ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 106

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    yaser گفته:
    مدت عضویت: 2090 روز

    با سلام خدمت استاد و خانوم شایسته عزیز

    سوال 1

    اگر یکی از افراد نزدیک به من به موفقیت بزرگی برسن من چه احساسی دارم .

    جواب .

    یکی از فامیل های ما هست که هم سنیم و چند وقت پیش یه ماشینی خرید من اولش احساس بدی داشتم که این فرد تونسته بخره من هنوز بع این موفقیت نرسیدم و واقعه احساس بدی داشتم ولی .بعد از چند لحظه بود که به خودم اومدم و گفتم که خداروشکر اگر اون تونسته با وضعیت سخت تر از من بخره حتما منم میتونم .و این باورم رو باید تقویت کنم که موقعیت برای ثروت مند شدن و موفق شدن بی نهایته. و احساس کمبود نکنم و بعدش زنگ زدم بهش و کلی براش با احساس خوب آروزی بهترین هارو کردم .

    باور های محدود کننده(جهان سر شار از فراوانیه .موقعیت برای ثروت من شدن بی نهایته .آدم های موفق تلاش گر هستن.)

    سوال دوم 2

    من چه احساسی پیدا کردم بعد از این موفقیت این فرد رو دیدم ؟

    جواب سوال 2

    اول که خبر موفقیتش رو شنیدم .چون مدتی هست که روی خودم کار میکنم و باورهامو دارم هر روز بهتر و بهتر میکنم بعد از چندین لحظه که گذشت با خودم گفتم پسر خداروشکر که اون به موفقیت رسیده و میتونه به توم کمک کنه و بعد از این با هماهنگی رفتم پیشش و دلیل این که موفق شده بود رو بهم تعریف کرد و گفت که من اصلا خرج های اضافی ندارم و کسی رو اصلا هیچ وقت نخاستم باب میلم رفتار کنه و متقاعد کنم که این راه دروسته و یک چیز خوبی هم که داشت این بود برای خرید هر چیزی کلی میگشت و از جای خوب میخرید و این که همیشه پول هاشو تا نمیکرد و پول هاش به شکل صاف توی کیفش بود با این که کیفش پاره شده بود ولی پول هاش همیشه به شکل صاف همراهش بود .

    باورهای محدود کننده (آدم های موفق انسان های خوب هستن. آدم در هر شرایطی میتونه پیشرفت کنه . بدون سرمایه هم میشه ثروت مند شد .)

    سوال 3 سوم

    چه ایده هایی از این فرد گرفتم و چه کمکی به من میکنه؟

    جواب سوال 3

    من ایده اینو گرفتم که .حرف هیچ کسی برام مهم نباشه. روی خودم تمرکز کنم و حرف دیگران رو مهم ندونم. احساس لیاقت رو از درون پیدا کنم .پول هامو همواره به شکل دروست توی کیفم قرار بدم .همواره پس انداز کنم .

    سوال چهارم 4

    چه درس هایی میتونم از این فرد بگیرم از حرکات این فرد ؟

    جواب سوال 4

    این درس رو گرفتم که به دیگران کمک کردن هم خوبه .آدم همیشه میتونه روبه جلو باشه . با پس انداز کردن دروسته کم اما میشه با موفقت های بزرگی رسید. نظر دیگران و تایید دیگران رو مهم ندیدن و روی خودم تمرکز کردن .

    باور هایی که از خودم پیدا کردم و باید تغییرشون بدم .

    (ثروت فراوونه. آدم های موفق انسان های خوبی هستن.احساس لیاقت درونی دارم .تغیر آسان است.پیشرفت کردن پله ای است.خودبینی نداشته باشم.موقیعت برای پیشرفت کردن بی نهایته .آدم همیشه میتونه روبه جلو باشه و همیشه پیشرفت کنه.)

    خیلی ممنون از فایل خوبتون. سپاس گذارم ازتون .آرزوی بهترین هارو دارم برای دوستان و هم فرکانسی های عزیزم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Leili گفته:
    مدت عضویت: 593 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    استاد عزیزم تمرین انجام دادم و باید بگم که پی بردم که از موفقیت افراد نزدیکم بیشتر حسادت کردم و نکات مثبتی که پی بردم اینه که

    اون فایلی که گفتین فقط روی خدا حساب کن

    من دچار شرک خفی شده بودم

    و فکر میکردم کسی میتونه برام کاری بکنه

    ولی پی بردم که انتظاری از بنده خدا نداشته باشم و توکلم به رب خودم باشه

    اینکه دست بالای دست زیاده تا کی بخوام حسادت کنم

    اینکه اگه من حرکت نکنم بقیه رشد کنن من شاهد این حس هستم

    اینکه اگه قبل هدف داشتم و تو مسیر رشد بودم

    الان باید برگردم به مسیرم

    اینکه من از کسی عقب و جلوتر نیستم

    من تمرکزم باید بزارم روی خودم روی اهداف و توجه کنم به آرزوهام

    اینکه توجه من به اونها و موفقیتاشون توجه منفی بوده که پشتش حس منفی حسادت بوده و اینکه از دریافت موفقیت منو دور میکنه

    از این به بعد تلاش خواهم کرد متعهدانه که از دیدن موفقیت افراد ابزار خوشحالی کنم و توکل کنم به رب که اونه که میتونه کمکم کنه و تمرکزمو بزار روی اهداف و احساس خوبم

    ممنون از استاد بی نظیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Leili گفته:
      مدت عضویت: 593 روز

      به نام خدا

      سلام به همگی

      امروز این فایل گوش دادم خواستم کامنتمو ببینم

      حدود 10 ماهه پیش این کامنت گذاشتم

      هدفی برای خودم مشخص کردم و در مسیرش درحال حرکت و یادگیری هستم

      ولی واقعآ راست میگین من اگه کسی موفقیت کسب کنه خوشحال میشم ولی اگه بی عرضه بودن من به چشم بیاد و یا اگه موفقیتهایی از جانب خانواده همسرم رخ بده من ته ذهنم میگم الان بقیه میگن فلانی خوبه بوده همسرش به همه جا رسیده ولی من نه

      تمامش برمیگرده به عزت نفس من که حرف بقیه برام مهمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به همه دوستای گلم

    من اولین فردی ک تو خانواده امون موفق شد دامادمون بود ک خیلی واضح بود برا هممون ک چقدر راه شغلی ک میخواست ب دست بیاره تلاش کرد و بهاشم پرداخت کرد و حالا بین اطرافیان ما درآمد نسبت بهتری داره

    من یادم نمیاد ک از این موضوع ناراحت شده باشم چون با استاد عزیزم اشنا بودم چون دقیقا نقشه راه رو بلد بودم و خیلی تحسین میکردم تو دلم موفقیت این آدم رو ک تو شغلش ک تجارت موفق شده بود حتی ی جا استاد گفتن که تو همون کاری ک خوب بلدی رو بچسب بهش خوب انجام بده ، بعد دیدم ک به داماد ما پیشنهاد مدیریت هم دادن ولی رد کرد و گف من نمیخوام درآمدم محدود باشه و وقت ازادمو نمیزارم پای مدیریت من ب خواهرم گفتم چقد خوب عمل کرده سعید اینجا و چقد خوب فهمیده ک باید شغل خودشو دنبال کنه و ب حاشیه نره ، و من بخوام بگم که چطور به این راه رسید توکلش به خدا بود و خدا کمکش کرد و تلاش و پشتکارش و صبرش باعث شد ک همچنان در حال پیشرفت هست

    سری بعدی دخترعمه امم ک مجرد هست رو دیدم ک وارد شغلی شده ک تقریبا میشه گف موفق داره میشه توش و نشانه هاش رو دیدیم

    و دخترعمه امم رفته ی سالنی برا همایش پوست اون لحظه واقعیت حسادت نه ولی حسرت خوردم ک چرا من نتونستم ب ی جایی تو زندگیم برسم حالا فعلا نه رفته سالن شخصی زده ن چیزی با این حال سریع شروع کردم به حسرت خوردن ،اگه بخوام مسیر موفقیتش رو بگم سختکوش بود اول رف تو‌ شرکتا کار کرد و با حاصل پولی ک به دست اورد رف و علاقه خودشو پیدا کرد بعد شغل قبلی رو رها کرد و الان چسبیده به شغل جدیدش

    منی ک متاهلم ، ب نظر خودم یه ترمزی دارم ک هنوزم درگیرشم و اون اینکه دلم میخواد برم ی شغلی راه بندازم و حس میکنم اگه شاغل بشم احساس سرزندگی بیشتری میکنم

    شوهرم خیلی موافق ب شاغل شدن من نبود یا اگرم بود میگف پولشو نداریم ک تو بری حرفه ای یاد بگیری و شروع کنی ب کار

    الانم ک باردارم فعلا تا چند سال درگیر بچه داری هستم

    ی مدت خیلی آروم تر شده بودم میگفتم در زمان خودش همه چیز انجام میشه و من نباید عجله کنم ولی باز دوباره احساسات منفی اومدن سراغم ک من چون پول در نمیاریم زندگیمم بی خود اصلا انگار ذهنم قفل شده

    از ی طرف شوهری دارم ک اصلا اهل ریسک کردن نیس و دلش میخواد بمونه تو همون محدوده امنش از ی طرفی خودمو میبینم ک باید فعلا همه حواسمو بدم به بچم ته ذهنم حس میکنم پیشرفت زیادی نمیتونیم تو این زندگی کنیم فعلا یا من عجولم و هنوز وقتش نشده یام مشکل از کم کاری خودم در تمرینات

    که چون جدیدا خیلی به ذهنم فشار میاد و حس میکنم ذهنم بسته شده میخوام برگردم و دوباره تلاشمو برای تمرینات انجام بدم تا ببینیم خدا برا ما چی میخواد یعنی باتوجه به تلاش ذهنی و نه فیزیکی من منتظر اتفاقات مثبت تری تو زندگیم باشم

    البته همون طور ک از کامنتم مشخص فرکانسم دائم در حال بالا پایین شدن

    امیدوارم ک با تعهد بیشتری تمرینات رو انجام بدم و بعد منتظر نتایج شگفت انگیز تری باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    خاتون حاجی وند گفته:
    مدت عضویت: 1972 روز

    سلام استاد عزیزم ممنونم بابت این آگاهی هایی که خیلی ریز هستند ، متوجهشون نیستم و شما باعث بیداری من در مورد این مسائل میشید.

    استاد من تمرینو نوشتم و دیدم در مورد اعضای خانواده خودم اصلا حس حسادت سراغم نمیاد اما در مورد انسان های دیگه اولین حسی که بهم دست میده حسادته

    البته فایل ارزشمند شما در مورد قدرت تحسین در مقابل حسادت همیشه گوشه ذهنمه و هر جا حسادت میاد از تحسین استفاده می کنم و احساسم خوب میشه

    این حس حسادت در من دقیقا مربوط میشه با باورهای محدود کننده ای مثل عدم احساس لیاقت و اینکه من توانایی انجامشو ندارم.

    این باور مثبت که اون تونسته منم میتونم، خیلی احساس خوبی بهم میده

    و یا اینکه اون به این موفقیت ها رسیده منم موفقیت هام خیلی بودند که باعث میشه دوباره مرور کنم که من کجا بودم و حالا کجا هستم

    پس نتیجه میگیرم که این که بفهمم و مطلع شم از موفقیت های دیگران ، نشانه و پیامی برای من داره

    استاد گاهی شنیدن خبر موفقیت بقیه میتونه موتور منو روشن کنه که سعیمو بیشتر کنم و دوباره کار کردن روی خودمو شروع کنم و چه بسا همون یه تکون باعث رشد چشمگیر من بشه

    بنابراین شنیدن موفقیت های دیگران از هر جهتی به نفع منه و من خودم باید این ویژگی رو در خودم ایجاد کنم که دنبال مطلع شدن از موفقیت های دیگران باشم.

    البته در مورد اینکه برم و جویا شم از اون فرد که بتونم علت موفقیتشو بفهمم احساس میکنم اون فرد یا بهم نمیگه یا اینکه راستشو نمیگه که باید بگردم در مورد این چه باور محدود کننده ای دارم.

    مرسی بابت صحبت های ارزشمند شما مرسی از مشارکت دوستان گلم که کلی یاد میگیرم ازشون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نازنین طاهری گفته:
    مدت عضویت: 639 روز

    سلام به استاد قشنگم

    یه چند تا از موفقیت های اطرافیانم رو مثال میزنم

    اولیشو بگم موفقیت سعیده جانم خاله ی قشنگم توی مهاجرتش=این خاله ی قشنگم تونست به بهترین نحو مهاجرت کنه و من حسم به این موفقیت بزرگش بینظیر بود و واقعا از صمیم قلبم احساس خوشحالی کردم یعنی وقتی دیدم خالم تونست احساس فوق العاده ای داشتم به اینکه امکان پذیره این امر و شدنیه.درسهایی که از شخصیتش نسبت به این موفقیت گرفتم(به شدت توی کارش استمرار داشت و ثباتش عالی بوداصلا به حرفای دیگران توجهی نداشت حتی مادرش و تمرکزش روی هدفش بود و من به شدت این ویژگیشو تحسین میکنمبه خوبی صبر داشت و تکاملشو عالی سیر کرد)

    موفقیت دوستم فرشته که بهترین مدل گوشی رو‌گرفت و چون هم سن و سالیم خیلی برام حس خوبی داشت و جالبه که انقدر توجه خوبی داشتم دو ماه بعد خودم همون گوشی رو‌خریدم و درسی که از این موفقیت دوستم میگیرم(باوری داره که همیشه به راحترین شکل ممکن به خواسته های مالیش میرسه و هر چی دوست داره رو به خوبی میخره)

    در مورد موفقیت تینا توی درس خوندن و تراز اوردنش توی ازمون ها=حسم در کل متوسطه نه خیلی خوب و نه خیلی بد حتی بعضی اوقات با اینکه حس خوبی میگیرم از تلاشش و نتایجش ولی در این عرصه خودم رو کمی ناتوان و بی هدف میبینم.درس هایی که من از تینا میتونم بگیرم(تمرکز روی هدفش عالیهاستمرار داره تو کارش و به شدت با انگیزسو ی چیز مهم که خودم بعضی اوقات چالش دارم در موردش اینه که تینا ی هدف مشخص داره و‌در راستای همون دقیق کار میکنه و این مشخص بودن هدف عالیه)

    در مورد موفقیت همکلاسیم زینب=زینب تدریس رو شروع کرده و توی اموزشگاه مشغول کار شده و من نسبت به شاغل شدنش واقعا حس‌خوبی پیدا کردم که حس میکنم موفقیت خوبیه برای سن ما و به شدت تحسینش میکنم و ی درس عالی که من از زینب گرفتم(به حرف هیچکس اهمیت نمیده و واقعا کاری و انجام میده که در راستای علایق شخصی خودشه و چیزی رو که از نظر خودش درسته رو انجام میده)

    یه چیز جالب که نمیتونم بگم در مورد شخص خاصیه ولی در مورد اعتماد بنفس که تو برخی افراد میبینم از اعتماد بنفس بعضی ادما خوشم میاد و بالعکس از اعتمادبنفس بعضیا حس خوبی نمیگیرم که این باعث شد متوجه بشم در مورد اعتماد بنفس باور های محدود کننده دارم که البته دوره عزت نفس رو دارم کار میکنم تا خودم رو تو این زمینه بهبود بدم.

    و دوباره چیزی کت در مورد اشخاص خاص نیست ولی به صورت کلی دیدم اینکه وقتی موفقیت ی سری ادما توی روابطشون رو میبینم،روابطشون با پارتنرشون ی کم حس بد میگیرم که نشون دهنده باور های محدود من تو این زمینس.

    این فایل به شدت مفید بود و واقعا دغدغه ی این روز های من که خداروشکر این فایل راهنمایی بزرگی برای چالش های منه و با هدایت های الله یکتام این فایل ها رو گوش میدم و با انجام تمرینات خودم رو با چالش هام بهبود میبخشم و باعث شد ی سری از پاشنه اشیل هام خیلی خوب متوجه بشم و سپاسگزارم از استاد بینظیرم به خاطر این اگاهی های زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    بانو اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    سلام بر ابراهیم زمان ، استاد عزیزم

    رحمت خداوند به شما و خانواده ی گرامیتان

    استاد جان و دوستان عزیز میخوام در مورد سوالی که استاد پرسیدن یه جواب کوتاه بدم

    استاد جان من تک تک نزدیکانم رو در دفترم نوشتم و تجسم کردم موفقیتشون رو و حسی که نسبت بهشون داشتم رو نوشتم ، متاسفانه یا خوشبختانه نتیجه ی خوبی نداشت ! چرا خوشبختانه چون به یک ضعف خودم پی بردم ! استاد به اکثر همجنسان خودم حسادت کردم .خیلی احساس بدیه حسادت . مولایم علی (ع) میفرمایند : حسادت عجب عدالت پیشه است که اول صاحب خود را مجازات می‌کند!!!! عجیب سخن به حقیه. من حتی با تجسم حالم عوض شد در صورتی که از دید دیگران خانم باشخصیت و اصیلی هستم .واقعا خودم از خودم خجالت کشیدم

    استاد چرا تا به حال از خودم این سوال و نپرسیده بودم؟

    دوستان،فکر میکنم حسادت ریشه در عدم اعتماد به نفس داشته باشه

    فقط یک جمله به ذهنم اومد( هوالرافع)از خصوصیات الله عزیزم ، اوست بالابرنده

    وقتی فقط و فقط رفاقت با خدا کنم ، رّبی که مالک کل هستی ، هست ، بهترین ماشین چیه ، بهترین خونه چیه ، دنیا دنیا ثروت و سعادت بهم میبخشه

    استاد عزیزم قشنگترین مطلبی که از شما آموختم و به این دلیل ابراهیم زمانه صداتون میکنم اصل توحیدی و یکتا پرستی ست

    چقدر قشنگه فقط از خودش بخوایم و ایمان داشته باشیم بهمون میده

    پس با این زاویه ی دید و تغییر نگاه قطعا میتونم دل بزرگ‌تری داشته باشم و بفهمم ثروت خداوندی بینهایت و به همه میرسه . برای تمام عزیزانم و بچه های سایت و عزیزانشون بهترین ها رو میخوام و میخوام که خداوند نور هدایت و در دلم بتابونه تا کمی بزرگ تر باشم !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    معصومه عبیری گفته:
    مدت عضویت: 2270 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همه بچه های بینظیر این سایت الهی

    ذهنیت قدرتمند کننده و ذهنیت محدود کننده.

    در مورد سوال اول باید بگم که تقریبا از موفقیت اعضای خانواده خودم حسادت ندارم و حس بد نمی‌گیرم. و بی نهایت خوشحال میشم از پیشرفت خواهرا و برادرم و یه جورایی افتخار میکنم اگه موفق بشن.

    ولی در مورد بقیه ممکنه اینجور نباشه…

    نزدیکان دیگه یا همسایه یا هر کسی..اگه مخصوصا از نظر مالی پیشرفت کنن، ممکنه خیلی تحسین کنم و تبریک بگم بهشون، ولی ته دلم حس خوبی ندارم..

    حس اینکه چرا برای ما نمیشه..

    و اصلا خیلی مواقع قانون و خدا رو زیر سوال میبرم..

    که خدایا منی که سعی میکنم ورودی منفی نداشته باشم و سالهاست تلویزیون و فیلم و اخبار نمی‌بینم و دائم فایل گوش میدم و تمام تلاشم میکنم که وقتم به بطالت نگذره و با وجود کارهای خونه و‌بچه ها باز دارم کار هنری گوشه خونه انجام میدم تا هم درآمدی داشته باشم و هم فقط حرف مفت نباشم و عمل کنم، ولی….آخه چرا اون خانمی که توی خونه اش صبح تا شب تو گوشی یا پای فیلمه و اصلا نمیدونه قانون چیه .. و یه فایل هم تو این زمینه ها گوش نداده، چرا وضعیت مالی و رفاهش بیشتره.

    بیشتر از من خرج میکنه، طلا می‌خره ، ماشین و خونه بهتری داره..

    یادمه چندماه پیش یکی از آشناها با پول قرضی یکی از اعضای خانواده اش اسمش برای ماشین دراومد و بعد فروختن و سود کردن

    و ما که شاید ده ها بار بیشتر اسم نوشته بودیم، برامون پیش نیومد.

    و استاد گاهی فک میکنم من خیلی بیراهه رفتم نسبت به اونی که اصلا تو مسیر این آگاهی ها نبوده.

    شاید من خیلی چسبیدم به خواسته ام و بیشتر دارم از خودم دورشون میکنم.

    و وقتی میبینم کسی که داره مدام ناله می‌کنه از نداری و…. و اسمش برا ماشین درمیاد و… واقعا اون موقع حسم خیلی بد میشه و میگم چرا..

    و این خیلی بده که تو حتی به قانون هم شک کنی …

    و میفهمم زمان هایی که میگید بزرگترین سپاسگزاری من برای این قانون بدون تغییر خداونده. میتونم بفهمم وقتی با تمام وجود بهش برسی ، اطمینان حاصل کنی و باورش کنی، چقدر لذت بخشه..

    آره من میبینم خیلی از اطرافیانم رو که چقدر از نظر مالی پیشرفت میکنن و ما تو همون نقطه موندیم..

    من حتی چندسال با یکی از دوستان خانوادگی قطع رابطه کردم چون احساس کردم خیلی وقتم تلف میشه کنارشون. و تو این دوسال میبینم که چقدر اونا از نظر مالی پیشرفت کردن ولی ما هیچی. قطعا همه این افکار منفی و حسادت ها و اینکه چرا برای ما نمیشه و ما نمی‌تونیم تو وجودم هست و همه اینا شاید به زبان آورده نشه ولی تو ذهنم و تو دلم هست و تکرار میشه..

    و خداروشکر که دارم می‌نویسم و آگاه میشم که درونم چه خبره…

    دونه دونه تو دفترم اسامی رو نوشتم حتی اونی که یه درجه از ما بهتره. و احساسم رو در موردشون نوشتم..

    احساس حسادت و اینکه چقدر خوش شانسن و خدا برای اونا خواسته.برای ما نمیشه و ما نمی‌تونیم و چطور و از کجا..

    اکثرا حسم این بوده که اونا لیاقت بیشتری دارن و جایگاه اجتماعی بالاتری . یا هوش بیشتری. یا تو خانواده ای بزرگ شدن که اعتماد به نفس و عزت نفس بیشتری داشتن.

    شجاعت و جسارت بیشتری داشتن.

    از چه زاویه مثبتی میتونم موفقیت این افراد رو ببینم که برام الهام بخش باشه برای پیشرفت کردن

    و چه درس هایی میتونم بگیرم از مسیری که اونا طی کردن..

    وقتی خوب نگاه میکنم میبینم اونا زندگی رو زیباتر میبینن، توجهشون به فراوانی و زیبایی ها بیشتره. و جهانم که فقط نگاه به حس و فرکانس تو می‌کنه نه به حرفت

    بعضی هاشون چقدر بخشنده هستن و کار نیک میکنن. یکیشون که بینهایت به پدرو مادرش نیکی و خدمت کرده. از خونه و ماشین براشون بخره بگیر تا سفرهای مختلف و طلا و لباس و خوراکی و همه چیز.

    چقدر کار نیک انجام داده واقعا و چقدر باعث گسترش جهان شده.

    چقدر لذت بیشتری از زندگی میبرن و ارتباطات زیباتری دارن..

    همشون تکامل خودشون رو طی کردن و با وجود تضادها باز ادامه دادن و ادامه دادن..

    وقتی ایمانت به خدا باشه ، درجا نمی‌زنی. ادامه میدی و توی مسیر چشمت به نداشته هات نیست. رو داشته ها تمرکز می‌کنی و ادامه میدی..

    خدا انسان نیست که با ویژگی های انسانیش ما رو ببینه و بین ما فرق بذاره.

    از نظر خدا همه ما یکسانیم و قانون در مورد همه یکسانه.

    نمیشه که خدایی که این آسمان ها و زمین و کهکشان ها و سیارات و تمام این جهان با عظمت رو در نهایت نظم و قانون خلق کنه ، و من جدای از این جهان و قانون باشم..

    قطعا قانون در مورد همه جواب میده و کار می‌کنه..

    هر کسی توی هر جایگاهی هست داره جواب افکار و باورهای درونی خودش رو میبینه. که غیر از خودش و خدا کسی از درونش مطلع نیست و نمیشه قضاوت کرد .

    من بارها شده به اشتباه تو ذهن خودم کسی رو یا زوجی رو قضاوت کردم ،و قشنگ خدا بهم نشون داد که از ظاهر زندگی افراد باطنشون رو قضاوت نکن. تو خیلی چیزا رو نمی‌بینی و نمیدونی..

    از خدای بزرگم می‌خوام که تمام تمرکزم روی زندگی خودم باشه و خودم رو تنها با خودم مقایسه کنم و رابطه ام رو با تنها نیروی قدرتمند جهان با خدای مهربانم هر روز بهتر کنم ️

    سپاس فراوان از استاد عزیزم بابت تمام عشقی که برای ما می‌فرستید و تمام زحماتتون. خیلی دوستون دارم. در پناه خداوند باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    هانا گفته:
    مدت عضویت: 528 روز

    با سلام و خداقوت و سپاس از استاد عباس منش بابت اشتراک گذاری این آموزش ارزشمند

    منم تمرین رو توی دفترم انجام دادم

    نکاتی که توی خودم پیدا کردم:

    احساس ناتوانی و حال ندارم

    حس خودکم بینی و بی عرضه دیده شدن

    مقایسه کردن خودم با دیگران

    حس حسادت وتنفر

    ایده های الهام بخش افراد:

    پشتکار و استمرار در مسیر

    ایمان به مسیر و راه

    داشتن حس لیاقت و اعتماد به نفس

    داشتن شجاعت و رفتن توی دل مشکلات

    طی شدن زمان لازم تا رسیدن به موفقیت

    خوش بین بودن و مثبت اندیش بودن فرد

    انجام تمرینات و ادامه مسیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فهیمه طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام استاد عزیزم خیلی دوستون دارم روزی صد بار خداروشکر میکنم به خاطر وجودتون وروزی هزار بار شکرش میکنم به خاطر وجودش تو زندگیم به خاطر هدایتش خدایا شکرت

    استاد عزیزم نمی‌دونم چرا خیلی وقته مقاومت داشتم برای کامنت نوشتن ولی امشب گفتم باید این مقاومت و بشکنم

    من تمرین این جلسه رو تو دفترم نوشتم ولی این جا هم باور های اشتباهم رو که پیدا کردم می‌نویسم واز خداوند کمک میخوام برای تغیرشون

    استادجونم من کلا وقتی موفقیت یک شخص از نزدیکانم رو میدیدم احساس حسادت داشتم.احساس عقب موندن ازش .احساس سر خوردگی و احساس اینکه چرا فلان شخص تو خانواده مرفه بزرگ شده من نه و…چرا من دارم جون میکنم وفلانی با یه اشاره به خواسته هاش رسید

    هر دفعه که موفقیت کسی می‌دیدم این افکار و احساسات بد میومدن سراغم

    ولی الان فهمیدم که باید دستاوردهای افراد رو تحسین کنم

    باید به خودم بگم اگه فلانی تونسته منم میتونم

    ذهنم وقتی موفقیت حتی خواهرمو میدید می‌گفت که چون اون فلان شرایط داشت تونست به این موفقیت برسه من که اون شرایط ندارم (عدم قبول اینکه ما هیچ نیازی به عامل بیرونی برای موفقیت نداریم)

    بعد از گوش کردن به این فایل فهمیدم که برای موفق شدن تو هر زمینه ای نیاز به عامل بیرونی نیست نیازه که(( 1.بخوای 2.در راستاش تلاش کنی وقدم بردار ی3.باورهای درست داشته باش وکنترل ذهن کنی4.نتایج براحتی رقم میخوره ))

    به امید خدا تمام تلاشمو میکنم برای داشتن ذهن قدرتمند یک ذهن قدرتمند وقتی موفقیت دیگران رو میبینه تحسین می‌کنه وبراش منطقی میشه که اگه اون شخص تونسته پس منم میتونم فقط کافیه مثل اون باور کنم ومثل اون عمل کنم

    خداروشکر بخاطر وجودم تو این سایت الاهی که به قول ابراهیم عزیز دلم پر می‌کشه براش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فاطمه سفیدی گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    به نام خداوند بی همتا

    سلام

    من چندماه پیش کادوی تولد باارزشی از خواهرعزیزم دریافت کردم« دوره احساس لیاقت »

    و امروز بعد از گوش کردن به این فایل وقتی در خودم کنکاش کردم دیدم بسیاری از احساسات بد و حسادتی که قبلا به موفقیت دیگران داشتم به خاطر نبود احساس لیاقت بود که با گوش دادن بارها و بارها به فایلهای جلسات اون دوره الان خیلی خیلی کم شده

    مثلا قبلا اگر میشنیدم که فرزند کسی در جایی یا رشته ی ورزشی یاهنری و…. رتبه ای کسب کرده و به موفقیت رسیده حس حسادت و ناخوشایندی رو تجربه میکردم و فکر میکردم من برای بچم کم گذاشتم که توهیچی مدال نگرفته اماحالا میدونم که این احساس درمن بوجود می اومد چون من احساس لیاقتم رو به موفقیت بچم گره زده بودم و باشنیدن موفقیت بچه ی دیگری دچار احساس بی ارزشی و ناکافی بودن برای بچه م میشدم که البته الان به لطف این دوره ی فوق العاده این احساس در من بسیارکم شده

    یا هرموقع موفقیت و پیشرفت کسی در تحصیلات و گرفتن مدرک درسی بالاتر رو میدیدم دچار این احساس مخرب میشدم، چرا؟ چون احساس لیاقت رو داشتن مدرک تحصیلی میدونستم و چون مدرکم از اون شخص کمتر بود دچار احساس بی کفایتی و کم بودن میکردم و این باور حال منو بد میکرد اما خبر خوب اینه که الان خیلی در این مورد هم آگاه تر عمل میکنم و خودم با حرفهای خوبی که به خودم میزنم سریع حالمو خوب میکنم مثل اینکه: فاطمه تو همینطوری با همین تحصیلات عالی و ارزشمند هستی مدرک تحصیلی ارزش نیست این تویی که به اون مدرک ارزش میدی تو لایقی و دوست داشتنی فارغ از اینکه چه مدارک و تحصیلاتی داشته باشی….

    ودیگه اینکه من به شدت خودم رو با افراد دیگه مقایسه میکردم به خصوص در ظاهر

    همیشه داشته های افراد رو با نداشته های خودم مقایسه میکردم و احساسم هی بد وبدتر میشد و برای اینکه حال خودمو خوب کنم و احساس حسادتم رو توجیه کنم باخودم میگفتم حتما دماغش عملیه یا صافی پوستش مال بوتاکس و تزریق ژله یا هرچیزی شبیه به این…. اما الان میدونم مقایسه کردن چه اشتباه بزرگیه و چه فجایعی به بار میاره که بزرگترینش حال بد و بدتر هرروزه ی خودمونه….

    الان میدونم که نجواهای شیطان چیه و تا میاد حرف بزنه که فلانی از تو سرتره چون ظاهرش زیباتره یا فلان مقامو داره یا تو این زمینه ها به موفقیت رسیده اما تو اینجاو اینجا و اینجا کمبود داری و از اون پایین تری آگاهانه شروع میکنم زیباییهام و موفقیت هام هرچند کوچیک رو به یاد میارم و سپاسگزاری میکنم و با خودم میگم نادیده گرفتن هرکدوم ازاینها که به ظاهر کوچیک و بی اهمیتن، ناشکری و ناسپاسیه

    بعد دونه دونه نعمت هام رو به یاد میارم و بابتشون سپاسگزاری میکنم و این حالم رو بهتر و بهتر میکنه

    حالا به لطف دوره ی فوق العاده ی احساس لیاقت میدونم من چقدر باارزشم، تو دنیا از من فقط یه دونه هست با تمام ظرافت و لطافتی که خداوند برای آفریدن من به خرج داده و من منحصر به فردم و شبیه هیچ کس نیستم مثل اثر انگشت… البته هنوز تو این زمینه ها خیلی کار دارم و به قول استاد تا پایان عمرم باید رو این موضوعات کار کنمو هربار احساس لیاقت رو در درونم جستجوو پیداش کنم.

    خدایا هزاران بار سپاس به خاطر این همه آگاهی و همچنین ارزشمندی که از ازل دروجود مانهادی که با یاد آوری تنها اندکی از اون اینطور دگرگون و سرمست شدیم

    و از شمااستاد گرانقدر هم بی نهایت سپاسگزارم که آگاهی هایی ناب و بی نظیر که تو هیچ کتابی نوشته نشده رو دراختیار ما قرار می دید.خدا رو به خاطر وجود شما سپاس میگم و برای شما و سایراعضای تیمتون آرزوی سلامتی و شادی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: