم برای نور ، وگرنه خورشید همه جا هست …… استاد استاد استاد …..

    تو من را با شادی های کوچکت خجالت دادی ، بخدا خجالت می کشم از جهانی که هر روز آغوش به رویم می کشد و من با هزاران توقع چشم به رویش باز میکنم ….تو باعث شدی که من از خودم بپرسم مگر من برای جهان چه کرده ام ؟ به چه چشم نگاهش کرده ام ؟ با کدام باور به قضاوتش برخاسته ام ؟ بابت سفره هایی که پایشان نشسته ام و خودم را با نعمت هایشان سیر کرده ام چند بار تشکر کرده ام ؟ نسبت به باران رحمتش چه باورهایی ساخته ام ؟ به جهان چگونه نگاه کرده ام که اینهمه ازش انتظار دارم ؟ به جز اینکه همیشه با گوشه چشم نگاهش کردم ، و با چشم غره به انتظار و توقعش برخاستم ، چه کردم ؟ اگر کسی با خودم اینگونه رفتار کند چه می کنم !!!! عجب صبری خدا دارد !!!! ….. ولی من دیدم که شما از برگ ، از درخت ، از جاده ای متصل به نور لذت میبرید ، آنقدر لذت میبرید و شکرگزاری میکنید که چشمان من را وادار می کنید که جور دیگری ببینند ، نگاه من را به « برگ » تغییر میدهید ، خدایا برگ همان برگ است اما نگاه‌ها متفاوت است ، و شما یاد گرفته اید متفاوت نگاه کنید ، البته نگاه شما به حقیقت نزدیک است و این منم که متفاوت نگاه میکنم ؛ و برگ تنها استعاره ایست برای حقیقت تمام چیزهایی که شما جور دیگری می بینید و من یاد نگرفته ام مانند شما ببینم ، و میدانم که تا مانند شما نبینم هرگز نمیتوانم مانند شما رفتار کنم و جهان مانند شما جوابم را نمی دهد …..

    این فایل برای من یک درس بسیاااااار بزرگ داشت که به تمام آفریده های خداوند درست نگاه کنم ، از کنار حتی یک برگ کوچک بی توجه نگذرم ، به گلها سلام کنم ، و مثل مایک با دستانم نور را به آغوش بکشم و بعد به سویش حرکت کنم ….. نمیدانم …..هرکس دلی دارد و در هر دلی محتوایی نهفته است ، شاید حرفهای من را فقط خودم بفهمم ، شاید بعضی ها فکر کنند من شلوغش میکنم اما باور کنید من در شرایطی این تصاویر را دیدم که شدیدا به آنها نیاز داشتم و شدیدا از آنها درس گرفتم ، درس سپاسگزاری و قدردانی ….

    بعد از این با طبیعت و حتی با یک گلدان و شاید حتی با مدادی که فرزندم مشق می نویسد مهربان خواهم بود …. بعد از این بخاطر تمام خوشبختی ام سپاسگزار خواهم بود …. بعد از این به شیارهای کوچک یک برگ ، به نوری که از لابلای شاخه ها می آید ، به گلبرگ های رنگی گلها و به آسمانی که دستش در دست زمین است توجه میکنم …. مرا عیب نکنید بخاطر حرفهای کودکانه ام ، من هرگز با دستم نمی نویسم ، مرا قلبم وادار به نوشتن میکند ، من بخاطر نادانسته هایم خودم را سرزنش نمیکنم چون هرگز کسی بمن یاد نداد که با چیزهای کوچک شاد شوم ، یقین دارم که اگر برای برگ ذوق میکردم میکردند میگفتند دیوانه است همانطور که وقتی دانه ای برنج در مسیر مورچه می‌گذاشتم و او آن را بلند میکرد و با خود میبرد و من ذوق میکردم ، می‌گفتند دیوانه است …. اما من نمی دانستم که تا چه حد از آنها عاقل ترم ….. من با دیدن زندگی تو ، استاد عزیزم ، کم کم دارم به گذشته ی شاد و زیبای خودم بر میگردم ، به اصل خودم ، به جایی که روح بر من حکومت میکرد ، به جایی که زندگی من و مورچه باهم یکی بود ، من در دنیای خودم شاد بودم و باور داشتم شادی تمام زندگی ست نه حتی جزیی از آن ….. دوست ندارم تمامش کنم ، آنقدر از سبک زندگی شماها لذت میبرم که دلم می خواهد داد بزنم و به تمام آدم های زندگیم بگویم که شماها همه تون اشتباه میکردید ، دلم می خواهد داد بزنم و بگویم زندگی همان چای و نون و پنیری بود که بابتش تشکر نکردید ، زندگی همان لحظه ای بود که سبزی پاک میکردید ….. زندگی تمام لحظه هایی بود که با بی توجهی به داشته هاتون تلخش کردید …. زندگی قلبی بود که خودش کار خودش را میدانست و بی هیچ منتی سالهای سال در قلبتان تپید ….. زندگی دستان مهربان مایک است که برای مسیر خورشید تونل میسازد ….

    و دلم می خواهد بابت تمام آنچه از این فایل یاد گرفتم و بابت اینهمه زیبایی که دیدم و بخاطر رفتار آدم‌های این فایل که سراسر لذت از تمام لحظه هایشان بود از باعث و بانی آن یعنی خانم شایسته عزیزم تشکر کنم که مانند خداوند از فضل خودش و بی هیچ چشم داشتی به ما میبخشد ….. سپاسگزارم خانم شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      اندیشه عزیزم

      کامنتتون فوق العاده بود من با قلبم نوشته هات رو حس کرد فقط همین رو میتونم بگم که تک تک کلماتت رنگ خدا بوی خدا حس خدا رو برام داشت.

      ارزوی بهترین ها رو برات دارم دوست نازنینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2770 روز

      سلام دوست عزیزم

      سپاس فراوان ازدیدگاه عارفانه و عاشقانه ی تان..چقدر پراز لذت و حال خوب بود…چقدر پراز اگاهیهای ناب بود..چقدر لذت بردم…..باارزوی بهترینها برای شما…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه علینژاد گفته:
      مدت عضویت: 1047 روز

      سلام دوست عزیزم

      کامنتت خوندم ،بی اختیار گریم گرفت .خواستم بگم اینکه گفتی شاید حرفهامو فقط خودم بفهمم، نه عزیزم.حرفهات حس کردم ،فهمیدم.نه شلوغش نکردی.

      درست ،همه اش درست.میدونم منم مثل تو دوست عزیز،میدونم اشکال از منه که ذوقی ندارم برای نور ،وگرنه خورشید همه جا هست.

      آره منم خجالت میکشم از این جهانی که هر روز با این همه نعمت دستاش برام باز میکنه و من با هزاران توقع چشمام به روش باز میکنم

      آره به قول خودت زندگی همین لحظه هایی هست که در اختیارمون قرار دادن ولی با بی توجهی به بینهایت نعمتی که داریم تلخش میکنیم با مقایسه زهرش میکنیم.

      مرسی که کامنت قشنگت نوشتی تا به دستم برسه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    سلام،سلام،سلام

    Wowww چقدر لذتبخش بودبرام لمس این همه زیبایی،خدایا سپاسگزارم،سپاسگزارم،سپاسگزارم

    خانم شایسته عشق واستاد گرامیم سپاسگزارم،از اینهمه تمرکز بر زیباییهای جهان ودیدن ونشون دادن اونها.

    از اون کوچه درختی که مثل یک تونل طبیعی بود گرفته،تا لمس نور درانتهای تاریکی.

    همون لحظه یاد تمام مسیرهای زندگی افتادم،که میتونه مثل همون تونل باشه،هرچندطولانی،هرچند تاریک ،هرچندپرازپشه وحشره،اما میشه ازهمه مسیرها باتمرکز به نکات مثبتش لذت بردو بوییدو خندید وحس کرد و رد شد و به نوررسید.و نور مقصد نیست،نورانتهای راه نیست، نور نتیجه لذت بردن ازتاریکی هاست.نور خود خداست وقتی تو احساس خوبمون پیداش میکنیم.

    وباز آغاز راه جدید،،،به سمت زیبایی های بیشتر،به سمت لذت بردن وهدایت شدن و…

    کمک گرفتن ودرخواست کردن.

    یکی ازدرسهای بزرگی که از استاد یادگرفتم،همین درخواست کردن ازانسانهاست،برای هدایت شدن از سمت خدا وازطریق انسانها وباز بسمت زیباییها…

    والحق که هرانسان دستی ازدستان خداست،برای هدایت ما بسمت نور،بسمت جمال،بسمت لذت بردن بیشتر از جهانی که داریم دراون زندگی میکنیم.

    از لحظه ای که قدم اول رو آغازکردم وهمینطورباسفرنامه همراه شدم،میتونم بگم بیش از ۹۰%زندگیم ،واردمسیرهدایتی شده،و انقدر نتایج بزرگ وکوچیک دراین مسیر واردزندگیم شد که بزرگترینش حس لذت ازلحظه به لحظه عمرو زندگیمه.

    وچه خوب فهمیدم،

    باید پارو نزد،وا داد…

    باید دل را به دریا داد…

    عکسهای زیبا با یک دوربین فوق العاده باکیفیت، نکته مثبتی که که واقعا نظرموجلب کرد،رشد تکنولوژی و پبشرفت که همیشه حتی حرف زدن درموردش حالمو بهترمیکنه،آسانترشدن کارها و آسان وراحت تر زندگی کردن.

    غذاهای خوشمزه وخوشپخت رستوران،که خیلی موردمهمی برای منه که خیلی ازغذاهای رستوران استفاده میکنم وچقدررر هم برام مهمه که مرغش خوب پخته وطبخ شده باشه.

    رابطه زیبا وصمیمی استاد با خانم شایسته،و با مایک عزیزکه همیشه الگوی منه.

    منظره فوق زیبای داخل شهر،که حتی دراون تاریکی میدرخشید.و این باور رو بمن داد،که همیشه در روز وروشنایی نیست که میشه رشدکرد و زیبایی رولمس کرد،اگر خودت باشی،اگربادرونت درصلح باشی،اگرقائم به ذات باشی در تاریکی هم میشود درخشیدو زیبابود.درتاریکی هم میشود ستودو مانا بود.

    فواره های زیبا،و کسی که به اون شکل روی اون فواره های آب پشتک میزد و چه لذتی میبرد،وخود سفر ،،،

    سفر لمس زندگیست،سفر رهاشدن ووابسته نبودن به هیچ چیز وهیچکس در جهانه،سفر جریانی از زنده بودنه،حرکت کردن وساکن نبودن،وخود حرکت وتغییر.که دارم درکش میکنم که درهر جنبه ای اززندگی درهرلحظه اگردرحال تغییرنباشیم،زندگی رو باختیم.واصلا زندگی نکردیم.

    وخودسفر،یک نوع توحید عملیه،چون فردی که ایمان داره حرکت میکنه وبه دل ناشناخته ها قدم میزاره وفردی که ایمان داره که دردل سفر،زیبایی ونعمت بیشتره ،حرکت میکنه و پیش میره.

    کسی که خداروباور داره،مطمئنه که خدا درهرلحظه سفر،براش بهترینهارو درآستین داره که بهش نشون بده،بهترین اتفاقات،بهترین انسانها،بهترین احساس و…ومطمئنه که اگر مساله ای هم پیش بیادباز راه حلش دردل همون سفره.چون خدا مدیرترین مدیر وحلال مسائله.

    وسفر یک نمازه.???

    و هرلحظه جمله جلوی آر وی که درقلبم یک چراغ چشمک زنه،

    IN GOD WE TRUST

    باعشق

    هدیه گوهری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  8. -
    زمرد آبی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلااام سلااام سلااام

    اوم دیدم ۵۷ دیدگاه اومده رو سایت گفتم نهایتش دو،سه تاش لایک خورده۲۱ لایک شدهههههه??????

    خدایاااا شکرت این یعنی پیشرفت عالییییی??????

    حالا اگر من جز لایک شده ها هم نباشم اصلااااااا مهم نیست چون هممون توی یه مزرعه هستیم واز محصول هم می تونیم استفاده کنیم و از کامنتای زیباتون منم روحمو تغذیه می کنم وبالاتر میرم

    خدایاااا شکرتتت??

    اما از فایل چی بگیم که همش زیبایی بود????

    وقتی استاد گفت به نور رسیدیم ببین??

    یه لحظه من به تاریکی محیط قبل نگاه کردم

    اون لحظه که اونجا بودند فقط داشتند از سرسبزی و زیبایی درختا لذت می بردند نور رو هم دیده بودند ولی دلیلی برای عجله وجود نداشت آرام آرام و با لذت از مسیرشون عبور کردند ??

    اینجاست که به خودم میگم اینقدر عجله نکن برای رسیدن به نداشته هات می دونم که داشتن خواسته هاتم لذت بخشه ولی همین الانتم یه نگاه بهتری به دور و اطرافت بنداز ببین چی هست که ازش لذت ببری(درسته استاد به نور رسید ولی دیگه خبری از دالان زیبای درختی نبود)در هر مسیر زندگی چیزی وجود داره که می تونه لذت بخش باشه شاید درمسیر بعدی زندگی اون زیبایی پیدا نشه بهتره ازش بهره ببریم??

    چه غروب زیبایی بود??رنگ غروب به تنه درختا چه رنگ قشنگی زده بود??

    واون سبزه های وعلفهای بلند که تا کنار دستان شما موقع فیلم برداری از غروب بالا رفته بود??

    آره خانم شایسته عزیزم واقعا تصاویر رویایی شد بانور غروب آفتاب??

    وبازهم شوخی های بامزه پدر وپسر که نشون از اوج محبتشون بهم داره خدایا شکرت??

    وای خدای من چقدر این شهر توی شب زیباستتت چقدر دوست داشتم منم از نزدیک اینجا روببینم????

    چه ساختمونهایی چه نورهای زیبایی??

    چقدر خوابیدن روی چمنها بعد از این پیاده روی طولانی می چسبه????

    چه قلتی زد مایک روی چمنها??

    باز هم صحبتی با افرادی که اصلا نمیشناسید و باز هم جذب آدمهای خوب وخوش برخورد?

    وبعد یه پیاده روی طولانی آقااا خدایش هر چی بخوری می چسبه?حالا دیگه بری بهترین رستوران واین غذاهای فوق العاده هم که دیگه حتمااا می چسبه??

    (نووووش جونتون باشه)??

    چقدر خانم گارسون خوشگل و خوش اخلاق بود چه انرژی مثبتی داشت یه حس خوبی نسبت بهش داشتم انگار از بچه های این سایت باشه البته می دونم که نیست??

    خانم شایسته جونم چقدر عالی بود میکس تصاویر بچه که چرخ فلک می زد با آهنگ??

    چه باسلیقه رفته بود روی فوارها چرخ فلک می زد بچه خوش ذوق و ورزشکاری بود??

    دوستتون دارم?????

    واز خدای خودم سپاسگذارم که به وسیله شما منو هدایت می کنه تا بیاموزم آنچه باید بیاموزم?????

    استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم ممنونم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      علی ربیعی گفته:
      مدت عضویت: 2290 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر زیبا نوشتید

      و در عین حال ساده و گیرا با زبون خودمونی

      درباره لایک شدن کامنت هم نکته ی مهمی و ذکر کردید که پاشنه اشیل من هست و حرف دل منو زدید

      به نظر من ،کامنت هایی لایک میخورن که تونستن به بهترین شکل اگاهی هارو بیان کنن و اینم بستگی داره به اینکه چقدر در عمل رو اونا کارکردن،بعدش میتونن به سادگی و زیبایی بیانش کنن،والا اگاهیرو اکثر دوستان عزیزم و خود من داریم،مهم اینه که چقدر خودمون پختیمش و فراوری اش کردیم و ازش استفاده کردیم ،اون موقع اس که میتونیم دربارش قشنگ و غنی صحبت کنیم.

      سپاسگزارم از همه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زمرد آبی گفته:
        مدت عضویت: 2417 روز

        سلام علی ربیعی عزیز

        ممنونم از نگاه قشنگی که به نوشتم داشتی????

        واقعا بعضی از نوشته ها رو که می خونم میگم خداااای منننننن چقدر عالی پیشرفت کرده ببین چقدر ریزبینانه نگاه کرده ببین چه نگاه توحیدی عمیقی داره???

        ولی عین یه میوه خوشمزه منم اون نوشته رو به روح وذهنم می رسونم?

        هر چی بنویسیم باعث میشه دقتمون بیشتر بشه اینجا محل تمرینمونه ?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2902 روز

    جالبترین نکته تو این قسمت برای من این بود که استاد و خانم شایسته و مایک هر کدوم غذایی رو که سفارش داده بودن و دوست داشتن رو خوردن بدون اینکه عذاب وجدان بگیرن که چرا اون رو با عزیزانشون سر اون میز تقسیم نکردن.

    وقتی استاد و خانم شایسته و مایک تک تک از طعم غذاهای خودشون تعریف کردن من دهانم از تعجب باز مونده بود. با خودم گفتم یعنی هیچکدوم از غذای همدیگه حتی یه کوچولو هم امتحان هم نکردن؟ اصلا مگه میشه؟

    وقتی این صحنه رو دیدم یاد خودم افتادم که وقتی با دوستانم یا خانواده بیرون میریم و غذاهای متفاوت سفارش میدیم نصف بیشتر وقتمون به تعارف میگذره و اصرار به اینکه بقیه هم باید از غذای ما امتحان کنن حتی اگه از ته دل دوست نداشته باشیم غذامون رو با دیگران تقسیم کنیم.

    باور کنید من به خاطر همین تعارف های الکی (که ریشه در عدم احساس لیاقت و عزت نفس پایین داره) گاهی اوقات فقط در حد کاهو یا گوجه ساندویچی که سفارش دادم برام میمونه.

    به حساب خودم خیلی رو عزت نفس خودم کار کرده بودم اما با دیدن این قسمت متوجه شدم که چنین موقعیت های به ظاهر بی اهمیت و ساده ای نشون میده که واقعا چقدر برای خودمون احترام قائلیم و عزت نفس داریم.

    ممنونم که بهم یادآوری کردید که در عین حال که به دیگران احترام میزاریم باید خودمون رو باارزش ترین شخص بدونیم و بیشترین احترام رو اول برای خودمون قائل باشیم.

    علاوه بر این، به نظرم این تعارف های الکی من به کمبود ایمان به فراوانی هم مربوط میشه.

    یعنی باور ندارم که به اندازه کافی غذا برای همه هست و اگه یکی از عزیزانم بخواد میتونه راحت سفارش بده و نیازی نیست که من به زور بخوام از سهم خودم بهش بدم.

    ممنونم که با این فایل من رو متوجه این باور و رفتار اشتباهم کردید. قطعا از این به بعد بیشتر از غذا خوردن کنار عزیزانم لذت خواهم برد… بدون عذاب وجدان…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
  10. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2468 روز

    سلام به تمام دوستان عزیزم در این سفر خاطره انگیز ومحشر ویک سلام ویژه به فیلمبردارعزیزمون وبازیگرای اصلی این فیلم زیبا

    همیشه این جمله شما تو گوشم هست که میگید از زیبایی ها رد شید تا به زیباییهای بیشتری هدایت بشید .اوایل نمیفهمیدم منظورتون از این جمله چی بود وتازه دارم با زبان تصاویر اینو درک میکنم .

    من تو این فایل چیزی جز زیبایی ندیدم .واز اول تا آخر یه لبخند بزرگ روی لبم بود وهی میگفتم چقدر زیباست …

    خوشحالم که دوربینتون رو توی نور شب روشن گذاشتید چون من عاشق شبم .

    شب پر از زیبایی های مخصوص به خودش هست که هیچوقت تو روز نمیشه دیدش .اون ماه زیبا ؛فرم زیباوخاص درختا تو تاریکی شب ؛روشن شدن تمام چراغای شب ؛حتی رنگ چمن ها تو شب یه جور دیگس .صدای پرنده های شب فوق الهادست .صدای اون همه جیرجیرک با هم عین یه سمفونی زیباست .

    چقدر انتهای تونل زیبا بود .درست عین آدرسی که تو تمرین ستاره قطبی قدم اول دادید .وقتی به انتهای اون جاده زیبا رسیدید گفتم ببین مریم به همین سادگی باید از مسیر لذت ببری ؛عکس بگیری ؛از گرگ ومیش هوا نترسی ولذت ببری ؛وهمین طور ادامه بده .آهسته وپیوسته وبدون عجله !!

    وقتی تو جاده درست باشی وبا ایمان وتوکل حرکت کنی به جاهایی هدایت میشی که حتی نمیتونی تصورشون کنی .چون الان مدارت خیلی با جایی که میخوای بهش برسی فرق داره .

    چقدر رمز ورود به جاده خوشبختی ساده اس .فقط باید از زیباییها لذت ببری وبا ایمان حرکت کنی .

    همین…….

    وقتی یادم میاد چطور دست وپا میزدم وعین کسی که تو مرداب افتاده ؛ بیشتر توی مشکلاتم فرو میرفتم والان میبینم مسیر همین قدر ساده بوده ومن باورش نمیکردم هم خندم میگیره وهم گریم میگیره .

    وباخودم میگم اشکالی نداره ویادم به جمله طلایی خانم شایسته می افته بالای آبشار نیاگارا وبا خودم میگم مریم یه زمانی تو انتخاب کردی شرایطت اینطور باشه وحالا انتخاب میکنی مسیرت روعوض کنی به همین سادگی واون وقت ذهنم تشویقم میکنه ومیگه ببین چون یه ادمایی تونستن مسیر زندگیشون رو عوض کنن واز اول سرنوشتی رو که دوست داشتن نوشتن وبهش رسیدن البته که تو هم میتونی پا جای پای اونا بذاری وقله های موفقیت رو یکی یکی طی کنی .

    چقدر برام لذت بخشه این روابط زیبا ودوست داشتنی .

    چقدر لذت میبرم که هر کس سلیقه غذایی خودش رو داره وبه کس دیگه تحمیلش نمیکنه

    چقدر زیباست ثروتمند بودن چون هم خودت لذت میبری وهم کمک میکنی دیگران هم خوشحال باشن واز ثروت شما جهان جای بهتری برای زندگی کردن میشه

    اینقدر من از این تیپ دادن تو رستورانها خوشم اومده که با خودم میگم کاش اینجا هم یه شرایطی بود که میشد این کار رو انجام داد .

    خیلی کار باحالیه چون طرف مقابل میفهمه باید دفعه بعد چه کارایی برای لذت بخش تر کردن غذا ومحیط برای مشتریهاش استفاده کنه ودفعه بعد اجراشون میکنه .

    مایک عزیز وقتی روی چمن ها قل خوردی یادم به دوران بچگیم افتاد وچقدر دوست داشتم منم این قدر رها وآزاد باشم ومطمین باش هر وقت به یه همچین فضایی هدایت شدم دوباره مثل بچگیم امتحانش میکنم ولذتش رو میبرم

    استاد بنازم به گوشی هیولاتون .خییییییییلللللللییییی با حاله وچه عکسای زیبایی میگیره .خدا رو شکر به خاطر این همه زیبایی .

    خانم شایسته عزیز خوشحالم که به غرغرای استاد توجه نکردید وکاری رو که قلبتون گفت انجام دادید

    واز اون بهتر خوشحالم که استاد عزیز باهاتون همراه شدن .

    بی صبرانه منتظر کامنتای شما دوستان عزیزم هستم برای اینکه نکات مثبت وقانون ها رو از تو دیدگاهای زیباتون یاد بگیرم .

    در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای: