معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
وااای خدایاباورم نمیشه،ازروزی که خیلی جدی دارم روخودم کارمیکنم انقدراحساس نزدیکی به خدامیکنم که وقتی یک مساله ای منودرگیرمیکنه خیلی زودهدایت میشم به سمت جواب امروزدرگیراین موضوع بودم وبه شدت شوک شدم این فایل دیدم من اصلافکرنمیکردم که من دارم یه سری کارارومیکنم که به دیگران نشون بدم موفقم و میتونم من بینی موعمل کردم وقتی بهم گفتن تغییرنکردم حالم بدشدامروزدرگیرحال بدی بودم که وقتی واردسایت شدم به این سمت هدایت شدم ،وتلنگری بهم خوردکه مریم مگه مهمه مگه اینکارو کردی تاییدبشی که اگه نشدی حالت بدبشه میخام بگم یه سری رفتاراوکارامونونمیفهمیم دلیلشوبایددقیق بشم ببینم چرا حالم خوب نیست خدایاهزار بارشکربرای آگاهی امروزم،استادازت بینهایت ممنونم که منوبه خودم آوردی وتلنگرزدین باحرفای قشنگ مدل نشین امروزاینوتودفترم نوشتم تابدونم کجام ممنون
با یادت و با نامت ای قدرتمندترین قدرت
سلام خدمت استاد عزیزم مریم جانم و دوستان گرامی
دیروز از مسافرت برگشتم و امروز که به رفتارهای خودم فکر کردم دیدم چقدر نیاز به جلب توجه در من موج میزنه اینکه میخوام به اطرافیانم ثابت کنم که من آگاهی بالاتر از شما دارم اینکه خودم رو بهتر از دیگران آگاهی از دیگران میبینم اینکه همش سخنران شده بودم و میخواستم ثابت کنم که من درست فکر میکنم و شما غلط اینکه وقتی یکی تابیدن میکرد چقدر خوشهالم میشدم اگر کسی تابیدم نمی کرد ناراحت میشدم اومدم با خودم فکر کردم دیدم تمامی مشکلی که من دارم و باعث شده من رشد نمیکنم اینه که از مسیری که هستم همه رو مطلع میکنم میخوام نشون بدم که من ازشما داناتر و برترم و وقتی چنین هست من درسی نخواهم کرد امروز اومدم تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم روی زبانم اگر همین ی مورد رو بتونم کنترل کنم چقدر زندگیم تغیر میکنه دقت کردم وقتی زیاد صحبت میکنم وقتی همش از مسیرم از یادگیری هام به دیگران توضیح میدم انگار دارم از مسیر دور میشم با خودم فکر کردم که چقدر وقتی که تلاش میکنم که تایید دیگران رو بگیرم چقدر خودم رو کوچیک کردم به طبیعت توجه کردم به یک گل توجه کردم که چقدر قشنگ طبیعت داره درختان گیاهان دارن توی سکوت رشد میکنن ی گلی دارم وقتی میرم نگاهش میکنم میبینم چقدر روز به روز داره پر بارتر میشه بهش قبطه می خورم چقدر داره توی سکوت رشد میکنه و نیازی به تایید شدن نداره تصمیم گرفتم روی سکوتم کار کنم تصمیم گرفتم روی زبانم کار کنم چون همش آخرش تهش میخواد خودش رو به دیگران ثابت کنه و این آرامش رو از من میگیره از خدا هدایت خواستم اومدم توی سایت و ببین خدا چه فایلی رو د مسیرم قرار داد ی جمله ای خیلی تکونم داد
سکوت قدرتی دارد که اتم ندارد
من خودم چون فقط از لحاظ علم و آگاهی بیشتر نیار به تایید دارم میخوام روی زبانم کار کنم در جنبه های دیگه خیلی بهترم
استاد عزیزم و مریم بی نظیرم از شما سپاسگزارم بابت این سایت بی نظیر
خانم محمدی سلام و عرض ادب
بسیار سپاسگزارم از کامنت زیبا و پرمحتوات
دقیقا خودم تو تکتک نوشته هات دیدم
که منم دقیقاً دارم همین کارهاو رفتارها انجام میدم برای جلب توجه
و اینکه به دیگران بگم من داناترم
ممنون از ایده ای که دادی برای برطرف کردنش
روزه سکوت
منم میخوام کنم شروع به روزه سکوت گرفتن
انشالله که بتونم برای همیشه در مواقعی که میخوام جلب توجه کنم انجامش بدم
موفق و پیروز باشید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
99. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
یادمه استاد میگفت وقتی میفهمی تغییر کردی که از نتایجت ببینی، تغییر در شخصیت و تغییر در همه چی
از اینکه مثلا وقتی عصبانی هستی و شرایط جوریه که اونموقع تو میخوای عصبانی بشی ولی جلو خودتو میگیری و جور دیگه رفتار میکنی و آرامشتو حفط میکنی و کلی مثال دیگه
من امروز حس کردم دارم یواش یواش نتایجو میبینم
درسته یه جاهایی کمی واکنش نشون دادم ولی باز تلاشمو میکنم
دیگه مثل قبل فکر نمیکنم
دیگه مثل قبل عجله ندارم در طی کردن مرحله به مرحله در قرار گرفتن مدار ها
امروز فهمیدم که میخوام ارزشمند باشم و ارزشمندیمو برای خودم یادآور بشم و اینکه نقاشیام با ارزشن
امروز فهمیدم که میخوام بسپرم به خدا که خودش به وقتش تابلومو به نمایشگاه خارجی ببره و به فروش برسونه و دیگه عجله ای برای شرکت در نمایشگاهی رو ندارم و تنها به خودم این رو یادآور میشم که تکاملت رو باید طی کنی
امروز فهمیدم که من حاضرم درسمو از اتفاق پاره شدن نقاشیم بگیرم و بیخیال فرستادن نقاشیم به قیمت بی ارزش کردن خودم و نقاشیم بشم
امروز یاد حرف استاد افتادم که میگفت که درمورد تبلیغات که در یکی از فایلا راجعبهش صحبت میکرد دقیق یادم نیست ولی میگفتن که وقتی خواستم تبلیغ کنم ،یه لحظه احساس کردم به رابطه بین خودم و خدا بی احترامی میکنم که سپردم به خدا و خدا برای من خودش تبلیغ میکنه
امروز داداشم گفت طیبه چیکار کردی؟عموم ازش پرسیده بود گفته بود که به طیبه بگو اگر قبول کنه پیشنهاد گالری داری که تابلوشو پاره کردن رو که خلف وعده کردن و گفتن تابلوتو خودت ترمیم کن نقاشیت رو میبریم مسقط در نمایشگاه ، حالا بماند که چه حرفایی بهم گفتن که میدونم من مسئول این اتفاق بودم که بی ارزش دونستن تابلومو و این چند وقت تمام درسایی که باید میگرفتم گرفتم و انگار ظرفم بزرگتر شده که آروم شدم
به داداشم گفت که ممکنه خسارتشو کم بدن و اگر بره اونجا ،تابلوشو بده ببرن نمایشگاه به نفعشه و حتی خود گالری دار هم گفت بهم
ولی گفتم نه من باید درسمو بگیرم چیز دیگه برام مهم نیست
مادرم هم همین پیشنهادو داد گفت راست میگن تابلوت شاید به فروش برسه اگرم نفروشن دیده میشه نقاشیت
گفتم بازم نه
و گفتم اگر من قبول کنم به رابطه و عهدی که با خدا داریم بین خودم و خدا بی احترامی کردم از این نظر که من به خدا گفتم که فهمیدم باید درسمو یاد بگیرم و با جون و دل میپذیرم
که خودم مسئول این اتفاق بودم و باورهایی داشتم که سبب این اتفاق شد
و همه اش حرفای استاد در فایلای مختلف و فایل مصاحبه با استاد قسمت 18 برام یادآوری میشد
و اینکه سپردم به خدا چون خدا بی نهایت دست داره برای فروش تابلوهام ،فقط این یه راه نیست هزاران هزار بینهایت راه داره
بعدشم من باید تکاملمو طی کنم
باید مهارتامو بیشتر کنم
باید صبور باشم و در مداری که هستم برای ایده های اون مدار کارامو خودم ببرم به فروش برسونم و در کنارش باورامو قدرتمند کنم
که یاد حرف استاد افتادم که میگفت من وقتی پوستر میچسبوندم تو خیابون داشتم رو باورام کار میکردم
و کلی کارای دیگه
و من تصمیم گرفتم که از طریق پلیس شکایت کنم و خسارت بگیرم
داداشم گفت اگر برای خسارت 500 تمن دادن میخوای چیکار کنی ؟
اولش نتونستم خودمو کنترل کنم گفتم نه نقاشی من با ارزشه 500 تمن خیلی کمه ، اون لحظه یه چیزی تو دلم میگفت آروم باش قراره تغییرت پایدار باشه آروم باش
تو مگه نمیخوای از این ماجرا درس یاد بگیری پس فقط آروم باش و درستو یاد بگیر و عمل کن اینبار یه جور دیگه
چون تو میخوای ارزشمندی کارت رو و خودت رو نشون بدی و به بی احترامی سر خم نکنی
و کمی بلند حرف زدم گفتم نه کمه من خسارت نقاشیمو میگیرم ،داداشم گفت ببین تو باید آروم باشی الانم اگه بری اونجا هرچی بگی طبق قانون بهت خسارت میدن
اگه دنبال این هستی درستو بگیری باید به قانون خسارت که الان اینجا تو ایران هست و عمل میکنن تو هم عمل کنی
بعد من داشتم تو دلم با خدا حرف میزدم و انقدر سریع آرومم کرد که آروم شدم و گفتم خدایا من میرم باقی کاراش با خودت
من قبول میکنم که مسئول همه اتفاقا خودم بودم و باورامو میشه تغییرش بدم با اعتماد و باور به قدرت تو خدای من و تکرار باورهای قدرتمند کننده
میدونم خدا داره هر لحظه بهم کمک میکنه تا این مسیر رو که درآگاهی و یادگیری و خودشناسی هستم درسامو یاد بگیرم و ظرفمو بزرگ کنم
همیشه و هر لحظه کمکم میکنه و ازش سپاسگزارم
امروز تو برنامه زندگی پس از زندگی قبل افطار بود یهویی رفتم نشستم پای تلویزیون و گوش دادم به تجربه گری که رفته بود کما و داشت حرف میزد
برام یه سری سوالا پیش اومد و خدا جواب چند تا سوالمم تو این برنامه داد که داشتم گوش میدادم بیشتر حرفاش مثل آگاهی های این سایت بود و یاد فایل انرژی که خدا مینامیم افتادم
ولی یه سری سوالتی دارم که هنوز به جواب نرسیدم و میدونم وقتش برسه خدا درک و دریافتشو بهم میده
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و آرامش و عشق و سعادت در دنیا و آخرت میخوام
سلام خیلی خوشحالم که به خانواده صمیمی عباس منش پیوستتم من خیلی تو زندگیم دچار ناامیدی ومشکلات دیگه شدم امیدوارم بتونم توی جمع صمیمی شما به کمک خدا وراهنمایی های شما به ارامش برسم.
سلام خدمت عزیزان و استاد عزیزم
معضلی به نام جلب توجه
من فکر میکنم کمتر کسی باشه که این پاشنه آشیل رو نداشته باشه،حالا درصدش در آدمای مختلف متفاوته
هیچ ربطی هم به اینکه خانوادت کی بوده یا تو کدوم شهر و کدوم منطقه هستی نداره و الان با توجه به وجود فضای مجازی این حس رو در آدما بیشتر میتونیم ببینیم.
منم با درصد بالاتری نسبت به بقیه دچار این مشکل بودم و هستم.
۱- من از دوره دبیرستان به آرایش کردن رو آوردم ،خیلی برام مهم بود بقیه چه نظری در باره چهره من دارن ،یه حالتی که در خیلی مواقع بدون آرایش قشنگ تر بودم ولی خودم رو ملزم به اینکار میکردم.
صورتم جوش میزد ،هیچ وقت تلاش جدی نکردم درمانش کنم فقط با کرم میپوشوندمشون.
آرایش کردم الانم یک دهم قبلنه ولی هنوزم هست.هنوز نتونستم با قیافه بدون آرایش خودم کنار بیام.
۲- عملای جراحی مختلف رو صورتم انجام دادم فقط چون نگاه بقیه و حرفای بقیه رو نمیتونستم تحمل کنم ،وقتی نظری درباره بینی بزرگ و ابروی کم پشت و لب باریک و ….میدادن احساس خجالت و شرمندگی میکردم.
بماند که از نتیجه هیچ کدوم راضی نیستم و بعد که این عملا رو انجام دادم باز از اینکه بازخورد بقیه چیه نگران بودم سعی میکردم کمتر تو جمع ظاهر بشم .
بقیه که میگن طرف سر تا پا عملیه من خجالت میکشم چون مطمنم منظورشون با منه.
هنوزم نتونستم با این مشکل کنار بیام و هر از چند گاهی یه عیب دیگه از خودم پیدا میکنم و دنبال راه چاره هستم.
۳-لباسایی که میخریدم پر از زرق و برق و گرون و مدل دار چون دلم میخواست تو مرکز توجه باشم و بهم حسادت کنن که ببین خوش بحالش چقد لباسای گرونی میپوشه.
هیچ کدوم از لباسام راحت نبود همیشه اذیتم میکرد ،لباسای تنگ و مجلسی،کفشای پاشنه بلند و ….
تو این مورد انصافا خیلی خوب خودم تغییر دادم ،لباسی میپوشم که باهاش احساس راحتی داشته باشم .همه لباسای پر زرق و برق و گرون که فقط در حد ۱ ساعت پوشیده بودمشون بدون اینکه دلم براشون بسوزه ،رد کردمشون.
۴- خیلی برام مهم بود که حتما طلا داشته باشم که وقتی مجلسی میرم بقیه ببینن و گرنه خجالت میکشیدم.
ولی الان طلاهای رو که دارم فقط خودم ازشون لذت میبرم وقتی بهشون نگاه میکنم روی باورای فراوانی و ثروتم کار میکنم .
حتی یه جاهایی که میریم حتی الامکان در میارمشون.
۵- خونه رو مدلی تزیین میکردم که هر کی از در بیاد بگه به به چه خونه قشنگی و چه وسایلی!
تو مهمونی دادنامم خیلی سخت گیر بودم روزی که مهمون داشتم به معنی تمام خودکشی میکردم ،از تمیزی خونه گرفته تا بهترین غذا رو پختن و بهترین ظاهر رو داشتن……..ولی وقتی خونه طرف مقابل میرفتم حس میکردم کوچکترین ارزشی برای اومدن من قائل نشده ،حتی به خودش زحمت نداده خونش مرتب کنه واین احساس بدی بهم میداد و تا چند وقت با خودم کلنجار میرفتم که چرا؟چرا باید جایی برم که منتظرم نباشن و فقط از سر مجبوری رفع تکلیف کردن.
الان به لطف خدا و با کمک آموزشای استاد هر چی تو خونه دارم کاربردیه و وسیله اضافی ندارم.ولی تو انتخاب وسایل سعی میکنم بهترینها یا بهترین مارک رو انتخاب کنم چون خودم لایق بهترینها میدونم و میگم من لیاقتم بالاتر از اینه که جنس بدرد نخور استفاده کنم و مدام اعصاب خورد باشه به خاطر خرابیشون و نشتی انرژی داشته باشم.
۶- تا قبل از وارد شدن به سایت به همسرم خیلی وابسته بودم و خودم به مظلومیت میزدم تا منو ببینه .
نسبت به رفت و آمداش حساس بودم ،نسبت به دوستاش ،به موبایلش ، به صدای زنگ و پیام که براش میومد حساس بودم.
دلم میخواست همیشه تحت نظر داشته باشمش،بماند که این ذهن مریضی باعث خلق اتفاقاتی از این دست هم شد ولی کم کم به خودم قول دادم و این اخلاقم عوض شد .
الان از بودن در کنار همسرم لذت میبرم ولی از اینکه چیکار میکنه ،کجا میره،کجا میاد ،با کی رفت و آمد میکنه اصلا نمیخوام مطلع بشم.و زمانی هم که میفهمم بهش حق میدم و میگم اون آزاده و برده من نیست ،پس اگه خودش این کارو صلاح دونسته پس من چرا حرفی بزنم .و این حرف استاد رو برای خودم تکرار میکنم که تا زمانیکه در مدار هم هستیم از وجود هم لذت میبریم و اگه مدارش با من عوض شد هیچ مقاومتی ندارم که جهان مارو از هم جدا کنه چون بینهایت آدمای خوب برای من وجود دارن.
۷- خیلی اهل فضای مجازی نیستم ولی انصافا بعضی وقتا دوست دارم پست بزارم و لایک بگیرم ،خیلی با پست گذاشتن مقاومت دارم ،این از اون مواردیه که بر میگرده به عدم اعتماد بنفسم یا شایدم کمال گرایی یا شایدم همین احساس دوست داشتن توجه بقیه.
دوست دارم پستی که میزارم منو بهشون معرفی کنه ،بگن به به عجب آدم روشنفکری عجب پست با کلاسی گذاشت.
۸- از نظر تحصیلاتم بازم برمیگرده به احساس رضایت از تایید دیگران ،رشته ای که فکر کنم بیشتر با زجر تا الان ادامش دادم .
ولی الان واقعا میخوام برم دنبال علاقم که کارای هنریه.
۹- تو نوشتن متن و پیام برای بقیه خیلی مقاومت دارم حتی یه جمله که مینویسم چند بار ویرایشم میکنم و گاهی از نوشتن صرف نظر میکنم و پاک میکنم هر چی نوشته بودم .
اینم برمیگرده به جلب توجه ……چون احساس بدی بهم دست میده وقتی طرف متن ناقص و بی محتوای منو میخونه ،ممکنه طرف بگه عجب آدم بیسوادی
یه خاطره از این قضیه دارم که خودش یکی از دلایل ترس من تو این مورده…..😁 البته به قول خودمون سوتی بود ولی منو داغون کرد
یه سالی من به عنوان یه آدم تحصیل کرده و با سواد که مدیر عامل یه شرکت بودم یه تماس تلفنی با یه کارمند زیربط شغل خودم داشتم ،ایشون اسم یه بنده خدایی رو آورد و عنوان کرد که آیا من میشناسمش یا نه…..
منم با کمال اعتماد بنفس جمله اشتباهی رو بکار بردم و گفتم بله ایشون اتفاقا خیلی به من ارادت دارن😇😅🙃مثلا خیر سرم میخواستم از کمالاتش تعریف کنم .
اون بنده خدا جمله منو به عنوان اینکه یعنی درست فهمیده دوباره تکرار کردو گفت اون به شما ارادت داره !! منم دوباره جواب دادم بله.
هر چند اون لحظه اصلا درک نکردم چه سوتی دادم ولی از حالت رفتار اون کارمند فهمیدم یه اشتباهی رخ داده و بعد بعدها که فهمیدم چی گفتم خیلی خجالت کشیدم و همین قضیه منو تو صحبت کردن محتاط کرده
اینا مواردیه که تا الان به ذهنم رسید
امیدوارم بتونم هر چه بیشتر و بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم و پاشنه آشیلم که کمبود عزت نفس و نداشتن اعتماد بنفسه هر چه زودتر رفع کنم.
هر چند که متن پیام من یه خودافشایی آشکاره ولی برای خودم لازم بود.
از خدای خودم همیشه تشکر میکنم که منو تو این مسیر قرار داده و در هر لحظه در حال هدایت منه تا زندگی قشنگ تری برای خودم بسازم
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر نود و نهمین فایل روز شمار تحول زندگی مون. سپاسگزارم ازتون استاد عزیز به خاطر اینکه بزرگترین الگوی دنیا هستین تو این موضوع که واقعا سبک زندگی خودتون رو پیدا کردین و فارغ از قضاوت و نگاه دیگران اون طوری که خودتون دوست دارین زندگی میکنین و ازش لذت میبرین. و همچنین افرادی رو مثال میزنین که این طور مثل شما سبک شخصی خودشون رو دارن و به دنبال جلب توجه و تأیید دیگران نیستند. سپاسگزارم ازتون به خاطر این فایل آگاهی بخش و فوق العاده.
من خودم حقیقت در مورد شبکه های اجتماعی خدا رو شکر هیچ وقت علاقه خاصی به این محیط ها نداشتم و هیچ موقع هم دنبال این نبودم که از خودم فیلم و عکس منتشر کنم و به دنبال فالوور گرفتن و جلب نظر دیگران باشم. ولی موضوع عزت نفس در مورد جلب توجه و تأیید دیگران فقط محدود به شبکه های اجتماعی نمیشه و خودش رو تو موضوعات مختلف دیگه زندگی مون هم نشون میده. مثلا در مورد انتخاب های مختلفی که در طول زندگی داریم، اعم از انتخاب رشته و انتخاب همسر و انتخاب شغل و حرفه و انتخاب محل زندگی و هزاران تصمیم دیگه عزت نفس یا عدم عزت نفس مون خودش رو نشون میده. خوب منم خیلی موقع ها شده که که تصمیماتم رو به خاطر حرف و نظر دیگران گرفتم. مثلا در مورد انتخاب رشته، انتخابی رو کردم که مورد تأیید خانواده و دیگران بوده و نه اینکه واقعا خودم دوست داشته باشمش و ازش لذت ببرم. یا زمانی که از یه رابطه عاطفی ای میخواستم خارج بشم، ترس از نظر دیگران و قضاوت هاشون باعث شده که نتونم تصمیم درستی رو بگیرم و خودم رو از خوشبختی و لذت دور کنم. یا به خاطر تأیید دیگران محل زندگی ای رو انتخاب کردم که خودم رو تو زحمت و سختی انداختم و از یه زندگی ساده و لذت بخش خودم رو دور کردم. یا اینکه خیلی درگیر ظاهر و نوع لباس پوشیدن و مدل مو و این حرفا شدم و به خاطر تأیید نظر دیگران خودم رو از لحظاتی که میتونستم خیلی بیشتر ازشون لذت ببرم دور کردم.
کلا این مبحث سبک شخصی داشتن و نگران تأیید و نظر دیگران نبودن مهمترین نتیجه ای که دربر داره اینه که باعث میشه واقعا به قول استاد آرامش بیشتری داشته باشیم و از زندگی مون بیشتر لذت ببریم. پس اگه میخوایم ما هم مثل استاد زندگی ای سراسر از آرامش و خوشبختی داشته باشیم باید هر روز تلاش کنیم و رفتارهای خودمون رو زیر نظر بگیریم و ببینیم که آیا این رفتار ما به خاطر خودمون و لذت بردن از زندگیه یا به خاطر جلب نظر و توجه دیگران و صرفا به خاطر لایک گرفتن از بقیه است.
خدایا تو را سپاسگزارم که تو این مسیر زیبا هستیم.
خدا رو شکر که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام روز ۹۹ سفرنامه رو به امید خدا شروع میکنم
🛑نیاز به توجه و دیده شدن جنسیت نمیشناسه ، رجال سیاسی و غیر سیاسی نمیشناسه ، تحصیل کرده و بی سواد نمیشناسه 🛑
📍همه نیاز داریم به دیده شدن اون دختر یا پسری که دنبال رابطه با جنس مخالف میره به این دلیل میره که تو خانواده خودش بهش توجه نشده📍
🧶وگرنه اگر پدر یا برادر خانواده به دختر خانواده توجه میکردن براش وقت میگذاشت باهم مثل دوتا دوست بودند اون دختر با اولین حرف عاشقانه یه پسر بیرون از خونه گول نمیخورد🧶
🏵️اون کسی که میره سراغ سیگار یا مشروب یا خالکوبی این آدم خلع عاطفی داره🏵️
📌چرا خلع عاطفی داره؟
♦️چون یک بار پدرش (به خاطر غرور بیجا) در آغوشش نگرفته
♦️چون یکبار پدرش بهش نگفته من به تو افتخار میکنم
♦️چون همیشه خانوادش تو سرش زدن و دیگران رو باهاش مقایسه کردن
♦️چون بهش القا کردن که تو زندگی به هیچ چی نمیرسی
♦️چون جلوی بقیه کتکش زدن و غرورشو شکستن
📌نتیجه چی میشه ؟
♦️میره دنبال دیده شدن در بیرون خانه میگرده
📌چطوری؟
♦️میره موتور میخره تک چرخ میزنه
♦️میره تتو میزنه روی دست و صورتش
♦️میره سگ میخره و با خودش اینور اونور میبره تا دیده بشه
♦️صدای ظبط ماشین زیاد میکنه
♦️میره قمه کشی میکنه که بگن فلانی قلدره
لباسهای غیر متعارف میپوشه
♦️میره تو فضای مجازی دنیا فالور میگرده یه کارهایی میکنه (دوربین مخفی یا بلاگری یا هرکار دیگه) که آدمها بشناسنش
♦️میره دنبال عیاشی و رفیق بازی
♦️طرف ورزشکار حرفه ای است که معتاد میشه (تو شهر خود ما کشتی گیر در سطح آسیا بود که وقتی مشهور شد، معتاد تزریقی شد رفت کمپ تو کمپ دعواش شد زدنش یه مدت کما بود چند وقت پیش هم مرد)
🛑در واقع به قول استاد داره آشغالهارو (اون خلع عاطفی و اون ایراد شخصیتی) رو پنهان میکنه و فکر میکنه که رفعش کرده در حالی که اون یه جایی خودشو نشون میده🛑
📌کجا خودشو نشون میده ؟
♦️طرف خود کشی میکنه
♦️طرف به پوچی میرسه
♦️کارهای هنجار شکنانه انجام میده چون دیگه چیزی برای عرضه نداره (طرف خواننده است بعد که دیگه چیزی نداره میاد تو شعرهاش از فحشهای رکیک استفاده میکنه)
♦️چرا ؟
♦️چون نیومده ایراد رو داخل خودش برطرف کنه ♦️اومده با عوامل بیرونی که در بالا اشاره کردم اون نیاز رو ارضا کرده در حالی که اون عوامل بیرونی همیشه هستند و دست بالا دست زیاده
🌼مثالش آقای تتلو یا خیلی از بازیکنان فوتبال (البته من قصد بی احترامی به ایشون رو ندارم )
تمام صورتش و بدنشو خالکوبی کرده با اینکه خیلی هم طرفدار داره دیگه چیزی برای عرضه نمونده که ارائه بده🏵️
🌺اینه که استاد میگه این آدمها بعد مدتی به پوچی میرسن🌺
🌻به قول قدیمیها مهر باطل به پیشونیشون میخوره
نکته بسیار مهم اینه 👇👇👇👇👇
🖍️هر رفتاری هر کلامی که میخوام انجام بدم و یا بگویم 🖌️
🌺اول به این موضوع فکر کنم که برای تایید دیگرانه یا برای دل خودم🌺
🌺آیا این حرف ، حرف مفته که میخوام بگم یا حرف بدرد بخوره🌺
🌺آیا این جمعی که توش هستم دارم چیزی یاد میگیرم و کمکی بهم میکنه یا فقط برای این هستم که تنها نباشم 🌺
سلام
فایل ۹۹
وقتی به رفتارهام نگاه میکنم میبینم به شدت محتاج جلب توجه هستم.. مدام اینستاگرامم را چک میکنم که ببینم الان چقدر فالوور دارم .. بعدا چقدر فالوور دارم !!! انگار کار و زندکیم رو ول کردم چسبیدم به فالوورر داشتن … انگار فالوور ها به من هویت میدن … پستم چقدر لایک خورده ؟؟ پستم چقدز ویوو خورده !!! انگار زندگی من خلاصه شده در فالوور داشتن !!! حالا باز من بهترم بعضی ها کل زندکیشون رو میدن .. کلی پول میدن تا فالوور بگیرن ،،فالوور فیک داشته باشن !!! دیدن صفحات مجازی و نگاه کردن به پیج این و اون که ببینیم این چیکار میکنه و اون چیکار میکنه حتی اگر پست هاش ظاهرش قشنگ باشه ولی به طور ناخوداکاه الگوی رفتاری در ادم ایجاد میکنه که ببین منم باید این کارا رو بکنم تا فالوور داشته باشم.. !!!
در صورتی که جهان اینجوری عمل نمیکنه ..
اگر من برای خودم و به سبک خودم و برای دل خودم زندگی کنم و محتاج و وابسته به شهرت و قدرت و پول و هر چیزی دیگری نباسم خود به خود شهرت و پول و مقام و قدرت ووو سراغ من میاد من لازم نیست هی بدوئم دنبال این چیزها خودش سراغ من میاد اگر وابسته به این ها نباسم و اصلا به دنبالش نباشم !!!! زندگی رو باید با دید بزرگتر نکاه کنم.. باید جهان بینیم رو بزرگتر کنم .. زندگی چیه !! اصل زندگی چیه !! هدف از زندگی چیه ..
ولی متاسفانه ادم یادش میره و هدفش از زندگی این میشه که همش چشم این و اون رو دربیاره و برای خودش زندگی نکنه !! و کاری رو انجام میده و رشته ی تحصیلی ای رو انتخاب میکنه و شغلی رو انتخاب میکنه که بزای بقیه باشه و کلاس داشته باشه… نه اینکه بهش عشق میورزه !!! حتی افراد همسرشون رو برای کور کردن چشم بقیه انتخاب میکنن !! مثلا پسره دنبال یه دختر خیلی خوشگل میگرده چشم بقبه رو دراره که بگه عههههه چقدررر دوس دخترم خوشگل و چش دراره !!!
ما نیاز داریم به یاد بیاریم اگاهیی هایی که در کودکی داشتیم .. که بزای خودمون باشیم نه دیگران ..
باید روی عزت نفسم کار کنم .. خیلی وقته روی اون دوره کار نکردم کلا یادم رفته .. جامعه و فرهنگ وووو این ها الکوهای رفتاری غلطی به ادم میده به خاطر همین هر روز باید به خودمون یاداوری کنیم که مسیر و راه درست چیه !!
خیلی از والدین بچه ها رو به شدت تحت فشار میذارن که نمره ی بالاتری از بقیه بگیرن که بعدا بچشون رو بکنن تو چشم بقیه بگن وااااوووو بچه ی من دانش اموز ممتازه !!!
ووووو
انتخاب هامون باید برای خودمون باشه نه دیگزان..
و یاد بگیرم نظر دیگران برایم مهم نباشد و کاری رو انجام بدم که از انجام دادنش لذت میبرم !!!
به نام خدای مهربانم خدایی که من رو هدایت میکنه به سمت بهترینها
سلام به همه عزیزانم
جلب توجه
تایید دیگران
نیاز به توجه
صحبت کردن در مورد من
هر چی به این جملات فکر کردم و نحوه عملکرد خودم ،چیزی پیدا نکردم که نشان دهنده نیاز من به جلب نظر دیگران باشه و یا باعث جلب توجه کردن باشه.شاید هم باشه ولی من ازش اگاه نیستم
دفعه اولی که این فایل رو گوش کردم وقتی بود که داشتم روی «به صلح رسیدن با خودم» کار میکردم و این فایل توی اون دسته هم بود اونجا تنها یک نکته برام واضح شد که من انجام میدادم فقط به خاطر اینکه بقیه بگن«اینم یه چیزی بلده ، یا اینم یاد داره و میدونه». وقتی متوجه شدم دیگه اون کار رو انجام ندادم و اینبار که برای بار دوم که دارم روی «سرمایه گزاری روی خودم» کار میکنم گوش دادم متوجه شدم اون رفتار رو دیگه ندارم .
من همیشه از وقتی که یادم میاد حتی برای خرید کردن که خیلی دوسش دارم و به من احساس خوب ثروتمند بودن رو میده بهترین لباس و راحت ترین لباس رو برای توی خونه میخریدم نه برای بیرون رفتن و یه مدت هست که اگاهانه برای لباس پوشیدن برای بیرون رفتن لباسی میپوشم که راحتم و وقتی نجوایی میاد که این لباس خوب نیست و بقیه چی میگن معنیش برای من شده «پس حتما باید همین رو بپوشی»یک مدت هست یاد گرفتم قضاوتها و حرفهای دیگران برام مهم نباشه و خیلی ارامتر و راحتتر زندگی میکنم . و اینها همه لطف خدای مهربونمه که داره نم نمک من رو هدایت میکنم به سمت بهترینها و خدای گونه بودنم و لذت بردنم از زندگی که هدیه ی خداوند به منه
و من الان خودم رو ساکت میکنم موقع صحبت کردنی که دلیلش برای توجه دیگرانه
به گفته استاد عزیزم که ثروت و سلامتی و موفقیت و نعمتهای زیادی دارن
👈دلیل موفقیت برای دل خودم زندگی کردنه👉
خدای مهربانم شکرت به خاطر تمام هدایتهای بینظیرت
خدای مهربانم شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که به من عطا کردی
خدای مهربانم شکرت به خاطر احساس و حال خوبم
خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان
امین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
به نام مهربان پروردگار باسخاوتم
ردپای ۹۹👣👍🏻✔
خوب راستش من خیلی وقته دارم رو این موضوع (تقویت عزت نفس )کارمیکنم
استادعزیزهم تواکثرفایل هاشون به این موضوع تاکید بسیارکردن که مهمترین عامل موفقیت تقویت عزت نفس واعتمادبنفس هست
من هم انصافا بابت این موضوع خیلی رو خودم کار کردم ،مثلا توجمع حتی نمیتونستم یک بیت شعر بخونم الان تو دانشگاه ها و مراکز علمی و…سخنرانی میکنم آموزش میدم
توبحث رانندگی و آشپزی و درس خوندن وغیره
همه و همه رو خودم کار کردم تا به مهارت برسم تا کاری برای اعتمادبنفسم کرده باشم ودوره های طرحواره درمانی روانشناسی رو دارم میگذرونم تا عزت نفس ازدست رفته یا ضعیف شدمو بهم برگرده که انصافا بسسسسیار برام مفید بودن👌
اما سوال استاد که چند درصد کارهای شما که حتی براش هزینه هم میکنید برای جلب توجه هست ،فکرمو مشغول کرد
شاید اعتراف کردنش کار سختی باشه اما مینویسم تا هم تمرین شجاعت کرده باشم هم اگرننویسم ،برای من یعنی، میترسم خوب جلوه نکنم واین همون کمبودِ عزت نفسِ.
من میخواسم ماشین صفر تیبامو تبدیل به ۲۰۶ کنم و کمی سختیِ پرداختِ قسط رو تحمل کنم تا جلب توجه کرده باشم و بگن ماشین خوبی سوارشده.
وهمینطور دوست دارم محل زندگیمو به جای بهتری انتقال بدم تا بگن جای خوب زندگی میکنه
ویا حتی مثلا کاشت ناخنم بخاطر این بود که زیباتر بنظربیام واین همون جلب توجه و پرداخت هزینه برای مورد توجه قرارگفتن هست
بخوام بشمرم میبینم هرچند که خیلی رو خودم کار کردم واز نظر اطرافیانم من آدم معطوف به درونیم که انگار جلب توجه دیگران برام اهمیت کمی داره
اما باز خودم میبینم که هنوز خیلی از کارهام وهزینه هام برای جلب توجهه
خیلی از قبلم بهترم اما خیلیییی هم جا برای بهتر شدن دارم👍🏻
راسش از شنیدن داستانهای واقعی استاد اینکه، چه سوتی های بزرگی برای جلب توجه داده شده ،ازخودم راضیم که دراین مسیرم و هرروز آگاه ترمیشم تا هم خودم خوب زندگی کنم وهم کاری کنم جهان جای زیباتری برای زندگی کردن باشه
استاد فرمودن جلب توجه باعث هدر رفتن انرژی و سرمایه میشه ،خیلی خوب درکش میکنم درسته برای من هم همینطور بوده وحالا این یک تلنگری هست تا برم و اولویت هامو دوباره بازبینی کنم و در ترازوی جلب توجه بذارمو بااون مقیاس بسنجمش.
سپاس از استادعزیزم وآگاهی هایی که به مامیدن🙏🏿🙏
عشق برای همه💚❤😇