سفر به دور آمریکا | قسمت 97 - صفحه 7

264 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3103 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام خدمت همه ی عزیزان

    خیلی فایل خوبی بود برای من چون چند وقته که دارم روی روابطم کار میکنم و همش این فایل ها روی سایت میاد و من فقط دارم خواسته میسازم و این هواپیما هم یه خواسته ی دیگه بود که اومدم براش چندین صفحه با جزئیات نوشتم .ولی عجب هواپیمایی بود خدا رو شکر.

    استاد میخوام یه خبر خوبی رو بهتون بدم و مطمئن هستم که خیلی خیلی خوشحال میشید و حسم الان میگه که بگو به استاد و خیلی خیلی حس و حال عجیبی دارم از دیروز تا بحال، تا بحال این حس رو تجربه نکرده بودم بجز یکبار… بر میگرده به قبل از آشنایی من با سایت… همون موقعی که توی حوزه ی نجف بودم و خدای خودم ،اون خدای حقیقی رو از شش هفت ماه پیشش توی وجودم پیداش کرده بودم و توی حوزه ی نجف بهم گفت محمدرضا برگرد بیا تهران اینجا دیگه جای تو نیست و با اینکه خیلی خیلی می ترسیدم و نمیدونستم که وقتی قراره برگردم تهران باید چیکار کنم اما یه حس ذوق و پرواز و رهایی محض تمام وجودم رو گرفته بود که خواب و خوراک من رو گرفته بود و اصلا دیگه درس مرس حالیم نبود ،با اینکه طلبه ی بسیار بسیار فوق العاده و درس خونی بودم، و فقط سر کلاس ها میشستم و اون مباحثه ها رو هم همش می پیچوندم و میرفتم تو خلوت خودم و فقط با خدای خودم عشق بازی میکردم و میگفتم وااای اگه برگردم تهران دیگه آزاد آزاد هستم و میگفتم دیگه تنها میشم و دیگه فقط خودمم و عشق دلم ( خدای مهربون) و همش داشتم در مورد این مورد خیال پردازی میکردم که وااای اگه برگردم چی میشه و حالا که حدود سه سال و نزدیک به چهار سال از اون موقع میگذره الان میفهمم که برگشتنم درست بود و بعدش که حسم گفت راسی برو ببین از استاد عباس منش چه خبر؟ چی شد به کجا رسید و ادامه ی داستان تا به الان ( از حدود ده سال پیشش اگه اشتباه نکنم یه شب برای بابام یه پیامک اومد که در مورد کلاسهای تندخوانی بود و بابام رفت اونجا و بعدش وقتی که برگشت اون پکیج شما تو دستش بود و منم که اون موقع اصلاً تو یه فاز دیگه بودم… بگذریم…) … اتفاقاً دقیقا همین موقع ها بود که از نجف برگشتم یا همین موقع ها بود که به فکرم افتاده بود که برگردم ولی هنوز حوزه ی نجف بودم، چه هماهنگی ای خدای من!!!!…

    آره اون حس ذوق رو هم همین الان در مورد این موضوعی که میخوام براتون بگم و بازش کنم دارم فقط با یه تفاوت که در کنار اون حس، یه حس ثروتمند بودن خیلی شفاف و عمیقی هم دارم که خیلی خیلی خنکه و تا بحال تجربش نکرده ام…

    استاد اگه کامنتهای من رو توی ثروت ۳ خونده باشید و یادتون باشه و لطف کردید و لایک هم شده اونجا گفتم که یکی از اون چیزهایی که من به خودم حرام کردم برای شروع این دوره این بود که اون دختری که بسیار بسیار دوستش داشتم و احساس بسیار بسیار فوق العاده ای داشتم وقتی که باهاش بودم رو، از زندگی ام حذف کردم و الان بعد از حدود یازده هفته حسم میگه که برو بهش پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بده و یه حس خیلی خیلی خیلی عجیبی دارم یه حس خیلی خیلی عجیب و از طرفی هم خیلی میترسیدم چون نمیدونستم که این حسم درسته یا نه، وابستگی هست یا واقعا الهام خدای مهربونه و واقعاً عشق حقیقی و بدون تملکه، دیروز از خدا خواستم که بهم چند تا نشونه بده شاید باورت نشه استاد اما چند بار توی سایت اسمش رو دیدم و چشمام روی اسمش قفل کرد و برق میزد و قشنگ انگار که از کلمه های کنارش براق تر بود و مشکی تر بود بعد حسم هم علامت داد گفت بفرما این هم نشونه، بعدش دوباره بعد از چند وقت دوباره شک کردم و بعد گفتم دوباره یه نشونه بهم بده، هدایت شدم به عقل کل و اون سوال سپاسگذاری امروزتون رو بنویسید، هدایت شدم به کامنت یکی از عزیزان که نوشته بود امروز یه آقایی اومد از من خواستگاری کرد… تا این رو خوندم شونه هام یخ کرده بود و شل شده بود و دوباره قدرت گرفتم اما دوباره شک کردم بعد چند دقیقه و یهو گفتم اصلا بذار برم نشانه ی امروزم رو ببینم… استاد حدس بزن چی بود؟!!!!! اصلا وقتی خودم دیدمش بلند بلند خندم گرفت و خندیدم… یعنی اگه الان بهت بگم چشماتون گرد میشه… فصل پنجم کتاب رویاهایی که رویا نیستند، ایمان راستین. یعنی تک به تک اون کلمات رو خدای مهربون داشت به من میگفت حتی اونجایی که شما از خدای مهربون پرسیدید که حتی اگه یبرون رفتن از چادر باشه؟ و اون پاسخی که خدای مهربون بهتون داد در آخرش ،بخدا خدا شاهده، گفت حتی اگه خواستگاری کردن از هدیه باشه… من اصلا خشــــکم زده بود انگار داشت بهم میگفت، بعدش یه حس بی نظیر داشتم خیلی حس قوی ای هست خیلی خیلی زیاد میدونم که وابستگی نیست چون خیلی زیاد روی خودم کار کردم روی این موضوع و روی عزت نفسم کار کردم هر چند که من هم بی خطا نیستم اما باید هر روز روی خودم کار کنم تا برم بالاتر و بالاتر…

    شب هم که رفته بودم بیرون دیدم توی خیابونمون وایساده و داره به گربه های محلمون غذا میده، اصلا تعجب کرده بودم رفتم جلو و سلام کردم… استاد باورت نمیشه باورت نمیشه باورت نمیشه، بخدا یه لحظه چشمام روی چهرش قفل کرد بعد اون ویژگی هایی که در مورد چهره ی دختر رویاهام نوشته بودم رو توی چهرش دیدم… بخدا اصلا مونده بودم هی با خود میگفتم پس چرا قبلا ندیده بودم چرا قبلا متوجه اش نشدم؟ فکر کردم که اون دختر رویاهام خیلی دختر خاصیه و ما توی یه جای خیلی خاص همدیگه رو ملاقات میکنیم اصلا فکرش رو هم نمیکردم که هدیه باشه…

    حالا یه چیزی بگم؟

    این همسایمون از هشت سال پیش که ما اومدیم توی این آپارتمان مون ، اون ها هم تازه اومده بودند توی این آپارتمان، میدونی چی میخوام بگم استاد؟!!!!…

    خدای مهربون از همون هشت سال پیش اون دختر رویاهام رو وارد زندگیم کرده بود!!!!!!… بخـــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم؟!!!!! من چی بگم از این برنامه ریزی خدای مهربون!!!!…

    حالا یه چیزی بگم استاد که خیلی خیلی تعجب کنید؟!!!!…

    من الان سه ساله که وارد این مسیر شدم و اون هشت سال پیش که اومده بودیم اینجا من این دختر خانم رو اصلا ندیدم، چون دوتا خواهر هستند و بخــــــدا بخدا بخدا بخدا بخدا خدا شاهده که من مطمئن بودم اون خانواده سه نفر هستند و توی اون سه سال من اونا رو سه نفری دیدم و به هیچ عنوان اون دختر خانم رو ندیدم، بعدش رفتیم یه جا دیگه و اینجا رو اجاره دادیم و سه سال نبودیم و بعدش هم که وارد این مسیر شدم و بعدش که یه سری تغییرات رو توی وجودم داده بودم ،از اون خونه اومدیم بیرون و دوباره برگشتیم به این خونه، حالا بگذریم که من اتاق دار شدم برای خودم و کلی اتفاقای خوب دیگه که سپاسگذار خدای مهربون هستم بابتشون ، وقتی تازه اومده بودیم اینجا هنوز خونه ی مادرجونم بودیم ،چون میخواستیم یه سری تغییرات انجام بدیم و میخواستیم کاغذ دیواری کنیم ، مامانم بهم گفته بود که فردا رفتی اونجا برو کلید پشت بوم رو از خانم خضرایی بگیر، بعد که رفتم دم در خونشون، دیدم یه دختر جدید اومد در رو وا کرد، یه لحظه فکر کردم که اونا از اینجا رفتند، ولی بعدش گفتم ببین چقدر هلیا ( اون خواهر کوچکترشون) قیافش تغییر کرده !!،چقدر بزرگ شده!!، بی نهایت زیبا بی نهایت زیبا بی نهایت خوشگل!!!!!!!!، من اصلا خشکم زده بود، خیلی با وقار و محکم حرف میزد و در عین حال خیلی مهربون و صمیمی، من اون موقع اعتماد به نفسم به اندازه ی الان نبود، یخ کرده بودم و اصلا به تته پته افتاده بودم و دست وپام رو گم کرده بودم اما ایشون خیلی محکم بودند ولی الان تفاوت فاصله ام رو با تفاوت فاصله ی هیچ چیزی توی این جهان نمیشه مقایسه کرد به هیچ عنوان، این رو از اعماق استخونام دارم میگم، بعدش که شب اومدیم خونه ی مادر جونم گفتم مامان چقدر قیافه ی هلیا تغییــــــــــــر کرده چقدر خوشگل شده چقدر بزرگ شده بود ماشاءالله چقدر شبیه خود خانم خضرایی شده!! بعد گفتش اون هدیه ست که شبیه خانم خضراییه هلیا شبیه باباشه، گفتم هدیه کیه؟ گفت دختر بزرگه ی خانم خضرایی!!!!!!!

    استاد باورت میشه این رو برای بار اولم بود که میشنیدم که خانواده ی خضرایی چهار نفره هست و سه نفره نیست… من نمیدونستم که باید به حرف مامانم گوش میدادم یا اون چیزایی که خودم قبلا دیده بودم…بخدا قبلا من فقط سه نفر دیده بودم نه چهار نفر، خدا شـــــــــــاهده… به چی باید قسم بخورم؟!!!!

    اصلا همه ی حساب کتابای مغزم ریخته بهم در مورد اون دختر رویاهام، ذهنم همش میگه که بابا ولش کن اینو، اون دختر رویاهات کجا این کجا؟ این اصلا چه ربطی به اون داره؟

    بعد که می بینمش یه حس کاملا متفاوت رو تجربه می کنم و ذهنم کاملا خاموش میشه و هیچی دیگه نمیتونه بگه، یه حس کاملا آرامش و سرشار از رهایی و خنکی و آزادی و عشق فوق العاده زیاد، بدون هیچ گونه وابستگی ای هم در ایشون هم در من، بارها و بارها تجربش کردم و امتحانش کردم توی عملم و دیدم که این چرت وپرتهایی که ذهنم میگه فقط نجواهای بی پایه و اساس ذهنم هست و عملم یه حرف کاملا متفاوتی رو میزنه و این نشون از این داره که کاملا تغییر کردم.

    یه حسیه که برای اولین باره که توی زندگیم دارم تجربش میکنم، نمیدونم چیه اسمش؟ یه حس خنکیه، انگار که قبل از تولدم این حس بوده، انگار که این حس از اونور اومده و جنسش فرق میکنه با این دنیا، خیلی خیلی عمیق هست حسش و تمام وجودم و تار و پود وجودم خنک میشه و انگار که میخوام کنده شم و دورم رو یادم میره. نه فقط در مورد شخص خودشونا!! در مورد کارهاشون هم همینطوریه، مثلا کاغذ دیواری های خونشون رو ایشون انتخاب کرده بودند و وقتی که یه بار رفتم خونشون تا خانم خضرایی در باز کردند یه موج آرامش و خنکی آشنایی تمام وجودم رو گرفت و اصلا خوابم گرفت خدا شاهده، وقتی کاغذ دیواری ها رو دیدم فهمیدم که کار هدیه ست، خدای مهربون بهم گفت، وقتی هم که پرسیدم از مادرشون گفت که هدیه انتخاب کرده کاغذ دیواری ها رو.. کلی هست…

    اون دختر خانم هم مثل من عاشق آزادی و پرواز کردن هست و هیچ مرزی برای خودش قائل نیست و مثل پسرا میمونه استاد، نمیدونی من چقدر عاشق این ویژگی توی دخترام که مثل پسرا باشن!!!!!..اینکه میگن مثل پسرا منظور اون اعتماد به نفس بسیار بالاشونه و گرنه که دختر هستند!

    ارتباط بسیار عمیقی با خدای مهربون قلبشون دارند و قشنگ الهامات رو دریافت میکنند و عمل میکنند و به گفته ی خودش قشنگ ارتباطش رو متوجه میشه که داره باهاش حرف میزنه و بهش میگه که چیکار کنه و قشنگ فرق بین الهامات و نجواهای ذهنش رو میشناسه از طریق احساسش با اینکه توی این سایت نیستند.

    اعتماد به نفس بسیار بسیار بسیار بسیار بالایی دارند و مثل خودم توی مسیر نقاشی هستند و یک نابغه هستند توی نقاشی که بعد از فقط دوسال نقاشی الان دارند رنگ روغن رئال کار میکنند و چه نقاشی هایی همش خنکی و آرامشه فقط!!!!

    هر چی که بیشتر دارم روی خودم کار میکنم، قشنگ میفهمم که احساساتم داره خالص و خالص و خالص تر میشه، مخصوصا از موقعی که ثروت ۳ رو شروع کردم و خدای مهربون شخصا تربیت و تعلیم و هدایتم رو داره انجام میده… کار کردن روی روابطم هم الهام جلسه ی ۶ بود و الان با این الهامی که برم پیشنهاد یه رابطه ی عاطفی رو بدم ،یه حس ثروتمند شدن خیلی عمیق و واضحی رو دارم و قلبم انگار بوی خونه ی ثروتمندا رو میگیره و قشنگ بوی خونه ی ثروتمندان رو توی وجودم احساس میکنم، نمیدونم چجوری توضیحش بدم و انتقالش بدم؟!!!… خدا واقعا روش خودش رو داره و فقط باید عمل کرد به الهامات ، من که خیلی راضی هستم خیلی زیاد، خیلی آرامش دارم.

    از این حرفا بگذریم… خدای مهربون گفت که فردا برو پیشنهاد بده و فردا میخوام برم پیشنهاد رو بدم، نمیدونم باید چی بگم؟!! چون هنوز درامد مشخصی ندارم و کار خاصی ندارم و تازه اول راهم هستم اما این رو مطمئن هستم که توی مسیر ثروت بی نهایت هستم و دارم روی ایده ای که خدای مهربون بهم داد که منجر به بوجود اومدن یک مسیر جدید و بسیار بسیار راحت توی نقاشی میشه، کار میکنم و دارم به الهاماتش کامل عمل میکنم…ولی خیلی احساس عجیبی دارم خیلی خیلی زیاد، اما مطمئن هستم که خدای مهربون مثل همیشه که هر وقت توی مواقع حساس و سخت که سنگ کوپ کردم و همه چیز از یادم رفته بود یهو انگار که جملات مثل رود خونه جاری میشه توی ذهنم و میگم اونا رو و همه دهنا وا میمونه و چشما گرد میشه و فقط با سر تایید میکنند، فردا هم همینطوری میشه مطمئن هستم که اون کارش رو خیلی خیلی خیلی خوب بلده، الان هم که این اتفاقات افتاده توی زندگی من و فهمیدم و دیدم و حسش کردم و تجربش کردم تو زندگیم که خدا بیشتر از من میخواد که من به خواسته هام برسم با اون توضیحاتی که بالا دادم ،دیگه خیلی ایمانم بیشتر شده به اینکه اون کارش رو خوب بلده، هر چند که ایمانم باید بیشتر بشه، من فقط باید به اندازه ی برداشتن یک قدم کارم رو خوب انجام بدم، بقیه ی کارا مال اونه.

    یه چیز دیگم بگم ، من فقط دو هفته هست که دارم روی روابطم کار میکنم و تمرینات ج۹و۱۰ قانون آفرینش رو دارم انجام میدم و حدود سه هفته و خورده ایی هست که دارم روی فراوانی کار می کنم،

    قانون خیـــــــــلی زود جواب میده خیــــــــــــــــــلی خیلی زود…

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر…

    الان موقعی این الهام بهم شده برم پیشنهاد بدم که با خودم و تمام آدم های اطرافم هر چقدر دور و هر چقدر نزدیک، در صلح کامل هستم حتی افراد کند ذهن محلمون هم عاشقانه دوستم دارند، خدا شاهده حتی گربه های محلمون هم عاشقم هستند و اجازه میدهند که خیلی قشنگ نوازششون کنم و دنبالم راه میوفتند بدون اینکه از من بترسند اما از بقیه فرار می کنند، اینا طی یک پروسه ی تکاملی بود که آخرین قدمهایش کار کردن روی تمرینات ج ۹ و۱۰ قانون آفرینش و البته کار کردن ابدی روی باور فراوانی هستش.

    امروز رفته بودم توی یه فست فود برای کار، استاد دخترای اونجا، اونایی که اونجا کار می کردند داشتند چشمام رو در میاوردند اینقدر داشتند نگام می کردند گفتم چقدر نگام میکنند اینا!!! بعد که مدیر اومد دیدم یه جوون ۲۹ سالست اینقدر حال کردم باهاش، در عرض دو دقیقه عاشقم شد و کلی با هم خندیدیم و گپ زدیم و از زندگیش گفت و گفت شما بیا اینجا علاوه بر کارای سالن رابط بین من و مشتری ها باش چون افراد زود جذبت میشن.( از چون به بعد رو غیر مستقیم گفتا، فهمیدم روش نمیشه مستقیم بگه که خیلی جذابی :) :) :) ) بعد که اومدم خونه حسم گفت که فقط بشین طراحی ات رو تمرین کن بعدش خیلی ترسیدم و ذهنم خیلی خیلی مقاومت داشت در موردش چون یکی از الهامات باور فراوانی ام در مورد ثروت هست، البته یک هفته ست که این الهام رو دارم دریافت میکنم اما خیلی زیاد ذهنم مقاومت داره در موردش، بعدش هدایت خواستم و هدایت شدم به آخرین ایمیل جلسه ی ۸ دوازده قدم که قشنگ جوابم رو گرفتم و فهمیدم که الهامم درست بوده و نجوای شیطون نبوده که بخواد جلوم رو بگیره از اینکه نرم سر کار.

    استاد یه ایده ای به ذهنم رسیده که خیلی حالم رو خوب کرده؛

    عالم های توحیدی واقعی قدیم مثل شیخ بهاء یکسری کتابهایی دارند به اسم کشکول. این کتابها مربوط میشه به یکسری محفل هایی که با شاگرد هاشون داشتند که اون محفل ها هیچ موضوعی نداشته و اون عالم مثل شیخ بهاء، با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میکرده و بعدش مثلا یه مطلب در مورد الرحمن میمود توی ذهنش و به دنباله ی اون یه مطلب در مورد یه موضوع دیگه، ممکن بود که اون محفل یه ساعت باشه ممکن هم بود که یه ربع باشه بستگی به اون جریان هدایت داشته, یعنی میخوام بگم یه دوره ای که کاملاً هدایتی در لحظه باشه، بدون هیچ موضوعی فقط شما میشینید جلوی دروبین و با سر سپردگی تمام خودتون رو به این جریان هدایت می سپرید ممکنه که مثلا اول فایل از ثروت بگید بعدش هدایت بشید به قرآن بعدش هدایت بشید به عزت نفس، ممکن هم هست که مثلا یک فایل فقط در مورد عزت نفس باشه یا فقط در مورد ثروت، مشخص نمیکنه بستگی کامل به اون جریان هدایت داره، ممکنه یه فایل یه ساعت باشه ممکنه یه فایل نیم ساعت باشه.حتی تعداد جلساتش هم کاملا هدایتی هستش .. استاد به نظرم خیـــــــــــــلی خیــــــــــــلی جذابه، حتی خود شما هم نمیدونید که چه موضوعی قراره گفته بشه توی این جلسه…. خیلی خیلی جذابه… یعنی همش فقط و فقط و فقط هدایت مطلق و لحظه ای اون جریان هدایتگر هستش حتی در مورد موضوعش ، بدون هیچ ترتیب خاصی از نظر ما. توی یکی از فایل های مصاحبه ، شما گفتید که وقتی میخواهید دوره ها رو گوش بدید توی گوشیتون بصورت shuffle فایل ها رو گوش میدید و مشخص نمیکنه که کدوم فایل از کدوم دوره رو گوش میدید، اگه این رو بصورت یه دوره باشه خیلی خیلی جذاب و باحال میشه.

    استاد فهمیدید چی شد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خداااااای من!!!!!!!!!!!!!!!!

    اون احساسی که گفتم سه سال چهار سال پیش توی حوزه ی نجف داشتم که توی همین موقع ها بود ، الان هم دقیقا همون احساس ها رو دارم، دقیقا توی همون موقع هایی که توی نجف بودم و خدای مهربون بهم گفت برگرد تهران…

    من که مغزم هنگ کرده… بخـــــــــــــــــــــــــــدا بخــــــــــــــــــــــــــــــدا نمیدونم چی بگم اصلا انگار گیج شدم… چقــــــــــــدر اون بزرگه آخه، چقــــــــــــدر اون دقیقه آخه، احساس وجود یه جریان و قدرت بی نهایت عظیم و قدرتمند و مهربونی رو دارم توی وجودم و اطرافم که برنامه ریزیش بی نهایت دقیقه، احساس ضعف دارم، شونه هام داره مور مور میشه، اصلاً نمی فهمم یعنی چی؟!

    خیلی حسم عجیبه استاد، خیلی زیاد.

    خدای مهربونم مدیر برنامه و برنامه ریز و مدیر اجرایی تمام جنبه های زندگی منه، این هم نشونش.

    بخدا دیگه نمیدونم چی بگم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!…

    تو وجودم ساکت ساکت شده… الان فقط میخوام برم بخوابم.

    در پناه خدای مهربون باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمدرضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 3103 روز

      استاد الان دوباره فایل رو نگاه کردم و اون مسئله ی تاپ رو با خدای مهربون حل کردیم

      استاد وقتی که خودتون رو کشیدید بالا باید پاتون رو روی تاب کناری تون میذاشتید نه اینکه روی تنه ی درخت بذارید اگه روی اون تاپ بغلی تون میذاشتید قشنگ خودتون رو می کشیدید بالا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اسماعیل سنجانکی گفته:
      مدت عضویت: 2395 روز

      سلام دوست عزیز اقا محمدرضای گل خیلی لذت بردم از نوشته زیبات واز اون همه الهاماتی که بهت شده انشاالله که در این مسیر عالی ترین ها برسین و به تمام خواستههای قلبیت برسی…در پناه الله یکتا شاد سلامت باشی ..??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام زیباترین خالق هستی

      سلام دوست عزیز و الهی م

      چقدر زیبا نوشتین این کامنتتون رو و چقدر زیبا دارین روی خودتون و عزت نفس و روابط و ثروت تون کار میکنید و نتیجه های زیباتون رو دارین با ما به اشتراک میزارین و تحسین میکنم این همه ایمان تون به خدارو . خداروشکر میکنم بابت دیدن این همه نشونه ها برای رسیدن به خاسته تون و من مطمئنم که انشالله دوباره میاین و از نتیجه ها و شادی هاتون برای ما میزارید و ما رو هم خوشحال میکنید.

      سپاسگزارم ازتون دوست عزیزم بابت این کامنت فوق العاده عالی تون

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2865 روز

      سلامممم به عشقققق من

      نفسسس من

      محمدرضای عزیزم من داداش تو ترکوندییییی

      آخخخخ ببینم اون رابطه عاطفی زیبات که دقیقا خود خود خداجون مدیر و هدایت گر مسیرتونع ایشالاا

      نمیدونی چقدر عاشقتممم خیلی زیاد

      بیشترر از اونچا تصورش رو بکنییی عزیزممممم

      چقدر خوشحالم

      حالم خوبهه هدایت شدم به کامنتتت

      خداروشکر هزاران مرتبهه

      بخاطر وجودت ارزشمندت در زندگیممممم

      عشقمییی تووو 😍😍😍😍

      عاشقتممم عزیزززززم

      😙😙😙😙😙❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان.

    خانم شایسته فیلم لرداریتون فوق العاده هست .اونجایی که استاد کنار ساحل قدم میزد یا اون جایی که از تو آب غروب رو فیلم می گرفتید البته خود منظره که عالی بود درختانی که استاد روشون خوابیده بودن و اون سن چشم آبی اخر فایل که نور چراغ های شهر افتاده بود توی آب راستی از پوج اب که فیلم می گرفتید موج ها شکل لوزی را تشکیل میدادم اون موقع که استاد کناره در یا قدم میزد و ابر و اب پیدا بود انگار بایک کارد زیر ابر ها رو بریده بودن و با هم تراز کردن خلاسه هرچی بگم کم گفتم به نظر من بهترین و زیبا ترین قسمت سفر نامه بود? فقط نمیدونم چرا هی وسط فایل فیلم قطع میشد شاید مشکل از مبایلم یا از فیلمکفیلم می ناراحت شدم ولی با خودم گفتم رهاش میکنم خدا درستش میکنه?ممنون از فایل های زیباتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رضا پورهاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2794 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به سپاس و ستایش تو لب میگشایم ای پروردگارم که تقدیر من را به دلخواه من امضاء فرموده ای .

    سلام خدا

    سلام خود عزیزم

    سلام زندگی

    سلام گرم به تمام هم خانواده ای های گلم سلام به استاد عزیزم سلام به مریم خانم شایسته سلام به مایکی سلام به تک تک دوستان با عشقم

    سلام به عشق

    سلام به سلام .

    خدایا شکرت الله تو را سپاسگذارم برا همه چی خدایا تو را سپاسگذارم برای پاک کردن قلبم برا بزرگ تر کردن وسعت دیدم برا بزرگ تر شدن وسعت دیدم خدایا به خاطر خودت شکر خدایا شکرت ..مرده بدم زنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم الهی شکرت به خاطر اینکه شکر رو خلق کردی خدایا شکرت الهی سلامتیمو شکرت زیبایی این جهان رو شکرت … چقدر زندگی زیباست .. زندگی زیباست زندگی مال زندگی کردنه وای الهی شکر خدایا شکرت …که ۱۰۰ درصد به ما زندگی کردن و حیات رو عطا کرده ای نه ۹۹ درصد پس باید ۱۰۰ زندگیش کنیم الهی شکر به به …فارغ از هر فرم و قالب و قید و بند و طبقه بندی و ….. الهی شکرت الهی شکرت ….الهی شکرت بابت این سایت بابت این استاد بابت این حجم از نعمت اگاهی الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت الهی شکرت وای خدایا شکرت همه چی زیباست اینجا …از کامنت عاشقانه دوستانم که خدایا به خودت قسم شکرت میکنم از بابتشون وای خدایا از بابت این اسمان زیبا این دریای زیبا …این جت اسکی این عشق زیبای بین استاد و مریم خانم این حجم از انرژی این غروب زیبا این .‌‌‌وای وای وای ‌‌‌‌….چقدر میشه راحت زندگی رو زندگی کرد وای وای وای الله اکبر … چقدر زیبایی هست واقعا خواب با بیدار و مرده با زنده برابر نیست ….واقعا مرده مرده است و زنده زنده باید لمسش کرد اینجا بهترین اموزشگاه هستش اینجا جای زندگی و حیات هستش جای معنا پیدا کردن جای نفس کشیدن جای بیداری جای خوشبختی جای لذت بردن جای معجزات جای به خود امدن جای ارامش جای ازادی …خدایا شکرت …خدایا شکرت بهترین جا برای سرمایه گذاری علمی دینی مالی کاری اینجاست …الهی شکر …اینجا همه چی هست زندگی زیباست چشمی باز کن …واقعا خدایا شکرت که زنده ام و الان اینجام ..عاشقتونم عزیزانم دوستتون دارم …اینجا چقدر خوبه …الهی شکر الهی شکر الهی شکر به به …قربون همه زندگی برم همش قشنگه همش عشقه همش نفسه کاش میتونستم تک تک مولکول های کل اشیا..و اجسام و هوا و زمان و مکان و …..رو شکر بگم از روز اول تا روز اخر الهی شکر به به …خدایا شکرت ….استاد عزیزم …دوستت دارم خدا خیر کثیر بهت عطا کنه همینطور مریم خانم و سایر دوستانم …الهی شکر …خدایا بر ما بیفزا …و خدایا مارا شکر گزار واقعی و حال خوب قرار بده …. عاشقتونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام مهربانترین مهربانم

      سلام اقای پور هاشمی عزیز

      کامنت تون فوق العاده زیبا نوشتین که همیشه با خوندن نوشته هاتون پر میشم از عشق خدا پر از زیبایی های خدا پر از حس خدا. و روحمون رو پرواز میدین. تحسین میکنم این همه عشق بازی تون با خدا رو و این شکر گذاری هاتون عقل رو از سر ادم میبره. و خدارو شکر میکنم بابت دوستان الهی چون شما که با خوندن نوشته های فوق العاده تون حس زیبایی رو بهمون منتقل میکنید.

      بازم سپاسگزارم ازتون دوست عزیزم و ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا پورهاشمی گفته:
        مدت عضویت: 2794 روز

        به نام الله یکتا

        منم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما خانوم الهه رشیدی و واقعا بهتون تبریک میگم که ایقد پیگیر هستید فقط مطمئن باشید خداوند پاداش پیگیریتون رو به نحو احسن عطا میکنه . و واقعا پشتکارتون در این زمینه حتی خوندن کامنتها خودش نشانه ی عزم جزمتون هست و این واقعا جای تبریک داره . بسیار سپاسگذارم . انشالا در پناه الله یکتا شاد و موفق و سربلند و ثروتمند و سعادتمند باشید انشالا .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سیدمحمد لایق گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    سلام و درود فراوان ب استاد خشگلم و خانم شایسته مهربان و همه ی اعضای خانوادم

    راستشو بخواین ی تصمیمی گرفتم ،تصمیم گرفتم فایل های سفرنامه رو با تمام توجه ببینم و بنویسم

    چقدر ابرهای زیبایی دیدم و چقدر رانندگی تو این جاده زیبا با ی ماشین دنده اتومات حال میده از پوزیشن استاد پشت فرمون اینو میشه دید که چقدر همه چی بروقف مراده و راحت

    داریم میریم اون یکی خونمون تا جت اسکی رو برداریم وای این یعنی فراوانی و وفور ثروت این یعنی میشه هم خداروداشت و هم خرما

    پارکینگ خونه استاد نشونه وفور نعمته بخدا

    تو این فایل نحوه پارک کردن جت اسکی رو هم دیدم و یادگرفتم و چقدر ساده و راحته و نکته قابل توجه دیگه این بود واسم که چقدر صلح و اعتماد هست که میتونه جت اسکی تو بزاری و بری واسه خودت و شب بیای برداریش به خودم گفتم محمد رو باورهات کار کن و اصولی زندگی کن تا تو این محیط قرار بگیری

    آقا من عاشق دیدن فوتبالم فوتبال های اروپایی بخصوص بازی های بارسلونا و لیونل مسی این خواسته توی من ایجاد شد تا توی ساحل زیبا دراز بکشم فوتبال ببینم نوشیدنی بخورم و چیپس ?

    و اینو فهمیدم که هم میتونیم با جت اسکی مون بریم ساحل هم با هواپیمامون حالا انتخاب میکنیم که با کدومشون یا اصلا میتونیم با جفتشون بریم نظرتون چیه ؟؟?

    وای صدای آب خیلی زیباست ممنون خانم شایسته

    آقا ی خواسته دیگه هم توی من ایجاد شد من میخوام تو ساحل دراز بکشم و نظرات و بخونم خیلی باحاله خیلی خیلی خیلی

    خانم شایسته اینو بگم بهتون که منم دقیقا همین کاری که شما انجام میدی رو انجام میدم بعضی از فایل هارو تو ی پوشه خاص دارم و بارها گوش میدم مثلا یکیشونو هر روز که میرم حمام زیردوش گوش میدم

    استاد باعشق تلاش کردی واسه تاب سواری ولی نشد و با احساس خوب رفتی ب سمت زیبایی های دیگه اینم ی درس هست واسم که با عشق تلاشمو بکنم اگر نشد ب هر دلیلی خودمو سرزنش نکنم و ادامه بدم ب لذت بردن تا هدایت شم

    عجب غروبی چقدر زیباست و چه حالی میده توی دریا باشی با عشقت و غروب و ببینی

    توی شب با جت اسکی توی آب باشی این هم جسارت میخواد بنظرم و هم ایمان و البته ی تجربه فوق العادس

    ممنونم خانم شایسته و استاد جان که با خوب زندگی کردنتون باعث رشد جهان میشید

    عاشقتونم عاشق همه ی بچه های سایت هستم که باعشق کامنت میخونن و کامنت میزارن

    خداروشاکرم بخاطره هدایتم ب این مسیر پر از توحید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    امین دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و خدا قوت جانانه خدمت شما استاد عزیز و مریم خانم شایسته دوست داشتنی

    ثروتمند نشوید

    چونکه زندگی اسوده ای داری

    چونکه هر چی بخوای رو میتونی داشته باشی

    چونکه بخشش رو زیاد انجام میدی

    چون که طواف کعبه و مکه رو هر جای که باشی انجام داده ای

    چون ماشین های زیبا میخری

    چون که هر ماه میتونی یه ملک عالی بخری

    چون که با عزت زندگی میکنی

    چون که میتونی تیپ بدی هر جایی که بری چه توی یه رستوران چه به یه راننده تاکسی

    چونکه لباس های زیبا و عالی میپوشی

    چون که کیف های چرم اصل سفارش میدی و باعشق واست درست میشه

    چون که ثابت میکنی اشرف مخلوقات یعنی تو

    چون که روابط عالی داری

    چون که سفر میکنی به تمام جهان و زیبایی های خداوند رو میبینی

    چونکه هر لحظه سپاسگزارتر میشوی

    چونکه معنویت کاملی رو میتونی داشته باشی

    چون که میتونی بری و یه ماشین بدی و یکی دیگه بگیری تازه اونم اگه دوست داشتی

    چونکه میتونی هواپیمای شخصی داشته باشی و پرواز رو خودت تجربه کنی خدایا شکرت

    چونکه میتونی به یه کشور فوق العاده جایی که دوست داری بری برای زندگی

    چون که میتونی با جت اسکی سفر کنی به جزیره ناشناخته

    چون که میتونی الگو باشی برای همه اطرافیانت

    چون که میتونی باعث گسترش و بزرگی و رشد جهان بشی

    چون که اسایش ارامش واقعی رو تجربه میکنی

    چون که میتونی با اتوبوس ار وی تمام امریکا رو بگردی

    چون که دوستایی پیدا میشن که از خداشونه با تو رابطه داشته باشن

    چون که همش در حال لذت بردن از زیبایی های جهان هستی

    چونکه میتونی برای همه اعضای خانواده ات زندگی ایده الی درست کنی

    چون که میتونی برای پدرت توی سن بالا یه ماشین اتوماتیک بگیری و خیالت راحت باشه که سلامت میره و میاد

    چون که برای همسرت و بچه هات زندگی چشم و دل سیری درست میکنی

    چون که نیاز نمیبینی که دیگران بهت احترام بذارن

    چون که خودشون از روی میل جلوت خم و راست میشن

    چون که همیشه جسم سالم و سلامتی داری

    چون که اونجایی که فرشتگان ازت میپرسن در زمین چکار کردی سرت رو بلند میکنی میگی به معنای واقعی زندگی کردم

    حالا اگر میتونی ثروتمند نشو

    در پناه الله یکتا سالم و موفق شاد باشید

    ممنونم برای این فایلاهای سفر نامه و خدا رو هزاران بار سپاس .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    سمیه مصطفائی گفته:
    مدت عضویت: 3568 روز

    به نام خدای سریع الجواب

    سلااام…سلاام

    خدایا شکرت

    امروز من از خدا سوال پرسیدم…

    و از زبان دوست عزیزی جواب گرفتم :

    تضاد ها برای این بوجود اومدن تا رشدت بدن ، تا وجود خدایی تو رو بکشن بیرون ..تا قانون رو تمرین کنی سمیه .

    تا ببینی چقدر قدرتمندی و چقدر خدا دوست داره.

    رها کن و لذت ببر، باید توی این مسیر پیش بری باید بری جلو تا درک کنی.

    شادی باید درونی باشه این شادی فراتر از هرچیزیه که تو بهش فکر میکنی ، فراتر از هر خواسته ایه که داری ، فراتر از تمام تضادها و ناخواسته های توئه، وقتی در وجود خدای خودت غرق میشی ، همه تضادها رو حل میکنه چرا نگران باشی ، اینکه مقصد نیست ! یه مسیر بی انتهاست. فقط یه مسیره ….

    خود ارزشی که داشته باشی همه چی به دنبالت میاد، تو فقط درخواست میدی ، نگران نباش …

    لاخوف علیهم و لا هم یحزنون

    رابطه ات رو با درونت محکم تر کن اونوقت میبینی خدا از چه طریقی برات میاره که خودتم فکرشو نمیکنی.

    باید اون چیزهایی رو که یاد گرفتم توی عمل اجرا کنم

    باید اون چیزهایی رو که یاد گرفتم توی عمل اجرا کنم

    من عرضه شاد کردن خودم رو که دارم !!؟این مسئولیت به عهده ی خودمه نه کسی دیگه پس باید بتونم از این آموزه ها در این مداری که هستم استفاده کنم ، عمل کنم تا خدا آگاهی بیشتر و درک بیشتری از همون آگاهی رو بهم بده،

    کار سختیه ! اما امکان پذیره دیگه ! امکان پذیره.

    این ذهن من دائم نیاز به خوراک داره باید این آگاهی ها رو این دوره ها رو ،این سفرنامه رو تکرار کنم تا بتونم توی اون مدار قرار بگیرم که به خواسته هام برسم..

    من زور زدم بخاطر دلایل بیرونی شاد باشم اما دیدم نمیشه شاد نشدم خلاء بیشتر شد ، شادی لحظه ای و ناپایدار بود .

    نمیشه سر فرکانس رو کلاه گذاشت نمیشه سر خودمو کلاه بذارم.

    ??

    بازم سوال؛

    خدایا من چطوری بدون دسترسی به خواسته هام و با داشتن تضادها شاد باشم و لذت ببرم از زندگیم؟؟

    فکر کن اصلا هیچ تضادی و خواسته ای نیست تو فقط اومدی توی این دنیا که شاااد باشی ، خوش باشی، لذت ببری از زندگیت و…همین

    فکر نکن دلیل خاصی لازمه ، خواسته اصلی تو تجربه خودت توی این جسم بوده ! این و فقط این تجربه ?

    شادی و لذت تو همینه …این خواسته اصلی تو بوده و الان دقیقا به این خواسته رسیدی ، داری خودتو تجربه میکنی …

    سمیه تو به بزرگترین خواسته ی قبل تولدت رسیدی بقیه اش فقط لذت بردنه شادی کردن توئه .

    بزرگترین لذت وجود خدای خودته که در درون توست !

    به راحتی به راحتی بهت داده میشه ، لذت های بیشتر خواسته های بیشتر ، راه حل تضادها …در حالیکه که الان هیچ ایده ای براش نداری هیچ راه حلی براش نداری

    ایمان به غیب همینه

    ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2664 روز

    سلام استاد و خانم شایسته

    خیلی خوب بود کلی ذوق کردم و لذت بردم.

    خودم از موقعی که شروع به تغییر کردم زندگیم خیلی عالی شده و جالبه همین جور هم بهتر و بهتر میشه

    وقتی نگاه به زندگیم می کنم می بینم همه چیز دارم و خوبشم دارم و کلی سپاسگزارم به خاطر داشته و دوستشون دارم و می دونم مسیری رو می رم که هر روز بهتر از دیروز خواهد بود خدارو شکر می کنم بابت این مسیر عالی و زیبا

    خیلی حال می ده با جت اسکی

    خیلی زیبا و عالی

    غروب خورشید هم بسیار تا بسیار ستودنی و زیبا بود

    اتفاقا من هم امروز با یه غروب بسیار زیبا رو برو شدم و نشستم تماشا کردم و کلی احساس خوب از توش در اومد خدایا شکرت ممنونم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    Z گفته:
    مدت عضویت: 2689 روز

    به نام یکتا کیمیاگر هستی

    سلامی به وسعتِ بینهایت دریاها و آسمان ها تقدیم به استاد عزیزم، مریم جان و تمامی همسفرهای خوبم.

    .

    چقدر این دنیا زیباست

    این استاد که الان میبینمش همون آدمی هست که تا 14، 15 سالگی شمال رو ندیده بود، بعد وقتی شمال رفت از این عظمت و انبوه درخت و طبیعت حیرت زده شد.

    در دلش خواسته ای به وجود اومد که ویلا داشته باشه، جایی باشه که پراز درخت، آب و جنگل و کوه و….

    و اومد روی خودش کار کرد روی باورهاش

    تونست دنیا رو جور دیگه ای ببینه.

    و چیزایی که الان تجربش میکنه و این طبیعت چیزی فراتر از یک ویلا هست.

    خیلی از ماها شمال و خیلی از زیبایی های ایران دیدیم و میگم عجب جاییه امریکا، چقدر سبزه و چقدر نکات مثبت میکشیم بیرون(اینو با توجه به نوشته های خودم و دوستانم میگم که با هیجان از همه جای امریکا مینویسن)

    این خواسته ماست که این زیبایی هارو تجربه کنیم، به همون راحتی که استاد وقتی شمال رو دید، و بعد تونست نگاه خودشو تغییر بده و به این چیزایی که الان داره برسه، ما هم میتونیم.

    یادمه همین چند وقت پیش وقتی پیاده روی میکردم یک گروه از بچه های مدرسه ابتدایی اومده بودن اردو، من بهشون یه لبخند هدیه کردم؛

    وااااااااااای همشون بهم میگفتن Hello ؛ فکر کردن من خارجی هستم.

    دیدم آره قانون داره جواب میده اونا با فرکانس منبعشون نزدیکن و با خودش در صلح ترند و تونستن احساس من رو دریافت کنن.

    تازه همون روز خارجی هم دیدم که چقدر با عشق به من دست تکون میدادن و لبخند و …

    میدونین دیگه تک تک اتفاقات زندگیم برام نشانه هارو میاره که تو لایقشی که یه زندگی فوق العاده رو تجربه کنی.

    این سفرنامه خواسته های جدید رو دل همه ما داره به وجود میاره که شاید تا قبل از دیدن این سفرنامه حتی اینارو نمیدونستیم..

    فقط باید این افسار ذهنمون رو در کنترل خودمون داشته باشیم

    دقیقا مثل جت اسکی که باید یه طناب بهش وصل کرد و محکم در زمین قرارش داد تا نتونه همین طور در آب دریا برای خودش بره.

    من هم باید یادم باشه این طناب رو محکم بگیرمش تا این ذهن واسه خودش هرجا دلش خواست نره؛ باید بیاد هرجا که من و قلبم میگیم؛ بلهههههه ذهن جان اینجوریاس

    میبینی ذهن جان که خدا با این سفرنامه چقدر مثال بهم یاد میده تا تو ساکت یه گوشه بشینی.

    توی این جزیره گنج بازم چیزای جدید بهم یاد داد.

    چقدر پرواز دلنشین بود اینووووووو یادمه استاد قبلا گفته بود که این هواپیما هم تو آبه هم پرواز.

    سپاس مریم جانم برای این پرواز.

    این صدای آب من عاشقشم، اون ابرای خوشگل

    وااااااااااای خدای من چه خورشیدی، جالبه منکه داشتم پوشه هامو مرتب میکردم دقیقا یه عکسی از غروب پیدا کردمممم بعد گفتم وااااای من وقتی اینو گرفتم شاید اصلا دوباره ندیده بودمش و گفتم این نشانه دقیقا برای همون خورشیدی بود که تو قسمت 94 دیده بودم بعد خدا بهم نشون داد ببین تو هم همون رنگای خوشگل تجربه کردی ولی شاید اون موقع به این حد الان به وجد نیومدی، ولی الان با دیدن این عکس چقدررررر به وجد اومدی.

    اینا همش تغییر نگاهه فکره.

    خدایا شکرت.

    این جت اسکی فوق العادس چون سرعتس 100کیلومتر بر ساعته و یه بار بهش بنزین بزنی میتونی از صبح تا شب باهاش روی آب باشی.

    مریم جانم سپاس برای این همه عشق.

    خدایا سپاسگزارم که به من آگاهی میدی و دستامو هدایت میکنی که بنویسن.

    خدا جونم عاشقانه از تو میخوام مرا به راه راست هدایت کنی.

    عاشقانه هم خوبی در این دنیا و هم در آخرت روو از تو خواستارم.

    دوستون دارم دوستای گلم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2785 روز

    سلام و درود بییی نهایت به استاد عزیز و مهربونم و عشق زیبای استادم خانوم مریم شایسته عزیزدلللل

    خدای من نمیدونم با چه کلماتی حسمو توصیف کنم غیرقابل توصیفه این احساس سبکبالی و شادی و شعف قلبی که با تماشای این مستند هیجان انگیز تو وجودم شکل میگیره! یه چیزی شبیه پرواز روحم به بهشته! ??

    هر فایلی که میذارین میگم این بهترین فایل سفر به دور آمریکا بود ولی فایل بعدی رو که میذارین دوباره میگم نه این یکی بهترین بود. اصن تک تک فایلای سفرنامه بهترینه. ناب‌ترینه. معنوی ترینه. مقدس ترینه.?

    من عاااشقتم مریم شایسته نازنینم سپاسگزارتم بخاطر این ایده فوق العاده فیلم گرفتن از سفرتون به دور امریکا! این بهترین هدیه ای بود که تو عمرم گرفتم!

    نمای بالای شهر زیبای تمپای فلوریدا یه شهر همه چی تموم! فراوانی نعمت و ثروت و زیبایی و تمیزی موج میزنه! در هم آمیختگی طبیعت و تکنولوژی برج های باشکوه، پل های عظیم، دریا، دریاچه، جنگل و آدمای خوب و آرام و شاد!??

    به به رانندگی در مسیر بهشت! ابرا انقدر پایینن انگار میشه بپری روشون مثل پله از آسمون بری بالا عین بازی قارچ خور!

    آسمون زیبا زمین زیبا و سرسبز جاده ترووو تمیییز!

    مقصد کجاست؟ جزیره گنج! گنج منتظرمونه! گنج لذت بردن از زیبایی های زندگی! ???

    وای یادش بخیر خونه ویلایی زیبا! باغچه خونه با گلای زرد خشگل! ?

    جت اسکی خفن رو برداریم و دل رو بزنیم به دریاااا

    ???

    به به عجب موزیک شاااااد و گوشنوااازیییی! زنده باد لرستان! عاشق این گویش محلی شدم و دلم خواست معنی شو بفهمم! ??

    چه خشه اول بهار پهنه شلال دون تیه کال برنو-

    چقد خوش میگذره اول بهار دشت پر از گیاه شلال

    ایل لیلی بار کنه سی ایل مجنون تیه کال برنو – ایل (طایفه) لیلی اسباب کشی کنه به سمت ایل مجنون

    دیرادیر سیلت کنه بی چشم کالش تیه کال برنو – از راه دور نگاهت بکنه با چشمان سیاهش …

    اسب سرخ زین کنی بری و مالش تیه کال برنو – اسب سرخ رو زین کنی بری به سمت آبادیش تیه کال برنو …

    های تیه کال برنو جات خالیه امشو – اهای چشم سیاه برنو جای تو امشب خالیه …

    چه خشه هوشش نره عهدی که بهسه تیه کال برنو – چقد خوبه که از یادش نره عهدی که بسته …

    شو بری سر ورد یار تا خش نشهسِه تیه کال برنو – شب بری سر جای چادر یا منزل موقت یار رو ببینی که نشسته …

    یه تشی سیش بُر کنی هیمش بلی بو تیه کال برنو – یک آتیشی برایش روشن کنی هیزمش از جنس درخت بلوط باشه …

    نون تیری سیت کنه ریش بل بلی بو تیه کال برنو – نون محلی برات درست کنه روش برشته باشه …

    های تیه کال برنو جات خالیه امشو – اهای چشم سیاه برنو جای تو امشب خالیه …

    قسمی سیش بخری و اسب و برنو تیه کال برنو – یک قسمی روی اسب و تفنگ براش بخوری …

    ار نه خوش بو سیچنه قطار رو تیه کال برنو – اگر خودش نباشه قطار فشنگ به چه درد می خوره …

    بهزه برنوم ایخمش بسکه اصیله تیه کال برنو – بهتر از تفنگ برنو می خوامش از بس اصیله …

    تک تهنا هم که بوم خش سیم یه ایله تیه کال برنو – تک و تنها هم که باشه خودش برایم یه ایله

    های تیه کال برنو جات خالیه امشو – اهای چشم سیاه برنو جای تو امشب خالیه …

    مهارت استادم رو در روندن جت اسکی تحسین میکنم! واقعااا راننده ایناااااا استاد! راننده همه چیییی! از اسب گرفته تاااا موتور و ماشین و آر وی و جت اسکی و هواپیماااااا. بسیاااار مرد جذابی هستین!

    ??

    چه جزیره زیباییی چه آدمای زیبااا و خوش هیکلییی چه آزادی و آرامش و امنیتی! آزادی پوشش! احترام به

    عقاید همدیگه! خدایا چقدر خوشحالم که رو کره زمین همچین جاهایی وجود داره و من میتونم انتخاب کنم که هر جایی که میخوام زندگی کنم !?

    بازتاب نور آفتاب روی آب دریا مثل الماس میدرخشه! ????????????????

    به به چه حالی میده راه رفتن توی شنهای ساحل تروتمیز و توی آب تمیززززز من پا به پای شما اومدم مریم جووونم!??

    ناز کردن سگ زیبای چشم آبی چه حس خوب و آرامش بخشی با آدم میده! حیوونا سرشااار از انرژی مثبتن!?

    آهااا یه تیکه از صحنه شیرجه زدن آدمها از توی قایق به داخل آب رو تو فایل ۵۵ سفرنامه گذاشتین من قشنگ یادمههههه چون هم حافظم عالیه و هم عاشق این فایلام!?

    لذت شیرجه توی استخر رو تجربه کردم اما شیرجه توی دریا رو هم خیلییی دوس دارم حسشو تجربه کنم!?

    موزیک دوم با زبان انگلیسی بسیار زیبا و هماهنگ با تصاویر احسنت به این سلیقه مریم جونم! بیخود نیس استاد انقد عاشقتونه!

    همه زبانها یکی هستن! همه زبانها قابل احترام و زیبا هستن! همه بنده های خدا براش عزیزن و ما باید به همه بنده هاش احترام بذاریم!?

    اینترنت وسط جزیره! چه قدر علم و تکنولوژی پیشرفت کرده خدایا شکرت! جهان به سرعت در حال گسترش و ثروتمندشدنه! و خداوند از ایده های ثروت ساز و ثروتمند شدن حمایت میکنه!?

    چهره زیبااا و خندان استادم و مریم عزیزم رو توی شیشه موبایلشون دیدم و خداروشکر کردم بخاطر وجود این دوتا عشششققق تو زندگیم!?

    واااااو هواپیمای ICON A5 عجب ایده ایییی! ??هواپیمایی که برای ماجراجویی ساخته شده!?

    خیلی شبیه ماشین پرنده رویاهای بچیگیمه. همیشه دوس داشتم یه ماشینی اختراع بشه که پرواز هم بکنه و تبدیل به قایق هم بشه! یه ماشین سه کاره! و الان رویام تبدیل به واقعیت شده! خیلیا شاید از بچگی این رویارو داشتن اما فقط یه نفر اونو جدی گرفته و تبدیلش کرده به واقعیت!?

    این هواپیمای زیبا و مجهز پرواز کردن رو راحت تر کرده! نیاز به فرودگاه خاصی نداره! میتونه توی چمنزار، ساحل و زمین صاف فرود بیاد.

    میتونی باهاش تقریبا هر زمانی هر جایی که دلت خواست بری و حال کنی!

    خدایااا با چه سرعتیییی جهان در حال تغییر و پیشرفته و ما هم باید همگام با تغییرات جهان تغییر کنیم وگرنه زیر چرخ های گردنده جهان له میشیم! ?

    وای عجب گوش ماهی های درشتیییی چه بامزه ?پیشوند “خر” بعنوان صفت اغراقی ساز چه کاربردااااییی داره! خرگوش ماهی (گوش ماهی درشت)، خرمگس (مگس درشت) ، خرچنگ (حیوونی که چنگاش بزرگه)، خرکار (خیلی کار کن) ، خرشانس (خیلی خوش شانس)، خر کوک (کوک درشت)!!! و …

    استاااد چقد تابه بلند بووود عاقا هیچ رقمه نمیشد سوارش شد ولی اگه میشد چی میشه! ???

    موزیک سوم از ۲۵ باند خیلی زیبا و عشقولانه متناسب با تصاویر!

    استاد چقدر با آرامش روی تنه درختایی که از ریشه کنده شدن لم دادین! آرامش تون افزون باااد!???

    اونایی که شاد نیستن تو اشتباهن! زندگیشونو باختن!

    یک غروب رویایی دیگه این بار توی دریاااا الله اکبر چقدددررز زیباس چه آرامشی داره دریا مخصوصا تصویر غروب از لابلای شاخه درخت بینظیر بود! دم شما گرم مریم جووونم! واقعا حرفه ای تر شدیناااا!? ایول! تجربه جدید شب توی دریا با جت اسکی هم خیلی جذابه همه جا تاریک و آروم و امن!??

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت چقدر لذت بردم و چه خواسته های قشنگی تو وجودم شکل گرفت!!!! و در مسیر تکاملیم به همه خواسته هام میرسم در حالی که دارم از زندگیم لذت میبرم! ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3009 روز

      به نام خدای عزیز

      سلما جان آفرین به ذوق و هنر نوشتنت دختر جان ???????

      تحسین ت میکنم دختر ارزشمند و فوق العاده و اقعالذت بخش بود خوندن این همه انرژی فوق العاده که از سمت کامنت شما به سمت من اومد .

      خیلی خیلی زیبا بود آفرین به نکته سنجی آفرین به این هوش و درک و آگاهی خداییی .

      خداییی من جای همه بچه ها از ت سپاسگزار م بخاطر این همه ذوق و زیبایی که تو حس کامنت داشتی و جزئیات رو با هنر مندی درونت برامون به اشتراک گذاشتید .

      همواره هر کجا باشید شاد و زیبا و خوشبخت تر از همیشه زندگی کنید .

      در پناه خدای مهربان ????????????????????????????????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: