«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 290

5887 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نفیسه باختر گفته:
    مدت عضویت: 1819 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    من از روزی که با سایت شما و شما آشنا شدم سوال و نکته نبوده که در ذهن من ایجاد شه و پاسخشو تو سایت شمانبینم ، از زبون شما نشنوم در واقع میتونم بگم با هر سوالی رو به رو شدم به جوابش در سایت هدایت شدم. اگر اشتباه نکنم حدود یک هفته پیش یک ایمیلی از طرف سایت شما دریافت کردم که مربوط به همین برنامه ” روزشمار تحول زندگی من ” از روز اول کنجکاو بودم که بیام این برنامه آغاز کنم ، ولی هر دفعه به یه طریقی نمیشد تا اینکه امروز گفتم هرجوری شده شروع میکنم این برنامه را و اولین فایل گوش دادم.

    من همیشه به اصطلاح خیلی کمک میکردم به اطرافیانم و خیلی از مواقع انها یا این کمک ها را نمیدیدند یا متوقع تر میشدند و این این حس که چرا من کمک میکنم ولی دیده نمیشه یا قدر دان نیستند اذیتم میکرد و یا اینکه خیلی مواقع اگه کمکی نمیکردم عذاب وجدان میگرفتم و حالم خراب بوووود . الان که این فایل گوش دادم انگار یه باری از دوشم برداشته شد تا دیگه کمتر یا اصلا عذاب وجدانی نداشته باشم و قوی تر در این مسیر قدم بگزارم.

    خدا یا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ندا نصرآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    خدا خوب و مهربون من تو واسه من از همه لحاظ سنگ تموم گزاشتی اما با این حال چرا من گاهی اوقات ارزش خودمو پایین میارم و به کمتر از اونی که شایستمه راضی میشم؟

    استاد خوب و عزیزم با صحبت های پیامبرگونش به من یادآوری میکنه که ما چه ارزش و لیاقتی داریم, خدایا نگهدارش باش و هر روز و هر لحظشو پر از شادی و آرامش قرار بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    تينا ادوين گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    به نام خدای تواب و مهربان

    من اولین بار هست که دارم کامنت میزارم و یه حسی بهم گفت که باید متعهد شم و در این سفر همراه شما عزیزان باشم

    خدارو بسیار شکر میکنم که به من این فرصت رو داد تا اگاهانه تر با زندگی برخورد کنم

    الان که دارم این مطالب رو مینویسم در شرایط بحرانی زندگیم هستم اما به لطف خدای مهربان با صبر و امید این روزها رو پشت سر میزارم و دارم این باور رو درونی میکنم که روزهای سخت نباید تحمل بشن چون تحمل با رنج همراهه اما با صبوری که با امید همراهه هر شرایط سختی گذراست

    یه جمع بندی از صحبت های استاد میکنم

    طبق صحبتهای استاد لازمه موفقیت در هر جنبه ای خواه سلامت، ارامش، ثروت، روابط و… داشتن عزت نفس و اعتماد به نفسه با عزت نفس و اعتماد به نفس بالا خواه ناخواه وارد این سیکل مثبت میشیم

    عزت نفس بالاتر》ظرف بزرگتر》درک بهتر آگاهی های بیشتر》عملکرد بهتر》تجربه کردن اتفاقات بهتر》حال بهتر》ظرف بزرگتر….

    اولین مانع در برابر عزت نفس و اعتماد به نفس داشتن احساس گناه و عذاب وجدانه

    اگر میخوایم به منبع انرژی و خدای عالم متصل باشیم باید ذهنی آرام و مطمئن داشته باشیم ذهنی عاری از احساس گناه و عذاب وجدان

    تعریف وجدان از فرهنگی به فرهنگ دیگه و از منطقه ای به منطقه دیگه متفاوته و هر چه انسان دید وسیعتری نسبت به زندگی داشته باشه (فرهنگهای بیشتری رو بشناسه دیدگاههای مختلف رو بررسی کنه و کشورهای بیشتری رو دیده باشه )تعریف درست تری از وجدان داره

    اما مرجع ما قران کریم هست و طبق قرآن هر گناهی بخشودنیست بجز شرک به خدا یعنی دقیقا همون چیزی که اکثر ما فکر میکنیم گناه نیست و باور هر کسی نسبت به خدا به خودش مربوطه که اتفاقا قران تنها این مورد رو گناه میدونه و بقیه گناهان با توبه قابل بخشش هستن چون اساس این هست که ما نمیتونیم در زندگی کسی تاثیر بد داشته باشیم الا برای خودمون

    پس هر موقع به خاطر اشتباهاتمون احساس گناه و عدم لیاقت میاد سراغمون ازین روش استفاده کنیم

    ۱.من حتی اگه بخوامم نمیتونم توو زندگی کسی تاثیر منفی داشته باشم و از همون لحظه ای که شروع میکنم به دیگری لطمه بزنم دارم زندگی خودم رو نابود میکنم

    ۲.اگر گناه کنم خداوند تواب و بخشندست توبه من رو میپذیره

    ۳.اگر در ارتباط با منبع باشم و با خداوند هماهنگ باشم در مداری قرار میگیرم که هدایت میشم به راه درست و رفتار و عملکرد درست

    ۴.اشتباهات و خطاهای من که ازشون تعبیر به گناه میکنم باعث میشن من درس بگیرم و بزرگ بشم و پیشرفت کنم

    به این ترتیب به روش بالا با خودم دیالوگ میکنم تا بتونم دوباره به احساس خوب برسم که در نهایت منجر به دریافت اتفافات خوب میشه

    انشااله با یاری خداوند مهربان همه ما بتونم به احساس یکی بودن با خداوند برسیم همون احساسی که باعث میشه با وجود مشکلات زندگی به این فکر کنیم که من که با خدا یکی هستم و خدا ضربه پذیر نیست

    ارامش سهم دلیه که با خداست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حمید رضا کریمی امجد گفته:
    مدت عضویت: 2014 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گلم. خداروشکر میکنم بابت نعمت اینترنت که میشه از با استفاده ازش با سایت خوب استاد عزیز ارتباط داشته باشم و صدای نویدبخش و گرم استاد رو بشنوم و از تعالیمش زندگیمو خلق کنم. من برای احساس گناه به خودم میگم : ( من خودم رو بابت اشتباهاتم و این عدم هم فرکانسی میبخشم و از این احساس تشکر میکنم که به من نشون داد که چیو نمیخوام چون اینجوری بهتر و واضح میدونم که چیو میخوام و از خداوند بابت هدایت افکارم به سمت احساسات خوب تشکر میکنم). – اینجوری میتونم از اون احساس گناه خلاص بشم و دوباره با انرژی منبع هم فرکانس بشم. ——— برای تک تک دوستان و استاد عزیز و همسرگلشون ارزوی سعادت و خوشبختی و خیر و برکت دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    من زهرای ۳۴ ساله ام و در تمام مدت عمرم هرگاه به دنبال تغییر بودم سوالات زیادی برایم پدیدار میشدن که جواب آن گویی زیر سوال بردن باور هایی بود که در تمام عمرم از دیگران بابت درست بودن و مقدس بودن آن شنیده بودم و هر طرح کردن سوال در ذهنم چنان احساس گناهی بوجود میآورد که هنوز به مرحله ی بعد برای تغییر نرفته می ایستادم و همیشه ناراحتی از اینکه این اون زندگی نیست که من میخوام رو همیشه با خودم یدک میکشیدم .به لطف خدای مهربانی ها آشنایی با استاد عزیز این جسارت رو پیدا کردم که حالا زیر سوال ببرم هر چیزی رو که به من اون حال خوب رو نمیده .من قراره از این زندگی لذت ببرم و نه اینکه زیر کوهی از احساس گناه دفن بشم و عمرم به سر بیاد.من عاشق زندگی شدم در حالی که قبلا اینطور نبود در عین خندیدن غمی در درونم بود.و حالا بلند شدم و میخوام اون زندگی که سرشار از عشق و معرفت و آگاهی است رو تجربه کنم من زهرایی هستم که به نهایت این راه ایمان دارم چرا که سوال من در مورد اشرف مخلوقات بودن جواب صریح داده شده .من همیشه می پرسیدم خدایا این که میگی اشرف مخلوقاتم و اینکه اسمان و زمین رو مسخر تو کردم پس کجاست‌؟ولی حالا لیاقت رو میبینم و احساس میکنم من میتونم به نهایت خودم برسم به اون جایی که خوشبختی که فقط برای من صرف شده و تعیین شده است.من زهرام اون زهرای دوست داشتنی که میخواد پرواز کنه میخواد رها باشه و میخواد نسخه ی عالی رو از خودش به همه نشون بده.من میخوااااام خدا به وجود من افتخار کنه. میخوام رها کنم قید و بندهایی که پاهام رو بستن .میخوام از باور های دروغی که سالیان درازی به عنوان وجدان نهفته من رو غل و زنجیر کردن رها بشم .من زهرام و این رو برای خودم ثابت میکنم و متعهد هستم به لطف پروردگارم تا نهایت خودم که میدانم انتهایی نداره این راه رو ادامه بدم .

    ممنونم از استاد عزیزم که روزی خواسته ی من از خداوند بوده و الان اجابت کرده.

    ممنون از مریم گرامی و عزیز بانگاه زیبا.

    ممنون از دوستان عزیزی که مطالبشون برام چراغ راه شده ،شما هم خواسته ی من از خدا بودین که اجابت شده .خدایا شکرت .خدایا شکرت .خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    پویا گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    خداروشکر که این فرصت رو در اختیارم قرار داد تا بتونم بعد تقریبا یک سال و نیم جسارت کامنت گذاشتن رو داشته باشم.

    سلام به استاد عزیزم استاد عباس منش و سرکارخانم مریم شایسته عزیز و دوست‌داشتنی و تمام عباس منشی ها.

    آره من تقریبا یک سال و نیمه عضو این خانواده باشکوه هستم اما هیچ وقت کامنتی نزاشتم(فکر کنم یبار فقط)

    چون متاسفانه همیشه میخواستم یه چیزی بگم که خیلی منحصر به فرد و خاص باشه همیشه میخواستم چیزی کامنت بزارم که هیچ مشکلی و ایرادی نداشته باشه، خلاصه هر بار که میومدم بنویسم، بخاطر وسواسی که رو ایراد های ریز داشتم هیچ وقت متن کامنت من کامل نمیشد، همیشه خراب میشد.(البته از نظر خودم)

    تا اینکه سرکارخانم شایسته عزیز لطف کردن با استفاده از فایل رایگان های سایت این دوره قشنگ رو خلق کردن.

    شک داشتم که شروع کنم یا نه، با خودم گفتم من چجوری میخوام هر روز کامنت بزارم، چجوری به خودم تعهد بدم!!

    تو همین فکر بودم که از خدا هدایت خواستم، گفتم خدایا اگه قراره این دوره رو بگذرونم خودت هدایتم کن، داشتم لیست روز شمار تحول زندگی من رو میخوندم که دیدم متن روز 23 ام با همه متن ها متفاوته(من از بچگیم چون روز 23ام به دنیا اومدم به عدد 23 علاقه داشتم) همین جا دیگه تصمیم گرفتم که شروع کنم.

    بعد وقتی متن توضیح فصل اول روز شمار تحول زندگی من رو خوندم با خودم گفتم دیگه وقتشه به این ترسی که دارم غلبه‌ کنم و با عشق، به خودم تعهد دادم که هر روز فایلم رو ببینم و کامنت بزارم، گفتم همون طور که استاد عباسمنش عزیز میاد جلوی دوربین و چیز هایی که باید، به ایشون گفته میشه، منم شروع میکنم به نوشتن و از خداوند مهربون هدایت میخوام تا چیز هایی که باید رو بنویسم.

    هدایت، خیلی جالبه، وقتی از خداوند هدایت میخواییم و کنترل صد درصدی زندگیمون رو می‌سپاریم به خودش، قطعا به سمت خواسته هامون و مسیر درست هدایت میشیم، همین قدر ساده و آسون، اینو تقریبا هممون میدونیم ولی یجا هایی که یه کوچولو شرایط سخت میشه الخیر فی ما وقع رو یادمون میره، دقیقا مثل چند وقت پیش من که وقتی میخواستم کامنت بزارم روی عقل زمینیم حساب باز کرده بودم و یادم رفته بود که من تحت هدایت هستم، اصل مطلب چیز دیگه ای از اینه که من آماده کردم و بخاطر عجله‌ای که داشتم کلمات کنار هم نمی‌نشستن و جمله هام جور در نیومدن.

    منبع اصلی همیشه حواسش به ما هست این ما هستیم که گاهی یادمون میره که ما همیشه وصل بودیم و هستیم، فقط باید به یاد بیاریم که وصلیم، فقط باید به یاد بیاریم که ما بخشی از اصلیم،فقط باید باور کنیم که در واقع ما خود اصلیم و چیزی غیر از این نیست.

    نیازی نیست برای بدست آوردن چیزی یا رهایی از مسائله ای…. عجله کنیم و بخوایم خودمون اوضاع رو کنترل کنیم. فقط کافیه توکل کنیم، به یاد بیاریم خودش گفته وبشر الصابرین.

    با یقین آوردن به این علم، به احساس خودارزشی می‌رسیم که این احساس مهمترین عامل اعتماد به نفس هست و اعتماد به نفس یا عزت نفس مهم ترین عامل در موفقیت هست.

    اگه ایرادی تو نوشته هام بود که دیگه خودتون رو بزنین به اون راه انگار ندیدین انشالله یواش یواش درست میشه.

    خداروشکر تونستم کامنت اولین روزم رو بزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نون سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلام به همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر میکنم که هدایت شدم به این مسیر و به این سفر و تشکر میکنم از آقای عباسمنش و خانم شایسته .

    با اینکه خیلی اهل نوشتن کامنت نیستم اما متعهد شده ام که نظر و تجربه ی خودم رو هر روز بنویسم به یاری خدای مهربانم .

    من چندی قبل دچار این به ظاهر عذاب وجدان شدم و اون هم بعد از خرید یک تکه زمین بود که صاحبش به خاطر احتیاج به پول زیر قیمت فروخت و من خریدمش و تا مدتها احساس گناه داشتم و فکر میکردم به اون آقا ظلم کردم تا اینکه یک فایل دیگه از استاد شنیدم راجع به عذاب وجدان و چه زیبا همه چیز برام حل شد و فهمیدم این دقیقا چیزی بود که مدتها بهش توجه کرده بودم ، پس دیگه عذاب وجدان معنا نداشت .

    خدا رو هزاران بار شکر که در مسیر هدایتش قرار دارم خدای مهربونی که دست این دختر کوچولوشو گرفته و به مسیر اونهایی که بهشون نعمت داده راهنمایی میکنه .

    ممنونم ازتون و دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    rima گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    سلام به همه ی دوستان همفرکانسی و استاد عزیزم و خانم شایسته

    من الان سرباز هستم

    داستان سربازی من مفصله،به قدری من معجزه توی این 1سال دیدم که حد نداره توی این یک سال من توی 4 شهر مختلف خدمت کردم و هربار شرایط و افراد کاملا متفاوت رو تجربه کردم

    به زودی میام همش رو توی سایت مینویسم

    این فایل منو یاد خودم انداخت ، من توی بهترین جای دنیا خدمت میکردم وسط ی باغ میوه و پر از مرغ و زبور عسل و…

    البته اینی که میگم خودم جذب کردم قبل از اون توی بدترین نقطه ی کشور از همه لحاظ داغون بود خدمت میکردم و اونجا رو هم خودم جذب کرده بودم

    تقریبا اخرای خدمتم بود ولی دلم میخواست ی تجربه ی جدید رو داشته باشم و دوباره ی جای بهتر خدمت کنم ولی چون اخرای خدمتم بود اطرافیانم میگفتن تو تا اخر خدمتت همین جا میمونی و اگه هم منتقلت کنن چون اخر خدمتته جای خوب نمیذارنت ولی من باورم چیز دیگه بود

    به ی جایی رسیدم که تو این مکان به ی سری تضاد برخورده بودم که نمیذاشت من پیشرفت کنم

    قبل از این چند بار تا حالا درخواست انتقالی داده بودم ولی عملی نشده بود

    که اونم به خاطر باور های اشتباه خودم بود و حساسیت بیش از اندازه ای که نشون میدادم

    به ی جایی رسیدم که گفتم خداجون من تسلیمم هرجایی که تو میدونی بهتره منو واسه ادامه خدمتم همون جا ببر…

    1هفته از این قضیه گذشت که زنگ زدن به فرماندم گفتن باید ازاد سازی منو بزنه

    فرماندمم زیر بار نمیرفت ولی بعد ی مدت راضی شد

    و علت راضی شدنش هم این بود که یکی از مسئولین اونجا رفته بود زیر ابم رو زده بود

    ولیییییی نمیدونست با این کارش من به بهترین جایی که ی نفر میتونه خدمت کنه هدایت میشم

    باورتون نمیشه با این که اخر خدمته ولی منو گذاشتن بهترین جای ممکن جایی که همه ی سربازا ارزوشونه روز اول که همه میگفتن باید شیرینی بدی

    (من حداقل یکباردر هفته این جمله رو میشنوم از بس اتفاق های خوب برام میافته،ولی اونا نمیدونن این روند طبیعیه زندگی منه)

    ی اتاق دربست با همه ی امکانات تلوزیون و یخچال و …

    وهیچ سرباز و کادری حق اومدن توی اتاق

    منو نداره و در رو هم قفل میکنم😂

    فرمانده های جدیدم اخلاقشون عالیه

    و من فقط تو این اتاق میخورم و میخوابم

    و البتهههههههه گوشی و هندزفری بردم داخل دارم فایل ها و دوره های استاد رو گوش میدم

    به دوستای هم خدمتیم گفتم ای کاش اون بنده خدا زودتر زیراب منو میزد که زودتر به این جا میومدم😆

    اینم بگم من هیچ پارتی نداشتم پارتی من خداس

    سربازی درسای زیادی برای من داشت هر موقع روی هرکس غیر خدا حساب کردم و دنبال پارتی بودم هیچ مشکلی ازم حل نشد

    و هر موقع تسلیمش شدم و به خودش توکل کردم به بهترین جاها هدایت شدم

    من واسه انتقالیم حتی چند بار به اطرافیانم گفته بودم برام زنگ بزنن ولی هیچ فایده ای نداشت

    تا این که من تسلیم خدا شدم به محض این که تسلیم شدم این اتفاقات افتاد…

    خدایا ازت ممنون

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مرجان گفته:
    مدت عضویت: 2168 روز

    سلام خدمت همه عزیزان و استاد عزیز و گروه محترم عباسمنش

    دلم میخواد جور دیگه ای استاد رو خطاب کنم ایمان دارم که در این روزگاری که شاید همه چیز پیچیده و غیرقابل تصور شده خداوند مهربان توجه ویژه‌‌ به بندگانش داره و انسانهایی رو که من به جرات میگم پیام آوران خداوند هستند رو در میان ما قرار داده و استاد عباسمنش بزرگوار بی‌شک یکی از آنهاست.

    مگر نه اینکه پیامبران به وحدانیت خدا دعوت میکردند تا با یکتا پرستی رستگار شویم اما نه اینقدر ساده و شیرین …

    خدا رو شکر میکنم که در این مسیر هدایت شدم و میخواهم با بکار بستن قوانین الهی وظیفه بندگی خود را در مقابل الطاف پروردگار مهربانم انجام دهم.

    من تا همین حالا خیلی چیزهایی که میخواستم بدست آوردم همسر و فرزند خوب و خانه و ماشین عالی و پول و … همیشه فقط این احساس لیاقت را در خودم داشتم ولی قوانین رو بلد نبودم و اصلا چیزی نمیدونستم فقط میخواستم

    تا جایی که بعضی از ترس‌ها و آینده‌نگریهای افراطی که نمی‌فهمیدم همون ترمزهای من برای پیشرفته و بعضی وقتها که کارها خوب پیش نمی‌رفت نمی‌فهمیدم که هدایت پروردگار هست و نباید در انجامش اصرار کنیم تا اینکه همین اواخر باعث چالشهایی در زندگیم شد و باعث افت و خیزهایی که مطمئنا جبران پذیر هست ولی بخاطر اتفاقات روزهای قشنگ زندگیم رو بخودم سخت گذراندم و از درون ناراحت و غمگین بودم و فقط ظاهر خودم رو حفظ میکردم.

    ولی همچنان امیدم بخدا بوده و هست و اینکه حس ارزشمندی و لیاقت هیچ وقت در من خاموش نشد

    تا اینکه در دل همون دلتنگیها و یاری خواستن از خدا به این مسیر هدایت شدم و تازه فهمیدم که دنیا دست کیه و چجوری باید باهاش هم قدم و هم فرکانس بشیم تا جوابمون رو بده

    به لطف خدای مهربانم از وقتی که با استاد شدم و فایلهای رایگانشون رو شنیدم اول از همه به آرامش رسیدم و حال دلم رو خوب نگه داشتم و در این مسیر خیلی چیزها از خودشناسی و خداشناسی یاد گرفتم و ایمان دارم که در این مسیر با آرامش و سربلندی زندگی خواهم کرد.

    امروز اولین روز سفر من با این گروه و آگاهیهای بی نظیرش هست

    باز هم خدای سخاوتمندم را شاکرم که با این تضادها باعث شد با شناخت درست از خدا بودنش زندگیم رو کامل کنم و از حس حضورش واقعا لذت ببرم

    و از استاد عباسمنش عزیز برای همه این آگاهیها که سخاوتمندانه در اختیار همه قرار میدهدو با عشق زیباییهای زندگی رو به ما نشون میده و می‌آموزد سپاس فراوان دارم.

    برای همه آرزوی بهترین نعمتها رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ella گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    سلام به استاد ومریم عزیز

    من نزدیک به هفت یا هشت ساله که با استاد آشنا شدم یعنی در واقع خدامنو هدایت کرد ومن از همون اول به شما استادعزیز ایمان داشتم و باورتون کرده بودم اما متاسفانه به هدایت خداوند توجه نکردم ونمیدونستم که خدا میخواهد من تغییر کنم میخواهد از طریق استاد با من حرف بزند من لطف خداوند را نادیده گرفتم در مدت این چندسال بارها استادوموفقیت هایش را به من نشان داد ازم میخاست ایمان بیارم بهش اعتماد کنم اما باز بی اعتنایی کردم و همیشه بلاهایی که سرم اومده را می دیدم واز شانس بد گله میکردم اما الان میفهمم که اونها بلا نبودن بلکه لطف خداوند مهربان است من از استاد یاد گرفتم که اگر زندگیم بابه میلم نبوده باعثش خودم بودم و حالا باایمان کامل به خدا مینویسم از احساسی که بعداز دیدن هرفایل ازشوقی که با دیدن استادم و هربار با شنیدن حرفهایش یک تیکه پازل زندگیم کامل میشود خوشحالم وخدارو صدهزار شکر♥ استاد عزیزومریم جان ممنونم بابت همه زحماتتون وفایل های رایگان که با عشق دراختیارمون میزارید♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: