https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم
من روز اول که این فایل روی سایت قرار گرفت کامنت گذاشتم ولی الان بعد از چندبار گوش دادن به این فایل اومدم درکم ازین آگاهی هارو به اشتراک بزارم تا هم خودم بهتر درک کنم هم دوستانم استفاده کنن.
اول دوس دارم رو موضوع ضعیف نبودن تمرکز کنم
بعد برم سراغ بیدار شدن قبل از چک و لگد
این دو مورد انقد تو زندگی من بوده و حتما تو زندگی خیلی از دوستان
که واقعا باید انقد روش کار کنیم که شخصیت و عملکرد درستی در مورد این دو مورد در خودمون ایحاد کنیم تا نتایج بهتر بگیریم.
خب بریم سراغ ضعیف نبودن
استاد تو فایل اصل بقای اصلح هم در مورد این موضوع توضیح دادن قبلا و چقدر این جمله استاد رو من تاثیر گذاشت که گفتن (متنفرم ازین که بخام کسی بهم رحم کنه ودلش برام بسوزه )
تو زندگی و دنیایی که کل زندگی ما داره توسط افکار و باور های ما خلق میشه
و ما اختیار کامل داریم چرا باید ضعیف باشیم و بدبخت باشیم تا خدا یا مردم دلشون بسوزه
خب وقتی ما ضعیف باشیم با این تفکر
خب خدا هیچوقت دلش نمیسوزه چون سیستم احساساتی نیست و مثل آینه فرکانس های مارو به ما برمیگردونه
درمورد آدم ها هم
اتفاقاهمون سیستم خداوند مارو هدایت میکنه به اتفاقات ایده ها شرایط و آدم هایی که حس ضعیف بودن و بدبختی بیشتری به ما بدن و همش سؤ استفاده کنن ازمون.
یعنی بخدا قسم انقد رابطه بین فرکانس خوب و اتفاقات خوب و فرکانس بد اتفاقات بد رو دارم درک میکنم که الان اشکم داره درمیاد
و دارم میبینم تو این دوسال که تو سایت هستم و سعی کردم قانون رو درک کنم و عمل کنم و احساس خوب و شخصیت خوب در خودم ایحاد کردم انصافا در 95 درصد مواقع همه چیز عالیه
دیگه قانون چطوری میخاد ثابت بشه
فقط دوستان باید بشینم فکر کنیم اگه مدت هاست رو خودت سعی کردی کار کنی چرخ زندگیت روغن کاری شده بشین و تایید کن
اگه الآن تو یک موضوعیچه مالی چه روابط چ سلامتی الان مشکل داری بشین فکر کن چه رفتار و شخصیت و باور و احساسی در ذهنت قالب بوده در مورد این موضوع اونوقت خیلی راحت میفهمیم که قانون چقدر دقیق داره عمل میکنه.
بخدا قسم تو تمرین ستاره قطبی چند روزه قبل ساعت 12 ظهر تمام خواسته هام تیک میخوره و انجام میشه
و دارممیفهمم دلیلش اینه که تو این دوسال انقد 90 درصد فایل های رایگان استاد رو گوش دادم که اصلا افکار قالب ذهنم مثبت شده در مورد همه چیز و در 95 درصد روز حالم خوبه احساس خوبی دارم و اگه یک ناخواسته ناچیز به وجود بیاد و احساسم بد بشه با تمام قدرت سعی میکنم احساسم رو خوب کنم و برگردم به مسیر درست
اینو دیروز بهش فکر کردم هاااا و متوجه شدم
فکر میکردم روی باور ها کار کردن یک چیز عجیب یا سخته
ولی متوجه شدم با کنترل ورودی هام چون استاد قانون رو از تمام زاویه ها در فایل هاشون گفتن
از توحید تا کنترل کانون توجه
از احساس لیاقت تا سلامتی و هر چیزی
و چون من هزاران بار گوش دادم فایل هارو تو این دوسال یعنی یک سال و نیمه که مطمئنم در 95 درصد مواقع روزی نشده که فایل گوش ندم یا کامنت نخونم تو سایت
دیدم کلی شخصیت و افکار و باور های من عوض شدن تو این مدت و به همون نسبت نتیاجم عوض شدن.
اینو وقتی درک کردم که دوستان دو سه سال پیشم رو بعد مدت های طولانی میبینیم و یکمباهاشون حرف میزنم میبینم اونا که همون ادم های قبلی هستند ولی من الان هیچ ربطی به اونا ندارم در تمام ابعاد.
خب برگردیم به بحث اصلی حالا که انقد میشه خالق زندگی بود چرا آخه بیام با احساس ضعیف بودن خودمو بدبخت کنم
وقتی خداوند انقد قدرت داده به ما و تمام آسمان و زمین رو رام و مسخر ما کرده که هرچی بخایم رو لذت و عزت و شادی و آرامش و سربلندی به دست بیاریم
آیا این کفر و نا سپاسی نیست که بیام با احساس ضعیف بودن و بدبختی خودمو از این نعمت ها دور کنم؟
و کسی که احساس ضعف و بدبختی کنه نه تنها خدا دلش نمیسوزه بلکه بخاطر این بی ایمانی و شرک تا قعر جهنم میبرتش پایین هم در این دنیا هم در اون دنیا.
این عین عدالته واقعا خدایا شکرت.
ما دوتا انتخاب داریم یا راه بی ایمانی و ضعیف بودن و بدبخت بودن رو میریم تا نابود بشیم و این دنیا جهنم و تجربه کنیم و اون دنیا هم جهنم بدتری تجربه کنیم.
یا با فکر کردن و درک و عمل به قانون زندگیمون رو با لذت و شادی و سربلندی و عزت خلق میکنیم و این دنیا بهشت رو تجربه میکنیم و اون دنیا هم بهشت بهتری تجربه میکنیم .
موضوع بعدی استادگفتن که بیدار شدن قبل از چک و لگد خیلی ایده آله واقعا.
همیشه استاد گفتن
سه دسته آدم وجود دارن
یه عده انقد چک و لگد میخورن ک نمیفهمن که با همون چک ولگد های جهان میمیرن و نابود میشن
عده بعدی وقتی چک و لگد میخورن بیدار میشن و مسیر رو درست میکنن و خودشونو تغییر میدن.
و عده بعدی که همه با باید سعی کنیم جزو این دسته باشیم کسانی هستند که قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بیدار میشن
یعنی همیشه به دنبال بهبود های کوچک اما دائمی و مستمر هستند.
تو این بحث که دیگه همه ما انقد تجربه داریم که اصلا نیاز نیست فکر کنیم بهش
من خودم که تو خیلی چیزا مخصوصا تو کسب و کار چک ولگد خوردم تا هی درست کردم مسیرم رو و نتایج هی بهتر شده
نکته اصلی و مهم اینجاست که دلیل بهتر شدن نتایج من اون چک و لگد و شکست ها نبوده بلکه بخاطر بیدار شدن من بعد از چک ولگد ها بوده و من چون قانون رو بلد نبودم باور ها و فرکانس ها و عملکرد اشتباه من در کسب و کار باعث میشد کع چک و لگد بخورم
و چون بعدش میومدم مسیر و اصلاح میکردم و فکر میکردم و خودنو درست میکردم نتایج تغییر میکرد
قانون اینه که اگه من اون شخصیت و عملکرد قبلی رو داشتم تا 10 میلیون سال دیگه انقد چک و لگد میخوردم تا نابود میشدم و اصلا نتایج تغییر نمیکرد.
پس دلیل تغییر نتایج بیدار شدن من بعد از چک و لگده نه اون چک و لگد.
ولی اگه باور داشته باشیم برای رسیدن به یک رابطه خوب یا موفقیت مالی یا سلامتی باید اول پدرمون در بیاد خب ما هدایت میشویم به همون مسیر سختی ها و بدبختی ها.
اینو باید همیشه به خودمون بگیم آقا زندگی من داره با افکار و باور هام خلق میشه
اگه من شکست خوردم جهان داره چک و لگد میزنه که بیدار شم و تا بیدار نشم این چک و لگد هد ادامه داره و هر بار شدید تر میشن
یا بیدار میشم و نتایج عوض میشه یا بیدار نمیشم و میمیرم زیر زجر و بدبختی.
ووقتی هم که بخاطر بیدار میشم نتایح تغییر میکنه بخاطر بیدار شدن من و اصلاح مسیر و درست کردن باور هام و شخصیت و عملکرد من،
نه بخاطر اون شکست و چک و لگد ها
و میتونستممن قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بهم، قبلش بیاممسیر رو درست کنم باورهای درست کانون توجه درست و احساس خوب و عملکرد درستی داشته باشم تا بدون شکست با لذت اوضاع هی بهتر وبهتر بشه،
این شخصیت رو باید سعی کنم بسازم در خودم .
سپاسگذارم استاد عزیزم بابت این فایل فوقالعاده عالی .
در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید همگی
کاش میشید کامنتهابه صورت صوت باشن و میدونم که این اتفاق هم میفته به لطف خداوند.
اینکه من قبل از کنکور میرفتم تو محافلی که برنج امام حسین پاک کنم،شب قدر قرآن سرم بگیرم و مفاتیح رو بیشتر از کتابهای درسیم بخونم برای پیدا کردن دعا سنا چیزی که کنکور قبول شم و احتمالا برای خیلی از ماها یا پشت کنکوریها آشناست، این داستانو یادم میاد و قطعا و حتما که موارد خیلی خیلی زیادی بوده اونموقع ها که کلا تو در و دیواربودم ولی زندگی من از جایی شروع شد و من واقعا وقایع رو ازجایی یادمه که به تضادخیلی بزرگی برخورد کردم و شروع کردم کتاب موفقیت خوندن که اونم الان میفهمم که برنامه ریزی خداوندبوده برای ورود من به این مسیر چون اون تضاد به من ثابت کرد که باید تغییر کنم ولی نمیدونستم چطوری که خداوند دستموگرفت و پله پله به ملاقات خودش برد.
شاید باورتون نشه من تا الان که دارم این کامنت رو مینویسم تا حالا عکس رئیس جمهور وقت رو ندیدم و دوستم چند روز قبل گفت پزشکیان و من یادم اومدکه آره شنیدم اسمشو،خونگی شدم ،اینستا فقط برای کارم میرم 7 ساله ماهواره ندارم و ارتباطاتموخیلی خیلی کم کردم من حدود 9 سال قبل با برنامه های شما آشناشدم ولی رها کردم ،رفتم اومدم تا اینکه حدود یکسال ونیم قبل مجدد ثبت نام کردم تو سایت و دقیقا حضورپررنگترشدن من و تحولات من از همون دوسال قبل شکل گرفت ومن باید از سایت حذف میشدم و مجدد تو اون تاریخ ثبت نام میکردم اینم از هدایتهای خداونده.
خیلی جاها قانون رو بلد نبودم عجله کردم یه وسیله ای رو گرفتم ترس از کمبود،ترس از نداشتن باور فراوانی و بعدم پرسه دادگاه و حال بد و همه چیز به ضرر من تموم شد اونموقع زیاد با قانون آشنایی نداشتم داشتم یعنی، ولی زندگیش نمیکردم اصلا باقلبم نمیشنیدم این آموزه ها رو .
تااینکه سر یه داستانهایی پا رو یه ترس بسیار ترسناک و کشنده البته از دید خودم گذاشتم و خداوند درهایی از عزت نفس اعتمادبه نفس ،خودباوری،فراوانی،خداباوری که خداوند برای بنده اش کافیست، دقیقا با همین جمله آخر من وارد سایت شدم و خیال ندارم تا آخر عمرم از این مکان مقدس خارج بشم،امشب آخر هفتست و من به جای بیرون رفتن یا هرچیز دیگه ترجیح دادم بیام تو سایت،اینجا آدمو میزون میکنه اینجا به وجود خودت به خدایی که از وجود خودت دور نیست بشدت نزدیکی و این برای من بسیار جدیده ،حسی که حدود دو ساله این شکلی با این شدت دارم تجربش میکنم.
خواهرم در مورد دلار میگه در مورد رئیس جمهور در مورد خرید اقساطی و من همون لحظه ناخودآگاه به آسمون نگاه میکنم وباهاش عشق بازی میکنم بابت اینکه من فقط و فقط رو خودش حساب کردم ،وقتی رو خودش حساب کردم چی شد؟؟ شغلی رو بهم داد که دوسش دارم و زیباست،به موقع آدمهایی رو فرستاد که اون لحظه تو اون تایم خاص باید همونجا میبودن، پولهایی رو برام جور کرد که باورم نمیشد پیشنهادهایی رو برام آورد که متعجب مونده بودم ،میدونی انقدر عشقش زیاده انقدر این سیستم زیباست که انگاری تو نیاز زیادی به کسی نداری انگاری هرچی کم داری به خودش میگی و اون دستاشو میفرسته انگاری ترسهام خیلی کمترشدن ،دل نگرانیهای نصفه شبم تقریبا ناپدید شدن چون شب قبل خواب بهش میگم ،که من بچه توام تو برام همه چیز رو جور میکنی هر اتفاقی ،هر اتفاقی چه ظاهر خوب چه ظاهر بد حتما باید اتفاق میفتاد و به قول استاد عزیزم این دقیقا همون اتفاق خوبست .
و اینم جمله ای که هر صبح که هنوز هوا تاریکه میرم لب پنجره و به آسمون نگاه میکنم و نفس میکشم و تمام وجودم بیان میکنم
که من تنها تورامیپرستم و تنها وتنها از تو یاری میجویم
خداروشکر میکنم در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم
خداروشکر این فایل بهم کمک کرد خداوند و قوانین خداوند و سیستم جهان رو بهتر و عمیق تر درک کنم
خداروشکر که خداوند از طریق آگاهی های این سایت الهی باهام حرف میزنه و بیدارم میکنه
دقیقا در تجربیات زندگیم شاهد این هستم که هر جایی سپردم به خداوند،هر جایی احساس خوب توانمندی رو در خودم ایجاد کردم و البته این توانمندیم رو از خداوند دونستم اوضاع برام بهتر شد و خوب پیش رفت و ورق به نفع من برگشت
مثلا یه نمونه از هدایت های فراوان خداوند واسه سربازیم هست که میخواستم یه جایی بیفتم که بنظرم خوب بود و رفتم پذیرش اونجا رو گرفتم به این امید که اون شخص که مسئول این کار بود کارامو درست کنه ولی اون ماه اونجایی که میخواستم نشد و با توکل بیشتر خداوند درها رو باز کرد و یک ماه عقب افتاد و اینبار دیگ واسه پذیرش اینکه جای خاصی بیفتم اقدامی نکردم و سپردم به خداوند و اتفاقا اینبار خدا به زیبایی هدایتم کرد و به بهترین جاها و تجربیات و شرایط هدایت شدم و اوضاع برام روز به روز بهتر و بهتر شد و الان هم در شرایط خوبی که باز درحال بهتر شدنه چه اسکانم چون شهر غیر از محل سکونتم هستم و چه شرایط کاریم دارم خدمتم رو ادامه میدم خداروشکر
در ارتباط با مثالی که زدین واسه اینکه روند طبیعی جهان اینه که قوی تر ها بمونن و ضعیف تر ها ازبین میرند نمونه ش رو من در ارتباط با عقاب شنیدم که بچه ش تا یه حدی که بزرگ میشه از یه ارتفاع بلندی رهاش میکنه تا خودش پرواز کنه و تلاش کنه پرواز کردن رو یاد بگیره و زنده بمونه.از نگاه انسانی خب خیلی سخته قبول این نوع تربیت چرا که با چنین کاری ممکنه بچه عقاب سقوط کنه و بمیره…ولی این طبیعت زندگی عقاب باعث شده تا یه پرنده قوی و منحصر به فرد و مثال زدنی باشه. به خاطر همین ویژگی های این پرنده هیولاس که یه جمله معروف انگیزه بخش هست که میگه (یا عقاب باش یا هرگز نباش)
ممنونم از شما استاد عزیزم بابت ضبط و نشر این آگاهی ها
ممنونم از دوستان عزیز و خانواده صمیمی عباس منش بابت بیان تجربیات و نظرات ارزشمندشون
من امروز نشستم و نوشتم و صفحه ها پر شد از شرکهایی که در وجودم غوطه وره و متعجب بودم که اگر من اینم پس توحید کجاست،منی که فکر میکردم توحیدیم،از حرفهای استاد فهمیدم که از هر چی بترسم یعنی من شرک دارم به خدا،چون قدرت رو به اون عامل بیرونی دادم و اون در ذهن من قویتر از خداست مثل
رفتن در دل تاریکی شب در کوه و بیابون،با وجود اینکه چند بار تنهایی رفتم و این کار رو انجام دادم اما هر بار میخوام دوباره انجامش بدم کل بدنم از ترس میلرزه،و فهمیدم که این ترس از شرک میاد و من قدرت رو به تاریکی و حیوانات و …دادم در صورتی که توحید میگه برگی بدون اذن خدا از درخت نمیافته و اگر میترسی یعنی ایمان نداری
ترس از حرف مردم که هر چی بیشتر روش کار میکنم ریشه اش رو بیشتر میبینم،یعنی اولش که آدم میشنوه میگه من حرف مردم برام مهم نیست اما هر چقدر که روش کار میکنی که واقعا برات مهم نباشه میبینی که ریشه هاش تا عمق وجودم رفته و خیلی خیلی جای کار داره
ترس از کمبودها از کمبود پول و ثروت
ترس از ارتباط گرفتن،ترس از حیوانات،ترس از پلیسی که جلوت رو گرفته تا ترس از مالیات،ترس از جای مغازه ای که داخلشی و شرک داری که نه باید برم جای بهتر تا مشتری بیشتری بیاد و قدرت رو دادیم به مکان و نه به خدا
ترس از خانواده و باج دادن به زن و بچه و خواهر و فلان و …
من قدرت رو حتی به تبلیغاتی که خودم انجام میدم دادم اما به خداوندم نه،من اونقدری که روی عوامل بیرونی حساب میکنم روی خدای خودم حساب نکردم،حتی اینکه تلاش میکنیم بهترین کیفیت رو به مشتری ارائه بدیم و یا تخفیف بدیم تا اون رو راضی نگه داریم هم شرکه،چون دارم میچسبم بهش که هر جوری شده از من راضی باشه که دوباره از من خرید بکنه چون خدا که زورش نمیرسه به من رزق بده
هر چقدر بیشتر دارم مینویسم بیشتر خجالت زده ام از خدا و بیشتر میفهمم که چرا اینقدر بدبختم
چرا اونجوری که میخوام پیشرفتی در درامد نیست و با وجود نداشتن وام و قرض چرا من دارم درجا میزنم و نتایج مالی خیلی آهسته و یواش میاد،وجود من پر از شرکهایی است که رخنه کرده و فقط توکل به خداوند و ادامه دادن و صبر میتونه اونها رو کمتر کنه،خیلی کار دارم خیلی
قدرت رو به دکور شیک مغازه میدیم اما به خدا نه،قدرت رو پر بودم مغازه از جنس میدیم اما به خدا نه،قدرت رو به پول میدیم و میگیم پول پول میاره اما به خدا نه،یعنی همه چی در ذهن ما قدرت داره غیر خدا،این هست حال و روز اکثر ما که اینقدر بدبختیم،یادمه یه روزهایی که تصمیم گرفتم وام و چک هام رو تموم کنم و دیگه دنبالش نباشم با وجود اینکه مغازه تقریبا خالی شده بود اما مشتری میومد و به صورت عجیبی من دخلی که میزدم چندین برابر روزهایی بود که 10 برابر اون موقع جنس داشتم و من فقط متعجب میگفتم من مگه چی فروختم که این همه دخل زدم و روزهایی بود که مغازه پر از جنس بود اما فروش صفر،چرا؟؟؟
چون در روزهای نداری من بواسطه چیزی که نداشتم امیدی هم نداشتم و فقط به خدا توکل کرده بودم و اون برام میفروخت و روزهایی که جنس داشتم،روی جنس مغازه حساب میکردم و اون جنس ها میموند و اصلا کسی نمیومد که نگاه کنه چه برسه که بخره
خوشحالم که دلیل بدبختی هام رو فهمیدم و حتی متوجه شدم که اینکه روی خودم،روی تجربه ام و روی توانایی های خودمم حساب کنم شرکه چه برسه به بقیه
یه سری کارها هم انجام دادم چون فهمیدم ایمان به عمل کردنه و نه حرف زدن،دسته چکم رو پاره کردم،هیچ وامی ندارم،ضامن هیچکس نیستم حتی چند روز پیش برادرم گفت بیا فلان صندوق ضامن بشو و من گفتم نمیشم و خیلی بهش برخورد اما من به خداوندم پناه بردم
تلاش میکنم اگر از چیزی ترسیدم در لحظه انجامش بدم،با این حال هر نعمتی هست از خداست و هر شر و بدی و کمبودی هست از منه
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
به خدا پناه میبرم از شر خودم به خودم
به خدا پناه میبرم از من من کردنهام و طغیانگریم و غرورم
به خدا پناه میبرم از شرکهایی که سراسر وجودم رو گرفته و از الله میخوام که منو ببخشه و به راه راست هدایت کنه و من پر کنه از ایمانی که عمل بیاورد
خدایا شکرت بابت اینه همه نور هدایت و رحمت و سلامتی
سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام
چقد خوبه ک اینجام.خدایا شکرت ک منو در این مسیر قرار دادی
ما فقط باید به دانسته هایی که اینجاس عمل کنیم و بزاریم تکاملش طی بشه
خدایا تو این مسیر هدایتم کن که به موفقیت برسم
که من به هر خیری از تو بهم برسه فقیر و نیازمندم.
به معنای واقعی کلمه به این جمله رسیدم که استاد میگن تو روی خودت کار کن
ادمایی که تو مسیرت باشن بهت هدایت میشن نیازی به این نداری بخوای دنبال هم فرمانسی بگردی
دوست قشنگمون این کامنتو گذاشت دوس دارم دوباره بزارم چون واقعا عالی بود
تجربه خودمو از بودن توی این جمع ها میگم::::
حدود 2الی 3 سال پیش توی گروهی عضو شدم توسط خواهرم که گویا یه عده از بچه های سایت اونجا بودن و داشتن روی خودشون کار میکردن و آگاهی هاشونو به اشتراک میزاشتن
اولش که متوجه نمیشدم چون ذووووق داشتم دارم با بچه های عباسمنشی حرف میزنم
ذوق داشتم که کلی دوست پیدا کردم
اولش همه چی خوووووب بود
یه مدتی گذشت تو گروه یه سری حرفا میشد
با اینکه بچه داشتن از تجربه هاشون میگفتن اما تفاوت عقیده و باور داشت یه تغییراتی توی گروه ایجاد میکرد….
حدود یک ماهی بود که توی اون گروه بودم و فعال هم بودم گروه تلگرامی
بعدش قلبم دیدم داره یه چی دیگه میگه
میگفت لفت بده
اولش متوجه نمیشدم منطقی نبود برام که چرا باید لفت بدم
به حرفش گوش ندادم
خلاصه ماه دوم هم گذشت انرژی زیادی داشتم توی گروه میزاشتم و همینطور بحث های گروه زیادی داشت به حاشیه میرفت
مثلا: کجا قرار بزاریم همو ببینیم و ….
میتینگ بزاریم بشینیم راجب قوانین حرف بزنیمووو
خلاصه دیگه حسابی شلوغ شده بود
هر کی و هر کی میومد تو گروه به حساب خودشون عباشمنشی بودن و آگاه بر قوانین
کاری ندارم…..
گروه تبدیل شده بود به احوال پرسی تا شیر آگاهی
و پر شده بود از حاشیه به فراوانی
تفاوت عقیده و باورها داشت کولاک میکرد
احساسمهر روز بد و بدتر شده بود
هر کسی نطری میداد اون یکی میومد میگفت من فکر میکنم اشتباهه
دیگه از این مسیر داشت میرفت جلو
روزی رسید که من یه تکست در قالب تشکر و قدردانی نوشتم و از گروه لفت دادم
چقدر این فایل به دل من نشسته و با اینکه 3 بار دیدمش اما مطمئنا باز هم می بینیمش و آگاهی های جدید ازش میگیرم.
من هم با موضوع چک و لگد خوردن غریبه نیستم
حدود 1 سال و نیم پیش در وضعیت بدی بودم سرکار به شدت تحت فشار بودم و همکارهای خوبی نداشتم تو رابطه بدی بودم دوست های عجیب و غریبی داشتم که اصلا شبیه من نبودن و حتی نمی فهمیدم جای اشتباهی هستم.
یادمه تنها چیزی که کمکم کرد این باور بود که من خالق زندگی خودم هستم به این فکر افتادم که دوباره بیام به سایت و فایلها رو ببینم من تا اون موقع هیچ دورهای رو از سایت نخریده بودم و فکر میکردم چون در رابطههایی هستم که تحقیر میشم و ارزشمندیم حفظ نمیشه دوره عزت نفس مناسبم باشه
چون هنوز حقوقم رو نگرفته بودم فقط هر روز سر میزدم و فایل های دانلودی رو میدیدم در همین حین دوره کشف قوانین زندگی بروزرسانی شد و من گفتم حتما حکمتی داشته و نظرم عوض شد و چند روز بعد دوره کشف قوانین زندگی رو گرفتم.
من به یاد ندارم در تمام دورانهای تحصیلیم از دبستان تا ارشد یک بار هم اینطوری متمرکز و با علاقه درس خونده باشم ظهر از سرکار میاومدم و فایل های یکی دو ساعته رو حدود 5 تا 6 ساعت وقت میذاشتم و اصلا نمی فهمیدم کی شب شده.
و در همون چند روز اول من به طرز عجیبی آروم شدم اون میزان از خشم و بهم ریختگی اصلا وجود نداشت و بعد یکی یکی همکارهام جا به جا شدن و همکارهای جدیدی اومدن که اصلا قابل مقایسه با قبلیها نیستن
اوضاع خوب شد و من کم کم از این که هر روز به فایل ها سر بزنم و کار انجام بدم دور شدم و بعد باز ماجراهایی پیش اومد و این بار سریع تر، قبل از اون که چک و لگدها بیشتر بشه برگشتم و فایلهای کشف قوانین زندگی رو دوره کردم و همه چیز روال معمولی و آروم خودش رو پیش گرفت
کمی بعد دوره احساس لیاقت اومد و من گفتم این همون چیزیه که من نیاز دارم. ساعتها فایل میدیدم، نکته برمیداشتم و تمرین انجام میدادم
در مدت کمی رابطهام که فکر میکردم توش گیر کردم به طرز معجزه آسایی تموم شد و من نه تنها حال بدی نداشتم، که حتی احساس آزادی و خوشحالی هم میکردم.
با این که وابسته دوستهام بودم و فکر میکردم اگر نباشن خیلی تنها میشم اما چون شبیه من نبودن حذفشون کردم و بیشتر از هر وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم
و حالا متوجه تفاوت آدمهای جدیدی که اطرافم میاومدن میشدم. آدمهایی که جایگاه اجتماعی، شخصیتی و مالی بالاتری داشتن. احساس لیاقت معجزه خودش رو نشون داد.
چند هفته ای بود که چک و لگدها باز شروع شده بود دوباره گفتم باید همه چیز رو دوره کنم یه چیزی درست نیست.
همون موقع پروژه خانه تکانی ذهن روی سایت اومد و من هر روز به سایت سر میزنم و انگار هر روز اون هدایتی که میخوام به من گفته میشه
دو روز پیش فرصت شد بررسی کنم چک و لگدها و درگیریهایی که داشتم چی شدن و شاید باورتون نشه همهشون به یه شکلی رفع شدن و من مبهوت بودم.
همسایهام که مدت طولانیای بود بابت نم زدگی سقف هیچ کاری نمیکرد چند روز پیش سقف رو درست کرد
ماشینم که فکر می کردم یه مشکل بزرگ پیدا کرده و احتمالا خرج زیادی روی دستم بذاره با یه هزینه جزئی درست شد
یخچالم یه ایراد پیدا کرده بود و من فرصت نکردم براش کاری کنم و خود به خود ایرادش رفع شده
بابت هزینههام توی مضیقه مالی بودم ولی ما به تفاوت یه سری دریافتیهای پارسال رو چند روز پیش برام واریز کردن و از همون روز به طریقی هر روز یه دریافتی از راههای غیر منتظره دارم.
خدا رو شکر که همچین قانون معرکهای توی دنیا وجود داره
خدا رو شکر که افرادی همچون شما استاد عزیزم وجود دارن که یادمون بندازن این درگیریها یه چیز معمولی و روزمره که برای همه پیش میاد نیست باید نگاهی به زندگیمون بندازیم تا دلیل چک و لگدها رو بفهمیم.
استاد یادمه تو یکی از فایلهای کشف قوانین زندگی گفتید یه بار وقتی همه شرایط عالی بوده و تازه مهاجرت کرده بودین سرماخورده بودین و چند روزی طول کشیده و گفتین این عادی نیست من همیشه یکی دو روزه خوب می شدم این میخواد به من چیزی رو بگه و من بعد از اون فایل تلاش کردم کوچکترین چیز مثل همین سرماخوردگی که برای خیلی از افراد یه چیز روتین و معمولی هست رو با این نگاه ببینم که چه حرفی داره چی رو میخواد به من بگه کجا رو اشتباه رفتم.
نمیگم همیشه موفق بودم و زود فهمیدم ولی خدا رو شکر همیشه با همون چک اول به خودم اومدم و کار به استخر یخ نرسیده.
امیدوارم هدایتهایی که خدا برام میفرسته رو به درستی دریافت کنم و یادم باشه که این مداومت در مسیره که نتیجهها رو دائمی میکنه و تا وقتی که من در مسیر بهبود هستم اتفاقات به نفع من پیش میره و جایی که حرکتی نکنم به این معنی نیست که قراره همه چیز فقط در یک سکون باقی بمونه. نه، سکون یعنی پس رفت. چون قانون جهان اینه که هر روز قدمی رو به جلو داشته باشی چون جهان هر روز به جلو حرکت میکنه و اگر حرکت نکنی یعنی داری پسرفت می کنی و حتما چک و لگدها از راه میرسن.
سلام و درود بر استاد عباسمنش وتشکر فراوان برای این فایل هدیه ای ارزشمند دارم.
یادم هست چند سال پیش هم استاد عباسمنش فایلی را بر روی سایت گذاشتند به نام درس هایی که از طوفان مایکل گرفتم.
طوفان عظیمی که کلی درخت را از جاکنده بود و مسیر بعضی خیابان ها را مسدود کرده بود و باعث صف طولانی در پمپ بنزین ها شده بود.
و استاد عباسمنش در آن فایل رفتار خوب و خوش مردم را توضیح دادن که حتی یک ماشین هم در صف بنزین بوق و سر صدا نمیکرد و تمام خانه ها و استورها و فروشگاه ها و مغازه ها به رایگان (افرادی که منطقه ای که قرار بود طوفان شود را خالی کرده بودند )جا ومکان میدادن و به بهترین شکل با بهترین غذا هاو نوشیدنی ها از آن ها پذیرایی میکردن.
و امروز هم درباره ای دیدگاه آن خانم که گفتند که شما رفتار خوب مردم را در زمان طوفان و وقوع حوادث میبینید.
انسان اگر در مدار درستی باشد در هرکجا که زندگی میکنند خوبی میبیند،خودمن دیروز اتومبیل ام در شهر دیگری خراب شده بود و آقایی با یک اتومبیل برند نیوی خارجی آمدوبا اتومبیل اش اتومبیل من را بکسل کرد و با شخص دیگری تماس گرفت و آن شخص برای تعمیر اتومبیل من آمد،وزمانی که این فرد را که بار اول بود میدیدم و از جانب خدا برای کمک به من آمده بود میخواست بامن خداحافظی کند به من گفت که چند وقت پیش من اتومبیل ام در شهر شوشتر خراب شده بود و شخصی برای کمک به من آمد و به من گفت که شما هم کمک من را در هر زمانی که شخصی نیاز به کمک داشت انتقال بده ومن اکنون به شما انتقال دادم و شماهم کمک من را انتقال دهید و من تشکر کردم و گفتم که من نیز انتقال دهنده ای محبت شما هستم.
چقدر زیبا استاد گفتند که در مورد اتفاقات بد زندگی خود صحبت نکنیدو فقط خوبی ها و اتفاقات خوب را بازگو کنیم تا در مدار خوبی ها قرار بگیریم…
و یک سری افراد هستند که نه تنها همیشه از اتفاقات بد صحبت میکنند بلکه آگاهانه به خود ضربه میزنند.
مثلاً شخصی میرود وام میگیرد و میگوید تا زمانی که بدهکار نباشم کار نمیکنم.
زمانی ما در مدار دریافت ایده ها و افراد خوب و شرایط عالی قرار میگیریم که آرامش داشته باشیم ولی زمانی که در بدهکاری و وام و… هستیم فقط اتفاقاتی رخ میدهد که شرایط ما را بدتر از قبل کند.
قانون مهمی که استاد همیشه بر آن تأکید دارند
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
ما با ضربه زدن به خود در احساس بد قرار میگیریم و نتیجه ای احساس بد همیشه اتفاقات بداست.
انسان باید همیشه قدرتمند و ثروتمند باشد واگر نمیتواند در جایی که هست پیشرفت کند مهاجرت کند وزود خسته نشود ودر مکان جدید صبور باشد و آنقدر صبر کند تا اتفاقات خوب رقم بخورد.
خداوند همیشه باعث رشد و موفقیت همه ای ما باشد،خدانگهدار
سلام به استاد بینظیر و همه دوستان جدید و هم فرکانس ما من و همسرم (داستان دوستان جدید رو پایین تر تعریف میکنم)
این فایل هم مثل همه فایل ها بینظیر بود استاد خیلی نکات مهم و با ارزش رو به خاطرمون آورد
دلم میخواست یه داستان کوتاه از آشنایی با شما تا به امروزم تعریف کنم
من از سال 1400 تقریبا آخراش بهمن ماه با شما آشنا شدم یه آشنایی به معنای واقعی معجزه آسا
مادر من شاغل هست و مغازه داره و یه روز اومد خونه بهم گفت یکی از مشتری هاش یه فایلی براش فرستاده و گفته من حس میکنم شما قلبتون خیلی پاکه و اینها بهتون خیلی کمک میکنه و به من گفت تو بیا ببین چیه من فایل رو دیدم از دوره قانون آفرینش شما بود
(انگار مامانم واسطه بوده و هدف اصلی من بودم و باید به دست من میرسید حتی همینقدر غیر مستقیم ولی میرسه از هرجا شده
چون سالها بود تو ذهنم ناخودگاه به دنبال یه جواب اساسی برای همه مسائل بودم)
درک و تعهد خاصی نداشتم فقط به شدت احساس خوب گرفتم انگار خدارو تازه شناختم یکمم متعجب بودم ذهنم باورش نمیشد
این اتفاق همینشکلی موند تا در این چند سال من فقط یه فایل مثلا هر ماه یا دوماه یبار میومدم یه چیز میدیدم و تموم
تا اینکه پارسال دقیقا همین موقع ها مهرماه بود دوره سلامتی به دستم رسید و من باورتون نمیشه توی این یکسال چقد زور زدم که دوره رو با تعهد انجام بدم اما هرررگز به بیشتر از پنج روز نرسید
دفترها پر کردم و دور انداختم چون هی اون تعهده نوشته میشد و خراب میشد
تا اینکه توی این یه ماه یه اتفاقات متفاوت تری تو زندگی افتاد باورهام افکارم تغییر واقعی کرد
و با تمام وجود تماممم وجود پذیرفتم که باید از راه درست شروع کنم
با شجاعت تمام میگم من همه دوره هاتون رو رایگان دارم
ولی از صمیم قلب تصمیم گرفتم همه اونها رو به موقع و با هدایت و البته با تکامل خریداری کنم و فایل خریداری شده رو ببینم
امروز به این تصمیمم عمل کردم و دوره سلامتی رو خرید کردم
خیلی به خودم افتخار میکنم خیلی احساس خوبی دارم
جالب اینجاست که از وقتی تصمیم گرفتم دوره رو بخرم متعهدانه و بدون سختی با کمک خدا عمل کردم به دوره سلامتی
امروز روز هفتم از عمل به تعهد سلامتی من است
میدونم مسیر خیلی قشنگی پیش رو داریم
انشالله بعد از دوره سلامتی دوره های دیگه رو با توجه به هدایت هام خرید میکنم و کار میکنم
و از هدف های بزرگم و نتایج بزرگم برایتان خواهم نوشت
علت دوستان جدید نوشتن هم اینا بود روز آغاز من روز ورود واقعی من به خانواده خوش فرکانس
ازتون ممنونم بابت درک و آموزش مسیر الهی
از خدا سپاسگذارم بابت هدایت خودم و جهان عادلانش خدایا شکرت
موقعی که در حال شنیدن این فایل بودم و زمانی که استاد فرمودند موجودات ضعیف زودتر از بین میروند حتی حیوانات هم توجهی به بچه های ضعیفشون نمیکنند یاد گربه هایی افتادم که چندین ساله که توی حیاط خونمون زادو ولد میکنند
دقیقا به چشم دیدم بچه گربه هایی که ناتوان و مریض بودند و مادرشون حتی تلاشی نمیکرد که به اونها شیر بده و من حرص میخوردم و هرکاری میکردم تا اون بچه حالش بهتر بشه حالا با دارو دادن و دکتر بردن و هیچ نتیجه ای که نداشت به کنار و حال خراب خودم ی طرف و یادمه که خدارو متهم میکردم به بیرحمی
البته که اونموقع شاگرد استاد نبودم و به خدا التماس میکردم که حال بچه گربه رو خوب کنه ولی دریغ از نتیجه.
از وقتی که با قانون و کارکرد جهان آشنا شدم فهمیدم که حتی اگر من که اشرف مخلوقات هستم و خدا دنیارو مسخر من کرده،اگه خودمو بهبود ندم در هر جنبه ای قطعا نابود میشم.
مورد دیگه ای که میخوام بگم اینه که من خانه دار هستم و منبع درامدی ندارم و همیشه چشمم به کمک همسرم بود و حتی تا یکسال پیش هم که تازه دوره فوقالعاده 12 قدم و کار میکردم این دیدگاه و داشتم که همسرمو جای خدایم گذاشته بودم و همیشه ما بحث داشتیم سر پول و این دور باطل سالیان طولانی ادامه داشت و این خود شرک توی وجودم بود
ولی به خدایم قسم از وقتی دوره 12 قدمو کار کردم و تنها خدایم و منبع روزی دونستم دیگه هیچ بحثی بین منو همسرم که پیش نیومد هیچ حتی بیشتر از انتظارم هم پول دریافت میکنم.خدایا شکرت که همش از لطف خودته و بس.
تضادی که خیلی وقته درگیرش بودم اینه که همیشه در حال خوردن بودم و استراحتی به معده بدبختم نمیدادم و دلیل احمقانه ام هم این بود که ورزش میکنم تا اینکه دردهای معده ام شروع شد و باز هم توجهی نمیکردم کار به جایی رسید که اوضاعم بهم ریخت و با آموزشهای دوره قانون سلامت که پسرم خریداری کرده بود یسری اطلاعات در مورد کارکرد بدن بدست آوردم و به خودم اومدم و تا اون ضربه بزرگه رو نخوردم خودمو بهبود دادم.
خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی که هر بار مقدار کمی درک میکنم و تمام تلاشمو میکنم تا عملکردمو هر بار بهتر و بهتر کنم.
استاد جانم سپاسگزارم از تمام درسهایی که با جون و دل به ما آموزش میدهید.
داشتم به این فکر میکردم که همه ی حیوانات اگه با معلولیتی به دنیا بیان همون پدر مادره هم اجازه رشد بهش نمیدن, یا اگر بعدا مشکلی براش به وجود بیاد بازهم همین اتفاق از هم نوعاش یا جفتش سرش میاد یا دیگر حیوانات تا از بین بره, دخترخالم دوتا عروس هلندی داشت که اونی ک نر بود خیلیییی شیطون و شنگول بود ولی پاش گیر کرد بین در و از بین رفت و از وقتی یه پایی شد جفتش همیشه میزنه تو مغز سرش با نوک! دقیقا از وقتی ضعیف شد
ولیییی در مورد ادمها از یه زاویه دیگه که نگاه کنیم اصلا اینطور نیست
خداوند به همه ی انسانها فرصت برابری داده, مثلا اگه یه بچه ای معلول به دنیا بیاد بیشتر هواشو دارن و اگه خودش بفهمه لیاقت هاشو میتونه خودشو همسان با ادمهای سالم بیاره بالا و پیشرفت کنه در هررر زمینه ای!!! ادم این موقع ها میگه خب از نظر درسی و اینا میتونند ولی یه فردی مثل نیک وویچیچ که دست و پا نداشت از نظر فیزیکی و ورزش هم خودشو هم سطح بقیه میدونست و انجامش داد,من واقعا نمیدونم چجووووری اخه کرال میره این بنده خدا!
میخواستم از دیدگاه لیاقت های انسان بگم تو این فایل, اون موقعی که بحث احساس لیاقت بود و شما میگفتید به بیرون خودت نناز و ما بخاطر فرکانسیک بودنمون ارزشمندیم, بخاطر قدرتهای درونی اینحوری بهش فکر نکرده بودم که ضعیف ها درجهان به غیر از انسان فرصتی بهشون داده نمیشه ولی انسانها با هر شرایطی فرصت دارند, و این لیاقتیه که خدا ازش صحبت میکنه به زندگی
اون موقع ها که با مفهوم بخشنده بودن خدا اشنا شده بودم اصلا تو کتم نمیرفت که مگه میشه هرلحظه تصمیم بگیری اشتباهای قبلیت پاک بشن و تاثیر نداشته باشند تو تصمیمات بعدیت مثلا انقدرر باورام بیخود بود که اگه نمره امتحانم خراب میشد طبق حرفهای مامانم بخاطر این بوده که دوسه روز پیش حرف مامانمو گوش نکردم و ازین به بعدهم همینه و دیگه اون گناه لنتی پاک بشو نیس حالا هرچقدرم کوچیک, ولی واقعا خداوند واقعییی به انسان جور دیگه ای برخورد داره که با هیچ کس دیگه تو جهان چنین برخوردی نداره
احساس خوبی بهم داد این رشته افکار و دوست داشتم بنویسمش
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان عزیزم
من روز اول که این فایل روی سایت قرار گرفت کامنت گذاشتم ولی الان بعد از چندبار گوش دادن به این فایل اومدم درکم ازین آگاهی هارو به اشتراک بزارم تا هم خودم بهتر درک کنم هم دوستانم استفاده کنن.
اول دوس دارم رو موضوع ضعیف نبودن تمرکز کنم
بعد برم سراغ بیدار شدن قبل از چک و لگد
این دو مورد انقد تو زندگی من بوده و حتما تو زندگی خیلی از دوستان
که واقعا باید انقد روش کار کنیم که شخصیت و عملکرد درستی در مورد این دو مورد در خودمون ایحاد کنیم تا نتایج بهتر بگیریم.
خب بریم سراغ ضعیف نبودن
استاد تو فایل اصل بقای اصلح هم در مورد این موضوع توضیح دادن قبلا و چقدر این جمله استاد رو من تاثیر گذاشت که گفتن (متنفرم ازین که بخام کسی بهم رحم کنه ودلش برام بسوزه )
تو زندگی و دنیایی که کل زندگی ما داره توسط افکار و باور های ما خلق میشه
و ما اختیار کامل داریم چرا باید ضعیف باشیم و بدبخت باشیم تا خدا یا مردم دلشون بسوزه
خب وقتی ما ضعیف باشیم با این تفکر
خب خدا هیچوقت دلش نمیسوزه چون سیستم احساساتی نیست و مثل آینه فرکانس های مارو به ما برمیگردونه
درمورد آدم ها هم
اتفاقاهمون سیستم خداوند مارو هدایت میکنه به اتفاقات ایده ها شرایط و آدم هایی که حس ضعیف بودن و بدبختی بیشتری به ما بدن و همش سؤ استفاده کنن ازمون.
یعنی بخدا قسم انقد رابطه بین فرکانس خوب و اتفاقات خوب و فرکانس بد اتفاقات بد رو دارم درک میکنم که الان اشکم داره درمیاد
و دارم میبینم تو این دوسال که تو سایت هستم و سعی کردم قانون رو درک کنم و عمل کنم و احساس خوب و شخصیت خوب در خودم ایحاد کردم انصافا در 95 درصد مواقع همه چیز عالیه
دیگه قانون چطوری میخاد ثابت بشه
فقط دوستان باید بشینم فکر کنیم اگه مدت هاست رو خودت سعی کردی کار کنی چرخ زندگیت روغن کاری شده بشین و تایید کن
اگه الآن تو یک موضوعیچه مالی چه روابط چ سلامتی الان مشکل داری بشین فکر کن چه رفتار و شخصیت و باور و احساسی در ذهنت قالب بوده در مورد این موضوع اونوقت خیلی راحت میفهمیم که قانون چقدر دقیق داره عمل میکنه.
بخدا قسم تو تمرین ستاره قطبی چند روزه قبل ساعت 12 ظهر تمام خواسته هام تیک میخوره و انجام میشه
و دارممیفهمم دلیلش اینه که تو این دوسال انقد 90 درصد فایل های رایگان استاد رو گوش دادم که اصلا افکار قالب ذهنم مثبت شده در مورد همه چیز و در 95 درصد روز حالم خوبه احساس خوبی دارم و اگه یک ناخواسته ناچیز به وجود بیاد و احساسم بد بشه با تمام قدرت سعی میکنم احساسم رو خوب کنم و برگردم به مسیر درست
اینو دیروز بهش فکر کردم هاااا و متوجه شدم
فکر میکردم روی باور ها کار کردن یک چیز عجیب یا سخته
ولی متوجه شدم با کنترل ورودی هام چون استاد قانون رو از تمام زاویه ها در فایل هاشون گفتن
از توحید تا کنترل کانون توجه
از احساس لیاقت تا سلامتی و هر چیزی
و چون من هزاران بار گوش دادم فایل هارو تو این دوسال یعنی یک سال و نیمه که مطمئنم در 95 درصد مواقع روزی نشده که فایل گوش ندم یا کامنت نخونم تو سایت
دیدم کلی شخصیت و افکار و باور های من عوض شدن تو این مدت و به همون نسبت نتیاجم عوض شدن.
اینو وقتی درک کردم که دوستان دو سه سال پیشم رو بعد مدت های طولانی میبینیم و یکمباهاشون حرف میزنم میبینم اونا که همون ادم های قبلی هستند ولی من الان هیچ ربطی به اونا ندارم در تمام ابعاد.
خب برگردیم به بحث اصلی حالا که انقد میشه خالق زندگی بود چرا آخه بیام با احساس ضعیف بودن خودمو بدبخت کنم
وقتی خداوند انقد قدرت داده به ما و تمام آسمان و زمین رو رام و مسخر ما کرده که هرچی بخایم رو لذت و عزت و شادی و آرامش و سربلندی به دست بیاریم
آیا این کفر و نا سپاسی نیست که بیام با احساس ضعیف بودن و بدبختی خودمو از این نعمت ها دور کنم؟
و کسی که احساس ضعف و بدبختی کنه نه تنها خدا دلش نمیسوزه بلکه بخاطر این بی ایمانی و شرک تا قعر جهنم میبرتش پایین هم در این دنیا هم در اون دنیا.
این عین عدالته واقعا خدایا شکرت.
ما دوتا انتخاب داریم یا راه بی ایمانی و ضعیف بودن و بدبخت بودن رو میریم تا نابود بشیم و این دنیا جهنم و تجربه کنیم و اون دنیا هم جهنم بدتری تجربه کنیم.
یا با فکر کردن و درک و عمل به قانون زندگیمون رو با لذت و شادی و سربلندی و عزت خلق میکنیم و این دنیا بهشت رو تجربه میکنیم و اون دنیا هم بهشت بهتری تجربه میکنیم .
موضوع بعدی استادگفتن که بیدار شدن قبل از چک و لگد خیلی ایده آله واقعا.
همیشه استاد گفتن
سه دسته آدم وجود دارن
یه عده انقد چک و لگد میخورن ک نمیفهمن که با همون چک ولگد های جهان میمیرن و نابود میشن
عده بعدی وقتی چک و لگد میخورن بیدار میشن و مسیر رو درست میکنن و خودشونو تغییر میدن.
و عده بعدی که همه با باید سعی کنیم جزو این دسته باشیم کسانی هستند که قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بیدار میشن
یعنی همیشه به دنبال بهبود های کوچک اما دائمی و مستمر هستند.
تو این بحث که دیگه همه ما انقد تجربه داریم که اصلا نیاز نیست فکر کنیم بهش
من خودم که تو خیلی چیزا مخصوصا تو کسب و کار چک ولگد خوردم تا هی درست کردم مسیرم رو و نتایج هی بهتر شده
نکته اصلی و مهم اینجاست که دلیل بهتر شدن نتایج من اون چک و لگد و شکست ها نبوده بلکه بخاطر بیدار شدن من بعد از چک ولگد ها بوده و من چون قانون رو بلد نبودم باور ها و فرکانس ها و عملکرد اشتباه من در کسب و کار باعث میشد کع چک و لگد بخورم
و چون بعدش میومدم مسیر و اصلاح میکردم و فکر میکردم و خودنو درست میکردم نتایج تغییر میکرد
قانون اینه که اگه من اون شخصیت و عملکرد قبلی رو داشتم تا 10 میلیون سال دیگه انقد چک و لگد میخوردم تا نابود میشدم و اصلا نتایج تغییر نمیکرد.
پس دلیل تغییر نتایج بیدار شدن من بعد از چک و لگده نه اون چک و لگد.
اینو دوس دارم هرروز به خودم بگم واقعا خیلی مهمه خیلی خیلی
چون اگه اینو درک کنیم آسان میشویم برای آسانی ها
ولی اگه باور داشته باشیم برای رسیدن به یک رابطه خوب یا موفقیت مالی یا سلامتی باید اول پدرمون در بیاد خب ما هدایت میشویم به همون مسیر سختی ها و بدبختی ها.
اینو باید همیشه به خودمون بگیم آقا زندگی من داره با افکار و باور هام خلق میشه
اگه من شکست خوردم جهان داره چک و لگد میزنه که بیدار شم و تا بیدار نشم این چک و لگد هد ادامه داره و هر بار شدید تر میشن
یا بیدار میشم و نتایج عوض میشه یا بیدار نمیشم و میمیرم زیر زجر و بدبختی.
ووقتی هم که بخاطر بیدار میشم نتایح تغییر میکنه بخاطر بیدار شدن من و اصلاح مسیر و درست کردن باور هام و شخصیت و عملکرد من،
نه بخاطر اون شکست و چک و لگد ها
و میتونستممن قبل ازین که جهان چک ولگد بزنه بهم، قبلش بیاممسیر رو درست کنم باورهای درست کانون توجه درست و احساس خوب و عملکرد درستی داشته باشم تا بدون شکست با لذت اوضاع هی بهتر وبهتر بشه،
این شخصیت رو باید سعی کنم بسازم در خودم .
سپاسگذارم استاد عزیزم بابت این فایل فوقالعاده عالی .
در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید همگی
سلام به همگی به استادعزیزم مریم نازنین
کاش میشید کامنتهابه صورت صوت باشن و میدونم که این اتفاق هم میفته به لطف خداوند.
اینکه من قبل از کنکور میرفتم تو محافلی که برنج امام حسین پاک کنم،شب قدر قرآن سرم بگیرم و مفاتیح رو بیشتر از کتابهای درسیم بخونم برای پیدا کردن دعا سنا چیزی که کنکور قبول شم و احتمالا برای خیلی از ماها یا پشت کنکوریها آشناست، این داستانو یادم میاد و قطعا و حتما که موارد خیلی خیلی زیادی بوده اونموقع ها که کلا تو در و دیواربودم ولی زندگی من از جایی شروع شد و من واقعا وقایع رو ازجایی یادمه که به تضادخیلی بزرگی برخورد کردم و شروع کردم کتاب موفقیت خوندن که اونم الان میفهمم که برنامه ریزی خداوندبوده برای ورود من به این مسیر چون اون تضاد به من ثابت کرد که باید تغییر کنم ولی نمیدونستم چطوری که خداوند دستموگرفت و پله پله به ملاقات خودش برد.
شاید باورتون نشه من تا الان که دارم این کامنت رو مینویسم تا حالا عکس رئیس جمهور وقت رو ندیدم و دوستم چند روز قبل گفت پزشکیان و من یادم اومدکه آره شنیدم اسمشو،خونگی شدم ،اینستا فقط برای کارم میرم 7 ساله ماهواره ندارم و ارتباطاتموخیلی خیلی کم کردم من حدود 9 سال قبل با برنامه های شما آشناشدم ولی رها کردم ،رفتم اومدم تا اینکه حدود یکسال ونیم قبل مجدد ثبت نام کردم تو سایت و دقیقا حضورپررنگترشدن من و تحولات من از همون دوسال قبل شکل گرفت ومن باید از سایت حذف میشدم و مجدد تو اون تاریخ ثبت نام میکردم اینم از هدایتهای خداونده.
خیلی جاها قانون رو بلد نبودم عجله کردم یه وسیله ای رو گرفتم ترس از کمبود،ترس از نداشتن باور فراوانی و بعدم پرسه دادگاه و حال بد و همه چیز به ضرر من تموم شد اونموقع زیاد با قانون آشنایی نداشتم داشتم یعنی، ولی زندگیش نمیکردم اصلا باقلبم نمیشنیدم این آموزه ها رو .
تااینکه سر یه داستانهایی پا رو یه ترس بسیار ترسناک و کشنده البته از دید خودم گذاشتم و خداوند درهایی از عزت نفس اعتمادبه نفس ،خودباوری،فراوانی،خداباوری که خداوند برای بنده اش کافیست، دقیقا با همین جمله آخر من وارد سایت شدم و خیال ندارم تا آخر عمرم از این مکان مقدس خارج بشم،امشب آخر هفتست و من به جای بیرون رفتن یا هرچیز دیگه ترجیح دادم بیام تو سایت،اینجا آدمو میزون میکنه اینجا به وجود خودت به خدایی که از وجود خودت دور نیست بشدت نزدیکی و این برای من بسیار جدیده ،حسی که حدود دو ساله این شکلی با این شدت دارم تجربش میکنم.
خواهرم در مورد دلار میگه در مورد رئیس جمهور در مورد خرید اقساطی و من همون لحظه ناخودآگاه به آسمون نگاه میکنم وباهاش عشق بازی میکنم بابت اینکه من فقط و فقط رو خودش حساب کردم ،وقتی رو خودش حساب کردم چی شد؟؟ شغلی رو بهم داد که دوسش دارم و زیباست،به موقع آدمهایی رو فرستاد که اون لحظه تو اون تایم خاص باید همونجا میبودن، پولهایی رو برام جور کرد که باورم نمیشد پیشنهادهایی رو برام آورد که متعجب مونده بودم ،میدونی انقدر عشقش زیاده انقدر این سیستم زیباست که انگاری تو نیاز زیادی به کسی نداری انگاری هرچی کم داری به خودش میگی و اون دستاشو میفرسته انگاری ترسهام خیلی کمترشدن ،دل نگرانیهای نصفه شبم تقریبا ناپدید شدن چون شب قبل خواب بهش میگم ،که من بچه توام تو برام همه چیز رو جور میکنی هر اتفاقی ،هر اتفاقی چه ظاهر خوب چه ظاهر بد حتما باید اتفاق میفتاد و به قول استاد عزیزم این دقیقا همون اتفاق خوبست .
و اینم جمله ای که هر صبح که هنوز هوا تاریکه میرم لب پنجره و به آسمون نگاه میکنم و نفس میکشم و تمام وجودم بیان میکنم
که من تنها تورامیپرستم و تنها وتنها از تو یاری میجویم
به نام الله یکتا و مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده ارزشمندم
خداروشکر میکنم در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم
خداروشکر این فایل بهم کمک کرد خداوند و قوانین خداوند و سیستم جهان رو بهتر و عمیق تر درک کنم
خداروشکر که خداوند از طریق آگاهی های این سایت الهی باهام حرف میزنه و بیدارم میکنه
دقیقا در تجربیات زندگیم شاهد این هستم که هر جایی سپردم به خداوند،هر جایی احساس خوب توانمندی رو در خودم ایجاد کردم و البته این توانمندیم رو از خداوند دونستم اوضاع برام بهتر شد و خوب پیش رفت و ورق به نفع من برگشت
مثلا یه نمونه از هدایت های فراوان خداوند واسه سربازیم هست که میخواستم یه جایی بیفتم که بنظرم خوب بود و رفتم پذیرش اونجا رو گرفتم به این امید که اون شخص که مسئول این کار بود کارامو درست کنه ولی اون ماه اونجایی که میخواستم نشد و با توکل بیشتر خداوند درها رو باز کرد و یک ماه عقب افتاد و اینبار دیگ واسه پذیرش اینکه جای خاصی بیفتم اقدامی نکردم و سپردم به خداوند و اتفاقا اینبار خدا به زیبایی هدایتم کرد و به بهترین جاها و تجربیات و شرایط هدایت شدم و اوضاع برام روز به روز بهتر و بهتر شد و الان هم در شرایط خوبی که باز درحال بهتر شدنه چه اسکانم چون شهر غیر از محل سکونتم هستم و چه شرایط کاریم دارم خدمتم رو ادامه میدم خداروشکر
در ارتباط با مثالی که زدین واسه اینکه روند طبیعی جهان اینه که قوی تر ها بمونن و ضعیف تر ها ازبین میرند نمونه ش رو من در ارتباط با عقاب شنیدم که بچه ش تا یه حدی که بزرگ میشه از یه ارتفاع بلندی رهاش میکنه تا خودش پرواز کنه و تلاش کنه پرواز کردن رو یاد بگیره و زنده بمونه.از نگاه انسانی خب خیلی سخته قبول این نوع تربیت چرا که با چنین کاری ممکنه بچه عقاب سقوط کنه و بمیره…ولی این طبیعت زندگی عقاب باعث شده تا یه پرنده قوی و منحصر به فرد و مثال زدنی باشه. به خاطر همین ویژگی های این پرنده هیولاس که یه جمله معروف انگیزه بخش هست که میگه (یا عقاب باش یا هرگز نباش)
ممنونم از شما استاد عزیزم بابت ضبط و نشر این آگاهی ها
ممنونم از دوستان عزیز و خانواده صمیمی عباس منش بابت بیان تجربیات و نظرات ارزشمندشون
در پناه رب العالمین باشید
به نام الله یکتا
من امروز نشستم و نوشتم و صفحه ها پر شد از شرکهایی که در وجودم غوطه وره و متعجب بودم که اگر من اینم پس توحید کجاست،منی که فکر میکردم توحیدیم،از حرفهای استاد فهمیدم که از هر چی بترسم یعنی من شرک دارم به خدا،چون قدرت رو به اون عامل بیرونی دادم و اون در ذهن من قویتر از خداست مثل
رفتن در دل تاریکی شب در کوه و بیابون،با وجود اینکه چند بار تنهایی رفتم و این کار رو انجام دادم اما هر بار میخوام دوباره انجامش بدم کل بدنم از ترس میلرزه،و فهمیدم که این ترس از شرک میاد و من قدرت رو به تاریکی و حیوانات و …دادم در صورتی که توحید میگه برگی بدون اذن خدا از درخت نمیافته و اگر میترسی یعنی ایمان نداری
ترس از حرف مردم که هر چی بیشتر روش کار میکنم ریشه اش رو بیشتر میبینم،یعنی اولش که آدم میشنوه میگه من حرف مردم برام مهم نیست اما هر چقدر که روش کار میکنی که واقعا برات مهم نباشه میبینی که ریشه هاش تا عمق وجودم رفته و خیلی خیلی جای کار داره
ترس از کمبودها از کمبود پول و ثروت
ترس از ارتباط گرفتن،ترس از حیوانات،ترس از پلیسی که جلوت رو گرفته تا ترس از مالیات،ترس از جای مغازه ای که داخلشی و شرک داری که نه باید برم جای بهتر تا مشتری بیشتری بیاد و قدرت رو دادیم به مکان و نه به خدا
ترس از خانواده و باج دادن به زن و بچه و خواهر و فلان و …
من قدرت رو حتی به تبلیغاتی که خودم انجام میدم دادم اما به خداوندم نه،من اونقدری که روی عوامل بیرونی حساب میکنم روی خدای خودم حساب نکردم،حتی اینکه تلاش میکنیم بهترین کیفیت رو به مشتری ارائه بدیم و یا تخفیف بدیم تا اون رو راضی نگه داریم هم شرکه،چون دارم میچسبم بهش که هر جوری شده از من راضی باشه که دوباره از من خرید بکنه چون خدا که زورش نمیرسه به من رزق بده
هر چقدر بیشتر دارم مینویسم بیشتر خجالت زده ام از خدا و بیشتر میفهمم که چرا اینقدر بدبختم
چرا اونجوری که میخوام پیشرفتی در درامد نیست و با وجود نداشتن وام و قرض چرا من دارم درجا میزنم و نتایج مالی خیلی آهسته و یواش میاد،وجود من پر از شرکهایی است که رخنه کرده و فقط توکل به خداوند و ادامه دادن و صبر میتونه اونها رو کمتر کنه،خیلی کار دارم خیلی
قدرت رو به دکور شیک مغازه میدیم اما به خدا نه،قدرت رو پر بودم مغازه از جنس میدیم اما به خدا نه،قدرت رو به پول میدیم و میگیم پول پول میاره اما به خدا نه،یعنی همه چی در ذهن ما قدرت داره غیر خدا،این هست حال و روز اکثر ما که اینقدر بدبختیم،یادمه یه روزهایی که تصمیم گرفتم وام و چک هام رو تموم کنم و دیگه دنبالش نباشم با وجود اینکه مغازه تقریبا خالی شده بود اما مشتری میومد و به صورت عجیبی من دخلی که میزدم چندین برابر روزهایی بود که 10 برابر اون موقع جنس داشتم و من فقط متعجب میگفتم من مگه چی فروختم که این همه دخل زدم و روزهایی بود که مغازه پر از جنس بود اما فروش صفر،چرا؟؟؟
چون در روزهای نداری من بواسطه چیزی که نداشتم امیدی هم نداشتم و فقط به خدا توکل کرده بودم و اون برام میفروخت و روزهایی که جنس داشتم،روی جنس مغازه حساب میکردم و اون جنس ها میموند و اصلا کسی نمیومد که نگاه کنه چه برسه که بخره
خوشحالم که دلیل بدبختی هام رو فهمیدم و حتی متوجه شدم که اینکه روی خودم،روی تجربه ام و روی توانایی های خودمم حساب کنم شرکه چه برسه به بقیه
یه سری کارها هم انجام دادم چون فهمیدم ایمان به عمل کردنه و نه حرف زدن،دسته چکم رو پاره کردم،هیچ وامی ندارم،ضامن هیچکس نیستم حتی چند روز پیش برادرم گفت بیا فلان صندوق ضامن بشو و من گفتم نمیشم و خیلی بهش برخورد اما من به خداوندم پناه بردم
تلاش میکنم اگر از چیزی ترسیدم در لحظه انجامش بدم،با این حال هر نعمتی هست از خداست و هر شر و بدی و کمبودی هست از منه
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
به خدا پناه میبرم از شر خودم به خودم
به خدا پناه میبرم از من من کردنهام و طغیانگریم و غرورم
به خدا پناه میبرم از شرکهایی که سراسر وجودم رو گرفته و از الله میخوام که منو ببخشه و به راه راست هدایت کنه و من پر کنه از ایمانی که عمل بیاورد
خدایا شکرت بابت اینه همه نور هدایت و رحمت و سلامتی
شکر
گام20
آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند؟
به نام نامی یزدان
چو آنکه برگزید من را از میان این همه خوبان
سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام
چقد خوبه ک اینجام.خدایا شکرت ک منو در این مسیر قرار دادی
ما فقط باید به دانسته هایی که اینجاس عمل کنیم و بزاریم تکاملش طی بشه
خدایا تو این مسیر هدایتم کن که به موفقیت برسم
که من به هر خیری از تو بهم برسه فقیر و نیازمندم.
به معنای واقعی کلمه به این جمله رسیدم که استاد میگن تو روی خودت کار کن
ادمایی که تو مسیرت باشن بهت هدایت میشن نیازی به این نداری بخوای دنبال هم فرمانسی بگردی
دوست قشنگمون این کامنتو گذاشت دوس دارم دوباره بزارم چون واقعا عالی بود
تجربه خودمو از بودن توی این جمع ها میگم::::
حدود 2الی 3 سال پیش توی گروهی عضو شدم توسط خواهرم که گویا یه عده از بچه های سایت اونجا بودن و داشتن روی خودشون کار میکردن و آگاهی هاشونو به اشتراک میزاشتن
اولش که متوجه نمیشدم چون ذووووق داشتم دارم با بچه های عباسمنشی حرف میزنم
ذوق داشتم که کلی دوست پیدا کردم
اولش همه چی خوووووب بود
یه مدتی گذشت تو گروه یه سری حرفا میشد
با اینکه بچه داشتن از تجربه هاشون میگفتن اما تفاوت عقیده و باور داشت یه تغییراتی توی گروه ایجاد میکرد….
حدود یک ماهی بود که توی اون گروه بودم و فعال هم بودم گروه تلگرامی
بعدش قلبم دیدم داره یه چی دیگه میگه
میگفت لفت بده
اولش متوجه نمیشدم منطقی نبود برام که چرا باید لفت بدم
به حرفش گوش ندادم
خلاصه ماه دوم هم گذشت انرژی زیادی داشتم توی گروه میزاشتم و همینطور بحث های گروه زیادی داشت به حاشیه میرفت
مثلا: کجا قرار بزاریم همو ببینیم و ….
میتینگ بزاریم بشینیم راجب قوانین حرف بزنیمووو
خلاصه دیگه حسابی شلوغ شده بود
هر کی و هر کی میومد تو گروه به حساب خودشون عباشمنشی بودن و آگاه بر قوانین
کاری ندارم…..
گروه تبدیل شده بود به احوال پرسی تا شیر آگاهی
و پر شده بود از حاشیه به فراوانی
تفاوت عقیده و باورها داشت کولاک میکرد
احساسمهر روز بد و بدتر شده بود
هر کسی نطری میداد اون یکی میومد میگفت من فکر میکنم اشتباهه
دیگه از این مسیر داشت میرفت جلو
روزی رسید که من یه تکست در قالب تشکر و قدردانی نوشتم و از گروه لفت دادم
درود بیکران دوست خوبم
عالی بود
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
چقدر این فایل به دل من نشسته و با اینکه 3 بار دیدمش اما مطمئنا باز هم می بینیمش و آگاهی های جدید ازش میگیرم.
من هم با موضوع چک و لگد خوردن غریبه نیستم
حدود 1 سال و نیم پیش در وضعیت بدی بودم سرکار به شدت تحت فشار بودم و همکارهای خوبی نداشتم تو رابطه بدی بودم دوست های عجیب و غریبی داشتم که اصلا شبیه من نبودن و حتی نمی فهمیدم جای اشتباهی هستم.
یادمه تنها چیزی که کمکم کرد این باور بود که من خالق زندگی خودم هستم به این فکر افتادم که دوباره بیام به سایت و فایلها رو ببینم من تا اون موقع هیچ دورهای رو از سایت نخریده بودم و فکر میکردم چون در رابطههایی هستم که تحقیر میشم و ارزشمندیم حفظ نمیشه دوره عزت نفس مناسبم باشه
چون هنوز حقوقم رو نگرفته بودم فقط هر روز سر میزدم و فایل های دانلودی رو میدیدم در همین حین دوره کشف قوانین زندگی بروزرسانی شد و من گفتم حتما حکمتی داشته و نظرم عوض شد و چند روز بعد دوره کشف قوانین زندگی رو گرفتم.
من به یاد ندارم در تمام دورانهای تحصیلیم از دبستان تا ارشد یک بار هم اینطوری متمرکز و با علاقه درس خونده باشم ظهر از سرکار میاومدم و فایل های یکی دو ساعته رو حدود 5 تا 6 ساعت وقت میذاشتم و اصلا نمی فهمیدم کی شب شده.
و در همون چند روز اول من به طرز عجیبی آروم شدم اون میزان از خشم و بهم ریختگی اصلا وجود نداشت و بعد یکی یکی همکارهام جا به جا شدن و همکارهای جدیدی اومدن که اصلا قابل مقایسه با قبلیها نیستن
اوضاع خوب شد و من کم کم از این که هر روز به فایل ها سر بزنم و کار انجام بدم دور شدم و بعد باز ماجراهایی پیش اومد و این بار سریع تر، قبل از اون که چک و لگدها بیشتر بشه برگشتم و فایلهای کشف قوانین زندگی رو دوره کردم و همه چیز روال معمولی و آروم خودش رو پیش گرفت
کمی بعد دوره احساس لیاقت اومد و من گفتم این همون چیزیه که من نیاز دارم. ساعتها فایل میدیدم، نکته برمیداشتم و تمرین انجام میدادم
در مدت کمی رابطهام که فکر میکردم توش گیر کردم به طرز معجزه آسایی تموم شد و من نه تنها حال بدی نداشتم، که حتی احساس آزادی و خوشحالی هم میکردم.
با این که وابسته دوستهام بودم و فکر میکردم اگر نباشن خیلی تنها میشم اما چون شبیه من نبودن حذفشون کردم و بیشتر از هر وقتی تمرکزم رو گذاشتم روی خودم
و حالا متوجه تفاوت آدمهای جدیدی که اطرافم میاومدن میشدم. آدمهایی که جایگاه اجتماعی، شخصیتی و مالی بالاتری داشتن. احساس لیاقت معجزه خودش رو نشون داد.
چند هفته ای بود که چک و لگدها باز شروع شده بود دوباره گفتم باید همه چیز رو دوره کنم یه چیزی درست نیست.
همون موقع پروژه خانه تکانی ذهن روی سایت اومد و من هر روز به سایت سر میزنم و انگار هر روز اون هدایتی که میخوام به من گفته میشه
دو روز پیش فرصت شد بررسی کنم چک و لگدها و درگیریهایی که داشتم چی شدن و شاید باورتون نشه همهشون به یه شکلی رفع شدن و من مبهوت بودم.
همسایهام که مدت طولانیای بود بابت نم زدگی سقف هیچ کاری نمیکرد چند روز پیش سقف رو درست کرد
ماشینم که فکر می کردم یه مشکل بزرگ پیدا کرده و احتمالا خرج زیادی روی دستم بذاره با یه هزینه جزئی درست شد
یخچالم یه ایراد پیدا کرده بود و من فرصت نکردم براش کاری کنم و خود به خود ایرادش رفع شده
بابت هزینههام توی مضیقه مالی بودم ولی ما به تفاوت یه سری دریافتیهای پارسال رو چند روز پیش برام واریز کردن و از همون روز به طریقی هر روز یه دریافتی از راههای غیر منتظره دارم.
خدا رو شکر که همچین قانون معرکهای توی دنیا وجود داره
خدا رو شکر که افرادی همچون شما استاد عزیزم وجود دارن که یادمون بندازن این درگیریها یه چیز معمولی و روزمره که برای همه پیش میاد نیست باید نگاهی به زندگیمون بندازیم تا دلیل چک و لگدها رو بفهمیم.
استاد یادمه تو یکی از فایلهای کشف قوانین زندگی گفتید یه بار وقتی همه شرایط عالی بوده و تازه مهاجرت کرده بودین سرماخورده بودین و چند روزی طول کشیده و گفتین این عادی نیست من همیشه یکی دو روزه خوب می شدم این میخواد به من چیزی رو بگه و من بعد از اون فایل تلاش کردم کوچکترین چیز مثل همین سرماخوردگی که برای خیلی از افراد یه چیز روتین و معمولی هست رو با این نگاه ببینم که چه حرفی داره چی رو میخواد به من بگه کجا رو اشتباه رفتم.
نمیگم همیشه موفق بودم و زود فهمیدم ولی خدا رو شکر همیشه با همون چک اول به خودم اومدم و کار به استخر یخ نرسیده.
امیدوارم هدایتهایی که خدا برام میفرسته رو به درستی دریافت کنم و یادم باشه که این مداومت در مسیره که نتیجهها رو دائمی میکنه و تا وقتی که من در مسیر بهبود هستم اتفاقات به نفع من پیش میره و جایی که حرکتی نکنم به این معنی نیست که قراره همه چیز فقط در یک سکون باقی بمونه. نه، سکون یعنی پس رفت. چون قانون جهان اینه که هر روز قدمی رو به جلو داشته باشی چون جهان هر روز به جلو حرکت میکنه و اگر حرکت نکنی یعنی داری پسرفت می کنی و حتما چک و لگدها از راه میرسن.
بیصبرانه منتظر گامهای خانه تکانی ذهن هستم.
درود به شما استاد و خانم شایسته عزیزم
به نام خدا
سلام و درود بر استاد عباسمنش وتشکر فراوان برای این فایل هدیه ای ارزشمند دارم.
یادم هست چند سال پیش هم استاد عباسمنش فایلی را بر روی سایت گذاشتند به نام درس هایی که از طوفان مایکل گرفتم.
طوفان عظیمی که کلی درخت را از جاکنده بود و مسیر بعضی خیابان ها را مسدود کرده بود و باعث صف طولانی در پمپ بنزین ها شده بود.
و استاد عباسمنش در آن فایل رفتار خوب و خوش مردم را توضیح دادن که حتی یک ماشین هم در صف بنزین بوق و سر صدا نمیکرد و تمام خانه ها و استورها و فروشگاه ها و مغازه ها به رایگان (افرادی که منطقه ای که قرار بود طوفان شود را خالی کرده بودند )جا ومکان میدادن و به بهترین شکل با بهترین غذا هاو نوشیدنی ها از آن ها پذیرایی میکردن.
و امروز هم درباره ای دیدگاه آن خانم که گفتند که شما رفتار خوب مردم را در زمان طوفان و وقوع حوادث میبینید.
انسان اگر در مدار درستی باشد در هرکجا که زندگی میکنند خوبی میبیند،خودمن دیروز اتومبیل ام در شهر دیگری خراب شده بود و آقایی با یک اتومبیل برند نیوی خارجی آمدوبا اتومبیل اش اتومبیل من را بکسل کرد و با شخص دیگری تماس گرفت و آن شخص برای تعمیر اتومبیل من آمد،وزمانی که این فرد را که بار اول بود میدیدم و از جانب خدا برای کمک به من آمده بود میخواست بامن خداحافظی کند به من گفت که چند وقت پیش من اتومبیل ام در شهر شوشتر خراب شده بود و شخصی برای کمک به من آمد و به من گفت که شما هم کمک من را در هر زمانی که شخصی نیاز به کمک داشت انتقال بده ومن اکنون به شما انتقال دادم و شماهم کمک من را انتقال دهید و من تشکر کردم و گفتم که من نیز انتقال دهنده ای محبت شما هستم.
چقدر زیبا استاد گفتند که در مورد اتفاقات بد زندگی خود صحبت نکنیدو فقط خوبی ها و اتفاقات خوب را بازگو کنیم تا در مدار خوبی ها قرار بگیریم…
و یک سری افراد هستند که نه تنها همیشه از اتفاقات بد صحبت میکنند بلکه آگاهانه به خود ضربه میزنند.
مثلاً شخصی میرود وام میگیرد و میگوید تا زمانی که بدهکار نباشم کار نمیکنم.
زمانی ما در مدار دریافت ایده ها و افراد خوب و شرایط عالی قرار میگیریم که آرامش داشته باشیم ولی زمانی که در بدهکاری و وام و… هستیم فقط اتفاقاتی رخ میدهد که شرایط ما را بدتر از قبل کند.
قانون مهمی که استاد همیشه بر آن تأکید دارند
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
ما با ضربه زدن به خود در احساس بد قرار میگیریم و نتیجه ای احساس بد همیشه اتفاقات بداست.
انسان باید همیشه قدرتمند و ثروتمند باشد واگر نمیتواند در جایی که هست پیشرفت کند مهاجرت کند وزود خسته نشود ودر مکان جدید صبور باشد و آنقدر صبر کند تا اتفاقات خوب رقم بخورد.
خداوند همیشه باعث رشد و موفقیت همه ای ما باشد،خدانگهدار
سلام به استاد بینظیر و همه دوستان جدید و هم فرکانس ما من و همسرم (داستان دوستان جدید رو پایین تر تعریف میکنم)
این فایل هم مثل همه فایل ها بینظیر بود استاد خیلی نکات مهم و با ارزش رو به خاطرمون آورد
دلم میخواست یه داستان کوتاه از آشنایی با شما تا به امروزم تعریف کنم
من از سال 1400 تقریبا آخراش بهمن ماه با شما آشنا شدم یه آشنایی به معنای واقعی معجزه آسا
مادر من شاغل هست و مغازه داره و یه روز اومد خونه بهم گفت یکی از مشتری هاش یه فایلی براش فرستاده و گفته من حس میکنم شما قلبتون خیلی پاکه و اینها بهتون خیلی کمک میکنه و به من گفت تو بیا ببین چیه من فایل رو دیدم از دوره قانون آفرینش شما بود
(انگار مامانم واسطه بوده و هدف اصلی من بودم و باید به دست من میرسید حتی همینقدر غیر مستقیم ولی میرسه از هرجا شده
چون سالها بود تو ذهنم ناخودگاه به دنبال یه جواب اساسی برای همه مسائل بودم)
درک و تعهد خاصی نداشتم فقط به شدت احساس خوب گرفتم انگار خدارو تازه شناختم یکمم متعجب بودم ذهنم باورش نمیشد
این اتفاق همینشکلی موند تا در این چند سال من فقط یه فایل مثلا هر ماه یا دوماه یبار میومدم یه چیز میدیدم و تموم
تا اینکه پارسال دقیقا همین موقع ها مهرماه بود دوره سلامتی به دستم رسید و من باورتون نمیشه توی این یکسال چقد زور زدم که دوره رو با تعهد انجام بدم اما هرررگز به بیشتر از پنج روز نرسید
دفترها پر کردم و دور انداختم چون هی اون تعهده نوشته میشد و خراب میشد
تا اینکه توی این یه ماه یه اتفاقات متفاوت تری تو زندگی افتاد باورهام افکارم تغییر واقعی کرد
و با تمام وجود تماممم وجود پذیرفتم که باید از راه درست شروع کنم
با شجاعت تمام میگم من همه دوره هاتون رو رایگان دارم
ولی از صمیم قلب تصمیم گرفتم همه اونها رو به موقع و با هدایت و البته با تکامل خریداری کنم و فایل خریداری شده رو ببینم
امروز به این تصمیمم عمل کردم و دوره سلامتی رو خرید کردم
خیلی به خودم افتخار میکنم خیلی احساس خوبی دارم
جالب اینجاست که از وقتی تصمیم گرفتم دوره رو بخرم متعهدانه و بدون سختی با کمک خدا عمل کردم به دوره سلامتی
امروز روز هفتم از عمل به تعهد سلامتی من است
میدونم مسیر خیلی قشنگی پیش رو داریم
انشالله بعد از دوره سلامتی دوره های دیگه رو با توجه به هدایت هام خرید میکنم و کار میکنم
و از هدف های بزرگم و نتایج بزرگم برایتان خواهم نوشت
علت دوستان جدید نوشتن هم اینا بود روز آغاز من روز ورود واقعی من به خانواده خوش فرکانس
ازتون ممنونم بابت درک و آموزش مسیر الهی
از خدا سپاسگذارم بابت هدایت خودم و جهان عادلانش خدایا شکرت
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
و همه دوستان عزیزم در این مکان آموزشی
موقعی که در حال شنیدن این فایل بودم و زمانی که استاد فرمودند موجودات ضعیف زودتر از بین میروند حتی حیوانات هم توجهی به بچه های ضعیفشون نمیکنند یاد گربه هایی افتادم که چندین ساله که توی حیاط خونمون زادو ولد میکنند
دقیقا به چشم دیدم بچه گربه هایی که ناتوان و مریض بودند و مادرشون حتی تلاشی نمیکرد که به اونها شیر بده و من حرص میخوردم و هرکاری میکردم تا اون بچه حالش بهتر بشه حالا با دارو دادن و دکتر بردن و هیچ نتیجه ای که نداشت به کنار و حال خراب خودم ی طرف و یادمه که خدارو متهم میکردم به بیرحمی
البته که اونموقع شاگرد استاد نبودم و به خدا التماس میکردم که حال بچه گربه رو خوب کنه ولی دریغ از نتیجه.
از وقتی که با قانون و کارکرد جهان آشنا شدم فهمیدم که حتی اگر من که اشرف مخلوقات هستم و خدا دنیارو مسخر من کرده،اگه خودمو بهبود ندم در هر جنبه ای قطعا نابود میشم.
مورد دیگه ای که میخوام بگم اینه که من خانه دار هستم و منبع درامدی ندارم و همیشه چشمم به کمک همسرم بود و حتی تا یکسال پیش هم که تازه دوره فوقالعاده 12 قدم و کار میکردم این دیدگاه و داشتم که همسرمو جای خدایم گذاشته بودم و همیشه ما بحث داشتیم سر پول و این دور باطل سالیان طولانی ادامه داشت و این خود شرک توی وجودم بود
ولی به خدایم قسم از وقتی دوره 12 قدمو کار کردم و تنها خدایم و منبع روزی دونستم دیگه هیچ بحثی بین منو همسرم که پیش نیومد هیچ حتی بیشتر از انتظارم هم پول دریافت میکنم.خدایا شکرت که همش از لطف خودته و بس.
تضادی که خیلی وقته درگیرش بودم اینه که همیشه در حال خوردن بودم و استراحتی به معده بدبختم نمیدادم و دلیل احمقانه ام هم این بود که ورزش میکنم تا اینکه دردهای معده ام شروع شد و باز هم توجهی نمیکردم کار به جایی رسید که اوضاعم بهم ریخت و با آموزشهای دوره قانون سلامت که پسرم خریداری کرده بود یسری اطلاعات در مورد کارکرد بدن بدست آوردم و به خودم اومدم و تا اون ضربه بزرگه رو نخوردم خودمو بهبود دادم.
خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی که هر بار مقدار کمی درک میکنم و تمام تلاشمو میکنم تا عملکردمو هر بار بهتر و بهتر کنم.
استاد جانم سپاسگزارم از تمام درسهایی که با جون و دل به ما آموزش میدهید.
یاحق
سلام به روی ماه استاد عزیزم
داشتم به این فکر میکردم که همه ی حیوانات اگه با معلولیتی به دنیا بیان همون پدر مادره هم اجازه رشد بهش نمیدن, یا اگر بعدا مشکلی براش به وجود بیاد بازهم همین اتفاق از هم نوعاش یا جفتش سرش میاد یا دیگر حیوانات تا از بین بره, دخترخالم دوتا عروس هلندی داشت که اونی ک نر بود خیلیییی شیطون و شنگول بود ولی پاش گیر کرد بین در و از بین رفت و از وقتی یه پایی شد جفتش همیشه میزنه تو مغز سرش با نوک! دقیقا از وقتی ضعیف شد
ولیییی در مورد ادمها از یه زاویه دیگه که نگاه کنیم اصلا اینطور نیست
خداوند به همه ی انسانها فرصت برابری داده, مثلا اگه یه بچه ای معلول به دنیا بیاد بیشتر هواشو دارن و اگه خودش بفهمه لیاقت هاشو میتونه خودشو همسان با ادمهای سالم بیاره بالا و پیشرفت کنه در هررر زمینه ای!!! ادم این موقع ها میگه خب از نظر درسی و اینا میتونند ولی یه فردی مثل نیک وویچیچ که دست و پا نداشت از نظر فیزیکی و ورزش هم خودشو هم سطح بقیه میدونست و انجامش داد,من واقعا نمیدونم چجووووری اخه کرال میره این بنده خدا!
میخواستم از دیدگاه لیاقت های انسان بگم تو این فایل, اون موقعی که بحث احساس لیاقت بود و شما میگفتید به بیرون خودت نناز و ما بخاطر فرکانسیک بودنمون ارزشمندیم, بخاطر قدرتهای درونی اینحوری بهش فکر نکرده بودم که ضعیف ها درجهان به غیر از انسان فرصتی بهشون داده نمیشه ولی انسانها با هر شرایطی فرصت دارند, و این لیاقتیه که خدا ازش صحبت میکنه به زندگی
اون موقع ها که با مفهوم بخشنده بودن خدا اشنا شده بودم اصلا تو کتم نمیرفت که مگه میشه هرلحظه تصمیم بگیری اشتباهای قبلیت پاک بشن و تاثیر نداشته باشند تو تصمیمات بعدیت مثلا انقدرر باورام بیخود بود که اگه نمره امتحانم خراب میشد طبق حرفهای مامانم بخاطر این بوده که دوسه روز پیش حرف مامانمو گوش نکردم و ازین به بعدهم همینه و دیگه اون گناه لنتی پاک بشو نیس حالا هرچقدرم کوچیک, ولی واقعا خداوند واقعییی به انسان جور دیگه ای برخورد داره که با هیچ کس دیگه تو جهان چنین برخوردی نداره
احساس خوبی بهم داد این رشته افکار و دوست داشتم بنویسمش
شاد باشید