سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۶ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

408 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین عظیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 2659 روز

    با سلام خدمت استاد بزرگوارم خانم شایسته عزیز و مایک گرامی

    خانم شایسته عزیز واقعا برای همه اعضای سایت عزیز بودید و عزیز تر شدید با این فایل هایی که با عشق آماده کردید تحول درونی بسیار زیادی تو خانواده صمیمی استاد عباسمنش ایجاد کردید واقعا عزیز دل همه اعضای سایت شدید‌. نکات آموزنده بسیار زیادی تو فایل ها وجود داره من ۲ فایل اخیر رو خیلی خیلی باهاشون حال کردم در مجموع همه فایلها واقعا آموزش عملی هستن. خیلی از چیزهایی که آموزش دیدیم در عمل مشاهده کردم و تک تک لحظاتش برام آموزش بود. فرکانس خوبی که شما دارید باعث شده انرژی بسیار خوبی از افرادی که با اونا برخورد میکنید دریافت کنید. و مدام اصلی ترین قانون برای من مرور میشه(احساس خوب = اتفاقات خوب).من بیش از یکساله که در کنار کارمندی با آموزش های استاد توی حوزه ملک فعالیت میکنم و بسیار پیشرفت خوبی داشتم.و خیلی از قرارداد هایی که نوشتم واقعا بر اساس الهاماتم حرکت کردم و نشونه ها رو خیلی پررنگ دریافت کردم. انگار یکی به من میگه به فلان مشتری زنگ بزن یا با فلان مالک صحبت کن بعد همون ها به قرار داد ختم میشن. به لطف خداوند با ۳ ساعت کار پیشرفتم از خیلی افرادی که تمام وقت میان بیشتر بود و مدام پیام های مثبت از مشتریانم دریافت میکنم و تصمیم دارم به زودی کارم رو به امید خدا مستقل شروع کنم با دیدن این فایل ها قدرت نشونه ها و توجه به الهامات تو من بسیار زیاد تقویت شده و الان فقط فقط فقط به نشونه ها توجه میکنم. البته این نشونه ها تو تمام زمینه های زندگی وجود دارن و ما فقط باید به اونا توجه کنیم تا به بهترین مسیر هدایت بشیم.

    تو زمینه روابط بسیار بسیار زیاد چیز یاد گرفتم واقعا استاد تو این زمینه بی نظیره.رفتار ایشون با مایک و شما بسیار بسیار عالی و آموزنده است. من روابطم با همسر و ۲ پسرم خوب نبود ولی الان روز بروز داره عالی میشه و خودم این رو به شدت احساس میکنم.

    ذوق کردن ها و تحسین خوبی ها و زیبایی ها کار هر لحظه و هر روزم شده و دو روز تعطیلی تاسوعا و عاشورا به یک ویلای بسیار زیبا (دقیقا شبیه ملک استاد تو پارادایس) با بهترین پذیرایی هدایت شدیم و بسیار خوب تونستم رو خودم کار کنم و وقتم به بهترین شکل ممکن سپری شد. جهان روز بروز داره زیبایی های بیشتری به من نشون میده.

    من پارسال به پیام این فایل عمل کردم و با توجه به اینکه باید تکاملم رو طی میکردم واقعا هدایتی به یکی از کسب و کار های بزرگ تو حوزه ملک تو منطقه مون هدایت شدم و به لطف خداوند پیشرفتم بسیار خوب بوده.

    کامنت های دوستان عزیزم رو بسیار زیاد دوست دارم.و

    عاشق این خانواده بزرگ هستم. چون خانم شایسته تاکید به نوشتن داشتن من هم دست به قلم شدم و موارد فوق رو که تو دلم بود نوشتم.

    موفق و موید باشید.

    عظیم زاده ۱۹.۶.۹۸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  2. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2261 روز

    سلام به همه ی رهروان راه حقیقت

    از خودم میپرسم

    کسیکه خوشبخته میخنده یا کسیکه میخنده خوشبخته؟

    چهارساله شب و روزم میگذره بدون اینکه یکبار بخندم و وقتی کسیو میبینم که میخنده میگم خدایا چرا در زندگی من یک خنده وجود نداره؟

    و دلیلش فقط اینه من در تمام زندگیم فقط منتظر بودم همه چی عوض بشه اوضاع خوب بشه تا من زندگی کنم و درست خلافش رخ داده و زندگی من در جهت کاملا منفی پیش رفته چون هرگز شکرگذار نبودم

    و الان حسرت زندگی چهار سال قبلمو میخورم اون موقع حسرت زندگی شش هفت سال قبلشو میخوردم و میتونم بگم من هرگز زندگی نکردم …

    ولی الان این مدتی که با سفرنامه همراهم خیلی حالم بهتره چون یه قانونی رو فهمیدم که از همه ی فایلهاو کتابها تا حالا درک نکرده بودم

    یه قانون شگفت انگیز و ساده

    توفقط در همین لحظه شاد باش

    و این قانون بی نهایت ساده هر لحظه ی من رو پر کرده و از وقتی با سفرنامه همراهم دیگه رهاشدم به تمام معنی خواسته هامو گفتم و سپردم به خدا و هر لحظه میگم خدایا الان چه چیز خوبی اطرافمه و یه چیزی پیدا میکنم و لذت میبرم

    و ته قلبم قرصه که من بلاخره فرمان زندگیمو چرخوندم و اون ناخدای اصلی زندگیم همین روزها منو به ارزوهام میرسونه

    و وقتی الان این قسمت سفرنامه رو دیدم فقط نگاهم به خنده ی آدمها بود

    همه میخندن همه در هرحالتی که هستن تندتند میان و میرن و فقط میخندن

    آقای راننده شگفت انگیزه من انگلیسی نمیفهمم ولی از تک تک کلماتی که با صدای فوق العاده عالیش بیان میکرد قدرت رو احساس میکردم انگار داشت دکلمه میکرد و چقد فوق العاده ست که استاد عزیزم با هرکسی روبرو میشه فقط میخندن فقط خنده های از ته قلب

    خدای من عجب جریان انرژی قوی ای وجود داره تو این فروشگاه

    جریان زندگی

    این زندگی ایه که من براش ساخته شدم من برای گوشه خونه نشستن و یه زندگی تکراری رو طی کردن ساخته نشدم من خیلی قوی ام من خیلی باهوشم من پر از استعدادم و این حبس در خانه روح منو ارضا نمیکنه و من به این جریان خواهم پیوست خیلی زود به محض طی کردن تکاملم من ایمان دارم که وارد جامعه میشم کار خودمو شروع میکنم و از این همه استعدادی که در وجودمه در جهت گسترش جهان استفاده میکنم

    من میرم بین آدمها میرم سفر من ثروتمند میشم و بهترین تفریح ها و بهترین غذاها رو تجربه میکنم

    من ایمان دارم این روزها تموم میشن به زودی زود…

    خدمتی که این سفرنامه به زندگی ماها کرد با هیچ تشکری جبران نمیشه مریم بانو…

    .

    .

    .

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3832 روز

      تو فوق العاده ای

      به این میگن روی خودت و خدای خودت حساب کردن

      چه حسِ شیرینِ بینظیری داره خواندن این جور کامنت ها این جور کامنت هایی که شجاعت از زیر و روشون میباره واوو شگفت انگیزِ واقعا ممنونم که نوشتی واقعا ممنونم.

      آره تو میتونی به هر چیزی که میخوای برسی

      آره در همین لحظه شاد باش

      در همین لحظه عشق بورز

      در همین لحظه بساز و بکوب و بخند و برقص و بپز و کوله را بردار و بزن تو دلِ جاده .. خدا به همراهت.

      الهی که همیشه شاد و لبخند زنان باشی.

      ثروتمندِ ثروتمند ٍ ثروتمند

      الهی که همیشه خداوند ره روی تو باشه ره روِیِ مسیر زیبایت.

      تو تحسین برانگیزی.

      دوست دارم هم پاره ی ارزشمند من.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نداء عرب گفته:
      مدت عضویت: 2301 روز

      سلام دوست عزیز

      عالی بیان کردین حس و حالتون رو

      اولا وقتی کسی میگفت خوشبختی در مسیره نه رسیدن به قله می گفتم بیخود میگه

      میخواد دل من نسوزه اما با همین سفرنامه منم بهمین نکته رسیدم و الان هر جا که باشم سعیم بر این شده زیباییهای رو ببینم و ۳ مرتبه خدایا شکرت بگم

      ناخودآگاه خنده هام بیشتر زیباتر و هوشمندانه تر شده انگار حس میکنم تنها راه سپاسگزاری همین ارسال خنده به جهانم هست

      خنده هام شاکرانه شده و اصلا نمیتونم جادوی این سفرنامه و زحمت مریم عزیز برای ثبت لحظات ناب رو نادیده بگیرم از اینکه الان که هستم و به این منبع عظیم خدا وصلم و اصلا قرار نیست کسی از بیرون بیاد من رو شاد کنه و حتی با بو دادن تخمه و سفارش از دیجی کالا هم میشه شاد بود و رد پای زندگی رو دید

      از استاد هم ممنونم که ما رو به خلوت خودشون راه دادن

      خدایا شکرت که ما رو به اینجا هدایت کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
        مدت عضویت: 2261 روز

        دوست هم فرکانسیم سلام

        و من هم دقیقا مثل شما همیشه منتظر یک اتفاق فوق العاده بودم تا شادباشم ولی این سفرنامه بهم یاد داد با خوردن یک تخم مرغ و گوجه میشه چه لذتی رو احساس کرد و من الان در پروازم در آسمانها…

        خدا شاهده بر احوال من که من بااین سفرنامه از نو متولد شدم …

        به امید شادبودن عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3024 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکی ست

    سلام استاد جان سلام مریم سلام سلام به همسفرهای زیبابینم

    بازم قانون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب بازم لذت بردن از زیبایی ها مساوی هدایت به زیبایی های بیشتر بازم اعتماد به هدایت خداوند بازم دستان خداوند

    فراوانی ،ثروت ،تمیزی،

    اینکه چقدر چقدر پول درآوردن آسونه پول ساختن آسون ترین کار دنیاس

    از همونجا که هستی با همون امکانت که داری میشه پول ساخت و به آسونی

    یه فروشگاه بزرگ و نماد فراوانی ثروت و مشتری نماد خلاقیت نماد استفاده از توانایی های خود نماد شاد بودن نماد احساس خوب نماد اعتماد و ایمان به خدا

    اینکه این همه مشتری هست و به راحتی ازاجناس باکیفیت خرید می‌کنه باور فراوانی

    اینکه آدما با اعتماد به خدا و اعتماد به نفس از همون جایی که هستن و همون چیز های که دارن شروع میکنن و قدم برمیدارن و به قول شعری که استاد میخونه تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس وبعد جهان شرایط و آدمارو براشون مهیا می‌کنه مشتری هارو تو مدار اونا قرار میده که چی بشه راننده اوبر بشه دستی از خدا که آدرس اونارو به شما بده شما تو مدار اونا و آونارو تو مدار شما قرار بده به قول اون جمله استاد تو یکی از فایل ها که گفتن لازم نیست من دست تکونی بدم مشتری بیاد خودشون منو پیدا میکنن و این حاصل هماهنگی و اعتماد اون آدما با خداست و هدایت شما همیشه به سمت بهترین هاست به سمت کسایی که تو مدار رشد و پیشرفت هستن به سمت کسانی که اعتماد دارن به خدا

    چقدر آدم می‌تونه ذهنش خلاق باشه وقتی عاشق کارش باشه که چند طعم مختلف رو واسه مرغ و گوشت آماده کنه و به قول مریم جان انگار عزیز ترین کسشون اومده مهمونی و اینا همه خلاقیته چقدر همه فروشنده ها و کسانی که اونجا کار میکردن شاد بودن و تمیز حین کار میخندین لذت میبردن از عشقشون اون خانمی که داشت نون درست میکرد یا اونایی که غذا میکشیدن حتی یک درصد هم احساس خستگی و ناراحتی تو چهرشون نبود معلوم بود دارن لذت میبرن ازاین کار وچه اعتماد به خدایی که اون همه غذا آماده میکنن و ایمان دارن که همه فروش میره و ترسی ندارم از اینکه بمونه و خراب شه اگه مشتری نیاد چی اگه نخرن چی اینا همش ایمانه این عشقی. که مریم جان داشت حرف میزد که اون آدما به کارشون دارن اون شورو شوق واقعا خودش یه عامل مهم توی موفقیته که من اگه همه اینا رو توی کارم درنظر بگیرم ایمان دارم خیلی سریع رشد میکنم و این قانونه

    تو این فایل هم من خدارو توی چشمای اون دختر ناز فروشنده تو گل هایی که اون خانم باسابقه بیسته بندی میکرد دیدم تو چشمای تک تک اون فروشنده هایی که باعشق و لذت داشتن مشتری هاشون رو سرویس میدان دیدم اعتمادی که ته قلبشون بود به خداوند

    به قول استاد ایمان همه چیزه ایمان همه چیزه فقط کافیه ایمان داشته باشم و شروع کنم و نترسم اونوقته که جهان کرنش می‌کنه امیدوارم منم بتونم به همین اندازه ایمان رو توی کسب کارم وتویقلبم بیارم و پا بزارم روی تمام ترس ها و رها باشم و ذهنموآروم کنم تا هم خودم پیشرفت کنم و هم دست خدا باشم برای رشد و پیشرفت جهان خودم ارزشمند باشم و ارزش خلق کنم

    مریم جان بازم سپاسگزارم که فراوانی جهان رو باور به اشتراک گذاشتی عاشقتونم مریم جان و استاد نازنین. به زودی در آمریکا میبینمتون (این قانونه )?????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  4. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    سلام

    خانم شایسته، قبل از اینکه به رفتار و عشق کارکنان اون بازارچه اشاره کنید، دقیقا داشتم به لبخندشون موقع کار توجه میکردم. دیدم که خیلی از اونها موقع کار کردن خوشحال بودن و لبخند میزدن. معلومه که از کارشون لذت میبرن و چقدر عالیه! چقدر تنوع سلیقه ی آدمها چیز خوبیه. خیلی خوبه که یه عده از آشپزی لذت میبرن و یه عده از گل فروختن. همه نباید رئیس و موسس شرکتهای بزرگ باشن. جهان به همه ی شغلها نیاز داره تا بتونه به روند طبیعی خودش ادامه بده و چنین چیزی فقط با تنوع سلایق و علایق و توانایی های انسانها امکان پذیره. پس این تنوع چقدر نعمت بزرگیه! چه خوبه که همه ی آدمها مثل هم نیستن. چه خوبه که این تنوع رو بپذیریم و دوست داشته باشیم و دلیلش رو درک کنیم تا نخوایم همه شبیه ما باشن.

    به قول استاد (فکر کنم در دوره ی عزت نفس) «هر کسی فقط خودش میتونه موفقیت رو برای خودش تعریف کنه.»

    موفقیت از نظر یک نفر اینه که موسس یه شرکت بزرگ باشه و کارآفرینی کنه. موفقیت از نظر یک نفر دیگه اینه که تو یه بازارچه با لذت دونات بپزه. مثلا شاید اون آدم از آشپزی، بازار، از مکانهای شلوغ، از دیدن افراد جور واجور و پوشیدن لباس راحت موقع کار لذت میبره پس کار کردن تو چنین بازارچه ای براش موفقیت به حساب میاد. مهم نیست دیگران چه فکری درموردش میکنن. مهم اینه که خودش از کارش لذت میبره و میدونه که موفقه. مهم نیست که تصویر یک انسان موفق تو ذهن خیلی از آدمها یک آدم با لباسهای رسمی پشت یک میز و کامپیوتره. مهم اینه که اون آدم در زمانی که میخواد، در مکانی که دوست داره، مشغول کاریه که ازش لذت میبره و این یعنی موفقیت. هر کدوم از ما تعریف متفاوتی از موفقیت داریم پس به آدمها به خاطر شغلشون برچسب نزنیم. اگر بچه داریم، نخوایم بچه مون همون شغلی رو انتخاب کنه که ما دوست داریم. اجازه بدیم خودش موفقیت رو برای خودش تعریف کنه. جهان به این تنوع نیاز داره و این تنوع نعمات فراوان به وجود میاره. خیلی از ما ممکنه فقط به خاطر اینکه برچسب خاصی روی یک شغل زده شده سراغ کار مورد علاقه مون نرفتیم یا دیرتر وارد اون کار شدیم. خیلی از ما مدرکی داریم که ربطی به علایقمون نداره. خیلی از مردم تحصیلات دانشگاهی رو ادامه میدن فقط به خاطر اینکه توسط دیگران سرزنش نشن. حرف مردم رو تو ذهنمون کمرنگ و کمرنگتر کنیم. اگر دوست نداریم فوق لیسانس بخونیم، نخونیم. فکر نکنیم همه باید دکترا داشته باشن. همین چیزها برای خیلی از ما ترمز میشن!

    چند سال پیش در حالی که همه منتظر بودن من کنکور ارشد بدم، محکم وایسادم و گفتم نمیخوام کنکور بدم. بارها سرزنش شدم و اهمیت ندادم. بعدها دوستانم به من گفتن: خوش به حالت… کاش ما هم ارشد نمیخوندیم!

    من اگر در یک شرکت بزرگ و عالی ۸ ساعت پشت یک میز روی یک صندلی راحت بشینم و کار کنم و هر وقت بخوام چای روی میزم آماده باشه، مریض و خسته میشم اما اگر ساعتها در حالت ایستاده عکاسی کنم و برای خوردن یک فنجون چای(که عاشقشم) چند ساعت صبر کنم، خیلی کمتر خسته میشم و خیلی بیشتر لذت میبرم. این تجربه ی واقعی منه. ظاهرا ایستادن، راه رفتن و ساعتها گرفتن یک دوربین سنگین آدم رو باید بیشتر خسته کنه اما وقتی در حالت ایستاده کاری رو انجام بدی که دوسش داری، خسته نمیشی یا کمتر خسته میشی.

    دانشگاه رفتن خوبه ولی جهان فقط به دکتر و مهندس نیاز نداره و موفقیت فقط پشت میز نشستن نیست. یه نفر باید باشه تا با لذت دونات بپزه و بقیه ازش بخرن وگرنه کارخانه های بزرگ که آرد و… تولید میکنن به تنهایی کافی نیستن. یکی باید باشه تا با لذت خیاطی کنه وگرنه طراحان لباس دانشگاه رفته به تنهایی کافی نیستن. چند وقت پیش یک طراح لباس رو دیدم که میگفت الان تعداد طراحان لباس از کارگاه های تولید لباس بیشتره و ما به خیاطان و کارگاههای بیشتری نیاز داریم. من فکر میکنم همین الان یک عالمه آدم هستن که عاشق خیاطی هستن ولی دارن تو دانشگاه برق و مکانیک و معماری و پزشکی میخونن.

    از خودمون بپرسیم: موفقیت از نظر من یعنی چی؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  5. -
    احسان اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2741 روز

    ب نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته ک واقعا شایسته هستین

    من امروز بعد از چند وقتی تصمیم گرفتم ک ی نگاهی ب زندگیم بیندازم ببینم اصلا چند چند هستم با خودم …از شب قبلش فکرم کاملا درگیر کار مورد علاقه ام بود ک حدود یکسالی اون رو آغاز کردم و هر روز ب لطف خدا پیشرفت میکنم … وقتی صبح بیدار شدم دیدم فایل جدید اومده رو سایت و گفتم ایول این اولین نشانه از طرف خدا … اره جونم بگه براتون ک من ذهنم درگیر این مسله بود ک نکنه من مسیرمو دارم اشتباه میرم …اگه راهمو اشتباه اومده باشم چی و هزاران اما و اگر هایی ک تو ذهنم مثل قطار رفت و اومد داشتن ولی خب من قبلا چکاپ فرکانسی نوشته بودم ک از کجا ب کجا رسیدم .وقتی تو چکاپ فرکانسیمو خوندم ک نوشته بودم من بخاطر شروع کار مورد علاقه ام فقط یک میلیون پول لازم دارم و نمیدونم از کجا این پول رو بدست بیارم (ک واقعا بگم خداوند جوری این پول رو وارد زندگی من کرد ک هیچکس نمیتونه باورش کنه (بدون هیچگونه کار خاصی) ک من بخام انجام بدم) لطف خداوند بار دیگر شامل حال من شدو کارمو با ایمان و توکل واقعی آغاز کردم ب تمام ایده هایی ک تو مسیر بهم الهام شد عمل کردم و تک تکشون رو پیش بردم و دقیقا ایده هایی الهام میشد بهم ک یا اصلا هزینه نداشتن یا اگه هم داشتن خیلی ناچیز بود … وقتی زندگی امروزم رو نگاه میکنم ۹۸/۶/۱۹(روز عاشورا سال ۹۸) میبینم ک فقط در عرض یکسال و خوردی (ماشین خودمو دارم اونم بهترین ماشین سال ایران … سرمایه خودمو دارم …مشتریانی ک چه بگم ازشون واقعا فوق العادن آدم های بسیار خاص و استثنایی ک فقط و فقط رسالتشون اینه ک بمن کمک کنن تا ب اهداف والای خودم برسم مشتریان عالی ماندگار و خوش اخلاق?…رابطه عالی خودم با خودم ?…روابطم با دیگران وسلامتی کاملی ک دارم خدارو شکر و …)خلاصه اول فایل در مورد شروع کسب و کار گفتید ک از همونجایی ک الآن هستیم با همون امکانات و شرایط منو بفکر فرو بردید و من واقعا با همین یک کلمه ک گفتین و نگاه کردن نتایج زندگیم تمام اون افکار و نجواها تماما محو شدن و الآن روحیه ای سرشار از امید ؛ایمان و قدرت واقعی برای پیش بردهدف های والایی ک دارم در درونم ایجاد شد و واقعا سپاسگذار الله یکتا هستم برای وجود این خانواده ای صمیمی ک من هم جزعی از آن هستم … ایده هایی ک من گرفتم از این فایل … عشق و علاقه ب کاری ک انجام میدم … خوش رویی و برخورد فوق العاده با مشتری و طلب خیرو برکت کردن برای تمام مشتری های فوق العاده عالیم و اینکه انشالله اینجا اعلام میکنم من احسان اکبری کلیشادی《?مقدس ترین بنده ای خدا روی این کره ای خاکی?》 تا ۵ سال آینده یعنی تاریخ ۱۴۰۳/۶/۱۹ ب تمام اون خواسته هایی ک الآن برایم غیر قابل باور ب چیزهایی بالاتر از اون میرسم و استاد عزیز و خانوم شایسته ای عزیز منتظر من باشید ک انشالله در آینده ای نچندان دور حتما میام ب دیدارتون البته با همسر و دختر گلم

    انشالله ک همیشه شاد و خوشحال باشید و حال دلتون فوق العاده باش????

    من انسان فوق العاده ای هستم خدایا سپاسگزارم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2425 روز

      به نام الله یکتا

      سلام اقا احسان جان

      دوست هم فرکانسی ام

      یعنی چی میتونم بگم

      بی نظیر بود کامنتتون

      خدارو صد هزاران بار شکر میکنم که به هر چی که خواستین رسیدین و بهتر و بهتر شده همه چی…عالی بود دوست خوبم

      و مطمئنم که به هر چی گه ارزو داری خواهی رسید مامنتظر موفقیت های روز افزونت هستیم

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    Ramtin Seisan گفته:
    مدت عضویت: 2933 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    این فایل از همون لحظه اولش نکته مثبت داشت تا آخرش، جوری که واقعا نمی‌شه به سادگی‌ ازشون گذشت و تهسینشون نکرد

    -راننده اوبر که با لبخند زیباش خوشامد گوئی گرمی‌ کرد از شما و هدایت‌ها شروع شدن که نویگاتور شما باشند که مسیر رو درست بروید و لذت ببرید، داستان خداوند شروع کردن به کار کردن و اون آقا گفت برید و بستنی جنی‌ رو حتما بخورید و لذت ببرید.

    -فراوانی‌ و تنوع رو به وضوح میشد دید، فراوانی‌ و تنوع غذا، مشتریها، اجناس،…

    -این مارکت واقعا به ما میگفت که با هر آنچه داری میتونی‌ شروع کنی‌ و همه آنچه داری کافی برام شروع یک موفقیت بزرگ، فقط کافیه مثل این فروشنده‌ها و اون خانم‌های جوان از هنرت لذت ببری واز استعداد‌هایی‌ که خداوند در وجودمون گذاشته استفاده کنیم برای ثروت ساختن.و اینها تمام اون چیزی هستند که ما نیاز داریم.

    -اون خانم مهربان با چه عشقی‌ کمر همکارش رو که خسته بود ماساژ میداد.

    -شغل‌های مشترکی که در کنار هم دارند کار میکند بدون این که کسی‌ نگران از دست دادن مشتریش باشه، و انقدر مشتری به اندزه کافی‌ برای همه وجود داشت.

    -چقدر تحسین برانگیز بود که این افرد چقدر خوب در یک گروه کار میکنند و از وجود هم لذت میبرند.و با هم میگن و میخنددند و کار میکنند و به هم کمک میکنند.

    -تنوع غذا اونجا انقدر زیاد بود که امکان نداره کسی‌ بید و غذای مورد علاقش رو پیدا نکنه و بخواد دست خالی‌ بره بیرون.

    -تقریبا تمام فروشنده‌ها لبخند زیبائی بر لبانشون داشتند.

    ممنونم که ما رو وادار کردین که زیبائی‌ها رو ببینیم، تحسین کنیم و تکرار کنیم.

    همیشه زندگیتون پر از عشق، سلامتی‌ و ثروت باشه.

    Somi

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  7. -
    زهرا آگاه گفته:
    مدت عضویت: 3087 روز

    سلام و صد درود به دوستان و استادان بسیار انرژی مثبت خودم …………….

    اینقدر حس خوب و هیجان مثبت دارم که نمیدونم چطوری بنویسمش

    خب از خودم شروع میکنم ؛ من تا دو سال پیش وقتی این ایام خاص میرسید همش ناراحت بودم ؛ قسمتی از ناراحتیم به خاطر غمی که کل شهر رو میگرفت ؛ و قسمتیش هم به خاطر کارهایی که اصلا” لزومی نداره انجامش بدیم ولی به خاطر تقلید و تعصب انجام میشه ؛ با این که یه طوری برنامه ریزی میکردم که بیرون نرم و چیزهایی که ناراحتم میکنه رو نبینم ولی باز هم صداهایی که به گوشم میرسید آزارم میداد و به شدت حس منفی میگرفتم و با خودم غر میزدم آخه چرا مردم نمیرن مطالعه کنند و به کارهایی که میکنند فکر نمیکنند ………..

    خلاصه به هر چیزی ایراد میگرفتم و به همه چیز بد و بیراه میگفتم …………

    پارسال تصمیم گرفتم کلا” از این فضا دور باشم ؛ البته بعد از شش ماه آشنایی با سایت خوب شما و حس خوب از باورهای خوب ؛ به کشور دیگه ای هدایت شدم که اصلا” از این برنامه ها خبری نبود خیلی حس خوبی بود ؛ خیلی خوشحال بودم که از فضای غم گرفته ؛ خودم رو نجات دادم و بعد از تموم شدن همه ی مراسم ها برگشتم ……….

    امسال اما هیچ جا نرفتم ؛ جای همیشگی خونه همیشگی ؛ امسال تصمیم دیگه ای گرفتم ؛ امسال خواستم خودم رو بیشتر محک بزنم . تصمیم گرفتم ؛ با همین فضایی که هست حس خوب رو تجربه کنم ؛ تصمیم گرفتم باشم و فرار نکنم ………..

    از چند روز قبل از شروع این ایام روی باورهام کار میکردم ؛ حسم خوب بود ؛ این رو تو پرانتز بگم که من بهترین حسی که تجربه کردم توی سفرهای خارج از ایران بوده ؛ یعنی عالی ترین حس من وقتی بود که به کشور دیگه ای سفر میکردم در حالیکه همه میدونیم هیچ جا بی عیب و نقص نیست و این فقط نگاه من بود که توی سفر ایرادهای اون کشور دیگه رو نمیدیدم و حس عالی داشتم ………… —— با خودم میگفتم من که یه هفته بیشتر اینجا نیستم —– ………………

    برای همین همش سعی میکردم تا اونجایی که میشه لذت ببرم و خوش بگذرونم …………

    خب ؛ گفتم امسال توی خونه جای همیشگی هستم ؛ با همون فضای به ظاهر غم الود هر ساله ؛ اما حسم عالی تر از عالیه …………… اصلا” خودم هم متعجب موندم که چه حس خوبی رو دارم تجربه میکنم ؛ برخلاف هر سال………. حتی بهتر از زمانی که به سفر میرفتم ………….

    میدونید کائنات چطوری با من همکاری کرده تا حس خوب رو تجربه کنم ؟؟

    اول از همه ته کوچه رو به خاطر عزاداری بست ؛ اولش ناراحت شدم و نجواهای شیطانی میگفت : ببین عبور و مرور رو برامون مشکل کردن ؛ آخه این خودخواهی نیست که برای این کار راه مردم رو میبندین ؟؟؟؟؟؟؟؟

    بعدش که با خودم گفتم : مهم نیست چیزهایی برام روشن شد که خیلی خیلی حسم رو خوب کرد ……….

    فهمیدم بستن ته کوچه باعث شده دیگه ؛ هیچ دسته ی عزاداری از جلو خونمون رد نشه ؛ بنابراین من از شنیدن صداهای ناراحت کننده در امان موندم …… غیر از این عبور اتومبیل ها و موتورها هم نسبت به روزهای عادی خیلی خیلی کم شده یعنی از ۱۰۰رسیده به ۵ تا این برای من خیلی خوشحال کننده ست که همیشه از رد شدن ماشینها و موتورها ناخوش بودم آخه کوچه ی ما بین دو خیابون اصلی هست ……………..

    دیروز دوبار از خونه بیرون رفتم و هر دوبار خیلی راحت و بدون موندن تو ترافیک رفتم و اومدم ……..

    یعنی به ساعت بدون ترافیک و خلوت هدایت شدم —– خیلی عالی بود ……

    یه بار صبح تو پارک جنگلی پیاده روی کردم یه بار عصر تو پارک جنگلی دوچرخه سواری کردم تازه یه دوست خیلی خوب و انرژی مثبت هم پیدا کردم پارک هم اینقدر خلوت بود که لذت دوچرخه سواری رو برام چندبرابر کرد …………

    دیگه از این فایلهایی که شما میذارید نگم که حس عالی من رو عالی تر کرده ؛ وقتی فیلمها رو نگاه میکنم انگار اونجام ؛ حسم همونقدر خوب میشه که وقتی تو سفر خوب میشد ………..

    هیچ حس بد و غم و ناامیدی ندارم ( برخلاف دو سال پیش ) از این به بعد هم نخواهم داشت – ان شاء الله…….

    بالای متن گفتم ؛ توی سفر با خودم میگفتم : من که یه هفته بیشتر این جا نیستم پس بذار لذت ببرم و خوش باشم چون قراره برگردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    زندگی هم همینه به خدا !!!!!!!!! همش باید به خودمون بگیم ؛ ما که زیاد اینجا نیستیم پس بذار لذت ببریم ……….

    باور کن به اندازه همون یه هفته ست ؛ زود میگذره پس بذار خوش بگذره ؛ چرا باید با هر چیزی خوش رو از خودمون دریغ کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مثل همین مردمی که توی این فیلم می بینیم ؛ خوشحال باشیم هر جایی که هستیم ؛ با هر عنوانی که داریم زندگی میکنیم ؛ به عنوان فروشنده ! به عنوان آشپز ! به عنوان کارگر رستوران ! به هر عنوانی که داریم زندگی میکنیم ازش لذت ببریم ؛ مثل همین خانمی که زیر میز خوابیده ؛ چه خواب عمیقی هم رفته ؛ انگار تو پر قو خوابیده ؛ انگار نه انگار که تشکش سنگیه ……

    مثل همین بچه هایی که وقتی بستنی میخورن ؛ نمیذارن یه قطره شم از بین بره ؛ انگشتاشونم لیس میزنن ؛ منتظر غذای شاهانه ای نیستن ؛ همون بستنی رو جوری میخورن که انگار خوشمزه ترین غذای دنیا رو دارن مزه میکنند…………

    مثل همین خانمی باشیم که داره از ماساژ دادن پشت همکارش لذت میبره ؛ لبخند میزنه ؛ و با تمام نیرو سعی میکنه خستگی شونه های همکارش رو برطرف کنه ؛ آخه دیگه برای این کار که بهش پول نمیدن !!!!!!!!!!

    مثل همین کافیمن ها باشیم که انگار دارن مهمترین کار دنیا رو انجام میدن !!!!!!!!!

    داشتم فکر میکردم اگه هر کدوم از این آدمهایی که خودشون یه چیزی تولید کردن و دارن میفروشن با خودشون میگفتن : ای بابا کی میاد محصول ما رو میخره ؛ اینقدر کالاهای خوب و بسته بندی شدی و شیک توی فروشگاه ها هست که کسی به این ها نگاه نمیکنه ( نجواهای شیطان ) هیچ وقت بازار به این قشنگی شکل نمیگرفت !!!!!!!!!!!!

    شاید ما هم بارها به یه رستوران خوب یا بستنی فروشی خیلی خوب هدایت شده باشیم اما هیچ وقت به ذهن مون نرسیده که این هدایت پروردگاره ؛ خودم تا قبل از این که با شیوه زندگی استاد آشنا بشم بارها برام پیش اومده اما هیچ وقت این قدر خدا رو شکر نکردم بابتش و شاید هم با خودم گفته باشم , اییییییییی بابااااااااااا یه بستنی دیگه……..

    یه نکته ی دیگه که به ذهنم رسیده اینه که ؛ این لبخندها و این انرژی مثبتی که ما از مردم می بینیم ؛ بازتاب انرژی مثبت خود فیلمبردار , مریم خانم شایسته ست ؛ نمیدونم چند درصدش ولی میدونم که هست ……….

    یه جمله توی گلفروشی نوشته که مضمونش میشه ؛ وقتی زمین لبخند میزنه گلها به وجود میان ؛

    وقتی هم ما به دیگران لبخند میزنیم ؛ یه حس خوب توی اون آدمه شکوفا میشه ؛ مثل گل …………………..

    دیگه این که این خانم کم سن و سالی که مریم خانم شایسته باهاش صحبت میکنه من رو یاد یه مطلب مهم میندازه ؛ این که : کار کردن از سن پایین عار نیست ؛ عیب نیست ؛ هیچ دلیلی نداره وقتی یه نوجوون می تونه کار کنه خودش پول بسازه به پدر و مادرش بگه : شما منو به وجود اوردین پس وظیفه تونه بهم پول بدین !!!!!!!!!!!!! هیچ دلیلی هم وجود نداره که اگه یه نوجوون خودش خواست کار کنه پدر و مادرش بهش بگن : میخوای آبروی ما رو ببری مردم میگن پدر و مادرش بهش پول نمیدن !!!!!!!!!!!!!!!

    دلم نمیاد ننویسم آخه خیلی اینا مهمه ………..

    این مردم چقدر با خودشون رو راستن ؛ چقدر خوب رو بازی میکنن ؛ شفاف اند ؛ همه کاراشون جلو چشمه ؛ چون به کارشون اعتماد دارند و اول خودشون با خودشون به توافق رسیدن ؛ هیچ جای مخفی ندارند ؛ هر کار میکنند همه می بینند چون ترسی ندارن چون خودشون میدونند که کارشون ایراد نداره ………….. تازه روی تمام خوراکی ها هم توضیح نوشتن ؛ تا مشتری با آگاهی انتخاب کنه ………….

    تر و تمیزی شون هم که دیگه حرف نداره ؛ به قول خانم شایسته عزیز انگار دارن برای عزیزترین مهمان شون غذا آماده میکنند ……………

    مرسی از شما که این امکان رو فراهم کردین تا نگاه ما به دنیا زیباتر و مثبت تر بشه …..

    مرسی از شما که این امکان رو فراهم کردین تا اینجا دوستای خوب رو بشناسیم و همش فکر نکنیم فقط خودمون خوبیم….

    مرسی از شما که روزمون رو میسازین و حس خوب میدین به ما ………

    مرسی از شما که هستین ………….

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر به خاطر همه ی این نعمتهای خوب ………..

    راستی یه چیزی که خیلی وقته دلم میخواد بگم این مهر LIKE استاد هست که عین مهر –صدآفرین– دوره مدرسه که از معلم هامون میگرفتیم آدم رو سر ذوق میاره ؛ که بیشتر مهر بگیره ؛ آدم رو تحریک میکنه بیشتر به نکات مثبت و زیبایی ها توجه کنه تا لایک بیشتر بگیره ………….

    آدم حس شاگرد اول بودن بهش دست میده ؛ دلچسبه از معلم صد آفرین گرفتن………….. مرسی معلم عشق………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  8. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2904 روز

    استاد عزیزم… خانم شایسته دوست داشتنی… ممنون بابت این فایل بی نظیر که پر از درس بود. وقتی کامنت یکی از دوستان خوبمون رو در مورد احساسش تو تاسوعا و عاشورای امسال خوندم تصمیم گرفتم که من هم در مورد تجربه و حس و حالی که این چند روز داشتم براتون بنویسم و رشدی رو توصیف کنم که واقعا بهش افتخار میکنم.

    امسال با شروع مراسم عزاداری و دیدن پرچم های سیاه و دسته های سینه زنی و … باز هم نجواهای ذهن قضاوتگرم شروع شد… حتی امروز وقتی دسته سینه زنی داشت از کوچمون رد میشد خواستم هدفون بزارم تو گوشم اما یه دفعه یاد فایل آمیش ها افتادم و توضیحات استاد در مورد قضاوت…

    گفتم الهام به نظرت این حس بد تو دلیلش چیه؟ جز اینه که قضاوت و تقسیم کردن چیزها و آدم ها به خوب و بد حال آدم رو بد میکنه؟ جز اینه که تو داری این افراد رو قضاوت میکنی؟ جز اینه که تو خودت و باورهای خودت رو برتر از دیگران و باورهاشون میدونی و فکر میکنی که به خدا نزدیک تری؟ جز اینه که دوست داری همه مثل تو فکر کنن و به شیوه تو خدا رو درک و ستایش کنن؟

    از خودم پرسیدم از کجا معلوم افرادی که تو اون دسته عزاداری هستن از تو به خدا نزدیک تر نباشن؟ مگه تو خدایی که میخوای ایمان و نیت دیگران رو بسنجی؟ مگه تو خدایی که میخوای تعیین کنی که کارِ کی درسته و کار کی غلط؟ کی قراره بره بهشت کی جهنم؟ مگه داستان موسی و شبان یادت نیست؟ مگه فقط یه راه برای رسیدن به خدا هست؟ مگه خودت همیشه عاشق این بیت مولانا نبودی که «ما زبان را ننگریم و قال را / ما درون را بنگریم و حال را»؟

    به خودم گفتم تو که انقدر ادعات میشه تا حالا دل و پولش رو داشتی که بیشتر از 10 نفر رو تو زندگیت مهمون کنی؟ مگه جز اینه که ما با تقویت صفات خدایی تو وجودمون به خدا نزدیک تر میشیم؟ مگه «غنی» یکی از صفات خدا نیست؟ پس اون کسی که به پشتوانه ثروتش داره به این همه آدم نذری میده و به واسطه این کار این همه حس خوب تو وجود دیگران ایجاد میکنه از تو خدایی تر نیست؟ واقعا ایمان این آدم به فراوانی و فضل خدا بیشتر از تو نیست؟

    وقتی این سوالات رو صادقانه جواب دادم، دیگه هدفون تو گوشم نزاشتم و گفتم ببینم چند مرده حلاجم. گفتم باید ببینم چقدر میتونم با افرادی که عقایدشون با من متفاوته در صلح باشم و قضاوتشون نکنم و جنبه های مثبت قضیه رو ببینم، مثل فراوانی غذا و انواع خوردنی ها تو این ایام.

    گفتم اگه من نتونم با افراد هم مذهب خودم ولو با عقاید متفاوت در صلح قرار بگیرم چطور میتونم از جهان انتظار داشته باشم من رو به جایی هدایت کنه که مسلمان و یهودی و هندو و بودایی و خداناباور و … در صلح و صفا دارن در کنار هم زندگی میکنن، حتی گاهی اوقات تو یه ساختمون؟ اگه من اینجا نتونم با خودم و جهانم در صلح قرار بگیرم، آیا در جای دیگه جهان میتونم با خودم و افراد دیگه در صلح باشم؟

    استاد و خانم شایسته عزیز… بی نهایت ازتون ممنونم که با راهنمایی هاتون باعث شدید متفاوت ترین تاسوعا و عاشورای زندگیم رو تجربه کنم… ایامی که باورهای من رو به صورت عملی محک زد و دستاوردی جز بهتر شدن باورهام و رسیدن آگاهانه به احساس خوب نداشت… یقین دارم که سال آینده همین موقع باورهایی حتی بهتر از باورهای امسال تو وجودم شکل گرفته چون تعهد به ادامه این مسیر نتیجه ای جز بهتر شدن باورها و بیشتر شدن حس خوب نخواهد داشت… خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
    • -
      آذر کریمی گفته:
      مدت عضویت: 2532 روز

      سلام الهام جان . من ایمیلمو فعال کردم که زمانیکه شما پیامی در سایت میزارید بلافاصله به من اطلاع داده میشه . واقعا لذت میبرم از خوندن دیدگاههای شما . راستش منم امسال روز عاشورا با نگاهی همانند شما به دیدن مراسم رفتم ‌. اول انگار از ی سیاره دیگه اومدم . برام جای تعجب بود که چرا تیم مردم این کارا رو میکنن . با اینکه سالهای قبل این علامت سوال در ذهنم ایجاد نشده بود . بعد یهو متوجه شدم ذهنم داره ی حس برتری و دانایی رو بمن القا میکنه و چون متوجه شدم این کار ذهنه و هر چه کار ذهن باشه فاقد ارزشه به این حس بیتفاوت شدم . درادامه با خودم گفتم همه ما (چه منی که تماشا میکنم و چه اونایی که مراسمو اجرا میکنن)داریم توی ی مدرسه (مدرسه زندگی)درس میخونیم .ی مربی داریم یکی پیش دبستانیه .یکی ابتدایی یکی راهنمایی یکی دانشجو و….

      دلیلی نداره سال بالایی سال پایینی رو مسخره کنه منم ابتدا سالهای پایینو گذروندم (هر چند که الانشم سال بالایی نیستم) . همه اینایی هم که این مراسمو اجرا میکنن بلاخره هدایت میشن .خودشون ی رب دارن که از من بهشون نزدیکتره لحظه به لحظه داره هدایتشون میکنه.حتی ضربان قلبشونو ،آنزیمهاشونو،

      نفس کشیدنشونو….من چیکاره ام ؟؟ خلاصه در طول تماشای مراسم فقط چشام مراسمو میدید حواسم به گفتگو با ذهنم و ساکت کردنش بود و بلاخره قانعش کردم??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        الهام محمدی گفته:
        مدت عضویت: 2904 روز

        دوست خوبم… آذر خانم عزیز… ممنون از لطفتون. چقدر از خوندن پیام زیباتون درس گرفتم. واقعا برام جالبه که به تعداد آدمهای روی زمین زاویه دید در مورد یه موضوع واحد وجود داره که میتونه دید ما رو نسبت به مسائل مختلف باز تر کنه. ممنون که با حرف هاتون زاویه دید جدید رو به من هدیه دادید. این آگاهی به من کمک کرد درک بهتری از قوانین داشته باشم. سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حنانه آ گفته:
      مدت عضویت: 4022 روز

      سلام الهام عزیز

      واقعا از کامنتت لذت بردم و تحسینت کردم که سعی کردی انقدر زیبا و بدون قضاوت به همه چیز نگاه کنی. ازت یاد گرفتم. ممنونم به خاطر کامنت زیبا و عمیقی که گذاشتی و انقدر بر من تاثیر گذاشت.

      در پناه خدا باشی همیشه و در مسیر هدایت او به سمت نیکی ها…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2772 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر پراز درس بود دیدگاهتون و ذهن نجواگرو قضاوتگرمن رو خاموش کرد..احساس کردم این پیام از طرف خداواسه ی منم بود…سپاس از این دیدگاه بی نظیرتون..باارزوی بهترینهابرای شما..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2472 روز

    سلام روز همگی به خیر و خوشی?

    اولین موضوعی که نظر منو جلب کرد این بود که شما خیلی خوب به نظرات دیگران توجه میکنید و ازشون استفاده میکنید.مثل همین مارکتی که راننده اوبر ادرسشو داد و همچنین بستنی فروشی که دومین راننده بهتون پیشنهاد کرد که حتما برید اونجا.

    و خیلی راحت اسمشو میزارید هدایت.

    هدایتی که ما تصورمون ازش این بود که حتما باید یک فرشته ای از جانب خدا بیاد و ما رو هدایت کنه،پس این نشدنیه و مخصوص معصومینه.انگار خدارو برای خودمون نمیدیدیم و فکر میکردیم فقط برای از ما بهترونه.خدایا چقدر ما تو بیراهه حرکت میکنیم.

    داشتم به این فکر میکردم که در طول روز چقدر پیش اومده که ماهم این پیشنهادات و از دیگران شنیدیم.چقدر بهشون توجه کردیم؟

    خیلی وقت ها همون لحظه فراموشش کردیم و رفتیم به همون مسیری که قصدشو داشتیم.ولی شما میرید و مسیر و میسپارید به خدا و از طریق این حرفهای ساده مقصدتون و مشخص میکنید.اگر اینها اسمش هدایته روزی چندین بار ما هدایت میشیم و پسش میزنیم؟(البته به شرط داشتن احساس خوب)

    تازه اگر یک مسئله ای پیش بیاد که از مقصداصلی مون دور بشیم کلی عصبانی هم میشیم که چرا اینطوری شد.

    و البته که خیلی برامون مهمه که کی داره بهمون یک پیشنهادی میده،از روی ظاهر کل زندگی طرف و قضاوت میکنیم و بعد میگیم خب حالا روی حرف این آدم میشه حساب کرد یا نه؟

    خیلی خوشم اومد از این کار شما و واقعا قابل تحسینه?

    مورد دیگه ای که یاد گرفتم اینه تمرین کنم به تحسین کردن دیگران با صدای بلند.خیلی وقت ها جلوی بلند تحسین کردن مقاومت دارم و توی دلم تحسین میکنم و این احساس سنگین شدن بهم میده.باید ابراز کنی تا از درون سبک بشی.فکر کنم راننده اوبر از RV تعریف کرد و واکنش شما برام سازنده بود،چون اون ادم احساس خوبی به شما داد شما هم تیپ خوبی براش در نظر گرفتین،پس در نتیجه با روی خوش خالی هم میتونیم به بیشتر شدن پولمون کمک کنیم.

    دقیقا مثل این بارها برای خود من پیش اومده،رفتم یه لباس فروشی یا سوپر مارکتی اون چیزی که مورد نیاز من بوده رو نداشتن ولی فقط به خاطر برخورد خوب فروشنده دلم خواسته یک چیزی ازشون خرید کنم.یعنی خودم دنبال این بودم که با خرید یک چیزی که حتی مورد نیازم نیست فقط برای اون آدم درآمد زایی کنم.

    بیرون مارکت یک قسمتی رو مخصوص کسانی که محصول کمتری دارند و به صورت سنتی کار میکنند درست کردن که اونها هم بتونن درآمد کسب کنن و نگفتن اینها دستفروشن و باعث میشن ظاهر بیرون این مارکت بد بشه.یعنی این فرصت و به همه دادن.به کسی که فقط چند تا مرغ داره هم به اندازه کسی که برای پخت شیرینی هاش تجهیزات داره یکسان نگاه کردن و محیط و در اختیارشون گذاشتن.

    وارد مارکت هم که میشی کلی محصولات عالی و چقدر تمیز و مرتب بود همه چیز.وای من عاشق اون قسمتی که ماکارونی بود شدم اونم به خاطر این ایده که غذا هارو تکی سرو کرده بودن و اماده فروش بود.خیلی خوشم اومد.

    یکی دیگه از حُسن های این مارکت اینه که جلوی چشم مشتری محصول و تهیه میکنند و این به مشتری اطمینان خاطر میده از نظر نظافت و سلامت مواد غذایی.

    البته تو ایران هم چندین جا مثل فست فود ها رو دیدم که به تازگی محوطه ای که توش غذا رو درست میکنن(آشپزخانه) رو باز گذاشتن و زمانی که وارد فست فود یا … میشی اولش بهت میگن میتونید برید نحوه پخت غذا و مواد مصرفی و پرسنل مارو در حال تهیه غذا ببینید و بعد انتخاب کنید که اینجا غذا میخورید یا نه؟

    به نظرم خیلی ایده خوبیه.

    و مهمترین قسمتش بحث نحوه برخورد فروشنده ها با پرسنل بود.به قول خانم شایسته انگار سر سفره مامانت نشستی.این هم منو به فکر برد که اگر همه ما در ارتباطمون با آدم های غریبه فکر کنیم که این ادم عزیزترین آدم زندگی منه،چطوری باهاش برخورد یا ازش پذیرایی میکنیم؟

    به نظرم نتیجه ش باعث میشه دنیا جای قشنگتری برای زندگی بشه.

    در کل نگاه مردم این کشور به هم خیلی محبت آمیزه و فقط به عنوان یک انسان بهت نگاه میکنن،کاری ندارن از کجا و کدوم کشوری.???

    از اونجایی که من در مورد طبیعت خیلی نوشتن برام راحت تره و تازه دارم تمرین میکنم که در مورد انسان ها و خلاقیت هاشون هم یاد بگیرم به زیبایی ها توجه کنم فعلا همینهارو تونستم دِلی بنویسم.وقتی فایل و دیدم گفتم خدایا من چی میتونم بنویسم و چیو باید ازش بکشم بیرون.گفتم به قول استاد بزار قدم اول و بردارم بقیه رو خدا میگه چیکار کنم.الان به خودم آفرین میگم،چون خودمو میشناسم و میدونم اگر چند وقت قبل بود چیز خاصی نمیتونستم توی این فایل پیدا کنم.

    بزارید یک ایده مرتبط با این ایام و بگم.یکی از دغدغه های اصلی این ایام نذری دادن و متاسفانه رفتار بعضی ها که بیشتر شبیه جنگیدنه.

    سمت ما یک حسینیه هست که عاشورا نذری میدن،ایده خیلی خوبی که اجرا کردن اینه که یکی دوروز قبل بین اهالی محل کارت غذا پخش میکنن و از صبح عاشورا همه مرتب میرن با کارت هاشون به یک اندازه غذای نذری میگرن و برای کسانی که ساکن این محل نیستن هم یک محوطه بزرگ باشگاه و در نظر گرفتن و برنامه ریزی کردن برای هرکسی که دوست داره میتونه بره ناهار و اونجا بخوره و البته با احترام و روی خوش و حتی برای کفش هاشون کیسه میدن که همه چیز تمیز باشه.یک در ورودی و یک در خروجی در نظر گرفتن.

    و همه چیز خوب پیش میره و هرسال هم تعداد تفرات بیشتر میشه.کلی فراوانی رو میبینی توی آشپزخونه این هیات.?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      زهرا ثروت آفرین گفته:
      مدت عضویت: 2031 روز

      آوای عزیزم

      چه قدر از ریز بینی و نکته بین بودنت لذت بردم

      اونجا که گفتی: در طول روز چقدر پیش اومده که ماهم این پیشنهادات و از دیگران شنیدیم.چقدر بهشون توجه کردیم؟

      واقعا به نکته خوبی اشاره کردی و منو به فکر فرو بردی

      ممنونم ازت بابت اینکه باعث شدی دقیق تر به اطرافم و هدایت هایی که میشم توجه کنم

      دوستت دارم

      خدا هست…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ليلا كيايی گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    به نام خدای ثروتمند و عاشق

    سلام و درود و رحمت خدا به استاد و مریم عزیزم

    خدایا شکرت برای دیدن اینهمه نعمت و ثروت .

    مریم جان مگه میشه که دست به قلم نشد و ننوشت!!!

    بابااااااا واقعا شما دارید با تهیه ی این فایلها کاری میکنید که شخصیت ما شخم زده بشه.

    تمام قسمتهاش همه نشانه ست برای من و همه ی دوستان .

    هنوز تو کانالتون اطلاع رسانی نشده و من صبح هنوز صبحانه ام را نخوردم و تو تختم هستم و اومدم تو سایت و دیدم فایل جدید گذاشته شده.

    به نظرتون این چه شور و عشقیه که ما رو می کشونه تو سایت؟!!?

    تمام قسمتهاش درسها و نکته های فراوانی داره.

    ۱- از همون ابتدا uber و راننده ی خوش برخوردش که چقدر اخلاق خوب تو شغلی که درش هستیم نقش به سزایی داره.و اون پنج دلاری هم کاملا حقش بود.

    ۲- North Market فروشگاهی که پر از نعمت و ثروت بود. همه مشغول حرفه ای بودند که عاشقش بودند.

    ۳- همه ی اون فروشنده ها که داشتند با عشق آشپزی می کردن و با عشق غذا درست می کردند و من یاد خودم میوفتم که با عشق دارم کارم رو انجام میدم.

    ۴- تکامل نکته ای که خیلیا برای اینکه عجول هستند و نمی خواهند اونو طی کنند و خودم به عینه در زندگی خودم دیدم.

    ۵- وقتی عاشق کارت باشی ، ثروت لاجرم وارد زندگی ات میشه به شرطی که باورهای مناسبی هم داشته باشیم و خودمان را لایق و ارزشمند بدانیم.

    ۶- این تکامله اصله و ما مرحله به مرحله اینو درک می کنیم. در همه ی زمینه ها فقط ثروت نیست ،تو روابط ،تو معنویت، تو تمام موضوعات زندگیمون باید اجازه بدهیم تا تکاملمون شکل بگیره و به خداوند اعتماد داشته باشیم.

    ۷- وقتی که عاشق کارت باشی و از اون کار لذت میبری ، ایده ها مرحله به مرحله بهت گفته میشه خودم به کارهای عروسک سازی مشغول هستم و من هر چه جلوتر میرم کیفیت کارهام داره بالاتر میره و همیشه این پیشرفت هست و هر یک از کارهام با کارهای قبلی ام خیلی فرق داره. و این رشد رو نشون میده.

    ۸- مریم جان دقیقا درسته که این نکته خیلی اهمیت داره ما از هدفهای کوچک کارمون رو شروع کنیم و خودمون رو تحسین کنیم تا نشونه ها و ایده ها به ما گفته بشه.

    ۹- اونجا بوی همه ی غذاها رو من حس می کردم عطر اون گلهای زیبایی رو که اون خانم با عشق بهشون نظم میداد رو من حس می کردم.

    ۱۰- نظم ، نظمی که در اونجا بود و همه جا از تمیزی برق می زد. این نظم رو ما هم در حرفه مون باید داشته باشیم مثل نظمی که در دکوراسیون منزلمون ایجاد میکنیم و خودمان از تمیزی و نظم خونه لذت میبریم، در کارمون هم باید نظم داشته باشیم و همین خود مشتری رو به سمت ما هدایت و جذب می کنه .

    ۱۱- سعی کنیم در حرفه ای که بهش مشغول هستیم بالاترین کیفیت را ارائه بدیم چه در زمینه ی اخلاق و چه در زمینه ی کارهای هنری و دست ساز. باید تو این زمینه دست و دلباز باشیم تا ثروت به سمتمون جاری بشه.

    ۱۲- اگر تو هر شغلی که هستیم به خداوند اعتماد داشته باشیم و بهش ایمان بیاوریم خداوند هم به این ایمانمان پاسخ خواهد داد. از همان جایی که هستیم باید شروع کنیم تا نتایج آشکار بشه. از همون امکانات حتی کوچکی که در اختیار داریم باید شروع کنیم.

    سپاسگزارم مریم عزیز که اصل رو به ما یادآوری کردید. اصلی که استاد گفته و این فایل کلی میشه ازش باورهای ثروت ساخت و برای خودش یه محصولیه که شما بدون چشم داشت در اختیار ما قرار دادید. من عاشقتم که اینقدر پرانرژی و دوست داشتنی هستی.

    عاشق اون جملاتی شدم که گفتی چیزی که من میبینم خیلی بالاتر از کسب و کار و بازار هست چیزی که من دارم میبینم عشقه بین اعضای تیمیه که تو هر غرفه دارند کار میکنند و دارند به جهان چیزی فراتر از شیرینی و غذا میدن دارن به جهان عشق و لذتی رو تقدیم می کنند که خودشون دارند میبرند چیزی که من میبینم خیلی فراتر از رابطه ی مشتری و فروشنده ست من احساس میکنم پای میز غذای مامانم نشستم احساس میکنم مهمون ویژه این آدم هستم ??

    خدایا شکرت ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 101 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3832 روز

      به نام خدای هدایتگر مطلق ..

      سلام بر لیلااا جاننن

      اخ اخ میدونی واقعا یکی از زیباترین زیباترین لحظه های زندگیم نوشتن واسه شماست؟؟

      خیلی گُلی … توی آخرین کامنت که برای من نوشتی خیلی بیشتر حست کردم و وقتی آخرش گفتی عاشقتم یک حس عمیق داشتم یک انرژی مضاعف تری دریافت کردم عاشق تر شدم واقعا .. ممنونم مممنونم

      اما اما اما دلیل این نوشته علاوه بر تحسین شما و تشکر جانانه از شما عزیز دلم .. اینه که یادِ یک چیزی افتادم که دوست دارم بهت بگم اونم اینه که

      وقتی کامنتت را خواندم و رسیدم به اینکه داری عروسک های خوشگل موشگل و نازنین خودت را میزنی .. یاد دوستی شجاع دل و تحسین برانگیز و جهانگرد افتادم

      نام نیکوش نازنین جان رضای هست .. راستش رفتم انی توی اینستاگرام تا ببینم اسمش همین بود ندیدمش! یعنی فکر میکنم الان وقتش نبود که من حداقل دوباره ببینمش.

      اوکی بذار از ایشون کمی بگم ..

      یک جهانگرد .. 30و اندی سال ..

      یک خانم شجاع دل ..

      مسلط به زبان …

      عکاس حرفه ای ..

      بسیار مهربون و . ..

      بی نهایت ویژگی های مثبت داره که همیشه تحسینش میکنم اما چیزی که میخوام روش زوم کنم اینه!

      اینه که اونم کسب و کارش را دقیقااا از هیچی شروع کرد حالا جالبه که بدونی که ایشونم عروسک میسازه ..

      یک کوشولو از داستان زندگیش را یادمه ..

      یک روزهایی توی دانشگاه دو تا عروسک میسازه .. و میذاره کنار .. تا اینکه یک روزی تولد دوستش میشه و این عروسک ها را بهشون هدیه میده .. خلاصه که دوستانش از دیدن این عروسک ها که خود نازی جان درست کرده کلیییی کیف میکنن و کلی تحسیـــــــــــــــــــن میکنن و اونو تشویق میکنند که تو میتونی و تجسم های خلاق و …

      این میشه که نازی جان جدی میگیره و خودش را باور میکنه و از هیچییی دقیقا شروع میکنه و یکم یکم میره جلو .. اول خود تهران میفروشه کارهاش را و بعد … تا آخرین باری که یادمه فکر کنم پارسال بود همین موقعاا که یادمه خودش میرفت ترکیه و کشورهای خارجی و یادمه که کارهاش را صادر کرد …

      خلاصه که نازنین واقعا تحسین برانگیز

      واقعا من فقط توی اینستا یادمه ایشونو ولی همون موقع یا همین الانم خیلی تحسینش میکنم ..

      گفتم واسه شما لیلا جانم هم بنویسم .. امیدوارم که دری را برات باز کرده باشه.

      تازه ایشون هم سفر میکنه هم عکاسی میکنه هم اون چیزی که دوست را داره خلق مکنه و پول خلق میکنه و کلی چیزهای دیگه

      تو هم میتونی .. و البته که تونستی

      لیلا جان بهت افتخار میکنم.

      دوست دارم

      الهی که همیشه لبت خندون باشه

      الهی که همیشه قلبت از عشق خداااا پر باشه

      اصلاااا هااا بخدا میبینمت قلبم پرواز میکنه دوست دارم بخندم فقط مثل الان خیلی شیرینی خیلی گلی خیلی ماهی خیلی دوست دارم …

      همیشه تحسین برانگیزی همیشه توی قلبمی

      همیشه همیشه همیشه.

      نگاهت خیلی تحسین برانگیز

      تحسین کردن هات

      نوشته هات

      قلمت ..

      واقعا تحسین برانگیز

      خداروشکر…

      به زودی میبینمت … ( چشمک .. )

      منمممم عاشقتممم .. مهربونِ خوش قلب.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ليلا كيايی گفته:
        مدت عضویت: 2900 روز

        به نام خداوند عاشق

        خدایی که عشق را به بندگانش بی قید و شرط و بی منت

        جاری می کنه.

        محمد عزیز سلام و درودی خالصانه و عاشقانه به تو دارم

        که اینقدر ماهی.

        خداروشکر میکنم برای وجود پاکت .

        از صمیم قلبم از تو سپاسگزارم و برای معرفی این دوست

        نازنین هم کمال تشکر رو ازت دارم.

        تو دستی از دستان بی نهایت خداوندی که تو این سایت

        داری به همه کمک می کنی.

        خداروشکر بابت استاد عزیزم و این سایت فوق العاده و

        تمام هم فرکانسی های عزیزم.

        محمدجان باز هم میگم

        باز هم برای دوست الهی ام

        می نویسم

        عاشقتم

        و برات بهترین بهترینها رو آرزومندم با اون چشمک خاص

        مثل خودت😃😉❤️❤️❤️🙏🏻🙏🏻🙏🏻

        خدایا شکرت

        خدایا شکرت

        خدایا شکرت

        🙏🏻🙏🏻🙏🏻

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: