آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 5

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهاره نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1254 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به هم‌مسیرهای نازنین و استاد عزیز و خانم شایسته زیبارو!

    قصد دارم در رابطه با سوالاتی که در بالای فایل پرسیده شده با توجه به آگاهی های این فایل و شیوه رفتاری خودم به این سوالات ارزشمند که سعی در شناخت بیشتر خودم دارم و رو پاسخ بدم تا این آگاهی ها اول به خودم و ایمان خودم کمک کنه و در مقام دوم برای دوستانم اطلاعات ارزشمند و کارایی باشد.

    1_در رابطه با این سوال اول بریم سراغ موفقیت هایی که بدست آوردم:

    می‌تونم به یکی از موفقیت های اخیر اشاره کنم که توی رشته ای که مد نظرم بود کنکور رو در یک دانشگاه دولتی خوب کرج قبول شدم!

    یکی از بزرگترین دلیلی که می‌تونم علت این اتفاق بدونم این بود که قبل از کنکور و زمان کنکور دادن و طی زمانی که منتظر نتایج کنکور بودم و وقتی نتایج و دیدم فقط ایمانم به خدا بود و مدام می‌گفتم این ما هستیم که اتفاقات نامناسب رغم میزنیم و خدا همیشه برای ما خیر می‌خواد و همواره وعده سلامتی، فضونی و برکت میده!!

    و مدام کِرِدیت قبولیم و سعی می‌کردم به خدا بدم

    و مدام قبل کنکور و بعد ازینکه آزمون دادم به خودم می‌گفتم نگران نتایج نباش! چون آدم نگران و ترسو بی ایمان هست نسبت به خدا و از خدا دور می‌شه و با این دید به سمت جلو حرکت کردم و در نتیجه هم یک نتیجه خوب گرفتم!

    که به قول استاد لازم نیست برای دستیابی به موفقیت حتما شکست بخوری! وقتی اولش رو خودت کار کنی و قبل از شروع خوب بهش فکر کنی اون مسیر فقط بهتر و بهتر برات میشه و برات منبع پیشرفت میشه!!

    نسبت به اینکه کجاها شکست خوردم:

    بنده متاسفانه هر دوره ای که از استاد شروع کردم رو به نتیجه عالی نمی‌رسونم و وسط کار ول می‌کنمشون و هی مدام پشت گوش می‌ندازم به این بهونه که چون من آماده نبودم! یا نه من اونطور که باید خوب کار نکردم رو خودم! باید به خودم زمان بدم!!!!!

    در حالی که اگر متعهد باشم و با قدرت ادامه بدم و نزارم چیزی سد راهم بشه حتما می‌تونم حداقل یک دوره رو به اتمام برسونم و تا پایان ببینم و رو آگاهی های اون دوره کار کنم! اما مدام خودم رو لایق این نمی‌بینم که فایل های دوره رو تموم کنم و تنبلی می‌کنم و به جای اینکه بیام رو این کار کنم که تنبلی رو کنار بذارم فقط پشت گوش می‌ندازمش و اجازه می‌دم تا نتایج نامناسب رو دریافت بکنم!!!

    2_ در رابطه با اینکه کجا پیام خدارو متوجه نشدم تا اینکه با یه سیلی محکم از خواب بیدارشدم:

    بنده یک تغذیه بسیار نامناسب تا چند ماه پیش داشتم و بخاطر اون تغذیه ناجالب بدن من مثل صورت و کمرم شده بود پر از جوش! پاهای من از شدت حساسیت به غذای های نامناسب شروع به کهیر زدن کرد و این تا جایی ادامه یافت که این کهیر ها پشت پای من رو بصورت نصف فرا گرفتند و می‌خاریدند و من بعد از اون همه مشکل پوستی که بوجود اومد بعد از یکسال به خودم اومدم که بابا بهاره بسته دیگه!!! تا کجا میخوای ادامه بدی!!! تا کجا میخوای مثل بقیه نتیجه بگیری!!!

    و بعد از یک ضربه و سیلی محکمی که خوردم تصمیم گرفتم قانون سلامتی رو شروع کنم!! و خدارو هزاران بار شاکرم چوم الان کاملا اون کهیر ها از بین رفته اند!!

    و متاسفانه توی این قضیه بنده خیلی حرف و هدایت خدارو پس میزدم تا اینکه با یه استخر آب یخ من و بیدار کرد!!!!

    3_در این سوال به این می‌پردازم که کجاها بسیار هوشمندانه و سریع هدایت های خدارو می‌شنیدم و حتی چیز های ناجالب هم به نفع من تموم میشد:

    من سال آخر دبیرستان از طرف مدرسه به اردوی شمال می‌ریم و اون اردو، اردویی بود که نیاز به صبر داشت! نیاز به وِفق دادن خودت با شرایط داشت!

    اما من می‌تونم به جرعت بگم از کل بچه ها فقط من و خواهرم بودیم که غر نزدیم و نکات مثبت رو دیدیم و خودمون رو با شرایط وفق دادیم!

    من این و دارم با قاطعیت تمام و با اعتماد بنفس می‌گم

    و خب چه نتایجی به همراه داشت؟ کاملا واضحه و الان چند تا از نتایج عالی ازون سفر رو می‌گم

    بچه ها از همون ابتدای سفر شروع کردند به غر زدند،( آی چرا اتوبوس کولر نداره، چرا آب نداریم، چرا انقدر راه زیاده، چرا غذای این رستوران انقدر خشکه، چرا میخوایم تو جنگل بمونیم، چرا دسشویی ما صحرایی و دستشویی نداریم؟؟؟ و کلی چیز دیگه که بخوام بنویسم تا شب طول می‌کشه!)

    اما من و خواهرم اومدیم به زیبایی های مسیر، حتی خوش طعم بودن اون غذای خشک، خنک کردن خودمون و باد زدن خودمون با کلاه توی دستمون و… توجه کردیم

    و همه ی این نگاه های زیبا باعث شد تا بهترین چادر به ما برسه، بهترین وعده های خوراکی که حتی به خیلی ها نرسید به ما برسه، خوشمزه ترین قسمت غذاها و صبحونه به ما برسه، گرم ترین چای و هات‌چاکلت به ما برسه، توی روز دوم بهترین اتاق و تنها اتاقی که آب حمومش گرم بود به ما برسه!! و این در حالی بود که اتاق ما کنار آب گرم کن به چه بزرگی بود و آب حموم ما حسابی گرم و عالی بود! اما بقیه اتاق ها با آب یخ دوش گرفتند، اینکه ما اجازه دادیم خدا هدایت کنه تو کدوم اتوبوس بشینیم! چون وسطای راه تو اون یکی اتوبوس که ما نبودیم دعوا می‌شه، اینکه اجازه دادیم خدا برامون اتاق و انتخاب کنه و خدا ما رو هدایت کرد به اتاقی که تنها حمومی رو داشت که آبش گرم بود و کلی معجزه دیگه که رخ داد و فقط باید بابتش از خدا سپاسگزار بود!!!!!!!!

    4_ با توجه به آگاهی های فایل و قشنگی که ازین فایل درک کردم قصد دارم بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم تا آدم قدرتمند تری بشم تا در نتیجه مورد لطف و رحمت خداوند قرار بگیرم و بتونم از نعمت ها استفاده کنم

    قصد دارم رو خودم کار کنم تا یک آدم با اعتماد بنفس بشم تا زیر چرخ های دنیا لِه نشم! بلکه اون آدم قوی ای باشم که در جنگ با ضعیف اون من باشم که به حیات ادامه می‌دم!

    چون دنیا جای پیشرفت هستش

    این یکی از قوانین بی تغییر و ثابت خداونده

    این خود عدالته!

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    خوشحال هستم که در حال شنیدن این فایل فوق العاده هستم

    درس هایی عالی از این فایل یاد گرفتم

    نکته های این فایل را برای خودم از نو می نویسم

    در هر اتفاقی یک درس و یک موهبت و یک نکته نهفته است

    مثل همین صحبت های استاد که این دو طوفان که در آمریکا رخ داده است

    سبب شده است که اقدامات و اصلاحاتی برای این منظور در نظر گرفته بشود

    این طوفان درخت های خراب را با خود می برد

    خاک های حاصلخیز را از مناطق دور دست برای ما می آورد

    همه اینها نوعی دیدگاه و یک نوع باور جدید را در ذهن من ساخت

    این بدان معنی است که در هر چالش و یا تضادی یک خیر و یک نکته نهفته است

    یاد فایل استاد در مورد شعر پروین اعتصامی افتادم

    abasmanesh.com

    این بدان معنی است که در این تضاد و چالش دانش و آگاهی مردم بیشتر شده است و آنها نسبت به آن از قبل اقدامات بهتری را انجام می دهند

    این ها درس هایی که طبیعت به ما می دهد و یک انسان عاقل و آگاه از این نکات درس می گیرد و آنها را برای خود یک تجربه می کند

    چقدر این درس ها عالی است

    چقدر این نوع نگاه فوق العاده و زیبا است

    نکته و درس دیگر

    از این طوفان می توان پی به قدرت خداوند پی برد

    پس می توان روی کسی حساب کرد که این همه قدرت و عظمت دارد

    او که می تواند آب و باد را اینگونه گرد هم بیاورد که این همه زمین را زیر و رو کند پی او آنقدر قدرت و آنقدر دانش و آگاهی دارد که می تواند روند زندگی من را تغییر بدهد

    دست به دست او بدهم

    دل به او بدهم

    بی شک او برای من بهترین و عالیترین راه را نشان می دهد

    همه اینها برای من خیلی درس دارد

    خدایی که می تواند اینگونه کار کند پس می تواند اهداف و خواسته های من را هم به خوبی و آسانی به جلو ببرد و حال من را خوب کند

    درس دیگر این بود برای من که

    در طبیعت قوی تر ها همیشه باقی می مانند

    پس من هم برای اینکه بتوانم به اهداف خودم برسم

    بتوانم به خواسته های خودم برسم

    باید قوی باشم و در راه رسیدن به اهداف و خواسته های خودم تلاش کنم

    قدم بردارم

    در غیر اینصورت باید همیشه کارگر باشم و همیشه باید زیر دست باشم

    این درس بزرگی برای من بود

    می توانم همیشه به این حد از قدرت و توانایی برسم که خودم کارفرمای خودم باشم و خودم برای خودم کار کنم نه اینکه بخواهم برای دیگران کار کنم

    این هم درس بسیار بزرگی برای من بود

    حتی وقتی که من قوی باشم

    در روابط خودم با خانواده و دوستان خودم می توانم بهترین عملکرد را داشته باشم

    در قوی بودن من عزت نفس من قوی تر خواهد بود

    بهترین دستاورد ها را به دست خواهم آورد

    در کسب و کار خودم بهترین نتایج را خواهم گرفت

    در سلامتی جسم و روح خودم بهترین کارایی را به دست خواهم آورد

    این باز برای من خیلی درس و خیلی نکته ها را دارد

    مسیر درست داشتن و مسیر درست انتخاب کردن

    باورهایی قوی در مورد خدای خودم داشتن

    او را قادر و کمک کننده و یاری دهنده خودم بدانم

    از قوانین این جهان آگاهی کامل و کافی داشته باشم

    آن قوانین را در همه امورات زندگی و کسب و کار خودم بکار ببرم

    من کسی خواهم بود که روند زندگی من همیشه عالی وخوب و به بهترین شکل و حال ممکن انجام خواهد شد

    و این نکته عالی ترین درس امروز زندگی من بود

    هر چه قوی تر باشم

    هر چه باورهای عالی تری داشته باشم

    هر چه بهتر و بیشتر بتوانم ذهن خودم را کنترل کنم

    بی شک روند زندگی من بهتر خواهد بود

    این باور غلط را از ذهن خودم دور کنم که با گریه و زاری من خدای من دلش به رحم می آید و به من کمک می کند و دستهای من را می گیرد در صورتیکه اصلا اینگونه نیست

    این را بارهای بار در زندگی خودم تجبه کرده ام

    هر جایی که با قدرت وارد شده ام

    هر جایی که با ایمان خودم به خدای خودم و باورهای خودم قدم برداشته ام

    بهترین نتایج را گرفته ام

    مثل زمانی که خواستم تغییر کنم و از کار کارمندی و کارگری خودم بیرون آمدم

    مثل زمانی که تلاش کردم و تمام قسط ها و وامهای خودم را تسویه کردم

    مثل زمانی که برای شروع هر کاری دیگر نیاز به سرمایه اولیه نداشتم و با حال خوب و با اتکا به خودم و خدای خودم قدم برداشتم و به جلو حرکت کردم

    مثل زمانی که از توانایی و استعداد و علاقه خودم شروع به کسب در آمد کردم

    مثل زمانی که از الهامات و ایده هایی که از او خواستم اطاعت و پیروی کردم و آنها را انجام دادم

    آنوقت در همه آنها موفقیت از آن من بود

    پس باز هم می توانم روی همان خدای خودم حساب باز کنم و از او کمک بگیرم و بی شک من موفق ترین خواهم بود

    همان خدا باز به من کمک خواهد کرد

    نکته در این است که ضعیف و جیره خوار نباشم

    باید و باید روی خدای خودم حساب باز کنم

    هیچ لزوم ندارد که من زجر بکشم بلکه می توانم در کمال راحتی و آسانی من به موفقیت و حال خوب دست پیدا کنم

    در اینجا من باید همیشه از زندگی گذشته خودم

    از موفقیت هایی که به دست آورده ام

    از تضاد و چالش هایی که برای من رخ داده است و آنها بعد حل شده است

    درس بگیرم

    نکته آنها را همیشه و همیشه د زندگی خودم بکار بگیرم

    یادم باشد که هیچ وقت نباید روند و مسیر تکاملی خودم را فراموش کنم

    همیشه باید روی باورهای خودم کار کنم

    همیشه باید بدانم که از کجا شروع کرده ام و اکنون در کجا هستم

    اینجا از نوشتن هرگز نباید دوری کنم

    یادم باشد که هر بار که نوشتم بهتر و بیشتر در ذهن من نفوذ کرد

    چقدر این فایل فوق العاده است

    خود برای خودش یک دوره عالی است

    استاد نکته هایی را در این فایل گفتند که می توان ساعت ها روی آنها تفکر کرد و من باید همیشه در زندگی خودم آنها را بکار ببندم

    درست است که هر چند بخاطر ذهن خودم آنها را فراموش می کنم ولی نباید آنرا فراموش کنم و در برابر آن مقاومت نشان ندهم و سریع به مسیر درست برگردم

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوندی که هر آنچه که دارم از آن اوست و من بی او هیچم و به هر خیری از جانب او سخت محتاجم

    خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای

    استاد خیلی از شما تشکر میکنم که دوباره برامون فایل گذاشتید و ما را در مورد قوانین جهان بیشتر آگاه کردید.

    استاد چقدر این فایل ارزشمنده از صبح که سایت و باز کردم و به این فایل گوش دادم تا الان که ساعت 20 دقیقه به 1 بعد از ظهر هست دارم بهش فکر میکنم و مرورش میکنم

    خیلی نکات مهم داره نکاتی داره که کمتر شنیدیم یا اقلا نشنیده بودیم

    البته شایددر مورد من اینجوری باشه

    از خداوند بسیار ممنونم که استاد عباس منش سالم هستند و از سلامتیش برامون گفتند خدایا شکرت

    استاد عزیزم واقعا من متوجه شدم بارها و بارها در زندگی ام که هر جا شکست خوردم به خاطر ترسهام و بی ایمانی ام و شرک هام بوده و هر جا موفقیتی کسب کردم اون زمانی بوده که حرکت کردم ایمان داشتم قوی بودم و شجاعانه تصمیم گرفتم و عمل کردم

    استاد تمام صحبتهاتون را در این فایل باید با طلا نوشت چقدر شما قشنگ توضیح میدین چقدر قوانین خدا را برامون خوب باز میکنید

    واقعا بعد از این آگاهی ها اگر ما بخوایم همان انسان قبلمون باشیم و فکر کنیم آدم ضعیف بودن اشکالی نداره و خدا دلش برامون میسوزه و یه کاری برامون میکنه باید خیلی گمراه باشیم.

    استاد چه زمانهایی که خداوند را مثل یه مادر مهربان که دلش برای بچه اش میسوزه نگاه کردم و اتفاقا چه ضربه هایی خوردم و هی از خدا دورتر و دورتر شدم

    الان که خوب به تجربیاتم توجه میکنم خیلی جاها هر چی بلا سرم میومد اصلا متوجه نمیشدم و باز مسیر اشتباه قبلم را میرفتم ولی الحق که واقعا آگاه به رفتارم نبودم یعنی بلد راه نبودم این برای زمان جوانی و بی تجربه گیم بود ولی انصافا راه را نمیدونستم خیلی هم ضربه خوردم

    ولی از زمانی که به خودم اومدم و توکل کردم و از ترسهام گذر کردم سعی کردم شخصیتم را عوض کنم سعی کردم روی خودم کار کنم خودم را از درون قوی کردم روی اعتماد به نفسم واحساس لیاقتم کار کردم خداوند اونوقت بود که کمکم کرد ولی تا زمانی که کارم گریه و ناله و غر زدن بود بیشتر و بیشتر در اون چاهی که خودم براخودم کنده بودم فرو میرفتم

    من یه خانم خانه دار بودم واز زمانی هم که یادم میاد هیچ وقت مشکل مالی نداشتم همیشه پول هر چقدر میخواستم دورو برم بود

    ولی این ثروت داشت من را روز به روز ضعیف تر میکرد خیلی ساله از زمانی که بچه هام کوچک بودند به خودم اومد گفتم باید بتونم روی پای خودم بایستم و در اینجا بگم از خودم در این مورد راضی ام چون یه جایی قرار داشته باشی و همه رفاهی برات فراهم باشه و بلند بشی و روی پای خودت بایستی و سعی کنی خوب خودت باشی و سعی کنی مولد باشی خیلی خوبه و اینجا رو واقعا به خودم افتخار میکنم

    خلاصه

    شروع کردم به مطالعه

    کامپیوتر یاد گرفتم رفتم دیپلم کامپیوتر گرفتم تجربات زیادی دارم هنر را یاد گرفتم خیلی برام خوب بود همیشه یه فعالیتی داشتم کلاسهای دوره های موفقیت میرفتم که اتفاقا توی یکی از همین کلاسهام بود که از طریق یکی از بچه های کلاس با استاد عباس منش آشنا شدم

    و از اون موقع تا الانم دیگه این خط را گرفتم دارم می یام جلو و سعی کردم منحرف نشم خدارو شکر.

    و این سالهای اخیر هم که با استاد عزیزم آشنا شدم عضو سایت عباس منش هستم خیلی از خودم راضی ام چون واقعا انسان عملگرا هستم همیشه سعی کردم حرکت کنم چیزی یاد بگیرم و به قول معروف برای جهان اطرافم مفید باشم

    همیشه از احساس ترحم دیگران به خودم بدم میومد و سعی کردم این گونه نباشم

    ولی راستش و بگم اونوقتها که جوانتر بودم و مثل الانم نبودم در مقابل خداوند

    هر وقت به مشکلی برخورد میکردم گریه میکردم به خدا میگفتم خدایا چرا من خدایا چرا کمکم نمیکنی و فکر میکردم هر چی بیشتر گریه کنم و پیش خدا ناله کنم خدا بیشتر دلش برام میسوزه و کمکم میکنه

    اما هر چقدر که زمان گذشت و عاقل تر شدم و بخصوص و بخصوص از زمانی که با استاد عباس منش آشنا شدم و از زمانی که از استادم یاد گرفتم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره واقعا شخصیتم عوض شد

    خیلی دنبال علاقه ام بودم یکی دو تا کار را رفتم انجامش دادم ولی دیدم علاقه ام نیست و برگشتم الان مدتی هست به لطف خدا علاقه ام را پیدا کردم دارم براش تلاش میکنم از اموزه های استاد عباس منش استفاده کردم دوره حل مسائل و کشف قوانین و ثروت 2خیلی برام خوب بود

    خیلی خوشحالم از همه مهمتر احساس مفید بودن دارم احساس هدفمندی دارم که خیلی برام ارزشمنده

    در اخر میخوام اینو بگم استاد

    نمیدونید چه کمک بزرگی را به تمام ما داشتید با این فایل آخر که امروز به دستمون رسید

    وقتی ما باور داشته باشیم که خداوند آدم های ضعیف را دوست نداره و ضعیف ها را کمک نمیکنه و ضعیف ها یا باید قوی بشن یا از بین میروند واقعا آواهی بزرگیه

    امید وارم قدرش و بدونیم

    من که از صبح تا حالا با گوش دادن به این فایل انقلاب عجیبی در درونم بر پاشده و خدا میدونه چه شور و هیجانی دارم

    انگار که خدا اومده جلوم نشسته گفته فقط باید قوی باشی اگر ضعیف باشی دوستت ندارم

    خدایا بابت تمام این آگاهی هایی که از طریق یکی از بندگان خوبت استاد عباس منش به ما میدی بینهایت تشکر میکنم

    خدایا ما را به راه راست هدایتمان کن

    راه کسانی که به انها نعمت داده ای

    در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان…

    خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه

    سپاسگزار خداوندم که منو در مسیر شنیدن، نوشتن، درک و عمل کردن به این آگاهی ها قرار داده…

    سلام عزیزان دلم…

    این فایل هم مثل فایلهای دیگه بسیار ارزشمند بود…

    من یه تجربه طوفان عاطفی دارم…

    یادمه قبل از اینکه ازدواج کنم، به شدت دوست داشتم این اتفاق زودتر بیافته، اینقدر این خواسته ازدواج در من شدید بود که برام شده بود آرزو..و مهمترین اولویت زندگیم طوری که هیچ کدوم از نعمتهای زندگیمو نمی‌دیدم.

    پر بودم از باورهای نادرست نسبت به خداوند، با اینکه اون موقع نماز میخوندم، روزه می‌گرفتم، انواع نمازهای مستحبی، نماز فلان امام، نماز رسیدن به آرزو و کلی باورهای شرک آلود که همه بودن و خدا نبود…خدای واقعی نبود….مشرک بودم، مشرک واقعی..به همه چنگ میزدم…آدما، دعا، یه وقتایی فال بین، کف بین و انواع چرت و پرتا…کاش فقط اینا بود.احساسی که بعد از اینا وارد زندگیم میشد باعث شده بود بیشتر و بیشتر از این چرت و پرتا رو دعوت کنم به زندگیم…سالها آرزو داشتم ازدواج کنم و هی نشد و نشد و نشد….رفتم تو روابط…وارد رابطه با آدما که شدم ضربات جهان شروع شد…اولی اومد که بهم بگه این راهش نیست…

    اما من اینقدر از درون پوچ بودم، اینقدر خالی بودم..اینقدر خلأ داشتم که به این دلیل وارد رابطه شدم که توجه بگیرم…که بقیه بگن اینم بلده رابطه بگیره…اینم خوشگله ها، بالاخره فلانی اومد باهاش وارد رابطه شد…برای تایید بقیه، تحسین بقیه میخواستم وارد رابطه بشم و جلب محبت، از خانواده ام محبت ندیده بودم و اینطوری میخواستم جبران بشه در صورتی که همه چیز درون خودم بود…دلیل ازدواجمم همین بود میخواستم تایید بقیه رو بگیرم…میخواستم جلوی حرفای مردم رو بگیرم…از اونجا که اعتماد بنفس نداشتم وارد رابطه که میشدم بعد از یه مدت ازم سوء استفاده میشد و اون رابطه میترکید و من میموندم کلی حال بد…چون وابسته میشدم….چون با خودم در صلح نبودم….

    اون موقعها با این آگاهی ها آشنا نبودم و قوانین رو نمیدونستم، تو در و دیوار بودم، رابطه اول …دوم..سوم…و….ضربه ها هی سنگین و سنگین تر میشد تا جایی که خواستگار میومد و نمیشد….از اون طرف رابطه ها هم منو پوچتر از قبل کرده بود…بشدت احساس تحقیر شدن بهم دست داده بود، احساس میکردم بهم توهین شده، اعتماد بنفسم روز به روز پایین و پایینتر میومد، طوری که جرأت وارد شدن به جمع رو نداشتم چه جمع زنونه چه مردونه، چه جمع آشنا و چه غریبه…یادمه وقتی میخواستم وارد جمع بشم دم در منتظر میموندم چند نفر بیان من قاطی اونا برم داخل که کسی منو نبینه….اینقدر داغون بودم‌‌….

    و هر دفعه برای اینکه این زخم ها کمی التیام داده بشه بجای اینکه برگردم به خودم و خودم رو پیدا کنم، دست به دامان آدما میشدم که حرفی بزنند من آروم بگیرم…یا بشن گوش شنوای من، بهشون زنگ میزدم جوابمو نمیدادن….رد تماس میکردن….حتی کسی بود که بهم توهین میکرد و من بیخیال نمیشدم‌….اینقدر حقیر شده بودم که خودمو نمی‌دیدم چطور دارم برای ذره ای حال خوب گدایی میکردم….همه چیز خودم بودم، اینو فراموش کرده بودم‌‌‌….نمی‌دونستم….و چه شرک هایی داشتم….خدا در ظاهر بود اما چه ظاهری، ظاهری که بر اساس باورهای اشتباه ساخته شده بود….

    دقیقا خداوند رو مادری می‌دیدم که هر چقدر بدبخت تر باشم اون بیشتر هوامو داره، بارها از مادرم می‌شنیدم که شاید اصلا قسمت تو ازدواج نیست، این همه گریه و بدبختی و این حال بدا اون روز قیامت تو اون دنیا خداوند جبران میکنه….و واقعا یه مشت خرافات و مزخرف که بهمون خورانده شده بود….

    دیگه به جایی رسیده بودم که گریه میکردم، شاکی میشدم از خداوند…. دقیقا خدا رو ظالم خطاب میکردم….و میگفتم خدا در حق من ظلم کرده…یه روزی که نماز نمیخوندم، میگفتم خدا داره ازم انتقام میگیره که چرا واجبش رو ترک کردم…و بارها و بارها این اتفاقات تکرار میشد….با مادرم درگیر بودم، دعوا میکردم….با پدرم هم همینطور….و کلا تو در و دیوار بودم و مقصر 100 درصد اتفاقات و شرایط هم خودم بودم‌‌‌‌….100 درصدش….نه 99 درصدش….

    رسیدم به جایی که دیگه اینقدر ناله و شکایت کرده بودم، اینقدر مسیرهای اشتباه رفته بودم، اینقدر شرک ورزیده بودم که کم آوردم….مثل تشنه ای که برای رسیدن به آب کیلومترها راه رو دویده و خسته و تشنه و در مونده افتاده رو زمین چرا که هر چه دیده بوده سراب بوده….خسته شدم و افتادم…گفتم من دیگه کم آوردم….اونجا که رها کردم تمام شرکهامو و خودمو به خدا سپردم اونجا نتیجه اومد…تازه اونم اتفاقی افتاد که خودم با فرکانسهای خودم ساخته بودم …و ازدواج کردم…..با شرایطی که صفر تا صدشو خودم خلق کردم….

    اما، الان خداروشکر دارم این آگاهی ها رو می‌شنوم….خیلی بهتر شدم، اعتماد بنفسمو بدست آوردم….درسته این طوفان عاطفی وارد زندگی من شد اما بهم درس داد….کلی تجربه بهم داد….

    الان دیگه تو کسب و کارم دارم سعی میکنم تکاملمو طی کنم، مشرک نباشم، هر چند ادعا نمیکنم که عالی عمل میکنم اما در حد توانم دارم سعی میکنم روی این نیرو حساب کنم و سعی کنم تکاملمم رو طی کنم….هر چند در زمینه روابط هم خیلی خیلی بهتر شدم…رابطه ام با همسرم خیلی خوبه و بعد از چک و لغدهایی که از جهان خوردم به این نتیجه رسیدم باید با خودم در صلح باشم که آدمای خوب جذبم بشن…تا وقتی با خودم به صلح درون نرسم در بیرون از من اتفاق همین اتفاقاته….هر چیزی هست از درون منه، و خدا رو شکر رشد کردم…بهبود پیدا کردم…و دارم هرروز پیشرفت میکنم….

    استاد عزیزم و مریم جان ازتون سپاسگزارم برای تهیه این فایل ارزشمند….

    عاشقتوووونم بینهایت..‌‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2724 روز

    به نام خالق هستی

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    آیا واقعا خدا دلسوزه و مثل مادر مهربان عمل میکنه؟

    به هیچ عنوان

    بریم سر تجربیات از همین الان بدون هیچ اطلاعاتی از جایی از تجربیات خودم میگم

    من در طی مسیر زندگی در گذشته یادمه وقتی وارد روابط میشدم و فقط با نداشتن عزت نفس و حس وابستگی که اسمشو میذاشتیم عشق خدای خودم رو به یک انسان روی زمین میفروختم و به اون فرد مقابل وابسته شدم و چنان لگدی خوردم

    که هنوز جای زخم و درد و توانش سالها هستش اما زیبا بود که از همون اول باز به من هدایت میداده و من در مدار دریافت نبودم و حسابی روی خدا باز نکرده بودم

    یادمه عاشق شدم و چنان حرکتی کردمبرای اون فرد و رفتم به شهرستان و خودمم به موش مردگی و ضعف زدم که منو اون فرد منو دوست داشته باشه و خودمو زمین زدم به اصطلاح کیا منو بخواه (درسی باشه برام با اینکه از این لحظه حالم بهم میخوره ) که وقتیبه دکتر عمومی رسیدم ، دکتر وحشت کرد از پوست کبودم و حال بدم و سال ها بعد دچار یک بیماری تشنجی رو مغزم شدماما نمیدونستم با دستای خودم خودم به خودم ظلم کردم و در اولین جواب رد من میرفتم کنار و روی توحید رو میفهمیدم اما میپذیرم که باید بیدار میشدم و خودمو سرزنش میکنم درسته تکامل میخواد اما من باید تربیت میشدم و اون باور هالی غلط از من پاک میشد و خدارو شکر خدارو شکر

    و باز این الگو پایان ندذاشت و باز وارد رابطه شدم و باز وابستگی و باز چک و لگد از ماهیت دیگه و چه نشونه ها که از اولش میداد و من باز هیچ اهمیتی نمیدادم :

    (( استاد هر وقت روی خودم و عقل خودم و منم منم منم های خودم حساب میکردم و من میداااانم ها ی خودم غرور منو برمیداشت چنان طبیعت و قوانین جهان بهم پاسخ رو با چک و لگد داد که فهمیدن در اولین قدم بگم خدا من عاجزم من در مقابل تو هیچم و تو تو خدا با هیچ کسی شوخی ، پارتی نداری چون قوانین اینه و هرکجا روی خدا باز کردم وابسته ی احدی نشدم و ازش هدایت خواستم رشد تصاعدی کردم خدایا شکرت ))

    اما چه زیبا از به بعد بیدارم کرد (خواهان این شدم که بیدار باشم و خودم رو بیدار تر کنم ) و خدا رو شکر الان من بیدار شدم نسبت به قبل و من وابسته ی احدی نمیشم نمیگم کامل شدم چون این مسیر پایانی نداره و همچنان نسبت به

    به هیچ عنوان ، از همین الان خدا من تسلیمم من به شدت به خودم ظلم کردم و نمیدونم شاید میکنم هنوزم اما من تسلیمم خدا تو منو هدایت کن تو به من آگاهی بده تو به من راه رو نشون بده

    توی یک مسیر هم اونقدر این غرور و این لج بازی حتی با خودم و خدا زیاد شد که رسید به یک بیماری روانی و سیاهی تا جایی که افتادم کنار و گفتم خدا من که تورو قبول ندارم میرم به حرکت بیهوده بهتر از یک جا نشستنه و شروع کردم به کتابی کهخ هدایتی به دستم رسیده بود باز میگم حتی اگر شما از خدا دور باشید و در مسیر سختی ها باشید خدا باز هدایت و بیدار باشی رو میفرسته باز به انتخاب شماست ،ریال خدا برای ما دشواری نمیخواد

    تا اینکه با اون کتاب روی ضمیر ناخود آگاهم کار کردم و درمان شدم و رسیدم به مرحله ای از زندگی که استاد که آب میخوردم با صدای قلبم بود راه میرفتم حواسم به احساسم بود نفس میکشیدم به احساسم نگاه میکردم فکر نمیکردمم و اگر تصمیم میگرفتم با قلبم هدایت میطلبیدم و بغیر از هدایت دست به هیچ اقدام بیخوردی نمیکردم و هرچی قلبم میگفت میگفتم چشم و چنان راه رو برام هوار کرد و چنان راه کار هارو بهم نشون داد که هنوز باورم نمیشه و منو به رشد مالی و شخصیتی رسوند که که هرشخصی عاشقم میشد و بعد من با شما هدایتی آشنا شدم

    استاد دقیقا باید روی توحید و باورهای توحیدیمون کار کنیم و تکاملمون رو رعایت کنیم غیر از این کلکمون کنده است و جواب نمیده اگر به هر اقدامی دست بزنیم بغیر از ایده های الهام شونده باز جواب نمیدهد

    استاد بهشدت بیدارم کرد این فایل و با جدیت به خدا نگاه کنیم من خدارو اگر بخوام حتی به انسان ببینم که باز اشتباه هستش اما به این گونه میبینم که یک مربی رزمی سامورایی هستش که رحمی حتی برای خودش نداره و از قوانینش سرپیچی نمیکنه بخواد تو بچه اش باشی بخواد تو شاگرد و یا بنده اش باشی طبق قوانینی که گذاشته عمل میکنه و اگر بیدار نشی لد و گک اومده اما ا همون اول با نگاه بعد دست یواش رو شونه میزنه و گر باز من من من کردیم وای به حالمون

    ولی اگر کتک خورمون ملس نبود و به نگاه و نشونه اش حساس شدیم و یکلحظه دیدیم داریم کار رو اشتباه از دید قانون انجام میدیم ونتایج رو میسنجیم میگیم ای خدا ای استاد ای ارباب جهان من تسلیمم من میدونم دارم اشتباه میکنم تو به من بگو تو بهمن یاد بده و دقیقا آرام آرام بهمون راه رو نشون میده

    و باز باید حواسمون د لحظه بودنم وکنترل ذهن داشتن و دنبال شیطان راهنرفقتن باشه چرا؟؟؟؟

    وای به حال من که تجربه اش رو دارم

    اگر این کار هارو ((تمرین ها، کنترل ذهن ، کار کردن روی باورهامون ، سپاسگزاری با احساس، ودرخواست هدایت)) روتین نکنیم و دنیال شیطان راه بریم باز آرام آرام از تمرین و جمع مومنین خارج میشیم اونقدر و باز به خواب شیطان فرو میریم و چک و لگد ها از راه مرسه

    بیدار باش به خودمون بدیم قبل از این که طبیعت بهمون بیدار کنه مارو با پتک و چک و لگدش هر روز از خودمون بپرسیم خدا چجوری از این بهتر بهم هدایت بده هرچی بگی انجامش میدم!!!

    وای استد از امروز من آمادهباش میگم و این فقط لفظ و متن توی کامنت نباشه بلکه واقعا خودم خوردم عواقب انجام ندادنش و نادیده گرفتنش اما مزایا و لذت اینکه هر لحظه بله خدا دلت رو باز بذاری و به ایده هاش عمل کنی چه چیز ها و چه راه هاییبرات باز میکنه که باید میلیاردها پول ببازی برات باز میکنه میگم خداا کمکم کن میخوام رشد کنم من تسلیم هدایتت هستم حتی از چیزی که نمیفهمم منو آگاه کن

    استاد عزیزم دیوانه وار عاشقتونم و ممنونم که مارو به یک اصل بزرگ آگاه تر کردید و این راه ادامه داره و باز میام و باز کامنت رشدم رو میذارم این باشه رد پا باور دارم که این پیغام منهستش که 10 برابر رشد کردم از هر لحاظ در زندگیم و این یک رد پا هستش :

    با چه رشد و حرکتی

    خدا من تسلیمم تو به من بو تو منو آگاهم کن و نشانه بده من ملس خورم اصلا خوب نیست بهم بگو چطور از مروز بهتر بخاطر همینه که امروز برای اولین بارهبرای فایل جدید کامنت تایپ میکنم منی که قبلا اصلا حوصله امنمیکرد کامنت بخونم اما الان عاشق این کار شدم چون میدونم پشت این آگاهی ها چی به من گفته میشه از جانب خدای یگانه

    باتمام وجودم از شما و خانم شایسته سپاسگزارم

    هر ثانیه تسلیم الله هستم و همین کامنت هم هدایت خودش بود

    قربون خدا برم، که برای هیچ کداممون دشواری نمیخواد اگر ما سپاسگزارش باشیم اگر تسلیمش باشیم مسیر رو هموار تر میکنه و ما آسان میشیم برای آسانی ها

    به خدای بزرگ میسپارمتون ثروتمند و سعادتمند در دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    صنم احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2139 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ، من با دیدن این فایل از استاد، به دو تا دیدگاه رسیدم، چند روز پیش که برای عکس های dream board توی پینترست دنبال عکس از نقشه ی فلوریدا بودم یک عکس دیدم که بالای فلوریدا عکس مسیح رو گذاشته بودند، کنجکاو شدم بدونم چرا این عکس گذاشته شده بعد چیزی درونم گفت رهاش کن، حس خوبی نداره، عکس هایی رو که میخواستم پیدا کردم بعد از مدتی یادم افتاد که استاد از طوفان های استوایی صحبت کرده بودند و من متوجه شدم که موضوع اون عکس دعا برای مردم اون منطقه بوده و با خودم گفتم انگار تو فلوریدا طوفان اومده، با خودم فکر کردم چرا باید همیشه تو این موارد خاص به یاد خدا بیفتیم بعد دیدم این عمل از یک دیدگاه ناشی میشه که مردم این اتفاقات رو به خاطر دیدگاه مذهب نسبت به رویدادهای طبیعی جهان، بلای آسمانی میدونن و در این موارد پناه میارن به خدا و مسیح تا از گناهان اونا چشم بپوشه و بهشون رحم کنه، تااینکه امروز این فایل استاد رو دیدم، متوجه شدم چقدر میتونه نگاه هر کدوم از ما به این اتفاقات زیبا باشه، اون خانم زیبابین به جای تاکید رو خرابی ها و اتفاقات ناخوشایند روی مهربونی آدم ها در چنین مواقعی تاکید کردند. هر کدوم از این رویدادهای طبیعی در کشور ما در ذهن همه ما مساوی با یادآوری تصاویر وحشتناک و بسیار مظلومانه و احساس بدبختی در مردم هست، بعد اون خانوم با اینکه خیلی از این اتفاقات به مراتب بزرگ تر رو تو اونجا تجربه کرده، چه تصویر زیبایی رو جلو چشم تجسم میکنه، و سعی کردم نگاهم رو از این بعد حتی به اتفاقات بینهایت سخت و نامناسب، مثبت تر کنم و دنبال یک حال خوب تو اون شرایط باشم حتی یک اتفاق کوچیک جالب که میتونه منو به شکرگزاری و احساس خوب هدایت کنه، بعد که استاد از گردبادها صحبت کردن یه چیزی از ذهنم گذشت، گاهی برای تغییر باورهای عمیق و نامناسب یه گردباد ذهنی نیاز دارم،یه  چیز قوی و بسیار پرقدرت مثل یک باور خوب یا یک انگیزه قوی که بتونه اون باور نامناسب ریشه دار و ستبر رو تو ذهن من ریشه کن کنه، امیدوارم همه مون این نگاه انسانی به خدای بزرگ رو در جوانب منفی زندگی حذف کنیم، خدایی که ما رو برای بهترین ها آفریده هرگز با خشم و ناراحتی و قهر و انتقام انسی نداره، قوی باش و بمون، ضعیف باش و بمیر… این قانون طبیعی جهان هست چون جهان به سمت بهبود و پیشرفت حرکت میکنه پس به آدم ها، موجودات، سازه ها و هر چیز ضعیفی نیاز نداره… امیدوارم که بتونم با ساختن باورهای قدرتمند جهان بهتری برای خودم و دیگران بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1399 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا شکرگزارم از اینکه در سایتی هستم که همه نام تو را می‌برند و قرآن از اصول آن است .

    خدایا شکرت که در جایی هستم که روز بروز آرامشم و احساس خوبم بیشتر و بیشتر می‌شود

    سلام خدمت استاد عزیزم

    تو دل هر تضادی ،بهترین نعمت‌ها نهفته است.

    شما از دل هر چیزی زیباییها رو میکشید بیرون

    ما یاد میگیریم خوشبین به دلایل واقعی باشیم

    استاد قانون احساس خوب مساوی احساس خوب همه چیز است و بر مبنای اون هر چیزی به ما احساس خوب بده برای ما خوبه.

    تفکیک هدایت و کلام الله و نجوای شیطان به مرور قابل تشخیص است .

    باید کمی صبر کنیم تا صبح طلوع کند.

    قبلا با اون دید مذهبی حداقل برای من مظلومیت محبوبیت بود و در واقع جامعه هم می‌طلبید.

    قبلا با اون دید مذهبی مسابقه سر نداشتن و ضعیف بودن بود و در واقع جامعه هم ضعفا رو قدر می‌دانست.

    قبلا با اون دید مذهبی خداوند احساسی بود و با زاری و گریه و ناراحت شدن و قربانی شدن بیشتر به ما رو می‌کرد و اتفاقا جامعه هم اکثرا در این مسیر بودند.

    الان با این دیدگاه جدید که یک محوری داریم که خودمان هستیم و یک اصلی داریم که منطبق بر اوییم و در درون او جای داریم و همه چیز را به ما می‌دهد با درخواست کردن و باورهای درست،ما صاحب هر چه بخواهیم هستیم و اگر نیستیم بدلیل ذهنیت ترمز دار هست.

    لذت بخشه که آدم بتونه خودش زندگی خودش رو رقم بزنه .

    اگر بتوانم انسان توحیدی شوم و همه چی رو بسپارم به الله ،و توکل و ایمانم اضافه شود ،پس او بهترین نعمت‌ها یی که خواستیم رو به ما میده.

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلاااااام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستانم

    فکر میکنم 3 ساعتی طول کشید تا تمرکزی روی این فایل کار کنم

    یعنی وقتی مریم جان توی مقاله این فایل از کلمه تمرکز و تفکر و نکته برداری استفاده کردن برای درک بهتر قوانین متعهد شدم به خودم فارغ از اینکه از دیشب برنامه ریزیم برای آموزش چیه چشم و گوش شدم واسه دریافت آگاهی جوری که اصلا یادم رفت کجام و چه کارای دیگه ای دارم

    خدایا کمکم کن تا آگاهی هامو راحت تر بگم خدایا آسانم کن سمت آسانی

    آگاهی 1:

    وقتی شرایط سخت میشه اصل ادمها ازشون میزنه بیرون

    تجربشو همین دیروز با خواهرام داشتیم پدرم جراحی داشت و ما فوق العاده عمل کردیم توی این زمینه و چنان هوای همدیگه رو داشتیم که کسی بهش فشار نیومد یعنی تجربه ای سرشار از همدلی بدون خستگی و با لذت

    آگاهی 2.

    خداوند مثل مادر مهربان و دلسوز عمل نمیکنه که هوای ضعیف ها رو داشته باشه

    خداوند هوای کسی رو داره که ایمان داره . قدرت داره .حرکت میکنه و توکل داره

    جهان برای گسترش و بهبود و تکامل به قوی ها نیاز داره پس خداوند هوای کسی رو داره که با ایمان و قدرت حرکت میکنه این اصل و اساس پیشرفت جهان است

    سیستم خداوند : دریافت فرکانس و پاسخ متناسب با اون فرکانس

    آگاهی 3.

    هر چقدر در مورد باورهامون ، ایمانمون ، توکلمون،توانایی هامون و مهارت هامون قویتر بشیم خداوند بیشتر هوامون رو داره و ایده ها و شرایط بهتری میاد

    آگاهی 4.

    اگر دری برات باز میشه به این دلیل نیست که خدا دلش سوخته . نه . یه فشارهایی بهت اومده که دیگه از غیر خدا رها شدی و خدا رو پیدا کردی یعنی دلت رو از غیر خدا بریدی و وصلش کردی به خدا اونجاست که درها برات باز میشه

    دقیقااااا اینو چندین سال پیش تجربه کردم و من هم فکر میکردم خدا دلش سوخته و همش میگفتم بالاخره خدا صدامو میشنوه و اونجایی که دیگه اعتبار و همه چی رو از دست دادیم یعنی زیر صفر از لحاظ مالی روابط پوکیده و همش ناله و زاری عاجزانه به خدا گفتم بسه دیگه . دیگه نمیکشم خسته شدم و رها کردم و خودم رو در قبال خدا ناتوان دیدم و از همه بریدم اونجا تغییرات شروع شد یه دفتر پر کردم از گفتگو با خدا و اونجا نمیدونستم این ایمان و توکل همه چی رو درست کرد فکر کردم خدا دلش سوخته خداروشکر که آگاه شدم وگرنه با این باور این هی تکرار میشد

    آگاهی 5.

    خداوند همواره وعده سلامتی و فزونی و نعمت میده

    شیطان همواره وعده بیماری و فقر و کمبود میده

    آگاهی 6.

    بدون استثنا تمام بلاهایی که سرمون میاد به خلطر شرک است

    آگاهی 7.

    خودمون رو گول نزنیم .دنیا قانون داره.دلسوزی در کار نیست . سلامتی قانون داره.رابطه قانون داره. ثروت قانون داره . طبق قانون عمل کنیم . آگاهانه تلاش کنیم قانون رو درک کنیم و بهش عمل کنیم

    میخوام همینجا جواب سوال استاد رو بدم که آخر فایل عنوان کردن

    حقیقتا من کتک خورم ملسه خیلی نه ولی هست

    من دوره سلامتی رو خریدم و اعتراف کنم که تخطی کردم و به قیمت تضادهایی برام تموم شد اولش یه کوچولو تضاد اومد مثل بالا رفتن کلسترول و بعد پریودی نامنظم و بعد قطع شدن پریودی یعنی اولش با یه پس گردنی کوچیک بوداااا ولی توجه نکردم (من خیلی بادوم زمینی خوردم و خودم رو گول میزدم و میگفتم به خاطر این نیست) و بزرگ شد

    یعنی قانون شوخی بردار نیست بخداااااا اینقدر سخت شد برام اینقدر انرژی ازم گرفت که دیگه گفتم بسه

    تصمیم گرفتم صد عمل کنم

    آگاهی فوق العاده 8.

    قوانین رو از تجربیات زندگیمون برداشت نمیکنیم

    بهترین راه درک قوانین خداوند بررسی الگوهای تکرار شونده است که هر وقت مثلا این نحوه عملکرد رو داشتم این نتایج اومده و از اینها به درک قانون میرسیم

    نکته:وقتی توی مسیر درست هستیم نتایج بهتر و بهتر میشه

    آگاهی 9.

    اینکه خیلی ها میخورن زمین و بازی رو یاد میگیرن به این معنا نیست که قانونش اینه به این معناست که اونها اینجوری بازی رو یاد میگیرن (یعنی با زمین خوردن)به این معناست که وقتی میخورن زمین ، فکر میکنن یا ورشکست میشن، فکر میکنن. وقتی رابطه عاطفی رو از دست میدن فکر میکنن. وقتی بیمار میشن فکر میکنن و تغییر میدن خودشون رو . یک سری هم که هیچی حتی با وجود بلاها فکر نمیکنن تغییر هم نمیدن. اونهایی که بعد از شکست های متوالی موفق میشوند به این دلیل نیست که باید شکست میخوردن تا موفق بشن به این دلیل بوده که اول اینجوری شده بعد نشستن فکر کردن یعنی محکم تو گوششون خورده بیدار شدن ولی اگه قبل از همه اینها فکر کنیم و داستان رو درک کنیم و طبق قوانین خداوند حرکت کنیم فقط نتایج میتواند بهتر و بهتر شود نیاز نیست ورشکست بشیم که بازی رو یاد بگیریم

    اگر از مسیر درست حرکت کنیم فقط اوضاع میتواند بهتر و بهتر شود

    مسیر درست : کار کردن روی احساس سپاسگزاری. باور توحیدی .توکل و ایمان و کار کردن روی احساس خوب قبل از هر تصمیمی . روی همه اینها باید کار کنیم تا از همون اول نتیجه خوب باشه و پیشرفت باشه

    آگاهی 10.

    وقتی داریم میگیم موفقیت هام به دلیل شکست هام بوده داریم به جهان این فرکانس رو ارسال میکنیم که من شکست های بیشتری میخوام

    من باااااید درست عمل کنم تا بلا سرم نیاد

    خداروشکرررررر که تونستم آگاهی هامو با عشق بنویسم فکر کنم طولانی ترین کامنتی بود که تا حالا روی سایت گذاشتم و همینطور تمرکز لیزری 100

    الهی شکرررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    بانوی اردیبهشت گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته مهربان

    استاد خداراشکر میکنم که سالم هستید اتفاقا با اینکه تقریبا مطمعن بودم خدای مهربان نمیزاره اتفاقی برای شما بیفته ولی باز هم هرروز و هر ساعت هم اینستا و هم سایت را چک میکردم تا ببینم شما پیام یا پستی از خودتون گذاشتین یا نه؟

    استاد در مورد تغییرات خودم اگه بخوام بگم من از موقعی که با شما و آموزش هاتون آشنا شدم سعی کردم خیلی روی خودم کار کنم و تغییر کنم چون من آدمی بودم که همه را مقصر مشکلاتی که برای من پیش میومد میدونستم و فکر میکردم من چقدر مظلوم هستم و چقدر داره به من ستم میشه ،سر کارم هر ماه برنامه درخواستی میدادم و با اینکه کار مهمی هم نداشتم ولی اولا که خیلی استرس داشتم که نکنه برنامه درخواستی منو نده رئیسم و دوما اگه برنامه من را نمیدادند کلی ناراحت میشدم و در درون من جنگی به پا میشد که چرا اینقدر باید در حق من اجحاف بشه؟ ولی با شما فهمیدم که این منم که دنیای خودم را میسازم، من بودم که با فرکانسهای بدم ،ناراحتی ها و ناخواسته ها را به زندگیم دعوت میکردم.الان فقط سعی میکنم شکرگذار باشم و فرکانسهای خوب بفرستم و میبینم که چقدر همه چیز تغییر میکنه.یه چیز خیلی جالب بگم استاد اینکه من همش توی فرکانس کمبود بودم از بچگی ما را از فقر و نداری ترسونده بودند و مدام از نبود پول میترسیدم و واقعا ادمی بودم که شرک داشتم و نمیفهمیدم که این خداست که داره روزی ما را میرسونه من چرا باید جلوی رییسم دولا و راست بشم تا از من راضی باشه و عذر من را نخواد که نکنه بی پول بشم چون حقوق ندارم و درست یه جایی که دیگه محیط سر کارم برام مثل زندان بود و داشت منو خفه میکرد با اینکه 17 سال سابقه کار و بیمه داشتم و حقوق نسبتا خوبی داشتم گفتم من دیگه نمیام سر کار و خدایی که روزی من را میرسونه هر جا که باشم روزی من را میده و نگفته اگه اینجا کار نکنی دیگه بهت روزی نمیرسونم و با اینکه تمام همکارام مدام تو گوشم میخوندن که پشیمون میشی و بی پول میشی و از بدی های بی پولی و بدبختی های بچه داری بدون داشتن حقوق برام میگفتن من گوش نکردم و کارم را رها کردم .اولش خیلی داغون بودم چون بالاخره 17 سال. توی یه کار باشی رها کردنش آسون نیست و حس کسی را داشتم که بچه ای را بزرگ کرده 17 سال و بعد به خاطر اذیت و آزار بقیه خودش با دستای خودش خاکش کرده و دیگه همه چی تموم شده،ولی مدام با خدای خودم حرف میزدم و ازش هدایت میخواستم و چقدر جالب نشانه ها را میدیدم و حتی یک شب که خیلی ناراحت بودم و دلم گرفته بود با همسرم رفته بودم بیرون و توی دلم گفتم. خدایا یه نشانه به من بده و نیم ساعت بعدش پشت یه اتوبوسی که از جلومون رد میشد دیدم نوشته الیس الله بکاف عبده؟ و اصلا آروم شدم و گفتم بله خدای مهربانم تو برای من کافی هستی همه ی دنیا یک طرف و تو یک طرف.و خداوند کارها را برام درست کردو من مجددا به سرکار برگشتم و جا بجا شدم و رییس رییسم بسیار بسیار با احترام و مهربان با من رفتار کرد و گفت جات را عوض میکنم برگرد سر کار.الان جایی هستم که کارم یک چهارم کار قبلی است و شیفت هام عالیه و یک رییس بسیار مهربون دارم و هرروز خداراشکر میکنم از اینجا بودنم.و این تغییرات را مدیون آموزش های خوب شما هستم استاد عزیزم و سپاسگذار خدای هدایتگرم که من را به سمت شما و سایت خوبتون هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    میثم گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    سلام استاد گرامی

    من یکی دوسالی هست که فایلهای دانلودی شما رو پیگیرم و بسیار سخت بود تغییر ساختار ذهنیم

    من 43 سالمه و 25 ساله در باز کسب و کار با قانون جذب و تلاش هر روزم و لطف پروردگار به هر چی تو ذهنم بود رسیدم خونه ویلا ماشین روابط زناشویی عالی ، فرزند خوب ولی ارضای روحی نمیشدم و از 7 سال قبل تازه رفتم رشته روانشناسی که علاقه داشتم رو خوندم و الان فوق لیسانسشو گرفتم

    اما قوانین جهان رو جوری کت حس کردم در تحصیلات نبود و علم قبولش نداشت

    امروز منم اولین قدم رو برای آموزش دیگران برداشتم و امیدوارم وارد حوزه آموزش بشم چون عشق و علاقه شدیدی دارم که باونم به جهان خدمت کنم

    این اولین کامنتی هست که در سایت مینویسم چون میدونم میخونین ، امیدوارم مثل شما بشم که الگوم شدین

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: