https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عزیزم و دوستان گرامی. اگر شما هم مثل من زیاد به این فکر میکنید که از کجا آمده اید و برای چه به زمین آمدید و بعد از آن به کجا میروید و هیچ دلیلی پیدا نمیکنید و در طبیعت این همه بی رحمی میبینید و میبینید که حال اکثر روزهای ما بد است و باید مدام با باورهای خوب حالمون رو خوب کنیم و رنگهای سفید رو روی کاشیهای سیاه بریزیم در حالی که سیاهی ها همیشه هستند و اینکه چرا همیشه شیطان در ذهن ما نجوا میکند ، یک کانال در یوتوب هست به نام “نیمه پنهان”.
Nimeye Penhan
سه ویدئویی داره که در مورد ماده ای به نام ” لوش چیست ” صحبت کرده که رابرت مونرو در کتابش به آن پرداخته. ویدئوهای اخیر این محقق در کانالش را ببینید. بعد بیشتر متوجه میشید که ما از کجا به زمین آمدیم و برای چه در زمین زندگی میکنیم. بعد معنی فیلمهایی مانند نمایش ترومن یا ماتریکس یا انیمیشن کارخانه هیولاها یا انیمیشن روح رو بیشتر متوجه میشوید. بعد بهتر موضوعات رو درک میکنید. بعد معنی شعر
این جهان زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وا رهان
یا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
یا
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
و اینکه چرا میگن دنیا زندان مومن و بهشت کافر است
و اینکه چرا بعضی ها پشت به مادیات و لذتهای دنیا میکنند
رو بهتر متوجه میشید.
البته این آگاهی ها برای همه نیست چون همه به اینکه از کجا و برای چه به این زمین آمدند و به کجا میروند نمی اندیشند و فکر میکنند برای گسترش خودشون و گسترش خدا به جهان اومدند.
به نام خدایی که در بهترین زمان و مکان هدایت میکند . استاد گلم سلام امیدوارم حستون مثل الان من عالی باشه ! این فایلو من دیشب دانلود کردم ولی امروز اماده گوش دادنش شدم ؛ صبح که داشتم میرفتم مدرسه و حال دلم گرفته بود فهمیدم که چقدر نگاهم به خدا اشتباهه و اونطور که شایستش بود نشناختمش واسه همین درخواست نشانه و هدایت کردم و فقط ببینین چقدر خوشگل و سریع بهش رسیدم ! استاد میدونین من هروقت فکر کردم که من دیگه باید کامل باشم من باید فلان طور باشم و کمالگرا بودم ، بدترین ضربه هارو خوردم . امروز یادم اومد که اصن انسان فراموشکاره یعنی چی ! انقدر درگیر پرفکت بودن و تخیلات ذهن بودم که یادم رفت تو عمل زندگی کنم و به اگاهی ها عمل کنم ؛ توی دوره عشق و مودت جلسه اول کاملا راجب اینکه تضاد ها خوبن و باعث رشد ما هستن و خواسته های مارو میسازن صحبت کرده بودین ولی من این چند وقت همش فکر میکردم خدایا چرا منتظری من یجا ناشکر باشم یجا اشتباه کنم مچمو بگیری پدرمو دربیاری ! درحالی که اقا اصن حقیقت چیز دیگریس؛ اگه خدا همون موقع جونمو ازم میگرفت و توضیح میداد این قوانینو برام مطمئنم یه عالمه میخندیدم که چقدر نزدیک بودم و برعکس فهمیدمش … استاد من از اونایی حساب میشم که خدا نه لقد میزنه نه رو شونه میزنه بلکه لپشونو میکشه ! یعنی من خودم امشب فهمیدم که ناخوداگاه فکر میکردم که اقا الان یه سختی بزرگی میاد بعد تو دلش کلی درس هس من بزرگ میشم بهتر میشم . یعنی اعتماد به نفسم خرد میشه مریض میشم استرسی میشم بعد خدارو پیدا میکنم دوباره بهتر میشم و اتفاقای عالی میفته دیگه عالیه تا دردسر بعدی که عه ببینم چه درسی داره دوباره شروع کنم اعتماد به نفسو ساختن و به همین ترتیب . حالا بهتر میفهمم که چرا حس درجا زدن و پیشرفت نداشتن دارم با اینکه کلی قدم برمیدارم ! خداروشکر هردفعه که همچین نسئله ای پیش اومد که له شدم ، یکی از دوره هارو گرفتم و یه در جدید باز شد ولی یه مسئله جالبی که خودم و حتی پدرمادرم هی تکرار میشه بحث تنها شدنه که همشم از شرک میاد ! من هرسال کلی توی روابطم بهتر میشم مخصوصا شیش ماه اول ولی از وقتی مدارس شروع میشه که سال اخر هم هستم ، انگار همه چیز نابود میشه ! من تا قبل از این فایل فکر میکردم که خب من تیزهوشانم درس زیاد هس واسه همین تنها میمونم درحالی که ذهنم حساسه به عوامل بیرونی رو مقصر کردن یعنی خیلی وقتا قشنگ میفهمم دارم مسیر غلطو میرم و سریع برمیگردم ! ولی درواقع من همه وجودم شرک شده : کنکور و درس تنها راه موفقیته ، من غیر از درس کاری بلد نیستم پس هکه چیز اینه ، توی جامعه ادمی که درس خوب نخونده باشه هیشکی دوسش نداره ازدواج اصن نمیتونه کنه و هزاران شرک دیگه ای که داشتم میورزیدم با خیال اینده نگری (:
همین شرک منو تنها کرد منو مریض کرد منو در یک کلام خرد کرد قدرت تکلمم هم گرفت اصن جون تو صدام نیس ! پدرمم همینه دقیقا چرا فلانی زنگ نزد چرا من هیچ دوستی ندارم چرا ما بی کسیم چرا من هیچی ندارم حالا من میبینم که واقعا پر از نعمته زندگیش ولی این ذهن نمیزاره ببینه ! خودمم پس یه عالمه نعمت دارم و باید تلاش کنم ببینم … خدایا من نمیخوام کتک بخورما حواست باشه که نشانه ای بدی که من سریع خودمو جمع کنم و برگردم ! استاد عزیز خیلی دوست دارم نتایجم مثل نمودار نمایی باشه که صعودیه نه مثل نمودار سینوسی که هی بالاپایین میره و مطمئنم میتونم به اون نقطه برسم . خداروشکر که از قدرت نمایی خدا در امان موندین و این فایلای عالی رو اماده میکنین ایشالا هرکجا که هستین در پناه ارباب جهان شاد و سالم و ثروتمند باشین .
موضوع و آگاهی های این جلسه بقدری زیاد بود که آدم بارها بارها باید گوش کنه تا ب درک قوانین برسه.چقدر آگاهی ها رو از طوفان شدیدی که در آمریکا اومده بود از زاویه کاملا متفاوت برامون بازش کردید..از طوفانی که همه جزو بلاهای طبیعی می دونن شما انقدر این طوفان رو این درس طبیعت که تازه درفلوریدا اتفاق افتاده رو با مثال های کاملا درست دقیق توضیح دادیدو من انقدر مات مبهوت این آگاهی و این حد از درک قوانین شدم که گفتم بیام از خودم رد پایی بجا بگذارم..خدارو شکر بقول استاد وقتی فهمیدم قوانین اصل خداوند بدون تغییر هستن و نگاه سیستمی بخداوند داشته باشید چقدر بهم کمک شد..تازه متوجه میشم هرجا که میخوام ناله و شکوه کنم سریع بیاد قانون میفتم که من این اتفاق شرایط رو خلق کردم…توی بحث روابط من انقدر ادم مظلوم و بدبخت و بیچاره و احساس قربانی بودن داشتم که همیشه ازم سواستفاده میشد همیشه دنبال یکی بودم که نجاتم بده یا کلا اون رابطه بهم میخوردیا وابسته ب آدمها میشدم و این الگوی تکرارشونده انقدر درون من ریشه دوانده که این روزا صاحبخونه مون انقدر ازش تعریف میکردیم سال اولی که واردخونش شده بودیم که اصلا خدارو فراموش کرده بودیم…الان همون آدم یه آدم دیگه شده و کلا صد درجه رفتارش با ما عوض شده رفتاری که الان دارم می بینم نتیجه شرک ها و باورها و الگوهای تکرارشونده خودم بوده ..دقیقا چندسال پیش صاحبخونه قبلیمونم همین اتفاق افتاد…کلا این سومین صاحبخونه هست و شرایط ما هی تغییر می کنه ولی الگوها تغییر نمی کنه…من و خانمم فکر می کنیم اینا فرق می کنن ولی الگوها تغییر نمی کنن..و ازخدا گله و شکایتم میکردیم که ما خوبیم چرا با ما این رفتارمی شود…دومین الگو راه اندازی شغل هست من تجربه شغل های متعدد رو داشتم چندبارشم خودم مستقل بودم ولی بخاطر باورهای شرک آلود و ضعیف بودن خودم بخاطر ایمان و توکل و باورهای فقرساز خودم با دستان خودم ورشکست میشدم یا مغازه ام ازدست میرفت…جوری که الان دوباره شغل مستقل خودم را باز اون الگوها دارن تکرارمیشوند..ولی فرق بین اون سالها چون الان می بینمشون یا شناختمش و درجهتش قدم برمیدارم…و تمرین این قوانین جزو کار روزانه ام سعی می کنم با نگاه دقیق تر ب مسائل نگاه کنم …برنامه ام برای قوانین بدون تغییرخداوند درک کردن و شناختن این قوانین و عملی کردن ان است
و بیام الگوهای موفق تر که باعث میشدن من ب نتیجه دلخواه برسم را دنبال کنم و سرکلاف زندگی رو دوباره بدست بگیرم و مسولیت تمام و کمال زندگیموبر عهده بگیرم..یکی از برنامه هام اینه که فایل ها ی شمارو مرتب دنبال کنیم نکته برداری کنیم .وسعی کنم قبل از اینکه جهان چک و لغت بهمون بزنه آگاه بشم و الگوها رو دربیارم…به هرحال استاد این فایل بارها بارها باید گوش داده بشه..یکسری باورهای خوب هم داشتم در رابطه با همسرم باورهای خوبی داشتم در رابطه با اینکه ب ته خط نرسم همیشه سعی کردم با چک اول و دوم خودم را آگاه کنم…ومسیر زندگی و باورها رو تغییر بدم..تازه ندونسته اینکارو میکردم چون واقعا تحمل زیادی دردکشیدن رو ندارم..وخیلی سریع برای تغییرکردن دست ب عمل می زنم…ولی الان که آگاه شدم بهترقوانین رو درک می کنم..و گفتگوهای درونیم کلا مثبت هست و فقط ازخداوند هدایت درخواست کمک و احساس سپاسگزاری ..و قبول کردن مسولیت هام و تعهداتم رو پذیرفتم…استاد یه اعترافی کنم من بعدسالها رنجش از قران از دیروز ب لطف شما شروع ب قرآن خوندن کردم و خیلی احساس خوب همراه با کمی خجالت دارم…و ب محض بازکردن کتاب سوره ابراهیم اومد.و توحید توکل و ابراهیم چقدر موقعی که معنی رو میخوندم با گفته های شما و نوع نگاهی که از توحید بهم دادید راجب خداوند و قرآن برام جذاب بود…می خواستم ازت تشکرکنم بخاطر رسالتی که داشتی برای یکتا پرستی و شناساندن خداوند ب من و امثال من که سالها دور بودیم..از این هدیه گرانبها صمیمانه ازشما و تیمتون سپاسگزارم استاد جان
سلام سلام به روی ماه همه دوستان و استاد عزیزم و خانم شایسته گل
وای که چقدر سپاسگزارم از شما استاد به خدا خیلی خیلی دوستون دارم که هرچقدر آگاهی ناب درجه 1 رو دریافت می کنید و میآید با عشق به ما شاگردان می آموزید مرسی که هستی.
من خودم هر موقعه روی خودم یا روی کسی به غیر از خدا حساب باز کردم با صورت خوردم زمین نمیدونم چرا اون موقعه متوجه نبودم و فکر می کردم که کار درست رو انجام دارم میدم
درمورد کسب کارم در مورد روابط خیلی تو درو دیوار بودم
یادمه سال 90 اومدم روی مادرم حساب کردم و رفتم یه مغازه رستوران باز کردم به ماند که خدا از روز اول به من همش میگفت که این مسیر اشتباه هست ولی من گوشم به حرف خدا بدهکار نبود و کار خودمو انجام میدادم
رفتم مغازه رو بگیرم بنده خدا بنگاهی یک ماه طول کشید که کلید رو از صاحب ملک بگیره و به من بده همش میگفت فردا یا چند روز دیگه من اون موقع باید میفهمیدم که مسیر اشتباهی هست که اولا با سرمایه خودم نبود دومن روی به غیر خدا حساب باز کرده بودم سومن تکامل رو رعایت نکرده بودم خلاصه ما این مغازه رو باز کردیم و طبق قوانین بدون تعقیر خداوند به 4 ماه نکشید و ما با کلی بدهی اونو جمع کردیم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که من درس این ماجرا رو گرفتم و دیگه این کارو نکردم
اومدم بعد از اینک به لطف خدا و به یاری استاد عزیزم قوانین رو آموختم به اندازه ای که آموختم و درک کردم
اومدم اول از همه قدم اول از جایی که کارگری میکردم اومدم بیرون بعد رفتم مسافرت کمی آرام که شدم اومدم از پول هایی که داشتم و پسندازی که داشتم رفتم یه اسکیل کوچیکتر یه مغازه کبابی رو ران کردم بدون اینکه حتی 1000تومن از کسی قرض بگیرم یا وام بگیرم یا از همه مهم تر برم با کسی شریک بشم کارو شروع کردم و الان دارم میرم تو 5 ماه به لطف خدای مهربان به درآمد عالی رسیدم و تمام هزینه های مغازه و زندگیم به راحتی انجام میشه و هر ماه داره چرخ زندگیم بهتر و روانتر میچرخه این کسب کار خیلی خیلی لذت بخشه برام چون گفتم که اولا با سرمایه خودم هست و دومن اینکه شریک ندارم خیلی خدا رو سپاسگزارم که کمکم کرد که پامو بزارم روی ترس هام و ایمانمو بهش نشون بدم و بگم من میرم جلو بقیش وظیفه خودته بدون ترس و بدون نگرانی
خیلی موقع ها صحبت میشه با بعضی از دوستان میگن کرایه مغازه چقدر میدی میگم Nتومن میگن خیلی زیاده که میگم من نمیدم که یه نفر هست اون داره کرایه رو پرداخت میکنه به من چه اصلا 2Nتومن باشه اون میده بعد دوستان میگن آهان همون میگم این خیالت نیست همون یه نفر دیگه میده حالا اون کی هست اون موقعه من میگم من بهش میگم خدا نمیدونم بقیه چی صداش میکنن ولی من که راضی هستم ازش دوستان که اینو از من میشنون خیلی هاشون که باور نمیکنن اونایی هم که باور می کنن میگن خوش به حالت کاش برا ما هم انجام می داد
من که چیزی نمیگم ولی تو دلم میگم ای بنده خدا اون میخاد ولی ما نمی خواهیم با باور های نادرست جلوی هدایتش میگیرم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم به قول استاد عزیز به خاطر قوانین بدون تعقیرت که هیچ وقت تعقیر نمیکند
اللهی صد هزار مرتبه شکر خدای عزیزم به خاطر تمام دوستان و عزیزانی که تو این دانشگاه عظیم هستند و من شاگرد یکی از بهترین اساتید دنیا دارم بزرگ میشم
اللهی شکرت که هستی
دوستان دوستون دارم و با عشق کامنت های زیباتون میخونم و تحسین تون می کنم و لذت می برم عاشق تک تک تون هستم
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ، من با دیدن این فایل از استاد، به دو تا دیدگاه رسیدم، چند روز پیش که برای عکس های dream board توی پینترست دنبال عکس از نقشه ی فلوریدا بودم یک عکس دیدم که بالای فلوریدا عکس مسیح رو گذاشته بودند، کنجکاو شدم بدونم چرا این عکس گذاشته شده بعد چیزی درونم گفت رهاش کن، حس خوبی نداره، عکس هایی رو که میخواستم پیدا کردم بعد از مدتی یادم افتاد که استاد از طوفان های استوایی صحبت کرده بودند و من متوجه شدم که موضوع اون عکس دعا برای مردم اون منطقه بوده و با خودم گفتم انگار تو فلوریدا طوفان اومده، با خودم فکر کردم چرا باید همیشه تو این موارد خاص به یاد خدا بیفتیم بعد دیدم این عمل از یک دیدگاه ناشی میشه که مردم این اتفاقات رو به خاطر دیدگاه مذهب نسبت به رویدادهای طبیعی جهان، بلای آسمانی میدونن و در این موارد پناه میارن به خدا و مسیح تا از گناهان اونا چشم بپوشه و بهشون رحم کنه، تااینکه امروز این فایل استاد رو دیدم، متوجه شدم چقدر میتونه نگاه هر کدوم از ما به این اتفاقات زیبا باشه، اون خانم زیبابین به جای تاکید رو خرابی ها و اتفاقات ناخوشایند روی مهربونی آدم ها در چنین مواقعی تاکید کردند. هر کدوم از این رویدادهای طبیعی در کشور ما در ذهن همه ما مساوی با یادآوری تصاویر وحشتناک و بسیار مظلومانه و احساس بدبختی در مردم هست، بعد اون خانوم با اینکه خیلی از این اتفاقات به مراتب بزرگ تر رو تو اونجا تجربه کرده، چه تصویر زیبایی رو جلو چشم تجسم میکنه، و سعی کردم نگاهم رو از این بعد حتی به اتفاقات بینهایت سخت و نامناسب، مثبت تر کنم و دنبال یک حال خوب تو اون شرایط باشم حتی یک اتفاق کوچیک جالب که میتونه منو به شکرگزاری و احساس خوب هدایت کنه، بعد که استاد از گردبادها صحبت کردن یه چیزی از ذهنم گذشت، گاهی برای تغییر باورهای عمیق و نامناسب یه گردباد ذهنی نیاز دارم،یه چیز قوی و بسیار پرقدرت مثل یک باور خوب یا یک انگیزه قوی که بتونه اون باور نامناسب ریشه دار و ستبر رو تو ذهن من ریشه کن کنه، امیدوارم همه مون این نگاه انسانی به خدای بزرگ رو در جوانب منفی زندگی حذف کنیم، خدایی که ما رو برای بهترین ها آفریده هرگز با خشم و ناراحتی و قهر و انتقام انسی نداره، قوی باش و بمون، ضعیف باش و بمیر… این قانون طبیعی جهان هست چون جهان به سمت بهبود و پیشرفت حرکت میکنه پس به آدم ها، موجودات، سازه ها و هر چیز ضعیفی نیاز نداره… امیدوارم که بتونم با ساختن باورهای قدرتمند جهان بهتری برای خودم و دیگران بسازم.
الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت این ویدیو الهی و پر از درس هایی که برایم داشت
اول از همه میخواهم از تجربه ای که از یک طوفان پر برکت و پر از هدایت و پیشرفت که چند سال پیش در زندگیم اومد و خیلی خیلی خیلی باعث رشد و پیشرفت و بزرگ شدن و قدرتمند شدنم شد صحبت کنم کاملا درک میکنم که خداوند با این طوفان اومد و گفت، پسر این رفتار و نگاهی که تو داری، این یک نقطه تاریکی در تو هست این ضعف تو هست و باید درستش کنی
تا قبل از اون طوفان من انسانی بودم که به راحتی هر عامل بیرونی ای میتونست روی من تاثیر بزاره و حال درون من رو به هم بریزه و حتی من رو خشمگین کنه
بعد از اون طوفان که همیشه بابتش از خداوند سپاسگزاری میکنم که اینجوری باعث شد من قدرتمند بشم و کیفیت زندگی من خیلی خیلی خیلی بالا بره
من بعد از اون طوفان تا به الان خدارو صد هزار مرتبه شکر به لحاظ قدرت کنترل ذهن و قدرتمند بودن و این که به هیچ عامل بیرونی ای اجازه نمیدم حتی ذره ای بخواد روی احساس من تاثیر بزاره واقعا قوی شدم و همچنان سعی میکنم که خودم رو بهتر و بهتر کنم و هر لحظه روی خودم کار کنم
جالب این جاست که وقتی به یاد میارم میبینم که موقع طوفان من داشتم به خدا میگفتم چرا این جوری شد چرا مثلا دستمو نگرفتی و جملاتی که واقعا الان خندم میگیره در حالی که الان دارم میگم خدایا دمت گرم بابت اون طوفان پر برکت واقعا ازت سپاسگزارم که باعث شدی من که ضعیف بودم با اون طوفان قوی بشم، خیلی ازت سپاسگزارم و خودم دارم لذت میبرم و کیفشو میکنم که اینقدر من تغییر کردم و قدرتمند شدم
مورد دومی که میخوام باهاتون درموردش گپ بزنم
احساس دلسوزی هست
من چند سالی هست که این سعادت رو داشته ام که در مسیر شما باشم بنابراین خیلی وقته که این باور رو ازتون یاد گرفتم که خداوند دلسوز نیست
احساس دلسوزی خود شرک هست
مثلا وقتی خودمون نسبت به دیگران میخوایم دلسوزی کنیم
در واقع یعنی عدالتی وجود نداره
یعنی همه چیز سر جای درست خودش نیست
درحالی که قوانین خداوند آخر عدالته
وقتی این قدرت رو کاملا در اختیار ما قرار داده که هر لحظه از زندگی مون رو خودمون هر جور که دوست داریم رقم بزنیم این نهایت عدالته
فکر نمیکردم بتونم در موردش بنویسم ولی از خدا کمک خواستم و شروع میکنم بلطف خودش
من یک مادرم ،مادر .کلمه ای زیبا و دوست داشتنی .تا اونجا که یادمه در درونم یا ناخودآگاهم دوست نداشتم مادر بشم چون مامان خودم رو دیده بودم که چقدر سخت ما 8 تا رو مدیریت میکنن. و ترس از مسئولیت داشتم و شاید الان هم دارم (من اینو نمیدونستم ولی وقتی الان نوشته شد متوجهش شدم) دیده بودم که مامانم به خواهرایی که مشکل و مساله ای دارن بیشتر توجه میکنن ، دل میسوزونن ،بیشتر کمک و توجه میکنن و باورم شده که باید به ضعیفها کمک کرد.
و خودمم هرموقع نیاز داشتم به توجه میمودم و هودم رو ضغیف نشون میدادم ،چیز جالبی نیست ولی انجامش میدادم تا همین میشه گفت سال پیش و قبل از جداییم از همسر سابقم.
هر چی میگذشت میدیدم که اینکار جز اینکه به قولی تو سری خورتر بشم چیزی نداره (نه فقط از سمت ایشون از همه طرف) به طرق مختلف بهم الارام میداد الله مهربانم ،زبونی ، عملی و منم مثل اکثر جامعه باید اون پتکه به سرم میخورد و اینم یجور باور غلطه دیگه تا ضربه بدی نخورم نمیتونم . نمیشه تغییر کنم.
دیشب داشتم پیاده روی میکردم تو هوای خنک پاییزی دور باغ امام رضا که نزدیک خونمونه و فایلتون رو پلی کرده بودم و گوش میدادم باد سرد میومد به صورتم میخورد ولی عجیب حال میداد بهم پیاده روی تو این هوا و گووووووش دادن و فکر کردن به صحبتهاتون .
استپ کردم و شروع کردم فکر کردن ،که من الان تو این زمان با اینهمه وقت و انرژی گذاشتن رو بهبود خودم ،هنوزم باید پتکه بخوره به سرم یا نه؟؟؟
بیادم اومد که ظهر که رفتم مهد دنبال پسرم به معلم پسرم پرسیدم مهدیار چطوره ؟خوبه ؟معلمش گف عالیه و خیلی پسر خوبیه.چیزی که گفتن بعدش حالم رو منقلب کرد ،اینکه با اینکه شما جداشدین از هم چقدر خوب که مهدیار خوب رفتار میکنه ،حالش خوبه و نسبت به خیلی از بچه ها که پدر و مادر باهمن، عالی رفتار میکنه درست برخورد میکنه و درساشم عالیه.
نه فقط بخاطر تعریف ایشون ،بیاد اوردم و از جلو چشمم گذشت مسیری که اومدم همون لحظه(من چون مادرم دیده بودم و همیشه خودم رو مظلوم میدیدم دوست داشتم پسرم قوی باشه برام سخت بود و هست که رو کاراش و رفتارش سخت بگیرم تا بهتر عمل کنه ،همیشه بهش میگفتم ببین کارت درسته ؟! گاهی دعواش میکنم گاهی باهاش صحبت نمیکنم گاهی جایزه نمیدم و برای هرکارش پاداش و تنبیه داشتم و دارم اینکه فکر کنه برای کاراش ،{گاهی عذاب وجدان میگرفتم گاهی خودم اینقد ناراحت میشدم که گریه میکردم که چرا سخت گرفتم،گاهی خوشحال بودم، فقط یچیز برام مهمه که دلسوزی کردن ،مظبوم واقع شدن ،بسه ، چه برا خودم چه برا پسرم} و میزارم خودش مسائلشو هندل کنه)و الله مهربان بهم نشون داد که مسیرم درسته شاید در ظاهر سخت گیرم ولی میدونم بعد کمتر به مساله برمیخوره و اسیب میبینه.
من درس گرفتم از مادرم و خیلی از مادرای دورو برم که مثل اونا عمل نکنم چون تهشو دیدم. و تو پیاده روی که داشتم با خودم به این رسیدم که میخوام متفاوت از بقیه مردم باشم (خواهر فامیل و …)من زندگی از هر لحاظ عالی میخوام که پر باشه از ارامش ،ایمان، صلح با خود ،عشق، ثروت بی حساب ،آزادی مالی مکانی زمانی ،روابط فوق العاده و عالی،شغلی که دوستش دارم ،ساختن درامدهای عالی از عشقم،لذت بردن لذت بردت و لذت بردن .
دیگه بقیش مهم نیست،دیگه اطرافیان مهم نیستن ،دیگه مسیرایی که اکثریت میرن مهم نیست.
من یک چیز میخوام اونم بهبود ، بهبود و بهبود روزافزون در همه جنبه های زندگیم و باید به نشانه ها و نوازشهای اروم الله مهربان بیشتر توجه کنم و حرکت کنم ، اقدام کنم ،عمل کنم.
ی چیز دیگم یادم اومدکه ربط داره به موضوع
دیروز پسر داشت صحبت میکرد در مورد دوستش که چیکار کرده تو کلاس ،اولش که گف حرف خوبی نیس ولی باید بگم اخه اینجور چیزارو نمیگه معمولا وبرام جالب بود که چیه و شرو کرد و گف کم بود ولی اشک منو دراورد از خوشحالی و اینم شد نشونه دیگه از درستیه مسیرم ،گفت دوستم یک حرفی زد دوبار ،دفعه اول گوش نداده و دفعه بعد که گفته امده دعواش کنه و بزنش ولی با خودش گفته(( بزار فکرکنم که چکار کنم بهتره))و بهش گفتم این حرفو نزن دیگه وگرنه دیگه دوستت نیستم.
اینقد به دلم نشست حرفش که همونجا اشک از چشام میریخت و قربون صدقش میشدم و تایید میکردم بهترین کارو کردی.
خدایا چجوری شکرتو بجا بیارم که جوابگوی اینهمه خوبی و بزرگی و مهربونیت باشه؟!
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بابت تمام انچه به من دادی و ندادی و میخوای بدی، عاشقتم من.
ببخشید که خیلی شلوغ و بهم ریخته نوشته شد به بزرگی خودتون ببخشید استادان جان.
مقصد یکیه ولی بی نهایت مسیره و این منم که انتخاب میکنم از کدوم مسیر برم ،مسیر سخت و پراز سنگلاخ ،یا مسیر صاف و هموار و پر از سرسبزی و خیر وخوبی ؟؟
و ستایش تنها خدایی را که آنقدر خوشبختیم چنین خدایی خدای ما شده،بخشنده مثل نور آفتاب و هوا و نعمتهای بی نهایت زنده اش و همیشگیش و خدای خیرخواه مطلق و عاشق و معشوق واقعی بدون منت و با عزت ما که با وجود چنین پارادوکسهایی بی نظیرش در جهان همیشه مارو شگفت زده میکند و خوشحال،خدایی قانونمند و مدبر جبار مدیر ناظم و با عدالتو قدرتمند مطلق و در عین حال همیشه مهربان متواضع و زلال تک و سخاوتمند و ثروتمند معنوی و مادی و آگاهو شنونده و بصیر و همواره هدایتگر در هر لحظه،
درود خداوند هم بر شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز،
و درود بر تمام همکاران شما که این سایت چنین قوی پابرجاست به لطف خدا و کمکهای آنها و شما استاد گرامی بی نظیر که اصلو مفید مختصر و خلاصه و عالی هر چیزی را این چنین به ما ارائه میدهید با سخاوت و خیرخواه با قلبی بزرگ، با استاندارهای والا و خانم شایسته سخاوتمند خوش قلب و مریم جانی که نور خدا رو بر ما میتابونن اشعه ای از عشق خدا رو با نظم دهی و ارائه فایلهای بینظیر استاد رو و ممنونیم و سپاسگزاریم واقعا،
استاد چقدر زیبا فرمودید خلاصه و مفید:
خداوند قوی بودنو رشد و پیشرفت ما را خواهان هست در کنار تمام مهربان بودنش و تواضع و بخشندگی و عشقی که به ما داره،
استاد با دیدن این فایل ،
من نگاهم این شد:
خداوند میگوید: من عاشقتم اما قانونمند تا زمانی که همراه من باشی چون من خیر کامل و مطلقم و کاملا درستم ،قانون من همون قانون عشق و برکت و بخشش و رشد تا زمانی که به اصل و ارزش خودت برگردی و سر پیشرفت و رشدت و رعایت قوانین من بمانی و همراه من باشی قانون مرا رعایت کنی و با تمام وجود و شکرگزاری از ته دل کنی همواره پیروز و آسان و شاد و با آرامش و برکت تو موفق هستی،
خداوند میگوید :من که در کنارت هستم هر لحظه که دستتو بگیرم تا تو حرکتی کنی همین که حرکت کردی و واقعا از ته دل خواستی و باور کردی منو و منطبق بودی و احترام به قوانین
من گذاشتی ،اونموقع خدا استاد به قول خودتون به جای قاشق قاشق برات ماشین جت میفرسته اما به شرطی که دستهاتو نزاری زیر سرت بخوابی تنبلی کنی یا قایم کنی پشتت بگی کو خیر و سخاوت خدا خوب خدا وقتی میبینه تو قایم کردی دستاتو تو کدوم کف دست نعمت بزاره ؟بعد مثل یک آدم ناشکر و بی ادب دغل باز و نااگاه بی ایمان که خودشو میزنه به کوچه علی چپ و نشنیدن و ندیدن مدام بگی که خدا که چیزی به من نمیده؟ کووو!!!و یا مدام در حال ناله و غور و خمیدگی و ضعفو و ناشکری ودر نقش قربانی و بدبختی و با چشمهای پر از اشک مدام بگی منکه چیزی نمیبینم خوب معلوم نمیبینی و نمیتونی حرکتی کنی چشمات پر از اشک و دلت پر از بی ایمانی و ترس؟
واقعا چرا ادا گداها و ذلیلها رو جلو خدا دربیاوریم؟!؟؟؟
مگه آدم به فرد گدا و دروغگو و ضعیف و بی کلاس و ناشکر و بی ادب چیز خوبی میده؟؟؟
یا به آدم بی تربیتی که ادب و حرمت نگه داشتن قوانین رو نداره و حرکتی هم نمیکنه دغل بازی هم میکنه خواسته و ناخواسته ،میاد مدال افتخارو نعمتشو به اون بده؟؟؟
من خودم به شخص از افرادی که
نظم دارن و به قوانین کلاسم احترام میزارن
متعهدن
فعالن
امیدوارن و با تقوا در انجام ندادن یکسری حرکات مضر و نخوردن غذاهای ناسالم استقامت دارن و اینکه صبورن و با سماجت و شجاعت ادامه میدن آرامآرام پله ب پله،
و خوشرو و خوشحالن و شاکر واقعی هستن و زلال هستن و ادامه میدن بیشتر توجه میکنم ناخودآگاه چون هماهنگی با قوانین یعنی پیشرفتشون تو کلاس ورزش من،
یعنی رسیدن به هدف در عین حال لذت از کاری که داریم انجام میدیم ما کنار هم با انرژی و وقتی که صرف همدیگه داریم میکنیم اینطوری هم اعتبار و افتخار من بالا میره هم شاگردم بالا میره و موفق و شاد میشه و بعد جامعه ای سالم شاد داریم.
و عشق خدا هم که فراتر از عشق مادره و حتی دقیقتر و درستتره
تربیت و قوانین خدای گل کامل و مطلق و نمیزاره ما نونور و لوس دستو پا چلفتی و بیکار و تنبل و ناشکر و دغل باز بشیم و برای قویتر شدن و مستقل شدن و قدرتمند شدن و شاکر شدن و به اصل برگشتن خودمون که والاترین ارزش هست قوانین و تربیت خداوند میباشید،چون از وجود مهربان والا چ ارزشمند خود خدا هستیم ، خداوند این صفات و قوانینش هم سرجاشه و هم به اندازه هست و هم دقیق و به موقع هست.
من از خداوندم ممنونم بخاطره این هدایت زیبا
و آگاهی عالی از طریق شما واقعا بنده بی نظیر فوقالعاده اش و نور هدایت ما در مسیر استاد ممنونم واقعا از راهنمایی های نابتون تشکر میکنم هر لحظه منون شما هستم ،
و همچنین از خانم شایسته عزیز و سخاوتمند که برای ما فایلها رو نظم میدن و ارائه میدن ممنونم و یک خسته نباشید قوی به شما.
و همه عزیزانی که سایت شما رو اینچنین ناب و تک و پر قدرت نگه داشتن یعنی من میرم میام روی همون صفحه مونده و نپریده میفهمم کجای کار بودم گیج نمیشم یادم نمیره،بدون فیلتر پا برجاست،سایت شما استاد آنقدر بی نظیر و فوقالعاده هست و یا در حین فیلم دیدن راحت عقب جلو میکنم و یا سرعت پخشو تنظیم میکنم ، و یا با چرخش موبایل من قابلیت چرخش به همون حالتو داره اصلا عالی عالی عالی هر چقدر هم بگم کم بی نظیرید و خیلی کار باهاش راحت ،استاد از هر جهت ممنونم و سپاسگزارتونم بی نهایت بار.
بریم سر تجربیات از همین الان بدون هیچ اطلاعاتی از جایی از تجربیات خودم میگم
من در طی مسیر زندگی در گذشته یادمه وقتی وارد روابط میشدم و فقط با نداشتن عزت نفس و حس وابستگی که اسمشو میذاشتیم عشق خدای خودم رو به یک انسان روی زمین میفروختم و به اون فرد مقابل وابسته شدم و چنان لگدی خوردم
که هنوز جای زخم و درد و توانش سالها هستش اما زیبا بود که از همون اول باز به من هدایت میداده و من در مدار دریافت نبودم و حسابی روی خدا باز نکرده بودم
یادمه عاشق شدم و چنان حرکتی کردمبرای اون فرد و رفتم به شهرستان و خودمم به موش مردگی و ضعف زدم که منو اون فرد منو دوست داشته باشه و خودمو زمین زدم به اصطلاح کیا منو بخواه (درسی باشه برام با اینکه از این لحظه حالم بهم میخوره ) که وقتیبه دکتر عمومی رسیدم ، دکتر وحشت کرد از پوست کبودم و حال بدم و سال ها بعد دچار یک بیماری تشنجی رو مغزم شدماما نمیدونستم با دستای خودم خودم به خودم ظلم کردم و در اولین جواب رد من میرفتم کنار و روی توحید رو میفهمیدم اما میپذیرم که باید بیدار میشدم و خودمو سرزنش میکنم درسته تکامل میخواد اما من باید تربیت میشدم و اون باور هالی غلط از من پاک میشد و خدارو شکر خدارو شکر
و باز این الگو پایان ندذاشت و باز وارد رابطه شدم و باز وابستگی و باز چک و لگد از ماهیت دیگه و چه نشونه ها که از اولش میداد و من باز هیچ اهمیتی نمیدادم :
(( استاد هر وقت روی خودم و عقل خودم و منم منم منم های خودم حساب میکردم و من میداااانم ها ی خودم غرور منو برمیداشت چنان طبیعت و قوانین جهان بهم پاسخ رو با چک و لگد داد که فهمیدن در اولین قدم بگم خدا من عاجزم من در مقابل تو هیچم و تو تو خدا با هیچ کسی شوخی ، پارتی نداری چون قوانین اینه و هرکجا روی خدا باز کردم وابسته ی احدی نشدم و ازش هدایت خواستم رشد تصاعدی کردم خدایا شکرت ))
اما چه زیبا از به بعد بیدارم کرد (خواهان این شدم که بیدار باشم و خودم رو بیدار تر کنم ) و خدا رو شکر الان من بیدار شدم نسبت به قبل و من وابسته ی احدی نمیشم نمیگم کامل شدم چون این مسیر پایانی نداره و همچنان نسبت به
به هیچ عنوان ، از همین الان خدا من تسلیمم من به شدت به خودم ظلم کردم و نمیدونم شاید میکنم هنوزم اما من تسلیمم خدا تو منو هدایت کن تو به من آگاهی بده تو به من راه رو نشون بده
توی یک مسیر هم اونقدر این غرور و این لج بازی حتی با خودم و خدا زیاد شد که رسید به یک بیماری روانی و سیاهی تا جایی که افتادم کنار و گفتم خدا من که تورو قبول ندارم میرم به حرکت بیهوده بهتر از یک جا نشستنه و شروع کردم به کتابی کهخ هدایتی به دستم رسیده بود باز میگم حتی اگر شما از خدا دور باشید و در مسیر سختی ها باشید خدا باز هدایت و بیدار باشی رو میفرسته باز به انتخاب شماست ،ریال خدا برای ما دشواری نمیخواد
تا اینکه با اون کتاب روی ضمیر ناخود آگاهم کار کردم و درمان شدم و رسیدم به مرحله ای از زندگی که استاد که آب میخوردم با صدای قلبم بود راه میرفتم حواسم به احساسم بود نفس میکشیدم به احساسم نگاه میکردم فکر نمیکردمم و اگر تصمیم میگرفتم با قلبم هدایت میطلبیدم و بغیر از هدایت دست به هیچ اقدام بیخوردی نمیکردم و هرچی قلبم میگفت میگفتم چشم و چنان راه رو برام هوار کرد و چنان راه کار هارو بهم نشون داد که هنوز باورم نمیشه و منو به رشد مالی و شخصیتی رسوند که که هرشخصی عاشقم میشد و بعد من با شما هدایتی آشنا شدم
استاد دقیقا باید روی توحید و باورهای توحیدیمون کار کنیم و تکاملمون رو رعایت کنیم غیر از این کلکمون کنده است و جواب نمیده اگر به هر اقدامی دست بزنیم بغیر از ایده های الهام شونده باز جواب نمیدهد
استاد بهشدت بیدارم کرد این فایل و با جدیت به خدا نگاه کنیم من خدارو اگر بخوام حتی به انسان ببینم که باز اشتباه هستش اما به این گونه میبینم که یک مربی رزمی سامورایی هستش که رحمی حتی برای خودش نداره و از قوانینش سرپیچی نمیکنه بخواد تو بچه اش باشی بخواد تو شاگرد و یا بنده اش باشی طبق قوانینی که گذاشته عمل میکنه و اگر بیدار نشی لد و گک اومده اما ا همون اول با نگاه بعد دست یواش رو شونه میزنه و گر باز من من من کردیم وای به حالمون
ولی اگر کتک خورمون ملس نبود و به نگاه و نشونه اش حساس شدیم و یکلحظه دیدیم داریم کار رو اشتباه از دید قانون انجام میدیم ونتایج رو میسنجیم میگیم ای خدا ای استاد ای ارباب جهان من تسلیمم من میدونم دارم اشتباه میکنم تو به من بگو تو بهمن یاد بده و دقیقا آرام آرام بهمون راه رو نشون میده
و باز باید حواسمون د لحظه بودنم وکنترل ذهن داشتن و دنبال شیطان راهنرفقتن باشه چرا؟؟؟؟
وای به حال من که تجربه اش رو دارم
اگر این کار هارو ((تمرین ها، کنترل ذهن ، کار کردن روی باورهامون ، سپاسگزاری با احساس، ودرخواست هدایت)) روتین نکنیم و دنیال شیطان راه بریم باز آرام آرام از تمرین و جمع مومنین خارج میشیم اونقدر و باز به خواب شیطان فرو میریم و چک و لگد ها از راه مرسه
بیدار باش به خودمون بدیم قبل از این که طبیعت بهمون بیدار کنه مارو با پتک و چک و لگدش هر روز از خودمون بپرسیم خدا چجوری از این بهتر بهم هدایت بده هرچی بگی انجامش میدم!!!
وای استد از امروز من آمادهباش میگم و این فقط لفظ و متن توی کامنت نباشه بلکه واقعا خودم خوردم عواقب انجام ندادنش و نادیده گرفتنش اما مزایا و لذت اینکه هر لحظه بله خدا دلت رو باز بذاری و به ایده هاش عمل کنی چه چیز ها و چه راه هاییبرات باز میکنه که باید میلیاردها پول ببازی برات باز میکنه میگم خداا کمکم کن میخوام رشد کنم من تسلیم هدایتت هستم حتی از چیزی که نمیفهمم منو آگاه کن
استاد عزیزم دیوانه وار عاشقتونم و ممنونم که مارو به یک اصل بزرگ آگاه تر کردید و این راه ادامه داره و باز میام و باز کامنت رشدم رو میذارم این باشه رد پا باور دارم که این پیغام منهستش که 10 برابر رشد کردم از هر لحاظ در زندگیم و این یک رد پا هستش :
با چه رشد و حرکتی
خدا من تسلیمم تو به من بو تو منو آگاهم کن و نشانه بده من ملس خورم اصلا خوب نیست بهم بگو چطور از مروز بهتر بخاطر همینه که امروز برای اولین بارهبرای فایل جدید کامنت تایپ میکنم منی که قبلا اصلا حوصله امنمیکرد کامنت بخونم اما الان عاشق این کار شدم چون میدونم پشت این آگاهی ها چی به من گفته میشه از جانب خدای یگانه
باتمام وجودم از شما و خانم شایسته سپاسگزارم
هر ثانیه تسلیم الله هستم و همین کامنت هم هدایت خودش بود
قربون خدا برم، که برای هیچ کداممون دشواری نمیخواد اگر ما سپاسگزارش باشیم اگر تسلیمش باشیم مسیر رو هموار تر میکنه و ما آسان میشیم برای آسانی ها
به خدای بزرگ میسپارمتون ثروتمند و سعادتمند در دنیا
جالب بود این نگاه. من به آدم ها و نسل ها فکر کردم و تمام جنگها و بیماری ها و….. متوجه شدم من و شما هم که الان اینجا هستیم حاصل آدم های قوی و قوی تری هستیم که تمام این ناملایمات رو پشت سر گذاشتن و نسلشون تو طبیعت باقی مونده. آره یعنی من و شما! ما هم از نظر فیزیکی و هم از نظر هوش و استعداد و… برتر بودیم و هستیم که الان اینجاییم. دیدگاه خوبی بود برای افزایش عزت نفس و اعتماد بنفس و ایمان به خود و خدا و کائنات و طبیعت.
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
ازکجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
بکجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
استاد عزیزم و دوستان گرامی. اگر شما هم مثل من زیاد به این فکر میکنید که از کجا آمده اید و برای چه به زمین آمدید و بعد از آن به کجا میروید و هیچ دلیلی پیدا نمیکنید و در طبیعت این همه بی رحمی میبینید و میبینید که حال اکثر روزهای ما بد است و باید مدام با باورهای خوب حالمون رو خوب کنیم و رنگهای سفید رو روی کاشیهای سیاه بریزیم در حالی که سیاهی ها همیشه هستند و اینکه چرا همیشه شیطان در ذهن ما نجوا میکند ، یک کانال در یوتوب هست به نام “نیمه پنهان”.
Nimeye Penhan
سه ویدئویی داره که در مورد ماده ای به نام ” لوش چیست ” صحبت کرده که رابرت مونرو در کتابش به آن پرداخته. ویدئوهای اخیر این محقق در کانالش را ببینید. بعد بیشتر متوجه میشید که ما از کجا به زمین آمدیم و برای چه در زمین زندگی میکنیم. بعد معنی فیلمهایی مانند نمایش ترومن یا ماتریکس یا انیمیشن کارخانه هیولاها یا انیمیشن روح رو بیشتر متوجه میشوید. بعد بهتر موضوعات رو درک میکنید. بعد معنی شعر
این جهان زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وا رهان
یا
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
یا
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
و اینکه چرا میگن دنیا زندان مومن و بهشت کافر است
و اینکه چرا بعضی ها پشت به مادیات و لذتهای دنیا میکنند
رو بهتر متوجه میشید.
البته این آگاهی ها برای همه نیست چون همه به اینکه از کجا و برای چه به این زمین آمدند و به کجا میروند نمی اندیشند و فکر میکنند برای گسترش خودشون و گسترش خدا به جهان اومدند.
ولی آنچه جلوی چشم ماست واقعیتی دیگر است.
موفق باشید.
سلام دوست عزیز
من خودم این باور مخرب رو داشتم و شدیدا دنیا علیرغم تلاشهای زیاد وبهترین درکارم بودن خیلی صدمه خوردم .
دنیا برام زندان وجهنم شده بود .
و باهدایت الهی متوجه شرک درونم شد و باخوندن قران وترجمه آن کم کم داره روحم آزاد میشه و آرامتر میشم .
زیاد به این فیلم ها اکتفا نکنید .
مهمترین گنجینه قران است منبع مطمن وموثق .
امیدوارم شما تجربه سخت منو که باور به این اشعار داشتم تجربه نکنید .
بهترین هم باشید بدای جهان مهم نیست ودنیا رو براتون قفس وشما را زندانی میکند .
به نام خدایی که در بهترین زمان و مکان هدایت میکند . استاد گلم سلام امیدوارم حستون مثل الان من عالی باشه ! این فایلو من دیشب دانلود کردم ولی امروز اماده گوش دادنش شدم ؛ صبح که داشتم میرفتم مدرسه و حال دلم گرفته بود فهمیدم که چقدر نگاهم به خدا اشتباهه و اونطور که شایستش بود نشناختمش واسه همین درخواست نشانه و هدایت کردم و فقط ببینین چقدر خوشگل و سریع بهش رسیدم ! استاد میدونین من هروقت فکر کردم که من دیگه باید کامل باشم من باید فلان طور باشم و کمالگرا بودم ، بدترین ضربه هارو خوردم . امروز یادم اومد که اصن انسان فراموشکاره یعنی چی ! انقدر درگیر پرفکت بودن و تخیلات ذهن بودم که یادم رفت تو عمل زندگی کنم و به اگاهی ها عمل کنم ؛ توی دوره عشق و مودت جلسه اول کاملا راجب اینکه تضاد ها خوبن و باعث رشد ما هستن و خواسته های مارو میسازن صحبت کرده بودین ولی من این چند وقت همش فکر میکردم خدایا چرا منتظری من یجا ناشکر باشم یجا اشتباه کنم مچمو بگیری پدرمو دربیاری ! درحالی که اقا اصن حقیقت چیز دیگریس؛ اگه خدا همون موقع جونمو ازم میگرفت و توضیح میداد این قوانینو برام مطمئنم یه عالمه میخندیدم که چقدر نزدیک بودم و برعکس فهمیدمش … استاد من از اونایی حساب میشم که خدا نه لقد میزنه نه رو شونه میزنه بلکه لپشونو میکشه ! یعنی من خودم امشب فهمیدم که ناخوداگاه فکر میکردم که اقا الان یه سختی بزرگی میاد بعد تو دلش کلی درس هس من بزرگ میشم بهتر میشم . یعنی اعتماد به نفسم خرد میشه مریض میشم استرسی میشم بعد خدارو پیدا میکنم دوباره بهتر میشم و اتفاقای عالی میفته دیگه عالیه تا دردسر بعدی که عه ببینم چه درسی داره دوباره شروع کنم اعتماد به نفسو ساختن و به همین ترتیب . حالا بهتر میفهمم که چرا حس درجا زدن و پیشرفت نداشتن دارم با اینکه کلی قدم برمیدارم ! خداروشکر هردفعه که همچین نسئله ای پیش اومد که له شدم ، یکی از دوره هارو گرفتم و یه در جدید باز شد ولی یه مسئله جالبی که خودم و حتی پدرمادرم هی تکرار میشه بحث تنها شدنه که همشم از شرک میاد ! من هرسال کلی توی روابطم بهتر میشم مخصوصا شیش ماه اول ولی از وقتی مدارس شروع میشه که سال اخر هم هستم ، انگار همه چیز نابود میشه ! من تا قبل از این فایل فکر میکردم که خب من تیزهوشانم درس زیاد هس واسه همین تنها میمونم درحالی که ذهنم حساسه به عوامل بیرونی رو مقصر کردن یعنی خیلی وقتا قشنگ میفهمم دارم مسیر غلطو میرم و سریع برمیگردم ! ولی درواقع من همه وجودم شرک شده : کنکور و درس تنها راه موفقیته ، من غیر از درس کاری بلد نیستم پس هکه چیز اینه ، توی جامعه ادمی که درس خوب نخونده باشه هیشکی دوسش نداره ازدواج اصن نمیتونه کنه و هزاران شرک دیگه ای که داشتم میورزیدم با خیال اینده نگری (:
همین شرک منو تنها کرد منو مریض کرد منو در یک کلام خرد کرد قدرت تکلمم هم گرفت اصن جون تو صدام نیس ! پدرمم همینه دقیقا چرا فلانی زنگ نزد چرا من هیچ دوستی ندارم چرا ما بی کسیم چرا من هیچی ندارم حالا من میبینم که واقعا پر از نعمته زندگیش ولی این ذهن نمیزاره ببینه ! خودمم پس یه عالمه نعمت دارم و باید تلاش کنم ببینم … خدایا من نمیخوام کتک بخورما حواست باشه که نشانه ای بدی که من سریع خودمو جمع کنم و برگردم ! استاد عزیز خیلی دوست دارم نتایجم مثل نمودار نمایی باشه که صعودیه نه مثل نمودار سینوسی که هی بالاپایین میره و مطمئنم میتونم به اون نقطه برسم . خداروشکر که از قدرت نمایی خدا در امان موندین و این فایلای عالی رو اماده میکنین ایشالا هرکجا که هستین در پناه ارباب جهان شاد و سالم و ثروتمند باشین .
سلام و درود خدمت استادعزیز
واقعا از صمیم قلب از شما سپاسگزارم
موضوع و آگاهی های این جلسه بقدری زیاد بود که آدم بارها بارها باید گوش کنه تا ب درک قوانین برسه.چقدر آگاهی ها رو از طوفان شدیدی که در آمریکا اومده بود از زاویه کاملا متفاوت برامون بازش کردید..از طوفانی که همه جزو بلاهای طبیعی می دونن شما انقدر این طوفان رو این درس طبیعت که تازه درفلوریدا اتفاق افتاده رو با مثال های کاملا درست دقیق توضیح دادیدو من انقدر مات مبهوت این آگاهی و این حد از درک قوانین شدم که گفتم بیام از خودم رد پایی بجا بگذارم..خدارو شکر بقول استاد وقتی فهمیدم قوانین اصل خداوند بدون تغییر هستن و نگاه سیستمی بخداوند داشته باشید چقدر بهم کمک شد..تازه متوجه میشم هرجا که میخوام ناله و شکوه کنم سریع بیاد قانون میفتم که من این اتفاق شرایط رو خلق کردم…توی بحث روابط من انقدر ادم مظلوم و بدبخت و بیچاره و احساس قربانی بودن داشتم که همیشه ازم سواستفاده میشد همیشه دنبال یکی بودم که نجاتم بده یا کلا اون رابطه بهم میخوردیا وابسته ب آدمها میشدم و این الگوی تکرارشونده انقدر درون من ریشه دوانده که این روزا صاحبخونه مون انقدر ازش تعریف میکردیم سال اولی که واردخونش شده بودیم که اصلا خدارو فراموش کرده بودیم…الان همون آدم یه آدم دیگه شده و کلا صد درجه رفتارش با ما عوض شده رفتاری که الان دارم می بینم نتیجه شرک ها و باورها و الگوهای تکرارشونده خودم بوده ..دقیقا چندسال پیش صاحبخونه قبلیمونم همین اتفاق افتاد…کلا این سومین صاحبخونه هست و شرایط ما هی تغییر می کنه ولی الگوها تغییر نمی کنه…من و خانمم فکر می کنیم اینا فرق می کنن ولی الگوها تغییر نمی کنن..و ازخدا گله و شکایتم میکردیم که ما خوبیم چرا با ما این رفتارمی شود…دومین الگو راه اندازی شغل هست من تجربه شغل های متعدد رو داشتم چندبارشم خودم مستقل بودم ولی بخاطر باورهای شرک آلود و ضعیف بودن خودم بخاطر ایمان و توکل و باورهای فقرساز خودم با دستان خودم ورشکست میشدم یا مغازه ام ازدست میرفت…جوری که الان دوباره شغل مستقل خودم را باز اون الگوها دارن تکرارمیشوند..ولی فرق بین اون سالها چون الان می بینمشون یا شناختمش و درجهتش قدم برمیدارم…و تمرین این قوانین جزو کار روزانه ام سعی می کنم با نگاه دقیق تر ب مسائل نگاه کنم …برنامه ام برای قوانین بدون تغییرخداوند درک کردن و شناختن این قوانین و عملی کردن ان است
و بیام الگوهای موفق تر که باعث میشدن من ب نتیجه دلخواه برسم را دنبال کنم و سرکلاف زندگی رو دوباره بدست بگیرم و مسولیت تمام و کمال زندگیموبر عهده بگیرم..یکی از برنامه هام اینه که فایل ها ی شمارو مرتب دنبال کنیم نکته برداری کنیم .وسعی کنم قبل از اینکه جهان چک و لغت بهمون بزنه آگاه بشم و الگوها رو دربیارم…به هرحال استاد این فایل بارها بارها باید گوش داده بشه..یکسری باورهای خوب هم داشتم در رابطه با همسرم باورهای خوبی داشتم در رابطه با اینکه ب ته خط نرسم همیشه سعی کردم با چک اول و دوم خودم را آگاه کنم…ومسیر زندگی و باورها رو تغییر بدم..تازه ندونسته اینکارو میکردم چون واقعا تحمل زیادی دردکشیدن رو ندارم..وخیلی سریع برای تغییرکردن دست ب عمل می زنم…ولی الان که آگاه شدم بهترقوانین رو درک می کنم..و گفتگوهای درونیم کلا مثبت هست و فقط ازخداوند هدایت درخواست کمک و احساس سپاسگزاری ..و قبول کردن مسولیت هام و تعهداتم رو پذیرفتم…استاد یه اعترافی کنم من بعدسالها رنجش از قران از دیروز ب لطف شما شروع ب قرآن خوندن کردم و خیلی احساس خوب همراه با کمی خجالت دارم…و ب محض بازکردن کتاب سوره ابراهیم اومد.و توحید توکل و ابراهیم چقدر موقعی که معنی رو میخوندم با گفته های شما و نوع نگاهی که از توحید بهم دادید راجب خداوند و قرآن برام جذاب بود…می خواستم ازت تشکرکنم بخاطر رسالتی که داشتی برای یکتا پرستی و شناساندن خداوند ب من و امثال من که سالها دور بودیم..از این هدیه گرانبها صمیمانه ازشما و تیمتون سپاسگزارم استاد جان
ب خودم قول دادم یک روز از نزدیک ببینمت
به نام خدای مهربانم
سلام سلام به روی ماه همه دوستان و استاد عزیزم و خانم شایسته گل
وای که چقدر سپاسگزارم از شما استاد به خدا خیلی خیلی دوستون دارم که هرچقدر آگاهی ناب درجه 1 رو دریافت می کنید و میآید با عشق به ما شاگردان می آموزید مرسی که هستی.
من خودم هر موقعه روی خودم یا روی کسی به غیر از خدا حساب باز کردم با صورت خوردم زمین نمیدونم چرا اون موقعه متوجه نبودم و فکر می کردم که کار درست رو انجام دارم میدم
درمورد کسب کارم در مورد روابط خیلی تو درو دیوار بودم
یادمه سال 90 اومدم روی مادرم حساب کردم و رفتم یه مغازه رستوران باز کردم به ماند که خدا از روز اول به من همش میگفت که این مسیر اشتباه هست ولی من گوشم به حرف خدا بدهکار نبود و کار خودمو انجام میدادم
رفتم مغازه رو بگیرم بنده خدا بنگاهی یک ماه طول کشید که کلید رو از صاحب ملک بگیره و به من بده همش میگفت فردا یا چند روز دیگه من اون موقع باید میفهمیدم که مسیر اشتباهی هست که اولا با سرمایه خودم نبود دومن روی به غیر خدا حساب باز کرده بودم سومن تکامل رو رعایت نکرده بودم خلاصه ما این مغازه رو باز کردیم و طبق قوانین بدون تعقیر خداوند به 4 ماه نکشید و ما با کلی بدهی اونو جمع کردیم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که من درس این ماجرا رو گرفتم و دیگه این کارو نکردم
اومدم بعد از اینک به لطف خدا و به یاری استاد عزیزم قوانین رو آموختم به اندازه ای که آموختم و درک کردم
اومدم اول از همه قدم اول از جایی که کارگری میکردم اومدم بیرون بعد رفتم مسافرت کمی آرام که شدم اومدم از پول هایی که داشتم و پسندازی که داشتم رفتم یه اسکیل کوچیکتر یه مغازه کبابی رو ران کردم بدون اینکه حتی 1000تومن از کسی قرض بگیرم یا وام بگیرم یا از همه مهم تر برم با کسی شریک بشم کارو شروع کردم و الان دارم میرم تو 5 ماه به لطف خدای مهربان به درآمد عالی رسیدم و تمام هزینه های مغازه و زندگیم به راحتی انجام میشه و هر ماه داره چرخ زندگیم بهتر و روانتر میچرخه این کسب کار خیلی خیلی لذت بخشه برام چون گفتم که اولا با سرمایه خودم هست و دومن اینکه شریک ندارم خیلی خدا رو سپاسگزارم که کمکم کرد که پامو بزارم روی ترس هام و ایمانمو بهش نشون بدم و بگم من میرم جلو بقیش وظیفه خودته بدون ترس و بدون نگرانی
خیلی موقع ها صحبت میشه با بعضی از دوستان میگن کرایه مغازه چقدر میدی میگم Nتومن میگن خیلی زیاده که میگم من نمیدم که یه نفر هست اون داره کرایه رو پرداخت میکنه به من چه اصلا 2Nتومن باشه اون میده بعد دوستان میگن آهان همون میگم این خیالت نیست همون یه نفر دیگه میده حالا اون کی هست اون موقعه من میگم من بهش میگم خدا نمیدونم بقیه چی صداش میکنن ولی من که راضی هستم ازش دوستان که اینو از من میشنون خیلی هاشون که باور نمیکنن اونایی هم که باور می کنن میگن خوش به حالت کاش برا ما هم انجام می داد
من که چیزی نمیگم ولی تو دلم میگم ای بنده خدا اون میخاد ولی ما نمی خواهیم با باور های نادرست جلوی هدایتش میگیرم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم به قول استاد عزیز به خاطر قوانین بدون تعقیرت که هیچ وقت تعقیر نمیکند
اللهی صد هزار مرتبه شکر خدای عزیزم به خاطر تمام دوستان و عزیزانی که تو این دانشگاه عظیم هستند و من شاگرد یکی از بهترین اساتید دنیا دارم بزرگ میشم
اللهی شکرت که هستی
دوستان دوستون دارم و با عشق کامنت های زیباتون میخونم و تحسین تون می کنم و لذت می برم عاشق تک تک تون هستم
یا حق
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ، من با دیدن این فایل از استاد، به دو تا دیدگاه رسیدم، چند روز پیش که برای عکس های dream board توی پینترست دنبال عکس از نقشه ی فلوریدا بودم یک عکس دیدم که بالای فلوریدا عکس مسیح رو گذاشته بودند، کنجکاو شدم بدونم چرا این عکس گذاشته شده بعد چیزی درونم گفت رهاش کن، حس خوبی نداره، عکس هایی رو که میخواستم پیدا کردم بعد از مدتی یادم افتاد که استاد از طوفان های استوایی صحبت کرده بودند و من متوجه شدم که موضوع اون عکس دعا برای مردم اون منطقه بوده و با خودم گفتم انگار تو فلوریدا طوفان اومده، با خودم فکر کردم چرا باید همیشه تو این موارد خاص به یاد خدا بیفتیم بعد دیدم این عمل از یک دیدگاه ناشی میشه که مردم این اتفاقات رو به خاطر دیدگاه مذهب نسبت به رویدادهای طبیعی جهان، بلای آسمانی میدونن و در این موارد پناه میارن به خدا و مسیح تا از گناهان اونا چشم بپوشه و بهشون رحم کنه، تااینکه امروز این فایل استاد رو دیدم، متوجه شدم چقدر میتونه نگاه هر کدوم از ما به این اتفاقات زیبا باشه، اون خانم زیبابین به جای تاکید رو خرابی ها و اتفاقات ناخوشایند روی مهربونی آدم ها در چنین مواقعی تاکید کردند. هر کدوم از این رویدادهای طبیعی در کشور ما در ذهن همه ما مساوی با یادآوری تصاویر وحشتناک و بسیار مظلومانه و احساس بدبختی در مردم هست، بعد اون خانوم با اینکه خیلی از این اتفاقات به مراتب بزرگ تر رو تو اونجا تجربه کرده، چه تصویر زیبایی رو جلو چشم تجسم میکنه، و سعی کردم نگاهم رو از این بعد حتی به اتفاقات بینهایت سخت و نامناسب، مثبت تر کنم و دنبال یک حال خوب تو اون شرایط باشم حتی یک اتفاق کوچیک جالب که میتونه منو به شکرگزاری و احساس خوب هدایت کنه، بعد که استاد از گردبادها صحبت کردن یه چیزی از ذهنم گذشت، گاهی برای تغییر باورهای عمیق و نامناسب یه گردباد ذهنی نیاز دارم،یه چیز قوی و بسیار پرقدرت مثل یک باور خوب یا یک انگیزه قوی که بتونه اون باور نامناسب ریشه دار و ستبر رو تو ذهن من ریشه کن کنه، امیدوارم همه مون این نگاه انسانی به خدای بزرگ رو در جوانب منفی زندگی حذف کنیم، خدایی که ما رو برای بهترین ها آفریده هرگز با خشم و ناراحتی و قهر و انتقام انسی نداره، قوی باش و بمون، ضعیف باش و بمیر… این قانون طبیعی جهان هست چون جهان به سمت بهبود و پیشرفت حرکت میکنه پس به آدم ها، موجودات، سازه ها و هر چیز ضعیفی نیاز نداره… امیدوارم که بتونم با ساختن باورهای قدرتمند جهان بهتری برای خودم و دیگران بسازم.
درود فراوان به استاد عزیزم
خیلی دوستون دارم و هر لحظه سپاسگزار خداوند ام
که هدایتم کرد که با شما آشنا بشم
الهی صد هزار مرتبه شکرت بابت این ویدیو الهی و پر از درس هایی که برایم داشت
اول از همه میخواهم از تجربه ای که از یک طوفان پر برکت و پر از هدایت و پیشرفت که چند سال پیش در زندگیم اومد و خیلی خیلی خیلی باعث رشد و پیشرفت و بزرگ شدن و قدرتمند شدنم شد صحبت کنم کاملا درک میکنم که خداوند با این طوفان اومد و گفت، پسر این رفتار و نگاهی که تو داری، این یک نقطه تاریکی در تو هست این ضعف تو هست و باید درستش کنی
تا قبل از اون طوفان من انسانی بودم که به راحتی هر عامل بیرونی ای میتونست روی من تاثیر بزاره و حال درون من رو به هم بریزه و حتی من رو خشمگین کنه
بعد از اون طوفان که همیشه بابتش از خداوند سپاسگزاری میکنم که اینجوری باعث شد من قدرتمند بشم و کیفیت زندگی من خیلی خیلی خیلی بالا بره
من بعد از اون طوفان تا به الان خدارو صد هزار مرتبه شکر به لحاظ قدرت کنترل ذهن و قدرتمند بودن و این که به هیچ عامل بیرونی ای اجازه نمیدم حتی ذره ای بخواد روی احساس من تاثیر بزاره واقعا قوی شدم و همچنان سعی میکنم که خودم رو بهتر و بهتر کنم و هر لحظه روی خودم کار کنم
جالب این جاست که وقتی به یاد میارم میبینم که موقع طوفان من داشتم به خدا میگفتم چرا این جوری شد چرا مثلا دستمو نگرفتی و جملاتی که واقعا الان خندم میگیره در حالی که الان دارم میگم خدایا دمت گرم بابت اون طوفان پر برکت واقعا ازت سپاسگزارم که باعث شدی من که ضعیف بودم با اون طوفان قوی بشم، خیلی ازت سپاسگزارم و خودم دارم لذت میبرم و کیفشو میکنم که اینقدر من تغییر کردم و قدرتمند شدم
مورد دومی که میخوام باهاتون درموردش گپ بزنم
احساس دلسوزی هست
من چند سالی هست که این سعادت رو داشته ام که در مسیر شما باشم بنابراین خیلی وقته که این باور رو ازتون یاد گرفتم که خداوند دلسوز نیست
احساس دلسوزی خود شرک هست
مثلا وقتی خودمون نسبت به دیگران میخوایم دلسوزی کنیم
در واقع یعنی عدالتی وجود نداره
یعنی همه چیز سر جای درست خودش نیست
درحالی که قوانین خداوند آخر عدالته
وقتی این قدرت رو کاملا در اختیار ما قرار داده که هر لحظه از زندگی مون رو خودمون هر جور که دوست داریم رقم بزنیم این نهایت عدالته
بنام الله مهربانم
سلام به استادان جان و دوستای عزیزم
لایو ویژه استاد بین گام 19 و 20 :
ایا خداوند مانند مادر مهربان عمل میکند؟
فکر نمیکردم بتونم در موردش بنویسم ولی از خدا کمک خواستم و شروع میکنم بلطف خودش
من یک مادرم ،مادر .کلمه ای زیبا و دوست داشتنی .تا اونجا که یادمه در درونم یا ناخودآگاهم دوست نداشتم مادر بشم چون مامان خودم رو دیده بودم که چقدر سخت ما 8 تا رو مدیریت میکنن. و ترس از مسئولیت داشتم و شاید الان هم دارم (من اینو نمیدونستم ولی وقتی الان نوشته شد متوجهش شدم) دیده بودم که مامانم به خواهرایی که مشکل و مساله ای دارن بیشتر توجه میکنن ، دل میسوزونن ،بیشتر کمک و توجه میکنن و باورم شده که باید به ضعیفها کمک کرد.
و خودمم هرموقع نیاز داشتم به توجه میمودم و هودم رو ضغیف نشون میدادم ،چیز جالبی نیست ولی انجامش میدادم تا همین میشه گفت سال پیش و قبل از جداییم از همسر سابقم.
هر چی میگذشت میدیدم که اینکار جز اینکه به قولی تو سری خورتر بشم چیزی نداره (نه فقط از سمت ایشون از همه طرف) به طرق مختلف بهم الارام میداد الله مهربانم ،زبونی ، عملی و منم مثل اکثر جامعه باید اون پتکه به سرم میخورد و اینم یجور باور غلطه دیگه تا ضربه بدی نخورم نمیتونم . نمیشه تغییر کنم.
دیشب داشتم پیاده روی میکردم تو هوای خنک پاییزی دور باغ امام رضا که نزدیک خونمونه و فایلتون رو پلی کرده بودم و گوش میدادم باد سرد میومد به صورتم میخورد ولی عجیب حال میداد بهم پیاده روی تو این هوا و گووووووش دادن و فکر کردن به صحبتهاتون .
استپ کردم و شروع کردم فکر کردن ،که من الان تو این زمان با اینهمه وقت و انرژی گذاشتن رو بهبود خودم ،هنوزم باید پتکه بخوره به سرم یا نه؟؟؟
بیادم اومد که ظهر که رفتم مهد دنبال پسرم به معلم پسرم پرسیدم مهدیار چطوره ؟خوبه ؟معلمش گف عالیه و خیلی پسر خوبیه.چیزی که گفتن بعدش حالم رو منقلب کرد ،اینکه با اینکه شما جداشدین از هم چقدر خوب که مهدیار خوب رفتار میکنه ،حالش خوبه و نسبت به خیلی از بچه ها که پدر و مادر باهمن، عالی رفتار میکنه درست برخورد میکنه و درساشم عالیه.
نه فقط بخاطر تعریف ایشون ،بیاد اوردم و از جلو چشمم گذشت مسیری که اومدم همون لحظه(من چون مادرم دیده بودم و همیشه خودم رو مظلوم میدیدم دوست داشتم پسرم قوی باشه برام سخت بود و هست که رو کاراش و رفتارش سخت بگیرم تا بهتر عمل کنه ،همیشه بهش میگفتم ببین کارت درسته ؟! گاهی دعواش میکنم گاهی باهاش صحبت نمیکنم گاهی جایزه نمیدم و برای هرکارش پاداش و تنبیه داشتم و دارم اینکه فکر کنه برای کاراش ،{گاهی عذاب وجدان میگرفتم گاهی خودم اینقد ناراحت میشدم که گریه میکردم که چرا سخت گرفتم،گاهی خوشحال بودم، فقط یچیز برام مهمه که دلسوزی کردن ،مظبوم واقع شدن ،بسه ، چه برا خودم چه برا پسرم} و میزارم خودش مسائلشو هندل کنه)و الله مهربان بهم نشون داد که مسیرم درسته شاید در ظاهر سخت گیرم ولی میدونم بعد کمتر به مساله برمیخوره و اسیب میبینه.
من درس گرفتم از مادرم و خیلی از مادرای دورو برم که مثل اونا عمل نکنم چون تهشو دیدم. و تو پیاده روی که داشتم با خودم به این رسیدم که میخوام متفاوت از بقیه مردم باشم (خواهر فامیل و …)من زندگی از هر لحاظ عالی میخوام که پر باشه از ارامش ،ایمان، صلح با خود ،عشق، ثروت بی حساب ،آزادی مالی مکانی زمانی ،روابط فوق العاده و عالی،شغلی که دوستش دارم ،ساختن درامدهای عالی از عشقم،لذت بردن لذت بردت و لذت بردن .
دیگه بقیش مهم نیست،دیگه اطرافیان مهم نیستن ،دیگه مسیرایی که اکثریت میرن مهم نیست.
من یک چیز میخوام اونم بهبود ، بهبود و بهبود روزافزون در همه جنبه های زندگیم و باید به نشانه ها و نوازشهای اروم الله مهربان بیشتر توجه کنم و حرکت کنم ، اقدام کنم ،عمل کنم.
ی چیز دیگم یادم اومدکه ربط داره به موضوع
دیروز پسر داشت صحبت میکرد در مورد دوستش که چیکار کرده تو کلاس ،اولش که گف حرف خوبی نیس ولی باید بگم اخه اینجور چیزارو نمیگه معمولا وبرام جالب بود که چیه و شرو کرد و گف کم بود ولی اشک منو دراورد از خوشحالی و اینم شد نشونه دیگه از درستیه مسیرم ،گفت دوستم یک حرفی زد دوبار ،دفعه اول گوش نداده و دفعه بعد که گفته امده دعواش کنه و بزنش ولی با خودش گفته(( بزار فکرکنم که چکار کنم بهتره))و بهش گفتم این حرفو نزن دیگه وگرنه دیگه دوستت نیستم.
اینقد به دلم نشست حرفش که همونجا اشک از چشام میریخت و قربون صدقش میشدم و تایید میکردم بهترین کارو کردی.
خدایا چجوری شکرتو بجا بیارم که جوابگوی اینهمه خوبی و بزرگی و مهربونیت باشه؟!
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بابت تمام انچه به من دادی و ندادی و میخوای بدی، عاشقتم من.
ببخشید که خیلی شلوغ و بهم ریخته نوشته شد به بزرگی خودتون ببخشید استادان جان.
مقصد یکیه ولی بی نهایت مسیره و این منم که انتخاب میکنم از کدوم مسیر برم ،مسیر سخت و پراز سنگلاخ ،یا مسیر صاف و هموار و پر از سرسبزی و خیر وخوبی ؟؟
انتخاب کن ؟؟
بهترین بهترینها رو برای تک تکمون ارزومندم.
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.
درود
و ستایش تنها خدایی را که آنقدر خوشبختیم چنین خدایی خدای ما شده،بخشنده مثل نور آفتاب و هوا و نعمتهای بی نهایت زنده اش و همیشگیش و خدای خیرخواه مطلق و عاشق و معشوق واقعی بدون منت و با عزت ما که با وجود چنین پارادوکسهایی بی نظیرش در جهان همیشه مارو شگفت زده میکند و خوشحال،خدایی قانونمند و مدبر جبار مدیر ناظم و با عدالتو قدرتمند مطلق و در عین حال همیشه مهربان متواضع و زلال تک و سخاوتمند و ثروتمند معنوی و مادی و آگاهو شنونده و بصیر و همواره هدایتگر در هر لحظه،
درود خداوند هم بر شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز،
و درود بر تمام همکاران شما که این سایت چنین قوی پابرجاست به لطف خدا و کمکهای آنها و شما استاد گرامی بی نظیر که اصلو مفید مختصر و خلاصه و عالی هر چیزی را این چنین به ما ارائه میدهید با سخاوت و خیرخواه با قلبی بزرگ، با استاندارهای والا و خانم شایسته سخاوتمند خوش قلب و مریم جانی که نور خدا رو بر ما میتابونن اشعه ای از عشق خدا رو با نظم دهی و ارائه فایلهای بینظیر استاد رو و ممنونیم و سپاسگزاریم واقعا،
استاد چقدر زیبا فرمودید خلاصه و مفید:
خداوند قوی بودنو رشد و پیشرفت ما را خواهان هست در کنار تمام مهربان بودنش و تواضع و بخشندگی و عشقی که به ما داره،
استاد با دیدن این فایل ،
من نگاهم این شد:
خداوند میگوید: من عاشقتم اما قانونمند تا زمانی که همراه من باشی چون من خیر کامل و مطلقم و کاملا درستم ،قانون من همون قانون عشق و برکت و بخشش و رشد تا زمانی که به اصل و ارزش خودت برگردی و سر پیشرفت و رشدت و رعایت قوانین من بمانی و همراه من باشی قانون مرا رعایت کنی و با تمام وجود و شکرگزاری از ته دل کنی همواره پیروز و آسان و شاد و با آرامش و برکت تو موفق هستی،
خداوند میگوید :من که در کنارت هستم هر لحظه که دستتو بگیرم تا تو حرکتی کنی همین که حرکت کردی و واقعا از ته دل خواستی و باور کردی منو و منطبق بودی و احترام به قوانین
من گذاشتی ،اونموقع خدا استاد به قول خودتون به جای قاشق قاشق برات ماشین جت میفرسته اما به شرطی که دستهاتو نزاری زیر سرت بخوابی تنبلی کنی یا قایم کنی پشتت بگی کو خیر و سخاوت خدا خوب خدا وقتی میبینه تو قایم کردی دستاتو تو کدوم کف دست نعمت بزاره ؟بعد مثل یک آدم ناشکر و بی ادب دغل باز و نااگاه بی ایمان که خودشو میزنه به کوچه علی چپ و نشنیدن و ندیدن مدام بگی که خدا که چیزی به من نمیده؟ کووو!!!و یا مدام در حال ناله و غور و خمیدگی و ضعفو و ناشکری ودر نقش قربانی و بدبختی و با چشمهای پر از اشک مدام بگی منکه چیزی نمیبینم خوب معلوم نمیبینی و نمیتونی حرکتی کنی چشمات پر از اشک و دلت پر از بی ایمانی و ترس؟
واقعا چرا ادا گداها و ذلیلها رو جلو خدا دربیاوریم؟!؟؟؟
مگه آدم به فرد گدا و دروغگو و ضعیف و بی کلاس و ناشکر و بی ادب چیز خوبی میده؟؟؟
یا به آدم بی تربیتی که ادب و حرمت نگه داشتن قوانین رو نداره و حرکتی هم نمیکنه دغل بازی هم میکنه خواسته و ناخواسته ،میاد مدال افتخارو نعمتشو به اون بده؟؟؟
من خودم به شخص از افرادی که
نظم دارن و به قوانین کلاسم احترام میزارن
متعهدن
فعالن
امیدوارن و با تقوا در انجام ندادن یکسری حرکات مضر و نخوردن غذاهای ناسالم استقامت دارن و اینکه صبورن و با سماجت و شجاعت ادامه میدن آرامآرام پله ب پله،
و خوشرو و خوشحالن و شاکر واقعی هستن و زلال هستن و ادامه میدن بیشتر توجه میکنم ناخودآگاه چون هماهنگی با قوانین یعنی پیشرفتشون تو کلاس ورزش من،
یعنی رسیدن به هدف در عین حال لذت از کاری که داریم انجام میدیم ما کنار هم با انرژی و وقتی که صرف همدیگه داریم میکنیم اینطوری هم اعتبار و افتخار من بالا میره هم شاگردم بالا میره و موفق و شاد میشه و بعد جامعه ای سالم شاد داریم.
و عشق خدا هم که فراتر از عشق مادره و حتی دقیقتر و درستتره
تربیت و قوانین خدای گل کامل و مطلق و نمیزاره ما نونور و لوس دستو پا چلفتی و بیکار و تنبل و ناشکر و دغل باز بشیم و برای قویتر شدن و مستقل شدن و قدرتمند شدن و شاکر شدن و به اصل برگشتن خودمون که والاترین ارزش هست قوانین و تربیت خداوند میباشید،چون از وجود مهربان والا چ ارزشمند خود خدا هستیم ، خداوند این صفات و قوانینش هم سرجاشه و هم به اندازه هست و هم دقیق و به موقع هست.
من از خداوندم ممنونم بخاطره این هدایت زیبا
و آگاهی عالی از طریق شما واقعا بنده بی نظیر فوقالعاده اش و نور هدایت ما در مسیر استاد ممنونم واقعا از راهنمایی های نابتون تشکر میکنم هر لحظه منون شما هستم ،
و همچنین از خانم شایسته عزیز و سخاوتمند که برای ما فایلها رو نظم میدن و ارائه میدن ممنونم و یک خسته نباشید قوی به شما.
و همه عزیزانی که سایت شما رو اینچنین ناب و تک و پر قدرت نگه داشتن یعنی من میرم میام روی همون صفحه مونده و نپریده میفهمم کجای کار بودم گیج نمیشم یادم نمیره،بدون فیلتر پا برجاست،سایت شما استاد آنقدر بی نظیر و فوقالعاده هست و یا در حین فیلم دیدن راحت عقب جلو میکنم و یا سرعت پخشو تنظیم میکنم ، و یا با چرخش موبایل من قابلیت چرخش به همون حالتو داره اصلا عالی عالی عالی هر چقدر هم بگم کم بی نظیرید و خیلی کار باهاش راحت ،استاد از هر جهت ممنونم و سپاسگزارتونم بی نهایت بار.
به نام خالق هستی
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
آیا واقعا خدا دلسوزه و مثل مادر مهربان عمل میکنه؟
به هیچ عنوان
بریم سر تجربیات از همین الان بدون هیچ اطلاعاتی از جایی از تجربیات خودم میگم
من در طی مسیر زندگی در گذشته یادمه وقتی وارد روابط میشدم و فقط با نداشتن عزت نفس و حس وابستگی که اسمشو میذاشتیم عشق خدای خودم رو به یک انسان روی زمین میفروختم و به اون فرد مقابل وابسته شدم و چنان لگدی خوردم
که هنوز جای زخم و درد و توانش سالها هستش اما زیبا بود که از همون اول باز به من هدایت میداده و من در مدار دریافت نبودم و حسابی روی خدا باز نکرده بودم
یادمه عاشق شدم و چنان حرکتی کردمبرای اون فرد و رفتم به شهرستان و خودمم به موش مردگی و ضعف زدم که منو اون فرد منو دوست داشته باشه و خودمو زمین زدم به اصطلاح کیا منو بخواه (درسی باشه برام با اینکه از این لحظه حالم بهم میخوره ) که وقتیبه دکتر عمومی رسیدم ، دکتر وحشت کرد از پوست کبودم و حال بدم و سال ها بعد دچار یک بیماری تشنجی رو مغزم شدماما نمیدونستم با دستای خودم خودم به خودم ظلم کردم و در اولین جواب رد من میرفتم کنار و روی توحید رو میفهمیدم اما میپذیرم که باید بیدار میشدم و خودمو سرزنش میکنم درسته تکامل میخواد اما من باید تربیت میشدم و اون باور هالی غلط از من پاک میشد و خدارو شکر خدارو شکر
و باز این الگو پایان ندذاشت و باز وارد رابطه شدم و باز وابستگی و باز چک و لگد از ماهیت دیگه و چه نشونه ها که از اولش میداد و من باز هیچ اهمیتی نمیدادم :
(( استاد هر وقت روی خودم و عقل خودم و منم منم منم های خودم حساب میکردم و من میداااانم ها ی خودم غرور منو برمیداشت چنان طبیعت و قوانین جهان بهم پاسخ رو با چک و لگد داد که فهمیدن در اولین قدم بگم خدا من عاجزم من در مقابل تو هیچم و تو تو خدا با هیچ کسی شوخی ، پارتی نداری چون قوانین اینه و هرکجا روی خدا باز کردم وابسته ی احدی نشدم و ازش هدایت خواستم رشد تصاعدی کردم خدایا شکرت ))
اما چه زیبا از به بعد بیدارم کرد (خواهان این شدم که بیدار باشم و خودم رو بیدار تر کنم ) و خدا رو شکر الان من بیدار شدم نسبت به قبل و من وابسته ی احدی نمیشم نمیگم کامل شدم چون این مسیر پایانی نداره و همچنان نسبت به
به هیچ عنوان ، از همین الان خدا من تسلیمم من به شدت به خودم ظلم کردم و نمیدونم شاید میکنم هنوزم اما من تسلیمم خدا تو منو هدایت کن تو به من آگاهی بده تو به من راه رو نشون بده
توی یک مسیر هم اونقدر این غرور و این لج بازی حتی با خودم و خدا زیاد شد که رسید به یک بیماری روانی و سیاهی تا جایی که افتادم کنار و گفتم خدا من که تورو قبول ندارم میرم به حرکت بیهوده بهتر از یک جا نشستنه و شروع کردم به کتابی کهخ هدایتی به دستم رسیده بود باز میگم حتی اگر شما از خدا دور باشید و در مسیر سختی ها باشید خدا باز هدایت و بیدار باشی رو میفرسته باز به انتخاب شماست ،ریال خدا برای ما دشواری نمیخواد
تا اینکه با اون کتاب روی ضمیر ناخود آگاهم کار کردم و درمان شدم و رسیدم به مرحله ای از زندگی که استاد که آب میخوردم با صدای قلبم بود راه میرفتم حواسم به احساسم بود نفس میکشیدم به احساسم نگاه میکردم فکر نمیکردمم و اگر تصمیم میگرفتم با قلبم هدایت میطلبیدم و بغیر از هدایت دست به هیچ اقدام بیخوردی نمیکردم و هرچی قلبم میگفت میگفتم چشم و چنان راه رو برام هوار کرد و چنان راه کار هارو بهم نشون داد که هنوز باورم نمیشه و منو به رشد مالی و شخصیتی رسوند که که هرشخصی عاشقم میشد و بعد من با شما هدایتی آشنا شدم
استاد دقیقا باید روی توحید و باورهای توحیدیمون کار کنیم و تکاملمون رو رعایت کنیم غیر از این کلکمون کنده است و جواب نمیده اگر به هر اقدامی دست بزنیم بغیر از ایده های الهام شونده باز جواب نمیدهد
استاد بهشدت بیدارم کرد این فایل و با جدیت به خدا نگاه کنیم من خدارو اگر بخوام حتی به انسان ببینم که باز اشتباه هستش اما به این گونه میبینم که یک مربی رزمی سامورایی هستش که رحمی حتی برای خودش نداره و از قوانینش سرپیچی نمیکنه بخواد تو بچه اش باشی بخواد تو شاگرد و یا بنده اش باشی طبق قوانینی که گذاشته عمل میکنه و اگر بیدار نشی لد و گک اومده اما ا همون اول با نگاه بعد دست یواش رو شونه میزنه و گر باز من من من کردیم وای به حالمون
ولی اگر کتک خورمون ملس نبود و به نگاه و نشونه اش حساس شدیم و یکلحظه دیدیم داریم کار رو اشتباه از دید قانون انجام میدیم ونتایج رو میسنجیم میگیم ای خدا ای استاد ای ارباب جهان من تسلیمم من میدونم دارم اشتباه میکنم تو به من بگو تو بهمن یاد بده و دقیقا آرام آرام بهمون راه رو نشون میده
و باز باید حواسمون د لحظه بودنم وکنترل ذهن داشتن و دنبال شیطان راهنرفقتن باشه چرا؟؟؟؟
وای به حال من که تجربه اش رو دارم
اگر این کار هارو ((تمرین ها، کنترل ذهن ، کار کردن روی باورهامون ، سپاسگزاری با احساس، ودرخواست هدایت)) روتین نکنیم و دنیال شیطان راه بریم باز آرام آرام از تمرین و جمع مومنین خارج میشیم اونقدر و باز به خواب شیطان فرو میریم و چک و لگد ها از راه مرسه
بیدار باش به خودمون بدیم قبل از این که طبیعت بهمون بیدار کنه مارو با پتک و چک و لگدش هر روز از خودمون بپرسیم خدا چجوری از این بهتر بهم هدایت بده هرچی بگی انجامش میدم!!!
وای استد از امروز من آمادهباش میگم و این فقط لفظ و متن توی کامنت نباشه بلکه واقعا خودم خوردم عواقب انجام ندادنش و نادیده گرفتنش اما مزایا و لذت اینکه هر لحظه بله خدا دلت رو باز بذاری و به ایده هاش عمل کنی چه چیز ها و چه راه هاییبرات باز میکنه که باید میلیاردها پول ببازی برات باز میکنه میگم خداا کمکم کن میخوام رشد کنم من تسلیم هدایتت هستم حتی از چیزی که نمیفهمم منو آگاه کن
استاد عزیزم دیوانه وار عاشقتونم و ممنونم که مارو به یک اصل بزرگ آگاه تر کردید و این راه ادامه داره و باز میام و باز کامنت رشدم رو میذارم این باشه رد پا باور دارم که این پیغام منهستش که 10 برابر رشد کردم از هر لحاظ در زندگیم و این یک رد پا هستش :
با چه رشد و حرکتی
خدا من تسلیمم تو به من بو تو منو آگاهم کن و نشانه بده من ملس خورم اصلا خوب نیست بهم بگو چطور از مروز بهتر بخاطر همینه که امروز برای اولین بارهبرای فایل جدید کامنت تایپ میکنم منی که قبلا اصلا حوصله امنمیکرد کامنت بخونم اما الان عاشق این کار شدم چون میدونم پشت این آگاهی ها چی به من گفته میشه از جانب خدای یگانه
باتمام وجودم از شما و خانم شایسته سپاسگزارم
هر ثانیه تسلیم الله هستم و همین کامنت هم هدایت خودش بود
قربون خدا برم، که برای هیچ کداممون دشواری نمیخواد اگر ما سپاسگزارش باشیم اگر تسلیمش باشیم مسیر رو هموار تر میکنه و ما آسان میشیم برای آسانی ها
به خدای بزرگ میسپارمتون ثروتمند و سعادتمند در دنیا
سلام به استاد عزیز و همه همراهان گرامی؛
جالب بود این نگاه. من به آدم ها و نسل ها فکر کردم و تمام جنگها و بیماری ها و….. متوجه شدم من و شما هم که الان اینجا هستیم حاصل آدم های قوی و قوی تری هستیم که تمام این ناملایمات رو پشت سر گذاشتن و نسلشون تو طبیعت باقی مونده. آره یعنی من و شما! ما هم از نظر فیزیکی و هم از نظر هوش و استعداد و… برتر بودیم و هستیم که الان اینجاییم. دیدگاه خوبی بود برای افزایش عزت نفس و اعتماد بنفس و ایمان به خود و خدا و کائنات و طبیعت.
استاد عباس منش، ازتون ممنونم بابت این فایل.
تا همیشه شاد و سلامت باشید.