ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 116 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین فرهنگی سوها گفته:
    مدت عضویت: 484 روز

    پیشرفت خانواده پیشرفت خودم میدونم

    ولی اگه فامیل و اطرافیان پیشرفت کنن گاهی ممکنه احساس بی عرضگی بهم دست بده و گاهی ممکنه الهام بگیرم برای موفقیت

    اگه روحیه خوبی نداشته باشم ممکنه حسادت هم کنم

    مثالی ندارم چون اطرافیانم تا الان به موفقیتی که تو ذهن منه نرسیدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    طیبه حجت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 486 روز

    به نام خدا با سلام وخدا قوت خدمت شما استاد گرامی دیده گاه من در مورد این سوالات ؛ اگه از اقوام باشه آن هم بستگی داره خیلی نزدیک باشه کمی حسادت بهم دست میده همراه کمی خوشحالی ؛ اگه از اقوام دور باشه بیشتر خوشحال میشم اگه لایق آن موفقیت بوده تحسینش میکنم اگه لایق نبوده میگم عجب شانسی آورده ؛ در مورد موفقیت غیر آشنا ؛ یا همکار خوشحال میشوم وازش انگیزه میگیرم ؛ وبه خودم میگم اگه اون میتواند من هم میتوانم ودقیقا تلاشم برا موفقیت بیشتر میکنم وچنان انرژی مضاعفی میگیرم و تمام تلاشم را برای بهتر شدن انجام میدهم واین اتفاق را چندمدت پیش تجربه کردم وهنوز افکارم حول همان محور میچرخد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    -دانیال گفته:
    مدت عضویت: 2448 روز

    درود بر شما استاد عزیز و بزرگوار و بانو شایسته عزیز.

    تشکر میکنم از زحمات شما و فایل های ارزشمند و فوق العاده که برای رشد و پیشرفت و کمک به دیگران به صورت رایگان منتشر میکنید.

    پاسخ سوال قسمت اول : موفقیت دوستان و اطرافیان نزدیک باعث میشه که من از خودم راضی نباشم و خودم رو سرزنش کنم و خودمو با اونا مقایسه کنم و احساس ناتوانی و حقارت داشته باشم و نجواهای ذهنی منو کلافه میکنه و باعث سردرگمی من میشه و احساس خوبی ندارم .مثلا وقتی در شغلم میبینم که همکارام با تلاش کمتر و سابقه کمتر از من در زمان کوتاهتر به موفقیتهای بزرگی میرسن .

    از چه زاویه مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث خودباوری و الهام بخش من باشه؟

    این که این افراد به این موفقیتها رسیدن یک نشونه هس یعنی این که من هم میتونم و این که میشه توی همین شرایطی که همه از اوضاع بد اقتصادی میگن هم موفق شد و فقط باید کار درست رو انجام بدیم و ایمانمان را حفظ کنیم و تمرکزمان روی کار درست باشه.

    چه درسهایی میتونم از موفقیت افراد بگیرم؟

    1-درس اول اینکه فرصتها همیشه وجود داره.

    2-نعمتها بی نهایت هستن و همه میتونن موفق بشن با زمان کمتر .

    3-همه چیز به خودم بستگی داره و این که باید روی خودم و تواناییهام کار کنم و خودم رو بهنر بشناسم.

    4-باورهای محدود کننده را با باورهای قدرتمند کننده جایگزین کنم.

    5-توجه به خواسته ها و نکات مثبت به جای توجه به نکات منفی و ناخواسته ها .

    با سپاس فراوان از شما واعضای محترم سایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 765 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام به استاد عزیز ومریم جان ودوستاتم.

    کلید:توانایی به نام خودشناسی.

    فایل:ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده.

    خدارو شکر.

    سوال اول

    اگر دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسند چه احساسی دارید؟

    بستگی داره که من اون چیزی که اون بهش رسیده می خواستم یا توجهی نداشتم وجز خواسته هام نبوده.

    اگر نمی خواستم که هیچی بی تفاوت البته باز در مورد بعضی نزدیکان حسادت می کردم اما زود از بین می رفت.

    اگر اون چیز رو بخوام قبل از اومدن به سایت به شدت حسادت می کردم اعصابم خورد می شد وبه خاطر شرایطی که داشتم هر چی فکر می کردم به اغلب اون خواسته ها که نمی تونستم برسم می گفتم غیر ممکنه پس دلم می خواست اون طرف هم از دستش بده یا بلایی سرش بیاد.

    خدای من چه فکرهای وحشتناکی!!!

    از روزی که به سایت اومدم ومدتی گذشت خوب کمی حس لیاقتم بهتر شد خودم رو شایسته دریافت دونستم وفایلهای توحیدی رو گوش دادم وفهمیدم که هیچ خواسته ای غیر ممکن نیست بستگی به فرکانسهای من داره خدا از جایی می ده که من فکرش رو نمی کنم خوب حالا هم اول حسادت شدید ولی خیلی زود به خودم می یام می گم تو هم می تونی بهش برسی می رم سراغ دفترم می نویسم که اون نعمت رو دارم وخدا رو شکر می کنم بابتش.

    این حسم رو خوب می کنه وسعی می کنم ذهنم رو کنترل کنم البته در مورد بعضی افراد باز هی ذهنم شیطونی می کنه وهی می یاد تو ذهنم اما سعی می کنم کنترل کنم.

    سوال موفقیت های افراد واحساست نسبت به آن.

    1- م ن صاحب خونه بزرگ وجدید شد بدون هیچ پرداختی و زحمتی از پدر شوهرش بهش رسید.

    چون یکی از خواسته هام خونه هست اول به شدت حسادت کردم وطوری که نمی خواستم ببینمش که بهش تبریک بگم و اگر کسی در موردش حرف می زد من هم شریک می شدم ومی گفتم مفت مفت صاحب خونه شد نه بنایی نه پولی همین طوری افتاد تو دامنش.

    چون فکرش اذیتم می کردم اومدم توی سایت وهی فایل گوش دادم وسعی کردم با افراد خانواده ارتباطم کم شه که در موردش صحبت نکنم واین حالم رو بهتر کرد طوری که تونستم برم خونش با لبخند وهدیه ببرم برای خونش وتبریک بگم بهش.

    هنوز هم اگه صحبتش بشه کمی حسادت می کنم اما سعی می کنم از فکرش بیرون بیام.

    از چه زاویه ای نگاه کنم.

    اون طرف باورهای خوبی داره مخصوصا شوهرش اصلا باور کمبود نداره وخیلی راحت خرج می کنه وفوری برمی گرده اون هزینه ها به زندگیش .

    به روزی دهندگی خدا ایمان داره و اهل کار سخت وزجر کشیدن نیست می خواد همه چیز راحت بیاد تو زندگیش.

    وخودش رو خیلی لایق می دونه حاضر نیست لباس ارزون بپوشه خونه قدیمی زندگی کنه ماشین مدل پایین سوار بشه معتقده باید همه چیزش عالی باشه.

    وخیلی اهل خوش گذروندن وتفریح رفتن هست از هر موقعیتی استفاده می کنه بره خوش باشه.

    فکر می کنم همین افکار باعث می شه ثروت وراحتی وارد زندگیش بشه چون فرکانس غالبش ثروت وراحت زندگی کردن هست واز هر چیز بهترینش رو داشتن.

    همین باعث می شه اینا بدون دردسر وارد زندگیش بشن.

    باید ازش درس بگیرم من لایق هستم مگه من چی کم دارم من هم باید از هر چیز بهترین وبا کیفیت ترینش رو داشته باشم برای خودم ارزش قائل باشم.

    درس بعد روزی رو خدا می ده از خرج کردن نترس از تموم شدن نترس دنیا ،دنیای فراوانیه به راحتی می تونه چندین برابرش وارد زندگیت بشه.

    درس بعد برای رسیدن به خواسته هات لازم نیست زجر بکشی می تونن به راحتی وارد زندگیت بشن .

    درس بعد اگر اون پدر شوهر ثروتمند داره تو خدای ثروتمند داری به همون راحتی می تونی دریافت کنی.

    شوهر توبیشتر کار می کنه پس چرا هنوز به خواسته هات نرسیدی چون باور درست نداشتی وقتی بی کار نیستی ودارید با شوهرت حرکت می کنید قدم برمی دارید دنبال روزی حلال هستی خطا نمی کنی پس روزی می تونه بی حساب بیاد تو زندگیت.

    م ر :خیلی زود خونش ساخت بهترین وسایل وتقریبا همه وسایل رو خرید به مسافرت رفت چندین بار ،بچه دار شد به راحتی بدون زجر

    اینا باعث حس حسادت در من می شد ودلم نمی خواست طرف این همه موفقیت رو داشته باشه.

    اما کنترل ذهن بهم کمک کرد حالم بهتر بشه.

    درسها

    این شخص هم کاری رو انجام می ده که ما داریم دنبال خلاف وخطا هم نیست خیلی زود ثروت زیادی به دست اورد پس باورهاش درسته.

    چون از بچگی می شناختمش همیشه یکی از خواسته هاش رسیدن به پول وماشین عالی ومسافرت وبرتر بودن بود.

    اما باورهای من قناعت وحجاب سفت وسخت وسختی کشیدن برای رسیدن به پاداش در اون دنیا.

    همین باورهاش روزی رو چندین برابر کرد وهر وقت به خرید می رفت بهترین چیز رو بر می داشت. اما من ارزونترین چیز رو برمی داشتم.

    واهل درد وبیماری هم نیست فوری شلوغش در می یاد.

    یکی از دوستام که توی ازمون استخدامی قبول شد البته خیلی حسادتش نسبت بهش نداشتم وقبول داشتم که تلاش کرده وخونده اما من تلاشی نکردم و واقعا حقش بود من با اینکه توی مدرسه درسخونتر از او بودم ونمره های خوب می گرفتم واون نه ولی حالا با باور لیاقت وتلاش تونسته بره سر کار اما من با همه استعدادی داشتم وحفظیاتم عالی بود کافی بود یک بار از روی منابع بخونم تا قبول بشم اما چون نخوندم نتیجه نگرفتم .

    اما کلا خوشحالم که با اومدن به سایت این حس در من به وجود اومد که من هم می تونم ولیاقت دارم چیزهای خوب رو داشته باشم چون قبلش به دلیل مشکلاتی که اول زندگیم به وجود اومد وهمه چیز رو از دست دادم که الان می فهمم به دلیل باورهای اشتباهم بوده اصلا رسیدن به ارزوهام رو غیرممکن می دونستم ولیاقتی برای خودموقائل نبودم دچار حس بی ارزشی وبی لیاقتی شده بودم اما الان دوست دارم همه زیبایی های دنیا رو داشته باشم وتجربه کنم وباور دارم با ایمان به خدایی که استاد بهم نشون داد وپیدا کردم خدای حقیقی رو می تونم به همه اون آرزوهام برسم.

    خدایا شکرت.

    استاد متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهری فرهادزاده گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    سلام استاد عزیز من نمونه نا جالب شاگردی هستم که حدود یک سال اندی هست که کلا از مسیر دور شدم و باید بگم که کلا تمام دستاوردام از دست دادم کسی که بخشهایی از آموزشهای شمارو خریداری کردم ( سلامتی و ثروت 1 و 12 قدم و کتابهای شما که همرو چاپ و به صورت کتاب درآوردم با تصویر خودتون روی جلدشون ). اما رها کردم و حالا با یک کوله بار سنگین از باورهای غلط اینجا هستم .

    استاد عزیز همین فایل که الان گوش کردم ی گره بزرگ منه من قبل شروع تمرین این مطالب مینویسم چون هم مشکل دارم در پیشرفت دیگران و هم اینکه شنیدن موفقیت افراد باعث میشه چند روز ذهنم درگیر اون ، بعد نفر بعد و گاهی میخوام از اون مسیرها برم که اونا رفتن و حس میکنم مسیر درست همونه یعنی ایده های خودم کمرنگ میشه مدام درگیر این شاخه به اون شاخه هستم فکر میکنم حسم حسادت نیست یجورایی حسرت از اینکه من زمان از دست دادم خیلیها از همین فایلهای رایگان شما در مسیر قرار گرفتن یکی هم مثل من نتونست نتایجشو حتی حفظ کنه رفت که بدتر از قبل برگشت حس من اینه فقط پرداخت هزینه ملاک نیست شاید در ابتدا در بودن در مسیر کمک کنه اما به مرور کمرنگ میشه حفظ ارده و ادامه سبک زندگی جدید ابزارهای ذهنی قویتر میخواد انگار ی لباس گرون خریدی اوایل بهترین جای کمد اما بعد مدتی دیگه اون اولویت نداره من همینجا میگم اگر قرار کاری شروع کنیم متعهد باشیم آنچه که استاد عزیز گفتن همیشه یک تعهد بی بازگشت و قوی و مصمم از هر طریق که برای هر فرد ممکن متفاوت باشه ولی تکیه بر ابزارهایی مثل اینکه فکر کنیم پول دادیم پس مصرف کنیم و این چنین بهانه هایی کمرنگ خواهند شد و ممکنه نتونه تا آخر ابزار کار آمدی باشه هر چند که اعتقاد دارم بهایی که برای محصولات میدیم وظیفه اخلاقی و قانونی که باید ادا بشه اما کافی نیست حتی برای کسی که محصول به ما ارائه میکنه اطمینان دارم استاد هم از نتایج ما انگیزه میگیره حالا من میخوام دوباره از اینجا شروع کنم که یکی از باورهای وحشتناک ذهنم در همین موضوع امیدوارم متعهد باشم و در مسیر درست ادامه بدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    علی شایان گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیز

    این جلسه خیلی بهم کمک کرد که با خودم رو راست تر باشم و خودمو بهتر بشناسم که شناخت خود مرحله اول تغییره

    تمریناتو تو دفتر خودم انجام دادم و توی سایت ننوشتم ولی خیلی خوب و کمک کننده بود و خود باوریمو بالا برد با تغییر زاویه دید

    و الان حس بهتری دارم و بیشتر حس میکنم میتونم به خواسته هام برسم و باورم قوی تر شد

    باید هر چند وقت یکبار این سری فایل رو گوش کنم تا هی ذهنیتم بهتر و بهتر شه

    امیدوارم استاد همین طور قسمتای بیشتری از این سری فایل ها برامون تولید کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    Fariba گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    سلام استاد عزیز اولین بار کامنت میزارم و به امید اینکه بتونم تغییرات بزرگی درزندگیم ایجاد کنم من برای پیشرفت دیگران خوشحال میشم حتی تحسینشون میکنم ولی یه بعضی توی گلوم هست تا مدتی که منم دلم میخواد…. امیدوارم با تمرین بتونم مشکلم رو برطرف کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1843 روز

    به نام نامی دوست که هرچه دارم از اوست سلامی به گرمی آفتاب و به دل چسبی هوای بهاری این روز ها به استاد عزیزم و مریم جون دوست داشتنیم و تمام دوستای توحیدیم در این جا. سال جدید رو به همگی تبریک می‌گم

    قبل از هر چیز خدارو صد هزار مرتبه شکر می‌گویم برای تهیه این فایل های باارزش به وسیله شما دو عزیز دل متشکرم برای زمانی که گذاشتید.

    مورد بعدی استاد جان دوست دارم از نتایجم بگم با کارکردن در طول این مدت روی همین فایل و معرفی دوره احساس لیاقت و عمل به آگاهیش.

    1. هدیه گرفتن یه هنزفری عالی گردنی دلخواهم

    2. برخلاف گذشته قبل از این که دست کش های آشپزخونه پاره بشه یه دست کش جدید گرفته شد بدون این که من حرفی بزنم.

    3. اولین افطاری درخونه ما که مادرم از ظروف پلاستیکی استفاده کرد و ساده شدن و کم شدن ده برابر کارها، چیزی که قبلا فکر میکردم اصلا امکان نداره بشه.

    4. پشت سرگذاشتن یک سیزده بدار عالی برای اولین بار توی بازی وسطی تونستم گل بگیرم و کلی کیف کردم تازه موفق شدم بازم برای اولین بار سه تا از آقایون که وسط بودن و فرز رو بزنم عالی بود عالی این یکی از خواسته هام بود که بتوانم قشنگ بازی کنم.

    5. خرید چند دست لباس از جمله کلاه و کفش چرم اونم از تولیدی و با بهترین قیمت و کیفیت

    6. هدیه گرفتن یه شومیز دوست داشتنی و دل خواهم سخت بود خودم انتخاب کنم هدیه ام را اما شد و به خودم تبریک می‌گم برای این موفقیت.

    7. بعد از گوش کردن نصفه فایل تصمیم گرفتم به دوتا از دوستام در دوره کارآموزی که بهتر از من می‌نوشتند پیام بدهم اول تحسینشون کنم به خاطر این کیفیت در نوشته هاشون و ازشون این رو بپرسم

    عزیزم همون طور که قبلا گفتم قلمت رو دوست دارم و مشتاقم بدونم که چه تمرین هایی انجام میدی یا چه توصیه هایی برای من داری تا بتوانم درعین حال که ساده و خودمونی مینویسم درست هم بنویسم خلاصه یک متن قوی و تاثیر گزار؛ موقع نوشتن به موضوع مقابلت چه جوری فکر میکنی؟ منابع رو چه جوری دسته بندی میکنی؟ و چه نگاهی به مقوله نوشتن داری ؟

    ( استاد من نمی دونستم چه جوری باید از دیگران درخواست کنم تا راهنماییم کنند یا چه یا چه سوالی بپرسم و این رو هم از شما یادگرفتم هنوز موقعیت های زیادی هست که نمی دونم دقیقا رفتار درست چیه اما می‌دونم که میتوانم یادبگیرم و از این بابت خیلی خوش حالم)

    نفر اول از این برخوردم سوپرایز شد و گفت خیلی خوش حال شده و کلی اعتماد به نفسش رفت بالا و همین طور خوش حاله که فرصتی برای گفت و گو بینمون پیدا شده و به تک تک سوال هایی که می‌پرسیدم با حوصله تمام دونه به دونه جواب می‌داد یا بهتر بگم برام تایپ می‌کرد این مکالمه دو. سه روز اونم ساعت ها طول کشید *( قبل از این که بخواهم پیام بدهم باخودم میگفتم حتما الان می‌خواهد خودش رو بگیره و نگاه از بالا به پایین داشته باشه، استاد شما درست میگفتید این تنها افکار من بود تازه بنده خدا رفتار عالی داشت که به شدت من رو سوپرایز کرد و باعث شد شک کنم به نجواهای ذهنیم و ایمانم به خداجونم و حرف های شما بیشتر بشه) کلی ایده از ایشون گرفتم کلی چیز یادگرفتم برای حرکت کردن و فهمیدم هیچ کس کامل نیست همه نقاط ضعف و قوت خودشون رو دارند حتی کسی که به موفقیتی رسیده و برام باور پذیر شد که من هم میتوانم به این خوبی بنویسم ایشون هم مثل من زمان هایی بودا که وسط های کار رها کرده اما تفاوتش با من این بود که دقت و تمرکز بیشتری داشت و همین طور میزان مطالعه اش از من بیشتر بود و عملگرا تر بود همین نه استعداد خاصی نه این که اون از من سرتر یا باهوش تر و ارزشمند تر هست فقط پشت کارش بیشتر بوده پس من هم میتوانم این کار شدنی هست.

    نفر دوم هم گفت جایی هست و در اولین فرصت برام مفصل تمرین هایی که انجام داده رو میگه و من ازش تشکر کردم اونم با احساس خوب چرا که باور دارم به هرچی نیاز داشته باشم خدا جونم برام فراهم میکنه و حتما من در آمادگی دریافت نداشتم وقتی ظرفم بزرگ بشه بهم گفته میشه.

    امسال همون طور که شما گفتید سال افزایش احساس لیاقت گزاشتم و به خودم و خدای خودم تعهد دادم به مدت شش ماه عمل کنم و نتایج رو ببینم. شکر خدا تا اینجا خوب بوده و میدونم که میشه بهتر از این هم عمل کنم اما عجله ندارم و به خاطر همین که تا این حد عمل کردم و نتیجه گرفتم به خودم افتخار می‌کنم برخلاف من گذشته که قدم ها و کارهایی که انجام می‌دادم نمی دید و هی خودش رو با بچه های سایت و نتایجی که گرفتن و کامنت ها مقایسه می‌کرد و باعث دور شدن من می‌شد.

    قشنگ ردپای مقایسه خودم با دیگران رو که نشئت گرفته از عدم احساس ارزشمندی هست رو در تمام کارهایی که نصفه رهاش کردم میبینم این کمالگرایی بدجور داشت جولان می‌داد اما به لطف خدا افسارش رو گرفتم و دارم رامش می‌کنم.

    تمرین

    بزرگ ترین موفقیت در این روز ها برای من درآمد مستقل از خانواده هست و یه نمونه از نمونه هایی که در دفتر تمرینم‌ نوشتم میگم.

    دوستم که در دزفول هست موفق شده به عنوان تکنسین در داروخانه کار کند همین طور در کنارش

    مهارت آمپول زنی و بافتنی یادگرفته.

    احساس من چی بود بهش : حسادت احساس می‌کردم من از اون کم ارزش ترم و ازش عقب افتادم یک مسابقه برای گفتن رشدی که کردی و من در این مسابقه شکست خوردم بد تر از همه درسته که دوستم تشویق کردم و تبریک گفتم اما خودم رو کوچیک کردم تلاش هام رو نادیده گرفتم گفتم ما که مثل شما رشدنکردیم و زندگیمون به سمت بالا در حرکت نبوده.

    اون لحظه متوجه نشدم چه آسیبی به خودم دارم می‌زنم اما الان متوجه غلط بودن حرفم شدم و از این بابت خوش حالم .

    چه درسی گرفتم از دوستم؟

    این که به خودم و توانایی هام باور داشته باشم مهارت هایی که یادگرفتم رو دست کم نگیرم و خودم با بقیه مقایسه نکنم آخه بعد پایان دوره تکنسین وقتی دکتر داروخونه میبینه داره بین قفسه ها راه میره با یک اعتماد به نفس عالی ازش میپرسه چرا یادداشت برداری نمی‌کنی مگه جای همه دارو ها رو یادگرفتم محکم میگه بله و اونجا درخت تلاش هاش به ثمر میشینه.

    درس بعدی دست های خدا برای کمک بهت همیشه میان فارغ از این که اطرافیان چی فکر می‌کنند در همون داروخونه ارشدش اجبار میکنه که باید کار ثبت دارو با سیستم کامپیوتر رو یادبگیره و می‌‌نشاندش پشت سیستم با این که کند بوده در اوایل دوستم و با وجود مخالفت ها و شکایت اطرافیان بابت کند بودن این کار رو یادمیگیره و الان کارش خیلی راحت تر شده . این نتیجه ایمان و پشت کار و احساس ارزشمندی هست.

    چه جوری نگاه کنم که الهام بخش باشه برای من : من هم میتوانم در کارهام موفق باشم من هم میتوانم درآمد مستقل داشته باشم اگه اون تورشته ای که هیچ تخصصی نداشته رفته و دوره دیده و یادگرفته منم هم میتوانم یادبگیرم من هم توانایی یادگیری دارم فقط باید تکامل رو مثل دوستم طی کنم موفقیت هام رو ببینم و حرکت کنم و کمال گرایی رو کنار بزارم تو همین مسیری که هستم ادامه بدهم مطمئنم در زمان و مکان مناسب من هم به خواسته ام می‌رسم.

    تا همین جا باشه. انشالله در کامنت بعدی ادامه تمرین هام رو می‌نویسم. راستی الان دانشجوی رشته ادبیات نمایشی هستم و خیلی ذوق دارم براش.

    هرجا هستید در آغوش رب العالمین غرق در احساس رضایت و خوش بختی باشید و امیدوارم امسال بهترین سال زندگیتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ,سعید سالمی گفته:
    مدت عضویت: 502 روز

    سلام: بر استاد عزیز و گرامی خودم

    اقا من یکی از دوستان کاری که جوشکار شرکت ما بود مهاجرت کرد و به نظر من موفقیت بزرگی بدست اورد.

    ایشون رفت اتریش. شهر وین

    من اون موقع که با ایشون تماس گرفتم شما را نمیشناختم استاد جونم. اما من خیلی خوشحالی کردم و بهش تبریک گفتم‌ ‌؛ الان هم باعث افتخار منه. و خیلی کم باهاش ارتباط دارم

    ازش پرسیدم که چی شدو……

    اما ایشون منو نا امید کرد که تو دیگه سن بالایی داری و دیگه نمیتونی و…..

    حالا باز هم زخم دلم باز شد .

    من الهام گرفتم ذره ایی ولی در دم پنچر شدم

    دلم میخواد برم از کشور وبهش بگم دیدی من هم تونستم.

    خواهشم اینکه در این گونه موقعا چکار کنیم

    من الان فهمیدم که ذهنم مشگل داشته و ترس انجام این کار نگهم داشته و شروع کردم به توجیح که اون شرایط مالی درست کرده که زن و بچه اش اینجا تامین باشن و بعد به راحتی رفته

    اما اینو بگم که الان زن و بچه هاش هم پیشش هستن و من باز هم ابراز خوشحالی کردم‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    اگر بخوام موفقیت افراد و احساسم نسبت به این موفقیت ها بگم دیدگاه من قبل از آشنایی با قانون و الان که قانون رو می‌دونم کاملا متفاوت هست

    البته همیشه نظرم این بوده که تلاش نتیجه میده و چون از بچگی کار میکردم همیشه گوشه ذهنم این بوده که موفق میشم بالاخره …اما ما انسانیم و چه بخواهیم نخواهیم نجواهای شیطانی و باورهای محدود کننده داریم و کار ما قدرت دادن به باورهای مثبت در مقابل باورهای منفی و محدود کننده هست و من در ادامه چندتا از آشنایان رو مثال میزنم که قبلا چه باوری داشتم و بعد از آشنایی با قانون چه باورها و دیدگاهی نسبت بهشون دارم و چه ایده های گرفتم

    دوستان من که با هم خواهر بودن چندان زندگی موفق و پدر مادر موفقی نداشتن اما همیشه خوش پوش و خوش برخورد بودن و خونه شون همیشه تمیز و مرتب و هر چند وقت یکبار وسایلشونو کلا عوض میکردن تا اینکه کاری رو که با هم استارت زدن موفق شدن و سفرهای خارجی قبل از آشنایی من با این سایت وقتی که خبر موفقیتشونو شنیدم فکرای بدی به سرم میزد که مثلا اینها زبون باز بودن یا اینکه اصلا با پول همسرشون رسیدن به اینجا یا با ارث پدری بوده …ولی الان دیدگاه من اینه که در مسیر علایق و استعدادشون قرار گرفتن ادامه دادن 6سال با هم بودن به هم کمک کردن کم نیاوردن و رسیدن از طرفی همین که به روز بودن خوش پوش بودن و همیشه تو هر خونه ای ک بودن پایین شهر تا جای خوب همیشه تمیز و مرتب بودن با کمترین داشته ها خوشحال بودن و من وقتی خونشون میرفتم به طرز عجیبی انرژی خوبی می‌گرفتم ایده های زیادی میشه گرفت عملگرا بودن استقامت در مسیر از کمترین امکانات بهترین استفاده ها رو کردن مرتب بودن در همه موارد(کار،منزل،لباس،بچه داری و…)انرژی داشتن؛

    دومین مورد هم یکی از اشناهای من که هم خودش به شغل مورد نظرش با امتحان در آزمون رسید و هم همسرش ک تقریبا ورشکسته بود موفق شد و زندگی بهتری ساختن اگر قبل از آشنایی با قانون بود میگفتم خب از خوش شانسی این افراد هست یا استرس می‌گرفتم که من چرا کارهام درست پیش نمیره و هنوز بعد از چند سال به آنچه میخاستم نرسیدم و شرایط خودم حالمو بد میکرد اما با شناختی که ازشون داشتم و مصاحبت باهاشون میدونستم که همسر این دوستمون اینقدر خوش اخلاقه با خانواده و اطرافیان و رابطه خوبی داره با فرزندشون شکر گذار بودن بابت هرچی ک داشتن و خوش باور یادمه از پنجره خونشون نگاه میکردیم به ساختمانی که در حال ساخت بود و واحد های بزرگی داشت و نمای زیبا می‌گفتیم کاش بخریم یکی از این واحد ها رو و ایشون میگفتن کاری نداره شدنیه و الان ساکن هستن تو یکی از واحد‌های همون ساختمان گرچه مستأجر هستن ولی از گفته تا ساکن شد زیاد طول نکشید و الان میگن باید بخریم باور های قوی داشتن،و با توجه به اینکه همه میگن بازار خرابه و …فروش خیلی خوبی داشتن به گفته خودشون

    نتیجه :در نداشتن ها نرسیدن ها موفق نشدن ها هیجانی رفتار نکنیم و استرس نگیرم با همه برخورد نکنم شرک نورزم که اصلا خدا با من نیست ؛بالاخره یه جای تصاعدی همه چی درست میشه ببینم به چه کاری علاقه دارم و میتونم موفق باشم و وارد بشم با کم شروع کنم ولی آرزوهای بزرگ داشته باشم

    مورد بعدی دختر عموم که ازدواج خیلی خوبی داشتن یعنی عشق بچگیش بود و همسری فوق العاده خوب از همه لحاظ دیدگاه من قبلا اینجوری بود که خب شانس آورده دیگه از خوش شانسیش بوده ولی الان که فکر میکنم این دختر اینقدر درس خوند که رتبه 1شد تو رشته خودش چون تحصیلات برای خانواده همسرش مهم بود و کلا رفتار و اخلاق رو مطابق با خانواده خودش و همسرش رعایت میکرد (فامیل بودن با هم) درست انتخاب کرد و پای انتخابش ایستاد و تلاش دو طرفه برای رابطه که الان با دوتا بچه و گذشت ده سال همچنان خوشبختن و چون از خانواده های تقریبا مذهبی هستن هر دو نمازشون هیچوقت ترک نمی‌شده هر کس به نوعی ایمان و بندگی خودش رو به خدا ثابت می‌کنه.و در مسیر درست قرار میگیره

    نتیجه کلی که از تمام موفقیت های دور و برم گرفتم اینه که تلاش کنم برای خواسته هام(چه مادی ؛معنوی ،سلامتی و مالی…) ایمان داشته باشم و باور های درست.

    سپاسگزارم از خداوند سپاسگزارم از استاد عباس منش که چقدر مفاهیم رو برای ما قابل درک و خوب توضیح میدین ..سپاسگزارم از خانوم شایسته عزیز

    به امید روزهای خیلی خیلی بهتر و قشنگ تر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: