ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمام دوستان
× اگر من موفقیت افراد نزدیک خودم رو ببینم اگر هم راستا باشه با خواسته من احساس غبطه میکنم، یعنی انگار حق من بوده به اون موفقیت برسم و احساسی مثل این که چرا من نه و تا حدودی (ممکنه زیاد) حسادت…
× اگر موفقیتش همراستا با علاقه من نباشه کمی (یا زیاد بستگی داره) حسادت میکنم
و البته توی هر دو مورد مخصوصا مورد دوم آگاهانه سعی میکنم تحسینش کنم و اون رو لایق اون موفقیت ببینم و حقش بدونم
در رابطه با افرادی که موفقیتشون همراستا با خواسته من هست (یعنی غبطه میخورم) ممکنه غریبه یا آشنا باشه این غبطه به وجود بیاد
اما در رابطه با موفقیت افرادی که ممکنه خواستشون زیاد همراستا با من نباشه (یعنی کسانی که بهشون حسادت میکنم) بیشتر آشنایان و اطرافیانم هستند البته خیلی بستگی داره کی باشه
تو هر دو مورد بستگی داره کی باشه، مخصوصا در مورد دوم خیلی بستگی داره کی باشه و چه موفقیتی رو کسب کرده باشه
انگار بیشتر این حساسیت ها روی افرادی با نزدیکی بیشتر و وجه مشترک بیشتر به وجود میاد
مثلا اول اقوام و آشنایان و دوستان
بعد همشهری ها و کسانی که همفرهنگ هستی باهاشون
بعد هموطنی ها
و در کمترین حالت خودش مثلا یک ملیت متفاوت به عنوان مثال یک آمریکایی
باسلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته اول من قسمت اول این سوالات جواب میدم سوال مطرح شده اول اینکه اگر یکی از دوستان یا نزدیکان مشابه موفقیت قابل توجهی برسد شما چه احساس درباره موفقیت آن فرد داری؟ در حقیقت قبل از آشنایی بااین دوره های سایت شما استاد عزیزم خیلی خیلی خیلی احساس حسادت وبد داشتم ونفرینشون میکردم براشون آرزوی نابودی میکردم ولی با آشنایی با سایت شما مخصوصا دوره احساس لیاقت شایدگاهی اوقات به ندرت نفرین کنم و ناراحت بشم خیلی کم سوال دوم:آیا خوشحال میشوی انگیزه میگیری؟قبل از آشنایی با سایت خیلی ناراحت میشدم اعصابم خرد میشد همش میگفتم اینا با دعا و جادو جنبل به مردم کلک میزنن پولاشونو میخورن اینا حق منو امثال منو خوردن مثلا برادرم حقه منو خونوادمو خورده خانم برادر با جادو جنبل دهنه برادرمو بسته پولاشو میگیره دوستم با کلک و حقه بازی پول دار شده باجادو پولای اینو اونو میگیره کلی فحش میدادم ومنتظر زمین خوردنشون بودم و میگفتم خدایا کاشکی یه قدرتی بهم میداادی خفه اشون میکردم نابودشان میکردم همش منتظر خبرای بد ازشون بودم و همش احساس بد تنفر حسادت داشتم درنتیجه تمام زندگیم بهم خورد از دست دادم ولی خداروشکر در حال حاضر با آگاهیهای شما دوره احساس لیاقت و کشف قوانین نظرم کاملا برعکسه فقط تمرکز روی خودم هست تغییر باورام ودر مسیرخودم پیشرفت کردن است. سوال سوم :آیا موفقیت او الهام بخش شما میشود؟قبلا خیر ناراحت وعصبانی میشدم والان فقط میگم وقتی اونا تونستند منم میتونم به قول استاد عزیزم سوال چهارم:یا شمارو به احساس حسادت وناتوانی میرساند؟قبلا بله به اوج ناراحتی وناتوانی رسانده بود واحساس بد اتفاقات بد ودر حال حاضر هیچگونه حسادتی ندارم شاید خوشحال نشم ولی ناراحت هم نمیشم و شاید خیلی خیلی به ندرت این احساس حسادتوناتوانی کنم ولی الان فقط به خودم وپیشرفتم فکر میکنم خداروشکر خیلی هم به اندازه خودم پیشرفت کردم و همه اینها مدیون شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم هستم. قسمت دوم : موفقیتهای کسب شده توسط نزدیکان ودوستان خود را به یاد بیاور لیستی از انها تهیه کنم .برادرم خداروشکر بسیار ثروتمند شده با ارثیه پدرم که اندک بود والان ثروتش بینهایته شهرک سازی در شمال در تهران چندین چند ملک و چندین ماشین وتمام امکانات تفریحی و زندگی پر از رفاهی داره. و دفتر مهندسی بسیار بزرگ وبنامی داره .خواهرم صاحب دوتا خونه وپول در بانک و کلی طلا داره واستقلال مالی داره . دوستم که همکلاسیم بوده ودر یک محله باهم بزرگ شدیم چندین ویلا وخونه وکلی طلا داره بهترین خونه زندگی میکنه
وبه تمام کشورها سفر میکنه و خواهرش که کلی در شمال شهرک سازی میکنه که دوست صمیمی من درگذشته بوده سوال دوم این قسمت : درمقابل موفقیت هر فردی که لیست کردی بنویس چه احساسی درباره موفقیت آن فردارداری؟ قبل از آشنایی با استاد عزیزم احساس ناتوانی پوچی حسادت حق منو خوردن آدمای کلاهبردار کلکن تنفر در حال حاضر اونا تونستن منم میتوانم چرا که نه ،اونا با افکارشون زندگیشون خلق کردن من هم قدرت خلق کنندگی دارم میتونم .سوال از قسمت سوم:از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعثشود: به خود باوری برسم .الهام بخش من باشدوبرای اقدام درراستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم:از این زاویه نگا کنم که وقتی اونا از صفر شروع شروع کردن ولی درحال حاضر در رفاه مالی خوبی هستند زندگی خوبی دارن من هم میتونم حتی بهتر از اونا چون من ارمشو یاد گرفتم توکل وتوحیدو یادگرفتم ایمانویادگرفتم و خیلی خیلی زندگی بهتر از اونا باطی کردن مسیر تکاملم طی کنم . قسمت چهارم :چه درسهایی میتوانم از مسیری بگیرم که منتهی بهموفقیت این افراد شده است؟ خیلی درسها درس احساس لیاقتی که اینها دارن وباچشمخودم دیدم درس اعتماد بنفس زیاد اینها درس فکرهای بزرگ بزرگ داشتن رفت وامد با آدمهای موفق قدرت خلق کنندگیشون … استاد چقد این جلسه برای من خوب بود اون یه ذره حسادت و تنفر وکینه ای داشتم خداروشکر این جلسه تلنگری شد برایم دیگه اونم نداشته باشم ونگاهم درمورد آدمهای ثروتمند وحتی خود ثروت بهتر وبهتر بشه عوض بشه .. اینکه همیشه یادمه دوستم میگفت و تکه کلامش بود خدا اینقدر منو دوست داره که این اتفاقهای خوب این آدم خوب توزندگیمه یا پول آمده تو زندگیم و همیشه میگفت من بهترینم و یک روز یک آدم موفق گفت این خانم همه زندگیشو مدیون اعتماد بنفسشه و واقعا الان میفهم که چی میگفت من اگه اعتمادبنفسم کمتر واحساس لیاقتم میتونم با کار کردن روی خودم باآموزه های شما اونا رو کسب کنم وهر روزم بهتر از دیروزم باشم .
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد نه این که الان پاسخ میدم که بهای این دوره و هدایت را ندهم که این پرداخت بهارا با عشق و اشتیاق انجام میدهم… پاسخ تمرین را میدهم تا این بارش هدایت بر روح تشنه ام ادامه داشته باشه. پاسخ به سوال اول هر کسی که موفقیتش را میبینم شاد میشم و بارها به خودم گفتم زمان موفقیت های عمیق تر من هم میرسه که من خودم را موفق میدانم شاید نتایج بزرگی نداشته باشم که همین که الان در این جهان در حال تجربه کردن خدا و خودم هستم موفقم شاد میشم و بارها شکر میمونم که به استحقاقی که داشت رسید. در جواب به تمرین نکته عالی متوجه شدم که من یا معیار بالای از موفقیت دارم یا موفقیت های اطرافیان خودم را موفقیت نمی بینم کلی فکر کردم تا دو نفر رو پیدا کردم شاید هم من تو مدار موفقیت نیستم که انسان های موفق دور و ورم نیستن. جواب به تمرین محمد :دوست نزدیک :کسب ثروت و موفقیت در علاقه ای که داره : بهش افتخار میکنم : استمرار در تمرین و پشت کار وقدرت دادن به خودش وتوانایی هاش : و نکته جالب که الان برام روشن شد ذهن من با تمام این موفقیت که داره لاک غلط گیر شده و البته برای خودم و دربارش با محمد صحبت نکرده ام ولی ذهن من دنبال قسمت های هست که تسطیح بشه بهتر میشه هست الله اکبر. دومین نفر امیر :دوست وشخصی که من و با سایت شما آشنا کرد : مهاجرت به ترکیه :
خوشحالی و شکرگزاری: اعتماد به هدایت وعمل به آن وحرکت در دل ناشناخته ها : وجالب اینه باز هم ذهنی که دنبال کدوم قسمت ها را باید تغییر دهد تا نتایجش بهتر بشه. ذهنی که این کمک را در پیدا کردن قسمت های خودم نمیکنه و چقدر این دوره خود شناسی کمک کننده بهتر برای نفوذ در قسمت های پنهان وجودم خواهد داشت آینه ای که مثل دستگاه عکاسی گوشت و پوست و رد کنه و عکس از داخلی ترین قسمت وجودم بهم بده شکر استاد شکر بی صبرانه چشم به این مسیر دارم
به نام الله یکتا ..سلام دود خدمت استاد عزیز وخانم شایسته وبرای دوست گلم اجی ها وداداش ها روزی پربرکت شادی ارزو مندم ………اما در مورد سوالات استاد عزیزم.که واقعا خداوند بزرگ مارو هدایت میکنه .قبل جواب دادن به سوال ها بگم امروز صبح باز بزرگی وعظمت خداوند دیدم حس کردم …چند روز پیش همین سوالاتو از خودم وخدای خودم پرسیدم که چرا دوست های من موفقیت شون خیلی بیشتر از منه حتی دوست های هستن که از من مشورت میگیرن از من احساس خوب میگیرن موفقیتشون 10 برابر من شده دلیلش چیه ..جواب های رو بخودم دادم ….تا که امروز که وارد سایت شدم واین فایل دیدم گفتم وای خدای من تو چقدر کریمی بزرگ این همون چیزیه که من بهش داشتم فکر میکردم سردر گم بودم خدایا ممنون سپاسگزارم
1موفقیت افراد نزدیک به خودمونو بنویسیم …
1بهزاد تو صافکاری فوق العاده شده.وهر زمان برای صحبت کردن پیش من میاد وصحبت میکنه من فقط میگم افرین چون واقعا زیبا وباحال صحبت میکنه وپیشرفت نجومی داشته وبیشتر مواقع از من مشورت والهام میگیره وقتی چند روز پیش با بهزاد دوستم صحبت میکردم وپیشرفت زیبا وخوشمزه که داشت میدیدم از خودم پرسیدم بابا تو توی چی ضعیفی که پیشرفتت در مقابل این دوستات کمه و هی فاصله ات زیاد میشه .
2محمد علی دایم توی نجاری فوق العاده هست
3محمد علی دوستم توی کار برق اتومبیل فوق العاده هست
4محمد رضا دوستم توی میکانیکی فوق العاده هست
5محمود رشیدی توی کار تعمییر کولر بخاری فوق العاده بوده هست ولی
2 من چه احساسی داشتم وقتی خبر موفقیت این دوستامو میبینم میشنوم …
من واقعا قلبا افراد موفق که نزدیک من هستن میشناسم وافرادی که نمیشناسم فردی در مورد موفقیت شون برام تعریف میکنه چه به خوب وچه به بعد وقتی میفهمم این فرد موفق هست فقط یک کلمه میگم که جز عادت منه از بچگی گفتن افرینه
والان بعد گفتن افرین اینو از شما یاد گرفتم که توی درونم بعد افرین بگم پس میشه اگه اون موفق شده پس منم میتوانم
3من اگه بخوام ذهنمو تغییر بدم چه ایده های الهام بخشی و باوری میتواند توی این فرد در من ایجاد کنه…..
وقتی که بهزاد رفت به حرف هاش باورش فکر کردم وحتی به دوست های دیگه ام که چه چیز هست اون ها قویتر هستن .که به دو مورد رسیدم اول ومهم ترین ارامش که در کار کلامشون هست خیلی خیلی ریلکس بودنشونه و مهارت در کنترل مشتری حتی اگه حق صد در صد با مشتری باشه اوضاع کنترل میکنن . …
اما من نه من بر این باورم باید کارمو درست با دقت و تمرکزی جدی انجام بدم که به این مرحله کنترل مشتری نرسم..
2بی خیالی و در لحظه زندگی کردن مهم نبودن هیچ چیز…
نفر پنجم لیست خودمم ولی هرچه فکر کردم من باور ورفتارم همیشه توجه میکنم تنها چیزهای که ضعیفم این دو مورد حالا نمیدونم واقعا نمیدونم منم ادم ارامی هستم و هر روز بیشتر کار میکنم وقوانینو اویزه گوشم کردم
از خداوند سپاسگزارم بابت این هدایت و ارزی بهبود باور ها ورفتارمو دارم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه
بنام بالابرنده سازنده
استاد عزیزم خانم شایسته گل سلام
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
بستگی به فرد داره اگه از خانواده ام باشه خیلی خوشحال میشم تحسینش میکنم اگه از دوستانم باشه در موارد خودشان خیلی خوشحال میشم و تحسین میکنم اما اگه در مواردی باشه که علاقه منه یا مواردی که من دارم کار میکنم مثل باورهام مثل ورزش به شدت حسادت میکنم خودمو مقایسه میکنم چون با فرزندانم ورزش میکنم اگه یه بچه دیگه حرکتی بهتر از دخترهای خودم بزنه هم حسادت میکنم البته بازم ذهنم جهت میدم اما اینجا جلودارش نیستم با این توضیح جواب سوالات زیر رو میدهم
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟! خوشحال میشم چون تحسینش کنم ولی حسادت بیشتره
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟! کمی بله ولی حسادت بیشتره
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟! بله
تمرین این قسمت:
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
1-همسرم در کارکردن روی باورهای احساس خوبش و مدیریت کارش و کسب درآمد بالا
2-دخترم آیناز موفقیت در درس شاگرد اول شده موفقیتش در ورزش نفر اول شده
3-موفقیت دخترم آذینا در ورزش و درس در کارهای دستی
4-موفقیت دوستم در حرکات آکروبات
5-موفقیت دوستم در زدن حرکات قدرتی
6-موفقیت های دختر دوستم در ورزش
7-موفقیت پسر خواهرم در بدنسازی
8-موفقیت برادرم در رفتن به یه سفر خارجی
9-موفقیت دوستم در خرید محصول لیاقت و کلی نتیجه گرفتن
10-موفقیت دوستم در درآمدزایی و هریو ماشین خارجی
(من الان متوجه شدم ذهن من موفقیت رو اینجوری تعریف میکنه
کسب درآمد بالا
شاگرد اول شدن در درس _تحصیلات
کسب مدرک جدید
کسب مهارت جدید
دیده شدن در چشم مردم
تحسین دیگران
تایید دیگران
میدونه نه قانون که میگه احساس خوب اتفاقات خوب
چه خوب رفتار من داره باورهای منو نشون میده اصلا چرا سرمایه های اصلی مثل آرامش ایمان و توکل رو موفقیت ندیدم ای دل غافل منو بگو فکر میکردم دارم رو باورهای خوب کار میکنم ببین از ذهنم چی درآمد
چقدر ماها کار داریم رو باورهایمان
فرشته مگه نمیگی موفقیت شور شوق و انگیزه به زندگی خوشبختی مسیره نه مقصد ،، نه رسیدن به هدف اگه هدف من شادیه الویت من ارسال فرکانس خوبه چرا شادی آرامش توکل ایمان صداقت فرکانس خوب رو موفقیت ندیدم)
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
1-همسرم :خیلی خوشحال شدم خیلی ازش انگیزه گرفتم خیلی تحسینش کردم
2-دخترم آیناز : خیلی خوشحال شدم تحسینش کردم(فکر کنم بخاطر اینه تو چشم مردم مادر همچین دختری هستم که نفر اوله شادم)
3-موفقیت دخترم آذینا:خیلی خوشحال شدم تحسینش میکنم بهش افتخار میکنم و شادم
4-موفقیت دوستم در حرکات آکروبات
خیلی حسادت میکنم احساس ناتوانی بی عرضگی میکنم خودمو مقایسه میکنم میگم چرا نمیتونم نکنه من استعداد ندارم برم یه ورزش دیگه من نمیتونم حسم اینقدر بد میشه تا جایی که میخوام ورزشم تغییر بدم گاهی درونم میگه کاش وقتی جلوی مربی و جمع حرکت میزنه تحرکتشو خراب کنه بخوره زمین یا میگه کاش پدرو مادرم منم از بچگی فرستاده بودن ژیمناستیک چرا من نمیتونم اینجوری عمل کنم البته این نجواهایی که میاد منم سعی میکنم کنترولشون کنم سریع خارج بشم اما هست
5-موفقیت دوستم در زدن حرکات قدرتی
بازم حسادت میکنم البته در ظاهر جلوی دیگران تحسین میکنم اما از درون حالم بده
6-موفقیت های دختر دوستم در ورزش
انو رو مقایسه میکنم با فرزندانم تو ذهنم و این حسادت و حرص زدن و عجله کردن میاد میخوام سریع بچهای خودم جلو بزنن میبرمشون کلاسهای بیشتر و حتی این حس رو به اونها هم انتقال میدم و این در حالیه که هر روز هم دارم رو خودم کار میکنم ولی رفتار منه که میگه چه باوری دارم
7-موفقیت پسر خواهرم در بدنسازی
در ظاهر خیلی خوبم اما حسادت میکنم و میخوام بچه های خودم جلو بزنن و حرف اونها در جمع و فامیل باشه
8-موفقیت برادرم در رفتن به یه سفر خارجی
50درصد حسادت داشتم و حالم بد بود میخواستم همسرم جاش بود
9-موفقیت دوستم در خرید محصول لیاقت و کلی نتیجه گرفتن
چون خودم دوست داشتم این محصول بخرم و کار کنم خیلی حسادت کردم و فکر میکردم از قافله عقب موندم نگران شدم نکنه اون نتیجهاش از منم بیشتر بشه در صورتی من کلی خودم محصولات خوبی دارم و این در حالی من هر روز رو خودم کار میکنم و میگم دنیای بیرون من بازتاب درون منه اما بازم از دستم میره و حسادت میکنم این یه نشانه از طرف خدا بود که اون خریده تحسینش کن تو هم میتونی بخری و کار کنی البته این موارد میاد در نگاه اول و من روی خودم کار میکنم و حسم خوب میکنم اما هستن پس باورهای من ریشه ای حل نشده من هنوز برای خودم زندگی نمیکنم اولویتهای فکر میکنم درست شدن هنوز حرف مردمه
10-موفقیت دوستم در درآمدزایی و خرید ماشین خارجی
و این پاشنه آشیل منه هی روش کار میکنم اما بازم میره الویت اصلی میشه موفقیت در ذهن من کسب درآمد بالا هست اینو اصلی میدونم و البته حسادت میکنم فکر میکنم در این مسابقه افتادم عقب و نگران میشم ترسها منو میگیره که بدو تمام شد زمان و فرصتها
مرحله سوم:
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
من اگه از زاویه قانون نگاه کنم که دنیای بیرون من بازتاب تمام نمای درون منه و من هستم و خدای فراوانی و اگه درخواست کنم و با باورهای خوب دریافت میکنم هرآنچه دوست دارم رو هر فردی در زندگی منه آمده یه منو در راه رسیدن به اهدافم کمک کنه و از سمت خدا آمده خود خداست که میخواد خواد خواسته هارو بهم بده انگیزه بشه برای حرکت راه برام مشخص هموار کنه و من باید درسشو بگیرم تجربه کسب کنم و با احساس خوب فاصله فرکانسی ام رو تا خواسته ام طی کنم اصل و الویت من احساس خوبه آرامش منه ارتباط من با منبع اصلیه و وظیفه من فرکانس خوبه و خدا کارش خوب بلده پاسخ میده به فرکانس من از بی نهایت طریق و روش
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده
درسش اینه خدا داره از طریق افراد شرایط دیگران با من حرف میزنه مسیر برام روشن میکنه راه برای من واضح میکنه که اول آیا این موفقیت رو دوست دارم ازش درخواست کنم اگه آره پس واضح درخواست کن و اینکه اگه اون تونسته منم میتونم فقط کافیه به قانونش مثل اون عمل کنم و اون نتیجه رو بگیرم
سپاس فروان از استاد عزیزم مشتاقانه منتظر جلسه ی بعدی شما هستم.
بنام خداوند شکست ناپذیر
سلام به استاد عزیز و دوستان ارزشمندم
خداروشکر من موفقیت ها رو تحسین میکنم
صادقانه بگم یه درصد کمی از حسادت هم هست بخصوص اگه بقیه خیلی از موفقیتای اون شخص تعریف کنن و کمی از حسی هم باشه که خب تو میتونستی الان صد پله بالاتر باشی با اینهمه توانایی ولی الان اون شخص اون کارو انجام داده ، و اینکه انگیزه میشه منم به خودم بیام و فکر کنم که چجوری میتونم موفق تر باشم.
واقعا درصد تحسین خیلی خیلی بیشتر از درصد حس های بدمه و پس به خود آفرین میگم که افکار قدرتمند کننده دارم.
و اینکه به خودم میگم قطعا مدار من بالاتر رفته که هم مدار یه فرد موفق هستم، و اون شخص در دایره افراد مرتبط با من قرار داره ، بنابراین امیدم بیشتر میشه.
موفقیت آشنایان و دوستان و عزیزان واقعا برام باعث سربلندی و افتخاره و هر چی اونا پیش برن و موفق تر باشن واقعا باعث شادی و امیدواری بیشتر من میشه .
اینکه میبینی یه نفر از حلقه رفقا و عزیزان خودت به موفقیت رسیده ، همین یه فکته که میشود و از کجا به کجا میشه رسید ، چون به گذشته ی فرد واقفیم و دیگه نمیتونیم بگیم اینا بازیه و نمایشه و واقعی نیست ، میشه بیشتر و بیشتر باور کرد که میشود ، پس میتونیم موفقیت دیگران رو هم راحت تر باور کنیم ، اینکه از اول موفق نبودن و تونستن تغییر در زندگیشون بوجود بیارن .
آره ما از موفقیت افراد در مدارمون سود های زیادی میبریم ، معنوی و مادی.
برای همگی مون آرزوی موفقیت روز افزون دارم، تا ما هم بتونیم الهام بخش باشیم برای جمعهای بسیار بزرگ.
مرسی استاد از این سلسله برنامه جدید.
سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
حالا برم بقیه فایلو ببینم
سلام
خب بزارید من اول جواب سوال اول رو بدم که اگر یکی از دوستان یا نزدیکانم به موفقیت قابل توجهی برسه من چه احساس پیدا میکنم ؟آیا خوشحال میشمو انگیزه میگیرم یا نه احساس ناتوانی و سرخوردگی و حسادت میکنم؟کاملا صادقانه میگم قبلا اگه کسی به موفقیتی میرسید یا روابط خوبی من کلی مورد انتقاد قرار میدادم که از راه نادرسته و یا در مورد رابطه کلی انتقاد میکردم روابط یا اون فرد یا اون موفقیت رو مخصوصا در مورد نزدیکان و فامیل (مخصوصا کسایی که منو مورد تمسخر قرار دادن قبلا یا کسایی که وضع مالیشون از ما بهتره تو فامیل مخصوصا واقعا در مورد غریبه ها این جور نیستم زیاد کمتره یعنی در مورد غریبه ها) خیلی شدید و حسادت و احساس ناتوانی و سرخوردگی و یک احساس قربانی بودن و بدبخت و بیچارگی بودنی داشتم در خلوت خودم که پس چرا من نمیتونم به این موفقیت برسم یا خانواده ی ما نمیتونن خیلی شدید بود واقعا در خلوت خودم کلی بعد از اون موضوع احساسات بد و ناراحت کننده ای رو تا یکی دو روز تجربه میکردم ولی خب خداروشکر الان واقعا بهتر شدم و میگم اینا نشونه است که جهان پر از فراوانی و خوشبختی و فرصت های جدیده واقعا خیلی بهتر شدم باز هم نمیتونم اذعان کنم که صفره صفر شده ولی واقعا الان اونقدر درگیر احساسات بدو ناراحت کننده و مقایسه نمیشم و خداروشکر راضی تر و در صلح ترم با خودم سخت نمیگیرم میدونم این یک رونده هر چقدر روی باورهام کار کنم مطمئنم بهتر هم میشم به امید خدا…الان که فکر میکنم احساس میکنم چون از اول یکم وضع مالی خانوادمون در گذشته و دوران بچگی بد بود تو فامیل و درگیر فقر بودیم من خودمو با دوستام مقایسه میکردم همیشه یا اونا منو تمسخر میکردن یا مقایسه میکردن همیشه یک احساس قربانی بودنی داشتم به خاطر حالا امکانات لباس یا … کمتر داشتم نسبت به دوستام همیشه احساس ناتوانی و کمتر بودنی داشتم انگار و عزت نفسم رو پایین آورده بود ولی الان خداروشکر وضعمون خیلی خوبتر شده و الان خداروشکر عزت نفسم هم بهتر شده نه با بهتر شدن وضع مالیمون واقعا با کار کردن خودم روی باورهام خیلی خیلی حالم بهتره و عزت نفسم و خداروشکر بهتر هم میشم به امید خدا…
خب من نکاتی که از این فایل یاد گرفتم و برام مفیده رو مینویسم در واقع توضیحات این صفحه رو خوندم اول سوال رو جواب دادم و بعدش گفتید فایل رو گوش کنم و نکاتش رو بنویسم
خب قانون همیشگی ثابت بدون تغییر چیه اینه که من فقط و فقط با افکار و باورهام دارم زندگیم رو خلق میکنم و هیچ دست دیگری و عامل دیگری نیست جز باورهای من در واقع جهان خداوند یک سیستمه که فقط و فقط به باورهای من افکار من فرکانس های من داره پاسخ میده شاید ساده باشه اما درک و عمل بهشه که زندگی من رو میسازه
خب درمورد سوالاتتون من پاسخ رو نوشتم اول کامنتم و بعد هم موفقیت افرادی از نزدیکان و کسایی که به موفقیتی رسیدن و احساس من در موردشون چیه با اسم کامل برا خودم تو دفترم نوشتم خیلی افراد زیادی نبودن یکی دوتا از فامیل و دوسه تا هم از نزدیکان یا غریبه هایی که میشناختم خب الهامات و درس هایی که از موفقیت هاشون هم گرفتم رو نوشتم جمعا سه صفحه شد و در آخر به این نتیجه رسیدم که واقعا این افراد باورهای درستی در مورد اون موفقیت یا حالا رابطه ای که خلق کردن داشتن و هیچ عامل دیگری هم دخیل نیست که من به خاطرش اینقدر خودمو مقایسه میکنم و احساس سرخوردگی و ناتوانی و قربانی بودنی داشتم درواقع داشتم شدید قبلا به امید خدای عزیزم که دارم روی باورهام در مورد عزت نفس اعتماد به نفس روابط و کارو شغل کار میکنم واقعا به وضوح خودم این احساس ارامش صلح و انگیزه و امید رو احساس کردم واقعا دارم قدم بر میدارم به الهامات و ایده ایی که در این مسیر بهم گفته میشه و با امید و توکل به الله مهربان پیش میرم فقط باید تکامل رو باور کنم عمل کنم که یهویی یه دفعه باورها تغییر نمیکنن آرام آرام به میزانی که دارم تغییر میکنم افراد شرایط ایده ها در مسیرم سر راهم قرار میگیره و منو به خواسته هام میرسونه به امید خدا دارم این راهو پیش میرم باگهامو شناختم دارم روشون کار میکنم یعنی قبل این فایل چند وقته شناختم و دارم جدی کار میکنم یعنی در واقع اگر به اهمیت این موضوع پی ببریم که همه چیز باوره خیلی متعهد تر و جدی تر روی تغییر باورهامون کار میکنیم و میشیم خالق زندگیمون…
تفاوت ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده هم اینه که ذهن قدرتمند از موفقیت دیگران خوشحال میشه ایده میگیره باور پذیر میشه براش که میشه فرصت هست فراوانی هست اگر یه کسی تونسته پس منم میتونم انگیزه میگیره امید میگیره حرکت میکنه حتی تحقیق میکنه کنجکاوه که ببینه چه باورها و شخصیتی داشته که تونسته تا منم بتونم به اون موفقیت برسم در حالیکه یه ذهن محدود موفقیت کسی رو ببینه نا امید و سرخورده و احساس قربانی بودن و بد رو تجربه میکنه وقتی که میبینه کسی به موفقیتی رسیده چون فکر میکنه فرصت ها شرایط محدوده کمه تموم شدن این فرد همه رو برده دیگه به من چیزی نمیرسه ،یا چقد خوش شانسه یا خدا این دوست داره بهش میده یا هر احساس بد که سرزنشگری که باعث میشه حرکت نکنه گیوآپ کنه پا پس بکشه و دیگه ادامه نده یعنی اگه اصل رو درک کنه که همه چیز باوره و باورهاشو تغییر بده بدونه که فرصت ها زیاده همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم عزیزیم ارزشمندیم و اصلا جهان فقط یک سیستمه که داره پاسخ میده به افکار و باورهای هر شخص دیگه درگیر این احساسات بد نمیشه و احساسش خوبه و به تبع اگر باورهات خوب باشه و احساست خوب باشه که بر میگرده به باورهای ما در هر موضوعی ما خیلی راحت و خوب میتونیم مثل همه ی اون کسایی که موفق و خوشبخت وپادشاهانه زندگی میکنند در این دنیا زندگی کنیم…
استاد این فایل بینهایت گرانبها و ارزشمند و مفیده اگر که جدیش بگیریم عمل کنیم به آنچه گفته شد در این سلسله فایلها واقعا استاد شما پر شدین که این چنین فکر خوبی دارید که میبخشید از این آگاهی های رایگان به دیگران که مثل شما خوب زندگی کنند یه فکر خوب یه باورهای خوبی هست پشت این شخصیت که اینچنین میبخشید به دیگران به کسایی که واقعا در مدارش باشند و بخوان مثل شما خوب زندگی کنند…
متشکرم.
سلام وعرض ادب..
سوال : وقتی یکی ازنزدیکانت به موفقیتی میرسد چه احساسی داری؟
اولش خوشحال میشم
ولی در درونم ازاینکه خودم این موفقیت راکسب نکردم حس ناتوانی وبی لیاقتی بهم دست میده
ولی باتوجه به آموزشهایی که ازاستاد یادگرفتم
به بررسی عواملی که باعث پیشرفت وترقی طرف مقابلم شده؛ مدتها فکر میکنم وسعی میکنم من هم باورهایم رادرست کنم تا موفق شوم
ولی حقیقتش ؛هنوز تو تقویت باورهایم وکشف ترمزهایم؛ مشکل دارم.
تصمیم دارم بطورشخصی برای خودم
تک تک اطرافیانم که به موفقیتی رسیدند احساسم را درموردشان یادداشت کنم
ولی بطورکلی من روی پیشرفت برادرانم
دقت میکنم
واینکه میبینم چه جوری باپشتکار واینکه بایک شکست ؛ عقب نمینشیند وهمچنان به مسیرشان ادامه میدهند تابه هدفشان برسند؛ الگو میگیرم
واینکه چه جوری
سعی میکنند با نگاه مثبت به همه چیز؛ توجه کنند..
سپاسگزارم
سلام به استاد عزیز و همه دوستان نازنین و همراهانم.
احساس غبطه خوردن و حسرت همیشه با ما بوده و هست وقتی کسی به موفقیتی می رسه که من دوست داشتم اون شرایط رو داشته باشم غبطه و حسرت سریع سراغم میاد و احساس ناتوانی در خودم می کنم البته به لطف دوره های شما خیلی بهتر شدم ولی صادقانه اعتراف می کنم از خودم بیشتر انتظار داشتم علی رغم اینکه بارها تو دلم برای کسی که فکر می کنم لیاقت یه موقعیتی یا رفاه یا ازدواج و یا… رو نداره آرزوی خوبی کردم و هی تو دلم می گم هرکسی هر جایی هست جای درستشه و دنیا خطا نمی ره و… ولی هنوز اون احساس حسرت و حسادت رو نتونستم خوب کنترل کنم. صادقانه احساس اولیه من حسرت و احساس ناتوانی و شک به خودم دارم و بعدش سعی می کنم آموزش های شمارو به یاد بیارم و گفتگوهام رو مثبت کنم ولی باید تلاش کنم که قدرتش از نجواهی ذهنم کمتر شه و بعضی اوقات حسم رو بد می کنه البته جاهایی هم انگیزه می گیرم اگر این تونسته من می تونم ولی می خوام بگم این گفتگوهای مثبت رو باید خیلی قدرتمند و ادمه دار کنم که بتونه نجوا رو کمرنگ کنه ویه چیزی صادقانه بگم من یکی از نقطه ضعف هام اینه که موفقیت ها و دستاوردهای بقیه رو خیلی بزرگ می کنم تو ذهنم ولی مال خودم رو می گم خوب حالا مگه چی کار کردم همه می تونن یا همه بلدن توی این زمینه بهتر شدم ولی خوب نشدم.
به لطف آموزش های شما خیلی بیشتر از گذشته آدم ها رو تحسین می کنم و خیلی از گارد ذهنیم نسبت به موفقیت آدم ها کمتر شده ولی اولین حسم حسرت و یا شاید حسادت و شک داشتن به خودمه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد عزیز و بانوشایسته و همه دوستان عزیز و مهربانم در این جمعِ بهشتی و زیبا ، جمعی که در اینجا جمع شده ایم و مشغولِ چکش کاری و هرس کردن ناخالصی هایِ خود هستیم تا خالصِ خالصِ خالص شویم و وارد مدارِ بندگان شویم که در حریمِ امنِ الهی قرار گرفته اند ، حریمی که شیطان هم اجازه ورود به آنجا را ندارد و خود شیطان هم دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا برده که آقا من راه نفوذی برای اینها ندارم…
(إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ) [سوره الحجر 40]
باشد که خدا توفیقِ ما را روز افزون کند تا در این مسیری که ما را بدان هدایت کرده ثابت قدم باشیم تا روز بروز در مسیر خودشناسی خالص شویم ، همانا ما در برابر او که منبع همه خوبی ها است ، عاجز و فقیرهستم و هر احساسِ ناب و زیبایی را هم که تجربه میکنم ؛ توفیقی از جانب اوست ، مثل کلام حضرت شعیب در قرآن که…
…وَمَا تَوۡفِیقِیۤ إِلَّا بِٱلله… [سوره هود 88]
و اما این فایلِ زیبا…
همزمانی های خدا چقدر زیباست که من دیروز داشتم درمورد خودشناسی فکر میکردم و امروز صبح فایلی را بروی سایت دیدم که کلید واژه اش این است ؛ توانایی ای بنام خودشناسی….
خودشناسی ، قابلیت این را ندارد که از آن بتوان صحبت کرد بلکه باید آن را چشید ، دقیقا مثل مزه لواشک ؛ اگر من صبح تا شب و شب تا صبح در مورد مزه لواشک بنویسم و حرف بزنم ، نمیتوانم آنگونه که شایسته است آن را بیان کنم و برای درک زیباتر مفهوم لواشک فقط کافی است یک تکه ای کوچک از آن را بروی زبانم بگذارم و همین تکه ی کوچک با من کاری میکند که ساعتها سخنرانی و خواندن مقاله در مورد مزه لواشک ، نمیکند….
حال ، چرا داستانِ خودشناسی به مزهِ لواشک رسید؟ زیرا که خواستم از آن نیروی برتر درخواست کنم که خدایا طعمِ زیبای خوشناسی را به من بچشان و ما را از گفتار در مورد آن خاموش کن ، همانا که یک جرعه چشیدنِ طعم زیبای خودشناسی با من کاری میکند که ، به قول حافظ شیرازی…
برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر
وَه که با خرمنِ مجنونِ دلافگار چه کرد
خدایا همین یک برق مرا کافیست تا سکوی پرتاب من شود و فارغ شوم از هیاهوهای عالم و محو تماشای تو باشم و به اندازه یک پلک به هم زدن ، از همصحبتی با تو غافل نباشم و در همه جا تو را ببینم که خودت به ما فرموده ای که…
فَأَیۡنَمَا تُوَلُّوا۟ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱلله [سوره البقره ١١5]
و اما از خدا طلب کمک میکنم تا کمی از درک و فهمم در عرصه خودشناسی ، از لحظات اولیه ورودم به این سایت تا اکنون ؛ بنویسم
سکانس به سکانس مینویسم و جلو می آیم…
سکانسِ اول:
روزهای اولیه ای که از استاد فایل گوش میدادم ، یکی از فایل هایی که من آن را زیاد گوش کرده ام که شمارشِ تعداد دفعاتِ آن از دستم خارج شده ، فایلی است با عنوانِ “رابطه ما با انرژی ای که آن را خدا میدانیم” و در آن فایل ، استاد یک جمله ای را بیان کردند که در آن روزها برایم جالب بود و آن این بود که…
“…همه چی خودشه ، اصلا خدا منم ، خدا تویی ، خدا یک حشره است و…”
چقدر این جمله برای من عجیب و جالب بود و البته کمی سنگین….
و اما سکانس دوم:
استاد عباس منش در زمان گذشته تی شرتی داشتند که روی آن نوشته شده بود که
I CAN CREATE ANY THING I WANT
یعنی که من میتوانم هر آنچه را که بخواهم خلق کنم
(اگر به فایل استاد بنامِ “توانایی ای بنام کنترل ذهن” مراجعه کنید میتوانید ببینید که استاد در حین ضبطِ این فایل ، این تی شرت را پوشیده بووند)
این جمله خیلی برایم عجیب بود که این جمله، یک جمله ای است در وصفِ خدا که کار او “کُنْ فَیَکونُ” است و هر چه را که اراده کند خلق میکند ، مگر استاد عباس منش خداست که اینجوری روی پیراهنش نوشته؟
و در همان حوالی و تفکر حول این سوال بودم که هدایت شدم به یک غزلِ زیبا از مولانا که میفرماید… (در واقع خدا از زبان او میفرماید)
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جانِ پدر هیچ مگو
آره ، اینجا وادی خاموشی است و باید سکوت کرد و به قول مولانا “هیچ مگو” باشیم و نباید هیچی بگوییم و گرنه به سرنوشتِ منصور حلاج دچار میشویم که آمد در جمعِ عمومی مردمی که از این حقیقت بی خبر بودند و این حقیقت را بر ملا کرد و آنها نتوانستند سخن او را درک کنند و به او نسبت کفر دادند و او را به بالای دار آویختند…
منصور حلاج حقیقت را گفت و شیخ محمود شبستری با استناد به این آیه ی قرآن که ندای “أَنَا ٱلله رَبُّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ” از درختی بلند میشود ، به دفاع از منصورِ حلاج میپردازند که او حرفی را نزده بود که مستحق به دار آویختن شود…
(فَلَمَّاۤ أَتَاهَا نُودِیَ مِن شَـٰطِىِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَیۡمَنِ فِی ٱلۡبُقۡعَهِ ٱلۡمُبَـٰرَکَهِ مِنَ ٱلشَّجَرَهِ أَن یَـٰمُوسَىٰۤ إِنِّیۤ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ) [سوره القصص ٣٠]
و بعد در قالب یک تک بیتی زیبا از او به دفاع می پردازد که…
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیک بختی؟
میگوید که ، چطوره که ندای “من خدا هستم” از داخل یک درخت میتواند بلند شود ولی نمیتواند از حنجره یک انسان صالحی چون منصور حلاج بلند نشود؟
منصور حلاج این حقیقت را درک کرده بود ولی به قول حافظ جرمِ او این بود که این حقیقت را در بین نااهلان برملا کرد و ما او را قضاوت نمیکنیم که چرا چنین کرد و…؟؟؟!!! بلکه از داستانِ او عبرت میگیریم که خاموش باشیم و در بین نااهلان سخن نگوییم….
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
ولی خدا را شکر که اینجا میشود گفت…
و اما سکانس سوم:
یک سخنِ زیبا از بزرگمردی که کلامش و افکارش ، برای من حکمِ یک مواد خامی را دارد تا تفکراتم را زیباتر کنم ، سخنی از حضرت علی علیه السلام که میفرمایند…
مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ
هر کس که خودش را شناخت ، گویا که خدا را شناخته…
واقعا چه سخن عجیبی است که…
خودشناسی=خدا شناسی
یعنی در درونِ من چنین عظمتی است که از آن غافل شده ام؟
و اما سکانس چهارم
در اینستاگرام ، شخصی برای من کلیپی را ارسال کرده بود که از یک بچه ی اروپائی که سنِ کم و فطرت پاکی داشت ، در مورد خدا سوال میپرسند و او جوابی میدهد بسیار زیبا و در جوابش یک جمله بود که عجیب به دلم نشست و آن این بود که…
کسی که خدا را باور ندارد ، انگار که خودش را باور ندارد
و اما سکانس آخر که تیرِ خلاص بود از قرآن…
یک آیه ی زیبا که آن را با مرکب آبی رنگ ، خوشنویسی کرده ام تا جلوی چشمانم قرار دهم و با نگاه کردنش ، عظمتِ فراموش شده ای خودم را به خودم یادآوری کنم و آن این است که…
(وَلَا تَکُونُوا۟ کَٱلَّذِینَ نَسُوا۟ ٱللَّهَ فَأَنسَاهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ أُو۟لَـٰۤئکَ هُمُ ٱلۡفَـٰسِقُونَ)
و مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند که این فراموشی باعث این شده که آنها عظمتِ خودشان را هم فراموش کرده اند ، آگاه باشید که آنان همان فاسقانند…
[سوره الحشر 19]
فقط کافی است تامل کنیم که
فراموشی خدا مساوی است با فراموشیِ عظمتِ درون خودمان…
چه عظمتی آخه درون ماست؟؟؟!!!
آری ، عظمتی از جنس خودِ خودِ خودش بودن
اینکه ما هم از جنس او هستیم و بهتر است بگوییم که خودِ خودِ خودش هستیم و مظهر تجلی تمام و کمال او هستیم
و خسارت عظیم برای من این است که این عظمت خداگونه بودنِ خودم را فراموش کنیم و لحظات مرگ که کار از کار گذشته به یاد آورم که چه عظمتی داشتم و ای دل غافل که دیگر فرصتی برای پشیمانی نیست که نیست….
ذکر این نکته هم زیباست تا مفهوم آیه بالا را بهتر درک کنیم که “فسق” در زبان عربی به معنای خارج شدن هسته خرما از دورن خرما میباشد….
واقعا چه شباهتِ ظریف و زیبایی است که برای آنهایی که خدا را فراموش میکنند و از او جُدا میشوند ، تعبیر “أُو۟لَـٰۤئکَ هُمُ ٱلۡفَـٰسِقُونَ” را به کار میبرد که ٱلۡفَـٰسِقُونَ از همان ریشه فسق است و این یعنی که…(چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است)
وقتی که خدا را فراموش کنیم ، زندگی ما ؛ نکبت بار و سراسر درد و رنج و عذاب و به معنای واقعی کلمه ، یک جهنم تمام عیار میشود ؛ به قول خودش در قرآن…
(وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَـٰمَهِ أَعۡمَىٰ)
[سوره طه 124]
وقتی که خدا را فراموش کنیم ، بجای اینکه همنشین و هم صحبت انسان هایِ فرکانس بالایی شویم که ما را به یاد خدا میاندازند ، همنشین شیطان صفتانی میشویم که همنشینی با آنها جز خسارت و زیان ، چیزی برای ما به همراه ندارد ، به قول خودش در کتاب قرآن…
(وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَـٰنࣰا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینࣱ)
[سوره الزخرف 36]
=================================
الان ذهن نجواگر میگوید پس تکلیف اینهایی که آشکارا ظلم و ستم میکنند و اصلا خدایی را نمیشناسند و دستورات او را زیر پا میگذارند و یادی از او نمیکنند ولی زندگی ای پر از نعمت دارند چیه؟
معمولا وقتی دو آیه بالا را میخوانیم ، چنین سوالی در ذهن ما ایجاد میشود ولی این سوال جواب دارد و آن بحث سنت “استدراج و امهال” است که مجال بحثش در اینجا نیست…
آن چیزی که برای ما مهم است این است که مثل استاد عباس منش باشیم که خدا اولویت اول زندگی اش باشد و غرق در نعمت باشد ، ما این را میخواهیم….
=================================
حال وقتی دائم الصلاه باشم و هر لحظه بیاد او باشم و او را اولویت اول زندگی ام قرار دهم و به تعبیر قرآن مصداقی از آیه زیر شوم…
(یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ ٱذۡکُرُوا۟ ٱللَّهَ ذِکۡرࣰا کَثِیرࣰا) [سوره اﻷحزاب 41]
به جایگاهی میرسم که فقط کافیست بگویم باش تا بشود ، جایگاهی که حق الهی من است و باید آن را داشته باشم و به کمتر از آن راضی نباشم ، همان جایگاهی که خدا در قرآن میفرماید…
(إِنَّمَاۤ أَمۡرُهُۥۤ إِذَاۤ أَرَادَ شَیۡـًٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ) [سوره یس 82]
پس پناه میبرم به خودِ خودِ خودش از اینکه فراموشکار شوم و یادی از او نکنم که این فراموشی مساوی است با…،
به قول شاعر…
دمی کان بگذرد بی یاد رویش
از آن دم بی شمار استغفر الله
یقینا او بهترین پناه برای من است تا در آغوشش آرام گیرم و از جنسِ خودش شوم و عظمتِ فراموش شده خودم را دوباره احیا کنم تا تجلی تمام و کمال او شوم در راستای گسترش جهان…
این بود چند سکانسِ هدایتِ خدا برای من در عرصه خودشناسی که وقتی به خودشناسی برسیم میفهمیم که در ما کیهانی نهفته شده است و….
حقیقت همین است و لاغیر
حقیقت همان است که خدا در یک حدیثِ قدسی به حضرت داوود فرمود که…
کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف
ای داوود ، من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم ، برای همین مخلوقات را خلق کردم تا با تجلی در آنها شناخته شوم…
آری ، او در مخلوقاتش تجلی پیدا کرده و قسمتی از اسماءِ خودش را در آنها به عرصه ظهور رسانده و اما به صورت تمام و کمال در یکی از مخلوقاتش بروز پیدا کرده و آن انسان است…
انسان گلِ سر سبد مخلوقات عالم است و این تاجِ کرامت را خدا به او بخشیده
وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ و…. [سوره اﻹسراء ٧٠]
ولی داستانِ انسان به همینجا ختم نمیشود بلکه انسان مجهز شده به یک سیستمِ اختیار و انتخاب که موهبتی است از سمت پروردگار به او که میتواند با آن به جایگاه والایی برسد که دیگر مخلوقاتِ خدا از رسیدن به آن عاجزند و یا میتواند به یک جایگاهی برسد که از حیوانات هم پست تر شود ، به قول قرآن…
أُو۟لَـٰۤائکَ کَٱلۡأَنۡعَـٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُو۟لَـٰۤائکَ هُمُ ٱلۡغَـٰفِلُونَ
[سوره اﻷعراف ١٧٩]
خوشا به حال دسته اول و پناه بر خدا از اینکه جزو دسته دوم باشیم…
خوشا به حال دسته اول که با اختیار خویش در جستجوی حقیقتِ گمشده خویش بودند و به فضای یکتایی با او رسیدند و…
مثل حضرت محمد که در برابر آن هستی مطلق ، تبدیل به نیستی مطلق شد و خدا برایش “وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ” شد
یا مثل حضرت علی علیه السلام که سخنانِ الماس گونه او در نهج البلاغه ، نقل محافل و مجالسِ مردانِ و زنانِ خداجو میباشد و گوشه ای از عقاید او هم در این سایت در قالب دو فایل توحیدی با نام های “باورهای توحیدی علی علیه السلام در دعای کمیل” و “باورهای ثروت ساز علی علیه السلام در نامه 31 نهج البلاغه” ، موجود است
یا مثل مولانا که در روزگاری زندگی میکرده که نه اینترنتی بوده و نه شبکه ی اجتماعی ولی او با اختیار خویش ، خودش را در وجود الله یکتا فانی کرد و “وَیَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّکَ ذُو ٱلۡجَلَـٰلِ وَٱلۡإِکۡرَامِ” ، شد و ما میبینیم که اشعار او زینت بخشِ در و دیوار شهرهایمان و کتاب هایِ درسی مدارس و دانشگاه هایِ کشورمان شده است…
خوشا به حالِ خداجویانی که با لطفِ خودِ خودِ خودش ، حواشی را کنار زدند و از افکار محدود کننده فارغ شدند و به فضای یکتایی با او رسیدند و….
افکارِ محدود کننده ای مثل اینکه “فلانی نباید خوشبخت باشه ، زیرا من چشمِ دیدن خوشبختی او را ندارم” ، را از ذهن خویش پاک کرده اند و بجای آن فکر ضعیف ، اینگونه فکر کرده اند که او هم انسانی مثل من بوده و اکنون توانسته ، پس این انسان رسولی از جانب خدا برای من است تا به من بگوید که تو هم میتوانی ؛ پس
مننننن هممممم میتوانممممم
و حسن ختامِ نوشته من سخنی باشد از حضرت علی علیه السلام که دیروز روزی چشمانم شد و لحظاتی مرا غرقِ در تفکر کرد که….
عَجِبْتُ لِمَن یُنْشِدُ ضـالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها
در شگفتم از کسى که در پى یافتن گمشده خویش مى گردد، در حالى که «خود» را گم کرده و در پى یافتن «خویش» نیست!
واقعا چه سخن زیبا و در عین حال توبیخ آمیزی برای من است که حکم اهرم رنج را برای من دارد…
با خودم فکر کردم و دیدم چه سخن حقی است
اگر من تلفن همراه خودم را یا یک وسیله ای دیگر را گم کنم ، خواب و خوراک از سرم میپرد که ای بابا ، این گوشی ما گم شد و کلی اطلاعات من پرید و رفت و برای پیداکردنش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنم ولی…
ولی وای بر من که من هنوز خودِ خودِ راستین و واقعی ام را گم کرده ام و عین خیالم هم نیست ، خودِ راستینی که ارزشش در برابر آن گوشی گمشده بسیار بسیار بسیار بیشتر است و پیدا کردن آن به منزله رسیدن به بهشتِ دنیا و آخرت من است…
واقعا وای به حالِ من که اگر دنبال حواشی باشم و از چنین گوهرِ ارزشمندی غافل باشم و در لحظاتِ مرگ که کار از کار گذشته متوجه این عظمت شوم و آرزوی برگشت به دنیا رل بکنم ولی…
(حَتَّىٰۤ إِذَا جَاۤءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ لَعَلِّیۤ أَعۡمَلُ صَـٰلِحࣰا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّاۤۚ إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَاۤىِٕلُهَاۖ وَمِن وَرَاۤىِٕهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ) [سوره المؤمنون 99 – ١٠٠]
من عاجز هستم و هیچی نمیدونم ، فقط میدونم باید به خودِ خودِ خودش پناه ببرم که نجاتم دهد از این گمراهی و دربدری ، همانگونه که با هدایت کردنم به این سایت و اندیشه های زیبا ؛ به من چشمک زده که بیا بپر توی بغل خودِخودِ خودم تا که تو را به جایگاهِ “ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَهࣰ” ، برسانم و سند شش دانگی را که خودِ خودِ خودت ، با افکار نازیبا و محدود کننده ات ، به بایگانی اموال بلوکه شده فرستاده بودی ، را برایت آزاد کنم تا عشق و حال کنی و غرق در حمد و سپاس من باشی از استفاده از این نعمت ها ، سند شش دانگی از جنسِ…
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعࣰا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ) [سوره الجاثیه ١٣]
ای به قربانت خدا برای این آیه ی زیبا و برای آن مهری که در انتهای آیه زدی با عنوان إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ…
تفکر…
تفکر…
تفکر…
واقعا در این تفکر چی هست و این تفکر در نشانه هایت با انسان چه میکند؟؟؟!!!
خدایا شکرت…
وَءَاخِرُ دَعۡوَاهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ [سوره یونس 10]
یا حق…
سلام جناب آقای احمدی عزیز ،
باید به شما لقب استاد را داد بی نهایت از خوندن کامنت شما شگفت زده شدم طوری که پرینت گرفتم و برای همسرم هم میخونم ، چقدر اطلاعاتتون در تمام زمینه ها قوی و شگفت انگیز است از این طریق خواستم از شما تشکر کنم و درخواست کنم باشید و بیشتر برای ما این آگاهی های ناب را به اشتراک بذارید .
ارادتمند
علی
بنام الله
سلام بر اقا رضای عزیز
اقا رضا من همیشه کامنت شمارو چندین بار میخونم
با یکبار خوندن نمیشه درکش کرد
وقتی کامنتتونو خوندم با خودم گفتم خوشا به حال همسر شما
چرا که از صبح تا شب میتونه این حرفارو بشنوه
در مورد استاد و مریم جان هم همین عقیده رو دارم اخه استاد در و گوهر میگه
هرچند منم خیلی آدم خوش سخنی هستم البته که به اندازه استاد و شما نه
ولی منم دارم سعی میکنم خداگونه بشم
هممون دیدیم وقتی ناراحتیم یهو خدا چطور ی حرفی یا نشونه ای یا الهامی میکنه و قلبمونو آروم میکنه
انگار آب میریزه روی آتیش ناراحتی و خشم و هرررر احساس بدمون
دیدیم وقتی ناامیدیم ی حرکتی میزنه که شاخای ما درمیاد و توکلمون برای ادامه دادن مسیر میره حسابی بالا
واقعا الا بذکرالله تطمئن القلوب
خدایا تو خیلی خوبی
من دوست دارم مثل خداوند باشم
آرامش داشته باشم و اینو به اطرافیانمم منتقل کنم
من احساس میکنم شما در این زمینه خیلی موفق بودین و من از صمیم قلب تحسینتون میکنم
اقای احمدی ی تیکه از متنتون فوق العاده بود و من حسابی لذت بردم
و اونم این بود؛
وقتی به خودشناسی برسیم میفهمیم که در ما کیهانی نهفته شده است و….
حقیقت همین است و لاغیر
حقیقت همان است که خدا در یک حدیثِ قدسی به حضرت داوود فرمود که…
کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف
ای داوود ، من گنجی مخفی بودم و دوست داشتم شناخته شوم ، برای همین مخلوقات را خلق کردم تا با تجلی در آنها شناخته شوم…
آری ، او در مخلوقاتش تجلی پیدا کرده و قسمتی از اسماءِ خودش را در آنها به عرصه ظهور رسانده و اما به صورت تمام و کمال در یکی از مخلوقاتش بروز پیدا کرده و آن انسان است…
انسان گلِ سر سبد مخلوقات عالم است و این تاجِ کرامت را خدا به او بخشیده
وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیۤ ءَادَمَ و…. [سوره اﻹسراء ٧٠]
اخ قربون خدا برم که واقعا گنج خود خود خودشه مخفی نیست خیلی هم پیداست و من هرلحظه حسش میکنم
این احساس خوبی که دارم الان از جنس خداست،خدا همین جاست تو آغوششم و آرامشم میده
آهههه خدای مهربونم دوستت دارم
در مورد سکانس اول گفتین و الا اخر
فوق العاده بودن
سکانس اول من با استاد ی فایل دیگه بود و من دیگه دیووونه اش شده بودم حتی اسم استادم نمیدونستم ولی همش گوشش میدادم موقع ظرف شستن
موقع خوابیدن اووووه هزار بار پلی میکردمش و خدا میدونه چقدرررررر معجزه هرر روز برام رخ میداد و منو شگفت زده کرد و باعث شد ایمانم بهش تقویت بشه
فایل وظیفه خداوند
و سوال استاد این بود که
دوست دارم خداوند به چه وظایفی در مورد من عمل کند؟
و بعد استاد میگفت این یکی از اون سوالات خیییلی خیللی جذاب زندگی منه
اونجا که آیه 186 بقره رو میخوند استاد و میگفت فقط تو این ایه خداوند گفته من
نگفته ما
و گفته هر گاه بندگان من ازت پرسیدن کیو میپرستی بگو من الله رو میپرسم که به من نزدیکه
به کی؟؟؟ به بندگاااان من
الله ی رو میپرستم که اجابت کننده اس،اجیب فعل مزارع ،همواااااره در حال اجابت درخواست هاست
وای خدای من چقدرررر گوشش میدادم و همون ی فایلو داشتم و اصلا دگرگونم کرد اون فایل
منو به خداوند رسوند
خدایا شکرت
استاد عزیزم ازت ممنونم
اقای احمدی از خداوند براتون خوده خوده خداوند رو میخوام چون خودش همه چیززززه
حال خوبه
آرامشه
خوشبختیه
ثروت و نعمت و برکت و سلامتیه
و شما لیاقت دریافت همشو دارین.