دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

477 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریدون فروتن نجوا گفته:
    مدت عضویت: 206 روز

    با عرض سلام و درود خدمت همه دوستان عزیز!

    قبل از هر چیزی خداوند متعال را که هر لحظه هدایت گر ما و کل کیهان است را بی نهایت سپاسگزارم که مرا در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار داد، و از جناب استاد عزیز و تیمش و همه عزیزانی که فعالیت دارند اینجا، قلباً تشکری میکنم.

    داستان هدایت من به این سایت خیلی متفاوت و‌ منحصر به فرد است که ان شاالله هر وقت حسم برایم گفت میایم و تعریف میکنم.

    حالا در مورد این فایل، من اواخر سال 1401 تازه به این مطالب مثل قانون جذب و شکرگزاری و … آشنا شدم با یک استادی از کشور خودما افغانستان که ایشان به دبی زندگی میکنند و مولتی میلیونر هستند. وقتی تازه در مورد انفاق کردن شنیدم خیلی به دنبال این کار رفتم و فکر میکردم کار درستی است. البته که انفاق یک بحث مهم است ولی مثل هر چیز دیگری از خودش روش خاص و تکنیک خاص دارد که اگر دقت نشود میتواند خیلی زیان بار باشد برای هر دو طرف. یعنی خود عمل انفاق در ذاتش عمل درست است اما شیوه عمل کرد ما، روش ما و نیتی که ما پشت این عمل داریم خیلی نقش در نتایج دارد.

    من نمی دانستم که باید این کار را فقط برای احساس خوب خودم، برای رضای خدا انجام بدهم. بلکه از روی ترحم و‌ دلسوزی بود.

    نکته مهم این بود که وقتی من اقدام به این کار کردم از آنجایی که کانون توجه من رفته بود به سمت نیازمند ها و کمبود ها در هر صد متری که من پیاده روی میکردم حد اقل 20-30 نفر نیازمند را می دیدم به نحوی از چهار سمت نیازمند می بارید به سر من گویا کل شهر فقیر شده و محتاج کمک من است.

    در نهایت چون روش درست را بلد نبودم باعث شد که نه تنها به اونها کمکی نکردم بلکه هم به اونها و هم به خودم آسیب های زیاد زدم و کمک کردم به فقر جهان، کمک کردم به تنبلی و طفیلی بودن. در آخر خودم هم از مسیر درست خارج شدم و همه دار و ندارم را از دست دادم و بدهکار شدم.

    از آنجایی که با ورشکست شدن به فکر افتادم باعث شد به مسیرها و به سمت مطالبی هدایت شوم که مشکل کارم را برایم نشان دهد مثل این سایت و این فایل ها.

    بعد از این قضیه بدهکار شدن و مطالعه دیگه کلاً دست از صدقه دادن و اینها برداشتم و آرام آرام مسیر خود را یافتم و در حال حاضر چون فرکانسم تغییر کرده و کانون توجهم از کمبود و اینها برداشته شد در هر مسیری که میروم حتی یک گدا هم نمی بینم (نه اینکه نیست) من متوجه نمیشم، با من روبرو نمی شوند و به لحاظ فرکانسی به من دسترسی ندارند و نزدیک من آمده نمی توانند.

    یک مورد دیگه هم این بود که بعد از اینکه یک اندازه دید من تغییر کرد من با این نیت کمک میکردم که این به سمت خودم حداقل 10 برابر برگردد. بعد متوجه شدم حالا از دید خودم که این عمل هم به نحوی درست نیست چون باز هم من به دنبال معامله کردن استم، حس نیاز داشتن و نیازمند بودن است. یعنی خود انفاق کردن به نیت بازگشت 10 برابری یا کم و بیش نشان دهنده حس کمبود یا نیازمندی است. در حالیکه که اگر قانون این باشد که به سمت ما 10 برابر برگردد که بر میگردد فقط کافیس ما کار خود را انجام بدهیم جهان کارش را خوب بلد است نه اینکه حالا قصداً به این عمل دست بزنیم.

    بعد کلا از صدقه دادن به هر نیتی دست کشیدم تا وقتی که خودم کاملاً احساس بی نیازی نکنم. زمانی این کار را خواهم کرد که فقط برای دل خودم، برای احساس خوب خودم، برای قلب زیبای خودم و برای رضای خدا باشد، زمانی که باعث متوقع شدنم از دیگران نشود.

    با خود عهد کردم که وقتی ببخشم که لبریز باشم و فقط به این مصراع شعر عمل کنم که

    (تو نیکی میکن و در دجله بیانداز) و نقطه و تمام.

    با مصراع دوم شعر اصلن کاری نداشته باشم اینکه بر میگردد یا نه، اینکه چه مقدار بر میگردد، اینکه کی بر می‌گردد چون اگر قانون این باشد که برگردد حتمن بر میگردد. من فقط برای خودم و احساس خودم باید این کار را بکنم آنهم زمانی که لبریز و سیر باشم و از مازادم ببخشم.

    مورد دیگه این بود که من یک پشکی داشتم و خیلی بهش رسیدگی میکردم و توجه میکردم و کلاً طفیلی شده بود حتی یک وعده غذا نمی دادم قهر میکرد و غمگین میشد و هیچ تلاشی نمیکرد بعد از شش ماه پشک از بین رفت، بعد از آن من با مطالب زیادی روبرو شدم که فهمیدم چقدر من در مورد پشک رفتارهای نادرست داشتم .حتی بحث کارما و اینها هم در میان آمد و بعدش کلاً از این کار ها دست کشیدم.

    نکته مهم: اینها بخاطر مطالب و آموزش هایی بود که از دیگران آموخته بودم ولی به اشتباه، خیلی مهم است که چی را از کی میشنویم چون خیلی اوقات خود طرف هم متوجه نیست که مسیر را اشتباه میرود و دیگران را به اشتباه دعوت میکند.

    من از زبان یکی از اساتید ایرانی که خیلی هم مورد تایید ایرانی ها است شنیدم که میگفت (در روزی رساندن به مخلوقات به خداوند کمک کنید و این باعث میشود روزی بیشتر بدست بیارید). در واقع این دیدگاه باعث شده بود به حیوانات و پرندگان و… توجه کنم و غذا بدهم.

    اما حالا خیلی خداوند متعال را سپاسگزارم که مرا به سمت استاد عزیز، استاد عباس منش و سایتش هدایت کرد دقیقا چیزی که بدنبالش بودم. اطلاعات خالص در مورد هر موضوعی همراه با منطق پشت آن موضوع و تجارب شخصی خود استاد.

    از استاد عزیزم هم خیلی سپاسگزار هستم.

    تشکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    احسان آریان مهر گفته:
    مدت عضویت: 478 روز

    سلام استاد نازنین امیدوارم در پناه خدای یکتا شاد و سلامت باشید.

    چقدر با این دیدگاه موافقم که نباید الکی دلسوزی کنیم و بهتره پامون رو از کفش خداوند بکشیم بیرون. اینکه ما برای دیگران دلسوزی کنیم به خودی خود به جایی ختم نمیشه بلکه فقط حال خودمون رو خراب میکنیم و بدتر اینکه در طبیعت و کار جهان دخالت کردیم.

    وقتی ما اعتقاد داریم که تمامی اتفاقات و شرایط های زندگی ما و هر انسان دیگه ای به فرکانس و نگرش و نوع تفکر اون آدم بستگی داره، پس دلسوزی بی معنی میشه چراکه هر کسی داره نتایج افکار خودشو دریافت میکنه و بهتره ما دخالت نکنیم در کار جهان چون خیلی هم بخوایم دخیل بشیم، جهان مجبوره که مارو کنار بزنه تا کار خودشو بکنه. بنابراین ممکنه دلسوزی بیش از حد ما باعث ضرر و پشیمانی ما بشه.

    صحبت های من به این معنی نیست که مثل سنگ باشیم. اگر هم بخوایم به کسی کمک کنیم جوری کمک کنیم که طرف بتونه روی پای خودش باشه نه اینکه کاری کنیم وابسته بشه و همیشه چشم انتظار ما باشه که مثلا بهش پول بدیم یا خوراکی براش بخریم. به قول معروف بهش ماهی ندیم، بلکه ماهی گیری یادش بدیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهلا گلی گفته:
    مدت عضویت: 337 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام استاد عزیز

    از خداوند ممنونم ک شما رو توی زندگیه من گذاشت و این نعمت انقدر بزرگه که هرچی شکر گزاری کنم فک نمیکنم، یه ذره ام بتونم جبران کنم

    بی نهایت از این فایل زیبایی که گذاشتین رو سایت ممنونم

    یه حسی بهم گفت منم بیام و تجربه شخصی خودم رو به اشتراک بزارم

    شاید تجربه ی من زیاد ربطی نداشته باشه به حیطه کمک مالی کردن

    اما دوست داشتم نظرم رو بنویسم

    خداروشکر ک من هدایت شدم به این فایل

    وقتی داشتم کامنت حسنا بهمن رو میخوندم

    دیدم چقد پدرشون شبیه به من بودن

    دقیقا منم یک داداش دارم از خودم کوچیکتر

    و به شدتت دوسش دارم

    ایشون تو دبیرستان چند تا درس رو افتاده بود و پدرم از این موضوع اطلاعی نداشت

    خلاصه من بدون اینکه به پدر اطلاع بدم با مدیر مدرسه حرف زدم و حتی یک امتحانش رو هم خودم دادم به جای برادرم

    و توقع هیچی نداشتم و پیش خودم باورم این بود ک کمکش میکنم و هیچ اعتباری هم ب خودم ندادم و فقط میگفتم دستی از دستان خدا شدم، البته من اون موقع و حتی الان هنوزم درک درستی از قوانین ندارم و هر لحظه سعی میکنم بهتر عمل کنم از اونچه ک دیروزم بودم

    اون زمان من تازه وارد سایت شده بودم

    خلاصه امتحان برادرم ک اوکی شد

    زمان دانشگاهش رسید

    و دوتا دانشگاه قبول شد

    و در نهایت وارد یکی از دانشگاه ها شد

    و تموم کار های ثبت نام و غیره رو هم باز من انجام دادم

    دیگه کلا جا افتاد برای خانواده که من باید این برادرم رو هندلینگ کنم و پشتیبانش باشم

    خلاصه من یه دوستی دارم ک تو سایت شما فعاله با ایشون صحبت کردم و گفتم از این اتفاق راضی نیستم و دیگه نمیخوام کارای برادرم رو انجام بدم شما ایشون چند تا فایل از شما به من معرفی کرد که دقیقا این فایل یکی از همون فایل هابود اما من انگار تو فرکانسش نبودم و خیلی جالبه چندین بار هم ایشون گفتن تو زمان های مختلف

    اما من نیومدم ک ببینم و فقط حس نخواستن و انجام ندادن تو وجودم بود

    تا اینکه برادرم شد ترم دو

    و یه سری مشکل از لحاظ نمره براش پیش اومد و پدر من عوض اینکه اون رو دعوا کنه برای مشکل پیش اومده و تلاشی ک نکرده برای درس خوندن

    این رو از چشم من میدید (البته مشکل فقط نمره نبود، کلاس های دانشگاه رو هم پیچونده بود داداشم)

    و طی چندین بار این اتفاق افتاد و هر سری این تنش ها دامن گیر من میشد

    و هنورم این مشکل رو دارم

    و خداروشکر هدایت شدم به این فایل و اشتباه کارمو فهمیدم

    اول اینکه میخواستم به زور برادرم رو هدایت کنم (تو گواهینامه گرفتنش هم دخالت کردم و بیشتر مشکل ایجاد کردم و دقیقا هر سری دخالت کردم ک اوضاع رو درست کنم بدتر کردم و اتفاقا بیشتر کش میمومد داستان و بیشتر خِر من گرفته میشد ) و خدا منو ببخشه ک میخواستم جای خدا رو بگیرم نعوذ بالله

    و بعد اینکه دلسوزی بیجا داشتم

    و اتفاقا با این حمایت های پوچ و بیهوده نه تنها کلی دردسر و تنش و وظیفه برا خودم ایجاد کردم بلکه برادرم رو هم یک فرد بی مسئولیت کردم

    ازش فردی ساختم که مسیولیت زندگیش رو همش گردن دیگران میندازه و اضطراب داره برای انجام حتی کوچیکترین کار های خودش

    دلیل اینکه من هدایت شدم به دیدن این فایل و اماده شدم برای دیدنش به نظر خودم گوش دادن به یک لایو اینستاگرامی بود ک استاد عباسمنش با استاد ارشیان فر داشتن

    و استاد فایل صحبت های خودشون رو گذاشتن رو سایت

    ایشون تو اون فایل درمورد هدایت اعضای خانواده گفتن، یه بخشی از فایل رو

    و یه مثال های فوق العاده ای زدن

    از اینکه طرف رفته به برادرش، خواهرش کمک کنه و نابود شده

    و من تازه فهمیدم ک چه بلایی سر خودم و بعد برادرم اوردم

    خدا هدایتم کنه که هرچه زودتر

    باوری رو ک تو وجود من باعث این اتفاقات شده رو پیدا کنم و ازش هدایت میخوام برای لحظه به لحظه زندگیم

    تجربه ام رو نوشتم تا دوستانی که دارن شبیه به من عمل میکنن بدونن که بلایی که سرشون میاد وحشتناکه و از نظر روانی کلی تبعات بدی داره هم برای خودشون هم برای کسی که دارن در حقش دلسوزی میکنن

    خیلی ازتون ممنونم بابت آگاهی های نابی که میدید، برای وقتی که میزارید

    انشالله خداوند عاقبت بخیری در این دنیا و اون دنیا نصیبتون کنه

    عاشقتونممممم استاد

    و خیلی هیجان زده ام ک الان دارید کامنتم میخونید، شما یدونه اید یه دونه

    دوستدار شما مهلا گلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    نسرین شایگانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 708 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    این فایل نشانه امروز من بود

    از خدا نشانه خواستم برای اینکه خیلی سال هست که مادرم و خواهرمو همه جوره حمایت میکنم با اینکه خواهر بزرگ تر از من هست . حمایت های مالی من نتیجه ش شده اینکه خواهرم بخاطر حمایت های من تبدیل شد به یک دختری که تا سن 45 سالگی ازدواج نکرده و حتی نمیتونه توی اجتماع باشه من فکر میکردم که دارم دلسوزی میکنم یا خوبی میکنم اما در حقیقت بزرگ ترین اشتباه رو کردم که از سن کم حامی شدم براشون و الان به شدت از من توقع دارن که ساپورت کنم مثل گذشته و من نمیخوام روش غلط گذشته رو ادامه بدم توی ذهنم درگیر بودم که نکنه کار اشتباهی دارم انجام میدم . بخاطر آموزه های استاد که توی 12 قدم گفتید ما مسئول زندگی هیچکس نیستیم حتی مادر . از خدا نشانه خواستم و این فایل برام باز شد .

    واقعا وقتی که بخواهیم هدایت بشیم خداوند هادی میشه برامون . خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Roz گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلاااام عالیییی هستیدددد

    من درمورد دلسوزی بگم که خودمو زندگیمو ایندمو بخاطر دلسوزی برای پسرعموم نابود کردم که الان شوهرمه وبعداز۱۸سال داریم طلاق میگیریم شوهرم وپدرش خیلی باهم مشکل داشتن وازاونجا که من خیلی دلسوزومهربون بودموهستم خیلی دلم براش میسوخت و دلسوزی همان و دلباختن همان و ازش براخودم بت ساختم وبامخالفتهای زیاد ازدواج کردیم ودلسوزی هم مارو نابود کرد هم بچمون و مسولیت این اتفاق روبه عهده گرفتم والان خودمو رها کردم به خداایمان اوردم وبهش توکل کردم وازش خواستم یه زندگی عالی به منودخترم بده و خوشبختی وشادی رو بهم بده وازش سپاسگزارم وبازم ازخداسپاسگزارم که شمارو اینطور تربیت کرد که الان تمام اینهارو به ماهم بگید وهدایت بشیم به سمت تمام هستی خدا متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    عطر خدا🌧 گفته:
    مدت عضویت: 253 روز

    شکر و سپاس خدایی که خالق است

    همسر بنده در یک خانواده نسبتا فقیر بدنیا امد و بزرگ شدن و 4 برادر بودند که برادر بزرگتر بعد از دیپلم در اوایل انقلاب رفت انگلیس و درس خواند و شد کاپیتان کشتی و درآمد دلاری بدست آورد و شروع کرد پول واریز کردن بحساب برادرها و مادرشون همسر بنده و یکی از برادرها بیشترین تقاضای دریافت پول رو داشتن و اون بنده خدا مدام واریز میکرد و همسر بنده هم باپول برادر رفت دانشگاه آزاد بندرعباس و بهترین خانه رو اجاره کرد و بهترین خوراک و لباس جوریکه با هواپیما میرفت اهواز پیش خانواده ش و سر بهشون میزد و اصلا اصلا فکر کار کردن و درآمد داشتن نبود میرفت عروسی دوستهاش و دسته دسته پول میریخت رو سر داماد و شاد و مست زندگی میکرد البته تا زمانیکه مجرد بود و قبل از ازدواج با بنده با پول برادر یک کاسبی براش راه انداختن و یه مغازه تولیدی مبل زدن براش و استاد کار گذاشتن و شروع بکار کردن و بعدش با بنده ازدواج کرد و از اونجایی که اصلا کار نکرده بود رفت تو حس ریاست و استاد کار و شاگردان هم صادقانه باهاش کار نکردن و ورشکست شد با کلی چک و بدهی و کاپیتان هم بدهی ها رو داد و این آقا بیکار نشست خانه و تا با آشنا و پارتی بازی بردنش تو یه شرکت سر کار با کلی مزایا و خونه سازمانی و دوباره از اونجا اومد بیرون و خلاصه اون پول برادر همسر بنده رو نابود کرد و البته برادرش هم نابود شد زندگی ما پاشید و زندگی برادرشوهرم دوبار از هم پاشید چون یاد گرفته بودن دنبال مال مفت و بدون زحمت بروند و تن به کار ندهند و این همه پول و دلار نه تنها کمکی نکرد بلکه این دو تا برادر رو زمین گیر و تنبل بار آورد

    اما یکی دیگه از برادرها خودش درس خوند و بدون پول کاپیتان رفت دانشگاه و شد مهندس الانم شاد و سلامت زندگی میکنه و بسیار ثروتمند هست

    این تجربه تلخ بنده بود با تشکر از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    بهناز سرابی گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    با سلام . پس تفسیر این آیه از قرآن چی میشه؟ و اماالسائل فلا تنهر…. درخواست کننده را از خود مران

    حتی یادمه حدیث داریم که به گدا اول پول کم بدید اگه اعتراض نکرد بیشتر بدید چون معلوم میشه که آبروداره ولی اگه اعتراض کرد و بیشتر خواست یعنی کارش گداییه. به نظر من ما وظیفه داریم کمک کنیم هدایت بندگان با خود خداست. چه بسیار کسانی بودند که با همین کمک های ناچیز متحول شدند . به نظرم اون چیزی که شما میگید فقط درمورد افراط درسته. افراط در هرکاری نادرسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    میثم نجفی گفته:
    مدت عضویت: 2586 روز

    با سلام خدمت دوستان عزیزم و خانواده بزرگ و دوس داشتنیه عباسمنش

    خیلی خوشحال و خرسن هستم که این موقعیت و موهبت نصیب من شد تا انقدر زیبا و کامل در خصوص شبهاتی که در مورد این موضوع داشتم به نتیجه ای بزرگ و زیبا برسم

    دوس دارم برای درک بهتر دوستای عزیزم یه موضوع مهم از این جنس که در زندگیه خودم اتفاق افتاده رو مطرح کنم

    من از بدو تولد کم بینا متولد شدم و متاسفانه به دلیل پایین بودن سطح آگاهیه پدر و مادرم در خصوص قوانین اونا منو کاملا وابسته به خودشون و اطرافیانم پروروش دادن و من که خود عالی و متعالیم خواستار استقلال رفتاری و مسعولیت پذیری بود در منجلاب نا آگاهیه خانواده و اطرافیانم تا سن حدود 20 سالگی کاملا وابسته و فاقد اعتماد به نفس بزرگ شدم اما بعدش متوجه شدم ه الان نوبت منه که خودم دست به ار بشم و شرایط رو به نفع خودم و اون جوری که دوست دارم تغییر بدم و با در نظر گرفتن این موضوع شروع کردم به پا گذاشتن روی ترسام و به لطف خدا نتایج فوقالعاده شد و کار رو به جایی رسوندم که الان که دارم این مطلب رو با شما به اشتراک میذارم اعتماد به نفس بسیار بالایی دارم و با افتخار و جرات تمام مسعولیت لحظه به لحظه زندگیم رو به عهده گرفتم و به خاطر داشتن این احساس عالی به خودم افتخار میکنم و با سلول به سلول وجودم از خداوند رزاق و مهربانم کمال تشکر و قدردانی را دارم .

    متشکرم

    متشکرم

    متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    زمانی که به افراد کمک می کنیم نه تنها به آن ها کمک نکرده بلکه باعث می شویم آن ها از مسیر درست منحرف شوند و از توانایی و استعدادهای خود استفاده نکنند و به همین دلیل به تدریج توانمندی های خود را از دست خواهند داد .

    اگر به حیوانات نیز غذا دهیم قدرت پیدا کردن غذا و مسیریابی را از آن ها گرفته ایم و در نسل های بعدی هم اختلال ایجاد کرده و به تدریج نسل آن ها منقرض خواهد شد.

    اگر به متکدیان خیابانی کمک کنیم فضایی گدا پرور را در جامعه پرورش داده و تعداد آن ها هر روز افزایش می یابد اما اگر به آن ها کمک نکنیم ممکن است برخی از گرسنگی بمیرند اما درصد بیشتری به دلیل کمک نگرفتن تلاش می کنند و از توانایی های خود استفاده کرده به خداوند توکل می کنند نه به غیر خدا و باعث رشد و پیشرفت و موفقیت آن ها می شود.

    ما افرادی احساساتی هستیم و به حال افراد دلسوزی و ترحم کرده فکر می کنیم به دیگران کمک می کنیم اما در واقع مسیر زندگی آن ها را نابود خواهیم کرد.

    کمک بی جا به فرزندان و مدام آن ها را حمایت می کنیم که باعث می شود آن ها از توانایی های خود استفاده نکنند . اگر ما به جایگاهی دست یافته ایم به این دلیل است که با تضادها و مشکلاتی مواجه شده و پیشرفت کرده ایم نه به خاطر کمک هایی که به ما شده است این قانون را به درستی درک کنیم .

    این که به دیگران کمک نکنیم بی رحمی نیست این آگاهانه کمک کردن است برخی از متکدیان عمدا به خود آسیب زده تا ترحم بیشتری جلب کنند اما زمانی که به آن ها پولی ندهیم به تدریج به این نتیجه خواهند رسید که باید از توانایی های خود استفاده و با عزت زندگی کنند و خداوند آن ها را هدایت خواهد کرد آن ها باید به این نتیجه برسند که ازخداوند درخواست هدایت کرده و به ایده های الهامی خود عمل کنند و باورهای خود را تغییر دهند در نهایت خداوند به آن ها کمک خواهد کرد و مسیر خود را پیدا خواهند کرد. بسیاری از افراد موفق در دوره ای متکدی بودند اما به دلیل نتیجه بخش نبودن به پیشرفت و موفقیت دست یافته اند.

    باید اجازه دهیم فرزندان ما خودشان را تجربه کنند و به مهارت های خود پی ببرند به این شکل آن ها رشد خواهند کرد نه با حمایت های ما .

    نگاه خود را به کل جهان تغییر داده دلسوزی و ترحم بیش از حد و عدم آگاهی از قوانین جهان باعث می شود کارهایی انجام دهیم که در نهایت با اینکه نیت خیر و واقعا قصد کمک داریم به همان افراد ضربه بزنیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: