«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 3251 روز

    سلام

    دارم روی باورهام کار میکنم و نتایج دلگرم کننده ای هم داشتم اما وقتی از استاد شنیدم که ما ثابت نمیمونیم ، یا داریم میریم بالا یا سقوط میکنیم و باید هر روز بدنبال بهتر شدن باشیم ، کمی بهتر از دیروز.. و این جملات توی ذهنم تکرار میشد که باید پاشی و ی تغییراتی بدی ولی نمیدونستم دقیقا چیکار کنم

    از خدایم خواستم هدایتم کنه که چیکار کنم روی کدوم باورهام باید بیشتر کار کنم و نشونه ی روزم شد فایل ” سوال بهترین باور در مورد خداوند ”

    بعد از خدایم خواستم چگونه ؟ چطور روی باور هایم در مورد خودت کار کنم ؟ چ باوری ایجاد کنم؟

    و تو این روزا که با عشق دارم درس میخونم

    توی ویدیوی آموزشی عربی چند ثانیه میخکوب شدم و انگار دگ استاد درس عربی نمیداد داشت ی چیز مهم بهم میگفت

    استاد گفت: ضمیرِ متصل کَ بعد از فعل بیاد به عنوان مفعول به است

    و ضمیر منفصل ایاکَ بعد فعل و قبل فعل هم میتونه بیاد و برای تاکید بکار میره

    نَعبُدُ یعنی میپرستیم

    نَعبُدُکَ یعنی تو را میپرستیم

    نَعبُدُ ایّاکَ یعنی فقط تو را میپرستیم

    حالا میتونی بگی

    ایّاکَ نَعْبُدُ یعنی فقط و فقط و فقط و فقط تو را میپرستیم

    من همینجوری اشکام میریخت.. خدای من معبود من چ زیبا هدایتم کردی ..

    ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین

    فقط و فقط و فقط و فقط تو را میپرستیم و فقط و فقط و فقط و فقط از تو یاری میجوییم

    تو انقدر تاکید کردی روی این جمله و من انقدر ساده میگذشتم .. خنده داره که فکر میکردم روی این موضوع مشکل ندارم و فقط تو را میپرستم..

    این رو واقعا فهمیدم که هر کلمه ای الکی در قرآن اورده نشده و دلیل خاصی داره..

    من هنوز قرآنت رو کامل نخوندم اما با سوره ی یونس که این روزها میخونم ارتباط عمیقی پیدا کردم..

    و به جاى خدا، چیزهایى را مى‌پرستند که نه به آنان زیان مى‌رساند و نه به آنان سود مى‌دهد. و مى‌گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: «آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى‌داند، آگاه مى‌گردانید؟» او پاک و برتر است از آنچه [با وى‌] شریک مى‌سازند.۱۸ یونس

     [یاد کن‌] روزى را که همه آنان را گرد مى‌آوریم. آنگاه به کسانى که شرک ورزیده‌اند مى‌گوییم: «شما و شریکانتان بر جاى خود باشید» پس میان آنها جدایى مى‌افکنیم. و شریکان آنان مى‌گویند: «در حقیقت، شما ما را نمى‌پرستیدید.»

    «و گواهى خدا میان ما و میان شما بس است. به راستى ما از عبادت شما بى‌خبر بودیم.»۲۸ و ۲۹ یونس

    خداوند چ زیبا خودش را معرفی میکند..

    بگو: «کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مى‌بخشد؟ یا کیست که حاکم بر گوشها و دیدگان است؟ و کیست که زنده را از مرده بیرون مى‌آورد و مرده را از زنده خارج مى‌سازد؟ و کیست که کارها را تدبیر مى‌کند؟» خواهند گفت: «خدا» پس بگو: «آیا پروا نمى‌کنید؟»۳۱ یونس

    این است خدا، رب حقیقى شما، و بعد از حقیقت جز گمراهى چیست؟ پس چگونه [از حق‌] بازگردانیده مى‌شوید؟۳۲یونس

    این گونه سخن پروردگارت بر کسانى که نافرمانى کردند به حقیقت پیوست، [چرا] که آنان ایمان نمى‌آورند.۳۳یونس

    بگو: «آیا از شریکان شما کسى هست که آفرینش را آغاز کند و سپس آن را برگرداند؟» بگو: «خداست که آفرینش را آغاز مى‌کند و باز آن را برمى‌گرداند. پس چگونه [از حق‌] بازگردانیده مى‌شوید؟»۳۴یونس

    بگو: «آیا از شریکان شما کسى هست که به سوى حق رهبرى کند؟» بگو: «خداست که به سوى حق رهبرى مى‌کند» پس، آیا کسى که به سوى حق رهبرى مى‌کند سزاوارتر است مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمى‌نماید مگر آنکه [خود] هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌کنید؟۳۵ یونس

    و بیشترشان جز از گمان پیروى نمى‌کنند [ولى‌] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بى‌نیاز نمى‌گرداند. آرى، خدا به آنچه مى‌کنند داناست.۳۶ یونس

    چقدر پر معناس و بیشترشان جز از گمان پیروی نمی کنند..

    بنظر من گمان همینه که ببینیم پدر مادرمون چطور فکر کردن چطور زندگی کردن چطور خدارو میشناختن و ما هم همین روند رو ادامه بدیم ..!

    اما واقعا سپاسگزارم از خدای مهربونم که مرا هدایت کرده تا مصداق این آیه نباشم .. از گمان پیروی نکنم.. خودم بخوام اصل رو متوجه شم و قطعا خدا هدایتم میکنه ..

    خود خداوندعزیزم بهم گفت من همیشه کنارتم ..مثل این تصور کن که تو ازدرون و بیرون احاطه شدی از من.. تو تنها نیستی .. توی تنهاییات من و توییم ..

    وقتی سعی میکنم آگاهانه اینطور فکر کنم و باور کنم احساس نابی بهم دست میده.. مثلا همین دیشب از اتاقم اومدم بیرون و ی لحظه انگار ی سایه ای دیدم ، راستش اولش ترسیدم و میخاسم سریع برگردم اتاقم ولی!!! بهم گفت مگه فکر نمیکنی از من احاطه شدی ؟ چرا میترسی ؟ .. یکم آروم شدم ولی بازم ته دلم ترس بود .. آروم رفتم و بعدش واقعا حس نابی داشتم

    دوست دارم این احساسات و حسها همیشگی باشه مثل استاد که میگن من همش با خدا صحبت میکنم و هدایت میخام و سوال میپرسم و ایده هامو میگم و … استاد این کارا انجام میده چون بااور داره خدا کنارشه .. داره به حرفاش گوش میکنه..

    با این نشونه ها برام واضح شده ک باید رابطه ام رو با خدا عمیق تر زیباتر توحیدی تر کنم…

    همین الان موقع فرستادن کامنتم این به ذهنم رسیدکه بگم دوست عزیزی که این متن رو خوندی ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و ازت میخام که از رابطه ت با خدای درونت برام بنویسی تا شاید خداوند قدم های بعدی راهم رو با زبان تو برام روشن کنه💕🌸💕🌸💕🌸💕

    عاشقتونم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نداء عرب گفته:
      مدت عضویت: 2318 روز

      سلام فاطمه عزیز دوست خوبم در این دنیای جادویی

      ممنونم از اینکه وقت گذاشتین و اینقدر زیبا خدا رو برای ما توصیف کردین

      من عرب زبان هستم ولی از پرده ای که خدا با درس عربی از پیش چشم شما کنار زده بود تا آغاز ورودتون به دنیای وحدانیت خودش باشه بسیار لذت بردم و من هم دلم لرزید

      پیش تر خیلی از تنهایی خودم نالان و گله مند بودم ولی حضور در این جمع گذاشته تا خدا رو همراهم ببینم و یه حس عالی جایگزین اون غرولند کردنها باشه

      شبها که می خوابم و دارم کل روزم رو با شکر گذاری مرور میکنم بهش میگم ؛ تو کی هستی که حتی وقتی من خوابم ازم مراقبت میکنی و حافظم هستی

      یه جورایی معنای یه سری چیزها رو الان بیشتر درک میکنم مثل: فالله خیر حافظا که خدا بهترین حفاظت کنندگانه.

      یه نمونه ای که چند وقت پیش اشک به چشمم آورد و سجده شکر از این توجهش بخودم گذاشتم هم این بود که هفته پیش که تهران زلزله اومد و من بیدار بودم و مشغول انجام کار ، اون موقع متوجه نشدم فقط یه لحظه احساس سرگیجه خفیف بهم دست داد و تموم

      ساعت ۳ بعد از نیمه شب که دفترم رو برای نوشتن شکر گذاری برداشتم و نگاهی هم به گوشیم انداختم از پیامها فهمیدم زلزله اومده ، فقط با خودم تکرار میکردم که خدایا تو بهترین همراهانی چرا که با وجود تو من متوجه چیزی نشدم و تو به شیوه بینظیر خودت از من محافظت کردی

      واقعا خدایا شکرت که به اینجا هدایت شدیم تو تو رو در خودمون بیشتر بشناسیم ؛ تو نزدیک ، تو مهربون ، تو همراه و محافظ، تو دوست ، تویی که میشه در هر زمان و مکان بی هیچ ترسی ، راحت باهاش حرف زد

      خدایا شکرت برای این جمع دوست داشتنی که از اساتیدی مثل آقای عباسمنش و خانم شایسته نازنین ، جز این خانواده انتظار نمی ره.

      همیشه وجودتون منور به نور و هدایت و لطف خدا باشه دوست عزیز 💟💟💟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه گفته:
        مدت عضویت: 3251 روز

        سلام ندا جانِ زیبا💕

        داشتم درس میخوندم که حسی بهم گفت برو تو سایت و کامنتِ قشنگِ شمارو دیدم .. واقعا لذت بردم و اشک تو چشام جمع شد و اصلا متوجه نشدم کِی تموم شد😊💕

        خیلی خیلی سپاسگزارم دوست عزیزم که به خدای زیبای درونت گوش کردی و این متن ارزشمند رو برای من نوشتی

        من باور دارم واج به واج ، کلمه به کلمه ، جمله به جمله ی این کامنتهایی که دوستان عزیزم برام مینویسن از خداست و فقط خدا میدونه که چقدررر برام ارزشمند هستن .. آخه مگه میشه از خدا نباشه ؟!!؟ مگه کسی بجز خدا میتونه به دلِ بنده های عزیزش بندازه که این هارو اینجا بنویسه اونم با این همههه عشق

        عاشقتم خداجون💕

        عاشقتم بنده ی عزیزِ خداجونم💕

        تحسینتون میکنم بخاطر این ایمانتون 💕

        تحسین میکنم تمرکزِ بالاتون رو در حین انجام کارِتون چون ساعت ۱۲.۱ شب زلزله اتفاق افتاد وشما تازه ساعت ۳ گوشیتونو چک کردین😃👏🏻

        چ عادتِ خوبی دارین که هرشب شکرگزاری های روزتونو مینویسین منم تصمیم گرفتم از امشب هرشب بنویسم😊🌸

        چ باور های عالی ای دارین نسبت به خداوند..

        فالله خیر حافظا که خدا بهترین حفاظت کنندگانه

        خدایا تو بهترین همراهانی چرا که با وجود تو من متوجه چیزی نمیشم و تو به شیوه بینظیر خودت از من محافظت میکنی

        حتی وقتی من خوابم ازم مراقبت میکنی و حافظم هستی

        خدایا تو نزدیکی..

        تو مهربونی

        تو همراه و محافظی

        تو بهترین دوست هستی

        خدایا تویی که میشه در هر زمان و مکان بی هیچ ترسی ، راحت باهاش حرف زد

        سپااااسگزارم که وقت گذاشتین و این کامنت عااالی و ارزشمند رو تایپ کردین😍🌸💕💕💕

        ان شالله که در پناه حق شاااد و ثروتتتمند و خوشبختتت و سلااامت باشین🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          نداء عرب گفته:
          مدت عضویت: 2318 روز

          ممنون و سپاسگزار دوست نازنین 🙏🏻😊

          ما همه وسیله خدا هستیم تا عشق و مشیت اون رو به انجام برسونیم اونهم با قدرت انتخاب ؛ انتخاب زیبابینی ، توجه به نکات مثبت و موندن در احساس خوبببببببببب که این آخریه خودِخودِ إیمانه چرا که مرتب بما یادآوری میشه که یه قدرت هست و اونم از آنِ خداست پس با ترس ، بدگمانی ، نومیدی ، حسادت و امثالهم حس خودت رو بد نکن (قدرت رو از خدانگیر) و تازه هر کدومش ما رو به تقویت یه باور عالی دیگه رهنمون میشه ؛ حسادت نورز به دیگران ، خزائن من واسعه ست دنیام پر نعمت و فراوونیه ؛ باور فراوانی در جهان و بقیه هاشون هم به همین صورت هستن

          دقیقا بخشی که إستاد و خانم شایسته ( نمیتونم وزنه متفاوت بهشون بدم چون با هم همفرکانس هستن و زحمات ایشون رو نمیشه که نادیده گرفت ، حالا مهارت و تسلط و عمل به قوانینشون بماند ) دارن دراین جمع اشاعه ش ، میدن و خدا بینهایت بما لطف داشته و داره که ما رو بخودِ خدایی ِ درونمون آگاه کرده 🙏🏻

          خدایا شکرت

          برای این قطره قطره های من که من رو به اقیانوس بیکران آگاهیهات در این جمع عزیز و الهی هدایت و وصل میکنه

          همیشه در مسیر خدا باشیم ؛ آمین 🤲

          بهترینهای خدا رو برای شما آرز دارم که خدا بهمه ما این لیاقت رو داده و فقط کافیه ما خودمون رو کشف و باور کنیم تا در مدار دریافتش قرار بگیریم اونوقت واقعا مشمول ؛. کن (باش) فیکون ( موجود میگردد) میشیم که فاصله فقط بین کاف و نون هست و در عالم واقعیت این فاصله از ذهن ما میگذره و وجودمون که چقدر به الوهیت درونمون فضا بدیم و قدرت رو از شیطان و نجواهاش بگیریم .

          ممنونم که صبح من رو با پیام سراسر عشق و آگاهیت ساختی 🥰🤗🌹🙏🏻

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مارال گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    سلام ب همه ی دوستای عباسمنشی

    اولین روز عضویت من تو سایته

    الان که دارم تایپ میکنم نمیدونم میخوام از کجا شروع کنم ولی شروع میکنم

    تو حوزه کاری من چندوقتیه که یه سری ناخواسته هابه وجود اومده و دائما باعث نگرانی و استرس من میشه حدودا چند وقتیه که خیلی شدیدتر شده این مسئله که دلیلشم از زبان استاد شنیدم که گفتن حال بد که همون استرس ها نگرانی های من بود مسلما مجدد اتفاقات بد به زندگیتون دعوت میکنه. یه روز که خیلی دیگه بهم فشار اومده بود گفتم خدایا راهی نشونم بده به من کامل و واضح بهم بگو که چکار کنم چون هم میخواستم درامدم بیشتر بشه هم این ناخواستهای که تو این شغلم وجود داره حذف بشن همون روز بود که به ذهنم افتاد کلا از اون کار بیام بیرون و تجهیزاتشو بفروشم که ب قول استاد همه چی خداست که قعطا این ایده هم خدا بوده از اون ایده ترک کارم حدود یه هفته میگذره ومن هنوز عملیش نکردم چون ترسهام نجواهای ذهنیم خیلی قدرت داشتن تا اینکه من مجدد شروع کردم ب فایل ها گوش دادن همین فایل های دانلودی ولی هرکاری میکردم نمیتونستم عضو سایت بشم دیروز اول وقت بلندشدم رفتم کافی نت مستقیم رفتم پیش یه پسر جوان حس کردم از سایتو اینجور میتونه سر دربیاره

    گفتم میخوام عضو یه سایتی شم ولی نمیشه گفت چه سایتی ؛ گفتم عباسمنش تعجب کرد گفت شماهم عباسمنشی هست من شاگردشونم دوره 12 قدم هم خریداری کردم خلاصه اینکه سایت برام درست کرد شروع کردم گشتن توی سایت از خداهم خواسته بود دقیق بهم بگه چکار کنم از کاره بیام بیرون یا نه باورتون نمیشه رفتم تو قسمت نشانه ی امروز من دقیقا خدا بود که حرف میزد رفتم تو قسمتی که بچها از نشانهای روزشون نتیجه گرفته بودن که دیگه اونجا واویلا اشک امون نمیداد که بقیشونو بخونم قشنگ خود خدا از زبون بچهای که کامنت نوشته بودن حرف میزد باورتون نمیشه چندین مورد مشابه خودم پیدا کردم که اوناهم میخواستن شغل تغییر بدن ولی میترسیدن ولی خدا بهشون گفته تا من هستم ترس چرا

    همین یه روزی که شروع کردم به گوش دادن فایلها ارامشی که الان چندساله از بین رفته بود برگشت اروم شدم استرس ندارم عجله ندارم دیگه نگران هم نیستم حالم عالیه رهای رهام اصلا احساس میکنم ایمانم بیشتر شده نجواها صداشون ضعیف شده استاد همین فایل های شما کاری ب باورهای من کرد که تو این مدت هرچی میخواستم با تکرار جملات تاکیدی با نوشتن باورها که بتونم جایگزینشون کنم نکرد انقدر فرکانس این فایلها بالاس انقدر حال منو خوب کرد که اصلا حد نداره به قول اون دوستمون دیگه اصلا زمان پرتی ندارم دائم دارم رو فایلها رو خودم کار میکنم

    چون بار اولم بود نظر میزاشتم نمیدونم خوب بود یا نه

    شاید خیلی پراکنده شد ولی دلم میخواست که بنویسم

    وحتما تو روزهای اینده بازم میام میگم از نتیجه کارم و اعتماد ب خدای خوبم

    به قول استاد در پناه الله یکتا باشید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمد مهدی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 672 روز

    با درود فراوان به تک تک شما خانواده دوست داشتنی

    زمان انتشار رده پای من در یکشنبه ششم اسفند 1402

    الان حدود ساعت 2 بامداده قول دادم براتون این تمرین رو بذارم قطعا خیلی کمک کننده اس

    —–نشانه امروز من کنترل نجوای شیطان و هدایت خواستن از خدا :

    وقتی برام نجواهای شیطان در طول روز میاد با استفاده از اهرم رنج جلوی نجوا ها رو می گیرم حالا چطوری؟

    در طول روز هر کار اشتباهی که انجام میدادم و امکان داشت زیر تعهداتم بزنم از اهرم رنج اینطوری استفاده می کردم که اگه من این اشتباه رو بکنم دیگه به هدف هام نمی رسم و خودم رو یک فرد ژنده پوش فقیر و طرد شده تصور می کردم که کسی محلش نمی ذاره و بلا فاصله از خدا طلب هدایت می کردم .

    —–

    تمرین دوم : برای جلو گیری از نجوا ها کاری که انجام می دم اینه که ویس دوره رو توی گوشیم به صورت همیشه فعال در منو بار می ذارم وقتی نجوا میاد بلا فاصله ویس رو پلی می کنم و خدا می دونه که سریع فرکانس عوض می شه و حتی شکر گذاری می کنم و به خودم میگم آفرین شیطان رو شکست دادم دمم گرم و مورد دیگر هر بار تایم خالی گیرم میاد ویس رو پلی می کنم خودمو هر لحظه افکارم رو هدایت می کنم به سمت چیزهای مثبت و آموزه های استاد این موضوع چند روز پیش از خدا خواستم که کمکم کنه که دائما فرکانس درست ارسال کنم و این ایده ها بهم الهام شد. خدایا شکرت

    ——–

    تمرین بعد هر شب مثل باشگاه رفتنم ( رزمی کارم ) این کار رو انجام میدم .که راس ساعت 21 باشگاه تنظیم فرکانس و غذای روح دارم خودم این اسم رو گذاشتم میام توی سایت نظرات بچه ها رو می خونم تا جایی که بتونم جواب بچه ها رو میدم.

    ——–

    نشانه بعدی من بهم الهام شد اینه که اگه تمرین های استاد رو نتونستی انجام بدی در طول روز درخواستت رو بگو هرجا گیر کردی قبلش درخواست کن و به خدا بگو ، می دونم خدا برام درستش می کنی یا خدا من می خوام برام درستش کنی اگر هم نشد نگران نباشید موقع اش نرسیده ادامه بدید. مساله من این بود که اگه یه مورد از برنامه های روزم انجام نمی شد از خدا نمی خواستم بقیه خواسته هام رو برام ردیف کنه. آره دوست من …… من می خوام می شود خدا زحمش رو می کشه. کلا خدا رفیق مشتی منه.

    —–

    دوست تون دارم پیروز و سربلند باشید.

    ارادتمند شما مهندس مهدی نژاد

    7 اسفند 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    حامد دستی گردی گفته:
    مدت عضویت: 508 روز

    سلام به بروبکس عزیز

    یک هدایتی اومد گفت بیا اینجا کامنت بزار اینقدر اشتیاق در من ایجاد کرد که فایل استاد رو قطع کردم و اومد کامنت بزارم چون این هدایتی که اومد بهم میگه کامنت بزار چون قرار خودت چند سال دیگه ببینی و تعجب کنی

    من حامدم حدود 48روز که در سایت عضو هستم و تقریبا هر روز فایل های رایگان استفاده کردم

    و بیکار بودم و فردا دو هفته میشه که سرکار توی پوشاکی در پوشاک ایرانیان مشغول به کار هستم و به این خاطر رفتم چون که میخوام خودم یک تولیدی پوشاک و پوشاکی داشته باشم و با این باور رفتم کار کنم که خودم میتونم یک همین جایی برای خودم داشته باشم

    و اینجایی که کار میکنم هدایت شدم به اینجا چون یک جا برای استخدام رفتم و منو قبول نکردن و با خودم گفت خداوند منو به یک جایی هدایت میکنه که خیلی بهتر و خیلی بزرگتر از اینجا باشه و تا این که هدایت شدم به ایرانیان و همین چند روز پیش داشتم با خدا حرف میزدم و میگفت یک نشونه بفرست که من در مسیر درست هستم یک دفعه اون آقایی رو دیدم که منو قبول نکرد برای کار کردن دیدم اومدم قمیت های کار ساده رو نگاه کرد و رفت

    و یک اتفاق جالب این بود که توی پوشاک ایرانیان آهنگ میزارن و خواننده داشت میگفت این یک نشونه ست و دیگه صد در صد مطمعن شدم که در مسیر درست هستم و اونجایی که میکنم من به عنوان نظافتچی اونجا هستم خیلی دارم لذت میبرم اونقدر دارم لذت میبرم نمی فهم که کی ساعت میگذره و کی شب میشه در صورتی که همکارهای دیگه هی دارن شکایت می کنن در حالی که کار شون از من راحت تره

    اینم یک نشونه هست که من در مسیر درست هستم و الان هیچ پول نقدی ندارم و قراره اولین محصولی که بخره دوره دوازده قدم هست

    و میدونم 3سال دیگه تولیدی پوشاک و پوشاکی خودم رو میزنم و من با این باور شروع کردم که خداوند از من بیشتر میخواد که من به خواسته هام برسم و از من بیشتر میخواد که من ثروتمند بشم

    و خداوند از من بیشتر میخواد که من موفق بشم

    و خداوند از من بیشتر اشتیاق که من شروع کنم

    و خداوند نشونه و هدایت رو از طریق قلبم برای من میفرسته

    و امیدوارم توی بهترین موقعیت این کامنت رو خودم بخون در شرایطی که به اون چیزی که میخواستم رسیده باشم

    این کامنت برای خودم گذاشتم

    بسیار سپاسگزارم از استاد عباس منش

    حامد 1403/02/16

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    من اگر اینجا هستم، نتیجه‌ی هدایت الهی است و بس.

    اگر روزی از خدا درخواست نکرده بودم که مرا هدایت کند و او که مهربان‌ترین مهربانان است مرا هدایت نمی‌کرد، اینک اینجا نبودم و این‌ها را نمی‌نوشتم.

    دیروز با خانواده به جنگل رفتیم. راستش، من در تربیت فرزندانم موفق نبوده‌ام. نتوانسته‌ام عشق را بین آنان جاری سازم که مهم‌ترین دلیل آن‌هم جاری نبودن عشق در درون خودم هست. با این حال، دیروز تمام تلاش آگاهانه‌ی خودم را کردم تا از لحظه به لحظه‌ی بودنم در جنگل و در کنار عزیزانم لذت ببرم. با خودم در جنگل خلوت می‌کردم و به زیبایی‌های آن و آسمان پاکی که بود و ابرهای زیبایی که بر دامان آبی آن بودند خیره بودم. اتفاقا که نه، ولی براساس قانون جذب، یکی از دوستانم را که دوست داشتم در جنگل ببینم را هم دیدم و گفتگوی کوتاهی داشتیم. همه چیز خوب بود تا زمانی که پسرانم می‌خواستند کباب را آماده کنند. متاسفانه ایشان با هم اختلاف نظر بسیار دارند. کار به مشاجره کشید و مادرشان تصمیم گرفت که یکی( پسر بزرگ) را به خانه بازگرداند و من هم برخلاف همیشه هیچ مخالفتی نکردم. از خدا خواستم که خودش مسئله را حل کند( که خدایا پروردگارا، من از حل مسائل عاجزم و این تویی که حلال هستی).

    خدا را شکر شب هم به خانه‌ی مادر همسرم رفتیم و حتی شما خالی، بسیار خوش گذشت. من تصمیم گرفته‌ام( البته که همه‌اش هدایت الله بوده و هست و خواهد بود) که دیگر برای تغییر دیگران تلاشی نکنم. این را هم به هدایت الهی و از شما استاد بزرگوارم که دست خدا هستید آموخته‌ام و دارم می‌آموزم.

    بنابراین، تلاشی هم برای تغییر شرایط نکردم و همین شد که هر دوی پسرانم در عمل از کارشان پشیمان شدند. گرچه به زبان نیاوردند، ولی عمل آن‌ها نشان می‌داد. پس، آن‌که هدایت کرد، خودش هم کار را با خوشی به پایان برد.

    خدایا پروردگارا، با اطمینان می‌دانم که من نمی‌دانم و این تویی که همه چیز را می‌دانی. پس خودت کارهایم را در دستان پر مهرت بگیر و انجام بده.

    آمین یا رب العالمین

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    آرزو افشار گفته:
    مدت عضویت: 105 روز

    سلام🫡

    آرزو افشار هستم

    من دوست دارم در مورد شکرگزاری و نتایج که برای من انسان بوجود آورده طی این یک ما سال جاری 1404 خورشیدی بنویسم برای ورژن های بعدی خودم که خیلی موفق تر و شکرگزارتر و ثروتمندتر از من 25 سال ه هست

    🪴🪴🪴🪴

    قبل از آغاز این سال این هدیه ی دوباره از پروردگار ثروت ها پروردگار آدمیان پروردگار عشق و پروردگار شکر شهود من بی پرده با من گفت و گویی بس ژرف داشت

    من بعنوان یک انسان آگاه تصمیم گرفتم

    برای این سال بعضی عادت های مقدس را در وجودم بوجود بیارم روی همین موضوع از پروردگار عالم راهنمایی خواستم

    خیلی واضح و شفاف با من گفت؛ آرزو هدیه ی زمینی من شاهدخت من برای این سال قشنگ تمام تمرکزت را روی شکرگزاری بگذار و نه کار دیگر

    مواظب باش

    مواظب باش

    مواظب باش

    تا از راه بدر نشوی به بهانه روشنایی خورشید را ندی تا شمع دریافت کنی.

    من که قبلا عادت های خوبی داشتم و با آموزش های اساتید متفاوت روی خودم سرمایه گذاری کرده بودم اما هیچ وقت به این شفافی روی شکرگزاری سرمایه گذاری، زمان، تمرکز نکرده بودم

    درآغاز سال که همزمان با عید رمضان بود

    بسیار سخت بود برام اما با خودم گفتم آرزوی من عزیزکم بی هیچ چشم داشتی بیا و شکرگزاری کن تا ببینیم چه تغییری در ظاهر و باطن ت بوجود میاید

    من شروع کردم این سفر شگفت انگیز را همراه با خلبانی خدا روزهای اول سخت بود و سخت بود سخت و من بیشتر شبیه یک کوری بودم که نعمات ش اصلا به چشمم نمیامد

    وقتی شروع به شکرگزاری کردم انگار خداوند چشمانی دیگر به من داد که میدیدم نعمت هایی را که اصلا از منظر منطق نعمت محسوب نمیشد

    من ریز شدم و ریز شدم و ریز بر نعمات ی که خدا داده بود و من کور بودم و نمیدیدم( عملا کور بودن به معنی چشم نداشتن نیست بلکه کور بودن به معنی ندیدن و حس نکردن نعمات خداوندگار هستی هست که بی هیچ بهایی بصورت رایگان و بی منت به من انسان هدیه داده) متوجه شدم که من آرزو چقدر ثروتمند هستم

    چشمانی که باعث شده هستی م را ببینم آنهم رنگی

    در حالی که اگر برای همین چشم های عزیزم مشکلی پیش بیاید فقط برای چک معضل آن باید بها بپردازم در حالی که خدا آن را بی منت و رایگان در اختیار من روح قرار داده است

    قلبی که برای من می تپد و نه برای بقیه آدم ها چه بی منت شب و روز خداوند مواظب این تن این هدیه اش هست

    پاهایی که من آرزو را مستقل و متکی به خود ساخته و چه بی منت برای من روح خدمت میکند

    و….. تک تک بدن بارزشم

    احساسات م که من آرزو را خاص تر از هر موجودی کرده است حس شهود که این چنین ژرف و رایگان مرا هدایت میکند رایگان رایگان و اگر میخواستم مشاوره بگیرم از مشاوران زمینی چقدر بها باید می پرداختم در حالی که محدود به فکر انسانی شان مرا هدایت میکردند

    من این مسیر را ادامه دادم

    و هروز تلاش میکردم تا نعمات م را ببینم و کوچک ن نه شمارم این تن سالم و این روح بزرگ و سالم

    پر حالی که خیلی دوست دارم بعنوان مدل با حجاب فعالیت م را شروع کنم اما بخاطر راهنمایی های شیطان فکر میکردم شاید چندان زیبا بنظر نرسم

    در حالی که خیلی ها عمل میکنن تا صورت عروسکی مثل من داشته باشند

    در نهایت با مقاومت حریف شیطان نمی شدم

    و شروع کردم به شکرگزاری از صورتم و من بعد چند روزی حس میکردم که چقدر بصورت طبیعی و بی هیچ جراحی زیبا و دوستداشتنی بنظر میرسم

    بدون ذره ی آرایش من زیبا بنظر میرسیدم (و میرسم چون مسیر را ادامه میدم) و این جا بود که حتی وقتی بیدار میشدم از خواب بدون کنترل خودم شکر میکردم و احساس کردم چه زیبا شیطان خلع صلاح شد

    و…

    در اول ماه دوم همین سال خداوند دوباره برام برنامه یی گفت که نیاز اقیانوس روح من آرزو بود

    گفت؛ درین ماه همزمان با شکرگزاری روی توانایی هات و موفقیت هات هرچند کوچک یا بزرگ تمرکز کن و شکرگزارتر شو

    من هم شروع کردم

    عبرت داستان برای من آرزو در این هست که بعد یکی دو روز احساس کردم از مسیر شکرگزاری دور میشوم و در حال مغرور شدن هستم و حال فوق بشری ماه قبل را ندارم متوجه شدم که دارم بخاطر یادآوری شجاعت های قبلم مغرور تر میشم و این غرور میگه تو دیگه نیاز نیست شکرگزاری کنی تو دختر خیلی با لیاقتی هستی و متاسفانه پشت این احساس لیاقت غروری از جنس شیطانی بود که حس ملکوتی پروژه قبل را از من گرفته بود.

    من دوباره برگشتم به مسیر قبل (باید یادآوری کنم که وقتی شکرگزاری را رها کردم حس زیبایی خودم صورت م از دست دادم و چند روزی همینطوری بود و فهمیدم که این مسیر برای من مناسب نیست) من در این مدت که از شکرگزاری استفاده میکنم تا این عادت ملکوتی را در خودم ناخوداگاه کنم در مورد خواسته هایم نشانه های محسوس و بزرگی دیدم باید یادآور شوم که شب ها خواب ی بسیار راحت داشتم بر عکس قبل

    در نهایت من متوجه تمام نعمت های کوچک و بزرگ زندگی زمینی م شدم

    از جمله ی آن نعمات استاد بزرگمنش و خردمند من عباسمنش ملکوتی هست که کودکی بی ریا ی من را به من دوباره باز گشتاند اینکه در کودکی همه را خوب میدیدم زیبا میدیدم و به قلبم اعتماد داشتم نه زمین و زمینیان

    سپاس پروردگار عالمیان بابت خرد که فقط در مکتب تو در مکتب شهود آموزش داده میشود و نه در هیچ دانشگاه ی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    کوثر فریدونی گفته:
    مدت عضویت: 273 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    من اولین بارم هست که کامنت میزارم خیلی وقت هستش که تو سایت عضو هستم همیشه دوس داشتم که شنونده باشم تا اینکه حرف بزنم .

    اما همیشه از شما می‌شنوم که میگید باید رد پاهاتون رو بگذارید تا هم به خودتون کمک کنید هم به کسانی که این کامنت هارو میخونن.

    میتوانم با جرأت بگویم با شما آشنا شدن قشنگترین اتفاق زندگیم بوده وهست .

    از خدا سپاس گزارم برای نعمت وجود شما در این کره خاکی وبعد در زندگی خودم .

    استادمن همیشه در کودکیم این احساس رو با خودم داشتم که خدا در درون من وجود داره با اینکه خیلی کودک بودم اما قدرتش رو تو وجودم لمس میکردم .

    بزار باز کنم مسئله رو برای شما و دوستان چون اولین بارم هستش که کامنت میزارم تا بیشتر همدیگر رو بشناسیم .

    من در یک خانواده مذهبی به دنیا اومدم که پدرم فوق‌العاده حساس به دین است و کلی باورهای اشتباه که میشه گفت ما هم چون اونجا بزرگ شدیم قطعا بیشتر اون هارو پذیرفته بودیم اما با بعضی هاشون مشکل داشتیم اما چون پدر بودن و احترامشان واجب هست بیشتر سعی می‌کردیم که بگیم شما راست میگین .

    چون پدرم زیاد حساس بود اگر بحثی میشد زود قاطی میکردن و ما همیشه سعی میکردیم بگیم شما راست میگین اگر اون حرف رو بازم قبول نداشتیم اما چاره نبود باید یه جوری برخورد میکردیم که پذیرفتیم .

    من همیشه در کودکی دوس داشتم که یه جورایی خاص باشم و دیده بشم در نگاه ها اگر بخواهم بیشتر توضیح بدم و یکیشونو بگم این بود که همیشه سر کلاس درس با بچه ها مشکل داشتم سر اینکه من باید همیشه ردیف اول بشینم و بارها با بچه ها دعوا داشتم و مادرمو با خودم به مدرسه بردم که من باید سر میز اول بشینم خوب زیاد درگیری داشتیم مادرم گفت خوب اول و آخر نداره بشین ردیف دوم من قبول نکردم گفتم یا این اول یا من نمیرم مدرسه خوب دیگه بچه ها قانع شدن و من موفق شدم که میز اول مال من باشه هدف من از اول نشستن این بود که دیده بشم و نگاه معلم رو به سمت خودم جلب کنم و با پرسش هایم اونو به وجه بیارم و یه جورایی دوس داشتنی و نمونه باشم و شاگرد زرنگ کلاس هم بودم و همیشه تشویق میشدم و این چراغ تو دلم روشن شد که کار خدا هم همین میتونه باشه و من با کار های خوب میتونم شاگرد اول کلاس خدا باشم و همیشه از خدا سوال پرسیدم در مورد کار هایی که پیش میومد و شغل پدرم و کارهای مردم با اینکه پدرم مذهبی بودن اما مشکلاتی داشتیم وهمش سوال پشت سوال از خداوند پرسیدم که بی پاسخ بودن و من به اون تکامل نرسیده بودم تا بفهمم .

    اگر بخواهم مثال دیگه ای رو بگم هر وقت پدرم قرآن به دست می‌گرفت و شروع به قرآن خوانی میگرد دوس داشتم ببینم چی میخونه و همیشه کنارش نشستم و گفتم میشه برای منم توضیح بدی هر چند سنی نداشتم ولی کنجکاو بودم این خدا که پدرم این قدر دوسش داره کیه ؟

    و پدرم برام توضیح می‌داد احساس می‌کردم که خیلی قدرتمند هستش و میتونه هر کاری رو انجام بده یه روز که کسی خونه نبود رفتم سراغ قرآن و سوره حمد رو انتخاب کردم و یه برگه و مداد برداشتم و معنی فارسیشو نوشتم و کنار گذاشتم و بعد به مادرم گفتم که اینو برام بزاره تو یه پارچه تا به لباسم بچسپانم و همیشه باهام باشه .

    میدونید من اون وقتها خیلی بچه بودم اما یه جورایی تو دلم خدا رو با خودم احساس می‌کردم و حس میکردم میتونه به من کمک کنه و منو از خطرات دور کنه به قول استاد ریشه ایمان تو دلم در همون کودکی کاشته شده بود اما درک واضحی از این خدا و جهان نداشتم صحبت ها و ادامه داستان زندگیم رو میزارم برای روزهای دیگه …..

    اما در مورد این قسمت که مرا به سوی نشانه ام هدایت کن .

    ما هر پنج شنبه ها جمع هستیم و خانواده همسرم مهمون ما هستند واین نیست که دعوت کنیم دیگه همه میدونن که پنج شنبه ها اینجا شلوغ هستش خودشون دوس دارن و میان و من خیلی با خواهر زاده های همسرم رفیق هستم و راحت هستیم یکیشون از حرفهایی که میزنه و عمل میکنه تقریبا میشه گفت که هم فرکانس هستیم و دیشب یه صحبت هایی با هم دیگه داشتیم و من آخر شب از خدا خواستم که کمک کنه تا بتوانم یه جورایی در مورد این قوانین براش توضیح بدم و ازش خواستم که فایلی از استاد داشته باشم ودر این مورد باشه که خدا کیه و چه کارهایی انجام میده و دقیق خداوند مرا به سمت این فایل بی‌نظیر هدایت کرد و همون چیزی هستش که میخواستم .

    عاشقانه با تمام وجودم از شما استاد گران بهایم و خانم شایسته عزیزم تشکر میکنم و یک دنیا ممنون شما هستم به خاطر این همه آگاهی که به ما هدیه می‌دهید .

    و خدا رو که بهترین رفیق زندگیم است با تک تک سلول هایم سپاسگزارم که مرا هدایت کرد که این نوشته ها را بنویسم .خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    کیمیا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ

    براى وى هر چه مى‌خواست از بناهاى بلند و تندیسها و کاسه‌هایى چون حوض و دیگهاى محکم بر جاى، مى‌ساختند. اى خاندان داود، براى سپاسگزارى کارى کنید و اندکى از بندگان من سپاس گزارند.

    سلااااااام به همه دوستان خوب عباسمنشی ام

    این کامنت رو زمانی می‌زارم که در آخرین روزهای اردیبهشت هستیم و هر لحظه در حال لذت بردن از زیبایی های بهاری هستم و و محو اینهمه قشنگی های خدا هستم زیبایی های که اینهمه سال وجود داشته و من نمیدیدمش

    امروز صبح وقتی بلند شدم از خواب هدایت خواستم و نشونه ها اومد که چکار کنم همچی دست به دست هم داد تا من امروز نشونمو بگیرم

    و منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب

    نشونه امروز من احساس خوب= اتفاق خوب بود

    انگار میخواست خدا بهم بگه ببین کیمیا الان که تلاش کردی آگاهانه حست رو خوب نگهداری بخندی شاد باشی و حال خوبتو به دیگران هم هدیه بدی و در یک کلام احساست رو خوب نگهداشتی من چه اتفاقات خوب رو بهت هدیه دادم

    الان که دارم می‌نویسم در بهترین حالت خودمم صدای پرندگان که از پنجره اتاقم میاد و صدای ویالونی که حالم رو اصلا عاااااالی کرده و وجود عزیزترینم کنارم و از همه مهمتر آرامش و خوشبختی که الان دارم و تا دو روز پیش بخاطر نداشتن کنترل ذهن نداشتمتش

    می‌خوام بگم شرایط تا زمانی که من خودم آگاهانه تصمیم نگرفتم حسم رو خوب کنم تغییری برام نکرد و خیلی راحت زمانی که من نشونه رو دیدم گفتم آره من خودم خواستم تغییر کنم خودم گفتم کیمیا کافیه دیگه تو این حال نمون که اتفاقات بدی در انتظارت هست من خودم بودم که گفتم دیگه باید توجهم رو ببرم رو موضوعات مثبت زندگیم و بعد انفجاااااااری اتفاقات خوب پیش اومد پشت سر هم

    به قول استاد وقتی درک کنی احساس خوب = اتفاقات خوب اونوقت هست که زندگی در بهشت رو تجربه میکنی

    اونوقت هست که میتونی از همچین لذت ببری بلند بلند بخندی

    اونوقت هست که شکرگزار هستی و آرومی و می‌دونی قراره فقط اتفاقات خوب پیش بیاد

    اون موقع هست که احساست رو خوب نگه می‌داری و باور داری که لاجرم اتفاقات خوب قراره برات پیش بیاد

    اون موقع هست که میتونی هدایت الله رو از نجوای شیطان تشخیص بدی و مسیر درست رو پیش بری

    اون موقعی که راحت بتونی بگی ما رأیتُ الّا جمیلاً « چیزی جز زیبایی ندیدم» اون وقت هست که هدایت میشی نور میتابه به زندگیت وقتی ایمان داری خدا هر لحظه کنارت هست باور داری تو هیچوقت تنهات نمی زاره و همیشه دستت رو گرفته همیشه کنارت هست همیشه مسیر رو نشونت میده

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مرضیه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلاااام این نقطه از سایت رو جدید کشف کردم😍 بعد برای بار نمیدونم چندم رفتم نشانه امروز رو دیدم اینبار با این تفاوت که دست از مقاومت برداشتم و شروع به دیدن فایل کردم

    “فصل اول سفر به امریکا قسمت ۷۸ ”

    و اما نشانه امروز ، همه چیز از دیروز شروع میشه بعد از خرید فصل ۳ کتاب رویاهایی که رویانیستند و خوندنش، درست بعد از اون(اینم داستان داره که در صحفه خودش مینویسم) از طرف یک عزیزی برام پیام اومد پیشنهاد همکاری در یک کار انلاین، توی خونه، بدون هیچ سرمایه مالی اما استفاده از سرمایه ارزشمند زمان و انرژیم، صحبت در مورد اطلاع دقیق از کار امروز صبح شروع شد ، من اولین باره قراره کاری رو انجام بدم که نتیجه اش برابره با درامد ، ترس از ناشناخته و تحلیل ذهن بر روند کار بر طبق دیده و شنیده های گذشته به من میگفت نباید این کار رو انجام بدی به دلایل مختلف تا بتونه دلیل پیدا کرد ، و دل من اول کار فقط اینو گفت که با انجام ندادنش تغییری ایجاد نمیشه و با انجام دادنش من قدم اول رو برمیدارم ، تجربه میکنم و چون این کار میتونه با دانش اموزهای زیادی سر و کار داشته باشه میتوانم اصل توحید رو بهشون یاداوری کنم میتونم بهشون کمک کنم محکم تر برای تحقق رویاهاشون قدم بردارن و در جهت گسترش ایده و هدف خودمم میتونه این تجربیات برام مفید باشه اما ذهنم هرچیزی که شنیده و دیده و خونده رو ردیف کرد که نه نباید این کارو انجام بدی این مخالف قانونه، تو خودت کار ِ ارزشمندی رو قراره پایه گذاری کنی و … اصلا چرا باید مثل بقیه این کارو انجام بدی … هر بار اومدم سمت نشانه ها ، ببینم به چی هدایت میشم شک داشتم این کار الان نتیجه درخواستمه چون من درخواست استقلال مالی داشتم و حتی یک صدم درصد از این اگاهی و پیشنهاد کار خبرم نداشتم و بهش فکر نمیکردم ،

    حسی به من میگفت این قدم رو بردار من حس میکردم نمیتونم نجوای ذهن و ندای قلب (هدایت خداوند) رو تشخیص بدم

    چندین بار نشانه روباز کردم عاملی باعث میشد حس کنم حوصله اینکه فایل رو ببینم ندارم

    تا اینکه اخر شب بعد از خوندن دوباره فصل ۳ کتاب رویاها حسی بهم گفت توی سایت برو بزن روی خانه و یه نگاه به اون صحفه کن و بعد چشم به اینجا خورد و دیدم عه اینجا جدیده بعد گفتم بذار یه بار دیگه نشانه رو ببینم زدم و یک کامنت خوندم که نوشته بود “به ندای قلبت گوش کن” تصمیم گرفتم فایل رو نگاه کنم (توضیحات فایل رو میذارم برای همون قسمت) این جمله استاد من وقتی یه چیزی که قلبم بهم بگه رو اگر کل مردم جهان چیز دیگه ای حرف دیگه ای بزنن من فقط به ندای قلبم گوش میدم ، استاد ندای قلبم دوست داره هر تغیری رو امتحان کنه و وارد ناشناخته ها بشه اما ذهنم همش میترسه ، میترسه نکنه توی مدار درست نباشم و این اتفاقات حاصل باورهای محدود من باشه نکنه من الان اگاه نیستم انتخاب درستی نکنم

    اما قلبم میگه امتحان کن قدرت زندگیت دست خودته برو واردش بشو اگه دیدی طبق علایقت نیست یا بهت کمکی نمیکنه بیا بیرون

    و اینکه من قبول کردم با این تغییر همراه بشم

    خانم شایسته عزیز صدای زیبات رو تحسین میکنم توجه به نکات مثبتت و ایده فوق العاده فایل های سفرنامه رو تحسین میکنم و سپاسگزارم

    استاد ِ عزیز سپاسگزارم با اگاهی هایی که به من یاداوری کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سمیه بابائی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان بزرگوار . رپزهایی یادم میاد که هنوز با خداوند مهربانم و خود درونی ام آنقدر نزدیک نبودم و احساسم رو نمیشناختم و اتفاقات منو به هم می‌ریخت و دنبال آرامش بودم و بالاخره این چالش ها اینقدر منو ساخت که خداوند رو در درون خودم یافتم و رها کردن رو آموختم و چقدر اون آرامش خواستنی بود، یک حس قدرت درونی با دستان قدرتمند خداوند و بعد نشانه ها یکی یکی پیدا می شد، استاد عزیز چقدر گوش دادن به فایل هاتون در پیدا کردن این آرامش، مثل معجزه برام بود. راز رسیدن به خواسته ها اعتماد به خداوند مهربان و دوست داشتن و احترام گذاشتن به حس های درونی خودمونه و بعد نشانه ها و الهامات خیلی واضح هدایتگر خواهند بود. خداباااا شکرتت که هستی و من هم اینجام . موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: