«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 109


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طوبی فلاح گفته:
    مدت عضویت: 1485 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته عزیز و تمام دوستان سایت عباسمنش بلاخره بعد از سه سال شاید هم بیشتر تونستم بشینم و داستان آشنایی با استاد عباس منش و فرایندرشد ذهنی خودم رو بنویسم اولین بار که توی بیمه با فایلهای استاد آشنا شدم خیلی توجه نکردم وفقط به. اصرار مدیر فروش شروع به گوش دادن کردم و بعد از شنیدن داستان زندگی استاد در بندر عباس یه جور همزاد پنداری در من ایجاد شد چون من هم در بندر عباس زندگی کرده بودم ووقتی استاد مسیر فلکه برق تا اسکله باهنر رو تعریف میکردن هدیش زیبا و تمام خاطرات قشنگش در من زنده شد گرمای طاغت فرسا غربت و تنهایی و…یواش یواش شروع کردم به کوش دادن هر چی بیشتر گوش میدادم بیشتر شیفته میشدم بسیار لذت میبردم از فایلهای صوتی و تصویری سایت ازدیدن سریال زندگی در بهشت گریه می کردم از ذوق چون خیلی بهم حس قشنگی میداد انگار خودم اونجام و بازیگر سریال منم خوشبختانه من انسان بسیار مثبت اندیشی هستم وحتی گرمای بندر عباس منو اذیت نمیکرد هر بار که با ماشین از هدیش به سمت میدان یاد بود میرفتم نور خورشید توی چشمام می افتاد گریه میکردم نه که اذیت بشم نه بلکه حس قشنگی بود که فقط خدا رو شکر میکردم ونمیتونم علتش رو بگم یا توصیفش کنم الانم که 8ساله اومدم شهر خودم بازم همون حس رو دارم با دیدن برگ درخت آفتاب سایه همه آدما و….خیلی زود گریم میگیره وخدا رو بخاطر این حس قشنگ شکر میکنم مدام با خدا حرف میزنم همه اینا رو گفتم که به اینجا برسم که صحبتهای استاد باعث شد بفهمم بیمه شغلی نیست که من رو راضی کنه رفتم سراغ شغلی که دوست داشتم و همچنان با استاد همراه بودم تقریبا تمام فایلها رو گوش کرده بودم ولی فقط صاحب یک ذهن بهم ریخته شده بودم خیلی گیج بودم توان خرید محصولات رو نداشتم همش منتظر بودم پولدار بشم تا اینکه فهمیدم من پولدار هستم تقریبا زندگی خوبی دارم دارایی های زیادی در زندگیم دارم تنها چیزی که نداشتم ذهن و روح آرام بود وخدایی که فکر میکردم میشناسمش ولی افسوس نه خدای من خدای یکتا بود و نه فکرم سالم به خاطر شغل همسرم تقریبا از هفده سالگی در تنهایی زندگی کردم وروی کسی حساب نکردم جز خودم ولی چون انسان کمالگرایی هستم فکر میکردم فقط خودم میتونم ونمیتونستم اموراتم رو حتی به خدا بسپرم اگر هم میخواستم نمیتونستم پس یه جورایی تا الان مشرک بودم تا اینکه چند هفته پیش شروع کردم از اول به گوش دادن فایلهای رایگان ولی انگار همه چیز جدیده چون ذهنیت من تغییر کرده بود این بار بیشتر لذت میبردم تازه راهم رو پیدا کردم تقریبا به یک آرامش نسبی رسیدم چو دارم تمرین میکنم کارهام رو به خدا بسپرم چون اون قدرتمند تر و بزرگتر و مدیر تر از منه یاد گرفتم اگر آرزو یا خواسته ای دارم اول ذهنم رو اندازه آرزو و خواسته هام بزرگ کنم درست مثل اینکه یک بچه باید بزرگ بشه که بتونه لباس بزرگتر بپوشه میدونم دیر متوجه شدم ولی خیلی خوشحالم که بلاخره فهمیدم الان دیگه دنبال تغییر درونی خودم هستم ودنبال پیدا کردن خدایی که گمش کرده بودم و توی صحبت های ارزشمند استاد عباس منش پیداش کردم حالا شغل مورد علاقه خودم رو دارم من مربی پیلاتس هستم ودرآمد خوبی دارم از وقتی شروع به تغییر کردم راهها خودش روشن میشه جوری قدم به قدم پیشرفت کردم که سال گذشته رو وقتی با الان مقایسه میکنم خودم باورم نمشه درآمدم 6برابر شده ولی هنوز باگهای ذهنی زیادی داشته و دارم که الان پیداش کردم حالا افرادی رو که میگن حرفهای استاد فلان و بهمانه رو میفهمم اونا هم شاید مثل من چشم و گوش و دلشون قفل بوده و هزاران حرف قشنگ راه درست و…رو نمیدیدن شاید هم سر درگم هستن از خدا میخوام همیشه بینا باشم و شنوا تا نشانه ها رو ببینم این آرزو رو برای همه مردم دنیا و دوستان خانواده عباس منشی دارم خیلی سعی کردم خلاصه بنویسم ولی…..

    در پایان از شما استاد عزیز وخانم شایسته عزیز بخاطر خلق رویاهای زیبا اینکه چراغ راه من و خیلی های دیگه شدین با تمام وجودم سپاسگزارم براتون آرزوی روز های قشنگتر سلامتی شادی سربلندی وخلاصه همه چیزهای خوب رو دارم ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهدی مهرادنیا گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه عزیزانی که مثل من به دنبال شناخت حقیقت هستند …استاد من حدود 6 سال پیش یه سفری داشتم به شیراز به عنوان لیدر یک توریست خارجی و اونجا به صورت اتفاقی با یک خواهر و برادر شیرازی آشنا شدم که من و توریست همراهم رو دعوت کردن و در واقع چند روزی که شیراز اقامت داشتیم مهمون این دو تا عزیز بودیم یک خانواده بسیار با محبت و مهمان نواز و البته عباس منشی …خب اون زمان من درگیر مشکلات مالی فراوانی بودم که این دو دوست عزیز شما رو به من معرفی کردن و چند تا از فایل های شما رو برام فرستادن و من هم گوش دادم خوشم اومد و عضو سایت شدم ولی متاسفانه بخاطر مدار پایینی که قرار داشتم توجه خاصی به فایل هایی شما و سایت شما نداشتم تا اینکه این فشارها زیاد و زیادتر شد و سال 1400 به اوج رسید و جهان به زور منو به سمت شما هدایت کرد و من از سایت شما حدود چهل ‌. پنجاه تا فایل رایگان دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن و حال روحی من داشت بهتر میشد و با وجود اینکه خیلی در سطح پایینی متوجه حرف های شما میشدم ولی بازم نتایج باور نکردنی برای من در پی داشت اوضاع دوباره خوب شد کاسبی رونق گرفت و همه چی اوکی شد ولی ققط دو سال این شرایط خوب ادامه داشت و با کم شدن توجه من به قوانین و گفته های شما دوباره مشکلات مالی برگشتند و اینبار شدید تر از بار اول …خب من فهمیدم از کجا ضربه خوردم و وقتی خواستم بیام توی سایت و دوباره شروع یه دانلود و گوش دادن و عمل کردن به آموزه های شما بکنم که دیدم شما منو از سایت بیرون انداختید بخاطر عدم فعالیت کافی و من دیگه عضو سایت نبودم …بهر تقدیر چند روز پیش تصمیم گرفتم دوباره عضو بشم و به صورت جدی شروع کنم روی خودم و باورهام کار کنم وقتی خواستم وارد سایت بشم دیدم که رمز عبور و فراموش کردم و شما هم رمز عبور مجدد رو فقط به ایمیلی که روز اول باهاش ثبت نام کردم ارسال میکنید و من اون ایمیل و رمزش رو هم فراموش کرده بودم خب من از خدا خواستم که اولین نشانه از هدایتش رو شامل حالم کنه و این اتفاق افتاد و من ایمیل و رمز ورود رو پیدا کردم و دوباره عضو شدم آره من دیروز عضو شدم و با خودم عهد بستم که شروع کنم به فعالیت و این اولین نوشته و نظر و نتیجه من هست که دارم روی سایت شما قرار میدم من اشنایی درستی با سایت شما ندارم و قبلا هم فقط فایل رایگان دانلود کرده بودم و هیچ فعالیت خاصی نداشتم فقط خواستم اراده ام رو نشون بدم و یک چیزی بنویسم با اینکه از چند روز پیش که تصمیم جدی گرفتم که شروع به فعالیت روی باورهام کنم ولی تو همین چند روزه اتفاقات عجیب و حیرت آوری برام افتاده که نمیدونم ولی احساس میکنم قانون خیلی سریعتر و زودتر از چیزی که فکر میکردم داره جواب میده یک موردش اینه که من پدر و مادر پیری دارم که خونه خودشون زندگی میکنن با حقوق بازنشستگی و اینکه بقیه خواهر و برادرام نسبت به پدر و مادرم کم لطفی میکنن و تقریبا تمام کارهاشون مثل دادن دارو بردن به دکتر خرید هاشون و …..با من هست چون واقعا هر دو از کارافتاده هستن مخصوصا پدرم که بینایی در حد 10 درصد داره …پدرم چند سالی هست که یک درد عجیب توی کمرش احساس میکنه و به شدت آزارش میده شاید بالغ بر 30 تا دکتر متخصص توی این 5 سال بردمش ولی تنها تشخیص اونا این هست که زخم معده داره و علت درد و سوزش ناحیه پشت و بین دو تا کتفش بخاطر مشکل معده هست ….نهایتا داروهای مختلف گوارش و انواع دارو های گیاهی برای ایشون تجویز شد اما اثر بخش نبوده و نیست و همچنان هر بار که من برای انجام کارهاشون میرم اولین حرفی پدرم به من میزنه اینه که دیشب تا صبح از درد نخوابیدم و این بدترین چیزی هست که منو آزار میده …وقتی چند روز پیش تصمیم گرفتم که تعهد بدم و وقتی شروع کردم به نوشتن و شکرگزاری یهو این جمله توی ذهنم اومد که بنویس خدایا از تو سپاسگزارم که درد و رنج پدرم را برطرف کردی و او دیگر از درد گلایه و شکایتی ندارد خدایا شکرت که او شاد و آرام و سالم است …من این جمله رو نوشتم و صبح به خونه پدرم رفتم ..آره واقعیت این بود که پدرم خوب شده بود اون برای اولین بار با دیدن من شروع به شکایت و گله گزاری از درد پشت کتف و کمرش نکرد و خیلی ریلکس دراز کشیده بود و با آرامش و روی خندان جواب سلامم رو داد ..راستش من جرات نکردم ازش بپرسم که پدر تو جاییت درد نمیکنه ؟ باورم نمیشد قانون انقد زود جواب بده …خدای من امروز روز چهارمی هست که اون خوب شده و دیگه درد نمی‌کشه. من نمیدونم به جز معجزه اسم این رو باید چی گذاشت ؟ خداروشکر میکنم که دوباره منو به مسیر برگردوند و امیدوارم بتونم نتایج بیشتری بگیرم و با شما به اشتراک بگذارم و بازهم خدا رو شاکرم که شما را به ما هدیه داده که به وسیله شما راه درست رو انتخاب کنیم ….ممنونم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم خسروی زاد گفته:
      مدت عضویت: 435 روز

      سلام واقعا شگفت زده شدم البته منم چندوقتی هست عضو سایت هستم اما یکم مشغله دارم و کم میام ولی مرتب فایلها رو گوش میدم و نتایج هم داشتم قبلا باهر اتفاقی بهم می یختم و شروع ب دادو فریاد. گله میکردم اما یمدته که ب رفهای استاد گوش میدم خیلی از اتفاقات رنجیده نمیشم میگم خدا هست وکمکم میکنه وواقعا هم همینطور میشه الان که دارم این متن و مینویسم توی لین یک هفته 3 تااتفاقبد افتاد ه یدونش ب لطف خدا درست شد دوتا دیگش مونده ناراحت نیستم چون میدونم و باوردارم که خدا زودتر ازینی که من بخوام دست بکار بشم درستش میکنه ….خیلی ممنونم از استاد واقعا بودنش و حرفاش برام معجزس،سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    سلام خدای من

    سلام مهربان من

    سلام بر تو که بهترین هستی و بهترین ها را برایمان

    می خواهی

    سلام بر تو که هر بار سلام می کنم تو نه یکبار بلکه صدها بار جواب سلامم را می دهی

    سلام بر تو که اینقدر خوب ،مهربان،زیبا و ناب هستی که همه چیز را زیبا آفریده ای

    در عین زیبایی زیبا می آفرینی

    زیبا می بخشی

    زیبایی را دوست داری

    و به ما هم زیبایی را توصیه می کنی

    سلام بر تو که همیشه و هر جا که نام تو را می آورم

    اسم تو را صدا می کنم

    از تو کمک می خواهم تو از من رو بر نمی گردانی و با کمال میل من را در آغوش می گیری

    سلام بر تو که ناب هستی و دست نیافتنی ولی در عین حال از همه و همه چیز برما نزدیکتر هستی

    کافی است بخوانم تو را خود را به هر صورتی به ما نشان می دهی

    تو خدایی هستی که خدایی کار تو است و از خدایی خود سو استفاده نمی کنی

    تو خدایی هستی که هرکس تو را بخواهد سر از پا

    نمی شناسی و خودت را در اختیار او قرار می دهی

    خوشحالم که تو را دارم

    خوشحالم که با تو آشنا شدم

    خوشحالم که من را در آغوش خود حفظ می کنی

    خوشحالم که هرجا گفتم یا رب تو سریع گفتی جانم

    دوستت دارم و از دوستی با تو لذت می برم

    خداوندا تو را داشتن لیاقت می خواهد

    آنرا به من عطا بفرما

    خداوندا کمک ام کن تا همیشه با تو رفیق باشم و دوست

    خداوندا کمک ام تا همیشه نگاهم به تو باشد

    دنبال تو بگردم

    از تو می خواهم من را هم دوست داشته باشی و آنچه در دل دارم و بر لب جاری می سازم تو برایم محقق کنی

    خدای من دوست داشتن تو کمترین کاری است که می توانم انجام بدهم

    دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      دختر خدا گفته:
      مدت عضویت: 874 روز

      سلام به دوست خوبم

      داشتم کامنت دوستان رو میخوندم ک

      رسیدم ب کامنت شما

      چقدرررر عشق موج میزنه

      تحسینت میکنم دوست خوبم

      برای ارتباط و رفاقتی که با الله یکتا داری

      چقدر همزمان ذوق کردم و حالم خوب شد چقدر آرامش و اطمینان و تواضع مقابل الله دیدم

      خدایا شکرت برای چنین دوستانی

      شکر وجودتون

      همواره ثابت قدم در این مسیر زیبا و الهی باشی دوست خوبم :)

      خدایا تو اگاهی به قلبم ک من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    جواد مهری گفته:
    مدت عضویت: 3279 روز

    سلام و سپاس به استاد عباس منش عزیز

    و خانم شایسته محترم

    سادگی ،سادگی و در صلح بودن با خود یکی از قوانین جهان هستی است

    که هر زمان من این قانون رو فراموش کردم ،در زندگی و کسب و کارم،سختی و تلاطم رو تا مغز استخوانم تجربه کردم

    الان هم درگیر برطرف کردن یک عادت ناپسند بودم

    فشار ذهنی اذیتم می‌کرد

    تا با بخش نشانه من برای قدم بعدی آشنا شدم،و سریال سفر به آمریکا قسمت 15 رو برام باز کرد

    و دوباره به من یادآوری کنه ساده گرفتن کارها رو

    سپاسگزارم از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمد حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 401 روز

    سلام

    چندروزه که دوره12قدم روتامین کردم وهزینش وپرداختم وفقط دارم 2تاجلسه اول این قدم وکارمیکنم ازنظرمالی خیلی توفشارافتادم بقدری که اجاره مغازه ام عقب افتاده 1ماهه وماهه2هم رسیده وماشینم تواین چندروزه نزدیک به20میلیون هزینه اورده وقسط هام رسیده ولی ازنظرروحی وذهنی یه آرامش خیلی خیلی عجیب وفوق العاده دارم ومیدونم که درست میشه انگاریکی داره بهم میگه توفقط آرام باش وآرام بمون وفقط این ویس هاروگوش بده وفقط نطاره گرباش وکاری به چیزی نداشته باش واینکه فقط تودستوپانزن وحرکت نکن وازاین بابت خیلی خوشحال وخورسندم وهمیشه انگاربایدمیگفتم خودم بایددرستش کنم تاخودم نرم تودل گرفتاری هاچیزی درست نمیشه ولی الان برعکس هست یه ندایی ازدرون میگه توفقط ارام باش وبقیه چیزاخودش درست میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    دانیال حافی گفته:
    مدت عضویت: 404 روز

    سلام

    آیه صدق بالحسنی از اون آیه هاس

    چند روز پیش دوباره جلوی چشم قلب خودنمایی می کرد

    نشانه من برای گره محکم با این خانواده شد

    با اومدن تو این متن

    آرامشی که ثروتی بی نظیر هستش در قلبم جاری ه

    حتما شما هم تک تک تون نصیب و هدیه ای از این آرامش دارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    Mahdi Atharipour گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    سلام من اول صبح ستاره قطبی روزانه‌ام‌رو نوشتم بعد راه افتادم بسمت محل کار و تو ستاره قطبی این چندروزه همیشه دارم درک و دریافت هدایت الهی‌رو می‌نویسم و واقعا هرروز دریافتش می‌کنم ک امروزهم ک روی دگمه‌ی مرا بسوی نشانه‌ام هدایت کن زدم این فایل ک تایید وتاکیدی روی هدایت الهی بود برای پخش شد و از خداشاکر و سپاسگزارم ک در مسیر درست و مسیر هدایت هستم

    الهی شکر سپاسگزارم بی‌نهایت ک راه درست‌رو ب من نشون میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    من اگر اینجا هستم، نتیجه‌ی هدایت الهی است و بس.

    اگر روزی از خدا درخواست نکرده بودم که مرا هدایت کند و او که مهربان‌ترین مهربانان است مرا هدایت نمی‌کرد، اینک اینجا نبودم و این‌ها را نمی‌نوشتم.

    دیروز با خانواده به جنگل رفتیم. راستش، من در تربیت فرزندانم موفق نبوده‌ام. نتوانسته‌ام عشق را بین آنان جاری سازم که مهم‌ترین دلیل آن‌هم جاری نبودن عشق در درون خودم هست. با این حال، دیروز تمام تلاش آگاهانه‌ی خودم را کردم تا از لحظه به لحظه‌ی بودنم در جنگل و در کنار عزیزانم لذت ببرم. با خودم در جنگل خلوت می‌کردم و به زیبایی‌های آن و آسمان پاکی که بود و ابرهای زیبایی که بر دامان آبی آن بودند خیره بودم. اتفاقا که نه، ولی براساس قانون جذب، یکی از دوستانم را که دوست داشتم در جنگل ببینم را هم دیدم و گفتگوی کوتاهی داشتیم. همه چیز خوب بود تا زمانی که پسرانم می‌خواستند کباب را آماده کنند. متاسفانه ایشان با هم اختلاف نظر بسیار دارند. کار به مشاجره کشید و مادرشان تصمیم گرفت که یکی( پسر بزرگ) را به خانه بازگرداند و من هم برخلاف همیشه هیچ مخالفتی نکردم. از خدا خواستم که خودش مسئله را حل کند( که خدایا پروردگارا، من از حل مسائل عاجزم و این تویی که حلال هستی).

    خدا را شکر شب هم به خانه‌ی مادر همسرم رفتیم و حتی شما خالی، بسیار خوش گذشت. من تصمیم گرفته‌ام( البته که همه‌اش هدایت الله بوده و هست و خواهد بود) که دیگر برای تغییر دیگران تلاشی نکنم. این را هم به هدایت الهی و از شما استاد بزرگوارم که دست خدا هستید آموخته‌ام و دارم می‌آموزم.

    بنابراین، تلاشی هم برای تغییر شرایط نکردم و همین شد که هر دوی پسرانم در عمل از کارشان پشیمان شدند. گرچه به زبان نیاوردند، ولی عمل آن‌ها نشان می‌داد. پس، آن‌که هدایت کرد، خودش هم کار را با خوشی به پایان برد.

    خدایا پروردگارا، با اطمینان می‌دانم که من نمی‌دانم و این تویی که همه چیز را می‌دانی. پس خودت کارهایم را در دستان پر مهرت بگیر و انجام بده.

    آمین یا رب العالمین

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 608 روز

    سلام خداوند هزارن بار شکرت خداوندی روحش را در وجودمن دمیده ومرا ارزشمند آفریده واز خودش می خوام با اینکه ذهن من شاید یک مقاومت کوچیک نشون بده مرا هدایت میکنه به مدار بالا تر تا احساحسات بهتری رو تجربه کنم ومسیر هدایتم رو در پیش بگیرم بعد از جریان هدایتم به سمت خداوند یک تضادی برام پیش اومدکه به خداوندای نمی دونم چطور خداوند هدایتم کرد به سایت عباس منش اویل اصلن درک درستی از قوانین نداشتم وکلی بجای احساس خوب احساحس بد تجربه می کردم واین احساحسات بد باعث شد کلی نگرانی واسترس بیهوده برام پیش بیاد واین باعث شد کلی شک ترید الکی در ذهنم خودم ایجاد کنم ویک سری وسواسی بر خورد کردم تویک مداری بودم اول این داستان هدایت این فکر کردم به هرچی توجه کنی اون برات پیش میاد ومن مدام نگران این بودم که چی می خواد برام پیش بیاد تا این افتاد به دلم که دوره احساحس لیاقت رو خریداری کردم وبا اینکه ذهنم مقاومت نشون داد،که مرا از این مسر منحرف کنه ولی به هر حال می دونم مسیر رشد وپیشرفت در جعنبه شخصتی همین مسیر توحید هست وهیچ چیز هم اندازه اینکه درک درستی از قوانین و پیروی از اون ورسیدن به موفقعیت و این هرچندبگم خیلی عالی دادم عمل میکنم نه همین که دارم تواین مسیر حرکت میکنم واز خداوند می خوام مر هدایت کنه به آسانی ومرا در مسیر رهای هدایت بفرماید واین هدایت بشم به احساسات خوب درونیم وبه آسانی به خودش نزدیک بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مریم ارفعی گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    سلام و ارادت خدمت استاد عباس‌منش خیلی استفاده کردم

    قبول دارم که باور ها انسان رو به موفقیت میرسونه

    من در زندگی همیشه خودم بودم در شرایط سخت ولی به باوری که همیشه منو نجات داده این بوده که هر مشگلی یه راه حلی دارد و من میتوانم از پس اون مشگل بر بیاییم همیشه توان ظاهری من در برابر اون مشگل زیر صفر بوده ولی چون باور داشتم که میتوانم حلشون کردم

    و الانم هم تصمیمات جدیدی دارم که این صحبت های شما منو قوی تر و باز باورم قوی تر شد چون میخواهم و باور دارم شما هدایت کننده قوی من شدی و من توانستم به این مبحث گوش کنم و باز قوی تر از قبل گام بردارم

    .سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: