https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/12/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-12-13 12:19:492024-10-19 14:17:23سفر به دور آمریکا | قسمت 97
264نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به لطف الله مهربان بالاخره رسیدیم به فایل این جزیره گنج. قرار بود قسمت 70 برسیم ولی تکاملمون طی شد و 97 رسیدیم بهش.
خدارو صد هزار مرتبه شکر.
قشنگی این فایل چندین برابر میشه وقتی درونش صحبت از هدایت میشه. صحبت از این میشه که به رب اعتماد کنیم و اجازه بدیم هدایتمون کنه به بهترین مسیر ها. دستمونو بدیم بهش و بهش بگیم هر جا بری و ببریمون ما هستیم.
خیلی زیباست که روی باورهات کار کنی، به ربت اعتماد کنی و صبر کنی تا نتایج حاصل بشن.از تک تک لحظه های زندگیت لذت ببری و امیدوارانه به هدایت ربت اعتماد کنی که تو ور به بهترین جاها برسونه.
خدارو صد هزار مرتبه شکر
چقدر زیبا هستند این ابرها انگار خدا اونها رو گذاشته توی یه بشقاب نامرئی و گذاشته بالای آسمون.منم همیشه وقتی میبینمشون دلم میره..
چه رودخانه تمیز و قشنگی. چه مردم شادی. چه حس و حال خوبیه واقعا در کنار هم بودن و لذت بردن از بینهایت نعمت خداوند.
چقدر من لذت میبرم وقتی میبینم که همه چیز هر روز داره آسون تر میشه. مسیر یابی هر روز آسانتر و راحت تر میشه. به راحتی هر کجا که بخوایی بری میتونی سرچش کنی یا اگه راهشو بلد نیستی میتونی پیدا کنی به جای اینکه به خودت زحمت بدی هی بری این ور و اونور هی آزمون و خطا کنی .به راحتی و با سرعت و دقت به خواستت میرسی. خدایاشکرت.
به به به این گاراژ خوش آب و رنگ. من هر وقت میبینمش کلا حال میکنم. اون محوطه رو میبینم، اون حال و هوا، اون طبیعت و سرسبزی، پاکی ، تمیزی، مرتب بودن، حس خوب واقعا عشق به آدم میورزه. واقعا دست خداست تا دلمونو لطیف و شاد کنه.
خدارو بابت بینهایت نعمتش شکر.
خداروشکر توی این خانواده صمیمی یه جت اسکی هست که هر وقت هوس کردیم بپریم پشتش و همه با هم بریم بزنیم به دل دریا. بریم کشف کنیم ناشناخته ها رو. هدایت بشیم به سمت زیبایی ها، نعمت ها، ثروت ها، قشنگی ها.
خداروشکر.
تازه اگه راننده اش هم استاد باشه که دیگه خیالمون راحته که میتونیم با خیال راحت بشینیم و فقط لذت ببریم.
چقدر این مردم شاد بودن. خیلی دوستانه با هم توی قایق هاشون لذت میبردن از نعمات خداوند عزیز.
خیلی ساده و بی آلایش اضافی. همه داشتن لذت میبردن. و همینطوری هم به صورت عملی خداروشکر میکردن.
چقدر این جزیره زیبا بود. اون رستوران وسط جزیره خیلی باحال بود. یاد فیلم های هالیوودی افتادم.خخخخ
همیشه یه همچین صحنه های باحالی و میدم و میگفتم من صد در صد یه موقعی میرم اینجا. خدا رو شکر که دنبال این خانواده عزیز به همه جا میرم که دوستشون دارم.
چقدر لذت بردم از دیدن اون زوج های خوش اندام و آرام که خیلی قشنگ و دو نفره داشتن عشق میکردن و از کنار هم بودن لذت میبردن.
سگه منو یاد این گرگ های توی جنگل های سرد سیری انداخت. آخی چقدر گوگولی بود. گفتم حتما خیلی خشنه . بعد دیدم زبونشو یه وری انداخته بیرون گفتم عزیزم!!! چه خنگ دوست داشتنی ایه.
خدا رو شکر چقدر رفتار مردم با همدیگه زیباست. از اینکه کسی سگشونو ناز کنه نارحت نمیشن بلکه خیلی هم لذت میبرن و با مهربانی هم برخورد میکنن. خدایا شکرت که یه همچین شهروندای باحالی داریم.(آخه ما هم شروند فلوریداییم دیگه)
اون دو تا صندلی کنار ساحل جون میده برای نشستن ولذت بردن از دریا. برای آرامش گرفتن برای تجسم کردن خواسته ها. برای راز و نیاز با خدا.
حدا رو شکر چه جای دنج وراحت و باحالیه.چقدر قشنگ وتمیز. خدایاشکرت.
روح طبیعت همیشه قشنگه. مثل خدا، مثل ثروت، مثل آرامش و شادی، مثل سلامتی. خدایاشکرت. خدایا مارو همیشه همرا با روح طبیعت نگه دار.
چقدر کیف میده یه موقع هایی مثل استاد جون دراز بکشی روی شن های ساحل و خیالتو راحت کنی و به عشقت بپردازی. یه موقع هایی به دور از بقیه روی یک تنه درخت بخوابی و عشق کنی. با خدای خودت عشق بازی کنی. بری همراه با روح خداوند همرا بشی و خداگونه بشی.
چقدر صدای آب قشنگه. چقدر لذت بخشه. بی حکمت نیست که پیامبر فرمودند که نگاه کردن به آب عبادته. خدایاشکرت.
چه آب صاف و پاکی. چقدر خوشگل.
ابرهای صورتی و بنفش. غروب طلایی. درخت های سبز. شن های سفید. درخت های سفید و قهوه ای. آسمان آبی. چقدر قشنگه این دنیای ما. یعنی واقعا هر گوشه اش یه شگفتیه. یه معجزه است. یه نعمته.
چقدر خلوت و آرام. هماهنگ با روح خداوند. واقعا انسان این جور مواقع یکی میشه با اصل و وجود هستی. با فرکانس خدا. با فرکانس زیبایی ها. آسان میشه برای آسانی ها. زیبا میشه برای زیبایی ها. به زیبایی های بیشتری هدایت میشه.
هر چقدر تمرکزمون روی زیبایی ها باشه، به زیبایی های بهتر و بیشتری هدایت میشیم. خدایاشکرت به خاطر این قوانین ساده و قابل درک و اجرا و ثابت جهان هستی.
چقدر اون عزیز دل هم فرکانسی خوش باور بودن که اون لحظه با کامنتشون توی دوربین خانم شایسته عزیزاومدن. واقعا تحسینشون میکنم.
چقدر استاد جون به لاتزیو علاقه داره که میشینه خلاصه بازیشو میبینه و ازش میگذره. ما بعضا اینقدر ادعا میکنیم طرفدار مثلا بارسا هستیم، نمیشینیم خلاصه اشو ببینیم. استاد بالاخره این لاتزیو رو شما میخرید.
چقدر غروب خورشید زیباست. خانم شایسته عزیز چقدر این ایده قدم زدنتون توی آب و ساحل و فیلم گرفتنش زیباست.
چه لباسای قشنگی پوشیدین. چه شادن.
استاد جونم چقدر اون دو تا تاب قشنگ بودن و باحال. واقعا اگه کسی بتونه روشون بشینه چه حالی بکنه به به. امید وارم تونسته باشید.
استاد جانم چقدر خوشحالم که بعد از اون فایلی که در مورد خلبانیتون گرفتید و اون هواپیمای باحالو به ما نشون دادید، میخوایید همونو استفاده کنید. والا نمیدونم شاید اون صحنه اول فایل هم از توی اون هواپیما گرفته شده. خداروشکر
واقعا دمشون گرم چه چیزی ساختن. جمع و جور، قشنگ، مدرن، راحت، و همه جا نشین. واقعا خدا رو شکر که هر روز داره ایده های ثروت ساز بیشتر میشن. هر روز داره مسائل به شیوه راحت تری حل میشه. و دمش گرم صاحب این ایده که استاد جان رو جذب کرده تا ازش خرید کنه. خداروشکر.
چقدر ثروت همه چیزو راحت تر میکنه واقعا. خدایاشکرت.
چقدر ما خدای مهربونی داریم واقعا. خدایا ممنونم که این فرصتو به ما دادی تا بتونیم از شب قشنگ اینجا هم کلی لذت ببریم و عشق کنیم و اون نور های زیبا رو ببینیم
وای خدای من چه کشتی کروز خفنی اومده بود اون نزدیک. اصلا کف کردم. چه عظمتی. چقدر ثروت. خدایاشکرت.
شنا کردن توی یه همچین دریایی واقعا میچسبه. خیلی به آدم حال میده. خدایا شکرت. استاد جونم دمتون گرم که اینقدر به شنا علاقه دارید. خدایاشکرت.
ممنونم که این حس فوق الاده زیبا رو به ما هم منتقل کردید تا ما هم بتونیم سپاس گزار نعمات بیکران خداوند باشیم تا خودمونو در مسیر دریافتشون قرار بدیم. خدایاشکرت.
خیلی فایل خوبی بود برای من چون چند وقته که دارم روی روابطم کار میکنم و همش این فایل ها روی سایت میاد و من فقط دارم خواسته میسازم و این هواپیما هم یه خواسته ی دیگه بود که اومدم براش چندین صفحه با جزئیات نوشتم .ولی عجب هواپیمایی بود خدا رو شکر.
استاد میخوام یه خبر خوبی رو بهتون بدم و مطمئن هستم که خیلی خیلی خوشحال میشید و حسم الان میگه که بگو به استاد و خیلی خیلی حس و حال عجیبی دارم از دیروز تا بحال، تا بحال این حس رو تجربه نکرده بودم بجز یکبار… بر میگرده به قبل از آشنایی من با سایت… همون موقعی که توی حوزه ی نجف بودم و خدای خودم ،اون خدای حقیقی رو از شش هفت ماه پیشش توی وجودم پیداش کرده بودم و توی حوزه ی نجف بهم گفت محمدرضا برگرد بیا تهران اینجا دیگه جای تو نیست و با اینکه خیلی خیلی می ترسیدم و نمیدونستم که وقتی قراره برگردم تهران باید چیکار کنم اما یه حس ذوق و پرواز و رهایی محض تمام وجودم رو گرفته بود که خواب و خوراک من رو گرفته بود و اصلا دیگه درس مرس حالیم نبود ،با اینکه طلبه ی بسیار بسیار فوق العاده و درس خونی بودم، و فقط سر کلاس ها میشستم و اون مباحثه ها رو هم همش می پیچوندم و میرفتم تو خلوت خودم و فقط با خدای خودم عشق بازی میکردم و میگفتم وااای اگه برگردم تهران دیگه آزاد آزاد هستم و میگفتم دیگه تنها میشم و دیگه فقط خودمم و عشق دلم ( خدای مهربون) و همش داشتم در مورد این مورد خیال پردازی میکردم که وااای اگه برگردم چی میشه و حالا که حدود سه سال و نزدیک به چهار سال از اون موقع میگذره الان میفهمم که برگشتنم درست بود و بعدش که حسم گفت راسی برو ببین از استاد عباس منش چه خبر؟ چی شد به کجا رسید و ادامه ی داستان تا به الان ( از حدود ده سال پیشش اگه اشتباه نکنم یه شب برای بابام یه پیامک اومد که در مورد کلاسهای تندخوانی بود و بابام رفت اونجا و بعدش وقتی که برگشت اون پکیج شما تو دستش بود و منم که اون موقع اصلاً تو یه فاز دیگه بودم… بگذریم…) … اتفاقاً دقیقا همین موقع ها بود که از نجف برگشتم یا همین موقع ها بود که به فکرم افتاده بود که برگردم ولی هنوز حوزه ی نجف بودم، چه هماهنگی ای خدای من!!!!…
آره اون حس ذوق رو هم همین الان در مورد این موضوعی که میخوام براتون بگم و بازش کنم دارم فقط با یه تفاوت که در کنار اون حس، یه حس ثروتمند بودن خیلی شفاف و عمیقی هم دارم که خیلی خیلی خنکه و تا بحال تجربش نکرده ام…
استاد اگه کامنتهای من رو توی ثروت ۳ خونده باشید و یادتون باشه و لطف کردید و لایک هم شده اونجا گفتم که یکی از اون چیزهایی که من به خودم حرام کردم برای شروع این دوره این بود که اون دختری که بسیار بسیار دوستش داشتم و احساس بسیار بسیار فوق العاده ای داشتم وقتی که باهاش بودم رو، از زندگی ام حذف کردم و الان بعد از حدود یازده هفته حسم میگه که برو بهش پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بده و یه حس خیلی خیلی خیلی عجیبی دارم یه حس خیلی خیلی عجیب و از طرفی هم خیلی میترسیدم چون نمیدونستم که این حسم درسته یا نه، وابستگی هست یا واقعا الهام خدای مهربونه و واقعاً عشق حقیقی و بدون تملکه، دیروز از خدا خواستم که بهم چند تا نشونه بده شاید باورت نشه استاد اما چند بار توی سایت اسمش رو دیدم و چشمام روی اسمش قفل کرد و برق میزد و قشنگ انگار که از کلمه های کنارش براق تر بود و مشکی تر بود بعد حسم هم علامت داد گفت بفرما این هم نشونه، بعدش دوباره بعد از چند وقت دوباره شک کردم و بعد گفتم دوباره یه نشونه بهم بده، هدایت شدم به عقل کل و اون سوال سپاسگذاری امروزتون رو بنویسید، هدایت شدم به کامنت یکی از عزیزان که نوشته بود امروز یه آقایی اومد از من خواستگاری کرد… تا این رو خوندم شونه هام یخ کرده بود و شل شده بود و دوباره قدرت گرفتم اما دوباره شک کردم بعد چند دقیقه و یهو گفتم اصلا بذار برم نشانه ی امروزم رو ببینم… استاد حدس بزن چی بود؟!!!!! اصلا وقتی خودم دیدمش بلند بلند خندم گرفت و خندیدم… یعنی اگه الان بهت بگم چشماتون گرد میشه… فصل پنجم کتاب رویاهایی که رویا نیستند، ایمان راستین. یعنی تک به تک اون کلمات رو خدای مهربون داشت به من میگفت حتی اونجایی که شما از خدای مهربون پرسیدید که حتی اگه یبرون رفتن از چادر باشه؟ و اون پاسخی که خدای مهربون بهتون داد در آخرش ،بخدا خدا شاهده، گفت حتی اگه خواستگاری کردن از هدیه باشه… من اصلا خشــــکم زده بود انگار داشت بهم میگفت، بعدش یه حس بی نظیر داشتم خیلی حس قوی ای هست خیلی خیلی زیاد میدونم که وابستگی نیست چون خیلی زیاد روی خودم کار کردم روی این موضوع و روی عزت نفسم کار کردم هر چند که من هم بی خطا نیستم اما باید هر روز روی خودم کار کنم تا برم بالاتر و بالاتر…
شب هم که رفته بودم بیرون دیدم توی خیابونمون وایساده و داره به گربه های محلمون غذا میده، اصلا تعجب کرده بودم رفتم جلو و سلام کردم… استاد باورت نمیشه باورت نمیشه باورت نمیشه، بخدا یه لحظه چشمام روی چهرش قفل کرد بعد اون ویژگی هایی که در مورد چهره ی دختر رویاهام نوشته بودم رو توی چهرش دیدم… بخدا اصلا مونده بودم هی با خود میگفتم پس چرا قبلا ندیده بودم چرا قبلا متوجه اش نشدم؟ فکر کردم که اون دختر رویاهام خیلی دختر خاصیه و ما توی یه جای خیلی خاص همدیگه رو ملاقات میکنیم اصلا فکرش رو هم نمیکردم که هدیه باشه…
حالا یه چیزی بگم؟
این همسایمون از هشت سال پیش که ما اومدیم توی این آپارتمان مون ، اون ها هم تازه اومده بودند توی این آپارتمان، میدونی چی میخوام بگم استاد؟!!!!…
خدای مهربون از همون هشت سال پیش اون دختر رویاهام رو وارد زندگیم کرده بود!!!!!!… بخـــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم؟!!!!! من چی بگم از این برنامه ریزی خدای مهربون!!!!…
حالا یه چیزی بگم استاد که خیلی خیلی تعجب کنید؟!!!!…
من الان سه ساله که وارد این مسیر شدم و اون هشت سال پیش که اومده بودیم اینجا من این دختر خانم رو اصلا ندیدم، چون دوتا خواهر هستند و بخــــــدا بخدا بخدا بخدا بخدا خدا شاهده که من مطمئن بودم اون خانواده سه نفر هستند و توی اون سه سال من اونا رو سه نفری دیدم و به هیچ عنوان اون دختر خانم رو ندیدم، بعدش رفتیم یه جا دیگه و اینجا رو اجاره دادیم و سه سال نبودیم و بعدش هم که وارد این مسیر شدم و بعدش که یه سری تغییرات رو توی وجودم داده بودم ،از اون خونه اومدیم بیرون و دوباره برگشتیم به این خونه، حالا بگذریم که من اتاق دار شدم برای خودم و کلی اتفاقای خوب دیگه که سپاسگذار خدای مهربون هستم بابتشون ، وقتی تازه اومده بودیم اینجا هنوز خونه ی مادرجونم بودیم ،چون میخواستیم یه سری تغییرات انجام بدیم و میخواستیم کاغذ دیواری کنیم ، مامانم بهم گفته بود که فردا رفتی اونجا برو کلید پشت بوم رو از خانم خضرایی بگیر، بعد که رفتم دم در خونشون، دیدم یه دختر جدید اومد در رو وا کرد، یه لحظه فکر کردم که اونا از اینجا رفتند، ولی بعدش گفتم ببین چقدر هلیا ( اون خواهر کوچکترشون) قیافش تغییر کرده !!،چقدر بزرگ شده!!، بی نهایت زیبا بی نهایت زیبا بی نهایت خوشگل!!!!!!!!، من اصلا خشکم زده بود، خیلی با وقار و محکم حرف میزد و در عین حال خیلی مهربون و صمیمی، من اون موقع اعتماد به نفسم به اندازه ی الان نبود، یخ کرده بودم و اصلا به تته پته افتاده بودم و دست وپام رو گم کرده بودم اما ایشون خیلی محکم بودند ولی الان تفاوت فاصله ام رو با تفاوت فاصله ی هیچ چیزی توی این جهان نمیشه مقایسه کرد به هیچ عنوان، این رو از اعماق استخونام دارم میگم، بعدش که شب اومدیم خونه ی مادر جونم گفتم مامان چقدر قیافه ی هلیا تغییــــــــــــر کرده چقدر خوشگل شده چقدر بزرگ شده بود ماشاءالله چقدر شبیه خود خانم خضرایی شده!! بعد گفتش اون هدیه ست که شبیه خانم خضراییه هلیا شبیه باباشه، گفتم هدیه کیه؟ گفت دختر بزرگه ی خانم خضرایی!!!!!!!
استاد باورت میشه این رو برای بار اولم بود که میشنیدم که خانواده ی خضرایی چهار نفره هست و سه نفره نیست… من نمیدونستم که باید به حرف مامانم گوش میدادم یا اون چیزایی که خودم قبلا دیده بودم…بخدا قبلا من فقط سه نفر دیده بودم نه چهار نفر، خدا شـــــــــــاهده… به چی باید قسم بخورم؟!!!!
اصلا همه ی حساب کتابای مغزم ریخته بهم در مورد اون دختر رویاهام، ذهنم همش میگه که بابا ولش کن اینو، اون دختر رویاهات کجا این کجا؟ این اصلا چه ربطی به اون داره؟
بعد که می بینمش یه حس کاملا متفاوت رو تجربه می کنم و ذهنم کاملا خاموش میشه و هیچی دیگه نمیتونه بگه، یه حس کاملا آرامش و سرشار از رهایی و خنکی و آزادی و عشق فوق العاده زیاد، بدون هیچ گونه وابستگی ای هم در ایشون هم در من، بارها و بارها تجربش کردم و امتحانش کردم توی عملم و دیدم که این چرت وپرتهایی که ذهنم میگه فقط نجواهای بی پایه و اساس ذهنم هست و عملم یه حرف کاملا متفاوتی رو میزنه و این نشون از این داره که کاملا تغییر کردم.
یه حسیه که برای اولین باره که توی زندگیم دارم تجربش میکنم، نمیدونم چیه اسمش؟ یه حس خنکیه، انگار که قبل از تولدم این حس بوده، انگار که این حس از اونور اومده و جنسش فرق میکنه با این دنیا، خیلی خیلی عمیق هست حسش و تمام وجودم و تار و پود وجودم خنک میشه و انگار که میخوام کنده شم و دورم رو یادم میره. نه فقط در مورد شخص خودشونا!! در مورد کارهاشون هم همینطوریه، مثلا کاغذ دیواری های خونشون رو ایشون انتخاب کرده بودند و وقتی که یه بار رفتم خونشون تا خانم خضرایی در باز کردند یه موج آرامش و خنکی آشنایی تمام وجودم رو گرفت و اصلا خوابم گرفت خدا شاهده، وقتی کاغذ دیواری ها رو دیدم فهمیدم که کار هدیه ست، خدای مهربون بهم گفت، وقتی هم که پرسیدم از مادرشون گفت که هدیه انتخاب کرده کاغذ دیواری ها رو.. کلی هست…
اون دختر خانم هم مثل من عاشق آزادی و پرواز کردن هست و هیچ مرزی برای خودش قائل نیست و مثل پسرا میمونه استاد، نمیدونی من چقدر عاشق این ویژگی توی دخترام که مثل پسرا باشن!!!!!..اینکه میگن مثل پسرا منظور اون اعتماد به نفس بسیار بالاشونه و گرنه که دختر هستند!
ارتباط بسیار عمیقی با خدای مهربون قلبشون دارند و قشنگ الهامات رو دریافت میکنند و عمل میکنند و به گفته ی خودش قشنگ ارتباطش رو متوجه میشه که داره باهاش حرف میزنه و بهش میگه که چیکار کنه و قشنگ فرق بین الهامات و نجواهای ذهنش رو میشناسه از طریق احساسش با اینکه توی این سایت نیستند.
اعتماد به نفس بسیار بسیار بسیار بسیار بالایی دارند و مثل خودم توی مسیر نقاشی هستند و یک نابغه هستند توی نقاشی که بعد از فقط دوسال نقاشی الان دارند رنگ روغن رئال کار میکنند و چه نقاشی هایی همش خنکی و آرامشه فقط!!!!
هر چی که بیشتر دارم روی خودم کار میکنم، قشنگ میفهمم که احساساتم داره خالص و خالص و خالص تر میشه، مخصوصا از موقعی که ثروت ۳ رو شروع کردم و خدای مهربون شخصا تربیت و تعلیم و هدایتم رو داره انجام میده… کار کردن روی روابطم هم الهام جلسه ی ۶ بود و الان با این الهامی که برم پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بدم ،یه حس ثروتمند شدن خیلی عمیق و واضحی رو دارم و قلبم انگار بوی خونه ی ثروتمندا رو میگیره و قشنگ بوی خونه ی ثروتمندان رو توی وجودم احساس میکنم، نمیدونم چجوری توضیحش بدم و انتقالش بدم؟!!!… خدا واقعا روش خودش رو داره و فقط باید عمل کرد به الهامات ، من که خیلی راضی هستم خیلی زیاد، خیلی آرامش دارم.
از این حرفا بگذریم… خدای مهربون گفت که فردا برو پیشنهاد بده و فردا میخوام برم پیشنهاد رو بدم، نمیدونم باید چی بگم؟!! چون هنوز درامد مشخصی ندارم و کار خاصی ندارم و تازه اول راهم هستم اما این رو مطمئن هستم که توی مسیر ثروت بی نهایت هستم و دارم روی ایده ای که خدای مهربون بهم داد که منجر به بوجود اومدن یک مسیر جدید و بسیار بسیار راحت توی نقاشی میشه، کار میکنم و دارم به الهاماتش کامل عمل میکنم…ولی خیلی احساس عجیبی دارم خیلی خیلی زیاد، اما مطمئن هستم که خدای مهربون مثل همیشه که هر وقت توی مواقع حساس و سخت که سنگ کوپ کردم و همه چیز از یادم رفته بود یهو انگار که جملات مثل رود خونه جاری میشه توی ذهنم و میگم اونا رو و همه دهنا وا میمونه و چشما گرد میشه و فقط با سر تایید میکنند، فردا هم همینطوری میشه مطمئن هستم که اون کارش رو خیلی خیلی خیلی خوب بلده، الان هم که این اتفاقات افتاده توی زندگی من و فهمیدم و دیدم و حسش کردم و تجربش کردم تو زندگیم که خدا بیشتر از من میخواد که من به خواسته هام برسم با اون توضیحاتی که بالا دادم ،دیگه خیلی ایمانم بیشتر شده به اینکه اون کارش رو خوب بلده، هر چند که ایمانم باید بیشتر بشه، من فقط باید به اندازه ی برداشتن یک قدم کارم رو خوب انجام بدم، بقیه ی کارا مال اونه.
یه چیز دیگم بگم ، من فقط دو هفته هست که دارم روی روابطم کار میکنم و تمرینات ج۹و۱۰ قانون آفرینش رو دارم انجام میدم و حدود سه هفته و خورده ایی هست که دارم روی فراوانی کار می کنم،
قانون خیـــــــــلی زود جواب میده خیــــــــــــــــــلی خیلی زود…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر…
الان موقعی این الهام بهم شده برم پیشنهاد بدم که با خودم و تمام آدم های اطرافم هر چقدر دور و هر چقدر نزدیک، در صلح کامل هستم حتی افراد کند ذهن محلمون هم عاشقانه دوستم دارند، خدا شاهده حتی گربه های محلمون هم عاشقم هستند و اجازه میدهند که خیلی قشنگ نوازششون کنم و دنبالم راه میوفتند بدون اینکه از من بترسند اما از بقیه فرار می کنند، اینا طی یک پروسه ی تکاملی بود که آخرین قدمهایش کار کردن روی تمرینات ج ۹ و۱۰ قانون آفرینش و البته کار کردن ابدی روی باور فراوانی هستش.
امروز رفته بودم توی یه فست فود برای کار، استاد دخترای اونجا، اونایی که اونجا کار می کردند داشتند چشمام رو در میاوردند اینقدر داشتند نگام می کردند گفتم چقدر نگام میکنند اینا!!! بعد که مدیر اومد دیدم یه جوون ۲۹ سالست اینقدر حال کردم باهاش، در عرض دو دقیقه عاشقم شد و کلی با هم خندیدیم و گپ زدیم و از زندگیش گفت و گفت شما بیا اینجا علاوه بر کارای سالن رابط بین من و مشتری ها باش چون افراد زود جذبت میشن.( از چون به بعد رو غیر مستقیم گفتا، فهمیدم روش نمیشه مستقیم بگه که خیلی جذابی :) :) :) ) بعد که اومدم خونه حسم گفت که فقط بشین طراحی ات رو تمرین کن بعدش خیلی ترسیدم و ذهنم خیلی خیلی مقاومت داشت در موردش چون یکی از الهامات باور فراوانی ام در مورد ثروت هست، البته یک هفته ست که این الهام رو دارم دریافت میکنم اما خیلی زیاد ذهنم مقاومت داره در موردش، بعدش هدایت خواستم و هدایت شدم به آخرین ایمیل جلسه ی ۸ دوازده قدم که قشنگ جوابم رو گرفتم و فهمیدم که الهامم درست بوده و نجوای شیطون نبوده که بخواد جلوم رو بگیره از اینکه نرم سر کار.
استاد یه ایده ای به ذهنم رسیده که خیلی حالم رو خوب کرده؛
عالم های توحیدی واقعی قدیم مثل شیخ بهاء یکسری کتابهایی دارند به اسم کشکول. این کتابها مربوط میشه به یکسری محفل هایی که با شاگرد هاشون داشتند که اون محفل ها هیچ موضوعی نداشته و اون عالم مثل شیخ بهاء، با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میکرده و بعدش مثلا یه مطلب در مورد الرحمن میمود توی ذهنش و به دنباله ی اون یه مطلب در مورد یه موضوع دیگه، ممکن بود که اون محفل یه ساعت باشه ممکن هم بود که یه ربع باشه بستگی به اون جریان هدایت داشته, یعنی میخوام بگم یه دوره ای که کاملاً هدایتی در لحظه باشه، بدون هیچ موضوعی فقط شما میشینید جلوی دروبین و با سر سپردگی تمام خودتون رو به این جریان هدایت می سپرید ممکنه که مثلا اول فایل از ثروت بگید بعدش هدایت بشید به قرآن بعدش هدایت بشید به عزت نفس، ممکن هم هست که مثلا یک فایل فقط در مورد عزت نفس باشه یا فقط در مورد ثروت، مشخص نمیکنه بستگی کامل به اون جریان هدایت داره، ممکنه یه فایل یه ساعت باشه ممکنه یه فایل نیم ساعت باشه.حتی تعداد جلساتش هم کاملا هدایتی هستش .. استاد به نظرم خیـــــــــــــلی خیــــــــــــلی جذابه، حتی خود شما هم نمیدونید که چه موضوعی قراره گفته بشه توی این جلسه…. خیلی خیلی جذابه… یعنی همش فقط و فقط و فقط هدایت مطلق و لحظه ای اون جریان هدایتگر هستش حتی در مورد موضوعش ، بدون هیچ ترتیب خاصی از نظر ما. توی یکی از فایل های مصاحبه ، شما گفتید که وقتی میخواهید دوره ها رو گوش بدید توی گوشیتون بصورت shuffle فایل ها رو گوش میدید و مشخص نمیکنه که کدوم فایل از کدوم دوره رو گوش میدید، اگه این رو بصورت یه دوره باشه خیلی خیلی جذاب و باحال میشه.
اون احساسی که گفتم سه سال چهار سال پیش توی حوزه ی نجف داشتم که توی همین موقع ها بود ، الان هم دقیقا همون احساس ها رو دارم، دقیقا توی همون موقع هایی که توی نجف بودم و خدای مهربون بهم گفت برگرد تهران…
من که مغزم هنگ کرده… بخـــــــــــــــــــــــــــدا بخــــــــــــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم اصلا انگار گیج شدم… چقــــــــــــدر اون بزرگه آخه، چقــــــــــــدر اون دقیقه آخه، احساس وجود یه جریان و قدرت بی نهایت عظیم و قدرتمند و مهربونی رو دارم توی وجودم و اطرافم که برنامه ریزیش بی نهایت دقیقه، احساس ضعف دارم، شونه هام داره مور مور میشه، اصلاً نمی فهمم یعنی چی؟!
خیلی حسم عجیبه استاد، خیلی زیاد.
خدای مهربونم مدیر برنامه و برنامه ریز و مدیر اجرایی تمام جنبه های زندگی منه، این هم نشونش.
چقدر زیبا نوشتین این کامنتتون رو و چقدر زیبا دارین روی خودتون و عزت نفس و روابط و ثروت تون کار میکنید و نتیجه های زیباتون رو دارین با ما به اشتراک میزارین و تحسین میکنم این همه ایمان تون به خدارو . خداروشکر میکنم بابت دیدن این همه نشونه ها برای رسیدن به خاسته تون و من مطمئنم که انشالله دوباره میاین و از نتیجه ها و شادی هاتون برای ما میزارید و ما رو هم خوشحال میکنید.
سپاسگزارم ازتون دوست عزیزم بابت این کامنت فوق العاده عالی تون
سلام دوست عزیز اقا محمدرضای گل خیلی لذت بردم از نوشته زیبات واز اون همه الهاماتی که بهت شده انشاالله که در این مسیر عالی ترین ها برسین و به تمام خواستههای قلبیت برسی…در پناه الله یکتا شاد سلامت باشی ..??
استاد الان دوباره فایل رو نگاه کردم و اون مسئله ی تاپ رو با خدای مهربون حل کردیم
استاد وقتی که خودتون رو کشیدید بالا باید پاتون رو روی تاب کناری تون میذاشتید نه اینکه روی تنه ی درخت بذارید اگه روی اون تاپ بغلی تون میذاشتید قشنگ خودتون رو می کشیدید بالا.
استاد شایسته این همه عشق و زیبایی و فراوانی من عاااااشقتم
سلام همسفرای دوره عشق،لذت و معنویت من آرزویز براتون ندارم چون میدونم شما هم مثل من زندگیتون سراسر عشق و لذت شده
سلام مایک من که از دیدنت خنده های و رفتار متین و نجیبت دلم غش میره و هر بار میکوبونم رو سینم و میگم عزیز خاله، جیگر من،بچه هام که همسن و سال مایک هستند با شوخی میگن مامان مطمئنی از ما بیشتر دوستش نداری و البته من حسش میکنم که خیلی وقته که همه آدمها رو اندازه اونا دوست دارم
استاد من تازه دوسه ماهه عاشقتون شدم و نتایجم هر روز داره بهتر میشه
سالها پیش با اون کلیپ معروفتون دیدمتون اما فقط با صداتون حال میکردم
دوساله که دیدم از چندسال آموزش استادی دیگه نتیجه دلخواه نمیگیرم با توصیه یه دوست چسبیدم به شما و اما بازم صداتون
تا دو سه ماهه نگاه کردن به صورت و رفتار و خنده هاتون شده بزرگترین لذتم بعد نمازم که عاشقشم و بهترین اوقات روزم و تفریح و لذت و …همه چی برام سجادمه و البته مدیتیشن
استادم، برادر بزرگوارم، مهدی موعودم من عاشقتم
ازت سپاسگزارم
الان از دیدن این کلیپ کلی گریه شادی و لذت داشتم
مریم جون زیبا و شایسته ام من عاااااشقتم
من سیگارم رو بعد ۲۱سال ترک کردم
خونه ای دارم فوق العاده زیبا و پراز شادی و خنده و آرامش و عشق که تو شکرگزاری شبانه ام که مینویسم هرشب دلم میخواد ۱۰ صفحه بنویسم
با اینکه ۴۰ سالمه اما همه زیر۳۰ سنم رو تخمین میزنند
سلامتی که نگو فوق العاده
روابطم با بچه ها و اطرافیان یه دنیا عشق،لذت و احترامه
اینا همه در مقابل اون آرامش قلبم،متانت،نجابت،صبوری،لبخند، معنویت،توکل و…که پیدا کردم و برند شدم تو این خلقیات هیچه
منی که برند خشم،بددهنی،توقع،زودرنجی،اشتباهات پشت سر هم بودم و هیچکس جرات سربه سر گذاشتن باهام رو نداشت
استادم عزیزم عشقم ازت سپاسگزارم
معامله هایی با خدا میکنم و نتایجی میبینم که پشتم میلرزه و بخاک میفتم و همه اینها زمانی پررنگتر شد که دیدم من واقعا با عشق و لذت چهرتون رو میبینم و دلم میخنده از همه کاراتون
نمیدونم دقیقا معادله چیه اما حسم میگه زندگیم یه جورایی دیگه سد بعد ده سال کارکردن رو خودم الان تقریبا ثبات پیدا کردم
بعضی مواقع دنیای دور و برم رو نگاه میکنم و یه تراز میگیرم میبینم همه چی داغونه اما من تو بهشتم و دلم مثل یه برکه آروم آرومه تقریبا ۹۵درصد مواقع و البته دنیای اطراف منم(نزدیک نزدیک من) خیلی آروم و زیباست و دوستش دارم و هرروز داره بهتر میشه
راستی من سالهاست تلویزیون نمیبینم و اینستاو …..ندارم و نزدیک یکساله تو خونمون هم تلویزیون نداریم فقط اتاق بچه ها اونم برای ps4
استادم عزیزم عشقم مرسی که هستی و داری از آرامش و آگاهیت اینجوری عاشقانهنشر میکنی
مریمم، شایسته بهترینها مرسی که هر روز من رو مست میکنی با اون همه زیبایی دنیات و لذتهات و روابط زیبات
دوستون دارم انشاالله هر روز براون بهتر از دیروز باشه
به نام خداوند هدایتگرم، خدایی ک خوابش نمی بره و هیچ وقت مرا فراموش نکرده و نمیکنه.
سلام ب همه عزیزان
نشانه امروزم این فایل بود
بعد همینجوری ک داشتم میدیدم میگفتم خدایا تو از کجا میدونی ک من انقد ب این فایل نیاز دارم، ک بهم بگی فقط خوش باش و دمی ب شادمانی گذران، ینی جلوی ضرر رو قبل از هر اتفاقی می گیری، چون میدونستی امروز ب کنترل ذهن نیاز دارم، این فایل و فرستادی تا من پیروز میدان بشم، تا نزارم نجوا الکی برا خودش گنده کنه مسائل رو، تا بهم بگی این دنیا محل گذره فقط در لحظه باش و شادمانی کن.
بعدم از طریق کامنت دوستان بهم بگی جلسه 4، قدم 5، و بعد کل تایم من بگم خداااایا این حرفا رو کِی استاد گفته بود؟ من چرا بار اوله می شنوم، بعد کل تایم انگار تو نشستی جلوم از زبون استاد درس های زندگی ام رو میگی، برای همین امروزم، برای اتفاقات همین امروزم. دیگه داره بیشتر میشه ایمانم ب نشانه سایت، داره گوشم شنواتر و قلبم تسلیم تر میشه. بیشتر میخوام خودش راهنمایی ام کنه الان چه فایلی گوش بدم ک بره چفت بشه سرجاش و تیکه پازل بعدیم رو بچینه. و واقعا فایل هایی ک خودش هدایت میکنه جوابه، جوابه.
بعدم هدایتم کنی ب آیت الکرسی با صدای عبدالباسط و بگی خدا هیچ وقت خوابش نمیبره، مالکیت آسمان ها و زمین از آن اوست، بگی هرکس ب خدا ایمان بیاره و با طاغوت بجنگه، با نجواها بجنگه، ب ریسمان محکمی چنگ زده، غمش نباشه ک خوب جایی اومده. بگی من علیم ام، من میدونم بچه جان، من میشنوم دعاهات رو.
تو جلسه قدم بگی، بچه جان انقد زور نزن، تو در مسیر درستی، تضاد اومده تو رو ب خواسته ات برسونه، باید خوشحالم باشی، این شیطان الکی گنده میکنه همه چیو، بهش باج نده.
بعدم هدایت بشم ب سوره جمعه و بگی
وقتی صدای اذان رو شنیدید کار و تجارت تون رو تعطیل کنید و ب سوی نمازتون برید و خدا رو یاد کنید و بدانید این برای شما بهتر است و خدا بهترین روزی دهندگان است
از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید.
آنچه نزد خداست بهتر از تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
واقعا همینکه تو رو ب یا بیارم، نعمت هات رو بیاد بیارم تو لحظاتم و تقوا کنم کافیه، خودت گفتی دیگه. گفتی من روزی تو میدم، انقد رو مغز محدود خودت حساب نکن، نشین دو دوتا چارتای الکی کن. منم تواشیح اسما الحسنی گذاشتم گفتم چشم، اگه فکر کردی ک میزارم این شیطان بعد این همه فکت و هم صحبتی جلو بزنه از من سخت در اشتباهی.
این فایل رو 3،4 بار دیدم، واقعا قلبم باز شد. چقدر زندگی میتونه شیرین و لذت بخش باشه، چقدر یک رابطه میشه رویایی باشه، چقدر ثروت خوبه و من تحسین میکنم این نعمت زیبای خداوند رو، میتونی در کمال آزادی هر تفریحی رو بخوای در نهایت راحتی و لذت داشته باشی. چقدر نعمت ها و زیبایی های جهان بی نهایت عه، چقدر تجربیات زیبا هست ک از جهان میخواهم.
چقدر من لذت میبرم از انسان هایی ک ب فکر تفریح و لذت بردن هستن، همیشه بیرون میرم تحسین میکنم چنین خانواده های شادی ک با همون امکاناتی ک دارن نهایت لذت رو درکنارهم میبرن، ب قول شما دیدن خوشی انسان ها یک نوع مراقبه است. آدم لذت میبره از دیدن خوش بودن انسان ها. شاید اطرافیان من خیلی اهل بیرون رفتن نباشن ولی من همیشه خودم برای خودم کافی بودم، همیشه اون کاری ک در توانم بوده برای لذت بیشتر از زندگیم انجام دادم، جاهای مختلف تهران، پارک و کافه ها، کوه و موزه ها رو تنهایی گشتم و بسیار هم خوش گذروندم.و دوست دارم در آینده لذت های بیشتر و جاهای متنوع تری رو تجربه کنم، امروز گفتم وای هوا چه خوبه کاشکی میشد میرفتیم بیرون، و بعد با این فایل اومدم فلوریدای آمریکا ؛) چه جای بهتری از اینجا، واقعا ب جرئت میکنم احساس خوبی ک در من ایجاد شد مثل بیرون رفتن فیزیکی بود ک خوش میگذشت بهم.
مخصوصا با فیلمبرداری خانم شایسته عزیز، با اهنگ های شاد و زیبا، با کارگردانی خانم شایسته وقتی توی شن های ساحل قدم میزدین، توی آب قدم میزدین، سوار جت اسکی بودین، با استادجان عشق بازی کردین و من اون احساس عشق رو از فیلمبرداری کردن تون درک کردم، از گفتن جمله چقدر زیبایی تو، از لبخند رضایت بخش استاد وقتی ب دوربین نگاه میکردن، و توی چشم هاشون نهایت خوشبختی رو می دیدم، می دیدم ب قول قرآن راضی هستن، وقتی روی درخت دراز کشیدن، وقتی توی ساحل قدم می زدین، وقتی روی شن ها دراز کشیدین، وقتی وسط آب دریا نشستین و ب غروب زیبای خورشید نگاه کردین، همه اینها از فیوریت های منه و انقدر از دیدن این تجربیات لذت بردم و قلبم باز شد ک مطمئن شدم من هم تجربه خواهم کرد.
چرا ک الگویی دارم ک ب من نشان میده زندگی خیلی زیباتر از اینم میشه، تو اومدی فقط تو این دنیا تفریح کنی و حالت خوب باشه، تو فقط باید بخندی، تو باید خود ب خود هدایت بشی ب نعمت های جهان، ب زیبایی های جهان، ب فردی ک هم مدار تو هست، بدون اینکه نیاز باشه تو درست اش کنی، چون اون از قبل همون شخصیتی ک تو دوست داری رو داره، چون برنامه ریزی جهان بی نقص عه.
اگر داری از الانت لذت میبری بدون تو در مسیر رسیدن ب خواسته هاتی تمام.
خداروشکر برای حضورم در این سایت و بهره برون از آگاهی هاش، بهترین وسیله تقوایم، بهترین راه برای ادامه دادن، استادجان سپاسگزارم.
سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
بی نهایت از این فایل لذت بردم
اون جایی که داشتید اون هواپیما ها رو نشون میدادید من از خودم پرسیدم:
اگر اون زمان که استاد توی بندرعباس بود و داشت با تاکسی کار میکرد و درامد خیلی کمی داشت، اگه یه نفر بهش میگفت: تو ۱۰ سال دیگه توی فلوریدای آمریکا خواهی بود و با هواپیمای شخصی خودت تفریح میکنی، آیا استاد باور میکرد؟!!!!
تو همین فکرا بودم که دقیقه ۱۵ فیلم، اون کشتی کروز رو نشون دادید.
خانم شایسته عزیز و استاد گرامی
من ۴ ماه پیش توی تابلوی آرزوهام عکس یه کشتی کروز رو گذاشته بودم که خدا شاهده دقیقا دقیقا شبیه همین کشتی کروزی هست که شما در این فیلم نشون دادید. خدا میدونه انقدر شبیه هست که یه لحظه فکر کردم من این عکس رو قبلا از یکی از کلیپ های سایت اسکرین شات گرفتم . ولی دیدم نه من چهار ماه پیش از گوگل پیداش کرده بودم. حتی ابرهایی که در آسمان هست هم در عکس من وجود داره فقط چینش ابرها متفاوته :))))
وای خدای من ، ممنونم. عجب نشانه ای
انقدر دیدن این تصویر کروز منو خوشحال کرد که به خودم گفتم: بله، که میشه. بله که باور میکنم منم اگه با تعهد و اراده روی خودم و باورهام کار کنم چند سال دیگه که خیلی هم دور نیست میتونم به تمام خواسته هام برسم. خدای مهربون با نشون دادن این کشتی کروز مهر تاییدی زد بر اون افکاری که در ذهن من آمده بود و باز هم به من شور و امیدی داد که با عشق و قدرت بیشتری روی خودم کار کنم.
من ایمان دارم که تمام اون خواسته هایی که در تابلوی آرزوهام گذاشتم به فضل خدای مهربان براورده میشه، حتی بهتر و بیشترش و این کلیپ رو نشانه روشنی از جانب خدا دیدم.
خانم شایسته عزیز، خواهر خوبم
از شما سپاسگزارم که با جسارت و شجاعت فیلمبردای میکنید و این کلیپ ها رو آماده میکنید و نحوه استفاده عملی از قوانین و آگاهی هایی که استاد آموزش میدن را با سادگی و زیبایی نشون میدید.
من این هنر و تلاش شما رو همیشه در دلم تحسین کردم و واقعا به شما تبریک میگم
بشدت زیبا ،غروب و ابرها و آسمون بسیار بسیار زیبا بود. الهی شکر.
خدا رو شکر که شما این نقاط رو برامون اکتشاف میکنید تا ما بعدا بدونیم چیو میخوایم 😂😂🏝️📷 استاد مطمئنم الان که قانون سلامتی رو اینقدر جلو بردین ،به راحتی میتونید اون تاب رو سوار بشید. ممنونم از خانم شایسته بزرگوار که اینقدر تلاش میکنن که لحظه به لحظه سفر رو به ما هدیه بدن. فایل این ویدیو چند تا ارور داشت و در حین پخش کلیپ یه سری نقاط متوقف میشد . مثلا یکیش اون لحظه نوازش کردن سگ هاسکی ، یکیش اونجا که نفرات از بالای قایق میپریدن توی آب. من چند ثانیه میبردم جلو تا از ادامه اش پخش بشه.
سلامی به وسعتِ بینهایت دریاها و آسمان ها تقدیم به استاد عزیزم، مریم جان و تمامی همسفرهای خوبم.
.
چقدر این دنیا زیباست
این استاد که الان میبینمش همون آدمی هست که تا 14، 15 سالگی شمال رو ندیده بود، بعد وقتی شمال رفت از این عظمت و انبوه درخت و طبیعت حیرت زده شد.
در دلش خواسته ای به وجود اومد که ویلا داشته باشه، جایی باشه که پراز درخت، آب و جنگل و کوه و….
و اومد روی خودش کار کرد روی باورهاش
تونست دنیا رو جور دیگه ای ببینه.
و چیزایی که الان تجربش میکنه و این طبیعت چیزی فراتر از یک ویلا هست.
خیلی از ماها شمال و خیلی از زیبایی های ایران دیدیم و میگم عجب جاییه امریکا، چقدر سبزه و چقدر نکات مثبت میکشیم بیرون(اینو با توجه به نوشته های خودم و دوستانم میگم که با هیجان از همه جای امریکا مینویسن)
این خواسته ماست که این زیبایی هارو تجربه کنیم، به همون راحتی که استاد وقتی شمال رو دید، و بعد تونست نگاه خودشو تغییر بده و به این چیزایی که الان داره برسه، ما هم میتونیم.
یادمه همین چند وقت پیش وقتی پیاده روی میکردم یک گروه از بچه های مدرسه ابتدایی اومده بودن اردو، من بهشون یه لبخند هدیه کردم؛
وااااااااااای همشون بهم میگفتن Hello ؛ فکر کردن من خارجی هستم.
دیدم آره قانون داره جواب میده اونا با فرکانس منبعشون نزدیکن و با خودش در صلح ترند و تونستن احساس من رو دریافت کنن.
تازه همون روز خارجی هم دیدم که چقدر با عشق به من دست تکون میدادن و لبخند و …
میدونین دیگه تک تک اتفاقات زندگیم برام نشانه هارو میاره که تو لایقشی که یه زندگی فوق العاده رو تجربه کنی.
این سفرنامه خواسته های جدید رو دل همه ما داره به وجود میاره که شاید تا قبل از دیدن این سفرنامه حتی اینارو نمیدونستیم..
فقط باید این افسار ذهنمون رو در کنترل خودمون داشته باشیم
دقیقا مثل جت اسکی که باید یه طناب بهش وصل کرد و محکم در زمین قرارش داد تا نتونه همین طور در آب دریا برای خودش بره.
من هم باید یادم باشه این طناب رو محکم بگیرمش تا این ذهن واسه خودش هرجا دلش خواست نره؛ باید بیاد هرجا که من و قلبم میگیم؛ بلهههههه ذهن جان اینجوریاس
میبینی ذهن جان که خدا با این سفرنامه چقدر مثال بهم یاد میده تا تو ساکت یه گوشه بشینی.
توی این جزیره گنج بازم چیزای جدید بهم یاد داد.
چقدر پرواز دلنشین بود اینووووووو یادمه استاد قبلا گفته بود که این هواپیما هم تو آبه هم پرواز.
سپاس مریم جانم برای این پرواز.
این صدای آب من عاشقشم، اون ابرای خوشگل
وااااااااااای خدای من چه خورشیدی، جالبه منکه داشتم پوشه هامو مرتب میکردم دقیقا یه عکسی از غروب پیدا کردمممم بعد گفتم وااااای من وقتی اینو گرفتم شاید اصلا دوباره ندیده بودمش و گفتم این نشانه دقیقا برای همون خورشیدی بود که تو قسمت 94 دیده بودم بعد خدا بهم نشون داد ببین تو هم همون رنگای خوشگل تجربه کردی ولی شاید اون موقع به این حد الان به وجد نیومدی، ولی الان با دیدن این عکس چقدررررر به وجد اومدی.
اینا همش تغییر نگاهه فکره.
خدایا شکرت.
این جت اسکی فوق العادس چون سرعتس 100کیلومتر بر ساعته و یه بار بهش بنزین بزنی میتونی از صبح تا شب باهاش روی آب باشی.
مریم جانم سپاس برای این همه عشق.
خدایا سپاسگزارم که به من آگاهی میدی و دستامو هدایت میکنی که بنویسن.
خدا جونم عاشقانه از تو میخوام مرا به راه راست هدایت کنی.
عاشقانه هم خوبی در این دنیا و هم در آخرت روو از تو خواستارم.
سلام استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به همه عزیزانم
مینویسم برای خودم برای خود عزیزم به سال های بعدم
پاکیزه عزیزم میدانی که با گوشت پوست و استخوانم ایمان دارم که موفق میشوی ایمان دارم که تک تک خواسته هایت را عاشقانه زنده گیمیکنی
پاکیزه عزیزم باید تغییرات عالی در شخصیتت ایجاد کنی میدانی تا تو تغییر نکنی هیچ چیز تغییر نمیکند این جهان به افکار و رفتارتو پاسخ میدهد باید بتوانی شخصیت عالی بسازی
داشتم با خدا حرف میزدم گفتم بیام روی نشانه امروزم بزنم بیبینم چی هست
دیدم این فایل برایت آمده و متن انتخابی این فایل دقیقا برای تو هست دقیقا به پاکیزه پنج سال بعد هست
پاکیزه که به یک عالم خواسته هایش میرسد
با امروز خودش زمین تا آسمان فرق دارد
همه چیز برایش زیبا و عالی میشود
تمام اینا زمانی اتفاق میفتد که تغییری عالی و پایدار در شخصیتت در نگاه ات ایجاد کنی
باید از یکجای شروع کنی و خودت را زیر نظر داشته باشی
بیبیبین پاکیزه عزیزم میتوانی باید بتوانی باید بتوانی
باید بتوانی هر روز به خواسته هایت نزدیکتر شوی و روزی بیبینی که خواسته هایت داشته هایت شده اند
باید بتوانی به قانون عمل کنی اگر میخواهی بهشت را تجربه کنی
بیببببن پاکیزه عزیزم تو فقط یکبار فرصت زنده گی کردن داری فقط یکبار این یکبار را باید عالی و زیبا عاشقانه زنده گی کنی
بیبین تغییر اصلا رنجی ندارد ماندن در وضعیت کنونی و تغییر نکردن درد هست رنج هست وقتی که تو پنج سال بعد هم همین آدم باشی واقعا بزرگترین درد هست باید تلاش کنی و با جان و دل حرکت کنی
در ها به زیبایی باز هستن تو فقط شخصیتتت را واقعی تغییر بتی
سلام خدایا شکرت استاد ومریم عزیز شما چونکه خودتون منبع گنج هستید به منابع گنج بیشتری دست پیدا میکنید که به این جزیزه گنج هدایت میشید
یاد یکی ازکتابهای رویاهایی که رویانیستن افتادم که استاد نوشتی ما هرچقدر گنجها والماسهای بیشتری رو به بقیه نشون بدیم باعث میشه که خودمون به گنج ها والماس های بیشتری دسترسی پیداکنیم اما همه مردم نمیرن سراغ این گنج ها،،مثال الان ماست فقط تعدادی دراین فرکانس هستیم خیلی ها اون اعتماد رو به خداوند ندارن که بیل وکلنگ بردارن برن سراغش،،
استاد من که خودم یکی ازاون افرادی هستم که همیشه تلاشم برای تیزکردن بیل وکلنگم هستم تا اون گنجهای نامحدود رو دربیارم واستفاده کنم،،
ابرهای زیبا و قشنگی جزیره،دریا وقایق هارو که دیدم یاد جمله ای افتادم که امروز شنیدم میگفت جهان بااون عظمتش وبااون سختی اش چقدرتاالان تغییر کرده ما انسانها که تغییر پذیریمون از هرچیزی دراین جهان بیشتره پس حتما میتونیم تا چندمدت دگه وبلکه تاآخرعمر بسیار تغییرهای عظیم رو درخودمون ایجاد کنیم،،
استاد باجتسکی رفتی رو آب دور زدی وبرگشتی وقتی لنگرش رو در ماسه های ساحل گیرانداختی یاد کشتی کروز افتادم که قبلش چقدزتجسم کردی وبهش رسیدی وبا ادامه دادن بلکه اون لنگر بزرگ کشتی تبدیل شده به یک لنگری به اندازه اسباب بازی که با یه دست گذاشتیش زیر چندتا مشت خاک شاید یه روزی خودت هم فکرشو نمیکردی که باایمان به خداوند اجسام غول پیکر و غیرممکن روزی توی مشتت جابگیره چقدراین خدای ما عظیمه
اصلا این فایل خیلی منو به خودش جذب میکنه وقتی اون هواپیمای زیبا وساده که ازبالای سرتون ردمیشه چقدر باوربهمون میده که اون دونفر سوار شدن بایک هواپیمای ساده و نسبت به مدل های دگه ارزون تر دارن لذت میبرن که ماهم میتونیم به این چیزا برسیم،،
اصلا با این موزیک روی تصاویرهای اون هواپیماها وافرادی که صاحبشون بودن انگار به عکسهای دریمبورد خودم که توی اتاقم نسب کردم ایمان بیشتری میده که منم بهشون میرسم،،
وقتی فوتبال رونگاه میکنی چقدر احساس خوبی بهم داد چونکه خودمم ورزشکارم،،
وقتی اسم اون دوست خوبمون در نظرات دوازده قدم دیده میشه احساس تجسم خلاقانه بهم منتقل شد،،
واقعا شغل هرکسی همون عشق وعلاقه قلبیشه که فراتر از پول ساختنه که میبینم مریم عزیز حتی تا گردن توی آبه اما بازم دوربین،گوشی بدست وهمراهی کردن استاد تا این عشق وعلاقه درمسیر زیباتری پیش بره،،
زگهواره تا گور عشق بجوی
ثروت بجوی
معنویت بجوی
ارزشمندی بجوی
سلامتی بجوی
باور قدرتمند بجوی
……………….
وقتی عزرائیل مانند همین آب دریا تا گردنت نزدیک بشه یعنی تا وقتی درخواب غفلت هستی همینکه ببینه باتمام وجودت میخوای به اهداف وخواسته هات برسی مانند سطح آب میره عقب میگه برو به تمام لذتهای زندگیت برس بعد باهم سفر میکنیم،،
داشتم به این فکر میکردم که اکثر آدمها غروب رو دوست ندارن ومیگن غمگینه اما استاد عزیز شما باباورهای خوب خداوند مدتهاست داره از زبانت به ما میگه غروب چقدر زیبا و شگفت انگیزه وچقدر خداوند عاشقانه دوست داره جای شادی هارو با غم ها درزندگیمون عوض کنه، واقعا چه غروب زیبایی بخصوص اگه روی تصویر دریا ببینی دگه. بینظیر میشه که بقول مریم زبان تصاویر نمیذار چیزی بگی
میشه همون شعر خوشم انقدر خوشم زبون ازش قاصره
مانند همون جمله طلایی مریم عزیز دریکی از فایلهای نحوه استفاده از امکانات سایت وقتی ما ذهنمونو مانند حساب بانکی فقط برای چیزهای ارزشمند وخواسته هامون پرکنیم دگه جایی برای افکار بی ارزش نمیمونه،،
مریم،استاد ودوستان عزیز ممنونم ازهمگیتون که هرروزبیشتر وبهتر تلاش میکنید تا این حساب بانکی ذهنمون برای چیزهای باارزش هزینه بشه،،دوستتون دارم،،،،،
دوست الهی خوش فرکانس خوش قلم به به واقعا لذت میبرم که این قلم توانای رو دارید .
چه خدای درون شبیهی داریم خیلی شبیه زیباست این نوع کلام و استفاده از عبارات درست لذت میبرم تحسین میکنم که لایق تحسین کردن هستید آفرین به این همه نکات واگااهی ارزشمندی که بهتون منتقل میشه و انتقالش میدین .
عالیه لذت بخشی خداروشکر صد هزار مرتبه هم شکر .
خیلی براتون آرزو میکنم خدا رو عشق رو زیبایی و ثروت و فراوانی های بی انتها را .
سلاااااام استاااااد (با ریتم دانشجوهای ترم اولی خوانده شود لطفا)
سلام مریم خانم زیبای نازنینم
سلام به همه دوستان قشنگم
خدا رو شکر می کنم که امروز هدایت شدم به این نشونه بی نهایت زیبا. یعنی انرژی خالص مثبت ازش چکه می کرد همینجوری.
چقدر حالم عالی شد. حالم خوب بود عالی شد.
خوب ببینیم خدا می خواست امروز با این نشانه چه درسهایی به من بده. چی دیدم؟
اول از همه فراغ بال دیدم. بودن در لحظه و لذت بردن از تک تک المانهای طبیعی.
از ابرها و آسمان نیلگون.
از لذت تفریح با عشقت.
از دریاچه های متعدد و اینهمه درخت و سرسبزی.
از غروب و ترکیب رنگهای چشم نوازش.
از امواج دریا و صدای آرامش بخششون.
…..
یادم میاد استاد تو دوره شریف 12 قدم می گفتن من این اخلاق تحسین کردن زیباییها و تمرکز بر نکات مثبت رو از زمانی که به ظاهر هیچی نداشتم در خودم آغاز کردم و هی تقویتش کردم.
شخصیت ایشون تبدیل شده به یک مصدّق الحسنی. کسی که دااااائم در حال تصدیق و تایید نیکویی هاست. پس لاجرم هدایت شدند به بهره مندی از زیبایی های بیشتر.
پس درس اول شد تایید و تحسین و تمرکز بر زیباییها.
البته این در لحظه زندگی کردن و نگران و دلواپس هیچی نبودنه که باعث میشه واقعا دغدغه ها و اتفاقات ناخواسته از ما فاصله بگیره. در حالیکه اکثر ما برعکس فکر می کنیم.
همیشه تصور این بوده که اگر اتفاق بدی نیفته ما می تونیم آرامش ذهنی داشته باشیم و تفریح کنیم، در حالیکه اگر خودمون آگاهانه دست از نگران بودنها و ترسهامون برداریم و سعی کنیم در هر شرایطی هستیم این ذهن چموش رو کنترل و هدایت کنیم در جهت زیباییها و آسانیها، اون وقته که اتفاقات و شرایط ناخواسته خودشون از ما فاصله می گیرن.
این قانون رو همین دیشب در تماس تلفنی با خواهرم مرور کردیم و ایشون هم تایید کرد و گفت که «تو چون خودت آدم استرسی و نگرانی نبودی الان داری در شرایط و مکانی زندگی می کنی که گاهی اصلا خبر دغدغه ها و اتفاقات بد زندگی ماها(خانواده ام) به گوشت نمی رسه چه برسه به اینکه مثل من تو متنش باشی.»
گفتم بله ممکنه دوری از خانواده به ظاهر سخت به نظر برسه ولی برای من نه تنها سخت نیست بلکه گاهی باعث آرامش بیشتره.
نکته دومی که چشمم رو گرفت نعمت و ثروت مادی بود.
الهی بی نهایت شکرت بابت قوانین محکم و بدون تغییرت. استاد این قوانین رو شناخت و متعهدانه بهش عمل کرد و اینم بخشی از نتایجش. بنز و کوروت و جت اسکی و خونه 8 خوابه و اینهمه امکانات یک طرف، آزادی زمانی و مالی هم در طرف دیگه.
اینکه نگران کار و روز تعطیل و غیر تعطیل نباشی.
همیشه براشون هم شنبه است هم جمعه.
تو جزیره گنج وسط تفریح کارشون رو هم انجام میدن.
اصلا به قول خودشون کارشون تفریحشونه.
عبادتشونه.
سرگرمی و در عین حال وسیله رشد شخصیشونه.
یعنی یه معجون کامل. عین ویتامینه که چندین ساله تو منوی بستنی فروشیها باب شده و من عاشقشم.
من هم به روش استادم چنین سبک زندگی رو تایید و تحسین می کنم و برای خودم و تمام کسانی که این آرزو رو دارن از خدا درخواستش می کنم.
فعالیت یا کسب و کاری که هم عشق و لذت و تفریحم باشه، هم من و استعدادهام و مهارتهام رو رشد بده، هم توش آزادی مکانی و زمانی و مالی فراوان باشه و هم باعث سپاسگزارتر شدن و سر به زیرتر شدن من در مقابل پروردگارم بشه.
درس دوم: میشه همزمان هم کار کرد و هم تفریح. اونم با درآمدزایی افزاینده و غیر وابسته به زمان و مکان. فقط باید همین باور رو تقویت کرد و گوش به زنگ الهامات بود. و البته بهشون عمل کرد.
مورد سوم اون هواپیمای عروسک ICON A5 بود که چقدر ازش خوشم اومد.
همه جا میتونه فرود بیاد بدون نیاز به باند و فرودگاه، حتی روی آب.
در خونه پارک میشه.
چقدر دکمه داره
کاش یکم ساده تر بود. ولی حتما امکانات پیشرفته ای داره که نیاز به اینهمه دکمه کنترلگر داره. ولی لطفا مسئولین پیگیری کنن واسه بچه های عباسمنشی همه چیز رو ساده تر طراحی کنن.
اینکه بالهاش جمع میشد که بشه توی جاده یدکش کرد عاااالی بود. جمع و جور و سبک.
خدایا شکرت چه نعمتهایی میشه داشت و چه لذتهایی میشه برد.
برای منی که عاشق پرواز و ارتفاعم دیدن این تصاویر و تجسمهای ذهنی خودم در اون موقعیت در حکم دوپینگ بود.
چقدر میشه پول داشت که چنین سبک زندگی با خونه ای لب دریا که جلوش یات تفریحی و جت شخصی پارک میشه عادی باشه.
الهی شکر
همین الان که زندگی خودم رو از جنبه های مختلف با خیلی از اطرافیانم قیاس می کنم پی می برم چقدر من آرامشهای مختلفی دارم که حواسم نیست و برام عادیه و وقتی کسی رو می بینم که از نزدیکترین افراد به منه ولی در فرکانس بسیاااااار معیوب مالی یا ارتباطی یا سلامتی یا ترکیبی از همه اینها قرار داره، تازه می فهمم که من با کمک استاد و لطف خدا به کجاها رسیدم و اونها در کجا قرار دارن.
استاد ازتون از کرج تاااااااا پرادایس دست به سینه سپاسگزارم و جلوی خدایی تعظیم و سجده می کنم که بر سر من منت گذاشت و هدایتم کرد به سمت کلام و انرژی شما.
خیلی دوست داشتم از اون تاب بتونید بالا برید و روی دریا تاب بازی کنید. نشد دیگه….
فدای سر شما و همه مرغ و خروسای پرادایس.
استاد و مریم جان یه خواهشی دارم. جدی هم میگم، شوخی نیست.
لطفا به جای من امروز توی دریاچه خونه خودتون چندتا شیرجه جانانه حرفه ای بزنید و شنا کنید.
قبلش هم نیت کنید و بگید به نیابت از سعیده رضایی قربهً الی الله. الله اکبر…
آخه خودش فعلا تو دلش نی نی داره نمیتونه شیرجه بزنه.
به نام خداوند مهربانم.
سلام خدمت استاد عزیزم.
سلام خدمت خانم شایسته عزیز.
سلام به این خانواده شاد و صمیمی و فوق العاده.
به لطف الله مهربان بالاخره رسیدیم به فایل این جزیره گنج. قرار بود قسمت 70 برسیم ولی تکاملمون طی شد و 97 رسیدیم بهش.
خدارو صد هزار مرتبه شکر.
قشنگی این فایل چندین برابر میشه وقتی درونش صحبت از هدایت میشه. صحبت از این میشه که به رب اعتماد کنیم و اجازه بدیم هدایتمون کنه به بهترین مسیر ها. دستمونو بدیم بهش و بهش بگیم هر جا بری و ببریمون ما هستیم.
خیلی زیباست که روی باورهات کار کنی، به ربت اعتماد کنی و صبر کنی تا نتایج حاصل بشن.از تک تک لحظه های زندگیت لذت ببری و امیدوارانه به هدایت ربت اعتماد کنی که تو ور به بهترین جاها برسونه.
خدارو صد هزار مرتبه شکر
چقدر زیبا هستند این ابرها انگار خدا اونها رو گذاشته توی یه بشقاب نامرئی و گذاشته بالای آسمون.منم همیشه وقتی میبینمشون دلم میره..
چه رودخانه تمیز و قشنگی. چه مردم شادی. چه حس و حال خوبیه واقعا در کنار هم بودن و لذت بردن از بینهایت نعمت خداوند.
چقدر من لذت میبرم وقتی میبینم که همه چیز هر روز داره آسون تر میشه. مسیر یابی هر روز آسانتر و راحت تر میشه. به راحتی هر کجا که بخوایی بری میتونی سرچش کنی یا اگه راهشو بلد نیستی میتونی پیدا کنی به جای اینکه به خودت زحمت بدی هی بری این ور و اونور هی آزمون و خطا کنی .به راحتی و با سرعت و دقت به خواستت میرسی. خدایاشکرت.
به به به این گاراژ خوش آب و رنگ. من هر وقت میبینمش کلا حال میکنم. اون محوطه رو میبینم، اون حال و هوا، اون طبیعت و سرسبزی، پاکی ، تمیزی، مرتب بودن، حس خوب واقعا عشق به آدم میورزه. واقعا دست خداست تا دلمونو لطیف و شاد کنه.
خدارو بابت بینهایت نعمتش شکر.
خداروشکر توی این خانواده صمیمی یه جت اسکی هست که هر وقت هوس کردیم بپریم پشتش و همه با هم بریم بزنیم به دل دریا. بریم کشف کنیم ناشناخته ها رو. هدایت بشیم به سمت زیبایی ها، نعمت ها، ثروت ها، قشنگی ها.
خداروشکر.
تازه اگه راننده اش هم استاد باشه که دیگه خیالمون راحته که میتونیم با خیال راحت بشینیم و فقط لذت ببریم.
چقدر این مردم شاد بودن. خیلی دوستانه با هم توی قایق هاشون لذت میبردن از نعمات خداوند عزیز.
خیلی ساده و بی آلایش اضافی. همه داشتن لذت میبردن. و همینطوری هم به صورت عملی خداروشکر میکردن.
چقدر این جزیره زیبا بود. اون رستوران وسط جزیره خیلی باحال بود. یاد فیلم های هالیوودی افتادم.خخخخ
همیشه یه همچین صحنه های باحالی و میدم و میگفتم من صد در صد یه موقعی میرم اینجا. خدا رو شکر که دنبال این خانواده عزیز به همه جا میرم که دوستشون دارم.
چقدر لذت بردم از دیدن اون زوج های خوش اندام و آرام که خیلی قشنگ و دو نفره داشتن عشق میکردن و از کنار هم بودن لذت میبردن.
سگه منو یاد این گرگ های توی جنگل های سرد سیری انداخت. آخی چقدر گوگولی بود. گفتم حتما خیلی خشنه . بعد دیدم زبونشو یه وری انداخته بیرون گفتم عزیزم!!! چه خنگ دوست داشتنی ایه.
خدا رو شکر چقدر رفتار مردم با همدیگه زیباست. از اینکه کسی سگشونو ناز کنه نارحت نمیشن بلکه خیلی هم لذت میبرن و با مهربانی هم برخورد میکنن. خدایا شکرت که یه همچین شهروندای باحالی داریم.(آخه ما هم شروند فلوریداییم دیگه)
اون دو تا صندلی کنار ساحل جون میده برای نشستن ولذت بردن از دریا. برای آرامش گرفتن برای تجسم کردن خواسته ها. برای راز و نیاز با خدا.
حدا رو شکر چه جای دنج وراحت و باحالیه.چقدر قشنگ وتمیز. خدایاشکرت.
روح طبیعت همیشه قشنگه. مثل خدا، مثل ثروت، مثل آرامش و شادی، مثل سلامتی. خدایاشکرت. خدایا مارو همیشه همرا با روح طبیعت نگه دار.
چقدر کیف میده یه موقع هایی مثل استاد جون دراز بکشی روی شن های ساحل و خیالتو راحت کنی و به عشقت بپردازی. یه موقع هایی به دور از بقیه روی یک تنه درخت بخوابی و عشق کنی. با خدای خودت عشق بازی کنی. بری همراه با روح خداوند همرا بشی و خداگونه بشی.
چقدر صدای آب قشنگه. چقدر لذت بخشه. بی حکمت نیست که پیامبر فرمودند که نگاه کردن به آب عبادته. خدایاشکرت.
چه آب صاف و پاکی. چقدر خوشگل.
ابرهای صورتی و بنفش. غروب طلایی. درخت های سبز. شن های سفید. درخت های سفید و قهوه ای. آسمان آبی. چقدر قشنگه این دنیای ما. یعنی واقعا هر گوشه اش یه شگفتیه. یه معجزه است. یه نعمته.
چقدر خلوت و آرام. هماهنگ با روح خداوند. واقعا انسان این جور مواقع یکی میشه با اصل و وجود هستی. با فرکانس خدا. با فرکانس زیبایی ها. آسان میشه برای آسانی ها. زیبا میشه برای زیبایی ها. به زیبایی های بیشتری هدایت میشه.
هر چقدر تمرکزمون روی زیبایی ها باشه، به زیبایی های بهتر و بیشتری هدایت میشیم. خدایاشکرت به خاطر این قوانین ساده و قابل درک و اجرا و ثابت جهان هستی.
چقدر اون عزیز دل هم فرکانسی خوش باور بودن که اون لحظه با کامنتشون توی دوربین خانم شایسته عزیزاومدن. واقعا تحسینشون میکنم.
چقدر استاد جون به لاتزیو علاقه داره که میشینه خلاصه بازیشو میبینه و ازش میگذره. ما بعضا اینقدر ادعا میکنیم طرفدار مثلا بارسا هستیم، نمیشینیم خلاصه اشو ببینیم. استاد بالاخره این لاتزیو رو شما میخرید.
چقدر غروب خورشید زیباست. خانم شایسته عزیز چقدر این ایده قدم زدنتون توی آب و ساحل و فیلم گرفتنش زیباست.
چه لباسای قشنگی پوشیدین. چه شادن.
استاد جونم چقدر اون دو تا تاب قشنگ بودن و باحال. واقعا اگه کسی بتونه روشون بشینه چه حالی بکنه به به. امید وارم تونسته باشید.
استاد جانم چقدر خوشحالم که بعد از اون فایلی که در مورد خلبانیتون گرفتید و اون هواپیمای باحالو به ما نشون دادید، میخوایید همونو استفاده کنید. والا نمیدونم شاید اون صحنه اول فایل هم از توی اون هواپیما گرفته شده. خداروشکر
واقعا دمشون گرم چه چیزی ساختن. جمع و جور، قشنگ، مدرن، راحت، و همه جا نشین. واقعا خدا رو شکر که هر روز داره ایده های ثروت ساز بیشتر میشن. هر روز داره مسائل به شیوه راحت تری حل میشه. و دمش گرم صاحب این ایده که استاد جان رو جذب کرده تا ازش خرید کنه. خداروشکر.
چقدر ثروت همه چیزو راحت تر میکنه واقعا. خدایاشکرت.
چقدر ما خدای مهربونی داریم واقعا. خدایا ممنونم که این فرصتو به ما دادی تا بتونیم از شب قشنگ اینجا هم کلی لذت ببریم و عشق کنیم و اون نور های زیبا رو ببینیم
وای خدای من چه کشتی کروز خفنی اومده بود اون نزدیک. اصلا کف کردم. چه عظمتی. چقدر ثروت. خدایاشکرت.
شنا کردن توی یه همچین دریایی واقعا میچسبه. خیلی به آدم حال میده. خدایا شکرت. استاد جونم دمتون گرم که اینقدر به شنا علاقه دارید. خدایاشکرت.
ممنونم که این حس فوق الاده زیبا رو به ما هم منتقل کردید تا ما هم بتونیم سپاس گزار نعمات بیکران خداوند باشیم تا خودمونو در مسیر دریافتشون قرار بدیم. خدایاشکرت.
شاد و سلامت و ثروتمند باشید. فعلا خدا نگهدار.
بوس بوس.
سلام کامنت شما خیلی عالی بود دست مریزاد
سلام دوست عزیز
ممنونم از لطف شما
شاد و پیروز و ثروتمند باشید?
به نام خدای مهربون
سلام خدمت همه ی عزیزان
خیلی فایل خوبی بود برای من چون چند وقته که دارم روی روابطم کار میکنم و همش این فایل ها روی سایت میاد و من فقط دارم خواسته میسازم و این هواپیما هم یه خواسته ی دیگه بود که اومدم براش چندین صفحه با جزئیات نوشتم .ولی عجب هواپیمایی بود خدا رو شکر.
استاد میخوام یه خبر خوبی رو بهتون بدم و مطمئن هستم که خیلی خیلی خوشحال میشید و حسم الان میگه که بگو به استاد و خیلی خیلی حس و حال عجیبی دارم از دیروز تا بحال، تا بحال این حس رو تجربه نکرده بودم بجز یکبار… بر میگرده به قبل از آشنایی من با سایت… همون موقعی که توی حوزه ی نجف بودم و خدای خودم ،اون خدای حقیقی رو از شش هفت ماه پیشش توی وجودم پیداش کرده بودم و توی حوزه ی نجف بهم گفت محمدرضا برگرد بیا تهران اینجا دیگه جای تو نیست و با اینکه خیلی خیلی می ترسیدم و نمیدونستم که وقتی قراره برگردم تهران باید چیکار کنم اما یه حس ذوق و پرواز و رهایی محض تمام وجودم رو گرفته بود که خواب و خوراک من رو گرفته بود و اصلا دیگه درس مرس حالیم نبود ،با اینکه طلبه ی بسیار بسیار فوق العاده و درس خونی بودم، و فقط سر کلاس ها میشستم و اون مباحثه ها رو هم همش می پیچوندم و میرفتم تو خلوت خودم و فقط با خدای خودم عشق بازی میکردم و میگفتم وااای اگه برگردم تهران دیگه آزاد آزاد هستم و میگفتم دیگه تنها میشم و دیگه فقط خودمم و عشق دلم ( خدای مهربون) و همش داشتم در مورد این مورد خیال پردازی میکردم که وااای اگه برگردم چی میشه و حالا که حدود سه سال و نزدیک به چهار سال از اون موقع میگذره الان میفهمم که برگشتنم درست بود و بعدش که حسم گفت راسی برو ببین از استاد عباس منش چه خبر؟ چی شد به کجا رسید و ادامه ی داستان تا به الان ( از حدود ده سال پیشش اگه اشتباه نکنم یه شب برای بابام یه پیامک اومد که در مورد کلاسهای تندخوانی بود و بابام رفت اونجا و بعدش وقتی که برگشت اون پکیج شما تو دستش بود و منم که اون موقع اصلاً تو یه فاز دیگه بودم… بگذریم…) … اتفاقاً دقیقا همین موقع ها بود که از نجف برگشتم یا همین موقع ها بود که به فکرم افتاده بود که برگردم ولی هنوز حوزه ی نجف بودم، چه هماهنگی ای خدای من!!!!…
آره اون حس ذوق رو هم همین الان در مورد این موضوعی که میخوام براتون بگم و بازش کنم دارم فقط با یه تفاوت که در کنار اون حس، یه حس ثروتمند بودن خیلی شفاف و عمیقی هم دارم که خیلی خیلی خنکه و تا بحال تجربش نکرده ام…
استاد اگه کامنتهای من رو توی ثروت ۳ خونده باشید و یادتون باشه و لطف کردید و لایک هم شده اونجا گفتم که یکی از اون چیزهایی که من به خودم حرام کردم برای شروع این دوره این بود که اون دختری که بسیار بسیار دوستش داشتم و احساس بسیار بسیار فوق العاده ای داشتم وقتی که باهاش بودم رو، از زندگی ام حذف کردم و الان بعد از حدود یازده هفته حسم میگه که برو بهش پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بده و یه حس خیلی خیلی خیلی عجیبی دارم یه حس خیلی خیلی عجیب و از طرفی هم خیلی میترسیدم چون نمیدونستم که این حسم درسته یا نه، وابستگی هست یا واقعا الهام خدای مهربونه و واقعاً عشق حقیقی و بدون تملکه، دیروز از خدا خواستم که بهم چند تا نشونه بده شاید باورت نشه استاد اما چند بار توی سایت اسمش رو دیدم و چشمام روی اسمش قفل کرد و برق میزد و قشنگ انگار که از کلمه های کنارش براق تر بود و مشکی تر بود بعد حسم هم علامت داد گفت بفرما این هم نشونه، بعدش دوباره بعد از چند وقت دوباره شک کردم و بعد گفتم دوباره یه نشونه بهم بده، هدایت شدم به عقل کل و اون سوال سپاسگذاری امروزتون رو بنویسید، هدایت شدم به کامنت یکی از عزیزان که نوشته بود امروز یه آقایی اومد از من خواستگاری کرد… تا این رو خوندم شونه هام یخ کرده بود و شل شده بود و دوباره قدرت گرفتم اما دوباره شک کردم بعد چند دقیقه و یهو گفتم اصلا بذار برم نشانه ی امروزم رو ببینم… استاد حدس بزن چی بود؟!!!!! اصلا وقتی خودم دیدمش بلند بلند خندم گرفت و خندیدم… یعنی اگه الان بهت بگم چشماتون گرد میشه… فصل پنجم کتاب رویاهایی که رویا نیستند، ایمان راستین. یعنی تک به تک اون کلمات رو خدای مهربون داشت به من میگفت حتی اونجایی که شما از خدای مهربون پرسیدید که حتی اگه یبرون رفتن از چادر باشه؟ و اون پاسخی که خدای مهربون بهتون داد در آخرش ،بخدا خدا شاهده، گفت حتی اگه خواستگاری کردن از هدیه باشه… من اصلا خشــــکم زده بود انگار داشت بهم میگفت، بعدش یه حس بی نظیر داشتم خیلی حس قوی ای هست خیلی خیلی زیاد میدونم که وابستگی نیست چون خیلی زیاد روی خودم کار کردم روی این موضوع و روی عزت نفسم کار کردم هر چند که من هم بی خطا نیستم اما باید هر روز روی خودم کار کنم تا برم بالاتر و بالاتر…
شب هم که رفته بودم بیرون دیدم توی خیابونمون وایساده و داره به گربه های محلمون غذا میده، اصلا تعجب کرده بودم رفتم جلو و سلام کردم… استاد باورت نمیشه باورت نمیشه باورت نمیشه، بخدا یه لحظه چشمام روی چهرش قفل کرد بعد اون ویژگی هایی که در مورد چهره ی دختر رویاهام نوشته بودم رو توی چهرش دیدم… بخدا اصلا مونده بودم هی با خود میگفتم پس چرا قبلا ندیده بودم چرا قبلا متوجه اش نشدم؟ فکر کردم که اون دختر رویاهام خیلی دختر خاصیه و ما توی یه جای خیلی خاص همدیگه رو ملاقات میکنیم اصلا فکرش رو هم نمیکردم که هدیه باشه…
حالا یه چیزی بگم؟
این همسایمون از هشت سال پیش که ما اومدیم توی این آپارتمان مون ، اون ها هم تازه اومده بودند توی این آپارتمان، میدونی چی میخوام بگم استاد؟!!!!…
خدای مهربون از همون هشت سال پیش اون دختر رویاهام رو وارد زندگیم کرده بود!!!!!!… بخـــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم؟!!!!! من چی بگم از این برنامه ریزی خدای مهربون!!!!…
حالا یه چیزی بگم استاد که خیلی خیلی تعجب کنید؟!!!!…
من الان سه ساله که وارد این مسیر شدم و اون هشت سال پیش که اومده بودیم اینجا من این دختر خانم رو اصلا ندیدم، چون دوتا خواهر هستند و بخــــــدا بخدا بخدا بخدا بخدا خدا شاهده که من مطمئن بودم اون خانواده سه نفر هستند و توی اون سه سال من اونا رو سه نفری دیدم و به هیچ عنوان اون دختر خانم رو ندیدم، بعدش رفتیم یه جا دیگه و اینجا رو اجاره دادیم و سه سال نبودیم و بعدش هم که وارد این مسیر شدم و بعدش که یه سری تغییرات رو توی وجودم داده بودم ،از اون خونه اومدیم بیرون و دوباره برگشتیم به این خونه، حالا بگذریم که من اتاق دار شدم برای خودم و کلی اتفاقای خوب دیگه که سپاسگذار خدای مهربون هستم بابتشون ، وقتی تازه اومده بودیم اینجا هنوز خونه ی مادرجونم بودیم ،چون میخواستیم یه سری تغییرات انجام بدیم و میخواستیم کاغذ دیواری کنیم ، مامانم بهم گفته بود که فردا رفتی اونجا برو کلید پشت بوم رو از خانم خضرایی بگیر، بعد که رفتم دم در خونشون، دیدم یه دختر جدید اومد در رو وا کرد، یه لحظه فکر کردم که اونا از اینجا رفتند، ولی بعدش گفتم ببین چقدر هلیا ( اون خواهر کوچکترشون) قیافش تغییر کرده !!،چقدر بزرگ شده!!، بی نهایت زیبا بی نهایت زیبا بی نهایت خوشگل!!!!!!!!، من اصلا خشکم زده بود، خیلی با وقار و محکم حرف میزد و در عین حال خیلی مهربون و صمیمی، من اون موقع اعتماد به نفسم به اندازه ی الان نبود، یخ کرده بودم و اصلا به تته پته افتاده بودم و دست وپام رو گم کرده بودم اما ایشون خیلی محکم بودند ولی الان تفاوت فاصله ام رو با تفاوت فاصله ی هیچ چیزی توی این جهان نمیشه مقایسه کرد به هیچ عنوان، این رو از اعماق استخونام دارم میگم، بعدش که شب اومدیم خونه ی مادر جونم گفتم مامان چقدر قیافه ی هلیا تغییــــــــــــر کرده چقدر خوشگل شده چقدر بزرگ شده بود ماشاءالله چقدر شبیه خود خانم خضرایی شده!! بعد گفتش اون هدیه ست که شبیه خانم خضراییه هلیا شبیه باباشه، گفتم هدیه کیه؟ گفت دختر بزرگه ی خانم خضرایی!!!!!!!
استاد باورت میشه این رو برای بار اولم بود که میشنیدم که خانواده ی خضرایی چهار نفره هست و سه نفره نیست… من نمیدونستم که باید به حرف مامانم گوش میدادم یا اون چیزایی که خودم قبلا دیده بودم…بخدا قبلا من فقط سه نفر دیده بودم نه چهار نفر، خدا شـــــــــــاهده… به چی باید قسم بخورم؟!!!!
اصلا همه ی حساب کتابای مغزم ریخته بهم در مورد اون دختر رویاهام، ذهنم همش میگه که بابا ولش کن اینو، اون دختر رویاهات کجا این کجا؟ این اصلا چه ربطی به اون داره؟
بعد که می بینمش یه حس کاملا متفاوت رو تجربه می کنم و ذهنم کاملا خاموش میشه و هیچی دیگه نمیتونه بگه، یه حس کاملا آرامش و سرشار از رهایی و خنکی و آزادی و عشق فوق العاده زیاد، بدون هیچ گونه وابستگی ای هم در ایشون هم در من، بارها و بارها تجربش کردم و امتحانش کردم توی عملم و دیدم که این چرت وپرتهایی که ذهنم میگه فقط نجواهای بی پایه و اساس ذهنم هست و عملم یه حرف کاملا متفاوتی رو میزنه و این نشون از این داره که کاملا تغییر کردم.
یه حسیه که برای اولین باره که توی زندگیم دارم تجربش میکنم، نمیدونم چیه اسمش؟ یه حس خنکیه، انگار که قبل از تولدم این حس بوده، انگار که این حس از اونور اومده و جنسش فرق میکنه با این دنیا، خیلی خیلی عمیق هست حسش و تمام وجودم و تار و پود وجودم خنک میشه و انگار که میخوام کنده شم و دورم رو یادم میره. نه فقط در مورد شخص خودشونا!! در مورد کارهاشون هم همینطوریه، مثلا کاغذ دیواری های خونشون رو ایشون انتخاب کرده بودند و وقتی که یه بار رفتم خونشون تا خانم خضرایی در باز کردند یه موج آرامش و خنکی آشنایی تمام وجودم رو گرفت و اصلا خوابم گرفت خدا شاهده، وقتی کاغذ دیواری ها رو دیدم فهمیدم که کار هدیه ست، خدای مهربون بهم گفت، وقتی هم که پرسیدم از مادرشون گفت که هدیه انتخاب کرده کاغذ دیواری ها رو.. کلی هست…
اون دختر خانم هم مثل من عاشق آزادی و پرواز کردن هست و هیچ مرزی برای خودش قائل نیست و مثل پسرا میمونه استاد، نمیدونی من چقدر عاشق این ویژگی توی دخترام که مثل پسرا باشن!!!!!..اینکه میگن مثل پسرا منظور اون اعتماد به نفس بسیار بالاشونه و گرنه که دختر هستند!
ارتباط بسیار عمیقی با خدای مهربون قلبشون دارند و قشنگ الهامات رو دریافت میکنند و عمل میکنند و به گفته ی خودش قشنگ ارتباطش رو متوجه میشه که داره باهاش حرف میزنه و بهش میگه که چیکار کنه و قشنگ فرق بین الهامات و نجواهای ذهنش رو میشناسه از طریق احساسش با اینکه توی این سایت نیستند.
اعتماد به نفس بسیار بسیار بسیار بسیار بالایی دارند و مثل خودم توی مسیر نقاشی هستند و یک نابغه هستند توی نقاشی که بعد از فقط دوسال نقاشی الان دارند رنگ روغن رئال کار میکنند و چه نقاشی هایی همش خنکی و آرامشه فقط!!!!
هر چی که بیشتر دارم روی خودم کار میکنم، قشنگ میفهمم که احساساتم داره خالص و خالص و خالص تر میشه، مخصوصا از موقعی که ثروت ۳ رو شروع کردم و خدای مهربون شخصا تربیت و تعلیم و هدایتم رو داره انجام میده… کار کردن روی روابطم هم الهام جلسه ی ۶ بود و الان با این الهامی که برم پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بدم ،یه حس ثروتمند شدن خیلی عمیق و واضحی رو دارم و قلبم انگار بوی خونه ی ثروتمندا رو میگیره و قشنگ بوی خونه ی ثروتمندان رو توی وجودم احساس میکنم، نمیدونم چجوری توضیحش بدم و انتقالش بدم؟!!!… خدا واقعا روش خودش رو داره و فقط باید عمل کرد به الهامات ، من که خیلی راضی هستم خیلی زیاد، خیلی آرامش دارم.
از این حرفا بگذریم… خدای مهربون گفت که فردا برو پیشنهاد بده و فردا میخوام برم پیشنهاد رو بدم، نمیدونم باید چی بگم؟!! چون هنوز درامد مشخصی ندارم و کار خاصی ندارم و تازه اول راهم هستم اما این رو مطمئن هستم که توی مسیر ثروت بی نهایت هستم و دارم روی ایده ای که خدای مهربون بهم داد که منجر به بوجود اومدن یک مسیر جدید و بسیار بسیار راحت توی نقاشی میشه، کار میکنم و دارم به الهاماتش کامل عمل میکنم…ولی خیلی احساس عجیبی دارم خیلی خیلی زیاد، اما مطمئن هستم که خدای مهربون مثل همیشه که هر وقت توی مواقع حساس و سخت که سنگ کوپ کردم و همه چیز از یادم رفته بود یهو انگار که جملات مثل رود خونه جاری میشه توی ذهنم و میگم اونا رو و همه دهنا وا میمونه و چشما گرد میشه و فقط با سر تایید میکنند، فردا هم همینطوری میشه مطمئن هستم که اون کارش رو خیلی خیلی خیلی خوب بلده، الان هم که این اتفاقات افتاده توی زندگی من و فهمیدم و دیدم و حسش کردم و تجربش کردم تو زندگیم که خدا بیشتر از من میخواد که من به خواسته هام برسم با اون توضیحاتی که بالا دادم ،دیگه خیلی ایمانم بیشتر شده به اینکه اون کارش رو خوب بلده، هر چند که ایمانم باید بیشتر بشه، من فقط باید به اندازه ی برداشتن یک قدم کارم رو خوب انجام بدم، بقیه ی کارا مال اونه.
یه چیز دیگم بگم ، من فقط دو هفته هست که دارم روی روابطم کار میکنم و تمرینات ج۹و۱۰ قانون آفرینش رو دارم انجام میدم و حدود سه هفته و خورده ایی هست که دارم روی فراوانی کار می کنم،
قانون خیـــــــــلی زود جواب میده خیــــــــــــــــــلی خیلی زود…
خدا رو صد هزار مرتبه شکر…
الان موقعی این الهام بهم شده برم پیشنهاد بدم که با خودم و تمام آدم های اطرافم هر چقدر دور و هر چقدر نزدیک، در صلح کامل هستم حتی افراد کند ذهن محلمون هم عاشقانه دوستم دارند، خدا شاهده حتی گربه های محلمون هم عاشقم هستند و اجازه میدهند که خیلی قشنگ نوازششون کنم و دنبالم راه میوفتند بدون اینکه از من بترسند اما از بقیه فرار می کنند، اینا طی یک پروسه ی تکاملی بود که آخرین قدمهایش کار کردن روی تمرینات ج ۹ و۱۰ قانون آفرینش و البته کار کردن ابدی روی باور فراوانی هستش.
امروز رفته بودم توی یه فست فود برای کار، استاد دخترای اونجا، اونایی که اونجا کار می کردند داشتند چشمام رو در میاوردند اینقدر داشتند نگام می کردند گفتم چقدر نگام میکنند اینا!!! بعد که مدیر اومد دیدم یه جوون ۲۹ سالست اینقدر حال کردم باهاش، در عرض دو دقیقه عاشقم شد و کلی با هم خندیدیم و گپ زدیم و از زندگیش گفت و گفت شما بیا اینجا علاوه بر کارای سالن رابط بین من و مشتری ها باش چون افراد زود جذبت میشن.( از چون به بعد رو غیر مستقیم گفتا، فهمیدم روش نمیشه مستقیم بگه که خیلی جذابی :) :) :) ) بعد که اومدم خونه حسم گفت که فقط بشین طراحی ات رو تمرین کن بعدش خیلی ترسیدم و ذهنم خیلی خیلی مقاومت داشت در موردش چون یکی از الهامات باور فراوانی ام در مورد ثروت هست، البته یک هفته ست که این الهام رو دارم دریافت میکنم اما خیلی زیاد ذهنم مقاومت داره در موردش، بعدش هدایت خواستم و هدایت شدم به آخرین ایمیل جلسه ی ۸ دوازده قدم که قشنگ جوابم رو گرفتم و فهمیدم که الهامم درست بوده و نجوای شیطون نبوده که بخواد جلوم رو بگیره از اینکه نرم سر کار.
استاد یه ایده ای به ذهنم رسیده که خیلی حالم رو خوب کرده؛
عالم های توحیدی واقعی قدیم مثل شیخ بهاء یکسری کتابهایی دارند به اسم کشکول. این کتابها مربوط میشه به یکسری محفل هایی که با شاگرد هاشون داشتند که اون محفل ها هیچ موضوعی نداشته و اون عالم مثل شیخ بهاء، با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میکرده و بعدش مثلا یه مطلب در مورد الرحمن میمود توی ذهنش و به دنباله ی اون یه مطلب در مورد یه موضوع دیگه، ممکن بود که اون محفل یه ساعت باشه ممکن هم بود که یه ربع باشه بستگی به اون جریان هدایت داشته, یعنی میخوام بگم یه دوره ای که کاملاً هدایتی در لحظه باشه، بدون هیچ موضوعی فقط شما میشینید جلوی دروبین و با سر سپردگی تمام خودتون رو به این جریان هدایت می سپرید ممکنه که مثلا اول فایل از ثروت بگید بعدش هدایت بشید به قرآن بعدش هدایت بشید به عزت نفس، ممکن هم هست که مثلا یک فایل فقط در مورد عزت نفس باشه یا فقط در مورد ثروت، مشخص نمیکنه بستگی کامل به اون جریان هدایت داره، ممکنه یه فایل یه ساعت باشه ممکنه یه فایل نیم ساعت باشه.حتی تعداد جلساتش هم کاملا هدایتی هستش .. استاد به نظرم خیـــــــــــــلی خیــــــــــــلی جذابه، حتی خود شما هم نمیدونید که چه موضوعی قراره گفته بشه توی این جلسه…. خیلی خیلی جذابه… یعنی همش فقط و فقط و فقط هدایت مطلق و لحظه ای اون جریان هدایتگر هستش حتی در مورد موضوعش ، بدون هیچ ترتیب خاصی از نظر ما. توی یکی از فایل های مصاحبه ، شما گفتید که وقتی میخواهید دوره ها رو گوش بدید توی گوشیتون بصورت shuffle فایل ها رو گوش میدید و مشخص نمیکنه که کدوم فایل از کدوم دوره رو گوش میدید، اگه این رو بصورت یه دوره باشه خیلی خیلی جذاب و باحال میشه.
استاد فهمیدید چی شد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خداااااای من!!!!!!!!!!!!!!!!
اون احساسی که گفتم سه سال چهار سال پیش توی حوزه ی نجف داشتم که توی همین موقع ها بود ، الان هم دقیقا همون احساس ها رو دارم، دقیقا توی همون موقع هایی که توی نجف بودم و خدای مهربون بهم گفت برگرد تهران…
من که مغزم هنگ کرده… بخـــــــــــــــــــــــــــدا بخــــــــــــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم اصلا انگار گیج شدم… چقــــــــــــدر اون بزرگه آخه، چقــــــــــــدر اون دقیقه آخه، احساس وجود یه جریان و قدرت بی نهایت عظیم و قدرتمند و مهربونی رو دارم توی وجودم و اطرافم که برنامه ریزیش بی نهایت دقیقه، احساس ضعف دارم، شونه هام داره مور مور میشه، اصلاً نمی فهمم یعنی چی؟!
خیلی حسم عجیبه استاد، خیلی زیاد.
خدای مهربونم مدیر برنامه و برنامه ریز و مدیر اجرایی تمام جنبه های زندگی منه، این هم نشونش.
بخدا دیگه نمیدونم چی بگم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!…
تو وجودم ساکت ساکت شده… الان فقط میخوام برم بخوابم.
در پناه خدای مهربون باشید.
سلامممم به عشقققق من
نفسسس من
محمدرضای عزیزم من داداش تو ترکوندییییی
آخخخخ ببینم اون رابطه عاطفی زیبات که دقیقا خود خود خداجون مدیر و هدایت گر مسیرتونع ایشالاا
نمیدونی چقدر عاشقتممم خیلی زیاد
بیشترر از اونچا تصورش رو بکنییی عزیزممممم
چقدر خوشحالم
حالم خوبهه هدایت شدم به کامنتتت
خداروشکر هزاران مرتبهه
بخاطر وجودت ارزشمندت در زندگیممممم
عشقمییی تووو 😍😍😍😍
عاشقتممم عزیزززززم
😙😙😙😙😙❤️
به نام زیباترین خالق هستی
سلام دوست عزیز و الهی م
چقدر زیبا نوشتین این کامنتتون رو و چقدر زیبا دارین روی خودتون و عزت نفس و روابط و ثروت تون کار میکنید و نتیجه های زیباتون رو دارین با ما به اشتراک میزارین و تحسین میکنم این همه ایمان تون به خدارو . خداروشکر میکنم بابت دیدن این همه نشونه ها برای رسیدن به خاسته تون و من مطمئنم که انشالله دوباره میاین و از نتیجه ها و شادی هاتون برای ما میزارید و ما رو هم خوشحال میکنید.
سپاسگزارم ازتون دوست عزیزم بابت این کامنت فوق العاده عالی تون
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.
سلام دوست عزیز اقا محمدرضای گل خیلی لذت بردم از نوشته زیبات واز اون همه الهاماتی که بهت شده انشاالله که در این مسیر عالی ترین ها برسین و به تمام خواستههای قلبیت برسی…در پناه الله یکتا شاد سلامت باشی ..??
استاد الان دوباره فایل رو نگاه کردم و اون مسئله ی تاپ رو با خدای مهربون حل کردیم
استاد وقتی که خودتون رو کشیدید بالا باید پاتون رو روی تاب کناری تون میذاشتید نه اینکه روی تنه ی درخت بذارید اگه روی اون تاپ بغلی تون میذاشتید قشنگ خودتون رو می کشیدید بالا.
سلام استاد عزیززززززدلم من عاااااشقتم
استاد شایسته این همه عشق و زیبایی و فراوانی من عاااااشقتم
سلام همسفرای دوره عشق،لذت و معنویت من آرزویز براتون ندارم چون میدونم شما هم مثل من زندگیتون سراسر عشق و لذت شده
سلام مایک من که از دیدنت خنده های و رفتار متین و نجیبت دلم غش میره و هر بار میکوبونم رو سینم و میگم عزیز خاله، جیگر من،بچه هام که همسن و سال مایک هستند با شوخی میگن مامان مطمئنی از ما بیشتر دوستش نداری و البته من حسش میکنم که خیلی وقته که همه آدمها رو اندازه اونا دوست دارم
استاد من تازه دوسه ماهه عاشقتون شدم و نتایجم هر روز داره بهتر میشه
سالها پیش با اون کلیپ معروفتون دیدمتون اما فقط با صداتون حال میکردم
دوساله که دیدم از چندسال آموزش استادی دیگه نتیجه دلخواه نمیگیرم با توصیه یه دوست چسبیدم به شما و اما بازم صداتون
تا دو سه ماهه نگاه کردن به صورت و رفتار و خنده هاتون شده بزرگترین لذتم بعد نمازم که عاشقشم و بهترین اوقات روزم و تفریح و لذت و …همه چی برام سجادمه و البته مدیتیشن
استادم، برادر بزرگوارم، مهدی موعودم من عاشقتم
ازت سپاسگزارم
الان از دیدن این کلیپ کلی گریه شادی و لذت داشتم
مریم جون زیبا و شایسته ام من عاااااشقتم
من سیگارم رو بعد ۲۱سال ترک کردم
خونه ای دارم فوق العاده زیبا و پراز شادی و خنده و آرامش و عشق که تو شکرگزاری شبانه ام که مینویسم هرشب دلم میخواد ۱۰ صفحه بنویسم
با اینکه ۴۰ سالمه اما همه زیر۳۰ سنم رو تخمین میزنند
سلامتی که نگو فوق العاده
روابطم با بچه ها و اطرافیان یه دنیا عشق،لذت و احترامه
اینا همه در مقابل اون آرامش قلبم،متانت،نجابت،صبوری،لبخند، معنویت،توکل و…که پیدا کردم و برند شدم تو این خلقیات هیچه
منی که برند خشم،بددهنی،توقع،زودرنجی،اشتباهات پشت سر هم بودم و هیچکس جرات سربه سر گذاشتن باهام رو نداشت
استادم عزیزم عشقم ازت سپاسگزارم
معامله هایی با خدا میکنم و نتایجی میبینم که پشتم میلرزه و بخاک میفتم و همه اینها زمانی پررنگتر شد که دیدم من واقعا با عشق و لذت چهرتون رو میبینم و دلم میخنده از همه کاراتون
نمیدونم دقیقا معادله چیه اما حسم میگه زندگیم یه جورایی دیگه سد بعد ده سال کارکردن رو خودم الان تقریبا ثبات پیدا کردم
بعضی مواقع دنیای دور و برم رو نگاه میکنم و یه تراز میگیرم میبینم همه چی داغونه اما من تو بهشتم و دلم مثل یه برکه آروم آرومه تقریبا ۹۵درصد مواقع و البته دنیای اطراف منم(نزدیک نزدیک من) خیلی آروم و زیباست و دوستش دارم و هرروز داره بهتر میشه
راستی من سالهاست تلویزیون نمیبینم و اینستاو …..ندارم و نزدیک یکساله تو خونمون هم تلویزیون نداریم فقط اتاق بچه ها اونم برای ps4
استادم عزیزم عشقم مرسی که هستی و داری از آرامش و آگاهیت اینجوری عاشقانهنشر میکنی
مریمم، شایسته بهترینها مرسی که هر روز من رو مست میکنی با اون همه زیبایی دنیات و لذتهات و روابط زیبات
دوستون دارم انشاالله هر روز براون بهتر از دیروز باشه
عااااااشتونم
به نام خداوند هدایتگرم، خدایی ک خوابش نمی بره و هیچ وقت مرا فراموش نکرده و نمیکنه.
سلام ب همه عزیزان
نشانه امروزم این فایل بود
بعد همینجوری ک داشتم میدیدم میگفتم خدایا تو از کجا میدونی ک من انقد ب این فایل نیاز دارم، ک بهم بگی فقط خوش باش و دمی ب شادمانی گذران، ینی جلوی ضرر رو قبل از هر اتفاقی می گیری، چون میدونستی امروز ب کنترل ذهن نیاز دارم، این فایل و فرستادی تا من پیروز میدان بشم، تا نزارم نجوا الکی برا خودش گنده کنه مسائل رو، تا بهم بگی این دنیا محل گذره فقط در لحظه باش و شادمانی کن.
بعدم از طریق کامنت دوستان بهم بگی جلسه 4، قدم 5، و بعد کل تایم من بگم خداااایا این حرفا رو کِی استاد گفته بود؟ من چرا بار اوله می شنوم، بعد کل تایم انگار تو نشستی جلوم از زبون استاد درس های زندگی ام رو میگی، برای همین امروزم، برای اتفاقات همین امروزم. دیگه داره بیشتر میشه ایمانم ب نشانه سایت، داره گوشم شنواتر و قلبم تسلیم تر میشه. بیشتر میخوام خودش راهنمایی ام کنه الان چه فایلی گوش بدم ک بره چفت بشه سرجاش و تیکه پازل بعدیم رو بچینه. و واقعا فایل هایی ک خودش هدایت میکنه جوابه، جوابه.
بعدم هدایتم کنی ب آیت الکرسی با صدای عبدالباسط و بگی خدا هیچ وقت خوابش نمیبره، مالکیت آسمان ها و زمین از آن اوست، بگی هرکس ب خدا ایمان بیاره و با طاغوت بجنگه، با نجواها بجنگه، ب ریسمان محکمی چنگ زده، غمش نباشه ک خوب جایی اومده. بگی من علیم ام، من میدونم بچه جان، من میشنوم دعاهات رو.
تو جلسه قدم بگی، بچه جان انقد زور نزن، تو در مسیر درستی، تضاد اومده تو رو ب خواسته ات برسونه، باید خوشحالم باشی، این شیطان الکی گنده میکنه همه چیو، بهش باج نده.
بعدم هدایت بشم ب سوره جمعه و بگی
وقتی صدای اذان رو شنیدید کار و تجارت تون رو تعطیل کنید و ب سوی نمازتون برید و خدا رو یاد کنید و بدانید این برای شما بهتر است و خدا بهترین روزی دهندگان است
از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید.
آنچه نزد خداست بهتر از تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
واقعا همینکه تو رو ب یا بیارم، نعمت هات رو بیاد بیارم تو لحظاتم و تقوا کنم کافیه، خودت گفتی دیگه. گفتی من روزی تو میدم، انقد رو مغز محدود خودت حساب نکن، نشین دو دوتا چارتای الکی کن. منم تواشیح اسما الحسنی گذاشتم گفتم چشم، اگه فکر کردی ک میزارم این شیطان بعد این همه فکت و هم صحبتی جلو بزنه از من سخت در اشتباهی.
این فایل رو 3،4 بار دیدم، واقعا قلبم باز شد. چقدر زندگی میتونه شیرین و لذت بخش باشه، چقدر یک رابطه میشه رویایی باشه، چقدر ثروت خوبه و من تحسین میکنم این نعمت زیبای خداوند رو، میتونی در کمال آزادی هر تفریحی رو بخوای در نهایت راحتی و لذت داشته باشی. چقدر نعمت ها و زیبایی های جهان بی نهایت عه، چقدر تجربیات زیبا هست ک از جهان میخواهم.
چقدر من لذت میبرم از انسان هایی ک ب فکر تفریح و لذت بردن هستن، همیشه بیرون میرم تحسین میکنم چنین خانواده های شادی ک با همون امکاناتی ک دارن نهایت لذت رو درکنارهم میبرن، ب قول شما دیدن خوشی انسان ها یک نوع مراقبه است. آدم لذت میبره از دیدن خوش بودن انسان ها. شاید اطرافیان من خیلی اهل بیرون رفتن نباشن ولی من همیشه خودم برای خودم کافی بودم، همیشه اون کاری ک در توانم بوده برای لذت بیشتر از زندگیم انجام دادم، جاهای مختلف تهران، پارک و کافه ها، کوه و موزه ها رو تنهایی گشتم و بسیار هم خوش گذروندم.و دوست دارم در آینده لذت های بیشتر و جاهای متنوع تری رو تجربه کنم، امروز گفتم وای هوا چه خوبه کاشکی میشد میرفتیم بیرون، و بعد با این فایل اومدم فلوریدای آمریکا ؛) چه جای بهتری از اینجا، واقعا ب جرئت میکنم احساس خوبی ک در من ایجاد شد مثل بیرون رفتن فیزیکی بود ک خوش میگذشت بهم.
مخصوصا با فیلمبرداری خانم شایسته عزیز، با اهنگ های شاد و زیبا، با کارگردانی خانم شایسته وقتی توی شن های ساحل قدم میزدین، توی آب قدم میزدین، سوار جت اسکی بودین، با استادجان عشق بازی کردین و من اون احساس عشق رو از فیلمبرداری کردن تون درک کردم، از گفتن جمله چقدر زیبایی تو، از لبخند رضایت بخش استاد وقتی ب دوربین نگاه میکردن، و توی چشم هاشون نهایت خوشبختی رو می دیدم، می دیدم ب قول قرآن راضی هستن، وقتی روی درخت دراز کشیدن، وقتی توی ساحل قدم می زدین، وقتی روی شن ها دراز کشیدین، وقتی وسط آب دریا نشستین و ب غروب زیبای خورشید نگاه کردین، همه اینها از فیوریت های منه و انقدر از دیدن این تجربیات لذت بردم و قلبم باز شد ک مطمئن شدم من هم تجربه خواهم کرد.
چرا ک الگویی دارم ک ب من نشان میده زندگی خیلی زیباتر از اینم میشه، تو اومدی فقط تو این دنیا تفریح کنی و حالت خوب باشه، تو فقط باید بخندی، تو باید خود ب خود هدایت بشی ب نعمت های جهان، ب زیبایی های جهان، ب فردی ک هم مدار تو هست، بدون اینکه نیاز باشه تو درست اش کنی، چون اون از قبل همون شخصیتی ک تو دوست داری رو داره، چون برنامه ریزی جهان بی نقص عه.
اگر داری از الانت لذت میبری بدون تو در مسیر رسیدن ب خواسته هاتی تمام.
خداروشکر برای حضورم در این سایت و بهره برون از آگاهی هاش، بهترین وسیله تقوایم، بهترین راه برای ادامه دادن، استادجان سپاسگزارم.
سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
بی نهایت از این فایل لذت بردم
اون جایی که داشتید اون هواپیما ها رو نشون میدادید من از خودم پرسیدم:
اگر اون زمان که استاد توی بندرعباس بود و داشت با تاکسی کار میکرد و درامد خیلی کمی داشت، اگه یه نفر بهش میگفت: تو ۱۰ سال دیگه توی فلوریدای آمریکا خواهی بود و با هواپیمای شخصی خودت تفریح میکنی، آیا استاد باور میکرد؟!!!!
تو همین فکرا بودم که دقیقه ۱۵ فیلم، اون کشتی کروز رو نشون دادید.
خانم شایسته عزیز و استاد گرامی
من ۴ ماه پیش توی تابلوی آرزوهام عکس یه کشتی کروز رو گذاشته بودم که خدا شاهده دقیقا دقیقا شبیه همین کشتی کروزی هست که شما در این فیلم نشون دادید. خدا میدونه انقدر شبیه هست که یه لحظه فکر کردم من این عکس رو قبلا از یکی از کلیپ های سایت اسکرین شات گرفتم . ولی دیدم نه من چهار ماه پیش از گوگل پیداش کرده بودم. حتی ابرهایی که در آسمان هست هم در عکس من وجود داره فقط چینش ابرها متفاوته :))))
وای خدای من ، ممنونم. عجب نشانه ای
انقدر دیدن این تصویر کروز منو خوشحال کرد که به خودم گفتم: بله، که میشه. بله که باور میکنم منم اگه با تعهد و اراده روی خودم و باورهام کار کنم چند سال دیگه که خیلی هم دور نیست میتونم به تمام خواسته هام برسم. خدای مهربون با نشون دادن این کشتی کروز مهر تاییدی زد بر اون افکاری که در ذهن من آمده بود و باز هم به من شور و امیدی داد که با عشق و قدرت بیشتری روی خودم کار کنم.
من ایمان دارم که تمام اون خواسته هایی که در تابلوی آرزوهام گذاشتم به فضل خدای مهربان براورده میشه، حتی بهتر و بیشترش و این کلیپ رو نشانه روشنی از جانب خدا دیدم.
خانم شایسته عزیز، خواهر خوبم
از شما سپاسگزارم که با جسارت و شجاعت فیلمبردای میکنید و این کلیپ ها رو آماده میکنید و نحوه استفاده عملی از قوانین و آگاهی هایی که استاد آموزش میدن را با سادگی و زیبایی نشون میدید.
من این هنر و تلاش شما رو همیشه در دلم تحسین کردم و واقعا به شما تبریک میگم
در پناه خدای مهربان باشید
بسیار بسیار بسیار زیبا بود
بشدت دلم میخواد برم به این جزیره گنج 🏝️
خیلی شدیداً خواستنی بود. الهی شکر
بشدت زیبا ،غروب و ابرها و آسمون بسیار بسیار زیبا بود. الهی شکر.
خدا رو شکر که شما این نقاط رو برامون اکتشاف میکنید تا ما بعدا بدونیم چیو میخوایم 😂😂🏝️📷 استاد مطمئنم الان که قانون سلامتی رو اینقدر جلو بردین ،به راحتی میتونید اون تاب رو سوار بشید. ممنونم از خانم شایسته بزرگوار که اینقدر تلاش میکنن که لحظه به لحظه سفر رو به ما هدیه بدن. فایل این ویدیو چند تا ارور داشت و در حین پخش کلیپ یه سری نقاط متوقف میشد . مثلا یکیش اون لحظه نوازش کردن سگ هاسکی ، یکیش اونجا که نفرات از بالای قایق میپریدن توی آب. من چند ثانیه میبردم جلو تا از ادامه اش پخش بشه.
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلامی به وسعتِ بینهایت دریاها و آسمان ها تقدیم به استاد عزیزم، مریم جان و تمامی همسفرهای خوبم.
.
چقدر این دنیا زیباست
این استاد که الان میبینمش همون آدمی هست که تا 14، 15 سالگی شمال رو ندیده بود، بعد وقتی شمال رفت از این عظمت و انبوه درخت و طبیعت حیرت زده شد.
در دلش خواسته ای به وجود اومد که ویلا داشته باشه، جایی باشه که پراز درخت، آب و جنگل و کوه و….
و اومد روی خودش کار کرد روی باورهاش
تونست دنیا رو جور دیگه ای ببینه.
و چیزایی که الان تجربش میکنه و این طبیعت چیزی فراتر از یک ویلا هست.
خیلی از ماها شمال و خیلی از زیبایی های ایران دیدیم و میگم عجب جاییه امریکا، چقدر سبزه و چقدر نکات مثبت میکشیم بیرون(اینو با توجه به نوشته های خودم و دوستانم میگم که با هیجان از همه جای امریکا مینویسن)
این خواسته ماست که این زیبایی هارو تجربه کنیم، به همون راحتی که استاد وقتی شمال رو دید، و بعد تونست نگاه خودشو تغییر بده و به این چیزایی که الان داره برسه، ما هم میتونیم.
یادمه همین چند وقت پیش وقتی پیاده روی میکردم یک گروه از بچه های مدرسه ابتدایی اومده بودن اردو، من بهشون یه لبخند هدیه کردم؛
وااااااااااای همشون بهم میگفتن Hello ؛ فکر کردن من خارجی هستم.
دیدم آره قانون داره جواب میده اونا با فرکانس منبعشون نزدیکن و با خودش در صلح ترند و تونستن احساس من رو دریافت کنن.
تازه همون روز خارجی هم دیدم که چقدر با عشق به من دست تکون میدادن و لبخند و …
میدونین دیگه تک تک اتفاقات زندگیم برام نشانه هارو میاره که تو لایقشی که یه زندگی فوق العاده رو تجربه کنی.
این سفرنامه خواسته های جدید رو دل همه ما داره به وجود میاره که شاید تا قبل از دیدن این سفرنامه حتی اینارو نمیدونستیم..
فقط باید این افسار ذهنمون رو در کنترل خودمون داشته باشیم
دقیقا مثل جت اسکی که باید یه طناب بهش وصل کرد و محکم در زمین قرارش داد تا نتونه همین طور در آب دریا برای خودش بره.
من هم باید یادم باشه این طناب رو محکم بگیرمش تا این ذهن واسه خودش هرجا دلش خواست نره؛ باید بیاد هرجا که من و قلبم میگیم؛ بلهههههه ذهن جان اینجوریاس
میبینی ذهن جان که خدا با این سفرنامه چقدر مثال بهم یاد میده تا تو ساکت یه گوشه بشینی.
توی این جزیره گنج بازم چیزای جدید بهم یاد داد.
چقدر پرواز دلنشین بود اینووووووو یادمه استاد قبلا گفته بود که این هواپیما هم تو آبه هم پرواز.
سپاس مریم جانم برای این پرواز.
این صدای آب من عاشقشم، اون ابرای خوشگل
وااااااااااای خدای من چه خورشیدی، جالبه منکه داشتم پوشه هامو مرتب میکردم دقیقا یه عکسی از غروب پیدا کردمممم بعد گفتم وااااای من وقتی اینو گرفتم شاید اصلا دوباره ندیده بودمش و گفتم این نشانه دقیقا برای همون خورشیدی بود که تو قسمت 94 دیده بودم بعد خدا بهم نشون داد ببین تو هم همون رنگای خوشگل تجربه کردی ولی شاید اون موقع به این حد الان به وجد نیومدی، ولی الان با دیدن این عکس چقدررررر به وجد اومدی.
اینا همش تغییر نگاهه فکره.
خدایا شکرت.
این جت اسکی فوق العادس چون سرعتس 100کیلومتر بر ساعته و یه بار بهش بنزین بزنی میتونی از صبح تا شب باهاش روی آب باشی.
مریم جانم سپاس برای این همه عشق.
خدایا سپاسگزارم که به من آگاهی میدی و دستامو هدایت میکنی که بنویسن.
خدا جونم عاشقانه از تو میخوام مرا به راه راست هدایت کنی.
عاشقانه هم خوبی در این دنیا و هم در آخرت روو از تو خواستارم.
دوستون دارم دوستای گلم.
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که عاشقانه من را دوست دارد
سلام استاد عزیزم سلام مریم مهربانم سلام به همه عزیزانم
مینویسم برای خودم برای خود عزیزم به سال های بعدم
پاکیزه عزیزم میدانی که با گوشت پوست و استخوانم ایمان دارم که موفق میشوی ایمان دارم که تک تک خواسته هایت را عاشقانه زنده گیمیکنی
پاکیزه عزیزم باید تغییرات عالی در شخصیتت ایجاد کنی میدانی تا تو تغییر نکنی هیچ چیز تغییر نمیکند این جهان به افکار و رفتارتو پاسخ میدهد باید بتوانی شخصیت عالی بسازی
داشتم با خدا حرف میزدم گفتم بیام روی نشانه امروزم بزنم بیبینم چی هست
دیدم این فایل برایت آمده و متن انتخابی این فایل دقیقا برای تو هست دقیقا به پاکیزه پنج سال بعد هست
پاکیزه که به یک عالم خواسته هایش میرسد
با امروز خودش زمین تا آسمان فرق دارد
همه چیز برایش زیبا و عالی میشود
تمام اینا زمانی اتفاق میفتد که تغییری عالی و پایدار در شخصیتت در نگاه ات ایجاد کنی
باید از یکجای شروع کنی و خودت را زیر نظر داشته باشی
بیبیبین پاکیزه عزیزم میتوانی باید بتوانی باید بتوانی
باید بتوانی هر روز به خواسته هایت نزدیکتر شوی و روزی بیبینی که خواسته هایت داشته هایت شده اند
باید بتوانی به قانون عمل کنی اگر میخواهی بهشت را تجربه کنی
بیببببن پاکیزه عزیزم تو فقط یکبار فرصت زنده گی کردن داری فقط یکبار این یکبار را باید عالی و زیبا عاشقانه زنده گی کنی
بیبین تغییر اصلا رنجی ندارد ماندن در وضعیت کنونی و تغییر نکردن درد هست رنج هست وقتی که تو پنج سال بعد هم همین آدم باشی واقعا بزرگترین درد هست باید تلاش کنی و با جان و دل حرکت کنی
در ها به زیبایی باز هستن تو فقط شخصیتتت را واقعی تغییر بتی
خدایاا شکرت
سلام به پاکیزه خانم بارکزی
دختر شاد و پر انرژی
حال دلت عالیه عالی باشه
قطعا شما میتونی تغییرات فوق العاده عالی توی شخصیتت ایجاد کنی و نتایج بسیار عالی و زیباش رو دریافت کنی
من هم مثل شما نشونه امروزم این فایل بود
که خدا داره میگه تو میتونی فقط شروع کن نگران هیچی نباش
خودم همراهتم خودم مسیر زیبای سعادت رو بهت نشون میدم
خودم هم توانایی حرکت کردن و لذت بردن توی این مسیر پر برکت رو بهت میدم
توفقط بخواه و حرکت کن
این اصل رو چه به موقع یاد من اوردی
فقط یه بار فرصت زندگی کردن داری پس این یه بار رو زیبا و عالی و عاشقانه زندگی کن
انشالله به تموم خواسته ها و ارزوهای قشنگت برسی
سلام خدایا شکرت استاد ومریم عزیز شما چونکه خودتون منبع گنج هستید به منابع گنج بیشتری دست پیدا میکنید که به این جزیزه گنج هدایت میشید
یاد یکی ازکتابهای رویاهایی که رویانیستن افتادم که استاد نوشتی ما هرچقدر گنجها والماسهای بیشتری رو به بقیه نشون بدیم باعث میشه که خودمون به گنج ها والماس های بیشتری دسترسی پیداکنیم اما همه مردم نمیرن سراغ این گنج ها،،مثال الان ماست فقط تعدادی دراین فرکانس هستیم خیلی ها اون اعتماد رو به خداوند ندارن که بیل وکلنگ بردارن برن سراغش،،
استاد من که خودم یکی ازاون افرادی هستم که همیشه تلاشم برای تیزکردن بیل وکلنگم هستم تا اون گنجهای نامحدود رو دربیارم واستفاده کنم،،
ابرهای زیبا و قشنگی جزیره،دریا وقایق هارو که دیدم یاد جمله ای افتادم که امروز شنیدم میگفت جهان بااون عظمتش وبااون سختی اش چقدرتاالان تغییر کرده ما انسانها که تغییر پذیریمون از هرچیزی دراین جهان بیشتره پس حتما میتونیم تا چندمدت دگه وبلکه تاآخرعمر بسیار تغییرهای عظیم رو درخودمون ایجاد کنیم،،
استاد باجتسکی رفتی رو آب دور زدی وبرگشتی وقتی لنگرش رو در ماسه های ساحل گیرانداختی یاد کشتی کروز افتادم که قبلش چقدزتجسم کردی وبهش رسیدی وبا ادامه دادن بلکه اون لنگر بزرگ کشتی تبدیل شده به یک لنگری به اندازه اسباب بازی که با یه دست گذاشتیش زیر چندتا مشت خاک شاید یه روزی خودت هم فکرشو نمیکردی که باایمان به خداوند اجسام غول پیکر و غیرممکن روزی توی مشتت جابگیره چقدراین خدای ما عظیمه
اصلا این فایل خیلی منو به خودش جذب میکنه وقتی اون هواپیمای زیبا وساده که ازبالای سرتون ردمیشه چقدر باوربهمون میده که اون دونفر سوار شدن بایک هواپیمای ساده و نسبت به مدل های دگه ارزون تر دارن لذت میبرن که ماهم میتونیم به این چیزا برسیم،،
اصلا با این موزیک روی تصاویرهای اون هواپیماها وافرادی که صاحبشون بودن انگار به عکسهای دریمبورد خودم که توی اتاقم نسب کردم ایمان بیشتری میده که منم بهشون میرسم،،
وقتی فوتبال رونگاه میکنی چقدر احساس خوبی بهم داد چونکه خودمم ورزشکارم،،
وقتی اسم اون دوست خوبمون در نظرات دوازده قدم دیده میشه احساس تجسم خلاقانه بهم منتقل شد،،
واقعا شغل هرکسی همون عشق وعلاقه قلبیشه که فراتر از پول ساختنه که میبینم مریم عزیز حتی تا گردن توی آبه اما بازم دوربین،گوشی بدست وهمراهی کردن استاد تا این عشق وعلاقه درمسیر زیباتری پیش بره،،
زگهواره تا گور عشق بجوی
ثروت بجوی
معنویت بجوی
ارزشمندی بجوی
سلامتی بجوی
باور قدرتمند بجوی
……………….
وقتی عزرائیل مانند همین آب دریا تا گردنت نزدیک بشه یعنی تا وقتی درخواب غفلت هستی همینکه ببینه باتمام وجودت میخوای به اهداف وخواسته هات برسی مانند سطح آب میره عقب میگه برو به تمام لذتهای زندگیت برس بعد باهم سفر میکنیم،،
داشتم به این فکر میکردم که اکثر آدمها غروب رو دوست ندارن ومیگن غمگینه اما استاد عزیز شما باباورهای خوب خداوند مدتهاست داره از زبانت به ما میگه غروب چقدر زیبا و شگفت انگیزه وچقدر خداوند عاشقانه دوست داره جای شادی هارو با غم ها درزندگیمون عوض کنه، واقعا چه غروب زیبایی بخصوص اگه روی تصویر دریا ببینی دگه. بینظیر میشه که بقول مریم زبان تصاویر نمیذار چیزی بگی
میشه همون شعر خوشم انقدر خوشم زبون ازش قاصره
مانند همون جمله طلایی مریم عزیز دریکی از فایلهای نحوه استفاده از امکانات سایت وقتی ما ذهنمونو مانند حساب بانکی فقط برای چیزهای ارزشمند وخواسته هامون پرکنیم دگه جایی برای افکار بی ارزش نمیمونه،،
مریم،استاد ودوستان عزیز ممنونم ازهمگیتون که هرروزبیشتر وبهتر تلاش میکنید تا این حساب بانکی ذهنمون برای چیزهای باارزش هزینه بشه،،دوستتون دارم،،،،،
به نام خدای عزیزم
سلام سجاد عزیزم
دوست الهی خوش فرکانس خوش قلم به به واقعا لذت میبرم که این قلم توانای رو دارید .
چه خدای درون شبیهی داریم خیلی شبیه زیباست این نوع کلام و استفاده از عبارات درست لذت میبرم تحسین میکنم که لایق تحسین کردن هستید آفرین به این همه نکات واگااهی ارزشمندی که بهتون منتقل میشه و انتقالش میدین .
عالیه لذت بخشی خداروشکر صد هزار مرتبه هم شکر .
خیلی براتون آرزو میکنم خدا رو عشق رو زیبایی و ثروت و فراوانی های بی انتها را .
هر کجا هستید خوش بدرخشید ستاره خدا ???????????
به نام خدای رحمتگر مهربان
سلاااااام استاااااد (با ریتم دانشجوهای ترم اولی خوانده شود لطفا)
سلام مریم خانم زیبای نازنینم
سلام به همه دوستان قشنگم
خدا رو شکر می کنم که امروز هدایت شدم به این نشونه بی نهایت زیبا. یعنی انرژی خالص مثبت ازش چکه می کرد همینجوری.
چقدر حالم عالی شد. حالم خوب بود عالی شد.
خوب ببینیم خدا می خواست امروز با این نشانه چه درسهایی به من بده. چی دیدم؟
اول از همه فراغ بال دیدم. بودن در لحظه و لذت بردن از تک تک المانهای طبیعی.
از ابرها و آسمان نیلگون.
از لذت تفریح با عشقت.
از دریاچه های متعدد و اینهمه درخت و سرسبزی.
از غروب و ترکیب رنگهای چشم نوازش.
از امواج دریا و صدای آرامش بخششون.
…..
یادم میاد استاد تو دوره شریف 12 قدم می گفتن من این اخلاق تحسین کردن زیباییها و تمرکز بر نکات مثبت رو از زمانی که به ظاهر هیچی نداشتم در خودم آغاز کردم و هی تقویتش کردم.
شخصیت ایشون تبدیل شده به یک مصدّق الحسنی. کسی که دااااائم در حال تصدیق و تایید نیکویی هاست. پس لاجرم هدایت شدند به بهره مندی از زیبایی های بیشتر.
پس درس اول شد تایید و تحسین و تمرکز بر زیباییها.
البته این در لحظه زندگی کردن و نگران و دلواپس هیچی نبودنه که باعث میشه واقعا دغدغه ها و اتفاقات ناخواسته از ما فاصله بگیره. در حالیکه اکثر ما برعکس فکر می کنیم.
همیشه تصور این بوده که اگر اتفاق بدی نیفته ما می تونیم آرامش ذهنی داشته باشیم و تفریح کنیم، در حالیکه اگر خودمون آگاهانه دست از نگران بودنها و ترسهامون برداریم و سعی کنیم در هر شرایطی هستیم این ذهن چموش رو کنترل و هدایت کنیم در جهت زیباییها و آسانیها، اون وقته که اتفاقات و شرایط ناخواسته خودشون از ما فاصله می گیرن.
این قانون رو همین دیشب در تماس تلفنی با خواهرم مرور کردیم و ایشون هم تایید کرد و گفت که «تو چون خودت آدم استرسی و نگرانی نبودی الان داری در شرایط و مکانی زندگی می کنی که گاهی اصلا خبر دغدغه ها و اتفاقات بد زندگی ماها(خانواده ام) به گوشت نمی رسه چه برسه به اینکه مثل من تو متنش باشی.»
گفتم بله ممکنه دوری از خانواده به ظاهر سخت به نظر برسه ولی برای من نه تنها سخت نیست بلکه گاهی باعث آرامش بیشتره.
نکته دومی که چشمم رو گرفت نعمت و ثروت مادی بود.
الهی بی نهایت شکرت بابت قوانین محکم و بدون تغییرت. استاد این قوانین رو شناخت و متعهدانه بهش عمل کرد و اینم بخشی از نتایجش. بنز و کوروت و جت اسکی و خونه 8 خوابه و اینهمه امکانات یک طرف، آزادی زمانی و مالی هم در طرف دیگه.
اینکه نگران کار و روز تعطیل و غیر تعطیل نباشی.
همیشه براشون هم شنبه است هم جمعه.
تو جزیره گنج وسط تفریح کارشون رو هم انجام میدن.
اصلا به قول خودشون کارشون تفریحشونه.
عبادتشونه.
سرگرمی و در عین حال وسیله رشد شخصیشونه.
یعنی یه معجون کامل. عین ویتامینه که چندین ساله تو منوی بستنی فروشیها باب شده و من عاشقشم.
من هم به روش استادم چنین سبک زندگی رو تایید و تحسین می کنم و برای خودم و تمام کسانی که این آرزو رو دارن از خدا درخواستش می کنم.
فعالیت یا کسب و کاری که هم عشق و لذت و تفریحم باشه، هم من و استعدادهام و مهارتهام رو رشد بده، هم توش آزادی مکانی و زمانی و مالی فراوان باشه و هم باعث سپاسگزارتر شدن و سر به زیرتر شدن من در مقابل پروردگارم بشه.
درس دوم: میشه همزمان هم کار کرد و هم تفریح. اونم با درآمدزایی افزاینده و غیر وابسته به زمان و مکان. فقط باید همین باور رو تقویت کرد و گوش به زنگ الهامات بود. و البته بهشون عمل کرد.
مورد سوم اون هواپیمای عروسک ICON A5 بود که چقدر ازش خوشم اومد.
همه جا میتونه فرود بیاد بدون نیاز به باند و فرودگاه، حتی روی آب.
در خونه پارک میشه.
چقدر دکمه داره
کاش یکم ساده تر بود. ولی حتما امکانات پیشرفته ای داره که نیاز به اینهمه دکمه کنترلگر داره. ولی لطفا مسئولین پیگیری کنن واسه بچه های عباسمنشی همه چیز رو ساده تر طراحی کنن.
اینکه بالهاش جمع میشد که بشه توی جاده یدکش کرد عاااالی بود. جمع و جور و سبک.
خدایا شکرت چه نعمتهایی میشه داشت و چه لذتهایی میشه برد.
برای منی که عاشق پرواز و ارتفاعم دیدن این تصاویر و تجسمهای ذهنی خودم در اون موقعیت در حکم دوپینگ بود.
چقدر میشه پول داشت که چنین سبک زندگی با خونه ای لب دریا که جلوش یات تفریحی و جت شخصی پارک میشه عادی باشه.
الهی شکر
همین الان که زندگی خودم رو از جنبه های مختلف با خیلی از اطرافیانم قیاس می کنم پی می برم چقدر من آرامشهای مختلفی دارم که حواسم نیست و برام عادیه و وقتی کسی رو می بینم که از نزدیکترین افراد به منه ولی در فرکانس بسیاااااار معیوب مالی یا ارتباطی یا سلامتی یا ترکیبی از همه اینها قرار داره، تازه می فهمم که من با کمک استاد و لطف خدا به کجاها رسیدم و اونها در کجا قرار دارن.
استاد ازتون از کرج تاااااااا پرادایس دست به سینه سپاسگزارم و جلوی خدایی تعظیم و سجده می کنم که بر سر من منت گذاشت و هدایتم کرد به سمت کلام و انرژی شما.
خیلی دوست داشتم از اون تاب بتونید بالا برید و روی دریا تاب بازی کنید. نشد دیگه….
فدای سر شما و همه مرغ و خروسای پرادایس.
استاد و مریم جان یه خواهشی دارم. جدی هم میگم، شوخی نیست.
لطفا به جای من امروز توی دریاچه خونه خودتون چندتا شیرجه جانانه حرفه ای بزنید و شنا کنید.
قبلش هم نیت کنید و بگید به نیابت از سعیده رضایی قربهً الی الله. الله اکبر…
آخه خودش فعلا تو دلش نی نی داره نمیتونه شیرجه بزنه.
عاااشقتونم.
آخه قربون خودت و اون نی نیِ توی دلت.
وای که دلم ضعف رفت برات مامانی
سلام سعیده جانم.
یه لحظه دلم خواست از نزدیک ببینمت.
ان شالله در بهترین زمان، مکان، روز، ساعت.
با قلبی سرشار از ارامش و توکل و اعتماد به خدا.
افرین برای توجهت به زیبایی ها و مکتوب کردنشون.
نوا جانم، آیا میدونستی که ماه تولدت ان شاالله با من یکیه عزیزم.
من آبان به دنیا اومدم.
28 ام زیبا، پنجشنبه جان، ساعت 10 شب.
نامدار و سلامت باشی جوجوی قشنگم نی نی جونم.
صحیح و سلامت باشی تو دل مامانی.
صحیح و سلامت به دنیا بیای قشنگم.
زایمان مامانی اسون و لذت بخش باشه و خاطره ای خوش ساخته شه براتون.
وقتی برای اولین بار میذارنت کنار مامانی به امید خدا به هم لبخند بزنین.
مگه میشه مامانی با حضور افتخاریِ تو کامنت بنویسه و من قربون صدقه ات نرم؟
بچه ها فرشته هستن.
نماد پاکی و عشق و خلوص.
مخصوصا وقتی نوزاد هستن.
خنده شون قلب ادمو آب میکنه.
خداوند بزرگ حافظتون باشه عزیزای دلم.
مرسی که درس ها رو بولد نوشتی.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا مرسی
سلام خاله سمانه جووون
سلام به روی ماه خودت و حافظ جان کپلی
سمانه جونم خییییلی اعتقاد پیدا کردم به فایلهای نشانه روزانه. اصلا عجیب درس آموز و مناسب حالن. همه شون.
هر روز نگاه می کنم و سعی می کنم در موردشون تفکر کنم. تلاشمم اینه که کامنت بنویسم براشون ولی یکم تنبلم تو نوشتن.
اما خوشحالم که روحیه ام از اول صبح با فایل نشانه یا فایلی که استاد روی سایت می گذارن قشنگ تیون میشه. تر و تازه و شاد میشم.
امروز داشتم نشانه پریروزم رو دوباره گوش می دادم. فایل بی نظیر «باورهای توحیدی علی (ع) در دعای کمیل»
محشر بود. اشکمو درآورد.
چقدر همیشه و هر روز این آموزه ها به درد می خوره.
حتما اگر در مدار دریافتش باشی این فایل با فایلهای مشابهش خودشون میان در قلبتو می زنن و واردش میشن.
به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان ای آبانی زیبا و دوست داشتنی.
امروز سونوگرافی بودم تاریخ پاگشا کردن دختر نازم به این جهان زیبا رو زد 14 آبان. به امید خدای حکیم.
هر چه پیش آید خوش آید. راضی ام ازش
بخدا که راضی ام از رب نازنینم.
الهی شکررررر