«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
اعتماد به نفس واقعی از درون خود آدم میاد. عده ای از آدم ها تو یه سری کار که خیلی ماهر و توانا هستند اعتماد به نفس دارن و به خودشون می بالن اما همین که موردی پیش بیاد که توش مهارت آنچنانی نداشته باشن خودشون رو میبازن و دیگه اون اعتماد به نفس سابق رو ندارن. یعنی اعتماد به نفسشون از مهارتشون سرچشمه گرفته نه از درون خودشون. در حالی که اعتماد به نفس واقعی نباید به مهارت های ما وابسته باشن چون اگر روزی اون توانایی رو از دست بدیم اعتماد به نفس ما هم باهاش نابود میشه. اعتماد به نفس واقعی اینه که ما به وجودِ خودمون اعتماد داشته باشیم. اعتماد داشته باشیم که در شرایط مختلف می تونیم تلاش کنیم و به خواسته مون برسیم. مطمئن باشیم که قدرت انجام کارها رو داریم، حتی کارهایی که الان توش خیلی قوی نیستیم.
مثلاً قراره من یک مطلب یا مقاله در مورد یک موضوع بنویسم که زیاد مهارتی توش ندارم، اعتماد به نفس واقعی اینه که من بگم ” من مطمئن هستم که بهترین تلاش خود را خواهم کرد، تحقیقات را انجام خواهم داد، روش های نوشتن مقاله را فراخواهم گرفت و … و در این راه همه توان خودم رو استفاده خواهم کرد تا به هدفم برسم”.
همچنین بحث توکل به خدا، ریشهی اعتماد به نفس هست که خودم خیلی ازش استفاده می کنم. وقتی تلاشت رو انجام بدی و کار رو به بزرگترین قدرت جهان بسپاری و مطمئن باشی از خدا و گمان نیک داشته باشی به خداوند، حتما به نتیجه می رسی. زمانی که به خدا توکل میکنم و کارم رو به خودش می سپارم، خیلی احساس قدرت می کنم و قدم هام رو خیلی محکم تر برمیدارم.
سلام بذارید اینجوری به سوال جواب بدم که اعتماد به نفس با خود پسندی و خود ستایی فرق داره ادمی که خودشیفتس اصلا ادم با اعتماد بنفسی نیست چرا که در درون خودش خودشو کوچیک میبینه و ناشی از حقارت درونیشه و اما انسانی که اعتماد به نفس بالایی داره چند ویزگی داره که به اختصار میگم ..1.میانه روست در کارها 2به حرف مردم که پشتش میزنن اهمیت نمیده .3 خوش برخورد و خوش اخلاقه که ادم با در کنار بودنشون حس خوبی داره 4 انتقاد پذیره و به نصیحت های درست عمل میکنه 5 از روبرو شدن با مشکل ترسی نداره و سعی میکنه اونارو حل کنه نه فرار 6 خودشو قبول و باور داره و هر جوری که باشه با هر قیافه ای که داشته باشه اونو قبول کرده و باهاش کنار اومده 7..استوار در کارها وصبور بودن از ویزگی های خاص اوناست.8به دیگران احترام میذاره چون برا خودش احترام قائله 9. که مهمترینه اونم اینکه به خود شناسی رسیده که با خود شناسی انسان به خدا شناسی هم میرسه که شامل تمام ویزگی های انسانیت میباشه
با تشکر
با سلام
انشاءالله که روزگاری سرشار از شادی و شادکامی داشته باشید
افراد با اعتمادبه نفس بالا معمولا تندتر را میروندو با قدمهای محکم -سرو سینه بالا -در اکثر بحثها وارد جرو بحث نمیشوند -چون به خودشان اعتماد دارند در پی اثبات خود نیستند -بلند و رسا صحبت میکنند -شمرده حرف میزنند-متوقع نیستند –
اولا بسیار تشکر میکنم از استاد که بهترین مباحث رو انتخاب میکنند.
به نظر من اعتماد بنفس یهویی و خود به خودی به وجود نمیادش , یا کسی که دارای اعتماد بنفس هستش این ویژگی رو مادرزادی به ارث نبرده , بعضی وقت ها یه تشویق کوچک هم اعتماد بنفس ایجاد میکنه. یا حتی یه تحقیر هم میتونه زمینه ساز اعتماد بنفس باشه.
من تحقیر میشم یا با من بد رفتاری میشه اینجاست که باید تصمیم بگیرم که آیا من بدبختم یا نه من باید ببخشم. با بخشش و گذشت هستش که ثابت میکنم که به وجودیت خودم اعتماد دارم. با بخشش هستش که میتونم خود واقعی مو درک کنم.
لذتی که توی بخشش هستش توی هیچ کاری نیست.
به شخصه پیش اومده که توی یه کاری یا یه درسی توی دبیرستان یا محل کار , اعتماد بنفس بالایی داشتم , بارزترین ویژگی که خودم داشتم خیلی بی خیال و بدون ترس و استرس بودم توی اون کار یا سر جلسه امتحان اون درس و بهترین نتیجه رو هم می گرفتم.
بار ها پیش اومده که توی جلسه ای شرکت کردم و چون از قبل به خودم کلی انرژی مثبت و اعتماد بنفس داده بودم باعث شده کلی سخنرانی و دادن نظر و تایید شدن از طرف دیگران رو برای من به همراه داشته.
فردی که اعتماد به نفس بالای داره به نظر من میشه به راحتی موارد زیر رو توش پیدا کرد.
– خیلی ریلکسه , خیلی آرومه , دغدغه نداره
– سریع جبه نمیگیره یا سریع واکنش نشان نمیده
– شیک وایمیسته یا میشینه و اگه در یک جمع باشه هی وسواس گونه یک کار رو تکرار نمیکنه ( مثلا هی به ساعت نگاه نمیکنه , سعی میکنه نهایت استفاده رو از جمع ببره )
– سعی نمیکنه خود نمایی کنه یا برعکس توی لاک خودش فرو بره
– نمیترسه که دیگران نسبت به او چه فکری میکنند.
– میشه گفت اول از همه خودش رو دوست داره بعد بقیه ها رو
– عاشق کمک کردنه
– تلاش و پشتکار حرفه ای اصلیشه
و خیلی از ویژگی های دیگه ای که دوستان در نظرات مطرح کردند.
مهمترین نکته از نظر من :
بعضی ها هستند که اعتماد به نفس رو با خود بزرگ بینی اشتباه میگرند. کسی که خودش رو شناخته باشه به نظر من هرگز خودش رو برتر یا بهتر از دیگران نمیبینه. خود بزرگ بینی باعث سقوط آدم میشه هرچقدر که از لحاظ مالی و معنوی غنی باشی بازم با خود بزرگ بینی به قفس تنهایی خودت سقوط خواهی کرد.
ممنون. بهترین ها رو واستون آرزو دارم.
با سلام و احترام
به نظر من افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند مهمترین خصیصه شان این است که آنها خودشان هستند در حقیقت آنطور که فکر میکنند زندگی میکنند/ برای خودشان ارزش و احترام قائلند/ محکم قدم بر می دارند و با صدای بلند صحبت می کنند/ به راحتی از حقشان دفاع می کنند/ قدرت «نه» گفتن را دارند/ خودشان را پشت نقاب خود کم بینی قایم نمی کنند/ از حرف های دیگران ابایی ندارند/
مشورت می کنند اما صرفا حرف دیگران را مبنا قرار نمی دهند/ دهن بین نیستند/ فوق العاده کاریزما دارند/ و در آخر مهمترین ویژگی شان حلم به معنای حقیقی کلمه است یعنی کسانی که قدرت و توان دارند و می دانند چگونه بر احساسات و عواطف خود چیره شوند اینان کسانی هستند که دیگران را اداره و مدیریت می کنند و بر آنان تسلط دارند نه اینکه تحت تسلط دیگران باشند.
بنام خدا
با سلام وعرض ادب خدمت شما جناب عباس منش وهمچنین سلام وعرض ادب خدمت همه دوستان راجع به، اعتماد به نفس خیلی میشه صحبت کرد همینجور که خیلی ازدوستان تمام وکمال فرمودند
ولی به نظرمن اگه بخوام تو یه جمله خلاصه کنم
اعتمادبه نفس یعنی باورکردن خودمان وایمان وباور به کاری که انجام میدهیم
باتشکر
من الله توفیق
باسلام
به نظر من کسی دارای اعتماد به نفس بالاست که اول از همه خودش رو بت هر جه درحال حاضر هست دوست داره و هیچ زمانی آرزو نمیکنه شبیه و یا در جای کس دیگه ای باشه
همواره شاکر خداونده و آرام و شادابه
به نظر و عقیده ی دیگران درباره ی هر مساله ای بالبخندی متین و آرام بدون جبهه گرفتن گوش میده و با تفکر و تعقل روی اونها اگر صلاح بدونه بهشون عمل میکنه چرا که اون اینقدر خودش و خدای خودش رو قبول داره که انتقاد های از روی احساس دیگران اگر بی منطق باشه براش مهم نیست
فرد بااعتماد به نفس بالا از اونچه که هست دفاع میکنه و از زندگیش لذت میبره
بسمه تعالی
سلام
من خودم شخصا کتا بهای مختلفی در مورد اعتماد به نفس در قالب کتاب ها و فایل های صوتی از نویسندگان بزرگ غربی مطالعه کرده ام.راستش همیشه یک چیزی من و اغنا نمی کرد و شاید اون چیزی که بیشترین تاثیر را در من گذاشت فرهنگ غنی خدمان هستش …البته شاید به خاطر کلام مکتوب نتوانم خوب مطلب ام را ادا کنم .
و اما دوست دارم با یک مثال آغاز کنیم من به اتفاق دوستانم در ایام عید امسال به مجموعه گیاه شناسی در اتوبان تهران کرج که پیشنهاد می کنم شما هم بروید مثل باغ های” کیو ” در انگلستان هستش
در آنجا وقتی وارد باغ ژاپنی شده ایم من از لیدر مجموعه کارشناس کیاه شناسی بود در مورد درخت “بن سای” اطلاعاتی خواستم و چون علاقه فراوانی به این گونه دارم
ایشان در توضیح درخت” بن سای “گفت که درختانی که در شرایط بد زمین که در صخره ها و سنگلاخ ها و تپه رشد می کنند چون شرایط زمین باعث می شود ریشه ها در خارج خاک باشد در واقع ریشه های کمی می توانند از لای سنگ ها به خاک نفوذ کنند این شرایط باعث رشد کند آنها و کوتاه ماندن آنها می شود
راستش خیلی برای من جالب بود که این را به انسان خود باخته نسبت داد ام ..چون انسان خود باخته هم ریشه های بیرونی و خارج از خود دارد
یا به عبارتی متکی به قضاوت دیگران و تایید خواهی دیگران هستش و همه کار های خود از خوابیدن بیدار شدن مطالعه کردن دانشگاه رفتن و از دانشگاه نرفتن و……همه اش تلاش در انطباق با الگو های بیرونی هستش …دریغ از این که خودمان باشیم
و اما جامعه یا دوستان و یا خانواده یا دانشمندان یا ورزشکاران یک الگو هستند ودر واقع هریک را در یک قالب در نظر بگیرم .مدام در حالت ریختن شخصیت خودمان در آن الگو ها هستیم(مقایسه)
و با آن الگو ها تطبیق دادند خود. یک خود باختگی هستش و به دنبال تایید خواهی دیگران و حرکت فرد به خو باختگی هستش و شروع به ملامت کردن شخصیت خود می گردد
و همه ی حرکات کپی و تقلید و نقش بازی کردن می باشدو فرد خود باخته دانش نمی آموزد بلکه از دانش ها کپی برداری می کند (0ازدواج کپی برداری شده و……….)
تمام رنج و حقارت در ناتوانی از این کپی برداری ها ست یعنی اگر فرد خودباخته طبق الگو ها و اعتباریات جامعه خوب کپی نشود یعنی شروع انتقاد های خود شخص و دیگران
البته یاد گرفتن یک موضوع علمی و مسائل دیگر با فرد خود باخته فرق دارد(باعث سو تفاهم نگردد)
اگر خوب الگو ها را رعایت کند می شود به قول خودش اعتماد به نفس. راستش فرد خود باخته به مانند یک عروسک شعبده بازی می ماند که نخ های به آن وصل می گردد و برای حرکت دادن این نخ ها را به سان همان تایید خواهی و تطبیق دادن با الگوهای دیگران هستش و یا به عبارتی اختیار ما به وسیله نخ های نامریی افکار دیگران به بردگی گرفته می شودو اینجاست که این نخ های نامریی فرد خود باخته را کنترل و هدایت می کند (چه بلای بالاتر از این هستش؟)
لذا باید تمام تلاش ما(ذهن ما) این باشد که از برون به درون بطلبیم. ما باید مراقب ذهن مان باشیم و اینگونه فکر کنیم که فکر و ذهن ما به سان یک پادگان هستش باید از آن باید مراقبت کنیم و نگذاریم هر کس و نا کسی به آن وارد به شود و اثرات مخرب به آن بگذارد
(البته منظور م مراقبه کردن هستش) می توان گفت که تمام بدبختی ما عدم کنترل بر خویشتن هستش)
انسان خود باخته به خودکار بی جوهر تشبیه دارد
و درواقع کس دیگری را جایگزین خودمان می کنیم و خو د باختگی یعنی بی ریشه و بی پایگاه نام گذاری کنیم
اما بیشترین ضربه در دوران کودکی به روح و روان ما وارد می شود
و اما چرا ذهن نمی تواند درک کند که در خدمت یک بیگانه هستش حالا چه یک شخص دیگر باشد یا اینکه افکار بیهوده خودمان چون این با گوهر درون ما فاصله دارد
و تمام رنج ها را خودمان خلق می کنیم و برده و اسیر دیگران و افکار بیهود خودمان می شویم
در فیلم فرار از زندان یکی از شخصیت های فیلم حرف خوبی زد گفت: ما اسیر افکارمان شده ایم و راه رهایی از آن دانش هستش
و اما عوامل محیط:
عوامل محیط ذهن را ترسیده و شتاب زده و هراس آلود و گیج کرده است .ذهن یک لحظه نمی ایستد که به قضایا نگاه کند
در حال فرار هستش که دنبال یک حصار می گردد مثل یک موش خودش را داخل آن بکند (هم گربه را خودش خلق می کند و هم سوراخ را) گیج و منگ شده و ذهن در حال فرار هستش و در یک دوگانگی از موضوع حقارت فرار می کند به سمت تشخص (الکی) و الگو های خود باختگی دیگران پناه می برد
مثل شخصی که بچه پایین تهران هستش و در یک جمع بچه های بالا شهر می گوید من هم بچه ولنجک و یا فرشته …..هستم
ذهن باید از فرار کردن باز بایستد و کیفت تامل را پیش بگیرد …آخه فرار کردن آخرش بن بست هستش اینجاست که کارش تمام هستش
نکته: ریشه ی همه مسائل در ترس هستش (حالا چه ترس های واقعی و چه ترس هایی که ذهن خودش درست می کند)
به قول یک شخصی که اسمش را به خاطر نمی آورم می گفت :شجاعت پیش زمینه تمام فضائل هستش
و این خود باختگی ابداع ذهن هستش برای جلو گیری از ترس
مثلا :رسول فتحی نژاد تو حقیر هستی این ابداع خودم هستش و این هویت فکری ذهن انسان را اسیر می کند و زنجیر به دست و پای ذهن می زند و پس این ذهن دیگر نمیتواند آن خلاقیت را داشته باشد چون آزاد نیست اسیر هستش
و انسان از تصورات دوران کودکی اش منفک و جدا نمی شود که انسان هویت فکری (که ریشه هایش بیرون دارد) “مثل بن سای” رشد کند و کوتاه دارد……و هرگز به بلوغ فکری نمی رسد(اخه طفلی (ذهن) به زنجیر توهمات و اوهام و دورغ ها و پندارها……گیرکرده است
تصاویر زمان کودکی ما انسانها ی بی اختیار و تاثیر پذیر و بدون سنجش و آلت انواع عوامل بیرونی کرده است و خود باختگی یعنی اصالت خودمان را گم کردیم
راستش من وقتی به این موضوع فکر می کنم که خداوند لحظه ای به آفرینش من فکر کرده و الان رسول فتحی نژاد خلق شده احساس شعف به من دست می دهد چه نعمتی بالاتر از این که من نعمت زندگی کردن در این دنیا دارم و یک اعتماد یه نفس روحانی به می می دهد و از خداوند متعال شاکر هستم
اما 3 خصوصیات هویت فکری و خود باختگی:
1 – ترس 2- ناتوانی 3-جهل
مثلا ترس حصار می سازد و نمایش می اورد و احساس ناتوانی در ذهن را اشغال می کند
و اما ذهن به دنبال این سه چیز هستش 1- ایمنی 2- توانایی 3- روشنایی
حالا بیاییم خود باختگی در گذشت و بخشش جستجو کنیم ترس از اینکه طبق الگو های که به جامعه از خودمان ارائه کردهایم نباشد… و به دنبال تایید کردن و راضی کردن دیگران برای اینکه گفته می شود رسول بخشنده و مهربان هستش و در واقع تغیر رفتار ه حکم تغییر حصار را می دهد و دلهوره آور است و ترس از مقایسه شدن…
دنیایی درونی انسان یا تصاویر درون ذهنی ثابت هستند و انچه تغییر می یابد شکل ظاهری رفتار ها در جهت انطباق با تصاویر هستش و رفتار ها به یک ریشه ثابت وصل هستند .انسان هرگز تغییر به معنای رشد و تکامل در صورت این خود باخته گی نمی دهد و پیدا نمی کند.
رفتارها تغییر می کنند ولی معنایشان ثابت و یکی هستش و در واقع طبق یک سری نظریه ها شخصیت مبتنی بر تصاویر هستش
مثلا در کودکی مادرمان می گوید بچه کودن و بچه بی عرضه ….
اگر ذهن برون ریشه شده باشد علاج ها و جواب ها را در بیرون جستجو می کند و نسبت به بیرونی ها وابسته می شود و به انها که باعث از خود بیگانگی اش می شود
و اما بعضی وقت ها برای ما سئوال پیش می آید خوب چون همه فلان کار را می کند پس حتما درست هستش من خودم اینگونه فرض می کنم اگر همه درست می گویند پس همه ی انسانها یا اکثر انسانها باید قهرمان و انسانهای موفق و کاملی می بودند
اینکه توضیح و حرف ها به دور از دانش و خرد می باشد
و یکی از موانع رشد .تسلیم شدن به اجماع هستش و ظاهر ا خلاقیت و ازادی ذهن و انسان زیر سئوال می بردو افکار را در یک قالب نگه می دارد که حتما باید آن الگوها و قالب ها رفتار گرددو در واقع از خود باختگی باعث می شود که ما معنی آزادی حقیقی را ندانم و با توجه به اینکه ما انسان های آزاد آفریده شدیم و هستیم و این خود باختگی باعث بردگی و اسیر شدن انسان می گردد.
و اما یک سری از خودباختگی ها یک سری کتاب های بی محتوا هستش …یا اینکه هر چیزی که عباس منش بگوید حتما درست هستش من به ایشان احترام خاصی قائل هستم و کلی هم چیز یاد گرفته ام
البته من جندین بار از ایشان انتقاد کرده ام که ایشان نظر مخالف من را در سایت خود قرار داده است و من بابت این کارش از ایشان تشکر می کنم
اما یک سری بت ها در ذهن ما هستند که باید آنها شکسته شود
اگر بت ها سقوط کند نتیجه آن هستش ما از این دنیایی توهمی و مجازی خارج می شویم و در واقع نیازی به ریشه های بیرونی نداریم و انسان از طریق یک ذهن آزاد بدون غبار پیش داوری مقایسه و دورغ و نمایش و سرخوردگی که در ذهن به خودمان گفته ایم و وقتی اینها (توهم ات )برود کنار متوجه می شود که چه غیر معتبرهایی را معتبر دانسته است.
واما این خود باختگی را کنار بگذاریم شروع تمام روشنی ها می شود
بعضی وقت ها یک سری تعاریف الکی ما از یکدیگر می کنیم باعث خود باختگی می گردد
مثلا گفته می شود رسول مهربان هستش خوب من هم قبول می کنم مهربان هستم در حالی با یک حالت خوش بینانه اگر من مهربان به نظر هم برسم باز هم به آن مهربانی که در درون من هستش نرسیده ام و چون دیگران یک سری تعاریف که از من کرده اند یک جورایی من را کشتند
جایی برای پیشرفت من در آن خصوصیات نماند ه است(در صورت خود باختگی)
انتقادی که من از بچه دارم خیلی وقت ها زیادی از آقای عباس منش تعریف می کنند و یک جوی ایجاد بشود که ایشان هم بتواند رشد کندنه اینکه به تعریف کردن خود اسیر کنیم(البته باعث بدفهمی نگردد که تشکر از زحمات ایشان نگردد)
در واقع برای اینکه افرادی مثل من تسلیم شدگی خود را نسبت به آقای عباس منش نشان دهم ایشان را به عرش می رسانم و برای ایشان قدرت های فکری خیلی عجیب و غریب در نظر بگیرم و متصوربشوم و کلی شاخ و برگ برای اینکه پیش خودم بگویم عجب سرچی در اینترنت کرده ام که با آقای عباس منش آشنا شده ام (البته این یک مثال هستش) و الان در مسیر پیشرفت هستم و ببین چه استادی دارم و چون من هم از حرف های ایشان تبعیت می کنم و در ذهن ام کلی تبلیغ هم می کنم برای ارضای افکار درونی در حالی که شاید خلاف واقع باشد
البته لازم به ذکر می باشد که از ایشان کارهای ارزشمندی دیده شده است ولی من در مورد افکار سیستمی و خدا انرژی تضاد فکری دارم
به قول محمد جعفر مصفا رابطه ی بین مرید و مرشد رابطه ای خوب هستش که در واقع با هم همکاری می کنند(و می تواند برای هر دو این رابطه مخرب هم باشد) وابستگی به هم در واقع همان گدایی کردند به یکدیگر است
انسان آزاد شده تازه یک انسان معمولی هستش .فکرش را بکنید یک انسان اسیر تایید خواهی دیگران و مقایسه کردن و دیگر توهمات ذهنی نگردد تازه می شود انسان معمولی
وقتی که در قرآن خداوند می فرمایید” در او (انسان) از روح خود دمیده ام “به نظر من یعنی اینکه انسان در زمین در یک مقیاس بشری خیلی کار ها بکند فکر کردن به این موضوع انسان را به شعف می رساند و در واقع انسان می تواند در هر زمینه ای استعداد داشته باشد .خود من به این نتیجه رسیده ام که همه ی انسا ن ها استعداد دارند و باید دچار این اشتباه نشویم که من در چی استعداد دارم به نظر من باید گفت که من به چه زمینه ای علاقه دارم(نظر شخصی و هیچ اعتبار علمی ندارد)
و اما مسئله اعتماد به نفس را می خواهم این گونه به پایان برسانم که اعتماد به نفس نکنیم (البته به معنی به تحت لفظی اشاره دارم) باید از نفس رها بشویم (البته نه این که ریاضت بکشیم نه) نفس منظور همان دورغ ریا خودباختگی ….جدا بشویم و در
واقع بگویم اعتماد به گوهر درون که خداوند متعال به ما داده است و خداوند متعال را شاکر باشم که ما را آفرید و همین لحظه که در حال نوشتن هستم پس شاکر باشم که نعمت زندگی کردن را به من داد
اما پس از مطالعه کتاب رابطه “محمد جعفر مصفا” خیلی چیز ها یاد گرفته ام شاید باورتان نشود مطالبی که ایشان در کتابش به من یاد داد آنتونی رابینز ..برایان ترسی و یا وین دایر و….. نتواستند بگویند
از فرهنگ خدمان بیشتر استفاده کنیم که بیشتر به ما دلچسب تر است و از همه مهم تر “درد تویی و درمان هم تو”
و اما در آخر سر می خواهم یک حدیث از پیامبر بزرگ مان در مورد کرامت انسانی بگویم
اگر نبود این افکار بیهوده در سرهای شما و این سخنان بیهوده در دهان شما . شما هم می دیدید آن چه منت می بینم و می شنیدید که من می شنوم
پس خودشناسی را فراموش نکنیم
پس به امید به این که به دور از اعتماد به نفس (البته تحت لفظی) رهایی از نفس و اعتماد به کوهر درون
زیباوعمیق بود-همیشه سبزباشید
سلام به استاد عزیز و بچه های گروه
به نظر من شخصی که اعتماد به نفس بالایی دارد بسیار آرام است و در مواجهه با مشکلات بسیار خونسرد عمل میکند.
به خواستههایش توجه میکند و نسبت به خود احساس خوبی دارد. از دیگزان مشورت میگیرد اما خودش تصمیم نهایی را میگیرد.
با سلام و احترام به استاد گرامی به نطر من کسی که اعتماد به نفس بالایی داره
اگر تو زندگی به مشکلی بر خورد کنه سعی میکنه اون مشکل رو حل کنه و از اون
فرار نکنه و اونرو یک تجربه در زندگیش ببینه و به جنبه مثبت قصیه نگاه کنه و اینکه
این افراد ارامش خیلی خوبی دارند و به خاطر این ارامش افراد و موقیت اای خوبی رو
جدب میکنن که اعتماد به نفسشون بالاتر بره و اینکه خودشون رو باور دارن که در
هر کاری موفق میشن و اراده خیلی قوی دارن انسان وقتی اعتماد به نفس پیوا میکنه
که به انچه میخواد رسیده باشه و مطمعنن در هر کاری موفق میشن و به خدا هم توکل میکنن