باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 16

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3161 روز

    ادامه از کامنت قبلی

    ذهنیت دیگه ای که دارم درباره خدا اینه که خدا در هر راهی که انتخاب کنم کمکم میکنه خواه خیر و خواه شر اما نتیجهچش هرچی بشه باید بپذیرم که 1-خواست خودم بوده 2-هرچی بشه به من برمیگرده 3- نتیجه من بستگی به باورم داره. تجربه کردم آدمایی که خوب بودن و خواستن یه کار بد انجام بدن و نشده و برعکس. حالت اول از نظر من برای کسایی اتفاق میفته که زور باورهای خوبشون به بدشون میچربه بنابراین وقتی بخوان کاری رو با باورهای محدودکننده انجام بدن باورهای قدرتمند کننده مانع میشن و نتیجه میشه جمله: یه بارم خواستیم بد باشیم نمیشه که نمیشه. برعکسش هم هست و اینا ربطی به خواست خدا و… نداره. برمیگرده به جریان همون مشیتها. تو وقتی باورهای محدودکننده و بدت قوی باشن یه لحظه تصمیم میگیری مثلا کار بدی نکنی مثلا دروغ نگی ولی چون به اندازه ی کافی باورهای مربوط به راستگویی و نترسیدن و خودتو ارزشمند دونستن رو تقویت نکردی و به خاطر قوی تر بودن باورهای محدودکننده ت هنوز توی مدار دروغگویی هستی موقعیتش پیش میاد که راست نگی و خالی بندی کنی پس نباید نتیجه بگیری که من خواستم خوب باشم ولی خدا نخواست. باور و مدارتو درست کن قربون شکلت.

    ذهنیت دیگه ای که دارم در مورد خدای درونم اینه که ازونجایی که خداوند از روح (استعدادهای) خودش در انسان دمیده و در ذره ذره ی وجود انسان جای داره و خداوند مبرا از هر گناه و آلودگی هست پس تمامی وجود انسان پاک و مقدسه و پاک و الهی به دنیا اومده و گناهکار نیست و برای هر خطا و اشتباه مستوجب سرزنش نیست. مفهوم گناه از نظر من یعنی دور شدن از منبع انرژی، دور شدن از خودت، رسیدن به عدم و بی انرژی بودن و سکون. یعنی خلاف گسترش جهان حرکت کردن یا ایستادن. یعنی دور شدن از هدف خلقت. هرچی دورتر احساس بدتر و کم انرژی تر و رو به فنا رفتن. اینکه مسیری رو به سمت اشتباه بری خوب نیست ولی با سرزنش بیشتر و خودت رو بد دونستن با سرعت بیشتری گمراه میشی. اینکه قوانین و حد و مرزهای الهی رو بشکونی و رد بشی حتی عمدی اشکالی نداره چون خداوند به محض اینکه تو تسلیم بشی و بگی آهان ببخشید فهمیدم مسیر رو غلط رفتم و سر از سنگلاخ دراوردم جلوت یه دوربرگردون ظاهر میکنه و این دوربرگردونها همون توبه هاست. اگه هم نه با عناد خواستی بری توی سنگلاخ جلو و چرخه عمل زشت – احساس گناه رو تکرار کنی سر از جهنم دراوردی خواست خودت بوده. کباب شدن خوش بگذره.

    ازونجایی که هیچکس نیست که بتونه بگه من در گذشته گناه نکردم و در آینده مرتکب هیچ گناهی نمیشم دونستن این موضوع که خدایی هستیم و هرچقدر آلوده باشیم در هرلحظه اگه خودمون تسلیم بشیم و اصرار بر ادامه دادن به راه اشتباه نکنیم و خودمون خودمونو ببخشیم خداوند هم میبخشه و راهی که به سمت منبع انرژی یعنی خودش هست رو نشون میده. خداوند پاکه و ما هم پاکیم و آلودگی و گناه معنایی نداره اگه جریان مشیتها و قانونمندی حاکم بر کائنات و رسیدن نتایج به خودمون رو بدونیم. در این صورت نه از ترس جهنم و امید به بهشت بلکه با آگاهی حدومرزهای الهی رو رعایت میکنیم. یعنی خداپرستی با عشق. امیدوارم منظورمو رسونده باشم. من خودم برای موضوع بخشش و بخشیدن دیگران و خودم و میل نداشتن به انتقام خیلی گرفتار بودم ولی با تکرار این موضوعات و حلاجی کردن و توضیح دادن و یاد دادن به خودم تونستم خیلی رئوف تر باشم و اول از همه خودمو ببخشم.

    یه چیزی هم که خالی از لطف نیست بدونید اینه که از کجا بدونم در مسیر خواسته هام هستم یا در مسیر ناخواسته؟ وقتی توی جاده ای هستی که صاف داره به سمت هدف میره و آسفالت نو با خط کشی های چشم نواز و پر از نعمت و همیشه در مهربانی و روشنایی هستی یعنی مسیرت صراط مستقیم هست و اگه دیدی پیچ و تاب های نامعقول داره که باید سرعتتو هی کم و زیاد کنی و یهو وسط اتوبان سرعت گیر سبز میشه و… بدون از صراط مستقیم خارج شدی و در مدار غضب پروردگار و گمراهی و تاریکی داری وارد میشی.

    دونستن این موضوع که خداوند در درون تو و باتو هست باعث میشه احساس ارزشمندی بکنی و به نظر من شناخت پروردگار از ایجاد اعتماد به نفس که به عقیده استاد زیربنای موفقیت هست هم پایه ای تره. من خودم ازون آدمایی بودم که اعتماد به نفسم خیلی کتلت بود ولی الان خیلی بهتر شده چون همین یه مورد به تنهایی کمکم کرد که دیگه احساس گناه نکنم به خاطر هرچیزی. که وقتی نفس بهم میگه تو گناهکاری که به درخت ممنوعه نزدیک شدی بگم خداوند توابه و بهش امید دارم و اون منو بخشیده که اگه منو نمیبخشید و من خودمو نمیبخشیدم هرگز به هیچ جایی نمیرسیدم. اون موسی که قاتل شد رو بخشید و پیامبرش کرد. تازه خودش گفته هرچقدر خراب کردی برگرد اشکالی نداره بعد تو چی میگی این وسط؟ خدا خودش گفته تو فقط میخوای حالمو بگیری و وسط خوشیهام هی نجوا میکنی و میخوای ناراحتم کنی. خدا خودش تو رو لو داده و گفته تا اونو دارم نه بترسم و نه غمگین بشم. خدا منو خیلی میخواد و دوستم داره.

    در واقع چیزی که ما از خداوند باور داریم نوع نگاهی هست که ما به خودمون داریم. کسانی که خدا رو باور ندارند یا چیزهای بدی رو به خداوند نسبت میدن در واقع دارن به ما نشون میدن که در مورد خودشون چه حسی دارن و چقدر خودشون رو قبول دارن و چقدر خودشون رو ارزشمند میدونن.

    ذهنیت دیگه ای که من از خداوند دارم اینه که با خلیفه و پادشاه قرار دادن ما در خلقت انسان خودش رو گسترش میده و قدرت و آگاهی بی حدش رو در همه چیز نشون میده. همه ی مخلوقات یک هدف دارن و اون رسیدن به کمال هست. خدایی شدن. انی اقول له کن فیکون شدن. شکوفایی کامل استعدادها یعنی شکوفایی کامل روح. همه ما همه استعدادها رو در وجودمون داریم و هرکسی برحسب علاقه ش یکی ازونها رو کشف و بالفعل میکنه و چون در جهت گسترش جهان و همون خدایی شدن هست هی بیشتر و بیشتر در مسیرش قرار میگیره و برای همین هرکسی دنبال علاقه ش بره به صورت نامحدود رشد و پیشرفت میکنه. به شرط اینکه این قضایا رو بدونه و واقعا علاقه ش رو پیدا کرده باشه. همون جریان رسالت شخصی هرکس. هدف و ماموریت به دنیا امدن هرکس.

    با همه ی اینها ذهنیتی که من از خداوند دارم که باعث میشه من آرامش و ایمان بیشتری پیدا کنم اینه که خداوند بهترین خالقی هست که من میتونستم داشته باشم چه اینکه انسان خلق بشم و صاحب اختیار و چه هر خلقت دیگه ای داشته باشم. خداوند درون منه و هرلحظه وهمه جا با منه و به خاطرش اینکه همیشه احساس میکنم نزدیکش هستم حس خوبی دارم و هروقت ازش دور بشم فقط کافیه حس بدمو بهش بگم و بدم تا خلا درونی من پر بشه و نه بترسم و نه غمگین بشم. این یعنی توکل. این یعنی آگاهی یعنی سکوتی که دوستش دارم. اینکه خداوند با هرزبانی و باهر شیوه ای با من حرف میزنه همیشه و هیچوقت قهر نمیکنه. وقتی خواسته ای داشته باشم و بهش ایمان داشته باشم در واقع به خودم ایمان دارم که میتونم و از پس انجامش برمیام.

    خداوند بامنه، درون منه، بی نهایت از هر صفتی رو داره و تو انتخاب میکنی کدوم وجه اش رو ببینی. مقدسه پس من هم مقدس ام. مسیری رو اشتباه برم با احساسی که بهم داده میفهمم و برمیگردم و برگشتن از غلط یعنی توبه و خداوند همیشه توبه پذیره. دیدگاهی به خدا دارم که باعث میشه حس خوبی داشته باشم چون میدونم حس خوب اتفاقات خوب رو برام رقم میزنه. توجه بر صفات خوب خداوند دارم تا گسترش بدم این صفات رو در وجود خودم و بیرون از خودم. در تصورات و قضاهای بی نهایت خداوند زندگی میکنم و سعی میکنم قدرها و مشیت هایی رو انتخاب کنم که به تصورات قشنگ یا همون قضاها و نتایج خوب برسه. نزدیک منه و از رگ گردن بهم نزدیک تر. و با تمام این اوصاف میشه گفت انرژی نهفته در گلوی منه که وقتی صداش میزنم با تمام وجودم پاسخش رو میشنوم که میگه جانم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2784 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون خدایی باشه ?

      سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو نسبت به خودش بیشتر میکنه.

      سپاسگزارم دوست خوبم عاالی بود و تاثیر گذار لذت بردم.

      آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.

      ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهتاب گفته:
        مدت عضویت: 3161 روز

        سلام جناب اشرفی عزیز

        خوشحالم و سپاسگزار از شما و خداوند که فرصتی دست داده تا آگاهی هایی که داریم رو به اشتراک بگذاریم و به هم این آگاهی ها رو یادآوری کنیم و بیشتر و بیشتر از هدایت پروردگار بهره مند بشیم.

        از الله یکتا برای شما و همه ی دوستانم سعادت در دنیا و آخرت رو درخواست میکنم. سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 2856 روز

      سلام مهتاب عزیز متن زیبایی داشتید حرفای خوبتون نسبت به خدا آدمو به ذوق میاره قشنگ بود

      شماهم میتونیدازمتن من استفاده ببریدوبرای رسیدن به آرزوهاتون زودتربه خواستهاتون برسید موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهتاب گفته:
        مدت عضویت: 3161 روز

        سلام جناب عفتی عزیز

        خوشحالم که با حرف هام به توحید عملی نزدیک تر و نزدیک تر میشید و سپاسگزارم از خداوند که منو دستی از بی نهایت دست خودش برای راهنمایی و هدایت هرمس که بخواد قرار داده و همچنین از شما برای وقتی که برای خوندن دیدگاهم گذاشتید.

        نظر بسیار ارزنده و زیبای شما رو خوندم و سراسر حس خوب شدم. حستون همیشه زیبا و قشنگ

        در پناه الله یکتا شاد و سلامت و پیروز باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نادر گفته:
      مدت عضویت: 2488 روز

      سلام مهتاب عزیز که شب تاریک رو با نورت روشن و زیبایی محیط رو دو چندان می کنی که دقیقن با این کامنت اوتوبانیت :-) :-D راه منو بسیار عریض و کوتاه و زیبا در رسیدن به خداوند وجودم که همانا خودم هستم کردی.

      من فکر می کنم خدا نخواسته بگه من فراموشکارم، بجاش گفته توبه پذیرم! چون فراموشکاری منفیه ولی توبه پذیری مثبته (دارم می خندم) ولی نه دلیل اصلیش اینه که خدا محدود به زمان نیست که در گذشته بمونه و واسه آینده نقشه بریزه، خدا تو حال داره با حال، حال می کنه (ب جرأت می گم خودش اینو نوشت چون من نمی خواستم بگم) دوست دارم خدااااااا

      ممنون دوستان عزیز و استاد جان (عباسمنش کیف می کنم با همه چیزت، عشقی)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    کیمیا صادر گفته:
    مدت عضویت: 3545 روز

    استاد خوبم مرسی بخاطر فایل های بی نظیر تون.. واقعا ممنونم.. من به زودی میام و تو سایت مینویسم که چه اتفاقاتی برام افتاده.. الانم منتظرم بزرگتر بشن.. خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    سعید احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2890 روز

    سلام

    چشمهارو باید شست

    جور دیگر باید دید

    یه فایلی از استاد شنیدم که باورمنو به خداوند بهتر کردو خیلی دوس دارم باورهای خودمو نزدیک این باور کنم و اون باور اینه:

    بایستی با خداوند تقسیم کار کنیم اگه خداوند را باور داشته باشیم بایستی با او تقسیم کار کنیم.خداوند بی نهایت رزاقه و بی نهایت وهابه و من وارث ثروت نامحدود خداوند هستم.من یک بنده ای هستم وظیفه من نوکری و بندگی خداوند هست و اینکه به هیچ کس نیازمند نباشم ایاک نعبد و ایاک نستعین

    این وظیفه یه بنده واقعی است که سرش رو جلوی هیچ کس خم نکنه و خدا را منشا قدرت بدونه و وظیفه خداوند اینکه نیاز منو بر طرف کنه. چطوری؟ من چه میدونم چطوری؟ وظیفه خودشه .

    این باور منو توانگر میکنه و خداوندرا بی نهایت قدرتمند بدونیم برگی بی اذن خداوند زمین نمی افته

    من بنده مطلق خداوند هستم و محتاج اویم به قول پیامبرمن به هر خیری که از طرف خداوند باشد فقیرم و من هم میخواهم به خداوند فقیر باشم و به این فقر افتخار کنم.با این باور همه چی رو دریافت میکنی بندگی خداوند تو رو به سروری بر مردم میرسونه و بندگی مردم تو رو ذلیل و خوار میکنه این یک قانونه.این باور رو ایجاد کنیم که از خداوند بیشتر بخواهیم و یقین داشته باشیم که خداوند هم به ما بیشتر میده .ایمان به خداوند همه چی رو درس میکنه چطوری؟خودش میدونه به من ربطی نداره و باعلمش همه چی رو درست میکنه باید به خدا بگیم :خدا تو گردنت کلفته باید بار منو حمل کنی و خیلی وقتها باید خود من رو هم حمل کنی .این احساس عامیانه بر پایه عشق و دوستی با خداوند هس نه بر پایه ترس از خداوند ما محتاج خداوندیم مگر میشه این احتیاج رو کتمان کرد. یه نوکر خوب نوکریشو میکنه یک ارباب خوب هم مایحتاج اون رو فراهم میکنه .به جای اینکه نگران چیزهای مختلف باشیم فقط و فقط به خدواند ایمان داشته باشیم و هیچ وقت نپرسیم چطوری درس میکنه نپرسیم ،وظیفه خودشه .

    و در آخر از خداوند بخاطر تمامی نعماتی که بهم داده سپاسگزارم از جمله :همسر مهربانم که این متن زیبارو تایپ نمود.

    خیلی ممنون که وقتتون رو در اختیار من قرار دادین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    احسان امير آبادي گفته:
    مدت عضویت: 3972 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباس منش و همکاران عزیزشان

    بی نهایت از خداوند سپاسگزارم که مرا با شما دوستان و این گروه بی نظیر اشنا کرد تا روز به روز به خوشبختی بیشتری برسم.

    در جواب سوال مطرح شده :

    1٫باور توحید(مهمترین باور نسبت به خدا) : باور به یگانه بودن و توانا بودن خدا در هر زمینه ای از زندگیمان مهمترین باوری است که باید نسبت خدا تقویت کنیم .

    باور به اینکه خدا پس از افرینش ما اختیار کامل زندگیمان و انتخابهایمان را کاملا به دست خودمان سپرده و خدا به ما این قدرت را داده تا آزادانه به او پناه ببریم یا به غیر او / خواسته ها و آرزوهایمان را از او بخواهیم یا دست نیاز به روی بنده او دراز کنیم ؟باور به توحید یعنی فقط و فقط خدا چه در اوج خوشبختی(از او سپاسگزار باشیم ) و چه در دل ناخواسته ها و تضاد ها (از او یاری بخواهم و ایمان داشته باشیم که به راه راست هدایت میشویم )

    وقتی به قدرت و توانایی عظیم خدا “به عشقش نسبت به بنده “به مهربانی و بخشندگیش ایمان داشته باشیم دیگر این حق را به خود نمیدهیم که افسرده شویم “این حق را به خود نمیدهیم که نا امید و دلمرده شویم با وجود چنین خدایی!

    راههای تقویت باور توحید :

    1٫در لحظه ای که موفق شدیم حتی اگر در این راه اشخاصی ما را یاری کردند این موفقیت را از لطف و قدرت خدا بدانیم و اشخاص را دستانی از دستان خدا و حتی اگر خودمان خیر و کمکی به بقیه رساندیم از خدا سپاسگزار باشیم که مارا برای یاری رساندن به بنده اش انتخاب کرد

    2٫وقتی به تضاد و ناخواسته ای در زندگی برخوردیم فقط و فقط از خدا یاری بخواهیم قطعا بعترین راه را برای حل مشکلات به ما نشان خواهد داد .

    3٫وقتی با انسانی صاحب قدرت و جایگاه روبرو شدیم اعتماد به نفس کامل را در برخورد با او داشته باشیم چون قدرت او هم از لطف خداست و با کمک خدا هرکسی میتواند به این جایگاه برسد

    و …

    2٫باور به بخشندگی و مهربانی خدا : خیلی از ما انسان ها در ذهن خود مهربانترین شخص نسبت به خود را مادر خود میدانیم ! این مهربانی مادر به فرزند کجا و مهربانی و لطف خدا به بنده کجا !

    خدایی که مادرمان هم از آن اوست “خدایی که اسمان و زمین را مسخر ما کرد تا از نعماتش استفاده کنیم و به سعادت و خوشبختی برسیم “خدایی که اگر اندک عشقی به او داشته باشیم بی نهایت نعمت و ثروت به ما عطا میکند خدایی که لحظه به لحظه زندگیمان از رگ گردن به ما نزدیک تر است خدایی که جز او به هرکه وابسته شوی به بدترین شکل از تو دوری میکند ولی وابستگی به او یعنی رسیدن به اوج خوشبختی و لذت خدایی که بی نهایت بخشنده و توبه پذیر است و اگر به بخشندگی و عشقی که نسبت به ما دارد ایمان داشته باشیم هیپگاه بخاطر گناهان گذشته خود احساس شرمندگی و گناه نمیکنیم چون ایمان داریم که خدایمان بسیار بخشنده و آمرزنده است .

    راه های تقویت این باور:

    1٫خواندن قرآن

    2٫توجه به نظم و زیبایی ها و نعمات بی کرانی که خدا برای سعادت و خوشبختی به ما عطا کرده.

    3٫باور به عدل خدا: اینکه هم اکنون هر کس در هر شرایطی از زندگیش قرار دارد درست ترین و عادلانه ترین جایگاه اوست .

    خدا با قوانینیی که در جهان وضع کرده و آن را در قرآن برای انسان شرح داده نشانه ای از عدل خداست عدل خدا یعنی من با باورهای درست میتوانم به اوج سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برسم و بالعکس

    راه های تقویت این باور :

    1٫خواندن قرآن و تفکر در آیات آن

    2٫استفاده از آموزش های استاد

    3٫ دلسوزی نکردن برای اشخاصی که در شرایط بدی در زندگی خود قرار دارند “دلسوزی یهنی عدم باور به عدل خدا (تجسم کردن این افراد در حال رسین به خواسته هایشان با استفاده از تضاد ها بهترین کمک به آنهاست )

    4٫ عقل کل : خدایی که جهان را با این نظم و ترتیب و دانش خلق کرده ” خدایی که میلیارد ها سلول را با این نظم و شگفتی در کنار هم قرار داده و تو و مرا آفریده چطور نمیداند روابطمان چگونه عالی و شگفت انگیز میشود ؟ چطور نمیداند از چه راهی باید ثروتمند شویم و به خوشبختی برسیم ؟

    فقط با کار کردن روی باورهایمان و احساس خوب و ایمان به خدا همه چیز دست یافتنی میشود .

    5٫باور به رزاق بودن خدا : از آیات قرآن و آموزه های استاد و نتایجی که دوستان از این آموزش ها گرفته اند هیچ جای شکی نمیماند که خدا از من و تو برای ثروتمند شدنمان بیشتر عجله دارد و با ثروتمند شدن ما خدا از ما هم خوشحال تر میشود !!!!!

    راه های تقویت این باور :

    1٫آیات قرآن

    2٫مطالعه نتایج دوستان در استفاده قوانین

    3٫ استفاده از آموزش های استاد

    و ….

    اسما حسنی خدا 99 اسم است . هر کدام از این اسم ها دنیایی از زیبایی و عظمت و جلال در خود جای دادند که به نظر من هرکدام باوری عالی در مورد خدا به ما میدهند …

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    تعهد تغییر گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    سلام مجدد رفقا امیدوارم این نظر به هممون به ویژه من کمک کنه عاشق کمک کردنم حسن خودمما/

    الله اکبر /

    حسن جان رقابت و اینجور چیزاچیه /

    حسن به خودت تلنگر بزن /

    حسن فقط نظرتو بده تا لذت ببری /

    نظر بده کمک کنی/

    نظر بده حالت خوب بشه/

    یعنی چی که برنده میشم برنده نمیشم/

    مگه خدا همه جهان رو برای تو نیافریده؟

    مگه خدا همچیرو مسخ تو نکرده؟

    مکه فرشته ها به وجود تو تعظیم نکردن؟؟؟؟

    اره درست فهمیدی ؟

    حسن مگه موضوع باور کردن خدا نیست؟

    پس چرا ؟

    چرا میخوای نظر بدی تا از این راه از این مسابقه برنده بشی ؟

    رقابت برای وقتیه که من رو باور نکنی اره خداتو وجودتو/

    مگه کل ثروت جهان کل جهان دست خدا نبود؟

    پس چرا شرک میبندی و میخوای حتما از این مسابقه از طریق نظرات دوستان و… موفق بشی؟

    حسن موفقیت یعنی چی؟

    موفقیت یعنی حس کمبود رقابت حساب روی غیر خدا؟

    مطلقا/

    حسن مگه خدا نیست که قدرت برتر جهانه پس چرا رقابت؟

    مگه من نگفتهم….

    سوره 4: النساء – جزء 5 – ترجمه فولادوند همه ایه ها

    وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدًا ﴿131﴾

    و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و ما به کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [نیز] به شما سفارش کردیم که از خدا پروا کنید و اگر کفر ورزید [چه باک که] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و خدا بى نیاز ستوده[صفات] است (131)

    وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا ﴿132﴾

    و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و خدا بس کارساز است (132)

    إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى ذَلِکَ قَدِیرًا ﴿133﴾

    اى مردم اگر [خدا] بخواهد شما را [از میان] مى ‏برد و دیگران را [پدید ] مى ‏آورد و خدا بر این [کار] تواناست (133)

    مَنْ کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ﴿134﴾

    هر کس پاداش دنیا بخواهد پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خدا شنواى بیناست (134)

    اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿255﴾

    خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبک او را فرو مى‏ گیرد و نه خوابى گران آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت‏ سرشان است مى‏ داند و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى‏ یابند کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست و اوست والاى بزرگ (255)

    لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾

    در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (256)

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿257﴾

    خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏ اند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى ‏برد و[لى] کسانى که کفر ورزیده‏ اند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى ‏برند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند (257)

    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ﴿258﴾

    آیا از (حال‏) آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى ‏نازید، و) در باره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه (مى‏)کرد، خبر نیافتى‏؟ آنکاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگار من همان کسى است که زنده مى ‏کند و مى‏ میراند.) گفت‏: (من (هم‏) زنده مى ‏کنم و (هم‏) مى‏ میرانم‏.) ابراهیم گفت‏: (خدا(ى من‏) خورشید را از خاور برمى ‏آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى ‏کند. (258)

    أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿259﴾

    یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد؛ (و با خود مى‏)گفت‏: (چگونه خداوند، (اهل‏) این (ویرانکده‏) را پس از مرگشان زنده مى ‏کند؟). پس خداوند، او را (به مدت‏) صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت‏، (و به او) گفت‏: (چقدر درنگ کردى‏؟) گفت‏: (یک روز یا پاره‏ اى از روز را درنگ کردم‏.) گفت‏: ((نه‏) بلکه صد سال درنگ کردى‏، به خوراک و نوشیدنى خود بنگر (که طعم و رنگ آن‏) تغییر نکرده است‏، و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشى شده است‏. این ماجرا براى آن است که هم به تو پاسخ گوییم‏) و هم تو را (در مورد معاد) نشانه‏ اى براى مردم قرار دهیم‏. و به (این‏) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند مى‏ دهیم‏؛ سپس گوشت بر آن مى ‏پوشانیم‏.) پس هنگامى که (چگونگى زنده ساختن مرده‏) براى او آشکار شد، گفت‏: ((اکنون‏) مى‏ دانم که خداوند بر هر چیزى تواناست‏.) (259)

    وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿260﴾

    و (یاد کن‏) آنگاه که ابراهیم گفت‏: (پروردگارا، به من نشان ده‏؛ چگونه مردگان را زنده مى ‏کنى‏؟) فرمود: (مگر ایمان نیاورده‏ اى‏؟) گفت‏: (چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.) فرمود: (پس‏، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان‏؛ سپس بر هر کوهى پاره‏ اى از آنها را قرار ده‏؛ آنگاه آنها را فرا خوان‏، شتابان به سوى تو مى ‏آیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است‏.) (260)

    مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿261﴾

    مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند همانند دانه‏ اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‏ اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مى ‏کند، و خداوند گشایشگر داناست‏. (261)

    الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿262﴾

    کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس در پى آنچه انفاق کرده‏ اند، منّت و آزارى روا نمى دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است‏، و بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى ‏شوند. (262)

    وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ ﴿263﴾

    و خداوند بى ‏نیاز بردبار است‏. (263)

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لَا یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿264﴾

    اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، صدقه ‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم‏، انفاق مى ‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است که بر روى آن‏، خاکى (نشسته‏) است‏، و رگبارى به آن رسیده و آن (سنگ‏) را سخت و صاف بر جاى نهاده است‏. آنان (=ریاکاران‏) نیز از آنچه به دست آورده‏ اند، بهره‏ اى نمى ‏برند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمى ‏کند. (264)

    ؟؟؟؟؟

    حسن مگه خدا نتها قدرت نبود؟؟

    اشکال نداره/

    والله غفور 91 بار تکرار در قران نرم افزار پارس قران/

    میدونم انسانی و باور های غلطی داری حسن ادعا داری اما ایمان نه ولی من یقین میدم بهت فقط بخواه/

    والله یهدی من اراد/

    اره دیگه درست خودمو باید قضاوت کنم /

    مهم ترین اصل حرکت بررسی درست خودم بود!

    خدا یا هدایتم کن به قول ابراهیم (بلی ولکن تطمعن القلبی)

    منتظرتم/

    والله سریع الحساب / و انسان عجولا /

    سوره 17: الإسراء – جزء 15 – ترجمه فولادوند

    وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا ﴿11﴾

    و انسان [همان گونه که] خیر را فرا مى‏ خواند [پیشامد] بد را مى‏ خواند و انسان همواره شتابزده است (11)

    سوره 2: البقره – جزء 2 – ترجمه فولادوند

    ولَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿202﴾

    آنانند که از دستاوردشان بهره‏ اى خواهند داشت و خدا زودشمار است (202)

    ——————————————————————————————————————————

    دوستان مخاتب خاص نظر خودم بودم و تلنگری به خودم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  6. -
    شادی درونی گفته:
    مدت عضویت: 3878 روز

    به نام نیرویی که باران را برایم متجلی کرد

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    و همه ی دوستان گلم

    استاد اول یه شوخی باهاتون بکنم،،، نارگیل رو دیدین رفتن سراغش، اون سری هم به ماهی ها چپ چپ نگاه میکردین، خدامیدونه چندتاشون رو کباب کردین، سری قبلش رستوران داخل کشتی کروز رو دخلشو اوردین، باز قبلترش رفته بودین سراغ اون موزها یادتونه؟ بخودتون رحم نمیکنید به معده تون رحم کنید

    این چه وضعیه خوب… ????

    خیلی عاشق مطالعه بودم مخصوصا کتابهای روانشناسی موفقیت

    تا اینکه یه کتابی بدستم رسید که بعدا هم تحقیق، راجع به مطالب همون کتابه باعث شد با شما آشنا بشم

    در قسمتی اون نویسنده برای توضیح مطالبش (که توضیح میدم) مثال آورده بود که کمک کنه به درک موضوع و نشون دادن قدرت هدایت افکار.

    و بعد خوندن اون مثال هنگ کردم کلا مغزم اِرور داد

    چی؟چی؟

    یعنی من برای هر خواست ای اگر افکارمو به سمتش جوری هدایت کنم که احساس بهتری بهم بده، به این نیرو وصل میشم و اون خواسته مو شکل میده؟؟؟

    باران؟؟ حتی باران؟؟؟

    بله مثال نویسنده همین باران بود

    (تمرین فوقالعاده ای برای مواقع برخورد با تضاد )

    گفته بود

    چه چیزی را نمیخواهم ؟…

    حالا چه چیز را میخواهم؟ باران را

    چرا باران میخواهم؟؟؟

    .

    و عصر آن روز باران باریده بود

    درسته این یکی از تجربه های اون نویسنده بود از وصل شدن به این نیرو

    و من کلا رفته بودم توی فکرش

    گفتم شکور بیا امتحانش کن ببین چی میشه؟این نویسنده انگار خیلی معروفه فک نکنم دروغ بگه

    و ذره ایمانی را که داشتم به خدا را در قلبم جا دادم و یه برگه برداشتم و مو به مو

    همون کار همون روش و حتی همون افکار اونو نوشتم

    چه چیزی میخواهم ؟باران را ؟

    برای چه باران میخواهم ؟

    چون دوست دارم زیر قطره های بارون خیس بشم

    چون همگی حس خوبی پیدا میکنیم

    چون همه چیز تروتازه میشود

    همه حس زندگی پیدا میکنند و..

    و برگه را گذاشتم روی میز کامپیوترم و وارد روزم شدم

    اواخر تابستان بود

    من عصرش با دوستام واسه

    تفریح رفته بودم کوه صفه (اصفهانم )

    و خدا متجلی کردن باران را شروع کرد

    همین الان که دارم میگم اشکام داره میریزه

    هوا یه ذره ابر شد باد شد و

    حدود ده دقیقه باران بارید

    اول اصلا چیزی یادم نبود

    یهو وسط مسخره بازی ها و شوخی ها پرده از جلو چشمام برداشته شد و یادم اومد

    فقط سکوت کردم و نمیدونستم چیکار کنم ،بزور نفس میکشیدم اصلا نمی تونستم دیگه قدم بردارم

    همون جا نشستم و بعد که خودمو جمع و جور کردم

    به دوستام گفتم بچه ها بیاین بریم من میخوام برم خونه بسه دیگه

    از یه جایی ازشون جدا شدم و فقط میخواستم برسم خونه و برگه رو نگاه کنم

    هنوز باورم نشده بود انگار

    و برگه رو دیدم و توی اتاقم فقط داشتم اشک میریختم

    انگار همونی رو که یه عمر گمشده بودو دنبالش میگشتم رو پیدا کردم

    احساسی عجیب که نمیتونم توصیفش کنم فقط اشک شوق بود.

    ولی خوب اون موقع هنوز مدارم پایین بود و خیلی قانون رو درک نکرده بودم

    چند ماه گذشت

    دنبال کتابهای بیشتری از اون نویسنده بودم که سایت شما باز شد

    شما کتاب صوتیشو داخل سایتتون قرار داده بودین

    قانون جذب ثروت (استر هیکس )

    و بعد با شما آشنا شدم و کم کم فهمیدم این داستان از کجا داره آب میخوره …

    الانم چیز جدیدی نمیخوام بگم، همون مطلبی رو که شما با تمام محصولاتتون و فایل هاتون و حتی مسابقه هاتون

    میخواین که ما درکش کنیم رو میخوام بگم

    اینکه هرچه قدر بیشتر قانون رو درک میکنم (به هر موضوعی جوری نگاه کنید که احساس بهتری به شما بدهد)

    آخرش باز میرسم به توحید، اعتماد به رب و اطمینان قلبی به قدرتش که اون این یکی خواسته مو هم براحتی متجلی میکنه، پس نه ترسی هست و نه غمی.

    جواب سوال

    1:اول خدایی که من باورش دارم رو معرفی میکنم

    و اگر طبق عقاید کسی نبود لطفا احساستان بد نشود زیرا خداوند به همه آزادی داده و این تضاد و تنوع عقاید برای جهان مفید است و باعث رشدش میشود زیرا در

    یک نواختی رشد و گسترش و پیشرفتی نیست .

    2:و بعد میگم که من چگونه این خدا را باور کردم و نظرمو میگم

    1:در جهان فقط یک نیرو و یک قدرت وجود دارد

    یک نیروی خیر و هیچ نیروی شرّی وجود ندارد

    همان طور که یک منبع برای روشنایی وجود دارد

    و هیچ خورشیدی نیست که وقتی طلوع کند همه جا تاریک شود

    نه، منبعی برای تاریکی نیست

    وقتی جلوی نور خورشید را بگیری و پرده ها را بکشی آنوقت در غیاب نور خورشید همه جا تاریک میشود

    منبعی برای فقر

    برای بیماری

    برای تنفر نیست

    از طرف این نیرو جریانی از ثروت و خوشبختی به سمت همه ی ما جاری است

    فقر یعنی جلوی جریان ثروت گرفته شده

    بیماری یعنی جلوی جریان سلامتی گرفته شده

    تنفر یعنی جلوی جریان عشق گرفته شده

    و این نیرو یعنی همون خدایی که من میپرستم

    در اندیشه و فکر من

    در نیت من

    در تصمیم های من

    در اراده ی من حضور دارد

    و آنچه را که من در ذهنم پرورش داده ام را برایم

    متجلی میکند شکلش میدهد

    (.با توجه به نظرات ،متوجه شدم استاد عباسمنش در دوره ی راهنمای دستیابی به رویاها این مطلب رو به وضوح توضیح داده اند، من اون دوره رو هنوز ندارم ولی انشالله تهیه خواهم کرد تا به خودم ثابت کنم که من هم مسیرم درست است )

    توحید :

    فقط این نیرو قدرتشو داره که این خواسته هامو متجلی کنه

    فقط اون از درون سینه ی من آگاهه

    فقط اون راهنمای منه چون فقط او از ارتعاشات من خبر داره و با احساساتم بهم میگه

    فرکانسم چطوره؟

    دارم افکارمو به سمت خواسته ام هدایت میکنم

    یا دارم به سمت ناخواسته ام هدایت میکنم

    من دوبار باران و یک بار برف درخواست کردم و برایم نازل کرد

    شما بگید

    من باران میخواهم

    به چه کسی بگم؟ چه کسی میتونه برام چند ساعته باران نازل کنه؟

    به پدرم بگم میتونه؟

    به دوستام بگم؟

    به برترین دانشمند جهان استیون هاوکینگ بگم میتونه؟

    به رییس جمهور بگم میتونه؟

    بهش بگم ابرها رو بیار روی اصفهان؟ چی بگم؟

    به کی بگم؟

    به بظاهر قدرتمندترین فرد ایران و جهان بگم چی ؟

    درسته هیچکس چنین قدرتی ندارد

    بجز نیرویی که تمام جهانیان تسبیح گوی اویند و کل جهان رو داره مدیریت میکنه

    ??????

    در مورد سلامتی هم همینطور برای بیماری پوستیم هرچی دکتر پوست سراغ داشتم رفتم پیشش

    دریغ از ذره ای بهبود

    تا اینکه افکارمو هدایت کردم به این قدرت به این نیرو متصل شدم

    و آروم آروم مقاومت ها برداشته شد و پذیرای سلامتی شدم

    کسی رو برای اینکارو سراغ دارین؟

    بدون هیچ دارو بدون هیچ چیز دیگر و فقط با احساس خوب در بدن شما جریان پیدا کند و به شما سلامتی بدهد

    در بحث ثروت هم همینطوره

    اصلا در کل بحث رزق

    رزق :همه چیزه، ثروت، پول، سلامتی، عشق

    وقتی میگه من رزاقم

    برداشت من اینه که میگه

    ببین شکور من خیلی پولدارماااا از من بخواه چون خیلی هم وهابم و خیلی بخشنده.

    راهی که من رفتم برای باور پذیر تر شدن این باور :

    بحث قوانین الهی

    اینطوری نیست

    چون فردی ازش خبر نداره

    برای اون کار نمیکنه

    این قوانین مثل قانون جاذبه ی زمین

    همیشه در حال کاره

    چه بدونی چرا چطوری؟

    چه ندونی که چی هست اصلا

    واسه همین مردم بجز درصد کمی همواره ناآگاهانه دارند زندگی شونو خلق میکنند

    ناآگاهانه به ناخواسته هاشون توجه میکنند و اونها رو خلق میکنند (.و غمگین میشن و گریه میکنند)

    بعضی وقتا هم ناآگاهانه یه سری خواسته های کوچک رو خلق میکنند

    مثلا به یه غذا فکر کرده الان رفته خونه دیده همون غذا رو براش پختن

    بعد میگه امروز دلم همینو میخواست

    یه شادی کوچکی رو تجربه میکنه (شادی کمی)

    ولی من میخوام بگم بابا

    بخدا ما به این جهان اومدیم

    که :

    {{{{لذت آگاهانه خلق کردن رو تجربه کنیم }}}

    که شادیش اصلا قابل مقایسه نیست با ناآگاهانه خلق کردن

    اینو گفتم که بگم

    تنها راهی که من سراغ دارم برای باور پذیر تر کردن خدا و قدرتش در درونمان

    استفاده از قدرتش هست

    اول

    سه تا خواسته ی کوچک انتخاب کردم

    افکارمو هدایت کردم به سمتشون به این نیرو وصل شدم و خداوند برایم آنها را متجلی کرد

    سه تا کتاب

    که یکی از دوستام برام خرید و بهم هدیه داد..

    ببینید دستان خدا میان…

    و باید اون حس شادی اون لحظه رو تجربه کنید

    اون لذت آگاهانه خلق کردن خواسته ها

    اون لذت وصل شدن به این نیرو را

    و مدام بیشتر قدرتش را باور میکنید

    مدام خود به خود بیشتر ازش میخواین

    مدام ایمانتان به قدرتش بیشتر میشه

    مدام شادی خلق کردن رو تجربه میکنید

    بعد برین سراغ خواسته های کمی بزرگتر

    تنها راه باور پذیر شدن این نیرو و حتی این قوانین استفاده استفاده استفاده و عمل کردن هست

    چه کسی استفاده میکنه عمل میکنه؟ کسی که ایمان ایمان ایمان ایمان داره به قانون.

    چطوری ایمانمون رو بیشتر کنیم بخدا و قدرتش و قدرت افکار؟ با عمل عمل عمل و استفاده استفاده استفاده از قانون و تأیید تایید تایید تایید تایید اون آفرینش های کوچک کوچک

    و باز ایمان بیشتر میشه و باز بیشتر عمل میکنیم و باز…

    و این روند رو با عشق و لذت آگاهانه خلق کردن ادامه میدهیم

    بار اول نمیخواد یک گونی پول بخواهیم

    یه شاخه گل هدیه گرفتن را خلق کنید

    لذت آگاهانه خلق کردن را بچشید

    لذت وصل شدن به این نیرو را بچشید

    روند متجلی کردن خواسته هایتان را ببینید

    معنا و مفهوم اینکه استاد میگن، دستان خدا در راهند رو درک میکنید

    و آنوقت شما هم مثل من برای رسیدن به هر خواسته ی دیگری

    به خودتان میگویید

    آرامم و تسلیمم زیرا من میتوانم با هدایت افکارم

    به قدرتی وصل شوم که اورا می پرستم

    و برای آفرینش های بعدی از نیروی آفرینش های قبلی کمک میگیریم و ایمانمان را باز محکم میکنیم

    مثلا

    بلند فریاد خواهید زد که :

    من خدایی را میپرستم که برایم باران را متجلی کرد

    این یکی خواسته ام که براش یه اشاره است

    آنوقت با این فکر قدرت دهنده به این نیرو وصل میشم و میگوید :

    یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون

     فقط به آن مى‌گوید: «باش» پس بى درنگ موجود مى‌شود.

    و این روند آفرینش من است

    افکارمو هدایت میکنم بهش وصل میشم و برایم متجلی میکند هر آنچه را که بخواهم

    واسه همینه که میگم

    من خدایی را میپرستم که باران را برایم متجلی کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  7. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 2777 روز

    با سلام و درود خدمت استاد عزیز و خیرخواه و تمام خانواده عزیز و بزرگ عباسمنش. مدت طولانیی نیست که خداوند این سایت رو بر سر راه من قرار داده ولی تو همین مدت کم زندگیم رنگ و بویی دیگه پیدا کرده و خدا رو شاکرم. برای استاد گرانقدر هم از درگاهش رشد و کمالی بیش از پیش خواهانم.

    همه ما بارها شنیدیم که خداوند تواناست ،‌مهربانه و شنوای دعای بندگانش هست. ولی شاید اینقدر این مفاهیم بر امون تکراری شده که کمتر دیگه بهشون فکر می کنیم و از کنار این الفاظ خیلی ساده رد می شیم.هر یک از ما وام دار بخشی از روح خداوند هستیم. خداوند از وجود خودش در وجود ما دمیده پس عجیب نیست که دوستدار ما باشه و خواهان رشد و تعالی ما. اصلا دور از ذهن نیست که بخواد ما توسعه پیدا کنیم و بتونیم که اون طرح الهیی که او در دانه وجودی ما به ودیعه گذاشته به ظهور برسونیم. خداوند نه تنهااعطا کننده موهبت و نعمته بلکه خودش آفریننده موهبت و نعمت هم هست. به همین خاطر می فرماید از جایی که نمی دانید به شما روزی می دهیم. ذهن استدلالی همش دنبال راههاییه که خودش می شناسه و تجربه داره در موردشون در حالیکه راههای خدا بسیارند و طریقهای خداوند متعدد. کافیه به این مالک خزائن آسمان ها و زمین اعتماد کنیم. اونوقته که موهبتها یکی پس از دیگری از جایی که حتی فکرشونو نمی کنی به سراغت میان.

    کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

    یا اینکه باز حضرت حافظ می فرماید:

    هر چه هست از قامت ناساز بد اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

    امیدوارم بتونیم با دریافت الهامات پروردگار و پیروی از جاده شهود در کنار سپاسگزاری روز افزون، قامتمونو ساز کنیم و دریافت کننده خوبی برای نعمات پروردگاری باشیم که در نماز قنوت رو بیشتر از هر جزیی از آن دوست داره. (ابوذر به نقل از پیامبر) و همچنین طلب نکردن بعد از اتمام نماز رو ظلم به خودش می دونه.

    شاد باشید و کامران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    RESEARCHER گفته:
    مدت عضویت: 3055 روز

    به نام خدا

    سلام به همه ی دوستان سایت عباسمنش و همچنین استاد و تیم گرامیشون

    این نظر رو من مخصوصا برای افرادی که فک میکنن که به قول ضرب المثل آب از سرشون گذشت میزارم

    من یه خطایی کردم،بعدش دچار بحران شدم،از تمامی جهات زندگی من به نابودی گرایش پیدا کرده بود

    شاگرد ممتاز بودم.با صدتا ترفند دیپلمم رو گرفتم

    خیلی خلاق و چابک بودم،الان ضعیف و نحیفم

    نمیخوام زیاد بگم‌ چون هرچی که بود گذشت

    فقط بدونید

    اونایی که فک میکنید تا زمان مرگتون دیگه آرامش،خوشی واقعی،خنده ی از ته دل و…رو دیگه نمیتونید ببینید

    بدونید که بحران واقعا به من آسیب رسونده بود،نامید و سرگردان روزامو سپری میکردم

    یه روز با خدای خودم رازو نیاز میکردم و ازش میخواستم که منو ببخشه،دریغ از اینکه قلب من فقط تاریکی رو باور داشت و بعید میدونست که خدا اجابت کنه

    بعد از این اتفاقی با سخن رانی های یک روحانی آشنا شدم،روحانی که تا قبل از اون من کلام اینچنین خوبی رو از زبان هیچکس نشنیده بودم

    ایشون نه تنها مثل بقیه نمیگفت که《حالا هم دیر نشده》میتونی برگردی،حداقل نزار کار بدتر از این نشه

    بلکه؛میگفتن 《دیر که نشده هیچ با هرچی گناه و خراب کاری،اتفاقا الان وقتشه》

    باوری که درباره ی خدا ایشون در من ایجاد کرد این جمله بود

    …………《و او بر همه چیز تواناست》……….

    دوستان،این باور یکی از بهترین باورها در مورد خداوند که ما باور کنیم،باور کنیم که او قادر بر همه چیزه

    چنان اون روحانی با اشتیاق این آیه رو قرات میکرد که قلب من باور کرد،آیه ای که پیش از این بارها من در کتاب های درسی خودم قرات میکردم،آیه ای که بارها در عبادت های خودم میگفتم،میشنیدم یا دیگران قرات میکردند و ما میشنیدیم

    چون اون موقع ها این آیه فقط در حد صوت تلاوت میشد،نه باور.

    چون اون موقع ما میشنیدیم و میگذشتیم

    ولی وقتی قلب من خسته،ناامید این آیه رو باشوق از روحانی شنید.روحانی که از عاشورا.از کتاب های مقدس مثال میزد تا من باور کنم که خداوند بر همه چیز تواناست

    این باور که خداوند قادر بر همه چیزه.باعث شد که من قلبا بپذیرم که خطای من حتی اگر قتل یک انسان باشد باز هم به درگاه او قابل گذشت وبخششه

    بعد از این من به درگاه خداوند تقاضای بخشش کردم از اون موقع به بعد بود که من با سایت استاد آشنا شدم

    انگار قفل و زنجیرهایی که مدتها باعث میشدن که من دنیا رو ببه خودم تنگ ببینم باز شده بود و باعث شد که ببینم هم خدا با منه همه دنیا

    خواهش میکنم اگر کسی هستی که هنوز بابت خطاهای گذشتت،خودت رو محبوس میبینی و میپنداری《لطف کن و باور کن که خدا گناه اول تا آخر ما رو میتونه ببخشه و میبخشه》میبخشه اگر که ما به درگاهش روی نیاز کنیم و ازش بخواییم

    (بهترین باور از نظر من اینه که باور کنیم خداوند بر همه چیز تواناست.بر هممممممممممه چیز)

    شاد و پیروز.ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مهدی نوری گفته:
      مدت عضویت: 3407 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیز من ، من متن شما رو مطالعه کردم و متوجه یک چیزی شدم

      ان هم این که شما دوست داری در مورد نکات منفی که در گذشته داشتی هی صحبت کنی

      دوست عزیز من تا جایی که میتوانیم ما نباید بر روی نکات منفی توجه کنیم و یا حتی حرف بزنیم شما میتوانستی در مورد نکات مثبت اون کار ها و اتفاقاتی حرف بزنی که در گذشته برای تو اتفاق افتاده بود و به اون خدای ایمان بیاری که در وجود تک تک ما هست که او مارو هدایت میکنه و ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    پرویز ساویز گفته:
    مدت عضویت: 3858 روز

    بنام خداوند زیبایی ها

    سلام خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان هدایت یافته ام

    من همیشه به این موضوع فکر می کردم که چه زمانی می توانم دست به یک کار بزرگ زده و به موفقیت نایل شوم و به این نتیجه می رسیدم زمانی که در خود توانایی و قدرت انجام آن کار را داشته یا کسی که در این زمینه قدرت کافی و تسلط دارد به من کمک کرده و دست من را بگیرد.

    حال باید دید بالاترین قدرت جهان در دست کیست. آیا پروردگاری که خالق تمام هستی و قانونگذار تمام قوانین حاکم بر جهان است بهترین و تنهاترین انتخاب نیست.

    وقتی که ما این باور را در خود ایجاد کنیم که او تنها قدرت جهان است که قابل اعتماد و قابل تکیه کردن است و بدنبال کوچکترین بهانه ای است که با درخواست کمک از سوی ما، دست ما را گرفته و تا رسیدن به هدف در کنار ما و پشتیبان ما باشد شرط انصاف و عقل نیست که به هر چیز دیگری غیر از او اعتماد کنیم.

    خدایی که تمام دانش و حکمت در اختیار اوست. خدایی که خالق ما و تمام جهان است و به تمام اسرار و رموز جهان تسلط دارد چرا که خود او ایجاد کننده این قوانین است.

    پس شایسته است که فقط از او کمک بخواهیم و او را عبادت کنیم.(ایاک نعبد و ایاک نستعین)

    چرا که فقط او می داند که چگونه بهترین مسیرها و راه ها را در جلوی پا ما قرار دهد و چگونه با دستان بیشمار خود و ایجاد بسترهای مناسب و به موقع ما را در رسیدن به هدفهایمان یاری دهد و چگونه کائنات را به شکل های مختلف: چه از طریق الهام، چه بوسیله انسان های دیگر، چه امکان ایجاد فرصت ها و هزاران راه دیگر که حتی به ذهن ما انسان ها نمی رسد به خدمت ما درآورد.

    چقدر این آیه قران را دوست دارم”وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»(طلاق: 65/ 12)؛

    پس ما باید در مسیر اهداف خود قدم برداریم و بر او توکل کنیم و مدام این باور را با خود زمزمه کنیم که او همواره همراه ماست و در طول سفر روشنگر مسیر و در زمان لازم مهیا کننده شرایط.

    تاریخ خود گواه این موضوع است کسانی که بر او توکل کردند چه نتیجه ای گرفتند و چگونه بدون کوچکترین ترس و تردید به سرانجامی نیکو رسیدن.

    با آرزوی موفقیت برای تمامی جویندگان راه موفقیت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مهدی نوری گفته:
      مدت عضویت: 3407 روز

      سلام دوست عزیز من چقدر این جمله حال منو بهتر کرد

      پس ما باید در مسیر اهداف خود قدم برداریم و بر او توکل کنیم و مدام این باور را با خود زمزمه کنیم که او همواره همراه ماست و در طول سفر روشنگر مسیر و در زمان لازم مهیا کننده شرایط.

      خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتید و این متن زیبا را نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پرویز ساویز گفته:
        مدت عضویت: 3858 روز

        سلام دوست عزیزم آقای نوری

        از خداوند برایت بهترین ها را آرزومندم. نظر شما نیز حال من را خوب کرد.امیدوارم همه ما از جمله خودم بتوانیم این باور را همیشه در ذهن خود نگه داشته و حالمان را روز به روز بهتر نماییم.

        با تشکر از شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابوالفضل اشرفی گفته:
      مدت عضویت: 2784 روز

      سلام دوست عزیز امیدوارم که حالتون خدایی باشه ?

      سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو نسبت به خودش بیشتر میکنه.

      بسیار عالی بود سپاسگزارم.

      آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.

      ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    آناهیتا عزیز دردانه خدا گفته:
    مدت عضویت: 3505 روز

    به نام خدای عزیز دلم

    سلام به همه دوستان سایت خوب عباسمنش

    تشکر از اقای عباسمنش که خیلی عالی باورهامو عوض کرد و توی مسیر زیبایی ها هر بار با گل های زیبایی از معجزات خدا و اتفاقات زیبا برخورد میکنم. تشکر از همه دوستان و اعضای توی این سایت عالی.

    من همیشه توی زندگیم وقتی باورهایی که توی خانوادم بود رو ازشون میشنیدم احساس خوبی نمیکردم و با روحم تضاد داشت و خیلی با خودم کنجار رفتم تا ببینم عیب از کجاست و چرا من نمیخوام بپذیرم این افکار نازیبا رو.

    خانواده من مخصوصا پدرم اصلا خدارو باور نداشت و میگفت بعد از مرگ همه ما میمیریم و هیچ میشیم و چیزی بعد از این دنیا نیست. چه شب هایی که من از ترس اینکه بعد از مرگم هیچ میشم ساعت ها خوابم نبرده و روحمو اذیت میکرد و اصلا با روح من که جاودانگی رو میخواست متضاد بود. یا باورهایی که از تلویزیون وارد ذهنم میشد ،‌ سریال هایی که با خانواده پاش مینشستیم و نشون میداد اونی که اسمش محمده و نماز میخونه و به خدا نزدیکه و خدارو همیشه در یادش داره آدمی هست که از نظر مالی وضعیت متوسط رو به پایینی داره و غذای ساده و نون و پنیر میخوره اما خانواده شاد و سالم و خوشحالی داره و در کنار هم خوشبختن. اما اونی که اسمش پژمانه و نماز نمیخونه و از خدا دوره وضع مالیش عالیه و ماشین و خونه و ویلای زیبا دارن اما معتاده اما با زنش مشکل داره و میخوان طلاق بگیرن اما بچه اش مریضه و بیماری لاعلاجی داره اما حال روحیش بده و بی ایمانه و از خدا رو گردونه. این ها رو میدیدم و فکر میکردم اگر منم غذای ساده و لباس ساده و خانه ساده ای داشته باشم در عوض خدارو بیشتر دارم و خدا همیشه یاور ستم دیده هاست و یاور فقیران هست و فقط خدای اوناست و اجر این سبک زندگی قانع رو اون دنیا خدا بهم میده و این دنیا مهم نیست زندگی عالی نداشته باشم چون ثروت برای جهنمیان هست و خدا اون هارو دوست نداره و اون ها شادی هاشون گذراست و از درون هیچوقت لذت واقعی و معنوی رو نمیچشن.

    توی مدرسه معلم ها میگفتن امامان و پیامبرها ادم هایی که نزد خدا بسیار دوست داشتنی بودن نون و خرما میخوردن و خانه های ساده و وسایل بی زرق و برق داشتن و بسیار ادم های قانعی بودن و چشمشون رو به همه مادیات در این دنیا بستن و در عوض بهشت و سرای اخرت رو برای خودشون تضمین کردن.

    من خیلی دچار تضاد میشدم از طرفی خیییلی لباس های زیبا و خانه های قشنگ و وسایل عالی و مسافرت به کشورهای زیبا و رفتن به رستوران های شیک رو دوست داشتم اما نه شرایط مالیش رو من یا خانوادم داشتیم که تهیه کنم و هم خودم فکر میکردم اگر این هارو داشته باشم خدا دیگه منو دوست نداره و گفتار عذاب در اون دنیا میشم.

    خلاصه خیلی درگیر بودم و فکرم بسته بود و در دنیایی از احساسات متضاد از خودم و دنیای اطرافم زندگی میکرم. خواسته هام شدید بودن و وقتی جلوی خواسته هام رو میگرفتم که میخواستن من ثروتمند بشم ،‌ احساس بدی داشتم احساس یه ادم شکست خورده،‌ احساس کسی که نه پای رفتن داره و نه توان موندن. از خدا هم کم کم دور شدم و فکر میکردم منو رها کرده و زندگیم پر از چالش و اتفاقای ناراحت کننده بود و هر روز حسم به خودم و دنیا بد و بدتر میشد.

    تا وقتی که اول با کتاب اسکاول شین اشنا شدم،‌ بعد خیلی اتفاقی یه شب برادرم فیلم راز رو گذاشت توی لپ تاپش و با منو خواهرم نشستیم تماشا کردیم،‌ بعد کتاب راز وارد زندگیم شد ،‌ اولش خوب نخوندم و عمیقا متوجه معنیش نشدم،‌ چند سال بعد فهمیدم چی میگه و درکش کردم،‌ برای خودم عکس هایی از لباس های زیبا و خوراک های زیبا و خانه ها و ویلا و هر اونچه که دلم میخواست داشته باشم از اینترنت پیدا کردم و هر روز تماشا میکردم،‌ خیلی دلم میخواست گوشی اندروید بگیرم و این عکسارو از توی گوشیم تماشا کنم و مجبور نباشم همش کامپیوترو روشن کنم و صبر کنم مواقعی که بقیه از کامپیوتر استفاده نمیکنن من عکسارو تماشا کنم.

    یه مدت فروشندگی کردم و تونستم پول جمع کنم و گوشی رو خریدم،‌ عکسارو هر روز میدیدم،‌ توی گروهی عضو بودم که یکی از اعضا از عباسمنش گفت،‌ رفتم سایت عباسمنش رو پیدا کردم و گوش دادم،‌ انگار دنیای جدیدی به روم باز شد،‌ درها باز شدن و پرده هایی که جلوی چشم منو گرفته بودم کنار رفتن و چشمانم روشن تر شد،‌ دنیا رو اونجور که بود دیدم و تازه با دنیا اشنا شدم و فهمیدم چقدر قشنگ بود و من نمیدیدم. خیلی نگاهمو واقعی کرد و از اون افکاری که دست و پای منو بسته بودن انگار رها شدم. انگار تازه داشتم نفس میکشیدم،‌ انگار سن واقعی من از اون لحظه باید حساب میشد و قبلش زندگی رو زندگی نکرده بودم. قبلش همیشه اگرم خوشحال بودم به خودم یادآوری میکردم همه اینا زود تموم میشه و غصه میخوردم حتی موقعی که باید بهم خوش میگذشت. مادرم میگفت زیاد نخند که بعدش گریه میکنی. وقتی بچه بودم و گریه میکردم میگفت چون قبلش زیاد خندیدی این نتیجه زیاد خندیدنته.

    خلاصه وقتی فایلارو توی گوشیم ذخیره میکردم هر روز بهش گوش میدادم،‌ چسبیده بودم به باورهای جدید و انگار که با روحم حرف میزد،‌ روحی که همش بخاطر باورهای اشتباهم از خدا سرخورده شده بود. گوش دادن هر روزم به فایل ها منو تازه با خدا اشنا کرد،‌ دیگه از اون به بعد هر آهنگی در مورد معشوق میخوند من برای خودم توی گوشیم پلی میکردم و سمت قبله وای میستادم و میرقصیدم و با زبون خودم برای خدای خودم اون اهنگو میخوندم و دستامو سمت قبله میکردم و خدای خودمو بغل میکردم. الانم اشک تو چشام جمع میشه وقتی تعریف میکنم. حس و حالم خیلی زیبا شده بود. همون موقع ها بعد از 4سال ارشد تهران قبول شدم و از خانوادم با اون باورها دور شدم. خیلی از چیزایی که آرزوشو داشتم که داشته باشم ولی خانوادم برام تهیه نمیکردن رو بعد از اون خودشون برام هدیه گرفتن و دوستایی پیدا کردم که هر روز برای رشد خودشون وقت صرف میکنن. دنیای من الان رنگی شده چون خدایی رو شناختم که عاشق من و همه بندهاشه،‌ خدایی که عاشق اینه من ثروتمند بشم،‌ من پولدار بشم،‌ من خوشحال باشم،‌ خدایی که از پس هر خنده خنده دیگری رو برام میاره و قرار نیست دیگه بعدش گریه کنم،‌ خدایی که اون دنیا به بندگانش که احساس خوب داشتن و شکرگزار بودن و توی این دنیا زیبا و عالی زندگی کردن پاداش بهشت داده،‌ نه به بندگانی که در این دنیا با فلاکت و فقر زندگی کردن و هر روز ناامید و افسرده و شکایت گرن به دنیا. خدایی رو من شناختم که عاشق اینه که من شاد باشم و اگر احساسمو خوب نگه داره شادی پس از شادی و معجزه بعد از معجزه رو توی زندگیم سرازیر میکنه. خدایی که منتظره من ازش خواسته های بزززرگ بخوام تا بگه این بنده ام به من اینقد ایمان داره که این خواسته رو داره و باید بهش بدم. خدایی که انتظار نداره من با چشمای گریون ازش بخوام بلکه میخواد من با شادی و اشتیاق و ایمان بخوام،‌ فقط کافیه باورش کنم،‌ بهش ایمان بیارم. فقط از خودش بخوام. اینجوری سرم پیش بقیه بلنده،‌ اینجوری دلم قرصه،‌ اینجوری از ته دلم میخندم. ‌خدایی که من میشناسم عاشق اینه من بهترین ماشین رو داشته باشم،‌ بهترین امکانات رو داشته باشم،‌ بهترین خونه رو داشته باشم. خدای من دوست داره من بالاترین حقوق های میلیاردی رو داشته باشم و کمکم میکنه،‌ ایده های ناب توی  ذهنم میاره،‌ مسیر رسیدن به خواستمو زیبا و خوشگل میکنه و با احساس خوب منو به خواستم راهنمایی میکنه و توی مسیرش پر از معجزات و دوستان و بندگان خوبشو قرار داده. خدایی که از من میخواد فقط بهش ایمان بیارم بقیه راه خودش روشن میشه،‌ با هر قدم که پیش برم قدم بعدیمو روشن میکنه و چی بهتر و زیباتر از این توکل و ایمان به خدا که قدم بعدیمم راحته و میسیرش زیبا و قشنگه.

    من با مقایسه زندگی قبلیم و زندگی الانم باورمو تقویت میکنم. با یادآوری احساسات و روزهای ناامیدی قبلم با روزهای پرشور و نشاط الانم و تصدیق اینکه این باور توی زندگیم تا الان چه ها کرده و با دیدن نتایج زندگیم باورمو تقویت کردم. با مقایسه اون احساس شکست و ناراحتی و غم های گذشتم با زندگی الانم که فوق العاده شده.

    یه مثالش اینکه من تهران خوابگاه زندگی میکردم و همیشه دوس داشتم اتاق مستق برای خودم داشته باشم و جای آرام و ساکتی زندگی کنم و تهران بمونم،‌ به طرز خیلی هماهنگ ولی معجزه واری خواهرم که به شدت وابسته به پدر و خانوادمه و توی شهرستان کار میکرد اومد تهران برای کار و کلاس های آموزشی که میخواست و ساکن تهران شد و خانوادم برای منو خواهرم خونه ای تهیه کردن و الان یه اتاق مستقل دارم و خونه ای آروم و همسایگانی خوب که تنها صدایی که میاد ازشون صدای گه گاه پیانوی زیبایی هست که من از شنیدنش لذت میبرم.

    از همتون ممنونم که داستان زندگی منو خوندین. خیلی از حضور توی این جمع لذت میبرم و امیدوارم هر روز ثروت و نعمت و شادی و سلامتی بیشتری توی زندگی همه مون سرازیر بشه. خدایاشکرت خدایاشکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای: