ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 31
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب العالمین
سلام به استاد عزیزم و خانواده عباسمنش
سوال: اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد دارید؟
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟ یا شما را به احساس حسادت و ناتوانی می رساند؟
چند وقتیه که دوباره دارم روی قسمت اول احساس لیاقت کار می کنم و رنج و لذت بسیاری برای خودم در احساس مقایسه کردن ایجاد کردم. اگر قبل از این دوره بود توی این مورد خیلی مشکل داشتم و خیلی خودم و مقایسه می کردم و به احساس ناتوانی و بی عرضگی می رسیدم. اما الان وقتی یه موفقیت می بینم واقعا به احساس توانستن و احساس اینکه برای منم میشه و جدیدا هم این احساس رو دارم که خدا با قرار دادن اون شخص سر راهم و نشون دادن موفقیتش به من داره من رو هدایت می کنه تا باورهام تقویت بشه و ببینم اون فرد چه اعمالی رو انجام داده تا الگو بگیرم و ذهنم بدون مقاومت قبول کنه و پیشرفت کنه.
جالبه قبل از اینکه فایل صوتی رو پلی کنم و در حال دانلود بود سوال رو خوندم و وقتی سوال رو دیدم متحیر شدم. چون موضوعات سوال دقیقا شب قبل برام پیش اومده بود.
دیروز همسرم جایی مهمونی بود و حرف این بود که هرکی چقدر پس اندازه داره و هرکی مبلغ بالایی رو گفت و چند نفرم توی اون جمع بودن که گفتن اینا که پول نیست اصلا و این حرفا. شب که همسرم اومد خونه این موضوع رو برای من هم تعریف کرد. از اونجایی که کاملا این توی ذهنمون نهادینه شده بود که مقایسه آدم رو ناسپاس میکنه و ناسپاسی همینی که داریم هم ازمون میگیره در اون لحظه اصلا مقایسه نکردم و راجه به این صحبت کردیم که خب اگر برای فلانی و فلانی که کلا نه کار می کنن و نه هیچی میشه که این همه پول داشته باشن برای ما هم که این همه ساله داریم کار می کنیم و الانم کارهای مورد علاقه مون رو داریم می کنیم و اینقدر روی لیاقتمون کار می کنیم صد در صد میشه و باید روی لیاقتمون همینطور کار کنیم تا احساس لیاقتمون بی قید و شرط شه. و واقعا با احساس اینکه دمش گرم برای من هم میشه گرفتم خوابیدم.
صبح وقتی بیدار شدم و داشتم ستاره قطبی می نوشتم و سپاسگزاری می کردم برای آدم های زندگیم یهو شیطان وجودم شروع کرد به صحبت کردن باهام که آره حالا که فلانی ها تونستن بدون اینکه هیچ کاری کنن و این همه پول داشته باشن و از تو بالاترن تو می تونی اسم اونها رو هم بنویسی؟!!!!!!!!
به حدی این جمله رو کریه شنیدم که انگار شیطان رو دیدم و همون لحظه خیلی با آرامش موندم فکر کردم که اصلا چی شد من این رو شنیدم.
از اونجایی که واقعا حس بدی نداشتم راجع به موفقیتشون و شب قبل فقط احساس توانایی گرفته بودم در جا گفتم خدایا صدهزار مرتبه شکرت فلانی کاری نمی کنه و اونیکی هم کاری نمی کنه و تو به هرکدوم اینقدر نعمت و پس انداز دادی و این یعنی احساس لیاقت بی قید و شرط کار می کنه و لازم نیست سختی بکشم. ممنونم که این الگوها رو به من نشون دادی و چنان با خوشحالی براشون سپاسگزاری کردم و دعای خیر کردم و دعای خیرم رو نوشتم و از هدایت خدا خوشحال بودم و هیجان زده همسرم رو بیدار کردم و براش موضوع رو تعریف کردم. اون هم گفت آرخ فلانی اینجوری واسه پس اندازش هدف گذاری می کنه و بعد با شوق و ذوق به همه میگه و اصلا از غیب براش میرسه و همیشه تا به یه هدف میرسه هدف بعدی و همینجوری میره بالاتر.
این صحبتا رو کردیم و به این نتیجه رسیدیم که خب وقتی احساس لیاقت بی قید و شرط رو داشته باشیم و هدف بذاریم و اینقدر شوق و انگیزه و عمل خب معلومه برای ما هم میشه و بعد چقدر خوشحال بودیم از این تغییر زاویه دید که وقتی احساس مقایسه نداشتیم تونستیم هدایت رو ببینیم و الگویی که خدا فرستاده بود به چشممون اومد. بعدش هم نعمت ها و آرزوهایی که خلق کرده بودیم مثل زندگی مشترکمون، صفر کردن 130 میلیون تومن وامهامون، خونه خریدن و تاسیس گالری و آموزشگاه و سفر خارجی رفتن و هیکل های فوق العاده و کلی آرزوهای دیگه رو به یاد خودمون آوردیم و واقعا دیدیم با خلق این همه از آرزوهامون الان دیگه خلق این آرزوها که کاری نداره برامون و واقعا دیدن موفقیت یه عدهی دیگه چنان شور و شوق و انگیزه به ما داد که واقعا خیلی مصمم تر از قبل داریم توی مسیر خودمون پیش میریم.
قدیما با همین موضوع در مورد افراد دیگه ای پیش اومده بود که به هم ریخته بودم و همیشه به احساس ناتوانی و بی عرضگی می رسیدم. اما به لطف دوره احساس لیاقت الان دیگه فقط به احساس هدایت و حس خوب و شور و شوق و انگیزه میرسم.
دقیقا وقتی تمرین این جلسه رو دادین متوجه شدم که این موضوعی که برام پیش اومد همین تمرین رو به صورت عملی انجام دادم و از دیدن موفقیت یه نفر دیگه به این نتیجه رسیدم که اون تونسته منم می تونم برسم. و به موضوع از یه زاویه دیگه نگاه کردم.
اونجایی که گفتین به چه احساسی میرسین از دیدن موفقیت دیگران. قدیم که حالم خراب میشد به این نتیجه میرسیدم که «من به اندازه کافی خوب نیستم وگرنه منم رسیده بودم» و همه عزت نفس و ارزشمندیم از بین میرفت اما الان به لطف دوره احساس لیاقت و رنج و لذت های توی ذهنم واقعا هدایت میبینم در هر موفقیتی و به راهم و هدایت خدا مطمئن تر میشم.
واقعا سپاسگزارم استاد عزیزم برای ارزش آفرینی های بی نظیرتون با دوره های فوق العاده و تک تک فایل هایی که گذاشتید.
سلام خدمت استاد جانم و مریم جان عزیز و دوستان گلم
استاد اول من یک سپاسگزاری ویژه از شماو مریم جون بکنم بخاطر این فایلای سفر دور آمریکا. من با دیدن فایلای سفر به دور آمریکا با این دید جدید که گفتین با احساس لیاقت ببینید طوری ک با همین توجه و تحسین من هدایت شدم به دوبار تفریح، و اونجا تو اون مناطق داشتم برای چند دقیقه فیلم میگرفتم برای مادرم، وای چ سخت بود تو مناطق کوهستانی فیلم گرفتن وراه رفتن، اونجا یاد شما و مریم جون افتادم ک تو چ صحنه و لوکشن هایی برای ما فیلم گرفتین با عشق.
استاد سپاسگزارم برای این سلسه فایلای جدید خیلی داره کمک میکنه به خودشناسی تو مسیر رسیدن به خواسته. یعنی همونجاهایی تو مسیر که گیج میشی و نمیدونی که مشکل کجاست اینا مث چراغ راه میشن.
این فایل قطعا پاسخ خداوند به درخواست هدایت و کمک منه.
استاد جان من قبلا فقط فایلا رو گوش میکردم حسم خوب میشد زیاد فکرنمیکردم بهشون که تو ذهنم تثبیت کنم و یا با خودم گفتگو کنم.
من از گفتگو با خودم ترس داشتم، اولین بار تو سوالات جلسه دوم شیوه ی حل مسایل مریم جان خیلی حرفه ای سوال پرسیدن و یک جوری انگار مغزت رو لخت میکردن، اونجا تازه اول این بود که شروع کنم با خودم رو راست بودن.
ولی حسم بد میشد و نمفهمیدم ک از کجا داره حسم بد میشه، تا تو دوره احساس لیاقت شما منو با مفهوم خود ارزشی آشنا کردین ،اینکه من خودم ارزشمندم فارغ از نتایج و دستاوردهام. این یک جرات داد به من یک پشتوانه که نترسم و بیام صادق باشم و پای صحبت های خودم با خودم بشینم بدون سرزنش خودم یا گره زدن آگاهی هام و عملکردهام به احساس لیاقتم.
و فایل قبلی که راجع به قدرت اراده در برابر عملکرد مغز بود ،خیلی روشنگر بود، خیلی میتونه کمک کنه به راحتی ب خواسته ها برسیم اگر درست اجراش کنیم.
من توی رسیدن به خواسته هام نمیومدم قدم اول اهرم رنج و للذت رو جاشو درست کنم، هی سعی میکردم زور بزنم و از نیروی اراده کمک بگیرم و تا چند روزی خوب جواب میداد بعدش شل میشدم و بدتر از اون بعد از اون خودسرزنشی و برچسب بی اراده بودن به خودم میزدمو ویک جنگ درونی و هر روز ضعیفتر میکرد منو در مسبر رسبدن به خواسته م.
باید بفهمم که ذهنم مث یک بچه ی لجباز اما باهوشه که نمیشه به زور وادارش کرد ک کاری بکنه ،باید بشینی باهاش حرف بزنی تا راضی بشه ، پاداش بدی، وعده بدی، منطق بیاری
با فایل قبل برام یادآوری شد که اول اهرم رنج و لدت رو درست کنم، و یادم باشه شما تو دوره ی احساس لیاقت بارها گفتین فکر نکنید این شیوه ی تنبیه که وفتی کاری رو اشتباه انجام میدین سرزنش میکنید خودتون رو، جواب میده،این برعکس جواب میده باعث میشه ارزش خودتون رو بیارین پایینتر و هی در مسبر اشتباه بیشتر فرو برین.
من در جواب به این سوال که از موفقیت افراد چ حسی دست میده
در قدم اول اگر که اون موفقیت، هدف حال حاضر من باشه و اون فرد از نزدیکان باشه حسم بد میشه، بیشتر هول میشم و حسم بد میشه ، که الان میفهمم بخاطر مقایسه هست که فکر میکنم دیر شد،یا من کارمو درست انجام ندادم، یا خودم الکی تو ذهنم شروع میشه ک اونا الان این موفقیت رو دارن و چون من ندارم فکرمیکنن من بی ارزشم، البته این افکار رو با دوره احساس لیاقت فهمیدم که چی میگذره تو ذهنم
اگر موفقیت هدف حاضر من نباشه تفاوت زیادی برام نداره،
اگر هدف حاضر من باشه و از افراد دور باشه میتونم به عنوان نشانه ببینم و حسم بد نمیشه، اینکه چرا از افراد نزدیک حسم بد میشه از افراد دور نه، فکرمیکنم بخاطر اینه ک من ارزشمندیمو گره زدم به اون موفقیت ، چون با افراد دور معاشرت ندارم ،تاثیری بر من نداره ،ولی افراد نزدیک چون میدونم در ارتباطیم و ارزشمندیمو گره زدم به رسبدن به اون هدف،اونا که رسیدن ذهنم اونا رو ارزشمند میدونه و خودم ک نرسیدم هنوز رو بی ارزش.خودم میام خودمو قضاوت میکنم از نگاه اونا.
و ترمزی ک من دارم از موفقیت های بقیه برا خودم درست میکنم اینه ک من نمیام فقط ب امکان پذیر بودن اون هدف نگاه کنم و باور کنم پس میشود، ب این نگاه میکنم ک ک چجوری رسیدن و اون شرایط و توانایی هایی ک دارن و من ندارم رو ترمز میکنم برای خودم.
من برای تمرین این فایل اومدم موفقیت اخیر دو سه نفر از نزدیکترین هامو نوشتم ،که اون موفقیت هدف حال حاضر من هست و چندتا ترمز و نکته فهمیدم، و دوتا از وجه مشترکی که در اونها دیدم یکی تمرکز صد در صد بود و اون یکی نپذیرفتن اون شرایط و تلاش برای پیدا کردن راه حل با باور اینکه راه حل وجود داره و خیلی مصمم بودن که اون مساله باید حل بشه، با اینکه اون دونفر خبری از قوانین نداشتن و ناخوداگاه عمل میکردن ولی از منی که از قوانین خبر داشتم بهتر و سریعتر نتیجه گرفتن چون تمام وجودشون رو گذاشته بودن.
من عاشق این خدام با این سلسه هدایت هاش
من چند روز پیش که از خدا هدایت خواستم فهمیدم که مشکل من تمرکز هست و صد در صد وجود من نیست روی هدف با وجود اینکه خواسته رو خیلی مخام و دارم با تمام وجود تضادهاشو زندگی میکنم، خداوند چ دقیق هدایت میکنه استاد، من و خواهرم دوره ی راهنمای عملی رو کار کرده بودیم، هدایت شدم به فایل چهارم راهنمای عملی و مصاحبه یا استاد قسمت 37 که هر دو درباره ی نقش تمرکز هستن و بعدش فایل قدرت اراده در مقابل نحوه ی عملکرد مغز اومد
و هدایت ها مثل پازل چیده شد، خب باید صدمو بذارم، اومدم فکر کردم من چرا نمیتونم صدمو بذارم به سه تا دلیل رسیدم،
اول فهمیدم ک زور اراده به اهرم رنج و لذت نمیرسه ، من درسته تضادهایی رو تحمل میکنم ولی اهرم لذت رو اونقدرا در ذهنم قوی نکردم که ذهنم ناخوداگاه هی دوست داشته باشه بره سمتش ،تجسم کنه وقت و بی وقت، دیگه بهانه ی وقت و جای خلوت رو نکنه برای تجسم ، دیدین وقتی وارد یک رابطه ی عاشقانه میشیم اون آدم انقدر عزیز میشه که ناخوداگاه تو اکثر لحظات داریم بهش فکرمیکنیم ،غزق میشیم حتی تو شلوغی، باید بولد کنم لذت های رسبدن به هدف
دوم اینکه باور کنم مسیر همینه،راه همینه ،جواب میدهد وقتی که من واقعا باور کنم ک این راه جواب میدهد، و اینم هدفم روهم عاشقانه میخام دیگع مغز خودش میره سمت کار کردن روی هدف، چون باور کرده ام که این راه جواب میده، تغییر فرکانس راه حله.
سوم اینکه ذهن اکثزا میره سمت چرت پرت و حاشیه ها، دو تا راه پیدا کردم ،اول اینکه ورودی ندم و بعد بیشتر این سمت چرت پرت و حاشیه رفتن از خلا میاد، از عدم لیاقت .من بزای این کار هدایت شدم به فایل12 احساس لیاقت، بقول استاد من وقتی بیام یاد بگیرم که به دنبال تایید بیرون از خود نباشم، خودم به خوذ تایید بودم،خودم کسی باشم ک ب خودم انگیزه میدم،امید میدم،تشویق میکنم،حمایت میکنم تحسین و تایید میکنم در مسیر رسیدن به هدفم دیگه خیلی تمرکزم میره روی خودم و حسم خوب میشه، چون من فهمیدم من همش دنبال تایید و تحسین بیرون از خودمم تا انگیزه بگیرم و این خیلی تمرکز منو میگیره
باید ریشه ی اینو درست کنم ک چرا تمرکز ندارم، نه اینکه زور بزنم،
استاد جان من این درسا رو از این فایلای اخیر گرفتم و خیلی کمک کردم بازنگری داشته باشم از درونم و افکارم و اصلاح مسیر کنم
و استاد نکته ای که باز از این فایل گرفتم که جا داره بارها مرور کنم و فکر کنم تا باور کنم، از این اختیاری که خداوند در اختیار ما گذاشته،تا این حد جهان مسخر ماست، اینکه یک موضوعی رو میبینیم میتونیم برای خودمون باورای محدود کننده درست کنیم و بگوییم نمیشود وجهان تمام امکاناتش رو به خدمت ما بیاره و ثابت کنه نمیشود، یا بیام و باورسازی کنم وبگویم میشود و جهان اینو بهم ثابت کنه،دوتا دیدگاه متفاوت ولی با جهانی تفاوت و مسیری متفاوت. چقدر همه چیز در اختیار منه،
سپاسگزارم ازتون بهتزین استاد دنیا،بهتزین ها و براتون میخام با عشق
سلام استاد عزیزم واقعا سپاسگزارم استاد عزیزم وقتی دیدم شما فایل جدید روی سایت گذاشتین از اعماق وجودم خوشحال شدم استاد نازنینم نمیدونید چه قدر به این فایل امید دارم واقعا نمیدونم با چه کلماتی از شما به خاطر این فایل بینظیر و توحیدی سپاسگزاری کنم من طبق وعده خدا منتظر این نشانه بودم واقعا وعده خدا تخلف ناپذیره امیدوارم من بتوانم از این فرصت اللهی استفاده کنم
استاد توحیدی من عاشقتونم
راستی دوره احساس لیاقت واقعا تأثیر خودش رو گذاشته شما جذابتر و نفوذ کلامتون بیشتر شده
واقعا توحیدی تر شدین سپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
در مورد سوال این جلسه …
قبلنا می مردم از حسادت! به همین غلظت و شدت .. البته که همیشه سیاست داشتم و نشون نمیدادم ولی خب … قطعا به این دلیل بود که مطمئن بودم من نمیتونم ، برای من نیست ، اون شانس آورده و.. کلی دلایل بی پایه و اساس برای زندگی راکد و بی هیجان خودم داشتم
بنظرم خصلت «حسادت» در اکثر آدمها هست اگه نگیم همه.. مهم اینه که خودمون رو تغییر بدیم وگرنه همیشه مایه عذاب خود فرد هست چون روی بقیه که حسادت ما بی تاثیره
اما الان …
خیلی خوشحال میشم، بی اغراق و غلو.. حتی برای موفقیت افرادیکه نمیشناسمشون.. تحسین میکنم ، شاد میشم و همیشه میگم «خداروشکر» که میشه و تونست و بعنوان یه «الگو» در نظر میگیرم .. از این نظر 180 درجه کامل پیشرفت و رشد کردم که شاکر خداوند هستم که به این آگاهی ها هدایت شدم تا تغییر روند بدم
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
به نام خدا
سلام استاد سلام دوستان
من باز اومدم با انرژی
من در مقابل موفقیت دیگر ی یا دوستان یا فامیل ب شدت حسودیم میشه ناتوان میشم بی انگیزه میشم زود بهم میریزم عصبی میشم ذهنم بهم میریزه کنترل ذهنم رو از دست میدم
دوستان و نزدیکان من به همه چیز رسیدن ودارن میرسن
ماشین خونه پول دارن من هنوزم حرکتی نکردم
در مورد موفقیت این افراد حسادت میکنم بی انگیزه میشم
من از زاویه خوبی نمیتونم نگاه کنم خودم رو بی انگیزه وبی عرضگی میکنم نا امید میشم
درسی نمیگیرم خود خوری میکنم ناامید میشم افرادی که ب موفقیت میرسند میگم آنها پدر دارند کسانی را دارند باهم هستند و درکنار هم موافقند
من تنهام نمیتونم
رضا ب موفقیت رسید ماشین خرید من حسادت میکردم
رضا ماشین برنده شد من حسادت میکردم
عباس به موفقیت میرسه من از درون بهم میریزم حسادت من گل میکنه
خلاصه باورهای محدود من خیلی هست
ناراحت میشم از موفقیت دیگران میگم چرا برای آنها شده برا من نیست
چرا یک سری آدمها راحت به موفقیت میرسند من نمیرسم
چرا من زود حالم خراب میشه زود بهم میریزم
موفقیت دیگر ی رو تحسین نمیتونم بکنم حسادت
میکنم
به نام خدای مهربان
استاد عزیزم سلام و خانم شایسته دوست داشتنی
استاد ممنون بابت این سلسله فایل هایی که آماده کردید
در مورد سوالتون من با تمام صداقت در دفترم بهش کامل پاسخ دادم .
و وقتی پاسخ دادم دیدم علارغم تصوری که همیشه دارم که من آدم حسودی نیستم ولی خیلی از مواقع این حس حسادت را داشتم وگاهی چقدر هم پررنگ بوده طوری که احساس خیلی بدی را تجربه کردم.ولی همیشه به مرور زمان سعی کردم با تحسین افراد و خوب خواستن براشون این احساس مخرب را کمرنگ کنم.
ولی واقعا انقدر دقیق که با دیدن این فایل فوق العاده فهمیدم نمیدونستم این احساس بد ومحدود کنندهبه خاطر یه سلسله باورهای محدود کننده ای هست که دارم.
باورکمبود ( البته که ازوقتی از فایل های استاداستفاده میکنم خیلی کمتر شده ولی بازم کلی جای کار دارم.)
باور اینکه با موفقیت اطرافیانم من بد وضعیف جلوه میدم این باور خیلی جدی دروجودم بود بهتربگم همیشه میخواستم در خانواده من عالی و موفق باشم وهر وقت این را به خطر میدیدم به شدتواکنش نشانمیدادم اصلا هم متوجه نبودم ولی بازهم بعد ازآشنایی با استاد خیلی خیلی بهتر شدم و این باورهاکه ساخته شد موفقیت افراد دیگه یا کلا افراد دیگه هیچ تاثیری درموفقیت و احساس خوب من ندارن خیلی بهتر شدم ولی بازم باید بهتر کار کنم
باور محدود کننده اینکه دیگه نمیتونم مثل اونها موفق بشم ( درزمینه رشته تحصیلی)
باورمحدود کننده اینکه وجه اجتماعی فقط با نوع شغل به آدمداده میشه
باورمحدود کنندهاینکه اعتماد به نفسم را به نتایجم گره بزنم و وقتی نتیجه نیومده اعتماد به نفسم پایینباشه( مشکل درعزت نفس که البته اخیرا روش کار کردم و لی بازهم باید بهتر کار کنم روی دوره عزت نفس)
اینباورهای محدود کننده را داشتم و خداروشکر از وقتی با استاد آشنا شدم روشون کار کردم بهتر شدم ولی پاسخ به سوال استاد همه اینهارودوباره به هم یادآوری شد که بازهم جای کاردارم .
تمرین راکامل دردفترم انجام دادم
تک به تک افراد را نوشتم احساسی که داشتم را نوشتم
و درنهایت خیلی برام جالب بود در مورد درسهایی که میتونم از موفقیت اون عزیزان ودوستانم بگیرم
چشمگیرترینش رها بودنشون و اعتماد شون به رب وراحت گرفتن زندگی بود . چیزی که توش ضعف داشتم همیشه وباید بازهم خیلی خوب روش کار کنم.
خداروشکر خداروشکر خدای مهربونم
خدایا ساسگزارم برای این هدایت برای استادعزیزم
استاد ازتون بینهایت ممنونم
سلام استاد عزیز و دوستان عزیز
من هم 3 تا از افرادی رو که از نزدیکان بودند و موفقیتهای خوبی به زعم من دارند رو رصدکردم. و فهمیدم باچه احساسات منفی در مورد اونها دست و پنجه نرم کردم. اما چون مدتهاست دارم سعی میکنم دیدگاهم رو عوض کنم توانسته بودم با اعراض و کنترل فکرم، کمی حسم را بهتر و بهتر کنم. اما با مالبدشکافی که استاد پیش روی ما گذاشتند. تونستم به نکات جالبی از تغییر زاویه دیدم بگیرم جمعا نتایج علل موفقیت اون عزیزان اول و قبل از هرچیز در این بود که به شدت روی احساس لیاقت و عزت نفس و اعتماد به نفس خودشان نسبت به قبل کار کردند. و حالا تبدیل به آدمهایی شدند که خودشون را لایق دریافت خواسته شون میدونن. و به همین دلیل و اینکه قانون به درستی جواب داده هر روز پیشرفت بیشتری رو داشتن. همچنین خصیصه توکل و ایمان به خدا رو در خودشون قوی کردن. به شدت روی خواسته شون تمرکز دارن و خودشون رو از افراد مضر و حاشیه ها دور نگه داشتن و هرچه بیشتر این کار رو میکنن قوی تر میشن. اونا جسارت پیدا کردن و دیگه مثل قبل نمیترسن و به دل ترسشون پریدن. تمام این افراد مورد نظر من تو خرج کردن و حساب کتاب، ذهن ثروتمندی دارن و حالشون با هزینه ها و درآمدهاشون خوبه و حس بد به خودشون نمیدن. از روابط اجتماعی خوبی برخوردارن.
واقعا ممنونم که باعث شدید اینقدر واضح و دقیق بتونم علل رو پیدا و کالبدشکافی کنم. انگار ذهنم چند پرده روشنتر شده.
ممنون و سپاسگزارم
سلام و درود بر همگی
سریع میرم سر تمرین این جلسه:
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
قبلنا خیلی حسادت میکردم ولی الان اولش حسم بد میشه و از اینکه اون شخص به خواسته اش رسیده ناراحت میشم ولی بعدش میام با این استدلال که:
هرکی که هر جایی که هست جای درستش هست و هیچ بی عدالتی تو این جهان رخ نداده خودم را اروم میکنم و میگم اون شخص حقشه با اینکه من نمیدونم چرا، چون خدا عادله وسیستم نتایج را بوجود میاورد.
حسی که به من دست میده اینه:
امین تو از اونا عقب افتادی، اون ها از تو زدند جلو، اون ها الان از تو موفق ترند.
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
حقیقتش را بگم حسادت میکنم ولی تلاشم این ایت که حسادت نورزم و بگم خدا عادله، و اون شخص جای درستی قرار دارد.
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
شخص A از سربازی اش معاف شد. حس من : اخه چرا انقدر ساده باید به این دستاورد برسه،حقش نیست.
شخص B به شدت در کسب و کارشان موفق شده و داره راحت پول میسازه. حس من : احساس خاصی ندارم.
شخص C به فرانسه رفته و اروپا را گشته. حس من : ایول بابا دمشون گرم فرانسه رفتند، این ها الهام بخش بودند.
شخص D لاماری خریده: حس خاصی ندارم
شخص E توی ترکیه انقدر موفقه و مهاجرت کرده : احساس خاصی ندارم.
شخص F توی 18 سالگی به امریکا مهاجرت کرده و برای خودش الان کمری خریده. حس من : حس عقب موندن دارم، اونی که انقدر توانی هاش از تو کمتر بود الان 20 سالش شده و داره کلی پول در میاره و کمری سوار میشه.
شخص G داره به راحتی توی اینستاگرام پول در میاره. حس من : اون حقش نیست نباید انقدر پول در بیاره.
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
شخص A : به همین سادگی هم میشود از سربازی معاف شد،لازم نیست کار خاصی انجام شود. گفت اسان گیر بر خود کار ها کز روی طبع جهان سخت میگردد بر مردمان سخت کوش هرکی بیخیال تر خوش شانس تر.
شخص B : نتیجه ی پشتکار و تمرکز مداوم بر روی چیزی میشود یک شرکت موفق.
شخص C : که به فرانسه سفر کرده: خواسته ها قابل دست یابی اند همه چیز امکان پذیره میشود به خواسته ها رسید.
شخص D : مهاجرت کار درستیه و نتیجه اش مثبته.
شخص E : باز دوباره مهاجرت کار درستیه و نتیجه اش مثبته.
شخص H : برای پول در اوردن لازم نیست کار خاصی کرد می شود از طریق اینترنت کلی پول در اورد لازم نیست سابقه ی کار زیاد داشته باشی تا پول در بیاری.اگر کلی هم شکست بخوری راه بازگشت وجود دارد.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
یکی از بهترین تغییرات در زندگی من همین بود که فهمیدم زندگیم رو میتونم خودم بسازم ، فقط کافیه «تغییر زاویه دید و کانون توجه» داشته باشم تا «بتدریج» باعث شه «باورها» عوض شه و در نتیجه زندگیم عوض شه
از اون زمان اتفاقا «هدفمند» شدم ، در صورتیکه قبلا روزمرگی بود و باری به هرجهت، فک میکردم زندگی همینه دیگه ، افتان و خیزان .. یعنی گاهی شادی ، گاهی غم، همشم که خدا میخواد حال ادمو بگیره
الان هم واقعا زندگی من 180 درجه تغییر کرده، در همه ابعاد .. از نظر مالی که همیشه وضعیت خانوادگی عالی بود اما با کار روی قانون وضعیت خودم خییلی بهتر شد .. روابط … عزت نفس.. احساس لیاقت … ارامش .. شادی .. درک قانون و … انقدر تغییر کردم که اصلا حاضر نیستم به پشت سر نگاه کنم چون اکثر اون خاطرات رو دوست ندارم ولی عاشق این دو سال اخیرم چون خود واقعی من شکوفا شد
نمیتونمبگم «شخصیت» من شکل گرفت ، میخوام بگم «شخصیت واقعی» خودم رو پیدا کردم ، یعنی فهمیدم اونی نبودم که قبلا نشون میدادم ، اون ورژن قبلی من بازتاب تمرکز روی عوامل بیرونی بود چون فک میکردم اونجوری بهتره ولی الان شادم و هر روز رو «زندگی» میکنم
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
بسم الله الرحمنالرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم
عاشقتونم
من این فایل استاد رو ک میدیدم حواسم رفت به صندلی ماساژوره خونه ی استاد و مریم جون بعد گفتم تودلم چه خوش سلیقه چقد باحاله چون چند روز پیش یکی از بچه های باشگاه انقلاب که هر روز میاد بنده خدا خیلی هم اقاعه خوب و جنتلمنیه ماشینش بنز هم هست خیلی اقاعه ثروتمند و باشخصیت و موفقی هم هست خداروشکر بعد تو باشگاه انقلاب یه قسمتش صندلی ماساژور هم خدماتش هست هم فروشش الان قیمتش 700.800میلیونه تو ایران نوعه خوبش بعد اون اقا این صندلی ماساژور رو خریده بعد گفتم باخودم چقد جالب و تحسینش کردم و بی نهایت با خودش در صلح و هماهنگی هست خیلی تحسینش میکنم
و کلا من موفقیت ببینم تحسین میکنم قبلا که قبل دوره های استاد اصلا این مدلی نبودم اما الان به شدت تحسین میکنم و عادی شده این تحسین کردن خودبخود شده حسودی که اصلا ندارم خداروشکر نسبت به هیچ ادمی خداروشکر چون میدونم اگه اون تونسته منم میتونم انگیزه و الگو میگیرم ازشون اتفاقا
و اساس و اصوله زندگیم باور فراوانیه
ولی یه 10٪ میتونم بگم یکی موفق شده این نشتی انرژی احساس لیاقت خودشو نشون میده بعد میرم دوره رو گوش میکنم پرقدرت و پر انرژی با انگیزه و با شور و شوق میرم تو دلش و انجام میدم و موفق میشم خدارو میلیاردها بار شکرت
ولی بگما خدایی حس حسادت اگه کسی موفق بشه بهش تبریک میگم اما یه 5٪هم هست این حس حسادت هم اما فقط خدایی همینقدر کم
خدارو میلیاردها بار شکر
عاشقتونم در پناه الله یکتا باشین