ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 60 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
من یکماه و ٣ روز هست که دوره ی عزت نفس رو تهیه کردم،وخییییلی متعهدانه دارم براش وقت میذارم و همه ی وجودم رو براش گذاشتم
من همه ی زندگیه سابقم رو تعطیل کردم کاری که بخاطرش کلی کلاس ودوره رفتم و چندماه هرروز،روزی 6ساعت کارورزی رفتم روبه این خاطرکه دیدم کاااملا باباور فراوانی مغایرت داره گذاشتم کنار
بخودم گفتم ، تاهنوز شروع نشده و هنوز حقوقی چیزی نگرفتم خودم اگاهانه واردش نشم که بعدابخوام بسختی خارج بشم
بهتره قبل ازاینکه جهان برابارهزارم باچک ولگد چیزی رو بمن بفهمونه خودم برای یکبار بااگاهی وزودتر انجامش بدم
وحقیقتا درامد هم ندارم و خیلی ازبی پولی ترسیده بودم
اما به رزاقیت خداایمان دارم واجازه دادم تکاملم طی بشه
والان ٣ماهه هرروز میام کتابخونه(چون خانوادم فک میکنن من سرکارم)قشنگ از٨صبح تا6 غروب کتابخونم وخب اوایل واسه درس خوندن وکنکور میومدم ولی الان چندروزه که خدا بهم الهام کرده که اونم بذارم کنار و متمرررکزانه به کار کردن رو باورهام بپردازم
وواقعا منم همه جوره و باتعهددد دارم رو باورهام وعزت نفس کارمیکنم و خیلی جالبه که منم چندروزه اساس فکرام همین موضوعی هست که استادراجبش صحبت کردن
ینی وقتی عنوان فایل روخوندم یه ایمانی تو دلم پررنگ شد که انگار خدا دوباره بم لبخند زد که حالا مطمئن تر باش که حواسم به ریزو جزییات پیشرفتت هست
و هرچی جدی تر باشی بیشتر بهت پاسخ میدم
خدایا شکرررت
درجواب سوال:
*اگر اون فرد کسی باشه که قبلا باهم مشکل داشتیم از ته دل خوشحال نمیشم ولی ناراحتم نمیشم میزنم به در بیخیالی ومیگم اون ادم خودش برام مهم نیست که دیگه حالا موفقیتش بخواد برام مهم باشه
*ولی نسبت به فردی که همیشه باش اوکی بودم فقط خوشحال میشم(نه از ته دل اونقدا) و براش ارزوی موفقیت میکنم(سطحی)
* باتوجه به سبک شخصیه زندگیم که دارم سعی میکنم به کمک دوره عزت نفس و کتاب رویاهایی که رویانیستند بسازم و بییییییییی نهایت خوشحالم که ازادم و مجردم وفرزندی ندارم ومیتونم الانکه تازه قوانین رو یادگرفتم زندگیمو به مدلی ک دوستدارم بسازم،اصصصصلا به فردی که (بدون دونستن قوانین)ازدواج میکنه به هیچ عنوان احساس حسادت نمیکنم برخلاف قبل،واتفاقا خیییلی خوشحالم وحس باحالی دارم که من دیگه مطططلقا تو قید و بنده ازدواج وداستاناش نیستم!
* راجب مسائل مالی نسبت به کسیکه مثلا یکم پیشرفته میکنه خب مثلا اگرحقوقش زیادمیشه یاترفیع درجه پیدامیکنه که اصصصلا افسوس نمیخورم بلکه میگم خدا کنه هدایت بشه به سمت ثروت چون کارمندی وحقوق بگیری منطقه امنه خطرناکیه و مشخصا دامه
اما نسبت به کسیکه در بیزینس شخصیه خودش درامدش زیاد میشه یکم حس عقب افتادگی دارم
ولی بعدش سعی میکنم خودم رو جمع و جور کنم وبگم اگر اون تونسته منم میتونم ولی نمیرم ازش دلایل موفقیتش رو بپرسم(حداقل الان)
ولی خب افسوسم نمیخورم
چون الان میدونم و ایمان دارم که اگرهمینطوری ادامه بدم قطعا به موفقیت مالی وثروت خییییلی بیشتر میرسم
واینکه واقعا اون فرد رو میذارم به عنوان شاهدعینی که ب موفقیت رسیده
ووقتی متمرکزانه کارمیکنم رو خودم دگ اون فرد کلا یادم میره
*یه حسی که چندروزیه اومده سراغم و اگاهانه حواسم بش هست ونمیذارم جون بگیره اینه که اگر بفهمم یا شک کنم ک کسی ازدوره های استاد استفاده میکنه و ممکنه :)))))) پیشرفت کنه عصبی واشفته میشم
وااای:)))))))
مگه میشه؟!
ینی من به موفقیت احتمالی کسی هم رشک میورزم؟!!
واینکه دوسندارم خط سیر موفقیت هامو بفهمه
ینی چون مطمئنم که موفق و ثروتمند میشم درتمااام جنبه های زندگیم نمیخوام بقیه بفهمنن چجوری موفق شدم
این دگ چه مدلشه:))))))
ولی خیییلی سریع میفهمم که این حس بد مال ی باور محدودکنندست
وکلا از بیخ باید عوض شه
واسه همین میگم که
اولاممکنه همه گوش کنن ولی ادامه ندن
ثانیا خب گوش بدن پیشرفت کنن چه بهتررر
چونکه کسی که بیاد وعرضه نشون بده و ادامه بده وواااااقعا تغییرکنه لاجرم مدارش بشدت بالارفته خب این عالیه من اونطوری بااونایی که باشون مشکل داشتم در بهترین حالت خودم و اون فردم
واگرم درست واساسی تغییرنکنه هرررررگز باهم برخوردی نخواهیم داشت که اون بخوات حالا اصلا تغییرات وموفقیت های منو ببینه یا بفهمه
تمرین:
*من درنزدیکانم هیچکس رو ندارم که پیشرفت کرده باشه
یاتوچیزی موفق شده باشه
چون چندین ماهه که یه تنهایی زیبا برای خودم تدارک دیدم و فاصله گرفتم ازهمه
وتقریباازهمه بیخبرم
حتی به مامانم گفتم لطفا دگ بامن تماس نگیر وباویس باهم احوالپرسی میکنیم
دگ شما متصورشیدچقد من فاصله گرفتم از غیرفرکانسی هام
شغل و تحصیل و شوهر وبچه ها و رفیقام و اینا هم کلا یا ندارم یا اگاهانه تعطیل کردم
ولی خب واقعا اطرافیان دور و نزدیکی که ازشون خبر دارم موفقیت خاصی که از نظر منم موفقیت باشه نداشتن
ینی من کلی فکر کردم واقعا کسی تو نظرم نیومد
اما مدتیه که بواسطه ی اگاهی های دوره های روانشناسی ثروت(رایگانها) درحال کنکاش در شغل های موفقم که اون موفقیت ها واون افراد اومدم تو ذهنم
اگربخوام راجب اونا بنویسم که باید بگم وقتی میبینمشون پرررر از عشق وشور و انگیزه وهیجانم
اصلا میبینمشون که ازشون یادبگیرم
ببینم چجوری به اینجارسیدن
الان یه هفتس که حدودا یساعت زودتر از کتابخونه میزنم بیرون و میرم نمونه های فراوانی رو تو شهر میبینم
درحال حاضر مشهدهستم وواقعا وانصافا مشهد بییییی نهایت فروانی داره
درواقع همه جا بی نهایت فروانی داره منتها بنظر من مشهد فراوانی های مشهوده بیشتری داره حتی بیشتر از تهران و کلانشهرهای دیگه. اصلا من از خرمشهر مهاجرت کردم اومدم مشهد واسه همین فراوانی هاش
هتل های مجلل،نمایشگاهای اتومبیل ،مبل،لوازم منزل ،پاساژ ها ومرکزخریدهای خیلی خیلی بزرگ ومتنوع ماشینا وخونه های خیلی شیک وزیبا ووو
نمود های فروانی بشدددت برجسته ومشخصه
وخداروشکر دیدن این فراوانی ها نیاز به صرف هزینه ی خاصی نداره
سیستم حمل ونقل شهری کاررو بسیار ساده کرده
البته من برخلاف گذشته دگ از مترواستفاده نمیکنم واز اتوبوس استفاده میکنم که شهررو ببینم وبشددت هم بیشتر خوش میگذره
چون دگ هدفم رسیدن به مقصد نیست که بخوام ازمترو استفاده کنم
هدفم لذت بردن از مسیره واسه همینم از اتوبوس استفاده میکنم
وواقعنم واسه همه جا حتی باغای اطراف مشهد هم اتوبوس هست اتوبوس های شیک وخوب وتمیز
خدایا سپاسگزارم
من قبلا اصللللا اینارو اینطوری نمیدیدم
ومن هدایت شدم برای دیدن فراوانی ها به لذتبخش ترین حالت ممکن
حالا واقعا نمیدونم باتوجه به شرایط فعلیه من این تمرین چجوری میتونه راجبم صدق کنه
ولی وااقعا باش عشششق کردم
بشدت مکمل دوره ی عزت نفسه
البته من دگ تعریفم از موفقیت عوض شده والان موفقیت برای من زمانی موفقیته که درتمااااام جنبه ها باشه
و داریم باقدررت میریم به سمتش
سپاسگزارم استاد دوسداشتنی
سلام به استاد و خانوم شایسته عزیزم
من دو روز پیش وقتی رفتم مهمونی ،دیدم که میزبان پاسپورت گرفتن و اون لحظه یکم احساس ضعف کردم که چرا من با این که رو خودم کار میکنم ،نتایج اونا بهتر از من هست اگه قبلا بود منم به شوهرم میگفتم پس ما هم پاسپورت بگیریم ولی نگفتم و با خودم گفتم که گرفتن پاسپورت دلیل بر اینکه مسافرت عالی داشته باشم نیست خدا من رو به یه مسافرت عالی هدایت میکنه و اومدم سفر به دور امریکا رو نگاه کردید که تو هاوایی بودید و به دایموند هد رفته بودید و کلا احساس میکردم اونجام و هوای بهاری و نوروزی رو احساس میکردم و خیلی خوشحال شدم با دیدن او تضاد من به فکر مسافرت باشم
وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم تو دوران کنکور میخواستم پزشکی قبول شم چون خواهرام رشته های پیراپزشکی بودند و من هم این اطمینان رو داشتم که من هم میتونم
من هیچوقت به خواهر و برادرهام هیچ حس حسودی نداشتم و بهشون افتخار میکردم و همیشه جوری نگاه میکردم که اگه اونا تونستن پس من هم میتونم بوده ،ولی با دادن ازمون های قلم چی و بزرگ کردن کنکور در ذهن خودم و اومدن نتایج هفتگی از ازمون ها کم کم به این باور رسیدم که کنکور خیلی سخته و من دارم با یه ملیون دانش اموز در داخل کشور رقابت میکنم این عدد ها خیلی تو ذهنم بزرگ بودن و من خودم رو ناتوان در برابر این همه رقیب .
وقتی حجم کتاب های کمک درسی و تنوع سوالات نگاه میکردم به این باور رسیدم که کنکور خیلی سخته و دوران سختی برام بود و اون نتیجه هم نرسیدم ولی وقتی درس خوندن خواهر بزرگم رو به یاد میارم اون خیلی رو کتاباش تمرکز داشت و میخوند و درگیر ازمون و کارهای خونه و اطرافیان نبود و همیشه دوست داشت سریع بخونه و تموم کنه
یادمه وقتی تازه مغازه ام رو زدم وقتی افراد ثروتمند رو میدیدم همیشه میگفتم منم موفق میشم ولی بعد از یه سال با دیدن نتایجم به این باور رسیدم که هر چی زور بزنی نمیشه دوباره مثل کنکور شد
ولی این بار چون رو خودم کار میکردم و رو دوره ها کار میکردم فهمیدم که ایراد از باورهامه فهمیدم این احساس عجز ناتوانی از کجا میاد فهمیدم با این باورهایی که دارم به هیچ جا نمیرسم و کارمو رها کردم و نشستم رو خودم کار کردن دوره ه کشف قوانین کمک زیادی بهم کرده و هر بار موفقیتی ببینم خدا رو شکر میکنم الگوی مناسبی بهم نشون داده
من فقط لازمه رو خودم کار کنم تا جهان من روبه شرایط مناسب ،ایده های عالی و افراد مناسب هدایت کنه از تمام الگوهایی که دیدم همشون رو خودشون تمرکز داشتند و به هیچ چیزی کار نداشتند
از خداوند میخوام هدایتم کنه که بیشتر رو باورهام کنم
سپاسگزارم استاد
به نام خدای مهربانم خدایی که هر لحظه هدایتم میکند و من شکر گزارش هستم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام وصد سلام به استاد بی نظیر و دوست داشتنی و سلام به مریم قشنگم
ممنونم از شما بابت فایل مهم و مفیدتون
که فرق بین ذهنیت محدود کننده و ذهنیت قدرتمند کننده رو بشناسیم تا خودتو و باورها و افکارتو نشناسی نمیتونی قدمی برای رسیدن به خوشبختی و رسیدن به خواسته ها و هدفت برداری
باید به خودشناسی برسی که الان کجا هستی در چه حدی هستی آیا رو به بالا هستی یا رو به پایین که شما با این فایلتون خیلی واضح مثل همیشه توضیح دادین برای ما
وقتی خودتو بهتر بشناسی شخصیتت بهتر میشه منم وقتی خودمو با ماه پیش مقایسه میکنم میبینم وای از همه لحاظ چقدر رشد کردم و خیلی خوشحالم
سوال اول : اگه یکی از افراد نزدیکمون به موفقیت برسه من چه احساسی دارم؟ خب معمولا همه افراد اول ظاهرا خوشحال و تبریک میگن ولی اصل باطنه هر آدمه
من قبلا خواهر و برادر که موضوشون فرق میکنه اونا رو از اول خوشحال میشدم و الان هم هستم به همون وضع اما اقوام رو یکم حسادت میکردم ولی الان که روی شخصیتم کار میکنم به جای حسادت میگم اگه اون تونسته منم میتونم فقط باید باورهای مربوط به اون موضوع رو بسازم و این ذهنیت قدرتمند کننده ست و به ما کمک میکند و ما روبه خواسته مون میرسونه و ذهنیت محدود کننده ما رو دور میکنه از خواسته ها
چون این کار به من و رشدم کمک میکنه تا حسادت کنم و احساسه لیاقت میکنم چون وقتی خوبیه یکی رو مد نظر قرار دهی از جنس همون جهان وارد زندگیت میکنه من هیچ موقع احساسه بی عرضگی نکردم در طول 30 سال زندگیم استاد عزیزم ممنونم از شما بابت زحماتی که برای ما میکشین و این فایلها رو رایگان در اختیار ما قرار میدهین که خیلی به ما کمک میکنه
در پناه حق باشین
با سلام ودرود به استاد عزیزم وبانو مریم شایسته و همه اعضای سایت توحیدی عباسمنش
من زمانیکه موفقیت دیگران را می بینم یک احساس بد پیدا میکنم
احساس میکنم که من آدم ناتوان هستم من شکست خورده هستم من آدم ناکام و بی عرضه هستم
و موفقیت اون فرد را هم بشکلی انکار میکنم یعنی موفقیت اون فرد را به عوامل بیرونی ربط میدهم و برای خودم منطقی میسازم که این عوامل بیرونی باعث موفقیت اون فرد شده وگرنه اون فرد به تنهایی لایق این موفقیت نیست
وبه این شکل خودم را قانع میکنم ویک تجربه هم امروز داشتم که موفقیت یکی از دوستم رادیدم که از وضعیت جسمی خوبی برخوردار بود از وضعیت مالی خوبی بر خوردار بود من احساسم بد شد و احساس کردم حق من تلف شده من بی ارزش هستم ومثل اینحرف ها
سلاامممممم
خدایا شکرتتت
سوالی که جه احساسی پیدا میکنی موقع موفقیت دیگران
خب مثال
اجیم ک 10 سالشه تونست پولاشو جمع کنه و فعل خواستن و صرف کنه و به گوشی خفن و زیبای برسه
واکنش من چه در دورانی ک میخواست و رویا پردازی میکرد فلان قاب و میگیرم فلان کارو میکنم فلان روز گوشیمو دارم
اینجوری بودم اولش ک من تو اون سن نداشتم چطور میتونه اخه
بعد گفتم بزار ببینیم چی میشه نتیجه این خواستن
اول یه گوشی ک ب پولش نمیخورد خواست که بابا بقیه پولشو بده
بعد فهمید باید با پول خودش بگیره و کمک بابا نه ک نصفشو بابا بده
تکامل:بچه ی نازم فهمید باید تکاملشو طی کنه و با این حال بهترین گوشیو گرفت
ابنحوزی بود ک دیوانمون کرده بود کی میخری کی میخری
اون فعل خواستن و صرف کرد
وفتی خرید واقعا براش خوشحال شدم
و فهمیدم میشود
خداوند درخواست درخواست کننده رو پاسخ میدهد
تا فبل این مثال من هر موقع اجیم چیزی میخواست و بدست میاورد احساسم بد بود ن کاملا ولی تقریبا
که چرا اون میخواد من چرا تو بچگی سعی کردم قانع باشم و هیچ درخواستی نداشتم
این تضاد و آگاهی های سایت و هدایت رب باعث شد منم درخواست داشته باشم
و خدا بهم داد آنجه که خواستم رو به طرز معجزه اسا
درسی که گرفتم
اینه که بخواه از ته دلتم بخواه
خدا میده
تجسم کن
براش ذوووقق کن
راجع بهش حرف بزن اصلا
و در فرکانس خواسته ات باش
اونو ب خودت یادآور شو
و عمیقا برای دیگران خوشحال باش و تحسین کن
از وقتی زیبایی هایی که میبینم تمیزی ماشینای خوشگل و شاسی بلند
و تحسین میکنم و ذوق میکنم وایمیسم اسمشو یادمیگیرم
و برا بقبه هم میگم
وافعا زیبایی های بیشتر و ماشین های خوشگل بیشتری رو میبینمم
و در فرکانس زیبایی های بیشتر و معجزات خداوند قرار میگیرم خدایا همه از فضل و رحمت توست
یادگرفتم رها کنم وابستگی هارو
من کافی هستم
زیبا هستم
باهوشم
مهربونم
و ارزشمند
خدایا شکرتتت که هدایتم کردی
احساس میکنم این فایل های خفن رو برا من فرستاده خداوند
ممنونمم استاد ک اینهمه اگاهیی و زیبایی رو در اختیارمون گذاشتین و فرصت دادین که ماهم بهره ببریم
انشالله که متعهد بمونیم و ادامه بدیم
چقدر کامنت نوشتن کمک کننده اس
و باعث میشه ب وضوح برسم راجع ب خودم خواسته هام
مثال دیگه هم ماشین دختر عموم خیلی زیاد خوشحال شدم براش
و بار ها به خودم یادآوری کردم که اون خودش ساخت و تکاملشو طی کرد
بسیار خوشحالمم براش
پس منم میتونم
منم میتونم داشته باشم
پس میشود
خدایا شکرتتت برای نشانه های فراوانی و نعمت و هدایت به راه راست و ورودی های مناسب عاشقتم من ب معجزات تو عادت دارم
هر چی بیشتر مینویسم تشنه تر میشم ب نوشتن
بیشتر نکات مثبت و حال خوب یاداور میشه خداوند بهم
احساسم بهتر میشه
قسم ب قلم و آنچه نوشته میشود خدایا شکرتتت سپاسگزارم
روابطم تودیه درجه بهتر و فوق العاده ای از صلح با خود و راحتی رسیده
حالم عالیه
بهترین خانواده و بهترین رفقای دنیا رو دارم
ادمای مهربون زیادی میبینم و صحبت میکنیم
ادمای موفق الهام بخش من هستن
فهمیدم من مسئول زندگی خودم هستم و اینو بسیار خداوند بهم یاداور میشه
اینحوری راحت تر دل میکنم از بیهوده هدر دادن وقت
اینجوری راحت تر خودمم
و برای خودم تلاش میکنم
اینجوری راحت تر و با شوق نماز میخونم
اینحوری احساسم خیلی بهتره و سر شوق میام وقتی درس میخونم
اینجوری خدا راهو برام باز میکنه و هدایتم میکنه به راه های اسون تر
چقدر ارامش گرفتم با نوشتن مررسی ک یاداور شدین کامنت بزاریم
اینم برا اینکه یادم بمونه درسمو مینویسم که ذوقتو برا خودت نگه دار همشو بروز نده و فکر نکن که اگه فقط یه یار تبریک بگی طرف فکر میکنه کافی نبوده.
همه ی ذوق تو شاید فقط واسه خودت جذاب باشه البته منظورم هیجانه بیشتر
سپاسگزارم
به نام الله هدایتگر
سلام به استاد و راهنمای مشتاق هدایت
و سلام به جمعی از دوستان عزیز هدایت شده
خداروسپاسگزارم برای این دوره جدید و بینظیر و از شما استاد گرامی کمال تشکر و قدردانی رو دارم برای تمام تلاشها و زحماتتون
استاد من این تمرین عالی رو تو دفترم انجام دادم و بر حسب وظیفه اینجا هم دیدگاهم رو میذارم
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
بله اگر من اون فاطمه چندسال قبل بودم حتما برام ناراحت کننده بود و احساس حقارت و ترس عقب افتادن از بقیه سراسر وجودمو میگرفت ولی به لطف هدایت الله و آموزه های ناب استاد بینظیرم میتونم به جرأت بگم این روزها از موفقیتها خوشحال میشم از ثروتها به وجد میام و اینکه چه باورهایی باعث بهتر شدن هر روزه من شده و داره بیشتر تقویت میشه درک عدم کمالگرایی و اینکه اگر اونها تونستن منم میتونم عجله ای نمیکنم پله پله طبق قانون به خواسته هام میرسم کافیه سمت خودمو بخوبی انجام بدم ….
و این جمله ناب استاد که هر کسی هر جایی که هست دقیقا جای درستشه پس اگر خیلی پیشرفت کرده تو ذهنم میگم آفرین حتما فرکانسهای عالی فرستاده حتما که در مواقع حساس تونسته بخوبی ذهنش رو کنترل کنه و تمرکزش روی نکات مثبت بوده و باورهای عالی در اون زمینه داشته …
حالا میام با قوانین تطبیق میدم میبینم بلههههه مو لا درز قوانین نمیره
برادرم :در این چند سال اخیر هم از لحاظ مالی و هم روابط خیلی موفق بوده بیشتر که زوم میکنم میبینم آره اصلا اصلادنبال مسائل و حاشیه ها نیس سرش تو لاک زندگی و کارشه و این ینی کنترل ورودی هاش …کنترل ذهن
اصلا براش مهم نیست کی چی میگه چی میخواد حتی نزدیکترین افراد خونواده ،مهم نظر شخص خودشه و اون کاری رو انجام میده که خودش میدونه درسته و این ینی مهم نبودن نظر دیگران…احساس لیاقت درونی
اطرافیان و دوستانم که ازشون انرژی خوبی میگیرم وقتی به موفقیتی میرسن قطعا خوشحال میشم و تحسین میکنم البته ناگفته نماند اگر من اون موردی رو که خودم دنبالش باشم و بخوام داشته باشم رو فعلا تو زندگیم نباشه حالا یا مادی یا در روابط شاید اولش یخورده اون حس حسادت بیاد و کم کم حالمو خراب کنه که طبق قانون تونستم کنترل کنم بعضی اوقات هم پیش اومده که نتونستم و کلی به احساس بد و اتفاقات بد رسیدم و بعد به خودم اومدمو جمع وجور کردم
میخوام بگم اگر خودمونو در هر موردی که مد نظرمون هست غنی کنیم حالا یا با باورهای درست و یا یا رسیدن به اون خواسته قطعا حس حسادت کم رنگ و نابود میشه و همه چی برمیگرده به حس درونی و لایق دونستن و یا نالایق دونستن خودمون که باعث دامن زدن اون حسها میشه
هر چقدر خودمونو غنی کنیم از خواسته ها و باورهای درست و احساس لیاقت درونی رو پروش بدیم قطعا با دیدن رشد و موفقیت دیگران انرژی میگیریم لذت میبریم
باز هم شما استاد گرامی سپاسگزارم بابت این دوره عالی در پناه حق سلامت باشید و پایدار
به نام خدا
استادان عزیزم سلام
من این فایل روچندروز پیش روی سایت دیدم وبه محض خوندن سوال اول چنان مقاومتی درمن به وجود اومد که نه بابا تواز موفقیت همه خوشحال میشی این چه سوالیه که بشینی ببینی وجواب بدی واز این حرفها
حتی اینقدراین مقاومت شدید بود که تا سه روز من فایل رودانلودنکردم
وبالاخره دوروز پیش دانلودش کردم وبه خودم قول دادم که حتما تمرینش روانجام میدم ،با اینکه این همه مدت از ورود من به سایت میگذره اما این سوال خیلی برام دردناک بود والبته جوابی که دادم هم باعث شد به رفتارهام بیشتر دقت کنم
من درابتدانوشتم که از اینکه هرکس به موفقیت برسه من خیلی خیلی خوشحال میشم ونوشتم مثلا حمیدبرادرم بعداز 20سال خدمت رئیس بانک شد ومن کلی بهش تبریک گفتم اما ،وقتی نوشتم اما ذهنم گفت ببین مریم یه جای کار میلنگه واونم اینکه من هربارکه زن وبچه هاش رومیدیدم حالم بدمیشد ازاینکه هربار یه سرویس طلا میندازه ،یااینکه هرسال ماشینشون روعوض میکنن ،یا اینکه اون که مثل من دغدغه مالی نداره ،یااینکه اصلا اون زنش کارنمیکنه چرا من باید بابدبختی کارکنم ،آخرش هم بدهکارهمه باشم وسرووضعم از همه نامرتب تره !!!!!
استاد وقتی اینونوشتم متوجه شدم چرا این تمرین رودادید وچرابایدمتعهدانه حتما بنویسیمش ،
تونوشته های من جلواسم همه یه اما وجود داشت از حسادت وناراحتی ازبابت اینکه چرابقیه بهم هیچ کمکی نمیکنن ومن چرا باید اینقدر بدبخت باشم درصورتی که سالهاست فکر میکردم من دیگه ذهنیتم نسبت به همه عوض شده وچرا زندگیم اینقدر عجیب وغریب نادرسته وهیچی سرجاش نیست
همون موضوع که آشغالها رومیزاشتم زیر مبل کاملا درسته
استاد من ازموفقیت هیچکس خوشحال نمیشدم وبرعکس موفقیت هرکسی روکه میدیدم حالم روز به روز بدتر میشد ،چون قانون تکامل رودرک نکردم !!چون متوجه پشتکار آدمها نبودم
چون ناامید شدم وخودم روبا همه مقایسه کردم جزباخودم
استاد وقتی داشتم مینوشتم تودفترم حالم خیلی بد شد الان دوروز هست میخوام کامنت بزارم اما وقتی کامنت آیدارو دیدم به عنوان کامنت برتر گفتم مریم چی میخوای بنویسی توحتی بلد نیستی به درستی کلمات روکنار هم بزاری وبنویسی
اما به خودم نهیب زدم وبه یاد آوردم دستاوردهایی که تواین مدت داشتم ،من ازیک حال وحشتناک روحی با خوردن کلی قرص افسردگی واز یک بدهی بسیار زیاد برای اون موقع من ،وبا هیچ مهارتی و….کلی داستان ازدادگاه وپاسگاه الان به جایی رسیدم که اصلا قابل مقایسه باقبلم نیست واین مقایسه با دیگران منو دچاریاس وناامیدی کرد ودوباره حالم روبد کرد به ،طوری که به موفقیت همه ناامیدانه نگاه میکردم وپس رفت کردم تاجایی که الان دوماهه دست از کارکردن هم کشیدم وباحال بد وپرازاسترس وناامیدی داشتم زندگی میکردم ومیگفتم خدایا ایرادمن ازکجاست ؟؟
استادبرام عجیبه که دارم اینها رومینویسم واصلا نمیدونستم این کلمات تووجودم هست
حالا که مینویسم متوجه میشم ایراد کار از کجاست ،استاد من به خودم بارهاوبارهاقول دادم که این روند رودنبال کنم ولی هربار یه کم که ازسایت فاصله میگیرم زندگیم دگرگون میشه وروبه پایین میرم ،
ازتون سپاسگزارم که باعث شدید امروز بعداز41سال عمری که ازخداگرفتم متوجه اشتباهم بشم
استاد من برای بهبود این وضع دارم آگاهانه سعی میکنم دیگران روتحسین کنم ،یه جاهایی موفق میشم اما توی ذهنم مدام تکرارمیشه که اصلا موفق نمیشی نمیخوادزورالکی بزنی ،حالا که چی موفقیت یکی دیگه روتحسین کنی وهزاران نجوا ،اما دارم تلاش میکنم که به زورذهنم روعادت بدم به اینکه تحسین کنم
ویک ایراد اساسی که تووجودم با نوشتن این تمرین پیداکردم اینه که ،من مسئولیت صددرصدزندگیم رواصلا نمیپذیرم وهمش میگم به من چه وظیفه شوهرمه بره کار کنه به من چه
واینومتوجه شدم درصدبالایی از اینکه من همیشه کارهام رونصفه نیمه انجام میدم اینه که مسئولیت زندگیم رومیخوام بندازم گردن شوهرم
استاد ازتون سپاسگزارم به خاطر این سوال بسیاربه جا ومناسب که ذهنیت منو نسبت به خودم داره باز میکنه ومنو متوجه اشتباهم میکنه ،
من دیشب توخواب مچ خودم روگرفتم که از موفقیت یکی از همسایه هادچارحسادت شده بودم وگفتم حتما امروز کامنتم رومینویسم تا یادم باشه چطورباید ذهن وقلبم روعوض کنم واز اول زندگیم روبسازم دارم سعی میکنم مسئولیت زندگیم روبپذیرم چون وقتی از صمیم قلبم پپذیرفتم نصف راه رورفتم وتوقعم از آدمهای اطرافم صفر میشه واونوقته که خودم زندگی که دوست دارم رومیسازم ،
ازخدامیخوام هدایتم کنه به راه راست ،راه کسانی که به آنهانعمت داده
باتشکر
به نام خدای مهربان
وای خدای من از این حجم آگاهی
من یک موضوعی رو متوجه شدم و اومدم درموردش بنویسم درمورد تحسین کردن و دیدم واقعا این موضوع نهایتی نداره و چقدرررر راه راحتیه تا ما به خواسته هامون برسیم
حالا چی شد که این موضوع زنگ زد توی ذهنم که بیام بنویسم اینکه من دیدم دارم یک فایلی از استاد میبینم و با ذوق و شوق واحساس خوب دارم میگم ایولل استادد چقدر خوب بهه قانون عمل کردی ،چقدر خوب در عمل ازش استفاده کردی ،چقدر خلاقانه و دیدم وقتی که اینو دارم ادامه میدم منم دارم آماده میشم انگار تا دقیقا همینطوری که استاد از قانون استفاده کرده استفاده کنم و زندگیم رو خلق کنم
خدای من چقدر این سلسله فایل ها فرصت بینظیری رو فراهم کرده
جالبه یک موضوع دیگه ایی رو الان یادم اومد من اول که این فایل ها اومد روی سایت به خدا گفتم خدایا زندگی منو میخوام تغییر بدی با اینس سلسله فایل ها چطوریش رو نمیدونم و انتظارات مثبتم رو براش نوشتم الان میبینم خدای من چقدر هدایت های مختلفی شدم که واقعا شخصیت منو تغییر داده و چقدرر هنوزم کلی رشد و پیشرفت در راهه خدا میدونه چقدر نعمت و ثروت و فراوانی در زندگیم جریان پیدا کنه خدایااا عاشقتمم از این حجم هدایت که میگی تو فقط بگو چی میخوای به چگونگیش کار نداشته باش
خدایا منم همینو اجرا کردم و گفتم و دوباره هم میگم میخوام اینقدر این سلسله فایل ها توی زندگیم تاثیر بزاره که جریانی از ثروت و نعمت و فراوانی توی ذهنم سرازیر بشه من نمیدونم چطوری میخوای هدایتم کنی اما میدونم راهش رو داری:)
مهم ترین باورهایی که باید بسازم ، بهشون توجه کنم
1) خواسته ها هرچند بزرگ در دسترس هستن :::مثال شراکت معدن برادرم
2) موفقیت ربطی به سن و سال نداره
3) مهاجرت ربطی به تحصیلات فوق العاده، سن و سال ، ثروت زیاد نداره
4) ازدواج عالی ربطی به سطح خانوادگی ، چهره و استایل نداره .
5) موفقیت به خودباوری بستگی داره ، به علاقه و باورها بستگی داره نه عوامل بیرونی
6)قانون رهایی از خواسته خیلی مهمه مثال سحر ، سپیده ، اسما
همه ی موفق ها این قانون توی وجودشون بود
7) تفریح و گردش و شادی ، لذت بردن از لحظات خیلی مهمه ، برای موفقیت نیاز به جون کندن نیست.
8)درک قانون تکامل و بعد تصاعد
عاطفه دیدی که خاله ت اول تکامل ش و طی کرد بعد رسید به تصاعد
دیدی که خانم خطاط تکاملش و طی کرد تا رسید به خواسته ش
9)پول ساختن از صفر امکان پذیره
حرف شوهر خالم( من صفر پول میسازم)
استاد مهربانم، مریم عزیزم ممنونم بایت جلسات فوقالعاده تون.
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
یک موضوع خیلی مهمی رو دوست داشتم برای خودم باز کنم و بیشتر شرح بدم تا یادم بمونه همیشه اونم :
اهمیت تکرار هستش
خب من خیلی تمرکز خوبی گذاشتم از همین اول که این سلسله فایل ها اومد روی سایت و خیلی مخصوصا توی همین قسمت اول تغییرات شخصیتی واضحی در من پدید اورد و خیلی اتفاقا انگیزه هام برای تمرکز زنده شد به نوعی که واقعا وقت چیزای بیهوده و الگی رو دیگه ندارم و میدونم هرچقدر زمان بزارم بازم کاری هست که انجام بدم و واقعا این موضوع منو متقاعد کرده که تا جایی که میتونم عمیق بشم و کامنت گذاشتن هم خیلی کمکم کرده
بعد از اون تغییر شخصیت ها و نتایج واضحی که واقعا دیدم در خودم که دیگه نه نظر دیگران برام اهمیتی داره و چقدر احساس لیاقتم داره میره بالاتر چقدر بیشتر تحسین میکنم و… متوجه شدم که به میزانی که ما از این مباحث دور بشیم امکان داره دوباره یادمون بره و اون پاشنه آشیل برگرده سرجاش من توی همین چند روزه متوجه شدم که یکم داره برای من یکسری مباحث انگار میخواد برگرده ولی خب باز دوباره اومدم ذهنم رو بمبارون کنم از اگاهی ها و از تحسین کردن و از ساختن باور های مناسب
همین چند دقیقه پیش داشتم روی یکی از ترمز های اصلیم کار میکردم اونم این بود که با موفقیت دیگران من خیلی بی عرضه احساس میکنم خودم رو یا احساس میکنم داره از ارزش هام کم میشه
حالا نه فقط موفقیت خیلی وقت ها بوده وقتی دیدم یکی از من بیشتر داره جلب توجه میکنه یا مثلا من کسی بودم که قبلا خیلی توجه هارو جلب میکردم ولی الان اگر یکی دیگه بیاد جای منو بگیره حسابی خشمگین میشم و حالم بد میشه و خب یکم روی این ترمز داشتم کار میکردم و منطق های خوبی هم اوردم اما احساس میکنم هنوز همواره باید روی این موضوع که ریشه اش احساس عدم لیاقت هست کار کنم
من واقعا همینطوری که هستم ارزشمندم من نیازی به تایید دیگران ندارم
من وقتی طعم اینکه نظر دیگران برام مهم نباشه رو چشیدم دیگه واقعا حاضر نیستم برگردم به اون موقع هایی که نظر دیگران برام مهم بود و بنظرم خیلی مهمه که همواره به این موضوع تاکید کنم و ذهنم رو با ورودی مناسب بمبارون کنم
واقعا از یک جا به بعد ادم تمرکز میزاره خود به خود دیگه لذت بخش میشه براش دقیقا برای منم همین موضوع شده یکی از لذت بخش ترین کارهای من شده که بیام روی خودم کار کنم یکجوری که دیگه بعضی وقتا باید برنامه ریزی کنم تا بتونم به یکسری کارهای دیگه ام هم برسم از بس که چسبیدم به این اموزه ها
خداروشکر که در این مسیر زیبا هستیم
خداوند یار و نگهدار ههمون