https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود بیکران استاد عزیز و پاک و توحیدی من. الهی دورت بگردم که اینقد قشنگ توحیدی حرف میزنی که دل آدم بره. عاشقتم که 🫂
(این کامنت رو تو دو تا پارت نوشتم. پارت دوم به احساس بینظیری رسیدم. خدایاااااا شکرررررت)
خداجونم رب من، احساس میکنم خیلی ازت دورم. احساس تنهایی میکنم. حس میکنم تحت فشارم. با خودم در صلح نیستم.
خدایا دری برام باز کن. از همه جا و همه کس ناامیدم، من فقط بتو تکیه میکنم، دستمو بگیر. هدایتم کن.
خدایا من بخودم ظلم کردم، با همه دوستی کردم جز تو، رو عشق همه حساب کردم جز تو. منو ببخش و هدایت کن
خداجونم قلب من رو به سمت خودت باز کن .
کمکم کن داشتههامو ببینم، تواناییهامو بیاد بیارم، هدایتهاتو بیاد بیارم و بیشتر خودمو و تو رو بشناسم. کمکم کن شکرگزارت باشم .
امشب من، دو تا فایل توحیدی گوش دادم بخاطر این تضادهایی که بهش برخوردم ؛ توحید عملی قسمت 11 و آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
دیدگاهم میچرخه و تغییر میکنم وقتی فایلای توحیدی رو گوش میدم . حس آرامشی وارد قلبم میشه که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
چرخیدن از رو پاشنهی شرک رو پاشنهی توحید
من خیلی تغییر کردم نسبت به دو سه سال پیش؛
دیگه علاقهای به دیدن فیلمای ترکی عاشقانهی مورد علاقهم ندارم . مدت زیادی، معتادشون شده بودم و حتا شده تکراری، بعضیاشونو چندین بار دیده بودم و انگار بازم برام جذاب بودن. گاهی تا صبح بیدار میموندم و هی قسمت بعدی هی قسمت بعدی و این سیکل معیوب رو چند بار انجام دادم. دلم چند روزی خوش بود و انرژی بیشتری داشتم ولی بعدش باز برمیگشتم به زندگی قبلی.
وای خداجونم چقدر هوای منو داشتی سپاسگزارتم . اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی این سریالا رو دیدم . البته دو سه تا فیلم منتخب بود که فضای عاشقانهی مثبت و ماجراهای خوبی داشت. فرکانسش در کل مثبت بود اما نمیشه از این گذشت که بار منفی هم داشت و ناخودآگاه تاثیرات بدی میذاشت رو شخصیتم.
فکر میکنم حدود سه سال هست که دیگه سراغشون نرفتم
خدای من رب من ، تو یه کاری کردی که شرک رو تقریبا کنار بذارم و انرژی رو فقط از خودت بگیرم از بودن با تو و ستایش و عبادتت.
من دیگه اصلا رفیقی برام نمونده که هر روز بخوام زمان زیادی بذارم باهاش حرف بزنم تلفنی یا منتظر دیدارش باشم. یا حتی اعضای خانوادهم دیگه وابستگیای بین من و برادرم یا خواهرم نیست. دیگه تموم شد هر چی بود.
این شِرکا، یکی یکی فرو ریختن . برنامهی بعدیت چیه! دیگه میخوای چیکار کنم تا بیشتر بهت نزدیک شم. همه رو گذاشتم کنار یا خودت به دلم انداختی یا مستقیما دست به کار شدی و از سمت اونا رابطه قطع شد.
وای رب من چقدر عوض شد شرایط روابطم . اصلااااا فکرشو نمیکردم. اینقدر دل بستهی این روابط شده بودم که تو رو فراموش کرده بودم. اینکه این عشقی که ازشون دریافت میکنم از سمت توهه. اینا رو تو بمن عطا کرده بودی ولی من مشرک شده بودم . منو ببخش، سپاسگزارتم، دوستت دارم که بهم عنایت داری و حواست بهم هست.
چک و لگدای زیادی خوردم ولی بالاخره فهمیدم ، یعنی انشاالله که فهمیدم .
رفیقایی از زندگیم حذف شدن که میگفتن بدون تو اصلا نمیشه . یه روز ندیدمت، صداتو نشنیدم حالم بده یا سیوم کرده بودن انرژی من !
شاید من این تحسین شدنو دوست داشتم . صد البته این تایید شدنا خیلی تاثیر داشت.
خدایا ممنونم ازت منو کَندی ازشون . من به این با تو بودن احتیاج داشتم. از بعضیاشون ضربهی بدی خوردم و بعضیاشون خود بخود رفتن. نمیدونم چطور. خیییلی ساده که اصلا متوجه نشدم.
خدایا منو ببخش چقدر وابسته بودم به حرفاشون، به بودن و وقت گذروندن باهاشون. حس میکردم اگه نباشن دنیام تیره و تاره .
دلیل شکستای من ، این دلبستگیا و این نشت انرژیا بود. بخاطر فراموش کردن خداوند بود، بخاطر بها دادن به بقیه، به اطرافیانم. به روزهای خوبی که باهاشون داشتم و اخلاقهای خوبشون وابسته شده بودم و نمیدونستم که منشأ و منبع همهی این خیرها و خوشیها و عشقها، خدای بزرگ منه، ربّ من یگانهست و من درک نمیکردم.
من خودمو رها کردم از هر وابستگی ، خدایا تو دست من بگیر.
دلمو از غیر تو بریدم، حالا دارم وصلش میکنم بتو ، درهای رحمتت رو بسمت من بگشا.
اینقدر فشار اومد بهم که بالاخره تو رو پیدا کردم ربّ من.
سپاسگزارتم بابت همهچی و بابت امشب که منو باز وصلم کردی بخودت.
امروز تو رو دیدم لابلای ابرهای آبی پرتلاطمی که، غروب خورشید، یه رنگ نارنجی قرمز رؤیایی زده بود بهشون
تو رو دیدم تو برگای درخت بید، تو شاخههای باریکش که با وزش باد میرقصیدن
تو محبت پسرانم
…
من زیر کرسی خوابم برد. با صدای اذان صبح بیدار شدم
چه با شکوه چه حس خوبی داشت. این رو یه نشونه دیدم. یعنی خدای من بمن توجه کرده و منو باز به درگاهش پذیرفته)
…
تو تواناییهایی که بهم دادی برای پختن غذاهای خوشمزه
تو شکوفههای درخت گلابی
تو چهچههی پرندگان
تو هوای ابری لطیف بهار
تو پرواز دو جفت پرندهی عاشق در اوج آسمان
تو عطر زمین بارون خوردهی اول صبح
و تو زیبایی و لبخند فرزندانم
تو تمیزی اتاقم
و عطر خوش اسپند که میپیچید و بهشتی میکرد فضای خونهم رو
من میخوام هر لحظه ببینمت و با تو زندگی کنم ربّ من
توانایی ستایش و سپاسگزاریتو به من بده
بمن عزت بده که تمام عزّت نزد توست
بمن ثروت بده که تمام ثروت از آنِ توست
عاشقتم منو در پناه خودت نگه دار
خیلی خیلی دوستت دارم تو ارباب قدرتمند من خالق همهچیزی، مدیر و مدبر امور همهی بندگان، بهترین دوست، بهترین مولا و سرپرست، بهترین یاریکننده
کی آخه بهتر از توهه، بزرگتر از توهه؟!!!
کی میتونه زندگی و مرگ ببخشه؟
کی میتونه روزی بده ؟
کی خالق روزهای زیبا و شبهای آرامه؟
سپاسگزارتم عاشقتم
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای.
خدایا بال پرواز بده بهم تا برم به بهشت ؛ از همینجا، از همین نقطه، از همین لحظه .
من آگاهانه انتخاب میکنم این مسیر درست و بهشتی رو
خدایا دوست دارم که دیگه همیشه رو بسوی تو داشته باشم و شرک نورزم. مثل بندگان خاص و عزیزکردهت .
نمیخوام دیگه بلا سرم بیاد. تو دست منو بگیر و هدایتم کن. من ناتوانم ، تو توانایی، آگاهی، بردباری .
من خودمو در آغوشت رها میکنم تو منو ببر به مسیر، درست، به راه راست، به مسیر توحید، سلامتی، عشق، ثروت.
من فقط دستمو بسوی تو دراز میکنم . من بندگی میکنم برات، من تسلیم توام و فقط از تو توقع دارم. منو سیراب کن از عشقت، از نعمتهات و روزیهای بینظیرت.
باز هم سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این فایل توحیدی زیبا. از دیشب تا الان که 9/5 صبحه ، چار پنج بار یا شیش بار گوش دادم.
حالمو دگرگون کرده و بیش از صد درجه حسّم تغییر کرده.
استاد عباسمنش عزیز از شما هم بسیار تشکر میکنم، زبان که قاصره از تشکر کردن، انشاالله در دنیا و آخرت بهترینها سهم قلب پاکتون باشه که ما رو با بهترین آگاهیها و خالصترینشون آشنا کردین و خوشحالم که این مسیر بیانتهاست. سپاسگزارم
درود فراوان بر استاد باعشق و مریم بانوی شایسته ترین
ودرود بر عاشقان این سرزمین توحیدی
خداروشکررررر میکنم که اینجا تو این سایت توحیدی با توحیدی ترین استاد مدرس خودشناسی عضو هستم
خداروشکررررر میکنم که دوره مدرسه رو درجای دیگه گذروندم و مدارمو بالا بردم و هدایت شدم اینجا تا هرچی و که ازاین استاد میشنوم آنرا وحی منزل بدانم و چقد لذت بخش که ذهنم اصلااااا هیج مقاومتی در پذیرفتن این آگاهی های ناب توحیدی نداره و شکرگزارم که از روزی که تو این راه قدم گذاشتم ذهنم کاملا پذیرا بود یعنی تمام این حرفا مستقیم به قلبم تزریق میشد برای همین مقاومتی نمیکردم تا اینکه امروز اصلااااااا مقاومتی حس نمیکنم مقاومت فقط در انجام کارها میباشد که خداروشکررررر روز بروز دارم قوی تر میشم،
خداروشکرررر برای درس امروزم ازاین فایل و چقد اشتباه فکر میکردم و اینم برطرف شد .
منم قبلا حس ضعیف پروری داشتم خودم همش میخواستم تو چشم قرار بدم همش دوست داشتم تو مشکل باشم حس دلسوزی و گدای مهربانی بودم و چقد این شررررک بود و چه نگاه زیبایی از به اصطلاح بلای طبیعی داشتین استادم و چقد یاد گرفتم هیج چیز در دنیا بلا نیست وقتی میگیم جهان در خیر مطلق هست پس باید به الخیروفی ماوقع کاملااااا ایمان داشته باشیم و چقد استاد زیبا اینو برامون توضیح دادن و این باعث شد حواسم باشه ازاین به بعد هیج اتفاق بظاهر بد و توضیح وتفسیر بد نکنم چون هیج اتفاقی در دنیا اتفاقی،اتفاق نمیوفتد و خداوند با تمام این اتفاقات میخواد جهان و الک کنه و هر از گاهی برچین میکنه این قانونی هست که از دوران قدیم تا جدید بود و ادامه دارد….
در یک یرنامه ای بنام پیدایش جهان در دوساعت که کامال منو تو مستندشو هم نشون داد تو گوگل فیلمش هست که هر ازگاهی اونو میبینم و ایمانم و بخداااا بیشتر وبیشتر میکنم الان خیلی وقته ندیدمش حتما با این آگاهی دیدنش برام بسیااااار لذت بخش خواهدبود،
دراین مستند تهیه کننده با تحقیقات دانشمندان زیادی و بکار گرفتن آنها در این فیلم برای توضیح دادن بخش هایی از فیلم اومده از بیگ بنگ تا بوجود آمدن حیات برروی زمین و تولد ما انسانها بطور خلاصه ولی مفصل توضیح دادن و چقددددد زیبا اون صحنه ها رو به تصویر کشیدن و چقدددد به افزایش ایمان ما کمک میکنه خیلی از حرفا رو داحل قران هم میبینیم من فکر میکنم تهیه کنندش حتما قران را هم خونده و دانشمندان هم حتما از کتاب مقدس نخ گرفتن حالا درست بودن این حرف یا غلط بودنش مهم این فیلم که چقد این حرف استاد و زیبا نشون دادن که یک اتفاق بزرگی زمین لرزه یا طوفان بود یا تغییر جوی هوا بود رخ داد که نسل دایناسور ومنقرض کرده ولی جانواران بسیار ریز که جثه ای نداشتن زنده موندن تا جهان زیباتر گسترش پیدا کنه وچقد این قانون تکامل و زیبا تصویر کشید محشر این فیلم اگه ندیدین حتما ببینید بله حتما اتفاقاتی رخ میده در جهان تا جهان الک بشه مثل هزاران بیماری اومد جهان قوی تر شد زلزله اومد سیل اومد طوفان اومد و اواخر کرونا جهانی شد تا قدرت جهان و بالاتر ببره هم خداوند قدرتشو به رخ ما کشید که ناشکری نکنین منم منم نکنین به همدیگه خیانت نکنین جنگ نکنین هیچکی از هیچ انسان دیگه ای برتری نداره اینو با کرونا براحتی در کل جهان به تصویر کشید چی شد با یک ویروس کوچک نظم و قانون کل جهان و بهم زد به همه فهموند که قدرت برتر کیه جز الله هیچکس نیست پولدار وفقیر قوی وضعیف جدا نکرد این بیماری همه رو تهدید کرد تا بفهمونه که فقططططط کسانی در امان هستن که با خدا باشن و توحید در عمل را باور داشته باشن خدایا شکرررررت استاد عزیزم ممنونم که چه آگاهی نابی رو بما تزریق کردی و چقد زیبا کفتی که بله مردم ما خیلی مهربون و نوع دوست هستن اینو چه وقتی بهتر وبیشتر میفهمیم در رخداد های اتفاقات بزرگ اینچنینی مثل زلزله سیل طوفان دقیقا چند سال اخیر تو کشور عزیزمون زلزله و سیل اومده خیلی خسارت هم جانی زد هم مالی و نمیخوایم بدنبال دلیلش باشیم که چرا مسولین تدبیری برای خسارت جانی حداقل نمیوفتن با این همه درس طبیعت البته در جاهایی که شرک زیاد عست فکر کنم تلفات زیاده ،مهم اینه که به هر دلیلی این اتفاق افتاد چقد مردم کشور ما مهربون و همدردی دارن چقددد سخاوتمندن با وجود مشکلات اقتصادی هر کسی به اندازه وسعش وسیله جور کردن دادن به مراکز جمع آوری و ماشین به ماشین مردم بصورت خودجوش رفتن کمک این آدمای بلا دیده و الان میفهمم مردم کشورم چقد مهربون و دوست داشتنی هستن و چقد یسری اتفاقت میوفته همه رو با هم قاطی میکنیم میگیم مردم دزد شدن کلاهبردار شدن نمیشه به کسی اعتماد کرد پس اینا کی هستن همین مردمی نیستن که تا یکی بدی میکنه ما همه رو بد میدونیم همه رو دزد خزاب میکنیم پس چی باعث میشع ما خوبیها رو نبینیم و باید وایستیم ختمااااا اتفاق ناگوار بیوفته نه چون ما نگاهمونو عوض نمیکنیم و تا زمانی نگاهمون به مردم دزد باشه بد باشه هر جا میریم آدمای دزد و کلاهبردار و سواستفاده گر نصیب ما میشه و اینجور ادما رو حتی در زمان بلا هم نمیتونیم ببینیم من الان فهمیدم در جهانی زندگی میکنم که آدماش خیلی دوست داشتنی و مهربان و سخاوتمند و هندردی دارن و واقعاااا اصلااا از این دیدگاه هیچوقت به مسایل نگاه نکرده بودم که چقد این اتفاقات به ظاهر وحشتناک میتونه زیبا باشه و چقد باید یاد بگیریم و بفهمیم که این جهان رخدادهای اینچنینی داشت و خواهد داشت پس نیایم جناییش کنیم یاد بگیریم نگاهی را بسازیم که کمکمون میکنه هم آرامش ما بیشتر بشه هم ایمانمون که وقتی این اتفاق بیوفته دیگه هیج اتفاق بظاهر بدوخفن حال مارو بد نمیسازه هر انسانی در هر نقطه ازجهان هر بلایی سرش میاد مسولش خودشه باید بدونیم که خودمون با ذهنمون با باورهامون با افکار وگفتار وکردارمون اونو جذب کردیم که اگه افکارمون گفتارمون کردارمون نیک باشه برای همیشه در خیر مطلق خواهیم بود این وعده خداست الخیر وفی ما وقع یعنی در هر اتفاقی خیری نهفته هست.
استاد جانم ازت بینهایت ممنونم بابت اینکه اصلاااا خدارو مثل مادر مهربان نبینیم چون نکاه انسانی نگاه مخربی هست نگاه شرک آمیز هست و چقد زیبا از مثال هایی که در طبیعت هست برامون اوردی تا فهمون بهتر بشه و بهتر این موضوع در درون ما جا بیوفته که تمام طبیعت از همه حیوانات چه زمینی چه هوایی همه وهمه با قانون طبیعت دارن جلو میرن بغیر از ما انسانها که قانون خدا رو نغز میکنیم میسوزیم بعد غر هم میزنیم یک مثال الان به ذهنم اومد که دلسوزی ما انسانها یعنی بیشتر مادرها و پدرها کمتر باعث شد بجهای معلول به گدایی و مصیبت و بدبختی بیوفته یا با بیداری و دلسوزی نکردن و رعایت قانون خدا یکسری آدما از همون بچهای معلول هاوکینگ ساختن و دانشمند نابینا و کر و لال هلن کلر که ازش فیلم بسیار زیبایی هم ساختن که اگه دلسوزی خانواده ادامه پیدا میکرد و به معلم به اصطلاح سنگ دل اجازه ورود نمیدادن الان هلن کلر یک گدایی بود که اسمی هم ازش نبود مثل خیلی از انسانهای معلولی که در گدایی و فقر مردن و محدود انسانهایی شدن هلن کلر.هاوکینگ،و خیلی از آنهاموسیقدان های معروف شدن موسیقی که به حواس شنوایی یا بینایی بسیار لازمه اگه خانوادهاشون دلسوزی میکردن معلولیت ذهنی میشد زنده بگور شدن .
این نگاه دلسوز بودن خدارا از وجودم میکّنم میندازم دور و سعی میکنم هر روز قویتر بشم تا بتوانم با قدرت در بازی گسترش جهان خدا نقش مهمی را داشته باشم من میخوام مثل استادم کاپیتان بازی زیبای جهان باشم و تلاش میکنم هرگززززز حس دلسوزی به بچهام و هیچ کسی نداشته باشم این دلسوزی هاست که کار دستمون میده و مارو به مشکلات میندازه و نمیزاره توانایی های درونی مون شکوفا بشن خدایا شکرررررت برای درس امروزم.
درود بر تویی که تا آخر کامنتم اومدی .
درود بر خودم که ثابت قدم در مسیر تغییر ماندم با اعتمادبنفس قوی در حرکتم هیچ کسی نمیتونه جلوی منو بگیره اینقد به این راهم ایمان دارم حتی موفق نشدن هم نمیتونه جلوم بایسته چون هر روز دارم به خدایی نزدیک میشوم که صاحب همه چیز خوب دنیا اوست آرامش عزت آبرو شرافت امنیت قدرت شادی آسایش صداقت امین بودن درستکاری همه وهمه چی نز اوست ویلای لاکچری خونه های مجلل لوازم خوب زندگی آزادی مالی زمانی مکانی ماشین های آنچنانی امکانات رفاهی لاکچری و عالی همه جی نزد خداست و من روز بروز دارم به اون منبع نزدیکتر و متصل تر میشم واین برام مهم ،مهم خود خداست چون 100آمد 90 هم میش ماست.خدایا شکرت میکنم که کمکم میکنی تا هدفم رسیدن به تو باشه عشق بازی باتو رفاقت باتو..
بالای درخت کاج موشکا غمگین و تنها نشسته بود او مانند هر روز میشنید که بی بی خدا را صدا میزند. اما مثل همیشه کسی جوابش را نمیدهد
موشکا آهی کشید و با خود گفت طفلکی بی بی
موشکا سنجاب کوچک و تنهایی بود که در دنیای به این بزرگی به جز بی بی و درخت کاجش .هیچ کس را نمیشناخت . موشکا نمیدانست این خدا کیست که بی بی این قدر صدایش میزند فقط این را میدانست که تا آن موقع کسی نیامده بود در خانه ی بی بی را بکوبد و بگوید . من آمدم .منم خدا
موشکا با خود فکر کرد .طفلکی بی بی لابد به خاطر پیری است که به دنبال خدا نمیرود و فقط صدایش میزند
موشکا بی بی را خیلی دوست داشت و از غصه خوردن اون غمگین بود او فکر میکرد چون بی بی کسی را صدا میزند و هرگز جوابی نمیشنود .غصه میخورد
موشکا تصمیمش را گرفت و با خود گفت خودم میروم و هر طور شده خدا را پیدا میکنم و به خانه ی بی بی می آورم
شاخه به شاخه پرید تا از درختش پایین آمد.اما چطور خدایی را که هرگز ندیده است پیدا کند؟
ناگهان فکری به نظرش رسید .کوه آنقدر بلند است که آن طرف دنیا را هم می تواند ببیند.حتما او میداند کجا باید خدا را پیدا کنم .
موشکا پرید و پرید تا به پای کوه رسید سرش را بالا گرفت و با تمام قدرت صدا کرد .آهای کوه بزرگ دنبال خدا میگردم او را میشناسی؟
کوه با صدای بلند و محکم جواب داد البته که میشناسم اوست که مرا اینجا گذاشته است. میتوانی او را از بزرگیش بشناسی .خدا از من خیلی بزرگتر است بزرگترین موجود عالم است
موشکا سری تکان داد و شگفت زده به راهش ادامه داد جست و خیز کنان جلو میرفت و تکرار میکرد .بزرگترین موجود عالم . واای
پروانه زیبایی صدای موشکا را شنید و پرسید بزرگترین موجود دنیا؟ تو دنبال خدا میگردی مگر نه؟
موشکا با تعجب گفت تو هم مثل کوه خدا را میشناسی ؟
پروانه پاسخ داد البته که میشناسم .اوست که این بالهای قشنگ را به من داده اما اون از من خیلی زیباتر است .
بزرگتر از کوه! زیباتر از پروانه! موشکا از تعجب سرش را تکان داد .حالا میفهمید چرا بی بی اینقدر خدا را صدا میزند ! آهی کشید و گفت بیچاره بی بی حتما کسی به مهمی خدا فرصت ندارد به پیرزنی مثل او توجه کند
پروانه اعتراض کرد.اصلا اینطور نیست .خدا به همه ما توجه میکند این گل کوچک را ببین .خدا آن را هم فراموش نمیکند. خدا مهربانترین موجود عالم است..
موشکا لبخند زد و تکرار کرد .مهربانترین موجود عالم!
ناگهان صدای پایی را شنید . خرس قهوهای داشت به سویش می آمد .موشکا ترسید و به بالای درختی رفت . خرس که حرف های سنجاب و پروانه را شنیده بود از موشکا پرسید.تو دنبال مهربان ترین موجود عالم می گردی مگر نه؟
موشکا ترسش را فراموش کرد و با تعجب پرسید مگر تو هم او را می شناسی ؟
خرس پاسخ داد البته که میشناسم به لطف اوست که این قدر قوی هستم او از من هم خیلی قوی تر است .قویترین موجود عالم است
سپس خرس قهوهای دستی تکان داد و از آنجا دور شد
آن گاه صدایی از آسمان آمد .تو دنبال خدا هستی سنجاب کوچولو؟!
صدای گرم و شاد خورشید بود .موشکا سرش را بلند کرد و گفت تو که آن بالا بالاها هستی به من بگو کجا او را پیدا کنم .ببین چقدر کوچکم .وقت زیادی را از دست داده ام و هنوز راه خیلی کمی رفته ام.
خورشید گفت خدا همه جا هست .لازم نیست اینقدر دنبالش بگردی هر جا بروی او را پیدا می کنی
سنجاب با هیجان فریاد زد پس حتما خدا توایی
تو بزرگ و زیبایی .مهربان و قوی هستی و با نور درخشانت همه جا را روشن می کنی
خورشید آرام خندید و گفت اینهایی که می گویی هستم ولی خدا نیستم .خدا مرا آفریده و به من نور داده .او بسیار نورانی تر از من است
موشکا التماس کنان گفت پس او را به من نشان بده
خورشید جواب داد خدا با چشم دیده نمیشود .موشکا آهی بلند کشید و از درخت پایین آمد .اگر خدا دیدنی نبود پس کاری از دست سنجاب کوچولویی مثل او ساخته نبود .روی زمین نشست و شروع کرد به اشک ریختن
خورشید با مهربانی گفت گریه نکن سنجاب کوچولو.خدا دیدنی نیست اما او ما را میبیند وقتی هم صدایش می زنیم صدای مارا میشنود
سنجاب اشک هایش را پاک کرد و پرسید حتی صدای ضعیف بی بی جان را ؟…
خورشید پاسخ داد البته که میشنود .جواب هم میدهد ولی با گوش شنیده نمیشود .
خدا با نعمتهایش جواب میدهد .حالا بلند شو و به خانه برگرد بی بی جان نگرانت. میشود
بی بی جان پشت پنجره منتظر موشکا بود یکی از پرنده های جنگل همه چیز را به اون گفته بود .
پیرزن سنجاب خسته را نوازش کرد و گفت میدانی موشکا بعضی از چیزها را نمیتوان با چشم دید مثل عشق .مثل محبت ولی نشانه هایشان را میتوانیم ببینیم .
کاری که امروز برای من کردی نشانه محبت توست.خدا با چشم دیده نمیشود ولی جهان پر از نشانه های خداست
موشکا پرسید مثل بزرگی کوه ها؟ مثل زیبایی پروانه ها؟ مثل درخشش نور خورشید؟
پیرزن سری تکان داد و گفت بله و خیلی چیزهای دیگر .همیشه یادت باشد اگر خدا را خیلی دوست داشته باشی حتما میتوانی او را در نشانه هایش ببینی . سنجاب آهسته تکرار کرد .اگر دوست داشته باشی …….اما حرفاش را ادامه نداد چون دیگر خوابش برده بود
سپاس از خدام از هدایت واضحش شکرت به خاطر انقد بیدارم کردی
سپاس از دونه دونه دستای خدا که باعث شدی من به این منبع طلای با ارزشمندت وصل بشم وخودمو قوی تر کنم وبهبود ببهخشم
سپاس برای تعهد وکنترل زهنا ارامش خودم که خاستم وسعی کردم و انجام میشه
سپاس برای استادم خانم شایسته همه دوستان هم فرکانسیام واین زندگی رویایی رو به بهبودم
یهدچیزی احساس کردم استاد صداتون قویتر بود تو این فایل و به جای مهربانی بهمون عشق بدی ترقیب به داشتن ایمان وقوی بودن میکردی
پاشنه اشیل قدیمی واضح
من از بچه گیم خیلی دختر احساساتی ونازک نارنجی بودم ینی زهنم با کوچکترین چیزا میشکس
مثلا پدر من بسیار باما مهربون بود نسبت به بسیاری از پدرها ولی من با کوچک ترین تغییر تو لحنش واقعا میشکستم با هزاران سال مهر محبت ولی اون یاد مونده البته به لطف خدا هزاران بار بهتر شدم از اون موقعه ورو به بهبودم
نیاز به عشق ولیاقت بیرونی
ترس از ترک شدن از طرف خانواده بقیه
چون منبع عشقم از طرفه بقیه هس ولی طبق اگاهی های فایل
زمانی بود من منبع رزقمو همسرم میدیدم وازش میخاستم پیشرفت کنه رشد کنه منم سعی میکردم راضیش کنم تا موفقیت هایی که میاره تقسیم کنه
از یه جایی فهمیدم چرا اونی که دنبال رشده خودت نباشی اونی که دنبال خلق ارزشه و قویترشدن تو نباشی دیگه از اون موقعه بدون اینکه به همسری کار داشته باشم رو باورسازی طراحی وانجام ایده ها کار میکنم
شرک از نظر تایید بقیه
حالا چرا اونی که به خودم عشق میده خودم نباشم
اونی که با وجود اون فقط زندم وشادم ولذت میبرم خودم نباشم
باور اشتب یه عمر تو سرمون کردن زنو شوهر باید کشته مرده هم باشن بهم وابسته کلی بهم عشق بدن
الان من کلی نیاز به تایید دارم اقایی سره کارشه یا نمیکنه انقد دوستت دارم انقد محبت
حالا تو باید مثل گل پژمرده بشی
فرمول ظعیف ها می میرند و قوی ها حمایت میشن
حالا اونی که کنترل زهن داره
اونی که تا تقی به توقی میوفته خودش هوای قلبشو داره قدرت کنترل احساساتشو داره
اونی که وابسته به همسرش نیس به عشقبازی تا اون با من باشه حالم خوبه تا فلانی حمایتم کنه
قدرتو میده دسته رب
وخودش به خودش کلی عشقو لذت میده
اصلا من قویم اصلا مگه باید کلی محبت باشه من اروم باشم
مگه باید کلی احترام باشه من ارزشمند باشم
فردی که قویه از درون از خودش راضیه کسی که میخاد یه جوری از خودش راضی بشه خب چیو نشونش بدم از خودم خوشم بیاد محبت شدید تاییدای بقیه
اقا ادم قوی چه زن چه مرد قابل ارزشمندی فردی که خودش خودشو ارزشمند میدونه دیگه خودش کنترل زهنش تو دستشه و همیشه شادو سپاسگزاره هزاران نعمته
تحسین خودم این چند روز خونه طراحی میکردم مهمونی بودم ولی هر جا بودم میتونستم سادخ غر بزنم ولی با کنترل زهن به خوبی با شوق فراکان لذت بردم مادرم با اینکه مسافرت بود احساس کردم خودم خیلی احساسم خوب ولدت میبرم وشادم
دیشب یه فیلیمی دیدم نشونه خیلی برام عجیب بود من توی این چند روز توجه رو طراحیه چشمه داشتم نگاه میکردم گفتم چشماشون یه برقی داره بعد همون موقعه گفت چشمام یه برقی داره بعد اسمشم نشونه بود
در مورد ورود یه افراد بود ناشناخته بعد اینا خیلی ترسیدن بهشون حمله کردن بعدش باهم دوست شدن و برا کمک به اونها بود
راستش من بعد این فایل استاد عجیب ترسیدم از اینکه ظعیف باشم از اینکه تنبیه بشم ولی بعد با این نشونه ها که برا کمک بودن و اروم وامید وار شدم
رمز
خدا حامی افراد قویه
قوی از نظر زهنی ارامش وکنترل زهن
وقتی ارامش داری شجاع هستی از مرگو نابودی وهزاران اتفاق بد که مرور زهنت تو رو میبره تو نگرانیای الکی وبی منطق
تو با کنترل زهن وتوجه به زیبایی اروم میشه بعد حالا میری برای همکاری با خدات بهبود خودتو زندگیت تقویتی همیشگی
بعدشم بگم جز بهترین شبای عمرم بود وبسیار لدت بخش مطمنم زهنم کنترل شده و اونم پاداش زیبا براش بوده
خیلی جاها دیدم شنیدم با یه شکو تردید میگن دیگه خدا رحم کنه خدا کمک کنه خدا فلان
نمین ما خودمون تغییر بدیم ما تو راه درستش بریم ما قانون سپاسگزار نعمتاشو تحمل کنیم قانون ارامششو تحمل کنیم
من کاری به بقیه ندارم خدای هدایتگر من هدایتگر اونام هست وظیفه من و قدرت تغییر بهبود خودمو دارم نه بقیه پس تو زهنتو کنترل کن تو سپاس گزار باش تو اروم باش تو حرص نزن طمع نکن پله پله برو سپاسگزار پله کوچیک نتایج کوچیکت باش همیشه تو راه بهبودت کوچیکت باش
همیشه تصمیم بگیر وجلوی ترس کوچولوت واستا و ایمانتو نشون بده یکم شجاعتو تابری تو کشتی هدایتش
به قول استاد خدا هدایت میکنه
اون مامان که علف میخورخ به بچه هاش شیر بده اون بچه ای که قوی وراحت شیر میخوره قوی میشه زنده میمونه
خدا که همه رو هدایت میکنه اونی که زهنشو راحت کنترل میکنه همیشه مهارت بیشترو بیشتر میشه درکش به قانون بهبتر میشه راحت تر بیشتر میاد تو هدایت و خودشو میرسونه به مادرش خودشو قویتر میکنه مادر نمیتونه به زور به بچه ها غذا بده بچه ها خودشون باید قوی باشند
الان سایت استاد برا همه هست ما خودمون باید بیاید ودل بهدیم به این دریا
وقرین اگاهی ارامش ایمانی برای بهبود باشیم
خدای من شکرت ظهریه داشتیم میگفتیم تو عقبستگی مون سخت بود حالا اومدیم خونمون چقد راحت شدیم همسری گفت چه خوبی ماکه موش میومد گازمون میگرفت حالا اونم یه بارتو دو سال که اون اتاق باصفا خابیدیم
بعد من گفتم اصلا میدونی چیه خوب شد اومد گاز مون بگیره زودی بیای خونمون
حالا استاد میگه چی
میگه دخمل تو انقد لایق هستی که بدون مشکونی دندونه بدون هیچ چیز زندگیت رو به بهبود باشه
ینی
میگه تو انقد لایق که بدون اینکه هل بدن مجبورت کنن وابستگیتو از خانوات بزاری کنار
میگه تو انقد لایقی بدون اینکه مشکل چند بار بخوری زمین پدرت در بیاد روی بهبود کار کنی
دختر اصلا قانون بهبود هارو یاد گرفتی بدونه اینکه جهان پرژه بچینه مجبورت کنه برای بهبود برای قوی شدن خودت قدی
مثال
من همیشه وابسته همسری بودم با خودمو دور کردن ازش مثلا وابستگیمو کم کردن بعد وابسته خانواده شدم حالا میخام برم پیششون برام از در دیوار مهمون جور شده منو نگه داره
در کل ارومم و میدونم خیره و دوس دارم قانون ساده ربمو بهتر درک کنم وبهتر عمل کنم
ینی هر روز دنبال بهبودم باشم
اصلا عاشق بهبود باشم عاشق قوی شدن باشم عاشق ایدههای ناب ونتایج بهتر عاشق لیاقت بیشتری و استقلال بیشترمباشم
همیششه تو این راه باشم
اهرم بهبود قوی شدن
استپ وهیچ غلطی نکردن
چقدر لذت داره استادم کهزندگی از سلامتی ثروت ایمانش بیشترو بیشتر میشه بدون این بمب از اسمون بباره مجبور بشه خودش عاشق هدایت گرفتن ایده های ناب برای بهبوده برای ساسگزارتر بشه احساس خوب تری داشته
از نعمتاش از خود از اطرافیانش تحسین بیشتر رفتارهای مثبت بیشتر ببینع
در کل زندگیش بهتر کن تمرکز زهنی بیشتره و بهتر عمل میکنهایده های ناب تر خلاصه تو این راه بی انتها قله های بیشتر پله های بیشتر برای نشون دادن ایمانش بهبودش برمیداره
چقدر لدت داره همیشه از خداش هدایت میخادکاری به چکو لگد جهان نداره خودش دنبال بهبوده
مثلا اگه هم یه اشتب کوچولو شد همون اول که بااحتران نشونه رو نشونش میده این کارو بکن این راه برو بفهمه بگه چشم وتغییر کنه نکه به قول استادکتک خورش ملس باشه هی بگه بزن بزن
من عاشق فردی هستم زندگیشو همیشه از همه لحاظ بهتر میکنه خیلی ساده مثل پدر شوهرم ایمانشو وابستگیشو رضایت درونشو از رب و مثل استادم که بدونه چک لگد زودتر نشونه درمیابه وتوراه بهشتیه همیشه
حالا اهرم رنجو لدت استپ
بعصی یه حرکتایی که میکنن و یه نتایجی میگیرند ولی توجه شون روی بد بختاس از بهبود قوی شدن میترسن و احساس گناه میکنن اگه خودشونو انقد موفق تلقین کنن خودشونو انقد شایسته بدونن با اینکه خیلیا تو در دیوار باشن تو توی راه بهشتی
کی گفته لایق نیستم کی گفته تا هزاران افراد موفق هست که نگاه وتوجه بهشون برکت نورش میباره به زندگیت تو به بدبختا نگاه کنی برای درس گرفتن
اخه تو دلت بسوزه برای همه که تو راه غلطه و بگی اینا اینجان منم باید اینجا باشم
ولی بگو الگوهام دوستای ارزشمندم رفتن تو این راه بهشتی استاد خانم شایسته تو راه سپاسگزاری راه احساس خوب تو راه معجزات موفقینت پیوسته نشونه واضح ساده حالا چرا تو توی این راه بهشتی نباشی
شکرت از این فایل قلبمو باز تر کردی
از این بهبود شکر که بوی الهی میده بوی واقعا زنده بودن میده
سپاس از یه اگاهی بهشتی دیگه ویه بهبود دورنی دیگه
من از این پس چکار میکنم
@خیلی راحت میرم تو هدایت توی احساس خوب وکنترل زهن
@شوقم شورم به بهبود ها بیشتر میکنم
@باورهامو به بهبود همیشگی تنظیم میکنم
نشونه قبل فایل داشتم بهبود های کوچیک ولی همیشگی پدرشوهرمو تحسین میکردم با کمی هل بهبود میده بعد خوردم به الگو نازنیم استاد با کوچک ترین هل وبدون هل دنبال بهبودشه دمتون گرم میدون با تحسین وعشق دادن بهتون میام توراه بهشتی تونن
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش
ای همه هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کاینات
ما بتو قائم چو تو قائم بذات
هستی تو صورت پیوند نی
تو به کس و کس بتو مانند نی
آنچه تغیّر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست
خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون
جز تو فلک را خم چوگان که داد
دیگ جسد را نمک جان که داد
چون قدمت بانک بر ابلق زند
جز تو که یارد که اناالحق زند
رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام تو
تا کرمت راه جهان برگرفت
استاد عزیز مثل همیشه ی فایل قشنگ و زیبا، خداروشکر که شما سالم و سلامت هستید و خداروشکر من خیلی از خبرها رو نمی شنوم مگر اینکه از کسی یا جایی بشنوم، با اینکه متاسفانه تو خونه گاهی اوقات تلویزیون و اخبار پخش میشه و خانواده ام می شنوند و می بینند، خداروشکر خبرای اینچنینی رو زیاد نمی شنوم و نمی بینم الان از شما شنیدم که همچین اتفاقی افتاده و اینم بگم تا آخر فایل رو که چندین و چند بار گوش دادم و درک کردم فهمیدم این خبر، خبر خوبیه
حالا بریم سر فایل که توی این چند روز چندین بار شنیدم و کامنت خوندم و به دلیل مقاومت زیاد برای کامنت گذاشتن، البته فایل هایی که آگاهی های زیادی داره من مخم گیرپاچ می کنه و هنگ می کنم چی بنویسم که بتونم این آگاهی رو بهتر و بیشتر بفهمم و درک کنم طول کشید و از خداوند خواستم که هدایتم کنه.
نکته های ارزشمند برای طوفانی که اومده:
قدرت و بزرگی خداوند رو بهتر درک کردیم
کلی ساخت و سازهای جدید انجام میشه
کمک کردن مردم به همدیگه
همدلی و هوا داشتن مردم نسبت به هم
از بین رفتن سازه های ضعیف و فرسوده
از بین رفتن درختان ضعیف و فرسوده
از بین رفتن هر آنچه که در طبیعت ضعیفه و ماندن هر آنچه که قویه
پاکسازی طبیعت و جهان برای بهبود عملکرد جهان
استاد عزیزم چقدر عالی و قشنگ توضیح دادید که هر چیز که ضعیفه باید از بین بره و چیز قوی جاش رو می گیره
اینجا خیلی خوب درک کردم اگه می خوام زنده باشم و خوب زندگی کنم و جزء اون 1 درصد جامعه باشم و به هر آنچه که دوست دارم برسم، باید قوی و قدرتمند و ثروتمند و سلامت و با ایمان و با عزت نفس باشم.
اگه می خوام قوی باشم: باید شخصیت خوب بسازم، باید عزت نفس داشته باشم، باید سلامت باشم، باید ثروتمند باشم، باید روابط عاشقانه داشته باشم، باید به خدا وصل باشم، باید همیشه در حال بهبود خودم باشم.
■آدمهای ضعیف از بین میرن و جاشون رو آدمای ثروتمند می گیرن.
■آدمهای مریض و بیمار از بین میرن و جاشون رو آدمهای سالم و قوی می گیرن.
■آدمهایی که روابط های داغون دارند از بین میرن جاشون رو آدمهایی می گیرن که روابط سالم و عاشقانه دارند.
■کارمندان ضعیف اخراج میشن جاشون رو کارمندان قوی می گیرن.
■درختان فرسوده و ضعیف از بین میرن جاشون رو درختان قوی و تنومند می گیرن.
■حیوانات ضعیف از بین میرن جاشون رو حیوانات قوی می گیرن.
هر آن چیز ضعیف و فرسوده از بین میره و آن چیز قوی و سالم جاش رو می گیره، خداروشکر با این همه نظم و تکامل وعدالتی که توی جهان هستی وجود داره و برای بهبود جهان هستی باید همچین اتفاقی بیفته.
چقدر اینجا بهتر و بهتر قانون تکامل رو درک کردم
تو ذهنم به تصویر در آمد و در گوشم زنگ خورد که مهین تلاش کن تا طلاش کنی زندگیتو و جزء اون یک درصد جامعه بشی وگرنه فاتحه ات خونده شده، خدایا هدایتم کن به راه راست، تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
یه جمله خیلی زیبا که درک کردم اینه که: کسی که ضعیفه باید از بین بره و این عین عدالته
“من به جایی که از طوفانها بترسم به فکر بهبود خودم باشم”
هرکسی که روی خودش کار می کنه می مونه و هر کسی که ضعیفه از بین میره
هر چی سنگه واسه پای لنگه، چه ضرب المثل به جاییه
مااگر این دنیا ضعیف باشیم اون دنیامون هم بدتره نه بهتر پس حرکت کنیم به سوی زندگی بهتر
برای خودم که همیشه یادم باشه می نویسم: خدا احساساتی نیست، دلسوز نیست، خداوند سیستمی است.
شرک نورزیم و فقط به خدا توکل کنیم نه به غیر خدا
اگر خدا دستمون رو می گیره برای اینه که قلبمون رو باز کردیم به سمت خدا نه اینکه خدا دلش سوخته.
خداوند به کسی کمک می کنه که در مسیر درسته
وقتی ما در مسیر درست قرار بگیریم خدا به ما کمک می کنه وقتی در مسیر غلط باشیم خدا به ما کمک می کنه هیچ رحمی در کار نیست که بگیم خدایا تو به ما رحم کن.
خودمون رو تقویت کنیم، به خدا توکل کنیم، از شرک دوری بورزیم و توکل کنیم و فقط و فقط تنها بندگی تو رو می کنم و تنها از تو کمک می خوام، منو به راه راست هدایت کن، وقتی اینا رو تو وجودمون درست کنیم خداوند نعمت ها رو به ما میده.
وقتی به غیر خدا توکل می کنیم ضجر می کشیم و تمامی ضجرهایمان به خاطر اینه که به غیر خدا توکل کردیم، و به غیر خدا قدرت دادیم.
حالا تو هر زمینه چه در روابط چه در بیزینس چه در سلامتی و… به غیر خدا قدرت بدهیم شرک ورزیدیم.
خداوند همیشه وعده سلامتی و خوبی و خوشی و روابط عالی و ثروت و .. میده اما شیطان همیشه وعده بیماری و ناراحتی و روابط داغون و فقر و بدبختی و… میده.
تو هر زمینه ای ضربه خوردیم به خاطر شرکه، بدون استثناء هر بلایی به سرمون میاد به خاطر شرکه، به خاطر توکل به غیر خداست، به خاطر باور کردنه به غیر خدا بوده، به خاطر فراموش کردن خداوند بوده، به خاطر فراموش کردن توحید بوده
نگاهمون رو نسبت به خداوند تغییر بدیم که هر چقدر ضعیف تر باشم خداوند بیشتر هوامو داره.
باید روی خودمون کار کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم و هر روز بهتر بهتر و بهتر بشه.
این فایل رو هزاران بار باید گوش داد و بیشتر تفکر کرد و بعد در مورد زندگی خودمون بنویسیم، من که نیاز به زمان زیادی دارم برای نوشتن، انشالله به وقتش و در زمانش بیام و بنویسم.
اوستاد من تا پریروز درگیر یک رابطه بودم ک واقیا داشت منو نابود میکرد من طبق قوانین این ادم را در زندگیم جذب کردم،،
پارتنرم آدم خوب است تمام اون ویزگی های ک من میخوامو داره فقط مشکل این جا است ک ما بهم دگه وابسته هستیم،،
و این وابستگی واقیا منو صد بار ضربع زده نه از طرف ایشون ولی در دگه حوضه های زندگیم
از سلامتی گرفته تا وضعیت مالی ووووو
ولی تا دو روز پیش باهم بودیم من این تصنیم را گرفتم و ب ایشون هم گفتم رابطه ما کات بشه و تو هم رو خودت تمرکز کن منم رو خودم اگر بهم رسیدیم خوب اگر نرسیدیم هم خوب ولی رابطه ما کات باشه،،
خانواده ما برنامه داره در مورد نامزادیمون اگر این اتفاق بیوفته هم خوب اگر نیوفته هم خوب،، من در ذهنم بجز روابط عاطفی همچین باور ندارم ک مثلا کسی دیگه نزاره ما بهم نرسیم و مشکل برای ما ایجاد کنه واسی همین کسی مخالف شدید نداره ولی مشکل وضعیت مالی و از لحاظ سن هم هردومون واسی زندگی مشترک هنوز کوچک هستیم،،
و هدف از این حرفا این بود ک واقیا هرچی من میخواستم با طرف حالم را بهتر کنم بهتر نپشود ک هیچ بلکه بدتر هم میشود شک تردید،، کنترل پاتنرم ووووو هزار تا مشکل،،، و قبل ازز این هم یک رابطه را تجربه کردم که خیلی بهم بی احترامی میشد ک من روی خودم کار کردم بعدیش این ادم ک الان وارید زندگیم است شد اول نتونیستم درست درس بیگیرم ولی الان درس را خوب گرفتم ک رابطه که من با خدا دارم اون باید تقویت شود ک رابطه غیر از اون،،
و این حرف ک گفتی بعضی ها تا زمانی ک بلا سرش نیاد شروع نمیکنه و انگیزه نمگیره منم تا حد انطوری هستم بار ها با خودم گفتم ببینم چی میشع با خود گفتم اگر این اتفاق بیوفته این ادم کاری نکنه من شروع میکنم و بار ها شده اتفاق بدی اوفتاده من با انگیزه خیلی زیاد شروع کردم ولی این انگیزه همنطور ک با احساسات شروع میشه همنطور هم با احساسات کم میشه،،،
باز به این نتیجه میرسیم ک اگر ما احساس لیاقت داشته باشیم قرار نیست ظربه بخوریم و حرکت کنیم بلکه با همین حال خوب حرکت کنیم و موفق شویم،،
این فایل کل زندگی من رو شخم زد همه ی اتفاقات زندگیم یه بار دیگه جلو چشمام مرور شد
بر میگردیم ب قبل از اشنایی من با استاد وسایت بهشتی
اون زمان همسرم تصادف کرده بود گوشه خونه بود بیکار بی منبع درامد با دو تا بچه روزگار بسیار سختی بود ومن ک اصلا با مفهوم شرک اشنا نبودم واصلا این کلمه ب گوشم نخورده بود
برای نجات خودم وخانواده ام ب هر کسی ک فکرش رو بکنید رو اوردم ب خیرین شهر ب ادمهای اطرافم حتی حتی یه نامه نوشتم برای مرقد امام رضا وتو نامه زندگیم روشرح داده بودم ،پیش خودم میگفتم شایدنامه من ب دست یه خیری برسه وبتونه کمکمون کنه خلاصه هیچ کم کاری تو شرک کردن ب خدا نکردم و تا میتونستم برای خدا شریک قائل شدم اما نتیجه چی شد داشتیم زیر فشار له میشدیم نتیجه اش شد چه شبهایی ک تا صبح رو سر بچه ی مریضم مینشستیم و شاهد آه وناله های فرزندم بودم و فقط با همسرم گریه میکردیم چه وضعیت اسف باری بود نه غذای انچنانی برای خوردن داشتیم نه لباس درست حسابی برای پوشیدن عملا چیزی برای زندگی کردن نبود چقدر سر نمازهام التماس خدا رو میکردم با احساس ضعیف بودن با احساس قربانی بودن با احساس بدبخت وبیچاره بودن ، فکر میکردم خدا با این کارها دلش میسوزه وهوای منو داره وکمکم میکنه مخصوصا منی ک نماز میخوندم فکر میکردم نماز خوندنم یه پارتی محسوب میشه واین نگاه انسانی ک ب خدا داشتم منو ب کجاها ک نبرد چه اتفاقی افتاد اصلا منکر خدا شدم گفتم خدا کجاست پس چرا صدای من رو نمیشنوه چرا هر وقت صداش میزنم نیست اصلا مگه خدایی هم هست اگه هست پس چرا خدایی نمیکنه چرا منو تواین وضعیت میبینه اما دلش ب رحم نمیاد چرا پس کمکمون نمیکنه این خدا اگه ظالم نیست پس چیه ،نمیدونستم هر بلایی ک سرم میادبخاطر اونکارهایی هست ک انجام دادم نمیدونستم خداجواب بی ایمانی رو اینطور میده نمیدونستم وقتی من همون ادم قبلی هستم پس نتایجم هم نتایج قبلی هست وهیچ چیز تغییر پیدا نمیکنه خداوند سیستمش دریافت فرکانس وپاسخ متناسب با اون فرکانس ب من هستش ضعیف باشم شرایطی رو ب وجود میاره ک ضعیف تر باشم
حالا وضعیت اون موقع من رو با این فایل مقایسه کنید آخ خدای من شکرت شکرت ک گوشهام رو محرم این رازها کردی شکرت ک تو مدار شنیدن این فایلها بودم ومهر رو از روی گوشهام برداشتی خدایا کمکم کن تو مدار عمل کردن ب شنیده ها هم باشم
برگردیم ب ادامه داستان اینقدرچک ولگد از آدم های اطرافم خوردم که دیگه چیزی ازم باقی نمونده بود فرکانسم هر لحظه پایین وپایین تر میاومداین اوضاع هفت سال طول کشید تا بلاخره من تسلیم شدم خیلی خیلی طول کشید اما تسلیم شدم من از شرک دور شدم راه نجاتم رو فقط پیش خدا میدیدم بد جور خورد تو گوشم تا بیداربشم واز غیر خدا بریدم وقدرت رو دادم ب خدا دیگه مطمئن شدم ادمها کاری از دستشون برنمیاد اونا هیچ کارن فهمیدم تکیه کردن ب غیر خدا چه بلایی سرم اورد این بار با قدرت سر نمازهام میگفتم خدای من میدونم ک کمکم میکنی میدونم درهای رحمتت رو ب روم باز میکنی در خواست کردم گفتم توهمین چهار چوب خونه شرایطم رو عوض کن تو خدایی من نمیدونم کمکم کن تو همین چهار چوب خونه پیشرفت کنم درهای رحمتت رو میخوام چشمم فقط ب تو هست تو دستم رو بگیر چقدر دلنشین بوداون مناجاتها ابن بار خدا شده بود دوست جون جونیم یار شفیقم
خدای سریع الجواب من من رو با سایت واستاد اشنا کرد مفهوم توحید رو فهمیدم از ادمی ک هیچ عزت نفسی نداشت وکاملا له شده بود انگار یه شُک یه جون دوباره بهش بخشیدن درهای رحمت خداوند ب روم باز شد همسری ک دکترها گفته بودن تا اخر عمر ممنوع الکار شده یه جوری کسب وکار جدید رو شروع کردک همه ی اطرافیان شوکه شدن یه جوری ورق برگشت ک الان بر میگردم ب گذشته انگار من نبودم اون اوضاع رو تحمل میکردم سالها از اون روزها میگذره
من با گوشت وپوست واستخونم فهمیدم ودرک کردم ک خداوند طرفدار بد بخت بیچاره ها نیست فهمیدم اگه ضعیف بمونم مستحق حذف شدن در این دنیا هستم چون خدا با آدم های بیچاره کاری نداره ادم های بیچاره هر روز بیچاره تر میشن
چون در قلبشون ایمانی نیست توکلی نیست امیدی برای حرکت نیست من نمیخوام از حذف شدها باشم من میخوام بسازم زندگیم رو با قدرت من میخوام ب جای ترس ایمانم رو جایگزین کنم من میخوام باورهام رو قوی تر کنم و این احتیاج ب تکامل داره از خدا میخوام همون طور ک گوشهام رو شنوای این دُر وگوهر ها کرد کمکم کنه از عملگراها ب قوانین باشم ایمانی ک باخودش عمل میاره
انسان فراموش کاره خیلی وقتا میشه ک یادم میره مسیر چی بوده و باید چک و لگد بخورم تا یادم بیادمسیر چی بوده مثل سر دردی ک سالها بامن همراه بود و قدرت رو ب دکترها داده بودم وزمان زیادی از زندگیم رو از سلامتی برخوردار نبودم اما ب محض اینکه از خدا سلامتیم رو در خواست کردم و فقط ب خدا توکل کردم وفقط امیدم ب خودش بود هدایتم کردب دکتری ک ب سادگی ب راحتی کامل داروی درست نسبت ب مشکل من رو تجویز کرد منی ک بارها ب دکترهای متعددی مراجعه کرده بودم اما نتیجه همیشه منفی بود سالها تو راه دکتر بودم اما فقط یک بار از خدا درخواست کردم خداوند درهای رحمتش رو ب سمتم باز کرد
مثالهای زیادی هست مثل مشکل روابطم ک باز هم ب خداوند رجوع کردم و جوری ب ادم مناسب برای حل مشکلم هدایتم کرد ک فقط هیران این متخصص ها این کار بلد ها توزندگیم بودم فقط میتونم بگم شکرت خدایا برای زمان مناسب ومکان مناسبی ک قرارم دادی
از خدا میخوام کمکم کنه ایمانم قوی تر بشه
کمکم کنه فراموش نکنم ک قدرت خلق زندگیم رو بهم بخشیده
از خدا میخوام کمکم کنه این شوقی ک در قلبم هست شوقی ک انگار قلبم بال پرواز میخواد انگار میخوا از توسینم بیرون بیادهمیشه باهام باشه
از خدامیخوام کمکم کنه فقط ب خودش توکل کنم وفقط از خودش کمک بخوام خدایا تو منو بهتر از خودم میشناسی بساز اون چیزی ک تو وجود من دیدی هدایتم کن ب اون مسیری ک تو میخوای خدایا بیییییی نهههاییییتتتتت بار شکرت برای نوشتن این کامنت
استاد نازنینم ازت سپاسگذارم ک قلبمون رو ب سمت اگاهی ها روشن میکنی
سلام استاد عزیزم خانم شایسته و هم فرکانسی های عزیزم
استاد یک مثال دارم که مرتبط با موضوع این فایله و تازگیها برام اتفاق افتاده و کلی درس داشت برام
استاد من کارم خرید و فروش گوشت منجمد هستش که به لطف آموزشهای شما و فایلهای شما کاملا اینترنتی و با ازادی زمانی و مکانی کار میکنم من حدودا دو یا سه هفته ای بود معامله ای نکرده بودم یه کم تحت فشار بودم تو این گیرو دار یه معامله 4 تنی انجام دادم ولی بعد یک هفته بار برگشت خورد خلاصه من ذهنمو کنترل کردم بعد به مشتری گفتم بارو برگردون من یه هفته ای میفروشم بار برگشت خورد من یه هفته تمرکز گذاشتم فروش نرفت دو هفته زمان گذاشتم فروش نرفت قیمتو بالا پایین کردم فروش نرفت، با 40 درصد تخفیف گاشتم فروش نرفت خلاصه هر چی بلد بودم اوردم وسط فروش نرفت که نرفت یعنی من فکر کنم نزدیک یک ماه درگیر بودم تا این که یه روزی با خودم نشستم و فکر کردم از خودم سوال کردم چرا واقعا نمیتونم بفروشم؟ به لطف خدا جواب این بود شرک
به خودم اومدم دیدم تو این یک ماه من تو شرک دائم بودم منی که هر روز سایت میام سر میزنم و فایل گوش میدم و تمرین میکنم یک ماه بود تو درو دیوار بودم و شیطان تو وجودم فرمانروایی میکرد تا متوجه شدم همون شب ساعت 11 تا 12 شب بود گفتم خدایا من اشتباه کردم من به خودم ثابت شد که هیچی نیستم بدون تو گفتم خدایا تو این یک ماه هر چی بلد بودم ریختم وسط و متوجه شدم که ضعیفم و فهمیدم که نتونستم یک کیلو بار بفروشم دستامو بردم بالا و جلو خدا تسلیم شدم ولی واقعا عمیق بود و درونی بود این احساس تسلیم بودن و بعد گرفتم خوابیدم و فردا صبحش دقیقا درها باز شد
یه سری بارهای خارجی بود که تو یه شب 30 تومن گرون شد و این باری هم که در اختیار من بود به تبع اون گرون شد 4 تا مشتری صب همزمان تماس گرفتن و بارو میخواستن و من به راحتی با قدرت الله در عرض یه ساعت به بالاترین قیمت بارو فروختم و سود خوبی کردم خداروشکر
اون روز استاد به خدا اشکم دراومد به خودم گفتم ببین چقدر راحت میتونم شرک بورزم و چقدر راحت میتونم از این قدرتی که خدا بهم داده استفاده نکنم و چقدر راحت فراموشم میشه
خدایا من وقتی این فایلو گوش میدم فکر میکنم دیگه شرک نمیورزم دقیقا همون لحظه شرک میورزم خدایا خودت کمکم کن که یادم بمونه
چقدر استاد به قول شما فراره این موضوعات و به قول شما تنها راه این که فراموش نکنم تکرار و تکرار و تکرار هستش
تصمیم میگیرم از امروز انقدر تکرار کنم این موضوعات رو تا جزو تار و پودم بشه
به کمک و یاری الله
استاد سپاسگزارم از شما برای یاداوری این اصول که هرچقدر تکرار بشه برامون کمه
چقدر این فایل به دل من نشسته و با اینکه 3 بار دیدمش اما مطمئنا باز هم می بینیمش و آگاهی های جدید ازش میگیرم.
من هم با موضوع چک و لگد خوردن غریبه نیستم
حدود 1 سال و نیم پیش در وضعیت بدی بودم سرکار به شدت تحت فشار بودم و همکارهای خوبی نداشتم تو رابطه بدی بودم دوست های عجیب و غریبی داشتم که اصلا شبیه من نبودن و حتی نمی فهمیدم جای اشتباهی هستم.
یادمه تنها چیزی که کمکم کرد این باور بود که من خالق زندگی خودم هستم به این فکر افتادم که دوباره بیام به سایت و فایلها رو ببینم من تا اون موقع هیچ دورهای رو از سایت نخریده بودم و فکر میکردم چون در رابطههایی هستم که تحقیر میشم و ارزشمندیم حفظ نمیشه دوره عزت نفس مناسبم باشه
چون هنوز حقوقم رو نگرفته بودم فقط هر روز سر میزدم و فایل های دانلودی رو میدیدم در همین حین دوره کشف قوانین زندگی بروزرسانی شد و من گفتم حتما حکمتی داشته و نظرم عوض شد و چند روز بعد دوره کشف قوانین زندگی رو گرفتم.
من به یاد ندارم در تمام دورانهای تحصیلیم از دبستان تا ارشد یک بار هم اینطوری متمرکز و با علاقه درس خونده باشم ظهر از سرکار میاومدم و فایل های یکی دو ساعته رو حدود 5 تا 6 ساعت وقت میذاشتم و اصلا نمی فهمیدم کی شب شده.
و در همون چند روز اول من به طرز عجیبی آروم شدم اون میزان از خشم و بهم ریختگی اصلا وجود نداشت و بعد یکی یکی همکارهام جا به جا شدن و همکارهای جدیدی اومدن که اصلا قابل مقایسه با قبلیها نیستن
اوضاع خوب شد و من کم کم از این که هر روز به فایل ها سر بزنم و کار انجام بدم دور شدم و بعد باز ماجراهایی پیش اومد و این بار سریع تر، قبل از اون که چک و لگدها بیشتر بشه برگشتم و فایلهای کشف قوانین زندگی رو دوره کردم و همه چیز روال معمولی و آروم خودش رو پیش گرفت
کمی بعد دوره احساس لیاقت اومد و من گفتم این همون چیزیه که من نیاز دارم. ساعتها فایل میدیدم، نکته برمیداشتم و تمرین انجام میدادم
در مدت کمی رابطهام که فکر میکردم توش گیر کردم به طرز معجزه آسایی تموم شد و من نه تنها حال بدی نداشتم، که حتی احساس آزادی و خوشحالی هم میکردم.
با این که وابسته دوستهام بودم و فکر میکردم اگر نباشن خیلی تنها میشم اما چون شبیه من نبودن حذفشون کردم و بیشتر از هر وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم
و حالا متوجه تفاوت آدمهای جدیدی که اطرافم میاومدن میشدم. آدمهایی که جایگاه اجتماعی، شخصیتی و مالی بالاتری داشتن. احساس لیاقت معجزه خودش رو نشون داد.
چند هفته ای بود که چک و لگدها باز شروع شده بود دوباره گفتم باید همه چیز رو دوره کنم یه چیزی درست نیست.
همون موقع پروژه خانه تکانی ذهن روی سایت اومد و من هر روز به سایت سر میزنم و انگار هر روز اون هدایتی که میخوام به من گفته میشه
دو روز پیش فرصت شد بررسی کنم چک و لگدها و درگیریهایی که داشتم چی شدن و شاید باورتون نشه همهشون به یه شکلی رفع شدن و من مبهوت بودم.
همسایهام که مدت طولانیای بود بابت نم زدگی سقف هیچ کاری نمیکرد چند روز پیش سقف رو درست کرد
ماشینم که فکر می کردم یه مشکل بزرگ پیدا کرده و احتمالا خرج زیادی روی دستم بذاره با یه هزینه جزئی درست شد
یخچالم یه ایراد پیدا کرده بود و من فرصت نکردم براش کاری کنم و خود به خود ایرادش رفع شده
بابت هزینههام توی مضیقه مالی بودم ولی ما به تفاوت یه سری دریافتیهای پارسال رو چند روز پیش برام واریز کردن و از همون روز به طریقی هر روز یه دریافتی از راههای غیر منتظره دارم.
خدا رو شکر که همچین قانون معرکهای توی دنیا وجود داره
خدا رو شکر که افرادی همچون شما استاد عزیزم وجود دارن که یادمون بندازن این درگیریها یه چیز معمولی و روزمره که برای همه پیش میاد نیست باید نگاهی به زندگیمون بندازیم تا دلیل چک و لگدها رو بفهمیم.
استاد یادمه تو یکی از فایلهای کشف قوانین زندگی گفتید یه بار وقتی همه شرایط عالی بوده و تازه مهاجرت کرده بودین سرماخورده بودین و چند روزی طول کشیده و گفتین این عادی نیست من همیشه یکی دو روزه خوب می شدم این میخواد به من چیزی رو بگه و من بعد از اون فایل تلاش کردم کوچکترین چیز مثل همین سرماخوردگی که برای خیلی از افراد یه چیز روتین و معمولی هست رو با این نگاه ببینم که چه حرفی داره چی رو میخواد به من بگه کجا رو اشتباه رفتم.
نمیگم همیشه موفق بودم و زود فهمیدم ولی خدا رو شکر همیشه با همون چک اول به خودم اومدم و کار به استخر یخ نرسیده.
امیدوارم هدایتهایی که خدا برام میفرسته رو به درستی دریافت کنم و یادم باشه که این مداومت در مسیره که نتیجهها رو دائمی میکنه و تا وقتی که من در مسیر بهبود هستم اتفاقات به نفع من پیش میره و جایی که حرکتی نکنم به این معنی نیست که قراره همه چیز فقط در یک سکون باقی بمونه. نه، سکون یعنی پس رفت. چون قانون جهان اینه که هر روز قدمی رو به جلو داشته باشی چون جهان هر روز به جلو حرکت میکنه و اگر حرکت نکنی یعنی داری پسرفت می کنی و حتما چک و لگدها از راه میرسن.
هنوز کامنتها رو نخوندم و برنامم این بود اول خودم با درک خودم به سوال ها جواب بدم بعدش برم کامنت بچه ها رو بخونم اگه چیزی به ذهنم رسید باز اضافه کنم ولی ابتدای امر خواستم تقلب نرسه به ذهنم ببینم چند چندم با خودم :)
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
قطعا دلیلش ایمان و توکل بوده وقتایی که دیگه گفتم بسه دیگه من این خواسته رو دارم و میرم تو دلش اگه خدای استاد و قوانینش یکسانه پس خدای منم همونه و قوانینش ثابت اگه همین مسیر و برم میرسم بهش یچیزی میشه دیگه و رسیدن به خواسته لذت بردن و اعتماد به نفس و باور به موفقیت و انجامش برام معجززه کرده به اینکه الهاامات خدا رو گوش دادم و جلو رفتم و نتیجه ش هم دیدم و برعکسش:
چرا تقلا کردم؟؟ دلیلش نجواها، ترسها، و ترمزها و اما اگرها بوده هی دو قدم میرفتم جلو یه قدم عقب دوباره یه قدم جلو اما اگر؟؟ که توی دوره روانشناسی ثروت 1 استاد خیلی ماهرانه این باگ ها رو از من و امثال من کشید بیرون البته تو تمامی دوره ها و حتی فایل های هدیه اگه گوش شنوا باشه پیغام ها رو درک میکنه که من هنوزم دارم روی یسری موردها که نجواها ترسها و اما اگرهای بیشتر دارم کار میکنم و همیشه هم سعی میکنم از نتایجی که با ایمان به انجامش جلو رفتم و نتیجه دیدم براش میگم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
بیشتر ترس داشتم تا اینکه بخوام این دیدگاه و داشته باشم که مادری مهربون ببینم خدا رو مثلا احساس میکردم با یه قدرت عظیمی روبروم که اگه بهش بگم بالای چشمت ابروئه میزنه نصفم میکنه :)) یوقتا که با ذهن اون موقعم میفهمیدم و درک میکردم که چه جاهایی حواسش بهم بود اون لحظه ها تا 1 هفته حالم خوب بود و میگفتم دمت گرم خدا ازین به بعد بیشتر کار خوب میکنم سعی میکنم نمازمو هم بخونم ولی قول نمیدم :)) اما ادم خوبی میشم بعد 1هفته باز ترس ها و بی ایمانی ها و ……
مثلا جایی که تضادها اینقدر اومد رفت تا من بفهمم قضیه چیه فوت نزدیکانم بود اولش با پدرم شروع شد و خب اون خیلی من و تو غم نبرد بیشتر تو شک بودم و تو سنی که هنوز اونقدر عقلم رشد نکرده بود شاید سنم رشد کرده بود ولی عقل اجتماعی م نه و خب انگار میخواستم لج کنم با خدا و بگم اصلنم درد نداشت فکر کردی الان میشینم گریه میکنم؟؟ اوج بلوغمم بود قشنگ خشمی که در درونم بود و هنوزم احساسش میکنم انگار با یه فیلم رفتم اون دوره و برگشتم بعد که گذشت با مادربزرگم شروع شد کم کم خشم درونم بیشتر بعد بواسطه یکی دوسال اون یکی مادربزرگم که اینبار تحملم دیگه سر رسید و عین بچه ای که تو گوشش زده باشن تا از خواب بیدار بشه تمام غصه های قبل اومد سراغم و حتی گریه ها که خیلی نمیرم تو اون دوران بعد ازون تضادها پشت هم خواهر بزرگترم، عموم، پدربزرگم و…. دیگه اخری که عموم بود خدا رو شکر با سایت اشنا شده بودم و تازه خانم از خواب پاشدن فهمیدن اگه این روند و ادامه بدن کسی دیگه دور و اطرافش باقی نمیمونه کل زندگانی رو در سوگواری به سر میبرم ازون به بعد سعی کردم دیدگاهم روش زندگیم سبکش و کلن تغییر بدم اصلا حذف بشه مزار رفتن ها به درک که از نظر بقیه چجوری ام سنگدلم بیرحمم سسسسسنتتتتت رو اجرا نمیکنم با هر منطقی دست تو اتیش بردن سوختنه
تو مورد بعدیش هم مثلا شرایط کاریم و نشانه ها میومد که تغییر کن این روش درست نیست گفتم بارها من کلی شغل عوض کردم و همشونم شغل های بظاهر پولساز هر شغلی که ایکس و ایگرک میرفت ازش پول میساخت میگفتم ا منم اومدم و از همون شرایط با همون ساعت کاری همون مکان همون کارها همون ها دقیقا شرایط من فرق میکرد اگه هم پولی ساخته میشد اصلا موندگار نبود که من لمس کنم درامدزایی زیاد و پول تو کارت داشتن و پس انداز و اینا که بماند ولی میگم چون نگاهم به خدا بیشتر نگاه ترس بود جرات نمیکردم ناله کنم هیچ وقت نمیگفتم تو ظالمی یا صدای منو نمیشنوی این ترسه قاطی لجمم شده بود به هر حال دیدگاهم انسانی بود انگار میخواستم با خدا لج کنم هنوز باهاش قهر بودم و وقتایی اشتی میکردم که خطر از بیخ گوشم میگذشت اون موقع ها انگار که مثلا منت میزاشتم یه نگاه به بالا دم شما گرم حال دادی و چون این نگاه که اینجا اگه سخت زندگی کنم اونور اوضاع بهتره هم نداشتم اصلا یوضعی بود میگفتم اینجا هرجور شده پیش میرم اونورم قرار نیست نماز و روزه ای بخونم که پس شرایط همینه چون همیشه دنبال راه فرار بودم برای اینکه نماز و روزه رو بپیچونم :))
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
خب قبل اشنایی با بهشت عباسمنشی ها و پیامبری چون سید حسین عباسمنش میگم نگاه سیستمی اصلا چیه؟ اینو درک نمیکردم ک هنوزم دارم ساعتها روش کار میکنم تا قشنگ بره تو پوست و استخوانم ..
نگاه سیستمی رو درک نمیکردم اما وقتایی مثل ماه رمضان یا محرم یا مکان های زیارتی مثل مشهد چون به ذهنم خورده شده بود که خدا فقط اینجاها هست اینجاها و این وقتا حضور داره اون موقع ها احساس نزدیکی بیشتری داشتم یکبار تو کل زندگیم اون روزها این ایه رو نه درک کردم نه اگه شنیدم روش فکر کردم اگر بندگانم از من درباره تو سوال کردن بهشون بگو که من نزدیکم* مگه اشکها اجازه میدن ادامه بدم؟ با وجود اونهمه نگاه هایی که داشتم همیشه ته دلم احساس دلتنگی با خدا رو داشتم همش دنبال راهی بودم بتونم باهاش آشتی کنم چون خیلی دلم میخواست با اون خدایی واقعی ارتباط بگیرم ته دلم میدونستم نمیشناسمش نمیشناسمش که باهاش لج کردم و قهر کردم اصلا چرا؟؟ و وقتی مقاومتهای ذهنی م کمتر شد خودم اینو قلبا پذیرفتم که خدایا تو کجایی اصلا تو کی هستی؟ گفت من نزدیکم …… و به قشنگترین شکل ممکنن وارد زندگی من شد اون تصویری که یه مرد ریش سفید اخمو اما ته دلش مهربون تو ذهنم داشتم شکست فهمیدم که اب در کوزه و من تشنه لب بودم فهمیدم هیچ جایی بیرون از من نیست من تو تک تک نفسهام حسش کردم تو تک تک ضربان قلبم
تو ثانیه به ثانیه نبض خونم تو تپش قلبم تو اکسیژن هایی که تو هواست
تو جاری شدن رود
تو صدای پرندگان
تو هوای عالی
تو لبخند ادمها
تو بوی نوزاد
تو ارامشم
تو خواب راحتم
تو احساس عمیق سپاسگزاری هام
تو نفس های عمیقم
تو هدیه ها، دوستی ها، عشق ها، ثروتها، نعمتها، تو انگشتهام وقتی دارم توصیفش میکنم تو اشکهام همه جا و همه جا هست من خودمو زده بودم به کوری زده بودم به نشنیدن خودم و زده بودم به درک نکردن حس نکردن
چند ماه پیش داشتیم خاطرات جوونی و شیطنت ها و دوره هایی که باهم داشتیم و تعریف میکردیم یه جاهاییش نزدیک بود اشکم بیاد دیدم تو تک تک تعریفهایی که کردم خدا همیشه حضور داشته حتی اون موقع که من فکر میکردم نیست همون موقع که من باهاش قهر بودم و لج کرده بودم وقتی اینو برای دوستم ناخوداگاه به زبون اوردم
خدا خیلی دوستم داشت فلان جا …
خدا باهام یار بود…..
خدایی بود که …
بعد با خودم گفتم خدا همه جا بوده همه جا من خواستم ازش که منو یاری کنه منو ببره تو موج فرکانسیش منو ببره تو مسیر اونایی که بهش نعمت داده سلامتی و ارامش داده ثروت داده روابط عالی داده …. بعد اینکه خدا در زندگی من پدیدار شد شاید در ظاهر قبلا عزیزانی بودن که از دستشون دادم اما عزیزی رو بدست اوردم که اینهمه سال از همه عزیزام برام عزیزتر و نزدیکتر بود اون که خودش برام پدر شد،مادر شد خواهر شد عشق شد … همه چیز اونه من همه جا تو همه چیز فقط اونو میبینم چقدر فرق دارم با ادم گذشته ام …
یه استراحت …
ادامه مورد این بخش :
اینم توضیح دادم تو کامنتهای قبلم که بعد اینکه فهمیدم تضادها رو و درکشون کردم بقول استاد کمتر کتک خوردم نمیگم با همون اولین ضربه ای که خدا میزنه رو شونم بیدار میشم شاید یکم صداش و بلندتر کنه و یکم سفت تر بزنه به شونم اما خدا رو شکر دیگه با لگد و اب یخ از خواب بیدارم نمیکنه توی تضادهایی که از روابطم با اطرافیانم اتفاق میفته سریع گوشی دستم میاد تو بحث روابط عاطفی که نشونه گذاشتم قشنگ تو بحث هایی که قبلا با مادرم میکردم یا وقتایی که مریض میشدم یا میشم سریع با خواهرم جلسه گفت و گو میزاریم :)) که کجا و چه فکری بوده که باعث شده مثلا گلو درد بگیرم یا حالت تهوع یا اصلا ترشی معده اینها قبلا تو استیل خیلی بزرگتر بود ولی الان با کوچیکترین پدیدار شدنش سریع بک میزنم به افکارم
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
من وقتی دوره عزت نفس رو بارها اون قسمتش و گوش دادم
خداوند کلام الله رو بالا میاره
ازون به بعد تو هر فایلی یا هر موضوعی همیشه اینو به خودم میگم جوری زندگی کن که فقط صدای خدا رو بشنوی چیجوری اخه؟ از طریق احساست و این روند و دارم دست و پا شکسته یوقتا خوب یوقتا بد دارم سعی میکنم جز روند همیشگم باشه سپاسگزاری سپاسگزاریییییی اینو اصلا سرلوحه کردم خصوصا این چند وقت اخیر بعد گوش دادن گام ها
نتیجه اش ارامش خیلی خیلی بیشتر تضاد کمتر نجواهای کمتر احساس عمیق خوشحالی بیشتر حال دلم عالی تر همین و میریم جلو
استاد عزیز من شما هدیه ای بودین از طرف خدا برای من و همه بچه های سایت خدا رو شکر که قبل اینکه تو نااگاهی و جهل خودم دست و پا بزنم با شما و قوانینی خداوند اشنا شدم خدایا کمکم کن دیگه گمت نکنم و همیشه بمونم تو مسیر مسیر کسانی که به انها نعمت و ثروت داده ای مسیر توحید مسیر یکتا پرستی ….
خدایا شکرت ممنونم ازتون استاد که باعث شدین کلی موشکافانه تر خودمو بررسی کنم و خدا رو بیشتر یاد خودم بندازم
نام رب یکتا که هر چه دارم از اوست
سلام و درود بیکران استاد عزیز و پاک و توحیدی من. الهی دورت بگردم که اینقد قشنگ توحیدی حرف میزنی که دل آدم بره. عاشقتم که 🫂
(این کامنت رو تو دو تا پارت نوشتم. پارت دوم به احساس بینظیری رسیدم. خدایاااااا شکرررررت)
خداجونم رب من، احساس میکنم خیلی ازت دورم. احساس تنهایی میکنم. حس میکنم تحت فشارم. با خودم در صلح نیستم.
خدایا دری برام باز کن. از همه جا و همه کس ناامیدم، من فقط بتو تکیه میکنم، دستمو بگیر. هدایتم کن.
خدایا من بخودم ظلم کردم، با همه دوستی کردم جز تو، رو عشق همه حساب کردم جز تو. منو ببخش و هدایت کن
خداجونم قلب من رو به سمت خودت باز کن .
کمکم کن داشتههامو ببینم، تواناییهامو بیاد بیارم، هدایتهاتو بیاد بیارم و بیشتر خودمو و تو رو بشناسم. کمکم کن شکرگزارت باشم .
امشب من، دو تا فایل توحیدی گوش دادم بخاطر این تضادهایی که بهش برخوردم ؛ توحید عملی قسمت 11 و آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
دیدگاهم میچرخه و تغییر میکنم وقتی فایلای توحیدی رو گوش میدم . حس آرامشی وارد قلبم میشه که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
چرخیدن از رو پاشنهی شرک رو پاشنهی توحید
من خیلی تغییر کردم نسبت به دو سه سال پیش؛
دیگه علاقهای به دیدن فیلمای ترکی عاشقانهی مورد علاقهم ندارم . مدت زیادی، معتادشون شده بودم و حتا شده تکراری، بعضیاشونو چندین بار دیده بودم و انگار بازم برام جذاب بودن. گاهی تا صبح بیدار میموندم و هی قسمت بعدی هی قسمت بعدی و این سیکل معیوب رو چند بار انجام دادم. دلم چند روزی خوش بود و انرژی بیشتری داشتم ولی بعدش باز برمیگشتم به زندگی قبلی.
وای خداجونم چقدر هوای منو داشتی سپاسگزارتم . اصلا یادم نمیاد آخرین بار کی این سریالا رو دیدم . البته دو سه تا فیلم منتخب بود که فضای عاشقانهی مثبت و ماجراهای خوبی داشت. فرکانسش در کل مثبت بود اما نمیشه از این گذشت که بار منفی هم داشت و ناخودآگاه تاثیرات بدی میذاشت رو شخصیتم.
فکر میکنم حدود سه سال هست که دیگه سراغشون نرفتم
خدای من رب من ، تو یه کاری کردی که شرک رو تقریبا کنار بذارم و انرژی رو فقط از خودت بگیرم از بودن با تو و ستایش و عبادتت.
من دیگه اصلا رفیقی برام نمونده که هر روز بخوام زمان زیادی بذارم باهاش حرف بزنم تلفنی یا منتظر دیدارش باشم. یا حتی اعضای خانوادهم دیگه وابستگیای بین من و برادرم یا خواهرم نیست. دیگه تموم شد هر چی بود.
این شِرکا، یکی یکی فرو ریختن . برنامهی بعدیت چیه! دیگه میخوای چیکار کنم تا بیشتر بهت نزدیک شم. همه رو گذاشتم کنار یا خودت به دلم انداختی یا مستقیما دست به کار شدی و از سمت اونا رابطه قطع شد.
وای رب من چقدر عوض شد شرایط روابطم . اصلااااا فکرشو نمیکردم. اینقدر دل بستهی این روابط شده بودم که تو رو فراموش کرده بودم. اینکه این عشقی که ازشون دریافت میکنم از سمت توهه. اینا رو تو بمن عطا کرده بودی ولی من مشرک شده بودم . منو ببخش، سپاسگزارتم، دوستت دارم که بهم عنایت داری و حواست بهم هست.
چک و لگدای زیادی خوردم ولی بالاخره فهمیدم ، یعنی انشاالله که فهمیدم .
رفیقایی از زندگیم حذف شدن که میگفتن بدون تو اصلا نمیشه . یه روز ندیدمت، صداتو نشنیدم حالم بده یا سیوم کرده بودن انرژی من !
شاید من این تحسین شدنو دوست داشتم . صد البته این تایید شدنا خیلی تاثیر داشت.
خدایا ممنونم ازت منو کَندی ازشون . من به این با تو بودن احتیاج داشتم. از بعضیاشون ضربهی بدی خوردم و بعضیاشون خود بخود رفتن. نمیدونم چطور. خیییلی ساده که اصلا متوجه نشدم.
خدایا منو ببخش چقدر وابسته بودم به حرفاشون، به بودن و وقت گذروندن باهاشون. حس میکردم اگه نباشن دنیام تیره و تاره .
دلیل شکستای من ، این دلبستگیا و این نشت انرژیا بود. بخاطر فراموش کردن خداوند بود، بخاطر بها دادن به بقیه، به اطرافیانم. به روزهای خوبی که باهاشون داشتم و اخلاقهای خوبشون وابسته شده بودم و نمیدونستم که منشأ و منبع همهی این خیرها و خوشیها و عشقها، خدای بزرگ منه، ربّ من یگانهست و من درک نمیکردم.
من خودمو رها کردم از هر وابستگی ، خدایا تو دست من بگیر.
دلمو از غیر تو بریدم، حالا دارم وصلش میکنم بتو ، درهای رحمتت رو بسمت من بگشا.
اینقدر فشار اومد بهم که بالاخره تو رو پیدا کردم ربّ من.
سپاسگزارتم بابت همهچی و بابت امشب که منو باز وصلم کردی بخودت.
امروز تو رو دیدم لابلای ابرهای آبی پرتلاطمی که، غروب خورشید، یه رنگ نارنجی قرمز رؤیایی زده بود بهشون
تو رو دیدم تو برگای درخت بید، تو شاخههای باریکش که با وزش باد میرقصیدن
تو محبت پسرانم
…
من زیر کرسی خوابم برد. با صدای اذان صبح بیدار شدم
چه با شکوه چه حس خوبی داشت. این رو یه نشونه دیدم. یعنی خدای من بمن توجه کرده و منو باز به درگاهش پذیرفته)
…
تو تواناییهایی که بهم دادی برای پختن غذاهای خوشمزه
تو شکوفههای درخت گلابی
تو چهچههی پرندگان
تو هوای ابری لطیف بهار
تو پرواز دو جفت پرندهی عاشق در اوج آسمان
تو عطر زمین بارون خوردهی اول صبح
و تو زیبایی و لبخند فرزندانم
تو تمیزی اتاقم
و عطر خوش اسپند که میپیچید و بهشتی میکرد فضای خونهم رو
من میخوام هر لحظه ببینمت و با تو زندگی کنم ربّ من
توانایی ستایش و سپاسگزاریتو به من بده
بمن عزت بده که تمام عزّت نزد توست
بمن ثروت بده که تمام ثروت از آنِ توست
عاشقتم منو در پناه خودت نگه دار
خیلی خیلی دوستت دارم تو ارباب قدرتمند من خالق همهچیزی، مدیر و مدبر امور همهی بندگان، بهترین دوست، بهترین مولا و سرپرست، بهترین یاریکننده
کی آخه بهتر از توهه، بزرگتر از توهه؟!!!
کی میتونه زندگی و مرگ ببخشه؟
کی میتونه روزی بده ؟
کی خالق روزهای زیبا و شبهای آرامه؟
سپاسگزارتم عاشقتم
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای.
خدایا بال پرواز بده بهم تا برم به بهشت ؛ از همینجا، از همین نقطه، از همین لحظه .
من آگاهانه انتخاب میکنم این مسیر درست و بهشتی رو
خدایا دوست دارم که دیگه همیشه رو بسوی تو داشته باشم و شرک نورزم. مثل بندگان خاص و عزیزکردهت .
نمیخوام دیگه بلا سرم بیاد. تو دست منو بگیر و هدایتم کن. من ناتوانم ، تو توانایی، آگاهی، بردباری .
من خودمو در آغوشت رها میکنم تو منو ببر به مسیر، درست، به راه راست، به مسیر توحید، سلامتی، عشق، ثروت.
من فقط دستمو بسوی تو دراز میکنم . من بندگی میکنم برات، من تسلیم توام و فقط از تو توقع دارم. منو سیراب کن از عشقت، از نعمتهات و روزیهای بینظیرت.
باز هم سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این فایل توحیدی زیبا. از دیشب تا الان که 9/5 صبحه ، چار پنج بار یا شیش بار گوش دادم.
حالمو دگرگون کرده و بیش از صد درجه حسّم تغییر کرده.
استاد عباسمنش عزیز از شما هم بسیار تشکر میکنم، زبان که قاصره از تشکر کردن، انشاالله در دنیا و آخرت بهترینها سهم قلب پاکتون باشه که ما رو با بهترین آگاهیها و خالصترینشون آشنا کردین و خوشحالم که این مسیر بیانتهاست. سپاسگزارم
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداوند نشان دهنده مسیر خوبیها
خداوندی که هر چه دارم ازاوست
درود فراوان بر استاد باعشق و مریم بانوی شایسته ترین
ودرود بر عاشقان این سرزمین توحیدی
خداروشکررررر میکنم که اینجا تو این سایت توحیدی با توحیدی ترین استاد مدرس خودشناسی عضو هستم
خداروشکررررر میکنم که دوره مدرسه رو درجای دیگه گذروندم و مدارمو بالا بردم و هدایت شدم اینجا تا هرچی و که ازاین استاد میشنوم آنرا وحی منزل بدانم و چقد لذت بخش که ذهنم اصلااااا هیج مقاومتی در پذیرفتن این آگاهی های ناب توحیدی نداره و شکرگزارم که از روزی که تو این راه قدم گذاشتم ذهنم کاملا پذیرا بود یعنی تمام این حرفا مستقیم به قلبم تزریق میشد برای همین مقاومتی نمیکردم تا اینکه امروز اصلااااااا مقاومتی حس نمیکنم مقاومت فقط در انجام کارها میباشد که خداروشکررررر روز بروز دارم قوی تر میشم،
خداروشکرررر برای درس امروزم ازاین فایل و چقد اشتباه فکر میکردم و اینم برطرف شد .
منم قبلا حس ضعیف پروری داشتم خودم همش میخواستم تو چشم قرار بدم همش دوست داشتم تو مشکل باشم حس دلسوزی و گدای مهربانی بودم و چقد این شررررک بود و چه نگاه زیبایی از به اصطلاح بلای طبیعی داشتین استادم و چقد یاد گرفتم هیج چیز در دنیا بلا نیست وقتی میگیم جهان در خیر مطلق هست پس باید به الخیروفی ماوقع کاملااااا ایمان داشته باشیم و چقد استاد زیبا اینو برامون توضیح دادن و این باعث شد حواسم باشه ازاین به بعد هیج اتفاق بظاهر بد و توضیح وتفسیر بد نکنم چون هیج اتفاقی در دنیا اتفاقی،اتفاق نمیوفتد و خداوند با تمام این اتفاقات میخواد جهان و الک کنه و هر از گاهی برچین میکنه این قانونی هست که از دوران قدیم تا جدید بود و ادامه دارد….
در یک یرنامه ای بنام پیدایش جهان در دوساعت که کامال منو تو مستندشو هم نشون داد تو گوگل فیلمش هست که هر ازگاهی اونو میبینم و ایمانم و بخداااا بیشتر وبیشتر میکنم الان خیلی وقته ندیدمش حتما با این آگاهی دیدنش برام بسیااااار لذت بخش خواهدبود،
دراین مستند تهیه کننده با تحقیقات دانشمندان زیادی و بکار گرفتن آنها در این فیلم برای توضیح دادن بخش هایی از فیلم اومده از بیگ بنگ تا بوجود آمدن حیات برروی زمین و تولد ما انسانها بطور خلاصه ولی مفصل توضیح دادن و چقددددد زیبا اون صحنه ها رو به تصویر کشیدن و چقدددد به افزایش ایمان ما کمک میکنه خیلی از حرفا رو داحل قران هم میبینیم من فکر میکنم تهیه کنندش حتما قران را هم خونده و دانشمندان هم حتما از کتاب مقدس نخ گرفتن حالا درست بودن این حرف یا غلط بودنش مهم این فیلم که چقد این حرف استاد و زیبا نشون دادن که یک اتفاق بزرگی زمین لرزه یا طوفان بود یا تغییر جوی هوا بود رخ داد که نسل دایناسور ومنقرض کرده ولی جانواران بسیار ریز که جثه ای نداشتن زنده موندن تا جهان زیباتر گسترش پیدا کنه وچقد این قانون تکامل و زیبا تصویر کشید محشر این فیلم اگه ندیدین حتما ببینید بله حتما اتفاقاتی رخ میده در جهان تا جهان الک بشه مثل هزاران بیماری اومد جهان قوی تر شد زلزله اومد سیل اومد طوفان اومد و اواخر کرونا جهانی شد تا قدرت جهان و بالاتر ببره هم خداوند قدرتشو به رخ ما کشید که ناشکری نکنین منم منم نکنین به همدیگه خیانت نکنین جنگ نکنین هیچکی از هیچ انسان دیگه ای برتری نداره اینو با کرونا براحتی در کل جهان به تصویر کشید چی شد با یک ویروس کوچک نظم و قانون کل جهان و بهم زد به همه فهموند که قدرت برتر کیه جز الله هیچکس نیست پولدار وفقیر قوی وضعیف جدا نکرد این بیماری همه رو تهدید کرد تا بفهمونه که فقططططط کسانی در امان هستن که با خدا باشن و توحید در عمل را باور داشته باشن خدایا شکرررررت استاد عزیزم ممنونم که چه آگاهی نابی رو بما تزریق کردی و چقد زیبا کفتی که بله مردم ما خیلی مهربون و نوع دوست هستن اینو چه وقتی بهتر وبیشتر میفهمیم در رخداد های اتفاقات بزرگ اینچنینی مثل زلزله سیل طوفان دقیقا چند سال اخیر تو کشور عزیزمون زلزله و سیل اومده خیلی خسارت هم جانی زد هم مالی و نمیخوایم بدنبال دلیلش باشیم که چرا مسولین تدبیری برای خسارت جانی حداقل نمیوفتن با این همه درس طبیعت البته در جاهایی که شرک زیاد عست فکر کنم تلفات زیاده ،مهم اینه که به هر دلیلی این اتفاق افتاد چقد مردم کشور ما مهربون و همدردی دارن چقددد سخاوتمندن با وجود مشکلات اقتصادی هر کسی به اندازه وسعش وسیله جور کردن دادن به مراکز جمع آوری و ماشین به ماشین مردم بصورت خودجوش رفتن کمک این آدمای بلا دیده و الان میفهمم مردم کشورم چقد مهربون و دوست داشتنی هستن و چقد یسری اتفاقت میوفته همه رو با هم قاطی میکنیم میگیم مردم دزد شدن کلاهبردار شدن نمیشه به کسی اعتماد کرد پس اینا کی هستن همین مردمی نیستن که تا یکی بدی میکنه ما همه رو بد میدونیم همه رو دزد خزاب میکنیم پس چی باعث میشع ما خوبیها رو نبینیم و باید وایستیم ختمااااا اتفاق ناگوار بیوفته نه چون ما نگاهمونو عوض نمیکنیم و تا زمانی نگاهمون به مردم دزد باشه بد باشه هر جا میریم آدمای دزد و کلاهبردار و سواستفاده گر نصیب ما میشه و اینجور ادما رو حتی در زمان بلا هم نمیتونیم ببینیم من الان فهمیدم در جهانی زندگی میکنم که آدماش خیلی دوست داشتنی و مهربان و سخاوتمند و هندردی دارن و واقعاااا اصلااا از این دیدگاه هیچوقت به مسایل نگاه نکرده بودم که چقد این اتفاقات به ظاهر وحشتناک میتونه زیبا باشه و چقد باید یاد بگیریم و بفهمیم که این جهان رخدادهای اینچنینی داشت و خواهد داشت پس نیایم جناییش کنیم یاد بگیریم نگاهی را بسازیم که کمکمون میکنه هم آرامش ما بیشتر بشه هم ایمانمون که وقتی این اتفاق بیوفته دیگه هیج اتفاق بظاهر بدوخفن حال مارو بد نمیسازه هر انسانی در هر نقطه ازجهان هر بلایی سرش میاد مسولش خودشه باید بدونیم که خودمون با ذهنمون با باورهامون با افکار وگفتار وکردارمون اونو جذب کردیم که اگه افکارمون گفتارمون کردارمون نیک باشه برای همیشه در خیر مطلق خواهیم بود این وعده خداست الخیر وفی ما وقع یعنی در هر اتفاقی خیری نهفته هست.
استاد جانم ازت بینهایت ممنونم بابت اینکه اصلاااا خدارو مثل مادر مهربان نبینیم چون نکاه انسانی نگاه مخربی هست نگاه شرک آمیز هست و چقد زیبا از مثال هایی که در طبیعت هست برامون اوردی تا فهمون بهتر بشه و بهتر این موضوع در درون ما جا بیوفته که تمام طبیعت از همه حیوانات چه زمینی چه هوایی همه وهمه با قانون طبیعت دارن جلو میرن بغیر از ما انسانها که قانون خدا رو نغز میکنیم میسوزیم بعد غر هم میزنیم یک مثال الان به ذهنم اومد که دلسوزی ما انسانها یعنی بیشتر مادرها و پدرها کمتر باعث شد بجهای معلول به گدایی و مصیبت و بدبختی بیوفته یا با بیداری و دلسوزی نکردن و رعایت قانون خدا یکسری آدما از همون بچهای معلول هاوکینگ ساختن و دانشمند نابینا و کر و لال هلن کلر که ازش فیلم بسیار زیبایی هم ساختن که اگه دلسوزی خانواده ادامه پیدا میکرد و به معلم به اصطلاح سنگ دل اجازه ورود نمیدادن الان هلن کلر یک گدایی بود که اسمی هم ازش نبود مثل خیلی از انسانهای معلولی که در گدایی و فقر مردن و محدود انسانهایی شدن هلن کلر.هاوکینگ،و خیلی از آنهاموسیقدان های معروف شدن موسیقی که به حواس شنوایی یا بینایی بسیار لازمه اگه خانوادهاشون دلسوزی میکردن معلولیت ذهنی میشد زنده بگور شدن .
این نگاه دلسوز بودن خدارا از وجودم میکّنم میندازم دور و سعی میکنم هر روز قویتر بشم تا بتوانم با قدرت در بازی گسترش جهان خدا نقش مهمی را داشته باشم من میخوام مثل استادم کاپیتان بازی زیبای جهان باشم و تلاش میکنم هرگززززز حس دلسوزی به بچهام و هیچ کسی نداشته باشم این دلسوزی هاست که کار دستمون میده و مارو به مشکلات میندازه و نمیزاره توانایی های درونی مون شکوفا بشن خدایا شکرررررت برای درس امروزم.
درود بر تویی که تا آخر کامنتم اومدی .
درود بر خودم که ثابت قدم در مسیر تغییر ماندم با اعتمادبنفس قوی در حرکتم هیچ کسی نمیتونه جلوی منو بگیره اینقد به این راهم ایمان دارم حتی موفق نشدن هم نمیتونه جلوم بایسته چون هر روز دارم به خدایی نزدیک میشوم که صاحب همه چیز خوب دنیا اوست آرامش عزت آبرو شرافت امنیت قدرت شادی آسایش صداقت امین بودن درستکاری همه وهمه چی نز اوست ویلای لاکچری خونه های مجلل لوازم خوب زندگی آزادی مالی زمانی مکانی ماشین های آنچنانی امکانات رفاهی لاکچری و عالی همه جی نزد خداست و من روز بروز دارم به اون منبع نزدیکتر و متصل تر میشم واین برام مهم ،مهم خود خداست چون 100آمد 90 هم میش ماست.خدایا شکرت میکنم که کمکم میکنی تا هدفم رسیدن به تو باشه عشق بازی باتو رفاقت باتو..
بالای درخت کاج موشکا غمگین و تنها نشسته بود او مانند هر روز میشنید که بی بی خدا را صدا میزند. اما مثل همیشه کسی جوابش را نمیدهد
موشکا آهی کشید و با خود گفت طفلکی بی بی
موشکا سنجاب کوچک و تنهایی بود که در دنیای به این بزرگی به جز بی بی و درخت کاجش .هیچ کس را نمیشناخت . موشکا نمیدانست این خدا کیست که بی بی این قدر صدایش میزند فقط این را میدانست که تا آن موقع کسی نیامده بود در خانه ی بی بی را بکوبد و بگوید . من آمدم .منم خدا
موشکا با خود فکر کرد .طفلکی بی بی لابد به خاطر پیری است که به دنبال خدا نمیرود و فقط صدایش میزند
موشکا بی بی را خیلی دوست داشت و از غصه خوردن اون غمگین بود او فکر میکرد چون بی بی کسی را صدا میزند و هرگز جوابی نمیشنود .غصه میخورد
موشکا تصمیمش را گرفت و با خود گفت خودم میروم و هر طور شده خدا را پیدا میکنم و به خانه ی بی بی می آورم
شاخه به شاخه پرید تا از درختش پایین آمد.اما چطور خدایی را که هرگز ندیده است پیدا کند؟
ناگهان فکری به نظرش رسید .کوه آنقدر بلند است که آن طرف دنیا را هم می تواند ببیند.حتما او میداند کجا باید خدا را پیدا کنم .
موشکا پرید و پرید تا به پای کوه رسید سرش را بالا گرفت و با تمام قدرت صدا کرد .آهای کوه بزرگ دنبال خدا میگردم او را میشناسی؟
کوه با صدای بلند و محکم جواب داد البته که میشناسم اوست که مرا اینجا گذاشته است. میتوانی او را از بزرگیش بشناسی .خدا از من خیلی بزرگتر است بزرگترین موجود عالم است
موشکا سری تکان داد و شگفت زده به راهش ادامه داد جست و خیز کنان جلو میرفت و تکرار میکرد .بزرگترین موجود عالم . واای
پروانه زیبایی صدای موشکا را شنید و پرسید بزرگترین موجود دنیا؟ تو دنبال خدا میگردی مگر نه؟
موشکا با تعجب گفت تو هم مثل کوه خدا را میشناسی ؟
پروانه پاسخ داد البته که میشناسم .اوست که این بالهای قشنگ را به من داده اما اون از من خیلی زیباتر است .
بزرگتر از کوه! زیباتر از پروانه! موشکا از تعجب سرش را تکان داد .حالا میفهمید چرا بی بی اینقدر خدا را صدا میزند ! آهی کشید و گفت بیچاره بی بی حتما کسی به مهمی خدا فرصت ندارد به پیرزنی مثل او توجه کند
پروانه اعتراض کرد.اصلا اینطور نیست .خدا به همه ما توجه میکند این گل کوچک را ببین .خدا آن را هم فراموش نمیکند. خدا مهربانترین موجود عالم است..
موشکا لبخند زد و تکرار کرد .مهربانترین موجود عالم!
ناگهان صدای پایی را شنید . خرس قهوهای داشت به سویش می آمد .موشکا ترسید و به بالای درختی رفت . خرس که حرف های سنجاب و پروانه را شنیده بود از موشکا پرسید.تو دنبال مهربان ترین موجود عالم می گردی مگر نه؟
موشکا ترسش را فراموش کرد و با تعجب پرسید مگر تو هم او را می شناسی ؟
خرس پاسخ داد البته که میشناسم به لطف اوست که این قدر قوی هستم او از من هم خیلی قوی تر است .قویترین موجود عالم است
سپس خرس قهوهای دستی تکان داد و از آنجا دور شد
آن گاه صدایی از آسمان آمد .تو دنبال خدا هستی سنجاب کوچولو؟!
صدای گرم و شاد خورشید بود .موشکا سرش را بلند کرد و گفت تو که آن بالا بالاها هستی به من بگو کجا او را پیدا کنم .ببین چقدر کوچکم .وقت زیادی را از دست داده ام و هنوز راه خیلی کمی رفته ام.
خورشید گفت خدا همه جا هست .لازم نیست اینقدر دنبالش بگردی هر جا بروی او را پیدا می کنی
سنجاب با هیجان فریاد زد پس حتما خدا توایی
تو بزرگ و زیبایی .مهربان و قوی هستی و با نور درخشانت همه جا را روشن می کنی
خورشید آرام خندید و گفت اینهایی که می گویی هستم ولی خدا نیستم .خدا مرا آفریده و به من نور داده .او بسیار نورانی تر از من است
موشکا التماس کنان گفت پس او را به من نشان بده
خورشید جواب داد خدا با چشم دیده نمیشود .موشکا آهی بلند کشید و از درخت پایین آمد .اگر خدا دیدنی نبود پس کاری از دست سنجاب کوچولویی مثل او ساخته نبود .روی زمین نشست و شروع کرد به اشک ریختن
خورشید با مهربانی گفت گریه نکن سنجاب کوچولو.خدا دیدنی نیست اما او ما را میبیند وقتی هم صدایش می زنیم صدای مارا میشنود
سنجاب اشک هایش را پاک کرد و پرسید حتی صدای ضعیف بی بی جان را ؟…
خورشید پاسخ داد البته که میشنود .جواب هم میدهد ولی با گوش شنیده نمیشود .
خدا با نعمتهایش جواب میدهد .حالا بلند شو و به خانه برگرد بی بی جان نگرانت. میشود
بی بی جان پشت پنجره منتظر موشکا بود یکی از پرنده های جنگل همه چیز را به اون گفته بود .
پیرزن سنجاب خسته را نوازش کرد و گفت میدانی موشکا بعضی از چیزها را نمیتوان با چشم دید مثل عشق .مثل محبت ولی نشانه هایشان را میتوانیم ببینیم .
کاری که امروز برای من کردی نشانه محبت توست.خدا با چشم دیده نمیشود ولی جهان پر از نشانه های خداست
موشکا پرسید مثل بزرگی کوه ها؟ مثل زیبایی پروانه ها؟ مثل درخشش نور خورشید؟
پیرزن سری تکان داد و گفت بله و خیلی چیزهای دیگر .همیشه یادت باشد اگر خدا را خیلی دوست داشته باشی حتما میتوانی او را در نشانه هایش ببینی . سنجاب آهسته تکرار کرد .اگر دوست داشته باشی …….اما حرفاش را ادامه نداد چون دیگر خوابش برده بود
به نام خالق هدایتگر وزیبایی ساز
سپاس از خدام از هدایت واضحش شکرت به خاطر انقد بیدارم کردی
سپاس از دونه دونه دستای خدا که باعث شدی من به این منبع طلای با ارزشمندت وصل بشم وخودمو قوی تر کنم وبهبود ببهخشم
سپاس برای تعهد وکنترل زهنا ارامش خودم که خاستم وسعی کردم و انجام میشه
سپاس برای استادم خانم شایسته همه دوستان هم فرکانسیام واین زندگی رویایی رو به بهبودم
یهدچیزی احساس کردم استاد صداتون قویتر بود تو این فایل و به جای مهربانی بهمون عشق بدی ترقیب به داشتن ایمان وقوی بودن میکردی
پاشنه اشیل قدیمی واضح
من از بچه گیم خیلی دختر احساساتی ونازک نارنجی بودم ینی زهنم با کوچکترین چیزا میشکس
مثلا پدر من بسیار باما مهربون بود نسبت به بسیاری از پدرها ولی من با کوچک ترین تغییر تو لحنش واقعا میشکستم با هزاران سال مهر محبت ولی اون یاد مونده البته به لطف خدا هزاران بار بهتر شدم از اون موقعه ورو به بهبودم
نیاز به عشق ولیاقت بیرونی
ترس از ترک شدن از طرف خانواده بقیه
چون منبع عشقم از طرفه بقیه هس ولی طبق اگاهی های فایل
زمانی بود من منبع رزقمو همسرم میدیدم وازش میخاستم پیشرفت کنه رشد کنه منم سعی میکردم راضیش کنم تا موفقیت هایی که میاره تقسیم کنه
از یه جایی فهمیدم چرا اونی که دنبال رشده خودت نباشی اونی که دنبال خلق ارزشه و قویترشدن تو نباشی دیگه از اون موقعه بدون اینکه به همسری کار داشته باشم رو باورسازی طراحی وانجام ایده ها کار میکنم
شرک از نظر تایید بقیه
حالا چرا اونی که به خودم عشق میده خودم نباشم
اونی که با وجود اون فقط زندم وشادم ولذت میبرم خودم نباشم
باور اشتب یه عمر تو سرمون کردن زنو شوهر باید کشته مرده هم باشن بهم وابسته کلی بهم عشق بدن
الان من کلی نیاز به تایید دارم اقایی سره کارشه یا نمیکنه انقد دوستت دارم انقد محبت
حالا تو باید مثل گل پژمرده بشی
فرمول ظعیف ها می میرند و قوی ها حمایت میشن
حالا اونی که کنترل زهن داره
اونی که تا تقی به توقی میوفته خودش هوای قلبشو داره قدرت کنترل احساساتشو داره
اونی که وابسته به همسرش نیس به عشقبازی تا اون با من باشه حالم خوبه تا فلانی حمایتم کنه
قدرتو میده دسته رب
وخودش به خودش کلی عشقو لذت میده
اصلا من قویم اصلا مگه باید کلی محبت باشه من اروم باشم
مگه باید کلی احترام باشه من ارزشمند باشم
فردی که قویه از درون از خودش راضیه کسی که میخاد یه جوری از خودش راضی بشه خب چیو نشونش بدم از خودم خوشم بیاد محبت شدید تاییدای بقیه
اقا ادم قوی چه زن چه مرد قابل ارزشمندی فردی که خودش خودشو ارزشمند میدونه دیگه خودش کنترل زهنش تو دستشه و همیشه شادو سپاسگزاره هزاران نعمته
تحسین خودم این چند روز خونه طراحی میکردم مهمونی بودم ولی هر جا بودم میتونستم سادخ غر بزنم ولی با کنترل زهن به خوبی با شوق فراکان لذت بردم مادرم با اینکه مسافرت بود احساس کردم خودم خیلی احساسم خوب ولدت میبرم وشادم
دیشب یه فیلیمی دیدم نشونه خیلی برام عجیب بود من توی این چند روز توجه رو طراحیه چشمه داشتم نگاه میکردم گفتم چشماشون یه برقی داره بعد همون موقعه گفت چشمام یه برقی داره بعد اسمشم نشونه بود
در مورد ورود یه افراد بود ناشناخته بعد اینا خیلی ترسیدن بهشون حمله کردن بعدش باهم دوست شدن و برا کمک به اونها بود
راستش من بعد این فایل استاد عجیب ترسیدم از اینکه ظعیف باشم از اینکه تنبیه بشم ولی بعد با این نشونه ها که برا کمک بودن و اروم وامید وار شدم
رمز
خدا حامی افراد قویه
قوی از نظر زهنی ارامش وکنترل زهن
وقتی ارامش داری شجاع هستی از مرگو نابودی وهزاران اتفاق بد که مرور زهنت تو رو میبره تو نگرانیای الکی وبی منطق
تو با کنترل زهن وتوجه به زیبایی اروم میشه بعد حالا میری برای همکاری با خدات بهبود خودتو زندگیت تقویتی همیشگی
بعدشم بگم جز بهترین شبای عمرم بود وبسیار لدت بخش مطمنم زهنم کنترل شده و اونم پاداش زیبا براش بوده
خیلی جاها دیدم شنیدم با یه شکو تردید میگن دیگه خدا رحم کنه خدا کمک کنه خدا فلان
نمین ما خودمون تغییر بدیم ما تو راه درستش بریم ما قانون سپاسگزار نعمتاشو تحمل کنیم قانون ارامششو تحمل کنیم
من کاری به بقیه ندارم خدای هدایتگر من هدایتگر اونام هست وظیفه من و قدرت تغییر بهبود خودمو دارم نه بقیه پس تو زهنتو کنترل کن تو سپاس گزار باش تو اروم باش تو حرص نزن طمع نکن پله پله برو سپاسگزار پله کوچیک نتایج کوچیکت باش همیشه تو راه بهبودت کوچیکت باش
همیشه تصمیم بگیر وجلوی ترس کوچولوت واستا و ایمانتو نشون بده یکم شجاعتو تابری تو کشتی هدایتش
به قول استاد خدا هدایت میکنه
اون مامان که علف میخورخ به بچه هاش شیر بده اون بچه ای که قوی وراحت شیر میخوره قوی میشه زنده میمونه
خدا که همه رو هدایت میکنه اونی که زهنشو راحت کنترل میکنه همیشه مهارت بیشترو بیشتر میشه درکش به قانون بهبتر میشه راحت تر بیشتر میاد تو هدایت و خودشو میرسونه به مادرش خودشو قویتر میکنه مادر نمیتونه به زور به بچه ها غذا بده بچه ها خودشون باید قوی باشند
الان سایت استاد برا همه هست ما خودمون باید بیاید ودل بهدیم به این دریا
وقرین اگاهی ارامش ایمانی برای بهبود باشیم
خدای من شکرت ظهریه داشتیم میگفتیم تو عقبستگی مون سخت بود حالا اومدیم خونمون چقد راحت شدیم همسری گفت چه خوبی ماکه موش میومد گازمون میگرفت حالا اونم یه بارتو دو سال که اون اتاق باصفا خابیدیم
بعد من گفتم اصلا میدونی چیه خوب شد اومد گاز مون بگیره زودی بیای خونمون
حالا استاد میگه چی
میگه دخمل تو انقد لایق هستی که بدون مشکونی دندونه بدون هیچ چیز زندگیت رو به بهبود باشه
ینی
میگه تو انقد لایق که بدون اینکه هل بدن مجبورت کنن وابستگیتو از خانوات بزاری کنار
میگه تو انقد لایقی بدون اینکه مشکل چند بار بخوری زمین پدرت در بیاد روی بهبود کار کنی
دختر اصلا قانون بهبود هارو یاد گرفتی بدونه اینکه جهان پرژه بچینه مجبورت کنه برای بهبود برای قوی شدن خودت قدی
مثال
من همیشه وابسته همسری بودم با خودمو دور کردن ازش مثلا وابستگیمو کم کردن بعد وابسته خانواده شدم حالا میخام برم پیششون برام از در دیوار مهمون جور شده منو نگه داره
در کل ارومم و میدونم خیره و دوس دارم قانون ساده ربمو بهتر درک کنم وبهتر عمل کنم
ینی هر روز دنبال بهبودم باشم
اصلا عاشق بهبود باشم عاشق قوی شدن باشم عاشق ایدههای ناب ونتایج بهتر عاشق لیاقت بیشتری و استقلال بیشترمباشم
همیششه تو این راه باشم
اهرم بهبود قوی شدن
استپ وهیچ غلطی نکردن
چقدر لذت داره استادم کهزندگی از سلامتی ثروت ایمانش بیشترو بیشتر میشه بدون این بمب از اسمون بباره مجبور بشه خودش عاشق هدایت گرفتن ایده های ناب برای بهبوده برای ساسگزارتر بشه احساس خوب تری داشته
از نعمتاش از خود از اطرافیانش تحسین بیشتر رفتارهای مثبت بیشتر ببینع
در کل زندگیش بهتر کن تمرکز زهنی بیشتره و بهتر عمل میکنهایده های ناب تر خلاصه تو این راه بی انتها قله های بیشتر پله های بیشتر برای نشون دادن ایمانش بهبودش برمیداره
چقدر لدت داره همیشه از خداش هدایت میخادکاری به چکو لگد جهان نداره خودش دنبال بهبوده
مثلا اگه هم یه اشتب کوچولو شد همون اول که بااحتران نشونه رو نشونش میده این کارو بکن این راه برو بفهمه بگه چشم وتغییر کنه نکه به قول استادکتک خورش ملس باشه هی بگه بزن بزن
من عاشق فردی هستم زندگیشو همیشه از همه لحاظ بهتر میکنه خیلی ساده مثل پدر شوهرم ایمانشو وابستگیشو رضایت درونشو از رب و مثل استادم که بدونه چک لگد زودتر نشونه درمیابه وتوراه بهشتیه همیشه
حالا اهرم رنجو لدت استپ
بعصی یه حرکتایی که میکنن و یه نتایجی میگیرند ولی توجه شون روی بد بختاس از بهبود قوی شدن میترسن و احساس گناه میکنن اگه خودشونو انقد موفق تلقین کنن خودشونو انقد شایسته بدونن با اینکه خیلیا تو در دیوار باشن تو توی راه بهشتی
کی گفته لایق نیستم کی گفته تا هزاران افراد موفق هست که نگاه وتوجه بهشون برکت نورش میباره به زندگیت تو به بدبختا نگاه کنی برای درس گرفتن
اخه تو دلت بسوزه برای همه که تو راه غلطه و بگی اینا اینجان منم باید اینجا باشم
ولی بگو الگوهام دوستای ارزشمندم رفتن تو این راه بهشتی استاد خانم شایسته تو راه سپاسگزاری راه احساس خوب تو راه معجزات موفقینت پیوسته نشونه واضح ساده حالا چرا تو توی این راه بهشتی نباشی
شکرت از این فایل قلبمو باز تر کردی
از این بهبود شکر که بوی الهی میده بوی واقعا زنده بودن میده
سپاس از یه اگاهی بهشتی دیگه ویه بهبود دورنی دیگه
من از این پس چکار میکنم
@خیلی راحت میرم تو هدایت توی احساس خوب وکنترل زهن
@شوقم شورم به بهبود ها بیشتر میکنم
@باورهامو به بهبود همیشگی تنظیم میکنم
نشونه قبل فایل داشتم بهبود های کوچیک ولی همیشگی پدرشوهرمو تحسین میکردم با کمی هل بهبود میده بعد خوردم به الگو نازنیم استاد با کوچک ترین هل وبدون هل دنبال بهبودشه دمتون گرم میدون با تحسین وعشق دادن بهتون میام توراه بهشتی تونن
ردپای توحیدی با لیاقت ایمان قوی
1403/7/26
به نام خدایی که جان آفرید
زمین و زمان و مکان آفرید
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش
ای همه هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کاینات
ما بتو قائم چو تو قائم بذات
هستی تو صورت پیوند نی
تو به کس و کس بتو مانند نی
آنچه تغیّر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست
خاک به فرمان تو دارد سکون
قبه خضرا تو کنی بیستون
جز تو فلک را خم چوگان که داد
دیگ جسد را نمک جان که داد
چون قدمت بانک بر ابلق زند
جز تو که یارد که اناالحق زند
رفتی اگر نامدی آرام تو
طاقت عشق از کشش نام تو
تا کرمت راه جهان برگرفت
استاد عزیز مثل همیشه ی فایل قشنگ و زیبا، خداروشکر که شما سالم و سلامت هستید و خداروشکر من خیلی از خبرها رو نمی شنوم مگر اینکه از کسی یا جایی بشنوم، با اینکه متاسفانه تو خونه گاهی اوقات تلویزیون و اخبار پخش میشه و خانواده ام می شنوند و می بینند، خداروشکر خبرای اینچنینی رو زیاد نمی شنوم و نمی بینم الان از شما شنیدم که همچین اتفاقی افتاده و اینم بگم تا آخر فایل رو که چندین و چند بار گوش دادم و درک کردم فهمیدم این خبر، خبر خوبیه
حالا بریم سر فایل که توی این چند روز چندین بار شنیدم و کامنت خوندم و به دلیل مقاومت زیاد برای کامنت گذاشتن، البته فایل هایی که آگاهی های زیادی داره من مخم گیرپاچ می کنه و هنگ می کنم چی بنویسم که بتونم این آگاهی رو بهتر و بیشتر بفهمم و درک کنم طول کشید و از خداوند خواستم که هدایتم کنه.
نکته های ارزشمند برای طوفانی که اومده:
قدرت و بزرگی خداوند رو بهتر درک کردیم
کلی ساخت و سازهای جدید انجام میشه
کمک کردن مردم به همدیگه
همدلی و هوا داشتن مردم نسبت به هم
از بین رفتن سازه های ضعیف و فرسوده
از بین رفتن درختان ضعیف و فرسوده
از بین رفتن هر آنچه که در طبیعت ضعیفه و ماندن هر آنچه که قویه
پاکسازی طبیعت و جهان برای بهبود عملکرد جهان
استاد عزیزم چقدر عالی و قشنگ توضیح دادید که هر چیز که ضعیفه باید از بین بره و چیز قوی جاش رو می گیره
اینجا خیلی خوب درک کردم اگه می خوام زنده باشم و خوب زندگی کنم و جزء اون 1 درصد جامعه باشم و به هر آنچه که دوست دارم برسم، باید قوی و قدرتمند و ثروتمند و سلامت و با ایمان و با عزت نفس باشم.
اگه می خوام قوی باشم: باید شخصیت خوب بسازم، باید عزت نفس داشته باشم، باید سلامت باشم، باید ثروتمند باشم، باید روابط عاشقانه داشته باشم، باید به خدا وصل باشم، باید همیشه در حال بهبود خودم باشم.
■آدمهای ضعیف از بین میرن و جاشون رو آدمای ثروتمند می گیرن.
■آدمهای مریض و بیمار از بین میرن و جاشون رو آدمهای سالم و قوی می گیرن.
■آدمهایی که روابط های داغون دارند از بین میرن جاشون رو آدمهایی می گیرن که روابط سالم و عاشقانه دارند.
■کارمندان ضعیف اخراج میشن جاشون رو کارمندان قوی می گیرن.
■درختان فرسوده و ضعیف از بین میرن جاشون رو درختان قوی و تنومند می گیرن.
■حیوانات ضعیف از بین میرن جاشون رو حیوانات قوی می گیرن.
هر آن چیز ضعیف و فرسوده از بین میره و آن چیز قوی و سالم جاش رو می گیره، خداروشکر با این همه نظم و تکامل وعدالتی که توی جهان هستی وجود داره و برای بهبود جهان هستی باید همچین اتفاقی بیفته.
چقدر اینجا بهتر و بهتر قانون تکامل رو درک کردم
تو ذهنم به تصویر در آمد و در گوشم زنگ خورد که مهین تلاش کن تا طلاش کنی زندگیتو و جزء اون یک درصد جامعه بشی وگرنه فاتحه ات خونده شده، خدایا هدایتم کن به راه راست، تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
یه جمله خیلی زیبا که درک کردم اینه که: کسی که ضعیفه باید از بین بره و این عین عدالته
“من به جایی که از طوفانها بترسم به فکر بهبود خودم باشم”
هرکسی که روی خودش کار می کنه می مونه و هر کسی که ضعیفه از بین میره
هر چی سنگه واسه پای لنگه، چه ضرب المثل به جاییه
مااگر این دنیا ضعیف باشیم اون دنیامون هم بدتره نه بهتر پس حرکت کنیم به سوی زندگی بهتر
برای خودم که همیشه یادم باشه می نویسم: خدا احساساتی نیست، دلسوز نیست، خداوند سیستمی است.
شرک نورزیم و فقط به خدا توکل کنیم نه به غیر خدا
اگر خدا دستمون رو می گیره برای اینه که قلبمون رو باز کردیم به سمت خدا نه اینکه خدا دلش سوخته.
خداوند به کسی کمک می کنه که در مسیر درسته
وقتی ما در مسیر درست قرار بگیریم خدا به ما کمک می کنه وقتی در مسیر غلط باشیم خدا به ما کمک می کنه هیچ رحمی در کار نیست که بگیم خدایا تو به ما رحم کن.
خودمون رو تقویت کنیم، به خدا توکل کنیم، از شرک دوری بورزیم و توکل کنیم و فقط و فقط تنها بندگی تو رو می کنم و تنها از تو کمک می خوام، منو به راه راست هدایت کن، وقتی اینا رو تو وجودمون درست کنیم خداوند نعمت ها رو به ما میده.
وقتی به غیر خدا توکل می کنیم ضجر می کشیم و تمامی ضجرهایمان به خاطر اینه که به غیر خدا توکل کردیم، و به غیر خدا قدرت دادیم.
حالا تو هر زمینه چه در روابط چه در بیزینس چه در سلامتی و… به غیر خدا قدرت بدهیم شرک ورزیدیم.
خداوند همیشه وعده سلامتی و خوبی و خوشی و روابط عالی و ثروت و .. میده اما شیطان همیشه وعده بیماری و ناراحتی و روابط داغون و فقر و بدبختی و… میده.
تو هر زمینه ای ضربه خوردیم به خاطر شرکه، بدون استثناء هر بلایی به سرمون میاد به خاطر شرکه، به خاطر توکل به غیر خداست، به خاطر باور کردنه به غیر خدا بوده، به خاطر فراموش کردن خداوند بوده، به خاطر فراموش کردن توحید بوده
نگاهمون رو نسبت به خداوند تغییر بدیم که هر چقدر ضعیف تر باشم خداوند بیشتر هوامو داره.
باید روی خودمون کار کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم و هر روز بهتر بهتر و بهتر بشه.
این فایل رو هزاران بار باید گوش داد و بیشتر تفکر کرد و بعد در مورد زندگی خودمون بنویسیم، من که نیاز به زمان زیادی دارم برای نوشتن، انشالله به وقتش و در زمانش بیام و بنویسم.
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
ما را به راه راست هدایت کن.
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.
بهترین ها را از صمیم قلب برایتان آرزومندم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته محترم
و ب تمام دوستان ک در این سایت فعالیت میکند،
اوستاد من تا پریروز درگیر یک رابطه بودم ک واقیا داشت منو نابود میکرد من طبق قوانین این ادم را در زندگیم جذب کردم،،
پارتنرم آدم خوب است تمام اون ویزگی های ک من میخوامو داره فقط مشکل این جا است ک ما بهم دگه وابسته هستیم،،
و این وابستگی واقیا منو صد بار ضربع زده نه از طرف ایشون ولی در دگه حوضه های زندگیم
از سلامتی گرفته تا وضعیت مالی ووووو
ولی تا دو روز پیش باهم بودیم من این تصنیم را گرفتم و ب ایشون هم گفتم رابطه ما کات بشه و تو هم رو خودت تمرکز کن منم رو خودم اگر بهم رسیدیم خوب اگر نرسیدیم هم خوب ولی رابطه ما کات باشه،،
خانواده ما برنامه داره در مورد نامزادیمون اگر این اتفاق بیوفته هم خوب اگر نیوفته هم خوب،، من در ذهنم بجز روابط عاطفی همچین باور ندارم ک مثلا کسی دیگه نزاره ما بهم نرسیم و مشکل برای ما ایجاد کنه واسی همین کسی مخالف شدید نداره ولی مشکل وضعیت مالی و از لحاظ سن هم هردومون واسی زندگی مشترک هنوز کوچک هستیم،،
و هدف از این حرفا این بود ک واقیا هرچی من میخواستم با طرف حالم را بهتر کنم بهتر نپشود ک هیچ بلکه بدتر هم میشود شک تردید،، کنترل پاتنرم ووووو هزار تا مشکل،،، و قبل ازز این هم یک رابطه را تجربه کردم که خیلی بهم بی احترامی میشد ک من روی خودم کار کردم بعدیش این ادم ک الان وارید زندگیم است شد اول نتونیستم درست درس بیگیرم ولی الان درس را خوب گرفتم ک رابطه که من با خدا دارم اون باید تقویت شود ک رابطه غیر از اون،،
و این حرف ک گفتی بعضی ها تا زمانی ک بلا سرش نیاد شروع نمیکنه و انگیزه نمگیره منم تا حد انطوری هستم بار ها با خودم گفتم ببینم چی میشع با خود گفتم اگر این اتفاق بیوفته این ادم کاری نکنه من شروع میکنم و بار ها شده اتفاق بدی اوفتاده من با انگیزه خیلی زیاد شروع کردم ولی این انگیزه همنطور ک با احساسات شروع میشه همنطور هم با احساسات کم میشه،،،
باز به این نتیجه میرسیم ک اگر ما احساس لیاقت داشته باشیم قرار نیست ظربه بخوریم و حرکت کنیم بلکه با همین حال خوب حرکت کنیم و موفق شویم،،
ازت ممنونم استاد عزیزم
ب نام خداوندی ک همیشه همراه منه
سلام ب استاد عزیزو دوستان سایت بهشتی
این فایل کل زندگی من رو شخم زد همه ی اتفاقات زندگیم یه بار دیگه جلو چشمام مرور شد
بر میگردیم ب قبل از اشنایی من با استاد وسایت بهشتی
اون زمان همسرم تصادف کرده بود گوشه خونه بود بیکار بی منبع درامد با دو تا بچه روزگار بسیار سختی بود ومن ک اصلا با مفهوم شرک اشنا نبودم واصلا این کلمه ب گوشم نخورده بود
برای نجات خودم وخانواده ام ب هر کسی ک فکرش رو بکنید رو اوردم ب خیرین شهر ب ادمهای اطرافم حتی حتی یه نامه نوشتم برای مرقد امام رضا وتو نامه زندگیم روشرح داده بودم ،پیش خودم میگفتم شایدنامه من ب دست یه خیری برسه وبتونه کمکمون کنه خلاصه هیچ کم کاری تو شرک کردن ب خدا نکردم و تا میتونستم برای خدا شریک قائل شدم اما نتیجه چی شد داشتیم زیر فشار له میشدیم نتیجه اش شد چه شبهایی ک تا صبح رو سر بچه ی مریضم مینشستیم و شاهد آه وناله های فرزندم بودم و فقط با همسرم گریه میکردیم چه وضعیت اسف باری بود نه غذای انچنانی برای خوردن داشتیم نه لباس درست حسابی برای پوشیدن عملا چیزی برای زندگی کردن نبود چقدر سر نمازهام التماس خدا رو میکردم با احساس ضعیف بودن با احساس قربانی بودن با احساس بدبخت وبیچاره بودن ، فکر میکردم خدا با این کارها دلش میسوزه وهوای منو داره وکمکم میکنه مخصوصا منی ک نماز میخوندم فکر میکردم نماز خوندنم یه پارتی محسوب میشه واین نگاه انسانی ک ب خدا داشتم منو ب کجاها ک نبرد چه اتفاقی افتاد اصلا منکر خدا شدم گفتم خدا کجاست پس چرا صدای من رو نمیشنوه چرا هر وقت صداش میزنم نیست اصلا مگه خدایی هم هست اگه هست پس چرا خدایی نمیکنه چرا منو تواین وضعیت میبینه اما دلش ب رحم نمیاد چرا پس کمکمون نمیکنه این خدا اگه ظالم نیست پس چیه ،نمیدونستم هر بلایی ک سرم میادبخاطر اونکارهایی هست ک انجام دادم نمیدونستم خداجواب بی ایمانی رو اینطور میده نمیدونستم وقتی من همون ادم قبلی هستم پس نتایجم هم نتایج قبلی هست وهیچ چیز تغییر پیدا نمیکنه خداوند سیستمش دریافت فرکانس وپاسخ متناسب با اون فرکانس ب من هستش ضعیف باشم شرایطی رو ب وجود میاره ک ضعیف تر باشم
حالا وضعیت اون موقع من رو با این فایل مقایسه کنید آخ خدای من شکرت شکرت ک گوشهام رو محرم این رازها کردی شکرت ک تو مدار شنیدن این فایلها بودم ومهر رو از روی گوشهام برداشتی خدایا کمکم کن تو مدار عمل کردن ب شنیده ها هم باشم
برگردیم ب ادامه داستان اینقدرچک ولگد از آدم های اطرافم خوردم که دیگه چیزی ازم باقی نمونده بود فرکانسم هر لحظه پایین وپایین تر میاومداین اوضاع هفت سال طول کشید تا بلاخره من تسلیم شدم خیلی خیلی طول کشید اما تسلیم شدم من از شرک دور شدم راه نجاتم رو فقط پیش خدا میدیدم بد جور خورد تو گوشم تا بیداربشم واز غیر خدا بریدم وقدرت رو دادم ب خدا دیگه مطمئن شدم ادمها کاری از دستشون برنمیاد اونا هیچ کارن فهمیدم تکیه کردن ب غیر خدا چه بلایی سرم اورد این بار با قدرت سر نمازهام میگفتم خدای من میدونم ک کمکم میکنی میدونم درهای رحمتت رو ب روم باز میکنی در خواست کردم گفتم توهمین چهار چوب خونه شرایطم رو عوض کن تو خدایی من نمیدونم کمکم کن تو همین چهار چوب خونه پیشرفت کنم درهای رحمتت رو میخوام چشمم فقط ب تو هست تو دستم رو بگیر چقدر دلنشین بوداون مناجاتها ابن بار خدا شده بود دوست جون جونیم یار شفیقم
خدای سریع الجواب من من رو با سایت واستاد اشنا کرد مفهوم توحید رو فهمیدم از ادمی ک هیچ عزت نفسی نداشت وکاملا له شده بود انگار یه شُک یه جون دوباره بهش بخشیدن درهای رحمت خداوند ب روم باز شد همسری ک دکترها گفته بودن تا اخر عمر ممنوع الکار شده یه جوری کسب وکار جدید رو شروع کردک همه ی اطرافیان شوکه شدن یه جوری ورق برگشت ک الان بر میگردم ب گذشته انگار من نبودم اون اوضاع رو تحمل میکردم سالها از اون روزها میگذره
من با گوشت وپوست واستخونم فهمیدم ودرک کردم ک خداوند طرفدار بد بخت بیچاره ها نیست فهمیدم اگه ضعیف بمونم مستحق حذف شدن در این دنیا هستم چون خدا با آدم های بیچاره کاری نداره ادم های بیچاره هر روز بیچاره تر میشن
چون در قلبشون ایمانی نیست توکلی نیست امیدی برای حرکت نیست من نمیخوام از حذف شدها باشم من میخوام بسازم زندگیم رو با قدرت من میخوام ب جای ترس ایمانم رو جایگزین کنم من میخوام باورهام رو قوی تر کنم و این احتیاج ب تکامل داره از خدا میخوام همون طور ک گوشهام رو شنوای این دُر وگوهر ها کرد کمکم کنه از عملگراها ب قوانین باشم ایمانی ک باخودش عمل میاره
انسان فراموش کاره خیلی وقتا میشه ک یادم میره مسیر چی بوده و باید چک و لگد بخورم تا یادم بیادمسیر چی بوده مثل سر دردی ک سالها بامن همراه بود و قدرت رو ب دکترها داده بودم وزمان زیادی از زندگیم رو از سلامتی برخوردار نبودم اما ب محض اینکه از خدا سلامتیم رو در خواست کردم و فقط ب خدا توکل کردم وفقط امیدم ب خودش بود هدایتم کردب دکتری ک ب سادگی ب راحتی کامل داروی درست نسبت ب مشکل من رو تجویز کرد منی ک بارها ب دکترهای متعددی مراجعه کرده بودم اما نتیجه همیشه منفی بود سالها تو راه دکتر بودم اما فقط یک بار از خدا درخواست کردم خداوند درهای رحمتش رو ب سمتم باز کرد
مثالهای زیادی هست مثل مشکل روابطم ک باز هم ب خداوند رجوع کردم و جوری ب ادم مناسب برای حل مشکلم هدایتم کرد ک فقط هیران این متخصص ها این کار بلد ها توزندگیم بودم فقط میتونم بگم شکرت خدایا برای زمان مناسب ومکان مناسبی ک قرارم دادی
از خدا میخوام کمکم کنه ایمانم قوی تر بشه
کمکم کنه فراموش نکنم ک قدرت خلق زندگیم رو بهم بخشیده
از خدا میخوام کمکم کنه این شوقی ک در قلبم هست شوقی ک انگار قلبم بال پرواز میخواد انگار میخوا از توسینم بیرون بیادهمیشه باهام باشه
از خدامیخوام کمکم کنه فقط ب خودش توکل کنم وفقط از خودش کمک بخوام خدایا تو منو بهتر از خودم میشناسی بساز اون چیزی ک تو وجود من دیدی هدایتم کن ب اون مسیری ک تو میخوای خدایا بیییییی نهههاییییتتتتت بار شکرت برای نوشتن این کامنت
استاد نازنینم ازت سپاسگذارم ک قلبمون رو ب سمت اگاهی ها روشن میکنی
بنام رب
سلام استاد عزیزم خانم شایسته و هم فرکانسی های عزیزم
استاد یک مثال دارم که مرتبط با موضوع این فایله و تازگیها برام اتفاق افتاده و کلی درس داشت برام
استاد من کارم خرید و فروش گوشت منجمد هستش که به لطف آموزشهای شما و فایلهای شما کاملا اینترنتی و با ازادی زمانی و مکانی کار میکنم من حدودا دو یا سه هفته ای بود معامله ای نکرده بودم یه کم تحت فشار بودم تو این گیرو دار یه معامله 4 تنی انجام دادم ولی بعد یک هفته بار برگشت خورد خلاصه من ذهنمو کنترل کردم بعد به مشتری گفتم بارو برگردون من یه هفته ای میفروشم بار برگشت خورد من یه هفته تمرکز گذاشتم فروش نرفت دو هفته زمان گذاشتم فروش نرفت قیمتو بالا پایین کردم فروش نرفت، با 40 درصد تخفیف گاشتم فروش نرفت خلاصه هر چی بلد بودم اوردم وسط فروش نرفت که نرفت یعنی من فکر کنم نزدیک یک ماه درگیر بودم تا این که یه روزی با خودم نشستم و فکر کردم از خودم سوال کردم چرا واقعا نمیتونم بفروشم؟ به لطف خدا جواب این بود شرک
به خودم اومدم دیدم تو این یک ماه من تو شرک دائم بودم منی که هر روز سایت میام سر میزنم و فایل گوش میدم و تمرین میکنم یک ماه بود تو درو دیوار بودم و شیطان تو وجودم فرمانروایی میکرد تا متوجه شدم همون شب ساعت 11 تا 12 شب بود گفتم خدایا من اشتباه کردم من به خودم ثابت شد که هیچی نیستم بدون تو گفتم خدایا تو این یک ماه هر چی بلد بودم ریختم وسط و متوجه شدم که ضعیفم و فهمیدم که نتونستم یک کیلو بار بفروشم دستامو بردم بالا و جلو خدا تسلیم شدم ولی واقعا عمیق بود و درونی بود این احساس تسلیم بودن و بعد گرفتم خوابیدم و فردا صبحش دقیقا درها باز شد
یه سری بارهای خارجی بود که تو یه شب 30 تومن گرون شد و این باری هم که در اختیار من بود به تبع اون گرون شد 4 تا مشتری صب همزمان تماس گرفتن و بارو میخواستن و من به راحتی با قدرت الله در عرض یه ساعت به بالاترین قیمت بارو فروختم و سود خوبی کردم خداروشکر
اون روز استاد به خدا اشکم دراومد به خودم گفتم ببین چقدر راحت میتونم شرک بورزم و چقدر راحت میتونم از این قدرتی که خدا بهم داده استفاده نکنم و چقدر راحت فراموشم میشه
خدایا من وقتی این فایلو گوش میدم فکر میکنم دیگه شرک نمیورزم دقیقا همون لحظه شرک میورزم خدایا خودت کمکم کن که یادم بمونه
چقدر استاد به قول شما فراره این موضوعات و به قول شما تنها راه این که فراموش نکنم تکرار و تکرار و تکرار هستش
تصمیم میگیرم از امروز انقدر تکرار کنم این موضوعات رو تا جزو تار و پودم بشه
به کمک و یاری الله
استاد سپاسگزارم از شما برای یاداوری این اصول که هرچقدر تکرار بشه برامون کمه
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
چقدر این فایل به دل من نشسته و با اینکه 3 بار دیدمش اما مطمئنا باز هم می بینیمش و آگاهی های جدید ازش میگیرم.
من هم با موضوع چک و لگد خوردن غریبه نیستم
حدود 1 سال و نیم پیش در وضعیت بدی بودم سرکار به شدت تحت فشار بودم و همکارهای خوبی نداشتم تو رابطه بدی بودم دوست های عجیب و غریبی داشتم که اصلا شبیه من نبودن و حتی نمی فهمیدم جای اشتباهی هستم.
یادمه تنها چیزی که کمکم کرد این باور بود که من خالق زندگی خودم هستم به این فکر افتادم که دوباره بیام به سایت و فایلها رو ببینم من تا اون موقع هیچ دورهای رو از سایت نخریده بودم و فکر میکردم چون در رابطههایی هستم که تحقیر میشم و ارزشمندیم حفظ نمیشه دوره عزت نفس مناسبم باشه
چون هنوز حقوقم رو نگرفته بودم فقط هر روز سر میزدم و فایل های دانلودی رو میدیدم در همین حین دوره کشف قوانین زندگی بروزرسانی شد و من گفتم حتما حکمتی داشته و نظرم عوض شد و چند روز بعد دوره کشف قوانین زندگی رو گرفتم.
من به یاد ندارم در تمام دورانهای تحصیلیم از دبستان تا ارشد یک بار هم اینطوری متمرکز و با علاقه درس خونده باشم ظهر از سرکار میاومدم و فایل های یکی دو ساعته رو حدود 5 تا 6 ساعت وقت میذاشتم و اصلا نمی فهمیدم کی شب شده.
و در همون چند روز اول من به طرز عجیبی آروم شدم اون میزان از خشم و بهم ریختگی اصلا وجود نداشت و بعد یکی یکی همکارهام جا به جا شدن و همکارهای جدیدی اومدن که اصلا قابل مقایسه با قبلیها نیستن
اوضاع خوب شد و من کم کم از این که هر روز به فایل ها سر بزنم و کار انجام بدم دور شدم و بعد باز ماجراهایی پیش اومد و این بار سریع تر، قبل از اون که چک و لگدها بیشتر بشه برگشتم و فایلهای کشف قوانین زندگی رو دوره کردم و همه چیز روال معمولی و آروم خودش رو پیش گرفت
کمی بعد دوره احساس لیاقت اومد و من گفتم این همون چیزیه که من نیاز دارم. ساعتها فایل میدیدم، نکته برمیداشتم و تمرین انجام میدادم
در مدت کمی رابطهام که فکر میکردم توش گیر کردم به طرز معجزه آسایی تموم شد و من نه تنها حال بدی نداشتم، که حتی احساس آزادی و خوشحالی هم میکردم.
با این که وابسته دوستهام بودم و فکر میکردم اگر نباشن خیلی تنها میشم اما چون شبیه من نبودن حذفشون کردم و بیشتر از هر وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم
و حالا متوجه تفاوت آدمهای جدیدی که اطرافم میاومدن میشدم. آدمهایی که جایگاه اجتماعی، شخصیتی و مالی بالاتری داشتن. احساس لیاقت معجزه خودش رو نشون داد.
چند هفته ای بود که چک و لگدها باز شروع شده بود دوباره گفتم باید همه چیز رو دوره کنم یه چیزی درست نیست.
همون موقع پروژه خانه تکانی ذهن روی سایت اومد و من هر روز به سایت سر میزنم و انگار هر روز اون هدایتی که میخوام به من گفته میشه
دو روز پیش فرصت شد بررسی کنم چک و لگدها و درگیریهایی که داشتم چی شدن و شاید باورتون نشه همهشون به یه شکلی رفع شدن و من مبهوت بودم.
همسایهام که مدت طولانیای بود بابت نم زدگی سقف هیچ کاری نمیکرد چند روز پیش سقف رو درست کرد
ماشینم که فکر می کردم یه مشکل بزرگ پیدا کرده و احتمالا خرج زیادی روی دستم بذاره با یه هزینه جزئی درست شد
یخچالم یه ایراد پیدا کرده بود و من فرصت نکردم براش کاری کنم و خود به خود ایرادش رفع شده
بابت هزینههام توی مضیقه مالی بودم ولی ما به تفاوت یه سری دریافتیهای پارسال رو چند روز پیش برام واریز کردن و از همون روز به طریقی هر روز یه دریافتی از راههای غیر منتظره دارم.
خدا رو شکر که همچین قانون معرکهای توی دنیا وجود داره
خدا رو شکر که افرادی همچون شما استاد عزیزم وجود دارن که یادمون بندازن این درگیریها یه چیز معمولی و روزمره که برای همه پیش میاد نیست باید نگاهی به زندگیمون بندازیم تا دلیل چک و لگدها رو بفهمیم.
استاد یادمه تو یکی از فایلهای کشف قوانین زندگی گفتید یه بار وقتی همه شرایط عالی بوده و تازه مهاجرت کرده بودین سرماخورده بودین و چند روزی طول کشیده و گفتین این عادی نیست من همیشه یکی دو روزه خوب می شدم این میخواد به من چیزی رو بگه و من بعد از اون فایل تلاش کردم کوچکترین چیز مثل همین سرماخوردگی که برای خیلی از افراد یه چیز روتین و معمولی هست رو با این نگاه ببینم که چه حرفی داره چی رو میخواد به من بگه کجا رو اشتباه رفتم.
نمیگم همیشه موفق بودم و زود فهمیدم ولی خدا رو شکر همیشه با همون چک اول به خودم اومدم و کار به استخر یخ نرسیده.
امیدوارم هدایتهایی که خدا برام میفرسته رو به درستی دریافت کنم و یادم باشه که این مداومت در مسیره که نتیجهها رو دائمی میکنه و تا وقتی که من در مسیر بهبود هستم اتفاقات به نفع من پیش میره و جایی که حرکتی نکنم به این معنی نیست که قراره همه چیز فقط در یک سکون باقی بمونه. نه، سکون یعنی پس رفت. چون قانون جهان اینه که هر روز قدمی رو به جلو داشته باشی چون جهان هر روز به جلو حرکت میکنه و اگر حرکت نکنی یعنی داری پسرفت می کنی و حتما چک و لگدها از راه میرسن.
بیصبرانه منتظر گامهای خانه تکانی ذهن هستم.
درود به شما استاد و خانم شایسته عزیزم
سلامی دوباره
هنوز کامنتها رو نخوندم و برنامم این بود اول خودم با درک خودم به سوال ها جواب بدم بعدش برم کامنت بچه ها رو بخونم اگه چیزی به ذهنم رسید باز اضافه کنم ولی ابتدای امر خواستم تقلب نرسه به ذهنم ببینم چند چندم با خودم :)
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
قطعا دلیلش ایمان و توکل بوده وقتایی که دیگه گفتم بسه دیگه من این خواسته رو دارم و میرم تو دلش اگه خدای استاد و قوانینش یکسانه پس خدای منم همونه و قوانینش ثابت اگه همین مسیر و برم میرسم بهش یچیزی میشه دیگه و رسیدن به خواسته لذت بردن و اعتماد به نفس و باور به موفقیت و انجامش برام معجززه کرده به اینکه الهاامات خدا رو گوش دادم و جلو رفتم و نتیجه ش هم دیدم و برعکسش:
چرا تقلا کردم؟؟ دلیلش نجواها، ترسها، و ترمزها و اما اگرها بوده هی دو قدم میرفتم جلو یه قدم عقب دوباره یه قدم جلو اما اگر؟؟ که توی دوره روانشناسی ثروت 1 استاد خیلی ماهرانه این باگ ها رو از من و امثال من کشید بیرون البته تو تمامی دوره ها و حتی فایل های هدیه اگه گوش شنوا باشه پیغام ها رو درک میکنه که من هنوزم دارم روی یسری موردها که نجواها ترسها و اما اگرهای بیشتر دارم کار میکنم و همیشه هم سعی میکنم از نتایجی که با ایمان به انجامش جلو رفتم و نتیجه دیدم براش میگم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
بیشتر ترس داشتم تا اینکه بخوام این دیدگاه و داشته باشم که مادری مهربون ببینم خدا رو مثلا احساس میکردم با یه قدرت عظیمی روبروم که اگه بهش بگم بالای چشمت ابروئه میزنه نصفم میکنه :)) یوقتا که با ذهن اون موقعم میفهمیدم و درک میکردم که چه جاهایی حواسش بهم بود اون لحظه ها تا 1 هفته حالم خوب بود و میگفتم دمت گرم خدا ازین به بعد بیشتر کار خوب میکنم سعی میکنم نمازمو هم بخونم ولی قول نمیدم :)) اما ادم خوبی میشم بعد 1هفته باز ترس ها و بی ایمانی ها و ……
مثلا جایی که تضادها اینقدر اومد رفت تا من بفهمم قضیه چیه فوت نزدیکانم بود اولش با پدرم شروع شد و خب اون خیلی من و تو غم نبرد بیشتر تو شک بودم و تو سنی که هنوز اونقدر عقلم رشد نکرده بود شاید سنم رشد کرده بود ولی عقل اجتماعی م نه و خب انگار میخواستم لج کنم با خدا و بگم اصلنم درد نداشت فکر کردی الان میشینم گریه میکنم؟؟ اوج بلوغمم بود قشنگ خشمی که در درونم بود و هنوزم احساسش میکنم انگار با یه فیلم رفتم اون دوره و برگشتم بعد که گذشت با مادربزرگم شروع شد کم کم خشم درونم بیشتر بعد بواسطه یکی دوسال اون یکی مادربزرگم که اینبار تحملم دیگه سر رسید و عین بچه ای که تو گوشش زده باشن تا از خواب بیدار بشه تمام غصه های قبل اومد سراغم و حتی گریه ها که خیلی نمیرم تو اون دوران بعد ازون تضادها پشت هم خواهر بزرگترم، عموم، پدربزرگم و…. دیگه اخری که عموم بود خدا رو شکر با سایت اشنا شده بودم و تازه خانم از خواب پاشدن فهمیدن اگه این روند و ادامه بدن کسی دیگه دور و اطرافش باقی نمیمونه کل زندگانی رو در سوگواری به سر میبرم ازون به بعد سعی کردم دیدگاهم روش زندگیم سبکش و کلن تغییر بدم اصلا حذف بشه مزار رفتن ها به درک که از نظر بقیه چجوری ام سنگدلم بیرحمم سسسسسنتتتتت رو اجرا نمیکنم با هر منطقی دست تو اتیش بردن سوختنه
تو مورد بعدیش هم مثلا شرایط کاریم و نشانه ها میومد که تغییر کن این روش درست نیست گفتم بارها من کلی شغل عوض کردم و همشونم شغل های بظاهر پولساز هر شغلی که ایکس و ایگرک میرفت ازش پول میساخت میگفتم ا منم اومدم و از همون شرایط با همون ساعت کاری همون مکان همون کارها همون ها دقیقا شرایط من فرق میکرد اگه هم پولی ساخته میشد اصلا موندگار نبود که من لمس کنم درامدزایی زیاد و پول تو کارت داشتن و پس انداز و اینا که بماند ولی میگم چون نگاهم به خدا بیشتر نگاه ترس بود جرات نمیکردم ناله کنم هیچ وقت نمیگفتم تو ظالمی یا صدای منو نمیشنوی این ترسه قاطی لجمم شده بود به هر حال دیدگاهم انسانی بود انگار میخواستم با خدا لج کنم هنوز باهاش قهر بودم و وقتایی اشتی میکردم که خطر از بیخ گوشم میگذشت اون موقع ها انگار که مثلا منت میزاشتم یه نگاه به بالا دم شما گرم حال دادی و چون این نگاه که اینجا اگه سخت زندگی کنم اونور اوضاع بهتره هم نداشتم اصلا یوضعی بود میگفتم اینجا هرجور شده پیش میرم اونورم قرار نیست نماز و روزه ای بخونم که پس شرایط همینه چون همیشه دنبال راه فرار بودم برای اینکه نماز و روزه رو بپیچونم :))
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
خب قبل اشنایی با بهشت عباسمنشی ها و پیامبری چون سید حسین عباسمنش میگم نگاه سیستمی اصلا چیه؟ اینو درک نمیکردم ک هنوزم دارم ساعتها روش کار میکنم تا قشنگ بره تو پوست و استخوانم ..
نگاه سیستمی رو درک نمیکردم اما وقتایی مثل ماه رمضان یا محرم یا مکان های زیارتی مثل مشهد چون به ذهنم خورده شده بود که خدا فقط اینجاها هست اینجاها و این وقتا حضور داره اون موقع ها احساس نزدیکی بیشتری داشتم یکبار تو کل زندگیم اون روزها این ایه رو نه درک کردم نه اگه شنیدم روش فکر کردم اگر بندگانم از من درباره تو سوال کردن بهشون بگو که من نزدیکم* مگه اشکها اجازه میدن ادامه بدم؟ با وجود اونهمه نگاه هایی که داشتم همیشه ته دلم احساس دلتنگی با خدا رو داشتم همش دنبال راهی بودم بتونم باهاش آشتی کنم چون خیلی دلم میخواست با اون خدایی واقعی ارتباط بگیرم ته دلم میدونستم نمیشناسمش نمیشناسمش که باهاش لج کردم و قهر کردم اصلا چرا؟؟ و وقتی مقاومتهای ذهنی م کمتر شد خودم اینو قلبا پذیرفتم که خدایا تو کجایی اصلا تو کی هستی؟ گفت من نزدیکم …… و به قشنگترین شکل ممکنن وارد زندگی من شد اون تصویری که یه مرد ریش سفید اخمو اما ته دلش مهربون تو ذهنم داشتم شکست فهمیدم که اب در کوزه و من تشنه لب بودم فهمیدم هیچ جایی بیرون از من نیست من تو تک تک نفسهام حسش کردم تو تک تک ضربان قلبم
تو ثانیه به ثانیه نبض خونم تو تپش قلبم تو اکسیژن هایی که تو هواست
تو جاری شدن رود
تو صدای پرندگان
تو هوای عالی
تو لبخند ادمها
تو بوی نوزاد
تو ارامشم
تو خواب راحتم
تو احساس عمیق سپاسگزاری هام
تو نفس های عمیقم
تو هدیه ها، دوستی ها، عشق ها، ثروتها، نعمتها، تو انگشتهام وقتی دارم توصیفش میکنم تو اشکهام همه جا و همه جا هست من خودمو زده بودم به کوری زده بودم به نشنیدن خودم و زده بودم به درک نکردن حس نکردن
چند ماه پیش داشتیم خاطرات جوونی و شیطنت ها و دوره هایی که باهم داشتیم و تعریف میکردیم یه جاهاییش نزدیک بود اشکم بیاد دیدم تو تک تک تعریفهایی که کردم خدا همیشه حضور داشته حتی اون موقع که من فکر میکردم نیست همون موقع که من باهاش قهر بودم و لج کرده بودم وقتی اینو برای دوستم ناخوداگاه به زبون اوردم
خدا خیلی دوستم داشت فلان جا …
خدا باهام یار بود…..
خدایی بود که …
بعد با خودم گفتم خدا همه جا بوده همه جا من خواستم ازش که منو یاری کنه منو ببره تو موج فرکانسیش منو ببره تو مسیر اونایی که بهش نعمت داده سلامتی و ارامش داده ثروت داده روابط عالی داده …. بعد اینکه خدا در زندگی من پدیدار شد شاید در ظاهر قبلا عزیزانی بودن که از دستشون دادم اما عزیزی رو بدست اوردم که اینهمه سال از همه عزیزام برام عزیزتر و نزدیکتر بود اون که خودش برام پدر شد،مادر شد خواهر شد عشق شد … همه چیز اونه من همه جا تو همه چیز فقط اونو میبینم چقدر فرق دارم با ادم گذشته ام …
یه استراحت …
ادامه مورد این بخش :
اینم توضیح دادم تو کامنتهای قبلم که بعد اینکه فهمیدم تضادها رو و درکشون کردم بقول استاد کمتر کتک خوردم نمیگم با همون اولین ضربه ای که خدا میزنه رو شونم بیدار میشم شاید یکم صداش و بلندتر کنه و یکم سفت تر بزنه به شونم اما خدا رو شکر دیگه با لگد و اب یخ از خواب بیدارم نمیکنه توی تضادهایی که از روابطم با اطرافیانم اتفاق میفته سریع گوشی دستم میاد تو بحث روابط عاطفی که نشونه گذاشتم قشنگ تو بحث هایی که قبلا با مادرم میکردم یا وقتایی که مریض میشدم یا میشم سریع با خواهرم جلسه گفت و گو میزاریم :)) که کجا و چه فکری بوده که باعث شده مثلا گلو درد بگیرم یا حالت تهوع یا اصلا ترشی معده اینها قبلا تو استیل خیلی بزرگتر بود ولی الان با کوچیکترین پدیدار شدنش سریع بک میزنم به افکارم
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟
من وقتی دوره عزت نفس رو بارها اون قسمتش و گوش دادم
خداوند کلام الله رو بالا میاره
ازون به بعد تو هر فایلی یا هر موضوعی همیشه اینو به خودم میگم جوری زندگی کن که فقط صدای خدا رو بشنوی چیجوری اخه؟ از طریق احساست و این روند و دارم دست و پا شکسته یوقتا خوب یوقتا بد دارم سعی میکنم جز روند همیشگم باشه سپاسگزاری سپاسگزاریییییی اینو اصلا سرلوحه کردم خصوصا این چند وقت اخیر بعد گوش دادن گام ها
نتیجه اش ارامش خیلی خیلی بیشتر تضاد کمتر نجواهای کمتر احساس عمیق خوشحالی بیشتر حال دلم عالی تر همین و میریم جلو
استاد عزیز من شما هدیه ای بودین از طرف خدا برای من و همه بچه های سایت خدا رو شکر که قبل اینکه تو نااگاهی و جهل خودم دست و پا بزنم با شما و قوانینی خداوند اشنا شدم خدایا کمکم کن دیگه گمت نکنم و همیشه بمونم تو مسیر مسیر کسانی که به انها نعمت و ثروت داده ای مسیر توحید مسیر یکتا پرستی ….
خدایا شکرت ممنونم ازتون استاد که باعث شدین کلی موشکافانه تر خودمو بررسی کنم و خدا رو بیشتر یاد خودم بندازم
خیلی خیلی دوستتون دارم