باورهایی قدرتمندکننده درباره خداوند - صفحه 65 (به ترتیب امتیاز)

4128 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رويا انصاري رامندي گفته:
    مدت عضویت: 2974 روز

    سلام به همه دوستان خوب ام

    وقتی به رابطه خودم و پروردگار متعال فکر میکنم یاد این جمله میوفتم که : ما وقتی یک ماشین نسبتا گران رو میخریم از همه لحاظ خیالمون جمع هست مثلا ، ما همیشه خیالمون جمع وقتی یه ماشین تویوتا میگیریم میدونیم گارانتی داره و ١٠٠٪؜ شرکت تویوتا از ماشین اش حمایت میکند ! این موضوع دقیقا تو زندگی ماس ! الله متعال ما رو خلق کرده ، از روح پاک اش در ما دمیده ! پس ١٠٠٪؜ ما تحت پوشش و گارانتی خداوند هستیم ، من همیشه در دعا هایم میگویم : خدایا تو من رو آفریدی ! میدونم ! حتم دارم تو من رو گارانتی کردی ! تو حواست هست به من ، همیشه هر جا گیر کنم اگر صدات کنم در دسترسی ، امداد های الهی ات میرسد ، خدایا شکرت برای اینکه تو همیشه در دسترسی

    شاد باشیر همیشه دوستان خوبم و از حمایت های الهی غافل نشوید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    امیر گفته:
    مدت عضویت: 3035 روز

    <>

    *به علت اینکه نمیشه کل نظر که شامل 7 صفحه ی Word بود رو یکجا ارسال کنم اون رو قسمت بندی کردم!

    قسمت اول:باید مثل غذا دادن به جسممون،تا آخر به روحمون غذا بدیم..چطور؟با کار کردن روی باورهامون…

    ——————————————————————————————————————————————————–

    سلامی به گرمی زمستون!(راستش یه مدته اینقدر دارم ادبیات میخونم؛در جملاتم ، ناخود آگاه از آرایه های ادبی استفاده می کنم…مثل همینی که الان دیدید!آرایه پارادوکس!) به شما رفیق فوق العادم (که امیدوارم یه روز ببینمتون!) و شما استاد بی نظیرم(استاد!راستی نارگیلا رو بهمون نشون ندادید:) )

    راستش از صبح که سوال مسابقه رو دیدم داشتم بهش فکر میکردم و به این موضوع رسیدم که این اتفاقاتی که چند وقت اخیر برام افتاد خیلی ربط داشت به پیدا کردن باور مناسب در مورد خدا…

    بیاین با هم اون اتفاقات رو مرور کنیم…

    فکر می کنم که در مسابقه ی قبلی هم اشاره کردم که خواستم یه هدفی رو دنبال کنم و چون از استاد شنیده بودم که برای رسیدن به خواسته ها ،باید تمام تمرکز رو روی هدف گذاشت ؛تصمیم گرفتم واقعا اینکار رو انجام بدم و حتی فایل های استاد عزیز هم کنار گذاشتم.(درست اشتباه من همین جا بود که تصمیم گرفتم روند بهتر کردن باور های خودم رو که برای رسیدن به هر هدفی مورد نیازه رو قطع کنم) چون آخر ،هدفم مطالعه برای کسب رتبه ی عالی در امتحانی خاص بود و واقعا اون موقع به نظرم رسیده بود که باید همچین کاری رو انجام بدم…

    بعد از گرفتن تصمیم بالا،لیستی از باور های مناسب برای رسیدن به هدفم درست کردم که اون رو با صدای خودم ضبط کردم و قرار گذاشتم که هر صبح که بلند میشم در مسیر، به اون باور ها فقط گوش بدم…

    شما از اینکارا نکنید!(منم فکر کنم به خودم قول دادم اینکارو تکرار نکنم!) بعد یه مدت کلا اون لیست باور ها رو هم به علت حال نداشتن! و تنبلی! قطع کردم و پشت گوش انداختم…و بعد حالا که فکر میکنم به معنای واقعی،اوضاع داشت بد و بدتر می شد…ولی خب چون آرام،آرام بود من نمی فهمیدم…(حالا می فهمم که استاد می گفتن کار کردن روی باور ها،باید مثل غذا خوردن و نفس کشیدن،مستمر و دائمی باشه…در واقع شما با کار کردن روی باور ها،دارید به روحتون غذا می دید.) بعد یه مدت (شاید حدود 1 ماه و نیم) یک اتفاق نسبتا بدی واسم افتاد که بازم نفهمیدم علتش چی بود و بی خیالش شدم و به قول انگلیسی ها!(Ignore ش کردم !) و فکر می کنم (اگر اشتباه نکنم) حدود دو هفته بعدش اتفاق بسیار بدی برام افتاد که اصلا جسمم رو تحت تاثیر قرار داد و به خاطر اون اتفاق ،کل باور هایی که شاید این همه مدت روشون کار کرده بودم(کلی از فایل های رایگان استاد-محصول تضاد-دوره قانون آفرینش-فایل های عقل کل-کتاب های استاد و …) کلا شکست و پرید…دوستان واقعا منظورم دقیقا همینیست که بیان کردم …احساس کردم (چون سلامتیم در خطر افتاده بود و تا حالا در طول عمرم به چنین موضوعی بر نخورده بودم) به آخرای عمرم رسیدم و دارم می میرم و کلا در احساس غم و اندوه بودم!(به خودم می گفتتم حالا چرا اینقدر زود!) بیشتر موقع ها دوست داشتم بخوابم و کلا فکر میکنم دچار افسردگی شده بودم!…یا وقتی دوستانم رو نگاه می کردم که در خوشحالی داشتند لذت می بردند از زندگیشون به خودم می گفتم آخر چرا من ! به این علت بالا(که گفتم اون اتفاق ،سلامتیم رو تحت تاثیر قرار داده بود…)دکتر هم رفتم و متاسفانه آقای دکتر کاملا اشتباه موضوع رو تشخیص دادن و با یه قرص فوق العاده ،کار رو ترکوندن!خدا قوت واقعا!… خیلی از خودم سوال کردم که من چیکار کنم تا این موضوع حل شه و چطور این موضوع رو حل کنم یا منی که اینقدر آدم شادی بودم که ممکنه در این متن هم ببینید! (به قول یکی از دوستان،من در یک روز ،تمام خوشحالی هایی که اون در کل عمرش رو انجام میده رو انجام میدم!) اول که اصن جواب های فاجعه ای به ذهنم می رسید که کلا غلط بود…تا این

    که بعد حدود دو هفته،به ذهنم رسید که چرا نمیری فایل تسلط ذهن بر جسم عباس منش رو ببینی(آخر شاید باورتون نشه ولی من بعد از دیدن اون فایل،تا مدتی که روی باور هام کار میکردم در تمام مدت در سلامتی کامل بودم وحتی قبلش که اضافه وزن داشتم اون موضوع هم حل شد و به اندام طبیعیم رسیدم)…با خودم فکر کردم و دیدم این بنده خدایی که داره توی ذهنم این ایده بهم میده واقعا راست میگه!به حرفش گوش دادم و اینکارو کردم…راستش اگر اشتباه نکنم اینگار اون فایل جرقه ای بود و با دوباره گوش دادن اون فایل،اینگار برخی از قوانین برام مرور شد…بعد مدتی تازه فهمیدم دلیل اون اتفاق چی بود…دوباره خودم رو پیدا کردم و دوباره شروع کردم به فایل های استاد گوش کردن…ولی خب دوستان واقعا از لحاظ باوری ،ترکیده بود مغزم! شاید باورتون نشه ولی الان که فکر می کنم در اون شرایط فکر میکردم که دیگه تا آخر عمر نمی تونم سلامت باشم…از خیلی چیزها بی دلیل ترسیده بودم(راستش حتی از استادمون که بسیار انسان شریفی بودن!) و کلا در یک کلام زندگی برام عذاب آور شده بود!خوابم دچار مشکل شده بود (قصدم از بیان اینها فقط و فقط اینه که بگم به هیچ وجه،حتی اگر زندگیتون در خطر بود!کار کردن روی باور هارو قطع نکنین! وقتی ما قانون رو می دونیم در مدت زمان کوتاهی اگر بهش عمل نکنیم ؛زندگیمون نابود میشه ولی خب طبیعتا اون افرادی که هنوز نمی دونن باید 100 بار یه کار اشتباه رو انجام بدن تا اتفاق بدی براشون پیش بیاد ولی در عوض ما با سرعت جت می تونیم با این قانون پیشرفت کنیم و رتبه ی اول رو در حوضه کاریمون به دست بیاریم…)خب!بگذریم…خدا رو شکر (واقعا از خداوند سپاس گزارم به خاطر لطفی که به من داشت و مطمئنم به هممون داره…)الان تمام اون چیزها تموم شده و من در سلامتی کامل و در احساس فوق العاده بی نظیر دارم این متن رو براتون تایپ می کنم!و اما ادامه ی داستان…

    خودم رو پیدا کردم …دوباره فایل های استاد رو شروع کردم به طور منظم گوش دادن و تمرکز کردم روی نقاط مثبت و فوق العاده ولی دوستان به علت اون اتفاق(قبلش اصلن اینطور نبود!) من ترس های ذهنی زیادی درونم ایجاد شده بود…تا اینکه همینطور کار کردن روی خودم رو ادامه دادم و رسیدم به فایل “ارتباط ایمان با ترس” استاد…

    خب!استاد توی اون فایل به طور خلاصه در این مورد صحبت می کردن…چندین بار اون فایل رو گوش دادم…تمرینش رو دقیق انجام دادم ولی هنوز مشکل حل نشده بود…با خودم گفتم کاش منم واقعا میتونستم مثل استاد عباس منش دوباره اینقدر با قدرت حرف بزنم و به طور واقعی مثل حضرت ابراهیمی فقط از مقام پروردگارم بترسم…

    از خداوند کمک خواستم …در اون شرایط تجسمات منفی و فکر های منفی زیادی سراغم می اومدن و با اینکه حالم بهتر شده بودم ولی هنوز کامل خوب نشده بود…در یک کلام در خیلی از لحظات حوصله هیچ کاری رو نداشتم…ولی خب همینطور به این فایل ها گوش میدادم…تا رسیدم به فایل قانون جذب در قران که به نظرم یکی از کلید های اصلی حل این مشکل بود…تو اون فایل استاد آیه ای فوق العاده در قران اشاره می کنن که در مسابقه ی قبلی هم به اون اشاره کردم…(واقعا خیلی این آیه رو دوست دارم…)

    مجادله)10 :

    إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    ترجمه(از خودم-سعی کردم عینا ترجمه خود آیه باشه! و جملات داخل پرانتز اون برداشتی که خودم کردم و از استاد یاد گرفتم هستش):

    همانا نجوا(گفت و گوی های ذهنی که معمولا اگر ذهن رو تربیت نکرده باشید،اغلب به صورت منفیه) از شیطان برای غمگین کردن کسانی که ایمان آوردند(است) و نیست به ضررشان چیزی جز به اجازه خداوند و بر خداوند پس توکل کنند مومنان.

    دوستان این آیه به وفور نشون میده که کار شیطان هست غمگین کردن ما با این گفت و گو های ذهنی مسخره…در واقع این گفت و گو های ذهنی صرفا چرت و پرته و چیز دیگه ای نیست و خداوند راهشم گفته که اگر اینا اومد باید چیکار کنین…باید به خداوند توکل کنین…

    این آیه رو که یاد گرفتم زنگی در مخ من خورد!ولی خب می گفتم مفهوم واقعی توکل چیه …چطور باید توکل کرد…خدایا تو میگی توکل کنم؟چطور اینکارو انجام بدم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مهدی امامی گفته:
      مدت عضویت: 3170 روز

      دوستدعزیز من هم مثل دوران شما راطی کردم کامل درک کردم چی براتون گذشته خداراشکر که خداوند دست مارا گرفت ودرمسیر صحیح قرار داد واقعا درمسیر استاد بودن لیاقت میخواهد موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سیدعلی صبوری گفته:
    مدت عضویت: 3881 روز

    با سلامبه استاد عزیز و همه دوستان

    من در قدیم مثل اکثر مردم خدایی رو قبول داشتم که باید ازش میترسیدی و چون از یکخانواده مذعبی بودم این باور در من ایجاد شده بود که باید همیشه با ترس از خدا زندگی کرد، اگر یک کار اشتباه انجام میدادیم انگار اون خدا منتظر بود تا تنبیهمون همیشه باید در حال گریه و غم بودیم جون طبق باور های قبلی مومن کسیه ک خیلی گریه میکرد مومن کسی بود که همش غمگین باشه و مومن زیاد نمیخنده و…. خدایی که به ما معرفی کرده بودن خدایی بود که با شادی مشکل داشت حتماباید برای اینکه به حرف ما گوش بده براش واسطه میبردیم، خدایی که بین بنده هاش فرق میزاشت به هرکی دلش میخواست ثروت میداد به هرکیم دلش میخواست مشکلات زیاد. یکیو با ثروت آزمایش میکرد یکیو با فقر و بدبختی. بعدشم به ما میگفتن امتحان ثروت خیلی سخت تره( چه خنده دار). من هیچ وقت نتونستم بااین خدا ارتباط برقرار کنم جون یه چیزی در درونم به من میگفت نمیشه که مگه میشه خدا بین بنده هاش فرق بزاره مگه میشه خدایی ک همش میگه من میبخشم منتظره خطاهای ماباشه بعد بهم میگفت اصلا خدا چیه خیلی دنبال این سوالا بودم تو حوضه های علمیه بین اساتید اخلاق تو هیت های مذهبی و لی اکثرا همون خدایی که وصف کردمو میگفتن. تا این که با استاد آشنا شدم.

    فهمیدم خدا یک انرژیه یک انرژی که کل جهانو خلق کرده و این انرژی به هر صورتی که ما بخواهیم شکل میگیره با این دیدگاه خیلی از سوالاتم کلا از بین رفت من برای اینکه این باورو که خدا یک انرژیه در خودم قوی کنم بهکوچکترین نشانه ها واکنش نشون میدم تا ایمانم قوی تر و باورم محکم تر بشه مثلا وقتی تو فکر مادرم بودم که تو یک شهر دیگس یهو بهم زنگ زد که ما داریم میایم خونتون به خودم گفتم ببین اینو من خلقش کردم من باعث شدم که مادرم به شهر من بیاد و نشانه هایی مثل این رو که میبینم سریع به خودم یادآوری میکنم که اینا همش به خاطر اینه ک من خلقشون کردم.

    من الان خدایی را باور دارم که سراسر عشقه خدایی که بین بنده هاش فرق نمیزاره اون فقط واکنش نشون میده اون نمیخواد براش واسطه ببریم اون با منه اون در منه اون خوده منه من و اون یکی هستیم وقتی این خدارو شناختم وجودم سراسر عشق شد یک آرامش خواصی پیدا کردم، از قبل آروم ترم شادترم . گاه ی وقتا شیطان وسوسم میکنه گاهی میگم که شاید اشتباه باشه و از این نجواها که همه دارن ولی چون به این باور رسیدم که خدای من همیشه منو هدایت میکنه با دیدن یکی از نشونه هاش دباره به خودم میگم ببین داره خدا باهات حرف میزنه به این نجواها گوش نده خدا همیشه با منه و من و همرو به اون سمتی که خودمون میخوایم هدایت میکنه. این هارو هم مدیون استادم که منو با این خدا آشنا کرد.

    الن خدایی که من دارم منشا همه خوبی هاس بی بهانه به همه نعمت میده بی بهانه میبخشه. بی واسطه باهاش میشه حرف زد، براش فرقی نمیکنه تو کی هستی فقط باید بخای که باهاش صحبت کنی اونوقت اونم باهات حرف میزنه، خدایی که شادیه همه بنده هاشو میخواد خدایی وهاب رحمن رحیم غفور تازه دارم معنی این صفاتو درک میکنم. همین الانم دباره چند وقتی بود این خدارو فراموش کرده بودم انگار خدا بااین مسابقه میخواست بهم یادآوری کنه که دارم فراموشش میکنم دباره یادم انداخت که خدای من کیه.

    میدونم همه دوستان این خدارو باور کردن و یپرستنش ولی از خدا میخوام که مارو راهنمایی کنه تا هیچ وقت اونو ازیاد نبریم . فراموش نکنیم که چه خدایی داریم. دعا میکنم خداوند مارو به حال خودمون رها نکنه.

    شاد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    مجتبی همت گفته:
    مدت عضویت: 3433 روز

    سلام ودرود بر استاد عزیزم با طرح سوال که موجب فکر کردن ما میشوند و شما دوستان که هر کدامتان صدها کتاب باز هستید و من از آگاهی هاتون بسیار استفاده میکنم سپاسگزارم

    من دارم سعی میکنم که

    ?خداوند را رب (قدرتمندترین فرمانروای جهانیان )

    خدایی که تمام اتفاقات رهبری میکند و حتی برگی بدون اذن خداوند نمی افتد ببینم و قدرت مطلق ببینمش

    ?تواب (توبه پذیر )

    خداوند مامور راهنمایی رانندگی نیست که منتظر خطا های من باشه بلکه خطاهای من از نظر خدا پذیرفته و برای پیشرفت من است و میدونم این خطا ها فقط به من ضربه میزند

    ?بخشنده ( انقدر ثروتمنده که میتونه ببخشه )

    خداوند آنقدر ثروتمنده و برای همین ثروتمندان دوست داره چون وقتی داشته باشی میتونی ببخشی

    ?هدایت کننده است فقط کافیه از خدا بخواهیم تا هر روز بیشتر به مسیر درست هدایت بکند میبینم

    ?با تائید کردن نشانه در زندگی ام من سعی میکنم تا یه این ویژگی های الله ایمان بیاورم و هر روز ایمانم به خدا بیشتر شود

    در پناه خدا همیشه سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    حبیب ابراهیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 3131 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش و همه دوستان

    این دومین کامنت هست که درباره این فایل میزارم راستش هرچی نظر دوستان رو میخونم واقعا میبینم چقدر باور صحیح در مورد خدا هست. هرچی بنویسیم هرچی بخونیم باز هم هست. خدایا قربون عظمتت، قربون بزرگیت. استاد شما دارید با مریداتون چی کار میکنید.

    نظرات رو که میخوندم یادم اومد به آهنگ موسی و شبان با صدای استاد شهرام ناظری. به نظرم قشنگ ترین باور رو مولانا تو این شعر آورده. قسمت هایش رو که یادم میاد می نویسم.

    دید موسی شبانی را به راه

    کو همی گفت ای خدا و ای اله

    تو کجایی تا شوم من چاکرت

    چارقت دوزم کنم شانه سرت

    ای به یادت هی هی و هیهای من

    ای فدایت همه بز های من

    گفت موسی این ژاژ است کفر و فشار

    پنبه ای اندر دهان خود فشار

    گر نبندی زین سخن حلق را

    آتشی آید بسوزد خلق را

    گفت موسی دهانم دوختی

    وین سخن جانم سوختی

    جامه بدرید و آهی کرد سخت

    سر نهاد اندر بیابان و برفت

    وحی آمد سوی موسی از خدا

    بنده ما را ز ما کردی جدا

    تو برای وصل کردن آمدی

    نی برای فصل کردن آمدی

    ما برون را ننگریم و قال را

    ما درون را بنگریم و حال را

    ملت عشق از همه دین ها جداست

    عاشقان را ملت و مذهب خداست

    لعل را گر مهر نبود باک نیست

    عشق در دریای غم غمناک نیست

    تو این حال و هوا اگه آهنگ رو گوش بدید خالی از لطف نیست.

    از شما، از استاد و از خداوند مهربون خیلی خیلی سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    الماس طلایی گفته:
    مدت عضویت: 2788 روز

    خداوند بخشنده و مهربانم را شاکرم که من را خلق کرد تا او را ببینم و بشناسم

    سلام دوستان عزیزم

    همانطور که در مسابقه قبلی هم گفتم من به تازگی با استاد عباس منش و سایتشون آشنا شدم و چیزای بسیار زیادی مونده که به لطف خداوند از استاد و شما عزیزان یاد بگیرم

    من توی یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم و از کودکی با خداوند مهربان آشنا بودم و در اوایل جوانی بسیار پیشرفت کرده بودم و آرامش فوق العاده ای داشتم ، یادم میاد یروز تو مسجد روحانی محل توی یه صحبتی از یه جوان بیسواد ک ساده هم بود پرسید نمیخای فوت کنی تا بری پیش خدا و اون جوان جواب داد من همین الانم پیش خدام و روحانی بسیار اونو تحسین کرد ،، این جواب اونروز خط فکری من رو درباره خدا تغییر داد چون منم مثل همه بچها شنیده بودم یکی که فوت میکنه میره پیش خدا و بنظر میرسید که خدا اینجا نیس و داره از اون بالا مارو نگاه میکنه ،، در همون زمانها به خاطر کارای فرهنگی که میکردم قرآن و حدیث زیاد میخوندم و با دیدگاههایی ک راجع بهشون وجود داشت دچار تناقض بودم و تو نشریاتی که چاپ میکردم عقیده و چیزی که خودم برداشت می کردم رو می نوشتم و مردم هم بعضیا خوششون میومد و بعضیا نمی پذیرفتن، اما من طی این سالها همیشه تو ذهنم تناقضاتی وجود داشت ولی همیشه سعی کردم انسان خوبی باشم و بر خلاف دستورات خداوند عمل نکنم و خداوند هم همیشه هوامو داشت و من به راحتی دست خدارو تو زندگیم حس میکردم

    الان که به اون زمانها فکر میکنم میبینم چقدر صحبتای خدا و امامان واضح بوده و من متوجه نمی شدم وقتی صحبتای استاد رو راجع به خداوند شنیدم بسیار خوشحال شدم چون حس کردم واقعیت همینه ، تناقضم برطرف شده و ذهنم داره جهت صحیح رو پیدا میکنه و صحباتشون با تمام دانسته هام همخونی داره و اینکه صحبتاشون به دل من نشست و من به لطف خداوند در مسیر ایشون قرار گرفتم و دارم به صحبتاشون عمل میکنم

    راجع به جواب سوال که واقعا چه باوری بهترین باور راجع به خداوند هست باید گفت که آیا این سوال درسته اصلا ؟

    یعنی خداوند یه چیز ثابته یا میشه با باور تغییرش داد ؟

    قرآن رو که خودتون تحقیق کردید ،، اما یه حدیثم هست از امام رضا علیه السلام که دقیقا به این موضوع اشاره داره و اون زمانها که من این حدیث رو خوندم واقعا متوجه منظورش نشدم اما الان میبینم واضح تر از این نمیشه گفت .

    امام رضا علیه السّلام فرمودند:

    اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه ِ فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛

    به خداوند خوش گمان باش، زیرا خداى عزوجل مى فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى کنم.

    کافى، ج 2، ص 72، ح 3 .

    حدیثی هم از پیامبر هست ک همین موضوع رو بیان کردند و تاکید کردند که در تغییر باورتون نسبت به خداوند عجله کنید !

    با این حساب وقتی نگاه میکنیم میبینیم کسانی که به خداوند نزدیک شدند به چه کراماتی رسیدند و دیگه تعجب نمیکنیم ،، مثلا دنیا در اختیار امامان بود اما آنها از اون بهره نمی بردند ،، یا علمای بزرگی مثل شیخ علی آقا قاضی طباطبایی ،، شیخ حسنعلی نوخودکی اصفهانی ،، علامه طباطبایی ،، آیت الله بهجت و کسانی که هنوز زنده اند اینها به درجاتی رسیدند که قدرتشون بسیار بالاتر از انسانهای عادی هست و صاحب کراماتی بودند .

    تازه دارم میفهمم چرا اینها به این درجات رسیدند . اینجا فرصتی نیست که بگم ، خودتون برید و از کراماتشون بخونید .

    میدونم شاید خیلیا باور نکنند اما من باور میکنم و باور هرکس به خودش مربوط میشه

    منظورم از این صحبتها این بود افرادی رو معرفی کنم که خدارو شناختند ، کسی که خدا رو باور کنه خداوند هم اون رو به کمال میرسونه و قدرت بهش میده ، این بزرگواران دنیا رو رها کرده بودند و به خداوند پیوسته بودند .

    حدیث دیگری هم هست که میگه هرکی دنیا رو رها کنه ، دنیا خودشو به پاش میریزه ، و این مطلب تو صحبتای استادم هست و این قانونه ، اگه تونستید امتحانش کنید

    من نمیدونم جنس خداوند چیه اما میدونم خالق همه چیزه ،، اما میدونم که همه ما پیش خداییم ، خدا همینجاست اون حضور داره در کنار ما و در درون ما قوانینی در این جهان وضع کرده اگه ما رعایت کنیم و بهش عمل کنیم به سعادت دنیا و آخرت میرسیم ،، اما خداوند بنا نداره ک با ما صحبت کنه بلکه صحبت اون با ما با نشانه هاست و اینقدر عادی اینکارو میکنه که ما باورمون نمیشه که این نشانه خدا بود . در این مورد هم حدیثی از امام حسین علیه السلام هست که میفرمایند :

    نیازهای مردم به شما ، نعمتهای الهی هستند که به سوی شما آمده اند که اگر به آنها توجهی نکنید شما را رها کرده و جای دیگری می روند .

    در مورد مهربونی خداوند هم منم مثل خیلی از دوستان مثال پدر و مادر و فرزند رو میزنم و محبت شدیدی که اونا به فرزندشون دارند و چون صلاحش رو میخان همیشه به خواسته هاش عمل نمی کنند یا دیرتر و در زمان صحیحی به خواستش عمل می کنند . و خداوند در قرآن آیه ای داره که دقیقا همین رو میگه و نشون میده که خداوند به ما توجه داره و صلاح مارو میخاد ،، اما عشق خداوند به ما چقدره ؟؟ ،، در این مورد هم حدیثی از پیامبر وجود داره که خودش گویای همه چیز هست و نشون میده محبت خدا نسبت به ما بینهایت بیشتر از پدر و مادرمون به ماست !

    رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

    إِنَّ اللّه خَلَقَ یَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالرضَ مِائَهَ رَحمَهٍ کُلُّ رَحمَهٍ طِباقُ مابَینَ السَّماءِ وَالرضَ فَجَعَلَ مِنهافِى الرضِ رَحمَهً فَبِها تَعطِفُ الوالِدَهُ عَلى وُلدِهاوَالوَحشُ وَالطَّیرُ بَعضُها عَلى بَعضٍ وَأَخَّرَ تِسعاوَتِسعینَ فَإِذا کانَ یَومُ القیامَهِ أَکمَلَها بِهذِهِ الرَّحمَهِ؛

    خداوند روزى که آسمانها و زمین را آفرید، صد رحمت بیافرید که هر یک از آنها میان زمین و آسمان را پر می کند و یکى را در زمین قرار داد که بوسیله آن مادربه فرزند محبت مى کند وحیوانات وحشى و پرندگان به یکدیگرمأنوسند و نود و نه رحمت را نگه داشته و همین که روز قیامت شود این یک رحمت را نیز بر آن می افزاید و به بندگان رحم می کند … نهج الفصاحه، ح 781

    با این میزان از رحمت خداوند چطور باور کنیم که خداوند برای ما بدی بخواد ؟؟ چنان رحمتی که حتی شیطان هم طمع بخشش از سمت خدارو میکنه

    اصلا چطور باور کنیم که خداوند کسی رو در آتش بسوزونه ؟؟

    من که باور نمیکنم

    درجایی دیگر هست که آنچه برای خداوند مهمه زیادی عبادت نیس بلکه گمان خوب به خداونده که در کنار عبادت موجب سعادت دنیا و آخرت میشه

    حسی که من دارم اینه که ما با خدا یکی هستیم اما میان او و ما حائلی ایجاد شده که همون خواهشهای نفسانی ماست که گناهان باعث میشه این حائل بزرگتر بشه اما اگه به همه حرفای خدا گوش بدیم و عمل کنیم این حائل از میان میره و ما و خدا یکی میشیم و در اصل قطره به دریا می پیونده و عملا ما هم دریا میشیم و میتونیم کن فیکون کنیم درست مثل ائمه و علمایی ک بعضیاشونو گفتم و بسیاری از انسانهایی که زنده هستند و ما نمی شناسیمشون .

    بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت

    که در مقام رضا باش و از قضا مگریز

    میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

    آره ، خدا راه و روش رو نشون داده اما ما خودمون حجابیم

    امیدوارم همگی دریا بشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    فریده شریف زاده گفته:
    مدت عضویت: 3613 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و شب بخیر

    برای اولین باره که دارم تو مسابقات شرکت می کنم،خواستم یکی دیگه از فایل های استاد رو بخرم که ناگهان بهم الهام شد که تو مسابقه شرکت کنم …

    نیاز نیست تلاش کنیم تا باوری رو به زور در ذهنمون بسازیم فقط باید به این موضوع ایمان داشته باشیم که یه قدرت و انرژی که همون خداست وجود داره و تمام کارهامون رو به عالی ترین روش ممکن انجام میده و فقط باید با اون همراهی کنیم.

    هر چیزی که احساس خوب بهمون میده بدون دلیل و منطق بهش عمل کنیم .نیاز نیست خودمون رو به کسی اثبات کنیم. دا هر لحظه داره با الهامات و نشانه ها باهامون ارتباط برقرار می کنه.اگه آرزویی داشته باشیم و بهش ایمان و باور داشته باشیم با احساس خوبمون به اون مسیر هدایت میشیم .چیزی که احساسمون بد میکنه دروغه و نباید باور داشته باشیم.هر فکر یا صحبتی (غیرفیزیکی) که احساسمون به اون خوب هست رو باید انجام بدیم چون احساس خوب با روحمون سنخیت داره و حقیقته…باور کنیم که خدا بیشتر از ما میخواد که به آرزوهامون برسیم پس هر آرزویی که داریم از روحمون که همون خداست نشات گرفته پس باید به اون آرزو برسیم تا روحمون آروم شه و خوشحال….هیچ چیزی اونقدر بزرگ نیست که دست نیافتنی باشه چون هیچ قدرتی بالاتر از خدا وجود نداره..

    باید به این موضوع دقت کنیم که روحمون چون بخشی از خداست پس هر آرزویی که داریم و بارسیدن به اون آروم میشیم پس خدا میخواد که به اون برسیم …احساس از روح نشات می گیره پس وقتی احساسمون خوبه روحمون که بخشی از خداست آروم و شاده بنابراین قانون آفرینش اینه که بهش برسیم تا روحمون که نشات گرفته از خداست آروم شه…. باید در مسیر احساسمون پیش بریم…باید همیشه احساسمون خوب باشه و سعی کنیم تو مسیری بریم و فکری داشه باشیم که احساسمون خوب باشه تا با شادی و آرامش روحمون که از خداست به تمام آرزوهامون برسیم.

    خدا بیشتر و جلوتر از ما میخواد که به آرزوهامون برسیم و باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که همه آرزوهامون از قبل برآورده شدست و فقط باید در مسیر اون آرزومون با احساس خوب قرار بگیریم تا به اون آرزو و خواستمون برخورد کرده و برسیم.

    خدا دوستمون داره چون روحش در وجود ماهاست و ابزاری رو به عنوان احساس برای هدایت ما برای رسیدن به آرزوهامون و خوشبختی و شادی در دنیا و آخرت در اختیارمون قرار داده …بهش اعتماد کنیم و باور داشته باشیم…خدا بخشی از ماست پس بیشتر از خود ما میخواد که به آرزومون برسیم و روحمون که بخشی از خودشه آروم و شاد شه و احساس تنها ابزار در این زمینه ست…به احساسمون اعتماد داشته باشیم …به خدا باور داشته باشیم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    مسعود گفته:
    مدت عضویت: 3070 روز

    سلام به دوستای خوشبخت و موفقم

    *خدارو رفیقمون بدونیم. وقتی باکسی راحت باشیم خیلی بهتر حرفامونو بهش میگیم

    *خدارو صاحب قدرت بدونیم. فقط یه قدرت وجود داره و فقط پیش خودشه. اینجوری ترس ازمون دور میشه که فلان ادم یا فلان گروه نفع خودشون مهمه و من ارزشی ندارم و… اینجوری توهمات از بین میره

    *همه کارامونو بخوایم برامون کامل انجام بده. خودش گفته فقط از من بخواه و منم هرچیزی بخوای برات فراهم میکنم

    وقتی حسمون به چیزی خوب بشه، راحت تر بدستش میاریم و خیالمون راحت باشه که یه ادم قدرتمند کارامونو انجام میده، خی ارامش داریم و همین ارامش یعنی لیز خوردیم سمت خواسته و بدستش اوردیم.

    همونجوری که قبلا فلان چیز و فلان خواسته رو که هیچکس فکرشو هم نمیکرد برام بوجود اورده، پس اینم میتونه

    موفقیتای قبلی روهم یاداوری کنیم، باورمون قویتر و خیالمون راحت تر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    Morteza گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    یاهو…

    سلام و دردود خداوند بر بندگان صالح و سپاسگذارش.

    چند دقیقه میشه که میخوام یه مطلبی رو بنویسم و ذهنم مدام دنبال کلمات و جملات باکلاس و خیلی قشنگ میگرده هرچند این ضربالمثل رو بارها شنیدم و تجربه کردم که میگه:هر سخن که از دل برآید,لاجرم بر دل نشیند(همین ضرب المثل رو هم حفظ نبودم و اینترنت سرچ کردم?)

    بگذریم…

    سپاسگذار خداوندم بابت آشناییم با شماها دوستان و استاد عزیز که دید و نگرش و درک ناقص و اشتباهم نسبت به خداوند رو تغییر دادید.و زمانی این اتفاق ها برام افتاد که از خودش خواستم و طولی نکشید که افراد بر سر راهم قرار گرفتند.

    امروز یه اتفاق جالب افتاد برام و اون این بود که نزدیک بود به خداوند متعال شرک خفی بورزم ولی امروز با ورودی های مناسب هوشیارتر از همیشه هستم.یه وسیله تو مغازه ای که کار میکنم داشتم و گذاشته بودم برای فروش.مشتری اومد تو مغازه و دستش خورد به اون جنس و افتاد تقریبا دیگه قابل فروش نیست.قیمتش 380 هزار تومن بود.خیلی بهم ریختم و صاحب مغازه هم به مشتری گفت مشکلی نیست و من بیشتر بهم ریختم و دنبال یه ترفندی بودم که هزینه اش رو یا از صاحب مغازم بگیرم یا مشتری ولی یکی انگاری بهم میگفت از خدای اونها طلب کن و قراره با این امتحانات کوچیک تو بزرگ بشی و صدها برابرش رو خداوند بهت بده ولی باید الان ظرفیتت بزرگ بشه و وابسته به دنیا نباشی.ذهنم مدام میگفت مظلوم نمایی کن پیش صاحب مغازه که دلش برات بسوزه و بگه خودم هزینه ش رو بهت میدم ولی یکی میگفت التماس نیازمندان نکن.تو منو داری که بی نیازم و قدرت مطلق.سخت بود واقعا برام.منی که کل حسابم امروز زیر 1میلیون تومان هست.ولی چشم امیدم به خدایی است که خالق همه هستی است و بی نیاز.هنوز خریدی از دوره های استاد نداشتم ولی همین فایل های رایگانی که گذاشتند فوق العاده تأثیر مثبت روم گذاشته و بابت وجودشون و راهنمایی هاشون از خداوند مهربانم سپاسگذارم…

    الهی شکر و سپاس بابت هوشیاری و امید و آرامش امروزم???التماس دعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    چرا ما باور نداریم واقعی ترین چیز خداست؟

    چرا ما باور نداریم واقعی ترین حس احساس خوبه؟

    چرا ما باور نداریم واقعی ترین افکار افکار خوب وخوشایند هستند؟

    چرا ما باور نداریم ذهنمون افکارمون در جهت انبساط و گسترش جهانه و نمی تونه ثابت بمونه؟

    چرا ما باور نداریم روحمون جزئی از وجود خداست و ما با همین جزئ همیشه با خدا در ارتباطیم؟

    این ارتباط مثل رابطه خورشید و ماهه هر چند قیاسه کوچیکیه . ماه نورشو از خورشید می گیره خودش که نوری نداره.

    چرا ما باور نداریم روحمون جسممون ذهنمون همه دنیا شامل خداست؟

    چرا ما باور نداریم هر چیز خوبی هر رویایی که توی ذهنمونه هر خواسته ای واقعی تر از ناخواسته هاست؟

    چرا ما باور نداریم هر حرف خوبی از جانب خداست فقط باید باورش کنیم؟

    پس چرا باور نکنم حرفهای که می زنم هم از خداست و براش خوشایند ه و در جهت تکامل و گسترش دنیاست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: