ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 50
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته محترم وهمه عزیزان
سوال اول درابطه با احساس خودمون دررابطه با موفقیت دوستان واشنایان
من در رابطه با موفقیت افراد مختلف احساسات مختلفی دارم مثلا دررابطه با موفقیت همکارم ودوستم مجتبی که بعد ازمن استخدام شرکت شد ولی به جایگاه بالاتری ازمن درشرکت رسید کمی احساس حسادت میکنم با انکه من به این امر واقفم که او از نظر فنی وارتباطات اجتماعی واعتماد به نفس به مراتب ازمن بهتر وبالاتر است در ضمن او ازنظر ذهنی ثروتمند واهل ریسک وچالش پذیر است واین صفات اورا جزو محبوبترین افراد در شرکت کرده است
اما در رابطه باهمکار دیگرم که وبا صمیمی نیستم و او نیز به جایگاه دیگری رسید احساس من فرق میکند او مدرک تحصیلی بالاتری دارد اما با پارتی بازی از طریق برادرش به این جایگاه رسید واحساس خشم دارم
دررابطه با موفقیت اشنایان وفامیل مثلا خونواده ام احساس خوشحالی دارم وحس حسادت به کمترین میزان میرسد
درابطه با فامیل درجه دو احساس در بعضی موارد احساس حسادت ودر بعضی موارد احساس بی تفاوتی میکنم
اما دریک مورد خاص تقریبا همیشه حس حسادتم برانگیخته میشود وهرچقد ان طرف را بیشتر بشناسم ان حس بیشتر میشود
1 مجتبی مسئول نوبتکار حس حسادت
2 امیر مسئول پروژه حس خشم
3محمود ارتباطات اجتماعی فعال وگسترده حس حسادت
4 حسن پیشرفت مالی وجایگاه اجتماعی حس حسادت
5 عدنان پیشرفت بینظیر شغلی ومالی وجایگاه اجتماعی حس حسادت
ب=زاویه دیدی که میتواند الهام بخش من باشد این است که این افراد به یکسری موفقیت هایی که مطلوب من نیز هستند رسید اند پس من هم میتوانم به این موفقیت ها برسم وکار ناممکنی نیست اگر انها توانستند من هم میتوانم
ج= درسهایی که از این افراد میتوان بگیرم این است
مجتبی وحسن وعدنان =از این افراد میتوان این را یاد بگیرم که ارتباطات صمیمی وگسترده همراه با شوخی و شادی درعین احترام میتواند موجب محبوبیت ودرنتیجه پیشرفت کاری گردد متعهد بهودن به کار سازمان ودر گاهی فداکاری در پیش برد اهداف سازمان موجب پیشرفت کار میگردد ریسک پذیری وخروج از دایره امن خود در هر زمینه ای چه مالی وچه ارتباطی وهزینه دادن در این رابطه ها در نهایت موجب پیشرفت میشود پیگیری در حف ونگهداری از از روابط اجتماعی حتی با تلفن کردن ساده واحوالپرسی سهم بسزایی در گسترش ارتباطات دارد
امیر = مطالعه مستمر در حوزه کاری پیشرفت فردی واستفاده از فرصت های ایجاد شده ولو به ظاهر کوچک موجب پیشرفت در کار میشود
محمود = شوخ طبعی و دید وبازدید از دوستان با ایجاد ارتباط گرم وصمیمی وگستردگی ان با ارتباط با افراد جدید از طریق دوستان میگردد که درنهایت موجب شادی وپیشرفت کاری میگردد
سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات ، خالق آفرین من ،،
سلام و درود خدمت آرمی قدرتمند عباس منش ،،
قبل از هر چیز میخوام از استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز نهایت قدردانی و سپاس رو به عمل بیارم و از صمیم قلبم برای دوتا فرشته آسمانی نهایت زیبایی و فراوانی و ثروت و سلامتی را خواستارم از خداوند متعال ،،
آقا این آهنگ و من هربار به عشق خود استاد عزیزم با خودم تکرار میکنم ،، هر چی ما میریم بیشترو بیشتر من دوست دارم بیشتر و بیشتر ،، خدایا صد هزار مرتبه شکرت که از صمیم قلبم حال دلم عالییییییی این روزا شکرت شکرت شکرت خدااااجونم ،،
بچه ها امروز ی رویای فوق العاده دیدم که بی نهایت حالمو و انرژی مو فول فول کرد و این بود که استاد عزیزم فرمانده آرمی بزرگ عباس منش و در آغوش گرفتم و روی ماهشو بوسیدم و صورتم غرق در اشک شوق بود ،، خدایا شکرت ،،
و اما سوال بی نظیر استاد عزیزم ،،
برادر عزیزم ؛ تا اونجایی که یادمه همیشه توی موفقیت های بزرگ و کوچکی که بدست آوردن ایشون بی نهایت ذوق کردم و همیشه همیشه دلم میخواد چهره ی خندان کل اعضای خانوادمو ببینم و خدارو صد هزار مرتبه شکر که همیشه از حال خوبشون من حتی بیشتر از خودشون لذت بردم ،، برادر عزیزم که توی خیلی زمینه های زندگیم الگو و الهام بخش من بودن اولین و بارز ترین صفات ایشون که استاد عزیزم همیشه تکرار میکنن ایشون تمرکز اصلیشون همیشه روی پیشرفت و توسعه شخصیشون بوده و خدارو صد هزار مرتبه شکر که خیلی موفق بودن از صفر با دستان خالی الان صاحب خونه و زندگی فوق العاده و کاسبی و صاحب شغل و کلی کلی موفقیت های عالییییییی خدارو صد هزار مرتبه شکر ،، و جمله ی طلایی ایشون این بوده همیشه برام که تو حال بد هیچ وقت تصمیم مهم نگیر رضا ،،
خواهر عزیزم ؛ اصلا یکی از وظیفه هایی که همیشه و همیشه توی زندگیم احساس کردم این بوده که خواهر عزیزم و تا میتونم حمایت کنم تا از لحاظ فیزیکی و روحی بالاترین و با کیفیت ترین زندگی رو داشته باشه و نمیدونم چجوری از استاد عزیزم تشکر کنم برای دوره مقدس قانون سلامتی که معجزه کرده توی زندگی خودم و خواهر عزیزم ،، چی از این بهتر اصلأ که حال عزیزای آدم توپ توپ باشه ،، از درس های خواهرم نگم که بی نهایت ایشون صبور و آرامش بخش من بودن و دوتا فرشته شون بزرگترین عشقا و سرمایه زندگی من هستن که هر بار با صحبت کردن باهاشون فول انرژی میشم و خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم که از سن کم با آموزه های فوق العاده استاد عزیزم دارن آشنا میشن و خدارو صد هزار مرتبه شکر که صد در صد از موفق ترین های آینده هستن ،،
پدر عزیزم ، با وجود اینکه خیلی گارد دارن درباره شروع کردن قانون مقدس سلامتی ولی همیشه از موفقیت هاشون حتی توی بازه زمانی کوتاه من احساسم فوقالعاده بوده ،، مثلا مدتی که سیگار و ترک کرده بودن من احساس میکردم که بال درآوردم ،، پدرم درسی که برام داشته همیشه تعهد فوقالعاده قوی و اراده ی واقعاً آهنی تو انجام کارها و اینکه با دست خالی از صفر شروع کردن و این زندگی بی نظیر و این آبرو و اعتبار الهی و توحیدی زندگی کردنشون برام همیشه تحسین برانگیز و آرامش بخش بوده خدارو صد هزار مرتبه شکر ،،
مادر عزیزم ، زمانی که مادرم چند باری رفتن سفر اروپا و چند باری هم زیارت من واقعاً لذت بردم از شجاعت و اراده ی وقیشون که تنها این سفر هارو رفتن و کلی هم خوش گذشت بهشون خدارو صد هزار مرتبه شکر ،، مادرم بزرگترین درسی که بذام داشته همیشه اعتماد و ایمان قوی به پروردگار که همیشه بهش دلگرم بودم ،،
پسر خاله عزیزم ؛ زمانی که پسر خاله عزیزم رتبه ی خیلی عالی توی رشته بدنسازی آوردن یا زمانی که موفقیت های کوچیک و بزرگ بدست آوردن من بسیار خوشحال شدم و کلی فخرشون و توی دوستام فروختم ،، اراده و پایبنده به هدف و باور نکردن ضعیفی فیزیکی ایشون برام خیلی درس داشت و قابل تحسین بود همیشه ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای خانواده سلامت و ثروتمند که خداوند بهم عطا فرمودن ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و این سایت و دوستان فوق العاده خودم ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر که همه مون ثروتمند و سلامت هستیم ،،
سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز عباسمنش و مریم خانم شایسته که شایسته بهترین ها هست و دوستان و همراهان عزیز این خانواده پرتوان و قدرتمند
اگر یکی از نزدیکانت ب موفقیت میرسند چه احساسی داری؟
احساس حسادت و کم ارزشی و بی عرضگی میکنم
مثلا پسر عموهام و پسر عمه ام از من کوچیکتر یا همسن من هستن وضع مالی اشون خوب میشه و خونه های لوکس و ماشین خارجی میخرن من به احساسات حسادت و بی عرضگی میکنم و احساس ناتوانی میکنم
و احساس کم شانسی در مقابل اونا میکنم و سرخورده میشم
برای اینکه من هم مثل فامیلام وضع مالیم خوب بشه و موفق بشم بگم وقتی برای اونا شد برای من هم میشه وقتی اونا تونستن منم میتونم
و در نهایت وقتی دفت میکنم میبینم که اونا توکل اشون خیلی بالاست و اعتماد ب نفس و عزت نفسی بسیار بالاشون رو من برای خودم سراوحه بگذارم و حرکت کنم و نترسم
فقط و فقط بخدا توکل کنم و عزت نفس و احساس لیاقتم رو تقویت کنم و بالا ببرم
من لیاقت بهترین ها رو دارم پس باید ب دستشون بیارم
به نام خدای مهربونم
سلام به استاد بی نظیرم
سوال :
اگر یکی از افراد نزدیک شما به موفقیت بزرگی برسه چه احساسی دارید ؟
استاد من شاید قبلا یکم احساس حسادت میکردم ولی با اموزش های شما در دوره ی 12 قدم و کار کردن روی خودم و تعهد دادن هر روز به اینکه همیشه روی خودم کار کنم روی باورهام کار کنم خیلی تغییر کردم خداراشکر
البته استاد قبلا هم همیشه دوستام یا نزدیکهام را تشویق میکردم که همیشه کار کنید و پول بسازید اگر هم توی مسیر به مشکلی خوردید نا امید نشید بلکه ادامه بدید و نتایج خودشون میان
همیشه به دوستام گفتم وقتتون و هدر ندید و بهونه بچه و شوهر را نیارید بلکه کار کردن به شما استقلال مالی میده و زندگیتون و شیرین میکنه
و الان نسبت به هیچ کس هیچ حسادتی نمیکنم و میدونم اگه کسی به موفقیت بزرگ رسیده حتما روی باورهاش کار کرده حتما روی خودش کار کرده حتما کنترل ذهن زیبایی داده و فرکانس عالی فرستاده و جواب فرکانسش و گرفته ومن تحسینش میکنم و میگم افرین و این انگیزه توی وجودم میشه که بله زینب نتایج میاد
خدارا شکر میکنم که من توی مسیر تغییر هستم و روز به روز دارم توی زندگیم پیشرفت میکنم
استاد توی یکی از جلسات دوره ی 12 قدم میگه تمرکزتون روی از دیگران بردارید و روی خودتون بزارید و این خیلی به من کمک کرد که به دیگران کار نگیرم و روی خودم تمرکز کنم ولی اگه کسی هم به موفقیت رسید تحسینش کنم و بگم اون داره نتایج باورهاشو میگیره
خدایا شکرت که منو به مسیر عالی هدایتم کردی مسیر کسانیکه به انها نعمت داده ی
استاد متشکرم بایت فایلتون مثل همیشه عالی عالی
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته وقت به خیر
وقتی به این سوال داشتم فکر می کردم و مثال های موفقیت اطرافیان رو در ذهنم مرور می کردم ، می دیدم که حس خاصی به موفقیت اونها نداشتم و یکجورایی خنثی بود حسم ، و گفتم چرا من نباید حس خوب و خوشحالی داشته باشم از اینکه مثلا فلانی به این موفقیت رسیده ، تا خدا متوجهم کرد که آقا من اصلا به افراد موفق {{{توجه}}} نمی کنم!!
من اصلا به افراد پولدار توجه نمی کنم ، میگم خوب پولداره دیگه ، خوب به فلان نتیجه رسیده دیگه ، خب که چی!!!
عوضش چیکار می کردم؟
عوضش همیشه توجهم روی افراد ضعیف بوده و هست ، توجهم روی افراد فقیر بوده و هست ، به افراد فقیر به افراد ضعیف بیشتر توجه می کنم تا افراد قوی و ثروتمند!!
اصلا افراد قوی و ثروتمند رو حساب نمیکردم!
من به خاطر اخلاق مهربونی که دارم اکثرا به افراد در خیابان در هرجایی سلام می کنم و توجه می کنم با این سلام دادنم ، نگاه کردم دیدم آقا من فقط به افرادی که ظاهر فقیرانه ای دارن ، ظاهر خیلی زحمت کشی دارن ، ظاهری دارن که بهشون ظلم شده و حقشون نیست که جاشون اینجا باشه ، به این دست از افراد توجه می کردم و سلام می دادم!!!
اما اگر فردی رو می دیدم که تیپ مناسبی داره ، یا از یک ماشین مدل بالا و باظاهری مناسب و آراسته پیاده میشه توجه ای نمی کردم و سلام نمی دادم!!!
خلاصه اینکه توجهم روی افراد ضعیف و فقیر بوده تا به الان ، برعکس داشتم عمل می کردم و اصلا نمی دونستم که دارم این کار رو انجام میدم ، و نمی دونستم با این کارم دارم فقیرپروری و ضعیف پروری می کنم ، حالم خوب بود از این کاری که انجام میدادم و این ها به نظرم به خاطر باورهای مذهبی ایی بود که دارم ، توجه به فقرا توجه به مظلومین ، و من همیشه انتخاب می کردم که با یک فردی که ظاهر فقیرانه و سطح پایین داره و ضعیفه و انضباط شخصی نداره معاشرت کنم تا فردی که قویه و ثروتمنده و انضباط شخصی قوی ایی داره ، اصلا اون دسته از افراد قوی رو بهش محل نمی ذاشتم و بی توجه بودم بهشون!
به قول قرآن عامدانه تکذیبشون می کردم و هدایت میشدم به افرادی از همین دست!
وقتی نگاهی به دوستان اطرافم انداختم دیدم ، اکثرا به همین صورت هستند ، وضع مالی خوبی ندارن ، انضباط شخصی ندارن ، اراده قوی ایی ندارن…
اصلا بُهت زده شدم که متوجه چنین داستانی شدم ، و خدا رو شکر بابت وجود شما
و از الان به بعد تصمیم گرفتم که فقط به افرادی که ظاهر خوب و پولدارگونه و ثروتمندگونه ایی دارند ، افرادی که انضباط شخصی قوی و محکمی دارند توجه کنم ، تا هم خودم مثل آنها قوی و محکم باشم و هم از آن دست افراد در حیطه ی دوستانم باشند.
حالا متوجه می شوم که چقدر اراده داشتن برایم سخت و دشوار بود!
هر زمان که روی تصمیمی بودم و اراده به خرج داده بودم ، با فلان دوست نزدیکم که انضباط شخصی نداشت قوی نبود بی اراده بود ، میرفتم بیرون یک دوری بزنم ، کلا من هم بی اراده میشدم! با اینکه دوست صمیمیم بود و هست اما نمی فهمیدم که از کجا دارم این ضربه را می خورم و همش به خودم می گفتم مشکل اراده من از کجاست.
اینکه می گن هم نشین تاثیر میذاره روی آدم ، درستیش رو اینجا در داستان خودم قشنگ درک کردم.
خدایا از تمامی ضعیف پروری ها و گدا پروری ها توبه می کنم و ازشما عذرخواهم ، ممنونم ازت که من رو متوجه کردی.
استاد عباس منش از شما هم ممنونم و خدا خیرتون بده ، چقدر عاالی شد که من متوجه ی این داستان شدم!
اصلا بهش توجه ی نداشتم که چرا موفقیت فلانی برام مهم نیست انگار نه انگار ، رد میشدم ازش ، می گذشتم ازش.
اصلا برام انگیزه ای ایجاد نمی کرد ، اصلا نمی گفتم حالا که این تونسته من هم میتونم پس! تا انگیزه ای برام بشه تا با قدرت ادامه بدم!
چون اصلا این رو باور نمی کردم و هنوز هم ندارم که اگر کسی به نتیجه ای رسیده پس من هم می تونم برسم ، این باور رو من هنوز درک نکردم ! این باور هنوز برام انگیزه ای برای حرکت ایجاد نمی کنه و نمی دانم چرا!
درک نمی کنم اینکه سیستم عصبی انسان چون یکی هست ، حال که اون به این موفقیت رسیده پس من هم می تونم برسم ، چون فکر می کنم کلی عامل موثره در رسیدن فرد به موفقیت ، چون فکر می کنم شرایط اون حتما یک شرایط خاصی بوده که تونسته برسه بهش شرایط من که فرق داره با اوون و اصلا من از کجا بدونم شرایط اون چی بوده تا اون چنین شرایطی برای خودم ایجاد کنم تا به اون موفقیتی که اون رسیده من هم برسم ، همین طور که دارم برای شما توضیح میدم جالبه داره برای خودمم باز میشه که چقدر شرایط رو عامل مهمی میدونم برای رسیدن فردی به یک موفقیت!
و این به نظرم باید حل بشه که چرا شرایط رو عامل مهمی برای رسیدن فرد به یک موفقیت می دونم؟!
آیا شرایط یعنی همان عوامل بیرونی؟
اگر شرایط یعنی همان عوامل بیرونی این تناقض داره با این باور که من هستم که اتفاقات زندگی خودم رو رقم میزنم!
اگر شرایط یعنی همان عوامل بیرونی این تناقض داره با این باور که قدرت در دست من و خدای من هست ، من هستم که باتوجهاتم اتفاقات را خلق می کنم ، جهان بازتاب فرکانس های من هست!
تناقض داره عامل شرایط بیرونی با این باورها ، خدایا خودت هدایتم کن که این باور شرایط رو درست کنم و من رو از این شرک نجات بده ، ممنونم.
ممنونم استادجان.
سلام استا عزیز ،امروزخیلی خوشحال شدم بابت فایل جدید،هر موقع فایل جدید دارید من منتظر دریافت یه عالمه هدایت الهی لا به لای صحبت های شما هستم الهی شکر که این مطلب روباز کردید من پاسخم به سوال اول اینه که اولش حسادت میکنم ولی یکم بعدش به خودم میگم که حتما تلاش ذهنی و باور بهتری داشته که شده و منم میتونم فقط باید بیشتر روی ذهنم کار کنم و در نهایت حالم خوب میشه که منم میتونم و تلاشمو بیشتر میکنم ،من دانشجوی 12 قدم هم هستم و دارم رویخودم کار میکنم ونتایجعالی خلق کردم ولی دوس دارم خیلی واضح تر بدونم که مثلا اگر من از موفقیت عزیزانم خوشحال نشدم باید چطور اون باور منفی رودقیق بشناسم و چطور تغییرش بدم ممنونم میشم برای تغییر باور شناسایی باورهای محدود بیشتر توضیح بدیددر نهایت ازتون ممنونم و الهی شکر واقعا که در مسیر زندگیم با شما آشنا شدم
سلام به استاد خانم شایسته و دوستای عزیزم
بعد از تقریبا دو ساعت نوشتن تمرینات و نوت برداری کردن بالاخره فایل تموم شد و حالا اومدم کامنتش رو بنویسم.
چیزی حدود پنج و نیم صفحه a4 توضیحات دادم و سعی کردم تا جایی که میشه ریز به ریز توضیح بدم و ذهنم رو برای خودم واضح کنم.
اول از هدایت خدا و این همزمانی بگم که حس میکنم استاد برای من این مجموعه فایل رو شروع کردن. چون روز قبل از اینکه این فایل رو آپلود کنن، دقیقا من هدایت شدم به کلید «توانایی ای به نام خودشناسی» و فهمیدم که باید روی این موضوع کار کنم و برای اولین فایل به قسمت 198 سریال زندگی در بهشت هدایت شدم که پیشنهاد میکنم اون رو هم برید یه سر ببینید خیلی به خودشناسی کمک میکنه.
————————————
اول اینکه من فکر میکردم دارم روی خودم کار میکنم،
الان که این مدلی دست به قلم شدم تازه دیدم چه چیزهایی داره از درون میجوشه…
البته اینو بگم که خوشبختانه به طور ناخودآگاه من از بچگی نوشتن رو داشتم و این به من کمک کرده بود خودم خیلی جاها توی زندگی پیشرفت کنم، با به وضوح رسیدن با خودم. اما هدفمند نوشتن به این شکل اونم با توضیحات و راهنمایی هایی مثل چیزی که استاد توی فایل دادن یه چیز دیگهست…
منم تقریبا مثل بقیه بچه ها پاشنه آشیلم حسادت بود.
جالبه که این چیزیه که دقیقا چند وقت پیش راجبش با سارا جان صمدی پور صحبت کردم و سخاوتمندانه کامنتم رو ریپلای کرد و توضیح داد که این مشکل خودش هم بوده و دیدم که چقدر این مشکل اپیدمیه:)
یه چیزی برام خیلی جالب بود،
1. من دقیقا چندین وقته که با همین احساس ناتوانی و اینکه چرا بقیه میتونن من نمیتونم درگیرم و فکر میکردم فقط من این مشکل رو دارم که وقتی موفقیت های دیگران رو میبینم یا یذره که توی شرایط سخت قرار میگیرم احساس بیعرضگی میکنم. و وقتی به این موضوع در درونم آگاه شدم، تازه حرفای استاد رو شنیدم که توی این فایل میگن همه ما اینجوری فکر میکنیم و ما خودمون باید بیاییم تغییرش بدیم…
تا قبل از این انگار یه جور نگاه فانتزی و عادت گونه به قانون داشتم توی زندگیم، چیزی که چون از زمان تاریخ عضویتم بوده مثل بخشی از زندگیم شده. مثل یه کتاب ارزشمندی که شده بخشی از دکور خونه ولی هیچوقت نیومدی لای این کتاب رو باز کنی و یه ورقی بهش بزنی و ببینی که این کتابی که به ارزشمند بودنش میبالی و خودت و صحبت هات رو و ظاهرِ افکارت رو باهاش بزک کردی واقعا چه چیزهایی توش نوشته؟؟؟ شاید واقعا بتونی ازش استفاده کنی…
منم دقیقا همینم. ظاهری توی قالب قانون رفته بودم. اهل نطق کردن برای بقیه نبودم ها! ولی میفهمیدم که خودم هم به چیزایی که بیشتر مواقع اداش رو درمیارم باور قلبی ندارم.
اما الان واقعا میبینم این مدل زندگی تا کجا؟؟!!!
چرا یه نقشه گنج دست گرفتم و هیچ کاری باهاش نمیکنم؟؟؟
این کامنت رو برای این دارم مینویسم، که قدمم رو به سمت اولین جایی که نقشه گنج گفته بردارم.
————————————
بزرگترین و بیشترین پاشنه آشیل من بحث ثروت ساختنه.
مدام توی مسیر بین تقلا و باور ساختن نصفه و نیمه کاره در حال رفت و آمد بودم و سردرگم بودم که خدایا اینور برم یا اونور؟؟؟
ولی الان دیگه فهمیدم بازی چیه…
دیدم من کل زندگیم با یه سری تفکرات احاطه شدم که با اصل موفقیت ناسازگاره، چطور توقع نتیجه گرفتن داشتم؟؟؟؟
حتی تفکرات عمقی حال حاضر خودم هم با چیزایی که این مدت تکرارشون میکردم در تناقضه و چطور من اینها رو نمیفهمیدم؟؟؟
فکر میکردم چون دارم تکرارشون میکنم و صبح تا شب فایلای استاد در گوشم داره اینا رو میگه یعنی منم دارم اینجوری فکر میکنم، در صورتی که اینطور نیست، تغییر تفکر خیلی عمقی تره!
و تا تفکر هم عوض نشه فرکانس عوض نمیشه
فرکانس عوض نشه نتایج عوض نمیشه
و این سیکل معیوبی بود که من توش گیر افتاده بودم…
الان که نوشتم دیدم خدایا ما داریم صبح تا شب توی این فایل راحب مثبت بودن و مثبت اندیشه و سپاسگزاری و چیزهای مثبت صحبت میکنیم،
ولی اصل تمام این افکار من که شد منفی!!!!
پس کجا رفته اون دیدگاه مثبتی که من باید به هر موضوعی داشته باشم؟
تازه فهمیدم که چقدر کار بیشتر و امرژی بیشتری میخواد تغییر باور ها و صرف فایل گوش کردم یا حتی کامنت بدون فکر گذاشتن کافی نیست و باید تعمق کرد…
من خودم ریشه ی تمام مشکلاتم رو در حسادت میبینم.
چون به من میگه که
1. فرصت ها در جهان کمه و همه فرصت ها رو بقیه برداشتن بردن
2. میگه تو عرضه ی به موقیت رسیدن نداری. تو نمیتونی پول بسازی، تو نمیتونی از لحاظ مالی مستقل باشی.
یا رسیدن به استقلال مالی کار سخت و پیچیده ایه و تو از پسش برنمیای. یا باید شاخ غول بشکونی تا به یه جایی برسی
یا اینکه تو کاری نمیتونی توی این موقعیت انجام بدی…
و هزاران باوری که اصل و ریشهشون یکیه و همشون هم احساس لیاقت و ارزشمندی من رو نشونه گرفتن
که باعث میشه باورهام به جای قدرت، از محدودیت بیاد…
تنها ریشه ی حسادت اینه که من فکر میکنم نمیتونم چیزی که تو داری رو داشته باشم، بنابراین بهت حسادت میکنم…
ولی اگه باور کنم که نه آقا جان اینطور نیست، تو میتونی داشته باشی نوش جونت، ولی منم توانا هستم برای اینکه انچه که میخوام رو در زندگی خلق کنم و بدستش بیارم.
من میتونم…
من توانمندم…
اگه تو تونستی، دمت گرم! راه رو برای من هموار کردی، پس یعنی من هم میتونم.
این یه قلب پاک و یه ذهن آروم میخواد که بشینه این مسائل رو درک کنه
تا به عمق مغزم این باورها نفوذ کنه…
انصافا من هرجا قلبم رو پاک کردم اونجا راحت تر رشد کردم،
یعنی با ساده گرفتن قشنگ احساس کردم اجازه دادم روح خدایی در من جاری بشه و من رو به سمت اتفاقات بهتر هدایت کنه.
خدایا…
خدای قشنگ من…
من میخوام ثروت بسازم.
میخوام حداقل برای قدم اول دستم بره توی جیب خودم
من میخوام که این کار رو این بار انجام بدم
هدایتم کن
لطفا…
دوستتون دارم دوستای عزیزم
ازتون ممنونم بابت کامنتای عالیتون که هر بار خیلی بهم کمک میکنه:)
مرسی استاد که اینقدر عالی کمکون میکنین به خودشناسی برسیم…
شاد و سلامت باشین همگی…
سلام به خانواده عزیزم
من خیلی علاقه دارم وارد کار سینما بشم و تو این حوزه به یکی از نزدیکانم فکر می کنم که چطور از یک دستیار تدوینگر الان تبدیل شده به یکی از بهترین تدوینگرهای سینما . اینکه چطور از یک خونه خیلی خیلی کوچک در غرب تهران رسیده به چندین خونه در سعادت آباد تهران و ویلا و ماشین و …
کسی که تا زمانی که استادش زنده بود کارهایش را انجام میداد ولی همه اش به نام استادش ثبت میشد کارها را او انجام میداد ولی بخش اعظم دستمزد مال استادش بود ولی او همچنان صبور بود و دائما در حال یادگیری و ارتقا خودش و با فوت استادش ، او ناگهان درخشید و شناخته شد و با تجربه فراوانی که داشت روز به روز شناخته تر شد و من می دیدم که چطور خداوند دستان یاری را به سویش می فرستد . دستانی از نزدیک و دور.
من طی کردن پله های تکامل رو توسط ایشون دیدم . قدم به قدم که خانه هایی بزرگتر را اجاره کرد تا رسید به خرید خانه های بزرگ . ماشین هایی که مرحله به مرحله عوض کرد تا رسید به خرید آنچه می خواست.
من صبور بودن رو در ایشون دیدم و ایمان رو که به جای غر زدن زمانی که دستیاری بود در پشت استادش ، فقط تجربه اندوزی می کرد و می آموخت و خودش را قوی می کرد برای روز موعود.
مطمئنم حس ارزشمندی زیادی نسبت به خودش دارد که بعد فوت استاد، خودش را قابل به عرضه می دانست و باعث شد دیگران همچنان به او کار بدهند و او هم در حد عالی خودش را نشان میداد.
من وقتی ایشون رو می بینم به خودم میگم من هم می توانم و مطمئنم می تونم توی این دنیای شگفت انگیز هنر که خیلی ها فکر می کنند فقط باید پارتی داشته باشی ، با باورهای درست ، عزت نفس و البته کمک ها و الهامات خدای مهربانم به آنچه می خواهم میرسم و روزی را می بینم که همه درباره داستانی که من نوشته ام با هیجان صحبت می کنند.
خداجونم شکرت
بنام خداوند بخشنده و مهربان
باسلام و احترام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همه دوستان عزیز در این سایت الهی،
خداوند بزرگ رو هزاران بار سپاسگزارم که هدایت شدم به این مسیر و این سایت الهی، خوب قبل از آشنایی من با این آموزها،
من وقتی کسی از نزدیکانم ویا دوستانم رو میدیم که به موفقیت مالی رسیده شاید اول خوشحال میشدم و تحسینش میکردم، ولی بشدت وضعیت مالی خودم رو با او مقایسه میکردم و احساس بدی پیدا میکردم طوری که حالم دگرگون میشد که قطعا ناشی از حسادت بود. و نگران میشدم که چرا من موفق نشدم و زمان رو از دست دارم میدم و باز احساس بد بهم دست میداد برای اینکه به خودم آرامش بدم به طرف انگ پارتی داشتن میزدم و یا میگفتم شاید از راه های غیر قانونی این موفقیت رو بدست آورده، جالبه الان که دارم فکر میکنم بعضی وقتها برای آرامش خودم میگفتم خوب من فلان نعمت رو دارم که اون نداره چه فایده به موفقیت مالی رسیده، حسادت نقش پرنگی توی احساس من داشت. عدم اعتقاد به فراوانی چه تو بعد زمان و چه در بعد فراوانی ثروت در جهان. عدم احساس لیاقت در ثروتمند شدن، عدم اعتقاد به خداوند بعنوان قدرت مطلق، نشناختن ذات پروردگار بعنوان رحمان و رحیم بودن بمعنی واقعی،
ولی حالا من خیلی با گذشته فرق کردم هر چند اول راه هستم و هر روز داره درک قوانین برام روشن تر و واضح تر میشه، الان میدونم
خداوند علاوه بر خالق بودن قدرت مطلق هم هست قدرتی که حتی یه برگ بدون اذن ایشون زمین نمیافته و باید روی این باور کار کنم.
الان میدونم موفقیت من به کسی ربط نداره فقط به باورهای من ربط داره،
الان میدونم فراوانی کائنات در دسترس همه می باشد،
الان میدونم من اگه میخوام موفقیت مالی داشته باشم باید با پول دوست باشم و نباید پول برام موضوع مهمی باشه.
الان فهمیدم باید احساس لیاقت داشته باشم فارغ از هر نتیجه ای که گرفتم، فارغ از هر نظری که دیگران ممکنه درباره من داشته باشن،
الان فهمیدم من لیاقت ثروتمند شدن در تمام زمینه ها را دارم چون من بنده خداوندی هستم که قدرت مطلق این جهان هست.
واز همه مهمتر من فهمیدم باید در لحظه با شکرگزاری کردن از نعمات خداوند به احساس عالی برسم و این احساس عالی رو در تمام روز داشته باشم که خود این جمله درک من بعد از دوسال کارکردن، دوره گذروندن، کامنت خوندن و مرور کردن آگاهی ها در سایت عباسمنش دات کام می باشد.
الان فهمیدم باید ذهنم رو آروم کنم و روحم رو بزرگ کنم تا بتونم نداهاش رو بشنوم،
الان فهمیدم اگه من در زمینه های بالا کارکنم و از خداوند هدایت بخوام به تمام آنچه که میخوام میرسم
استاد جان تو بامن چه کردی من الان حتی با هفته گذشتم هم فرق کردم من الان آرامش دارم، من الان رابطه عالی باهمسرم دارم من الان یکسال هست دکتر نرفتم خدا شاهد فقط دوبار سرم درد گرفته و دو تا استامینوفن خردم، من ایمان دارم در بعد مالی هم موفق میشم و به آزادی مالی میرسم، پس الان چرا باید از موفقیت دیگران ناراحت بشم. من الان به لطف آموزههای شما از بدنه جامعه جدا شدم، نمیشه در متن گفت استاد که چه اتفاقهایی برای من افتاده میشه مگه آدم 5 تا خواهر برادر باشن و اونا گروه داشته باشن و من عضو نکنن و من خدارو برای این اتفاق شکر کنم که چرت وپرتای اونا رو مجبور نیستم الکی تیک کنم که بگم دیدم،
استاد جان هزاران بار هم از شما تشکر کنم نمیتونم احساسم رو بشما بگم،
خیلی دوستون دارم در پناه خداوند سلامت، ثروتمند وشاد در دنیا و آخرت باشید.
ارادتمند
علی
به نام خدای مهربان
من یکماه و ٣ روز هست که دوره ی عزت نفس رو تهیه کردم،وخییییلی متعهدانه دارم براش وقت میذارم و همه ی وجودم رو براش گذاشتم
من همه ی زندگیه سابقم رو تعطیل کردم کاری که بخاطرش کلی کلاس ودوره رفتم و چندماه هرروز،روزی 6ساعت کارورزی رفتم روبه این خاطرکه دیدم کاااملا باباور فراوانی مغایرت داره گذاشتم کنار
بخودم گفتم ، تاهنوز شروع نشده و هنوز حقوقی چیزی نگرفتم خودم اگاهانه واردش نشم که بعدابخوام بسختی خارج بشم
بهتره قبل ازاینکه جهان برابارهزارم باچک ولگد چیزی رو بمن بفهمونه خودم برای یکبار بااگاهی وزودتر انجامش بدم
وحقیقتا درامد هم ندارم و خیلی ازبی پولی ترسیده بودم
اما به رزاقیت خداایمان دارم واجازه دادم تکاملم طی بشه
والان ٣ماهه هرروز میام کتابخونه(چون خانوادم فک میکنن من سرکارم)قشنگ از٨صبح تا6 غروب کتابخونم وخب اوایل واسه درس خوندن وکنکور میومدم ولی الان چندروزه که خدا بهم الهام کرده که اونم بذارم کنار و متمرررکزانه به کار کردن رو باورهام بپردازم
وواقعا منم همه جوره و باتعهددد دارم رو باورهام وعزت نفس کارمیکنم و خیلی جالبه که منم چندروزه اساس فکرام همین موضوعی هست که استادراجبش صحبت کردن
ینی وقتی عنوان فایل روخوندم یه ایمانی تو دلم پررنگ شد که انگار خدا دوباره بم لبخند زد که حالا مطمئن تر باش که حواسم به ریزو جزییات پیشرفتت هست
و هرچی جدی تر باشی بیشتر بهت پاسخ میدم
خدایا شکرررت
درجواب سوال:
*اگر اون فرد کسی باشه که قبلا باهم مشکل داشتیم از ته دل خوشحال نمیشم ولی ناراحتم نمیشم میزنم به در بیخیالی ومیگم اون ادم خودش برام مهم نیست که دیگه حالا موفقیتش بخواد برام مهم باشه
*ولی نسبت به فردی که همیشه باش اوکی بودم فقط خوشحال میشم(نه از ته دل اونقدا) و براش ارزوی موفقیت میکنم(سطحی)
* باتوجه به سبک شخصیه زندگیم که دارم سعی میکنم به کمک دوره عزت نفس و کتاب رویاهایی که رویانیستند بسازم و بییییییییی نهایت خوشحالم که ازادم و مجردم وفرزندی ندارم ومیتونم الانکه تازه قوانین رو یادگرفتم زندگیمو به مدلی ک دوستدارم بسازم،اصصصصلا به فردی که (بدون دونستن قوانین)ازدواج میکنه به هیچ عنوان احساس حسادت نمیکنم برخلاف قبل،واتفاقا خیییلی خوشحالم وحس باحالی دارم که من دیگه مطططلقا تو قید و بنده ازدواج وداستاناش نیستم!
* راجب مسائل مالی نسبت به کسیکه مثلا یکم پیشرفته میکنه خب مثلا اگرحقوقش زیادمیشه یاترفیع درجه پیدامیکنه که اصصصلا افسوس نمیخورم بلکه میگم خدا کنه هدایت بشه به سمت ثروت چون کارمندی وحقوق بگیری منطقه امنه خطرناکیه و مشخصا دامه
اما نسبت به کسیکه در بیزینس شخصیه خودش درامدش زیاد میشه یکم حس عقب افتادگی دارم
ولی بعدش سعی میکنم خودم رو جمع و جور کنم وبگم اگر اون تونسته منم میتونم ولی نمیرم ازش دلایل موفقیتش رو بپرسم(حداقل الان)
ولی خب افسوسم نمیخورم
چون الان میدونم و ایمان دارم که اگرهمینطوری ادامه بدم قطعا به موفقیت مالی وثروت خییییلی بیشتر میرسم
واینکه واقعا اون فرد رو میذارم به عنوان شاهدعینی که ب موفقیت رسیده
ووقتی متمرکزانه کارمیکنم رو خودم دگ اون فرد کلا یادم میره
*یه حسی که چندروزیه اومده سراغم و اگاهانه حواسم بش هست ونمیذارم جون بگیره اینه که اگر بفهمم یا شک کنم ک کسی ازدوره های استاد استفاده میکنه و ممکنه :)))))) پیشرفت کنه عصبی واشفته میشم
وااای:)))))))
مگه میشه؟!
ینی من به موفقیت احتمالی کسی هم رشک میورزم؟!!
واینکه دوسندارم خط سیر موفقیت هامو بفهمه
ینی چون مطمئنم که موفق و ثروتمند میشم درتمااام جنبه های زندگیم نمیخوام بقیه بفهمنن چجوری موفق شدم
این دگ چه مدلشه:))))))
ولی خیییلی سریع میفهمم که این حس بد مال ی باور محدودکنندست
وکلا از بیخ باید عوض شه
واسه همین میگم که
اولاممکنه همه گوش کنن ولی ادامه ندن
ثانیا خب گوش بدن پیشرفت کنن چه بهتررر
چونکه کسی که بیاد وعرضه نشون بده و ادامه بده وواااااقعا تغییرکنه لاجرم مدارش بشدت بالارفته خب این عالیه من اونطوری بااونایی که باشون مشکل داشتم در بهترین حالت خودم و اون فردم
واگرم درست واساسی تغییرنکنه هرررررگز باهم برخوردی نخواهیم داشت که اون بخوات حالا اصلا تغییرات وموفقیت های منو ببینه یا بفهمه
تمرین:
*من درنزدیکانم هیچکس رو ندارم که پیشرفت کرده باشه
یاتوچیزی موفق شده باشه
چون چندین ماهه که یه تنهایی زیبا برای خودم تدارک دیدم و فاصله گرفتم ازهمه
وتقریباازهمه بیخبرم
حتی به مامانم گفتم لطفا دگ بامن تماس نگیر وباویس باهم احوالپرسی میکنیم
دگ شما متصورشیدچقد من فاصله گرفتم از غیرفرکانسی هام
شغل و تحصیل و شوهر وبچه ها و رفیقام و اینا هم کلا یا ندارم یا اگاهانه تعطیل کردم
ولی خب واقعا اطرافیان دور و نزدیکی که ازشون خبر دارم موفقیت خاصی که از نظر منم موفقیت باشه نداشتن
ینی من کلی فکر کردم واقعا کسی تو نظرم نیومد
اما مدتیه که بواسطه ی اگاهی های دوره های روانشناسی ثروت(رایگانها) درحال کنکاش در شغل های موفقم که اون موفقیت ها واون افراد اومدم تو ذهنم
اگربخوام راجب اونا بنویسم که باید بگم وقتی میبینمشون پرررر از عشق وشور و انگیزه وهیجانم
اصلا میبینمشون که ازشون یادبگیرم
ببینم چجوری به اینجارسیدن
الان یه هفتس که حدودا یساعت زودتر از کتابخونه میزنم بیرون و میرم نمونه های فراوانی رو تو شهر میبینم
درحال حاضر مشهدهستم وواقعا وانصافا مشهد بییییی نهایت فروانی داره
درواقع همه جا بی نهایت فروانی داره منتها بنظر من مشهد فراوانی های مشهوده بیشتری داره حتی بیشتر از تهران و کلانشهرهای دیگه. اصلا من از خرمشهر مهاجرت کردم اومدم مشهد واسه همین فراوانی هاش
هتل های مجلل،نمایشگاهای اتومبیل ،مبل،لوازم منزل ،پاساژ ها ومرکزخریدهای خیلی خیلی بزرگ ومتنوع ماشینا وخونه های خیلی شیک وزیبا ووو
نمود های فروانی بشدددت برجسته ومشخصه
وخداروشکر دیدن این فراوانی ها نیاز به صرف هزینه ی خاصی نداره
سیستم حمل ونقل شهری کاررو بسیار ساده کرده
البته من برخلاف گذشته دگ از مترواستفاده نمیکنم واز اتوبوس استفاده میکنم که شهررو ببینم وبشددت هم بیشتر خوش میگذره
چون دگ هدفم رسیدن به مقصد نیست که بخوام ازمترو استفاده کنم
هدفم لذت بردن از مسیره واسه همینم از اتوبوس استفاده میکنم
وواقعنم واسه همه جا حتی باغای اطراف مشهد هم اتوبوس هست اتوبوس های شیک وخوب وتمیز
خدایا سپاسگزارم
من قبلا اصللللا اینارو اینطوری نمیدیدم
ومن هدایت شدم برای دیدن فراوانی ها به لذتبخش ترین حالت ممکن
حالا واقعا نمیدونم باتوجه به شرایط فعلیه من این تمرین چجوری میتونه راجبم صدق کنه
ولی وااقعا باش عشششق کردم
بشدت مکمل دوره ی عزت نفسه
البته من دگ تعریفم از موفقیت عوض شده والان موفقیت برای من زمانی موفقیته که درتمااااام جنبه ها باشه
و داریم باقدررت میریم به سمتش
سپاسگزارم استاد دوسداشتنی