به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنی خودم
خداروشکر خداروشکر من هیچوقت از بچگی خواسته هام رو کوچیکتر نکردم در عوض باورام رو بزرگتر کردم
من تو همین سایت به خودم تعهد دادم تا به یک نویسنده بزرگ تبدیل بشم
که بتونم کتاب هایی بنویسم به اندازه ارباب حلقه ها و هری پاتر و …
و میخوام به شما هم بگم که خواسته هات رو کوچیکتر نکن
بلکه باورها رو بزرگتر کن
میخوای فوتبالیست بشی باور داشته باش که میتونی توپ طلاهایی بگیری بیشتر از مسی و کرسی رونالدو
میخوای نقاش بشی باور داشته باش که میتونی به اندازه آقای فرشچیان مشهور بشی
می خوای کارآفرین بزرگی بشی باور کن میتونی بزرگتر از ایلام ماسک ها و استیو جایز ها بشی
آررررررههههههههههههه
به جای کوچکتر کردن خواسته ات باورها رو بزرگتر کن
به نام خدای هدایتگر
بیست وچهارمین روز سفرنامه
وای خدای من مگه میشه انقدر دقیق مثل یه پازل همه چیز انقدر درست کنار هم قرار بگیره اصلا این همزمانی اتفاقاتی که درروز میفته بااین سفرنامه من هم حیرت زده کرده هم مشتاق برای ادامه سفر
اول ازاتفاقات خوب ونتایج عالی بگم چن روز پیش توفایلهای قبلی سفرنامه گفته بودم که باکار کردن روی باورها وسه برابر کردن درامد وتعهد توهمون سه روز نشانه ها پدیدار شد وقرابود خونه ای روقولنامه کنیم که امروز قولنامه کردی شاید باورتون نشه ما نصف پول خونه روهم نداشتیم هنوزم نداریم ولی جوری شده که میتونیم به مرور پرداخت کنیم اصلا جوری همه چیز راحت وطبیعی اتفاق افتاد که ماخودمون هم باورمون نمیشد انقد راحت وسریع خیلی خوشحالم خیلی سپاسگزارم هیچ چیزی دربیرون تغییر نکرد وهنوزم نکرده ولی شده بخدا میشه روخودتون کار کنید بچه ها تعهد بدین ادامه بدین من قبل این فایلها حتی به خونه کوچکتر ازاینم راضی بودم ولی کاری که کردم خواسته ام روکوچیک نکردم باورهامو بزرگ کردم کارها روبسپارین به خدا هدایت بخوایین برای کوچکترین کارهاتون هدایت بخوایید هم برای خرید خونه خوشحالم بیشتر بخاطر اینکه قانون کارمیکنه بی اندازه خوشحال وسپاسگزارم خدایاشکرت
حالا بریم سراغ فایل استاد که درمورد سایت وباورهای قوی گفته بودن این موضوع دقیقا قبلا برای من اتفاق افتاده بود ولی برعکسش
یادمه چن سال پیش من به واسطه دوستی یه کانال فروش لباس زدم وچون تازه کار بودم چیز زیادی نمیدونستم درمورد کارانلاین ولی ازاول اون توکله ورفتن تودل مسعله درمن بود توهمون روزهای اول نزدیک پنجاه نفر میومدن وازم سوال میکردن خرید میکردن وجوری بود اون همکارم که من ازشون لباسها روتهیه میکردم کم کم ازم پرسید چقدر فروشت خوبه چیکار میکنی دختر منم که از روال کاری اینا خبرنداشتم گفتم هیچکاری حتی تبلیغات هم نکردم به اون صورت گفت مگه میشه الان دست زیاد شده بدون تبلیغات خرید ممبر واینجور چیزا امکان نداره خلاصه اون گفت وگفت ومنم اشتباه بزرگم این بود که باور کردم بدترین اشتباه باور کردن بود دیگه نمیدونستم بابا منی که اینارو نمیدونستم داشتم نتیجه میگرفتم وافتادم تو خط تبلیغات و نتیجه ای که گرفتم مشتری هام کم تر وکمتر شد بقدری که یه مدت کانال وپاک کردم وجالبش این بود بهانه هام اینا شد که تلگرام فیلتر شد دست زیاد شد پیش خودم گفتم دیدی اون همکارم درست گفت من بااین ندونستن وتبلیغات درست بالاخره حذف شدم….ایناروگفتم که خیلی وقتها باور وایمان وعلم قوی میخواد که حرف ومحدودیتهای دیگران رو قبول نکنی باور نکنی که اگه باور کنی کارت تمومه توهم نتیاج اونا رومیگیری….بعداینکه این موضوع روفهمیدم دوباره کانال لباسم رو زدم وهنوز انقد روخودم دارم کار میکنم تااین سموم ازذهنم پاک بشه که دلایل اون شکست ذهن خودم بود قبول محدودیت بود وهنوزم پس لرزه های اون حرفها بازم هست وهنوزم نجواها کاملا خاموش نشده….
خیلی وقتها حتی باورهای قدرتمندی که قبلا در درونمون ریشه داشته ازشون محافظت نکنی اینجوری مثل من میخشکه ومجبوری ازصفر دوباره شروع کنین
من یاد گرفتم هر حرفی رو نپذیرم وهر محدویت جاری درزندگی ادمها رو واقعیت زندگی خودم ندونم
چون تازه انرژی ذهنی وزمانی زیادی باید بزارم تا اون سموم رو از ذهنم دفع کنم وبرسم تازه به باور قبلم
سلام روح انگیز عزیزم
بابت تعهد داشتنت و استمرار داشتنت و خرید خونه دلخواهت بهت تبریک میگم عزیزم و تحسینت می کنم.
ممنونم که این تجربه عالیت رو با ما به اشتراک گذاشتی عزیز دلم
برایت از بهترین ها را آرزومندم 💖
سلام مریضه جان
ممنون بابت پیام انرژی مثبتت
امیدوارم همه بتونن ارزوهاشون روکوچیک نکنن بلکه باورهاشون رو بزرگ کنن
درپناه خدا همیشه شاد وسلامت باشین
به نام خالق جهان
سلاااام به همه ی دوستان هم فرکانسی و استاد عزیزم
همیشه از دوران کودکی یادم میاد که وقتی یکی خیلی ثروتمند بود یا به جایی رسیده بوده و مال و دارایی داشت تو خانواده این صحبت میشد که حق مردم خورده به اینجا رسیده کلاهبرداری کرده ، دزدی کرده ، یه دفعه شانس اورده و پولدار شده ، ارث ومیراث بهش رسیده
و از این جور حرفها ….
واقعا چرا نخواستیم باورمون تغییر بدیم یا تحسینش کنیم یا خدارو بابت این همه نعمت شکر کنیم که هرروز ثروتمندان بیشتر میشن
ولی دیگه از همین لحظه باورهامو تغییر میدم ، باور میکنم که خیلی راحت میشه ثروتمند شد باور میکنم که از راه درست و با هدایت الهی به ثروت میرسم ، باور میکنم که ثروتمندان انسهایی شرافتمند و با ایمان هستند .و به جای حسادت کردن ، اونها تحسین میکنم و الگو قرارشون میدم .و خدارو شکر میکنم بابت این همه ثروت
و یاد گرفتم که حتی اگه دیگران باورهای من براشون دست نیافتنی و خنده دار باشه با ایمان و با توکل به خدا به خواسته ام و راهم ادامه بدم .حتی اگه قبل از من هم کسی اون کار رو نکرده باشه مثل استاد که درباره ی فایلشون میگفتن که امکان نداره ۵۰۰ ۶۰۰ تا کامنت تو دوروز بخوره
واقعاااا ازتون ممنونم استاد عزیزم .خداروشکر میکنم که در این مسیر با شما هستم و شما دستی از دستان خداوند شدین که من روز به روز پیشرفت کنم
سلام
به دنیای اطرافت نگاه کن
اگر آدم هایی هستند تو همون جامعهای که داری زندگی می کنی، از تو ثروتمند تر هستند و نعمت های بیشتری تو زندگیشون هست به این معنا هست که تو هم می تونی توی همون جامعه به جایگاه اون ها برسی.
این آگاهی ها وقتی بهم گفته شد که این چند روزه فقط داشتم نعمت ها و زیبایی های خودم و آدم های اطرافم را تحسین می کردم.
شهری که من داخلش زندگی می کنم بندر گناوه هست.
بعد به این فکر کردم که این آدم های که بیشتر از من ثروت و نعمت توی زندگیشون هست، دارن مثل تو گناوه زندگی می کنند.
یعنی هردوی ما در یک شرایط منطقهای و در یک شهر داریم زندگی می کنیم.
مثلا چند روز پیش در بازار باباعلیشاه شهرممون دیدم که یک ماشین بنز شاسی بلند مشکی داشت رد می شد.
یعنی یه همچین فردی که این همه ثروتمنده داره مثل من توی گناوه زندگی می کنه. پس چه چیزی بین من و اون فرق می کنه؟ چه تفاوتی بین ما آدم ها هست؟
این سوال را از خودم پرسیدم که:
من چه طور می تونم با همین شرایط جامعهی اطرافم به همون ثروت و نعمتی برسم که این آدم رسیده؟
از طرفی اون آدم که از توی شکم مامانش ثروتمند نبوده که!!
اون هم توی همون شهری به دنیا آمده که من به دنیا آمدم.
توی همون جامعهای بزرگ شده که من بزرگ شدم.
از طرفی دیگه اون آدم که نمیدونست چه باوری را در خودش بسازه که ثروتمند بشه.
اون که مثل من نرفت ببینه چه باور هایی باید بسازه تا ثروتمند بشه.
اما اون ایمان داشته
به نظر من عامل موفقیت و ثروتمند شدن، علاوه بر باورهای درست، نیاز به یک ایمان قوی هم داره.
اون آدم چون ایمان داشت که می تونه ثروتمند بشه، انگیزه داشت، این ایمان بهش قدرت می داد تا به سمت ثروت حرکت کنه و در های ثروت براش باز بشه.
درواقع ایمانش خود به خود اون را به سمت باورهای ثروت ساز هدایت کرد و ثروتمند شد.
مثل خود عباس منش
از اول که کسی به عباس منش درباره باور های ثروت ساز که صحبت نکرد.
اون خودش با ایمان و انیگزه حرکت کرد و با این این ایمان به سمت باورهای ثروتساز هدایت شد و کم کم بهش رسید.
حالا اگر من هم از دیدن آدم های موفق و ثروتمند اطرافم به این ایمان و یقین برسم که من هم می تونم، که برای من هم می شود، همین ایمان من را به سمت راه های ثروتمند شدن و باورهای ثروتمند شدن هدایت می کنه.
بعد باورهای ثروت ساز که ساخته شد دیگه به صورت طبیعی ثروت وارد زندگیم میشه، از راه هایی که به فکرم نمی رسه ولی به سمتشون هدایت میشم، ثروت وارد زندگیم میشه.
همه چیز برمیگرده به من. اینکه آیا من می خوام تغییر کنم یا نه؟
آیا من می پذیرم که تمام اتفاقات زندگیم داره توسط افکارم رقم می خوره یا نه؟
اگر جواب بله هست، پس می شینم زندگیم را آن طوری که دوست دارم می سازم.
از این به بعد هر آدمی میبینم که در شهر من به ثروت و نعمت بسیار زیادی رسیده و دارای خانه و ماشین لوکس هست، با احساس خوب تحسینش می کنم و به خودم میگم؛ ببین، این آدم هم مثل من داره تو همین شهر با همین شرایط زندگی میکنه و تونسته به این جایگاه برسه، اگر اون تونسته، من هم می تونم، برای من هم می شود…
انشاالله
باسلام و درود بر استاد عزیز و همه همراهان گرامی
باورهای غلطی که من در زندگی به مانند بقیه افراد داشتم مرا در یک حلقه انفرادی قرارداده بود و توان اسوده نفس کشیدن را برای ایجاد یک زندگی دلخواه و پر از ارامش از من گرفته بود ، یا الله ، شکرگزار توام که مرا با این شرایط و اوضاع و احوال مواجه کردی که بفهمم مشکل من باور غلطی است که دارم ، مشکل من کلاهبردار تلقی کردن افراد ثروتمند بدون داشتن دلیل درست و برچسب زدن الکی به انها بوده ، مشکل من این بود که اگر فرد پولداری رو میدیدم با ماشین آنچنانی یا منزل بسیار مجلل و لوکس ، بهش یه فوشی حواله میکردم و باورم این بود که حتما با بنای یک ساختمان مجلل یا یک برج یا یک کاخ یا یک ساختمان شیک ، حتما ظلمی صورت گرفته و حقی ناحق شده و کلاهی سر یه نفری رفته ،،،،،
متاسفانه این جوری بودم و صد البته و خوشبختانه کل این باورها را با آشنا شدن به این سایت و این افراد عزیز به دور انداختم و اینم بگم من چوب این باورهای غلط را هم خوردم و دیگر حاضر نیستم تسلیم بشم و این باورها من را بیش از بیش نابود کنند ،
یاالله تو رزاقی و تو حکیمی و تو شاکر
هر چیزی که نصیب ما میشود خیر عظیمی در آن نهفته است و من بابت تمام داده هایت تو را حمد و سپاس و ستایش میکنم
سلام
با دید باز و نامحدود به موضوعات نگاه کنیم .
باورهای درست را در خودنهادینه کنیم با آن زندگی کنیم طوری که جزئی از شخصیت ما شود .
همیشه به هدایتها ایمان داشته باشیم و همه چیز به صلاح من است خدایا شکرت
ممنونم از کامنت زیباتون
بسم الله الرحمن الرحیم
به جای کوچک کردن خواسته ات باورت رو بزرگ کن
نکته های مهم این فایل
بعضی از افراد هستند که یک سری موفقیت ها رو نمیتونند باور کنند مثلا میشه در یک ماه یک میلیارد درآمد داشته باشی چرا باور نمیکنه به خاطر تجربه هاش چون خودش خیلی تلاش کرده ونتونسته بیشتر از یکی دومیلیون پول بسازه حالا میگه نمیشه آخه چطوری ؟؟؟
آخه چطوری یعنی اینکه من باور ندارم که بشود اونها نمیتونن بعضی چیزها رو قبول کنن وبه جای اینکه بیان ایراد فکری خودشون رو بپذیرند به راحتی طرف مقابل رو متهم میکن که نمیشه مثلا از راه درست ثروتمند شد
هر وقت میبینید که موفقیت وپیشرفت بزرگی اتفاق افتاده که برای شما نشدنی بوده این ثابت میکنه که میشود پس شما هم میتونید به اونجا برسین فقط راهشو بلد نبودی اما الان دنبال راهش میگردی
وقتی چیزی رو نداری ومیخوای که اونو داشته باشیش باید باوراتو درست کنی
هر موفقیتی که برای کسی میوفته امکان داره برای منم بیوفته به جای اینکه با ناباوری بهش نگاه کنیم که نمیشه وتجربه ات چیز دیگه ای باشه بگو برای اون شده پس برای من هم میشه
اگه کسی به موفقیتی نرسیده به این معنا نیست که هیچکس نمیتونه به اون برسه و اگه کسی به موفقیتی رسیده به این معناست که صد در صد منم میتونم بهش برسم
وقتی موفقیتی رو میبینید تحسینش کنید براشون آرزوی خوشبختی کنید قضاوتشون نکنید
اتفاقهایی که براتون میوفته بخاطر باورهاتونه باورها وفرکانسهای متفاوت از بقیه داشته باش تا نتایج متفاوتی از بقیه داشته باشی
هر حرفی رو نشنوید هر چیزی رو که بهتون احساس بدی میده احساس نگرانی ناتوانی دلشوره رو بهت میده رو باور نکن
واگه چیزی احساس خوبی بهت داد باورش کن وبسازش
بجای کوچک کردن خواسته ات باور هاتو بزرگتر کن
سلام استاد عشق
من این فایل و دوباره بعد از مدتها اومدم گوش کردم انگار اولین بار بود بازم نکته برداری کردم ازش و برای خودم نوشتم یه حسی بهم گفت بیا اینجا هم بنویس
هیچ عاملی در موفقیت من دخالت نداره مگررررر باورهای من تمام.
تمام زندگی من باورامه و نه هیچ چیز دیگه ای.
افراد موفق رو تحسین کن.
هر حرفی رو میشنوی با قانون جهان هستی تطبیق بده.
بجای کوچیک کردن خواسته هام باید باورهامو قوی تر و بزرگتر کنم.
استاد تحسینتون میکنم کهاینقدر پیشرفت کردین و راهشو دارین به ماهم یاد میدین
وقتی فرکانس عوض میشه بهتر بگم شخصیت ادم تغییر میکنه کلا نوع درک ادم میره بالا
ان شا الله که همیشه عمل کنم به این اگاهی ها❤
این ویدئو واقعا برام نشونه بود. نشونه ای که باورهام رو در زمینه کاری و سایتم تقویت کنم. اصلا عحیب غریب بود…یک ماهه که مرتب دارم اینجا می چرخم و فایل می بینم و گوش میدم و خدا عااالی هدایتم می کنه. فعلا نتونستم دوره ای رو خریداری کنم و از فصل اول روزشمار شروع کردم و این بین به یک سری فایلهای دیگه هم هدایت شدم و گفتنی نیست که جقدررررر شرایط زندگیم فرق کرده. به یکی از رویاهای زندگیم رسیدم و تو مسیر رسیدن به یکی از اهدافم قرار گرفتم….فقط می دونم خدا خیلییییی قشنگ می چینه…خیلییییییی
خدا رو شکر می کنم برای هدایتم به این مسیر
سلام و شب به خیر به دوستانی که نوشته منو می خونند.
خدا رو شکر که حالم خوبه و در جمع خوبان هستم.
خدا رو شکر که تکنولوژی این امکان رو داده که همه ما از مکان ها و زمان های مختلف با هم دور هم باشیم.
خدا رو شکر که با دوستان و معلم خوبی همسفر هستم.
همچون شرک خفی، واقعا باور به کمبود خفی نیز وجود دارد.
من با وجود علاقه شدیدم به گوش کردن فایل روز بعدی سفرنامه، تصمیم گرفتم در این فابل کمی تامل و تفکر کنم و در خودم سیری کنم. در باورهایی که دارم.
وقتی این چند روز باورهامو مرور می کردم، باورم نمی شد من که ادعای باورهای عالی و قدرتمند رو در تصورات خودم داشتم، چقدر با حقیقت فاصله داشتم. تازه این نتیجه تنها چند روز اخیر ذهن خودم بود! یک ماه، یک سال و یا چندین سالهای عمر گذشته چه ها که با باورهای اشتباه خودم نکردم!
چند تا از باورهایی که نیاز به تغییر دارم عبارتند از:
۱. هنوز که هنوزه من تصور می کنم نوع شغل عامل مهم هست در درآمد. من در کار انرژی خورشیدی و پاک هستم. خوب ما در کشوری نفت خیز هستیم و در حال حاضر چون امکان فروش نفت هم نیست، دولت اقبالی نداره از اینکه از این صنعت استقبال کنه! خوب من هم در کل این دیدگاه منطقی رو دارم . اما در همین مدت نشانه های برای من اتفاق افتاد که تضاد درونی موجود ذهن خود آگاهم )همان موارد منطقی بالا) با ذهن آگاهی برترم (قدرت باور مافوق منطق ذهن آگاه هست) را کمی به نفع ذهن آگاه برترم سوق داد. مثلا
الف) شخصی با ما تماس گرفت و ضمن معرفی شرکت خود، اعلام کرد در قبال نصب این سیستم ها پول بلا عوض می دهد! البته در نوشته های قبلیم اشاره کردم! ما رو میگی، داشتم توی دلم می گفتم، این دنیا چقدر تنوع داره! همی نو کم داشتیم یارو ما رو گذاشته سر کار ! وقت من رو داره می گیره! خلاصه با اینکه توی دلم به حرفاش می خندیدم اما از روی این حس که به مثبت فکر کن و به شانس فرصت بده، گوش کردم و تحویلش گرفتم و جالبه که الان چند پروژه داریم پیش می بریم و قطعی شده. جالب اینجاست تا جاییکه من اطلاع دارم از هم صنفی های ما این رو اطلاع ندارند، البته جدیده!
ب) امروز از یکی از شرکت هایی که پروژه نصب خورشیدی داشتیم، به همکارم پیشنهاد داده بودند که کارهای بنایی کوچکی براشون انجام دهیم که به مراتب سودش بیشتر از کار اصلی ما هست و البته کار ساده ای هست. اولش با همکارم مخالفت کردم که ایندکار تخصصی هست و ما نباید از مسیر اصلی شرکت دور شویم ولی بعد که همکارم توضیح دادند کار ساده ای هست و به مراتب درآمد خوبی دارد، با خودم گفتم این می تونه یک نشانه باشه از این که همین شغل هم می تونه برکت و فراوانی بالایی داشته باشه اگر در مسیر حرکت به نشانه ها توجه و استقبال کنیم. لذا با در نظر گرفتن مسولیت و توانایی انجام کار و نحوه بکار گیری استا کار مناسب، با آن موافقت کردم.
ج) چند روز پیش با شخصی آشنا شدم که بالای پشت بام منزل همین سیستم خورشیدی رو نصب کرده بود. ازش علت موضوع را جویا شدم و اینکه اقتصادی نیست، گفت آره می دونم اما من به عشق و علاقه محیط زیست و انرژی پاک این کا رو کردم. ایشان استاد رشته معماری دانشگاه شهید بهشتی بودند و البته منزل ایشان نیز بالا تهران بود. بعد گفتگو و با توجه به مطالب سایت، گفتم عجب! من اگر در فرکانس مناسب باشم و باور های مناسب، چه بسا افراد زیادی از این اشخاص رو ملاقات کنم که بسیار علاقمند به این کار هستند. البته همین الان که دارم اینو می نویسم، به ذهنم می رسه که باید سایت شرکت رو با این مطالب غنی تر کرده تا مثل آهن ربا بتونه این افراد رو که نیاز به خدمات ما رو دارند جذب کنه
د) ما پس از تقریبا ۴ سال انتظار و اون هم تقریبا با شرایطی که در بالا اشاره کردم که خورشیدی توجیه پذیر نیست و بالای ۷ سال بازگشت سرمایه آن طول می کشه، سرمایه گذاری وارد توافق شده و کارهای سرمایه گذاری و همچنین اجرایی نیروگاه خورشیدی با سرمایه مورد نیاز بالغ بر ۱۸۰ میلیارد تومان رو داره برای ما انجام می ده! نه من بلکه بقیه همکاران صنف ما هاج و واج موندیم این داره با چه عقل سلیمی انجام می ده! البته شما می دونید کسی که توانایی کسب ثروت بالایی داشته قطعا آدم باهوش و دانایی هست و این سرمایه گذار نیز با علم به همه جوانب کار و در راستای اهداف و منفعت خویش( که من مطلع نیستم) در حال حرکت هست.
ه) مطالب دیگری نیز در حین نوشتن این به ذهنم می رسد که خوب جالب هست اما در حوصله این شاید نگنجد.
من در ابتدا گفتم چند باور نادرست خودم رو می نویسم اما فعلا به همین یکی اکتفا کنیم چون همین هم به درازا کشید!
جمع بندی: در کمال تعجب توانایی ذهن و آگاهیی برتر (باور، ذهن ناخودآگاه) به مراتب بالاتر از ذهن و آگاهیی ارادی و منطقی هست. واقعا هست ! همینطور که معلم عزیز هم با باورهاش به نتایج عالی رسیده واقعا این کار می کنه، جواب می ده! تو این مسیر حرکت کنیم، نشانه هاش ظاهر می شود، البته باید با ذهن باز درک کنیم و آماده پذیرش باشیم. اهل خلوت کردن با خودمون و بررسی قانون علت و معلول در هر روز باشیم.
نکته جالب توجه اینجاست، تاثیر باورها آنی و فوری ( حداقل در شروع کار) نیست و ماید کمی با امیدواری صبر کنیم! نشانه ها و نتایج با کم تاخیر از راه می رسند!
قشنگی این کار بازی جالبی هست که با این قانون شگفت آور انجام داد. قاعده بازی رو که می دونی، همین الان یک دست بازی بازی کن و ازش لذت ببر.
اونقدر بازی کن تا مثل معلم عزیز و دوست داشتنی آقای حسین عباس منش و فرشته نازنین همراه او خانم مریم شایسته، حرفه ای این کار شویم. ضمن اینکه اونها به معنای ما از داشتن معلم باتجربه مثل ما برخوردار نبودند و اما ما می تونیم از تجربه اونها نهایت بهره رو ببریم.
دوست دارم از فایل های ارزشمند سایت و همچنین ایده بکر مرور مطالب سایت مجدد تشکر کنم.
خدا رو شکر بخاطر ۴۰ دقیقه ای که ذهنم در نوشتن زیبایی ها و حال خوب سپری شد.
خدا رو شکر که حال خوبی دارم و این حال خوبم رو با دوستانی که نوشته منو می خونند به اشتراک می گذارم.
همتون رو دوست دارم و به امید شنیدن خبرهای موفقیت و نتایج بازی جالبتون.
سلام و درود
خدا رو شکر که در روز 24 ام روزشمار تحول زندگی هستم
یعنی یه فایل رو که آدم گوش کنه فکر کنه بهش درکش کنه تمرینش رو انجام بده تازه یعنی رو باورهاش کار کرده
خدایا شکرت که هر روز دارم متعهد تر میشم و با دیدن این فایل و چند بار گوش کردن به وضعیت باورهای خودم پی بردم و خیلی نکات مهم رو فهمیدم
من خیلی راجب اینکه وقتی آدم موفق و پولداری رو دیدم یا شنیدم عکس العمل خودم چی بوده فکر کردم
و برای خودم خیلی جالب هست که واقعا من افراد موفق رو می دیدم اعراض می کردم و حس بدی میگرفتم وحالم بد میشد دوست داشتم سر به تنش نباشه و همیشه از اونا رو بر میگردوندم و بخاطر همین موفقیت و ثروت رو همیشه داشتم از خودم دور میکردم
اصلا به قسمت دوم نمی رسید که بیام بپرستم یا بدونم اقا این موفقیت از راه درست بدست اومده یا نادرست.
و اگر یه نفر تونسته من هم میتونم
خب وقتی من باورم اینطوری بوده چطوری میتونستم یه آدم پولدار و موفقی بشم
خدایا شکرت ازت خواسته بودم که کمکم کنی که بتونم باورهای خودم رو اصلاح کنم و به روش جدیدی زندگی کنم خدایا ازت ممنونم که به درخواستم جواب دادی و ازین بابت خدا رو خیلی خیلی شاکرم
من وقتی افراد موفق الان می بینم باید تحسین شون کنم و خوشحال بشم که یه نفر دیگه تونست و من هم میتونم و این ثابت می کنه که جهان هر روز در حال گسترش و پیشرفته و هر کسی در مسیر درست باشه به راحتی با ساختن باورهای درست و اقدام عملی به آنچه که می فهمد و پی می برد میتواند مسیر موفقیت و ثروتی که برای بقیه سخت به نظر میاد برسه اینا رو برای خودم مینویسم که یادم نره قوانین چیه و چطوری کار میکنه
در مورد تجربه خودم که تونسته باشم انجام میدم می تونم بگم که
سال 90 وقتی که دیگه ازدواج کردم و تصمیم گرفتم وارد زندگی بشم یادم میاد که اصلا دوست نداشتم تحت هیچ عنوان مستاجر کسی باشم و یه ثانیه هم نمی تونستم تصورش کنم اون سال تو تهران پول زیادی هم نداشتم وقتی اگثر دوستان میدیدن ازدواج کردم با یه لبخند تلخ تبریک می گفتن و می ترسوندن که حالا وارد زندگی میشی و خودت خیلی چیزا مثل گرونی و خرج و کرایه خونه و … رو متوجه میشی
در مورد چیزای دیگه ترس تو وجودم بود اما نه در مورد مستاجر شدن می گفتم هر طوری هست من باید خونه بخرم اونم در بهترین نقطه شهر که هم خوب باشه هم به محل کارم نزدیک باشه و هم با پولی که دارم جور در بیاد. البته کل پولی که داشتم به زور 10 میلیون میشد البته نقد هم نبود کامل. اما من می گفتم باید بشه و باور داشتم که میشود الگویی هم واقعا نداشتم دور و برم اکثرا مستاجر بودن.
بخاطر همین شروع کردم به دنبال خونه گشتن برای خرید
وارد بنگاه ها میشدم تو محله های مختلف تقریبا 2 یا 3 ماهی بود که میگشتم روزنامه همشهری رو دنبال میکردم
مثلا وارد یه بنگا میشدم میگفت چقد پول داری اولین سوالشون همیشه همین بود منم هی میگفتم شما فرض کن من 20 تومن دارم و بخوام وام هم بگیرم یه سری ها که نیشخند میزدن یه سری ها بدین موقعیت های خونه رو معرفی میکردن یه سری ها میگفتن نمیشه یه سری ها یه راههایی میگفتن من همه اون پیشنهادای جالب رو پیگیر میشدم مثلا میگفتن باید بری نواب اونجا میتونی گیر بیاری میرفتم هر ایده ای بهم داده میشد واقعا اجراش می کردم نمی ترسیدم چون واقعا میخواستم به خواسته ام برسم مثلا رفتم نواب چند تا مورد هم دیدم زیاد خوشم نمی اومد از اون محل و وضعیتش
بخاطر همین حتی مثلا اون موقع یه خونه تقریبا خوب 53 متری پیدا کردم با 57 میلیون تومان توافق هم کردیم که بخریم و قرار بنگاه هم گذاشتیم یادمه همسر من کاملا یه آدم منطقی که پولش رو از کجا میخوای بیاری اخه چطوری و ….
من گوشم بدهکار نبود میگفتم درست میشه برای خودم خیلی جالب بود ما رفتیم بنگاه و از اون 10 میلیون که نقد نبود همه ش من 1 میلیون با خودم بردم و مسئول بنگاه گفت بنویسیم گفتم بنویسید و چند نفر هم تو بنگاه بودن
هیچ وقت یادم نمی ره که خدا چقد منو دوست داشت اون شب
خونه وام داشت تو رهن مستاجر هم بود و من رو اینا حساب کرده بودم موقعی که رسید که به قسمت اینکه چقدش رو الان بیعانه می پردازید من گفتم یک میلیون تومان
همه شروع کردن با حرف زدن و مخ زدن ما چون فکر میکردن من دارم و الان نمی خوام بدم
منم شروع کردم به ایجاد شرط و شروط
مثلا من میگفتم چرا سندش رو نیاوردید مگه از رو کپی سند میشه قرارداد نوشت؟ چرا مدارک پرداخت وامش کامل نیست ؟ چرا قرارداد مستاجر رو نیاوردید و ازین حرفا….
مسئول بنگاه اینا براش مهم نبود هی میگفت درستش میکنیم و تو فقط 10 یا 15 میلیون الان بده
خلاصه کار به دعوا و حرف شد و معامله بهم ریخت و من خیلی خوشحال برگشتم و خدا رو شکر کردم که جور نشد چون واقعا کاسه ای زیر نیم کاسه بود.
بعد از اون بازم من گشتم میگفتم میشه و پیدا میکنم با همین شرایط
بجز خانواده همسرم کسی از این جریان هم خبر نداشت اونا هم میگفتن نمی شه و زیاد حرفم رو قبول نداشتن
یادم تقریبا تمام غرب تهران جنوب محله های خوب و بد و هرجایی یه موردی بود میرفتم میدیدم زنگ میزدم قیمت میگرفتم
خدا شاهده یه لحظه هم فکر نکردم که نمیشه میگفتم نمی دونم چه جوری ولی من نمیخوام مستاجر باشم
تا اینکه یه روز روزنامه همشهری رو باز کردم و یه مورد نزدیک خونه خانواده همسرم رو دیدم و تماس گرفتم و گفتش 50 متر طبقه چهارم بدون آسانسور و پارکینک و فقط انباری داره 60 میلیون سال 90 و منم گفتم باشه رفتم دیدم مورد تمییزی بود چون 4 سال تخلیه بود بعدا همسرم رو بردم اونم دید بدش نیومد و گفت از مستاجرشدن که بهتره و پولشو میخوای چکار کنی منم گفتم جور میشه
محله ای که بود با این قیمت برای ما خیلی خوب بود چون به شرایط من میخورد
خلاصه ما قرار بنگاه گذاشتیم و شروع کردم به نقد کردن پول و با کلی این ور و اون ور اینو بفروش و حقوق زودتر بگیر و قرض و اینا من 20 تومن جمع کردم و موقع معامله گفتم اقا 20 تومن الان میدم 20 تومن 10 روزه 20 میلیون هم موقع انتقال سند.
و یه چک 10 روزه دادم به مبلغ 20 میلیون.
برنامه م این بود که رهن کامل بدم 20 تومن تو این 10 روز
قرارداد رو نوشتیم و اومدیم بیرون و خدا رو شکر کردم خیلی خوشحال بودم چون هر چی من میگفتم طرف خدا رو شکر قبول کرد همون روز مدارک رو بردم به بنگاه محل گفتم رهن کامل بده 20 تومن اونم گفت گرونه نمیان و از این حرفا گفتم بده بابا ولش کن
خدا رو شکر 3 روز بعد یه پسر خیلی خوب و مودب و بچه شهرستان حاضر شد که خونه رو بگیره و همه کارا انجام شد و 20 میلیون رو داد و یکساله نوشتیم و چک هم پاس شد.
یادم نمیره چقد خدا رو شکر کردم که چقد راحت همه چی اوکی شد وقتی یه کاری بخوای چطوری جور میشه
حالا تصور کنید اول ازدواج و در پی مراسم عروسی و … دستت خالی تنهای تنها توی تهران و خدا شاهده کسی حمایتم نکرد فقط و فقط خودم بودم اینکه بگی کسی اومده باشه کمک کرده باشه نه نبود. فقط باورهای درست و کمک و دستان خداوند بود و باور شجاعت خودم درین مورد.
چشم بهم زدیم 4 ماه بعد برای زدن سند رسید و من باید 20 تومن دیگه میدادم برای انتقال سند و …
روز سند زدن طرف نیومد سند انتقال بده من میخواستم باز مهلت بگیرم یا اینکه مدارک رو بگیرم باهاش وام مسکن بگیرم یه هفته ای پول رو بدم بهش اون موقع وام مسکن 18 میلیون بود در صورتی که اصلا دوست نداشتم وام بگیرم چون شرایطش خیلی افتضاح بود.
برای خودم غیر قابل باور بود که اتفاقاتی افتاد و سند دچار یه داستانهایی شد که 3 سال بعد به نام من شد بدون اینگه من 20 تومن بدم و طلبکار هم شدم چون کسی که سند بنامش بود رفته بود پول نزول کرده و بود و ماجراهایی شد که من همش میگفتم این به نفع منه چون من الان پول ندارم که بدم سند بنام من بشه
سال بعد یه ماشین داشتم فروختم و پول مستاجر رو با یکماه تاخیر دادم و صاحب خونه شدم و سند هنوز مشکل داشت اونم گفتم درست میشه که سه سال بعد درست شد و من با 40 میلیون صاحب یه خونه ای شدم که سال 96 به قیمت 170 فروختم و یه خونه دیگه خریدم و اونم الان تقریبا 900 میلیون ارزش داره و اینطوری شد که ما صاحب یه خونه معمولی شدیم و از خدا میخوام که الانم با همون دستان خودش خونه بهتر و بزرگتر بده
البته الان باورهام خیلی بهتر شده و ایمان دارم بهتر و بیشر از اینا رو میتونم داشته باشم
باور دارم که من میتونم خالق شرایط و زندگیم باشم
باور اینو دارم که اگر استاد تونسته اون همه ملک رو از راه درست بخره من هم میتونم از راه درست و خیلی راحت بخرم
باور اینو دارم زندگی قانون باور و فرکانس و افکاره
باور اینو دارم اگر زندگی رضایتبخشی نداشتم بخاطر باورهای غلط بود و نداشتن الکوهای مناسب و نبود آموزش درست رسیدن به خواسته ها بوده و نه شانس و پدرپولدار و ….
باور اینو دارم هر روز توی جهان ماشین ها خونه های و زمین ها و ویلاهای و زمینهای زیادی برای زندگی بهتر آدمها درست میشن و منم میتونم داشته باشم
باور به فراوانی نعمت ها و ثروت های بی نهایت خداوند دارم
باور اینو دارم که منم لیاقت بیشتر از اینا رو دارم و هیچی کمتر از بقیه ندارم
باور اینو دارم هر روز باید بهتر بشم و یادم نره همیشه هدفگذاری کنم
باور اینو دارم اگه یکی تونسته من هم صد در صد میتونم
یادم نره اخلاق شکرگذارانه داشتم باشم هر روز و خودم رو موقعی که به خواسته هام رسیدم ببینم
خدایا شکرت
لحظه ای که اول کامنت بود هی میگفتم اخه چی بنویسم و چقدر نوشتم و چقدر راحت و عالی بود و چقد خوب شد اینم انجام دادم
ممنون از تمام کسانی که برای این سایت عالی زحمت میکشند
این کامنت ردپایی از خودم بود امیدوارم که هر روز بهتر بشم
سپاس از همه عزیزان و کامنت هاشون