«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 110


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Beti گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    راستش من از طریق زدن این دکمه چندبار هدایت شدم

    ولی الآن میخوام یه داستان دیگه از هدایتم از یه روش دیگه رو بگم…چون که خداوند مارو به بی نهایت شیوه هدایت میکنه…

    خب من چندوقت بود هی اصرار میکردم خدایا یه نشونه واضح بهم بده که مطمئن بشم دارم درست میرم، درباره مهاجرتم از خدا نشونه میخواستم که قشنگ مطمئن باشم دارم درست میرم

    هی به خدا هم میگفتم یجوری نشونه بده بهم که قشنگ بره تو مغزم، قشنگ بفهمم چون تجربه اینو داشتم اون اوایل که نشونه ها میومد ولی من نمیفهمیدم.

    خلاصه دیشب رفتم توی پلی لیست م، که کل فایل های دانلودی از استاد رو اونجا میذارم

    رندوم یه فایل گذاشتم، بعد خیلی اتفاقی دستم خورد فایل رفت تا تقریبا آخرش

    گفتم خب حتما یه چیزی هست که باید بشنوم، الکی دستم نخورده

    گوش دادم و یه آیه از قرآن اومد، که هزاران با تا الآن دیدمش، دوباره همون اومد و از دیشب تا الآن چندین بار جلوی چشمم اومده که قشنگ مطمئنم کرد

    که مسیرم درسته

    که مهاجرتم درسته و همون چیزیه که من میخوام

    این آیه بود “فرشتگان موقع قبض روح کسانی که به خود ستم کرده اند میپرسند، چگونه بودید؟ و آنها می‌گویند ما در زمین زار و زبون بودید. فرشتگان میگویند مگر زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟”

    بعد هم استاد شروع کردن به صحبت کردن که اره اگه اونجا اوضاع خوب نبود بِدون که اونور بدتره!!!!

    و قشنگ حس میکردم خدا داره باهام حرف میزنه

    بعد هم یه متنی رو دیده بودم همون روز توی سایت نمیدونم دقیقا مال کدوم بخش بود، ولی همون موقع یه تیکه از اون متن اومد جلوی چشمم

    در واقع معرفی یخش چگونه فکر خدا را بخوانیم بود فکر کنم

    این تیکه بود:

    “وقتی بخاطر نداشتن احساس لیاقت و خودارزشمندی ایده های الهام شده ات را نادیده میگیری، وقتی بخاطر ترس هایت قدمی برنمیداری و تغییری در شیوه قبلی ات ایجاد نمیکنی به خودت ظلم میکنی، وقتی بخاطر ترس و بی ایمانی مهاجرت به جای بهتری نمیکنی به خودت ظلم میکنی”

    و همینطور یه متن دیگه درباره صلاح خدا هم بعدش اومد جلوی چشمم

    جالبه که خط به خطشون رو هنوز یادمه..

    “اصلا مهم نیست که قوانین خدا را بشناسی یا نه درهرصورت جهان به این شیوه مدیریت میشود”

    “این دیدگاه ‘اگر به صلاحم نباشد’ موجب می‌شود با اولین مسئله ای که برخورد کنی در راه رسیدن به هدفت، این تردید تورو متوقف کنه چون همش فکر میکنی نکنه به صلاحم نباشه؟ و چون این تردید تورا متوقف میکند، خودت را از نعمتی محروم میکنی که قرار بود وارد زندگیت شود!!!

    خلاصه که اینطوری خداوند کمکم کرد تفکرات منفی م رو بذارم کنار و باور کنم که وعده ی اون حقه و منو به سمت تجربه زیبایی های بیشتر و خوشبختی بیشتری میبره، و الان بیشتر از همیشه بهش اعتماد دارم :)

    و ترسی که مدتی بود منو متوقف کرده بود به طرز عجیبی از بین رفت و دوباره شروع کردم به حرکت کردن با سرعت خیلی خیلی بیشتر:>

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    محمد حسین گنجی گفته:
    مدت عضویت: 915 روز

    سلام

    چند روز پیش بعد از مدت ها چون دوست داشتم برگردم به همون روزای اولی که با صدای استاد آشنا شدم و شاد بودم و هر روز مشغول تماشای معجزات زندگیم بودم چون آثار سپاسگذاری و تغییر باورهای شرک آلود به باورای توحیدی و کنار گذاشتن احساس گناه اون معجزات رو وارد زندگیم کرده بود با این افکار دکمه نشانه رو لمس کردم قسمت 160

    زندگی در بهشت یک قسمت از اون فیلم پاسخ من بود اونجایی که استاد آتیشی که برای شب گذشته بود و 13 ساعت قبلش خاموش شده بود با 60 ثانیه استفاده از دستگاه فوت کن دوباره شعله ور کرد اونجا بود که استاد گفت این آتیش انقدر زود شعله ور شد چون تکامل خودش رو طی کرده بود

    ای کسایی که خودتونو گم کردید از مسیر خارج شدید و یا در حال درجا زدن هستید شما خیلی زود بعد از اینکه دوباره از خواب بیدار شدید خیلی خیلی زود به مسیر شادی و رشد و پیشرفت و نعمت و سلامتی و… بر خواهی گشت

    اینبار قدرتمندتر از دفعه قبل

    اون جرقه ای بود که من سریع تر بیدار شم و دوباره به مسیر برگردم.

    به امید موفقیت و شادی همه دوستان نازنینم

    و تشکر فراوان از استاد خوبم

    دوست دارم استاد این کامنت من رو بخونی و جواب بدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    Mahsa Yazdi گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استاد عباسمنش عزیز وهمسرشون مریم جان !!!!

    من تو تنها وتاریک ترین روزهای زندگیم بود که با استاد عباسمنش آشنا شدم توسط برادرم،از بچگی چون تو خانواده ی ساده ای زندگی میکردم خانواده ای با باور های به شدت اشتباه وغلط برایم زندگی سخت بود چون برعکس پدرم که به سختی پول درمی‌آورد عموهایم تمومشان پولدار و ثروتمند بودن ورفت وامد با آنها باعث ایجادحسرت هایی میشد توی دلم که تموم دختر عموهایم همیشه لباس های نو لوازم نوداشتن که من سال به سال حتی رنگش رو نمی‌دیدم.به قول استاد ما خالق زندگی خودمان هستیم احساسات =شرایط زندگی

    من کل زندگی که داشتم همیشه پراحساس بد،نگرانی ،گریه وحال بد بود فکر میکردم خدا منو نمی‌بینه من کی هستم که خدا بخواد برام وقت بزاره. از بچگی تو سری میخوردم و کل مدرسه ام برایم کابوس بود چندی بعد ازدواج که کردم چند ماه بیشتر نبود که زندگیم خوب بود بعد دوباره حالم بد چون باورهایی که داشتم که همه اش زندگیم رو نابود کرده بود باور به اینکه شوهرم باید دست به زن داشته باشه وگرنه مرد نیست ،مادرشوهرم بدجنس باشه وکلا مظلوم باشم و بقیه بهم ظلم کنن نمیزاشتن باخانوادهم رفت و آمد کنم 2سال تمام نزاشتن پامو خونه ی پدرم بزارم وشرایط بدتر وبدتر یه پسر 3ساله داشتم ولی از زندگیم ناراضی بودم تا اینکه یه دختر تو راهی داشتم که اونم از بس افکار بد وناسپاسی داشتم دقیقا 20روز به زایمان توی شکمم فوت کرد چون وقتی فهمیدم باردارم گفتم خدایا دیدی اینقدر شرایط زندگیم بده اینو بچه رو میخوام چیکار منو سرهمین زایمان ببر. که برعکس شد دخترم فوت کرد.

    بعد از اون فقط آرزوی مرگ میکردم دنیا رو سیاه وتاریک میدیم فکر میکردم ته دنیام در ناامیدی و ناسپاسی

    زندگی بدی داشتم به قول استاد سگ سیاه زندگیم اونقدر بزرگ بود که خودمو تسلیم کرده بودم تسلیم شرایط فکر میکردم زندگی یعنی همین این سرنوشت منه بخت منه ومن تااخر عمر باید بسوزم و بسازم وسختی زندگی 100سال اوله.

    تا اینکه یه روز توسط برادرم با استاد عباسمنش آشنا شدم ،چندفایل رایگان برام فرستاد بهم گفت هرروز سپاسگزاری کنم اولش تو دلم مسخره اش کردم و گفتم مگه میشه،ولی چون راهی دیگه ای نداشتم گفتم بزار انجام بدم چیزی برای از دست دادن ندارم

    از همون روز شروع کردم به سپاسگزاری باهربار نوشتنم انگار قدرت می‌گرفتم وحالم خوب میشد

    احساسی رو تجربه میکردم که تا به حال تجربه نکرده بودم جوری می‌نوشتم واحساس میکردم که انگار خدا کنارم نشسته ومن باهاش درد ودل میکردم با گوش دادن به حرف های استاد روز به روز حالم عوض میشد انگار همیشه منتظر بودم یه نفر بیاد وباهام حرف بزنه انگار تو خاک بودم ومثل دانه ای که زیر خاکه بزرگ شدم ورشد کردم جرقه ای تو ذهنم زده شده «خدابه تموم موجوادتش فرصت رشد میده».من از یه انسان ضعیف که خودشو ناقص العقل میدونست وهمیشه خودمو تحقیر میکردم ومیگفتم بی لیاقتی وتو سری به خودم میزدم .به کسی تبدیل شدم که محکم وقوی بودم با اعتماد به نفس پدرومادرمو وتموم شرایطی زندگیم رو پذیرفتم و به قول استاد دیگه گردن بقیه و روزگار ننداختم .همیشه از طرف همسر و خانواده ی همسرم مورد تحقیر قرار میگرفتم 7سال تمام زندگیم

    دخالت ها وظلم هاشون بود .ولی با 27روز شکر گزاری به کسی تبدیل شدم که جلوشون وایستادم وقدرت داشتم قدرت دفاع داشتم جلوی ظلم هاشون وایستادم .به قول استاد «ظالم کجاس جایی که بتونه ظلم کنه مظلوم کسی که این ظلم رو بپزیره » من دیگه مظلوم نبودم دیگه اجازه نمیدادم کسی تو زندگیم دخالت کنه خودمو دوست داشتم به خودم احترام میزارشتم من به کسی تبدیل شدم که 180درجه با شخصیت قبلیم فرق داشت.دیگه مظلوم نبودم کارهایی نمی‌کردم که بقیه دلشون برام بسوزه دیگه با تغییر خودم تموم رفتارهای اطرافیانم عوض شد من به خدایی که از بچگی بهم گفتن و بتی که برای خودم ساخته بودم و همیشه از روی ترس نماز روزه می‌گرفتم وهرروزشرایط بدتر وبدتر میشد به خدایی ایمان آوردم که یگانه بود خدایی که عادل بود تموم بند هاش رو به یک اندازه دوست داشت.خدای من خدای یوسف وخدای استاد عباسمنشه

    خدایی که همش خوبیه همش حال خوب و شادی وسپاسگزاریه خدای من خدای خوشبختیه خدای لذته خدای فراوانی و ثروته.برعکس خدایی که میگه مظلوم باش ظلم رو بپزیر هرچی زندگی سخت تر زندگی توی اون دنیا بهتر هرچیزی که بهت احساس بد بده =شرایط بد رو میسازه به قول استاد چه پیغمبر باشه وچه انسان معمولی .همش باوره من معجزه رو به چشمم دیدم توی زندگیم دیدم که چجوری میشه شرایط روساخت به راحتی پول درآورد به راحتی خوشبخت بود .اینکه آدم های ثروتمند وپولدار آدم های عجیب و غریب نیستن یا نخبه نیستن همه براساس باوری که دارن وظرف وجودیشون از نعمت های خدا استفاده و دریافت میکنن نه کمتر نه بیشتر .هرچی رو که باور کنی همون میشه به هرچی که فکر کنی خودتو لایقش بدونی میرسی هرشرایطی که میخوای رو میتونی بسازی با افکارت با احساس لیاقت اینکه خودتو لایق بدونی به خدات ایمان داشته باشی واقعا میشه .

    الان که دارم اینها رو می‌نویسم 4سال از هدایت من گذشته

    من به شکر الله یه پسر 1ساله دارم ویه 7ساله دارم بهترین رابطه با همسرم توی بهترین شرایط زندگی میکنم هرچیزی رو که می‌خوام بدست آوردم هرچیزی که بخوام رو فقط کافیه بخوام می‌سازم خلقش میکنم من به یه انسان شاد وقدرتمند وثروتمند تبدیل شدم من واقعا شکر گزار خدا هستم که بهم نشون داد معجزه کرد خدارو شاکرم و همیشه سجده ی شکر میکنم .خدایی که لحظه درحال حفاظت ،حمایت ،وهدایت ماست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    علیرضا منافی گفته:
    مدت عضویت: 761 روز

    سلام به استاد عزیزم

    چقدر با مثال های زیبای شما هدایت رو بهتر فهمیدم

    حساب کردن روی خدا روی اون منبع اصلی روی اون خالقی که هم آفرید و هم داره هر لحظه هدایت میکنه

    چقدر زیبا بیان کردید اگه رها بکنید و مثل تب روی زمین جاری باشید و بسپاری به خدا اون وقت خیلی آرام تری

    این هدایت رو باید تمرینش کنم تا بهتر درکش کنم

    اگه میخوام هدایت الله رو باید بهش اجازه بدم

    باید روش زندگی ام رو این جوری بنا کنم که “خدا بهت میگه برو نترس مت هدایتت میکنم ”

    این جور زندگی کردن چقدر لذت بخشه استاد عزیز به قول شما

    بدون استرس بدون نگرانی داری میری به سمت مقصد در حالی که فرمون رو دادی دست اوس کریم

    دست هدایت گر ، اون وقت معجزه ها رو میبینی

    لا خوف علیهم و لا هم یحزنون به قول قرآن رو قشنگ می‌بینی

    واقعا زندگی چقدر میتونه زیبا باه استاد جان

    چقدر زندگی با رها بودن و سپر ن به خدا میتونه قشنگ باشه

    سعی میکنم گوش بدم به ندای درونم که همون صحبت های خداست با من که هر لحظه داره بهم میگه، ،، برو نترس من هدایتت میکنم ،،،

    از اینکه دارم الان این مطلب رو مینویسم چقدر احساس نورانیت و شادی میکنم دارم می‌شنوم صحبت های خدا رو

    تو وجودم یه حس قشنگیه که من اسم رو الان میزارم خدا و خدا رو الان به شکل احساس خوب دارم میبینم که وارد زندگیم شده

    تو قالب حال خوب خدا امشب دیدم

    ومن چقدر خوشبختم تو این سایت معنوی

    هم حال خوب هم سلامتی هم معنویت و هم ثروت رو با هم یه جا ازت میخوام ،، خدای خوبم ،،

    امشب هدایتم کردی به حال خوب ، به آدم های خوب ، به افکار خوب و سازنده ، به باورهای خوب ، به شرایط مناسب

    ازت بی نهایت متشکرم

    خدایا ما را در این هدایت ثابت قدم نگهدار

    بزار فقط از تو یاری بخواهیم ، و فقط تو را بپرستیم

    راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    صدیقه صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    بنام خدا و سلام

    من هدایت شدم به فایل لایو استاد قسمت10

    و اما قصه هدایت من

    الان دو شبه که میخوام یک دوره ای رو ثبت نام کنم . ظاهرا دوره خلاقیت هست اسمش

    و توسط یک پیجی که سالهاست دنبالش میکنم قراره برگزار بشه . اما جالب اینجاست که این پیج تا بحال اصلا هیچگونه آموزشی نداشته .

    و الانم که آموزش گذاشته توضیح واضحی نداشت درمورد اینکه قراره چکار کنه.یعنی یه سری چیزا رو نوشته بود ولی خیلی گنگ و مبهم بود

    وقتی ازش توضیح خواستم دیگه بیشتر گیجم کرد.

    و این شد که تصمیم گیری برام سخت تر شد .

    میگفت میخوام بهتون یاد بدم که چطوری کاراکتری رو بسازید که مختص خودتون باشه و یک کار جدید باشه نه کپی از بقیه.

    و منم که مونده بودم چکار کنم اومدم تو سایت و از خدا هدایت خواستم.

    راستش شب اول هدایت شدم به سفر به دور امریکا قسمت 115

    وقتی دیدم سریال سفر به دور امریکاست با خودم گفتم نه بابا مثلا این فایل چه ربطی میتونه داشته باشه به مساله من . خلاصه که اینقد بی میل بودم که فقط متن انتخابی رو خوندم

    ولی چیزایی عجیبی نوشته بود که هر کدومش

    برا ذهن من یه زنگ بود

    مثلا اولش نوشته بود استاد اینجا آدم رو یاد فیلمهای تخیلی میندازه.

    بعد گفته بود فتبارک الله احسن الخالقین

    یجای دیگه متن گفته بود از خز های اسپانیایی رو قاب میسازن.

    و باز یه جای دیگه گفته بود از کانکس های قدیمی خونه میسازن

    و درآخر هم اومده بود که از هرچیزی میشه ثروت خلق کرد

    اونموقع یکمی قانع شدم ولی زور ذهن مقاوم من بیشتر بود که امشبم دوباره هدایت خواستم و به این فایل لایو قسمت 10 هدایت شدم

    و فهمیدم که باید ثبت نام کنم اون دوره رو .

    از خدا ممنونم و از شما هم

    در پناه خدا شاد و سالم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ارش اریا گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    درود و صد هزار عشق و مهر بر استاد و همراهان

    امروز عصر ماشینی که از هر لحاظ مورد پسندم بود رو از شرکت تحویل گرفتم و این در حالیه که دقیقا دو ماه پیش شغل و هیچ درامدی نداشتم

    توکل و توکل و توکل به خدا منو وادار کرد تا در مغازه ای که سه سال میلیاردها ضرر کرده بود سرمایه گذاری کنم و منی که بی شغل و درآمد بودم صاحب مغازه بشم

    تنها توکل به خدا باعث پذیرفتن این کار بزرگ شد وگرنه با حساب و کتاب جور نمیاد

    از بانک درخواست وام ماشین کردم گرچه امیدی به پذیرفتن درخواستم نداشتم ولی خیلی زودتر از موعد کارا انجام شد

    چی بپم چجوری بگم

    اگه این کار خدا نیست پس چیه

    من اعتقادی به خدا نداشتم در اوج بیچارگی و درماندگی به فایلها استاد پناه آوردم گرچه طبق روز شمار سایت 1400 روز پیش من به توصیه یکی از دوستان عضو سایت شده بودم ولی اعتقادی به چندانی به راهنماییهای استاد نداشتم و به سایت مراجعه نکرده بودم

    خدای بزرگ عمیقا اعتقاد دارم همه کارها رو خودت برام انجام دادی و من تنها صدات کردم پس ازچهل سال منکر وجودت شدن خیلی زود پاسخ دادی

    حالا من خودم رو با اعتقادترین و خوشبخترین انسان میدونم

    خدا رو دارم خدا رو دارم خدا رو دارم

    عشق خالصانه من به استاد ارجمند

    دوستتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صغری خاوری گفته:
    مدت عضویت: 559 روز

    سلام وقت بخیر خدمت دوستان عزیزم واستادعزیز.امروز ک ازخواب بیدارشدم ب ذهنم اومدک چرا یسری ب سایت نمیزنی تا بنویسی و نوشتن رو آغاز کنی.اخه میدونی استادنوشتن وکامنت گذاشتن برای من سخت ترین کاردنیابودخیلی مقاومت داشتم و دارم ولی خداروشکر شروع کردم.یادمه ی روزی رسیده بودم ته دنیاچندبارخودکشی کرده بودم باهمه میجنگیدم بهمه چی شک داشتم حتی باخداک بعدنمازهام درددل میکردم می‌رسیدم ب این حرف ک خدایا تو مردی وهمیشه طرف مردهارو میگیری و و وخیلی ب آخرت فکرمیکردم و فکرعذاب جهنم عذابم میدادبالجبازی تمام ازهمسرم جداشدم ب امیدانه نجات پیداکنم از اون زندگی ولی غافل از اینکه من خودمو باخودم میبردم وازخودم نمیتونستم فرارکنم. یادمه بعداز چندبارخودکشی وقتی دیدم نمیمیرم برام سوال پیش اومد.ک آیا کاری هست ک من باید تواین جهان انجام بدم؟بعدشروع شدکانال هافایل ها.از اساتیدموفقیت تو تلگرام حتی من بعضی دوره هارو ازیک استاد دیگه خریدم ولی وقتی گوش میدادم بیشتراعصابم خورد می‌شدند رفتم کتاب ها و دوره های بعدی اماهیچکدوم منو راضی نمیکرد.دیگه نتیجه گرفتم من 1ساله دارم روخودم کارمیکنم کتاب میخونمچراهمه چی داره بدترمیشه چون واقعا صاحبخونه منو بدون هیچ دلیلی وسط سال بیرون کرد پسربزرگم منوتنهاگذاشت و برای مدت 7ماه خونه نیومدقرض و بدهی ک نگم براتون.افتضاح بودم.ازدوره هاو کتاب هاهم ناامیدشدم وگفتم ایناهمش دروغ میگن تاازما پول بگیرن.چون تواون مدت من میرفتم هرچی روک می‌شنیدم ب دیگران توضیح میدادم و میگفتم بیاین من ی چیزی توایتنرنت پیداکردم ک اگه گوش بدین پولدارمیشین وغیره.ولی همکارام منومسخره میکردن همش.ومن عصبی ترمی شدم.یروز گفتم دیگه گوش نمیدم و ندادم تواخرین روز یادمه تو ی کانال ی فایل از استاد عزیزم اتفاقی باز شد ک میگفت (توشرایط اجتماعی تو ی شهرچراافراد شرایط یکسانی ندارن.اون بخاطر فرکانس هاشونه) اون فایل اونقدر ب دلم نشست ک خدامیدونه.بعدش من یواش یواش شروع کردم ب گوش دادم فایل هااز طریق تلگرام الان3سال میگذره ومن بعداز3سال امروز تصمیم گرفتم نوشتن رو اغازکنم چ تو سایت وچ توی دفترم.خداروشکر می‌کنم ک منو هدایت کرد چون واقعا نمیدونم چی میشد اگر اینجانبودم مرسی از استاد عزیزم و مرسی ازدوستان عزیزی ک کامنت ها ونتیجه هاشون رو نوشتن و من خوندم و هرروز دلگرمتر و امیدوارترشدم ب زندگی .مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    صغری خاوری گفته:
    مدت عضویت: 559 روز

    سلام وقت بخیر خدمت دوستان عزیزم واستادعزیز.امروز ک ازخواب بیدارشدم ب ذهنم اومدک چرا یسری ب سایت نمیزنی تا بنویسی و نوشتن رو آغاز کنی.اخه میدونی استادنوشتن وکامنت گذاشتن برای من سخت ترین کاردنیابودخیلی مقاومت داشتم و دارم ولی خداروشکر شروع کردم.یادمه ی روزی رسیده بودم ته دنیاچندبارخودکشی کرده بودم باهمه میجنگیدم بهمه چی شک داشتم حتی باخداک بعدنمازهام درددل میکردم می‌رسیدم ب این حرف ک خدایا تو مردی وهمیشه طرف مردهارو میگیری و و وخیلی ب آخرت فکرمیکردم و فکرعذاب جهنم عذابم میدادبالجبازی تمام ازهمسرم جداشدم ب امیدانه نجات پیداکنم از اون زندگی ولی غافل از اینکه من خودمو باخودم میبردم وازخودم نمیتونستم فرارکنم. یادمه بعداز چندبارخودکشی وقتی دیدم نمیمیرم برام سوال پیش اومد.ک آیا کاری هست ک من باید تواین جهان انجام بدم؟بعدشروع شدکانال هافایل ها.از اساتیدموفقیت تو تلگرام حتی من بعضی دوره هارو ازیک استاد دیگه خریدم ولی وقتی گوش میدادم بیشتراعصابم خورد می‌شدند رفتم کتاب ها و دوره های بعدی اماهیچکدوم منو راضی نمیکرد.دیگه نتیجه گرفتم من 1ساله دارم روخودم کارمیکنم کتاب میخونمچراهمه چی داره بدترمیشه چون واقعا صاحبخونه منو بدون هیچ دلیلی وسط سال بیرون کرد پدربزرگم منوتنهاگذاشت و برای مدت 7ماه خونه نیومدقرض و بدهی ک نگم براتون.افتضاح بودم.ازدوره هاو کتاب هاهم ناامیدشدم وگفتم ایناهمش دروغ میگن تاازما پول بگیرن.چون تواون مدت من میرفتم هرچی روک می‌شنیدم ب دیگران توضیح میدادم و میگفتم بیاین من ی چیزی توایتنرنت پیداکردم ک اگه گوش بدین پولدارمیشین وغیره.ولی همکارام منومسخره میکردن همش.ومن عصبی ترمی شدم.یروز گفتم دیگه گوش نمیدم و ندادم تواخرین روز یادمه تو ی کانال ی فایل از استاد عزیزم اتفاقی بلز شد ک میگفت (توشرایط اجتماعی تو ی شهرچراافراد شرایط یکسانی ندارن.اون بخاطر فرکانس هاشونه) اون فایل اونقدر ب دلم نشست ک خدامیدونه.بعدش من یواش یواش شروع کردم ب گوش دادم فایل هااز طریق تلگرام الان3سال میگذره ومن بعداز3سال امروز تصمیم گرفتم نوشتن رو اغازکنم چ تو سایت وچ توی دفترم.خداروشکر می‌کنم ک منو هدایت کرد چون واقعا نمیدونم چی میشد اگر اینجانبودم مرسی از استاد عزیزم و مرسی ازدوستان عزیزی ک کامنت ها ونتیجه هاشون رو نوشتن و من خوندم و هرروز دلگرمتر و امیدوارترشدم ب زندگی .مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    پریسا پبدنی گفته:
    مدت عضویت: 368 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    نمیدونم از کجا شروع کنم حدود چند ماه پیش تو کانال و پیج های مختلف فایل های مختلفی درمورد انرژی مثبت مثبت اندیشی وشکر گذاری و… رو گوش میکردم ولی خیلی اعتقاد و عمل نداشتم تا اینکه چندروز پیش بازم تو این گروه ها یسری کد و ذکرها بودن و انجام می‌دادم با اینکه خیلی پایبند نبودم ولی نتایج خوش آیندی داشت برام الان که دارم فکر میکنم میبینم هرکدوم ی نشانه بود تا من امروز به این جایگاه از آرامش و حس خوب برسم .

    واقعا به این یقین رسیدم که هرچیزی به موقع خودش اتفاق میوفته و نشانه ها خیلی قشنگ خودشونو به من نشون میدن بدون هیچ ابهامی .شاید تقدیر من بوده که الان تو سن 37 سالگی با دوتا بچه 5و3 ساله بخوام تو این مسیر بیوفتم که هم خودم بهترین ها و زیباترین ها نصیبم بشه و هم بچه هام شاید اگه از همون روز با فایل های ایشون اشنا میشدم نتیجه الان رو نداشت شاید قسمت بوده که اول اون فایل هارو گوش بدم و بعد سمت مسیر جناب عباسمنش هدایت بشم و با یقین به این نتیجه ها برسم.ی روز خونه پدرم بودیم و با خواهرم داشتیم از انرژی مثبت و اینجور چیزا صحبت میکردیم و من گفتم که اره واقعا تاثیرش رو دیدم و … به خواهرم گفت وقتی این فایل ها رو گوش میدم واقعا حس خوبی میگیرم و اون گفت فایل های عباسمنش گوش میدی و من گفتم نه فایل های شخص دیگه الان که دارم اینارو مینویسم یادم میاد تو کانال ها فایل های جناب عباسمنش بود ولی واقعا نمیدونم چرا میلی به دانلود کردنشون نداشتم تا اینکه خواهرم اسم ایشونو آورد ولی هیچ چیزی درمورد ایشون نگفت شاید میخواست خودم به این مسیر برسم خلاصه من بعد از چندروز درمورد جناب عباسمنش از خواهرم پرسیدم و ذهنم درگیر شد و خودم اومدم تو نت سرچ کردم چنتا فایل گوش کردم و از همون لحظه اول انگار که زندگیم مثل ی فیلم داره جلوچشام میاد و هرچی گوش میدادم همش من بودم الان من و چقدر شگفت انگیز خیلی تصادفی ی فایلی انتخاب میکردم برا گوش کردن و تو اون فایل واقعا پر از نشانه بود برا من خداروشکر میکنم که گرچه دیر ولی بالاخره منو به مسیرم داره هدایت میکنه و من هروز تا شب فقط فایل های ایشونو گوش میدم و از نظر روحی و جسمی واقعا تاثیرات شگفت انگیزی تو این چندروزه برام رقم خورده .خیلی دوست داشتم فایل هارو تهیه کنم و انجام بدم ولی واقعا از نظر مالی الان تو موقعیت اوکی نبودم و وقتی به خواهرم گفتم دوست دارم فایل هارو تهیه کنم ولی الان نمیتونم بطور شگفت انگیز و معجزه اسایی گفت من تموم فایل هارو دارم و بهت میدم و واقعا اون لحظه به قدرت خدا پی بردم که چقدر قشنگ داره مسیرو راحت برام باز میکنه .واقعا احساس آرامش بی‌نظیری دارم رفتارم با همسرم بچه هام خونوادم خیلی خیلی هزار برابر بهتر شده واقعا نمیدونم چجوری باید توصیف کنم فقط میتونم بگم بی‌نظیر ترین و بهترین روزهای عمرمو الان دارم تجربه میکنم .خداروشکر میکنم به این مسیر هدایت شدم چون مطمئنم لیاقتشو دارم و من شایسته بهترین ها هستم و بسیار بسیار سپاسگذارم که یک انسان مثبت و تاثیر گذار مثل جناب عباسمنش پیدا کردم چون حرفاش از جنس خودمه یعنی فایل هاش تکراری نمیشن برا من انگار داره زندگی منو تعریف میکنه .

    خیلی صحبت کردم ولی واقعا دوست داشتم از حس خوبم بگم اگه بخوام درمورد این چندروز بگم شاید چندصفحه بشه و خارج از حوصله دوستان ولی میخوام بگم جناب عباسمنش بی‌نظیری و مرسی که حال خوب از صحبتاتون نصیبم شده و تمام تلاشمو میکنم تا به تمام خواسته هام جامه عمل بپوشونم و الگوی خوبی برای بچه هام باشم که ذهن مهربان و ثروتمندی داشته باشن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    طوبی فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته عزیز و تمام دوستان سایت عباسمنش

    بلاخره بعد از سه سال شاید هم بیشتر تونستم بشینم و داستان آشنایی با استاد عباس منش و فرایندرشد ذهنی خودم رو بنویسم اولین بار که توی بیمه با فایلهای استاد آشنا شدم خیلی توجه نکردم به. اصرار مدیر فروش شروع به گوش دادن مردم و بعد از شنیدن داستان زندگی استاد در بندر عباس یه جور همزاد پنداری در من ایجاد شد وون من هم در بندر عباس زندگی مرده بودم ووقتی استاد مسیر فلکه برق تا اسکله باهنر رو تعریف میکردن هدیش زیبا و تمام خاطرات قشنگش در من زنده شد گرمای طاغت فرسا غربت و تنهایی و…یواش یواش شروع کردم به گوش دادن هر چی بیشتر گوش میدادم بیشتر شیفته میشدم بسیار لذت میبردم از فایلهای صوتی و تصویری سایت ازدیدن سریال زندگی در بهشت گریه می مردم از ذوق خیلی بهم حس قشنگی میداد انگار خودم اونجام و بازیگر سریال منم خوشبختانه من انسان بسیار مثبت اندیشی هستم وحتی گرمای بندر عباس منو اذیت نمیکرد هر بار که با ماشین از هدیش به سمت میدان یاد بود میرفتم نور خورشید توی وچشمام می افتاد گریه میکردم نه که اذیت بشم نه بلکه حس قشنگی بود که فقط خدا رو شکر میکردم ونمیتونم علتش رو بگم یا توصیفش کنم الانم که 8ساله اومدم شهر خودم بازم همون حس رو دارم با دیدن برگ درخت آفتاب سایه همه آدما و….خیلی زود گریم میگیره وخدا رو بخاطر این حس قشنگ شکر میکنم مدام با خدا حرف میزنم همه اینا رو گفتم که به اینجا برسم که صحبتهای استاد باعث شد بفهمم بیمه شغلی نیست که من رو راضی کنه رفتم سراغ شغلی که دوست داشتم

    و همچنان با استاد همراه بودم تقریبا تمام فایلها رو گوش کرده بودم ولی فقط صاحب یک ذهن بهم ریخته شده بودم خیلی گیج بودم توان خرید محصولات رو نداشتم همش منتظر بودم پولدار بشم تا اینکه فهمیدم من پولدار هستم تقریبا زندگی خوبی دارم دارایی های زیادی در زندگیم دارم تنها چیزی که نداشتم ذهن و روح نا آرامم بود وخدایی که فکر میکردم میشناسمش ولی افسوس نه خدای من خدای یکتا بود و نه فکرم سالم به خاطر شغل همسرم تقریبا از هفده سالگی در تنهایی زندگی کردم وروی کسی حساب نکردم جز خودم ولی چون انسان کمالگرایی هستم فکر میکردم فقط خودم میتونم ونمیتونستم اموراتم رو حتی به خدا بسپرم اگر هم میخواستم نمیتونستم پس یه جورایی تا الان مشرک بودم تا اینکه چند هفته پیش شروع کردم از اول به گوش دادن فایلهای رایگان ولی انگار همه چیز جدیده چون ذهنیت من تغییر کرده بود این بار بیشتر لذت میبردم تازه راهم رو پیدا کردم تقریبا به یک آرامش نسبی رسیدم چو دارم تمرین میکنم کارهام رو به خدا بسپرم چون اون قدرتمند تر و بزرگتر و مدیر تر از منه یاد گرفتم اگر آرزو یا خواسته ای دارم اول ذهنم رو اندازه آرزو و خواسته هام بزرگ کنم درست مثل اینکه یک بچه باید بزرگ بشه که بتونه لباس بزرگتر بپوشه میدونم دیر متوجه شدم ولی خیلی خوشحالم که بلاخره فهمیدم الان دیگه دنبال تغییر درونی خودم هستم ودنبال پیدا کردن خدایی که گمش کرده بودم و توی صحبت های ارزشمند استاد عباس منش پیداش کردم الان شغل دلخواهم رو دارم من مربی پیلاتس هستم درآمد خوبی دارم جوری که اصلا متوجه نشدم چه جوری ولی وقتی با سال گذشته مقایسه میکنم باورم نمیشه درآمدم 6برابر شده راهها به طرز باور نکردنی روشن میشه ولی هنوزم باگهای ذهنی زیادی دارم که الان پیداش کردم حالا افرادی رو که میگن حرفهای استاد فلان و بهمانه رو میفهمم اونا هم شاید مثل من چشم و گوش و دلشون قفل بوده و هزاران حرف قشنگ راه درست و…رو نمیدیدن از خدا میخوام همیشه بینا باشم و شنوا تا نشانه ها رو ببینم این آرزو رو برای همه مردم دنیا و دوستان خانواده عباس منشی دارم خیلی سعی کردم خلاصه بنویسم ولی…..

    در پایان از شما استاد عزیز وخانم شایسته عزیز بخاطر خلق رویاهای زیبا اینکه چراغ راه من و خیلی های دیگه شدی با تمام وجودم سپاسگزارم براتون آرزوی روز های قشنگتر سلامتی شادی سربلندی وخلاصه همه چیزهای خوب دنیاوآخرت رو دارم ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پریسا پبدنی گفته:
      مدت عضویت: 368 روز

      سلام به شما طوبی جان عزیز من خودمم چندروزه با جناب عباسمنش آشنا شدم و دارم فایل هاشونو از تو سایت یا کانال های متفاوت گوش میدم و واقعا چیزهایی که اتفاقی انتخاب می‌کنم برای گوش کردن هرکدوم یسری نشونه هست برای من و تازه دارم میفهمم چقدر به خودم و زندگیم ظلم کردم و اینکه چقدر خدا داره قشنگ منو آروم آروم هدایت میکنه و فایل های جناب عباسمنش انگار الان منه نمیدونم چه جور توضیح بدم ولی ی حس بی‌نظیری به من میده طوری که از صبح تا شب فقط فایل های ایشونو گوش می‌کنم و تو همین چندروز واقعا ی احساس بی‌نظیری نسبت به خودم و زندگیم پیدا کردم و مطمئنم که میتونم به تمام خواسته هام برسم چون میخوام و مطمئنم خدا خواسته که من تو این مسیر هدایت شدم. الان یخورده سردرگمم نمیدونم چی باید بنویسم ولی هرچی به ذهنم اومده نوشتم .و خیلی خوشحالم که موفقیتتون رو شنیدم بهترین ها نصیب دلتون بشه .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طوبی فلاح گفته:
        مدت عضویت: 1478 روز

        سلام پریسا جان خوشحالم که حس منو درک کردید آرامش روح بهترین دارایی معنوی هستش و مطمئنا بعد از اون ثروت هستش که اون آرامش رو کامل میکنه وبه نظر من رسیدن به آرامش درونی و پیدا کردن حامی قدرتمندی مثل خدا مقدمه رسیدن به ثروت هستش بهتون تبریک میگم و بهترینها رو برای دل مهربونتون آرزو میکنم موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: