https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/09/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-09-16 08:33:452024-08-29 12:00:16سفر به دور آمریکا | قسمت ۶۰
308نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
وقتشه که از تو غار تنهایی و تمرکز و خلوت با خدای خودم بیرون بیام و شروع کنم به حرف زدن با شما
با کسایی که دوسشون دارم و عاشقانه ازشون چیز یاد میگیرم
سلام میکنم به سایتی که همیشه در جواب حال خوب بهترین ایده و اولین ایده ی الهی برای من بوده و هست
خداوند رو شاکرم برای وجود این سایت زیبا که خواسته ی ادم های خوب در زندگیرو برام به واقعیت تبدیل کرده
چیزی که خدا از قبل برام آمادش کرده و فقط منتظر بوده من بخوام
خدایا شکرت میکنم
ی شکر بزرگ یه شکر بینهایت که دلم قلبم انقد باز شده به خاطر این درخواست جدیدم ، شکرت خدایا
خیلی بزرگی خیلی قشنگی بنده هایی که پیرو توان یا حتی ادمای دیگه زمانی که پیرو ندای درونشون حرکت میکنن خیلی قشنگن خدا خیلی
، من امروز علاوه بر چندتا سفر به دور امریکا هدایت شدم به کامنت سعیده عزیز و کلی کامنتش راهموتایید کرد و حالمو مجدد خوب کرد
وای که بچه ها وقتی آدم روی خودش کار میکنه و نا امید نمیشه چقد نتایج امید بخشه
چقدر اون روزی که فقط قلبت باز میشه از حال خوب رسیدن به راه حل و قرار گرفتن تو فرکانس و مدار نو و بالاتر حالت عالی میشه و چقد جهان اطرافت متفاوت عمل میکنه
بله
تو اون صدف دیروز نیستی
و جهانم اون جهان دیروز نخواهد بود
من چون عاشق رقصم مخصوصا رقص خیابانی وقتی رقص این پسرارو میبینم از شدت ذوق و شگفت زدگی از این سطح توانایی اشک تو چشام جمع میشه و وجودم میشه پر و پر و پر از سپاسگزاری ازین جهانی که خداوند بنا کرده
و باز هم خدارو سکر خدارو شکر خدارو شکر
ممنونم از مریم جان عزززیزو زیبام بخاطر این فایل های سفرنامه که مثل درو گوهر میمونن من واقعا بهشون افتخار میکنم که با صلح با درونشون باعث هدایت صدها هزار و میلیون ها نفر شدن با این فایل ها باعث تمرکز بر نکات مثبت و خوب کردن حالمون به راحتی شدن و تغییر مود و فرکانسمون خداوند رو سپاسگزارم برای این نعمت های واقعی و زیبا …
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که [در طعم و گوارایی و زیبایی] شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [از هر آلودگی] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرا
الهی که حال دلتون عالیِ عالیِ عالی باشه…
حقیقتش اینکه خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم،ولی احساسم منو دعوت کرد به نوشتن و من هم اطاعت کردم،تجربه بهم نشون داده هروقت از احساس قلبیم پیروی کردم،نتیجه ی خیلی خوبی برام داشته،الان ساعت ده ونیم،امروز هم با اینکه جمعه ست مجتمع های تجاری کیش طبق روتین روزهای هفته بازه،منم میتونم الان برم سرکار،ولی خودم نخواستم،ترجیح میدم اول خودمو با خدا هماهنگ کنم بعد اجازه بدم خدا جهانم رو برام هماهنگ کنه …
صبح که بیدار شدم دیدم احساسم خیلی خوب نیست،نشستم به افکار توی سرم نگاه کردم ببینم چه خبره،دیدم سرمنشا این اضطراب و ناخوبی،از دلتنگیه…بخش عظیمش هم دلتنگی بچه هاست که الان 11 روزه ازشون جدا شدم،خب دیدم آره طبیعی اینکه من دلتنگشون باشم اما آیا اینکه بزارم احساسم بد بشه بهم کمک میکنه؟یا مسیر رو برام سخت تر و طولانی تر میکنه؟
خب چیکار کنم احساسم رو بهتر کنم؟بشینم به این فکر کنم اگر من بچه هارو همراه خودم میاوردم آیا فرصت داشتم انقدر خوب روی کارم تمرکز کنم؟همزمان فایل گوش بدم و توی سایت کامنت بنویسم؟اگر بچه ها همرام بودن چقدر استرس و نگرانی و حجم کارم بیشترمیشد؟
پس همینکه الان کنارم نیستند به نفع منه که هرچه زودتر اوضاع رو استیبل کنم تا بتونند بیان پیشم.
مورد بعدی اینکه،برخلاف دفعه ی قبل که من فقط سه روز کیش بودم،300بار بهم زنگ زدن و انقدر گریه کردند که صداشون گرفته بود،الان به لطف الله بینهایت آرومند،روزی یکی دوبار فقط زنگ میزنند وخیلی هم خوشحالند.همین لطف الله،چقدر نعمته؟چقدر کمک کننده ست؟چقدر به آرامش من کمک میکنه؟چقدر به من اجازه میده روی مسائل کاریم تمرکز داشته باشم؟
بعد من همه ی این هارو بیخیال بشم،بزارم دلتنگی مادرانه،احساس من رو بد کنه و من رو از مسیر خارج کنه و گاری به من ببنده؟مطمئنم خیلی ها الان پشت سرم توی فک و فامیل گفتند عجب مادر سنگ دلیه،اما مهم نیست بقیه چی میگن!نتیجه!نتیجه مهمه!نتیجه خوشبختی بیشتر،آرامش بیشتر،ثروت و رفاه مالی بیشتره…
من نمیخواستم یک مادری باشم که بعدا بگم اگر من بچه نداشتم،اگر دست و بالم بسته نبود به فلان موفقیت میرسیدم،اینکه اگر من مسیر درست رو ادامه بدم به موفقیتی که میخوام میرسم که شکی درش نیست،اما حداقل نتیجه ی این مسیر اینکه من سرم بالاست،میگم من تلاشمو کردم،من جا نزدم،من هرکاری که لازم بود انجام دادم،من برای موفق نشدن،بهانه نیاوردم!
علاوه بر همه ی این ها،الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.
مورد بعدی که توی این قسمت زیبای سریال سفر به دور آمریکا بود و من چند بار نگاهش کردم،همون دقایق اول،فیلم برداری استاد شایسته و رابطه ی بینظیرشون با استاد عباسمنش بود.
استاد تو دوره ی عشق و مودت میگه من رابطه ای دارم که حتی تو کتاب های عاشقانه هم نظیرش پیدا نمیشه،خب پر واضحه که کلام استاد واقعا به حقه.
اون چند ثانیه ای که استاد شایسته از محوطه ی بیرون رستوران فیلم گرفت و بعدش اومد روی میز غذا و استاد عباسمنش،خیلی آروم و با آرامش،من باز دوباره مضطرب شدم،چرا؟چون منتظر بودم استاد الان قاطی کنه یک چیزی بگه،که ول کن دیگه،تاکی معطل فیلم گرفتن شما باشم؟یا وقتی بهشون گفتن امتحانش کن،اون چشمی که استاد گفت رو من واقعا با ذهن متعجب نگاه میکردم!!!
انگار برای ذهن من اصلا این همه آرامش و صلح و عشق طبیعی نبود!!!اصلا طبیعی نیست دو نفر انقدر باهم هماهنگ باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند!!!
درصورتیکه استاد میگه طبیعیش اینکه ما ثروتمند،عاشق،خوشبخت،با رابطه ی عاطفی فوق العاده،صحیح و سلامت زندگی کنیم،طبیعیش اینه…هرچیزی غیرازین غیر طبیعیه….
اما توی این سی و یک سال سن من،من انقدر غیر طبیعی زندگی کردم وآدم های دور وبرم به صورت پیش فرض غیر طبیعی بودند که ذهن من بعد دو سال و نیم شاگردی استاد،بعد این همه کار کردن روی قوانین ،بعد این همه باورسازی و کنترل ذهن،باز وقتی میاد همچین صحنه ای رو میبینه اولین چیزی که میگه اینکه :عه!چرا استاد انقدر آرومه؟چرا عصبی نشد؟چرا نگفت ول کن دیگه!چرا وقتی خانم شایسته بهشون گفتند امتحان کن با عشق لبخند زدند و گفتن چشم؟
چرا نداره سعیده،طبیعیش اینه،اصل اینه،درستش اینه،نه هرچیزی که تا الان دیدی یا شنیدی …
وقتی هنوز انقدر همه چیز برای ذهنت عجیب غریبه،چطور انتظار داری که خودت تجربه ش کنی؟
تا ذهنت باور نکنه،میتونه همچین رابطه ای وجود داشته باشه،راه رسیدن بهش رو نمیتونه پیدا کنه!
پس ببین و باور کن و لذت ببر و تحسین کن و بدون طبیعیش اینکه آدم ها عاشق،خوشبخت و در صلح زندگی کنند و از حضور در کنارهم لذت ببرند،هرچیزی غیر از این اگر توی زندگیت هست غیر طبیعیه.
ازونجا که خداوند نورِ آسمون ها و زمینه و منبع عشق و آرامش و ثروته،پس اگر جایی به نتیجه ی دلخواه نرسیدی،این تویی که رفتی توی سایه!!!مشکل از نور نیست…مشکل افکار و باورهای توعه که نمیزاره نور الله وارد بشه….
پس جهاد اکبرت رو برای تغییرذهن و باورهات بپا کن.
دنیا خیلی کوتاه تر ازونیکه بخوای در حسرت چیزی زمان رو سپری کنی،از دست دادن زمان،بهایی که با هیچ چیز قابل جبران نیست.امیدوارم وقت مرگت اگر ازت پرسیدن چه خبر،جوابت این نباشه که من مستضعف بودم.همین.
یک مورد هم از ثروت و نعمت و فراوانی جزیره ی توحیدی کیش بنویسم و بعدش آماده شم برم،دیشب یک آقایی اومد وارد فروشگاه شد،هم سن و سال من،لباس آراسته ولی کاملا ساده شاید ظاهرش شبیه بقیه بود اما فرکانسش مشخص بود این انسان ثروتمندیه،من دیگه دارم یاد میگیرم کیا واقعا ثروتمندن و کیا دارند اداشو درمیارن…
تموم ثروتمند های واقعی انسان های به شدت با شخصیت،آروم،مهربون،ساده و بی شیله پیله ند،روابط عمومی بالایی دارند،اصلا غرور ندارند و به دنبال شوآف نیستند،خلاف هرچیزی که تا الان شنیدم.
ایشون اومدن برای خانواده شون خرید کنند،و در عرض نیم ساعت چیزی حدود بیست میلیون خرید کردن رفتن،خرید های ساده ولی درست،بدون چک و چونه،خیلی راحت هم توضیحات مارو باور میکردن،فکر نمیکردن کسی داره گولشون میزنه یا میخواد بزور چیزی رو بهشون قالب کنه.
این تجربه یک بار دیگه برای من ثروتمند بودن رو بینهایت خدا پسندانه و معنوی جلوه داد.همچنین معیار سن برای خلق ثروت با توجه به اینکه با من توی یک رنج سنی بودند کاملا برام رد شد.
ثروت و آزادی مالی پر از فایده و سوده و نمیتونه هیچ چیزی غیر ازین باشه
شما وقتی ثروتمندی،آرامش داری.
وقتی ثروتمندی،از بهترین برند ها خرید میکنی و با این کار به گسترش جهان کمک میکنی.
وقتی ثروتمندی،برای عزیزانت بهترین هدیه هارو میخری
وقتی ثروتمندی،شخصیتت رو برای چک و چونه زدن و تخفیف گرفتن پایین نمیاری
وقتی ثروتمندی،از هرمحصولی بهترینش رو استفاده میکنی درنتیجه در مدار سلامتی هستی.
وقتی ثروتمندی،حالت خوبه،با جهان در صلحی و طبق قانون احساس خوب= اتفاقات خوب،فقط تجربه های عالی وارد زندگیت میشه.
وقتی ثروتمندی،راحت میخری،راحت میبخشی،راحت میگذری و به قدرت بخشندگی خداوند نزدیک و نزدیکتر میشی.
اینکه استاد میگه:تنها یک راه وجود داره که به خدا برسی،اونم ثروت مند شدنه،والسلام
خداروصدهزار مرتبه شکر یک فایل 11 دقیقه ای 24 ساعت امروز من رو با انرژی منبع هماهنگ کرد،نتنها خود فایل،که متن انتخابی فایل هم شگفت انگیز بود:
یاد گرفتم که قدم اولو بردارم و نترسم و جسور باشم که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و جهان منتظر همین یه قدمه و بقیه شو برحسب تمرکزات من و کانون توجه ام خودش انجام میده کارشو….و خداوند هدایشو فوران میکنه به سمتم اونوقت. استادعزیزم راست میگن که:
این انگیزه ها، این زیبایی ها، این عشق ها که به همدیگه نثار میکنیم، این اموزه های فوق العاده ی استادم واسه زندگی بهتر، این فراوانی ها، این همه اگاهی های دوستانم، سنگ رو اب میکنه و تبدیل به الماس میکنه، چه برسه به باورهای محدود کننده ی ماهایی که تلاشامون هر روز برای بهتر شدنه.
استاد عباسمنش عزیزم،استاد شایسته ی عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم،شما دستان قدرتمند الله روی زمین هستید وبیشترین کمک رو به گسترش نور توحید و عشق و ثروت و سلامتی میکنید.دوستون دارم بینهایت…
به قول الهه جان: این مسیر رو ادامه میدیم با اراده ی پولادین و قدم های استوارتر….
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
دیگه حرفهای بیهوده حرفهای چرت و پرت .حرف مفت گفته نمیشه..
بقول حمید عزیز همه چیز توحیده.!
یه صحبتی تو این فایل.دروازه ایی از رحمت خداوند بروم باز کرد..
اون صحبتی که در مورد بچه هاتون گفته بودین !چقدر خداوند مهربانه.
،(الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.).
سعیده جان.یادمه اوایلی که من عضو این بهشت شدم.خداوند همون موقع خاستمو تو خواب برام مهر زد..خیلی واضح و روشن.
ولی احساس کردم هنوز تو مدارش نیستم.و چه خوب نبودم.میدونی چرا؟
چون اون موقع من آمادگی نداشتم هنوز خیلی کار داشتم روی شخصیتم کار کنم!
اگه اون شخصیت قلبم بود.یه نتیجه ایی مثل همون 99/9درصد مردم داشتم.
و خداوند درونمو هر روز داره پاکتر و قوی تر میکنه.اینقدر درونم بزرگ شده.زبانم قاصره از اینهمه نتیجه شخصیت درونی..
.
سعیده جان این صحبت شما..از دیدگاه خدا نتیجه اتفاق افتاده تو مدارش قرار میگیرم.
خیلی من آمادگی این صحبت رو داشتم.
یه صحبت زیبایی استاد کردن گفتن.خداوند با هرکسی یجوری صحبت میکنه جوری که اون شخص اون الهام رو با تمام وجودش درک میکنه..
میخام تو همین کامنت از خداوندم سپاسگزار باشم…که بهم کمک کرد تا من بندش باشم و من همیشه سعادتمند و خوشبخت باشم!
و در نهایت سعیده جان!سپاسگزار شما هستم.بابت اینکه قدمهاتو با فرکانس توحیدی برامون مینویسید..تا ما بیشتر در اینراه ثابت قدم و استوار باشیم..
چون همه چیز باور باوری که میتونه درونتو پیدا کنه.خودشناسیتو قوی تر کنه..
چند روز وارد مدار جدید شدم درهایی از اگاهیها هر روز بیشتر داره وارد زندگیم میشود…چقدر این آرامش چقدر احساس خوب..میتونه چه درهایی رو برومون باز کنه!
انشالله که همیشه در اینراه استوار باشیم.و برای شما دوست عزیزم آرزوی عاقبت بخیری میکنم.و انشالله خداوند در زمان مناسب و مکان مناسب،با فرزندانت هم مدار کند!
همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند.
فاطمه ی نازنینم سلام
صدای من رو میشنوی از محیا مال کیش،فروشگاه یک خانوم ثروتمندِ بی نهایت مهربون و خوش قلب،نشستم روی صندلی،زیر باد کولر قربه الی الله
ازت ممنونم که برام نوشتی،نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید،و با عشق دارم برات مینویسم.
اول یک چیزی رو بگم،تموم کامنت هایی که برام نوشتی رو با عشق خوندم و بارها روی عکس پروفایلت زوم کردم واز زیبایی های خودت و مناظر لذت بردم،اما فاطمه باور کن من واقعا نمیتونم با دستام بنویسم ،باید قلبم باز بشه برای نوشتن،مثل همین الان،وگرنه حتی یک جمله هم نمیاد توی ذهنم.
ذهن…ذهن…ذهن…
ذهنی که این همه شرایط کن فیکون شده رو نمیبینه و فقط میخواد تمرکز کنه روی نداشته هام،خب؟پس کو خونه ت؟پس کو ماشینت؟کو رابطهی عاطفیت؟کو بچه هات ؟
بهش میگم آخه لعنتی ،این شرایطی که من دارم توش کار میکنم چطور میتونی با اورژانس کودکان مقایسه کنی و خوبی هاش رو نبینی ؟چطور میتونی این مدیر عامل توحیدی رو ببینی و بگی خب که چی؟چطور ممکنه این آسونی هارو ببینی و حرف مفت تحویلم بدی ؟
امروز مدیرعاملم گفت میخوام برات لباس فرم بگیرم که لوگوی شرکت یک جاش چاپ بشه،ولی میخوام هرجور که خودت راحتی،هر رنگی که خودت راحتی ،خودت انتخابش کنی!نگران قیمتش هم نباش،ما پرداخت میکنیم.
بعد گفت چون شما توی بازاری ،و پشت دخل فروشگاه ها هستی کنار فروشنده ها ،میخوام از روی لباست اولا همه بفهمن شما مدیر فروش مایی،هم حواسشون به رفتارشون باشه،وقتی لباس فرم داری یک مرزی بین شما و فروشنده و مشتری هست !
این همه احساس امنیت،این همه آرامش محل کار رو ،من کجای دنیا میتونستم پیدا کنم فاطمه ؟
ولی باز ذهنم میخواد کار خودش رو بکنه،انگار مثلا زور خدا تا اینجا بود تموم شد،انگار منو آورد اینجا ولم کرد گفت ازینجا به بعد با خودت …
قانون رهایی ،قانون توکل ،قانون ایمان ،قانون خداسپاری،قانون علی بی غم بودن ،قانون استمرار
قانون ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن رمز موفقیته.
این ایمان یوسف بود که باعث شد در ها باز بشه براش
این ایمان موسی بود که باعث شد دریا باز بشه براش
این ایمان مریم بود که نوزاد رو به حرف آورد
این ایمان ابراهیم بود که آتیش رو گلستان کرد
حالا که ما به این درک رسیدیم که خدا یک انرژیه،و همه چیزه و تموم این عالم خداست،حتی من ،حتی شما و هر ذره و مولکول و اتم …
پس نباید برامون عجیب غریب باشه چطور آتیش گلستان شده،خب اون خودشه ،هم آتیش خودشه و هم گلستان
اوکی ،پس من سعیده چرا نمیتونم ذهنم رو توی کنترل نگه دارم و همه ش درگیر نگرانی ها میشم؟
خونه خودشه،ماشین خودشه،رابطه خودشه،بچه خودشه،پول و ثروت خودشه …
برای همین میگه ادعونی استجب لکم،مثل اینکه شما یک بابای ثروتمند داری،هرچی بخوای داره و بهت میده،میدونی وقتی درخواست میکنی و بهت میگه میدم،حرف مفت نزده ،جیبش پره ،داره،وضعش خوبه ،نتنها وقتی درخواست میکنی حتما بهت میده که بهتر و بیشترش رو میده.
ولی نگاه انسان گونه ی ما به خدا باعث میشه ما نگران بشیم و بیفتیم به چطور؟چه جوری ؟از کجا ؟
از کجایی وجود نداره،خودشه ،اون چیزی که میخوای خودِ خداست نه چیزی بیرون از خدا که راه ورود بخواد !
مگه واسه چشم و گوش و قلبت گفتی از کجا؟
اصلا قابل مقایسه هست نعمت های دنیا با حتی یک عضو از بدن ما که مثل ساعت داره کار میکنه ؟
خدایی که این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته،لنگ یک خونه و ماشین برای منه؟
اینارو برای خودم مینویسم فاطمه جان
ازت ممنونم که برام نوشتی و قلبم برای نوشتن از قانون باز کردی.
ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون رو میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم .
دنیا دنیا نعمتِ الله زندگیم رو احاطه کرده،اما باز یک وقتایی توی کنترل ذهن کم میارم،نمیتونم مثبت بمونم ،ولی میگم اوکی سعیده حتی اگر نمیتونی مثبت بمونی،به منفی توجه نکن،بهش فکر نکن،تمرکزت رو بردار
دارم تموم تلاشم رو میکنم و میدونی بزودی پاداش ها از همه طرف میرسه …
دقیقا برای منم همین نجواها میاد و منو دچار تقلاهای بیهوده میندازه..
یه لحظه بهم میگه..خب حالا چه اتفاقی برای زندگیت افتاده ..مدام داره منو از راه درست ،دور میکنه.
سعیده جان!چی بگم از هدایتهای خداوند دوستدارم مدام بنویسم.امروز صبح بلند گفت..تو داری وارد این خاسته میشه.چون یجورایی مهاجرتم..هست..به یه شهر دیگه.با صدای بلند یبار دیگه برام یاداوری کرد.
که یه لحظه فکر کردم صدای داداشم بود.
وای خدا چقدر ما در حال هدایتیم …سراسر وجودم پر از اشکه..
سعیده جان امروز عصر یه چایی دم کشیده با طعم هل درست کردم با نون کیکی که خودم درست کرده بودم.دعوت شدم..به شبکه جیم نیچر…چگونه کیهان کار میکند..
هیچ وقت به این شکلی دقیق ندیده بودمش..
چقدر ما انسانها ناسپاس هستیم..در مورد سیاه چاله ها داشت،صحبت میکرد..توی سایت بزنی کلیپاش باز میشه…
همون موضوع بینگ بنگ..خیلی جالبه..
میدونی خداوند چی بهم گفت همون لحظه..
چون دانشمندان میگفتن..هنوز به مفهموم درستی از سیاه چاله ها نرسیدیم..
یچیزی درونم بهم گفت!چیزی که اعمال و رفتار ما رو ضبط و صوت میکند..
دقیقا این سیاه چاله وسط هر کهکشانی وجود داره..
که کل کیهان با سیاه چاله ها هست..خیلی برام جالب بود..
دقیقا نوری که تایید کننده ماها هست..که توی چشمانم میبینم دقیقا شبیه سیاه چاله هست..
وای مبهوت میشم…از موقعه ایی که وارد این موضوع درک خداوند رسیدم..به چه چیزهایی دارم هدایت میشم..
این مستند..خداوند بهم نشون داد.چقدر من بزرگم.
داری با قانون زندگیتو میسازی بازم نگرانی؟
بازم داری شرک میورزی؟
بازم داری با عقلت خودت دو دو تا چهار تا میکنی؟
خیلی خیلی خودمو کوچیک دیدم..
هر روز دعام اینه خدایا میخام بیشتر بشناسمت.!
دیشب خاهرم یه لحظه منو کشوند بهم گفت..افسردگی نگرفتی که هیج جا نمیری.؟
خندم گرفته بود..
گفتم نه میرم.ولی جایی که دلم نمیخاد نمیرم!
گفت اها!….هر روز که میشه..این خودشناسی خداشناسی دقیقتر میشه..اصلا انگار اینجا نیستم.
سعیده خیلی دارم روی خودم تمرکز میکنم.دیگه بیشتر تو احساس آرامش بمونم!
پیامت خیلی بدلم نشست.من منتظر این صحبتها از خداوند بودم.تا بیشتر و متاهدترم کنه.که بزارم خودش بقیه کارا رو انجام بده!
دیگه نگرانیها راجع به خاسته هام کمتر بشه!
چون ذهنم خیلی داره هرج و مرج راه میندازه..
ولی اینقدر صداش دوره که من میدونم، یچیز پیش افتاده هست.نباید بهش توجه کنم.
همون چیزی که گفتین.راجع به نکات مثبت…و نکات منفی خیلی بهش فکر نکن..
سعیده جان منم دوستتدارم.خیلی زیاد..
میدونی این پیامهایی که واسه همدیگه میفرستیم چقدر میتونه ‘استوارترمون کنه تو اینراه..
چون ذهن میدونه نقطعه ضعفتو همونجا وارد میشه..
ولی اینقدر روح بزرگه.اینقدر خدا بزرگه و میدونه،پیوستن ما به این سایت ..هدایت خودش بوده..ما فقط یه کوچولو درکش کردیم و بقیه کارا رو خودش انجام داده..
پس خداوند توی قران هم گفته..که تو تحت نظر ما هستی ..ما بهت کمک میکنیم…
شب خداوند روح القدوس رو برام مهر زد..
همه اینراهی که من هدایت شدم.همه خوابهای صادقانه..نشانه های ترس از قیامت همه اینها رو لطف خداوند میبینم..
اگه این نشانه ها نبود من با ذهن کوته فکرم در تاریکی مطلق جهنم خودم میموندم..
بی نهایت دوستتدارم .بازم سپاسگزارتونم بابت تک به تک کامنتایی که میگذاری..
یه روز آرزوم بود دوستانی داشته باشم.که پیشرفت کنم.امروز به لطف خداوند شامل حالم شده..و من سپاسگزار خداوندم هستم که هر روز داره درونمو بیشتر بخودش پیوند میده..
به امید روزهای خوب و نتایج عالی..بیام برات بنویسم.
اینکه خودت یه جایی ولی بچهات یه جای دیگه خیلی توحید میخوادها
خیلی تحسینت میکنم عزیزم
ما یبار داشتیم یکی از بچهارو میبردیم دکتر شوهرم گفت اون یکی رو بزاریم طبقه پایین خونه مادرم من در همین حد هم نمیتونستم قبول کنم که مثلا یه ساعت بچم ازم جدا باشه یهو یه چیزی تو قلبم گفت اینکارت شرکه ها مگه خدا مواظب بچت نیست مگه توکاره ای هستی اخه؟
یهو گفتم به شوهرم ببر بذارش پایین بعد به این کارم به عنوان یه تمرین کوچیک برای توحید نگاه کردم بعد که من خالی شدم از وابستگی شوهرم گفت نمیخواد بزار ببریمش بیاد بیرون هوا بخوره
این اتفاق برای من نمونه ی کوچیکی بود از اینکه وابستگی همون شرکه وابستگی یعنی نرسیدن یعنی تقلا کردن و به در بسته خورن
راستش منم دلم یه خونه ی بزرگتر میخواد همش تو دلم میگم خدایا کی میدی پس ولی شرک دارم چون از اون ور ذهنم میگه شوهرت باید بخره ولی دلم میگه اونی که تو قران گفته سرپرست منه اربابمه رب جهانیانیه الله یکتاس اونه که همه چیز میشه همه کس را اخه شوهر چی کارس
بعد هر روز واسه خونه ای که دارم که طبق ارزومه ومیخوامش شکر گذاری میکنم چون میدونم تو بهترین مکان و همونجوری که مبخوام با همون شرایطه چون خدا اونو به من داده و من باور کردم به زودی میرم توش میشینم
ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون رو میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم.
چقدر این قسمت کامنتت نور قلبم رو روشن کرد.
الهی بیای و همش خبرای خوب بدی تا ایمان همه مون افزون بشه
سعیده جان عزیزم چقدر قشنگی و چقدر قشنگ تر به قانون عمل کردی و میکنی
چقدر موحدانه
چقدر تبر میزنی به بت ها و افکار و نگاه های سمی آدمها جامعه و مخصوصا فامیلها…
من شک ندارم الان چقدر راجب شما توی فامیل قضاوتها و حرفها گفته میشه اما طبق قانون خداوند به خودشون برمیگرده این فرکانس ها پس تا میتوانند لذت ببرند و قضاوت کنید(لبخند ی عمیق)
چقدر تحسینت میکنم سعیده فارغ از نگاه بیمارگونه و احساساتی جامعه و آدمها حرکت کردی و گفتی بچه های من هم خدایی دارن و این یعنی عزت نفس بینهایت
چقدر توی تک تک نوشتنهات عمل کردنهات همه و همه توحید و عزت نفس عمیقی هست و چقدر رشد کرده سعیده جان عزیزم
چقدر من دارم بیشتر میفهمم
بیشتر درک میکنم
واقعا به خودم میگم عاطفه ببین سعیده با داشتن دوتا فرزند و مسولیت این بچه ها و چالشهای دیگه واقعا جهاد اکبر کرده هااااااا فراتر از اکبر…
من با تک تک سلولهام میفهممت سعیده جانم من هرجمله ای کلمه ای ک مینویسی رو میبلعم میفهمم درک میکنم توی وجودم رخنه میکنه و با تمام وجودم میگم آفرین میگم درود الله اکبر به تو و برکت برای تو ک داری جهاد میکنی با داشتن دو فرزند نازنین…
سعیده جان عزیزم چقدر لذت میبرم چقدر قند توی دلم آب میشه که حرف هیچ احدی برایت مهم نیست چقدر عاشقانه من عشق میورزم به این جهادت به این هجرتت و این عزت نفست آنچنان تحسین میکنم سعیده جان که در وجودم خودم هم بینهایت رخنه پیدا کند…
خیلی دوستت دارم سعیده جان زیبا موفق الگو وثروتمند
خیلی درخشانی دختر
خیلی الهام بخشی برایم
خیلی دارم یاد میگیرم و درک میکنم قانون رو با شما سعیده جانم
خیلی سپاسگزارم
خسته میشم اما ناامید نه چون جسم ما خسته میشه کم میاره ولی اون روح سبقت میگیره و چون بنده ی مومن الله هستیم خودش فرشتگان و سپاس الهی رو میفرسته برامون…
دوستت دارم سعیده جان عزیزم ازت یادگرفتم ک بنویسم و رد پا به جا بگذارم و این رشد مدار و فرکانس رو حس کنم ببینم و قدرت بگیرم برای رسیدن به توحید بینهایت و عشق رب عزیزم
بینهایت سپاسگزارم
بینهایت تحسین میکنم ک انقد عزت نفس داری تنها خودت و خودت مهم هستی…
ای کاش این آگاهی ها هم مادران ما داشتن ک دچار تضادها نمیشدن و خیلی بهتر زندگی میکردن اما به هرحال توکل بر خدا و پناه بر خدا و ادامه با خدا…
سعیده جانم خیلیی دوستت دارم برایت آرزوی بهترین ها را دارم
با جان و دلم تحسینت میکنم با جان و دلم تمام ادامه دادن ها و نتایجت را تحسین میکنم
میدانی سعیده امروز یک فایل گوش میدادم که میگفت وقتی تو عاشق خدا باشی همه جهان عاشق تو میشود
یک لحظه تو به یادم آمدی گفتم دقیق هست مثلی سعیده نازنین بیبیبین چطور خدا تمام بچه های سایت را عاشقش کرده
چون عشق خدا شده سعیده میدانی چقدر خدا زیباست
خدا خیلییی خداست
خیلیییی زیبا حواسش به ما هست
میدانی خداوند سراسر قلب هست
خداوند عشق هست
میدانی خداوند هر لحظه مشتاق ما هست
وقتی ما لذت میبریم عشق میکند میگه بیبیین جبریل به بنده من چقدررر خوش میگذر اخ جان میگیرم وقتی از ته دل میخندد وقتی اینگونه شاد هست و به خواسته هایش میرسد و دنیا را به زیبایی تجربه میکند
خدا رفیق هست
خدا عشق هست
من فدات بشم خدااااااا جانم
سعیده عزیزم خداوند چی زیبا هدایتم کرد
میدانی امروز دوره احساس لیاقت جلسه شانزدهم چهار ساعت نوشتم گوش دادم کمنت نوشتم نجوا ها میاید که فکر میکنی اینا جواب میدهد از این ها چی لذتی میبری خودت بازی میدهی فکر میکنی اینا برایت لذت و نان و آب میشود
تمام روز در خانه هستی کجاست وظیفه کجاست کار مناسب
کجاست سفر
کجاست ؟
من ادامه دادم نوشتم نوشتم دیدم این نجوا هست
شکرگذاری کردم برای تمام نعمت های که دارم دیدم احساسم خوب نمیشود خوب آمدم از خدا هدایت خواستم خیلییی زیبا هدایتم کرد به کمنت خودت
و هنوز فقط چند خط اول کامنتت را خواندم و شارژ شدم و چقدررر زیبا نجوا ها را کنترول کردی
از یکی شنیده بودم که گفت با همین نجوا ها هست که بازی این جهان قشنگ شده هست
ای شیطان جان سپاسگذارت هستم که هر وقت هر حرفی میزنی سبب میشود من بیشتر سمت خدا بدوم و بیشتر خدایم را محکم در آغوش بیگیرم تا تو پدر سوخته ازم دور شوی و ساکت شوی
سعیده جان سلام، الان دقیقا ساعت 4/50 دقیقه صبح هست و من قبل از ساعت 4 بیدار شدم، توی رختخواب خیلی تلاش کردم که دوباره بخوابم ولی توی سرم افکار مختلف رژه میرفتن و نمیتونستم بخوابم، حسم خوب نبود، نجواهای شیطان هر لحضه بیشتر میشدن، عرق سرد بر پیشونیم نشست، هر چقدر تلاش کردم کنترل ذهن انجام بدم نشد، گفتم دیگه فایده ای نداره، خواب از چشمم پرید بزار بلند شم و از اتاق خواب بیام داخل سالن و روی مبل ولو شم. گوشیم رو از شارژ در آوردم و گرفتم دستم ولی هنوز بازش نکردم و چشمام بسته بودن، توی ذهنم نیت کردم که خدایا الان میرم تو سایت و نشانه امروزم رو میبینم و از تو میخوام که منو به یک نشانه ای هدایت کنی که نیاز الانم هست و حالم رو خوب کنه، به سمت نشانم هدایت شدم و این قسمت سفرنامه اومد، توقع این رو نداشتم، توی ذهنم اومدم خدا رو قضاوت کردم و گفتم نکنه خدا هم نیازم رو نمیدونه؟! نجواها اومد که ولش کن ، الان نصف شبی سفرنامه به چه دردت میخوره، نبین و چشماتو ببند بلکه خوابت ببره و حالت بیاد سر جاش! با خودم داشتم کلنجار میرفتم که ببینمش یا نه؟ گفتم مگر استاد اینقدر از توکل و اعتماد به رب حرف نمیزنه، مگر تو عاشق الخیر فی ما وقع نبودی؟ ببینش حتما یک خیری توش هست.
فایل رو باز کردم و همش ذهنم داشت تکرار میکرد که این فایل مناسب حال الان تو نیست!
با هر زور و زحمتی بود این فایل رو تا آخرش دیدم و هی با خودم میگفتم پس چرا تموم نمیشه؟!
همش منتظر بودم که توی فایل یک اتفاق جدید بیوفته که جواب خواسته من باشه، منتظر بودم که استاد یک حرفی بزنه و بر خلاف تصور من فایل تمام شد و من موندم و بهت اینکه پس چی شد؟! خدایا این چه جوابی بود که به من دادی؟! این چه نشانه ای بود؟!
گفتم شاید توی کامنتها چیزی هست که باید میدیدم و میخوندمش، دو سه تا کامنت اول رو خوندم و دیدم نه! چیزی که به دردم بخوره نیست.
(سعیده جان الان صدای اذان صبح داره از پنجره میاد و چه لذتی داره نوای الاه اکبر) میخواستم گوشی رو بزارم کنار یهو یه حسی بهم گفت نه، یه چک بکن و کامنتها رو به ترتیب امتیاز ببین نه تاریخ، زدم روش و اولین کامنت با امتیاز 136 اومد بالا، کامنت سعیده جانم بود که شش ماه قبل نوشته بود، در جزیره توحیدی و زیبای کیش و نمیدونی چه حس خوبی در همون لحضه به من دست داد؟! چشمام رو بستم و گفتم خدایا شکرت، ببخشید خدا جان که بازم قضاوتت کردم( الان اشکم سرازیر شد ، اشک شوق و شرمندگی با هم قاطی شده)
تو برام پلن ریخته بودی که منو به کامنت سعیده عزیز برسونی و حالم رو خوب کنی ولی من باز هم نفهمیدم و عجله کردم، خدایا ببخشید که ما انسانها اینقدر عجول و فراموشکاریم، ببخشید که یادمون میره تو حکمت بی انتهای ازلی و ابدی هستی و هیچ چیزی از دید دور نمیمونه و تو به همه اجزای عالم اشراف داری، ببخشششششید.
شروع کردم به خوندن و اینجا بگم که اون موقع که تو خواب و بیداری بودم و هنوز چشمام رو باز نکرده بودم با خودم فکر کردم که برم و فایل شعر پروین در مورد مادر موسی رو گوش بدم، چونکه خیلی دوسش دارم و باهاش حالم خوب میشه و توکل کردن رو به یادم میاره و مفهوم الخیر فی ماوقع رو بهم یادآوری میکنه و لا خوف علیهم ولا یحزنون میشه برام.
همینطور که داشتم از خوندن کامنتت کیف میکردم (مثل همیشه) یهو رسیدم به شعر پروین و این بیت که:
پرده شک را بر انداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
اشکم سرازیر شد ، شرمنده خداوند شدم، نشستم زمین و سجده شکر کردم برای این هدایت الهی با این دقت بینظیرش که فقط خودش میتونه پلنها رو با این دقت و صحت بغل هم بچینه!
آره سعیده جان الان حالم کاملا خوب خوب هست و خیلی زیاد شاکر خداوندم برای این هدایتهای امروز و مطمئن هستم که این هدایتها تا شب ادامه خواهند داشت و یک روز بینظیری رو پیش رو خواهیم داشت.
حالا بهت بگم که من حدودا یک ماه هست که از همون طرق مختلفی که استادهمیشه میگن که افراد چجوری با سایت آشنا میشن، به همون شکل و خیلی هدایتی از طریق کامنت یکی از دوستان که من کامنتهاشون رو دنبال میکنم و برام ایمیلش میاد رسیدم به یکی از کامنتهای توحیدی شما و وقتی که کامنتتون رو میخوندم میدیدم که جنس نوشته هات با خیلیا فرق میکنه و یک نوری متساعد میشه از کلمات و جملاتت! بقدری لذت بردم که رفتم و ساعتها کلی از نوشته هات رو نخوندم، به قول خودت زندگیشون کردم.
هر چه بیشتر میخوندم بیشتر به تفاوت فرنکاس نوشته هات پی میبردم و بیشتر عاشق نوشته هات میشدم.
تفریح هر روز من شده خوندن کامنت بچه ها، سعیده، حمید رضا، سارا، و همه بچه هایی که توی بخش کامنت ها فعالن، متآسفانه خودم در این مورد خیلی فعال نیستم و کامنت معمولا نمیزارم.
سعیده جان الان سر صحبتم باز شده و دلم میخواد بنویسم برات.
خدا میدونه چقدر برای موفقیتهای تو خوشحالم و خدا رو روزی هزاران بار شکر گزارم که تو و نیلا و نیکای زیبا و دوست داشتنی در کنار هم و باعشق زندگی میکنید، هر روز به واسطه پیشرفتهای تو و بقیه بچه ها مهر تاییدی بر قوانین بدون تغییر الهی میخوره و انگیزه میشه برای بقیه که با جهاد اکبر به سمت خواسته هاشون حرکت کنند.
سعیده جانم، الان کاملا خوبم و حالم برگشت سر جاش، همونجایی که باید باشه.
بهترینها رو برات آرزو میکنم و امیدوارم همواره در کنف حمایت خداوند باشی.
با دیدن یک فایل 11 دقیقه ای همچین مطالب ارزشمندی از ذهن شما تراوش میکنه واقعا قابل تحسین هست و نشان از آماده بودن ذهن شماست.
این برای بار دوم هست که میبینم کامنت شما به عنوان کامنت برگزیده در فایلهای سفر به دور امریکا بالا میاد ( احتمالا بستر هم باشه اما من همین دو بار رو دیدم)،
میخوام بگم نکته بارز نوشته های شما بحث توحیدی بودن و استفاده از آیات قرآن در بیان موضوعات هست.
واقعا بهتون تبریک میگم،قلم بسیار شیوا و تاثیرگذاری دارید.
هر کسی که متعهد به تغییر باشه با خواندن کامنتای شما انگیزه مضاعف میگیره که مسیر قانون را با اشتیاق ادامه بده.
به خاطر تصمیمی که گرفتید که به عنوان یک مادر بچه ها را رها کرده و برای پیشرفت به کیش مهاجرت کنید، بهتون تبریک میگم.
این کار شجاعت بسیار بالایی میخواد مخصوصا در مقام یک زن و مادر.
تعهد شما برای کار کردن روی خودتون و ایمانی که در این راه بدست آوردید ستودنیه،
به شما قول میدم اگه این تعهد طی یکی دو سال ادامه پیدا کنه زندگی شما کن فیکون میشه.
چرا آنقدر با اطمینان این حرف رو میزنم؟
چون این اتفاق برای من افتاد و توی مدتی که با تعهد روی دوره روانشناسی ثروت یک کار کردم سکوی پرش خیلی بالایی را داشتم و به موفقیتهای چشمگیری رسیدم اما موضوع این بود که اکثرا بعد از بدست آوردن موفقیتها ذهن دچار روزمرگی میشه و خیلی سریع فراموش میکنه.
لذا باید خیلی مراقب ورودیها باشیم و موفقیتهای زندگی انگیزه برای ادامه دادن و با تعهد کار کردن روی خودمون باشه.
تعهد و شجاعت شما را می ستایم و امیدوارم در تمام لحظات زندگی موفق باشید و همواره احساس خوب داشته باشید چون:
احساس خوب = اتفاقات خوب
و این قانون ابدی و ازلی جهان هستی هست و همه چیز با احساس خوب شروع میشود.
من برگشتم دوباره تا زیبایی ها رو ببینم تحسین کنم و عادت کنم به دیدنشون و عادت کنم به شکر گزاری عادت کنم به دیدن زیبایی ها عادت کنم به خوشبختی عادت کنم به آسانی ها ،حتی بزور حتی به اجبار / چه زیباست این رستوران و چقدر زیباست آزادی پوشش همه راحتن چه قدر غذا زیبا تزیین شده اون گروه رپ چیزی که توجه منو جلب کرد اینه این شور علاقه اشون به این ورزش یا رقص باعث شده چند نفر دور هم جمع بشن و شروع کنند به تمرین کردن همین ها ممکنه چند سال دیگه اونقدر مهارت کسب کنند که توی بهترین نمایش ها یا کنسرت اجرا کنند و همه چیز از همون قدم اول شروع میشه با همون امکاناتی که داری حرکت کن و همیشه ادامه بده ……….
با سلام خدمت همه دوستان خوبم و استاد و خانم شایسته گرامی:
چه قدر فضای رستوران جالبه که روبه پارک هس و این قدر لذت بخشه، سفارش دادن همون غذای قبلی ،از بس که خوشمزه بوده ،تاکو که نمیدونم چیه ولی خیلی دوست دارم بخورم و راجبش سرچ میکنم.
رقص اون گروه که توضیحات زیبای استاد روش اومد ،اینکه اینقدر هر کسی که رقصشو انجام میداد ،دیگر اعضا گروه از جون و دل حمایتش میکردن و واقعا مفهوم کار تیمی رو هم نشون میده ،و استاد که دارن کامنت میخونن ،این حرکت استاد برای من درس داره،یعنی من قبلا میگفتم اگه قرارهس مثلا درس بخونم، باید همه چیز فراهم باشه ،نه کسی بره ،نه کسی بیاد ،کلا زیاد انعطف پذیر نبودم،ولی حالا خیلی بهتر شدم .
پاکیزه جذابم پاکیزه بی نظیرم پاکیزه عزیزم پاکیزه قدرتمندم بالایت بی نهایت افتخاررررر میکنم گل خوشبوی من
دخترررر دمت گرم که این قدر تلاش میکنی برای پیشرفت برای قوی شدن برای بهتر شدن
بیببببن رفیق جانم من ایمان دارم آینده ات روشن هست من ایمان دارم به بالاتر از رویا هایت میرسی آخر تو لایقش هستی
تو نرسی کی برسد ؟
بیبیبین دختر تو لایق رسیدن به اوج قله های موفقیت هستی رفیق
خدا تو را بخاطر رسیدن به اوج موفقیت به این جهان فرستاده مگر غیر از این هست ؟
تو خیلییی لایق و با ارزش هستی چون وجودت جایگاه خداست مگر غیر از این هست ؟
بیبیبین من چقدرر بالایت افتخار میکنم عزیزدردانه ییی من تو شصت قسمت از سریال سفر به دور امریکا را دیدی و برای همه این قسمت ها کمنت نوشتی من از جام بلند میشوم و برای این اراده تو کف میزنم من برای این تلاش تو کف میزنم گلم تحسینت میکنم چون تو واقعا تحسین برانگیزی عزیزم تو پر از زیبایی و شگفتی هستی رفیق خاص من
تو خیلییی مهربان هستی تو خیلییی بی نظیر هستی تو خیلییییی عزیز هستی برایم قربانت بروم من قربان صورت ماهت شوم عشق جذاب من
آفرین آفرین آفرین خیلیییی بالایت افتخار میکنم به افتخارت باری دیگر با تمام جهان کف میزنم
ماشالله به تو پاکیزه قوی
احسنت به تو پاکیزه توانا
باریکلا به تو پاکیزه شجاع
افریییییییین به تو پاکیزه لایق و ارزشمند
سلامم استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به تمام دوستان عزیزم
میبوسم همه تان را
چقدرررر خوشبخت هستیم که اینجا حضور داریم
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت تشکری میکنم بخاطر ایجاد این سایت زیبا و عالی
چقدررر من اینجا رشد کردیم چقدرر اینجا من بزرگ شدم
چقدررر من در حال باور کردن این هستم
که من بدون هیچ قیط و شرطی ارزشمندم منم لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق رفتن در بهترین رستورانت ها دنیا را دارم من لایق بهترین غذا ها هستم خدایااااا شکرت
سلامم استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به تمام دوستان عزیزم
میبوسم همه تان را
چقدرررر خوشبخت هستیم که اینجا حضور داریم
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت تشکری میکنم بخاطر ایجاد این سایت زیبا و عالی
چقدررر من اینجا رشد کردیم چقدرر اینجا من بزرگ شدم
چقدررر من در حال باور کردن این هستم
که من بدون هیچ قیط و شرطی ارزشمندم منم لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق رفتن در بهترین رستورانت ها دنیا را دارم من لایق بهترین غذا ها هستم خدایااااا شکرت
ابرهای تیره با این نمای درختا فوق العادن، خداروشکر
ببین چه رقص زیبایی دارن این بچهدها، علاقه چه میکنه
یاداوری نکته برای خودم، بری دنبال علایقت و حرفه ای بشی ثروت میاد تو زندگیت
خیلی رقصشون زیباست و دمشون گرم، تکرار و تکرار یک مهارت که دوست داری حرفه ایت میکنه
استاد عزیزم با خودش خلوت کرده و لذت میبره، منم از این
سادگی و خلوت با خودشون لذت میبرم
این قاب دوربین نشون میده هرکسی از یه چیزی لذت میبره، یکی از فیلم گرفتن مثل مریم جان، یکی با رقص مخصوصش و یکی با خلوت کردن با خودش و همه علایق مثل هم نیستن و هرکس تو زمینه علاقش استعداد داره
نکته بعدی اینو میشه فهمید وقتی تو در یک فرکانس باشی ادم های هم فرکانس که مثل تو فکر میکنن دورت جمع میشن
لذت میبرم که امریکا کشوری رنگارنگ و متنوع هست و همه ازادن که به شیوه خودشون زندگی کنن و همه پذیرا هستن
نکته مثبت اول رضایت خاطر استاد و مریم جون از رستوران و تاکویی که دارن میخورن
نکته مثبت دوم آزادی ای که در آمریکا هست و این پسرهای جوان دارن میرقصند و شادی میکنن و تشویق میکنن هم دیگه رو و از این فضا لذت میبرند و هیچکسی هم کاری باهاشون نداره و چقدر هم جو باحالی ایجاد کردن
نکته مثبت سوم رها بودن استاد عباس منش و راحت داخل چمن ها دراز میکشه و نگران توجه دیگران نیست و از این فضای زیبا لذت میبره
نکته مثبت چهارم انگیزه ای که بچه های رقصنده به هم دیگه میدادن و بدون حسادت بود واقعا و چقدر باعث پیشرفتشون میشه
نکته مثبت پنجم غروب زیبای خورشید که رنگ محله رو نارنجی رنگ کرده
سلام سلام به استاد به مریم جان به دوستان عزیز وبه این کشور ثروتمند توحیدی وزیبا.
خدارو شکر.
مریم حان عاشقتم که استاد رو پیدا می کنی تا کلمات زیباش وچهره خداییش رو به تصویر بکشی.
نوش جونتون اون غذای خوشمزه وباز هم باید تحسین کرد این آزادی مالی استاد رو هر چه اراده کنه هوس کنه کافیه بگه وارد زندگیم شو و وارد می شه.
وچه زیبا استاد برای خودش وحال خوبش زندگی می کنه دراز کشیده روی چمنها وفارغ از قال وقال دنیا تمرکز کرده بر زیبایی .
وخدای من این گروه چه زیبا می رقصیدند درست مثل آدم اهنی که کوک شده باورم نمی شه چه خوب حرکت می کنند وچه حرکات شگفت انگیزی چه موسیقی شادی چقدر این مردم به شاد بودن اهمیت می دن .
ونکته ای که استاد گفتند اینا مرتب به خودشون انگیزه می دن وهمین انگیزه دادن بدون حسادت وبقضی باعث پیشرفت بیشرشون می شه.
افرین به این ملت شاد این ملت خداپرست این ملت زیبا .
سلام بچه ها
وقتشه که از تو غار تنهایی و تمرکز و خلوت با خدای خودم بیرون بیام و شروع کنم به حرف زدن با شما
با کسایی که دوسشون دارم و عاشقانه ازشون چیز یاد میگیرم
سلام میکنم به سایتی که همیشه در جواب حال خوب بهترین ایده و اولین ایده ی الهی برای من بوده و هست
خداوند رو شاکرم برای وجود این سایت زیبا که خواسته ی ادم های خوب در زندگیرو برام به واقعیت تبدیل کرده
چیزی که خدا از قبل برام آمادش کرده و فقط منتظر بوده من بخوام
خدایا شکرت میکنم
ی شکر بزرگ یه شکر بینهایت که دلم قلبم انقد باز شده به خاطر این درخواست جدیدم ، شکرت خدایا
خیلی بزرگی خیلی قشنگی بنده هایی که پیرو توان یا حتی ادمای دیگه زمانی که پیرو ندای درونشون حرکت میکنن خیلی قشنگن خدا خیلی
، من امروز علاوه بر چندتا سفر به دور امریکا هدایت شدم به کامنت سعیده عزیز و کلی کامنتش راهموتایید کرد و حالمو مجدد خوب کرد
وای که بچه ها وقتی آدم روی خودش کار میکنه و نا امید نمیشه چقد نتایج امید بخشه
چقدر اون روزی که فقط قلبت باز میشه از حال خوب رسیدن به راه حل و قرار گرفتن تو فرکانس و مدار نو و بالاتر حالت عالی میشه و چقد جهان اطرافت متفاوت عمل میکنه
بله
تو اون صدف دیروز نیستی
و جهانم اون جهان دیروز نخواهد بود
من چون عاشق رقصم مخصوصا رقص خیابانی وقتی رقص این پسرارو میبینم از شدت ذوق و شگفت زدگی از این سطح توانایی اشک تو چشام جمع میشه و وجودم میشه پر و پر و پر از سپاسگزاری ازین جهانی که خداوند بنا کرده
و باز هم خدارو سکر خدارو شکر خدارو شکر
ممنونم از مریم جان عزززیزو زیبام بخاطر این فایل های سفرنامه که مثل درو گوهر میمونن من واقعا بهشون افتخار میکنم که با صلح با درونشون باعث هدایت صدها هزار و میلیون ها نفر شدن با این فایل ها باعث تمرکز بر نکات مثبت و خوب کردن حالمون به راحتی شدن و تغییر مود و فرکانسمون خداوند رو سپاسگزارم برای این نعمت های واقعی و زیبا …
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿٢۵﴾
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیش روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که [در طعم و گوارایی و زیبایی] شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [از هر آلودگی] است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.
=======================================================================================
نشانه ی امروز من :11/3/1403
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرا
الهی که حال دلتون عالیِ عالیِ عالی باشه…
حقیقتش اینکه خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم،ولی احساسم منو دعوت کرد به نوشتن و من هم اطاعت کردم،تجربه بهم نشون داده هروقت از احساس قلبیم پیروی کردم،نتیجه ی خیلی خوبی برام داشته،الان ساعت ده ونیم،امروز هم با اینکه جمعه ست مجتمع های تجاری کیش طبق روتین روزهای هفته بازه،منم میتونم الان برم سرکار،ولی خودم نخواستم،ترجیح میدم اول خودمو با خدا هماهنگ کنم بعد اجازه بدم خدا جهانم رو برام هماهنگ کنه …
صبح که بیدار شدم دیدم احساسم خیلی خوب نیست،نشستم به افکار توی سرم نگاه کردم ببینم چه خبره،دیدم سرمنشا این اضطراب و ناخوبی،از دلتنگیه…بخش عظیمش هم دلتنگی بچه هاست که الان 11 روزه ازشون جدا شدم،خب دیدم آره طبیعی اینکه من دلتنگشون باشم اما آیا اینکه بزارم احساسم بد بشه بهم کمک میکنه؟یا مسیر رو برام سخت تر و طولانی تر میکنه؟
خب چیکار کنم احساسم رو بهتر کنم؟بشینم به این فکر کنم اگر من بچه هارو همراه خودم میاوردم آیا فرصت داشتم انقدر خوب روی کارم تمرکز کنم؟همزمان فایل گوش بدم و توی سایت کامنت بنویسم؟اگر بچه ها همرام بودن چقدر استرس و نگرانی و حجم کارم بیشترمیشد؟
پس همینکه الان کنارم نیستند به نفع منه که هرچه زودتر اوضاع رو استیبل کنم تا بتونند بیان پیشم.
مورد بعدی اینکه،برخلاف دفعه ی قبل که من فقط سه روز کیش بودم،300بار بهم زنگ زدن و انقدر گریه کردند که صداشون گرفته بود،الان به لطف الله بینهایت آرومند،روزی یکی دوبار فقط زنگ میزنند وخیلی هم خوشحالند.همین لطف الله،چقدر نعمته؟چقدر کمک کننده ست؟چقدر به آرامش من کمک میکنه؟چقدر به من اجازه میده روی مسائل کاریم تمرکز داشته باشم؟
بعد من همه ی این هارو بیخیال بشم،بزارم دلتنگی مادرانه،احساس من رو بد کنه و من رو از مسیر خارج کنه و گاری به من ببنده؟مطمئنم خیلی ها الان پشت سرم توی فک و فامیل گفتند عجب مادر سنگ دلیه،اما مهم نیست بقیه چی میگن!نتیجه!نتیجه مهمه!نتیجه خوشبختی بیشتر،آرامش بیشتر،ثروت و رفاه مالی بیشتره…
من نمیخواستم یک مادری باشم که بعدا بگم اگر من بچه نداشتم،اگر دست و بالم بسته نبود به فلان موفقیت میرسیدم،اینکه اگر من مسیر درست رو ادامه بدم به موفقیتی که میخوام میرسم که شکی درش نیست،اما حداقل نتیجه ی این مسیر اینکه من سرم بالاست،میگم من تلاشمو کردم،من جا نزدم،من هرکاری که لازم بود انجام دادم،من برای موفق نشدن،بهانه نیاوردم!
علاوه بر همه ی این ها،الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو تنها عشق و مهر مادریست
شیوه ما عدل و بنده پروریست
نیست بازی کار حق خود را مباز
آنچه بردیم از تو باز آریم باز
=======================================================================================
مورد بعدی که توی این قسمت زیبای سریال سفر به دور آمریکا بود و من چند بار نگاهش کردم،همون دقایق اول،فیلم برداری استاد شایسته و رابطه ی بینظیرشون با استاد عباسمنش بود.
استاد تو دوره ی عشق و مودت میگه من رابطه ای دارم که حتی تو کتاب های عاشقانه هم نظیرش پیدا نمیشه،خب پر واضحه که کلام استاد واقعا به حقه.
اون چند ثانیه ای که استاد شایسته از محوطه ی بیرون رستوران فیلم گرفت و بعدش اومد روی میز غذا و استاد عباسمنش،خیلی آروم و با آرامش،من باز دوباره مضطرب شدم،چرا؟چون منتظر بودم استاد الان قاطی کنه یک چیزی بگه،که ول کن دیگه،تاکی معطل فیلم گرفتن شما باشم؟یا وقتی بهشون گفتن امتحانش کن،اون چشمی که استاد گفت رو من واقعا با ذهن متعجب نگاه میکردم!!!
انگار برای ذهن من اصلا این همه آرامش و صلح و عشق طبیعی نبود!!!اصلا طبیعی نیست دو نفر انقدر باهم هماهنگ باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند!!!
درصورتیکه استاد میگه طبیعیش اینکه ما ثروتمند،عاشق،خوشبخت،با رابطه ی عاطفی فوق العاده،صحیح و سلامت زندگی کنیم،طبیعیش اینه…هرچیزی غیرازین غیر طبیعیه….
اما توی این سی و یک سال سن من،من انقدر غیر طبیعی زندگی کردم وآدم های دور وبرم به صورت پیش فرض غیر طبیعی بودند که ذهن من بعد دو سال و نیم شاگردی استاد،بعد این همه کار کردن روی قوانین ،بعد این همه باورسازی و کنترل ذهن،باز وقتی میاد همچین صحنه ای رو میبینه اولین چیزی که میگه اینکه :عه!چرا استاد انقدر آرومه؟چرا عصبی نشد؟چرا نگفت ول کن دیگه!چرا وقتی خانم شایسته بهشون گفتند امتحان کن با عشق لبخند زدند و گفتن چشم؟
چرا نداره سعیده،طبیعیش اینه،اصل اینه،درستش اینه،نه هرچیزی که تا الان دیدی یا شنیدی …
وقتی هنوز انقدر همه چیز برای ذهنت عجیب غریبه،چطور انتظار داری که خودت تجربه ش کنی؟
تا ذهنت باور نکنه،میتونه همچین رابطه ای وجود داشته باشه،راه رسیدن بهش رو نمیتونه پیدا کنه!
پس ببین و باور کن و لذت ببر و تحسین کن و بدون طبیعیش اینکه آدم ها عاشق،خوشبخت و در صلح زندگی کنند و از حضور در کنارهم لذت ببرند،هرچیزی غیر از این اگر توی زندگیت هست غیر طبیعیه.
ازونجا که خداوند نورِ آسمون ها و زمینه و منبع عشق و آرامش و ثروته،پس اگر جایی به نتیجه ی دلخواه نرسیدی،این تویی که رفتی توی سایه!!!مشکل از نور نیست…مشکل افکار و باورهای توعه که نمیزاره نور الله وارد بشه….
پس جهاد اکبرت رو برای تغییرذهن و باورهات بپا کن.
دنیا خیلی کوتاه تر ازونیکه بخوای در حسرت چیزی زمان رو سپری کنی،از دست دادن زمان،بهایی که با هیچ چیز قابل جبران نیست.امیدوارم وقت مرگت اگر ازت پرسیدن چه خبر،جوابت این نباشه که من مستضعف بودم.همین.
=======================================================================================
یک مورد هم از ثروت و نعمت و فراوانی جزیره ی توحیدی کیش بنویسم و بعدش آماده شم برم،دیشب یک آقایی اومد وارد فروشگاه شد،هم سن و سال من،لباس آراسته ولی کاملا ساده شاید ظاهرش شبیه بقیه بود اما فرکانسش مشخص بود این انسان ثروتمندیه،من دیگه دارم یاد میگیرم کیا واقعا ثروتمندن و کیا دارند اداشو درمیارن…
تموم ثروتمند های واقعی انسان های به شدت با شخصیت،آروم،مهربون،ساده و بی شیله پیله ند،روابط عمومی بالایی دارند،اصلا غرور ندارند و به دنبال شوآف نیستند،خلاف هرچیزی که تا الان شنیدم.
ایشون اومدن برای خانواده شون خرید کنند،و در عرض نیم ساعت چیزی حدود بیست میلیون خرید کردن رفتن،خرید های ساده ولی درست،بدون چک و چونه،خیلی راحت هم توضیحات مارو باور میکردن،فکر نمیکردن کسی داره گولشون میزنه یا میخواد بزور چیزی رو بهشون قالب کنه.
این تجربه یک بار دیگه برای من ثروتمند بودن رو بینهایت خدا پسندانه و معنوی جلوه داد.همچنین معیار سن برای خلق ثروت با توجه به اینکه با من توی یک رنج سنی بودند کاملا برام رد شد.
ثروت و آزادی مالی پر از فایده و سوده و نمیتونه هیچ چیزی غیر ازین باشه
شما وقتی ثروتمندی،آرامش داری.
وقتی ثروتمندی،از بهترین برند ها خرید میکنی و با این کار به گسترش جهان کمک میکنی.
وقتی ثروتمندی،برای عزیزانت بهترین هدیه هارو میخری
وقتی ثروتمندی،شخصیتت رو برای چک و چونه زدن و تخفیف گرفتن پایین نمیاری
وقتی ثروتمندی،از هرمحصولی بهترینش رو استفاده میکنی درنتیجه در مدار سلامتی هستی.
وقتی ثروتمندی،حالت خوبه،با جهان در صلحی و طبق قانون احساس خوب= اتفاقات خوب،فقط تجربه های عالی وارد زندگیت میشه.
وقتی ثروتمندی،راحت میخری،راحت میبخشی،راحت میگذری و به قدرت بخشندگی خداوند نزدیک و نزدیکتر میشی.
اینکه استاد میگه:تنها یک راه وجود داره که به خدا برسی،اونم ثروت مند شدنه،والسلام
=======================================================================================
خداروصدهزار مرتبه شکر یک فایل 11 دقیقه ای 24 ساعت امروز من رو با انرژی منبع هماهنگ کرد،نتنها خود فایل،که متن انتخابی فایل هم شگفت انگیز بود:
یاد گرفتم که قدم اولو بردارم و نترسم و جسور باشم که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و جهان منتظر همین یه قدمه و بقیه شو برحسب تمرکزات من و کانون توجه ام خودش انجام میده کارشو….و خداوند هدایشو فوران میکنه به سمتم اونوقت. استادعزیزم راست میگن که:
این انگیزه ها، این زیبایی ها، این عشق ها که به همدیگه نثار میکنیم، این اموزه های فوق العاده ی استادم واسه زندگی بهتر، این فراوانی ها، این همه اگاهی های دوستانم، سنگ رو اب میکنه و تبدیل به الماس میکنه، چه برسه به باورهای محدود کننده ی ماهایی که تلاشامون هر روز برای بهتر شدنه.
=======================================================================================
استاد عباسمنش عزیزم،استاد شایسته ی عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم،شما دستان قدرتمند الله روی زمین هستید وبیشترین کمک رو به گسترش نور توحید و عشق و ثروت و سلامتی میکنید.دوستون دارم بینهایت…
به قول الهه جان: این مسیر رو ادامه میدیم با اراده ی پولادین و قدم های استوارتر….
به سمت نور…نورِ آسمون ها وزمین…
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
سلام سعیده قشنگم
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام
دوستی که ندیدمت
ولی خیلی بیشتر از کسانیکه دیدمشون میشناسمت
الهی من قربون تو و دلتنگیت بشم
منم از خانوادم دورم
همین ده روز پیش
شدیدا دلتنگ خونه ومادرم وهوای شهرم شدم
وبه خدا گفتم دلم تنگ شده (اصلا همینجوری نه اینکه چیزی بخوام)
وخدایی که همیشه پاسخ میده
شرایطی جور کرد که رفتم شهرم
رفتم خونمون
تو این مدتی که تو سایت و تو این مسیر بودم یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم
اینکه شرایط اصلا نیست برای اون درخواست ولی یه اتفاقی میفته که همه چی جور میشه
خیلی خوب درکت میکنم
منم مادرم
مادر دوتا هدیه خداوند
امروز که سر کار بودم وبچه ها خونه
یه لحظه شیطان اومد نجوا کنه که بچه ها تنهان وممکنه اتفاقی بیفته
یا کار خطرناکی کنند
از اون ور خدا گفت یعنی
من نمیتونم مراقبشون باشم
بلافاصله گفت
مگه حواسم به تو نیست؟
نبوده تا حالا ؟
اونا هم بنده های منن وحواسم بهشون هست
وحتی نگفتم که خدایا مراقبشون باش
گفتم میدونم که خیلی بیشتر از من بدون اینکه من بگم یا بخوام حواست به بنده هات هست
عزیزم خیلی خیلی تحسینت میکنم
به خاطر شجاعتت
که خدا به شجاعان پاسخ میده
از این فرصت که بچه ها پیشت نیستن نهاااااایت استفاده رو کن و عشششق کن
روزایی بوده که بچه ها پیشم نبودن
وچقدر بهم خوش گذشته و همینطور به اونا بیشتر از من خوش گذشته
عزیز دلم اتفاقات عالی تو راهن
ما بچه های عباسمنش
یه امید یه ایمانی تو دلمونه که فقط خودمون میبینیمش
ومطمئنیم
که میشه همون جور که تا حالا شده
واین جزیی از مسیر
که باید ازش بگذرم
سعیده قشنگم لذت ببر وکارهارو بسپار به خودش
راستی خونه مادرم قران برداشتم وگفتم باهام حرف بزن
یکی از خواسته هام اینه که
نزدیک مادرم وخانوادم باشم واونجا خونه داشته باشم (الان تهرانم)
مدتی که شهرستان بودم
خونه هر کی میرفتم تحسین میکردم
سپاسگزاری میکردم
لذت میبردم
ومثل مریم جون به خدا میگفتم
میبینی؟؟؟!!!!
وخدا چقدر قشنگ باهام حرف زد
این ایه اومد که
منزل مبارکا
انت خیر المنزلین
انقدررررر قلبم اروم گرفت که هنوز که هنوز
به خدا میگم
خیلی ارومم
خیلی ارومم
انگار هیچی دیگه نمیخوام
چون اون خیلی بهتراز من میدونه که چی میخوام
ورهرو ما اینک اندر منزل است
سلام و درود به سعیده نورانی زیبا
سعیده جان!وقتی میام براتون پیام میزارم.میدونی ذهن،چی بهم میگه…حرف ناجور میزنه..
میگه! اون هیچ وقت جواب کامنتتو نمیده چرا براش پیام میزاری..
بهش میگم فقط حرف زیادی نزن..این شخص با توحیدش پا گذاشت رو ترسهاش
پا گذاشت روی ترسهایی که یه عمر اونو از خوشبختی دور کرده بود..
ولی من خودم دیگه تا تهش درس ذهنو خیلی خوندم.خیلی بحرفش گوش نمیکنم.میدونم دارم به خودم خدمت میکنم.
سعیده جان کامنتت خیلی درست و صحیح بدستم میرسه.یه دنیایی از آگاهی خداوند، رو بروم’ باز میکنه.
از لحظه شروع اشکام شروع میشه تا موقعه ایی که تموم میشه..
خیلی حالم خوب میشه .میدونی چرا چون نتایج اینجا ،’صداش خیلی بلنده خیلی بلنده.
دیگه حرفهای بیهوده حرفهای چرت و پرت .حرف مفت گفته نمیشه..
بقول حمید عزیز همه چیز توحیده.!
یه صحبتی تو این فایل.دروازه ایی از رحمت خداوند بروم باز کرد..
اون صحبتی که در مورد بچه هاتون گفته بودین !چقدر خداوند مهربانه.
،(الهامی که توی خواب، توسط فرشته ی خدا؛فاطمه جان، به دستم رسید این بودکه هرجایی هستم بچه هام کنارم دارند بازی میکنند،پس شاید الان با چشم سر من نبینم…اما از دیدگاه خدا،نتیجه اتفاق افتاده و بزودی من به اون مدار میرسم.).
سعیده جان.یادمه اوایلی که من عضو این بهشت شدم.خداوند همون موقع خاستمو تو خواب برام مهر زد..خیلی واضح و روشن.
ولی احساس کردم هنوز تو مدارش نیستم.و چه خوب نبودم.میدونی چرا؟
چون اون موقع من آمادگی نداشتم هنوز خیلی کار داشتم روی شخصیتم کار کنم!
اگه اون شخصیت قلبم بود.یه نتیجه ایی مثل همون 99/9درصد مردم داشتم.
و خداوند درونمو هر روز داره پاکتر و قوی تر میکنه.اینقدر درونم بزرگ شده.زبانم قاصره از اینهمه نتیجه شخصیت درونی..
.
سعیده جان این صحبت شما..از دیدگاه خدا نتیجه اتفاق افتاده تو مدارش قرار میگیرم.
خیلی من آمادگی این صحبت رو داشتم.
یه صحبت زیبایی استاد کردن گفتن.خداوند با هرکسی یجوری صحبت میکنه جوری که اون شخص اون الهام رو با تمام وجودش درک میکنه..
میخام تو همین کامنت از خداوندم سپاسگزار باشم…که بهم کمک کرد تا من بندش باشم و من همیشه سعادتمند و خوشبخت باشم!
و در نهایت سعیده جان!سپاسگزار شما هستم.بابت اینکه قدمهاتو با فرکانس توحیدی برامون مینویسید..تا ما بیشتر در اینراه ثابت قدم و استوار باشیم..
چون همه چیز باور باوری که میتونه درونتو پیدا کنه.خودشناسیتو قوی تر کنه..
چند روز وارد مدار جدید شدم درهایی از اگاهیها هر روز بیشتر داره وارد زندگیم میشود…چقدر این آرامش چقدر احساس خوب..میتونه چه درهایی رو برومون باز کنه!
انشالله که همیشه در اینراه استوار باشیم.و برای شما دوست عزیزم آرزوی عاقبت بخیری میکنم.و انشالله خداوند در زمان مناسب و مکان مناسب،با فرزندانت هم مدار کند!
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند.
فاطمه ی نازنینم سلام
صدای من رو میشنوی از محیا مال کیش،فروشگاه یک خانوم ثروتمندِ بی نهایت مهربون و خوش قلب،نشستم روی صندلی،زیر باد کولر قربه الی الله
ازت ممنونم که برام نوشتی،نقطه ی آبی شما در بهترین زمان و مکان به دستم رسید،و با عشق دارم برات مینویسم.
اول یک چیزی رو بگم،تموم کامنت هایی که برام نوشتی رو با عشق خوندم و بارها روی عکس پروفایلت زوم کردم واز زیبایی های خودت و مناظر لذت بردم،اما فاطمه باور کن من واقعا نمیتونم با دستام بنویسم ،باید قلبم باز بشه برای نوشتن،مثل همین الان،وگرنه حتی یک جمله هم نمیاد توی ذهنم.
ذهن…ذهن…ذهن…
ذهنی که این همه شرایط کن فیکون شده رو نمیبینه و فقط میخواد تمرکز کنه روی نداشته هام،خب؟پس کو خونه ت؟پس کو ماشینت؟کو رابطهی عاطفیت؟کو بچه هات ؟
بهش میگم آخه لعنتی ،این شرایطی که من دارم توش کار میکنم چطور میتونی با اورژانس کودکان مقایسه کنی و خوبی هاش رو نبینی ؟چطور میتونی این مدیر عامل توحیدی رو ببینی و بگی خب که چی؟چطور ممکنه این آسونی هارو ببینی و حرف مفت تحویلم بدی ؟
امروز مدیرعاملم گفت میخوام برات لباس فرم بگیرم که لوگوی شرکت یک جاش چاپ بشه،ولی میخوام هرجور که خودت راحتی،هر رنگی که خودت راحتی ،خودت انتخابش کنی!نگران قیمتش هم نباش،ما پرداخت میکنیم.
بعد گفت چون شما توی بازاری ،و پشت دخل فروشگاه ها هستی کنار فروشنده ها ،میخوام از روی لباست اولا همه بفهمن شما مدیر فروش مایی،هم حواسشون به رفتارشون باشه،وقتی لباس فرم داری یک مرزی بین شما و فروشنده و مشتری هست !
این همه احساس امنیت،این همه آرامش محل کار رو ،من کجای دنیا میتونستم پیدا کنم فاطمه ؟
ولی باز ذهنم میخواد کار خودش رو بکنه،انگار مثلا زور خدا تا اینجا بود تموم شد،انگار منو آورد اینجا ولم کرد گفت ازینجا به بعد با خودت …
قانون رهایی ،قانون توکل ،قانون ایمان ،قانون خداسپاری،قانون علی بی غم بودن ،قانون استمرار
قانون ادامه دادن و ادامه دادن و ادامه دادن رمز موفقیته.
این ایمان یوسف بود که باعث شد در ها باز بشه براش
این ایمان موسی بود که باعث شد دریا باز بشه براش
این ایمان مریم بود که نوزاد رو به حرف آورد
این ایمان ابراهیم بود که آتیش رو گلستان کرد
حالا که ما به این درک رسیدیم که خدا یک انرژیه،و همه چیزه و تموم این عالم خداست،حتی من ،حتی شما و هر ذره و مولکول و اتم …
پس نباید برامون عجیب غریب باشه چطور آتیش گلستان شده،خب اون خودشه ،هم آتیش خودشه و هم گلستان
اوکی ،پس من سعیده چرا نمیتونم ذهنم رو توی کنترل نگه دارم و همه ش درگیر نگرانی ها میشم؟
خونه خودشه،ماشین خودشه،رابطه خودشه،بچه خودشه،پول و ثروت خودشه …
برای همین میگه ادعونی استجب لکم،مثل اینکه شما یک بابای ثروتمند داری،هرچی بخوای داره و بهت میده،میدونی وقتی درخواست میکنی و بهت میگه میدم،حرف مفت نزده ،جیبش پره ،داره،وضعش خوبه ،نتنها وقتی درخواست میکنی حتما بهت میده که بهتر و بیشترش رو میده.
ولی نگاه انسان گونه ی ما به خدا باعث میشه ما نگران بشیم و بیفتیم به چطور؟چه جوری ؟از کجا ؟
از کجایی وجود نداره،خودشه ،اون چیزی که میخوای خودِ خداست نه چیزی بیرون از خدا که راه ورود بخواد !
مگه واسه چشم و گوش و قلبت گفتی از کجا؟
اصلا قابل مقایسه هست نعمت های دنیا با حتی یک عضو از بدن ما که مثل ساعت داره کار میکنه ؟
خدایی که این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته،لنگ یک خونه و ماشین برای منه؟
اینارو برای خودم مینویسم فاطمه جان
ازت ممنونم که برام نوشتی و قلبم برای نوشتن از قانون باز کردی.
ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون رو میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم .
دنیا دنیا نعمتِ الله زندگیم رو احاطه کرده،اما باز یک وقتایی توی کنترل ذهن کم میارم،نمیتونم مثبت بمونم ،ولی میگم اوکی سعیده حتی اگر نمیتونی مثبت بمونی،به منفی توجه نکن،بهش فکر نکن،تمرکزت رو بردار
دارم تموم تلاشم رو میکنم و میدونی بزودی پاداش ها از همه طرف میرسه …
چه جوری ؟
چه جوریش رو من نمیدونم ،خدا میدونه
وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
دوستت دارم دختر،بی نهایت
ازت ممنونم که برام مینویسی و نور خدارو برام میفرستی.
به امید دریافت یک نقطهی آبی پربرکت دیگه ای ازت
در پناه نور آسمون ها وزمین باشی همیشه
سعیده جان چقدر هماهنگی خدا همه جوره درست و دقیقه.
سعیده جان منم خیلی نیاز به اینحرفا داشتم!
دقیقا برای منم همین نجواها میاد و منو دچار تقلاهای بیهوده میندازه..
یه لحظه بهم میگه..خب حالا چه اتفاقی برای زندگیت افتاده ..مدام داره منو از راه درست ،دور میکنه.
سعیده جان!چی بگم از هدایتهای خداوند دوستدارم مدام بنویسم.امروز صبح بلند گفت..تو داری وارد این خاسته میشه.چون یجورایی مهاجرتم..هست..به یه شهر دیگه.با صدای بلند یبار دیگه برام یاداوری کرد.
که یه لحظه فکر کردم صدای داداشم بود.
وای خدا چقدر ما در حال هدایتیم …سراسر وجودم پر از اشکه..
سعیده جان امروز عصر یه چایی دم کشیده با طعم هل درست کردم با نون کیکی که خودم درست کرده بودم.دعوت شدم..به شبکه جیم نیچر…چگونه کیهان کار میکند..
هیچ وقت به این شکلی دقیق ندیده بودمش..
چقدر ما انسانها ناسپاس هستیم..در مورد سیاه چاله ها داشت،صحبت میکرد..توی سایت بزنی کلیپاش باز میشه…
همون موضوع بینگ بنگ..خیلی جالبه..
میدونی خداوند چی بهم گفت همون لحظه..
چون دانشمندان میگفتن..هنوز به مفهموم درستی از سیاه چاله ها نرسیدیم..
یچیزی درونم بهم گفت!چیزی که اعمال و رفتار ما رو ضبط و صوت میکند..
دقیقا این سیاه چاله وسط هر کهکشانی وجود داره..
که کل کیهان با سیاه چاله ها هست..خیلی برام جالب بود..
دقیقا نوری که تایید کننده ماها هست..که توی چشمانم میبینم دقیقا شبیه سیاه چاله هست..
وای مبهوت میشم…از موقعه ایی که وارد این موضوع درک خداوند رسیدم..به چه چیزهایی دارم هدایت میشم..
این مستند..خداوند بهم نشون داد.چقدر من بزرگم.
داری با قانون زندگیتو میسازی بازم نگرانی؟
بازم داری شرک میورزی؟
بازم داری با عقلت خودت دو دو تا چهار تا میکنی؟
خیلی خیلی خودمو کوچیک دیدم..
هر روز دعام اینه خدایا میخام بیشتر بشناسمت.!
دیشب خاهرم یه لحظه منو کشوند بهم گفت..افسردگی نگرفتی که هیج جا نمیری.؟
خندم گرفته بود..
گفتم نه میرم.ولی جایی که دلم نمیخاد نمیرم!
گفت اها!….هر روز که میشه..این خودشناسی خداشناسی دقیقتر میشه..اصلا انگار اینجا نیستم.
سعیده خیلی دارم روی خودم تمرکز میکنم.دیگه بیشتر تو احساس آرامش بمونم!
پیامت خیلی بدلم نشست.من منتظر این صحبتها از خداوند بودم.تا بیشتر و متاهدترم کنه.که بزارم خودش بقیه کارا رو انجام بده!
دیگه نگرانیها راجع به خاسته هام کمتر بشه!
چون ذهنم خیلی داره هرج و مرج راه میندازه..
ولی اینقدر صداش دوره که من میدونم، یچیز پیش افتاده هست.نباید بهش توجه کنم.
همون چیزی که گفتین.راجع به نکات مثبت…و نکات منفی خیلی بهش فکر نکن..
سعیده جان منم دوستتدارم.خیلی زیاد..
میدونی این پیامهایی که واسه همدیگه میفرستیم چقدر میتونه ‘استوارترمون کنه تو اینراه..
چون ذهن میدونه نقطعه ضعفتو همونجا وارد میشه..
ولی اینقدر روح بزرگه.اینقدر خدا بزرگه و میدونه،پیوستن ما به این سایت ..هدایت خودش بوده..ما فقط یه کوچولو درکش کردیم و بقیه کارا رو خودش انجام داده..
پس خداوند توی قران هم گفته..که تو تحت نظر ما هستی ..ما بهت کمک میکنیم…
شب خداوند روح القدوس رو برام مهر زد..
همه اینراهی که من هدایت شدم.همه خوابهای صادقانه..نشانه های ترس از قیامت همه اینها رو لطف خداوند میبینم..
اگه این نشانه ها نبود من با ذهن کوته فکرم در تاریکی مطلق جهنم خودم میموندم..
بی نهایت دوستتدارم .بازم سپاسگزارتونم بابت تک به تک کامنتایی که میگذاری..
یه روز آرزوم بود دوستانی داشته باشم.که پیشرفت کنم.امروز به لطف خداوند شامل حالم شده..و من سپاسگزار خداوندم هستم که هر روز داره درونمو بیشتر بخودش پیوند میده..
به امید روزهای خوب و نتایج عالی..بیام برات بنویسم.
سلام سعیده ی عزیزم
اینکه خودت یه جایی ولی بچهات یه جای دیگه خیلی توحید میخوادها
خیلی تحسینت میکنم عزیزم
ما یبار داشتیم یکی از بچهارو میبردیم دکتر شوهرم گفت اون یکی رو بزاریم طبقه پایین خونه مادرم من در همین حد هم نمیتونستم قبول کنم که مثلا یه ساعت بچم ازم جدا باشه یهو یه چیزی تو قلبم گفت اینکارت شرکه ها مگه خدا مواظب بچت نیست مگه توکاره ای هستی اخه؟
یهو گفتم به شوهرم ببر بذارش پایین بعد به این کارم به عنوان یه تمرین کوچیک برای توحید نگاه کردم بعد که من خالی شدم از وابستگی شوهرم گفت نمیخواد بزار ببریمش بیاد بیرون هوا بخوره
این اتفاق برای من نمونه ی کوچیکی بود از اینکه وابستگی همون شرکه وابستگی یعنی نرسیدن یعنی تقلا کردن و به در بسته خورن
راستش منم دلم یه خونه ی بزرگتر میخواد همش تو دلم میگم خدایا کی میدی پس ولی شرک دارم چون از اون ور ذهنم میگه شوهرت باید بخره ولی دلم میگه اونی که تو قران گفته سرپرست منه اربابمه رب جهانیانیه الله یکتاس اونه که همه چیز میشه همه کس را اخه شوهر چی کارس
بعد هر روز واسه خونه ای که دارم که طبق ارزومه ومیخوامش شکر گذاری میکنم چون میدونم تو بهترین مکان و همونجوری که مبخوام با همون شرایطه چون خدا اونو به من داده و من باور کردم به زودی میرم توش میشینم
سلام به روی ماهت سعیده نازنینم
بهت تبریک میگم بابت همه ی نعمت هایی که خلق کردی
تو لایقش بودی
و لایق بهترین هایی
چقدر تحسینت کردم و می کنم
ذهن نجواگر وظیفه اش همینه
قدرتی نداره که
فقط حرف میزنه
فقط مسیر گمراهی رو زینت میده
فقط می خواد به دعوت هاش اعتماد کنی
اما قدرتی نداره
بزار اون کار خودشو بکنه
تو به وعده های خدا گوش کن
همونی که وعده داده:
بهت نزدیکم
کمکت می کنم
مراقبتم
حواسم بهت هست
سمیع و علیمم
اجابتت می کنم از فضلم
آسونت می کنم برای آسانی ها
راضیت می کنم
جهانم رو مسخرت می کنم
و هزاران وعده هایی که حقه
و هیچ وقت وعده هاش رو فراموش نمی کنه
و خلف وعده هم نمی کنه
تو ادامه بده عزیز دلم
که چقدر ازت یاد می گیرم
احسنوا به تو
که الگو شدی یرای ادامه دادن ها
برای تو دل ترس ها رفتن ها
برای مومن بودن به غیب و خدا و الهاماتش
عزیز دلم چقدر عالی می نویسی
ادامه ی این کامنت رو دارم از خونه برات مینویسم ،سرپناهی که خدا از طریق فرشته هاش در اختیارم گذاشته،منو میبرن سرکار ،میان دنبالم،غذا طبق قانون سلامتی برام درست میکنند،همه ش هم تموم تلاششون رو میکنند تا من احساس مزاحمت نداشته باشم.
چقدر این قسمت کامنتت نور قلبم رو روشن کرد.
الهی بیای و همش خبرای خوب بدی تا ایمان همه مون افزون بشه
مسیر ترسناک هست ولی سخت نیست
سخت نیست…
سخت نیست…
آفرین به تو دختر موحد و آفرین به خدای خاص تو
منتظر کامنتهای بعدیت هستم.
دوستدارم عزیزم
سلام سعیده جان
در رابطه با مطالب زیبائی که توی این کامنتت نوشتی
یکی اینکه : آتیش خودشه گلستان هم خودشه یعنی گلستان خود خداست
یا اینکه نوشتی اعضا بدنمون چطوری داره مثل ساعت کار میکنه
اینکه خدا این میلیارد میلیارد سلول رو ساخته و داره مدیریتشون میکنه ….
یه مطلبی همین یکی دو روز قبل خوندم خیلی برام جدید بود و خیلی جالب
اولین بار بود باهاش مواجه میشدم
از آلن_واتس با عنوان :
تو کیستی؟
( تنفس، ضربان قلب، فعالیت غدد، گوارش، شکلگیری استخوانها، گردش خون،
چه چیزی است که اینها را پیش میبرد؟
تمام اینها یک فرایند پیوسته و هماهنگ با تمام هستی است.
اگر متوجه بشوی که در حقیقت این تو هستی که خونت را به گردش در میاوری آنگاه در همان لحظه متوجه میشوی که این تو هستی که خورشید را میدرخشانی.
تو خودِ زندگی هستی.
و چیزی جز زندگی وجود ندارد.
و تو خودِ این فرایندِ خودبهخودی هستی. )
اینکه گفت تو هستی که خونت را به گردش در می آوری
پس میتونیم بگیم این خودِ ابراهیم بود که آتش را گلستان کرد
یا در راستای اینکه بگیم گلستان خودِ خداست ؛میتونیم بگیم
گلستان خودِ ابراهیمه
یعنی سرمنشا همه چیز از خود ماست
احساس میکنم خیلی آگاهی توی این مطلب هست ولی خب هنوز توی مدار درک کردنش نیستم
دروود بر تو
من فقط یک سریال رو دنبال میکنم اون هم چیزی نیست جز سریال زیبا و جذابِ :
توحید با سعیده شهریاری
هر بار منتظر قسمت جدید سریالت هستم.
سربلند باشی
الهه عزیز و مهربونم سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی،توی این روز ها که احتیاج به کنترل ذهن قوی تری هست،هر نقطه ی آبی مثل نوری از سمت پروردگارم،گوشه ای از قلب من رو آروم میکنه.
دوستت دارم و از لطفت بینهایت سپاسگزارم.
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
سعیده جان عزیزم چقدر قشنگی و چقدر قشنگ تر به قانون عمل کردی و میکنی
چقدر موحدانه
چقدر تبر میزنی به بت ها و افکار و نگاه های سمی آدمها جامعه و مخصوصا فامیلها…
من شک ندارم الان چقدر راجب شما توی فامیل قضاوتها و حرفها گفته میشه اما طبق قانون خداوند به خودشون برمیگرده این فرکانس ها پس تا میتوانند لذت ببرند و قضاوت کنید(لبخند ی عمیق)
چقدر تحسینت میکنم سعیده فارغ از نگاه بیمارگونه و احساساتی جامعه و آدمها حرکت کردی و گفتی بچه های من هم خدایی دارن و این یعنی عزت نفس بینهایت
چقدر توی تک تک نوشتنهات عمل کردنهات همه و همه توحید و عزت نفس عمیقی هست و چقدر رشد کرده سعیده جان عزیزم
چقدر من دارم بیشتر میفهمم
بیشتر درک میکنم
واقعا به خودم میگم عاطفه ببین سعیده با داشتن دوتا فرزند و مسولیت این بچه ها و چالشهای دیگه واقعا جهاد اکبر کرده هااااااا فراتر از اکبر…
من با تک تک سلولهام میفهممت سعیده جانم من هرجمله ای کلمه ای ک مینویسی رو میبلعم میفهمم درک میکنم توی وجودم رخنه میکنه و با تمام وجودم میگم آفرین میگم درود الله اکبر به تو و برکت برای تو ک داری جهاد میکنی با داشتن دو فرزند نازنین…
سعیده جان عزیزم چقدر لذت میبرم چقدر قند توی دلم آب میشه که حرف هیچ احدی برایت مهم نیست چقدر عاشقانه من عشق میورزم به این جهادت به این هجرتت و این عزت نفست آنچنان تحسین میکنم سعیده جان که در وجودم خودم هم بینهایت رخنه پیدا کند…
خیلی دوستت دارم سعیده جان زیبا موفق الگو وثروتمند
خیلی درخشانی دختر
خیلی الهام بخشی برایم
خیلی دارم یاد میگیرم و درک میکنم قانون رو با شما سعیده جانم
خیلی سپاسگزارم
خسته میشم اما ناامید نه چون جسم ما خسته میشه کم میاره ولی اون روح سبقت میگیره و چون بنده ی مومن الله هستیم خودش فرشتگان و سپاس الهی رو میفرسته برامون…
دوستت دارم سعیده جان عزیزم ازت یادگرفتم ک بنویسم و رد پا به جا بگذارم و این رشد مدار و فرکانس رو حس کنم ببینم و قدرت بگیرم برای رسیدن به توحید بینهایت و عشق رب عزیزم
بینهایت سپاسگزارم
بینهایت تحسین میکنم ک انقد عزت نفس داری تنها خودت و خودت مهم هستی…
ای کاش این آگاهی ها هم مادران ما داشتن ک دچار تضادها نمیشدن و خیلی بهتر زندگی میکردن اما به هرحال توکل بر خدا و پناه بر خدا و ادامه با خدا…
الحمدلله رب العالمین.
نازنین دل ها سعیده عزیزم من عاشقتم دختر خاص خدا
دختر عزیز خدا
سعیده جانم خیلیی دوستت دارم برایت آرزوی بهترین ها را دارم
با جان و دلم تحسینت میکنم با جان و دلم تمام ادامه دادن ها و نتایجت را تحسین میکنم
میدانی سعیده امروز یک فایل گوش میدادم که میگفت وقتی تو عاشق خدا باشی همه جهان عاشق تو میشود
یک لحظه تو به یادم آمدی گفتم دقیق هست مثلی سعیده نازنین بیبیبین چطور خدا تمام بچه های سایت را عاشقش کرده
چون عشق خدا شده سعیده میدانی چقدر خدا زیباست
خدا خیلییی خداست
خیلیییی زیبا حواسش به ما هست
میدانی خداوند سراسر قلب هست
خداوند عشق هست
میدانی خداوند هر لحظه مشتاق ما هست
وقتی ما لذت میبریم عشق میکند میگه بیبیین جبریل به بنده من چقدررر خوش میگذر اخ جان میگیرم وقتی از ته دل میخندد وقتی اینگونه شاد هست و به خواسته هایش میرسد و دنیا را به زیبایی تجربه میکند
خدا رفیق هست
خدا عشق هست
من فدات بشم خدااااااا جانم
سعیده عزیزم خداوند چی زیبا هدایتم کرد
میدانی امروز دوره احساس لیاقت جلسه شانزدهم چهار ساعت نوشتم گوش دادم کمنت نوشتم نجوا ها میاید که فکر میکنی اینا جواب میدهد از این ها چی لذتی میبری خودت بازی میدهی فکر میکنی اینا برایت لذت و نان و آب میشود
تمام روز در خانه هستی کجاست وظیفه کجاست کار مناسب
کجاست سفر
کجاست ؟
من ادامه دادم نوشتم نوشتم دیدم این نجوا هست
شکرگذاری کردم برای تمام نعمت های که دارم دیدم احساسم خوب نمیشود خوب آمدم از خدا هدایت خواستم خیلییی زیبا هدایتم کرد به کمنت خودت
و هنوز فقط چند خط اول کامنتت را خواندم و شارژ شدم و چقدررر زیبا نجوا ها را کنترول کردی
از یکی شنیده بودم که گفت با همین نجوا ها هست که بازی این جهان قشنگ شده هست
ای شیطان جان سپاسگذارت هستم که هر وقت هر حرفی میزنی سبب میشود من بیشتر سمت خدا بدوم و بیشتر خدایم را محکم در آغوش بیگیرم تا تو پدر سوخته ازم دور شوی و ساکت شوی
یاد گرفتم به خودم بگویم
پاکیزه عزیزممممم عشق جانم بیبیبین زنده گی ات پر نعمت هست
سقفی که بالای سرت هست
لپ تاپی که داری
وایفای که داری
پدر و مادر مهربانی که داری
بدن سالمی که داری
میوه های رنگارنگ که نوش جان میکنی
چشم های سالم که داری
دوره احساس لیاقت داری
سایت استاد عباس منش داری
به قشنگی زمانی آزادی داری که روی خودت تمرکز کنی
جهان هر روز همرایت مهربانتر میشود
بیشتر عاشق خدا میشوی
اینا نتیجه نیست ؟
آیا حاضر هستی تمام این نعمت ها ازت گرفته شود و اون یکی خواسته ات داده شود ؟
دیدم به هیچ صورتی
پس گفتم بیبیبین خداوند این همه نعمت برایت داده بدون اینکه درخواست کنی بیبیین خدا چقدرر عشق هست
سپاسگذارش باش به موقع اون را هم میدهد
کاری خدا بخشیدن هست
خدا وهاب هست
خدا اقیانوس بی انتهای رحمت هست
وظیفه من هماهنگ کردن خودم با خدای عزیزم هست وظیفه خدای عزیزم هم هماهنگ کردم جهانم هست
در اخیر همیشه پرچم خدا بالا هست
ومنم در تیم خدا بازی میکنم
پس خوشبحال ما که بازیکن تیم خدا هستیم
الهی کروررر کرررررورر شکرت
بوس بوس بوس
بنام خدای مهربان
سعیده جان سلام، الان دقیقا ساعت 4/50 دقیقه صبح هست و من قبل از ساعت 4 بیدار شدم، توی رختخواب خیلی تلاش کردم که دوباره بخوابم ولی توی سرم افکار مختلف رژه میرفتن و نمیتونستم بخوابم، حسم خوب نبود، نجواهای شیطان هر لحضه بیشتر میشدن، عرق سرد بر پیشونیم نشست، هر چقدر تلاش کردم کنترل ذهن انجام بدم نشد، گفتم دیگه فایده ای نداره، خواب از چشمم پرید بزار بلند شم و از اتاق خواب بیام داخل سالن و روی مبل ولو شم. گوشیم رو از شارژ در آوردم و گرفتم دستم ولی هنوز بازش نکردم و چشمام بسته بودن، توی ذهنم نیت کردم که خدایا الان میرم تو سایت و نشانه امروزم رو میبینم و از تو میخوام که منو به یک نشانه ای هدایت کنی که نیاز الانم هست و حالم رو خوب کنه، به سمت نشانم هدایت شدم و این قسمت سفرنامه اومد، توقع این رو نداشتم، توی ذهنم اومدم خدا رو قضاوت کردم و گفتم نکنه خدا هم نیازم رو نمیدونه؟! نجواها اومد که ولش کن ، الان نصف شبی سفرنامه به چه دردت میخوره، نبین و چشماتو ببند بلکه خوابت ببره و حالت بیاد سر جاش! با خودم داشتم کلنجار میرفتم که ببینمش یا نه؟ گفتم مگر استاد اینقدر از توکل و اعتماد به رب حرف نمیزنه، مگر تو عاشق الخیر فی ما وقع نبودی؟ ببینش حتما یک خیری توش هست.
فایل رو باز کردم و همش ذهنم داشت تکرار میکرد که این فایل مناسب حال الان تو نیست!
با هر زور و زحمتی بود این فایل رو تا آخرش دیدم و هی با خودم میگفتم پس چرا تموم نمیشه؟!
همش منتظر بودم که توی فایل یک اتفاق جدید بیوفته که جواب خواسته من باشه، منتظر بودم که استاد یک حرفی بزنه و بر خلاف تصور من فایل تمام شد و من موندم و بهت اینکه پس چی شد؟! خدایا این چه جوابی بود که به من دادی؟! این چه نشانه ای بود؟!
گفتم شاید توی کامنتها چیزی هست که باید میدیدم و میخوندمش، دو سه تا کامنت اول رو خوندم و دیدم نه! چیزی که به دردم بخوره نیست.
(سعیده جان الان صدای اذان صبح داره از پنجره میاد و چه لذتی داره نوای الاه اکبر) میخواستم گوشی رو بزارم کنار یهو یه حسی بهم گفت نه، یه چک بکن و کامنتها رو به ترتیب امتیاز ببین نه تاریخ، زدم روش و اولین کامنت با امتیاز 136 اومد بالا، کامنت سعیده جانم بود که شش ماه قبل نوشته بود، در جزیره توحیدی و زیبای کیش و نمیدونی چه حس خوبی در همون لحضه به من دست داد؟! چشمام رو بستم و گفتم خدایا شکرت، ببخشید خدا جان که بازم قضاوتت کردم( الان اشکم سرازیر شد ، اشک شوق و شرمندگی با هم قاطی شده)
تو برام پلن ریخته بودی که منو به کامنت سعیده عزیز برسونی و حالم رو خوب کنی ولی من باز هم نفهمیدم و عجله کردم، خدایا ببخشید که ما انسانها اینقدر عجول و فراموشکاریم، ببخشید که یادمون میره تو حکمت بی انتهای ازلی و ابدی هستی و هیچ چیزی از دید دور نمیمونه و تو به همه اجزای عالم اشراف داری، ببخشششششید.
شروع کردم به خوندن و اینجا بگم که اون موقع که تو خواب و بیداری بودم و هنوز چشمام رو باز نکرده بودم با خودم فکر کردم که برم و فایل شعر پروین در مورد مادر موسی رو گوش بدم، چونکه خیلی دوسش دارم و باهاش حالم خوب میشه و توکل کردن رو به یادم میاره و مفهوم الخیر فی ماوقع رو بهم یادآوری میکنه و لا خوف علیهم ولا یحزنون میشه برام.
همینطور که داشتم از خوندن کامنتت کیف میکردم (مثل همیشه) یهو رسیدم به شعر پروین و این بیت که:
پرده شک را بر انداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
اشکم سرازیر شد ، شرمنده خداوند شدم، نشستم زمین و سجده شکر کردم برای این هدایت الهی با این دقت بینظیرش که فقط خودش میتونه پلنها رو با این دقت و صحت بغل هم بچینه!
آره سعیده جان الان حالم کاملا خوب خوب هست و خیلی زیاد شاکر خداوندم برای این هدایتهای امروز و مطمئن هستم که این هدایتها تا شب ادامه خواهند داشت و یک روز بینظیری رو پیش رو خواهیم داشت.
حالا بهت بگم که من حدودا یک ماه هست که از همون طرق مختلفی که استادهمیشه میگن که افراد چجوری با سایت آشنا میشن، به همون شکل و خیلی هدایتی از طریق کامنت یکی از دوستان که من کامنتهاشون رو دنبال میکنم و برام ایمیلش میاد رسیدم به یکی از کامنتهای توحیدی شما و وقتی که کامنتتون رو میخوندم میدیدم که جنس نوشته هات با خیلیا فرق میکنه و یک نوری متساعد میشه از کلمات و جملاتت! بقدری لذت بردم که رفتم و ساعتها کلی از نوشته هات رو نخوندم، به قول خودت زندگیشون کردم.
هر چه بیشتر میخوندم بیشتر به تفاوت فرنکاس نوشته هات پی میبردم و بیشتر عاشق نوشته هات میشدم.
تفریح هر روز من شده خوندن کامنت بچه ها، سعیده، حمید رضا، سارا، و همه بچه هایی که توی بخش کامنت ها فعالن، متآسفانه خودم در این مورد خیلی فعال نیستم و کامنت معمولا نمیزارم.
سعیده جان الان سر صحبتم باز شده و دلم میخواد بنویسم برات.
خدا میدونه چقدر برای موفقیتهای تو خوشحالم و خدا رو روزی هزاران بار شکر گزارم که تو و نیلا و نیکای زیبا و دوست داشتنی در کنار هم و باعشق زندگی میکنید، هر روز به واسطه پیشرفتهای تو و بقیه بچه ها مهر تاییدی بر قوانین بدون تغییر الهی میخوره و انگیزه میشه برای بقیه که با جهاد اکبر به سمت خواسته هاشون حرکت کنند.
سعیده جانم، الان کاملا خوبم و حالم برگشت سر جاش، همونجایی که باید باشه.
بهترینها رو برات آرزو میکنم و امیدوارم همواره در کنف حمایت خداوند باشی.
یا حق
به نام خدا
سلام و عرض ادب
دوست عزیز کامنت خیلی پر بار و پر محتوایی نوشتید.
با دیدن یک فایل 11 دقیقه ای همچین مطالب ارزشمندی از ذهن شما تراوش میکنه واقعا قابل تحسین هست و نشان از آماده بودن ذهن شماست.
این برای بار دوم هست که میبینم کامنت شما به عنوان کامنت برگزیده در فایلهای سفر به دور امریکا بالا میاد ( احتمالا بستر هم باشه اما من همین دو بار رو دیدم)،
میخوام بگم نکته بارز نوشته های شما بحث توحیدی بودن و استفاده از آیات قرآن در بیان موضوعات هست.
واقعا بهتون تبریک میگم،قلم بسیار شیوا و تاثیرگذاری دارید.
هر کسی که متعهد به تغییر باشه با خواندن کامنتای شما انگیزه مضاعف میگیره که مسیر قانون را با اشتیاق ادامه بده.
به خاطر تصمیمی که گرفتید که به عنوان یک مادر بچه ها را رها کرده و برای پیشرفت به کیش مهاجرت کنید، بهتون تبریک میگم.
این کار شجاعت بسیار بالایی میخواد مخصوصا در مقام یک زن و مادر.
تعهد شما برای کار کردن روی خودتون و ایمانی که در این راه بدست آوردید ستودنیه،
به شما قول میدم اگه این تعهد طی یکی دو سال ادامه پیدا کنه زندگی شما کن فیکون میشه.
چرا آنقدر با اطمینان این حرف رو میزنم؟
چون این اتفاق برای من افتاد و توی مدتی که با تعهد روی دوره روانشناسی ثروت یک کار کردم سکوی پرش خیلی بالایی را داشتم و به موفقیتهای چشمگیری رسیدم اما موضوع این بود که اکثرا بعد از بدست آوردن موفقیتها ذهن دچار روزمرگی میشه و خیلی سریع فراموش میکنه.
لذا باید خیلی مراقب ورودیها باشیم و موفقیتهای زندگی انگیزه برای ادامه دادن و با تعهد کار کردن روی خودمون باشه.
تعهد و شجاعت شما را می ستایم و امیدوارم در تمام لحظات زندگی موفق باشید و همواره احساس خوب داشته باشید چون:
احساس خوب = اتفاقات خوب
و این قانون ابدی و ازلی جهان هستی هست و همه چیز با احساس خوب شروع میشود.
موفق باشید.
خدایا سپاسگزارم
به نام خدا
سلام سعیده جانم
امیدوارم ک هرکجا هستی سالم و سلامت باشی کنار خانواده و دخترای گلت
عاشق متن نوشتن هات و کامنت هات هستم
قلم شیوایی داری ک هرکسی رو تشویق و ترغیب میکنه به خوندن کامنتت تا آخر
این فایل نشانه امروزم بود
اومدم کامنتارو بخونم از اول دیدم اولین کامنت به ترتیب امتیاز مال شماست
این کامنتت مال زمانیه ک تو کیش بودی ولی الان تو خونه پیش خانواده عزیزت و صد برابر توحیدی تر از پارسالت شدی
خیلی لذت میبرم وقتی میبینم کار کردن ها اینجوری آدم رو به بی نیازی میرسونه و به آرامش
خوشحالم ک کامنتت روزی امروز من شد و لذت بردم
خواستم ازت تشکر کنم
مرسی ک هستی
روز عالی داشته باشی
به نام خدای مهربان
من برگشتم دوباره تا زیبایی ها رو ببینم تحسین کنم و عادت کنم به دیدنشون و عادت کنم به شکر گزاری عادت کنم به دیدن زیبایی ها عادت کنم به خوشبختی عادت کنم به آسانی ها ،حتی بزور حتی به اجبار / چه زیباست این رستوران و چقدر زیباست آزادی پوشش همه راحتن چه قدر غذا زیبا تزیین شده اون گروه رپ چیزی که توجه منو جلب کرد اینه این شور علاقه اشون به این ورزش یا رقص باعث شده چند نفر دور هم جمع بشن و شروع کنند به تمرین کردن همین ها ممکنه چند سال دیگه اونقدر مهارت کسب کنند که توی بهترین نمایش ها یا کنسرت اجرا کنند و همه چیز از همون قدم اول شروع میشه با همون امکاناتی که داری حرکت کن و همیشه ادامه بده ……….
با سلام خدمت همه دوستان خوبم و استاد و خانم شایسته گرامی:
چه قدر فضای رستوران جالبه که روبه پارک هس و این قدر لذت بخشه، سفارش دادن همون غذای قبلی ،از بس که خوشمزه بوده ،تاکو که نمیدونم چیه ولی خیلی دوست دارم بخورم و راجبش سرچ میکنم.
رقص اون گروه که توضیحات زیبای استاد روش اومد ،اینکه اینقدر هر کسی که رقصشو انجام میداد ،دیگر اعضا گروه از جون و دل حمایتش میکردن و واقعا مفهوم کار تیمی رو هم نشون میده ،و استاد که دارن کامنت میخونن ،این حرکت استاد برای من درس داره،یعنی من قبلا میگفتم اگه قرارهس مثلا درس بخونم، باید همه چیز فراهم باشه ،نه کسی بره ،نه کسی بیاد ،کلا زیاد انعطف پذیر نبودم،ولی حالا خیلی بهتر شدم .
اسم این احساس را عشق میگذارم
شکر شکر شکر شکر شکر بخاطر هر آنچه که دادی و ندادی
پاکیزه جذابم پاکیزه بی نظیرم پاکیزه عزیزم پاکیزه قدرتمندم بالایت بی نهایت افتخاررررر میکنم گل خوشبوی من
دخترررر دمت گرم که این قدر تلاش میکنی برای پیشرفت برای قوی شدن برای بهتر شدن
بیببببن رفیق جانم من ایمان دارم آینده ات روشن هست من ایمان دارم به بالاتر از رویا هایت میرسی آخر تو لایقش هستی
تو نرسی کی برسد ؟
بیبیبین دختر تو لایق رسیدن به اوج قله های موفقیت هستی رفیق
خدا تو را بخاطر رسیدن به اوج موفقیت به این جهان فرستاده مگر غیر از این هست ؟
تو خیلییی لایق و با ارزش هستی چون وجودت جایگاه خداست مگر غیر از این هست ؟
بیبیبین من چقدرر بالایت افتخار میکنم عزیزدردانه ییی من تو شصت قسمت از سریال سفر به دور امریکا را دیدی و برای همه این قسمت ها کمنت نوشتی من از جام بلند میشوم و برای این اراده تو کف میزنم من برای این تلاش تو کف میزنم گلم تحسینت میکنم چون تو واقعا تحسین برانگیزی عزیزم تو پر از زیبایی و شگفتی هستی رفیق خاص من
تو خیلییی مهربان هستی تو خیلییی بی نظیر هستی تو خیلییییی عزیز هستی برایم قربانت بروم من قربان صورت ماهت شوم عشق جذاب من
آفرین آفرین آفرین خیلیییی بالایت افتخار میکنم به افتخارت باری دیگر با تمام جهان کف میزنم
ماشالله به تو پاکیزه قوی
احسنت به تو پاکیزه توانا
باریکلا به تو پاکیزه شجاع
افریییییییین به تو پاکیزه لایق و ارزشمند
سلامم استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به تمام دوستان عزیزم
میبوسم همه تان را
چقدرررر خوشبخت هستیم که اینجا حضور داریم
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت تشکری میکنم بخاطر ایجاد این سایت زیبا و عالی
چقدررر من اینجا رشد کردیم چقدرر اینجا من بزرگ شدم
چقدررر من در حال باور کردن این هستم
که من بدون هیچ قیط و شرطی ارزشمندم منم لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق رفتن در بهترین رستورانت ها دنیا را دارم من لایق بهترین غذا ها هستم خدایااااا شکرت
من لایق بهترین زنده گی هستم
من لایق بهترین همسر دنیا را دارم
من لایق بهترین ها هستم
چقدرررررررر این رستورانت زیبا هست چقدررر پاک زیبا هست چقدرر غذا هایش خوشمزه هست چقدررررر غذا هایش خوشمزه معلوم میشود دهنم آب افتاد
من با جان و دلم عشق میان شما را تحسین میکنم چقدرر این عشق زیباست چقدرر رابطه تان زیباست چقدررر رابطه تان عالی هست
من لایق چنین زنده گی عالی هستم من لایق چنین رابطه عالی هستم من لایق چنین عشقی هستم مگر غیر از این هست ؟
خداوند برایم نشان میدهد بیبیبین باور کن که برایت بسازم عشق جانم خدایا کروررر کروررر شکرت
چقدرررر رها و آزاد استاد عزیزم دراز کشیدین چقدررر رضایت از چهره قشنگ تان معلوم میشود
چقدررر اینجا زیباست
چقدررردرختان زیبا هست
چی رنگی زیبا و طلایی به خود کرفته
آسمان چقدرررر زیباست اخ جانممممم زیبایی ها
من لایق دیدن زیبایی ها هستم
خداوند هر لحظه در حال هدایت کردن من به سمت زیبایی ها و بهترین ها هست خدا را شکررررر
چقدررر هر درخت زیباست
چقدررر سرسبزی زیباست چقدررر سرسبزی خوب هست
چقدرر این زنده گی زیباست
چقدررررررر خوشبختیم که این هدیه گران بها را داریممممم خدا را شکرررررر
چقدرر این چمن ها زیباست منم عاشق دراز کشیدن روی چمن ها هستم الهی شکرت
چقدررر این جهان پر از زیبایی و فراوانی هست چقدررررر زیباست الهی شکرت
چقدررر همه چی خوب و عالی بود
خدا را شکر خدا را شکر خدا را شکر
الهی که پول نعمت ثروت سعادت خوشبختی عظمت عشق عزت موفقیت و فراوانی بدوددددددددددددد به دنبال مان
چون ما لایق هستیم از خدای شان هست که پشت ما بدوندددددددد
الهی شکرت
سلام وصد سلام بانوی زیبای افغان دوست قشنگم شما خیلی زیبای.
شما واقعا زیبای .
تحسین برانگیز هستی
سپاسگذارم هستی
بودنت زیباست و
سپاسگذارم با بودنت گرم وعاشقانه مکتوب میکنی
افریییییییین به تو پاکیزه لایق و ارزشمند
سلامم استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به تمام دوستان عزیزم
میبوسم همه تان را
چقدرررر خوشبخت هستیم که اینجا حضور داریم
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت تشکری میکنم بخاطر ایجاد این سایت زیبا و عالی
چقدررر من اینجا رشد کردیم چقدرر اینجا من بزرگ شدم
چقدررر من در حال باور کردن این هستم
که من بدون هیچ قیط و شرطی ارزشمندم منم لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق دیدن زیبایی ها هستم من لایق رفتن در بهترین رستورانت ها دنیا را دارم من لایق بهترین غذا ها هستم خدایااااا شکرت
من لایق بهترین زنده گی هستم
من لایق بهترین همسر دنیا را دارم
من لایق بهترین ها هستم
چقدرررررررر این رستورانت زیبا هست چقدررر پاک زیبا هست چقدرر غذا هایش خوشمزه هست چقدررررر غذا هایش خوشمزه معلوم میشود دهنم آب افتاد
من با جان و دلم عشق میان شما را تحسین میکنم چقدرر این عشق زیباست چقدرر رابطه تان زیباست چقدررر رابطه تان عالی هست
من لایق چنین زنده گی عالی هستم من لایق چنین رابطه عالی هستم من لایق چنین عشقی هستم مگر غیر از این هست ؟
خداوند برایم نشان میدهد بیبیبین باور کن که برایت بسازم عشق جانم خدایا کروررر کروررر شکرت
چقدرررر رها و آزاد استاد عزیزم دراز کشیدین چقدررر رضایت از چهره قشنگ تان معلوم میشود
چقدررر اینجا زیباست
چقدررردرختان زیبا هست
چی رنگی زیبا و طلایی به خود کرفته
آسمان چقدرررر زیباست اخ جانممممم زیبایی ها
من لایق دیدن زیبایی ها هستم
سلام به همگی دوستان خوب خودمو البته استاد و مریم بانوی گرامی
اول که شروع کردم به خواندن این کامنت فکر کردم مخاطبش استاد و مریم هستم اما پایینتر که اومدم دیدم پاکیزه خانم با خودشه!!!
دمت گرم پاکیزه خانم که اینقدر با خودت در صلحی و اینقدر خودت رو دوست داری
کیف کردم از خواندن این کامنت ، وقتی یه نفر با خودش اینقدر در صلحه واقعا حقشه که به هر چی میخواد برسه
پاکیزه خانم از ته دل آرزو میکنم که به همه خواستههات برسی و هی گسترششون بدی!!!
از خدا میخوام که در سایه خودش و همراهی با این سایت زیبا و عالی و البته پرکاربرد به خواستههای خودم برسم
آمین
یا خَیرَ الْفاتِحین
چه مکان باصفا با منظره زیبایی داره این رستوران
این رابطه استاد و شما عالیه، احترام، ازادی، عشق…
چه خوبه رستوران گردی هم علاوه بر کارامون داریم.
نوش جونتون… چه مرغ بریون خوش رنگی به به
ابرهای تیره با این نمای درختا فوق العادن، خداروشکر
ببین چه رقص زیبایی دارن این بچهدها، علاقه چه میکنه
یاداوری نکته برای خودم، بری دنبال علایقت و حرفه ای بشی ثروت میاد تو زندگیت
خیلی رقصشون زیباست و دمشون گرم، تکرار و تکرار یک مهارت که دوست داری حرفه ایت میکنه
استاد عزیزم با خودش خلوت کرده و لذت میبره، منم از این
سادگی و خلوت با خودشون لذت میبرم
این قاب دوربین نشون میده هرکسی از یه چیزی لذت میبره، یکی از فیلم گرفتن مثل مریم جان، یکی با رقص مخصوصش و یکی با خلوت کردن با خودش و همه علایق مثل هم نیستن و هرکس تو زمینه علاقش استعداد داره
نکته بعدی اینو میشه فهمید وقتی تو در یک فرکانس باشی ادم های هم فرکانس که مثل تو فکر میکنن دورت جمع میشن
لذت میبرم که امریکا کشوری رنگارنگ و متنوع هست و همه ازادن که به شیوه خودشون زندگی کنن و همه پذیرا هستن
به نام خدا
نکات مثبت قسمت 60 سریال سفر به دور آمریکا
نکته مثبت اول رضایت خاطر استاد و مریم جون از رستوران و تاکویی که دارن میخورن
نکته مثبت دوم آزادی ای که در آمریکا هست و این پسرهای جوان دارن میرقصند و شادی میکنن و تشویق میکنن هم دیگه رو و از این فضا لذت میبرند و هیچکسی هم کاری باهاشون نداره و چقدر هم جو باحالی ایجاد کردن
نکته مثبت سوم رها بودن استاد عباس منش و راحت داخل چمن ها دراز میکشه و نگران توجه دیگران نیست و از این فضای زیبا لذت میبره
نکته مثبت چهارم انگیزه ای که بچه های رقصنده به هم دیگه میدادن و بدون حسادت بود واقعا و چقدر باعث پیشرفتشون میشه
نکته مثبت پنجم غروب زیبای خورشید که رنگ محله رو نارنجی رنگ کرده
عاشقتونم
بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها
سلام خدمت استاد عزیزم
عجب فایل جذاب و قشنگی
عجب رستوران پاکیزه و قشنگی
غذای که قبلاً در این رستوران نوشجان کرده بودید و حالا بازهم در این.رستوران غذای مورد نظر تان. را سفارش داده و نوشجان کردید
گوارای وجود تان باد
این فضایی بیرون خلی جذاب بود
این ساختمان ها خلی لوکس و قشنگ بود
اینجا ثروت و فراوانی خلی زیاد بود
خلی تحسین کردم و لذت بردم
و هوای اینجا خلی رویایی و قشنگ بود
عجب آفتاب خوشایند و جذابی معلوم می شد
چقدر اینجا پاکیزه و زیبا بود
چقدر دیدن این چنین مکان ها احساس مان را قشنگ تر می کند
چقدر از دیدن این چنین زیبایی و تمیزی بیشتر لذت می برم و خوشحال می شوم
استاد چقدر ریلکس و رها بود
داشت لذت می برد و کیف می کرد
چقدر این آزادی های که شما دارید قابل تحسین است
و این گروه از بچه ها که داشتند رقص می کرد جذاب بود
و این تشویق کردن های شأن قابل تحسین بود
چقدر حرکات عجیب و غریب را انجام می داد
چقدر حرکات جالب را انجام دادند
واقعا که عشق و علاقه داشتن در کاری باعث نتایج های عالی می شود
این افراد این گونه رقصیدن را دوست دارد و تمرین می کند
و خلی خوب در این چنین فضاهای دارد تمرین می کند یا نمایش انجام می دهد
خلی برای من این فایل جذاب و رویایی بود
خلی لذت بردم و تحسین کردم
خلی احساس خوبی به من. دست داد نگاه کردن این فایل
استاد خوبم خلی از شما ممنون و سپاسگذارم
خدایا صد هزار بار شکرت
به نام خداوند وهاب
سلام خدمت استاد جان
و خانم شایسته عزیز
من باز هم تشکر کنم از خانم شایسته عزیز
که فقط زیبای ر و به نشون میدن وچشمهای ماهم فقط زیبای میبینه
اره انگیزه دادن فقط میتوان باعث پیشرفت شود
این که استاد فرمودند انگیزه به هم میدادند این دوستان
یاد خودم در اوایل موتور سواری افتادم
من موتور سوار حرفهای موتور کراس هستم چند تا لوح تقدیر ومدال استانی دارم
شروع موتور سواری من بود که یه عده بودند که هروقت میرفتیم پیست برا تمرین همش خنده
وشما کی میخوای یاد بگیری ودر کل جو مسخره کردن
تا این که یه نفر توی اون جمع شروع کردن تعریف کردن که دمت گرم ما همینم نمی تونیم
ماشالله به تو ومیگفت اگه میخوای پیشرفت کنی
حرف مردم رو بیخیال
وهر هفته میومد وتشویق میکرد وهروز
هم به تعداد تشویق کننده ها اضافه میشد
ومن هر روز وهرهفته با روحیه بهتری میرفتم پیست
منی که وسط هفته میرفتم که کسی من نبینه
جوری شد که جمعه ها میرفتیم که شلوغ بود
همیشه یادمون باشه که فقط ادمهارو تشویق کنیم
وتوجه به نکات مثبت آنها کنیم
به امید توفیق روز افزون ثروت سلامتی و آرامش برای
تک تک دوستان عباس منشی
در پناه حق
به نام خالق زیبایی ها.
سلام سلام به استاد به مریم جان به دوستان عزیز وبه این کشور ثروتمند توحیدی وزیبا.
خدارو شکر.
مریم حان عاشقتم که استاد رو پیدا می کنی تا کلمات زیباش وچهره خداییش رو به تصویر بکشی.
نوش جونتون اون غذای خوشمزه وباز هم باید تحسین کرد این آزادی مالی استاد رو هر چه اراده کنه هوس کنه کافیه بگه وارد زندگیم شو و وارد می شه.
وچه زیبا استاد برای خودش وحال خوبش زندگی می کنه دراز کشیده روی چمنها وفارغ از قال وقال دنیا تمرکز کرده بر زیبایی .
وخدای من این گروه چه زیبا می رقصیدند درست مثل آدم اهنی که کوک شده باورم نمی شه چه خوب حرکت می کنند وچه حرکات شگفت انگیزی چه موسیقی شادی چقدر این مردم به شاد بودن اهمیت می دن .
ونکته ای که استاد گفتند اینا مرتب به خودشون انگیزه می دن وهمین انگیزه دادن بدون حسادت وبقضی باعث پیشرفت بیشرشون می شه.
افرین به این ملت شاد این ملت خداپرست این ملت زیبا .
خدایا شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.