آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 3

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم جون گفته:
    مدت عضویت: 975 روز

    سلام استاد عزیزم ،من تو این دوسالی که تو سایت هستم شاید ده تا کامنت هم نزاشته بودم اما این فایل اینقدر برام درس داشت که دلم نیومد ننویسم ،استاد نمیدونید تو این یک ساعتی که این فایل رو گوش میدادم چند بار اشکم دراومد

    من خودم از اون آدمایی بودم که به شدت شرک داشتم ،نگاهم فقط به این بود که یکی باشه بهم کمک کنه یعنی تو وجود خودم نمیدیدم که خودم برا خودم ی کاری کنم اصلا انگار مغز تو سر من نبود،همش دست و پامیزدم که تو ی رابطه ای باشم که یکی بهم کمک کنه وهیچ وقت هم این اتفاق نیفتاد عزت نفس و احساس لیاقتم زیر صفر بود،احساس بی ارزشی و لایق نبودن تمام وجودم رو گرفته بود ،همیشه افسرده و ناراحت هرچی به درودیوار هم میخوردم من بیدار نمیشدم واقعا استاد من مردم و دوباره زنده شدم تا اینکه فهمیدم هیچ کس هیچ نقشی تو زندگی من نداره جز خودم ،یعنی من به قول شما از اون آدمایی بودم که کتک خورم ملسه ،همش ریشش توی احساس لیاقت و عزت نفسمه خودم رو لایق نمیدیدم ،فک میکردم همینه ،سرنوشت من این بوده ،به دلیل شکست هاوسرزنشهایی که تو زندگیم داشتم از نظر روحی داغون بودم اما وقتی اومدم تو سایت همه چیز کم کم شروع به تغییر کرد ،عجله ای نداشتم بااینکه سیزده ساله کسب وکار دارم و بقیه دارن از شغلی که من دارم میلیارد کار میکنن من به زور خرج اجاره خونه ‌خوراک و پوشاکمو درمیاوردم خب این ریشش تو احساس لیاقتمه دیکه خودم رو لایق دریافت نعمت های خدا نمیدیدم خلاصه دوره عزت نفستون رو خریدم و مدام فایلاتونو گوش میدادم خیلی خیلی. به رشد شخصیم کمک کرد وازون به بعد به هیچ کس وابسته نشدم و فقط تصمیم گرفتم مدتی تنها باشم تا باخودم به صبح برسم و خداروشکر من هشتاددرصد تا اون آدم قبلی تغییر کردم ،تست آزمونهای شما رو مدام انجام میدم و بهم دوره شیوه حل مسائل پیشنهاد شد که اونم خریدم و خیلی بهم داره کمک میکنه چون من به شدت آدم کمال گرایی هستم این دوره واسم راهنمای خوبیه ،استادمن یاد گرفتم فقط وفقط خودم مسئول زندگیم هستم کسایی که از نظر مالی بهم کمک میکردن رو حذف کردم وفقط روی خدا ‌هدایتش دارم حساب میکنم مدام به خودم میگم تو با این هنری که داری ثروت تپ وجودت خوابیده کافیه باترسهات روبرو بشی و عمل کنی بهشون

    استادذهن من نسبت به تک تک حرف‌هایی که شما میزنید یک صدم درصد هم مقاومت نداره و اونو مثل وحی منزل میپذیره ومن خیلی خوشحالم که از نظر شخصیتی و فکری بزرگ‌ترین تغییرات رو داشتم و هرروز دارم روی خودم کار میکنم و تمام تلاشم اینه که آگاهانه به اطرافم نگاه کنم

    استاد اگر من یک درصد به حرفهای شما عمل کنم زندگیم هزاران درجه تغییر میکنه چ برسه به اینکه با تمام وجودم به صحبتاتون جامه عمل بپوشونم

    نمیدونید که چقدر خوشحالم و سپاسگزار خداوند هستم که شما رو دارم واینم نمیدونید که چقدر دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    علیرضا یحیایی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    دقیقا درسته

    من دارم یک ماهه با یک رنج و یک تضاد بزرگ دسته پنجه نرم میکنم

    وهی با خودم میگم من ک تو مسیر درستم چرا پ

    من از کجا خوردم

    ودقیقا پاسخش همینه

    من شرک ورزیدم

    من کمک دیگران در حقم را ب پاس خوبی طرف گذاشتم و طرف بدترین رفتار را بامن کرد

    چون خدا ب من بفهممونه ک شریک برای من قائل نشو ک بدبخت میشی

    ما بودیم ک تورا کمک کردیم نه اون طرف

    و بند های دل و وابستگی هام را ببره تا پرواز کنم

    با این وزنه ای وابستگی و شرک هام تا پشت بام هم نمیتونم بپرم چه برسه تا آسمان.

    دقیقا فقط خداوند پاسخ دهندس تمام

    من صبح بلند شدم از خواب و توراه گفتم خدایا من نمی‌دونم نمیفههمم و بلد نیستم

    و بعد یه هو ب من گفت برو تو سایت رفتم و دیدم استاد این فایل را گذاشته و تک ب تک حرفاش داره به مسائل من پاسخ میده.

    من اصلا آدم کامنت بنویس نیستم ولی این فایل را هرچیش را گوش دادم استپ کردم و کامنت نوشتم .

    من خیلی نگاهم ب خداوند این بود ک مثل ی مادر مهربونه

    و هی خودم را میزدم ب دل رحمی و ضعیفی و هی زندگیم بدتر میشد آخرین اتفاق خیلی بد توزندگی ام یک تصادف بزرگ بود ک منجر به 18روز بستری تو بیمارستان و دو ماه خونه نشینی شد .

    اون روزا من اعتقاد داشتم ب این آیه( إن مع العسر یسری )

    خدا بعد از هر سختی آسانی قرار داده(درصورتی ک معنی درستش این بود با هر سختی آسانی قرار داده نه بعد از هر سختی )

    عکس پروفایل تلگرامم هم همین آیه بود

    آقا ما بعد اون تصادف تو افکارم وباورام این بود ک

    دیگه این آخرین سختی بود ک کشیدم این دیگه ته ته ته بدبختی بود و خدا دلش رحم میاد و بعد این تصادف همه چی گل و بلبل میشه .

    به همین نام و نشون بعد از یک ماه ک رفتم سرکار ب امید گل و بلبل بله دوباره بدبختی ها شروع شد شاگردام رفتند کم آوردم چکام برگشت شد موتورم را دزدیدند و رفیقام باهام بدترین رفتار را کردند و…..

    واین آیه و باور غلط من درست عمل نکرد

    تا این که یک روز ک از همه چیز بریدم و تسلیم شدن مثل امروز رفتم مسجد و تو سجده بعد نماز بهش گفتم خدایا من نمی‌دونم چرا اینقدر بدبختم و اینقدر زندگی بر من سخته تو باید اون دنیا ب من جواب بدی!؟!؟

    سر از سجده برداشتم ک برم یه هو رفیقم را از دور دیدم داره می‌ره بیرون از مسجد ی حسی ب من گفت برو ب رفیقد بگو رفتم و با رفیقم که از رفیقامه که رو خودش کار می‌کنه ی سری مسائل را گفتم اونم ی سری جوابهایی داد ولی من هیچی نفهمیدم داشتم نا امید میشدم ک گفت راستی فلش داری گفتم بله گفت بیار یه سری فایل از استاده برات بریزم

    فلشا بردم وریخت و تا شب من فلش را باز کردم با دوره عزت نفس استاد آشنا شدم.

    و از فردا صبح به کوه دشت صحرا و پارک و باغ زدم مثل کسی ک جواب تمام مسائل و مشکلات و تضاد هایی ک داشته را گرفته .

    یعنی خدا به جواب درخواست من ک چرا بدبختم نیمد جواب بده نه بنده من عه دردد اومد الان از آسمون یه کیسه پول میفرستم همه دردات خوب بشه .نه خداوند به من گفت باید بری و رو خودت کار کنی تمام م م م.

    اینا داستان را گفتم ک به خودم یادآوری کنم ک اگر ضعیف باشی و خودت را قوی نکنی هیچ کسی حتی خدا هم دلش برات نمیسوزه و باید قوی بشی و خداوند را مثل یک مادر مهربان فرض نکی و خدای درست خدای آینه است اینه خودت به خودت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    فاطمه فخاری گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    وای خدای من. انگار اولین باره که دارم چنین چیزایی میشنوم. انگار اولین باره که چنین نگاهی میبینم؛ اونهم با این منطق و دلیل..

    نگاه به طوفان و بلایای طبیعی!!!!

    استاد باید ذهن خیلی قدرتمند و در صلحی وجود داشته باشه که به چنین بلایایی چنین دیدگاهی داشته باشید. اونقدرررر اعتماد و ایمان به خدا در وجودتون موج میزد، که مطمئن بودید، یقین داشتید که هیچ بلای خطرناک و خارج از برنامه‌ریزی شده‌ای قرار نیست رخ بده.

    اینهمه ایمان از کجا میاد؟ و من در تعجب بودم از این حجممممم زیاد از یقین و ایمان که در لحن و وجود شما، فقط آرامش رو پدیدار میکرد

    و چقدر این آیه در ذهنم مرور شد که: کسانی که ایمان بیاورند، نه ترسی برآنهاست و نه غمگین می‌شوند

    استاد! بارها خودمو گذاشتم جای شما و حس کردم چقدرررر از چیزهای زیادی هست که میترسم

    ایمان قوی ای میخواد تا باور کنی: من در امنیت و حفاظت خدا هستم. که هررررر اتفاقییییی که بیوفته، قطعا خیریتی درونش هست و به نفع من و جهانه اطرافم منه.

    از خدا هیچ شری نخواهد رسید و چرااااا و چطوووور در ذهن ما حک شد که طوفان و زلزله و سیل و… بلای نازل شده از طرف خداییه که باهامون قهر کرده.. و حتی برای یکبارهم توجه نکرده بودم به اینکه: یعنی زیبایی و خیریتی درونش نیست؟

    خدا هرگززززز طرفدار بدبخت بیچاره ها نیست.

    استاد یادمه از دوست پسرم که جدا شده بودم، هرشب جلوی پنجره‌ی اتاقم زانو میزدمو رو به آسمون به خدا التماس میکردم و جوری رفتار میکردم که خدایا دلت برام بسوزه دیگه..

    بارها سر اینکه مامانم فوت کرده بود، خودمو روی صندلی قربانی میشوندمو از خدا میخواستم که دلش برام بسوزه. که چون مامانمو گرفته، حداقل آرزوهامو بهم بده. که گناه دارم. که باهام ملایم‌تر باشه.

    از گریه به زجه میوفتادم تا دل خدا بیشتر و عمیق‌تر برام بسوزه و چی میشد؟ چه اتفاقی برای فاطمه میوفتاد؟ چه اتفاقی برای زندگی فاطمه میوفتاد؟

    ضعیف و ضعیف و ضعیف‌تر میشدم.

    من فکر میکردم اگر ضعیف باشم، خدا دستمو میگیره تا بلندم کنه. روی سرم دست میکشه و نوازشم میکنه. بهم میگه حالا که اینقدر سختی کشیدی، بیا بهت حال بدم

    ولی نه!

    من تا قوی نشدم، هیچیییییییییی تغییر نکرد

    من تا قوی نشدم، از همه تو‌سری میخوردم

    من تا قوی نشدم، غمگین‌تر میشدم

    من تا قوی‌ نشدم، ترسم نسبت به خیلی‌چیزا دائم بیشتر می‌شد

    من تا قوی نشدم، خیلی بیشتر از امروز دنبال تایید و ترحم بودم

    من تا قوی نشدم، نتونستم از جام بلند شم

    من تا قوی نشدم، نتونستم خدا رو ببینم

    من تا قوی نشدم، نتونستم خدارو حس کنم

    من قوی شدم که حالا خیلیییی بیشتر از قبل، صدای خدارو درونم احساس میکنم.

    من قوی شدم که اینقدر سپاسگزار تر شدم

    من قوی شدم که نسبتا آروم‌تر شدم

    با شنیدن حرفای این فایل، حس کردم چقدررررر از ضعیف بودن بدم میاد. چقدرررر ک دلم نمیخاد برگردم به اون فاطمه‌ی ضعیف و وابسته به تایید و ترحم و نگاهِ دیگران

    چقدر که دلم میخواد قوی باشم و خودم زندگیمو بسازم.

    من ضعفمو پای نامردی خدا مینداختم. من بی‌مسئولیتیمو پای بی‌عدالتی خدا مینداختم.

    خدا، هوای کسیو داره که ایمان داره، حرکت میکنه، قدرتمنده، قویه..

    من همیشه بجای تقویت روح و شخصیتم، فزار کردم. از ترسام فرار کردم. فکر میکردم اینطوری میتونم خودمو در امنیت قرار بدم..

    ولی، جهان آدم‌های ضعیف رو از بین میبره. این قانوووون بدونِ تغییره جهانه!

    اگر قوی نشی، خورده میشی. محو میشی. نابود میشی

    قوی بودن در حیوانات به زور و بازوشونه، ولی در انسان‌ها مربوط به ذهنشونه..

    کسی که ذهن قدرتمندتری داشته باشه، پاداش های بیشتری روهم دریافت میکنه.

    هرچقدر قوی‌تر شی، خدا بیشتر و بیشتر هواتو داره

    برخلافه دیدگاه عوام، با ضعیف بودن، نه تنها در این دنیا هییییییچ‌چیزی رو دریافت نمیکنی بلکه در اون دنیا هم پشیزی به تو نخواهد رسید؛ پاداشی به تو داده نخواهد شد.

    اگر کتک‌خورت ملس نباشه، سعی میکنی که خودت رو بهبود بدی و تقویت کنی و قدرتمند بشی و پیشرفت کنی؛ تا از همون اول نتایج خوبی رو ببینی.

    باور نکن که شکست‌ها جزئی از پیشرفت هستن. خیلیا بدون هیچ شکستی، موفق شدن؛ ثروتمند شدن.

    بجای اینکه ضعیف باشم و بخوام با ضعفم دل دیگران و دل خدا رو به رحم بیارم تا کارهامو راه بندازن؛ خودم پاشمو پرقدرت برای خواسته‌هام حرکت کنم

    هیچکی از آدم ضعیف خوشش نمیاد

    همه با آدمای پرقدرت، بیشتر حال میکنن. بیشتر ازش حساب میبرن. بیشتر بهش احترام میزارن. بیشتر و بیشتر دوستش دارن

    و خداهم همینطور

    خدا یک مادر نیست!

    اگر من ضعیف باشم، دلش برام نمیسوزه. با اشکام، گریه نمیکنه. با زجه‌هام، خواسته‌هامو بهم نمیده

    من باید قوی باشم و قدرتمندااااانه ازش درخواست کنم و اونجاست که خدا میگه: با کمال میل؛ تو لایق دریافتشی!!!

    و بله. من باید لیاقتمو پیدا کنم. باید لیاقتمو با ایمانم، نشون بدم.

    ایمان! ایمان! ایمان!

    استاد هربار که این جمله “in god we trust” رو میبینم یا توی ذهنم پلی میشه، آرامش عجیبی درونم شکل میگیره: ما به خدا اعتماد داریم

    نمیدونم چجوری قراره محافظت شم، ولی میشم

    نمیدونم چجوری قراره برسم، ولی میرسم

    چون من بهش اعتماد دارم، ایمان دارم، یقین دارم..

    ایمان در قدرته

    تابحال هییییچ آدم ضعیفی رو ندیدم که حتی به خودش ایمان داشته باشه

    ایمان از قدرت میاد

    ثروت ماله آدمای قویه

    شادی و خوشی و خوش‌شانسی ماله آدم‌های قویه

    برکت و نعمت ماله آدمای قویه

    قوی بودن رو باید در خودم پرورش بدم.. والسلام!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

     یا ارحم الراحمین

      ای مهربانترین مهربانان

    خدای یکتایم ،پیام امروزت را دریافت کردم که فرمودید:

    بنده من تو در حفاظت کامل ما هستی

    من از احوال دلت باخبرم

    وهمین برای تو کافی است

    که من مواظبت هستم

    صبوری کن که

    وعده من حق است….

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم جانم

    وهمه دوستانم که در این مسیر، خوشبختی را با تمام وجودشان احساس کرده وزندگی می کنند.

    خدایا طوفان های گذشته در زندگیم باعث شد امروز به واسطه تغییراتم با تمرکز روی بهبودیم و تقویت ایمانم مرا به ساحل آرامشت برسانی و من در این ساحل آرامش رو به دریای بیکران آگاهی های ناب قرار دادی تا توسط استادم این بنده توحیدی ات ،در همه زمینه ها خوشبختی را در آغوش بکشم…..

    روز زیبای دیگر روزیم کردی وصبح با عشق بیداریم وبا عزیزدلم مصطفی جان سوار بررخش رعنای مان رفتن به دل زیبایی های بیشتر وشکرگزاری های دلبرانه و دیدن طلوع زیبای خورشیدت که انرژی نورانی اش برای کل روزم و غروب بی نظیرش برای شبم کافیست تا قدرت لایزال تو را درک کنم و وجودم لبریز شود از شکرگزاری وبعد هم در پارکی زیبا نشستن وصبحانه خوردن و دیدن گل وگیاه ودرخت وآسمان وااای خدای من ….

    خدایی استادم ،عزیزم آقای سید حسین عباسمنش باید هم در هر شرایطی شما سالم و سربلندباشیدچون دعاهای کلی قلبِ عاشق پشت شماست که اینطور باعث شدید با دیدن هرچیزی از شوق ،لذت وشکرگزاری لبریز شویم که من حتی به خودم نگاه می کنم افتخار کرده واشک شوقم جاری می شود از این همه تغییر وتحول،از این همه نعمت وخیروبرکت در جای جای وجود وزندگیم …..

    چه قلب هایی که به آرامش رساندید

    ایمان هایی که در وجودمان تقویت کردید

    آگاهی هایی که باعث شد جلوی چه ضررهای مادی ومعنوی گرفته شود

    معنی زیبای آزادی زمانی،مکانی ومالی را به ما آموختید تا خود در زندگیمان خالق هر لحظه زندگی کردن در بهشت باشیم وزندگی را عاشقانه زندگی کنیم و هرنفس شکرگزار خداوند باشیم

    از چه گذشته ای عبور کرده وامروز بابت این زندگی فوق‌العاده و وجودی لبریز از آرامش واحساس عالی اشک شوق بریزیم

    لیاقت بودن در این مسیر وهرروز عاشقانه ادامه دادن با ایمان عالی وتوکل وامید به روزهای بی نظیرتر با رعایت قوانین زیبای الهی ودر مسیر صراط المستقیم گام برداشتن و شما این نکات حیاتی وارزشمند را به ما آموختید و هرروز ادامه دارد …..

    چقدر باید یک شخص کلامش نفوذ داشته باشد که اینطور من در کنارشان خوشبختی را با تمام سلول هایم احساس کنم و تسلیم خداوندی شوم که با هدایت ها والهاماتش طعم این خوشبختی را تا زنده هستم بچشم ….

    بله شما زندگی توحیدی را به تک تک ما هدیه دادید وخوش به سعادت آنهایی که ماندند وبا عشق ادامه می دهند و فقط از خداوندکمک می خواهند در جهت رشدوپیشرفت عالی تر با شخصیتی عالی وقوی وزندگی با کیفیت وعیاردارتر …….

    واین بلاهای طبیعی که از اسمش درک کردیم باید طبیعی باشد واتفاق بیفتد تا هرازگاهی یادمان باشد که چه قدرت مطلقی بر این جهان حکمفرماست و از طبیعت چه ها باید بیاموزم که اکثر درس ها را از همین طبیعت باید آموخت به ویژه قانون تکامل در جهت رشد وپیشرفت

    ویا تضادهایی که در زندگیمان بسان طوفانی پدیدار می شوند وآنجاست که من چه واکنشی می خواهم داشته باشم و ایمانم حسابی محک می خورد،

    و من تمام سعی ام این بوده وهست که با رد شدن از هر مسئله ای در کنار قدرت ایمان وباورهایم بتوانم دیگر شاهد تضادی نباشم که آرامش واحساس وایمان مرا به چالش بکشد،

    به هر حال در زندگیمان مسائلی پیش می آید اما من در کنار چنین استادی روز به روز خودسازی عمیقی در خود ایجاد کردم تا با خدای درونم به صلح رسیده و راهکارهای درست را بیابم و همه چیز را خیر بدانم بنابرین این روند باعث شده تا روی اعمالم دقت نظرداشته باشم و هرروز ایمانم را قوی‌تر کنم تا تصمیمات درست وصحیح در جهت رشدوپیشرفتم بگیرم

    و مراقبه کردن کلید طلاییست برای خاموش کردن ذهن نا صدای هدایت خداوند را بشنوم و درست عمل کنم .

    چقدر شاهد کمک های خانواده ها هستیم که کاملا ناآگاهانه نزدیک ترین اعضاء خود را با کمک کردن هایشان به بدبختی بیشتر سوق داده اند

    مثلا خواهریا برادری که از سهم قانونی خود می گذرند آن هم با دلسوزی های بیجا وبه نفع برادر یا خواهر خود کنار می کِشدوبعد آن برادریا خواهر بلای جان خانواده شده و بدبختی های بیشتر برای خودش واطرافیان باقی می گذارد وخیلی مواردی شبیه به این که شاهد هستیم.

    استاد جان در مورد انفاق در قدم ها طبق قوانین الهی در قرآن چقدر شیوا وعالی توضیح دادند و به شخصه من مثل مطالب بی نظیر و تاثیر گذار دیگر چقدر آگاه تر شدم.خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم….

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    ساحل خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 727 روز

    سلام به استاد عزیزم و همگی عزیزان

    وای استاد عجب فایلی بود من یه باور مخرب چندین ساله مو پیدا کردم اینکه آدم ها در شرایط سخت ذات بدشونو نشون میدن و نشون میدن و این باور چنان در من ریشه پیدا کرده بود و اصلا متوجهش نبودم با اینکه اینقدر دارم روی باورهام کار میکنم ، واقعا سپاسگزارم که باعث شدید شناسایی کنم

    چقدر باور زیبایی داشته اون خانم آمریکایی که انسانها ذات خوبشونو موقع سختی بیشتر نشون میدن ، کیف کردم ازین باور ، ازون خانم هم سپاسگزارم و از خداوند بیشتر از همه که اون خانم رو در مسیر شما قرار داد و شما این فایل زیبا رو ضبط کردین و من شنیدم

    خدایا هزاران هزار بار شکر بابت شناسایی این باور

    الان که فکر میکنم میبینم چقدر بابت داشتن این باور آسیب دیدم و اذیت شدم ، و دلگیر شدم از آدم ها نگو مشکل خودم بودم با این باور داغون

    هنوز وسط گوش دادن این فایل هستم اما باید میومدم و اینو می‌نوشتم و نهایت سپاسگزاری رو انجام میدادم

    برم برای گوش دادن به بقیه فایل

    استاد جونم خداروشکر میکنم که هستید

    خداروشکر بابا حضور ارزشمندتون

    هر روز و هر روز بابت وجود تون در دفترم شکر گزاری میکنم

    و سپاسگزارم از خداوند مهربونم که من و در این مسیر قرار داد

    خدایییییاااااااااا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    سلام و درود به محضر استاد

    سپاسگذارتون هستم بابت انتشار این آگاهی های ناب و انسان ساز

    از زمانی که با آموزه های شما آگاه شدم خصوصا مباحث توحیدی و دیدگاه صحیح نسبت به خدا و عملکردش

    از وقتی متوجه شدم که خداوند یک سیستم هست و قوانینی رو در جهان وضع کرده دیگه تکلیفم با خدا و خودم و جهان مشخص شده

    به جای گریه و زاری و انتظار کشیدن عامل بیرونی

    تمام توجه و تمرکزم رو گذاشتم روی خودم،

    چون خودم رو مسبب صددرصد نتایج و اتفاقات زندگیم میدونم

    و از اون موقع شروع کردم به تغییر دیدگاههام و باورهام، سعی کردم شرکهام رو کمتر بکنم

    قدرت رو به خداوند بدم و روی تواناییهام و احساس لیاقتم کار کنم

    و در این مسیر نتایج خوبی گرفتم که مهمترین نتیجه اش

    احساس آرامش درونی و دائمی هستش

    دیگه هیچ کس رو مقصر نمی دونم

    تو حوزه ثروت اگه ضعفی دارم برمیگرده به باورهای خودم

    اگه روابطم دلخواه نیست مربوط میشه به باورها و فرکانسهای خودم و خلاصه شروع کردم باورها و افکارم رو به تغییر دادن

    باورهای زیادی رو تغییر دادم و الان نسبت به یکی دوساله پیش خیلی عوض شدم و باز هم هر روز و هر روز سعی میکنم با قدرت بیشتر این مسیر رو ادامه بدم

    و باز هم از استاد عزیزم تشکر میکنم و براشون بهترینها رو آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 470 روز

    با سلام خدمت بهترین استاد دنیا و دوستان عزیز این سایت !

    امیدوارم ازین طوفان‌ها کاملا دور بوده و همینطور عالی و توحیدی حالتون همواره قشنگ باشه.

    من وقتی فکر میکنم به زندگی و روابطم، متوجه حرفهای شما میشم که چقدررر کتک خورم ملث بود.

    چقددد خداوند پتو از سرم کشید و گفت پاشو متوجه شو نازی من عین هو بوفالو اصلا متوجه نشانه‌ها نشدم و چقد روابطم داغون و عزت نفسم صفر بود.

    چقد شرک داشتن، چقد آدمای تو رابطه برام حکم مرگ و زندگی داشتند، چقد زخمی شدم، چقد نابود شدم در نهایت کلمه ازبین رفتم .

    زمانی ک نامزدم بدون هیچ توجیه و حتی بحثی ک قبلا کرده باشم منو ترک کرد بلاک کرد منی ک حرمت و احترام خانواده و ترس از اینکه کم نیام پیش اقوام ک خیلی پشت حرف بودن تحمل کردم و نخواستم کاری بشه ک به هردوی ما لطمه بزنه اون آقا با وقاحت تمام ترکم کرد …

    اونجا دیگه چک و لگدی بود که بخودم اومدم. از طریق یک سایت یک فرد از شما تحسین کرده بود که آقا گفته‌های استاد عباس منش وحی منزل است برا من، یه سرچی زدم این کیه که داره ازش تمجید میشه در همون شرایط خراب روحی و نابودی مطلق، بعد اینکه هر روز یک فایل ازشما شنیدم در تلگرام البته اون موقع دسترسی به سایت شما نداشتم یک کانالی بود فقط فایل های کوتاه شما را میگذاشت منم همه اونا را هر لحظه هرلحظه می شنیدم خدا شاهده از صبح الی خواب، گوش‌هام و عقلم محتاج و تشنه‌ی اون حرفا بود هرقدر می‌شنیدم تازه درک میکردم چقدددررر راهم،مسیرم،نگاهم به شرایط و آدما غلط در غلط بود.

    تازه خدا را شناختم منی که باخدا دعوای محبت داشتم با نمازهای تهجد و ختم‌های متواتر قرآن،تازه میفهمیدم اون همه ذکر و نیاز با وجود شرک‌ها راه به جایی نبرده هیچ من اصلا ماهیت ربوبیت درک نکردم من دارم آب در هاون می‌کوبم و دعوی مومن بودن دارم.

    وای برمن…

    چقدر فایل های شما آرومم کرد، خیلی سبک شدم، به آرامش رسیدم، استرس هام کم شد هنوزم فکر میکردم نامزدم سرش به سنگ میخوره میاد (باور عدم لیاقت) و زیاد خودمو اذیت برا نبودنش نکردم ولی همین ک میگفتم برمیگرده خیلی کمکم کرد کمتر گریه کنم کمتر شک کنم بخودم بیشتر برسم،ورزشو شروع کردم، متوجه صورت و چشمان پف کرده خودم شد، سیاهی های دور چشم جلد ازبین رفته و هر روز بخودم بیشتر رسیدم یاد گرفتم تا بخودم ارزش قایل نشم خودمو دوست نداشته باشم کسی ازبیرون نمیاد منو زیاد دوست داشته باشه،یاد گرفتم اگر من پر از خلا باشم یکی عین خودم سر راهم قرار میگیره تا خودم،خودم درمان نکنم آسیب‌هایی ک از خانواده،اجتماع، محل کار ، باورهای غلط خودم، شرک‌هایی ک در وجودم باشه من هرگز نمیشه که اتفاقات خوب برام رخ بده.

    ازونجایی ک من چک و لگدهایی ک خوردم زیاد بودن تکامل و زمان کار داشت که بهتر و بهتر بشم ولی همه وجود سعی خودم انجام دادم.

    دست کشیدم از ارتباطاتت بیهوده،جمع‌های پر از غیبت و شوآف عروسی‌هایی ک حسمو بد میکرد چون تازه هم جدا شده بودم نمیخواستم جایی برم،جمعی باشم که کوشش‌هامو خراب کنه بشدت رو خودم کار کردم.

    باور کنید منی ک بیماری سنگ کلیه و حملات وحشتناک داشتم کم‌کم محو شد، جلدم و اون حجم سیاهی دور چشمم کم و کمتر شد، جلدم هر روز شفاف ترشد، عملکرد بدنم بهتر شد،منی ک از لاغری آرزوی کمی البته کمی اضافه وزن داشتم با وجود قد بلندم نیاز بود وزنم هم ازون میزان کم بیرون بیاد، اضافه وزن گرفتم رسیدم 60 کیلو البته الان 62 هستم ک دارم روش کار میکنم 60 بمانم، منِ همیشه استرسی بیشتر میخندیدم، حالم خوب بود، از وابستگی آدمها بیرون شدم.تنهایی را در خانه مطلق تنها دوست داشتم حتی شب ها من در یک منزل دو واحده تنها سر کردم و لحظه‌ی ترس در من وارد نشد، ضعف‌هام هر روز بررسی کردم، به زبان انگلیسی و کمپیوتر رو آوردم و از زیر صفر خودمو تا حد خوبی رسوندم برای این هدف شب و روزم فقط کلاس های متعدد زبان بشکل مجازی شد نمیگم عالی شدم ولی ازون صفر بودن به جای خوبتر رسیدم، کمپیوتر چندین پروگرامشو یادگرفتم کمی هم لوگو دیزایننگ یاد گرفتم. فقط درگیر خودم شدم. البته این یادم رفت بگم شش ماه بعد جدایی از اون آقا خبر ازدواجش هم اومد بهم، اول خیلی داغون شدم چون شب و روزم پیِ این بود ک اون برمیگرده نازی شک نکن فقط باور کن، به قول شما، میگفتم خدا ظالم شد در حقم، ولی بعدِ 24 ساعت حالت اشک و گریه بلند شدم و خندیدم به اشکهام، گفتم اون رفت پیِ لیاقتش، آدمها پیِ لیاقت خود میرن یکی عین خودش پیدا کرد من اگر رو خودم کار کنم یکی عین من صادق،متعهد، آدم حسابی گیرم میاد. خدا ظالم نبوده بلکه دوستم داشت از شر یک آدم بی ثبات خلاصم کرده که اگر نمیکرد قرار بود در آلمان درون کشور که هیچکسو نداشتم چه روزای سختی را همراهش تجربه میکردم، این جای شکرگزاریته نازی!

    حتی اعضای خانواده ام میگفتن نازی چرا آرومه چرا گریه اشو نمیبینم بس ک ضعیف بودم قبلا ولی نشون دادم اشک‌هام مال خودمه و نباید کسی ببینه و نباید به دیگران نشون بدهم من همون آدم پر از خلا هستم.

    همه تحسینم کردن خیلیا میگفتن تو قوی ترین دختری هستی ک دیدیم.

    میام تمرین شکرگزاری رو بگم.

    این تمرین ک در فایل‌های رایگانتون میگفتین انجان دادم اون موقع شرایط اقتصادی خانواده ما در بدترین حالتش بود. برادرم از ما جدا شد و مستقل شد و البته همه قرض‌هاشو به گردن برادر کوچکم انداخت و رفت همزمانی با جدا شدن از نامزد سابقم؛ و این تمرینو صبح و شب انجام دادم و یک ذکر بود ک میکردم هر اسم خداوند متعالو صدبار به ترتیب میخوندم و حتی اسمای خداوند با معنا ازیاد کردم و حفظ، همون روز ک ختم اون حفظ اسما و معنا به ترتیب 99 تا شد، برادرم چند صد هزار دلار گیرش اومد و به ترتیب همه قرض ها را دادیم و تموم شد زندگی ما مرفه شد، خیلی وسایل عالی به خونه گرفتیم با برندهای عالی.

    اینا نتیجه شکرگزاری شد.

    و من به چشم خودم دیدم که جدا شدن من ازون آقا، نقطه عطف زندگیم شد.

    من رشد کردم،من بزرگ شدم، ظرف من بزرگتر شد.

    موحد دارم میشم شرک هامو دارم ازبین میبرم.

    دختری شدم که دیگه پا نمیدم و تن همچنان به هر رابطه‌ایی، دارم عزت نفسمو بیشتر روش کار میکنم. باور توحیدی رو روش فوکس کردم بهتر کنم.

    کمی بی صبرم که میدانم از علت‌های بسیاره این موضوع ولی بشدت دارم روش کار میکنم.کانون توجه ام فقط به فراوانی و زیبایه.

    من از همون روزی که با شما معرفی شدم من دوباره متولد شدم. اون موقع‌ها خیلی دست یافتنی و زود از دست دادنی بودم برا بقیه، اما الان به جرات میگم دست نیافتنی و ازدست ندادنی شدم.

    مهم‌تر از همه موارد من یاد گرفتم اول عاشق خودم باشم و دیگه روابط را برام مهم و بولت نکنم.

    منی ک قبلا تنها حتی بازار نمیرفتم الان تنهایی عشق میکنم جایی برم تنها خرید کنم، دستمو میگیرم و میبرمش یک رستورانت شیک،میگم چی میل داری گل دختر

    و من هدایت شدم و رابطه من الان باخدا مهمترین رابطه هست. بخدا عاشقی کردنو یاد گرفتم.

    یه چیزم بگم در آخر

    القصه : اونجا ک میگفتین شما و بقیه دوستها در کامنت‌ها که باخدا عشق بازی میکنی مست میشی ازونجایی ک مفهوم عشق بازی اکثرا سوبرداشت غلط میشه و من احترام بیش ازحد دارم به خدا، میگفتم عشق بازی نه، مدل محبت من باخدا با ادب تره پس اسمشو میذارم عاشقی باخدا، منم تجربش کردم

    الان ک‌میخام بگم اشکام میریزه مو به تنم سیخ میشه

    یک روز ک بارون بود رعد برق بود خیلی خیلی شدید و البته ترسناک

    یک چیزی گفت برو بشین در بالکن و آسمونو ببین گفتم چیزه نشه یه صاعقه چیزی نزنه از دم به فنا برم

    بعد گفت مگه به خدا اعتماد نداری ک از بنده هاش محافظت میکنه، گفته باشه.

    یک ظرف انگور حسینی به دست گرفته رفتم نشستم. رعد برق ها بزرگ و برق آسا بودن.

    شروع کردم که به صحبت با همون خدا

    رعد برق میزد باصدای وحشتناک ولی من داشتم لذت میبردم و باخدا حرف میزدم و گریه میکردم که خدایا این قدرت تو چقدر زیاده تو رو چطور این سالها خالصانه ندیدم و هی در شکوه و گلایه ازت بودم

    رعد برق میزد و من گریه میکردم

    هق هقم بلند شد گفتم خدایا من چرا عاشق واقعی ات نبودم

    من به تو و خودم با اون همه شرک ها بد کردم منو ببخش

    بازم هق هق

    وقتی رعد برق ها میومد میگفتم دردت به جونم خدای قشنگم، کی قدرت مطلقه تو و فقط توووو

    اون شب من در دل اون رعد برق هم به ترس از رعد برق پا گذاشتم و هم تجربه‌ی عشق باخدا رو در همه رگ رگم احساس کردم.

    چقد این رابطه قشنگه باخدا داشتن، شبها بخاطرش هرشب بیدارم که نگه کیه بیدار و دعا کنه و من اجابت کنم که بگم من خدایا ببین الان خواسته‌هامو به کنار ،اومدم ببینی من به عشقت بیدارم درین نصف شب ک عاشقی کنم باهات…

    در آخر ممنون استاد که هستین، روزی نیست که من شما رو بخاطر آشنایی و صحبت‌هاتون از خداوند سپاسگزاری نکنم.

    واقعن عاشقتونم و براتون بهترین‌ها رو آرزو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2974 روز

      بنام الله

      سلام به تو دوست عزیزوارزشمندم

      چقدر تحسین برانگیز وستودنی هستی نازی جان بهت تبریک میگم که از تضاد زندگیت بزرگتر شدی وخود واقعی ات رو شناختی

      تحسینت کردم که اینقدر عالی رو خودت کار کردی تا به جایی که لایقش هستی رسیدی

      وقتی در دل آن رعد وبرق از عاشقی با خدا گفتی تمام آن آرامش را حس کردم وتحسینت کردم دوست زیبای من بهترین بهترین ها در هرلحظه اززندگی در تمام زمینه ها از خداوند برایت آرزو دارم

      میبوسمت وبه دستان پر مهر پروردگار می سپارمت

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 629 روز

    سلام استاد عزیز تو وقتی فایل جدید میزاری رو سایت حس میکنم خون تازه وارد رگ هام شده

    تو دیگه این روزها تنها رفیق منی ،ممنونم از این عشقی که از وجودت به جهان ساطع میکنی

    این فایل رو بارها گوش میدم چون هر بار چیزهایی می‌شنوم که دفه قبل نشنیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 908 روز

    به نام خدای مهربانم خدایی که فرمانروای جهانیان است خدایا شکرت که امروز هم به من آگاهی‌ها و هدایت های لازم رو میخشی و روزیم کردی سپاسگزارتم

    سلام بر استاد عزیزم سلام بر خانم شایسته مهربان

    اول فایل که گوش کردم چقدر از این نگاه و دید استاد لذت بردم یعنی مثل استاد من ندیدم که از هر کی بپرسی درباره سیل و زلزله همه میگن بلاهای طبیعی اما استاد چقدر زیبا گفتن بلا نیستن اینا موهبتهای طبیعت است و من کیف کردم تحسینتون میکنم استاد جانم مرحبا که با گوش کردن این فایل چقدر دید و ذهن ما باز میشود امروز و حتما صدر صد یه پله میریم بالا شکرت خدای من برای وجود این انسان آگاه و نازنین معلم بسیار ارزشمندم

    دیدگاه مثبت چقدر به کیفیت زندگی کمک میکند و کارها روان و ساده انجام میشود کلا ایران و مردمانش برعکس کشورهای دیگر است اینجا میگن ببین ما بنده ها چکار کردیم که خدا این بلاها رو سر ما میاره کاملا اشتباهه

    خدا رو شکر که آگاه شدم و از جامعه جدا شدم شکرت شکرت

    این آگاهی رو هم از آموزهای استاد یاد گرفتم و روشن‌تر شدم

    آره قدرت خداوند رو می‌بینیم بزرگیش می‌بینیم و ناچیز بودن خودمون رو میبینم در مقابل خداوند

    خدایا من تسلیمم در برابرت من عاجزم ناتوانم تو قدرته مطلقی

    استاد جانم ان شالله همیشه سالم و شاد باشی در پناه خداوند

    اگر ما هم مثل طبیعت قوی باشیم رشد میکنیم و اگر ضعیف باشیم از بین می‌رویم پس باید دنبال رشد و پیشرفت باشیم که این جهان هر لحظه در حاله تغییر است ما هم باید تغییر کنیم

    باید زندگی خودمون رو با افکار و باور درست بسازیم که اتفاقات خوب رو هم بدست بیاریم و زندگی بسیار آسان‌تر میشود این قانون بدون تغییر خداوند است ووقتی خداوند میبینه من دارم حرکت میکنم برای پیشرفت زندگی اونم با ایمان و صبر کردن قدمهای بعدی رو او برامون برمیداره خیلی قشنگ که سجده میکنیم در برابرش

    استاد از مثال پرنده ها زدین ممنونم چقدر واضح فهمیدم باید قوی باشی تا رشد کنی باید ذهنتو بکار بندازی

    خداوند به قویها و صابران پاداش می‌دهد و نگاهم به خداوند عوض شد خداوند همه رو هدایت میکند اگر در مدارش باشیم میپذیریم و هدایت رو میگیریم اینم باز به افکار و باور ما بستگی داره پس باید هر روز و هر روز روی خودمون کار کنیم و حرکت کنیم تا شخصیتمون تغییر کنه و ایمانمون رو تقویت کنیم و خداوند هم دستاشو میفرسته برامون

    استاد ممنونتم بی نهایت سپاسگزارتم واقعا امروز دیدگاهه من به خداوند باز تر شد خیلی خوشحالم خدایا شکرت اینم هدایته امروزم بود ممنونتم خدای خوبم

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 686 روز

    بنام آنکه هر آنچه دارم تنها از آن اوست !

    درود و سلام خدمت شما استاد نهایت گرامی و عزیز

    و درود سلام خدمت خانم شایسته عزیز

    و سلام بر همفرکانسی های عزیزم

    امید که هر کجای دنیا باشید دقیقا مثل استاد سر شار از انرژی مثبت باشید

    دقیقا امروز‌وقتی صبح بیدار شدم یک حس آرامش قبلی داشتم و از همان اول صبح سپاس گذاری کردیم و بی نهایت شکررررر الله را گفتم و من طبق برنامه های همه روزه و روی ذهنم وقتی که کار میکنم زیادتر اوقات روی همین تمرکز گذاشتن به موضوعات نکات مثبت است و تمام سپاس گذاری هایم را در کتابچه که دارم مخصوص سپاس گذاری نوشتم و یکی از خواسته هایم امروز اتفاقات عالی بود که برایم رخ بده همین که روی کارم آمدم و‌دفتر کاری را باز کردیم برای شروع کار در صبح زود گفته بودم که امروز شاگرد جدید بخاطر صنف آمازون باید بگیرم (کارم آنلاین است و از همین کشور افغانستان این کار را پیش میبرم ) و بلاخره امروز شاگردجدید آمد و چقدر با انرژی کامل صنف را شروع کردم با وجودکه روی دوره روانشناسی کار میکردم به خودم گفتم بیبین همین حالا نتایج آمد وکامنت هم همان وقت نوشتم در دوره وووو

    و بعد حالا که آمدم روی سایت حسم میگفت استاد فایل جدید مانده که انترنت ضعیفی کرد باز هم منتظر ماندم تا که دیدم فایل جدید استاد بنام (آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل میکند) وقتی این عنوان را خاندم یک چرقه ای در وجودم ایجاد شد گفتم اول کامنت میگذارم خوب به فکر آرام فایل استاد را گوش میگیرم حالا فایل را گوش میدم بزودی در مورد فایل کامنت میگذارمم

    به امید خودت یاالله بی صبرانه منتظر که چقدر آگاهی ها در این فایل است باز هم کلی آگاهی ووووو…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: