سفر به دور آمریکا | قسمت 82 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

358 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1552 روز

    به نام خدا

    قسمت 82 سفر به دور آمریکا

    تحسین میکنم یوتا زیبا رو و نماد زیبا یوتا آرچ ای که داره و چقدر زیبا هست و نور خورشید که قرمز و طلایی رنگ کرده کل این صحرا رو و صخره و سنگ ها رو

    تحسین میکنم پدر و مادرهای آمریکا رو که اصلا نگران نیستند و بچه هاشون رو در این شیب خطرناک رها کردن و نگران نیستند که بیفتن پایین و چون نگران نیستند هیچ اتفاق بدی هم نمی افته براشون

    تحسین میکنم این همه موتور سوار و آفرود باز رو که با عشق دارن این مسیرها رو طی میکنن و این تریل ها رو میرن جلو و واقعا مهارت میخواد و تحسین میکنم مهارت هاتون رو که میتونید این مسافت های پیچ در پیچ رو راحت برید و شجاعتتون تحسین برانگیزه

    تحسین میکنم استاد عباس منش رو که با اینکه مهارت کافی نداشتن اما این مسیرها رو تونستن موتور سواری کنن و رد کنن و به خواسته شون برسن و در نهایت صحت و سلامتی به پایان رسوندن مسیرها رو

    تحسین میکنم مسیرهایی که ایجاد کردن برای آفرود، چقدر مسیرش زیبا هست، چقدر هیجان داره و چقدر صحرای زیبایی هست

    تحسین میکنم دوچرخه سوارهایی که با دوچرخه های کوهستانشون دارن این مسیر و تریل رو پیمایش میکنن، واقعا دمتون گرم و این رکاب زدن چقدر لذت بخشه و چه ورزش خوبی برای بدن هست و چقدر لذت و شادی رو به آدم هدیه میکنه و واقعا هیچ محدودیتی وجود نداره

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و استاد شایسته و همه دست اندر کاران سایت و همه دوستان همراه

    اگه آدم اعتماد کنه و نگران نباشه،خدا هدایت میکنه

    هر چی آدم اعتماد کنه ،با خودش در صلح باشه،ایمان داشته باشه ،آرام تره و الکی گیر نمیده

    تو طبیعت در مورد خواسته هاتون با خدا صحبت کنید

    همه چی باوره

    از هر چی بترسیم سرمون میاد

    وقتی آدم ندونه هدفش چیه سخته ادامه دادنش

    خدایا شکررررت از همه نعمتهات

    در خواست کردم و اونها کمکم کردن

    چقدر استاد سپاسگزار هستن و شکرگزار

    چقدر انسان توانایی داره (با موتور،دوچرخه،ماشین و..)

    یه جایی استاد تا میخواست از ناخواسته حرف بزنه کنترل ذهن کرد و ادامه نداد

    چقدر استاد شجاع و جسوره

    این از ایمان میاد

    چقدر آسمان آبیه،چه کوههای قشنگی،چه فضای روحانی برای تفریح و شکرگزاری

    نگاهی به خود نگاهی به خدا ،چشمک خدا برو اینجا میتونی!!!

    آدمهای باسن بالا میان کوه و دوچرخه سواری و…

    استاد نمیدونه چطوری برگرده ،خیلی ترسیده ولی حرکت کرده

    استاد تعجب کرده که چطور آمریکایی ها با موتور و ماشین و….تو این کوه میان.چقدر انسان توانمنده. با دیدن الگوها ،سیمانهای ذهن میشکنه.

    همه چی امکان پذیره……

    استاد تحسین میکنم آزادی مالی،زمانی،مکانی که دارید

    تحسین میکنم اعتماد به نفس و جسارت و شجاعتتون رو

    تحسین میکنم حرکت کردن در دل ترسهاتون رو

    تحسین میکنم ایمانتون رو و اعتمادتون رو و توکل کردنتون رو

    تحسین میکنم تفریح کردنتون رو

    چقدر اعتماد و توکل و ایمان به قانون ،آزادی میاره،جسارت میاره،اعتماد به نفس میاره،خود باوری میاره،متکی به خود بودن میاره

    استاد تحسین میکنم اون احساس خوبتون رو در هر لحظه و در لحظه زندگی کردنتون رو

    مطالب نوشته شده فایل رو که میخوندم بنظرم برای خودم واجب شد که بنویسم که من دفترچه راهنما رو دارم و برم دوباره بازخوانی کنم.واقعا تغییر مدار هاست که انسان رو وارد نعمتهای بزرگتر و وسیع ترس میکنه.

    استاد سپاسگزارم از دفترچه هایی که به ما دادید

    شاد باشید استاد عزیزم

    خدانگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    پری سیفی گفته:
    مدت عضویت: 2548 روز

    به‌نام خداوندی که ربّ هستی است.

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته‌ی شایسته و دوستان بینظیرم

    خیلی مواقع پیش میاد که چند روزی روی خودم کار نمیکنم دچار روزمرگی میشم یا همش در شبکه‌های مجازی میچرخم و بعد با یک تضاد روبرو میشم که خودم میدونم دلیلش چی بوده. (اولین مطالبی که استاد در دوره قانون آفرینش بیان می‌کنند)

    دیروز هم یکی از همین روزها بود که به تضاد برخوردم. من میخواستم از شهر محل کارم به شهر محل زندگیم برم. چند روز قبل از این سفر خیلی روی خودم کار نکردم حتی دفتر شکرگزاریم رو هم مرتب نمی‌نوشتم. و اما تضاد پیش آمده:

    دیروز باید صبح زود از یه شهر به شهر دوم میومدم تا به ماشین‌هایی می‌رسیدم که با سفر با اونها مستقیم می‌رسیدم در خونه. اما راننده اونقدر دیر حرکت کرد که وقتی رسیدم اون سواری تکمیل شده و رفته بود به چند تا راننده زنگ زدم گفتن ما نیومدیم که بخوایم برگشتنی تو رو هم بیاریم. ظهر شده بود و هیچ مسافری نبود که سرویس تکمیل شه تا من به شهر دوم برسم که بعد هم شهر بعدی. اولش با غرور توی دلم گفتم با اسنپ میرم مستقیم میرسم خونه. اسنپ رو زدم دیدم هیچکس تایید نمیکنه. خیلی احساس درماندگی داشتم. ذهنم میخواست شروع کنه به نجوا کردن که کاش همون دیروز میومدم یا کاش به راننده صبح میگفتم که زودتر حرکت کنه.حتی چنان عصبی شده بودم خواستم به راننده زنگ بزنم و بگم اگه زودتر حرکت میکردی من الان خونه بودم…. اما قلبم میگفت خب که چی؟ اولا راننده که مجبور نبوده بخاطر تو زود حرکت کنه بعدم اصلا بر فرض که زنگ بزنی و اونم عذرخواهی کنه؛ بعد چی درست میشه؟ ..

    قلبم گفت الان باید روی احساس خوبت کار کنی فقط از خدا بخواه. سرزنش کردن خودت هم که چرا بجای وقت گذاشتن واسه دیدن کلیپ‌های طنز یوتیوپ، به فایل‌های ارزشمند گوش ندادم و چرا ورودی‌هام رو کنترل نکردم بیفایده است. همین حالا هم روی خودت کار کن. گفتم آخه الان دیگه؟ گفت آره. اگه راه دیگه‌ای بلدی بگو. گفتم نه. درست میگی.

    زدم روی نشانه امروز من و با این فایل مواجه شدم. اول متن فایل رو که لطف خانم شایسته عزیزم بود رو خوندم. بعدم کامنت دوستانم رو. وسطاش از خدا میخواستم خدایا من رو به راحتی و با کمترین هزینه و در کمترین زمان ممکن به خونه برسون.

    از قبل زدن روی نشانه یکی دو نفر درخواستم رو در اسنپ تایید زدن و لغو کردن چون میگفتن مبلغش کمه‌.

    همین که اولین کامنت رو خوندم یه راننده تایید کردو زنگ زد که من دارم میام لطفا سفر رو لغو نکن. خیلی تعجب کردم. گفتم خدایا شکرت اونا زنگ میزدن و منت میذاشتن که مبلغ کمه نمیایم این زنگ زده خواهش میکنه سفر رو لغو نکن. خخخخخ

    این اولش بود.

    تلفنی با یه آشنایی که توی اسنپ بودمشورت کردم. گفت خیییلی داره کم میگیره. به صاحب ترمینال گفتم گفت خیلی کم میگیره. و هر دو معتقد بودن این حتما همشهری خودتونه اینجا کار داشته میخواد برگرده گفته یه اسنپ هم بزنم.

    راننده اسنپ رسید و منم رفتم که وسایلم رو از توی ماشین ترمینال در بیارم. راننده ترمینال خیلی مقاومت کرد و میگفت حالا دو نفرید اسنپ رو لغو کن. دیدم اون یکی مسافر هم گفت نه لغو نکن منم میام و نصف هزینه اسنپ رو میدم. خخخخ‌. ببین خدا هزینه رو چطور به حداقل رسوند.

    رفتیم سوار شدیم. و مبلغ رو دو نفری پرداخت کردیم فکر کردم الان راننده اعتراض میکنه که شما میخواین همین مبلغ رو هم دونفری پرداخت کنین؟ (آخه هر کی تایید میزد میگفت چند نفرید و من اونموقع تنها بودم و میگفتم یه نفر) اما این بنده خدا تازه کلی تشکر هم کرد. با احترام زیاد من رو رسوند در خونه و وسایلم رو هم جابجا کرد. منم جهت تشکر یه مبلغ اضافه بهش دادم. خیلی اصرار کرد که نمیخواد اما گفتم هزینه این همه وسیله‌ست. هر چند باز هم هزینه سفرم خیلی کمتر شد. باز کلی تشکر و رفت.

    من بارها و بارها معجزات خداوند رو وقتی روی خودم کار کردم و وقتی بهش توکل کردم، دیدم. اما متاسفانه بازهم فراموش میکنم و میرم توی جاده خاکی.

    بینهایت سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آموزه‌ها رو به ما یاد میدن تا زندگی ما و مسیر رسیدم به خواسته‌هامون هموارتر بشه و واقعا و واقعا وقتی روی خودمون کار کنیم چرخ زندگی ما روانتر و مسیر برای ما هموار و هموارتر میشه و انصافا سوت‌زنان مسیر زیبای زندگی رو طی میکنیم.

    خدایا شکرت

    عاشق همتون هستم بویژه اونی که کامنت من رو میخونه. بقول بچه‌های سایت: استیکر خنده و شادی و قلب… بوس بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    به نام خداوند دشت ها و کوه ها

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    این فایل از اون جنس فایل های متفاوت این سریال الهی و روحانی

    اوج قشنگی این فایل دقیقا همون ابتداست که آرک زیبا در کنا نور ماه زیبایی هاش رو به رخ میکشه

    و دیدن افرادی انقدر با خودشون و با جهان اطرافشون در صلح هستن.

    نکته ای که استاد هم به اون اشاره کردن احساس میکنم کم کم داره باورهای من رو در مورد فرزند داشتن و نحوه ی برخورد با اون تغییر میده.

    جوری که وقتی خانواده ای از دوست و آشنای اطرافم رو میبینم که به خاطر داشتن بچه کوچیک تا سالها هیچ مسافرتی نمیرن چه برسه به اینکه از جاهایی مثل این دشت با این شیب سر در بیارن.

    الان میفهمم این هم شرکه

    شرک به اینکه خدا توانایی این رو نداره که ما رو در نگهداری از فرزندانمون هدایت و یاری کنه

    و الان میبینم چقدر مردم این کشور توحیدی و خداپرست هستن که نه با یه بچه بلکه بعضا تو این فایل دیدیم با چهارتا بچه قد و نیم قد خودشون رو به راه میسپرن و این جنس سفرها رو تجربه میکنن.

    و خدا میدونه چقدر پشت تجربه ی این سفرها رشد وجود داره و بزرگ تر شدن ظرف این آدما.

    و در ادامه هم چقدر شجاعت استاد در قدم گذاشتن به این مسیر و پا روی ترس ها گذاشتن تحسین برانگیزه جوری که در عین تلاش برای رعایت قانون تکامل ، پا رو این ترس ها گذاشته میشه و با توکل به خدا و درخواست هدایت از خودش قدم به قدم این مسیر طی میشه.

    استاد شما چه نمونه ی خوب و بارز از کسی هستین که به قوانین عمل میکنین

    و چقدر من ممنون و سپاسگزار شما هستم که با به اشتراک گذاری تجربه های این جنسی از زندگی خودتون و توضیح نکاتش به ما باعث میشین ایمان ما هم قوی تر بشه و قوانین رو به صورت عملی ببینیم و بهتر درکش کنیم.

    خدایا شکرت برای فرصت دیدن این زیبایی ها

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    NAVID گفته:
    مدت عضویت: 2571 روز

    سلام استاد عزیزم

    برای من این فایل برابر با یک دوره اموزشی مقابله با ترسه

    دقیقا داری میگی (لا خوف علیهم )

    وقتی شما اول مسیر محافظت از خودتون و هدایتتون رو به خدا میسپارید ومطمعن هستید که از بهترین مسیر به شما نشان داده خواهد شد

    برای منی که وقتی جوب خیابون یک کم بزرگتر میشه دیگه از روش نمیپرم

    این فایل میشه آموزش غلبه بر ترس ها

    واقعا ترس یک باور غلطه که میشه روش پا گذاشت

    و این امکان نداره مگر با سلاح ایمان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3364 روز

      سلام

      دقیقا به خودم می گفتم ترس همان یک کلمه است که ما خود برای خود ساختیم تازه کلی هم بزرگش کردیم که وای چه خبره ؛ نه ترس فقط یک کلمه است که می شه نادیده اش گرفت و این ما هستیم که ازترس یک غول بزرگ ساخته ایم و پشتش قایم شدیم ترس در همه جاها ما را دارد کنترل می کند متاسفانه ؛ترس از تنهایی ترس از کوه و ترس از دریا ترس از پرواز ووووو .

      در پناه امن الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2201 روز

    وای خدای من ،ممنونم خدای عزیزم ،چقدر لذت بردم‌،چقدر انرژی گرفتم از این فایل .خدایا شکرت .اقای عباسمنش عزیز امشب میخام برات دعا کنم ،چون من کلا عادت دارم تمام خواسته هایم را هم در قالب دعا بیان میکنم ،حتی هر خواسته ای هم که از خدای مهربان و عزیزم می کنم با دعا کردن می خواهم.میخواهم از خدا بخواهم نگهدار سرت و ذهنت و مغزت باشه تا این افکار زیبا از درونش تراوش بکنه وبر ذهن و قلب ما بشینه .خدا نگهدار قلبت باشه که اینقدر بزرگه که دوست داره تمام تجربیات زیبای زندگیش را با دوستانش به اشتراک بگذاره ،خدا نگهدار دستان و انگشتانت باشه تا بتونی رانندگی کنی با موتور با ماشین و این صحنه های زیبا را واسه ما خلق کنی.خداوند نگهدار پاهایت باشه تاتوان راه رفتن به چنان جاهای زیبا و رویایی را داشته باشه ،‌خدا نگهدار چشمان زیبا و زیبا بینت باشه که اینقدر زیبایی های دنیا رامی بینه وبه ما هم نشون میده . امشب که این فایل سفرنامه را دیدم یاد حرفی افتادم که در کتاب (رویاهایی که رویانیستند ) گفته بودی وقتی هزاران نفر عاشقانه ازت تشکر می کنند .من هم میخام اینو بهش اضافه کنم وقتی هزاران نفر دعایت می کنند .باور کنید من هروقت دوره ای را تهیه می کنم و گوشم می دهم بارها دعایت می کنم و می گویم این پولی که من دادم حلالت،نوش جونت.چند بار در زندگی ماها اتفاق افتاده که جنسی یا وسیله ای را خریداری کنیم و برای فروشنده یا صاحب ان دعا کنیم .تمامی اینها لطف خداست ونشانه اتصال به منبع اصلی است .خیلی جالبه که اولین باردعاگوی انسانی هستم که می دونم نه میخاد بهم نمره بده ،نه میخاد تشویقی و اضافه کار بده .هر چند که عادت ندارم خودمو پیش هیچ استاد و یا مدیری خوار کنم ،شکر خداوند عزیزم.نکته ای دیگه که من از این فایل گرفتم توکل و ایمان به خدا و غلبه کردن بر ترسها بود ،و اونجا که که پشت سر اون دو جیپ بودی یه لحظه راهتو کج کردی که از مسیر دیگه بری ولی باز برگشتی به مسیر اصلی و هموار، یاد تمرین ستاره قطبی افتادم،جالبه بدونید من امشب یک خواسته در درونم شکل گرفت واون هم خرید موتور چهار چرخ بود ،چند روز پیش به اتاق پسر عزیز ۹ ساله ام رفتم دیدم خواسته هاشو با خط خودش و با یک نقاشی ساده روی یک کاغذ نوشته بود ، و بر پایین عکس رونالدو که چسبونده به دیوار اتاقش گذاشته بود ،و نوشته بود پهباد دوربین دار ،پی اس فور ،موتور چهار چرخ حتی من یکبار ازش نشنیده بودم بگه موتور چهار چرخ میخام .امشب که این فایل را نگاه کردم ، واقعا تعجب کردم .من که هیچ علاقه ای به موتور ندارم به خاطر اینکه بلد نیستم و می ترسم. چقدر امشب تجسم کردم واسه خودم این خواسته را .و اون جاهایی را که باهاش میخام برم را توی خیالم تجسم کردم و لذت بردم .در پناه خدای مهربان ،شاد ،پیروز و ثروتمند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 894 روز

    عالی بود استاد چقدر خوب رفتید برای بار اول، چقدر ادامه دادین من همش میگفتم حالا اینهمه راه برید چطور برمیگردین ولی شما تا ته مسیر رفتید تهش جاده بود

    افتاب گرم لباس های گرم هیجان همه اش خودش سخته چون وقتی ادم اسنرس داره گرمش میشه و با این لباس ها واقعا سخته

    هیجان قسمتهایی که شیب داشت مشخص بود و واقعا سخت بود مسیرش و چقدر خوب انجامش دادین

    تجربیات جدید و رفتن توی دل ناشناخته ها همیشه حس هیجانو ترس میاره اما وقتی ادم موفق میشی یک پله رشد کامل کرده و این حس تونستن من انجامش دادم چنان قدرتی میده که کارهای بعدی برات اسون میشه

    این حس شما با انجامش بدست اوردید عالی بود استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2240 روز

    باسلام به شما استاد ماهر به شما استاد با پشتکار

    چه فایل زیبایی باور میکنید استاد من امروز پا درد شدیدی داشتم طوریکه برام خیلی سخت بود راه رفتن خیلی اذیت بودم کلا تمرکزمو ریخته به هم اما با دیدن این فایل زیبا وقتی قدرت اون آدما مهارتهای اونا رو دیدم جنب و جوش قشنگشون که چقدر با مهارت و راحت از روی اون سنگا راه می رفتن بدون ترس ازلیز خوردن و زمین خوردن و من نمی تونستم روی جاده صاف الان راه برم و اینکه با چه اعتمادی از لبه اون پرتگاه بدون ترس و واهمه ای راه می رفتن و لذت می بردن از اون فضا باورکنید یه لحظه به خودم گفتم درد یعنی چی ؟!!!!!!!!تو چه مشکلی داری الان ؟ تو هم توانایی تو هم قدرت داری ببین این آدما رو بلند شو برس به کارت ببین چه زیبا محکم راه می رن این آدما اون بچه ها رو ببین چه لذتی می برن و واقعا آفرین به پدر مادراشون که این همه زیبایی و رو ازشون دریغ نکردن ببین چه عملی بهشون درس اعتماد به نفس می دن درس توانایی و حتی از اونلحظ هاشون عکس یادگاری هم می گرفتن به خودم گفتم بلند شو تو هم میتونی باور کنید اصلا دردم رو فراموش کردم و الان هیچ اثری از اون درد توی جسم من نیست

    خدایا شکرت خداوند بی همتا ممنونم ازت ممنونم از شما استاد باورکنید این فایل برای من هم دوا بود هم درس مطئنم برای خیلی ها اینطوریه

    این فایل پر از اعتماد به نفس پر از توکل پر از این و باور توانستن و ایمان به رب بود چقدر این آدما به سخره گرفته بودن اون دره های عظیم رو اون جاده های سنگلاخی رو اینا همون موانعی هستن که همه ماها توی مسیر زندگی مون به اشکال مختلف باهشون روبرو می شیم و اینجاست که باید یه بار دیگه امتحان بدیم و نشون بدیم چقدر روی باورامون کار کردیم چقدر خدا رو شناختیم چقدر خودمون رو می شناسیم باور کنید من خدا رو دیدم که روی او سنگ بزرگ نشسته داره مخلوقاتش رو با چه لذتی نگاه می کنه و به فرشته هاش می گه ببینید اینا همون اشرف مخلوقاته منن ببینید من بهشون افتخار می کنم واقعا وقتی اون آدما رو دیدم فقط این احساس تمام وجودم رو گرفت که آره این همون باور ایمان تک تک آدمایی هستش که حضور دارن اونجا بدون هیچ ترسی از اینکه مبادا بچه هاشون پرت بشن یا بهشون آسیب وارد بشه حتی به خودشون تحسین کردن و شکر کردم پرودگارم رو

    اون دیواری سنگی عظیم این طراحی فوق العاده دست پرودگارم منو مبهوت کرد من رهایی رو با تمام وجودم اینجا درک کردم من رهایی رو فهمیدم من تازه الان بیشتر به گفته شما رسیدم که باوری که به عمل نرسه مفتم نمی ارزه یعنی چی ؟ واقعا اینطوریه فقط توکل و ایمان به زبانمون جاری می شه وقتی استاد گفتید می رم به امید خدا ببینیم چی می شه تنم لرزید که وای خدای من همین جمله همین کلام چقدر شرفه و بزرگه چی فکر کردی توبه زبون آوردی فکر کردی خدا هم مثل تو انسانه یا مثله توه که رفیق نیمه راه باشه یایه چیزی رو از روی سر دل بگه بهت نه خانم اتفاقا تو گفتی اون آماده ایستاد محکم کنارت گفت بیا تا بریم من هستم خدایا شکرت شکرت شکرت سپاسگذارم

    استاد آفرین به شما و دوستاتون آفرین به تک تک اون آدمایی که اونجا حضور داشتن آفرین چقدر راحت بدون ترس و دلهره با خیالی آسوده لذت می بردن از لحظه ای که داخلش بودن و اعتماد داشتن که تو جای بدی اونا رو هدایت نکردی این اعتماد انسان به خدا رو توی فایلای آبشار نیاگارا هم دیدم اون هم عظمت رو باز دیدم چقدر مهارت و چقدر موتور ماشین و دوچرخه زیبا و قوی که کمک میکردن من لذت ببرم و بیام اینجا

    استاد شما گفتید فقط به زیبایی ها توجه کنید زیبایی میاد توی زندگیتون شما این امر واقعا برای شما امری بدیهی شده همین طور که سعی می کردید اون عظمت رو به ما نشون بدید حواستو ن هم بود چیزی از قلم نیافته به دست خط زیبای اون خانم هم توجه کردید واقعا خط قشنگی داشت حتما جمله های قشنگی هم نوشته بودن

    مهارت اون آفرود سوار هم برام ستودنی بود اون موتورا خیلی سنگینن باید قدرت بالای داشته باشی و همین طور مهارت بالایی توی کنترل اونا اونم توی این محیط بینظیر و پر از دست انداز و شیب اون رودخونه سبز توی دل اون سنگای سرخ و نارنجی چه طبیعت خارق العاده ای رو درست کرده بودن ممنونم اینو بهمون نشون دادید چقدر هیجان انگیز بود کارای شما احساس غرور می کردم ممنونم نایستادید و راه افتادید رفتین چقدر دلم خواست من هم توی اون محیط بودم اما با دوچرخه من عاشق دوچرخه سواریم و واقعا دلم می خواد این مهارت بالای این افراد رو کسب کنم مثل اونا باشم و بتونم توی محیطای اینچنیی رکاب بزنم

    ممنونم از شما این فایل رو من فایل معجزه اسمشو می زارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2557 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به عزیزای دلم

    خداروشکر برای این همه زیبایی

    استاد عزیزم،واقعا هم همینطوره ،باورهای قدیمی که در وجود ما ریشه کرده،خیلی سخته تغییر دادنش،اما شدنیه!

    ویکی از این باورها ،همین ترسهایی که مادر و پدرها برای ما داشتند و این ترسهای بیجهت رو ما هم به فرزندامون انتقال دادیم،من یکی از همین مادرهایی هستم که در گذشته ی نه چندان دور،همین ترسها رو نسبت به تنها گذاشتن بچم داشتم،یعنی تا سر کوچه،تا سوپر مارکت یا نونوایی هم تنهاش نمیزاشتم،وبعد که فهمیدم اشتباهه،اسرارش کردم که تنها بمونه،اما بچه ی ۹سالم ،تنها نمیموند ،حتی مدت کوتاه،چون من هنوز ترس داشتم ولی بروز نمیدادم،تا اینکه واقعا از درون تغییر بنیادی کردم و ایمانم و قویتر کردم و اول ریشه ی این ترس و در خودم درمان کردم و بعد بچن ،خودش ،فرکانس خیال راحت من و گرفت و خودش پیشنهاد میداد که بمونه خونه،وتا الان که ۱۱ سالشه،خودش میره شهرو دور میزنه میاد و تاکسی میگیره و میره باشگاه و برمیگرده،از برادر کوچیکش مراقبت میکنه،حتی چند روز خونه ی مادر بزرگش در شهرستان میمونه و ،،،

    در کل همه چیز از درون خودمون شروع میشه،

    جواب تمام سوالات از خودمون هست،

    ومن عاشق تغییر هستم،چون میخام بهتر وبهتر بشم ،تا برکات و نعمتها و خوشبختی بیشتری رو تجربه کنم،هرچه رها تر باشم ،خودم حالم بهتره،اطرافیانم بیشتر من و دوست دارند و درکنار هم بیشتر رشد میکنیم.

    شاد و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام کاش سکوت هم نوشتنی بود واقعا باید در مقابل این فایل تعظیم کرد چی باید نوشت واقعا،فایلی که شما توش صحبت زیادی نکردین ولی قد تمام دنیا حرف توش بود خدای من قشنگی محیط بماند انقد فضا عرفانی بود و خالص ک منم حس کردم اونجا هستم و به خدا وصلم واقعا کلماتم نمیتونن حسمو بیان کنن چقدر گریم گرفت با این فایل وقتی میدیدم توکل واقعی شمارو و نتیجه این توکلو واقعا قلبم داره میزنه

    استاد عزیزم درود بر شما ک اینجوری رفتی ب دل ترس و هم ما نتیجشو دیدیم هم شما و هم ما میدونستیم که نتیجه چی میشه هم شما من از اول فایل که تو شوک بودم ک چطوری بچه اورن اونجا و انقدر راحت بودن اینا دیگه به معنای واقعی به شعار این گاد وی تراست رسیدن و درکش کردن استاد وقتی شما حرکت کردین من با هر حرکت شما یه وای تو دلم میگفتم و دقیقه 27 اینا بود که یهو ناخوداگاه یه وای بلند گفتم ک خودمو سریع جمع کردم اگه شما فقط فیلم میگرفتین اونجارو نشون میدادین و میگفتین بچه ها من اینجا موتور سواری کردم من با اینکه میدونستم شما همیشه راست میگین ولی یه کوچولو شک میکردم یا نمیتونستم ذهنمو قانع کنم ولی الان خلع سلاحش کردم جوری ک اونم هیچی نمیگفت چقدر دقت میخواد که هم حواست ب جلو باشه هم به اون خط سفیدا چقد کنترل ذهن میخواد که همه اینا باشه و ترستم باشه که داره داد میزنه دیگه بسه ولی خدایی ک میگه برو جا داری

    وقتی رسیدین به یه شیب و گفتین من یه نگاه کردم به خدا و اونم چشمک زد ک برو استاد من دیوانه شدم روانی شدم چقدر این حرف قشنگه واقعا کلماتم نمیتونن چیزی که تو قلبم هستو بنویسن من با این فایل دیوانه شدم

    وقتی دوچرخه سوارایی رو میدیدم که انقد رو ذهنشون کنترل دارن میتونن تو اون سن که همشون پیر بودن بیان اونجا با دوچرخه اصلا باورم نمیشد یا این حرف شما که وقتی یک نفر تو کره زمین یه کاریو کرده باشه ینی منم میتونم ک من اینو به چشم دیدم وقتی از اون موتور سوار پرسیدین ک میشه رفت چون قبلش شما گفتین عمرا برم یا جرئت نمیکنم ولی من ایمان داشتم که شما میری و وقتی رفتین افتخار کردم که استادم شمایین استاد دقیقه 48 که زمین بدتر شد سنگی تر شد من قلبم اومد تو دهنم اونجا انقد تند نفس کشیدم که انگار تمام مسیرو من داشتم موتور سواری میکردم عظمت اون محیط زیباهم ک بماند واقعا خداروشکر میکنم واقعا واقعا

    این فایلو سیو کردم که هرجا که ترسیدم و حرکت نکردم دلیل باشه برا حرکت کردنم واقعا ما فکر میکنیم ک ترسامون منطقی هستن مثل همین فایل که ذهن قطعا میگه ن نرو اگه بیفتی تو دره چی اگه لیز بخوری کمرت بشکنه چی که واقعا منطقی هم هست ولی خدایی که میگه منطق کیلو چنده تا وقتی ک من هستمو برگی بدون اذن من از درخت نمیفته خدای من چقد این فایلو دوس داشتم مرسی استاد عزیزم بابت این فایل دوستون دارم بسیار زیاد خدایا شکرت😍😍😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: