معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز ٫من دو ساعت قبل داشتم فک میکردم که شاید باوری که به من میگه من اصلا دوست ندارم معروف باشم و شناخته شده باشم و مشهور باشم و خودم رو به دیگران بخوام نشان بدم ،شاید این باور یکی از موانع جذب ثروت برای منه، تو فکرم این بود که کاش این سوالم رو می تونستم جواب بگیرم که این فایل رو باز کردم دقیقا جواب سوال من بود خوشحالم که دیدم فکرم درسته،مرسی که هستید استاد عزیز
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز 99ام از روزشمار زیبای تحولم
برخلاف دیگران که مرتبا از خودشون فیلم میگیرند و تو شبکه های اجتماعی میذارن, من اونقدر از خودم مطمئن نیستم که همچین کاری بکنم. در واقع دلم میخواد حرف و قضاوت دیگران اونقدر برام بی اهمیت بشه که بتونم همچین کاری کنم. اونقدر به عزت نفس برسم که بتونم همچین کاری بکنم. البته از درون گراییم هم هست. خودم هم دقیقا نمیدونم. ولی دلم میخواد از همه ی عکسهام راضی باشم. از خودم راضی باشم. جرات کنم و کسب و کار خودم رو شروع کنم. خدای بزرگم تو کمکم کن. تو بهم قدرت عطا کن. تو بهم انرژی عطا کن که فقط هدفم رو ببینم و از زندگیم یک بهشت بسازم. آمین🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀
بنام خدا
قدم 44
معضلی ویرانگر بنام جلب توجه
تنها دلیل ایجاد این معضل خلاء شخصیتی
که برای جلب توجه و تایید مردم
اصلا دیگران در زندگی من وجود ندارد
من باید برای خودم زندگی کنم
چقدر زیبا بود داستان بیل گیتس وانشتین ،واران بافت
بیاییم یک برنامه خوب وزیبا شخصیتی بسازیم
ازاینکه چه چیزهایی داره ما رو از هدفمون دور میکنه
چه کارهایی رو انجام میدیم که بقیه تایید کنن
وباشناسایی وحرکت کردن در این مسیر زیبا
به آرامش همیشگی سلامتی وثروت میرسیم
تازه وقتی به شیوه طبیعی زندگی کنیم
به صورت خیلی ساده میشم زبان زد بقیه مثل استاد
اما این خیلی مهمه که واقعا مثل استاد توجه نکردن به ما برامون مهم نباشه
الهی به امید حق
خداروشکر در این مورد خوب هستم اما باید عالی بشم
بنام خدا
امروز تحول بزرگی توی ذهن من اتفاق افتاد
درست در فصل چهارم از زندگیم دریک روز کاملآ عادی
چون من همیشه منتظر یک روز خاص یک تاریخ رند ویک اتفاق غیر منتظره بودم
امروز درحال گوش کردن به فایل تصمیم گیری برای مسائل مهم زندگی بودم که یک نور توی ذهن تاریکم جرقه زد میتونم بگم صاعقه بود
چون این تاریخ وروز ثبت کردم
درست بعد یک تضاد بزرگ شاید توکامنت قبلی نوشتم ولی بازم میخام بگم چون هیچ کسی رو نمیتونم پیدا کنم که اندازه کسانی که خودشون این مسائل رو تجربه ودرک کردن یا هم فرکانس بامن هستن بتونم این راز مهم بگم
همیشه اتفاقات مهم ازدرون وذهن شروع میشه وبعد توی واقعیت نمود پیدا میکنه
امروز به من وعده داده شد
امروز توی اون فایل استاد به قدری محکم ورسا ازتصمیم وتغییر حرف زد منی که داشتم مینوشتم قلم تودستم میدوید واین مهری شد روی تصمیمم
من تصمیمات زیادی توی زندگیم گرفته بودم بیشتر ازروی احساس شاید هم اشتباه ولی این فرق میکرد چون بهم گفته شد
مثل تمام روزهایی که استاد میگفت بهم گفته شد
واقعاً حس عجیبیه
من چند روزه خیلی تمرکزی ونان استاپ دارم فایل گوش میدم یهویی یکیش همون جواب من بود
گیفت خدا به من که مریم همیشه تلاش نتیجه میده وعده حق راسته
من امروز جایگاهمو پیدا کردم بهم گفته شد همه چیزو رها کن وفقط برو جلو ودیگه به عقب برنگرد چون من باز به گذشته رفته بودم
این پیام برای من که منتظر جواب بودم حکم یه گنج داشت الان حس میکنم دنیارو بهم دادن
بدن من از میلیونها سلول تشکیل شده من میلیونها سلول دارم که برای من کار میکنن
پس همون خدا میتونه منو میلیونر کنه تا من جهان را جای بهتری برای زندگی کنم
وعده خدا حق
خدایا شکرت خودمو به توسپردم
خداوندا بامن کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی ،ازاسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات رابهتر توانم آمین
ممنون استاد عزیز.
واقعاً توی این حدود دو سالی که با شما آشنا شدم زندگیم خیلی تغییر کرده و بهتر شده.
خدا حفظتون کنه. خدا به زندگی تون خیر بده. خدا عزیزانتون رو براتون حفظ کنه.
موفق باشید
سلام استادعزیز
میخواستم بگم که ایا اینکه ماگاهی اوقات کاری را میکنیم که مورد توجه دیگران قرار بگیریم ولی گاهی اوقات ایا اون کاری روکه ماانجام میدیم که دیگران مارو مسخره ننکنند به این موضوع مربوط هست؟ وچیکارکنیم که این رفتارناپسند رواز خودمون دورکنیم؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
در کل فرقی نداره . ماهیت هر دو یکی می باشد . در کل کاری را که برای جلب رضایت دیگران انجام می دهیم ، خود مشکل دارد . هر کاری که برای این انجام بشه که مورد تایید دیگران باشه ، کاری هست که برای ضربه زدن برای خودمان انجام می دهیم .
وقتی دیگران را در ذهن خودمان بزرگ کنیم به آنها ارزش بیشتری بخشیده ایم و خود را کم ارزش ساخته ام و به نوعی دیگران را ارباب زندگی مان ساخته ام و خودمان را جهت می دهیم برای برده دیگران شدن !
و کم کم خود را فراموش می کنیم ، و زندگی کردن برای دیگران را در اولویت قرار می دهیم و کم کم عزت نفس خودمان را از بین می بریم ، و زندگی زیبای خودمان را هدیه خواسته های دیگران می کنیم .
اما افرادی که طرز پوشش ما را طرز برخورد ما را مسخره می کنند معمولا کسانی هستند که از درون با خودشان مشکل دارند و حتی برخی اوقات برای سو نیت هایی که دارند صرفا برخورد های ناشایسته ای با دیگران دارند
سلام به استاد بزرگوار و مریم جان عزیزم و سلام به همه بچه های سایت
استاد شنیدن این فایل شما امروز منو برد به دورانی که من ازش دوران جهالت یاد میکنم .
دورانی با رفتارها و افکار جاهلانه ی خییییلی داغون که البته الان میدونم که اون تضادها به قول استاد سکوی پرتابم به این ورژن جدیدم بودن.
بذارید قشنگ بازش کنم شاید باعث آگاهی بقیه بشه
امروز با این فایل رفتم به گذشته ی خودم دورانی که عزت نفسم زیر صفر بود
یادمه توی دوران مدرسه بخاطر اینکه شاگرد درسخون و زرنگی بودم همیشه مورد توجه معلمها بودم و ازم تعریف میشد که این تعریفها بیشتر وقتها منو معذب و ناراحت میکرد.
بعد ها که ازدواج کردم و جلسات دینی میرفتم بخاطر صوت خوبی که توی ترتیل خوانی قرآن داشتم همیشه توی جلسات قرآن ازم تعریف میکردن که به به و چهچه و… چه قدر صوت و لحن آرام بخش و دلنشینی. چقدر قشنگ قرآن رو میخونی ،قلبمون آرامش پیدا میکنه و چه صدای خوشی و… و من بجای تشکر و پذیرش همیشه خجالت زده بودم و میگفتم نه اونقدرها هم صدام خوب نیست و ازاین جور
حرفها و…حالا ببینید پشت این به اصطلاح شکسته نفسی هام چی بود؟
این افکار که خب با تعریف از من بقیه غصه میخورن و نادیده گرفته میشن ،( احساس گناه)
من که کار خاصی نکردم با اینکه کلی کلاس و استاد و تکرار و تمرین کرده بودم براش مثلاً فروتنی میکردم نگن چه مغروره😅(احساس بی ارزشی و کوچک شمردن خودم و کارهام و..)
خیلی تعریف میکنن ممکنه بقیه ازم بدشون بیاد و کم کم از تعریفها حالم بد میشد(احساس عدم لیاقت و کمبود عزت نفس)
من اصلا خودم رو لایق تعریف و توجه نمی دونستم در صورتی که هر دوی اینها رو میخواستم هم دوست داشتم مورد توجه بقیه باشم حالا یکی با انجام کارای عجیب و غریب یکی هم مثل من با به اصطلاح فروتنی و تواضع البته به سبک خودم و البته با اون همه احساسات بد و داغون پشتش 😅و هم دوست داشتم مورد تعریف و عنایت بقیه باشم و نظر و حرفهاشون برام خیلی مهم بود و چه جالب که هر چی بیشتر میخواستم کمتر نصیبم میشد..
نمی دونم بخاطر جذابیت خدا دادیم بود یا به قول قدیمیها انگار ستاره ام گرم بود یا چون دختر حرف گوش کن و درس خون و سر بزیری بودم از بچگی زیاد مورد تعریف و تحسین بقیه بودم و جالبه بگم وقتی ازم تعریف میشد بدم میومد ،حالم بد میشد، انگار اونی از من تعریف میکرد داشت به بقیه ناسزا میگفت و از حق اونا بر میداشت و به من میداد😅ازون آدمم بدم میومد دیگه . ناراحتی هام رو نمی تونستم بیان کنم ،هیچ وقت نمی تونستم نه بگم ،اگرم می گفتم نمی تونستم منطقش رو بگم با دعوا و پرخاش حرف میزدم ، مدام با خودم غر غر میکردم ،همبشه توی سرم دعوا و بگو مگو بود با خودم با همسرم با مادرم با بچه هام با دوستام و…..
با این توصیفات حتما متوجه شدید که باور کمبودو عدم فراوانی و احساس عدم لیاقت و ارزشمندی و در راس همه شون کمبود عزت نفس در من موج میزد به وفور ..
الان که به اون گذشته نگاه میکنم فقط میتونم لبخند بزنم و خدا رو شکر کنم که با اون همه احساسات و افکار داغونی که من داشتم چقدر قشنگ دستمو گرفت و منو به سمت خوشبختی و آگاهی هدایتم کرد خدای مهربونم با لطف و رحمت خودش منو ذره ذره توی این مسیر هدایت کرد با تضادهایی که توی زندگیم بود و مسایلی که گذروندم و از همه مهمتر مسایل شغلیم که به نظرم بزرگترین دریچه و پر نور ترین پروژکتور آگاهی من به روی اعماق و زوایای پنهان وجودی خودم ونگرشها و بینشهام هست .
خدای مهربونم با تمام تضادهایی که در زندگیم به وجود اومد منو طبق خواسته ام که همیشه هدایت و آگاهی بود به مسیر درست هدایت کرد ومن دقیقا مطابق فرمایش استاد مثل خلبان مدام در حال تصحیح مسیرم بودم و هستم .
با وجود همه اون احساسات داغون و خراب به هر زحمتی که بود لنگ لنگان با آزمون و خطا مسیر رو اومدم تا سال ۹۵خیلی تغییر کرده بودم و با اون آدم قبلی توی خیلی از موارد حدود۳۰درصد فرق داشتم که بنظرم خیلی خوب بود ولی از سال ۹۵ به بعد و آشنایی با فایلهای استاد و بعد هم هدایت به سایت و آموزشهای استاد سرعت این تغییرات و پیشرفتها تصاعدی شد ومیزان اشتباهاتم توی مسیر به نحو چشمگیری کم شد دیگه اون آدم سابق نیستم می تونم بگم حدود ۱۸۰درصد تغییر کردم ،افکارم،احساسم ،ذهنیتم،نگرشم و…همه به نحو تصاعدی در جهت مثبت تغییر کرده ،دیگه احساس گناه، عدم لیاقت ،عدم ارزشمندی ۱۰درصد مواقع میان سراغم که سریع مچشو نو میگیرم در صورتی که قبلاً من سراپا گناه و تقصیر و بی لیاقتی بودم .
دیگه اون دیگ جوشان سابق نیستم الان مثل رود جاری و آرامی هستم که اینقدر شفاف شدم که از درون چشمهایم به راحتی میشه درون آرامم رو دید .نمیگم عالیم و الان اوکی اوکیم چون که هنوز حالا حالا ها جای کار داره تا اون روح خدایی خودم رو کشفش کنم و جلوه کنه، ولی واقعا از نظر درونی با ورژن قبلی خودم اصلا قابل مقایسه نیستم. قطعا کسانی که منو میشناسند متوجه این تبلور شخصیتی من میشن اما نه اونقدر که خودم توی وجودم درکش میکنم چون افکار و احساساتم همیشه درونم بودن و از اونجایی که عزت نفسمم پایین بود حتی ناراحتی و خشم هام رو از دید بقیه پنهان میکردم که مبادا از چشم بقیه بیفتم
دیگه مدام در حال غر زدن پنهانی و واگویه های منفی نیستم .دیگه خیلی کمتر نگران فکر و حرف مردمم.دیگه بخاطر یه حرکت غیر عمدی اشتباهی خودم رو سرزنش نمی کنم .دیگه به بقیه به چشم آدمهایی که حقم رو خوردن و ظالمند نگاه نمی کنم. دیگه به اینکه پشت سرم چی ها بگن توجهی ندارم تعریف ها و انتقادها رو به راحتی می پذیرم .دیگه تعریفها و انتقادها منوخیلی شاد یا افسرده نمی کنه. دیگه دنبال دیده شدن توسط بقیه نیستم .
اینقدر درباره ی این موضوع علاقه به توجه دیگران ،درون خودم رو کاویدم که کم کم به خودم و حتی کارم هم شک کردم .چند ماه با خودم درگیر بودم که شاید انتخاب شغل و مسیر شغلیم هم بخاطر این بوده که میخواستم مورد توجه بقیه واقع بشم ،یه مدت هیچ پرونده ای نگرفتم و فقط خونه نشستم .حتی شک کردم که رسالتم این بوده یا نه؟ و بالاخره بعد همه ی اون کاویدنها و جستجوی درونی به این نتیجه رسیدم که اگر الان توی این مسیرم یک دلیل مهمش شغلمه .اگر الان این ورژن جدید خودم رو دارم یک دلیل مهمش شغلمه .اگر الان دیدگاهم به مسایل و جهان با گذشته ام تغییر کرده یک دلیل اصلیش شغلمه .و اگر الان شیوه حل مسایلم تغییر کرده یک دلیلش شغلمه.متوحه شدم من برای همین کار ساخته شدم .انجام این کار ،فراتر از استرسها و نگرانی هاش منو به آرامش و لذت وصف ناپذیری می رسونه .این کاریه که اگه از نظر مالی تامین باشم بازم انجامش میدم وخستگی های ذهنی و جسمیش رو با نهایت لذت می پذیرم .این کاریه که احساس میکنم منو به خدای خودم نزدیکتر میکنه و من هر لحظه وجودش رو پر رنگ تر کنار خودم حس می کنم .این کار روح منو بسط و گسترش داده و همچنان هم میده .من توی شغلم خودم رو دست خداوند می بینم که از طریق من خیلی از کارها رو به نحو احسن به سر انجام میرسونه.یه زمانی وقتی شغلم رو جایی عنوان میکردم فقط بخاطر دهان پر کنیش بود ،اما از یه جایی به بعد فهمیدم که اصل چیه و فرع چیه؟ ،کلا اهداف و رسالتم تغییر کرد .دیگه برام مهم نیست بقیه بدونن یا ندونن .دیگه اعتبار از شغلم نمیخوام و دقیقا رشدم از همون جایی شروع شد که واقعا وکالت امور و زندگیم رو دادم دست خدا و خودم رو سپردم بهش .البته نه اون خدای ترسناکی که قبلاً داشتم و همیشه منتظر کوچکترین خطا از جانب من بود که منو بسوزونه و ….سپردم دست اون خدایی که استاد عباسمنش عزیزم منو به سمتش هدایت کرد اون خدایی که از منم مشتاق تره به رشد و پیشرفتم اون خدای مهربونم که منو با تمام کمی و زیادیم دوست داره و هیچ وقت مواخذه نمیکنه فقط هدایت و هدایت و هدایت و من هم آرام و آگاه اونجایی که هدایتهاش رو دریافت می کنم و عمل میکنم ،نتیجه میگیرم .
استاد من در همه جوانب زندگیم نتایج عالی گرفتم .فقط در زمینه ثروت پیشرفتم به زعم خودم خیلی چشمگیر نیست که اونم الان متوجهم که اولا نخواستم که ندارم و ثانیا باورهای محدود کننده ام مانع نتایج پایدار مالیم هستن که الان دارم روشون کار میکنم و اگر بخوام از تغییرات خودم و نتایج غیر مالیم بنویسم باید ساعتها تایپ کنم که از حوصله من و شما و دوستانم خارجه .
فقط همین رو بگم که شما و سایتتون رو دست خدا توی زندگی خودم میبینم و شما اون مشعل هدایتی هستید که همیشه از خداوند می خواستم و مسیری که به من نشون دادید همون مسیر آگاهی بخشی هست که آرامش و امنیت رو با خودش میاره و از این همه آگاهی و انرژی که به همه ما میدید با تمام قلبم سپاسگزارم 🙏❤️
🔹جلب توجه🔹
تو به میلیونها راه توجه دیگران را به خودت جلب میکنی:
نوعی خاص لباس میپوشی
سعی داری زیبا به نظر برسی
خوش رفتاری میکنی!
بسیار باادب میشوی!
تغییر میکنی
وقتی نوعِ موقعیتی را که در آن هستی شناسایی کردی، بیدرنگ خودت را تغییر میدهی تا افرادِ حاضر در آن موقعیت به تو توجه کنند.
این یک گداییِ عمیق است.
گدای واقعی کسی است که درخواست و تقاضای توجه کند و امپراطورِ واقعی کسی است که در وجود خودش زندگی میکند و به هیچکس متکّی نیست. #بودا که در زیر درخت بودی Bodhi Tree خودش نشسته است …
اگر تمام دنیا ناگهان ازبین برود، آیا برای بودا تفاوتی خواهد داشت؟ ــ ابداً.
هیچ تفاوتی برای او نخواهد داشت.
زیرا او به مرکز خویش دست یافته است.
ولی تو!
اگر زنت فرار کند، از تو طلاق بگیرد، نزد دیگری برود، کاملاً درهم میشکنی ـــ زیرا او به تو توجه داشته و با تو عاشقانه و مهربانانه رفتار کرده بود و به تو این احساس را داده بود که برای خودت کسی هستی! تمام امپراطوری تو گم میشود و موجودی درهم شکسته خواهی شد.
به خودکشی فکر میکنی. چرا؟
اگر همسرت تو را ترک کند، آیا باید خودت را بکُشی؟! چرا؟
اگر شوهرت تو را ترک کند، آیا باید خودکشی کنی؟
زیرا تو از خودت هیچ مرکزی نداری.
آن زن به تو آن مرکز را میداد،
آن شوهر بود که آن مرکز را به تو داده بود.
مردم اینگونه وجود دارند
اینگونه است که مردم به دیگران متکّی میشوند. این یک بردگی عمیق است.
نفس باید که برده باشد:
وابسته به دیگران است و فقط شخصی که برای نخستین بار نفسی ندارد، یک ارباب Master است.
و دیگر یک برده نیست.
به نام خدای مهربان
1402/11/05
سلام
تجربه امروز و چند روز گذشته من از حرف مردم و درک من از قانون
من در این چند روزه ،با استفاده از قانون و آگاهی های دوره شیوه حل مسائل جلسه یک و دو تونستم یه مشکل بزرگ در کارخونه رو حل کنم،وقتی که این موضوع رو به همسرم گفتم ،گفت که چرا نمیگی که بابتش بهت پول بدن، گفتم چی ، من چی بگم ، اونها خودشون میدونن دیگه ،ولی بهش گفتم که همسرم میدونی چیه، من هنوز انقد عزت نفسم بالا نرفته که بگم بابت این کاری که کردم بهم پول بدین چرا؟ چون میترسم ،خجالت میکشم، چون که میگم اگر بگم میگن این بچه پرو رو نگاه، این آدم چشم داشت داره ،چشمش دنبال ماله ، این داره برای پول کار میکنه ،این اصلا بخاطر ما کار نمیکنه و همش به فکر پوله تا بفکر پیشرفت کار ،بجای اینکه سرش تو کار باشه همش داره به پول فک میکنه،
راستی این آخریه که گفتم چه باوریه ؟ ریشه اش چیه ؟
بجای اینکه سرش تو کار باشه همش به پول فک میکنه؟
بزار وازش کنم ببینم چی تو سرمه ؟ یعنی پول تو ذهن من اینه که ،حرف از پول زدن یعنی بی احترامی به بزرگتر، یعنی حرف زشت زدن، یعنی طماع، یعنی پررو،
وای که همین الان که دارم به این فک میکنم که دارم حرف پول میزنم پیش مدیریت یا صاحب کارخونه تمام بدنم میلرزه ،چرا ؟ وحشت وجودم رو گرفته، دست و پام رو شل کرده
خب دیگه چی تو ذهنمه ؟ حرف از پول زدن یعنی گستاخی، یعنی آقای مجتبی ما تو رو آدم کردیم حالا داری حرف از پول میزنی پیش ما،ای پولکی،ای حریص، ای گدا، نیازمند، نمک نشناس، چشم سفید،ای خودخواه،
اگر حرف پول بزنم تنها میشم
چون همه دورم رو خالی میکنن
چون پولدارا تنهان، کسی رو ندارن، اگر براشون مشکلی پیش بیاد کسی رو ندارن که کمکشون کنه ولی فقیرها دوروبرشون پره ،اگره مشکلی براشون پیش بیاد کسی رو دارن که بهشون کمک کنه
من چکار کنم توی این شهر شلوغ، کسی دورم نیست ، چون اگر حرف پول بزنم یا به پول فک کنم سریع دورم خالی میشه ، و من احساس تنهایی میکنم و توی شب سرد برفی چکار کنم ، کی دستم رو میگیره ،
وای همین الان دارم ریشه ای فک میکنم میبینم اینها تو ذهنه منه، و واقعا میترسم از پول
یعنی واقعا باور دارم اگر حرف پول بزنم یا بهش فک کنم ،تنها میشم ،و همه دورم رو خالی میکنن، و من تنهایی از پس خودم بر نمیام، باید یکی باشه دست من رو بگیره ،من تو شهر غریب میمیرم،پول من رو از آدما جدا میکنه، چون پول چیز بدی هست و آدما هم ازش بدشون میاد، خود آدمای پول دار خوبن ولی خود پول کثیفه و بدرد نخور، پول جدایی میاره،
پول باعث بی آبرویی من میشه ،اگر حرف پول بزنم خودم رو ضایع کردم، اگر حرف پول بزنم انگار که لخت رفتم جلوی مردم ،انگار کار بیشرمانه ای انجام دادم
چطور من میتونم تو صورت حاج آقا نگاه کنم و بگم که بابت این کارم به من پول بده ،من خیلی باید بی شرم و حیا باشم که این حرف رو بزنم
پول یعنی تن فروشی ، پول یعنی لخت مادرزاد جلوی بقیه ظاهر شدن
یعنی واقعا برای من و تو ذهن من الان که خوب نگاه میکنم یعنی به حالت بی شرمانه و لخت مادرزاد رفتن جلوی بقیه و ازشون درخواستی چیزی کردن هست ،انقد سنگینه ، انقد تو ذهن من نشدنی و خطرناکه ،انقد برام سخته ،
واقعا میگم ، الان که دارم خودم رو تصور میکنم که دارم به حاجی یا هر فرد دیگه ای میگم که بابت کاری که انجام دادم پولش رو به من بده دقیقا انگار میخوام یه کار بی شرمانه ای در ملع عام انجام بدم ،و بشدت فرار میکنم که این کار نشه
و میخوام انگار خودم رو خفه کنم که پول نگیرم ،چون نمایانگر پلیدی هست برای من
کثیفترین کار در ذهن من پول گرفتن از مردمه ، حرف پول زدنه ، به پول فک کردنه، بابت کاری که انجام میدی پول گرفتنه
کار انجام بده ولی حرفش رو نزن ،اگر حرفش رو بزنی کار پلیدی انجام دادی
تمام بدنم سرد شده که تا اینجا در مورد پول نوشتم ،بدنم میلرزه ،
تا حالا انقد ریشه ای در مورد پول فک نکرده بودم
حالا متوجه میشم که چرا من پولدار نمیشم ، چرا پول سمتم نمیاد
خب آقا مجتبی دیگه چی در ذهن داری؟
پول حرامه، پول بی شرمیست ،پول کثیفه،پول تف کردن جلوی یه انسان شریفه و مشهوره، وقتی که داری در مورد پول با کسی حرف میزنی یعنی اینطوره که جلوی یه انسان خیلی محترم و ارزشمند و جایگاه اجتماعی بالا کثیف و روغنی و خاکی و شلخته و ژولیده ظاهر شدی و زباله های خونه ات رو خالی کردی جلوش روی میز
انقد که تو ذهن من این موضوع خطرناکه که الان دستام و بدنم داره میلرزه
بزار برم یه چرخی بزنم بعد بیام ادامه کامنت رو بنویسم
خدایا به تو پناه میبرم ، هدایتم کن ،و دستم رو بگیر
خب خدارو شکر یه چند دقیقه رفتم و یه چرخی زدم و حالم اومد سر جاش
ولی این رو میدونم که اگر صد سال دیگه هم میگذشت و من اینطور عمیق به دلیل کارم فک نمیکردم متوجه نمیشدم که چرا ثروتمند نمیشم ،
حداقل الان میدونم که دلیلش چیه ،ولی انصافا که فک کردم دیدم واقعا این یه باور ریشه ای هست و به این راحتی هم که من حتی فهمیدمش از بین نرفت، ولی خب خوبه که فهمیدمش و رفته رفته روش کار کنم
از خدا میخوام کمکم کنه که این باور مخرب در مورد پول رو حل کنم
واقعا میگم ، اگر هزار سال دیگه من تلاش میکردم با این باور ،به هیچ جایی نمیرسیدم
چون همین یه قرونی هم که میاد وارد زدگیم میشه ، اونم بخاطر اینه که مجبورم از گشنگی نمیرم برم سر یه کار و اونجا صبح تا شب باشم و کار کنم و بدون اینکه من حتی پول رو ببینم خودشون یه حقوقی میریزن به کارتم
اینطوری من نه پول رو میبینم و نه به کسی چیزی میگم
تا حالا اینطور به موضوع فک نکرده بودم که چرا من حقوق بگیرم و الان میفهمم که من از پول فراری هستم و از اینکه پول رو نمیبینم و اینکه خود اون کسی که براش کار میکنم میریزه به حساب و من پول رو نمیبینم خوشحالم ، میگم خب خودش ریخته دیگه ، من که نگفتم ، یعنی واقعا میگم اگر بدن من طوری بود که از گشنگی نمیمرد و صاحب خونه نبود و زن و بچه ام نبودن من همین حقوقم حاظر نبودم که بگیرم
چرا؟
بخاطر اون باورهایی که در بالا گفتم ، بخاطر باورهای محدود کننده و فراری بودن از پول
حالا متوجه شدم که ایراد کجاست ،
پسر همین که اینها رو نوشتم انگار یه آرامشی درونم رو گرفت ،انگار راحت تر شدم باهاش،
انگار تونستم حداقل اگر جلوم پول هست ،سرم رو بالا بیارم و بهش نگاه کنم ، و این خوبه ، این یعنی پیشرفت این یعنی رو خود کار کردن
این یعنی بایدبیشتر رو این موضوع کار کنم
این مسئله منه ، و طبق قانون راه کار داره ، و نتنها راه کار داره بلکه راهی بسیار ساده و قابل اجرا و در دسترس داره.
سپاسگزارم
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی سایت
:::معظلی به نام جلب توجه:::
جلب کردن توجه دیگران باعث میشه که از خود واقعی که هستیم دور بشیم، طبیعتا همه ما انسانها باورهای اشتباه و تفکرات نادرستی رو داریم که باید تغییر کنند، ولی وقتی بخوایم بخاطر دیگران سبک شخصی زندگی خودمون رو تغییر بدیم ضرر خواهیم کرد.
من همیشه سبک شخصی رو به این طور معنا میکنم::: اگر کاری که به عنوان سبک شخصی تو هست حالتو خوب میکنه یعنی درسته و ادامش بده ولی اگر حال و حس درونی و قلبی تو رو بد میکنه تغییرش بده.
تمرکز روی جلب توجه دیگران باعث میشه تا اواسط راه بری و ببینی که چقدر از خود متعالی و واقعی خودت دور شدی، و این بدترین حس دنیاست.
ولی اگر متوجه شدم که اشتباه کردم باید از همون نقطه برگردم و درستش کنم.
ممنونم استاد عزیزم بخاطر این فایل خفن
ممنونم دوستان بخاطر کامنتای باحالتون
خدایا شکرت