مقدمه دوره کشف قوانین زندگی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Only god گفته:
    مدت عضویت: 2717 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همه ی اعضای سایت

    استاد وسطای فایل بودم یه جمله گفتید انقدرذوق کردم و انگیزه گرفتم نتونستم فایلو ادامه بدم گفتم سریع بیام کامنت بذارم استاد شما گفتید تغییرات مالی زندگیتون سال ٩٠ ٩١شروع شد یعنی همان دوره ای که دلار یه شبه کلی رفت بالا و همه میگفتن دیگه گرونی شد دیگه بازار خوابیددیگه کاری نمیشه کرد من اون موقع حدودا ١٠ سالم بود و خوب یادمه که اطرافیانم چقدر از پیشرفت مالی نا امید شده بودند ولی شما در اون دوره ی به ظاهر حساس و بحرانی پیشرفت های مالیتون شروع شد و این صحبت چقدر احساس ارامش بیشتری به من داد(البته من چند ماهی است که به صورت جدی فایل های شما را دنبال میکنم و تمرینات را انجام میدهم و به لطف خدا احساس خوبی دارم) ولی چون تازه وارد دوره ی جوانی شده ام توی مدرسه همه دوستانم میگن ما ساله آخریم با این شرایط بعد دیپلم چیکار کنیم و خلاصه برای آینده نگرانن ولی من از وقتی با شما و کلا اعضای این خانواده ی فوق العاده آشنا شدم نگرانی هایم از آینده خیلی کمتر شده و به لطف خدای مهربان و با انجام تمرینات به صفر خواهد رسید استاد ادم وقتی قدرت خدا و قانون جهان را درک میکنه واقعا میفهمه که خالق زندگیش خودش خواهد بود و هر چیزی بخواهد میتواند داشته باشد در همه ی جنبه های زندگی به شرطی که به سه مرحله ی قانون یعنی شنیدن و درک کردن و عمل کردن عمل کند و اگر در مسیر مسیر درست باشد باطی کردن تکامل جهان مرحله ی چهارم یعنی نتایج را آرام آرام وارد زندگی انسان میکند

    خیلی خوش حالم که لیاقت این را دارم که با توکل به خدا و فارغ از هر اتفاق بیرونی در این فضای فوق العاده و با عمل به دانسته ها زندگیم ام را آنطور که میخواهم رقم بزنم برای همه شما آرزوی بهترینارو دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  2. -
    مهرداد ذبیحی گفته:
    مدت عضویت: 2965 روز

    جلسه مقدمه دوره کشف قوانین زندگی:

    سلام به همه دوستان عزیز

    من فقط جلسه مقدمه و جلسه اول از این دوره رو خلاصه نویسی کرده و کلی نتیجه گرفته بودم ولی در ابتدای جلسه دوم کلی ترس اومد سراغم و برای تک تک شون دلیل منطقی آوردم و اقدام گذاشتم و البته هنوز هم دارم اون اقدامات رو انجام میدهم و نتایج خوبی هم گرفتم و اذعان میکنم نوشته هایم رو بعدش مرور نکردم و افتادم در تله ذهنی که استاد بسیار عالی در سریال زندگی در بهشت قسمتهای ۸۹ تا ۹۳ در رابطه با رشد تصاعدی کامل توضیح دادن وبا کمک اون توضیحات تونستم از اون تله ذهنی رها بشوم.

    من چندباری تصمیم گرفتم که از همون جلسه دوم به بعد این دوره رو نگاه کنم ولی اصلا نمیتونستم با حرفهای استاد ارتباط برقرار کنم تا اینکه در سریال زندگی در بهشت قسمت یکصد و هفده، خانم شایسته عزیز موقعی که میخواست خونه رو تمیز کنه گفت من به تمیزی خونه مثل پاکسازی ذهنم نگاه میکنم و این رو یک نشونه دیدم که من باید از اول دوره رو شروع کنم (یکی از سخت ترین کارها برای من این بوده که کتابی رو که یکبار قبلا خونده ام رو بخواهم دوباره بخونم و خلاصه نویسی این جلسه مقدمه برایم اصلا راحت نبود ولی انجامش دادم)

    جالب اینکه دقیقا از زمان چک اپ فرکانسی من شش ماه میگذرد که من درآمدم از منفی به مثبت تغییر پیدا کرده. در همین دوران کار خیلی عالی در یک شرکت عالی پیدا کردم و حقیقتش اینه که خودم ساختمش با توجه به اموزشهای همین چند جلسه. روابطم بسیار بهبود پیدا کرده و خودم رو متعهد کردم که هر روز یک نکته مثبت در رفتار همسرم پیدا کنم و بنویسم. ارتباطم با خدا بسیار بهتر از قبل شده. روابطم با همکارانم بسیار عالی شده خیلی بهتر از شرکت قبلی.

    و الان مجددا تصمیم گرفتم از ابتدا دوره شروع کنم و دوباره از زاویه دیگری مطالب استاد رو برای خودم منطقی کنم و ذهنم رو به چالش بکشم و اونها رو اینجا مینویسم تا بعدها یادم بمونه که از کجا شروع کردم.

    برای منطقی کردن صحبتهای استاد، من اینجوری عمل میکنم که هر جا احساس کردم که جمله استاد رو رد میکنم یا بخودم میگم من که اینجوری نیستم یا احساس میکنم حرف استاد با تجربیات من از زندگی متفاوت هست، بجای اینکه حرف استاد رو بعنوان یک جمله قشنگ بنویسم در ابتدا میام و هرچی نجوای ذهنی ام میگوید را مینویسم که این نجواهای ذهنی ناشی از دیده ها و شنیده ها و تجربیات زندگی خودم هست! شامل ترس‌ها و باورهایی هست که دارم هست. تجربیات خودم و اطرافیانم و اون چیزهایی که از جامعه شنیده ام.

    در مرحله بعدی ، بخودم میگم اگر استاد چیزی که در این جلسه گفته درست باشه و قانون باشه مثل قانون مدارها، مثل قانون عدم تاثیر عوامل بیرونی، قانون اینکه ما خودمان زندگی خودمان را رقم میزنیم و …بایستی این قانون‌در تمامی زمان‌ها، در تمامی مکانها و در تمامی موقعیتها و برای تمامی انسان‌ها بدون استثنا نتیجه یکسانی بده و هیچ مثال نقضی رو نتونم پیدا کنم و اگر حرفهای ذهنم درست باشه پس نباید در اون رابطه هیچ مثال نقضی رو پیدا کنم.

    بعد شروع به جستجو میکنم و برای اون نجواهای ذهنی مثال پیدا میکنم و سپس برای حرفهای استاد دنبال مثال میگردم و بعد الگوهای مناسب در راستای اون قانون رو پیدا میکنم و مینویسم و از همه مهمتر ایمان قلبی دارم که اگر چیزی قانون باشه پس حتما در زندگی ام خودم از نزدیک تجربه اش کردم.

    و در نهایت با مشاهده الگوها و مثالها، نجوای ذهنی رو برای خودم منطقی میکنم.

    مثلا در رابطه با تاثیر عوامل بیرونی در همون ابتدای فایل استاد گفتند «… اون چیزهای قشنگ و زیبا و شرایط آسایش و رفاهی که بقیه دارند من هم می توانم داشته باشم…» وقتی این جمله رو خوندم نتونستم راحت هضمش کنم و شروع کردم به نوشتن دلایلی که ذهنم این جمله رو رد میکرد.

    نجواهای ذهنی= به نظر من کسی که در یک خانواده پولدار بدنیا اومده باشه از شرایط و امکانات بهتری برخوردار بوده و هرچیزی که خواسته براش فراهم بوده و کمبودی نداشته و اون الان از من مهرداد جلوتره و ذهنم شروع کرد اسم تک تک افرادی که این ویژگی رو داشتند گفت و نوشتم که فلانی به این خاطر که پدرش بهش ارث داد موفق شد. فلانی چون توی خانواده پولدار بود تونسته به جای خیلی خوبی مهاجرت کنه. حتی نوشتم که خود من بخاطر اینکه بهترین امکانات تحصیلی و آموزشی که میخواستم برایم فراهم شده تونستم موفق باشم و توی بهترین دانشگاه تحصیل کنم. کسی که در خانواده پولدار بدنیا اومده باشه از صفر شروع نمیکنه و می‌تواند بیشتر رشد کند و من نسبت به اونها عقبتر هستم و باید خیلی بیشتر تلاش کنم تا تازه به اونها برسم. نقش خانواده و محیط رشد برای موفق شدن و ایجاد بستر لازم برای موفقیت لازمه.

    منطقی کردن نجوای ذهنی=برای اینکه این عبارت رو برای خودم منطقی کنم شروع کردم مثال زدن. اول از همه مثالهای نقض رو برای خودم نوشتم و سپس توی زندگی خودم و نزدیکانم شروع کردم به پیدا کردن ویژگیهایی که این نجوای ذهنی رو رد میکرد.

    برای خودم نوشتم که در دنیا خیلی آدم‌ها هستند که پدر و مادرشون امکانات عالی در اختیارشون قرار داده و استفاده کردند و موفق شدند و اسم اونها رو نوشتم و حتی در آشنایان چند نفری رو پیدا کردم.

    و خیلی آدم‌ها بودند که در رفاه بزرگ شده اند ولی آدم‌های موفقی نشده اند و حتی معتاد شدند و اسم اونها رو هم نوشتم.

    افرادی بودند که در فقر بزرگ شدند و هنوز هم بدبخت هستند.

    افرادی که در فقر و شرایط نامناسب بزرگ شده اند و الان بسیار ثروتمند هستند و اسم اون افراد رو هم نوشتم.

    دیدم توی خانواده های پولداری که من میشناختم یکی از بچه ها آدم موفقی شده و بقیه به اندازه اون دستاورد نداشته اند.

    اون آدم‌های موفقی که شرایط کودکی نامناسبی هم داشتند دیدم که طرف پولدار شده ولی مثلا برادرش هنوز توی مناطق پایین یک شهرستان داره زندگی میکنه.

    افرادی تونستم به لیستم اضافه کنم که پول خیلی خوبی بهشون رسیده ولی همه رو از دست داده اند و الان با قرض زندگی میکنند.

    اومدم از نزدیکان دوستان و آشنایان و مخصوصا تجربیات شخصی زندگیم مثال زدم:

    خودم رو مقایسه کردم با برادرم که هردوتا در یک خانواده بزرگ شدیم و یک تربیت رو داشتیم سر یک سفره غذا خوردیم ولی من کارمند هستم و اون شرکت خودش رو داره و بسیار موفقه.

    یا چند تا مثال پیدا کردم که فقط یکی از فرزندان خانواده موفق شده و دست بقیه برادرانش را گرفته.

    اومدم افرادی در یک تخصص هستنئ رو برای خودم مثال زدم و یادم اومد که برای دوتا آدم مختلف کار کردم که هردو یک تخصص رو داشتند و اونی که دانش بهتری داشت وضعیت مالی بسیار پایینتری نسبت به اون یکی دیگه داشت. اون فرد ثروتمند دانش کمتری داشت ولی باورهای ذهنی ثروت سازی داشت.

    دیدم اگر شرایط و رفاه خانواده و عوامل بیرونی در موفق شدن و ثروتمند شدن افراد تاثیر داشته باشد، پس بایستی بچه های افراد پولدار، موفقترین افراد جامعه باشند و باید بعنوان قانون در تمام موارد صدق کنه و با مثالهای نقضی که پیدا کردم متوجه شدم شرایط و رفاه خانواده در میزان موفقیت افراد تاثیر ندارد.

    و گفتم اگر قانون مدارها درست باشه باید به رفتارها وعادتهای افرادی از یک خانواده دقت کنم و ببینم آیا وضعیت مالی، عاطفی و سلامتی اونها بخاطر تفاوت مداری شون متفاوته یا نه! صد البته که نمیشه باورهای هیچ کس رو کامل تشخیص داد ولی با بررسی رفتارهاشون و صحبتهاشون به این نتیجه رسیدم که کسی که همیشه از وضعیت موجود ناله میکرد شرایط مالی و سلامتی بدتری نسبت به بقیه برادرانش دارد. دقیقا در تک تک خانواده های فامیل ‌دیدم که قانون مدارها صدق میکنه

    دیدم هنوز ذهنم داره تقلا میکنه و میگه که از کوچکی بما گفتند که باید مرد زندگی باشی و تلاش کنی شرایط رفاه و آسایش رو برای خانواده ات فراهم کنی و اصلا این وظیفه مرد هست و از همه مهمتر اینکه آرزوی هر پدر و مادری هست که موفقیت فرزندانش رو ببینه پس بهترین چیزها رو برای فرزندانت فراهم بکن تا موفق بشوند.

    بخودم گفتم اگر قانون مدارها درست باشه هیچ پدر و مادری نمیتونه بچه هایش رو بزور خوشبخت و یا بدبخت کنه و افراد خودشون مسوول زندگی خودشون هستند.

    اومدم توی روستاهای دورافتاده ایران و نیز کشورهای مختلف و با جنسیت‌های مختلف هم دیدم که آدم پولدار و موفق وجود دارد.

    زندگی افراد موفق رو نگاه کردم و متوجه شدم اکثر ثروتمندان دنیا بهشون ارث نرسیده و خودشون موفق شده اند.

    اومدم توی زندگی شخصی ام و موفقیتها و شکستهایم را بررسی کردم و دیدم هرجا که خودم خواستم به هدفی برسم و با عشق براش تلاش کردم و در نهایت بهش رسیدم.

    از خودم پرسیدم مهرداد چرا اینقدر به خودت میگی که باید حتما موفق بشی تا شرایط رفاه رو برای خانواده ات فراهم کنی تا بچه هایت موفق و ثروتمند بشوند و جواب دادم برای اینکه بهشون افتخار کنم و همه بگویند که آفرین مهرداد تو وظیفه ات رو بخوبی انجام داده ای! همونجا مچ خودم رو گرفتم و گفتم اینکه دنبال تایید دیگران هستی یعنی شرک به خداوند داری و نتیجه شرک هم کاملا معلومه چی میشه!

    بخودم گفتم من هرچقدر هم تلاش کنم و بهترین امکانات تحصیلی و تفریحی رو برای فرزندانم فراهم کنم باز هم نمیتونم تضمین کنم که اونها آدم‌های موفقی میشوند و من فقط میتونم روی خودم کار کنم و شخصیت خودم رو قوی کنم عزت نفس بالایی داشته باشم و ثروتمند باشم و محتاج تایید دیگران نباشم و قدرت رو به غیر از خداوند ندهم و از زندگیم لذت ببرم، اونوقت قطعا انسان‌های بهتری رو هم میتونم تربیت کنم ولی همه چیز به خود اونها بر میگردد.

    اصلا وقتی من شخصیت قویی داشته باشم اینکه بچه هایم حتما حرف من را گوش بدهند یا ندهند یا از من تاثیر بپذیرند یا نه دیگه اصلا برام اهمیت نداره و من ناراحت نمیشوم و در پذیرش رفتار اونها هستم و حالم رو خوب نگه میدارم و طبق قانون بخاطر این حال خوبم اتفاقات خوب برایم رخ میدهد.

    من فقط باید شخصیت قوی برای خودم بسازم و از زندگیم احساس رضایت داشته باشم، انوقت اگر فرزندانم خواستند می‌توانند از من الگو بگیرند و من فقط اینجوری میتونم روی آینده اونها تاثیر بگذارم در غیر اینصورت نمیتونم اونها رو بزور موفق و ثروتمند کنم

    من متوجه شدم بخاطر اینکه احساس لیاقت نمیکردم با قدرت دادن به عوامل بیرونی خودم رو توجیه میکردم که من نمیتونم ثروتمند بشوم و اقدام گذاشتم که روی احساس لیاقت و عزت نفسم بیشتر کار کنم

    چون این تمرین رو توی دوره ثروت یک انجام داده بودم و توی حرف‌هایی که به نزدیکانم میزدم خیلی تاکید داشتم به اینکه عوامل بیرونی در موفقیت افراد موثر نیست! ولی اینجا باز هم فهمیدم که بین حرف تا باور قلبی فاصله زیادی وجود داره و انسان فراموشکار هست و همونجوری که خود استاد گفتند با یک بار و دوبار و ده بار و بیست بار ما این جملات رو درک نمیکنیم و با تکرار و از زوایای مختلف به این قضایا نگاه کردن و راجع بهش نوشتن و صحبت کردن هست که این قوانین برای ما جا می افتد.

    این تجربه ام رو نوشتم که بعدها یادم بیاد از کجا شروع کردم.

    شاد و رو به رشد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2158 روز

      به نام خدا

      سلام مهرداد

      با کامنت شما خیلی چیزها دستگیرم شد و ممنونم

      در پایان کامنت گفتید عوامل بیرونی و احساس لیاقت……………….من هم خیلی روی این مورد دارم کار می کنم و دیدم خیلی به عوامل بیرونی قدرت دادم و الان دارم این باور مخرب را درست میکنم حتی دو سه جمله آخر کامنت شما را در کا غذ یادداشت کردم

      من لایق بهترینم

      من لایق ثروت زیاد هستم

      من لایق روابط عالی هستم

      من در روابط درست، در شرایطدرست ،در زمان درست درمکان درست هستم

      من لایق ثروت زیاد هستم

      من هر روز از هر نظر بهتر و بهتر میشم

      همه چیز باوره و به قول استاد جونم من باید فقط روی خودم سرمایه گذاری کنم

      ممنون دوست عزیزم ممنون

      خدایا شکرت

      خدایا برای هدایتی که به من نشون دادی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    الهه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2523 روز

    استاد عزیزم سلام

    مقدمه زیبای دوره کشف قوانین زندگی رو دیدم …..از ملک ها و موفقیت مالی صحبت کردید و چقدر خوبه که نام میبرید ، وقتایی هم که تو ویدئوهاتون تصویر خونه اتون، ماشینتون و غیره رو می‌ذارید خیلی روی باورم تاثیر می‌ذاره که اگه شما تونستید منم میتونم داشته باشیم.

    یه چیز دیگه اینکه از گذشته اتون حرف زدین…. این کار هم خیلی رو باورهام تاثیر می‌ذاره که میگم اگر شما بااون شرایط سخت تونستید من هم میتونم…..

    خیلی خوب گفتید که اگر داری این فایل رو میبینی این یعنی تو مسیر تغییر هستی و من دقیقا تو کارم و روابطم به نقطه ی‌گذار رسیدم و می‌خوام تغییر کنم…

    امشب شیفت هستم و تصمیم داشتم که فردا مهمترین کارم این باشه که شرایط فعلیم در موارد مالی و سلامت و روابط و خدا و کار و حال خودم رو تو دفتر بنویسم ولی گفتید تنبلی نکنید و فایل رو استپ کنید و همین الان بنویسید…و اونجوری که میگید چاره ای جز عمل کردن بهش نیست?و منم بلند شدم دفترچه ی کوچکم رو آوردم و توش همه رو نوشتم……و امیدوارم شش ماه دیگه بیام و از تغییرات زندگیم براتون بگم،

    یه نکته ی دیگه اینکه من تو همین مدت کوتاه آشنایی با شما به چهار پنج نفر درباره ی‌ حرفهای شما گفتم و الان پشیمونم چون همون‌طور که گفتید مورد قضاوت قرار میگیرم…بخاطر همین تصمیم گرفتم دیگه چیزی نگم و جلو زمین خوردن نزدیکانم رو‌نگیرم و بذارم دوره تکاملشون رو طی‌ کنن…..

    روزای اول حوصله ام نمیشد کامنت طولانی بچه ها رو بخونم و میگفتم چه حوصله ای دارن ایقد مینویسن…حالا ولی با شوق میخونم و خیلی روم تاثیر می‌ذاره و تازه تعجب میکنم که چطور خودمم اینقدر می‌نویسم?

    خدا رو سپاسگزارم که منو تو این مسیر قرار داد….من ازش خواستم و او هم دریغ نکرد?

    و ممنونم از شما استاد عزیزم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      سعید خرم دل گفته:
      مدت عضویت: 3458 روز

      سلام دوست عزیزم بهت تبریک میگم که این تمرین رو انجام دادی . انشاالله که اگه تمرین کنی حتما به خواسته هات میرسی . درمورد گذشته استاد هم دقیقا همینطوره هر وقت ازشون میگه وقتی از شرایط سخت خودش از موفقیت هایی که الان میگه واقعا خوب تمام باور های اشتباه مون یه ضربه اساسی میخوره و واقعا این کمک کنندس و بمن هم خیلی کمک کرد. بنظرم استاد هر چی از این ویدیو ها بزاره که موفقیت ها و دست اورد هاشو نشون بده خیلی بهتر میشه

      برات ارزوی موفقیت دارم دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2615 روز

    شناخت قوانین هر موضوعی، یعنی پیشرفت در اون موضوع

    ما قوانین آبها رو کشف کردیم تا تونستیم بفهمیم چه طوری میتونیم در آب شنا کنیم، چه طوری اجسام شناور بسازیم، چه طوری قایق و کشتی های عظیم بسازیم، چه طوری زیر آب بریم و چه طوری غواصی کنیم و انواع زیر دریایی های کوچیک و بزرگ رو بسازیم. حتی تونستیم انواع پرورش ماهی و صدف و … رو اجرا کنیم. هر کدوم از این دستاورد ها، خودش به تنهایی منبع عظیمی برای تولید ثروت، شادی و لذت و سلامتی رو ایجاد کرد. اگه قوانین آبها رو یاد نمیگرفتیم، همیشه با آب فاصله داشتیم و خودمون رو از این منبع عظیم ثروت و لذت و سلامتی دور میکردیم. همه این دستاوردها زمانی رو رخ داد که قوانین عنصر آب رو کشف کردیم.

    ما قوانین خاک رو کشف کردیم تا تونستیم بفهمیم چه طوری و با چه اصولی باید دانه رو زیر خاک کشت کنیم. تا تونستیم بفهمیم چه طوری میشه محصولات بیشتری تولید کرد. فهمیدیم چه طور انواع و اقسام گیاهان و میوه ها رو تولید کنیم. در بحثهای تخصصی تر حتی روی کیفیت بالاتر محصولات و اصلاح ژنتیکی اونها کار شد و به کلی دستاوردهای عظیم تر رسیدیم. اگه قرار بود قوانین رو کشف نکنیم، باید به همون شیوه هزاران سال پیش عمل میکردیم با همون نتیجه … .

    ما قوانین هوا و فضا رو کشف کردیم تا تونستیم بفهمیم میشه پرواز کرد. هر چه قوانین رو بهتر شناختیم، به صورت تکاملی دستاوردهای بیشتری بدست آوردیم. از ابتدایی ترین هواپیما شروع شد تا اینکه الان بحث هواپیما گذشته و انسان با شناخت قوانین میتونه به فضا سفر کنه. خدا می دونه کشف قوانین پرواز و هواپیما ها و ماهواره ها چقدر به پیشرفت جهان کمک کرده و چقدر در تولید و گردش ثروتی انبوه تاثیر داشته. چقدر کار رو برای مردم راحت تر کرده. چقدر مردم راحت تر و سریع تر و با لذت بیشتری سفر میکنن و چقدر ثروت تولید میشه. همه اینا دستاوردهای قانونه … راحتی و لذت و ثروت با قانون میاد.

    در تمام زمینه ها، شناخت قوانین باعث شد تا کلی پیشرفت کنیم و کلی اختراعات و اکتشافات داشته باشیم که باعث راحتی و لذت و ثروت شده.

    چی باعث شده فکر کنیم زندگی ما قانون نداره؟ قانون یعنی نظم، یعنی آرامش . چرا با وجود این همه پیشرفت در زمینه های مختلف و علوم مختلف، کسی به کشف علم زندگی فکر نمیکنه؟ چرا رشته ی دانشگاهی به نام علم زندگی وجود نداره و کسی به صورت تخصی بررسیش نمیکنه؟ نهایت پیشرفت ما این بوده که علوم روانشاسی به صورت حاشیه ای و جزئی به بررسی یه سری مسائل بپردازه ولی قانون اصلی رو میخوام. اون قانونی که همه این مسائل بشری و غیر بشری رو دربربگیره. تمام علومی که در حال پیشرفت هستن همگی زیرمجموعه ی این جهان عظیم هستن اما من میخوام اون قوانین اصلی که تمام این مسائل رو دربرمیگیره بدونم. قوانینی که با کشف و شناخت و درک و اجراش در زندگیم، تمام جوانب زندگیم در تمامی ابعاد همزمان باهم رشد کنه. نه علوم جزئی و حاشیه ای که در خوشبینانه ترین حالت ممکن یک یا دو بعد زندگی رو پوشش میده. همین باعث شده طرف پولدار باشه ولی رابطه ی عاطفی خوبی نداشته باشه. و یا طرف همیشه یه جای زندگیش میلنگه …. . ما هم باور کردیم که نمیشه همه چیو باهم داشت و بعدش خودمون رو توجیه میکنیم که فلان جنبه مهم نیست و فقط فلان چیز مهمه.

    نه …

    من همه ی اینا رو با هم میخوام و تنها ترین راه و اصولی ترین راه برای ساخت زندگی، اجرای قوانین زندگی هست. چرا میگم تنهاترین راه؟ چون اگه بخوام به صورت جزئی و شاخه ای به تمام مسائل زندگی مثل ( ازدواج موفق، تربیت فرزندان، موفقیت در کار و ثروتمند شدن، خلاقیت و لذت بردن، خوشبختی، آرامش و معنویت و …. هزاران مورد ریز دیگه کار کنم، ذهنم نمیتونه به صورت همزمان همه اینا رو پردازش کنه و قطعا باعث سرخوردگی و پیچیدگی میشه. تا جایی که به این نتیجه میرسم که زندگی خیلی سخته و خیلی مشکلات داره… .

    در صورتی که من میخوام اصل و اساس زندگی، قانون اصلی زندگی کردن در این جهان رو یادبگیرم تا به طور راحت، همراه به آسایش و لذت، بدون پیچ خوردگی در تمامی جوانب زندکیم رشد کنم و همه رو با هم داشته باشم. نه تنها در هر لحظه از زندگیم لذت ببرم و در اوج آرامش باشم، بلکه ثروت بسازم و در اوج یک رابطه ی عاطفی عالی، خوشبختی رو در هر لحظه لمس کنم، بچشم و شکر گزار باشم. مومن باشم به غیب و راضی از خودم. همه ی اینا با هم … هیچ کردوم رو فدای اون یکی نکنم.

    قوانین ساده اما شاه قوانین جهان هستی که تمام پدیده های ریز و درشت جهان رو اداره میکنه، قطعا ما رو به سمت خواسته هامون هدایت میکنه. بهتره بگم بهمون میگه چه طوری و از کدوم راه میتونیم به تمام خواسته هامون برسیم. بهمون میگه چه طوری همین لحظه در همین مکان و زمان خوشبختی رو حس کنیم. بهمون میکه شکرگزار خداوند باشیم و شکر گزار خودمون باشیم.

    اگه من قوانین جهان هستی رو کشف کنم، بشناسم، درک کنم و اجرا کنم؛ راحتی زندگی برام میاره همونطور که قوانین هوا فضا، راحتی رو آورد. ثروت میاره، همونطور که دستاورهای شناخت قوانین هوافضا ثروت اورد، لذت میاره همونطور که دستاوردهای شناخت قوانین هوافضا آورد. البته که دستاوردهای شناخت قوانین هستی، خیلی بیشتر از دستاورهای های این زیرمجموعه هاست و قطعا نتایج، غیر قابل مقایسه ست.

    خب میرسیم به تمرین چکاپ فرکانسی که استاد توضیح دادن و گفتن انجامش بدیم…

    اول یه نجوا اومد و گفتش که تو این تمرین رو قبلا انجام دادی و این برای کسایی که میخوان تازه قدم بذارن در این مسیر.

    بعدش ندا اومد که تو اینو چه تاریخی انجام دادی؟ خیلی وقت پیش … درسته؟ پس وقتشه برای چک کردن وضعیتت بری و دوباره بنویسی و مقایسه کنی تا ببینی که کجای کاری.

    به الهامم چشم گفتم و رفتم سراغ دفتر خوشگلم … گشتم و قسمت دوره کشف قوانین رو پیدا کردم تا اینکه رسیدم به این تمرین. دیدم تاریخ زدم 1398/10/27

    به گوشیم نگاه کردم ببینم امروز چندمه … 23 ام . حساب کتاب کردم دیدم دقیقا 4 روز دیگه 6 ماه میشه و موعد بررسی وضعیتم میرسه. حیرت انگیزه خدای من … دقیقا به موقع بود الهامت. پس شروع کردم به خوندن وضعیت شش ماه پیشم و مقایسه با وضعیت الانم .

    مورد اول، سللامتی …

    خداروشکر اون موقعه هم وضعیت سلامیتم خوب بود اما از لحاظ گوارشی یه مقدار مشکل داشتم و برای آکنه هام تحت درمان بودم. همینطور دندونام یه رسیدگی کلی میخواستن. غیر اون، خیلی میخواستم هیکلم بهتر و بهتر بشه و وزنم بالاتر هم بره.

    الان، خداروصد هزار مرتبه شکر که اصلا متوجه نشدم که کی وضعیت گوارشیم میزانه میزان شده و هیچ ناراحتی ای حس نمیکنم. یعنی خودش بهم میگه چه مواد غذایی رو چه زمانی مصرف کنم یا چه طوری همراه با چه موادی مصرف کنم. من تنها کاری کردم این بود که به تمام پیشنهاداتی که بهم میداد عمل کردم و الان واقعا حالم خوبه.

    الان چند ماهه که نه دارویی میخورم و نه پمادی مصرف میکنم برای آکنه های کتفم. خداروشکر روز به روز محو تر میشن و من شاکرم از این بابت.

    تنها دارویی که این روزا صرف میکنم، قرص های ویتامینه و خارجی هست که یکی از دستان خدا بهم داد و حسم گفت مصرف کنم تا حالم از این هم بهتر بشه و به بدنم یه حال حسابی بدم.

    وضعیت دندونامو طی این مدت توجه نکردم. یعنی راستشو بخواین نخواستم که برطرف بشه به همین خاطر همونطور مونده اما چند روزیه دارم بهشون توجه میکنم و این خواسته رو به جهان دادم که بهشون رسیدگی کنم.

    و در نهایت وضعیت وزن و هیکلمه که خوده خداوندم بهترین افراد، ایده ها، پیشنهادات و الهامات رو بهم داده تا وضعیتم بهتر و بهتر بشه و نسبت به شش ماه قبل قطعا روند رو به رشدی داشتم.

    2. وضعیت روابط

    اون موقع که چکاپم رو نوشته بودم، رابطم با خودم و افراد اطرافم خوب بود خداروشکر. اما با خانوادم یه مقدار مشکل داشتم. همینطور از نظر رابطه عاطفی قبلیم که خیلی وقت بود تموم شده بود، تجربه ی به ظاهر ناخوشایندی داشتم.

    اما الان …

    رابطم با خودم خوب بود ولی الان خیلی بهتر و بهتر شده. خیلی به خودم و بهداشت خودم احترام میذارم. همین چند وقت پیش بهترین صابونا رو برای پوست بدنم و صورتم گرفتم. بهترین کرم ها و وسایل بهداشتی. همینطور خیلی بیش از پیش به موهام میرسم و من و عزیز دلم واقعا عاشق موهام هستیم. عه… لو دادم که. راستی الان دقیقا 4 ماهه یه فرشته به تمام معنا وارد زندگیم شده که مهم ترین نتیجه ار نتایج سال 99 برای من محسوب میشه. زبانم قاصره از تحسین ایشون فقط در همین حد بگم که ایشون هم با قوانین جهان کاملا آشنایی دارن و روزانه کلی در مورد قوانین با هم صحبت میکنیم. یک رابطه سرشار از عشقی عشق خداست و واقعا خدا رو در ایشون میبینم. دقیقا ویژگی هایی رو دارن که برای من در رابطه قبلیم تضاد محسوب میبشد. این یعنی قانون داره کار میکنه. رابطم با پدرم خیلی خوب شده و واقعا از درون عاشقشون هستم و بهشون افتخار میکنم(البته برخلاف بقیه اعضای خانواده) و این برای من پیروزی عظیمی محسوب میشه که تونستم عاشق کسی بشم که قبلا عاشقش نبودم و در نظرم منفی بود.

    عاشق غریبه ها هستم حتی. فرقی نمیکنه راننده آژانس یا مغازه دار یا رهگذر یا … . در هر صورت سعی میکنم با قلبی پاک از درون بهشون سلام کنم و از درون بهشون عشق بدم. من واقعا عاشق شدم. عاشق خدایی عشقش درون وجود من جوشید تا به همه ی اطرافم عشق بدم. حتی گلهای اتاقم که به تازگی وارد اتاقم کردم و هرروز بهشون عشق میدم. حتی با اشیا عشق میکنم. کفش چرم و خوشگلم. لباس اتو کشیده و خوشرنگم. حتی جورابام. حتی پتوی تختم و پنجره اتاقم.

    اما رابطم با مادر و خواهرم هنوز برام قابل درک نیست. فاصله ی ما بیشتر شده هرچند فاصلم با پدرم کمتر شده که قبلا فاصله مون یک دنیا بود. این تفاوت فاصله با اعضای خانواده بهم قانونی رو یادآوری میکنه که میگه هر کی در مدارم باشه هست و هر کی نباشه فاصله ما بیشتره. پس نگران نیستم و فقط روی خودم کار میکنم.

    3. ثروت

    زمانی که چکاپم رو نوشتم، یک ریال درامد نداشتم، یک ریال سرمایه یا سهام نداشتم، البته خداروشکر هیچ بدهی به کسی نداشتم اما هزینه هام هم کم نبودن. یه جورایی هزینه های زیاد دانشگاه و سکونت و خورد و خوراک بدون هیچ درامدی و من کاملا وابسته به خانوادم بودم.

    اما الان …

    وارد حرفه ی مورد علاقم شدم که برام خیلی مقدسه و خدارو میبینم در کارم. تا جایی که چشام همین الان پر شد … . خداروشکر به درامد رسیدم. منی که هزاران هزار تجربه ی ناخوشایند از مشاغل مختلف داشتم بدون هیچ درامدی اما الان مشغول به کاری هستم که عاشقشم و واقعا هر لحظش برام لذت بخشه.

    بدون اینکه از سهام سردربیارم و بدونم جریانش چیه، یکی از دوستام دیروز پیام داده میگه یزدان سهامت شده اینقدر. من هیچ کاری نکردم و فقط به الهامات ساده و ابتداییم چشم گفتم. عاشقتم خدای من

    جالبه بگم الان چند ماهه هزینه هام به یک سوم رسیده و حس مکینم اتفاقی نیست و فرصتیه برای اینکه رشد کنم. حتی اگه این کم شدن هزینه هام موقتی باشه.

    و باید بگم ایده ای بهم گفته شده که به آزادی زمان و مکان و مالی برسم و کلی هدایتای قشنگ قشنگ در کارم میاد. امیدوارم در چکاپ شش ماه بعدم بیام و بگم که انجامش دادم واین نتایج محشرو گرفتم.

    4. معنویت

    راستشو بگم از همون روزی که با استاد آشنا شدم خدارو جور دیگه ای شناختم و روز به روز ایمانم بهتر و قوی تر میشد اما دقیقا زمانی که چکاپم رو نوشتم، نوشته بودم که میخوام در لحظه باشم و آرامش بیشتری رو دتجربه کنم و خداروبیشتر ببینم.

    الان …

    اصلا حال من قتبل قیاس نیست. من واقعا زیبابین و خدابین شدم و واقعا خودش رو در همه چی میبینم. تا جایی که هر جا میرم با دوربینم زیبایی ها رو ثبت میکنم و آرشیو میکنم و همه رو به عنوان بک گراند سیستم الستفاده میکنم ( که اینم هدایت بود)

    هدایتا و الهاماتش رو خیلی واضح تر از شش ماه قبل میشنوم و نمسبت به اون موقع خیلی اتصال قوی تر و مستمر تری دارم. واقعا تجربه ناب اتصال چیز دیگست و معنای واقعی لذت و آرامشه. شکر این اتصال ناب هستم و میخوام از این هم بیشتر بشه. همینطور مهارتم در کنترل ذهن خیلی بیشتر شده و واقعا باورم نمیشه این من باشم که در برابر بدترین رفتارهای طرف، سکوت میکنم و ذهنم رو هدایت میکنم که تمرکزش رو برداره.

    خدایا شکرت

    شکرت برای تک تک الهامات و هدایتات. من هرچه دارم از هدایت هات دارم و هر چه بدست بیارم، از هدایتای توعه و این پاداش کسایی هست که هدایتت رو باور کنن و با ایمان بهش چشم میگن. آره اینا رو به خودم میگم و از خودم تعریف میکنم چون واقعا به خودم افتخار میکنم. واقعا عاشق خودمم .دوست دارم یزدان عزیزم

    خب..

    بریم سراغ ادامه صحبتای استاد

    آره استاد عزیزم. چه نکته ی ساده اما مهمی رو عنوان کردین که در مورد این موارد با کسی صحبت نکنیم. واقعا خودمون رو کنترل کنیم و هر جا دیدم کسی داره خلاف قوانین میگه و عمل میکنه چیزی نگیم. دندون رو جیگر بذاریم و چیزی نگیم. حتی اگه مادرم بود و دیدم داره راه رو اشتباه میره چیزی نگیم. خوده من دقیقا به خاطر بحث کردن در مورد ثابت کردن قانون و باورام به مادرم این همه باهاش فاصله گرفتم.

    اصلا چرا باید صحبت کنیم؟ مثل کسی عمل کنیم که موقع بازجویی لب باز نمیکنه و هیچی نمگیه. اصلا با گفتن این حرفا ارزش حرفا رو پایین میاریم. چون تا کسی نخواد اینا رو بشنوه، گفتنشون باعث میشه ارزش اونا رو ندونه و ما ارزش خودمون و باورامون رو پایین آوردیم. یک کلام، من با صحبت کردن در مورد قوانین با کسایی که در مدارش نیستن، نه تنها به اونا کمکی نمیکنم بلکه خودم از قانون دور میکنم چون تمرکزک رو از روی خودم برداشتم و به حاشیه میرم و … .

    آخ که این قانون خلق کردنی که توضیح دادین بهم احساس قدرت و غرور داد. چقدر احساس قدرت دارم و چقدر مغرورم از این توانایی بینظیری که خداوند بهمون داده.

    عاشق این خصلت استاد هستم که فقط تمرکزش روی خودشه نه دیگران. چقدر قشنگ و به جا گفتین که تمرکزمون روی دیگران و زندگی دیگران برداریم. آخه من چیکار دارم چرا فلانی فلان اتافق نامناسب رو تجربه کرده. اصلا چرا دیگران در زندگی ما وجود دارن؟

    همین الان به این درک رسیدم که این یک قانونه که،

    دیگران= خلاف قانون= حاشیه= عدم تمرکز= عدم نتیجه

    در هر زمینه ای دیگران رو نبینیم و کاری به کسی نداشته باشیم. مگه مسابقست زندگی؟ مگه رقابته؟ خیلی رقابت طلبی با خودت رقابت کن. خیی هنر کنی زندگی خودت رو تغییر بده و گلیم خودتو از آب بکش. چیکار داری فلانی با حجابه یا نه؟ فلانی چه لباسی تنشه… فلانی چه باوری داره… ما حتی نباید افرادی که از قانون بی اطلاع هستن و باورای نامناسبی دارن رو قضاوت کنیم. ما حتی نباید کسایی باورای نامناسبی دارن رو مسخره کنیم یا نگرش منفی داشته باشیم. ما باید دیگران رو در هر موضوعی حذف کنیم و نبینیم و کنکاش نکنیم.

    شما یه جمله طلایی گفتین،

    ” افکارتون، مدارتون رو تعیین میکنه”

    خیلی قشنگه …

    ما با افکارمون، یعنی چیزایی که بهشون فکر میکنیم، نا خوداگاه مدارمون رو تعیین میکنیم. خب یه خورده بازش کنیم …

    افکار ما چیزایی هستن که بهشون فکر مکینم

    ما به چیزایی فکر میکنیم که وارد ذهن ما شده باشه

    چیزایی وارد ذهن ما شده که دیدیم، شنیدیم، در موردش صحبت کردیم.

    پس رسیدیم به ورودی ها … یعنی ورودی های ذهن ما، مدار ما رو تعیین مکینه

    یعنی ورودی های ذهن ما تعیین میکنه که در کدوم سطح از وضعیت مالی، سلامتی، عاطفی و معنویت باشیم.

    خدای من خارق العادست قانون ساده اما کارایی که ساختی. میگه فقط باید خوراک نامناسب ذهن رو قطع کرد و خوراک مناسب داد تا همه چی تغییر کنه. چه ساده .. چه زیبا … چه راحت … چه لذت بخش… عاشق خدای راحتی هام هستم. هرجا سخن از راحتی شد، اسم قانون اومد

    استاد یه نکته ی قشنگ دیگه هم گفتن…

    گفتن که هیچ کسی خارج از شما دذ زندگی شما تاثیر نداره… خواه پدر و مادر و همسر… خواه دولت و مجلس و کشور … خواه رئیست و …

    اما به شرطی که به این باور برسی که اینا تاثیری ندارن. راست میگه … باید اعتراف کنم من هنوز به این باور قلبی نرسیدم وگرنه هیچ وقت با مادرم بحث نمکیردم که اثبات کنم باورای من درست تره و من فلان خواسته هارو دارم. اینگار مهر تایید رسیدن به خواسته هام رو باید مادرم بزنه. انگار مادرم تعیین میکنه و باید رضایت داشته باشه تا من فلان کار رو بکنم یا نه … . این خیلی مهمه که به این باور برسیم که ما هر خواسته ای داشته باشیم، خدا اوکی میده بنده های خدا کیلویی چند؟ من کوزه گری هستم در مغازه ی کوزه گری خداوند. هر کوزه و ظرفی که بخوام بسازم، خداوندی که صاحب مغازست موافقت میکنه و هر چه بخوام خودش بهم میده و کمک و هدایتم میکنه اون وقت مردم بیرون مغازه کیلویی چند که بگن بساز یا نساز؟ من بنده ی خداوندم و نه هیچ کس دیگه. من آزاد آفریده شدم و فقط وابسته به خداوندی هستم که منو ساخته. من آزاد از همه چیز و همه کسم اگه به این باور برسم. من بنده ی خداوندم و نه هیچ کس دیگه/.

    و چه زیبا گفتین همه چی درست میشه به شرطی شما درست بشین و درست فکر کنین.

    خدایا شکرت بابت قدرت فوق العاده ای که به ما دادی تا تنهایی بدون نیاز به عاملی بیرون خودمون و فقط با هدایتا و راهنمایی های خودت زندگی مون رو 180 درجه تغییر بدیم. دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      حمیدرضا ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 2307 روز

      سلام یزدان عزیز . خیلی خوشحال شدم و روحیه گرفتم از کامنتت و مطالب بسیار بسیار مهمی که گوشزد کردی . خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتی و این قوانین مهم رو اینجا نوشتی و از تجربه ها و پیشرفت هات گفتی تا ما هم بتونیم بخونیم و باورمون بهتر شه که قانون عمل میکند. نوشته ام رو طولانی نکنم . منم در مورد مهر تایید دیگران بر خواسته ها و عملم هنوز مشکل دارم امیدوارم بتونم و بتونیم کل بچه های سایت و هم فرکانس تک تک باور های قوی رو در خودمون شکل بدیم و پیشرفت کنیم . در پناه الله یکتا شاد باشی .

      :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه جهانگیر گفته:
      مدت عضویت: 1916 روز

      سلام دوست عزیز،چه زیبا گفتید که،من کوزه‌گری هستم در مغازه کوزه گری خداوند،هر کوزه وظرفی که بخوام میسازم،خداوندی که صاحب مغازست موافقت کنه،کافیه برامون،وهر چه بخوام خودش بهم میده وکمک وهدایتم میکنه،مردم بیرون از مغازه کیلویی چند که بگن بساز با نساز؟!من بنده خداوندم نه هیچکس دیگه،آفرین برشما.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2615 روز

    با سلام، یزدان هستم. بعد از یک وقفه طولانی برگشتم به سایت و دوره فوق العاده کشف قوانین زندگی.

    راستشو بگم چند ماهی از صحبتای استاد و سایت ایشون دور بودم و مشغول مطالعه چند کتاب بودم. اما نمیتونم بگم این وقفه جای شکر داره یا حسرت! چون وقتی با دقت نگاه میکنم، میفهمم این اتفاق به ظاهر بد یعنی فاصله کوتاه مدت از سایت باعث شد با انرژی و شوقی بیشتر برگردم! شاید بپرسین جی شد که برگشتم …

    عرضم به حضور شما که استاد عباس منش بعد از مدت ها چند روز پیش یه لایو از اینستاگرام گرفتن و داخل این لایو فوقالعاده شون یه جمله شدیدا به دلم نشست…

    ” کانون توجه شما تجربه زندگی تون رو نشون میده و اگه نیخوای زندکیت تغییر کنه باید کانون توجهت عوض بشه”

    انگار بار اول بود که این جمله رو میشنیدم و دلم شدیدا هوای استاد و صحبتاشون رو کرد. با خودم گفتم چی بهتر از اینکه دوره کشف قوانین رو از نو دوباره شروع کنم؟!

    این شد که از مقدمه دوره شروع کردم و نکات مهم رو داخل دفترخوشگلم یادداشت کردم و بدون هیچ عجله ای دارم به نکاتی نوشتم فکر میکنم که با تفکر و تمرین و عمل بتونم نتایج رو وارد زندگیم کنم. دقت کردین؟

    هر نکته ای که شنیدیم رو باید درک کنیم! با تفکر و تمرین و تکرار باید درک کنیم. بعد از درک کردن وارد عملش میکنیم و بعد از استمرار نتیجه رو میبینیم.

    راستی به یه نتیجه مهمی رسیدم که میخوام همینجا به همه توصیه کنم.

    با خودم فکر کردم… چی باعث شد این جمله کلیشه ای استاد که قبلا بارها شنیده بودم و یادداشت کرده بودم یهو به دلن بشینه؟!

    جوابو فهمیدم … ! اون دوری و وقفه باعث شده بود که اینجوری آماده شنیدن باشم. بعد که اینو فهمیدم تصمیم گرفتم نزارم گوشم به این مباحث عادت کنه و از هر دری و پنجره ای چنین صحبتایی بشنوم که گوشم عادت کنه! اخه میدونین … منم مثل خیلی از شما، کلی کانال و گروه و پیج مثبت اندیشی و … دارم که هرروز هر کدوم کلی پیام با همین مضامین دارن! این باعث میشه ذهن عادت کنه به این پیام ها و با بی توجهی تمام از کنارشون رد بشه! مثل تمام پیام های دیگه که نخونده لایک میکنیم! پس چیکار کردم؟ نصمیم گرفتم تمام پیج ها و کانال ها رو انصراف بدم و هر کتابی که دارم میخونم رو کنسل کنم و دو دستی بچسبم به جلسات دوره و سایت. کانال هم فقط کانال استاد. وسلام! این باعث میشه به تک تک جملات استاد گوش کنم و ذهنم با جملات محتلف منابع دیکه پر نشه و تمرکز داشته باشم! الان واقعا درک میکنم چرا استاد میگه سراع هیچ کتاب دیگه و منبع دیگه نرو! بهتره از بین همه راه ها یک راه رو انتخاب کنیم و همون رو تا اخر بریم تا اینکه سراغ منابع مختلف بریم و هرروز پیام های جدید دریافت کنیم و فرصت نکنیم هیچ کدوم رو بخونیم و عملی کنیم.

    بابت پرحرفیم معذرت میخوام.

    باقی صحبتام رو در دوره کشف قوانین میگم💛💎

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای:
    • -
      سمیه لطفی گفته:
      مدت عضویت: 3091 روز

      سلام برادر بزرگوارم ممنونم آقا یزدان

      نکات عالی رو یادآوری کردید حتما به قسمتی که فرمودید پیج ها مثبت رو فقط خلاصه کنیم به سایت و پیج استادعباس منش عمل می کنم فکر کنم منم گوشم عادت کرده به رد شدن بی تفاوت از روی حرف های مثبت هر پیج مثبتی

      سپاسگزارم 🥰🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان جان

    این دومین باری بود که این فایل به عنوان نشانه من برای هدایت برام میومد، نمیدونم چرا اون بار نشد که بشینم وبه حال فرصت به این آگاهیها گوش بدم(که ۱۰۰درصد درمدارش نبودم)

    اما امروز واوووو نشستم واین آگاهیها رو به گوش جانم شنیدم.

    چه نیکو نشانه ای و چه نیکو هدایتی.

    خدای من چقدر زیبا پاسخ سوالم رو که مدتیه دارم ازت میپرسم میدی.خدای من توچقدر قشنگی آخه.تو چقدر مهربونی که وقتی حتی به هدایتت گوش نمیدیم انقدر هدایتمون میکنی تا بالاخره بفهمیم اونچیزی رو که باید بفهمیم.

    عاشقتم، عاشقتم،عاشقتم

    استاد مدتیه که همش در دل، خاطرم مکدر بود ازاینکه چرا نتایجم بزرگتر نمیشه، بخصوص تمرکزم رو مسائل مالی بود.

    وبارها ازخدا پرسیدم وخواستم هدایتم کنه که چرا ..تادلم آروم بگیره.

    اما امروز که شما دراین فایل کامل از روند رشد وموفقیت خودتون گفتین اولین پاسخی که گرفتم این بود که من دارم کمی عجله میکنم.چون من از دی ماه ۹۶رسما شروع کردم به گوش کردن به این آگاهیها حالا چقدر طول کشید تادرکش کنم واینکه اصلا تاچه حد تونستم درکشون کنم بماند.والبته مرحله مهم بعدی عمله.واقعا چند درصد داریم به اونچیزی که درکش کردیم از قانون عمل میکنیم!!!

    گاهی انقدر درگیر نتایج هستیم که قوانین به کلی یادمون میره.گاهی انقدر درگیر نتایج هستیم دریک زمینه ای، که زمینه های دیگه ونتایج دیگری که از قانون گرفتیم یادمون میره.

    والبته وقتی گفتین این تمرین رو بنویسین اولش گفتم بزار فایل تموم شه بعد :)) که البته قلم وکاغذم همیشه جلو دستم هست مشکلی ازاین بابت نبود.اما شما بعد گفتین “نیا به خودت بگو بعد دیدن وتموم شدن فایل مینویسم ،همین الان بنویس!!!”

    منم گفتم چشم استاد.قلم وکاغذ رو برداشتم ونوشتم.

    واوووووو.

    استاد من انقدر رو چیزهایی که بدست نیاورده بودم زوم بودم که یادم رفته بود از دی ماه ۹۶تا الان که مرداد ۹۹هستیم چقدر زندگیم و درونم متحول شده.

    -رابطم باخدا وقتی وارد سایت شدم میتونم بگم از ۲۰نمره ۱۰ هم نبود اما الان به ۱۸رسیده.

    -سلامتیم که واقعا ۰هم نبود.انقدر من مدام به بهونه های الکی مریض میشدم و مدام مجبور بودم دکتر برم .من تواین دو سال ونیم ساله که شاید دروغ نگم نهایت دو یا سه بار رفتم دکتر.و داروهایی که مصرف میکردم به یک صدم رسیده.واین یعنی من تقریبا در۹۹درصد روزهای سالم سلامت هستم. ونمره امروزم به سلامتیم به بیرحمانه ترین شکلش۱۶بود.

    -روزی که من این تمرینات رو شروع کردم درسایت وازدوره هاتون استفاده کردم دریک خونه یک خوابه بادنیایی از ناامیدی زندگی میکردم.چرا دروغ بگم وقتی حسرت زندگی دریک آپارتمان بردلم بود،،،وامروز دریک خونه سه خوابه دریک برج با ویویی زیبا که برای خودم یک اتاق کار مجزا دارم زندگی میکنم.بادنیایی از امید ، ایمان، آرامش.

    -روزی که من دراین سایت شروع کردم یک انسان با احساس کامل بی ارزشی ، پراز خلا ووابستگی ، و…بودم و از چهره خودم هم متنفر بودم و میتونم بگم نمره عزت نفسم ۱از ۲۰ بود.اما امروز براحتی سمینارهای لایو برگزار میکنم وجلوی جمع زیادی براحتی صحبت میکنم.امروز من پراز ارزش درونی هستم.پراز احساس عشق به خودم وخدای درونم.بی هییییچ وابستگی به هیچ انسانی ومیتونم بگم نمره عزت نفسم ۱۷از ۲۰شده.

    -روزی که من با دوره های شما شروع کردم ، نه هدفی داشتم ونه مسیری رو میشناختم.فقط مدرک بود که پشت مدرک جمع میکردم واخرشم هیچ درهیچ.اما امروز در رشته ای که سالها علاقه قلبیم بود واصلا نمیدونستم چنین شغلی هم میشه بدون مدرکی مرتبط داشت، مشغول به کارم و به خودم افتخار میکنم که یکی از تاثیر گذارترین ها هستم دراین حوزه.

    -امروز روزیه که من هدیه گوهری که تمام فامیل وخانواده من رو به عنوان یک انسان وابسته و ترسو میشناختن.براحتی وبه تنهایی به شهری دور مهاجرت کرد.و همینطور درحال پیشرفت هست.هدفهاشو بهتر شناخت.به دل ترسهاش یک به یک رفت و میره.وداره جهانش رو بیشتر تجربه میکنه.داره خوشبختی رو لمس میکنه.داره خداشو بهتر و بیشتر لمس میکنه.وخدایی ترشده.

    -امروز روزیه که تمام انسانهای ناجور زندگیم به راااااحتی از زندگیم حذف شدن.و آدمهایی ازجنس جدید دارن وارد زندگیم میشن.

    -روزی که شروع کردم درسایت شما ، حسرت یک تلویزیون ال ای دی ویا ماشین لباسشویی اتومات داشتم.والان برااااحتی همه اینها وخیلی بیشترش دراختیارمه..

    -روزی که باشما شروع کردم برای خرید یک شال باید منت میکشیدم وامروز وقتی میخوام برم بیرون از تو قفسه لباسم میتونم رنگ مورد علاقمو فقط انتخاب کنم و باقی فراهمه.

    -امروز من یک نویسنده هستم.یک سخنران،یک انسان که درحال گسترش جهان هست.یک انسان مفید و ارزشمند برای خودش و برای جهانش.

    -امروز وقتی حتی به طور اتفاقی چهرم رو دریک شیشه یا آینه می بینم از دیدن خودم لذت میبرم.و ناخوداگاه بخودم عشق می ورزم با افتخار به آنچه که هستم.

    -استاد خیلی خیلییی میتونم از نتایجم بگم.من بزرگ شدم استاد.من رشد کردم.من یک انسانی شدم که هرلحظه درحال نماز هست .درحال شکرگزاری .واین روند انشالله همینطور ادامه خواهد داشت…

    -روزی که وارد سایتتون شدم یک دوره یک میلیونی برام انقدر دور ازدسترس بود که زیرابی رفتم ، اما امروز با افتخار دارم از بی نظیرترین دوره هاتون براااحتی استفاده میکنم.(گاهی که ذهنم میره رو کانال استدلال بخودم میگم واقعا تو ۱۲میلیون دادی واسه یک دوره؟ وباعشق و ایمان قلبی دلم میگه آره تو همون آدمی که نمیتونستی حتی یک میلیون بدی و یک دوره بخری”

    وبقول شما چون انقدر اروم این نتایج رخ میده، ما صداشو نمیشنویم.از قدیم میگفتن چوب خدا صدا نداره!!!

    اما من امروز میخوام باقدرت بگم “فضل و بخششهای خدا هم صدا نداره”

    “گوش جان می خواهد این پیغام سروش”

    این نعمتها چقدر جای سپاسگزاری داره؟با چند میلیارد میشد این نتایج رو یک جا باهم بدست آورد؟!!!

    اگر این ثروت نیست پس چیه؟!!

    خدایاشکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت.

    مرسی استاد ، مرسی خداجونم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
    • -
      یاشار غراوی گفته:
      مدت عضویت: 3849 روز

      وایییییی خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

      هزاران بار ازت ممنونم

      سلام هدیه عزیز امیدوارم حالت خوبو عالی باشه …..چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت و از تغییراتی که برات اتفاق افتاده یعنی تغییراتی که خودت با خدای خودت باعثش شدی ولی خدای من خیلی دوست دارم ….هدیه جان ممنون که خیلی شفاف قبل و حال خودت رو بیان کردی ممنون که به وضوح گفتی چه اتفاقاتی رو برای خودت رقم زدی تو نوشته هات سراسر شدن و توانستن بود من این حرف های تو رو…… بار ها و بارها به خودم میگم و تکرار میکنم که ببین یاشار هدیه تونست استاد تونسته این همه ادم مثل خودت تونستن پس تو هم میتونی خدای اونا با خدای تو فرقی نداره …قانون یک قانونه……اونا هم همون کارهایی رو کردن که تو الان میکنی پس تو هم میتونی همونطور که قبلا خیلی چیز ها رو برای خودت به اثبات رسوندی ……………..واقعا ازت ممنونم هدیه عزیز مرسی که اینقد واضح نوشتی ممنون که اومدی و اینجا کامنت گذاشتی ….خدایا شکرتتتتت ……..خیلی لذت بردم خیلیییییییییییییییی روحم کیف کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آقای ظاهری گفته:
    مدت عضویت: 3535 روز

    سلام

    مرور دوباره مقدمه دوره کشف قوانین زندگی:

    ……………………………………

    چه جلسه ای ،چقدر آگاهی، چقدر درک،چقدر گنج نهفته تو این تک جلسه ی مقدمه،

    یعنی اگه یکنفر باهوش باشه از این جلسه بینهایت استفاده میکنه.

    سرم از حجم آگاهی و قلبم از درک این‌جلسه در حال انفجار هست.

    واقعا لحظه به لحظه فقط سر تکون دادم و تایید کردم و خدا رو شکر کردم و از ته قلب و باذوق لبخند میزدم‌که چقدرررررر این آگاهی ها درسته‌.

    در بهترین شرایط زمانی مکانی مالی و روانی دارم کامنت مینویسم و این دوره ی رو دارم مرور میکنم و کامنتهاشو میزارم.

    فقط میتونم بگم چه گنجی داره این جلسه..چقدر اصل گفته شده ،چقدر قانون توش وجود داشت و همین یک جلسه برای جوینده ی راه حقیقت کافیه ..

    بریم سراغ درک و تجربه های من از مطالب مهم جلسه ی مقدمه این دوره :

    قانونمند بودن جهان و تمام اتفاقات و اکتشافات و تمام مخلوقات:

    …………………………………………………………….

    اینروزها‌نمیدونم‌چرا دارم اینقدر با موضوعی بنام قانون برخورد میکنم..

    همه چی قانون داره و هیچی اتفاقی نیست.

    در جلسه هفتم قدم دوم کامنتم در باره ی قانون بود و توجهم به کلمه ای بنام‌قانون شدیدا متمرکز شده .

    استاد سازم‌میگفت این ابزار ساده که چندتا سیم بهش وصله بدون قانون نمیتونی باهاش آهنگ بنوازی..حتی کسی که چشم بسته داره آهنگ میزنه داره قانونو اجرا میکنه. هیچ حالت عرفانی وجود نداره .یعنی اگه حتی یک نت رو اشتباه بنوازی مشخص میشه.

    درسته که آهنگ خراب نمیشه ولی بقول اهالی موسیقی فالش میشه.میشه فالش نواختن فالش خواندن و هر چقدر این فالش ها بیشتر بشه آهنگ از ریتم میفته.

    حرکت ماشین قانون داره :

    به ماشین توجه میکردم که چقدر همه چی بر اساس اصول و قوانین داره کار میکنه.از روغن بنزین ،موتور،لاستیک،حرکت پیستون ها داخل سیلندر،احتراق،دنده ،فرمان،و…

    چقدر همه بهم وصل هستن و ارتباط دارن.قانون یعنی اینکه اگه یک بخش خوب کار نکنه یا از کار بیفته روی حرکت‌ماشین تاثیرگزاره و میتونه کند یا متوقفش کنه‌

    قانون در حشرات و حیوانات و جامدات و گیاهان وتمامی نباتات و موجودات برقراره‌

    زنبور با توجه به قوانین داره پرواز میکنه

    درخت با توجه به قانون داره رشد میکنه

    ساز با قانون نواخته میشه

    کشتی با قانون روی آب معلقه

    سرطان با قانون در وجود انسان شکل میگیره

    قلب با قانون در وجود انسان میتپه

    و….

    چقدر دارم روی مفهوم‌قانون فوکوس میکنم.

    دوربین راهنمایی داره با توجه به قانون تعریف شده میفهمه سرعت از حد مجاز بالاست و خودکار ثبت میکنه.

    چشم با قانون داره به ما امکان دیدن میده و….

    حالا استاد اومده قوانین جهان و زندگی رو یه ما یاد میده.

    10 ساله دارم ازشون یاد میگیرم و هرجا که نتیجه گرفتم بخاطر درک درست و اجرای درست قانون بوده و هر جا نتیجه نگرفتم عملکردم نادرستم به قانون بوده و هیچوقت هیچوقت هیچوقت به درست بودن قوانین شک نکردم.

    بقول استاد هر جا که خوردم فهمیدم از کجا دارم‌میخورم و چه فرکانسی فرستادم‌.یعنی ناظر بر ذهن هستم و جریان افکارمو میبینم و نتایج رو بهش تعمیم میدم ک ارتباط نتایجم با قانونو میفهمم.

    قانون سپاسگزاری

    قانون احساس خوب

    قانون تمرکز

    قانون هدایت و الهامات

    قانون معجزه خدا در زندگی

    قانون سلامتی

    قانون روابط عالی

    قانون ثروت و…..

    استاد از شما ممنونم بخاطر این‌حجم دیوانه کننده از قوانین و آگاهی ها

    و از خودم سپاسگزارم بخاطر تعهد در شنیدن و درک و اجرای قوانین

    و از خدا ممنونم بخار اینکه در مسیر درستی و پاکی و توحید و قانون و این آگاهی ها قرار گرفتم.

    شنیدن ،درک‌کردن،عمل کردن و آمدن‌نشانه ها و نتایج :

    …………………………………………………………….

    خیلی وقتها بود البته استاد رو فقط میشنیدم یعنی تکرار طوطی وار این‌مطالب و فقط انگاری گوشم کار می‌کرد و مطالب تا داخل گوش میرفت و دوباره بیرون میرفت.انگار یه گوش در یه گوش دروازه‌.

    کم‌کم با فکر و تلنگر بخودم خیلی ریز داشتم یه سری چیزها رو درک میکردم .مثلا انگار 99 مطالب از یه گوشم وارد می‌شد و از یه گوش دیگه خارج میشد و 1 درصد مطالب بسمت قلبم حرکت می‌کرد ولی باز در قلبم‌ باقی نمی‌ماند و خارج میشد .

    بعد از یه مدت این درصدها کم کم بیشتر شد و الان دیگه دارم با قلبم‌مطلبو می‌شنوم بخاطر همین درکم بالاتر رفته از این آگاهی ها .نمیگم 100 شده ولی خیلی بهتر شده و هنوز یکی از درخواست های ثابت روزانه در ستاره ی قطبی هر روزم اینه که خدایا درکم نسبت به اگاهی ها و قوانین بالاتر ببر.

    خیلی فاصله هست بین شنیدن تا درک کردن و عمل کردن و دوباره عمل کردن و تثبیت شدن در این مسیر.

    بوده که یه وقتایی کاملا از مسیر آگاهی ها خارج شدم

    بوده که یه وقتایی ادامه ندادم یا کموزیاد کردم

    بقول معروف به مو رسوندم ولی پاره نشده.

    الان در مدار فعلیم دارم صدها برابر بیشتر از قبل و صدها برابر مشتاقتر از قبل روی آگاهی ها کار میکنم با اینکه اینهمه نتایج داشتم.ولی بقول استاد انگار بار اوله که بدنیا اومدم و این مطالبو دارم گوش می‌کنم.

    وحی دانستن مطالب استاد و باور 100 درصد به استاد:

    ……………………………………………………………

    نمیدونم‌حکمتش چی بود که از بار اول که با استاد آشنا شدم به ایشان اعتماد کردم.واقعا وحی منزل دونستم.بالای 80‌ 90 درصد به ایشان در سال‌های ابتدایی ایمان داشتم ولی نجواهای ذهن و شیطان همیشه در تلاش بودن تا موارد نقض مطالب استادو بمن گوشزد کنن :

    در سال‌های اولیه این‌نجواها شک و تردید به استادو در ذهنم میکاشت:

    مثلا استاد اگه راست میگه چرا از همسرش جدا شده؟

    چرا فرزند دومش فوت شده؟

    چرا فرزند اولشون ترکشون کرده؟

    چرا یه زمانی سایتشون فیلتر شده؟

    چرا همکارهاش در گذشته ترکش کردن؟

    چرا در فلان‌حیطه ها حرفی برای گفتن‌نداشته؟

    چرا همه ی شاگردهاش نتیجه نگرفتن؟

    و….

    الان در مدار فعلیم به استاد ایمان قطعی دارم و یکی از دلایل کامنت‌نوشتنم بعد از اینهمه مدت بودن با استاد تشکر قلبی خالص از استاده و همچنین ماندن خودم در مسیر ریل آگاهی های استاده.

    یه روز که قلبم 100 درصد استادو باور کرد تمام‌هاردهای که پر از سمینارها و مطلب انگیزشی و موفقیت از تمام اساتید ایران بود و دیده بودم‌و کلی هزینه پرداخت کرده بودم رو پاک کردم .تمامی کتاب‌ها رو گذاشتم‌کنار و چسبیدم به استاد .

    قبل از استاد حداقل 500 جلد کتاب در زمینه ی ثروت و موفقیت و این موارد خونده بودم همه رو بایگانی کردم و سالهاست که حتی یک کتاب جدید نخوندم.

    الان با اینکه در شرایط عالی هستم بیشتر از قبل دارم با استاد کار میکنم و صمیمانه از ایشون ممنونم.

    چکاپ‌گرفتن فرکانسی:

    ……………………………………………………….

    در گوگل کیپ یه فایل مخصوص ارزیابی ماهانه دارم و هر ماه آپدیتش میکنم که :

    شرایط جدیدم‌چیه؟

    به چه چیزهایی رسیدم؟

    کجاه خوب عمل کردم؟

    کجاها باید بهتر باشم؟

    نمودار زندگیم در بحث مالی سلامتی روابط و معنویت صعودی بوده یا نزولی؟

    باگ های این ماه چی بوده؟

    کجاها اشتباهات داشتم ؟

    کجاها مسیرو درست رفتم یا از مسیر خارج شدم

    و….

    این ارزیابی ماهانه یا چکاپ که اول و آخر هر ماه از خودم‌میگیرم چقدر در خودشناسی و زندگی آگاهانه ی من‌کمک میکنه ..

    عاشق نوشتن این ارزیابی ها و تغییرات در اول و آخر هر ماه هستم.

    و این شکلی هر ماه مسیرو واضح میبینم.استا میگن هر 3 ال 6 ماه چکاپ بگیریم.

    واقعا در سال‌های اولیه و در مدارهای پایین‌نتایج همون هر یکسال یا 6 ماه قابل اندازه گیری بود ولی در مدار فعلیم هر ماه و هر هفته و در سطح بهتر هر روز قابل مشاهده هست چون‌نتایج از در ودیوار داره میباره.

    هر روز نتایج فرکانس هامو میبینم بخدا فقط دهنم باز میمونه از دقت بالای این قوانین و نتایجش.

    صحبت نکردن با دیگران در باره ی مطالب استاد:

    …………………………………………………….

    بقول استاد اوایل کار با استاد بیشتر بلندگوی مطالب بودم تا درک کننده و عمل کننده .همون کوری بودم عصاکش کور دیگه.

    ک بتدریج بهتر شدم و الان حتی به فرزند و همسرم هم چیزی از مطالب نمیگم اگرچه در فرکانس مناسبشون یه وقتایی همراه میشن و مطالب رو میشنون اگرچه خیلی وقتها هم دارن ناخودآگاه به قوانین عمل میکنن ولی باز چیزی نمیگم

    در سال‌های اول خیلی تلاش میکردم به پدر مادر برادر خواهر همسر فرزند دوست همکار و…بگم.

    ولی به مرور جلوی زبونمو گرفتم و خیلی بهتر شدم..

    الان کسی بخواد ازم چیزی بپرسه میگم باید برای شنیدن جوابهات هزینه کنی و پول پرداخت کنی این شکلی خودمو راحت کردم از گفتن له بقیه و اگه هم گفتم بابتش پول پرداخت کردن.

    بقدری که این قوانین باارزش هستن‌که نمیشه روش قیمت گذاشت .

    قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری…..

    برخورد کردن ما با اتفاقات عالی در مدارهای بالاتر :

    ………………………………………………………

    استاد میگه اتفاقات عالی در مدارهای بالا وجود داره و ما باهاشون برخورد میکنیم

    یعنی لازم‌نیست تقلا کنیم منظورم هیچ‌کاری نکردن‌نیستاااااا.

    استا میگه اتفاقات ناخواسته در مدارهای پایین وجود داره و ما باهاشون برخورد می‌کنیم.

    اینجا خوب درک میکنیم که چرا این اتفاق نامناسب برای من داره میفته .چرا مار از پونه بدش میاد جلوی لونش سبز میشه

    چرا یه سنگ از اسمان‌بیفته میفته روی سر من..و…..

    یعنی اینقدری که به اتفاقات نامناسب اعتقاد داریم به اتفاقات عالی نداریم.

    از وقتی این مطلبو فهمیدم‌که در مدارهای بالاتر شرایط و امکانات و افراد و ثروتها از قبل وجود داره ک ما کافیه فرکانسمون درست تنظیم بشه و با اینها برخورد می‌کنیم از تقلا کردن و سگ دو زدن دست کشیدم و بیشتر روی ساختن درونم‌و باورهام و فرکانسهام وقت‌گذاشتم.

    همون‌که استاد میگه همه ی اتفاقات با ذهن و فرکانس و احساس ما خلق میشه.

    در مدار فعلیم بهتر درک میکنم این‌موضوعو که همه چی از قبل درست هست ففط کافیه ما در مسیر درست باشیم.

    مثال میزنم:

    ما میخایم بریم یه شهر دیگه.در اونجا تمامی امکانات هست ،مسیرها هست خونه ها هتل‌ها و مراکز خرید هست.بلیطشو بگیریم و بریم .حالا با تاکسی میریم با قطار میریم با هواپیما میریم پیاده میریم یا اصلا نمیریم.

    مهم عملکرد ما هست وگرنه اون شهر مقصد سرجاشه.

    خیلیا دارن همین‌الان به اون شهر میرن و اگه ما نمیریم یا نمیبینمش دلیل بر نبودنش نیست.

    در مسیرش باشیم و طی کنیم قطعا می‌رسیم.

    بقول استاد اگه تو اتوبان تبریز باشم محاله سر از بندر عباس دربیارم.

    جهان آیینه ای :

    ……………………………………..

    این‌استعاره درک‌عالی بمن داده که من مسئول زندگیم هستم

    من دارم خلق میکنم

    اگه اتفاقات زندگیم ظاهرش نازیباست یعنی من نازیبام.

    اگه همسرم نامناسبه یعنی من‌نامناسبم.

    اگه بیمار میشم‌مشکل از منه نه اون ویروس

    اگه سرم‌کلاه میزارن مشکل از منه نه اون طرف مقابل

    اگه از آسمان یه سنگ‌میخوره تو سرم من مقصرم‌که تو مسیر اون سنگ قرار گرفتم

    و….

    این درک از آیینه بودن جهان بمن‌کمک کرد خودم همه کاره ی زندگیم باشم.این شکلی دیگه قربانی شرایط نبودم.

    در همه چی نوک فلشو بسمت خودم‌گرفتم

    دیگه کسی و مقصر ندونستم

    دیگه درگیر قیمت دلار و طلا نشدم

    دیگه از کسی و چیزب شکایت نکردم

    دیگه غر نزدم

    دیگه فحش ندادم

    دیگه با خدا درگیر نشدم

    و….

    جهان آیینه ی خودمه.بقول استاد مرد پاک زن‌پاک‌و مرد ناپاک زن‌ناپاک.

    در مدار فعلیم حتی بدترین آدم روی زمین هم به پست من بخوره باز رفتار درست انجام‌میده.

    کلاه بردار هم به من میرسه انگاری کاری بمن نداره و سبب خیر میشه و سود میرسونه

    بدقولترین ادم‌ روی زمین‌هم‌وقتی بمن‌میرسه انگاری بار اولشه که خوش قولی میکنه

    از این‌مثالها بینهایت دارم..

    خدا سیستمشو طراحی کرده و تو اون 6 روز یا 6 دوره که جهانو خلق کرده وقت گذاشته و سیستم بی نقص و خطا افریده‌.

    و بخاطر همین احساسی عمل نمیکنه.وگرنه باید جلوی کشته شدن اینهمه آدمو می‌گرفت یا جلوی شهید شدن امامها یا پیامبران یا افراد دیگه مثل کودکان و.. رو می‌گرفت.

    خدا حتی در باره‌ی شیطان‌هم احساسی عمل نکرد و بهش فرصت داده‌.

    خدایا شکرت بخاطر درک بهتر این جلسه ی بینظیر و عاااالی.

    ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1859 روز

      سلام جناب ظاهری

      من دوره کشف قوانین رو سال گذشته تهیه کردم و الان زمانی هست که شروعش کردم . بعد از اومدن نتیجه کنکورم که هدایت شدم به جلسه اول دوره راهنمای عملی که دوباره گوش بدم و بفهمم واااای دل غافل چقدر وابسته به نتیجه بودم ….

      خداروشکر میکنم درکم بالاتر رفت فراموش کرده بودم دوباره به یادم اومد

      و بعد هدایت شدم به دوره کشف قوانین و استارت زدم . وای خدای من باز هم قانون جواب داد جواب میده همینه مسیر درست همینه .

      این حلقه گمشده من در دوره های آموزشی ست . باید روی این کار کنم .

      و چقدر که عالیه . اونجا که مریم جون میگن همونطور که برای کارهای ضروری روزانه ات وقت میذاری و مهمه ،کد نویسی هم خیلی خیلی مهمه

      و من دو روزه شروع کردم . وای خدایا فرکانس هام دارن جواب میدن خدایا شکرت دارم بهتر وآرومتر و آگاهتر میشم

      و اون جدیت و باور و وحی دونستن حرفهای استاد رو که شما هم گفتی خیلی دوست دارم .

      اصلا وقتی دیدم تو صندوق ایمیلم شما برای این جلسه اول و این دوره کامنت گذاشتی تا بناگوش خندیدم : خدای عزیزم و نشونه هاش

      شما عالی می نویسید ممنون که هستید و می نویسید . دوست داشتم تشکر کلامی ازتون بکنم و نه با ستاره ها .

      کلام یه چیز دیگه ست .

      امیدوارم هرروزتون بهتر از روز قبل باشه جناب ظاهری

      یا علی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      هادی و مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1809 روز

      سلام به آقای ظاهری عزیز

      سپاس گذارم به خاطر این کلمات عالی که نوشتید

      واقعا درک تا عمل فاصله زیادی داره

      الان من خدارو شکر در وضعیت نه خوب نه بدی هستم و همیشه وقتی نجوا میاد وقتی تضاد میاد

      من اون زمان شما رو به خاطر میارم که

      اوضاع خوبی نداشتید و به خودم میگم واقعا اوضاع از اون موقع ظاهری که بدتر نیست

      و خودم رو امیدوار به اهدافم میکنم

      خدا رو شکر که الان چند وقته دارم روی باور فروش کار میکنم و به قول استاد که اگر داری درست کار میکنی باید نشونه بیاد اول اینکه احساسم بهتر شده امیدوارتر شدم دوم اینکه یه فروش داشتم خدارو شکر

      و باز هم از شما تشکر میکنم که واقعا با خوندن کامنتاتون انگار که سوخت نیتروژن میزنم و حالم رو خوب میکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    راضیه هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2449 روز

    سلام به زندگی دوباره

    سلام به استاد مهربانم

    سلام به خانواده خوبم

    استاد به خدا اصلا باورم نمی شد یه نکته باریکتر از مو رو که هزاران بار همه جا گفتی و گفتی و ما شنیدیم رو توی 2 دقیقه اول این فایل با این عظمت درک کنم خدایا شکرت خدایا شکرت

    هدیه این هفته م رو گرفتم مهربونم

    این همه گفتی احساس خوب=اتفاقات خوب

    فقط برام یه حرف قشنگ بود در همین حد

    نمی دونم برای چندمین هزار بار داشتم این فایل رو گوش می دادم و از وقتی به خودم و خدای خودم تعهد دادم که تا یه فایل رو درک نکردم ازش نگذرم

    در حال انجام کارهای خونه بودم یه لحظ حدود دقیقه 2 مغزم روی چیزهایی که می شنیدم متوقف شد

    کارم تموم شد اومدم دوباره فایل رو از اول پلی کردم

    چی دارم می شنوم خدای من?

    هر اتفاقی که در دنیا میفته بر اساس قانونی هست

    مثل چسبندگی مولکولی،واکنش های شیمیایی

    ذهنم قفل شد

    واکنش شیمیایی ?

    برای هر واکنش شیمیایی یه سری ترکیبات اولیه و شرایط خاص نیازه تا اونا فراهم نشه واکنش صورت نمی گیره

    خب اگه یه قانون اینطوری عمل کنه قانون های جهان آفرینش همگی اینطوری عمل می کنن

    حالا برای اینکه قانون اونور که دوس دارم برای من عمل کنه چه کار باید بکنم?

    من هم باید آگاهانه لوازمی رو مهیا کنم

    گام هایی رو بردارم

    گام اول قوانین جهان رو بشناسم

    گام دوم ترکیبات و لوازم مورد نیاز رو شناسایی کنم

    گام سوم اونها رو کنار هم بذارم

    اولین قانون

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    خداااااااااا هزاران بار شکر و سپاس

    دلم می خواد اشک شوق بریزم از درک این آگاهی بزرگ

    هزاران بار سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 99 رای:
    • -
      میثم گفته:
      مدت عضویت: 1954 روز

      سلام دوست و هم خانواده گرامی

      کامنت زیباتون از چند لحاظ منو جذب خودش کرد

      اول ازین جهت که احساس کردم شما به یه درک خاص و عمیق از یک جمله به ظاهر ساده «احساس خوب = اتفاقات خوب» رسیدین که شاید درکش برای خیلیامون راحت نباشه

      یعنی شما با تکرار و تکرار گوش دادن به صحبت های استاد بالاخره اون چیزی رو که باید بهش میرسیدین رو رسیدین که احتمالا تو کل مسیر زندگی همین یک تجربه ناب خیلی جاها کمکتون کنه

      من هم یموقعهایی چنین حسی رو داشتم که شدیدا از بابت درک متفاوت از یک موضوع انقدر لذت بردم که شاید برای دیگران بی معنی بوده

      خیلی خوشحال شدم و انرژی گرفتم از جهت رسیدن به احساس خوب و عالیتون که برامون گفتین تو کامنت

      و دیگه اینکه تاریخ نوشتن کامنتتون رو که دیدم خیلی برام انگیزه شد که من هم بیشتر کامنت بگذارم چون دیدم مطلبی که شما حدود ۲ سال پیش نوشتین تونست یک احساس خوبی رو بمن که الان هدایت شدم به سمتش بده و لذت بردم ازین بابت هم.

      بسیار سپاسگذارم از خدای مهربان هدایتگر و بسیار سپاسگذارم از استاد مهربان و خانم شایسته عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        راضیه هاشمی گفته:
        مدت عضویت: 2449 روز

        سلام دوست خوب و برادر عباسمنشی من

        ممنون از ابراز احساسات پاک تون

        به خوبی حس شادی و لطافت رو تو کامنتتون درک کردم

        بله درسته دقیقا همینه و توضیحات بیشتر

        اینکه متوجه شدم هر انسانی با روح خدا خلق شده یه جسم با روح خدا

        خدایی که خالقه

        پس من جسم با همراهی خدای خالق به هر چیزی توجه کنم خلق ش می کنم

        حالا دیگه این دست منه که چی رو خلق کنم با عدالت بی نهایت

        موفق و سربلند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فاطمه سالار گفته:
        مدت عضویت: 1019 روز

        این مطلبی که شما گفتین رو من بارها در فایل های استاد تجربه کردم ولی الان دیدم شما به بهترین شکل ممکن توضیحش دادین که من نمیتونستم منظورم رو به اطرافیانم برسونم و همیشه با ذوق واسه توضیحش میگفتم :

        من ازین فایل استاد چیزی فهمیدم که شما نمیفهمین🤭

        و دانسته ام رو که خودم تا مغز استخوانم از فهمیدنش ذوق میکرد رو توضیح میدادم همه یه جوری بهم نگاه میکردن که چیز خاصی نبوده.🙄

        و من متوجه میشدم که چیزی که من فهمیدم رو اونها نمیفهمن چون زمانش نرسیده.

        و شما که توضیح دادین من کامل درک کردم.

        ممنونم از دوست عزیزمون بخاطر توضیح قشنگشون و شما که این مورد رو چقدر زیبا درک کردین و به زبان روان بیان کردین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حمیدالله خدایی گفته:
    مدت عضویت: 2957 روز

    سلام به شما دوستان و برادر بینهایت خوبم سید حسین عباس منش

    خدارا بینهایت سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم

    یکی از اهداف من رسیدن به درامد بیشتر بوده و است زمانی بود که درآمدم آنقدرکم بود که هزنیه خودم را هم کافی نبود و اون وقت بود که متعهد شدم که در آمدم را بالا ببرم.

    من با یکی از دوره های فوق العاده استاد عباس منش شروع کردم دوره عزت نفس چون در یکی از فایل های رایگان استاد شنیدم که می گفت: ۹۵٪ موفقیت یک فرد را عزت نفس و اعتماد بنفسش تشکیل میدهد.

    من فایل های زیادی از سری فایل های رایگان استاد را شنیده بودم و استفاده کرده بودم و همیشه در این فکر بودم که چرا من از نظر مالی اصلا پیشرفتی نکردم.

    یک روز دست به اقدام شدم مقدار پولی که برای دوره عزت نفس نیاز داشتم را از این اون قرض کردم و خریدم این فایل را توسط ایمیل قبلیم که خراب شد.

    اولین قدم برای رسید به این خواسته ام این بود که متعهد شدم که این خودم برسم همان روز بود که به خودم و خدایی خودم تعهد دادم که من حمیدالله حیدری در آمدم ببرم بالا و در این مسیر هر چه که نیاز باشه یاد میگیرم.

    و به خداوند ایمان داشته باشم اون خدای که مرا خلق کرده از هیچ می تواند به من پول و درآمدی بدهد که من میخواهم و به اینکه خداوند مرا در مسیر هدایت می کند ایمان داشتم ایمان داشتم که حتما میرسم نه فورا ولی حتما و از خدا درخواست کردم که مرا هدایت کند چون او تنها هدایت گر جهان است خدا همه چیز را هدایت میکند که ما انسان ها را همه چیز را سیارات، شب و روز، فصول و همه چیز چه خوب چه بد را خداوند هدایت میکند.

    دومین قدم برای رسین به این خواستم این بود که در محل که کار میکردم استعفاء دادم و بیکار شدم و مدت یک هفته بیکار شدم و این به این دلیل بود که من به خدم و توانایی های خودم باور نداشتم، من یک گرافیک دیزاینر هستم و اصلا فکر نمیکردم که می توانم از این طریق کسب درآمد کنم یک هفته به اندازی پول داشتم که بتوانم زنده بمانم روز پنجشنبه بود که تمام پولهام تمام شده بود بفکر یک کار بودم البته یک هفته بود که بفکر یک کار بود و به یکبارگی بیادم آمد که یکی از دوستانم در یکی از چاپخانه های منطقه و شهر مان کار میکرد بهش زنگ زدم گفت تو که دیزانت فوق العاده است بیا با هم کار کنیم البته این دوستم خودش کار گر بود و از خود رئیس داشت، رفتم و مدت یک هفته با این دوست کار کردم و چون اون جا دیزاینر زیاد داشت من اخراج شدم به من گفته شد که ما اینجا دیزاینر زیاد داریم و کار تو بشدت خوب است حالا ما به تو نیاز نداریم و هر وقت که نیاز شد بهت زنگ میزنیم منم بدون اینکه حسم خراب شود و با اراده و عزت نفس که در این مدت کم در خودم ایجاد کرده بودم گفتم باشد اشکال نداره حتما خداوند می خواهد بهتر از این را به من بدهد همون روز رفتم به یک چاپخانه دیگر که به مراتب بهتر از این چاپخانه قبلی بود مدت دو ماه و نیم اینجا کار کردم و درآمدم به دونیم برابر رسیده بود هر روز سپاسگزاری میکردم هر روز تمرین های عزت نفس رو با خودم کار میکردم و به جای رسیدم که دیگر ذهنم این درآمد را هم قبول نداشت و من بهتر و زیاد تر میخواستم و از رئیسم درخواست کردم که درآمدم مرا زیاد تر کند رئیسم گفت که دیزاین تورا هر کس میتواند انجام بدهد من به تو پول زیادتر داده نمی توانم منم گفتم جناب رئیس اگر هر کس می تواند همان کسان را استخدام کن که کارت رو انجام بدهند من دیگه نیستم و تمام وسایل خودم رو جمع کردم و رفتم باز هم میدانستم که خداوند قدرتمند در کنار منست مرا دوست دارد عاشق من است و برای این جسارتم پاداش میدهد درست همان روز یکی از دوستانم که با صمیمی هم نبودیم به من گفت حمیدالله جان من در فلان چاپخانه کار میکنم اگر می خواهی بیا با ما کار کن منم همان روز رفتم امتحان دادم و قبول شدم بشدت خوشحال بودم چون در بهترین و بزرگترین چاپخانه شهر خودمان کار میکنم و حالا در آمدم ۱۸ برابر روزی است که متعهد شدم حرکت کنم و مطمین بودم که در مسیر هدایت می شوم و شدم و در آینده هم خواهم شد و من باز هم می خواهم ده درآمد بالاتر برسم و هر وقت رسیدم با هم برای شما دوستان در یکی از فایل ها در قسمت نظرات میگذارم که هم باور های خودم و هم باور های شما دوستان عزیزم قدرتمند تر شود.

    من ۱۹ ساله استم

    مدرسه و دانشگاه نمی روم

    درآمدم حالا به اندازه یک لیسانس است که مدت ۱۶ سال درس می خواند و به در آمد من میرسد

    فقط به مدت ۳ ماه من به این درآمد رسیدم و اگر خودم فکر میکردم که این روند طبیعی جهان است که من به این موفقیت رسیدم دوباره به خانه اول یا همان بی پولی میرسیدم

    درست است که من به استقلال مالی نرسیده ام اما من به الله ایمان دارم که مرا هدایت می کند مدد می مند و مرا به استقلال مالی هم میرساند

    دوستان گلم این متن را من ساعت ۵ صبح نوشته ام و بشدت هم خوشحالم

    و از شما درخواست می کنم که همیشه روی وردی های ذهنتان کار کنید

    در پنهاه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و موفق باشید

    منتظر موفقیت های آینده من باشید که در قسمت نظرات یکی دیگه از سر فایل های استاد قرار خواهد گرفت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 166 رای:
  10. -
    وحید امامی گفته:
    مدت عضویت: 2787 روز

    به نام خدا و با سلام خدمت همه دوستان گرامی و استاد عباسمنش عزیز

    راستش زمانی که داشتم این فایل را گوش می دادم یه حسی از درون به من گفت که اینجا در مورد خودم بگم

    من زمانی که با این قوانین آشنا شدم بر می گرده به 8 و9 ماه پیش من یه فایلی را دیدم توی تلگرام که نوشته بود اگر در زندگیتون اتفاقات تکراری می افته این بخاطر باور های شماست من اونموقع بخودم گفتم خداراشکر که یه دلیلی براش هست چون من نا امید شده بودم از آینده ام من توی اینترنت باور ها را سرچ کردم و روند آشنایی من با این سایت والبته تنها دوره من یعنی قانون آفرینش شروع شد پیشرفتم روز به روز بیشتر شد درآمدم بیشتر شد و احساس زندگی به من برگشت ، توی این مسیر من اهدافی را برای خودم در نظر گرفتم و خدا میدونه که چه نتایج مالی برای من بوجود اومد اما اینکه چرا روند من اینقدر سریع بود بر می گرده به 5 سال پیش اونموقع من یه مشاور املاک بودم تو خیابان مرزداران تهران من این کار را با عشق شروع کردم اما آروم آروم می دیدم که روند کاری من به سمت کم شدن انگیزه من در این کار پیش می ره و نجوا ها هم بیشتر می شه چون هدف اصلی خودم که به این کار هدایت شده بودم را فراموش کرده بودم خیلی این موضوع برام جالب بود که چرا اون روز های اول کار خوب پیش می رفت ولی الان نه. خلاصه اینکه من اعزام شدم به خدمت سربازی و تمام مدت دوره آموزشیم داشتم به این موضوع فکر می کردم که چطور قرارداد ببندم یه ایده اومد تو ذهن من که اگر یه فرم برای مشتری ها بسازم و از اونها بپرسم که چه خونه ای با چه مشخصاتی می خواند من هم می تونم به هدفم برسم البته نمی دونستم چطوری قراره اجرا بشه ولی روی کاغذ جالب بود اینقدر با این ایده حال می کردم که تو خدمت سربازی که تهران بودم فقط این این ایده را برای خودم تکرار می کردم و می گفتم که این راه حله (حالا تصور کنید تو شرایط خدمت و بشین و پاشو و از این حرفا من تو دنیای خودم بودم) فقط دوست داشتم که خدمتم زودتر تموم بشه و برم ایده را عملی کنم چون باورش برام ساخته شده بود خلاصه اینکه بعد از دوره آموزشی خدمت من افتاد نقطه صفر مرزی که نه آب بود و نه برق بود و هیچی نبود فقط من بودم و خدا و چند تا سرباز که هر شب باید می رفتیم به کمین برای دستگیری قاچاقچی ها( اینم بگم میون حرفام که حوصلتون هم سر نره روزی که اونجا رسیدم چون تا حالا تجربش نکرده بودم یه همچین شرایط سختی را، سرباز ها و فرمانده ها باید هر 2 هفته یه بار می رفتند حمام و آبی هم که سهم هر نفر بود اگر اشتباه نکنم به اندازه یه پارچ بود من روز جمعه اونجا رسیدم و دیدم که همه سربازا دارن میرن حمام منم که اصلا احترامات نظامی نمی دونستم چیه قبل از فرمانده ها رفتم حمام و به خیال اینکه اینجا مثل خونه خودمونه یه حمام حسابی کردم بنده خدا فرماندمون زمانی که رفت حمام دید یه پارچ آب که هیچی یه قطره ابم نیست بغض کرده بود چون اگر یه سال هم به من اضافه خدمت می داد باز براش آب نمی شد فقط چون من روز اول بود که اونجا بودم بنده خدا چیزی بهم نگفت فقط گفت من چجوری تا دوهفته دیگه بدون حمام سر کنم ) شرایط خیلی سختی بود از لحاظ امکانات رفاهی خیلی از سرباز ها اونجا به سمت مواد مخدر و خیلی چیز های دیگه کشیده شدند اما من بخودم می گفتم شرایط اینه و قرار نیست که همیشه همین باشه باز روی باورهام کار می کردم البته اونموقع نمی دونستم که این اسمش باوره شبها روی پشت بام سنگر می رفتم و جون بیابان بود اینقدر ستاره ها نزدیک بودند که میشد با دست بگیریشون و یه مناجات از ته دل با خدا داشت توی اون شرایط سخت من واقعا لذت می بردم چون حس می کردم که وقتی برگردم تهران می تونم این ایده را که از نظر خیلی ها مسخره بود ولی از نظر خودم عالی بود را پیاده کنم اینقدر این باور در من قوی بود که شرایط طوری برای من رقم خورد که الهامی به من داده شد که اگر می خوای بری تهران باید از طریق ارشد که قبول شده بودم اما نرفته بودم را بخونم من اومدم تهران ولی باز بخاطر ورودی های نامناسب ذهنم این باور از من گرفته شد تا اینکه بجایی در این کار رسیده بودم که به خودم می گفتم من چرا اینجام چرا نمی تونم کاری که خیلی ها دارند انجام می دند را انجام بدم ، دوباره خودمو جمع کردم بخودم می گفتم تو این همه راهو اومدی که به اون چیزایی که می خوای برسی نه اینکه جا بزنی من اونموقع ماشین نداشتم حتی پول کرایه تاکسی از خونه تا محل کارم را هم نداشتم و پیاده می رفتم و با خودم حرف می زدم اما این نجواهای شیطان خیلی قوی بود ولی همیشه یه نوری ته دلم روشن بود دوباره روی این باور که قبلا ساخته بودم کار کردم وقتی این باور را به همکارام می گفتم همه مسخرم می کردند اما احساس خوب این باور منو به سمت جلو حرکت می داد تا اینکه بالاخره تونستم تعداد زیادی قرارداد با این باور ببندم

    این حرف های استاد را من با گوشت و پوست خودم درک می کنم چون این روزها را دیدم چون معجزه باور را دیدم چون دیدم اون چیزی که از نظر بقیه ادما احمقانست اگر از نظر خودت منطقی باشه همونی میشه که تو می خوای اون روز ها تا قبل از اینکه این نتایج بوجود بیاند من هر روز بخدا می گفتم که چرا من؟ چرا یه خونه فروختنی که هر کسی می تونه انجام بده چرا برای من اینقدر پیچیده شده و جوابشو الان دارم می گیرم که ایمان را بفهمم چیه، توکل را بفهمم چیه، باور را بفهمم چیه ، احساس خوب را بفهمم چیه چون بمونم تو این مسیر تا روند رشد خودم را کاملتر کنم

    دوست عزیزم هر کجا که هستی بسمت اون چیزی که می خوای حرکت کن و اگر باصطلاح به شکست برخورد کردی اونهارا شکست ندون چون یه روزی مثل من روزی هزاربار خدا را شکر می کنی که اون روز ها را داشتی چون اون روز ها بودند که باعث شدند من قانون را به اندازه تکاملم درک کنم

    امید وارم که تونسته باشم با رسیدن به هدفم و بیان داستان اون به شما امید داده باشم براتون آرزوی موفقیت در همه جنبه های زندگیتون از خدای خودم می خوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 220 رای:
    • -
      مجید مهجور گفته:
      مدت عضویت: 3272 روز

      درود بر دوست عزیزم آقا وحید گل….لذت بردم از خواندن کامنتتون….درود بر تو که باز هم در اون شرایط سخت ، خوب روی خودت کار کردی و بعدش هم اهدافت رو عملی کردی…..

      یه متنی این روزها به من از طریق تصویر گفته شد که خیلی آرومم کرد….اینجا مینویسم که دیگر دوستانی که در فرکانسش هستند ببیند و آرامش بگیرند….

      خداوند شما را از شرایطی عبور میدهد که هیچ سر از آن در نمی آورید.فقط به این دلیل که شما را به جایگاهی برساند که شایسته اش هستید. به او اعتماد کنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      هێژا مەهتابی گفته:
      مدت عضویت: 3179 روز

      درود آقا وحید من فکر میکنم شرایطمون مثل هم بوده منم در گذشته نچندان دور خیلی مشکل داشتم همیشه از خدا میخواستم کمکم کنه ی چیزی تو قلبم میگفت درست میشه روزی های خوب میرسه تو سن 11 سالگی تا 17 18 سالگی به خاطر اینه که وقتی استاد از باور و الهام پیروی ازقلب میگه با جون دل حرفاشو میپذیرم چون قبلا نادانسته ازش استفاده میکردم اما نمیدونستم چیه به جایی رسیده بودم که منطقی منطقی شده بودم یعنی از الهاماتم پیروی نمیکردم داشتم دیوونه میشدم به خاطر این باور های نادرستم ی شکست عشقی وحشتناک در عین حال مسخره خوردم خیلی سخت و زجر آور بود به همین خاطر اعصابم خورد شده بود مثل روانی ها شده بودم چند بار تو روی بابام وایسادم دعوا میکردم باهاش اما بعدش بشدت پیشمون شدم و دستشو بوسیدم معذرت خواهی کردم به خاطر همین حرف های استاد در مورد تفسیر دعای کمیل در قسمت آرشیو سایت که میگه جهنم این نیست که توی اون دنیا سیاره آتش باشه خدا تو رو بندازه توش جهنم اینه که احساس تنهایی شدیدی میکنی چه این دنیا و چه اون دنیا من اون موقعه من ی مرده متحرک بودم اما خدا کمک کرد خدای بزرگ و مهربانی که بخشندگیش نا محدوده بی نیهایته کم کم تونستم این شکست عشقی رو فراموش کنم و با مکتب خود یاری آشنا شدم آثار زیاد از نویسندگان مختلف خوندم حالمو بهتر میکرد اما نتیجه خاصی نداشت تا دو سال پیش که همون خدای مهربانی که بیشتر از قبل باورش دارم منو با استاد عباس منش دلبندم آشنا کرد خدا بیامرزه خودشو پدر و مادرشو حالا حال خوبی دارم از چند تا از محصولات استفاده کرده و در حال پیشرفت هستم ظاد و پیروز باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      Asudeh گفته:
      مدت عضویت: 3347 روز

      سلام آقای امامی عزیز

      بله واقعا همینطوره من خیلی با این موانع برخورد کرده ام و با سربلندی و پیروزانه بیرون آمدم و موفق شدم.

      و الان هم یه کاری بسیار بزرگی در ذهنم است و همیشه خدای درونم بهم میگه انجامش بده و تو باید راه رو بهشون نشون بدی و بارها و بارها با قرآن با من حرف زده است و خدا شاهده هر وقت امیدم کمرنگ میشه از خدا می خوام با قرآن بهم نیرو بده و جوابم رو بده که ادامه بدم یا نه و خودش می دونه که آنقدر زیبا و قوی و محکم پاسخم رو می ده که از قبل هم قوی تر به راهم ادام می دهم و الان هم یه کاری دارم پیش می برم و یک ساله که دارم قدم قدم و آرام آرام حرکت می کنم و همه می گن نمیشه و تو دیونه ای که می خواهی این کار بزرگ رو انجام بدی و ادارات بزرگ دولتی مقابلت می ایستند و منافع آنها در خطر می افته ولی من می گم که کار من کاملا شفاف و منافع مصرف کننده در نهایت مد نظر است و ایمان دارم که به هدف بزرگ زندگی ام می رسم و دوستان مطمئن باشید که حتما وقتی موفق شدم می ام توی همین سایت خبرش رو میدم و معلوم میشه که چقدر کار مهم و بسیار کلیدی و راه گشا است.

      دوستان هیچ وقت شک نکنید به ندای درونتون و یقین بدونید وقتی ایده ای به ذهنتان می آید به قول استاد: یقینا این توانایی در تو بوده که چنین ایده ای به ذهنت خطور کرده است و اگر ادامه بدی یقینا موفق خواهی شد.

      سربلند و عزت مند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نوشین حقیقت جهرمی گفته:
      مدت عضویت: 3389 روز

      عالی بود اقا وحید

      مرررسی که به اشتراک گذاشتی دوست من

      از خداوند میخوام که همواره تا اخرین نفس همه ی ما رو به راه راست هدایت کنه. مسیری که جز سعادت و نعمت درش نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 2941 روز

      سلام دوست عزیز ، احسنت بر شما ، از خواندن نتایجتون خیلی لذت بردم ، اینکه در اون شرایط سخت تونستید از درون شاد و امیدوار باشید جای تحسین داره ، البته وقتی عامل انگیزه و قدرت تجسم دست به دست هم بدهند میتونند کوه را صاف کنند و شما از این دو عنصر بخوبی استفاده میکنی و این کار مهم ترین عامل پیشرفت است ، ان شاءالله روزبروز موفق تر بشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2768 روز

      سلام دوست خوبم امیدوارم که در آرامش الهی پایدار باشی

      خوندن داستان زندگیت برام لذت بخش بود و از اینکه تونستی با عمل کردن به خواستت برسی برات خوشحالم و دوست دارم که بیشتر و بهتر پیشرفت کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم عباسی گفته:
      مدت عضویت: 1811 روز

      سلام دوست عزیزم، وحید جان،

      ممنونم بابت کامنت بسیار عالی که بهت گفته شده و تو هم نوشتی برای من، تا من امروز بزنم روی مرا به سوی نشانه ام دعوت کن و بیاد این فایل مقدمه کشف قوانین و باز من هدایت بشوم به کامنت تو،، تا بهم بگی جواب سوالهایم را،،

      چرا من رشدم استپ شده، البته من از نظر مالی میگم استپ شده، توی این مدت یکساله از تمام جوانب رشد داشتم، آرامش، توکل، توی احساس خوب بودن، دیدن زیبایی ها،

      ولی همیشه سوالم اینه که چرا اون اوایل رشدم خوب بوده ولی الان نه؟ با اینکه من عمل میکنم و کار میکنم روی خودم و اصلا اهل فقط گفتن عبارات تاکیدی نیستم، یعنی سعی میکنم که عمل کنم.

      و تو جواب من رو دادی که من باید با همان عشق و ولع روزهای اول روی خودم کار کنم و کم نیارم و ادامه بدهم تا بیشتر و بیشتر قوانین رو بفهمم، تا توکلم بیشتر بشه، تا احساس خوب رو بفهمم، تاروی باورهایم کار کردن رو بفهمم،

      ممنونم که به صدای قلبت گوش دادی و این کامنت رو نوشتی و من جوابم رو گرفتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1357 روز

      سلام آقا وحید گل..

      دوست هم فرکانسیم

      امشب که کامنت شما رو خوندم

      یه تضاد تو روابط دارم

      اولش گفتم خدایا چرا من

      بعد اومدم گفتم «آن مع العسر یسری» هست

      باید تو دل این تضاد یه خیریت بزگی باشه

      بعد که بهش فکر کردم

      دیدم من یه رابطه خیلی عالی و درست میخام و یه سری پاشنه آشیل داشتم که نظر دیگران برام مهم بوده و در واقع شرک داشتم

      … بعد گفتم خدایا شکرت به خاطر این تضاد

      منم قراره مثل شما ایمان، تعهد، توکل و اعتمادم به خدا بیشتر بشه…..

      ممنون از کامنت عالی شما

      خدایاشکرت🥰🥰

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شهین شریفی گفته:
      مدت عضویت: 975 روز

      دوست عزیز واقعا ازت ممنونم که تجربه ات رو باهامون شریک شدی چون شاید توی یه قسمت های ازش من توی شرایطی مشابه هستم و این تجربه شما روشنایی رو در قلب من ایجاد کرده من هم مدتی کار کردن روی خودم رو شروع کردم و به امید خدا من هم به زودی تجربه ها زیبا و پیشرفت‌های رو که قراره برام رخ بده باهاتون به اشتراک می ذارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      قاصدک الهی گفته:
      مدت عضویت: 2485 روز

      سلام دوست عزیزم سپاسگزارم بابت کامنتت خیلی خوب بود وبهم امیدو ایمان داد الحمدالله

      برات ارزوی بهترینهااا رو دارم ایمانی که عملی شد تحسینتون میکنم لز صمیم قلبم 😊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: