به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 71

1207 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mohamad گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    سلام و درود خدمت استاد و همه دوستان عزیز

    با دیدن این فایل اول گفتم ک کاشکی از بچگی و دوران مدرسه این قوانین رو بهمون آموزش میدادن

    و اینکه چند تا خاطره برام زنده شد

    پارسال بود ، دقیقن اردیبهشت 1401 که من توی کلاسی برای ترید و معامله توی بازارهای مالی مثل فارکس ثبت نام کردم، بعد از چند جلسه ک گذشت رسیدیم ب جایی ک باید معامله میکردیم و گزارش کار میدادیم، برای باز کردن معامله استاد ب ما گفته بود که شما حق داری برای هر معامله 3 درصد ریسک رو قبول کنی یعنی اینکه با هرچقدر پول وارد معامله شدید باید جایی حد ضرر رو بزاری ک حدود 3 درصد باشه و اگه بیشتر هست وارد معامله نشید ، خوب من هیچ تجربه ای نداشتم و استاد هم خیلی خلاصه فقط گفتم 3 درصد و از موضوع رد شد ،بعد از حدود 10 روز وقتی رفتیم سر کلاس و همه بچه ها هم گزارش تریدهاشون رو اورده بودن در کمال ناباوری من 40 درصد سود داشتم، بخاطر اینکه اصلت بلد نیودم و هیچ باوری نداشتم و به کاری ک انجام میدادم ایمان داشتم ، بعد استاد براش جالب شد و گفت ک بیا توضیح بده منم گفتم 100 دلار حسابم رو شارژ کردم و با20تا 30 دلار میرفتم توی معامله و 2تا معامله همزمان باز میکردم و معامله هایی باز میکردم ک ریسک من بیشتر از 3 دلار نباشه یعنی 3 درصد از اون کل موجودی حسابم(100دلار)، اولش یکم تعجب کرد و گفت ک کلن اشتباهه و اشتباه انجام دادی ولی چون نتیجه گرفتی ادامه بده خوبه و بعدش شروع کرد توضیح دادن که شما مثلا با 30 دلار از 100 دلارت وارد معامله میشی پس باید ریسک رو 3 درصد اون 30 دلار حساب کنی و دنبال معامله هایی باشی ک ریسکش 0.9 دلار باشه یهنی حدودن 1 دلار ، و همچنان اصرار داشت ک شما اشتباه انجام دادی و غیر ممکنه که سود هم گرفتی و تونستی توی 15 تا معامله که 9 تاش ضرر بوده و فقط 6 تاش سود بوده 40 دلار یعنی 40 درصد هم سود کنی

    خداروشکر ، هزار مرتبه خداروشکر وقتی ک باور میکنی میشه و توی ذهنت میسازیش برات اتفاق میوفته و چقد اون حس شیرین و لذت بخشه ، اون لحظه ک همه میگفتن اشتباه انجام دادی و غیر ممکنه من سراسر وجودم احساس رضایت بود و احساس آرامش، میدونستم ک درست دارم انجام میدم و مسیرم درسته

    و خاطره دوم اینکه از کودکی پدرم همیشه به خودم و عالم و آدم میگفت محمد استعداد زیادی توی رشته های فنی داره و خوب منم باور میکردم و از 16 سالگی ک وارد بازار کار شدم بدون 1 روز شاگردی کردن اول یکم الکترونیک یاد گرفتم بعدش تعمیرات رادیو تلوزیون و ساخت نابلو LED و انواع تابلو بعد برق ساختمان و فقط یبار نگاه کردم ببینم مکانیک چطور موتور ماشین رو میبنده و بعدش خودم موتور تعمیر کردم، مبل طراحی کردم ، صفر تا صد دکوراسیون و کابینت ی خونه رو زدم و فقط با نگاه کردن….

    به قول استاد از نتایج اشخاص میتونید بفهمید ک چقدر باورهای مناسبی دارن و وقتی روی خودتون کار میکنید و باورهای قشنگ و بزرگ میسازید ب راحتی باورهای محدود دیگران رو میفهمید و گوشتون رو کر میکنید ک نشنوید و باور نکنید.

    خداروشکر که منو هدایت کرد به این سایت

    خداروشکر میکنم ک با شما استاد عزیز اشنا شدم و این اگاهی هارو یاد گرفتم

    خدایا سپاسگزارم

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    احسان جمالی گفته:
    مدت عضویت: 856 روز

    شاید باورتون نشه ولی من در حین دیدن این فایل با به یاد اوری وهدایت الله مهربان 70 دلار در فارکس گرفتم فقط با بیاد اوری اینکه خیلیها هستند ک در فارکس و بازارهای مالی سودهای کلان میکنند پس اگر فقط یک نفر در دنیا توانسته این کار را انجام دهد من هم 100 درصد میتونم انجامش بدم .خدارو صدهزار مرتبه شکر ک هرلحظه درزندگیم من رو هدایت میکنه درلحظه لحظه زندگیم درکارهای بسیار کوچیک و پیش پا افتاده تااااا کارهایی ک هر کسی قادر به انجامش نیست ولی خداوند من رو هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    به نام خدای غیرممکن هایی که ممکن میسازد

    سلام به همگی دوستان عزیزم .

    من میخواستم راجع به این قضیه ای که خودمم باورم نمیشه یه توضیحی بدم اینکه من هرگززززززز توی صفحه مجازی حوصله نمیکردم و‌نمیکنم که بخوام مطلب بخونم و همیشه به دوستام هم میگفتم و میگم که لطفا برای من متنی ارسال نکنید یا محصول معرفی کنید ،ترجیح میدم فیلم و ویدیو ببینم ولی متن نخونم هم چشمام خسته میشه هم اینکه من عاشق کاغذم و نوشته های کاغذی …

    ولی ،

    الان ،

    چی شده؟؟

    الان من یک ساله اینجا دارم میخونم ، مینویسم ، شاید ساعت ها نشستم و‌دارم کامنت میخونم و صفحه به صفحه میرم جلو بعد دوباره برای خودم خلاصه نویسی میکنم از بعضی کامنتا اسکرین میگیرم و روزانه باخودم تکرار میکنم ،

    عجیبه واقعا ، بعضی اوقات هم خودم و توجیح میکنم که فونت سایت استاد خیلی راحته که من به راحتی میخونمش !!!

    خدای من نمیدونم چی شده که من دارم اینجا انقدر نوشته های طولانی میخونم و حوصلمم سرنمیره ، بعضی اوقات که بیکار داخل اتوبوس یا صف انتظار هستم دارم میخونم ،کتابای استاد و‌میخونم و لذت میبرم از این نوشته هایی که داره به من درس میده .

    خواستم اینجا ثبت کنم که اینجا با همه جا فرق میکنه چون ما داریم متفاوت میشیم ما داریم تغییر میکنیم ،خدایاشکرت

    راجع به باوری که برای من باور خوب ایجاد کرده اینکه همیشه شنیده بودم که کسانی که ریاضی ضعیفی دارن نمیتونن موسیقی رو خوب یاد بگیرند و باید بذارنش کنار ، تا جایی که من سال پیش رفتم و‌کلاس موسیقی ثبت نام کردم که همه ی این جریان به تقدیر و تکامل مربوط میشه که یهویی من رفتم و وارد دنیای موسیقی شدم ،

    حالا بعد از اینکه ثبت نام کردم این موضوع و به استادم گفتم و جلو رفتم که ایشون همون موقع گفت من فوق تخصص داشتم اومده پیشم هنرجوی من بوده که اصلا استعداد نداره راجع به یاد گرفتن و من هرچقدر جلوتر رفتم استاد بیشتر و بیشتر ازم تعریف کرد و گفت که استعدادت خاص و ویژست هم گرفتن ساز توی دستت هم نت خوانی و هم پیشرفتت خیلی عالی بوده و

    این شد که من این باورم تغییر کرد که من نمیتونم ساز یاد بگیرم ، پس هرچیزی رو باور‌نکنیم و هر حرفی حرف درست نیست حواسمون و جمع کنیم چی میشنویم و انجام میدیم ،

    خدایاشکرت برای این باورهای جدیدی که درونم شکل گرفته خدایاشکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2128 روز

    سلام ب هدایت شدگان عزیز

    سلام ب استاد نحوه زندگی بهشتی در دنیا وآخرت ومریم بانوی عزیز

    روز بیست و چهارم و روز شگفتی من از این فایل عالی خداروهزارمرتبه شکر ب این همزمانی و ب این نگاه من ک فهمیدم ب قول استاد ما انسانیم و احساس داریم گاهی خوب گاهی بد و حس حسادت ک باید خودمون حاکم ذهنمون باشیم وکنترلش کنیم و خودمونو ب احساس خوب برسونیم و داستان از این قراره ک یکی از اقوام همسرم ک خانوم هستن و من یکی دوبار این بنده خدارو دیدم الگوی یک زن موفق و عالی برام هستن باوجود اضافه وزن بالایی ک داشتن و باتوجه ب مشکل مادرزادی ک یک پاشون داره برای من قابل باور تر شده ک در هر شرایطی با هر گونه حتی حالت جسمی میشه بزرگ فکر کرد میشه رسید ب آنچه میخوایم

    این خانم عزیز اونطور ک شنیدم و عکسشونو دیدم واقعا بطور معجزه آسایی ایشون ب وزن دلخواهشون رسیدن و کاملا وزن ایده آلی پیداکردن ک کاملا با قبلشون قابل مقایسه نیستن و ایشون باوجود دو فرزند دوقلوی پسر در مطب پزشک فیزیوتراپ مشغول کارهستن و بازم من شنیدم ک موفق ب خرید ماشین مدل بالا شاسی شدن و هر سال عید کل وسیله های منزلشونو تعویض میکنن و خیلی درآمد بالایی دارن و خلاصه مادر همسرم دیشب باتماسی ک باهمسرم داشتن باز از ایشون گفتن ک ب جایی رسیده ک امسال داره برای عید سفر ترکیه میره ب همراه شوهرش و حتما بچه هاش رسیدیم ب اصل مطلب ذهن من شروع کرد ب نجوا و حس حسادت منم شروع کردم ب کنترل خودم و گفتم ببین این تونسته و توام میتونی و شروع کردم ب تحسین ایشون ک آفرین این همه پیشرفت این همه ترقی با وجود دوفرزند و زندگی در پایتخت با تکیه ب خودش و خدای خودش ب این زیبایی و راحتی هر سال پیشرفت چشم گیری داره ک برای دیگران قابل باور نیست و ب قول استاد فکر میکنن بنده خدا از چ راهی در آمد داره ولی من از دیشب تا الان ک مینویسم فقط توی ذهنم تحسینش کردم حتی برای پسرم تعریفشو کردم و گفتم این بنده خدا فقط ب توانایی خودش تکیه کرده و ب خدای خودش و چقدر لذت بخشه و زندگیش بهش میچسبه ک خودش داره میسازه هرچی ک دوست داره و منم لذت میبرم از حتی شنیدنش و متوجه شدم ک اگر باور کنیم و تحسین کنیم و خودمونو کنترل کنیم در بروز احساسات قطعا ب دست آوردهای عالی میرسیم منم روی خودم و باورهام ب صورت جدی کارمیکنم تمام صحبتهای استاد واقعا با این ماجرایی ک گفتم برام قابل درک تر شد و جالب تر اینکه دیشب این موضوع پیش اومد و صبح ک رفتم سراغ روز شمار بعد خوندن مطلب اصلا حاج و واج شدم گفتم عجب همزمانی جالبی واقعا وقتش بود ک قانونو ب این راحتی بیشتر درک کنم و بازم شروع کردم ب تحسین و گفتم خدایا شکرت ک میشه میشه باهر شرایطی از هر خانواده ای در هر محله ای پر کشید و پرواز کرد حتی ب صورتی ک هیچکس باورش نشه ولی من باوردارم ک میشه میشه میشه و سپاس خدایم را ک دارم می آموزم و سعی در اجرا دارم

    میسازم باورهای قوی

    میسازم زندگی بهشتی

    میسازم زندگی سالم

    میسازم جوانی روز افزون

    میسازم زیبایی روز افزون

    میسازم جهانی پرازفراوانی

    میسازم ذهنی ثروتمند

    میسازم چشمی زیبابین

    باور دارم ک باورهام باتلاش من ساخته میشن

    باوردارم ک دنیای من با صددرصد مسئولیت من تغییرمیکنه..

    با آرزوی بهترینها برای خانواده صمیمی ک دارم

    درپناه الله یکتاشاد سالم ثروتمند وسعادتمند دردنیاوآخرت باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    بنام رب وهاب و غفورم

    سلام به خانواده عظیم و ارزشمندم

    روز سی و دوم

    خدایا شکرت برای این فایل زیبا و چقدر تیتر زیبایی داره، هرگز خواستت رو کوچیک نکن، باورت بزرگ کن

    واقعا کلی درس داره، این یعنی وقتی کسی یا حرفی و یا تجربه ای با اون چیزی که تو، توی ذهنت داشتی تضاد داشت؛ یعنی بقیه میگن نمیشه تو نیای بگی عه راست میگن فلانی و بهمانی بر اساس تجربشون گفتن پس منم بیام خواسته دست پایین تر بگیرم که بشه، بلکه بگی خب فلانی این تجربش بوده من که نمیدونم تو چه مداری بوده، من که نمیدونم چه باورهایی داشته، من باورام درست می کنم: 1- با دیدن الگوها، 2- با تحسین موفقیت دیگران و تأیید اینکه قانون جواب می دهد و 3- به هر چیزی از زاویه مثبت و زاویه ای که به من احساس خوب میده نگاه کنم و قبول کنم خودم رو به عنوان یک موجودی که هر لحظه با فرکانسی که از خودش ساطع می کنه لحظه حال و آیندش رو میسازه

    یکی از تعهدات و بهاهایی که باید برای پرداخت هدفم می دادم این بود که باید هر چیزی رو نشونم و پیش هر کسی نشینم، نهایت در حد یک سلام و علیک و احوال پرسی و بعدش برم دنبال کار خودم

    امروز مهمون داشتیم بستگان درجه یک، خواهرم و …، صحبت پیش آمد درباره چای خوردن و … که من درومدم گفتم عزیزم این باور شماست و دیگه پافشاری نکردم که بخوام توضیح بدم و حرف عوض شد ناخودآگاه و الان فهمیدم که من بصورت ناخودآگاه دیگه با طرف در مورد چیزی بیش از دو جمله رد و بدل نکردم و ساکت شدم و بعد استاد در همین فایل گفتن اگر بخوام توضیح بدم به کسی که خودش تو این قضایا نیست من باورام ضعیف میشن و دقت کردم من امروز به صورت ناخودآگاه به این شکل عمل کردم، خدایا شکرت و بعد که دیدم حرفا به حالتی که احساس خوبی به من نمیدن شدن، سریع پاشدم و خودم رو مشغول شستن ظرف ها کردم و اومدم سراغ تمرین و دفترم و سپاس گزاری هام

    همینطور یادم میاد که تو دوران کارشناسی همیشه من میرفتم دنبال لغو کردن امتحان و یا مهلت خواستن برای امتحان ها از استادها، و درک نمیکردم که بچه ها میگفتن که از استاد میترسیم و این باور داشتم که استاد استاده اوکی کارش درس دادن به ماهاست و اونم مثل ما انسانه حتی اگر بیشترین مدارک علمی و حرفه ای هم داشته باشه و من و شما و اون هیچ فرقی با هم نمی کنیم چرا باید از استاد بترسید و یا فکر کنید اون فرد چیزی با ارزش تر از شماست، همواره این تو ذهنم بود و همیشه هم استادا بیشترین احترام رو به من داشتن همونطور که من احترام میگذاشتم بشون و از طرفی راحت از استاد درخواست می کردم و یا اگر حرفی میزدن در مورد چیزی نظر خودم رو میگفتم چه بخوان بخندن و چه … و بقیه بچه ها همیشه می گفتن نمی ترسی ضایعت کنه، و اصلا درک نمیکردم ضایع شدن، اصلا یعنی چی، چرا باید ضایع شم چون نظراتمون شبیه هم نیست؟ چون من نظر خودمو گفتم و شاید تایید نمیشد و در هر صورت اگرم تایید نمیشد اون نظر استاد هست و دلیل بر بی ارزشی و یا ارزشمندی نظر من نمیشه، خلاصه تحت هیچ شرایطی از بچه های کلاسم خجالت نمی کشیدم و اصلا برام معنی نداشتن این چیزا و برای همین بود همیشه اگر با استاد حرف می زدم و امتحانی را لغو می کردم سریعا لغو میشد و یا مواد درسی رو کم می کردم و … بطوریکه گاهی برای لغو یک امتحان می رفتم اتاق استاد و اونجا درخواست می کردم برای لغو امتحان و انجام میشد و بچه ها همیشه تعجب می کردن و میگفتن نمی ترسی میری اتاق استاد برای لغو امتحان و …، و من کماکان درک نمی کردم و اونقدر این اتفاق رخ داد که دیگه باروم این شد که من اگر با استادها حرف بزنم در مورد چیزی حله و توانایی مذاکره و قانع کردنم خوبه پس، و برای همین گاهی بچه ها می گفتن این استاد استاد گروه ما نیست و از دانشکده دیگه میاد قطعا قبول نمی کنه، و من حرف میزدم و قبول میکردن چون برای من فرقی نمیکرد و من این باور داشتم و ساخته شده بود برام و اصلا به چیزی که بچه ها در مورد یک استاد می گفتن توجه نمیکردم و همیشه چه غیبت می کردن و چه از کارهای استاد می گفتن من باور نمیکردم و میگفتم نمیخوام بشنوم و دید منو راجع به اون فرد عوض کنید چون اونموقع اگر کاری با اون فرد داشته باشم با فیلتری که بقیه درست کردن با اون فرد روبرو میشم و در نتیجه اثر من از بین میره، اونموقع این چیزا رو قبول داشتم در حالی چیزی از قانون جذب نمیدوستم ولی میدونستم همیشه همه چیز برای من فرق می کنه

    همینطور در دوران ارشد وقتی بچه ها از یک استاد و نمره دادنش حرف میزدن باز همون حرفها در ذهن من تکرار میشد و من قبول نمیکردم و میگفتم برا یمن همه چیز فرق می کنه یعنی از نظر من اثر من روی اون فرد فرق می کنه ، در واقع اونموقع چون هنوز نمیدونستم چیزی در مورد قانون جذب و یا فرکانس از کلمه اثر استفاده می کردم برای خودم، خلاصه یک استادی بود در دوران ارشد که همه میگفتن سخت گیره، ضایع می کنه و … من اتفاقا رفتم پیش همون استاد برای کار کردن روی مقاله، و اتفاقا تعجب نکردم که چیزی که اونا تجربه کردن رو من تجربه نکردم چون میدنستم هر کسی یه اثری داره روی بقیه و اثر من همیشه خوبه، خلاصه ما کلی با هم کار کردیم و دو مقاله منتشر کردیم و همینطور برای دفاع همه می گفتن این اصل ها هست و باید بپذیری ممکنه پایان نامت اصلاح بخوره و کلی کار باید انجام بدی و … و همینطور خودت آماده کن برای جلسه دفاع و توپ پر اساتید و قبل از من هر جلسه دفاعی بوده همه خیلی بد بودن و … بعضی کارها مسترد شده بودن کلا و از نو باید انجام میشدن، ولی باز من گفتم من فرق می کنم وقتی من کارم درست انجام بدم و همیشه تصور می کردم که به بهترین شکل کارمو انجام دادم و تحسین همه رو برانگیختم و همین که شگرگزاری می کردم (اونموقع با مبحث شکرگزاری از طریق کتاب دستان شفابخش از خوزه سیلوا و تصور آشنا بودم)، جوری که اون کار رو عالی انجام شده میدیدم و اینکه کار من اونقدر عالیه که نیاز به هیچ اصلاحی نداره و من کار عالی رو دقیقا دو هفته قبل از دفاعم آماده کرده بودم و هییییییچ اصلاحی خورد قبل از دفاع، روز دفاع هم طبق تصورات و حتی فراتر از اون برگزار شد، همه اساتیدم فقط از من تعریف می کردن، هیچ اصلاحی برای بعدم نخورد و با دقیقا یادمه استادم برای من پیامک می کردن که چقدر عالی دارم کار رو ارائه میدم (چون دفاع من آنلاین برگزار شد)و از فواید کارم می گفتم و هیچ استادی عملا هیچ حرفی نداشتن جز تعریف کردن و عالیه عالیه گفتن، چون من باور داشتم که وقتی من کاری رو انجام میدم و اون کار رو درست و با توکل بر خدا انجام بدم قطعا مثل بقیه نیست و واکنش های متفاوتی خواهد داشت و با نمره عالی دفاع کردم و تمام بدون هیچ اصلاحی، و همیشه این باور خودم رو دوست داشتم که هرگز استادی رو برای خودم بت نمیکردم و یا اون رو ارزشمندتر از خودم نمیدوسنتم، بلکه قبول داشتم که همه ما انسانیم و به یک اندازه ارزشمند هستیم و هر کسی بر طبق اهدافی که برای خودش مشخص کرده داره کار می کنه و تمام ولی هنوز باورام در مورد بقیه آدمها انیجور نیست و باید در زمینه مختلف باورهای خودمو اصلاح کنم انگار که من در زمینه درس و کار اعتماد به نفس دارم ولی در زمینه های دیگه احساس می کنم یکم در مورد روابط و ثروت باید باورهام درست کنم

    خدایا شکرت که هدایتم کردی تا این کامنت رو بنویسم، آقا درخواست کنید اجابت می شود وقتی فابل رو گوش می کردم دوست داشتم زیر همین فایل کامنت بزارم و از خدا خواستم هدایتم کنه که چی بنویسم و دقیقا آخر فایل استاد توضیح دادن که در مورد تجاربمون بنویسیم و خدا هدایت کرد، تجارب در ذهن من نقش بست و من نوشتم

    خدیا هزاران بار شکرت، خیلی به خودم افتخار می کنم کخ تا این لحظه تو سایتم این موقع از شب خیلی خوشحالم

    عاشقتوووووووووووووووووووووووووونم

    عاشقتم خدای وهاب و عظیم و قدیرم

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    اعظم بابازاده گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    رد پای روز 24

    سلام و درود

    استاد جان چقدر خوب این موضوع رو شما مطرح کردید

    من فایل به رویاهایت باور داشته باش شمارو به یکی از فامیلام نشون داده بودم که هنوز چند دقیقه نگذشت که شروع کرد به گفتن حرفهایی از این قبیل

    که بابا بگو از کجا آورده ارث بهش رسیده؟ کلاهبرداری کرده؟

    ول کن بابا این حرفارو،مگه میشه با توکل کردن

    از یجایی رسیده بهش و و و و

    اون لحظه حرفهاش واسه من اصلا آشنا نبود چون فضای فکری من و باورام کلا تو یه محدوده دیگه سیر میکرد

    اونجا بود که متوجه شدم عجب اشتباهی کردم که اون فایل رو نشون دادم

    به قدری باورای درب و داغونی داشت که صحبت کردنش هم باعث پایین کشوندن خودم میشد

    و دیگه ادامه ندادم

    و این درس بزرگی بود واسم بصورت تجربه که من نمیتونم به کسی کمک کنم تا شاید تکونی به طرز فکرش نسبت به خودش و دنیای اطرافش بده

    رد پای امروزم رو نوشتم تا یادم بمونه از این تلاش های بیخود نکنم

    سالم و سلامت و پاینده بمونید استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 944 روز

    بنام خدای بینظیرم

    خدایی که هرروز بامن حرف میزنه

    از طریق این سایت بی نظیر

    از طریق دوستام

    از طریق خانوادم

    از طریق هستی

    خدایاشکرت ممنونم

    .

    دوست دارم تجربه ای بگم از همین کوچک کردن خواسته

    .

    من میدیدم دیگران خوب پول میسازنند، میدیدم دیگران پیشرفت میکنن، میدیدم وضعیتهای عالی خلق میکنن

    اما درمورد خودم فکر میکردم خیلی سخت و نشدنی هست

    باورهای کمبود آنچنان در وجودم ریشه دوانده بود که همه چیز را با عینک کمبود میدیدم. و خواسته های بزرگم رو زیر نمیشه ونمیتونم مدفون میکردم، وهمه اش در وضعیت نامناسب مالی زندگی کردم. هر چیزخوب و وضعیت خوبی رو از خودم دور میدیدم. وچون تحاربم هم همین رو نشون میداد باورم شده بود.

    .

    اخیرا متوجه شدم جهان با من حرف میزده تامن رو رشد بده، از طریق پیشنهادی یا صحبتی که ناگهان شنونده ان میشدم اما من با باور کمبود میگفتم این با من نیست

    (عجب ای دل غافل)

    خداروشکر میکنم نتیجه ماندن در ابن فضا برام شده جوره دیگری دیدن

    برام شده شناخت بیشتر خودم

    برام شده حال خوب

    .

    اعتراف میکنم باید خیلی کار کرد

    باید خیلی وقت گذاشت

    باید خیلی دقیق و ظریف بررسی کنیم خودمون رو

    شاید تعهدی که به خودم روز اول که وارد سایت شدم دادم باعث شد دریافتهای بهتری داشته باشم

    تعهدم این بود

    که لطفا خالی شو

    خالی خالیه بیا اینجا و یادبگیر

    خالی باش از قضاوت و تجربه و ذهنیات

    بزار استاد بت راه رو نشون بده

    بزار حالا که خداوند مهربونم دستی از دستان الهی اش را بنام سیدحسین سرراهت قرار داده که خودش نمادی از ایمان هست راهنمات باشه

    .

    خدایاشکرت

    قددردان این اگاهی ها هستم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 894 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    بیست و چهارمین روز سفرنامه من

    سلام به استاد عزیزم مریم جان و تمام دوستان هم مسیر و هم سفر خدایا شکرت که باز هم میتونم کامنت بزارم وخت بخاطری تغییر باور های بزار خدایا شکرت

    هیچ عامل بیرونی نمیتونه که در زندگی من تاثیر داشته باشه من خییلی ساده و آسان به موفقیت میرسم و خدا را شکر بابت این آگاهی خدایا شکرت امروز چندین اتفاق خوب برام افتاد اولین اش این بود که من توانستم قدم اول دوازده قدم را بخرم خدا را شکر و تمام تمرینات قدم اول را نوشتم خدا را شکر اگر استاد من تونسته که بدون عوامل بیرونی به این موفقیت برسه من هم میتونم اگر استاد تونسته بره آمریکا من هم میتونم به آنجا برسم خدایا شکرت و من هم میتونم روابط عالی با دوستان و همسر آینده ام داشته باشم خدا را شکر و من هم میتونم آزادی زمانی آزادی مکانی و آزادی مالی داشته باشم خدایا شکرت

    و یک روز انشالله به همه این ها میرسم و میایم تمام رد پا هایم را میبینم و انشالله کلی ذوق میکنم خدایا شکرت

    رد پای روز بیست و چهارم

    هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    سلام به استاد جان جانم و مریم جان مهربان و دوستان خوبم

    روز بیست و چهارم

    الهی شکر

    استاد با دیدن این فایل یکی از اصلی ترین باورهای مخرب خودم رو که تو روانشناسی بهش میگن طلسم ، رو پیدا کردم.

    دقیقا درسته چون من تجربه ایی از ثروت رو نداشتم و همیشه از بچگی از پدرم می شنیدم که فلانی از راه دزدی و یا از راه کلاهبرداری به این همه پول رسیده .

    درسته که الان خودآگاه من این حرف رو تایید نمیکنه اما ناخودآگاه من ،این رو تایید میکنه و درونی کرده و باورش کرده چون همیشه از بچگی من این جنس حرفها رو بارها شنیدم .

    الهی شکر که عضو این سایت شدم و الگوی خوبی چون شما رو دارم و این همه تصاویر و تجربه هاتون که تو سایت هست ، ایمان دارم میتونیم به راحتی آن را تغییر بدم و به آرزوهایم برسم .

    در پناه خدا باشید

    دوستتون دارم آرامش من

    همه ثروتمندان از راه درست به ثروت رسیده اند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر همگی دوستان خوبم

    چقدر این فایل برای من عالی بود

    خدا را شکر که این هدایت را داشتم تا این فایل را بشنوم و کلی نکته و درس از آن یاد بگیرم

    باور

    مهمترین نکته ای که من در این جهان باید آنرا بسازم تا به خواسته های خودم برسم

    و وقتیکه من تغییر کنم و شروع به ساختن باورهای جدید و عالی کنم جهان هستی هم آدمهایی را سر راه من قرار می دهد که به من کمک می کند تا من به خواسته های خودم برسم

    چقدر این باور و ساخت باورها بسیار مهم است

    نکته عالی

    وقتی من در مسیر ردست باشم و باورهایی قدرتمند برای خودم بسازم جهان هستی هم دست به دست هم می دهد تا من را به خواسته های خودم برساند و همه برای من دستهای خداوند روی این کره خاکی می شوند تا به من کمک کنند

    به جای ناباوری روی خواسته های خودم نگاه کنم

    به این موضوع فکر کنم که وقتیکه فلانی رسیده است پس من هم می توانم و خواهم رسید

    یک باور عالی

    در ذهن خودم این را بسازم که می شود

    و یک نکته دیگر

    وقتی من هدفی را انتخاب می کنم در زمان رسیدن به آن هدف ،هدف دیگری را برای خودم انتخاب کنم

    آنوقت اینگونه که عمل کنم همیشه ذهن من دنبال اهداف و خواسته های من خواهد بود

    بی شک دستهای خداوند هم در این مسیر به من کمک خواهد کرد

    باورهای خودم را عوض کنم

    بجای اینکه خواسته های خودم را کوچکتر کنم باورهای خودم را بزرگتر کنم

    اینرا همیشه به یاد داشته باشم

    وقتی فلان شخص توانسته است به آن خواسته و هدف برسد پس من هم می توانم و خواهم توانست

    این باور و این الگو را برای خودم بسازم

    نکته زیبایی دیگر

    دیدن موفقیت دیگران و تحسین کردن آن موفقیت

    شکر خدا را بجا آوردن برای دیدن موفقیت دیگران

    این رمز پیروزی است

    خواسته های خودم را پایین نیاورم بلکه مدام خواسته های خودم را بالا و بالاتر ببرم

    آموختم که

    هر چیزی که حس و حال من را بد می کند و حالم را خوب نمی کند و استرس به من می دهد را باور نکنم

    هر آن چیزی که حالم را خوب نگه می دارد بسازم باوری قوی را

    این ساختن باور برای من زمانی به من کمک کرد که همیشه ترس از شروع و استارت کار داشتم

    همیشه دنبال سرمایه و کمک دیگران بودم

    اما اکنون می دانم که بدون سرمایه اولیه هم می توان صاحب کسب و کار شد و به موفقیت رسید

    ممنونم استاد خوبم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: