«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 286
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-37.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-21 00:00:002024-06-09 14:55:43«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام به همه ی دوستای عزیزم
تو این چند سال که استاد رو میشناسم خیلی ریز ریز اتفاقات مختلفی رو تجربه کردم در جهت روغن کاری شدن زندگیم (مثالی که استاد در تشبیه ب کارکرد تمرین ستاره قطبی گفتن) مثل عصر که ادم بیرونه نمیدونه کی شب شد یا بامداد که مثلا تو جاده ای نمیدونی دقیقا هوا کی انقد روشن شد حالا چرا میگم ریز ریز چون به این نسبت که تمرین انجام میدم وقت و تمرکز میزارم نتیجه دیدم و اینکه به صورت مستمر کار کردم یا نه .( ممکنه هر خطی که میخونین به خط قبلی ارتباطی نداشته باشه اما همشون از یک محوریت داره پیروی میکنه و حس میکنم تمام اینارو باید بگم)
جالبه که برای من حتی انجام تمرینا هم تکامل داشت مثلا اون اوایل که سنم کمتر بود همیشه دنبال بحثای اینجوری بودم حرفای متافیزیکی هر چیز این شکلی نمیدونم قلبم اروم میشد باشندینش کتاب میخوندم یه جمله شنیده بودم ک طبیعت بهترین الهام بخشه بعد حشرات تنوعشون گیاها خلاصه هرچیزیو میدیم دیوانه میشدم فکر میکردم اینا میخوان یه چیزایی بهم یاد بدم ولی من متوجهشون نمیشم تااینکه همین چند سال پیش با اینکه همین الانش هم به واژه قانون جذب و تو داری قانون جذب کارمیکنی ؟مقاومت زیادی دارم(چون همش حس میکنم کدوم جذب این قانون روشن خداونده این حقیقته ) خلاصه بعد چند سال کتاب خوندن سمینار دکتر حلت رفتن با استادی اشناشدم دوره هاش رو گرفتم ولی توش اجبار بود خسته کننده بود ازت اون کاره رو میخواست اون تمرین واحد نه احساس میگفت اون تمرین این کارو میکنه نه اینکه تو اون تمرینو میکنی به چه دلیل اصن به دیلیل اینکه به چه احساسی برسی اصن ب اون احساس برسی چی قرار اتفاق بیوفته بعد راجب نتایج زندگی خود طرف برام سوال پیش میومد منظورم همون نتیجه که استاد میگن : صلاحیت این رو دارم ک راجب فلان موضوع صحبت کنم چون نتیجه تو دستمه)بعد متوجه شدم ایشون شاگرد استادن جالبه چندین ماه بااین که ادرس سایت استاد رو میدونستم میکس فایل های ایشون رو از کانال اون شخص گوش میدادم بعد یک سال گذشت دیگه فایلای بیشتری میخواستم بازم نیومدم توسایت رفتم چندتاکانال تلگرام دیگه ک فایلای استاد داشت پیدا کردم خلاااصه 😅البته یه بار هم فایل ثروت رو به صورت نادرست ب دست اوردم که دیدم نتیجه ای ندارم همون باعث شد بیام سایت اسم بنویسم اها اینم بگم که در جلسه هفت قدم دوم استاد از ایه ها که میگن میرسیم به اونجا که میگن هم به سمت نیمی هدایت میشی هم شر هرکدوم که تو بخوای حالا نه دقیقا بااین جمله بندی منم اون موقع ها بیکار شده بودم شرایط اصن خوبی نداشتم هرچی پول داشتم خرجای الکی کرده بودم پس انداز ک اصن نمیدونستم چیه بعد سایتو میدیم دوره ثروت رو هی میگفتم خدایا چطوری میشه اینو بخرم یا کسی برام بخره خلاصه هی میرفتم سر میزدم به سایت تااینکه یه روز دیدم زده تمام محصولات ٩٠درصد تخفیف فرصت محدود نمیدونم یه روز یه ساعت یادم نیست منم ک کاملا بیگانه باقانون گفتم خودشه این نشونی خدا این فرصتو به من داد ارزو منو براورد کرد خلاصه دست افشان یه زنجیر داشتم فروختم یکونیم سه تا محصول رو خریدم که بعد که فهمیدم این سایت سایت استاد نبودو خیلی جریانا شد اون اقا ک سایتو داشت پیام دادو عکس فیشو فرستاد گفت حلاله طیبه این بیرینس مشترک ماست منم که نااشنا با قانون دنبال این بودم ک مسئولیت تصمیم اشتباه رو گردن کسی دیگه بندازم البته الان میگم اشتباه اون موقع که اصن همچین فکری نمیکردم حالا اومدم تو سایت یه مدتی ک ثبت نام نکردم یک سال گذشت احساس گناه شدید راجب فایلا داشتم اخر یه روز گفتم جهنم انقد گوش دادم چی شد این یه جای کارش ایراد داره که بعد فایل راجب پرداخت بها به دستم رسید و اومدم ثبت نام کردم الان میفهمم فرار کردنم از سایت بخاطر احساس گناه شدیدی بوده ک داشتم چون ب خانم شایسته هم ایمل داده بودم نمیدونم شاید فکر میکردم الان منو میشناسه هزارتا بهانه های الکی که وقتی ادم بهش بها میده رشد میکنه جوری ک قدرت تشخیص واقعیت موضوع یا توهم بزرگ کردنش الکیش رو ادم متوجه نمیشه که متوجه نشدنه هم بخاطر عدم کنترل ذهنه دیگه یا همون رفتن تو قالب شخصیت قربانی که چرا من چرا با من کسی این کارو کرد یا منه احمق چرا اینکارو کردم حالا اینکارو کردم چرا دیگه ایمیل دادم ک خانم شایسته بگه مگه اصلن شما عضو سایت ماهستی و …. الان خندم میگیره ینی😄
بعد اون داستانا نمیدونم چند ماه گذشت یا حتی سال فایلای صوتی گوش میدادم چون گوشیم ایفون بود دانلود نداشت مثلا صوتی هارو گوش میدادم ک حجم اینترنتم خیلی مصرف نشه کامنت ک ابدا نمیزاشتم یا بااینکه یه وقتایی پول خرید دوره ها رو داشتم اصن تو مدارش نبودم ک بخرم اصن فکر نمیکردم به خریدنش نمیدونم چطوری بگم تو مدارش نبودم خلاصه
بعد دوباره یه مدت میگذشت که البته تو این مثلا یه مدت هایی که میگم هربار میزان زندگی کردن و بودن و کار کردنم بااین اگاهی ها بیشتر میشد میگفتم خب دختر خوب چرا قدمو نمیگیری قدمو گرفتم بخاطر تمرینش کامنت گذاشتم الان ک مقایسه میکنم اون کامنت رو چقدر به نظرم درک بیشتری از جهان هستی دارم خلاصه بعد فایل های تصویری مثل سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدم دوباره یکم گذشت خودمو مجبور میکردم کامنت بخونم یا متنای خانوم شایسته رو … تا الان ک اینجام یا همون اعتماد به نشانه هام باز هم دیدن و اهمیت دادن به اون هم تکامل داشت تاجایی که الان بیست بار رفرش میکنم ببینم نشانه جدیدم اومددر شرایطی که نشونه قبلی رو جووییدم دیگه 🙃
یه مدتی هست که هی بهم گفته میشه کامنت بزار دنبال لایکو اینکه کامنتت خیلی ووواو باشه نباش ایده ال گرا نباش به دانسته ها عمل کن کار درست رو انجام بده و همیشه فکر میکردم من درسته عزت نفسه لِه ی داشتم به معنای واقعی ک الان اصن اون ادم نیستم ولی هرگز فکر نمیکردم که احساس لیاقت نداشته باشم نسبت به ثروت حتی تو ازمون ثروت ١ یه سوالایی بود ک مربوط به عدم احساس لیلقت برای داشتن ثروت بود من اونو از همه کمتر نمره اورده بودم ولی فایلو گوش میدادم میدیدم نه اصلا من اینجوری نیستم و یه چیزی رو ملاک میزاشتم اینکه استاد همیشه میگفت با هرچیزی بیشتر از همه مقاومت دارین همون پاشنه اشیلتونه میدیم نه مقاومتیم ندارم میگفتم پس این دلیلش نیست حالا چرا نمرم کم میشنه نمیدونم 🤪😅(خب لعنتی همین ینی مقاومت دیگه)تاااهمین هفته پیش هرروز بیدار میشدم در تمرین ستاره قطبی میگفتم خدایا هدایتم کن ببینم پاشنه اشیل ثروتم چیه تااینکه یهو سرکار (کار من یه طوریه ک افیش مشخص میگیرم برای یه تعداد لباسی که میپوشم ) دیدم بااینکه تعیین کردم از یک تا سی عدد لباس انقد از سی به بالا انقد کلا با لباسایی ک زیر سی تا میپوشم و باید پول بیشتری بگیرم به نسبت بالای سی تا چقققد حس حقارت بدی دارم یا کلا کارم بی ارزش میبینم دنبال اینم که عکاس بگه خب یه تخفیفی بده دوبل بهش تخفیف بدم مثلا دوسوم دستمزدم 🤦🏽♀️😶 باورتون میشه تا همین یکی دوهفته پیش اصلا این ب چشمم نبود حالا بماند که قبل ازدوره قدم انقد دستمزدم کم میگرفتم ک تهش یه چیزیم باید روش میزاشتم ک پول اسنپم بشه و لوازمی ک استفاده میکنم . خلاصه بعد که بالاخره متوجه شدم گفتم خب خداروشکر که فهمیدم بالاخره وقتی تو مدارش نباشی نمیبینی دیگه منم نمیدیدم
هی تو گوگل میزدم چطوری احساس لیاقت خودمونو بالا ببریم هی عقل کل میخوندم هی کتاب چهار اثر شفای زندگی دیل کارنگی حتی رفتم خرید ارایشگاه دیدم نه اون چیزی ک میخوام نمیشه دوباره دوسه روز بود ک ستاره قطبی میگفتم خدایا راهشو نشون بده تا امروز این فایل در نشانه هام بود. پناه میبرم به خدا♥️
حتی من ک نسبت به کامنت نوشتن انقدر مقاومت داشتم میگفتم در مقایسه با دیگران بااینکه میدونم مقایسه کلا اشتباه ولی عمله که ادم مچ خودشو میگیره چیزی ندارم بگم اینا چطوری به این درک رسیدن همین کامنتارو ببین ادم کیف میکنه چه کاریه حالا منم بنویسم تااینکه امروز در نشانه ام که این فایل خانوم شایسته که دست خداونده گفته تعهد بده هرروز کامنت بزاری😶🙃
فکرشو کنین!!
دیدم همین کامنت نزاشتن بخاطر عدم اعتماد ب نفس منه نمیدونم چطوری بگم که ادم تا مچ خودشو نگیره متوجه نمیشه که پاشنه اشیل چیه انقدر طبیعی جلوه میکنه
همین ده ها قدم رو ب جلو شد برای من
همین الان اومدم دوباره این کامنت رو بخونم که مثلا در بهترین حالت خودش نوشته باشم چیزی جاننداخته باشم قشنگ سختیا و ذلتا رو گفته باشم😅(میبینین اینجوری ادم مچ خودشو میگیره اصن چرا باید دنبال همچین چیزی باشم) یا مثلا کامنت تاثیر گذاری شده باشه
همین الان در لحظه تصمیم گرفتم این کارو نکنم واقعا ادم خودش میدونه هرکاری رو برای چی داره انجام میده و درستی که همیشه راهشو پیدا میکنه
که
به الله یکتا میسپارمتون
استاد عزیزم در اخر به شما میگم
من از بچگی تا همین چند ماه قبل دنبال یه پیری شیخی مرشدی چیزی بودم که بیاد حقیقت زندگی رو اون رمز و رازشو بهم باد بده شاگردیشو کنم
ولی بعد از شما یاد گرفتم شیخی در کار نیست منجی نیست همش خودتی کسی از کسی سر تر فهمیده تر نیست کسی نظر کرده نیست این طوری عدل خدت زیر سوال میره
بعد کتاب جاناتان مرغ دریایی رو خوندم دیدم هدف چی بود نگاه چی بود
یه فیلم رومی دیدم که طرف همه کاری کرد که پادشاهی رو بر بندازه و مجلس دایر کنه اخر خودشو کشتن و خود همونو کردن بت
با یه فیلم ایرانی که یه معلمی بود رفت تو یه دهی نمیدونم چی شد فکر کردن نظر کردی دیالوگاش جنس حرفای شما بود خیلی ب اشتباه سعی کرد مردم اون دهات رو از جهل و خرافات الکی مذهبی رها کنه فکر کرد درست شدن خیلی تلاش کررد مردم به ظاهر عوض شدنو اینا تااینکه یه سیل اومد میگفتن تو نظر کرده ای اگه دعا کنی خدا مارو از عذاب نجات میده هرکاری کرد خلاصه دید اینا همونان و اخرم رف مثل داستان گوساله پرستی که شما تعریف کردین
خلاصه اینطوری شد که دو پاراگراف در اول کامنتم در مدحو ستایش شما ننوشتم
دوستون دارم عاشق این مسیر هستم به الله یکتا میسپارمتون
سلام دوست خوبم
آفرین خیلی خوشم اومد از این تیکه که نوشتی دو تا پاراگراف اول متنم در مدح و ستایش شما ننوشتم
متاسفانه اکثر کامنتها مدح و ستایش است ، ما اومدیم اینجا قانونو بیاموزیم. نه اینکه همش تعریف و تمجید کنیم.استادم گفتن بارها نه تعریفا برام مهمه نه برعکسش انتقاد و …
ولی نمیدونم چرا مد شده اینجا همش کامنتا شده یکسری عناوین و مدح و ستایش بقول شما .
سلام استاد درمورد حق الناس فرمودند در قرآن چیزی به اسم حق الناس نیامده ولی آیا مگه حق مردم برگردن انسانی دیگر باشد حق الناس نیست ؟؟؟ مثلا گروه عباس منش حلال نداره کسی بدون اینکه پول دوره رو پرداخت کنه ازش استفاده کنه ؟؟؟ و این برام ابهام بزرگی در ذهنم ایجاد کرده پس تعریف شما از حق الناس چی ؟؟؟
دوست عزیزم پیشنهاد میکنم قسمت ارزش ابزار استاد رو تماشا کنین شاید جوابتون داخل اون باشه
سلام به همه خوبان
برگ اول سفرنامه
من قبلا خیلی خودم رو سرزنش میکردم و همیشه خودم رو با دیگران مقایسه می کردم و می گفتم من هیچی بلد نیستم ….. ولی از زمانیکه با استاد آشنا شدم و فایلهاشون رو گوش کردم و مخصوصا دوره عزت نفس رو خریدم خیلی خیلی بهتر از قبل شدم و سعی میکنم به قول استادسبک زندگی شخصی خودم رو داشته باشم و هرجور که خودم دوست دارم و راحتم رفتار کنم و نگران نظرات دیگران نباشم دیگه از حرف های دیگران و اظهار نظراتشان ناراحت نمیشم و با خودم میگم اصلا مهم نیست چی میگن . روابطم با همسرم خیلی بهتر از قبل شده و مخصوصا دیدگاهم نسبت به خدا خیلی عوض شده و بیشتر از قبل دوستش دارم و اکثر اوقات به یادش هستم در حالیکه قبلا با اینکه اعمال مذهبی رو انجام میدادم و …. خیلی ازش دور بودم و در بسیاری از مواقع ناراحت و دلگیر ازش بودم ولی الان خیلی بهتر از قبل رابطه ام باهاش خوب شده امیدوارم خدای مهربون کمکم کنه که این مسیر زیبا رو ادامه بدم و روز به روز بیشتر بهش نزدیک بشم .
ممنون از شما استاد عزیز و دوستان
سلام
تعهد بدون مذاکره
احساس لیاقت و ارزشمندی،عزت نفس،اعتماد به نفس،موفقیت در هر زمینه ای.
……
ریشه اعتماد به نفس اینه که یادم باشه خداوند از روح خودش در ما دمیده پس بسیار ارزشمند و اصیل و بی نظیر و فوق العاده هستم.
این وسط اما یک سری افکار و باورهای اشتباه درباره من بهم تزریق شده که اول باید کشفشون کنم و بعد با یک پاک کننده مناسب از بین ببرمشون تا دوباره بتونم با خود حقیقی، اصیل و خداگونه ام ارتباط دائمی برقرار کنم.
نشونه انجام درست این کار داشتن حسی خوب و اصیله
یعنی دیگه احساس گناه ندارم چون میدونم که خدای بخشنده ای دارم.
احساس کم ارزشی ندارم چون میدونم ذاتا ارزشمندم و هر خطایی انجام بدم راه برگشت،پاک کردنش و جبرانش همیشه وجود داره.
احساس لیاقتم به مرور در همه زمینه ها پر رنگ میشه چون من هر روز وصلتر و با ایمانت و متوکلتر و عاشقتر و ثروتمندتر میشم.
باور دارم که خداوند هم دوس داره من رو قدرتمند و شاد و موفق و موثر ببینه
سلام به همسفران عزیزم و استاد گرانقدر
امروز برای چندهمین بار این فایل رو گوش دادم و موضوعی که برام جالب بود این بود که استاد فرمودند ما به این سایت هدایت شده ایم و تا زمانیکه در یک مدار باشیم هم در این سایت میمونیم و مطالب جدید یاد میگیریم
من تنها 20 روز هست که عضو این سایت شده ام و واقعیت همینه که یک روز صبح انقد مستاصل و ناتوان بودم در برابر زندگی که گفتم ایکاش خدا با من حرف میزد و همون شب این سایت از طرف یک دوست به من معرفی شد و از همون اول معنای مدار و فرکانس برام ملموس شد و خداروشکر میکنم که من رو هدایت کرد به این سمت
در جهت آگاه شدن
برای بالا بردن عزت نفس راه طولانی در پیش دارم و از خدا میخوام که من رو در این راه یاری کنه
همیشه ندایی در درون من بود که میگفت خدای بزرگ خدای تنبیه کردن نیست خدای توبه پذیر است
وقی خداوند در قرآن گفته من تورا می بخشم چرا ما نباید از اشتباهات خودمون بگذریم و سالها خودمون رو سرزنش کنیم
خدای من خدای زیبایی هاست خدایی که دنیای زیبا رو آفریده تا بندگان زیبا لذت ببرن و شکرگذار خدا باشن
خداب من حامی بندگانش هست و همیشه و همه جا مراقب بندگان هست و عاشق آنهاست
و ماهم عاشششششققققق پروردگار جهانیان
با سلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش
واقعا احساس گناه و عذاب وجدان بدترین حسیه که میشه تجربه اش کرد.
با گوش دادن به این فایل متوجه شدم که این احساس در من از نداشتن شناخت درست از خداوند و ندانستن قوانین ثابت الهی و عدم تفکر در من شکل گرفته.
هیچ وقت نیومدم با خودم بشینم و دو دو تا چهارتا کنم که آیا استانداردهایی که در محیط پیرامونم (خانواده،مدرسه،جامعه،فرهنگ و…) وضع شده و حتی باورهایی که دارم آیا درست هست؟چه کسی وضعشون کرده؟آیا بر اساس تحقیق و تفحص بوده و یانه نسل به نسل انتقال پیدا کرده؟
اصلا چه تفکری چه نتیجه گیری باعث شده که من احساس گناه کنم؟
الان که داشتم به بعضی مسائل زندگیم فکر می کنم که دچار عذاب وجدان و احساس گناه شدم متوجه شدم که ترس از عذاب خداوند،داشتن باورهای اشتباه، ترس از تایید نشدن و… دلیل این احساسات من بوده است و چقدر خنده داره که برای پیش پاافتاده ترین مسائل این احساس رو تجربه کردم.
خداوند اگر می خواست و مصلحت می دید منو بدون اینکه مرتکب خطایی شوم می آفرید، خدا می دونست که من ممکنه بلغزم ،اشتباه کنم، از مسیر منحرف بشم و با توجه به همه این آگاهی ها منو وارد این دنیا کرد تا خودم با تفکر و اختیار و انتخاب مسیرم رو پیدا کنم که اگر خطایی(سهوا نه عمدا و از روی قصد و مکرر) مرتکب شدم بگردم ببینم چی باعثش شده کجارو اشتباه رفتم چه چیزی رو نمی دونستم و این اشتباه خواسته بهم بفهمونه تایادش بگیرم، نه اینکه عذاب وجدان بگیرم و با احساس گناه، حس لیاقت و خود ارزشمندی ای که خداوند در لحظه آفرینشِ منِ انسان، با تبریک گفتن به خودش ، به من ارزانی داشت رو خدشه دار کنم و از بین ببرمش.
نداشتن حس لیاقت و خودارزشمندی باعث میشه گوشه گیر باشم،در بودن در جمع خجالت بکشم، اگر چیزی رو بلدم نتونم برای دیگران توضیخ بدم،منتظر تایید دیگران باشم، توانایی های خودمو نبینم، چرا؟؟؟؟چون من خوب نیستم، من کم هستم و چقدر این حس برای من آشناست و چقدر اینایی که نوشتمو در موقعیتهای مختلف درک کردم.
اما الان خوشحالم که برآیند همه اینها شده الانی که اینجا هستم با شناخت بهتر و درست از خدا،شناخت بیشتر از خودم و تلاش برای درک بیشتر و درست تر.
پایدار و برقرار باشید.
سلام دوست من متشکرم از دیدگاهتون به من خیلی حس خوبی داد
آرزوی بهترین ها برای شما که لایق بهترین ها هستین
سلام.بسیار جالب بود هدایت من به این صفحه.واقعا بهش احتیاج داشتم.
به نام خدا
امروز داشتم کتاب راز رو میخوندم و در قسمتی که موضوع باور رو توضیح میداد نوشته بود که باید باور داشته باشی و ببینی که به آن خواسته رسیدی و خود را در آن شرایط ببینی..بعد که متن توضیحات این فایل رو میخوندم به این قسمت از نوشته خانم شایسته عزیز نظرم جلب شد : “زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.” واقعا چقدر میتونه اعتماد به نفس مهم و حیاتی باشه؟اعتماد به نفس حتی درمورد باور ها،باور رسیدن به خواسته هات هم نقش کلیدی داره چون اگه اعتماد به نفس نداشته باشی،باور نمیکنی و فرسنگ ها فاصله…
امروز روز اولی سفرنامه فوق العاده ی منه و این فایل بی نظیر که برای چندمین باره دارم میبینمش و خدا رو شکر که کیفیت فایل هم افزایش پیدا کرده،زمان فایل کمتر شده و به طور کلی اون اضافات برداشته شده و … که از اینجا هم بابتش سپاسگزاری میکنم از تیم فوق العاده عباسمنش
این حرف ها منو خیلی یاد شرایطی که خودم تجربه کردم و روزی ساخته بودمشون میندازه.
احساس گناهی که روز به روز زندگی رو وحشتناک تر میکرد،بدتر،تا جایی که کار به افسردگی شدید و … کشید،سال ها دارو خوردن،وابستگی به دارو
اما شروع کردم از مسائل و تضاد های کوچکی که داشتم حل کردن،البته بعد پنج شش سال،و با هر موفقیت کوچکی که کسب میکردم اعتماد به نفسم بیشتر میشد،تا اینکه من از پس تمام اون مشکلاتم که برای خودم ساخته بودم براومدم
در واقع داشتم تمام اون سال ها به بدترین شکل ممکن به خودم ظلم میکردم،به ذهن خودم،به جسم خودمفبه زندگی خودم و… و وقتی این فایل رو میبینم درکش میکنم
آخرین باری که به شهرمون رفتم و چند روزی پیش خانوادم بودم،مادرم میگفت :”من انقدر نذر و نیاز کردم و… تا تو خوب شوی،حالا که خوب شدی انگار معجزه ای اتفاق افتاده”همین جمله دقیقا توی فایل از زبان استاد هم جاری شد،مادرم فکر میکرد معجزه شده،اما اینطور بود که خودم خواستم تا خوب شوم،خودم خواستم تا زندگی ام را آنطور که میخواهم بسازم
از وقتی اعتماد به نفسم رو سعی کردم آگاهانه،با کتاب هایی که میخونم،با فایل هایی که از استاد تو سایت میبینم یا مطالبی که میخونم افزایش بدم فهمیدم که چقدر عامل مهمیه اعتماد به نفس و ازز ته دلم میخوام که این راه رو ادامه بدم و هر روز و هروز روز اعتماد به نفسم کار کنم چون بقول استاد هر چقدر که روش کار بشه باز جا داره
این فایل از همه نظر بی نظیره و خداوند رو سپاسگزارم که با دستی از دستانش یعنی استاد عباسمنش عزیز و مریم شایسته عزیز این آگاهی ها رو بهم میگه تا هر رو قدم مثبتی در مسیر زندگیم بردارم.
خدایا شکرت
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم
امروز روز اول سفرنامه ام هست و سپاسگزار خداوند هستم که بالاخره این سفرنامه پربرکت رو شروع کردم و به خودم تعهد دادم که انشالله تا روز آخر سفرنامه همراه باشم و بهترین هارو برای خودم بسازم
این فایل رو قبلا هم گوش داده بودم ولی واقعا مثل اینکه ربطی نداره چند دفعه ببینی چون هر دفعه یه تلنگر بهت میزنه و نکته های ارزشمندی رو دریافت میکنی امیدوارم لحظه های خوبی برای خودم بسازم
مرسی که این سفر پربار رو برای ما گذاشتین💖💖💖
سلام ب خانواده ی گلم سلام ب پدرو مادر مهربون این خانواده ، عشقای من:)
استاد جونم من تصمیم گرفتم هدفمند زندگی کنم و از وقتی تصمیم جدی گرفتم خدا رو جلوی خودم دیدم ک داره مشتاقانه کمکم میکنه چرا واقعا خدا از ما مشتاق تره و چقدر خدا واسه ش مهم نیست ک ما میخوایم چکار کنیم ،کمک میکنه با جوووون و دل ،مثلا من میخواستم روی ثروت کار کنم همش فایلای ثروت میشد نشونه ی امروزم یا مثل این فایل خودم بهش هدایت میشدم؛الان میخواستم هدفگذاری کنم و کسب و کارم رو شروع کنم و این فایل رو باز کردم دیدم خدا بهم میگه نترس از خطا نترس،تا حالا دنیا هر چی پیشرفت کرده از دل خطاها بوده ؛به من ک نزدیک باشی اصل رابطه ت ک من باشم همه چی حله اصلا خطا نمیکنی اروم هستی و همش هدایت میشی.واقعا کی توی دنیا هست هم همه چیز باشه هم حی و قدیر و خبیر باشه هم مشتاق باشه ک کمکت کنه و با هر زبونی میاد باهات حرف بزنه ک تو ب خواسته ت برسی اونم حرف با عشق و قدرت و اطمینان و کسی هم نتونه روی حرفش حرف بزنه کسی در برابرش اصلا قدرت نداره ،پوچ هستن اصلا همه.
چقدبا این آگاهی میتونیم کارهای بزرگ انجام بدیم!!!
چی شد ک این خدای خاص و عظیییییییم رو به یک خدا ترسناک عوض کردیم مگه این دوست داشتنی قدرتمند مهربون دانا چی کم داشت؟
خدایا ما رو به راه مستقیمی ک به تو میرسه،هدایت کن که راه تو راه عشق و زیبایی و شادی و پیشرفت و شجاعت ست.
دوستتون دارم در خدا و برای خدا عشق جونی های من
به نام الله یکتا که حضورش همیشگی و هدایتش دائمیست
۱۲ شهریور ۹۹ _ ۲ سپتامبر ۲۰۲۰
روز اول سفرنامه
خانواده صمیمی عباسمنش سلام
استاد عزیزم اول از همه میخواستم بهتون بگم من بعد چند ماه تصمیم گرفتم دوباره و از اول با تعهدی غیرقابل مذاکره و بی بهانه شروع کنم ، اکانتمو با ایمیل خودم درست کردم و این اکانت خیلی برام با ارزشه چون مدت زمان واقعی این تعهد و عهد و پیمانم با خودم و خدا رو نشونم میده
✋و هینجا در روز اول این سفرنامه متعهد میشم به بودن در این مسیر و تلاش برای اینکه تا جایی که میتونم آگاهی هامو عملی کنم
تو متن گفته شده هر روز نکته ، تصمیم ، ایده یا راهکاری که از طریق اون فایل بهش رسیدیم بنویسیم
وقتی از این فایل نکته برداری میکردم جملاتی بودن که توذهنم همون اول هایلایت شده میومد و اینا رو تو کاغذ جداگانه ای مینوشتم یا هایلایت میکردم اول میخوام این نکاتو بنویسم تا برای هممون مرور دوباره و کوتاهی بشه
💡این سفر برای همه نیست . برای همان عده ی اندک و خاصی که آمده اند تا توحیدی شوند و با ساختن باورهای قدرتمندکننده زندگی دلخواهشان را خلق کنند .
💡تعهدی غیرقابل مذاکره و بی بهانه برای درک قوانین و عمل به انها لازم است .
💡نتیجه ی درک این اصل : خوب زیستن و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن .
💡تمام اتفاقات زندگی تو بخاطر باورهاته .
💡آدمایی که فکر میکنن ، آگاهانه زندگی میکنن ، آگاهانه زندگی خودشونو خلق میکنن یه درصد کمی از مردم جهان هستن .
💡اگر اعتماد بنفس کلید اصلی موفقیت های بشری باشد ؛ قطعا احساس گناه سد راه تمام موفقیت های او خواهد بود .
💡قانون : موفقیت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن می رود ؛ یعنی ذهنی عاری از احساس گناه ، عذاب وجدان و بی ارزشی .
💡خیلی از چیزهایی که ما تو زندگیمون بهش میگیم عذاب وجدان یک فرهنگیه که اتفاقا منطقه به منطقه ، شهر به شهر تغییر میکنه … اصلا این وجدان از کجا داره به وجود میاد ؟
کی داره به وجود میاره ؟
شاید این وجدان این چیزی که ما بهش میگیم عذاب وجدان اصلش غلط باشه ؟
کی داره تعیین میکنه برا ما وجدان رو ، گناه رو ؟
💡ما نه در جهت خیر خیلی میتونیم به کسی کمک کنیم نه در جهت شر ؛ ما فقط میتونیم به خودمون کمک کنیم .
💡ما با اشتباهات و خطاهامون پیشرفت میکنیم ولی نه اشتباهات تکراری یا عمدی .
💡وقتی اشتباه یا خطا میکنم یا تو موقعیت سخت و نادلخواه از خودم میپرسم : چه طور نگاه کنم به این موضوع که احساس بهتری داشته باشم ؟
من خیلی قبل تر میدونستم که مشکل اصلی من عزت نفسمه ، احساس عدم لیاقت و کم ارزشیمه و اتفاقا چه قدر خوشحال شدم وقتی دیدم اولین روز سفر به این موضوع پرداخته
تصمیمی که گرفتم اینه که با تعهد رو این موضوع کار کنم و به این جمله عمل کنم
« فاطمه ! مهم ترین و اولین کسی که تو این زندگی باید دوسش داشته باشی ، خودتی »
میخوام خودمو دوست داشته باشم ، در این مورد چیزای زیادی شنیدیم یکیش اینکه تا وقتی خودت خودت رو دوست نداشته باشی چه طور میتونی از بقیه انتظار داشته باشی که دوستت داشته باشن ؟
و یه چیز دیگه اینکه تا وقتی که خودت رو دوست نداشته باشی نمیتونی به کس دیگه ای هم دوست داشتن و عشق رو هدیه بدی .
میخوام خودم رو باور کنم ، همون خدایی که من رو افرید و در تمام این بیست سال عاشقانه و خالصانه کنارم بود من رو باور داره و بهم اعتماد داره و این مهم ترین چیزیه که توجیه میکنه که من قابل اعتمادم پس خودم باید به خودم اعتماد کنم .
وقتی من به خدایی که همیشه باورم داشته اعتماد دارم پس میتونم خودمو هم باور کنم .
خدا چه طور به بنده هاش میگه که بهشون اعتماد داره ؟
وقتیایی که اشتباهی میکنیم ، خدا میگه که مشتاقانه منتظر ماست تا برگردیم ، میگه ناامید نشیم چون ما رو میبخشه … همچین خدایی به بنده اش اعتماد داره ، اون باور داره که تو حتی وقتی اشتباهی میکنی بازم برمیگردی طرفش به خاطر همین اعتماده که لحظه ای به بنده اش پشت نمیکنه و همیشه با آغوش باز منتظرشه .
میگن تفاوت انسان با بقیه آفریده های خدا اینه که همه ی افریده ها خدا رو ستایش میکنن چون تو ذاتشون این قرار داده شده و تنها انسانه که خودش باید پرستش خدا رو انتخاب کنه … وقتی خدا راه هدایت رو به تو نشون میده و بعدش میذاره به عهده ی خودت که چه راهی رو انتخاب کنی ، به نظرم این یعنی داره بهت اعتماد میکنه … باورت داره که قراره اونو انتخاب کنی
همچین خدایی که این طوری عاشقانه باورمون داره شایسته ی پرستش و ستایشه ♥
میخوام فعلا با فایل های رایگان رو خودم کار کنم تا همون طور که استاد گفت با نتایج این فایل ها محصولات رو تهیه کنم و اولین محصولی که میخوام محصول عزت نفسه ⭐
درمورد راهکاری که فعلا به نظرم رسیده ، اول باید جملاتی درمورد احساس لیاقت و ارزشمندی برای خودم بنویسم و با خودم تکرار کنم تا در همین حین باورهای محدودکننده و ترمزهاس ذهنیم خودشون رو نشون بدن و بتونم روی جایگزین کردن اونا کار کنم .
امیدوارم کامنتم مفید بوده باشه
سپاسگزارم برای وقتی که برای خوندن کامنتم به من اختصاص دادین
اگه ایده یا راهکاری در این مورد داشتین با اشتیاق منتظر خوندن و به کار بستنش هستم
در پناه الله یکتا پر از آرامش و حس خوب و آگاهی های ناب باشید 🌠
۸:۵۱ p.m