آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن
بر اساس جوابهای انتخابی شما، برآیند باورهای بنیادین شما غالباً قدرتمندکننده است.
این باورها ذهن شما را به گونهای برنامه ریزی کرده تا:
- بیشتر تواناییهای خود را ببینی تا نقاط ضعف خود را؛
- بیشتر نعمتهای زندگی خود را ببینی تا نداشتهها را؛
- بیشتر نسبت به مسیر زندگی خود خوشبین باشی تا نگران؛
- بیشتر پیشرفتهای خود را ببینی تا شکستها یا اشتباهات؛
- و در مسیر پیشرفت خود، بیشتر منافع و امکانپذیر بودنها را ببینی تا موانع و مسائلی که ممکن است رخ دهد؛
به خاطر شناخت خوب از خودت، خواستهات از زندگی را میدانی واهداف واضحی انتخاب میکنی که فاصله فرکانسی معقولی با آنها داری؛
تکامل را درک می کنی و در پروسه زمانی رسیدن به اهدافت را لحاظ می کنی؛
مسیر را قدم به قدم و با انگیزه و اشتیاق طی میکنی؛
در صورت برخورد با یک تضاد، نهتنها بی انگیزه نمیشوی بلکه به دنبال دیدن وجه مثبت ماجرا هستی؛
به کوچکترین پیشرفتها و برکتهای مسیر خود توجه داری؛
از اشتباهات به عنوان فرصتی برای درک بهتر و یادگیری دقیقتر اصل از فرع، استفاده میکنی؛
و مهمتر از همه، بدون عجله و مسابقه با دیگران، یک روند پیوسته از بهبودهای مستمر را در مسیر زندگی خود داری. به این دلایل نیز، از مسیر تحقق خواستهات، حتی بیش از لحظه رسیدن به نتیجه، لذت میبری. در نتیجه، از تمامیت زندگیات لذت میبری.
با توجه به این فونداسیون محکم از باورهای قدرتمندکننده، پتانسیل ذهنی شما برای رشد، بسیار قوی و آمادهی شکوفایی است. به گونهای که هر کوچکترین بهبود ذهنی، کیفیت زندگی شما را در تمام ابعاد، به اندازه چندین مدار جا به جا میکند و چرخ زندگیات آنقدر روان تر میسازد که به قول قرآن، به معنای واقعی کلمه، راضی میشوی آن هم فقط با شناسایی و حذف ترمزهای ریزی که در لایههای ناخودآگاه ذهن پنهان مانده است.
همانطور که میدانی، دوره کشف قوانین زندگی، استاد شناسایی ترمزهای مخفی ذهن (باورهای بر علیه خواستهها) است.
بر اساس تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون و با توجه به تجربه ما از تمرینات و تجربیات هزاران دانشجو در دوره کشف قوانین زندگی، ترمزهای ریزی که گاهی برای شما مانعتراشی می کند، مربوط به احساس عدم لیاقت است.
اگر دوست داری مسیر زندگیات در تمام ابعاد بسیار هموارتر از این بشود، پیشنهاد ما به شما، استفاده از آگاهی های دوره احساس لیاقت است.
این دوره راهنمای شماست برای اینکه احساس لیاقت خود را به صورت صحیح و واقعی ارزیابی کنی؛ ایرادها را پیدا کنی و رفع آن ایرادها را در عمل یاد بگیری. هر کوچکترین بهبود در این روند، کیفیت زندگی شما را بارها بهتر میکند زیرا طبق قانون، تأثیرگذارترین فرکانس بر کیفیت زندگی ما در همه ابعاد، “فرکانس احساس لیاقت” است. جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت دنیای پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی» ما بروزرسانی کند.
آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن
بر اساس تجزیه و تحلیل جوابهای انتخابی شما به سوالات آزمون، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایت، در سطح متوسط است.
شما به طور کلی فردی هدفمند هستی. تواناییهای بسیاری در جنبههای مختلف داری، اما به خاطر کمالگرایی، بعضی از دستاوردها و مهارتهای خود را خیلی ارزشمندی نمیدانی. همین نگرش باعث شده نهتنها به اعتماد به نفس خود ضربه بزنی، بلکه بخش مهمی از تواناییهایت را جدی نگیری و از آنها بهرهبرداری نکنی.
به خاطر باورهای قدرتمندکننده، اهداف شما معمولاً از مسیر هموار محقق می شود. اما درباره بعضی از اهداف – که اتفاقاً برایت خیلی مهمتر هستند- مسیر تحقق آنقدرها هموار نیست و گاهی با چالشهای جدّی مواجه میشوی که:
- خوشبینی شما را درباره امکانپذیری آن اهداف کم میکند؛
- یا گاهی اشتباهاتی از شما سر میزند که خودباوریات را زیر سوال میبرد؛
- یا گاهی به خاطر راهکارهای سختی که برای حل مسائل یا تحقق اهداف خود پیدا میکنی، دچار این تردید میشوی که: “آیا رسیدن به این خواسته، واقعاً ارزش این سختی را دارد؟”
حقیقت این است که: قرار نیست مسیر رسیدن به خواستهها سخت باشد بلکه این باورهای محدودکننده ذهن شماست که مثل یک ترمز مخفی، بر علیه خواستهات عمل میکند و مانع از پیشرفت مسیر میشود. این باورهای محدود کننده اغلب خود را به شکل زیر نشان میدهند:
- راهکارهای پیچیدهای که اجرای آنها فراتر از توانایی، مهارت یا امکانات کنونی شماست؛
- موانع متعددی که ممکن است بر سر راه شما قرار بگیرد؛
در نتیجه، امکانپذیری رسیدن به یک هدف در ذهن شما کمرنگ میشود، انگیزه و اشتیاق شما کم میشود و در نهایت باعث میشوند:
- یا قدم برداشتن برای اهدافت را به تعویق بیاندازی؛
- یا بی خیال بعضی از اهداف خود شوی؛
اگر کمی به این موضوع فکر کنی، متوجه میشوی تصمیمات به تعویقافتاده زیادی داری. خصوصا درباره اهدافی که تحقق آنها بیشترین رضایت را برای شما به ارمغان میآورد.
و اما خبر خوب درباره شما:
از آنجا که عمیقاً به دنبال رشد و بهبود خود در تمام جنبهها هستی، ذهنیتی آماده و پذیرای تغییر در جهت بهتر شدن داری.
این ویژگی شخصیتی شما باعث میشود که:
- هم ذهن خود را برای شناسایی باورهای قدرتمندکننده باز نگه داری؛
- و هم به محض شناسایی یک باور محدودکننده، جهادی اکبر برای حذف و تغییر آن به راه بیندازی؛
هدف این آزمون، آگاه کردن شما از این است که:
اگر بهبود را از شناسایی و حذف ترمزهای اصلی ذهن خود شروع کنی، مسیر پیشرفت شما نه تنها بسیار هموار میشود بلکه با این همه توانایی، به راحتی اهدافی را محقق میکنی که تا کنون با وجود تلاش فراوان، به آنها نرسیدهای یا تاکنون جرأت اقدام برای آنها را نداشتهای.
شناسایی و حذف ترمزهای مخفی ذهن، همان نقطهای است که کمترین تغییر در آن، بیشترین تأثیر سازنده را بر زندگیات میگذارد.
بر اساس تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون، بخش قابل توجهی از ناخواستههای زندگی شما، ناهمواریهای مسیر، شک داشتن به تواناییهایت و بیانگیزه شدن در مسیر رشد، برمیگردد به ضعف شخصیتیای به نام کمالگرایی.
این ویژگی شخصیتی محدودکننده، مخفیانه ضربههای محکمی به زندگی شما زده که نهتنها کیفیت نتایج شما را پایین آورده بلکه باعث شده خیلی از تواناییهایت را نبینی و ارزشمند ندانی که بخواهی از آنها بهرهبرداری کنی.
پیشنهاد ما برای ایجاد تغییرات اساسی، استفاده از ترکیب آگاهیهای 2 دوره زیر است:
دوره شیوه حل مسائل زندگی
دوره کشف قوانین زندگی
ترکیب آگاهیهای این دو دوره، منبع ارزشمند و هدایتگری است برای رشد و پیشرفت.
دوره شیوه حل مسائل، آگاهیها و تمرینات کاملی برای حل معضل کمالگرایی دارد.
آگاهیهای و تمرینات دوره کشف قوانین زندگی، ترمزهای ذهنی را به شما میشناساند که مخفیانه، چوب لای چرخ زندگی شما میگذاشت و گاهی مسیر را ناهموار میکرد. این دوره منطقهایی در دست شما قرار میدهد که به راحتی بتوانی ترمزهای مخفی ذهن خود حذف کنی، مقاومتها را برداری، به آرامش، خودباوری و هماهنگی با خودت برسی.
هرچه تعهد بیشتری در درک و اجرای این آگاهیها به خرج دهی، میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایت بیشتر میشود. زیرا مهمترین اصلی که نهتنها خواسته را محقق میکند، بلکه میزان همواری مسیر تحقق آن خواسته را نیز مشخص میکند، ” میزان هماهنگی باورهای شما با خواستههایت ” است.
این هماهنگی، تمرکز شما را متوجه نقاط قوت و تواناییهایت میکند و خودباوری شما را افزایش میدهد.
این هماهنگی، سرراستترین، کارا-ترین و هموارترین مسیر بین شما و خواسته ات را میشناسد و از طریق ایدهها، راهکارها و فرصتهای هماهنگ با خواستهات، شما را به این مسیر هدایت میکند. هرچه در اجرای آگاهیهای این دورهها مصممتر میشوی، نتایجی را تجربه میکنی که به شما این باور را میدهد: رسیدن به خواستهها آسان است. هیچ جادویی در کار نیست. بلکه فقط کافی است ترمزهای مخفی ذهن را بشناسی و آنها را از سر راه برداری.
این باور باعث میشود برای اهدافی قدم برداری که تا الان برایش هیچ قدم جدیای برنداشتهای چون فکر میکری برای تحقق آن اهداف، باید سختیهای زیادی تحمل کنی.
آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن
بر اساس جوابهای انتخابی شما به سوالات آزمون، به نظر میرسد رفتارها، راهکارها و نگرش شما به موضوعات مختلف زندگی، به شدت تحت کنترل باورهای محدودکننده ذهنتان است. به همین دلیل:
وقتی به اهدافت فکر میکنی، بخش اعظم تمرکز شما، درگیرِ نگرانی از مواجهه با مشکلات احتمالی است. در نتیجه:
- در اکثر مواقع خیلی از اهدافت را اصلا دنبال نمیکنی؛
- به ایدههایت شک داری و معمولاً آنها را اجرا نمیکنی؛
به خاطر اینکه خودت و خواستههایت را خوب نمیشناسی و تواناییهایت را ارزشمند نمیدانی، به جای تعیین اهداف واقعی، سراغ اهدافی میروی که چیزی جز هوسهای زودگذر نیستند. به همین دلیل نهتنها به نتیجه نمیانجامند بلکه ” از این شاخه به آن شاخه پریدنهای پیدرپی “، به شدت اعتماد به نفس و خودباوری شما را کم کرده و شما را به احساس بیارزشی و ناتوانی رسانده است؛
تجربههای پیدرپی از مشکلات غیرمترقبه، خوشبینی شما به فرصتهای پیش رو را کم کرده و این شرایط نادلخواه – که فقط خروجی باورهای محدودکننده خودت است – باعث شده که به تواناییات در ساختن شرایط دلخواه، شک کنی و باور کنی زندگیات تحت کنترل عواملی بیرون از توست. خصوصا اوضاع مالیات.
حقیقت این است که: قرار نبوده زندگی سخت باشد؛ قرار نبوده تحقق اهداف اینقدر پیچیده باشد؛ بلکه این ترمزهای مخفی ذهن شماست که شما را در مدار مشکلات پیدرپی قرار داده است؛ این باورهای محدودکننده، آنقدر شما را درگیر مشکلات ریز و درشت نگه داشته، که فرصتی برای فکر کردن به خواستههایت یا هدفگذاری برای آیندهات نمانده است.
نکته مهم ماجرا اینجاست که:
تا زمانی این باورهای محدودکننده ذهن شما را کنترل میکنند، در این چرخه معیوب میمانی و مدام از این مشکل به مشکل بعدی برخورد میکنی. اما خبر خوب درباره شما این است که:
شما شخصیتاً فردی با پشتکار و تعهد بالا هستی. همین ویژگی باعث شده که با وجود این همه تجربیات نادلخواه، باز هم در اعماق وجودت، نیرویی شما را امیدوار میکند که میتوانی به خواستههایت برسی، برای همین، دست از طلب و حرکت بر نداشتهای. این نقطه قوت شخصیتی شما باعث میشود که در نقطه شروع، با انگیزه و اشتیاق بالا قدم اول را بر داری اما از آنجا که این توانایی و انرژی را در مسیر ناهماهنگ خرج میکنی، این پشتکار در نهایت تبدیل به تقلای بیهوده میشود.
کاملا واضح است که وقتی انگیزه و اشتیاق شما در مسیر ناهماهنگ با خواستهات خرج شود، خیلی زود به ناامیدی تبدیل میشود. بدتر از همه خودباوریات را زیر سوال میبرد و شما را به این نتیجه میرساند که:
حتما من به آن اندازه که فکر میکردم توانایی ندارم؛
این مهارت، آنقدرها که فکر میکردم ارزشمند نیست؛
یا این مسئله بارها از توانایی من بزرگتر است؛
یا حتما سرنوشتم همین است؛
و از جایی به بعد، شخصیت قاطع و مشتاق شما درباره رسیدن به یک هدف، تبدیل میشود به شخصیتی که بپذیرد زندگی همین است. هدف این آزمون رساندن شما به این تشخیص است که آگاه شوی:
دلیل ناکامیهای شما در مسیر تحقق خواستههایت این نیست که شما توانایی نداری یا این خواسته برای شما امکانپذیر نیست یا سرنوشت شما این است یا هر دلیلی که ذهنت به شما میگوید…
بلکه میخواهد به سادگی بفهمی: شما با شدت و سرعت زیاد، در حال حرکت در مسیر خلاف جهت با خواستههایت هستی. مثل این است که بخواهی طلوع خورشید را ببینی، اما در جهت غرب حرکت کنی. به همین دلیل مهم نیست چقدر مصمم به ادامه مسیر هستی و با چه سرعتی حرکت میکنی. چون در هر صورت طلوع را نمیبینی و در ادامه مسیر به تاریکی برخورد میکنی و کاملاً ناامید میشوی از اینکه: طلوعی وجود ندارد.
حقیقت این است که شما تمام تواناییها و ملزوماتی را در وجود خود داری که لازمه تحقق اهداف و ساختن شرایط دلخواه در زندگیات است. فقط به خاطر ترمزهای مخفی (باورهای بر علیه خواستهها) در ذهنت است که تجربه زندگی شما تا این حد متفاوت از آنچه شده که میخواهی.
اما این ویژگی شخصیتی سازنده، یعنی تعهد و پشتکار شما برای رسیدن به نتیجه، فاکتوری تأثیرگذار برای تغییر شرایط زندگیات در تمام جنبهها میشود اگر ترمزهای مخفی ذهن (باورهای بر علیه خواستهها) را بشناسی و حذف کنی.
بر اساس تجزیه و تحلیل پاسخهای شما به سوالات آزمون، پیشنهاد ما برای شناسایی و حذف این ترمزها و مهمتر از همه، بهرهبرداری موثر از این ویژگی شخصیتی متعهد این است که کار را با آگاهیهای دورههای زیر شروع نمایی:
دوره شیوه حل مسائل زندگی
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها
دوره کشف قوانین زندگی
هرچه در اجرای آگاهیهای این دوره، بهتر عمل کنی، ترمزهای ذهنی بیشتری را حذف میکنی. در نتیجه باورهایت خالصتر میشود؛ این باورهای خالصتر، چرخ زندگی شما را در تمام جنبهها روانتر میکند و مسیر تحقق اهداف را هموارتر؛
هرچه در اجرای آگاهیهای این دوره بهتر عمل کنی، متوجه میشوی خیلی از مسائلی که نگرانشان بودی، اصلا واقعیت نداشته و فقط توهمات ذهن شما و آن ترمزهای مخفی بوده است؛
هرچه در اجرای آگاهیهای این دوره بهتر عمل کنی، متوجه میشوی خیلی از مسائلی که تا کنون انرژی زیادی را از شما تلف میکرد، اصلا رخ نمیدهد که بخواهی برایش راهکار پیدا کنی. در نتیجه زمان آزادی پیدا میکنی تا خودت و خواستههایت را بهتر بشناسی؛ ارزش تواناییهایت را درک کنی، آنها را پرورش دهی و از آنها بیشتر بهره برداری کنی؛
جالبتر از همه اینکه، هرچه در این مسیر درست و هماهنگ با خواستههای واقعیات پیش میروی، متوجه میشوی خیلی از کارها و تلاشهای قبلی ات که نتیجهای نداشت، به ثمر نشسته است. به عنوان مثال:
محصولی که تولید کرده بودی اما هیچ فروشی نداشته، مورد توجه مشتریان قرار گرفته؛
مهارتی که سالها پرورش داده بودی، ارزشمند شده و در خدمت اهدافت قرار گرفته؛
و…
مطالعه محتوای آموزشی دوره «شیوه حل مسائل زندگی»
آزمون شناسایی ترمزهای مخفی ذهن
بر اساس جوابهای انتخابی شما به سوالات آزمون، برآیند باورهای بنیادین شما، بسیار محدودکننده است. این باورها ذهن شما را به گونهای برنامهریزی کرده و با اتفاقات و شرایطی محدودکننده ای هم مدار کرده که باور کردهاید:
“زندگی شما تماماً در دست عوامل بیرون از شماست که هیچ کنترلی بر آنها نداری”
به خاطر این باور، همان تلاشهای اندکی نیز که برای رسیدن به اهدافت داشتهای، آنچنان با ناکامی مواجه شده که بیشتر باور کردهای “قدرتی برای تغییر شرایط زندگیات نداری”. در حقیقت، نا امیدی شما برای تغییر شرایط زندگیات، از این باور مخرب نشأت گرفته است. برای همین است که:
- هیچ تلاشی برای شناختن خودت و شناسایی باورهایت نداری؛
- ترجیح میدهی، هدفی برای تحقق نداشته باشی تا از تکرار تجربیات ناخوشایند جلوگیری کنی؛
- اگر نتیجه نهایی تضمین نشود، ترجیح میدهی هیچ اقدامی نکنی؛
- نعمتهای زندگیات را نمیبینی اما لیستی بلند بالا برای گله و شکایت از زندگی داری؛
- هیچ اطمینانی برای تحقق خواستههایت نداری برای همین محدودیتها را میپذیری و تحمل میکنی؛
- هیچ امیدی به بهبود اوضاع نداری. در نتیجه هیچ امیدی به آیندهات نداری و روزها را باریبههرجهت میگذرانی؛
در واقع، باورهای محدودکنندهات، شما را “از موجودی که خالق شرایط زندگیاش آفریده شده”، تبدیل کرده به موجودی که فکر میکند: “هیچ قدرتی برای کنترل زندگیاش ندارد”.
به دلیل این باور است که:
علاقهای به تفکر درباره شناختن ارتباط بین “باورهایت” و “شرایط نادلخواهی که تجربه میکنی”، نداری؛
“تغییر” را در هر جایی جستجو میکنی، به جز خودت و باورهایت؛
در برخورد با یک تضاد، خیلی سریع ناامید میشوی و آن شرایط نادلخواه را ماندگار و ابدی میدانی؛
اگر سریع و با همان اقدام اول به نتیجه نرسی، به راحتی از ادامه مسیر منصرف میشوی؛
به راحتی ناخواستهها را میپذیری و سعی میکنی با آنها به عنوان “سرنوشت”، کنار بیایی؛
چون باور نداری که باورهایت این شرایط نادلخواه را ایجاد کرده است. فکر میکنی این شرایط بیرونی است که زندگی شما را در کنترل دارد و از آنجا که نمیتوانی شرایط بیرونی را تغییر دهی، فکر میکنی نمیتوانی زندگیات را تغییر دهی.
اما تحول زندگی شما از نقطهای شروع میشود که از قانون بدون تغییر خداوند آگاه میشوی. قانونی که به شما نوید میدهد:
“شما با توانایی خلق شرایط زندگیات توسط باورها و فرکانسهایت متولد شدهای و تمام اتفاقات زندگی شما -بدون استثناء- بازتاب باورهایت است.”
این آگاهی، شما را به این درک میرساند که: تمام شرایط نادلخواهی که تا کنون تجربه کردهای، فقط و فقط نتیجهی باورهای خودت بوده و هیچ مقصری در بیرون وجود ندارد. هیچ قدرتی در بیرون از خودت وجود ندارد؛
این چرخش در زاویه دید، به قول قرآن پرده جهل را از برابر چشمان شما بر میدارد تا:
خودت را خالق زندگیات بدانی و مسئولیت شرایط زندگیات را با تمام وجود به عهده بگیری؛
به خاطر درک این قانون، برایت منطقی می شود که میتوانی با تغییر باورهایت، شرایط زندگیات را تغییر دهی. به خودت میگویی: حالا که خودم این مسائل را با باورهایم رقم زدهام پس:
- زندگی من در دست خودم است؛
- تغییر شرایط در دست خودم است؛
- و همه چیز به خودم بستگی دارد؛
- هیچ قدرتی بیرون از خودم، افکارم و باورهایم وجود ندارد؛
این چرخش در زاویه دید، ناامیدیهایت را تبدیل به امید و غیر ممکنها را در نظرت امکانپذیر میکند. در نتیجه ایمان پیدا میکنی که میتوانی شرایط را تغییر دهی. این جنس از ایمان، عمل میآورد و قدمهایت را برای حرکت، محکم میکند.
خیلی فرق میکند که شما با این جنس شناخت از قانون و این ایمان قلبی وارد فرایند تغییر باورهایت شوی یا اینکه کلا باورت این باشد که عوامل بیرونی شرایط نادلخواه را ایجاد کرده است. این تفاوت در باور است که باعث می شود:
- تواناییهای درونیات را ببینی و برای بهرهبرداری از آنها انگیزه بگیری؛
- به تواناییات برای تغییر شرایط، امیدوار شوی؛
- توکل کنی؛
- هدایتها را تشخیص دهی؛
- قدمها را با ایمان و حس خوب برداری؛
این باور که “من – با باورها و فرکانسهایم – خالق زندگیام آفریده شده ام”، شما را به مسیر درست (صراط مستقیم) هدایت میکند. همان مسیری که به قول قرآن مسیر نعمتهاست. مسیری که هم جهت با خواستههای شماست.
به همین دلیل هر قدمی که در این مسیر برمیداری، شرایط را بهتر میکند. برعکس مسیر قبلی که هر قدمی برمیداشتی، یک قدم از شرایط دلخواه دورتر میشدی.
سپس آرام آرام از یک جایی به بعد، نتیجه هایی میآیند و بهبودهایی ایجاد میشود که خود به خود انگیزههای شما را برای ادامه مسیر تقویت میکنند؛ عزت نفس شما را رشد میدهند تا قدمهای جدّی تری برداری و اهداف جدّیتری را محقق کنی.
رسیدن به این نقطه یک فرایند است که باید قدم به قدم طی شود. اما معجزه این فرایند این است که از همان نقطه شروع، به احساس خوب میرسی و از مسیر بهبود، لذت میبری. فقط نکته اینجاست که: این تغییر باید به صورت اساسی از ریشه شروع شود ؛ این فونداسیون باید از درون ساخته شود تا به نتایج بیرونیات، پایداری ببخشد.
طبق تجزیه و تحلیل پاسخ های شما به سوالات آزمون، پیشنهاد ما برای شما، شروع از دوره 12 قدم است تا با اجرای آگاهیهای این دوره، قدم به قدم، بنیان باورهایت را از نو بسازی. آگاهیهای دوره 12 قدم، با منطق، این باور را عمیقا در وجودت میسازد که:
تو خالق زندگیات با باورها و فرکانسهایت هستی؛ کنترل زندگی شما در دست خودت و باورهایت است و عوامل بیرونی هیچ قدرتی در زندگی شما ندارند. اگر در حال حاضر تجربه شما غیر از این است، به خاطر باورهای محدودکنندهای است که باعث شده قدرت زندگیات را به عوامل بیرونی واگذار کنی.
بنابراین، حالا که آگاه شدی تمام این ناخواستهها، خروجی باورهای محدودکننده خودت است، مطمئن باش که با تغییر باورهایت، همهی این شرایط عوض میشود و به نقطهای میرسی که احساس کنترل کاملی بر زندگیات داری. نقطهای که میبینی آدم دیگری شدهای و زندگیات هیچ ربطی به شرایط الان ندارد.
در ادامهی عمل به آگاهیهای دوره 12 قدم – که نتایج را دیدی و شرایط بهتر شد – برای هموارتر شدن مسیر خود، پیشنهاد میکنیم در کنار آگاهیهای دوره 12 قدم، دوره های شیوه حل مسائل و دوره کشف قوانین زندگی را نیز اجرا کن.
البته که نیاز به عجله نداری. قدم اول را با دوره 12 قدم بردار و مسیر را قدم به قدم طی کن. خودت هدایت میشوی که چه زمانی بهترین موقع برای پیوستن به جمع دانشجویان این دورههاست.
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استاد ومریم نازنینم .
خیلی این آزمون به من انگیزه دادو نسبت به خودم خیلی امیدوارترشدم وخودم وتحسین میکنم ومطمنم که من لایق تمام اهداف وآرزوهایم هستم که بهشون برسم ،خدایاشکرت ،هرآنچه که دارم ازآن توست پروردگارمن …
دوم ابنکه یه ترمزی که خودم میدونستم دارم دوباره رونمایی شد من همش میترسم دیگران ازمن سو استفاده کنن ،مثلامیترسم من اگر ثروتمندتربشم ویه اشیاعی وداشته باشم دیگران هم ازمن سواستفاده میکنن ،یامثلا یه باغ بزرگی داشته باشم دیگران بی اجازه ازآن استفاده میکنن ،دراین میان ذهنم میگوید اصلا نمیخوادتواین همه زحمت بکشی که این هارو به دست بیاری دیگران راحت ازش استفاده کنن ،توفلان ماشین وداشته باشی تزدیک ترین کسانت ازت بخان که ببری شون فلان جا ،یاآنهاهم به مدت کوتاهی ازش استفاده کنن تابه دیگران فخرفروشی بدهند ویا هرچیزمذخرف دیگه ای که فقط میدونم ایناترمزه ترمز ،مثل قبل هاکه دوست نداشتم که ماشین داشته باشیم چون میترسیدم که دیگران ببرنش خراب کنن خب اون زمان هاایرادازهمسرخودم بود که وسیله هاش وخوب نگه نمیداشت اماالان اونم تغییرکرده .
هروقت که روراست توکامنتم این جور ترمزهارومینویسم ،ذهنم بسیارمقاومت میکنه ایناچیه مینویسی نگه دارتوذهنت دیگران که اینارو میخونن درموردت فکربدی میکنن که تودیگه چقدر شخصیتت فلانه بهمانه یافکرات چرااینجوریه اما ،غلبه میکنم ومیگم ماهمه یه خانواده ایم که برای درست کردن ذهنمون اینجاجمع شدیم شاید این فکرهاترمزکس دیگه ای هم باشه که بهش آگاه نیس وباای نوشته هاآگاه بشه ورفعش کنه.
سلام
واقعا از شما متشکرم و سپاسگزار که اینا رو نوشتین شاید باور کردنی نباشه اما همین الان که اینا رو خوندن یه حس جدیدی هر چند ضعیف ولی در من شکل گرفت هنوز دقیقا نمیدونم چیه ولی از خوندن نوشته های شما یه احساس نزدیکی با اونها در من پدیدار شد که گویا این موارد در من هم به گونه ای دیگر خودشان را یه جاهایی مخفی کرده اند که باید بفهمم که چی هستند و تو کجای وجودم نشسته اند ولی هر چه و هر کجای من هستند خیلی با این چیزیایی که شما نوشتید نزدیکن چون یه لحظه من یه حال عجیبی پیدا کردم خصوصا این قسمت از نوشتتون
“”من همش میترسم دیگران ازمن سو استفاده کنن “”
یا این قسمت
“”هروقت که روراست توکامنتم این جور ترمزهارومینویسم ،ذهنم بسیارمقاومت میکنه “”
واقعا از شما سپاسگزارم
خدایا ازت ممنونم و سپاسگزارم که من رو هدایت کردی و لحظه به لحظه در حال هدایت کردنم هستی به من بینایی بده تا بتوانم هدایت هایت را ببینم و بفهم و در عین دیدن درک دستی از آنها داشته باشم .
استاد عزیزم ازت سپاسگزارم .
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز،
و همچنین خدمت تمام اعضای دوست داشتنی سایت،
خیلی خیلی سپاسگزارم استاد عزیز از این طراحی هوشمندانه ای که برای این آزمون و آزمونهای قبلی انجام دادین،نتایج و پاسخ این آزمونها به من یکی، که عین واقعیتم رو نشان دادن، خیلی واضح تر و شفاف تر کردن ترمز های ذهنی من رو برام، اصلا این آزمون بنظرم عصاره ای از دوره کشف قوانین زندگی است، من با اینکه شاید حدودا بالای 7 یا 8 بار دوره رو گوش کردم و البته که تمرینها رو هم انجام دادم ولی تمرینارو کمتر انجام دادم فک کنم دوبار، ولی باز این آزمون خیلی منو به درک ترمزهام آگاه تر کرد، دورا دور روی ماه شما استاد عزیزم رو میبوسم و برای شما و خانم شایسته عزیز همیشه بهترینها رو آرزو دارم، و بخدا میسپارمتون
سلام و ادب . سپاسگزارم از خدای مهربان که منو به راهی هدایت کرد که بتونم خودم رو بهتر ببینم و این فرصت رو به من داد تا در مسیر بهتری برای زندگی بهتر قدم بر دارم.
سپاسگزار شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز هم هستم که با آموزه ها و امکانات این سایت کمک کردید تا نگاه عمیق تری به حقیقت وجود خودم داشته باشم .
در روزهای ابتدایی ورودم به سایت ، این آزمون رو داده بودم و بنا به ارزیابی این آزمون ، دوره « شیوه حل مسائل زندگی » رو خریدم . و سعی کردم با گوش دادن و حل تمرینات ، مسائل اساسی زندگیمو پیدا کنم . حیرت آور اینکه متوجه شدم ، هر بار که جلسات رو گوش می دم ، فهم بهترین از جمله جمله ی نکاتی که گفته میشه پیدا می کنم و منظور شما رو بیشتر متوجه میشم . جالب اینکه چقدر این ارزیابی دقیق بود ، چون در مسیر حل تمرینات جلسه دوم ، متوجه شدم که یکی از مشکلات اساسی من « فرار از نقص » است و این همون « کمالگراییه » . چیزی که باعث تنبلی و رخوت در تعیین اهداف ، اقدام برای شروع ، و تعهد برای پیگیری و تلاش برای تکامل در مسیر دستیابی به آرزوها م شده …
لازم دیدم باز هم تشکر کنم از دانش شما و دقت و ظرافتی که در تشخیص مسائل برای مخاطب دارید . همین طور تشکر و سپاس از هدایتی که برای حل اون مسائل ، به مخاطب ارائه می دید .
حقیقتش من در ابتدای ورودم به سایت ، شما رو به عنوان یک استاد انگیزشی در مسیر موفقیت قبول کردم ، اما متوجه شدم ، که میزان تجربه ، مطالعه و پختگی شما چیزی فراتر از انگیزه سازیه و همون طور که خودتون هم بارها گفتید ، توجه شما به ریشه و مسائل اساسی افراده . این کامنت رو نوشتم تا هم این باور رو در قلب خودم محکم تر کنم که به جای درستی هدایت شدم و هم یک دنیا سپاس و قدر دانی خودم از شما و گروه تون رو به زبون بیارم . این حد از عشق ، رفاقت و تلاش، قابل تقدیره .
از خدا می خوام به شما برکت و رفعت عطا کنه . سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم.
من سعی کردم دقیقا به نسبت باورهایی که دارم به این تست پاسخ بدهم و چقدر عالی بود هدایت من به این تست.
دیروز من از خداوند هدایت خواستم و خداوند مرا هدایت کرد به محصول کشف قوانین زندگی. این عالی هست.
یادمه وقتی شما تازه داشتید این دوره را بروزرسانی میکردید و قیمت این دوره 3.500.000 بود من حتی پول کافی برام جور شد و من اینقدر عزت نفس پائینی داشتمکه فقط دوره عزت نفس را خریدم. با اینکه پول هر دوی محصول را داشتم.
خلاصه بگم، از اون دوران چند ماهی میگذرد و خداروشکر میکنم از لحاظ احساس لیاقت و از لحاظ ساختن پول من در فرکانس خیلی بهتری قرارگرفته ام.
من الان دوره های خیلی عالی ای از سایت تهیه کردم و یکی یکی دارم تمرین میکنم تا شخصیت خودم را بسازم. دقیقا میدونمکه یه سری ترمز (دقیقا ترسهایم) جلوی پیشرفت منو گرفته است و به لطف رب العالمین دارم یکی یکی باگ ها و ترمز هامو میشناسم.
استاد یه موضوعی را بگم. من متوجه شدم خودم هم اگر حتی دوره ای نمیکردم هدایت می شدم، اما اینکه اینطوری بفهمم جنس هدایت، جنس ایمان و الهامات را شاید خیلی طول میکشید.
من ارزش دوره های شما را خوب درک میکنم و میفهمم. این خیلی نکته مهمیه واسم.
تو دوره احساس لیاقت خیلی خوب اینو درک کردم. خیلی خوب. تو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها بهش ایمان آوردم. خیلی خوب.
خداروشکر میکنم بخاطر این مسیر، این مسیر عالی.
بخاطر این آموزشهای عالی. بخاطر این خودشناسی ها. بخاطر این شناخت از خودمون.
چقدر این قسمت آزمون ها عالیه.
هر وقت حس میکنی که انگار ثابت شده ای این ازمون میتونه کمکت کنه خودتو بشناسی.
دقیقا مشابه با چک آپ فرکانسی است توی دوره 12 قدم.
عاشقتونم استاد عزیزم.
بینهایت از شما، مریم خانم، خانم فرهادی و آقا ابراهیم عزیزم سپاسگزارم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خدایی که در قلبم نشسته
چند روزی فکرم حول این میچرخید که چجوری خودم رو بیشتر بشناسم
با خودم میگفتم بیام سوال کنم از خودم و جوابشو بنویسم بعد ببینم جوابم مثبته یا منفی
بعد دوباره گفتم هر موقع که احساسم بد شد توجه کنم ببینم چرااا احساسم بد شده علتش رو کنکاش کنم شاید کمی به خود شناسی برسم
که عملی نشد
امروز صبح به سایت سرزدم ببینم فایل جدید اومده یا نه که مستطیل سبز بالای صفحه خودنمایی کرد گفتم یک صفحه نظرات رو بخونم بعد میام سراغش،یادم رفت
عصر گفتم ایمیل چک کنم کامنتای مورد نظر رو بخونم که دوباره این مستطیل خوشگل خودنمایی کرد و من پاسخ دادم و جواب اومد
خداااای من یاد دوران نوجوانی و جوانی افتادم که چند بار نزدیک حرم حضرت معصومه فال خریدم و با تک تک جملاتش چقدر خوشحال میشدم و همینجوری منتظر اتفاقی خوب بودم و تا الان که 44 سالم شده هنوزم منتظرم…
و با خواندن توضیحات این آزمون چه حسی بمن دست داد خداااای من….
واقعا قابل توصیف نیست این آگاهی ها مثل همون فاله شد برام فقط فرقش اینه که باید خودم اون اتفاقای خوب بسازم زندگی همینجوری نیست
و چقدر خوب که فهمیدم ذهنم تا چه حد محدود کننده است و به قول دوست زرنگ و توحیدی ام خانم شهریاری فهمیدم کجا دنبال چی بگردم
خدایا شکرت
شکر که فهمیدم کدوم دوره ها برام مناسبه
فهمیدم که من آدم متعهدی هستم ولی کمی سردرگم هستم گیجم هنوز
فهمیدم که تو سایت دنبال دوره شیوه حل مسائل زندگی باشم
استاد جان خداحفظت کنه عمرت مثل نوح دراز باشه تا مردمان بیشتری بواسطه شما توحیدی شوند.
خدا جونم دوستت دارم چقدر بنده نوازی
خدایا شکرت
خدایا کمکم کن دوره رو تهیه کنم
الحمدالله رب العالمین
بنام خدای بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم جانم
چقدر عااااالی و دقیق بود. خیلی خیلی شوکه شدم از دقت این آزمون. دقیق ترین مشکل الان من رو بهم گفت. همون مشکلی که من دو سه روز پیش کشفش کردم در خودم!
من چند روز پیش نشستم با خودم خلوت کردم و از گذشته ها تا کنونم رو مرور کردم و توشتم و ترمز هایم را پیدا کردم. من 2 تا ترمز اصلی برای کل زندگیم پیدا کردم، 1. احساس عدم لیاقت و ارزشمندیم 2. احساس عدم توانایی
و مطمعن شدم که من تا کنون به خاطر تلاش هایم نبوده که به هدفم نرسیدم، دقیقا به خاطر ترمزهایم بوده که به هدفم نرسیدم. و از چند روز پیش به خودم قول دادم که تا برای ترمز هایم کاری نکردم، دست به هیچ اقدام وتلاش و برنامه ریزی نکنم. چون واقعا دیگه خسته شدم از این سیکل معیوب 32 سالم. دیگه خسته شدم هی شروع کنم هی تلاش کنم هی امیدوار و شاد باشم، بعدش بی نتیجه بشه تمام امیدهام و تلاش هام. همش دلسردی، همش شکست، همش سرخودگی و ناکامی و عجز و غصه و ناامیدی… دیگه بسه، من واقعا از شرایطی که دارم خسته شدم و واقعا میخوام براش کاری کنم.
1.امروز جمعه ست و در رختخواب هستم و دارم این را مینویسم / چند ماه است که ساعتهای بسیار طولانی کار مضاعف و اضافه کاری کردهام، حتی آخر هفتهها، چون دوشنبه افتتاحیه یک نمایشگاه است. بدون استراحت و تفریح کافی. دیروز تمام آنچه باید انتقال پیدا میکرد به نمایشگاه از محل کارگاه خارج شد و من با خستگی بسیار فراوان و در حالی که بدن و ذهنم کم آورده بود مشغول تمیزکاری اطراف شدم. انقدر خسته بودم که فقط کافی بود یه نفر یک چیز کوچک بگه بمن تا اشکم سرازیر بشه،… برگشتم خونه با اینکه داشتم از بیخوابی میمُردم مجبورن کردن تا ساعت 2شب بیدار بمونم چون شب یلدا بود و کلی هم کارِ خونه و جمع و جور و شستن و پهن کردن لباس و… داشتیم… خلاصه نگم براتون مُردم! / دیگه دیدم نمیتونم روپا وایسم و در نتیجه امروز رو مرخصی گرفتم و امیدوارم با تعطیلات آخر هفته (شنبه و یکشنبه) بتونم بعد از حدود 6ماه بالاخره یه کم استراحت کنم و ببینم کی هستم و کجام! / چون سرم شلوغ بود خیلی وقت میشه که سر به سایت عباسمنشداتکام، نزده بودم/ فقط ببین وقتی به خدا میگی هدایتم کن چجوری هدایتت میکنه! از راههایی که گاهی عجیبه! / آقا من 3تا موضوع بینهایت اساسی و بنظرم حل نشدنی ولی بینهایت مهم دارم که روزی نیست بهشون فکر نکنم و حالم مدام بخاطرشون بده چون هزارتا راه رفتم براشون ولی هنوز حل نشدن درست و حسابی و نمیشه هم بگی ولش کن وگرنه صدبار بیخیالشون شده بودم/ امروز صبح گفتم خدایا خسته شدم ازین فکرا تو هدایتم کن، من نمیخوام الان چند دقیقه فکر کنم/ بعد رفتم توی اینستاگرام و استوری برو بچهها رو دیدم که همشون از کشورها و شهرهای مختلف عکس و فیلم کریسمس مارکت های جذاب رو گذاشته بودن و کلا رفتم توی اون حال و هوا/بعد یه هو به دلم افتاد بیام توی سایت شما و در قسمت سرچ نوشتم: کریسمس مارکت، تا ببینم شما محصولی یا فیلمی دارین که حال و هوای کریسمس مارکتهای آمریکا رو نشونم بده؟ بلکه حال و هوام تغییر کنه و خوش بگذره بِهِم! دیدم نه! هیچی نیاورد برام، بجاش هی یه پیام بازرگانی سبز رنگ میومد اون بالا که بیا تست بده تا بهت بگم ترمزهای ذهنت چیه! :) هیچی دیگه. سر ازینجا درآوردم و چقدر دقیق بود استاد! عالی بود عالی / نتیجه مربوط بمن درمورد کمالگرایی افراطی من بود / چیزی که بخصوص در حرفه و توی کار پدر منو درآورده بارها و جوابمو گرفتم. مرسی
.
2.راستش چندبار اومدم یه سری حرفا رو که بهم الهام شده بود حتما بنویسم توی سایت بزنم، هیچ جای مناسب و مرتبطی پیدا نمیکردم. که مثلا بگم خب برم یه فیلم و مطلب مرتبط پیدا کنم اول، بعدش بیام زیرش و حرفهامو بنویسم در قسمت کامنت/ خلاصه ولش کرده بودم اما امروز دوباره یه حسی بمن داره میگه تنبلی نکن و تو رو خدا بنویس…
.
من هم به این هدایت چشم میگم و مینویسم براتون امیدوارم راهگشا باشه و مرتبط
………
3.من یه دوستی دارم که تعصب و اعتیاد شدیدی داره به مکتب عباسمنشیسم و سایت خوب استاد عباسمنش و کلا حرفها و دورههای شما. کل کامنتهای سایت رو حفظ و از بره. قورت داده دیگه همه چی رو. چندساله شبانه روز بطور کامل اصلا توی سایت شما زندگی میکنه، اصلا شبا جاشو توی سایت پهن میکنه و میخوابه! در این حد بگم بهتون/ بخدا دیگه شورشو درآورده و اصلا نمیشه باهاش حرف زد! چون اصلا نه حرفهای من نوعی رو گوش میده نه چیزی رو میپذیره! چون همش مقایسه میکنه با برداشت هایی که از آموزههای استاد داشته و هی میگه نه! فلان چیز اونی نیست که تو میگی… استاد عباسمنش یه جور دیگه میگه/ فکر میکنه دیگران همه غلط هستند و فقط راه استاد عباسمنش و خودش درسته! / و شما میدونید که کلا زیادهروی در هر چیز و تعصب یافتن، یک آفَته! میتونه آدم رو از تعادل و سلامت دور بکنه دقیقا مثل متعصبین مذهبی که فقط فکر میکنن که اونان که دارن درست میرن جاده رو درحالیکه خیلی وقته از مسیر اصلی خارج شدن بعضی هاشون! … درست همونجایی که معتاد و وابسته شدن به اون کتاب و مراد و استادشون… از همون لحظهای که فکر کردن همه اشتباهن و اونا درست. دقیقا از یه جایی به بعد همون دین و کتاب و شیوه ای که خوب بود میشه عامل بیماری! / این دقیقا همون نقطهای هست که قانون جذب رو شبیه خرافهگرایی نشون میده و این سوءتفاهم رو ایجاد میکنه که مریدان این وادی جذب شبه علم شدند و خُل و دیوانههایی کور و بیمار و ضعیف هستن که برای نپذیرفتن واقعیت و حقیقت دنبال قانون جذب افتادن (لطفاً سرچ کنید راجع به علم و شِبهِ عِلم بیشتر بخونید و اگر دارید از قانون جذب بهره میگیرید لطفاً با آگاهی این کار رو بکنید نه کورکورانه! چون بعضی ها متاسفانه نمیفهمن داستان چیه / همچنین راجع به تکنیک ان، ال، پی و خودهیپنوتیزم گری در روان درمانی هم بد نیست مطالعه کنید تا با ذهنی بازتر ببینید چه اتفاقی داره میفته/ دوستانی که در حوزه نوروساینس هم خوب مطالعه کردند گاهی میتونن شفاف کنند براتون که چی میشه قانون جذب برای شما معجزه میکنه یا نمیکنه) /
اینا رو تعریف کردم که بگم حالم از قانون جذب داشت به هم میخورد یه دوره چون آدمایی مثل این دوستم که خیلی بمن نزدیک بود و دوره ها رو باهم گاهی تهیه میکردیم و دربارشون حرف میزدیم، دیدگاهم رو عوض کرد. مجبور شدم بعد از چندسال ارتباطمو باهاش قطع کنم و یه مدت حتی نیام توی سایت. من الان شاید حدود دوماهه فایلهای استاد رو نه دیدم و نه گوش کردم قبلا هرروز اینکارو میکردم/ خواستم فاصله بگیرم.
چون دیدم گاهی چون هنوز درک ما محدوده، حرفهای استاد رو که تأویل پذیر و کلی هم هست بعضی هاشون رو اونجوری میشنویم که خودمون دوست داریم! نه اونجوری که دقیقا استاد عباسمنش منظورش بوده!
میشه خواهش کنم دقت کنید چی میگم؟ / درمورد هرکسی ها! نه فقط ایشون! حتی درمورد نوشتههای کتابهای مقدسی مثل انجیل و قرآن هم همینه. ما اون چیزی رو میشنویم و برداشت میکنیم که دوست داریم! نه اونچیزی که واقعا هست!
.
تو رو خدا این قانون جذب و این راه سپید و خوب رو گندشو در نیارید برعکس نفهمیدش (با خودم هم هستم! / کلا گندش رو در نیاریم و نیارم)
.
یه چیز دیگه
4.من متوجه شدم حتی هرکدوم از قدمها رو باید چندوقت باهاشون زندگی کرد بعدا بریم قدم بعدی رو بخریم. تکامل رو طی نکرده و با عجله نمیشه رفت قدم بعدی! مثلا فقط فهمیدن و زندگی کردنِ تکنیک ستاره قطبی خودش دنیاییه! / حدود شش ماه قبل که برای بار چندم قدمهایی که خریده بودم از سایت رو مرور میکردم و هرروز چند ساعت با همون دوستم حرف میزدیم درباره آموزههامون و دستاوردهامون از دوره های استاد عباسمنش و طبیعی هم هست که وقتی با یکی بیش از اندازه حرف بزنی یه سری چیز ها چه خوب چه بد تشدید میشه، در باور و عملکرمون. یعنی تو کور میشی و دیگه به مسائل از چند زاویه تحلیلی نمیتونی نگاه کنی. فکر میکنی چون یه نفر دیگه مهر تایید زده به ذهنیت تو پس همون خیلی درسته:(
مثال میزنم: یکی از دستاوردهای من این بود که با تمرینهایی که انجام دادم یک خونه بسیار گران و با امکانات لوکس در گرانترین منطقه و با امکانات باورنکردنی به من بصورت رایگان داده شد و یخچالش هم مدام پر میشد برام / من حسم جوری بود که در عین اینکه خوشحال بودم و شاکر فکر میکردم که لیاقتش رو داشتم و طبقه اجتماعی و جایگاهم منو لایق این موضوع میکنه. عادی بود برام/ غافل ازین که دوستم ظریفتش با من فرق داشت و با شنیدن این موضوع و مقایسه موقعیت با آموزشهایی که دیده بود این حس رو در من تشدید میکرد که تو الان باید بیشتر هم بخوای، یا مثلا اینکه خودتو صاحب اونجا بدون، یا مثلا اینکه هرچی تو یخچال هست تا تهش مصرف بکن و لزومی نداره به درو همسایه بدی چون باید این باور رو تقویت کنی که من بدون اینکه ببخشم هم عزیز هستم و ووو / و بعد میدیدی این حرفها از شخصیت من چیزی میساخت که مال من نبود. از من رفتارهایی سر میزند که حواسم نبود بخاطر حرفای دوستمه ولی اِگزَجره بود در من و نامناسب / من رو در دیدگاه اون افرادی که بعنوان کارفرمای من بودن و این خونه و امکانات رو در اختیارم قرار داده بودند، میکشید پایین! چون دیگه شبیه یک آدم چشم و دل سیر رفتار نمیکردم! / میفهمی چی میگم؟
چون فکر میکردم اون از مسلط تره به چیزهایی که استاد عباسمنش یاد میدن، و من دارم اشتباه رفتار میکنم که همه چی برام عادیه. و باید طبق دستورات او عمل کنم. درحالی که من گذر کرده بودم از خیلی چیزها و نسخههایی که او برای من میپیچید مناسب من نبود. من بالاتر از اون بودم! اون منو نمیفهمید و منم فقط فکر میکردم اون بهتر از من میدونه!
بذار یه مثال دیگه بزنم که اتفاقا جزو مسائل تکراری زندگی منه و این روزها هم دوباره درگیرش شدم:
ببین من در خانواده و موقعیت نسبتاً خوبی بزرگ شدم و گرچه در مقایسه با برخی افراد، بسیار بالاتر از ما هم وجود داره ولی گاهی حواسم نیست که بعضی ها به تمام معنا تازه به دوران رسیده هستند و ندید_پدید و سطح پایین و من نباید تحت تاثیر حرفهاشون قرار بگیرم.
من سالها در خودم این دیدگاه رو تقویت کردم که توی ذهن و کلامم هرگز نگم فلانی فرهنگش پایین تر از منه، بلکه بگم فرهنگ فلانی کمی متفاوته بامن. اینجوری حس میکردم احترام گذاشتم به اون فرد. درحالی که الان دارم به ذهنم یاد میدم برعکس عمل کنه! چون این ذهنیت باعث میشه احترام بیش از حد به دیگرانی بذارم که نباید بذارم و اونا هم ظرفیتش رو ندارند و حد رو نمیشناسن، از سر صمیمیت بیجا اجازه دخالت ها و شوخی های نامناسب رو بخودشون میدن درمورد زندگی من.
مثلا من همیشه با کارگر خونمون یا محل کارم محترمانه رفتار میکنم متاسفانه… جوری که حس نکنه از من پایین تره و این اشتباهه چون بارها پیش اومده که جارو رو داده به دست من و گفته لطفا اونطرف رو هم تو جارو کن! یا بارها توالت رو نشسته و گفته من بدم میاد خودت بشور!
یا شوخیهای جنسی و بقولی شوخی دستی های بدی با من میکنه که شوکه میشم!
یه اتفاق آزاردهنده دیگه درمورد من اینه که خیلی از کسایی که فکر میکنن سطح بالا هستند درحالی که نیستند راجع به تیپ و ظاهر من نظر میدن و منو مجبور میکنند تیپم رو عوض کنم.
افرادی که همیشه در خانواده های اصیل و مرفه زندگی کردن یا جایگاه اجتماعی بالاتری دارن الان حرف منو خوب درک میکنند:
ببینید مثلا در خانواده های سلطنتی انگلستان و یا درمورد خانم فرح یا مثلا بعضی از سلبریتی ها…. ساده پوشی و دنبال زرق و برق نبودن یک اصله! حتی اینکه معلوم نشه لباس شما از چه بِرَندی خریداری شده یک حُسنه!
درحالی که در مقایسه، یک آدم تازه به دوران رسیده و کسی که هنوز براش پولدار بودن عادی نشده مارک لباس و کفش و ساعتش همیشه تو چشم بقیه هست! یا مثلا نحوه آرایش کردنش خیلی اغراق شده ست.
من که خارج از ایران بسیاری از هم وطن ها رو از روی همین آرایش و تیپشون تشخیص میدم و چون خانم ها بخصوص همیشه درمورد حجاب و لباس محرومیتهایی کشیدن، به شکل خیلی عقدهای وار برهنگی و آرایش میکنن! متاسفانه
درمورد منم اینجوریه که چون معمولا آرایش نمیکنم و از جواهرات زیادی استفاده نمیکنم و لباسهام با اینکه از مرغوب ترین و بهترین نوع هستند اما ساده و تک رنگند و هرگز مارکشون معلوم نیست تا همه بفهمن از کجا خریدم، این شُبهه رو در افراد سطح پایین تر ایجاد میکنه که انگار من به خودم نمیرسم!
اکثر آدمها بارها به خودشون اجازه دادن راجع به تیپ من نظر بدن و حتی مجبورم کنن من عوض بشم حتی شده با دست انداختن و مسخره کردن و توهین، منو وادار کردن جور دیگهای لباس بپوشم و آرایش کنم و اون لحظه متوجه نسد (توی خوابگاه و توی فامیل و توی جمع و گروههای دخترونه این اتفاق زیاد هست) .
من ایران زندگی نمیکنم و همخونه های من هم ایرانی نیستند و این چیزهایی که میگم ربطی به ملیت نداره. تو ممکنه با یک آدم از طبقه اجتماعی متفاوت و پایین اما از یک کشور مدرن و عالی، همخونه و همسفر و همکار بشی… یا حتی همسر…
پس همیشه خطر این اتفاق وجود داره
.
5.سرتون رو درد نیارم / هشیار بودن و آگاه بودن برای مچ گیری از خودتون و خودمون خیلی مهمه / حتی برای اینکه اجازه ندیم حرفهای دیگران رومون تاثیر منفی بذاره و باعث بشه به خودمون شک کنیم
6.رفتن توی لاک و نقش قربانی بودن خیلی شکلهای مختلف و گاهی پیچیده ای داره که باید با تمرین درستش کرد.
حتی توی همین مسئله ای که گفتم
من میتونم خودمو قربانی بدونم و بگم اَه… دیگران نمیذارن من خودم باشم / بجای اینکه محکم وایسم و بگم آقا این تیپ منه… دوستش دارم، پاش وایمیستم، با آگاهی انتخابش کردم، مخاطب من شما نیستی تا این تیپ من بخواد شما رو تحت تاثیر قرار بده، اونیکه باید بفهمه میفهمه، و من اجازه دخالت به دیگری نمیدم و پاش هستم… وووو
…
7. حرف زیاد دارم… ولی باشه بقیه ش در کامنتهای بعدی
الهی شکر برای این فرصت نوشتن و گفتن و خوب تر شدن
با درود و سپاس خدمت شما دوست عزیز و نازنینم خانم آرام کیان عزیز..
امروز خیلی هدایتی اومدم کامنت های آزمون رو بخونم و بالای سه چهار ساعت در این قسمت هستم و بلطف خدا دارم کامنت های دوستان رو می خونم و لایک میکنم ولی کامنت شما آنقدر برام جذاب بود که حیفم اومد فقط بهتون پنج ستاره ی طلایی امتیاز بدم و همینطوری از کامنت تون بگذرم..
آرام جان کامنت زیبا و پرمحتوای شما رو با دقت خواندم و برام خیلی جالب بود که در مورد چه کسانی و چه رفتارها و عملکردهایی صحبت کردید که از نظر مداری با شما هم سطح نبودند ولی در کنار شما بودند و شما از اعمال و رفتار و عملکرد آنها ناراحت بودید .. شاید اگر قبلنا بود فکر می کردم این تواضع و فروتنی در مقابل افرادی که از هر نظر با من در هماهنگی نیستند اشکالی ندارد و نشان از ادب و خوش اخلاقی و خوب بودن من هست ..ولی با آگاهی هایی که بعد از آشنایی من با استاد در من ایجاد شده فهمیدم که حتما من هم از نظر آگاهی ذهنی در سطح آنها بودم که چنین تواضع و فروتنی رو از خودم بروز میدادم و خودم رو در سطح آنها قرار میدادم و یا بعبارتی خودم خودمو پایین کشوندم ولی الان خیلی آگاهانه با چنین افرادی روبرو میشم و باید اعتراف کنم از وقتی نسبت به این مدارها آگاهی پیدا کردم رفتارم هم تغییر کرده یعنی فوری میفهمم که چرا با چنین افرادی روبرو میشم که از نظر فرکانسی با من هماهنگ نیستند و فوری روی خودم کار می کنم تا از مدارشون خارج بشم و یا جهان خودش این زحمت رو بکشه و آنها رو از مدارم خارج کنه و این ..احساس لیاقت و عزت نفس من رو بالاتر میبره .. در واقع بحث ارسال فرکانس و مدارهاست نه آن چیزی است که در کلام می گوییم …
در هر صورت آرام جان ممنون و سپاسگذارم که به خواندن کامنت زیبا و پر محتوای شما هدایت شدم و تونستم عزت نفس رو در خودم بیشتر بارور کنم .. اینکه حواسم باشه با هر کسی نشست و برخواست نکنم و با هر کسی همراه و همسفر و همدهن و هم صحبت نشم و بقول معروف با هر کسی رستوران نرم و هم غذا نشم و باید مدام این تمرین رو انجام بدم ..این بدان معنا نیست که بی احترامی کنم بلکه بدین معناست که اول به خودم احترام و عزت بذارم تا همان ارزشمندی و احترام و عزتمندی رو دریافت کنم ..
مرسی مرسی عزیزم که با خواندن کامنت زیبایت یک دوره ی لیاقت و احساس ارزشمندی و عزت نفس رو به من آموزش دادی و بهترین آگاهی و احساس خوب رو بمن هدیه دادی
بازم منتظر نظرات خوبت هستم و اسم قشنگت رو سیو می کنم تا در ردیف ایمیل های سایت عزیزمون دریافت کنم
ممنون و سپاسگذارم
روز و شبت بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با سلامتی و پول و ثروت و عشق الهی
سلاو ارام گیان،(حس کردم کرد هستین )
تمام این چیزهایی که گفتین من هم تجربه کردم اینکه گفتین با افرادی که سطح پایین تری از شما دارند و شما مهربانانه رفتار میکنید ولی بعدا میبینید اونا جوری رفتار میکنند که هم در سطح شما نیست و هم پاشون رو از گلیمشون درازتر کردن و برای من هم اتفاق افتاده و وقتی در موردش فکردم دیدم به خاطر نگاهی هست که به انسان ها دارم و احساس عدم لیاقت خودم هستش مثلا وقتی میرفتیم عروسی من لباس زیبایی رو میپوشیدم و چون زیبا هم بودم خیلی تحسین برانگیز بودم ولی وقتی دخترهای فامیل رو میدیدم که نه لباس زیبایی دارند و نه زیبایی قابل توجه من هم برای اینکه اونا حس بدی نداشته باشن خیلی محبت امیز و خودمانی حرف میزدم جوری که انگار من با شما هیچ فرقی ندارم و اینجوری مدار خودم رو پایین میاوردم و بعدا که به این حس پی بردم به خودم یاداور میشم که من لیاقت این لباس و این زیبایی رو دارم و من مسول حس خوب به انها نیستم و اون ادم در هر جایگاهی هست درسته و من به خاطر اون خودم رو پایین نمیکشم و الان هم همیشه این درخواست رو میدم که با فراد با موقعیت اجتماعی بالا و فرکانس بالا(فرکانسی که حس خوب و در صلح بودن با خودشه)ارتباط برقرار کنم و دیگه انرژیم رو برای هر کسی نمیزارم
و مورد بعدی که در مورد تیپ و لباستون نظر میدن باز هم تجربه کردم و اونم علتش اینه که شما خودتون رو قضاوت میکنید از لباستون و سلیقه اتون انتقاد میکنید شاید بگید من سلیقه ام رو دوست دارم ،شما اون لحظه که لباس میخرید در فرکانس بالایی هستید و نظر کسی براتون مهم نیست و چون دوست دارید میخرید ولی بعدش میرید تو فضای مقایسه که افراد رو میبینید با پول کم چیزایی رو خریدند که بیشتر جلب توجه میکنن و به سلیقه خودتون شک میکنید و بدون اینکه اطلاع داشته باشین از خودتون انتقاد میکنین و برای همین این حس در دیگران برانگیخته میشه و اونا هم در مورد لباس شما انتقاد میکنند چون این جهان اینه ماست هر جوری با ما رفتار میشه علتش نگاه خودمون هست من الان اگاهانه به خودم میگم هیچکس اجازه نداره لباسم رو قضاوت کنه و سعی کنم اول خودم خودم رو قضاوت نکنم و خیلی وقتا فراموش میکنم باید به خودمون یاداور بشیم
امیدوارم همیشه موفق باشی
از نظراتتون و نوشته هاتون بسیار لذت بردم و استفاده کردم و کاملا درک میکنم که چی دارین میگین رعایت حد تعادل در هر چیزی مهمه و هر کس میتونه برداشت خودشو به نسبت ذهنیات و اعتقاداتش از آموزههای استاد داشته باشه اما نباید اون رو به کسی دیکته کنه ،چرا که ممکنه نتیجه عکس بده ،منتظر کامنت های بعدی شما هستم.آرزوی بهترینها رو دارم براتون
سلام استاد جان
من چند روز پیش آزمون رو دادم بعد دیدم بچه ها از نتایج آزمون کامنت میزارن گفتم خدایا چرا پاسخ آزمون برای من نمیاد
از خانم فرهادی عزیز سوال کردم و ایشون خیلی عالی راهنمایی کردن و من با مرورگر جدید وارد شدم و آزمون دادم و بلافاصله پاسخ گرفتم
استاد عزیزم به نکات بسیار خوبی اشاره کرده بودین و در مورد من صدق میکرد ممنونم از راهنمایی شما و حتما دو دوره ای که معرفی فرمودین تهیه خواهم کرد و نتایجم را حتما در کامنت خواهم نوشت
دوستون دارم
عرض سلام و ادب خدمت استاد و دوستان عزیز.
استاد عزیزم از اینکه این آزمون رو در سایت قرار دادید،بسیار سپاسگزارم؛در رابطه با نتیجه آزمونم باید بگم که وقتی درحال جواب دادن به پرسشها بودم،برام جالب بود که چرا همه جوابهای من مورد ب هست!در ادامه متوجه شدم سوالات طوری طراحی شده که بهترین وضعیت الف باشه و به ترتیب ب متوسط و بقیه ضعیف و شاید طبیعیه که وقتی در عمل به قانون متوسط هستم،جواب صادقانهم به همه سوالات هم مورد ب هست!
البته باز هم خیلی خداروشکر میکنم که در قعر جدول نیستم
متوسط هم خیلی عالیه و باید تلاش کنم تا عالیتر بشم.
در پرسشها و پاسخهای مختلف متوجه موضوعاتی شدم؛مثل اینکه:
1.لازم هست گاهی دستاوردهای گذشته خودمون رو به یاد بیاریم تا انگیزه پیدا کنیم و ناامید نباشیم.
2.باید عملگرا باشیم و به تغییر باورهای غلط،متعهد باشیم.
3.فهمیدم برای شخص من گاهی شناسایی باور غلط و روش تغییر اون، سخت هست (البته حتما و به مرور در این موضوع بهتر میشم)
4.متوجه شدم در گذشته الگوهای تکراری داشتم،اما حالا و با عمل مداوم به قانون،مسائل بد تکراری در زندگیم کم شده.
5.لازم هست حل همه مسائل رو در ذهنم ساده کنم؛درصورتی که الان فقط میتونم برخی از موضوعات رو ساده ببینم و برخی از مسائل در ذهنم هنوز دشوار هستند.
6.باید بدونم برداشتن قدمهای کوچک و انجام هدفهای کوتاهمدت هم مهم هستند و لازمه که در هر موضوعی،تکامل رو رعایت کنم.
7.لازمه از تردیدها، بیانگیزگیهای گاه به گاه و عجول بودن در رسیدن به خواستهها، دست بردارم.
8.و در آخر اینکه به یاد بیارم “تجسم” چقدر به من کمک کرده و اون رو روتین روزانه خودم قرار بدم.
سلام و درود بر استاد عزیزم و مریم بانوی عزیزم
درود و سلام به تمام خانواده عزیزم در این مجموعه دوست داشتنی
آزمون بسیار عالی بود و خدا را شکر میکنم که با استفاده از درسهای کشف قوانین زندگی تونستم اینقدر تغییر کنم چون قبلا اصلا اینطوری نبودم وخدا را شکر میکنم که به این مسیر عالی هدایت شدم و متوجه خیلی از ترمزهای ذهنی خودم شدم و تا آنجا که تونستم تلاش کردم آن باورهای مخرب را بهبود دهم البته با کمک الله یکتا و درسهای استاد عزیزم . در حال حاضر توکلم به خدا هست و تنها از خداوند هدایت میخواهم و مطمئن هستم خداوند راه را به من نشان میدهد و برای همین آرامش زیادی دارم و بقول استاد باید تکامل خودم را طی کنم و عجله نباید داشته باشم
همگی در پناه الله یکتا شاد ، تندرست و ثروتمند باشم