«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    106MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی
    23MB
    25 دقیقه

این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1828 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    با سلام و درود به استاد عزیزم وخانم شایسته ی مهربانم 🙏👏🥀🥀🌹🌹

    و سلام به تمام دوستانی که در این قسمت تجربه ی دوستانم از نشانه روزانه

    خدارو شکرت که امروز با کلیک کردن روی نشانه ی امروز به قسمت ۲۳۵ سریال زندگی در بهشت هدایت شدم

    با ناباوری یهو دیدم که کامنت انتخابی استاد 🙄😲 متن کامنت خودم بود..

    وااااااااای خدای من چقدر خوشحال شدم و اولین چیزی که خوشحالم کرد اسم خودم رویا بود و این اولین نشانه ی خوبم بود و بهم گفت رویا جان این فایل دقیقا برای تو بود 🤩😪😪😪👏 و این اولین و بزرگترین نشانه ی خوبم بود خدایااااااا بی نهایت سپاسگذارم🙏🙏🙏💐

    بعدش همینطور که داشتم کامنت مو می خوندم و فیلم رو نگاه می کردم آن شعر زیبای قیصر امین پور رو دیدم که اینجا برای دوستان می نویسم👇👇👇👇

    پیش از این فکر می کردم که خدا…

    خانه ای دارد میان ابرها

    مثل تخت پادشاه قصه ها

    خشتی از الماس و خشتی از طلا

    دوستان نیت من برای خانه بود و تغییر مکان💐🏡🏖 که این هم نشانه ی دوم بعد از دیدن اسمم بود..

    آخه من باید تا دو ماه دیگه از این خانه ی اجاره ام جابجا بشم..

    از خداوند یک خانه ی فوق العاده عالی خواستم در صورتی که ظاهر قیضه چیز دیگری است از نظر مالی …

    با اینکه این خانه ای که الان در آن زندگی می کنم آرزوی روزهای ورشکستگی ها و تضادهای پی در پی ام بود..

    دوستان عزیزم کمی به قبل بر می گردم و یک فلش بگ میزنم به زمانی که تازه با استاد عباسمنش آشنا شده بودم..

    در سال نود و هفت ۲۵ مرداد در تلگرام با سه فایل هدیه ی استاد

    عباسمنش چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم توسط خواهرم آشنا شدم..

    قبلنا آشنایی جزیی با مباحث انگیزشی و کتاب قانون توانگری کاترین پاندل نوشته ی کیتی خوشدل و چهار اثر از اسکاویل شین آشنایی داشتم و تقریبا آمادگی و اطلاعات جزیی در

    این مبحث موفقیت داشتم و بخاطر همین موضوع .. مقاومتی نداشتم و بلافاصله تمرین های این فایل ها رو انجام دادم و تمام صحبت های استاد رو بطور شبانه روزی با هندس فری گوش می کردم و با اینکه در اون زمان خریدن نت هم برام مسعله بود حتی گوشی اندروید هم نداشتم … خدارو شکر هدایت شدم و بعدش وارد تلگرام استاد عباسمنش شدم و فایل های استاد رو دانلود می کردم و بعدش اون فایل های توحیدی استاد که روح و روان منو با خودش برده بود .. فایل فقط روی خدا حساب کن 😪 حزُن در قرآن و کلی فایل های بینظیری که فوق العاده بود که بعدش وارد سایت عزیزمون شدم..

    با گوش کردن شبانه روزی اون فایل های ارزشمند استاد یواش یواش مسیر تکاملی ام رو طی کردم و آماده ی باور سازی ها شدم هر چند اولش گنگ و افسرده بودم ولی تمام تلاشمو می کردم که به احساس خوب برسم چون تنها راه رهایی از اون تضادهای پی در پی همین

    مسیر بود و بعدش دیدم بدهکاری هام داره پرداخت میشه و بعدش دست و بالم باز شد و حقوق بازنشستگی همسر خدابیامرزم از بلوکه بانک آزاد شد و خلاصه همینطور اوضاع بهتر و بهتر شد و من حدود هشت ماه بی خانمان در خانه ی خواهرم زندگی کردم خلاصه بگذریم که چه چالش هایی داشتم خدارو شکر بعد از مدتی بطور خیلی هدایتی خانه ای فوق العاده عالی رو در پردیس اجاره کردم و به مرور درهای نعمت و برکت های الهی بفور در زندگی ام بیشتر و بیشتر شد و بعدش به آرامش و آسایش و رفاه خوبی هدایت شدم خدارو شکر..

    در آن مدتی که وارد خانه ی جدیدم شده بودم روز و شب از تمام داشته ها و در و دیوار و سقف خانه ام تشکر می کردم از اون آب و هوا فوق العاده ی پردیس و از اون ویویی که کوه رو میدیدم و از هر آنچه که فکرشو بکنید تا دستشویی و توالت و حمام که دو سرویس داشتم خلاصه هنوز و که هنوزه داخل حمام با مدیتیشن زیر آب سپاسگذاری میکنم .. و هنوز هم تمام فایل های استاد رو میبینم و گوش می کنم و می نویسم و دفتر ها پر کردم و دفترهای شکر گذاری مو می نویسم خدارو هزاران بار شکر و داخل سایت فعال هستم و خدارو شکر با خلوت گزینی که در این سه سال بلطف خداوند برام بوجود آمده بود خیلی خیلی بیشتر و بصورت تمرکزی روی خودم کار کردم بخصوص اینکه در تمام ابعاد زندگیم دچار چالش های پی در پی بودم …

    خدارو شکر گذارم که در این راه هدایت شدم و فهمیدم که باید همیشه برای این مسیرم تمرکز کنم و بخودم یادآوری کنم که از کجا به اینجا رسیدم و باید همیشه برای خودم این مسیر رو یادآوری کنم..

    امروز که دکمه ی نشانه امروزم را کلیک کردم و به کامنت انتخابی خودم برخورد کردم برق از چشم پرید و شگفت زده شدم .. در این قسمت متوجه شدم که چقدر از زیبایی های پرادایس نوشتم از اون هوای مه آلود صبحگاهی که روی دریاچه پهن شده بود با آن صدای روح نواز و آرامش بخش و گرم و صمیمی استاد .. فوق العاده حالم بهتر وبهتر شد وقتی نوشته ها مو می خوندم …. از صدای خروس خوان بهشتی نوشتن فهمیدم که دقیقا من چنین جای رو دوست دارم که یک فضای بهشتی رو داشته باشم…

    وقتی آسمان بینظیر صبحگاهی روز قبل و روز بعد پرادایس نوشته بودم فهمیدم که دقیقا من هم چنین آب و هوایی رو دوست دارم… حتی آن خورشیدی که پشت آن مه صبحگاهی سوسو میزد فهمیدم که روشنایی نزدیک است و نشونه ی خوبی بود برام …

    بعد از خواندن آن کامنتم به یک قسمتیش رسیدم که گفتم بعد از این همه زیبایی انگار دوباره متولد شدم ولی در یک بهشت زیبا و این یک نشانه ی بزرگ من بود خدارو هزاران بار شکر گذارم خدایای بزرگم شکرت 🙏🙏🙏💐💐

    خدایا شکر گذارم که باید این شکر گذاری ها را در سه مرحله ای انجام بدم خدایا شکرت که ترا به زبان دل شکر گویم و ازت می خوام تا مرا در عمل یاری کنی 🙏🙏🙏

    آن آهنگ فوق العاده عالی ملودی مخصوص deron هم که همیشه برام خاطره انگیزست منو یاد برگ های رنگارنگ زیبای پاییزی میندازه🍂🍂🍁🍁🍁🍀🍁🍁🍂🍀☘️🍁🍁🍁🌾🌾

    یاد استاد و خانم شایسته میندازه که به سفرهای پاییزی رفته بودند تا پاییز مون رو به معنای واقعی دل انگیز و به یاد موندنی کنند و این هم یک نشانه ی فوق العاده عالی بود که الآن نزدیک به فصل پاییز هستیم .. چون همینطور که نوشته بودم فصل تغییر تحول و تغییر مکان من هم مصادف شده با این فصل پاییز .. خدای من چه همزمانی فوالعاده بینظیری خدایاااا شکرت

    بقول شاعر

    ای که مرا خوانده ای راه را نشانم بده ..

    🍁🍁☘️🍂بر در و دیوار این شهر همه از تو نشانه است 🌾🍁☘️

    منت خدای عز وجل…. که طاعتش موجب قرینست و به شکر اندرش مزید نعمت

    خدارو شکر که همه چیز در این جهان هستی با توجه به قوانین تغییر ناپذیرش هم اکنون در مدار خودشون در حال تغییر وتحول و حرکت هستند .. این هم نشانه ی دیگری است که وقت تغییر تحول من فرا رسیده و باید به مدار بالاتری صعود کنم

    خدایااا شکرت که سراسر این فایل سریال زندگی دربهشت قسمت ۲۳۵ برام نشانه ها داشت و با نوشتن این کامنت در قسمت تجربه ی دوستان از نشانه روزانه بخودم یادآوری میکنم و رد پایی از خودم بجای میگذارم.. و بخودم یادآوری می کنم که شاید رشد و پیشرفتا ی من سریع نبوده ولی میدانم که روند پیشرفت های من همیشه بقول استاد عباسمنش صعودی و رو به بالا ست خدایااااا شکرت

    امروز یاد این شعر افتادم و رفتم دفتر شعرمو آوردم که اینجا برای دوستان بنویسم که شاید نشانه ای هم برای دوستان باشد..

    🍂🍂☘️🍁 باران که شدی… مَپرس این خانه ی کیست….

    سقف و حَرم و مسجد و میخانه یکیست…

    باران که شدی پیاله ها را نشمار…

    جام و قَدح و کاسه و پیمانه یکیست…

    باران

    تو که از پیش خدا میایی

    توضیح بده

    عاقل و دیوانه یکیست

    بَر درگَه او چون بیفتد به خاک

    شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

    با سوره ی دل اگر خدا را خوانی

    حَمد و فَلق و نَعرهَ مستانه یکیست..🍁🍁☘️☘️🍂🙏🙏🙏

    استاد عزیزم میدونم که این کامنت منو میخونی با اینکه هنوز برای جابجایی ام چالش هایم برطرف نشده ولی با دیدن این فایل نشانه ام حجت بر من تمام شده😭😭😭

    میدانم که خداوند بهترینع بهترین ها را برایم تدارک دیده..

    خدایاااا شکرت

    خدایااااا من آماده ام

    خدایا من مهیا هستم

    خدایااا من اجازه میدهم

    که ببینم آنچه رو که باید ببینم که به من کمک می کند

    خدایا بشنوم که آنچه را که باید بشنوم که به من کمک میکند

    لمس کنم آن چه را که باید لمس کند که به من کمک می کند

    و ببویم آنچه را که باید ببویم که به من کمک می کند در مسیر خوشبختی و سعاتمندی و سلامتی و تندرستی و آرامش و آسایش و رزق و روزی و پول و ثروت و قدرت و شوکت و نعمت و برکت و فراوانی ها و تمام خوبی هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه ها و ایده ها و معیارها و آگاهی هایم هست

    خدایااااا من قلبمو بسمت تمام این تجربه ها و هدایت های الهی تو باز کرده ام

    خدایااا شکرت برای امروزم که قدرت خداوند من رو به سمت بهترینع بهترین ها و زیباترین و آگاهی دهنده ترین نشانه ام هدایت کرد تا رزق و روزی بی حد و حساب خداوند را با جان و دل بچشم و ببینم و بشنوم و لمس کنم و ببیویم…

    خدایا شکرت

    ممنون و سپاسگذارم استاد عزیزم و خانم شایسته جان

    و تمام دوستان عزیزی که به این کامنت من هدایت شدند

    بهترینع بهترین ها رو برای شما دوستان عزیزم و برای دو استادان عزیزم و برای همه مون آرزومندم..

    بقول استاد عزیزم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت رو براتون آرزو میکنم

    خدایااا شکرت

    🙏🙏🙏🍂🍂☘️☘️🍁🌾🍀🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🌾🌾🌾🙏🙏🙏💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2209 روز

      سلام دوستانی که کامنت منو خوندید اینجا اومدم که بگم انجام شد .. همون چیزی که درخواست کرده بودم انجام شد… امشب اومدم نشانه ای که قبل از تغییر مکان و تغییر تحولم نوشته بودم رو خودم به خودم پاسخ بدم و شاید بروبچه هایی که این کامنت منو خوندن ببیند که چه پاسخی از نشانه هایم گرفتم.. دوستان الان من در خانه ی جدیدم هستم .. واقعا چقدر خداوند به زیبایی با ما صحبت میکنه.. یادمه در کامنت بالا نوشته بودم که از نظر مالی برای جابجایی مسعله داشتم ولی بلطف خدای مهربانم آنچنان این پول جور شد که خودم حیرت زده شده بودم و شکر خدا در چند روز اون تضاد هم حل شد .. اون کامنت بالا رو در سوم شهریور نوشته بودم و قرار بود که دو ماه دیگه جابجا بشم ولی آنچنان کارام سرعت گرفت و من هول هولکی وسایلمو جمع و جور کردم که دقیقا پنجم مهر فصل پاییز که نشانه ی تغییر و تحولم بود انجام شد و من پنجم مهر ۱۴۰۱ نقل مکان داشتم دقیقا توی قعطی اینترنت و شلوغی ایران تمام کارهام چفت و جور شد.. دوستان ی چیزی از معجزه های خدا رو دوست دارم اینجا براتون بگم و میخوام بگم که اگر در بدترین تضادها اگر هستید فقط باید کنترل ذهن داشته باشید و اون تضاد رو به چشم یک نشانه و یک خیر و صلاح ببینید و بابتش شکر گذار باشید و من مدام با خودم تمرین می کردم و مدام برای تضادهام شکر گذاری می کردم و پیش خودم میگفتم که این تضاد داره منو به مدار بالاتری هُل میده پس همه چی بنفع منه و سعی میکردم به زیبایی ها توجه کنم و احساسمو خوب نگه دارم و دقیقا زمانی که من وسایل ها رو جمع می کردم و دخترم هم دنبال خونه میگشت ( تقسیم کار) و خیلی عجله داشتیم . دقیقا به شلوغی های تهران و ایران برخوردیم و یهویی اینترنت ها قطع شد 🙈🙅‍♀️🙆‍♀️ وووااااای نمیدونید که چه حالی داشتم چون ما مخواستیم هر چه زودتر جابجایی مون رو انجام بدیم ولی تا آبان ماه فرصت داشتیم.. ولی خودمون یک احساسی داشتیم که باید تا آخر هفته جابجا بشیم.. خلاصه یهویی اینترنت قطع شد و ما مستاصل موندیم که چیکار کنیم .. و من همش مینوشتم و مینوشتم و مینوشتم و سپاسگذاری می کردم.. با اینکه ظاهر قضیه خیلی دلهره بر انگیز بود ولی اعماق درونم احساس خوبی داشتم تا اینکه صبح زود دخترم گفت مامان من دیشب تا صبح بیدار بودم و ساعت ۴ صبح بمدت یکساعت اینترنت وصل شد و یک خونه ی خوب پیدا کردم و عکس هاشو بهم نشون داد .. ووااای خدایا چه خونه ای نوساز زیبایی با نورپردازی های زیبا و کناف کاری شده و کمدهای ریلی و کشوهای زیاد توی هر دو اتاق خواب .. ااز بالکن و ویوی اون نگم که روبروی طلوع خورشید درب آن باز میشه با فضایی که هیچ آپارتمانی مانع دیدن من نمیشه آخه من آخرین طبقه یعنی طبقه ی پنجم هستم خدارو شکر تمام دیوارهای بالکن با سرامیک طرح آجر بهمنی درست شده خدااااایاااا هزاران بار شکرت از کابینت های بزرگ و جا دار و مدرن بگم درب هاش مگنتی هست و گاز رومیزی پنج شعله زیبا.. آشپزخانه بصورت اوپن بسمت پذیرایی یکسره است و فضای خونه رو بزرگتر کرده از خونه ی قبلی که بودم بزرگتر و زیباتر و جا دار تر و همه چی تر هستش از جا کفشیش بگم براتون که یک کمد طبقه بندی شده تا سقف با جا لباسی پشت درب ورودی نصب شده … خلاصه هر چی بگم بازم جای

      تعریف و تمجید داره و من از خداوند تشکر و قدردانی میکنم و خدارو شکر که من شاد و خوشحال و قدردان این نعمت های الهی ام هستم خدارو شکر

      یکی دیگه از معجزاتی که برام رخ داد دستان خداوند بود که از هر سمت و سویی به کمکم اومدند از ماشین بابری و از دوستان مهربان و کارآمد که به کمکم شتافتن یعنی انگار خداوند همه رو بسیج کرده بود که به من کمک کنند خدایاااا شکرت

      دوستان در اون خونه قبلیم خیلی از وسایلم داخل جعبه و کارتن بود و یک اتاق رو مثل انباری وسیله گذاشته بودم چون یکسری وسایل برای دخترم بود و یکسری وسایل برای خودم بود ( بخاطر تضادها و ورشکستگی های مالی گذشته ام که قبلا توی کامنت هام نوشته بودم ) خلاصه اینکه من همش بفکربودم این وضعیت رو تغییر بدم بخصوص از عید که خونه تکونی کرده بودم و همچنین فایل های زندگی در بهشت بهم بیشتر انگیزه داد که باید از این سکون و راکت بودن خارج بشم ولی ظاهر قضیه چیز دیگری بود و ظاهرا شرایطم جوری نبود که بتونم تغییر و تحولی ایجاد کنم ولی من بظاهر قضیه توجه ای نکردم و مدام با وسایلم توی اون اتاقی که انباریش کرده بودم صحبت میکردم و با صدای بلند و محکم فریاد میزدم و میگفتم باید شماها رو سروسامان بدم و از توی کارتن های بسته نجات تون بدم و مدام توی دفترم برای اینکه زندگیم و وسایلم از جانب خداوند سروسامان گرفته و همه ی کارهام با نظم و هماهنگی الهی درست شده و انجام شده است رو توی دفترم می نوشتم و آنقدر نوشتم که باورم شده بود که به جای خوبی نقل مکان کردم و در ذهنم میدیدم که کارتن ها رو باز کردم و وسایلمو در جاهای خودش سروسامان دادم و مدام عکس های خانه های زیبا با کابینت های زیاد و با کمدهای بزرگ و کشویی رو نگاه میکردم و تمرکز میکردم و الان دقیقا به اون خواسته هام رسیدم و الان در یک خانه ی صدو پنج متری با بهترین امکانات و نوساز با انرژی مثبت و با ویوی طلوع خورشید و طلوع ماه رو دقیقا از پنجره اتاق خوابم که به بالکن باز میشه رو دارم خدارو شکر .. از نظر پول رهن و اجاره اش تقریبا کمی بیشتر از قبلی است و این نشان از رشد و پیشرفت من در مورد مسایلی مالی ام هست خدارو شکر خیلی خیلی در آرامش و آسایش بیشتر و بیشتری هدایت شدم و الان بعد از سروسامان گرفتنم فهمیدم که خیلی از وسایلم اضافه است یعنی من از هر وسیله ای سه چهار دست نو و آکبند داشتم و اینجا تصمیم گرفتم یک دست از بهترین وسایلمو نگهداری کنم و مابقی رو بفروشم و یا ببخشم و خدارو شکر کلی از وسایل اضافی رو فروختم و تبدیل به پول💰💰💰 شده و با این پاکسازی ها فضای بیشتری برای اهداف و خواسته های دیگرم ایجاد میکنم .

      خدایااااا شکرت که با آموزه های استاد عزیزم همش رشد و پیشرفت بیشتری در تمام ابعاد زندگیم دارم و از اینکه هر روز صبح ساعت چهار و پنج بیدار میشم و دفتر سپاسگذاریمو مینویسم و بعدش مدیتشن های فراوانی و پول و ثروت و سلامتی و سپاسگذاری رو انجام میدم تا ساعت ۶:۱۵ که لحظه ی طلوع خورشید رو رویت میکنم از خداوند ممنون و سپاسگذارم و برای استاد عزیزم هر روز دعا میکنم که منو بسمت نور و عشق الهی هدایت کرد و مسیرم رو برای دریافت و جذب اهداف و خواسته هایم هموار کرد..

      دوستان عزیزم خیلی ذوق داشتم که حتما بعد از اتمام کارهام و جابجا شدنم بیام اینجا یک توضیحاتی در مورد احساس خوب = با اتفاقات خوب و همچنین ادامه دادن تمرین ها و آموزه های این سایت توسط استادان عزیزم تجربه ام برای دوستان بنویسم و بگم بچه ها از تمرین کردن اصلا خسته نشید و ادامه بدید .. بخدا همه چی میشود ..

      باران که شدی… مَپرس این خانه ی کیست….

      سقف و حَرم و مسجد و میخانه یکیست…

      باران که شدی پیاله ها را نشمار…

      جام و قَدح و کاسه و پیمانه یکیست…

      باران

      تو که از پیش خدا میایی

      توضیح بده

      عاقل و دیوانه یکیست

      بَر درگَه او چون بیفتد به خاک

      شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

      با سوره ی دل اگر خدا را خوانی

      حَمد و فَلق و نَعرهَ مستانه یکیست..🍁🍁☘️☘️🍂🙏🙏🙏

      بقول دعای همیشگی استاد عزیزم

      در پناه الله یکتا شاد و خوشبخت و سلامت و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

      روز و شبت تون بخیریت و شادی باشه و ایام بکامتان

      💰💰💰💰💰🥀❤💙🌺💚🌳💞🌲💝☘️🍀💥🌴🎉🎉🎉🎉🍁🍂🍁🍂

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محسن هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز، من میخواستم داستانه هدایتم رو از قسمت نشانه من به دوستانم بگم برای زیاد شدن ایمانشون به خداوند. من حدود 6 سال پیش از از ایران به سوئد به طور قانونی مهاجرت کردم و خدا میدونه چه بالا و پایینایی تنهایی تو اون کشور دیدم و زمانی که در اوج تاریکی و غم دوران زندگیم بودم نمیدونم پکیج قوانین آفرینش چجوری رایگان به دستم رسید، با اینکه تو اونها استاد میگفتن من راضی نیستم متاسفانه من اهمیتی نمیدادم چون اعتقادی نداشتم که تاثیری داشته باشه این حرفها، ولی حرفها فوق العاده جذاب و دلنشین بود. بعد از گوش دادن اونها و تغییر یکسری اتفاقات احساس عذاب وجدان میکردم که رایگان این بسته رو گوش دادم و رفتم از سایت شماره حساب ایرانشون رو برداشتم و به برادرم پول دادم که به حسابشون واریز کنن. این قسمت آشنایی من با استاد بود و حالا میخوام از نتیجه استفاده من از این قسمت نشانه من از سایت بگم: من تمام سختیهای سوئد رو فقط و فقط به خاطر گرفتن پاسپورتش تحمل میکرد، و برای گرفتن پاسپورت یک پروسه 3 ساله رو داشتم یعنی 2 سال اقامت موقت و 1 سال اقامت دائم و بعد اپلی مدارک برای گرفتن پاسپورت. من توی دوره اقامت دائم که بودم دائما برادرم میگفت بیا کانادا اینجا بهتره از طرفی من هم اونجا تنها بودم و هم مجبور بودم به خاطر پاسپورتم اونجا باشم و یکی از پیشنیازای اقدام برای پاسپورت این بود که شما نباید بیشتر از 6 هفته در یکسال بیرون سوئد میبودی. من اون موقعها داشتم سوئد رو به خاطر پاسپورتم تحمل میکردم ولی با خودم گفتم اگر هم الان من از تنهایی فرار کنم و زیر همه چی هم بزنم باز همین انژی رو بردم یک کشور دیگه و فرقی نمیکنه، شروع کردم هر روز به فایلهای استاد گوش کردن، تمرکز روی نکات مثبت سوئد و خوشحال بودن تو اونجا. بعد از 1/5 ماه واقعا سوئد و دوست داشتم و وقتی با سوئد مشکلی نبود و همش با خودم فکر میکردم مهاجرت به کانادا با توجه به نگرفتن پاسپورتم بعد از تحمل اینهمه سختی درسته یا نه تا اینکه هدایت شدم به این قسمت از سایت و چون قضیه برای 2،3 سال پیشه یادم نیست دقیقا چی اومد ولی دلم و قرص کرد که باید همه چیز رو ول کنم تو این مرحله و برم کانادایی که دوسش دارم و دلم میگه، وقتی که تصمیممو گرفتم اقدام کردم که اول توریستی برم که یکدفعه کرونا شد و گفتن مرزها واسه همه بستس. تو ذهنم این بود که نهایتش یک ماه یا دو ماهه، یک دفعه تو همون زمانا با همسرم آشنا شدم که ایران بودن اون موقع و تصمیممو بهشون گفتم و ایشون هم از اومدن کانادا استقبال کردن، تو این مدتی که ما داشتیم از راه دور آشنا میشدیم تمرکزم از اصرار به مهاجرت رفت روی حس و حال خوب دوره آشنایی و چجوری و کجا ما توی این کرونایی همدیگرو ببینیم و این داستانا، نمیخوام سرتونو درد بیارم و خلاصه میگم تو بعد از چند ماه پدر و مادرم بدون حضور من رفتن خواستگاری و خانواده خانوممو راضی کردن که ما همدیگه رو ترکیه ببینیم و اگر همه چیز خوب بود ما اونجا عقد کنیم چون من سرباز بودم و نمیتونستم برم ایران و با وثیقه خارج شده بودم، به طور معجزه آسایی با وجود کلیییی موانع و مخالفت به راحتی همه موانع مرتفع شد و با خانواده ها رفتیم ترکیه و عروسی کردیم و کلییی هم خوش گذشت. من بعد از 5 هفته تو ترکیه با همسرم خداحافظی کردم و اون رفت ایران و من برگشتم سوئد که کارای کانادا رو بکنیم که من تحصیلی برم و همسرم همراهم باشه. من همونطور که گفتم سرباز بودم و نمیتونستم برم ایران ولی یک قانون بود که اگر سرباز باشی و 3 سال خارج از کشور اقامت داشته باشی میتونی بری سفارت یک مهر واست میزنه که میتونی 3 ماه ایران بمونی، دقیقا 6 هفته بعد از برگشت من از ترکیه من رفتم سفارت مهر و زدم که برم ایران این در حالی بود که 3 سال موندن من تو سوئد هم پر شده بود و میتونستم برای پاسپورت اقدام کنم. دقیقا همون روزی که 3 سالم پر شد برگشتم ایران پیش همسرم و خونوادم و از ایران مدارکمو آپلود کردم برای پاسپورت سوئدیم و در کمال ناباوری بعد از یک هفته جواب اومد که آقا پاسپورت ایرانتو بیار که ببینیم بیشتر از 6 هفته بیرون از سوئد بودی در هر سال یا نه. من رفتم و کاراش انجام شد و بعد از یک هفته جواب اومد که شما سیتیزن سوئد شدی و من همش میگفتم خدایا شکرت که وقتی که دست کشیدم از اصرار به داشتن پاسپورت سوئدی چه قشنگ برام همه چیزو چیدی و من زمانی که به حرف دلم و هدایتت گوش دادم جز لذت و خوشی تو این مسیر چیزی ندیدم، من با هدایت در این قسمت هم پاسپورت سوئدیمو گرفتم، هم همسر مورد علاقمو پیدا کردم و هم کارای کانادام انجام شد و الان کانادام.

    خدایا شکرت برای قوانین بی تغییر خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 425 روز

    سلام آقای عباسمنش عزیز و دوستان عضو گروه پر تلاش و خستگی ناپذیر و پر از موفقیت های چشمگیر .

    من 6 روزه که دوره قانون سلامتی را شروع کردم واقعا فوق العاده است مرا با یکسری قانون هایی آشنا کرد که تاکنون آنها را نمی دانستم و در این مدت خیلی کوتاه توانستمم با غلبه به یکسری از باورهای اشتباهی که در طول بیش از 50 سال زندگی غلبه کنم و شرایط زندگی بهتری را برای خودم رغم بزنم .

    یکی از باورهای خیلی قوی من این بود که حتما بایستی صبحانه را مفصل بخورم تا انرژی روزانه را تامین و از طرفی در طول روز قند خونم را کنترل کنم و یکی از راه های وزن کم کردن می دانستم

    .

    خدا را شکر چند روزی است با توجه به آموزه های استاد عباسمنش، صبحانه نمی خورم و بجایش ساعت 2 یا 3 ناهار می خورم و نتیجه ای که گرفتم عالی بود

    اولا : در این چند روز قرص متفورمین نمی خورم

    دوما: قند ناشتا از 150 اومده روی 132 که مدتها بود این عدد را ندیده بودم که مطمن هستم در روزهای آتی این عدد به زیر 110 خواهد رسید و به وضعیت قند خون ایده آل برسم .

    سوما: در این چند روز 3 کیلو کم کردم که بینظیر میباشد و مرا برای رسیدن به اهداف مصمم تر کرده و بخودم قول دادم تا 15 خرداد وزنم را از 85 به 80 و برای روز تولدم 19 تیر بخودم هدیه بدهم و وزنم را به 75 برسانم .

    همه این موفقیت را مدیون آموزه های استاد عباسمنش و گروه تحقیقاتی ایشان هستم .

    در هفته های آینده منتظر شنیدن موفقیت های بعدی من باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    رضا زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1360 روز

    استاد جان

    جان جانان

    ای خدای بزرگ

    چطور اینهمه سال ندیده بودمت ، ای رب العالمین

    ساعت 5 صبح موقع شنیدن اذان صبح تصمیم گرفتم با پولی که امروز به حسابم اومده بود یکی از دوره ها رو بخرم و برای اولین بار نشستم با تمام وجودم از پروردگارم خواستم که نشانه واضح به من بده که چه دوره ای رو تهیه کنم که این آرامش الهی م تقویت بشه ، من بارها از کلید “من را به نشانه ام هدایت کن ” استفاده کرده ام و هر سری من رو به یکی از فایل های متفاوت میبرد ولی اینبار برای اولین باره که با تمام وجودم درخواست کردم و وقتی کلید رو زدم یک راست من رو هدایت کرد به محصول قانون آفرینش و همونجا اشک از چشام جاری شد که خدایا چقدر نشانه هات واضحه وقتی که درخواست ما واضح باشه و همون لحظه با خودم گفتم دوره رو تهیه میکنم چون بخش بخش هستش و بعدا یه مقدار دیگه پول جور میکنم تا بابت شهریه م بدم و وقتی وارد صفحه پرداخت شدم به محض زدن دریافت رمز اینترنتی پیامک اومد و وقتی پیامک رو باز کردم دیدم پیامک واریزی دقیقا همون لحظه واسم اومده که از یک جای دیگه بوده بابت یه کاری که قبلا انجام داده بودم ، اخه واریزی ساعت 5 صبح

    همون لحظه پیامک رمز پویا اومد و با چشانی پر از اشک و شوق و حال خوب برای اولین بار دز زندگیم دوره رو تهیه کردم و نه تنها موجودی حسابم کم نشد بلکه زیادتر هم شد.

    استاد جان نمیدونی چقدر حال خوبی دارم و چقدر سپاسگذار خداوندم که شما را هادیِ ما قرار داد و ما توسط شما به خداوند متصل شدیم و دستان شما رو از راه دور میبوسم.

    دوستت دارم استاد عزیزم

    دوستت دارم پروردگار مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سعید عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      رضا عزیز،

      واقعا داستان هدایت حیرت انگیزی بود، سپاسگزارم که با ما به اشتراک گذاشتی، واقعا از استاد عزیز به خاطر ایجاد چنین صفحه ای و چنین فضای تعاملی بینهایت سپاسگزارم.

      داستان نشانه‌ی هدایت شما، انقدر زیبا و اعجاب‌انگیز بود، که حتی پرده دل من را هم لرزوند، که چقدر قوانین کیهان و خدای سبحان دقیق و بی‌نقص، امور رو بر اساس خواسته و ایمان ما تنظیم میکنه.

      هزاران الله اکبر از چنین پرودگاری بزرگ و بیهمتا.

      *

      امیدوارم رضا جان همیشه شاد و سلامت و موفق باشی.

      قطعا دوره قانون آفرینش، تجربه ای شیرین برای شما خواهد داشت، به ویژه اینکه: “خود قانون آفرینش، شما رو هدایت کرد تا قانون آفرینش رو تهیه کنی!!”

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رضا زحمتکش گفته:
        مدت عضویت: 1360 روز

        سلام به شما سعید عزیز

        خیلی سپاسگذارم از پیام زیبای شما و همین الان که مجدد پیام خودم و پیام شما خوندم و اون لحظه بهم یادآوری شد دوباره چشمانم پر از اشک شد که چقدر این پروردگار بزرگه و چقدر این سایت الهی و پاکه که اینجوری نشانه های خداوند رو میتونه به ما نشان بده.

        آرزوی بهترین ها واسه شما سعید عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمیه مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2245 روز

    سلام استاد عزیزم که با عمل به حرفها و فایلهایتان که مدام و هر لحظه در ذهنم مرور میشود در زندگیم به لطف خداوند یکتا هر روز معجزات و شگفتیها می بینم و تحولی فوق العاده در ذهن و روح و جسمم ایجاد شده. نمی دانم از کجا شروع کنم خیلی وقت بود که با شما آشنا شده بودم و تقریبا تمام محصولات شما را خریداری کردم و با عمل به آنها و غلبه بر ترسهایم و روحیه شجاعت و با هدایت خداوند تصمیمات خطرناکی گرفتم و تغییرات شگرفی در زندگیم ایجاد شد اما بعضی مواقع به دلیل ترمزهایی که داشتم نتایج پایدار نبود و گاهی مواقع یویو بود. اما تعهد عملی و جدی من از ماه رمضان امسال و اتفاق عجیبی که در زندگیم رخ داد شروع شد که بر سر دوراهی سختی بودم و از خدا کمک خواستم و مرا به سمت یکی از فایلهای نشانه من، سفر به دور امریکا هدایت کرد که آهنگ یا رب یا رب از حمید هیراد روی آن قرار داشت و آنقدر انقلاب در من ایجاد کرد و اشک از چشمانم سرازیر شد که تا سه بار این فایل را گوش میکردم و اشک میریختم و بر اساس جوابی که گرفتم باید مسیری توحیدی محض مانند حضرت ابراهیم و پریدن در ِآتش را انتخاب می کردم و به وضوح صدای خداوند را شنیدم که فرمود به من اعتماد کن تا در زندگبت معجزه کنم و پرواز کنی. بعد از انتخاب این مسیر آنقدر احساس آرامش و حس پرواز داشتم که گویی این اتش قرار است برایم گلستان شود و فقط میگفتم خدایا من تسلیمم فقط مرا از این امتحان سربلند بیرون بیار. جالب است که چند روز بعد از انتخاب این مسیر و اعتماد به خداوند به طرز معجزه آسایی همه چیز عوض شد و مثل حضرت ابراهیم که تا لحظه گذاشتن چاقو بر گردن فرزندش به او گفته شد از امتحان سربلند بیرون امدی و به جای ان قوچی برایش فرستاده شد. دقیقا چنین اتفاقی برایم افتاد و گویی خداوند فقط میخواستند بدانند که من چه میکنم و آیا تسلیم و فرمانبردار هستم یا خیر. آن روز شادی وصف ناپذیری داشتم که تا به حال تجربه نکرده بودم که توانستم از این امتحان الهی سربلند بیرون آیم و از آن لحظه به بعد در زندگیم تحولات و معجزاتی فوق العاده عظیم رخ داده و هر روز با عشق بازی با خدا به سویش به معنای واقعی پرواز میکنم. دقیقا تمام حرفهای شما را یک به یک در زندگیم دیدم که واقعا وحی منزل است و بعد از محصول دوره احساس لیاقت که واقعا فوق العاده بود هر روز فقط از خدا بهترینها را در دنیا و آخرت میخواهم و حس ارزشمندی بسیاری پیدا کردم. روزی نیست که با عشق و مناجات با خداوند مهربان و سپاسگزاری از نعمتها و گفتن عبارات تاکیدی مثبت اشک از چشمانم سرازیر نشود و هدایتها را دریافت نکنم. علاوه بر حضور دائمی خداوند، حضور پر خیر و برکت امام زمان را در زندگیم احساس میکنم که بهترین دست خداوند و نیرویی کمک کننده هستند و هر روز برایم دعا میکنند که فکر میکنم به خاطر خواندن این دعای هر روزمه که رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا، آنقدر حسم عالی است و اتفاق عالی در زندگیم رخ میدهد که حد ندارد و هر لحظه ناتوانم از شکر این نعمتها و پیشرفت فوق العاده ام به مدارهای بالاتر به خاطر باورهای عالی که از شما یاد گرفتم. من تمام تجربه های زیبای شما را که تحسین می کردم و دوست داشتم را به طرز عجیبی در همین ایران تجربه کردم از مناظر زیبا و مناطق خوش اب و هوا و دریا و غارها و آبگرم و حتی بازیهای تفریحی و حتی کلبه و بهشت شما که درون دریاچه و کنار جنگل است را برای 3 روز در لاهیجان به همین شکل تجربه کردم و بارها و بارها اشک از چشمانم سرازیر شد از قانون زیبای خداوند و اینکه از خدا خواستم که بهشتش را هم در این دنیا و آخرت نصیبم کند همان چیزی که شما به من یاد دادید. ثروتم از هر جهت چه مالی و روابط و معنویت و ….هر روز در حال افزایشه. روابطم عالی شده و محبوبیت فوق العاده ای بین همه پیدا کرده ام حتی افراد غریبه و خداوند همیشه مرا در مکان مناسب و زمان مناسب با ادمهای مناسب قرار میدهد که گویی فرشته هایی از جانب او هستند که به من خدمت میکنند. جمله ای از یک عارف یادم امد که مشابه حرفهای شماست که می گفت اگر تو با خدا باشی خداوند و تمام ملائکه اش برای تو خواهند بود و واقعا همین طوره. آنقدر خداوند زندگیم را به بهترین شکل اداره میکنند که گویی جهان مسخر من است و خداوند فقط کارهای مرا بسیار راحت و آسان و سریع انجام میدهد. اتفاق معجزه آسا زیاده ولی یکی که این اواخر روی داد را بیان میکنم‌. روزی فابلی از شما گوش کردم که نامش هدایت همزمانی بود که میخواستید به ایران بیایید و همه کارهایتان را کرده بودید ولی طبق هدایت خداوند سفرتان را کنسل کردید با اینکه بلیط هم خریده بودید و خسارت هم دیدید و بعد متوجه شدید که در ایران جنگ رخ داده وچقدر خوب شد که نیامدید، آهنگ ملکا ذکر تو گویم هم در آخر این فایل پخش شد و من همان روز به قدری اشک ریختم و شما را تحسین کردم که چقدر راحت با اینکه خسارت دیدید به این هدایت عمل کردید و چقدر زیبا خداوند هدایتتان میکند و سخنشان را خوب می شنوید و همیشه از خداوند میخواستم که من هم بتوانم صدای هدایت را دقیق تر بشنوم و هدایت شوم. تجربه اخیر من این بود که برای ایام ولادت امام رضا که ایام شادی بود بلیط گرفته بودم دقیقا از روز تولد بود تا 3 روز بعد از آن و به خداوند مثل همیشه گفتم خدایا فقط مرا به بهترینها هدایت کن و میخواهم سفری پر از حس خوب و لذت داشته باشم، یک روز قبل از ولادت، خداوند با اتفاقی به من فرمود که سفر را کنسل کنم و به تاریخ دیگر موکول کنم تا خسارتی هم نبینم. گفتم چشم خدای مهربونم من تسلیمم و من بهترینها را خواسته ام حتما تاریخ دیگر بهتره سریعا با آژانس مسافرتی تماس گرفتم و سفر را کنسل و برای تاریخ دیگر موکول کردم و جالبه که مسئول آژانس بسیار خوب برخورد کرد و بدون هیچ خسارتی سفرم دقیقا با همان هزبنه قبلی که کرده بودم از هتل و هواپیما تغییر یافت و به تاریخی بسیار بهتر حتی از جهت ساعت پرواز و …هدایت شدم. مادر و خواهرم با باورهای غلط میگفتن قسمتت نبوده که روز ولادت امام رضا بری و من هیچ اهمیتی ندادم و فقط گفتم من از خدا بهترین را خواستم. فردای ان روز با اتفاقی که در ایران رخ داد و قضیه هواپیمای رئیس جمهور و کشته شدن و عزای عمومی تازه فهمیدم که چقدر زیبا خداوند به من فرمود که سفر را کنسل کنم چقدر خدا را شکر کردم که به هدابت عمل کردم چون اگر میرفتم اصلا سفر شادی برایم نبود و به هیچ مکان دیگری که برای تفریح و شادی برنامه ریزی کرده بودم نمی توانستم بروم چون همه جا تعطیل بود و اصلا بهم خوش نمی گذشت و من اصلا در مدار این موقعیت نبودم و همه این اتفاقات زیبا و معجزه آسا در زندگیم فقط به خاطر توحید و تسلیم بودنم رخ داد و از وقتی که خودم را رها کردم و هیچ مقاومتی نسبت به هیچ چیز ندارم و کاملا تسلیمم و میدانم خداوند بهترین را برایم می خواهد فقط به او اعتماد میکنم و چقدر خوبه این اعتماد و حس خوب بعدش و احساس سربلندی از امتحان که همه به لطف خود خداوند است، چه زیباست که خودشان هدایت مبکنند و خودشان هم پاداش میدهند و این همان تواضع و توحید عملی است که خودشان هم میفرمایند همه کارها را من انجام میدهم حتی تیر زدن پیامبر ص، پس هیچ وقت مغرور نشو. استاد عزیزم خیلی دوستتان دارم همیشه به شما غبطه میخوردم که چقدر خداوند دوستتان دارد و چقدر خوب و راحت هدایتتان میکند و الان خودم دارم نهایت عشق خداوند را به خودم و هدابتهایشان را در زندگیم به وضوح دریافت میکنم و هر روز با رقص و شادی که به خداوند بسیار نزدیک ترم میکند یاد حرف شما می افتم که من با خدا تقسیم کار کردم و عشق و حال را من میکنم و کارها را خدا انجام میدهد که چقدر این جمله پرمعنا و درسته که همان نگاه سیستمی به خداوند است. بسیار سپاسگزارم از وجودتان و حرفها و فایلهای بی نظیرتان و خوشبختی و سعادت شما و خانم شایسته عزیز را آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 567 روز

      سلام دوست هم فرکانسیه من

      از خدا می‌خوام هر روز حاله دلتون بهتر از روز قبل بشه

      با نوشته هاتون احساستون ،آرامشتون ،حاله دلم بهتر بود بهتر هم شد اشک تو چشام جمع شد ،،انگار قلبم به قلب تک تک دوستانی که اینجا حاله خوبشونو می‌نویسن وصله ،،خوشحالم که به این نتیجه ی زیبا رسیدین ،،از خدا می‌خوام همه این حالتو تجربه کنن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2781 روز

    سلااااااااااام

    استاددددد دوستاااان 😃😃😃😃😃😃😃😃😃

    درآمدم ۲.۵ شد در عرض دو ماه 😎💪

    بعد از مهاجرتمم که ۳ برابر شده بود!

    خیلییییییی خوشحالم خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم که هدایتم کرد و اومدم داستان هدایتم رو بنویسم تا یادم بمونه!

    فایل نشونه هدایتم تمرکز بر نکات مثبت قسمت ۷ بود چند باااار دیدم تا بفهمم خدا چی میخواد بهم بگه ؟ دیدم که آهویی غذاشو از پشت حصار دید و تونست بهش برسه چون خواسته شو دید بهش رسید!

    بعد کامنت یکی از دوستان عزیز رو خوندم که خیلی بامزه نوشته بود: یعنی من از یه بز کمترم که به خواستم نرسم؟ که خیلی تو ذهنم موند!😁

    اینو بگم خداروصد هزار مرتبه شکر که این بحران جهانی بیماری… همهههه جوره به نفع من تموم شد چون تو مدار درستی بودم و کار من آنلاینه و مشتریای ما بخاطر اینکه همه باشگاها تعطیلن بیشتر شدن.

    یعنی حداقل ۳ برابر و بالطبع حجم کارمم زیاد شده بود چون کارفرمام هم فقط یه دونه کارمندو که من باشم تو این قسمت داشت و الان بدلیل مسائل بهداشتی، امکان مصاحبه حضوری نبود نمیتونست کارمند جدید استخدام کنه و من به تنهایی همه کارارو هندل میکردم.

    یه جورایی خسته شده بودم با اینکه عاشق کارم هستم میدونستم کارم زیاد شده ولی نمیدونم چرا این ایده درخواست افزایش حقوق از کارفرمام تا اون لحظه به ذهنم نرسیده بود.

    ولللی بعد از دیدن این فایل و خوندن کامنتهای لایک شده این ایده درخواست کردن خیلییییی واضح بهم الهام شد😁

    یعنی خدا رسما بهم گفت: بچه جان تو حجم کارت بیشتر شده پس چرا درخواست افزایش حقوق نمیدی؟💎❤

    خیلی ایده خوبی بود ولییییی

    شاید باورتون نشه من همین چند ماه پیش درخواست افزایش حقوق داده بودماااا و کارفرمامم درخواستم رو پذیرفته بود ولی باز الان نمیدونستم درخواستمو چطوری مطرح کنم؟

    یعنی نیاز داشتم به تقویت باورهای مناسب.

    مثل باور لیاقت.

    چون رو این باورام در این مورد یه مدت بود که خوب کار نکرده بودم.

    بعد از دیدن فایل نشونه ام و خوندن کامنتها همینجوری توی موزیکای گوشیم دنبال یه موزیک شاد میگشتم یهو دستم رفت روی فایل صوتی کتاب شفای زندگی از لوئییز هی.🙄

    من تعهد داده بودم فقط آموزه های استاد عباسمنش رو دنبال کنم و هیچ منبع دیگه نداشته باشم مگر اینکه استاد خودش معرفی کنه. خودمم اصلا با هیچ کتاب و استاد دیگه ای حال نمیکنم.

    چند ماهی بود که این کتابو تو گوشیم داشتم و گوش نمیدادم ولی نمیدونم چی شد اون لحظه که کتاب صوتی پلی شد یه حسی بهم گفت: مقاومت نکن گوش بده ببین چی میگه! شاید به کارت اومد!!!!

    صدای اون خانم رو گوش دادم و اتفاقا از صداش خوشم اومد و مقاومتم از بین رفت تااااا رسید به یه جایی که خوراک من بود.😋

    ✅درخواست افزایش حقوق:

    اگر کارتان را دوست دارید ولی احساس میکنید حقوق کافی دریافت نمیکنید حقوق فعلی را با سپاسگزاری متبرک کنید. و باور کنید که وجود شما برای کارفرماتان برکت و ثروت است.

    یعنی همون احساس خوب و باور لیاقت که من بهش احتیاج داشتم.👍

    کل کتابو گوش کردم خیلی هم عالی بود ولی من الان بیشتر به این تیکه اش احتیاج داشتم و تو ذهنم نقش بست.

    💗یعنی من درخواستم افزایش حقوقم بود ولی نمیدونستم چطور که خداوند چطور و چگونگیش رو بهم الهام کرد و هدایتم کرد در جهت خواستم! 💗

    بعد از دو سه روز درخواستم رو مطرح کردم. اول کارفرمام که البته خیلیم آدم خوبیه مقاومت کرد و گفت همین سه ماه پیش حقوقتونو زیاد کردم من گفتم اون مال سه ماه پیش بود الان حجم کارم ۲، ۳ برابر شده. شما قبول دارین به اندازه ۲ تا کارمند دارم کار میکنم؟ ایشون گفت ۱۰۰ درصد!

    بعد گفت مبلغ تونو بگین

    منم همون لحظه انگار خدا بهم الهام کرد دوبرابر اون چیزی که تو ذهن منطقیم بود رو گفتم که قبلش اصلا فکرشو نمیکردم

    واقعا قبلش به نصف این مبلغ راضی شده بودم.🙄🤔

    بعد جالبه ایشون یه پیشنهاد بهتر داد که درمجموع حقوق من حتی از اون چیزی که خودم پیشنهاد داده بودم هم بیشتر شد.

    ذهن منطقیم نمیتونست افزایش حقوق رو بپذیره و هی میخواست بهم بقبولونه که تو لیاقتشو نداری.

    یکی دو روز گذشت و من مشغول کارام بودم و در حین کار اون کتاب صوتی و فایلهای استاد عباسمنش رو گوش میدادم. تااا اینکه ماه تموم شد و موقع تسویه حساب ماه فرا رسید!!!🤑

    اما توی محاسبات ایشون اشتباها حقوق من رو خیلیییی کمتر حساب میکرد و من هرررر طوری حساب میکردم با حرف ایشون جور درنمیومد و یکمم باهم بحث و مشاجره کردیم.😤😡

    تا اینکه ایشون حرف آخرشو زد و به من گفت که این خیلی محاسبه سادیه. شما دارین اشتباه حساب میکنین و من درست حساب کردم. 😎

    عاقا من کلافه شده بودم احساسم خیلیییی بد شده بود😥. تو همون حین هم با دوستم بگو مگو کردم و خیلیییی نجواها هجوم اورده بودن که:😈👿👹👺

    تو اینهمه کار میکنی ولی حق و حقوقتو نمیدن. دوستت هم که دوست نداره. رابطت شکست خورد. همه چی بهم ریخت. هیچی هیچوقت درست نمیشه. تو هیچوقت به هیچ جا نمیرسی و …..

    همینجوری جولان میداد.😓

    تااااا اینکه یه نیرویییی تو درونم گفت پاشو برو یه فکری به حال خودت بکن اگه تو احساس بد بمونی اتفاقات بدی رو تجربه میکنی.💗

    نمیدونستم چیکار کنم تا احساسم بهتر شه. یکم دور خودم چرخیدم. دوباره بهم گفت پناه ببر به سایت. برو تو عقل کل.💗

    جدیدا فهمیدم که وقتی میرم تو عقل کل تمرکزم رو از رو مشکل خودم برمیدارم میذارم رو مشکل یه نفر دیگه، یکی از روشهاییه که احساسمو خوب میکنه.

    دوتا سوال رو که فک میکردم بلدم جواب دادم، یکم احساسم بهتر شد.😊

    بعد رفتم خلاصه برداری خودمو از جلسه اول عشق و مودت خوندم.❤

    بعد چیزهایی که بابتش سپاسگزارم رو خوندم، بعد ویژگی های مثبت خودم، مادر پدرم، دوستم و کارم رو خوندم.

    حالم بهتر و بهتر شد.😁

    خداوند بهم الهام کرد که پاشو برو دقیققققق حساب کتاب کن ببین حقوقت دقیقا چقدر میشه.💗

    اومدم نشستم حساب کردم. دوباره همون طور که قبلا حساب کرده بودم شد. این بار دیگه مطمئن شدم که درست حساب کردم.

    به کارفرمام ویس فرستادم و قشششششنگگگگ توجیهش کردم امااا اینبار با احساسسس خوب و لبخند، خوش اخلاقی، احترام بیشتر و کنترل ذهن بهتر!!!

    و بالاخره متوجه اشتباهش شد خداروشکر

    و به این ترتیبببببب

    حقوق بنده ۲.۵ برابر افزایش پیدا کرد! 😃💪

    الان اونایی که طعم افزایش درامد رو چشیدن میدونن من چی میگم و چه حسیییی دارم! 🤑

    فقط دوس دارم بیفتم سجده روی خاک و بگم خدایا شکرت!

    خلاصه من که فک میکنم خیلی کم از نیروی الهاماتم استفاده میکنم ولی این اتفاق باعث شد بیشتر به این نیرو ایمان بیارم و سعی کنم صداشو بشنوم و جدی بگیرمش!

    استاد من که نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم اگه خودتون میدونین به ما بگین! 😁

    به اندازه تمام دنیا دوستون دارم💎💗

    نکته مهم: از اونجایی که تمام اتفاقات دنیای بیرون ما بخاطر باورهای درون وجود ماست بنابرین تمام این بحثای من با کارفرمام سر حقوقم بخاطر باورهای درون خودم بود. چون من باورام از جمله باور لیاقتم یکم میلنگید، یعنی باور نداشتم که لایق حقوق بیشتر هستم و ذهن منطقیم نمیتونست این افزایش زیاد درامد رو بپذیره بنابراین کارفرمام هم مطابق با باورم باهام رفتار میکرد. ولی همینکه تونستم ذهنم رو کنترل و احساسم رو بهتر کنم ورق برگشت.

    چقدر خوبه که گذشته مهم نیست و تمام اتفاقات آینده ما از همین لحظه رقم میخوره خدایا شکرت دیگه عاشقتم 🤗❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      حسین ملک زاده گفته:
      مدت عضویت: 3049 روز

      سلماجان سلام

      تبریک میگم امیدوارم حالت روزبروز شادابتر بشه

      هربار کامنتتو میخونم یه انرژی خاص میگیرم و ازت یه چیز جدید یاد میگیرم

      یه روز اتفاقی به نحوه آشناییت با سایت هدایت شدم و آخر کامنتت که آیه قران رو نوشته بودی ، حال عجیبی پیدا کردم ، ، هم از نوشته تو و هم اینکه خودم قران و باز کردم که حالم عجیب دگرگون شد

      و الان هم از این کامنتت خیلی پیام گرفتم

      الهی که همیشه خوشبخت و شاد و سلامت و ثروتمندتر بشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3454 روز

    دکترها گفته بودند تومور مغزی من ناعلاج است و یا امکان دارد دو سال فلج شوم ، اما من خواب دیدم خدا در درخت مقابل پنجره های اتاقم به شکل برگ های شفاف آن درخت نمایانگر شد ، فهمیدم خوب می شوم زمانی که خالص از هر شرک و ریا و هر آلودگی شوم و دقیقا چنین شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      Beyond گفته:
      مدت عضویت: 2497 روز

      سلام خانم شب خیز عزیزم😍😍😍😍

      چه معجزه وار به خوندن کامنتهای کوتاه و پرمعنای شما هدایت شدم و چه معجزه وار تر، بهم کمک کردند که کنترل ذهن کنم و ارامش عجیبی گرفتم

      قطعا این فرکانسهای شما درین کامنتهای پرمعنا بود که منو اروم کرد😍😍😍

      خیلی ازتون ممنونم😍😍😍😍😍😍😍😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهديه طاهرپور گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    سلام استاد گرامی.

    خیییلی برام جالبه که قسمت ” مرا به سوی نشانه ام راهنمایی کن” توی سایت از شهود من یک قدم عقب تره همیشه قبل از اینکه این قسمت رو بخونم شهودم بهم میگه برو فلان قسمت سایت و وقتی اونجا میرم میگه مثلا فلان فایلو دانلود کن و روز بعد وقتی میرم روی نشانه سایت میبینم همون فایلیه که شهودم بمن گفته بود.

    راستش من از ته دل الهام شدن و شهود رو باور نداشتم چون میخواستم خودم تجربش کنم تا کامل ایمان بیارم.

    یه روز یه چیزی درونم بهم گفت ب یکی از دوستای راهنماییم پیام بدم که الان 7 ساله با هم دوستیم و بهش پیام دادم بعدش موقع حرف زدن باهاش یه چیزی درونم گف راجب قانون جذب بهش بگو من بهش گفتم یعنی چی تا کسی از من نخواسته نباید راجب قانون. جذب به کسی بگم ولی اون حس درونی هی پافشاری میکرد روی حرفش منم گفتم ولش کن به دوستم میگم نهایتا گوش نمیکنه دیگه و بهش گفتم و براش توضیح دادم اون دوستم الان 3 هفتس جذبی شده و داره روی باوراش خیلی قوی کار میکنه خیییلی خوشحالم که اونم مثل من تو سن 18 سالگی از این قانونا اطلاع پیدا کرده و داره روی خودش کار میکنه.

    بعدا دوستم بهم گفت اون شب قصد داشته خودکشی کنه و دوست داشته زندگیش تغییر کنه و اونجوری بشه که دوست داره که من اینو بهش گفتم میگه حس کردم تو پیامبری یا پیشگویی که فهمیدی من حالم بده و این راهو بهم معرفی کردی اون موقع بود که از ته دل به شهود ایمان آوردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    مرتضی رنجبران گفته:
    مدت عضویت: 4027 روز

    سلام و صد سلام به خانواده بزرگ و فوق العاده عباسمنش

    از آنجا که تصمیم گرفته ام برای خودم ردپا بذارم و واقعا به نشانه هایی که سر راهم میاد اهمیت بدهم ، من از موقعی که پروژه مهاجرت به مدار بالاتر شروع شد با انگیزه و قدمهای آرام اما با ثبات قدم پیش میرفتم تا اینکه خواهرزاده ام با من تماس گرفت و جویای احوال من بشه، و صحبت و صحبت تا رسیدیم به اینجا که خب الان داری چی می کنی و برنامه این روزات چیه؟ منم گفتم که دارم با یکی از دوره های استاد عباس منش کار میکنم و با آگاهیهای اون پیش میرم ، خلاصه اینکه گفت تو الان چند ساله که داری با این دوره ها کار می کنی پس چرا اتفاقی تو زندگیت نیفتاده؟

    جواب دادم که من به بیراهه رفتم و زمانی که در دوره آفرینش حضوری شرکت میکردم یه بابایی بود که از بچه های گروه عباس منش بود و خلاصه یه عده از بچه ها رو ترغیب و تشویق می کرد که با لیدری اون به گروههای نت ورک ماکتینگ وارد بشن

    و من هم جز اون دسته بودم و به بیراهه رفتن من از اونجا شروع شد، با این که نتیجه های خوبی هم گرفته بودم فریب این بابا رو خوردم و رفتم به جاده خاکی و از اونجا پسرفت من شروع شد . در نتیجه خواهر زادم به من گفت که بیا با یه بنده خدایی کار کن که من الان دارم از آموزشهای اون توی یوتیوب میذاره و توی اینستا هم فعالیت داره پیش برو . از اونجاییکه من لینستاگرام ندارم رفتم یوتیوب و دیدم این آقایی که داره آموزش میده خودش یه عالمه باور خراب داره و به طور خیلی جالبی داشت دوره دوازده قدم استاد رو اونجا نقد می کرد و بهش ایراد میگرفت ، میگفت که من میدونم که پشت این دوازده قدمها که خرد خردش کرده و بابت هر قدمش داره پول میگیره چه هدفی هست؟

    منم به خواهر زاده ام گفتم که ببین تغییر فرکانس تدریجی و تکاملیه نمیشه یهویی باورها و زندگی رو تغییر داد و این آقایئی که داشت توی همین ویدئو حرف میزد میگفت نه اصلا اینطوری نیست شما میتونید یه دفعه تغییر کنید و هر کسی میگه نمیشه حرف چرت میزنه.

    من به این حرفهای این آقا که توی اینستاگرام کلی فالوور داره و توی یوتیوب ویدئوهاش کلی بازدیدخورده، گفتم خب بذار ببینم نشانه در سایت استاد عباس منش چیه؟ و نیتم رو مرور کردم و لینک مرا به نشانه ام هدایت کن رو زدم، آقا یعنی چی ؟ مگه میشه؟ اصلا عنوان فایل منو میخکوب کرد و موقعی که شروع کردم به گوش دادن فایل گفتم خدایا شکرت که حقیقت موضع واقعا و حقیقتا توی این سایت جاریه و داره هدایت میکنه.

    هدایت به جاییکه نعمت و ثروت هست. آرامش و سلامتی هست. برکت هست. و هدایت شدم به مسیر درست حالا این دیگه به من بستگی داره که بخوام این مسیر رو ادامه بدم یا نه؟

    من الله توفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    سجاد قدمی گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    سلام بر استاد بزرگوارم و خانواده ی توحیدی و آگاه عباس منش

    سلام بر این دست پرودگاور بخشنده ی مهربان

    اول از همه سپاس گزار خداوند ایمان به غیب هستم

    خدایی که با ندای قلبت تو را هدایت میکند

    خدایی که خدایی آرامش و بخشش است

    خدایی که تو را سالیان تو رو هدایت میکنه تو ناراحتی تو افسرده میشه تو بیمار میشی تو در فقر قرار میگیری در شرک در بی ایمانی در روابط نامناسب در حقارت نفس در توهین ها وهر نازیبایی دیگری و مدادم به او شکایت میکنی و گله میکنی و مدادم ناسپاسی میکنی نه اینکه هر لحظه ضدایش کنی و بگی با من چیکار داری میکنی چرا داری این بلا رو سر من میاری چرا زندگیم اینجوریه چرا اوضاع خوب نمیشه پس کی رویش خوش رو می بینم پس کی تموم میشه سختی ها و رنج ها نههههههه در در لحظه به لحظه ساعت به ساعت روز به هفته به هفته ماه به ماه سال به سال دوره های مختلف زندگیت که احساسات بد نامیدی و یاس غم و اندوه ترس نگرانی و شک رو داریم یعنی ناسپاسیم یعنی بی ایمانیم یعنی مشرکیم یعنی کافریم یعنی هنوز اووووووو را پیدا نکردیم یعنی هنوز به ندای الهی درونمون دسترسی نداریم یعنی هنوز ذهن مون بر زندگی ما فرمانروایی میکنه یعنی هنوز ندای قلبمون رو نشنیدیم یعنی هنوز صدای هدایت رو نشنیدیم یعنی هنوز لبیک نگفتیم یعنی هنوز نامحرمیم چون

    تا نگردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرمم نباشد جای پیغام سروش

    وقتی هنوز ارام نیستی هدایت های صاحب اختیار رو درک نکردی چون هنوز ایمان نداری نداری بهش هنوز اعتماد نداری به سکان دار زندگیت چون فرمون گرفتی دست خودت و میگی نه تو که همش بلا سرم میاری بذار من خودم هدایت میکنم کشتی خودمو یعنی بادبون رو محکم گرفتی نمیذاری اونجایی که باید بره بره میگی اونجایی که من میگم باید بره و وقتی در گیر منیتی راه به جایی نمیبری و راه به ترکستان میبری و تنها زمانی تمام زیبایی ها رو در یافت میکنی که برای دقیقا تمام افاتقات بد ( تمام اتفاقات به ظاهر ) از کوچکترین اتفاق تا بزرگترین مصیبت های زندگی به جای کفر گفتن و شریک قرار دادن برای قدرت بی نهایت اووووووو سپاس گزار میشوی و میگویی ((الخیر فی ماوقع)) زمانی که میگویی ان ((مع العسر یسرا )) زمانی که میگویی خدایاا ازت ممنونم که این بلا سرم امد اینجا یعنی اووووووو را شناختی اینجا یعنی هدایت شدی اینجا یعنی ندای قلبت را شنیدی اینجا یعنی محرم شدی یعنی به ابدیت رسیدی یعنی سپاس گذار شدی و به ارامش میرسی و میفهمی که اوست که هدایت میکند نه برای خودش برای تو برای اشرف مخلوقتش برای پاره از خودش برای بازگشت و هدایت تو به اصل خودت

    خدارو سپاسگزارم که اینجا هستم اینجا که به اصلم هدایت بشم اینجا که توحیدی بشم که قدرتمند باشم که ثروت بسازم که عشق بکارم که خدای مهربان رو تبلیغ کنم که سلامت ابدی داشته باشم که عزتمندانه زنگی کنم که سعادت دنیا و اخرت و داشته باشم

    خدا رو سپاسگزارم که قبول کرد که من رو پذیرفت چون میدونم هر کسی نمی تونه بشنوه مطالب این سایت رو و ندای الهی این فضا رو این یعنی تا اینجای کار هدایت رو دریافت کردم یعنی به اگاهی کل دسترسی دارم و از اینجا به بعدش رو از خودش مدد میخواهم

    هدایت من یعنی اینکه دوسال با این سایت اشنا هستم و هر بار و هر بار بعد از نتایجم گفتم نه هنوز اونی که میخوام نیست هنوز از خودم و به اینجا ایمان ندارم یا اینکه بذار یه سند محکم تری باشم برای ایمان بچه های سایت هر بار هزاران ندای شک و ترس و تردیدامد که نه چندین بار رفتم که بنویسم و نشد و این بار خیلی راحت نوشتم و این یعنی زمان بندی خداوند

    خواستم تو پرو فایلم اشنایی مو بنویسم که این بخش بوجود امد من خیلی بخاطر علاقه ام به شعر ادبیات هر سال فال حافظ میگرفتم دیگه انقدر تو سالهای زندگی اون وعده ها عملی نشد خودمم ایمان نداشتم زندگی مو بر اساس ائن نمیذاشتم ولی برام جالب از زمان اشناییم با استاد عباس منش که خودمم هم از قبل بخاظر محیط خانوادگی مذهبی با استخاره هم اشنایی داشتم که دیگه نه به فال و استخاره و سحر و جادو اعتقادی نداشتم دیگه

    یلدا سال قبل یعنی 98 گفتم بیام با توکل و توحید کتاب حافظو باز کنم ببینم چی میاد

    خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

    جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کاخر دمی بپرس که مارا چه حاجت است

    فکر میکنم مشخص باشه نشانه و میزان ایمانم تو این فال و اینکه چقدر جناب حافظ از دستمون ناراحت شد و طعنه امیز باهامون صحبت کرد اینها نشانه های هدایتت کننده قدرتمندی بود که در تمام این مدتها داشتم

    مدتی بود دنبال جواب سوالم میگشتم توفایل ها و اگاهی هایی میگشتم هر چقدر زیر و رو کرد همه چیز رو جوابو پیدا نکردم وقتی که به سایت سر زدم این قابلیت جدید رو دیدم گفتم خب مثلا میخواد چیکار کنه مگه قرعه کشیه گفتم بذار لااقل باهاش اشنا بشم دیدم یه فایلی که نداشتم رو بهم معرفی کرد (( موفقیت دیگران رو تحسین کنید )) واقعا موندم یعنی چی از کجا اخه این چمی دونست مشکل من کجاست نه تنها مشکلم رو تو زمینه حل کردم بلکه به یکی از پاشنه های اشیل قدرتمندم رسیدم که واقعا اگه بصورت سوپرازی و معجزه وار و هدایت الله و به عنوان یک نشونه نمی دیدم انقدر تو خاطر نمی موند و حتی به یه بخش ویژه از شخصیت خودم که اصلا ازش با خبر نبودم دست پیدا نمیکردم و خدارو سپاسگزارم

    اما این بار باعث بشه فرزند جدید این خانواده وارد محیط فرکانسی جدید بشه و مدار جدید رو تجربه کنه فرزندی که خیلی دیر اعتماد میکنه و هر چیزی رو راحت نمیپذیره تا زیر و بر کاررو در نیاره

    مدام میگفتم نه زمانش نیست کامنت بذاری

    امروز دقیقا یکساله که با این ایمیل عضو سایتم یک سال هم قبلش بودم حدود دوسال الان نیمه خرداده و ماه تولدم هر سال که سال تولدم میشد میگفتم یه سال از عمرم گذشت و هیچی نشدی هم سال های تحصیل رو دوست نداشتم هم خردادی رو که همش امتحانات اون وسط بود اما حالا ازادترم این سری این فایل امد ((پیشنهاد برای تعطیلات عید )) الانم که تو کلی تعطلیلی هستیم داشتم نگاه میکرد نتیایج رو خرداد سال قبل عضویت جدیدم بود و خرداد دوسال قبل یه ادم کامل ناامیدی که نو هر حوزه ای فکر کنید رفت و شکست خورد و فقط تجربه کسب کرد موسیقی هنر ورزش تحصیلات علمی و کارهای عملی کسب و کار و کلی کارای ریز و درشت دیگه و تمام اینها رو نوشتم و به خودم افرین بگم از دست خدا یعنی استاد سپتسگزاری کنم و از خدای خودم سپاسگزاری کنم که دستمو ول نکرد و تمام ائن مسیر های اشتباه برای رسیدن به یه بهشت تمام عیار در تمام زمینه ها بود که بعدا از هدایتم و سال های گذشته بیشتر می نویسم

    داشتم نگاه میکردم من همون ادم بالاتر از ناامید و افسرده و شکسته خورده دوسال پیشم که اولین بار نبود هی امید وار میشد و هی افسرده

    که الان و این روزها این ((پیشنهاد برای تعطیلات عید)) رو راحتتر درک میکنه که این ایام بعد کلی نتیجه و تجربه و باز تضاد ها نگران نیست راحت راحت از تفریح و از طبیعت برمیگرده و میگه خدای من هدایتت میکننه غمت نباشه تو حالت خوب کن تو اصلا بیشتر برو تفریح تو ذهنتو ازاد کن تا هدایت بشی (((((لازم بذکره بخاطر ورودی های ذهنم و برنامه ریزی های کلا ادم همیشه جدیه . کمال گرای . کامل گرای . همیشه نگران از اینده منطقی و محقق و استدلالی بودم )))) و چقدر زیباست این خدا میگه حالتو خوب کن تفریح کن بی خیال باش ارام باش من بهت الهام میکنم (((اما بشدت متعهد به اجارای تمارین سععععععععی میکنم باشم ))))) نه که فقظ بی خیالی

    این تعهدم جوریه که همه ی دوستام منو نماینده عباس منش تو ایران میدونن و میگنن تو عقد اخوت بستی تورو خدا با گوشیت یه اهنگ بذار شاد شیم میگم عباس منش دارم میخواید . واقعا خوشحالم که فقظ چند نفر مستقیم با همراهی ام عضو سایت شدن چندین نفر با استاد اشنا شدن و کلی حس بی نظیر دیگه که من انقدر احساس ثمر بخشی و خوشحالی میکنم نمیدونم استاد خودش چه حسی داره

    و اینروزا که دنبال ارتقا کاری خودمم میگه نگران نباش هدایت می شی دو سال پیشت کجا بود تکاملت رو ببین و خودش تو رو به بهترین ها هدایت میکنه که چقدر شغل های بهتر و و پلن های بهتر سراغت امد نتایجت رو ببین حال خوب و روابط رو ببین همینی که بخاطرش گله و شکایت میکردی شده موهبت همون سنگی که افتاد جلو راحت برای این بود که هدایتت کنه به بهترین ها فقط سکان رو بده دستش و لذت ببر !!!!!

    خیلی از هدایتتم به اینجا حرف دارم خیلی زیاد انشالله که هر دفعه با نتیجه برای همه تون بنویسم

    من برای یه متن کوچک منتشر کردن پیش نویس میگیرم اما اینجا تو این خونواده صمیمی راحت نوشتم این یعنی خدای اسون گیر این یعنی عزت نفس و اعتماد بنفس این یعنی ایمان ب غیب و اینده و غلبه بر ترس ها الان احساس کلامی رو دارم که به ابراهیم گفت تو از ازمون قربانی کردن اسماعیلت سربلند بیرون امدی و سلام میفرستده بر ابراهیم

    امیدوارم احساس نهفته در کلامم و متنم رو باورهایی که در این مدت از خدای خودم توسط دست هدایتت گرم رو بهتون منتقل کرده باشه

    و بزرگترین ذوق و شعفم اینه که استاد عباس منش عزیزم رهبر زندگیم و پیامبر زمانم و عزیز دلشون شخصا این متنو میخونن

    منتظر نظراتت زیباتون هستم !!!!

    سجاد قدمی

    16خرداد 1399

    3/5 بامداد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: