https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
402نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد اون سری این فایل و گوش دادم و یه کامنتی هم گذاشتم ولی این دفه هدایتی گفتم خدایا چه فایلی وگوش بدم ورفتم تو پوشه فایل های دانلودی این فایل بالا اومد بااینکه میخواستم فایل دیگه ای گوش بدم گفتم حتما همینو باید گوش بدم و دفتر وخودکارم اوردم به جمله جمله حرفتون دقت کردم ودرکمو نوشتم وتازه فهمیدم که چجوری باید فایل هاتون رو با جان ودل وعمق وجود گوش داد ونت برداری کرد وبهشون فکر کرد خداروشکر واقعا …الان چندروزیه دارم فشرده رو خودم کار میکنم ومرتب مینویسمو وتامل میکنم وفکر میکنم وساعت ها باخودم صحبت میکنم ولذت میبرم ازاین کار وبرای خودم زنگ استراحت گذاشتم تو این تایم هم میشینم باذوق سریال سفر به دور امریکا رو نگاه میکنم صداشو بلند میکنم ولذت میبرم خدارو صدهزار مرتبه شکرش ونتیجشو خیلی زود دیدم دوماهه که استعفا دادم ازکارم و یه احساسی بهم گفت برو توسایت دیوار رفتم دیدم اولین اگهی زده بود حسابدار وپیام دادم گفتن که فرداش بیا برای مصاحبه رفتم برای مصاحبه گفت چندتا مورد هم هست خبرت میدیم شمارمو گرفت ومن اومدم خونه خیلی رهابودم واحساس خوبی داشتم گفتم خدایا مثل همیشه هدایتم کن بااینکه شرایطش عالی بود کاره ولی نچسبیدم بهشوگفتم توکل به خدا وروز بعدش زنگم زدن گفتن میتونی فردا بیای گفتم اره گفت فلان ساعت بیا گفتم باشه استاد داشتم ازخوشحالی پرواز میکردم حقوقش دوبرابر حقوق کار قبلیم هست تایم کاریش همون تایمی که مد نظرمه کار حسابداری که خودم دوست دارم گفت بعد میفرستیمت شرکت و کارها رو انجام بدی و …میخوام بگم نتایجی که احساسم خوب بوده توکل بوده ایمان بوده مشخصه که چجوری کارها رو برام انجام میده حتی اطرافیانم گفتن باید بری اداره کار دنبال کار بگردی ولی تودلم گفتم اداره کار من خداست نیازی نیست واوکی شد همه چیز
برای خونه هم همینطور توهیچ بنگاهی دنبالش نرفتم ازطریق همکارم شماره صاحب خونه رو بهم داد کارا پیش رفت بایه تلفن و خیلی جاها هدایتم کرده
امااااا زمانی که شرک ورزیدم چه بلاهایی سرم اومد 12سال پیش تویه رابطه ای بودم وابستگی شدید به طرف داشتم اصلا زندگیمو وابسته طرف کرده بودم انگار اگه نباشه من نباید زندگی کنم و اتفاقی که افتاد اینه که جداشدیم ومن بی اختیار گریه میکردم اصلا زندگیم تعطیل شد حتی بهم گفت یادمه چرااینقدر گریه اگه یه مادری بچشو ازدست داده بود اینقدر گریه نمیکرد استاد دیگه شما ته داستانو بخونید که اوضاع چقدر بد بود خلاصه ادامه دادم این غم وغصه وگریه ها تااینکه منجرشد به افسردگی شدید ومن فقط زل میزدم به ادم ها حرف نمیزدم غذا نمیخوردم اب هم که میخوردم بالا میوردم ونمیخوام وارد جزییات بشم ولی خیلی بد بود اوضاعم شش ماه طول کشید که اوضاع به حالت عادی برگرده و خداروشکر به لطف الله زندگی عادیمو ادامه دادم اینجا بااستخرآب یخ بیدارشدم وچک ولگد خیلی زیادی خوردم الان فهمیدم بخاطر شرک بوده که این بلا سرم اومده بود نه اینکه خدا این بلا رو سرم اورده وطبق سیستم واقعا پیش میره خداوند نه اینکه دلش به حال کسی میسوزه واین عین عدالته وقتی تومسیر درست میریم ازدرو دیوار معجزه ها رخ میدن واتفاقات خوب وعالی میفتن پس چه لزومی داره تو مسیرشیطانی قدم برداریم وبلا سرخودمون بیاریم بعد بگیم خدا چرا دلش نمیسوزه برامون چرا کمکمون نمیکنه
اول فایل که درمورد طوفان توضیح میدادین استاد گفتین که به جای اینکه ازطوفان بترسیم بیایم خودمونو قوی کنیم باایمان وتوحید باورهامونو قوی کنیم که به راحتی وسلامتی ازش عبور کنیم ولی اگه ضعیف باشیم به هرتضادی که برمیخوریم مثل روابط عاطفی وکسب وکار به راحتی از بین میریم ونابود میشیم ولی اگه توحیدی عمل کنیم اون وقت به قدرتمندترین وبزرگترین نیروی جهان وصل میشیم و هدایتمون میکنه وحمایت میکنه ازمون کی وقتی ایمانمون رو نشون میدیم واگاهانه بیام رو بهبود شخصیتم کار کنم وقویش کنم که به راحتی باهرطوفانی نه تنها ازبین نره بلکه رشد وپیشرفت هم بکنه
استادگفتین کجاها چک ولگدها رو خوردین تابیدار شدین خداروشکر هرچی فکرمیکنم فقط تواون یه دونه مورد بوده که بالا توضیح دادم توروابط…ازوقتی که باشما اشنا شدم سریع میگیرم نشونه ها رو تاازمسیر خارج میشم اوضاع روبه سختی پیش میره میفهمم وبرمیگردم به مسیر واین لطف خداوند شامل حال من شده که هرلحظه داره هدایتم میکنه خدارو صدهزار مرتبه شکرش
استاد خیلی خیلیییییی زیاددبی نهایت مسیر جذاب وشیرینیه مافقط ایمانمونو نشون میدیم وهمه کارها رو خدا انجام میده رودوشش میشینیم وخودش مارو میبره یعنی فقط باید ازدیدن طبیعت وجنگل ودشت ودریا لذت ببریم وسوت زنان هم ازمسیرلذت میبریم هم به خواسته هامون میرسیم واقعا خیلی خوبه خیلی خیلی لذت بخشه خدارو هرثانیه سپاسگزارم واسه بودن تو این سایت وحال خوبم که به هیچ چیزی گره نخورده وخوشبختی ای که ته قلبمه باهیچ چیز تودنیا قابل مقایسه نیست و استاد انگار دست خودمون نیست ازدیدن یه گل اسمان یه تیکه ابر غروب افتاب به وجد میایم و همه بچه ها هم تووکامنتاشون نوشته بودن فکرمیکردم عادیه ولی نه انگار کسی که همرامه این زیبایی ها رو نمیبینه واصلا توجه نمیکنه گفتم خدایا شکرت که تومدار دیدن زیبایی ها هستم انگار ما بچه های سایت دنیا رو از یه لنز دیگه ای میبینیم انگار چشم برزخی داریم…
استاد همسرم بعضی وقتا شاکی میشه میگه چراهی هندزفری تو گوشته همش فایل استاد عباسمنش گوش میدی من جوابی نمیدم بعدکه ازطرف این کاره تماس گرفتن وخوشحالیمو دید گفتمش دیدی دیدیییی پس دفه دیگه نگو گوش نده اوکی هیچی نگفت انگار بهش ثابت شد که دارم نتیجه میگیرم بااین که نتایج قبلیمو بهش یاداوری کرده بودم…
استاد سالم وتندرست و خوشبخت وسعادتمند دردنیا واخرت باشین خیلی دوستتون دارم
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
ابتدا خداروشکر میکنم که باتوجه بهداتفاقات طبیعی که در ایالت محل زندگی شما رخداد شما سالم هستید و امیدوارم بقیه افراد هم سالم و تن درست باشند ، در مورد اتفاقات طبیعی که من بهش بلایای طبیعی نمیگم چون بلا نیستن بلکه طبیعت کره خاکی ماست مثل بقیه سیارات که کلی طوفان و زلزله و آتشفشان دارند ، این اتفاقات هم طبیعی هستن پس بلایی نازل نشده از طرف خداوند که ما بخوایم بلا بخونیمش و بستگی داره از چه دیدی بهش نگاه کنیم، من هم با شما موافقم این اتفاقات از جنبه های مختلف خیر و خوبی دارند، اولا باعث میشن در ساخت و سازهای آینده سازه های محکم تری ساخته بشن و در پیشرفت ساخت و ساز کمکمیکنه دوم اینکه همدلی و همراهی مردم رو میشه لمس کرد و دید که چقدر عالی بهم کمک میکنن و سوم اینکه قدرت خداوند رو میبینیم که چقدر فوق العاده ست و ما در برابر قدرت خداوند چیزی نیستیم وهمیشه باید تسلیم خداوند باشیم اگه میخوایم که راه درست رو بریم
مورد بعدی که این داستان بهمون یاد میده قوی بودن در برابر مشکلات زندگی هستش؛ کسانی یا موجوداتی در برابر مشکلات ضعیف هستن از بین میرن و دوام نمیارن؛ گیاهان ضعیف جاشونو به گیاهان قوی میدن، حیوونات ضعیف جاشونو به حیوونای قوی میدن ؛ برای انسان ها وقتی کسی به به نفر وابسته میشه قطعا شکست میخوره وقتی کسی در موضوعات مالی در بحران ها هوشمندانه عمل میکنه باقی میمونه و پیشرفت میکنه،
کسی که از لحاظ فکری خودشو نمیبازه و ایمان داره و توکل میکنه میتونه ادامه بده و پیشرفت کنه کسی که ضعیفه ترسوئه بی ایمانه از بین میره، خداوند دلش برای کسی نمیسوزه نباید به خداوند مثل یه مادر دلسوز نگاه کنیم. خدا هیچوقت احساسی نمیشه، پس بهتره روی خودمون کار کنیم شخصیت بهتری بسازیم و خودمون رو قوی تر کنیم، ایمان مون رو بیشتر کنیم، توکل بیشتری داشته باشیم، مهارت هامون رو بیشتر کنیم
در مورد تغییر خودم مثالی که دارم وقتی رابطه با همسرم به مشکل خوردم و همسرم اصرار داشت به جدایی من خیلی بهم ریختم و نابود شدم یه جورایی کلی التماس کردم غصه خوردم و کارم گریه و ناراحتی بود و داشتم تو این وضعیت غرق میشدم ولی از وقتی که گفتم خدایا من دیگه نمیدونم چی کار کنم خودت کمکم کن صدای خداوند و الهامات خداوند رو شنیدم، تصمیم گرفتم هرچی بهم میگه بهش عمل کنم ، درسته ممکنه اون شرایط به دلخواه من پیش نرفت و ما جدا شدیم ولی همون طوفان تو زندگیم باعثشد من قوی تر بشم ایمانم بیشتر بشه توکل بیشتربشه، بتونم یادبگیرم روی خدا حساب کنم روی مهارت هام تمرکز کردم بهبود بخشیدم و بقول استاد عباسمنش هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت وباعث شد من قوی تر بشم شخصیت بهتری بسازم
پس وقتی از همون اول با دیدن اولین نشونه ها خودمون رو تغییر میدیم خداوند هم به مسیر درست هدایتمون میکنه، خیلی ها اصلا به نشونه ها توجه نمیکنن و انقدر از دنیا کتک میخورن تا متوجه میشن و خیلی ها که بدون اینکه بفهمن از بین میرن زیر چک و لگد های جهان
نباید این تفکرم داشته باشیم که حتما باید بلا سرم بیاد شکست بخورم تا موفق بشم، ما میتونیم بدون اینکه شکست بخوریم زجر بکشیم موفق باشیم؛ این باور اکثریت هستش که باید شکست بخوری تا موفق بشی ولی لزوما اینطور نیست آدم میتونه با کوچکترین تلنگرهایی که خداوند بهش میزنه بیدار بشه وقبل از اینکه به خرابی و شکست برسه مسیر سرسبز آسفالت رو انتخاب کنه، خودم تلاشم همینه که در مسیر درست باشم و دارم روی خودم کار میکنم امیدوارم که خداوند هدایتگر همه ما به سمت خوبی ها باشه
ممنونم از شما استاد جان خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و دوستان گلم
من این روزا دچار تضادی به ظاهر وحشتناک شدم
تضادی که پر از نجوا برای من بود و پر از ایمان به خدا
تضادی که اگه قبل از اشنایی با استاد خوبم برام اتفاق می افتاد صد در صد از بین میبرد منو .
استاد زمانی که تک و تنها دخترم و از این بیمارستان ، از این دکتر به اون دکتر میبردم و لحظه ای به این فکر نکردم که من تنهام ، خدا بیشتر خودش و بهم نشون داد
اون زمان بود که با دل و جونم درک کردم نفس کشیدن راحت یعنی چی ، اره یکساله دارم شکر گزاری میکنم ، هر روز و هر شب ، ولی معنی نفس کشیدن و وقتی فهمیدم و درک کردم که دخترم نمیتونست نفس بکشه.
تو اون اوضاع درسته حسم بد میشد ولی لحظه ای نبود که یاد حرفای شما نیفتم
انگار هر وقت میخواستم کم بیارم شما میگفتی این اتفاق قراره تو رو سپاسگزار تر کنه ، یا اینکه این اتفاق به نفع توعه.
میگفتم اخه من که یکساله شکر گزارترینم ، بعد صدای شما میگفت ، تو نمی دونی پشت این ماجرا چیه ، خدا کارش و خوب بلده .
همین ارامشی که از بین صد ها نجوا میگرفتم به من کمک کرد تا ادامه بدم تا با درد زانوی شدیدی که داشتم و کمر درد ، ادامه بدم
دستان خدا کم کم به کمکم رسید شوهر خواهر شوهرم ،
که نمی دونم از کجا زودتر از همسرم به کمکم اومد ،
بیمارستان ردیف شد ، امبولانس ردیف شد ، تخت خالی تو بیمارستانی که هیچ وقت جا نداره جور شد ، پرستارانی مهربان و دلسوز برای دخترم جور شد ، فقط من گفتم ، خدا خودت برام انجام بده ، من کم اوردم من دیگه توانش و ندارم .
به بچه ی دیگم که تو خونه تنها بود صبر داد تا کمتر بی تابی کنه .
و میرسم به قسمت اصلی داستان ؛
اتاق استراحت مادران ، مادرانی که بچه هاشون توی picu بستری بودن ،
همشون تو شرایط خیلی بدی بودن ، ولی وقتی از شدت کم درد ساعت ٢ شب خودمو رسوندم اونجا ، خانمی تختشو داد به من و خودش تا صبح نشست.
می دونستم اون خانم خداست .
حال بچم خوب نبود ولی وقتی خدا رو دیدم اروم تر شدم
اون اتاق شد برام اتاق درس.
هیچ وقت اون اتاق و فراموش نمیکنم
من تو اون اتاق با چشمای خودم میدیدم که طرف فقط میخواد بچش چشماشو باز کنه و دوماهه تو انتظاره ،
بچه ی من چشماش باز بود ،
گفتم خدایا شکرت
تو اون اتاق مادری بود که بچه ی ۶ ساله ی ناتوان جسمیش رفته بود کما و از خدا میخواست فقط برگرده به همون حالتی که ۶ سال با زحمت بزرگش کرده بود ،
من گفتم خدایا شکرت که بچه های من از بچگی تا الان از هر نظر در سلامت بودن .
من صبور بودم خیلی ، ولی دیم صبر من کجا صبر اونا کجا .
خدا منو برده بود به اتاقی که ، مادر با تمام شرایط بدش سعی میکرد منو خوشحال کنه
مادرا همه هر چی داشتن میریختن وسط با هم میخوردن و شوخی میکردن با اون شرایطی که داشتن .
گفتم خدا تو با من چی کار کردی
طوری شده بود که وقتی وارد اون اتاق میشدم اصلا فکر نمیکردم تو بیمارستانم ، فکر میکردم پیش رفیق هایی هستم که چندین ساله باهاشون در ارتباطم .
کم کم حال دخترم خوب میشد .
ولی استاد نمی دونم چه طور بگم من به حدی سپاسگزار شدم که تو عمرم نبودم .
یه دفتر برداشتم و همون جا نوشتم و نوشتم و شکر گزاری کردم ، حتی تجسم کردم که دخترم خونس
و همون طور هم شد و الان دخترم داره تکالیفشو انجام میده اونم در سلامت کامل
یک هفته طول کشید ولی برای من ده سال درس داشت
اینجا مینویسم تا هیچ وقت اون اتاق و یادم نره
اون ادما رو یادم نره
ادمایی که میخندیدن و شاد بودن و ارام تر بودن البته از درون بچه هاشون زودتر خوب میشد ،
مادرایی که گریه میکردن و کم می اوردن بچه هاشونو از دست دادن .
من خیلی چیزا تو اون اتاق یاد گرفتم
و دلم میخواد همیشه یادم بمونه که تو بدترین شرایط هم چیزهایی هست که باید شکرگزارش بود .
درسته خیلی وقتا نجواها حسم و بد کرد ولی بهشون اجازه ندادم این حس بدم زیاد موندگار بشه.
الان درک میکنم که استاد به لطف شما شخصیت محکمی برای خودم ساختم
شخصیتی که با طوفان ها سربلند بیرون بیاد .
و تمام این شخصیت و مدیون شما هستم
و باز هم تمام این اتفاقات مهر تاییدی بر حرفای شما زد .
و من هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که مسیرم و ادامه بدم چون بهترین مسیره
هر بار که نجواها می اومد فقط با صدای شما حسم و بهتر میکردم .
قبلا من اعتقاد وباورم همین بود جالبه استاد هر جمله که میگفتید من به خودم میگفتم ببین تو این طور فکر میکردی
زمانی که نوجوان بودم از همون اوایل این نظر را داشتم که خدا انسان های ضعیف را بیشتر دوست دارد و بهشان کمک میکند
در خانه از طرف برادر بزرگم به من ظلم میشد ومن به جای اینکه خودم در برابرش مقاومت نشون بدم از قدرت خودم استفاده کنم همیشه ترس وضعف داشتم
با گریه التماس از خداوند کمک میخواستم ووقتی جواب نمیگرفتم خدا را ظالم وبی رحم میخواندم
چقدر به قول استاد چک و لگد خوردم جالبه بیدار هم نشدم بعد از ازدواج هم مشکلات زیادی داشتم وچون با قانون آشنا نبودم باز هم کلی سختی کشیدم
چقدر قشنگ استاد گفتید مثل این فیلم ها که طرف داد میزنه خدایا چرا من؟ من دیگه نمیکشم خسته شدم خدایا حالا دیگه بسه
منم همین بودم میگفتم خدایا دیگه کافی نیست؟ به چه گناهی باید این قدر تنبیه بشم من بنده بدی واست بودم؟
مگه کم نماز خوندم مگه کم روزه گرفتم مگه کم درگاهت اشک ریختم پس برام معجزه ای کن
غافل از اینکه معجزه را باید خودم ایجاد کنم با تغییر در خودم با تغییر افکار باورهای غلطم با جهاد اکبر برای تغییر خودم
استاد عزیز من با شناخت شما تغییر کردم دیدم به خدا به زندگی به دین به همه چیز عوض شد
از وقتی شنیدم حال خوب =اتفاقات خوب سعی کردم احساسم را خوب نگه دارم
والان نتایج آموزش های شما را با تمام وجودم درک میکنم ومیچشم
من قوی شدم وهر روز هم قویتر میشوم از کسی توقع کمک ندارم وفقط روی خدا حساب باز کردم وچقدر جالبه از وقتی تغییر کردم چقدر انسان های خوب سر راهم قرار میگیرن تا به من کمک کنند ومن اونها را دستانی از دستان خداوند میدانم که برای یاری من فرستاده
حالا معنی ایاک نعبد وایاک نستعین را میفهمم
الان معنی اهدنا الصراط مستقیم را با تمام وجودم درک میکنم وهر روز صبح با خودم زمزمه میکنم
چقدر عشقم به الله بیشتر وبیشتر شده چقدر خوشحالم که خودم خالق زندگیم هستم واز خداوند هدایت میخواهم برای خلق بهتر زندگی ام
مثال خوبی که از دلسوزی وضعف دارم اینه که یه زمانی به شدت درد دست وپا وکمر داشتم مدام به دیگران میگفتم واز درد ناله میکردم و وقتی دلسوزی اطرافیان را میدیدم احساس خوبی پیدا میکردم اما از یه جایی نشستم وبه خودم گفتم این به ظاهر دلسوزی هیچ دردی از تو دوا نمیکند اگر خودت برای خودت کاری نکنی هیچ کس دیگری هم برایت کاری نمیکند
شروع به تغییر باور هام در مورد سلامتی کردم تحقیق کردم ودیدم یوگا بهترین ورزش برای من است استارت ورزش را زدم بر خدا توکل کردم با جدیت ادامه دادم والان بعد از یک سال از شروع ورزش چقدر حالم خوبه چقدر سلامتی و جوانی را بیشتر احساس میکنم
با آموزشها ی شما استاد عزیز حال دلم خوبه دنیا برام زیباست هر روز قویتر میشم وبیشتر به خدایم اعتماد میکنم
IN GOD WE TRUST
خدایا هر لحظه مرا هدایت کن ولحظه ای مرا به خودم وا نگذار
سلامی گرم به دو استاد عزیز و بینظیر و همچنین اعضای محترم بهترین سایت الهی
چقدر لذت بردم از این رابطه عاشقانه استاد و مریم خانم عزیز که با اینکه چند ماهی هست فقط هفته ای یکبار همدیگرو می بینید ولی اینقدر ریشه و اساس محکمی دارید که به اصول خود پایبند هستید و ارتباطتتون قوی تر از قبل هم میشه واقعا تحسین میکنم این میزان درک دوطرفه و عمل به دانسته ها و وابسته نبودن به غیر از خدارو.
استاد چه درس های زیبایی بهمون یادآوری کردی که میشه حتی توی شرایط و اتفاقات به ظاهر بد بازهم نکاتی رو پیدا کرد و مثبت فکر کرد و به خداوند اعتماد داشته باشیم که هر اتفاقی حتما خیرتی داره و در نهایت به نفع افرادی میشه که بتونن خوب ببینند و خوب عمل کنند،چقدر این قانون رو دوست دارم که همواره باید خودمون رو قوی کنیم وگرنه از بین میریم و با یه نگاه درست و دقیق میشه فهمید در مورد تمام هستی داره رعایت میشه ولی خیلی وقتا فراموش میکنیم که شامل خودمون هم میشه یعنی اگر نتونیم نسخه قوی تری از خودمون بسازیم قطعا حذف میشیم واین هیچ استثنائی نداره و به قول استاد خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکنه که دلسوزی کنه، چقدر این عدالت خداوند زیباست که هیچ فرقی بین تمام مخلوقاتش نیست و همه در برابر قانون یکسانند.
یادمه چندین سال پیش شرایط اقتصادی ثبات داشت و من مقدار قابل توجهی پول توی بانک گذاشته بودم و سودش رو میگرفتم و با این دیدگاه که هم اصل پولم حفظ میشه و هم سود میگیرم خودم رو راضی نگه داشته بودم با اینکه میشد با همون پول کسب و کاری راه انداخت و بیشتر از این درآمد داشت ولی بخاطر باورهای پوسیده و غیر توحیدی و ساکن موندن توی همون شرایط اقدامی نمیکردم تا اینکه شرایط اقتصادی بهم ریخت و پولم بی ارزش شد تا جایی که دیگه هیچ کاری نمیشد باهاش کرد و روز به روز بی ارزش تر میشد و زمانی که خاستم اقدامی کنم اینقدر ضعیف شده بودم که حتی جرعت نمیکردم کاری رو شروع کنم این بی حرکتی و ثبات حتی باعث شده بود شخصیت و اعتماد به نفسم ضعیف بشه جوری که جلوی پیشرفتم رو گرفت،اون زمان که با استاد و قوانین آشنا نبودم خداوند رو مقصر دونستم و همش با خودم میگفتم من که درست رفتار کردم پس چرا اینجوری شد من که آدم خوبی هستم و آزارم به کسی نرسیده پس چرا من؟ جوری شد که از خداوند قطع امید کردم ولی این باعث نشد که این اتفاق رو تجربه نکنم و الان دقیق و واضح میفهمم که چقدر لایق بودم و حقم بوده که این اتفاقات رو تجربه کنم،اما الان هر بلایی که سرم بیاد چه خوب چه بد به لطف آموزه های استاد عباسمنش و آشنایی من با خداوند و قوانین بدون تغییرش با اطمینان خودم رو باعثش میدونم وسپاسگزار خداوند میشم که همه چیز به دسته خودمه اگر الان شرایط بده میتونم با تغییر باورهام به شرایط خوب برم و خوشبختی رو تجربه کنم.
از شما استاد عزیز سپاسگزارم که مثل چراغی روشن توی مسیر خداوند حرکت میکنی و راه رو هم برای ما روشن میکنی تا بتونیم به خدا برسیم و با عمل به قوانین این جهان زیبا خوشبختی ،سعادت و آرامش رو تجربه کنیم.
چقد وایب و فرکانس متفاوتی از این دوتا فایل اخر که گذاشتید ازتون میگیرم
لازمه موفقیت شکست نیست …
به به چ باور قشنگی چ دیدگاه قشنگی چ آگاهی جدیدی که امروز یاد گرفتم
از بچگی این کردن تو مغزمون که باید بارها شکست بخوری تا یکبار موفق شی انقد بدهکاری قرض و سختی بکشی تا پول خوب دراری که چی قدر بدونی
انقد باید صبح تا شب درس بخونی از تفریحاتت بگذری تا کنکور رتبه خوب بیاری
چقد باورهای محدود کننده به خورده ما داده شده توسط مدارس و جامعه چقد باید رو خودمون کار کنیم این ترمز های مخفی پیدا کنیم
چقدر لذت بردم از این فایل وکامل درکش کردم
من جزوه اون دسته از ادم هایی بودم که باید یکم چک لقد میخوردم تا به خودم بیام البته خدارشکر زیاد نبود و زود فهمیدم ی جایی کار میلنگه که اینجوری ناجالب داره پیش میره همه چیز خدارشکر مسیر و پیدا کردم هدایت شدم ب این سایت راه درست پیدا کردم
ممنونم ازتون بابت این فایل بی نظیر و اگاهی های ناب
تصمیم دارم رو خودم بیشتر کار کنم باور های توحیدی مو قوی تر کنم سپاسگذارتر شاکرتر باشم تمرکزم ببرم رو زیبایی ها و افکاری که بهم حس بهتری میده و درنهایت تقوا داشته باشم ذهنمو کنترل کنم ایمانمو قوی تر کنم
به نام خدای مهربان که هرلحظه ماراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم خیلی خوشحال شدم که صداتون وشنیدم ،خداروشکرمیکنم باشماواین سایت آشنا شدم .
این فایل یه هدایتی بودازطرف خداوند مهربان ،که اززبان شما به من گفته شد ،وخیلی چیزهارو واسم روشن کرد .
هربلایی که سرمون میاد بلا استثنا به خاطر شرک دروجودمون هست ،اگر درزندگی یه آدمایی وخیلی گنده کردیم وبهشون قدرت دادیم وبه اونا توکل کردیم فکرکردیم روزی مادست اوناهست ،این یعنی شرک ،حتی شایدم آگاهانه نباشه .
پس به خاطرهمین شرک هاست که زجروسختی بکشیم ،تازمانی که نفهمیم همه چی خداست،وفقط ازاویاری بخواهیم ایاک نعبد وایاک نستعین راازاعماق وجودمان نگوییم اوضاع بدترخواهد شد،هرچندبازم مقاومت دارم ،ازگفتن وقبول کردن اینهاامابایدبپذیرم که مشرک بودم ،چندروزی بودکه از خداوندهدایت می خواستم وازش درخواست میکردم که کمکم کنه “این فایل جدیدراکه دیدم انگارقلبم گفت برای توعه جواب سوالت واین جامیتونی پیداکنی .
هرچندمن خیلی مقاومت داشتم که خداونددلسوزنیست همیشه باخودم میگفتم اگرخداوند عادل است پس چرا همان شیرقوی پنجه باید غزال زیبارو بی رحمانه بدرد ،ازدیدن یه برنامه رازبقاکه زنده زنده داشتن آهویی رو میخوردند ،باخودم میگفتم اگرخداوند عادل است پس چرااین اتفاق هاباید بیوفته ،جوابی که ازدیگران میشنیدم این بود که طبیعت است دیگر!امامن راضی نمیشدم اگرقوی ترین آهوهم که باشد ،زیردست کفتارهایاشیر هاکم می آورد چون شیرهاقوی ترآفریده شدندولی اهوهاضعیف تروزیباتر ،اماقبول کردم که جهان به این شکل عمل میکند وقوی ترهاباقی میماند واگر این طورنبود جهان پیشرفت نمیکرد ،پس باید دیدم راوسیع ترکنم و قبول کنم این برای پیشرفت جهان بهتراست،بگذریم .
هرتضادی که به وجودمیاد ماروقوی ترمیکنه ،وبه دنبالش پیشرفت همراهه .
این جافهمیدم که برای اینکه بمانم ورشد کنم باید قوی باشم ،قوی قوی وقوی !درحیوان ها این قوی بودن به صورت جسمانی هست وانسانها ازلحاظ ذهنی هست درهر طوفانی باید همچنان محکم وقوی وپابرجابمانم اگر این طورباشم طوفان هم به پیشرفت من کمک میکند،یاید دراین مسیرایمانم راقوی کنم ثابت قدم بمانم وتوکل کنم باایمان وهدایتش قدم بردارم ،ازهمان اول که جهان یه چک کوچولو بهم زد نخام چک بعدی تکرارشه تاهی بدتروبدترشه ،همون اول ازخداوندهدایت بخام و ازخودش یاری بخام وقدرت ودست خودش بدهم .
فکرنکنم اگرکسی سال ها سختی بکشه خداونددلش میسوزه،اصلاخداوند دلسوزنیست و اگرهم فکرمیکنیم دلش سوخته وزندگی ما عوض شده اوضاع روبه راه شده دلیلش اینکه مانگرش مون وتغییردادیم مادیگه مشرکانه فکرنکردیم ،تنهاازخودش یاری خاسایم ومثل قبل فکریاعمل نکردیم وخداوند درهارو به رومون بازکرده .
خداوند فرکانس اایی که ماارسال میکنیم به خودمان برمیگرداند چه خوب است که آگاهانه روی خودمان کارکنیم وروی ایمان مان کارکنیم توکل کنیم ،امیدمان فقط به خودش باشه باورهای توب بسازیم فرکانس مثبت بفرستیم خداوند همان شرایط واتفاقات هارو واردزندگی مان میکند .
دفعه اول که این فایل وگوش دادم اصلا حالیم نشد وچندبار وچندبارگوش دادم تازه تونستم کمی ازاین آگاهی های باارزش و درک کنم ،ومدارم ازدفعه ی قبل بالاتررفت ،اولش فکرکردم باید قوی باشم وتلاش فیزیکیم بیشترباشه ولی بعدش فهمیدم که دردل طوفان باید ایمان محکمی داشته باشم فقط به خودش توکل کنم وازخودش یاری بخام تاازدل طوفان به سلامت بیام بزرون وحتی نتایج خوبی بگیرم .
الان که من درتضادی بودم واین آگاهی هانصیبم شد فهمیدم که میتونم شرایط وعوض کنم ،وتوی یه برگه آوردم نوشتم که اگر من خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودم هستم،اگرهمه چی کنترل ذهنه
وحاصل احساس خوب واتفاقات خوبه
پس باایمان وتوکل پیش میرم واصلاتوجه نمیکنم به این تضاد وفکرمیکنم این تضادفقط برای رشد منه ویه باورخوب ساختم ،وحالم وخوب نگه میدارم وهرروز یه کارواسه خوشحال شدن خودم انجام میدم ولدت بردن اززندگی مهمه پول واسه اینه که ماحال مون خوب باشه پس من ازهمین الان حالم وخوب نگه میدارم ،باتوجه به اون چیزی که میخام اون و وارد زندگیم میکنم .
در مورد سوال شما میخواستم اینو بگم که استاد در مورد قانون بی نقض جهان هستی اینطوری صحبت کرد که جهان متعلق به قوی ها و قویترها هست ،حالا در هر بعدی که بخواد باشه،و اما چیزی که به ذهن من میرسه در مورد سوال شما اینه که بقول استاد با یه بار حال خوب داشتن ما به موفقیت نمیرسیم و هم چنین با یه بار ،دو بار کار اشتباه کردن خداوند یا همون سیستم آبروی ما رو نمیبره،و همچنین ما دقیق نمیدونم اون گناهی که حضرت علی مرتکب شده و بخاطرش خودشو سرزنش کرده چی بوده،شاید گناهی بوده که اکثر ماها انجامش دادیم و با چشم گناه بهش نگاه نکردیم،در کل قانون جهان اینو میگه که هر چی بکاریم همونو درو میکنم ،خواهر عزیزم این چیزی بود که به عقل من رسید امیدوارم به دردتون بخوره
واقعا منم سوالات زیادی توی ذهنم شکل گرفته و فکر کنم با پرسیدنشون اینجا به نتیجهای نمیرسم. اکثر سوالاتمو وقتی توی ذهنم داشتم، به جوابشون رسیدم بعد چند روز.
مثلا با دیدن این فایل و یک فایل دیگه که استاد خداوند رو سیستمی توصیف میکنن و میگن که هیچ تغییری در قوانین خودش ایجاد نمیکنه، من این سوال توی ذهنم شکل گرفت که اون موقع که ابراهیم رو انداختن توی آتیش چرا خداوند به خاطر یک انسان قوانین خودش رو زیر پا گذاشت و به آتش دستور داد که ماهیت خودشو تغییر بده ؟
اینجور که من متوجه شدم خداوند هیچگاه قوانین خودشو زیر پا نمیزاره و گفته حتی برای پیامبران هم هیچ تبعیضی قائل نیستیم و اونا تنها فرقشون اینه که پیام هدایت خداوند رو به انسانهای دیگر میرسونن. حس میکنم این دست سوالات منو به جایی نمیرسونه ولی ذهنم به شدت داره با این سوالات مقاومت برام ایجاد میکنه که این نگاه سیستمی رو نپذیرم.
چون از بچگی هرچی ما دیدیم و داستان شنیدیم این بوده که خدا همیشه دلش برای بعضی از بندههاش میسوزه و اونارو از یه مصیبتی نجات میده اونم با تغییر قوانینی که گفته من تغییر نمیدم ! . مثلا ابراهیم رو از آتش، موسی رو از رود، چاه یوسف رو پر از آب کرد، یعقوب رو بینا کرد.
واقعا این سوالات رو برای درک بهترم از این نگاه سیستمی میپرسم و قصدم مچگیری نیست.
میخوام ببینم واقعا این سیستم داره چجوری کار میکنه جدی ؟
چجوری این نگاه سیستمی رو توی ذهنم قوی تر کنم ؟
آیا این داستانها همشون دروغن یا تحریف شده هستن ؟ اصن اشتباه بیان شدن ؟ یا نه درسته ولی یچیزی هست که من دارم کج میفهمم ؟
این هم خودش قانونه . به قوانین آنی فکر نکنید یعنی همون لحظه شرایط تغییر یا اتفاق خاصی بیافته . شما اگر همواره در مسیری باشید که آبرو بر باشه بله آبرو میره . ما انسانها ترکیبی از حال و احوالات یا افکار یا احساسات یا فرکانسها هستیم که برایند آنها را دریافت میکنیم . اگر قرار باشه با یک خطا سریعا اثر اون دریافت بشه همه چیز نابود میشه .
سلام خدمت خواهر گلم … این موضوعی که فرمودید رو هم خداوند قانونش رو بیان کرده… همون که در دعاها داریم یا من سبقت رحمته غضبه یعنی خداوند رحمتش بر عدالتش سایه انداخته..یعنی تا جایی که اقتضا داشته باشه به ما کمک میکنه که مسیر اشتباه رو که رفتیم برگردیم.. ولی از یه جایی به بعد دیگه مشمول مشیت خداوند میشیم و جهان طبق قانون با ما رفتار میکنه… در مورد وعده عذاب در قرآن هم اگر نگاه کنید این موضوع خیلی تکرار میشه که خدا بارها فرصت میده..خداوند صد در صد رحمان و رحیمه.. و ارحم الراحمینه..اما همین ویژگی ها هم طبق مشیت به انسان ها تعلق پیدا میکنه.. یعنی همین آبرو یه جاهایی حفظ میشه برای اینکه اون بنده هنوز قابلیت برگشت داره.ولی اگر بنده این قابلیت رو نداشته باشه طبق مشیت خداوند مشمول اکتسابات خودش خواهد بود و چک و لگدها رو نوش جان میکنه
بنام خدا
سلام استاد عزیز سلام مریم جانم سلام بچه های خوب سایت
استاد اون سری این فایل و گوش دادم و یه کامنتی هم گذاشتم ولی این دفه هدایتی گفتم خدایا چه فایلی وگوش بدم ورفتم تو پوشه فایل های دانلودی این فایل بالا اومد بااینکه میخواستم فایل دیگه ای گوش بدم گفتم حتما همینو باید گوش بدم و دفتر وخودکارم اوردم به جمله جمله حرفتون دقت کردم ودرکمو نوشتم وتازه فهمیدم که چجوری باید فایل هاتون رو با جان ودل وعمق وجود گوش داد ونت برداری کرد وبهشون فکر کرد خداروشکر واقعا …الان چندروزیه دارم فشرده رو خودم کار میکنم ومرتب مینویسمو وتامل میکنم وفکر میکنم وساعت ها باخودم صحبت میکنم ولذت میبرم ازاین کار وبرای خودم زنگ استراحت گذاشتم تو این تایم هم میشینم باذوق سریال سفر به دور امریکا رو نگاه میکنم صداشو بلند میکنم ولذت میبرم خدارو صدهزار مرتبه شکرش ونتیجشو خیلی زود دیدم دوماهه که استعفا دادم ازکارم و یه احساسی بهم گفت برو توسایت دیوار رفتم دیدم اولین اگهی زده بود حسابدار وپیام دادم گفتن که فرداش بیا برای مصاحبه رفتم برای مصاحبه گفت چندتا مورد هم هست خبرت میدیم شمارمو گرفت ومن اومدم خونه خیلی رهابودم واحساس خوبی داشتم گفتم خدایا مثل همیشه هدایتم کن بااینکه شرایطش عالی بود کاره ولی نچسبیدم بهشوگفتم توکل به خدا وروز بعدش زنگم زدن گفتن میتونی فردا بیای گفتم اره گفت فلان ساعت بیا گفتم باشه استاد داشتم ازخوشحالی پرواز میکردم حقوقش دوبرابر حقوق کار قبلیم هست تایم کاریش همون تایمی که مد نظرمه کار حسابداری که خودم دوست دارم گفت بعد میفرستیمت شرکت و کارها رو انجام بدی و …میخوام بگم نتایجی که احساسم خوب بوده توکل بوده ایمان بوده مشخصه که چجوری کارها رو برام انجام میده حتی اطرافیانم گفتن باید بری اداره کار دنبال کار بگردی ولی تودلم گفتم اداره کار من خداست نیازی نیست واوکی شد همه چیز
برای خونه هم همینطور توهیچ بنگاهی دنبالش نرفتم ازطریق همکارم شماره صاحب خونه رو بهم داد کارا پیش رفت بایه تلفن و خیلی جاها هدایتم کرده
امااااا زمانی که شرک ورزیدم چه بلاهایی سرم اومد 12سال پیش تویه رابطه ای بودم وابستگی شدید به طرف داشتم اصلا زندگیمو وابسته طرف کرده بودم انگار اگه نباشه من نباید زندگی کنم و اتفاقی که افتاد اینه که جداشدیم ومن بی اختیار گریه میکردم اصلا زندگیم تعطیل شد حتی بهم گفت یادمه چرااینقدر گریه اگه یه مادری بچشو ازدست داده بود اینقدر گریه نمیکرد استاد دیگه شما ته داستانو بخونید که اوضاع چقدر بد بود خلاصه ادامه دادم این غم وغصه وگریه ها تااینکه منجرشد به افسردگی شدید ومن فقط زل میزدم به ادم ها حرف نمیزدم غذا نمیخوردم اب هم که میخوردم بالا میوردم ونمیخوام وارد جزییات بشم ولی خیلی بد بود اوضاعم شش ماه طول کشید که اوضاع به حالت عادی برگرده و خداروشکر به لطف الله زندگی عادیمو ادامه دادم اینجا بااستخرآب یخ بیدارشدم وچک ولگد خیلی زیادی خوردم الان فهمیدم بخاطر شرک بوده که این بلا سرم اومده بود نه اینکه خدا این بلا رو سرم اورده وطبق سیستم واقعا پیش میره خداوند نه اینکه دلش به حال کسی میسوزه واین عین عدالته وقتی تومسیر درست میریم ازدرو دیوار معجزه ها رخ میدن واتفاقات خوب وعالی میفتن پس چه لزومی داره تو مسیرشیطانی قدم برداریم وبلا سرخودمون بیاریم بعد بگیم خدا چرا دلش نمیسوزه برامون چرا کمکمون نمیکنه
اول فایل که درمورد طوفان توضیح میدادین استاد گفتین که به جای اینکه ازطوفان بترسیم بیایم خودمونو قوی کنیم باایمان وتوحید باورهامونو قوی کنیم که به راحتی وسلامتی ازش عبور کنیم ولی اگه ضعیف باشیم به هرتضادی که برمیخوریم مثل روابط عاطفی وکسب وکار به راحتی از بین میریم ونابود میشیم ولی اگه توحیدی عمل کنیم اون وقت به قدرتمندترین وبزرگترین نیروی جهان وصل میشیم و هدایتمون میکنه وحمایت میکنه ازمون کی وقتی ایمانمون رو نشون میدیم واگاهانه بیام رو بهبود شخصیتم کار کنم وقویش کنم که به راحتی باهرطوفانی نه تنها ازبین نره بلکه رشد وپیشرفت هم بکنه
استادگفتین کجاها چک ولگدها رو خوردین تابیدار شدین خداروشکر هرچی فکرمیکنم فقط تواون یه دونه مورد بوده که بالا توضیح دادم توروابط…ازوقتی که باشما اشنا شدم سریع میگیرم نشونه ها رو تاازمسیر خارج میشم اوضاع روبه سختی پیش میره میفهمم وبرمیگردم به مسیر واین لطف خداوند شامل حال من شده که هرلحظه داره هدایتم میکنه خدارو صدهزار مرتبه شکرش
استاد خیلی خیلیییییی زیاددبی نهایت مسیر جذاب وشیرینیه مافقط ایمانمونو نشون میدیم وهمه کارها رو خدا انجام میده رودوشش میشینیم وخودش مارو میبره یعنی فقط باید ازدیدن طبیعت وجنگل ودشت ودریا لذت ببریم وسوت زنان هم ازمسیرلذت میبریم هم به خواسته هامون میرسیم واقعا خیلی خوبه خیلی خیلی لذت بخشه خدارو هرثانیه سپاسگزارم واسه بودن تو این سایت وحال خوبم که به هیچ چیزی گره نخورده وخوشبختی ای که ته قلبمه باهیچ چیز تودنیا قابل مقایسه نیست و استاد انگار دست خودمون نیست ازدیدن یه گل اسمان یه تیکه ابر غروب افتاب به وجد میایم و همه بچه ها هم تووکامنتاشون نوشته بودن فکرمیکردم عادیه ولی نه انگار کسی که همرامه این زیبایی ها رو نمیبینه واصلا توجه نمیکنه گفتم خدایا شکرت که تومدار دیدن زیبایی ها هستم انگار ما بچه های سایت دنیا رو از یه لنز دیگه ای میبینیم انگار چشم برزخی داریم…
استاد همسرم بعضی وقتا شاکی میشه میگه چراهی هندزفری تو گوشته همش فایل استاد عباسمنش گوش میدی من جوابی نمیدم بعدکه ازطرف این کاره تماس گرفتن وخوشحالیمو دید گفتمش دیدی دیدیییی پس دفه دیگه نگو گوش نده اوکی هیچی نگفت انگار بهش ثابت شد که دارم نتیجه میگیرم بااین که نتایج قبلیمو بهش یاداوری کرده بودم…
استاد سالم وتندرست و خوشبخت وسعادتمند دردنیا واخرت باشین خیلی دوستتون دارم
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
ابتدا خداروشکر میکنم که باتوجه بهداتفاقات طبیعی که در ایالت محل زندگی شما رخداد شما سالم هستید و امیدوارم بقیه افراد هم سالم و تن درست باشند ، در مورد اتفاقات طبیعی که من بهش بلایای طبیعی نمیگم چون بلا نیستن بلکه طبیعت کره خاکی ماست مثل بقیه سیارات که کلی طوفان و زلزله و آتشفشان دارند ، این اتفاقات هم طبیعی هستن پس بلایی نازل نشده از طرف خداوند که ما بخوایم بلا بخونیمش و بستگی داره از چه دیدی بهش نگاه کنیم، من هم با شما موافقم این اتفاقات از جنبه های مختلف خیر و خوبی دارند، اولا باعث میشن در ساخت و سازهای آینده سازه های محکم تری ساخته بشن و در پیشرفت ساخت و ساز کمکمیکنه دوم اینکه همدلی و همراهی مردم رو میشه لمس کرد و دید که چقدر عالی بهم کمک میکنن و سوم اینکه قدرت خداوند رو میبینیم که چقدر فوق العاده ست و ما در برابر قدرت خداوند چیزی نیستیم وهمیشه باید تسلیم خداوند باشیم اگه میخوایم که راه درست رو بریم
مورد بعدی که این داستان بهمون یاد میده قوی بودن در برابر مشکلات زندگی هستش؛ کسانی یا موجوداتی در برابر مشکلات ضعیف هستن از بین میرن و دوام نمیارن؛ گیاهان ضعیف جاشونو به گیاهان قوی میدن، حیوونات ضعیف جاشونو به حیوونای قوی میدن ؛ برای انسان ها وقتی کسی به به نفر وابسته میشه قطعا شکست میخوره وقتی کسی در موضوعات مالی در بحران ها هوشمندانه عمل میکنه باقی میمونه و پیشرفت میکنه،
کسی که از لحاظ فکری خودشو نمیبازه و ایمان داره و توکل میکنه میتونه ادامه بده و پیشرفت کنه کسی که ضعیفه ترسوئه بی ایمانه از بین میره، خداوند دلش برای کسی نمیسوزه نباید به خداوند مثل یه مادر دلسوز نگاه کنیم. خدا هیچوقت احساسی نمیشه، پس بهتره روی خودمون کار کنیم شخصیت بهتری بسازیم و خودمون رو قوی تر کنیم، ایمان مون رو بیشتر کنیم، توکل بیشتری داشته باشیم، مهارت هامون رو بیشتر کنیم
در مورد تغییر خودم مثالی که دارم وقتی رابطه با همسرم به مشکل خوردم و همسرم اصرار داشت به جدایی من خیلی بهم ریختم و نابود شدم یه جورایی کلی التماس کردم غصه خوردم و کارم گریه و ناراحتی بود و داشتم تو این وضعیت غرق میشدم ولی از وقتی که گفتم خدایا من دیگه نمیدونم چی کار کنم خودت کمکم کن صدای خداوند و الهامات خداوند رو شنیدم، تصمیم گرفتم هرچی بهم میگه بهش عمل کنم ، درسته ممکنه اون شرایط به دلخواه من پیش نرفت و ما جدا شدیم ولی همون طوفان تو زندگیم باعثشد من قوی تر بشم ایمانم بیشتر بشه توکل بیشتربشه، بتونم یادبگیرم روی خدا حساب کنم روی مهارت هام تمرکز کردم بهبود بخشیدم و بقول استاد عباسمنش هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت وباعث شد من قوی تر بشم شخصیت بهتری بسازم
پس وقتی از همون اول با دیدن اولین نشونه ها خودمون رو تغییر میدیم خداوند هم به مسیر درست هدایتمون میکنه، خیلی ها اصلا به نشونه ها توجه نمیکنن و انقدر از دنیا کتک میخورن تا متوجه میشن و خیلی ها که بدون اینکه بفهمن از بین میرن زیر چک و لگد های جهان
نباید این تفکرم داشته باشیم که حتما باید بلا سرم بیاد شکست بخورم تا موفق بشم، ما میتونیم بدون اینکه شکست بخوریم زجر بکشیم موفق باشیم؛ این باور اکثریت هستش که باید شکست بخوری تا موفق بشی ولی لزوما اینطور نیست آدم میتونه با کوچکترین تلنگرهایی که خداوند بهش میزنه بیدار بشه وقبل از اینکه به خرابی و شکست برسه مسیر سرسبز آسفالت رو انتخاب کنه، خودم تلاشم همینه که در مسیر درست باشم و دارم روی خودم کار میکنم امیدوارم که خداوند هدایتگر همه ما به سمت خوبی ها باشه
ممنونم از شما استاد جان خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته گرامی و دوستان گلم
من این روزا دچار تضادی به ظاهر وحشتناک شدم
تضادی که پر از نجوا برای من بود و پر از ایمان به خدا
تضادی که اگه قبل از اشنایی با استاد خوبم برام اتفاق می افتاد صد در صد از بین میبرد منو .
استاد زمانی که تک و تنها دخترم و از این بیمارستان ، از این دکتر به اون دکتر میبردم و لحظه ای به این فکر نکردم که من تنهام ، خدا بیشتر خودش و بهم نشون داد
اون زمان بود که با دل و جونم درک کردم نفس کشیدن راحت یعنی چی ، اره یکساله دارم شکر گزاری میکنم ، هر روز و هر شب ، ولی معنی نفس کشیدن و وقتی فهمیدم و درک کردم که دخترم نمیتونست نفس بکشه.
تو اون اوضاع درسته حسم بد میشد ولی لحظه ای نبود که یاد حرفای شما نیفتم
انگار هر وقت میخواستم کم بیارم شما میگفتی این اتفاق قراره تو رو سپاسگزار تر کنه ، یا اینکه این اتفاق به نفع توعه.
میگفتم اخه من که یکساله شکر گزارترینم ، بعد صدای شما میگفت ، تو نمی دونی پشت این ماجرا چیه ، خدا کارش و خوب بلده .
همین ارامشی که از بین صد ها نجوا میگرفتم به من کمک کرد تا ادامه بدم تا با درد زانوی شدیدی که داشتم و کمر درد ، ادامه بدم
دستان خدا کم کم به کمکم رسید شوهر خواهر شوهرم ،
که نمی دونم از کجا زودتر از همسرم به کمکم اومد ،
بیمارستان ردیف شد ، امبولانس ردیف شد ، تخت خالی تو بیمارستانی که هیچ وقت جا نداره جور شد ، پرستارانی مهربان و دلسوز برای دخترم جور شد ، فقط من گفتم ، خدا خودت برام انجام بده ، من کم اوردم من دیگه توانش و ندارم .
به بچه ی دیگم که تو خونه تنها بود صبر داد تا کمتر بی تابی کنه .
و میرسم به قسمت اصلی داستان ؛
اتاق استراحت مادران ، مادرانی که بچه هاشون توی picu بستری بودن ،
همشون تو شرایط خیلی بدی بودن ، ولی وقتی از شدت کم درد ساعت ٢ شب خودمو رسوندم اونجا ، خانمی تختشو داد به من و خودش تا صبح نشست.
می دونستم اون خانم خداست .
حال بچم خوب نبود ولی وقتی خدا رو دیدم اروم تر شدم
اون اتاق شد برام اتاق درس.
هیچ وقت اون اتاق و فراموش نمیکنم
من تو اون اتاق با چشمای خودم میدیدم که طرف فقط میخواد بچش چشماشو باز کنه و دوماهه تو انتظاره ،
بچه ی من چشماش باز بود ،
گفتم خدایا شکرت
تو اون اتاق مادری بود که بچه ی ۶ ساله ی ناتوان جسمیش رفته بود کما و از خدا میخواست فقط برگرده به همون حالتی که ۶ سال با زحمت بزرگش کرده بود ،
من گفتم خدایا شکرت که بچه های من از بچگی تا الان از هر نظر در سلامت بودن .
من صبور بودم خیلی ، ولی دیم صبر من کجا صبر اونا کجا .
خدا منو برده بود به اتاقی که ، مادر با تمام شرایط بدش سعی میکرد منو خوشحال کنه
مادرا همه هر چی داشتن میریختن وسط با هم میخوردن و شوخی میکردن با اون شرایطی که داشتن .
گفتم خدا تو با من چی کار کردی
طوری شده بود که وقتی وارد اون اتاق میشدم اصلا فکر نمیکردم تو بیمارستانم ، فکر میکردم پیش رفیق هایی هستم که چندین ساله باهاشون در ارتباطم .
کم کم حال دخترم خوب میشد .
ولی استاد نمی دونم چه طور بگم من به حدی سپاسگزار شدم که تو عمرم نبودم .
یه دفتر برداشتم و همون جا نوشتم و نوشتم و شکر گزاری کردم ، حتی تجسم کردم که دخترم خونس
و همون طور هم شد و الان دخترم داره تکالیفشو انجام میده اونم در سلامت کامل
یک هفته طول کشید ولی برای من ده سال درس داشت
اینجا مینویسم تا هیچ وقت اون اتاق و یادم نره
اون ادما رو یادم نره
ادمایی که میخندیدن و شاد بودن و ارام تر بودن البته از درون بچه هاشون زودتر خوب میشد ،
مادرایی که گریه میکردن و کم می اوردن بچه هاشونو از دست دادن .
من خیلی چیزا تو اون اتاق یاد گرفتم
و دلم میخواد همیشه یادم بمونه که تو بدترین شرایط هم چیزهایی هست که باید شکرگزارش بود .
درسته خیلی وقتا نجواها حسم و بد کرد ولی بهشون اجازه ندادم این حس بدم زیاد موندگار بشه.
الان درک میکنم که استاد به لطف شما شخصیت محکمی برای خودم ساختم
شخصیتی که با طوفان ها سربلند بیرون بیاد .
و تمام این شخصیت و مدیون شما هستم
و باز هم تمام این اتفاقات مهر تاییدی بر حرفای شما زد .
و من هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که مسیرم و ادامه بدم چون بهترین مسیره
هر بار که نجواها می اومد فقط با صدای شما حسم و بهتر میکردم .
و واقعا خوشحالم که خدا منو تو این مسیر قرار داد .
خدایا شکرت
به نام خدایی که هرآنچه دارم ازاوست
سلام خدمت استادعباسمنش عزیز
أحسنت به شماخداخیرتون بده
الهی صدهزارمرتبه شکربابت اینکه منوهدایت کرداین فایل روببینم
بخداهمه چیزذهن وباورهست
بااستفاده همین باورهاوذهن به لطف پروردگارعزیزم پروردگاری که ماروخالق زندگیمون آفرید رابطه ام بانامزدم خیلی بهترشده و100٪ازاین بهتروعاشقانه ترهم خواهدشدچون تومسیردرست قرارگرفتم ولاجرم نتایجم خیلی خیلی عالی خواهدبود
الهی صدهزارمرتبه شکرت بابت رابطه شیرینم باهمسرم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدای خوبم پروردگار مهربانم
سلام استاد عزیز وتمام دوستان خوبم
آیا خداوند مثل یک مادر مهربان عمل میکند؟
قبلا من اعتقاد وباورم همین بود جالبه استاد هر جمله که میگفتید من به خودم میگفتم ببین تو این طور فکر میکردی
زمانی که نوجوان بودم از همون اوایل این نظر را داشتم که خدا انسان های ضعیف را بیشتر دوست دارد و بهشان کمک میکند
در خانه از طرف برادر بزرگم به من ظلم میشد ومن به جای اینکه خودم در برابرش مقاومت نشون بدم از قدرت خودم استفاده کنم همیشه ترس وضعف داشتم
با گریه التماس از خداوند کمک میخواستم ووقتی جواب نمیگرفتم خدا را ظالم وبی رحم میخواندم
چقدر به قول استاد چک و لگد خوردم جالبه بیدار هم نشدم بعد از ازدواج هم مشکلات زیادی داشتم وچون با قانون آشنا نبودم باز هم کلی سختی کشیدم
چقدر قشنگ استاد گفتید مثل این فیلم ها که طرف داد میزنه خدایا چرا من؟ من دیگه نمیکشم خسته شدم خدایا حالا دیگه بسه
منم همین بودم میگفتم خدایا دیگه کافی نیست؟ به چه گناهی باید این قدر تنبیه بشم من بنده بدی واست بودم؟
مگه کم نماز خوندم مگه کم روزه گرفتم مگه کم درگاهت اشک ریختم پس برام معجزه ای کن
غافل از اینکه معجزه را باید خودم ایجاد کنم با تغییر در خودم با تغییر افکار باورهای غلطم با جهاد اکبر برای تغییر خودم
استاد عزیز من با شناخت شما تغییر کردم دیدم به خدا به زندگی به دین به همه چیز عوض شد
از وقتی شنیدم حال خوب =اتفاقات خوب سعی کردم احساسم را خوب نگه دارم
والان نتایج آموزش های شما را با تمام وجودم درک میکنم ومیچشم
من قوی شدم وهر روز هم قویتر میشوم از کسی توقع کمک ندارم وفقط روی خدا حساب باز کردم وچقدر جالبه از وقتی تغییر کردم چقدر انسان های خوب سر راهم قرار میگیرن تا به من کمک کنند ومن اونها را دستانی از دستان خداوند میدانم که برای یاری من فرستاده
حالا معنی ایاک نعبد وایاک نستعین را میفهمم
الان معنی اهدنا الصراط مستقیم را با تمام وجودم درک میکنم وهر روز صبح با خودم زمزمه میکنم
چقدر عشقم به الله بیشتر وبیشتر شده چقدر خوشحالم که خودم خالق زندگیم هستم واز خداوند هدایت میخواهم برای خلق بهتر زندگی ام
مثال خوبی که از دلسوزی وضعف دارم اینه که یه زمانی به شدت درد دست وپا وکمر داشتم مدام به دیگران میگفتم واز درد ناله میکردم و وقتی دلسوزی اطرافیان را میدیدم احساس خوبی پیدا میکردم اما از یه جایی نشستم وبه خودم گفتم این به ظاهر دلسوزی هیچ دردی از تو دوا نمیکند اگر خودت برای خودت کاری نکنی هیچ کس دیگری هم برایت کاری نمیکند
شروع به تغییر باور هام در مورد سلامتی کردم تحقیق کردم ودیدم یوگا بهترین ورزش برای من است استارت ورزش را زدم بر خدا توکل کردم با جدیت ادامه دادم والان بعد از یک سال از شروع ورزش چقدر حالم خوبه چقدر سلامتی و جوانی را بیشتر احساس میکنم
با آموزشها ی شما استاد عزیز حال دلم خوبه دنیا برام زیباست هر روز قویتر میشم وبیشتر به خدایم اعتماد میکنم
IN GOD WE TRUST
خدایا هر لحظه مرا هدایت کن ولحظه ای مرا به خودم وا نگذار
تنها تو را می پرستم وتنها از تو یاری می جویم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدای مهربانم هر چه که دارم ازآن توست
سلامی گرم به دو استاد عزیز و بینظیر و همچنین اعضای محترم بهترین سایت الهی
چقدر لذت بردم از این رابطه عاشقانه استاد و مریم خانم عزیز که با اینکه چند ماهی هست فقط هفته ای یکبار همدیگرو می بینید ولی اینقدر ریشه و اساس محکمی دارید که به اصول خود پایبند هستید و ارتباطتتون قوی تر از قبل هم میشه واقعا تحسین میکنم این میزان درک دوطرفه و عمل به دانسته ها و وابسته نبودن به غیر از خدارو.
استاد چه درس های زیبایی بهمون یادآوری کردی که میشه حتی توی شرایط و اتفاقات به ظاهر بد بازهم نکاتی رو پیدا کرد و مثبت فکر کرد و به خداوند اعتماد داشته باشیم که هر اتفاقی حتما خیرتی داره و در نهایت به نفع افرادی میشه که بتونن خوب ببینند و خوب عمل کنند،چقدر این قانون رو دوست دارم که همواره باید خودمون رو قوی کنیم وگرنه از بین میریم و با یه نگاه درست و دقیق میشه فهمید در مورد تمام هستی داره رعایت میشه ولی خیلی وقتا فراموش میکنیم که شامل خودمون هم میشه یعنی اگر نتونیم نسخه قوی تری از خودمون بسازیم قطعا حذف میشیم واین هیچ استثنائی نداره و به قول استاد خداوند مثل مادر مهربان عمل نمیکنه که دلسوزی کنه، چقدر این عدالت خداوند زیباست که هیچ فرقی بین تمام مخلوقاتش نیست و همه در برابر قانون یکسانند.
یادمه چندین سال پیش شرایط اقتصادی ثبات داشت و من مقدار قابل توجهی پول توی بانک گذاشته بودم و سودش رو میگرفتم و با این دیدگاه که هم اصل پولم حفظ میشه و هم سود میگیرم خودم رو راضی نگه داشته بودم با اینکه میشد با همون پول کسب و کاری راه انداخت و بیشتر از این درآمد داشت ولی بخاطر باورهای پوسیده و غیر توحیدی و ساکن موندن توی همون شرایط اقدامی نمیکردم تا اینکه شرایط اقتصادی بهم ریخت و پولم بی ارزش شد تا جایی که دیگه هیچ کاری نمیشد باهاش کرد و روز به روز بی ارزش تر میشد و زمانی که خاستم اقدامی کنم اینقدر ضعیف شده بودم که حتی جرعت نمیکردم کاری رو شروع کنم این بی حرکتی و ثبات حتی باعث شده بود شخصیت و اعتماد به نفسم ضعیف بشه جوری که جلوی پیشرفتم رو گرفت،اون زمان که با استاد و قوانین آشنا نبودم خداوند رو مقصر دونستم و همش با خودم میگفتم من که درست رفتار کردم پس چرا اینجوری شد من که آدم خوبی هستم و آزارم به کسی نرسیده پس چرا من؟ جوری شد که از خداوند قطع امید کردم ولی این باعث نشد که این اتفاق رو تجربه نکنم و الان دقیق و واضح میفهمم که چقدر لایق بودم و حقم بوده که این اتفاقات رو تجربه کنم،اما الان هر بلایی که سرم بیاد چه خوب چه بد به لطف آموزه های استاد عباسمنش و آشنایی من با خداوند و قوانین بدون تغییرش با اطمینان خودم رو باعثش میدونم وسپاسگزار خداوند میشم که همه چیز به دسته خودمه اگر الان شرایط بده میتونم با تغییر باورهام به شرایط خوب برم و خوشبختی رو تجربه کنم.
از شما استاد عزیز سپاسگزارم که مثل چراغی روشن توی مسیر خداوند حرکت میکنی و راه رو هم برای ما روشن میکنی تا بتونیم به خدا برسیم و با عمل به قوانین این جهان زیبا خوشبختی ،سعادت و آرامش رو تجربه کنیم.
خدانگهدارتون
سلام استاد عزیزم …
چقد وایب و فرکانس متفاوتی از این دوتا فایل اخر که گذاشتید ازتون میگیرم
لازمه موفقیت شکست نیست …
به به چ باور قشنگی چ دیدگاه قشنگی چ آگاهی جدیدی که امروز یاد گرفتم
از بچگی این کردن تو مغزمون که باید بارها شکست بخوری تا یکبار موفق شی انقد بدهکاری قرض و سختی بکشی تا پول خوب دراری که چی قدر بدونی
انقد باید صبح تا شب درس بخونی از تفریحاتت بگذری تا کنکور رتبه خوب بیاری
چقد باورهای محدود کننده به خورده ما داده شده توسط مدارس و جامعه چقد باید رو خودمون کار کنیم این ترمز های مخفی پیدا کنیم
چقدر لذت بردم از این فایل وکامل درکش کردم
من جزوه اون دسته از ادم هایی بودم که باید یکم چک لقد میخوردم تا به خودم بیام البته خدارشکر زیاد نبود و زود فهمیدم ی جایی کار میلنگه که اینجوری ناجالب داره پیش میره همه چیز خدارشکر مسیر و پیدا کردم هدایت شدم ب این سایت راه درست پیدا کردم
ممنونم ازتون بابت این فایل بی نظیر و اگاهی های ناب
تصمیم دارم رو خودم بیشتر کار کنم باور های توحیدی مو قوی تر کنم سپاسگذارتر شاکرتر باشم تمرکزم ببرم رو زیبایی ها و افکاری که بهم حس بهتری میده و درنهایت تقوا داشته باشم ذهنمو کنترل کنم ایمانمو قوی تر کنم
تا همه چی همون بار اول خوب پیش بره
به نام خدای مهربان که هرلحظه ماراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم خیلی خوشحال شدم که صداتون وشنیدم ،خداروشکرمیکنم باشماواین سایت آشنا شدم .
این فایل یه هدایتی بودازطرف خداوند مهربان ،که اززبان شما به من گفته شد ،وخیلی چیزهارو واسم روشن کرد .
هربلایی که سرمون میاد بلا استثنا به خاطر شرک دروجودمون هست ،اگر درزندگی یه آدمایی وخیلی گنده کردیم وبهشون قدرت دادیم وبه اونا توکل کردیم فکرکردیم روزی مادست اوناهست ،این یعنی شرک ،حتی شایدم آگاهانه نباشه .
پس به خاطرهمین شرک هاست که زجروسختی بکشیم ،تازمانی که نفهمیم همه چی خداست،وفقط ازاویاری بخواهیم ایاک نعبد وایاک نستعین راازاعماق وجودمان نگوییم اوضاع بدترخواهد شد،هرچندبازم مقاومت دارم ،ازگفتن وقبول کردن اینهاامابایدبپذیرم که مشرک بودم ،چندروزی بودکه از خداوندهدایت می خواستم وازش درخواست میکردم که کمکم کنه “این فایل جدیدراکه دیدم انگارقلبم گفت برای توعه جواب سوالت واین جامیتونی پیداکنی .
هرچندمن خیلی مقاومت داشتم که خداونددلسوزنیست همیشه باخودم میگفتم اگرخداوند عادل است پس چرا همان شیرقوی پنجه باید غزال زیبارو بی رحمانه بدرد ،ازدیدن یه برنامه رازبقاکه زنده زنده داشتن آهویی رو میخوردند ،باخودم میگفتم اگرخداوند عادل است پس چرااین اتفاق هاباید بیوفته ،جوابی که ازدیگران میشنیدم این بود که طبیعت است دیگر!امامن راضی نمیشدم اگرقوی ترین آهوهم که باشد ،زیردست کفتارهایاشیر هاکم می آورد چون شیرهاقوی ترآفریده شدندولی اهوهاضعیف تروزیباتر ،اماقبول کردم که جهان به این شکل عمل میکند وقوی ترهاباقی میماند واگر این طورنبود جهان پیشرفت نمیکرد ،پس باید دیدم راوسیع ترکنم و قبول کنم این برای پیشرفت جهان بهتراست،بگذریم .
هرتضادی که به وجودمیاد ماروقوی ترمیکنه ،وبه دنبالش پیشرفت همراهه .
این جافهمیدم که برای اینکه بمانم ورشد کنم باید قوی باشم ،قوی قوی وقوی !درحیوان ها این قوی بودن به صورت جسمانی هست وانسانها ازلحاظ ذهنی هست درهر طوفانی باید همچنان محکم وقوی وپابرجابمانم اگر این طورباشم طوفان هم به پیشرفت من کمک میکند،یاید دراین مسیرایمانم راقوی کنم ثابت قدم بمانم وتوکل کنم باایمان وهدایتش قدم بردارم ،ازهمان اول که جهان یه چک کوچولو بهم زد نخام چک بعدی تکرارشه تاهی بدتروبدترشه ،همون اول ازخداوندهدایت بخام و ازخودش یاری بخام وقدرت ودست خودش بدهم .
فکرنکنم اگرکسی سال ها سختی بکشه خداونددلش میسوزه،اصلاخداوند دلسوزنیست و اگرهم فکرمیکنیم دلش سوخته وزندگی ما عوض شده اوضاع روبه راه شده دلیلش اینکه مانگرش مون وتغییردادیم مادیگه مشرکانه فکرنکردیم ،تنهاازخودش یاری خاسایم ومثل قبل فکریاعمل نکردیم وخداوند درهارو به رومون بازکرده .
اگردرمییردرست باشیم خداوند هدایتمون میکنه پیشرفت کنیم واگردرمسیر نادرست برگمراهی مان افزوده میشود .
خداوند طبق قوانینش عمل میکنه ازروی احساسات .
خداوند جهان برافرادضعیف هیچ گونه دلسوزی نمیکند .
خداوند فرکانس اایی که ماارسال میکنیم به خودمان برمیگرداند چه خوب است که آگاهانه روی خودمان کارکنیم وروی ایمان مان کارکنیم توکل کنیم ،امیدمان فقط به خودش باشه باورهای توب بسازیم فرکانس مثبت بفرستیم خداوند همان شرایط واتفاقات هارو واردزندگی مان میکند .
دفعه اول که این فایل وگوش دادم اصلا حالیم نشد وچندبار وچندبارگوش دادم تازه تونستم کمی ازاین آگاهی های باارزش و درک کنم ،ومدارم ازدفعه ی قبل بالاتررفت ،اولش فکرکردم باید قوی باشم وتلاش فیزیکیم بیشترباشه ولی بعدش فهمیدم که دردل طوفان باید ایمان محکمی داشته باشم فقط به خودش توکل کنم وازخودش یاری بخام تاازدل طوفان به سلامت بیام بزرون وحتی نتایج خوبی بگیرم .
الان که من درتضادی بودم واین آگاهی هانصیبم شد فهمیدم که میتونم شرایط وعوض کنم ،وتوی یه برگه آوردم نوشتم که اگر من خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودم هستم،اگرهمه چی کنترل ذهنه
وحاصل احساس خوب واتفاقات خوبه
پس باایمان وتوکل پیش میرم واصلاتوجه نمیکنم به این تضاد وفکرمیکنم این تضادفقط برای رشد منه ویه باورخوب ساختم ،وحالم وخوب نگه میدارم وهرروز یه کارواسه خوشحال شدن خودم انجام میدم ولدت بردن اززندگی مهمه پول واسه اینه که ماحال مون خوب باشه پس من ازهمین الان حالم وخوب نگه میدارم ،باتوجه به اون چیزی که میخام اون و وارد زندگیم میکنم .
خدایا
مهربانم
رب العالمین من
فضل و لطف و عدالتت را شکر
شکر که با قوانین ثابت بر بندگانت حکم میرانی
نه با احساسات که ناپایدارند و غیر قابل حدس که همیشه در نوسانند
گاه پیدایند و گاه پنهان
برای کسانی قابل دربند و برای دیگرانی ،نه..
به عدالتت
به این همه شگفتی آفرینش ات
به این همه لطف و بزرگیت
و این حجم از بنده نوازیت
شکر
شکر
شکر
شکر که پروردگارم آگاه و قادر و عادل است
خدایا دوستت دارم مگر میشود چنین معبودی را دوست نداشت…
خدایی اینچنین آگاه و چاره ساز..
اگر دلسوزی در کار نیست پس چرا در دعای کمیل (که مناجات حضرت علی رو خودتون هم روی سایت گذاشتین) حضرت علی به فرزندشون میفرمایند؛
خداوند چقدر میتونسته آبرومون ببره ولی نبرد
اگه همه چی قانونه
پس طبق قانون اونجایی که اشتباه رفتیم باید آبرومون بره چرا حضرت علی گفتن خدا آبرومون نمیبره
سلام دوست عزیز هم خانواده.
در مورد سوال شما میخواستم اینو بگم که استاد در مورد قانون بی نقض جهان هستی اینطوری صحبت کرد که جهان متعلق به قوی ها و قویترها هست ،حالا در هر بعدی که بخواد باشه،و اما چیزی که به ذهن من میرسه در مورد سوال شما اینه که بقول استاد با یه بار حال خوب داشتن ما به موفقیت نمیرسیم و هم چنین با یه بار ،دو بار کار اشتباه کردن خداوند یا همون سیستم آبروی ما رو نمیبره،و همچنین ما دقیق نمیدونم اون گناهی که حضرت علی مرتکب شده و بخاطرش خودشو سرزنش کرده چی بوده،شاید گناهی بوده که اکثر ماها انجامش دادیم و با چشم گناه بهش نگاه نکردیم،در کل قانون جهان اینو میگه که هر چی بکاریم همونو درو میکنم ،خواهر عزیزم این چیزی بود که به عقل من رسید امیدوارم به دردتون بخوره
واقعا منم سوالات زیادی توی ذهنم شکل گرفته و فکر کنم با پرسیدنشون اینجا به نتیجهای نمیرسم. اکثر سوالاتمو وقتی توی ذهنم داشتم، به جوابشون رسیدم بعد چند روز.
مثلا با دیدن این فایل و یک فایل دیگه که استاد خداوند رو سیستمی توصیف میکنن و میگن که هیچ تغییری در قوانین خودش ایجاد نمیکنه، من این سوال توی ذهنم شکل گرفت که اون موقع که ابراهیم رو انداختن توی آتیش چرا خداوند به خاطر یک انسان قوانین خودش رو زیر پا گذاشت و به آتش دستور داد که ماهیت خودشو تغییر بده ؟
اینجور که من متوجه شدم خداوند هیچگاه قوانین خودشو زیر پا نمیزاره و گفته حتی برای پیامبران هم هیچ تبعیضی قائل نیستیم و اونا تنها فرقشون اینه که پیام هدایت خداوند رو به انسانهای دیگر میرسونن. حس میکنم این دست سوالات منو به جایی نمیرسونه ولی ذهنم به شدت داره با این سوالات مقاومت برام ایجاد میکنه که این نگاه سیستمی رو نپذیرم.
چون از بچگی هرچی ما دیدیم و داستان شنیدیم این بوده که خدا همیشه دلش برای بعضی از بندههاش میسوزه و اونارو از یه مصیبتی نجات میده اونم با تغییر قوانینی که گفته من تغییر نمیدم ! . مثلا ابراهیم رو از آتش، موسی رو از رود، چاه یوسف رو پر از آب کرد، یعقوب رو بینا کرد.
واقعا این سوالات رو برای درک بهترم از این نگاه سیستمی میپرسم و قصدم مچگیری نیست.
میخوام ببینم واقعا این سیستم داره چجوری کار میکنه جدی ؟
چجوری این نگاه سیستمی رو توی ذهنم قوی تر کنم ؟
آیا این داستانها همشون دروغن یا تحریف شده هستن ؟ اصن اشتباه بیان شدن ؟ یا نه درسته ولی یچیزی هست که من دارم کج میفهمم ؟
این هم خودش قانونه . به قوانین آنی فکر نکنید یعنی همون لحظه شرایط تغییر یا اتفاق خاصی بیافته . شما اگر همواره در مسیری باشید که آبرو بر باشه بله آبرو میره . ما انسانها ترکیبی از حال و احوالات یا افکار یا احساسات یا فرکانسها هستیم که برایند آنها را دریافت میکنیم . اگر قرار باشه با یک خطا سریعا اثر اون دریافت بشه همه چیز نابود میشه .
سلام خدمت خواهر گلم … این موضوعی که فرمودید رو هم خداوند قانونش رو بیان کرده… همون که در دعاها داریم یا من سبقت رحمته غضبه یعنی خداوند رحمتش بر عدالتش سایه انداخته..یعنی تا جایی که اقتضا داشته باشه به ما کمک میکنه که مسیر اشتباه رو که رفتیم برگردیم.. ولی از یه جایی به بعد دیگه مشمول مشیت خداوند میشیم و جهان طبق قانون با ما رفتار میکنه… در مورد وعده عذاب در قرآن هم اگر نگاه کنید این موضوع خیلی تکرار میشه که خدا بارها فرصت میده..خداوند صد در صد رحمان و رحیمه.. و ارحم الراحمینه..اما همین ویژگی ها هم طبق مشیت به انسان ها تعلق پیدا میکنه.. یعنی همین آبرو یه جاهایی حفظ میشه برای اینکه اون بنده هنوز قابلیت برگشت داره.ولی اگر بنده این قابلیت رو نداشته باشه طبق مشیت خداوند مشمول اکتسابات خودش خواهد بود و چک و لگدها رو نوش جان میکنه