ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهلا گفته:
    مدت عضویت: 1069 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان.

    استاد درمورد موضوع این فایل، من بارها احساسات متفاوتی را درمورد موفقیت یکی از افراد خانوادم تجربه کردم. بارها خوشحال میشم وقتی وسیله ای را میخرن یا اقدامی میکنن باتمام وجودم بهشون تبریک میگم و اونو درحکم یه نشونه میدونم در مورد تحقق خواسته خودم. ولی بارها هم پیش اومده که حسادت کردم. و حس ناتوانی و درماندگی در مورد خودم بهم دست داده. هیچ برچسبی به طرف مقابلم نمیزنم که حالا اینم شانس آورد فلان شد براش که حالا میتونه….

    فقط در مورد خودم حس بدی را تجربه میکنم. بخصوص اینکه چندساله درگیر یه مساله هستم که هنوز حل نشده و یوقتایی واقعا منو به اوج خستگی میکشونه با وجود اینکه خیلی درسهای عالی برام داشته و چقدر زیاد باعث رشد من شده و زمانهایی که انگار شرایط بهم فشار میاره و سخت میشه بیشتر اون حس ناخوشایند درماندگی و حتی ناامیدی نسبت به تحقق خواستم و حتی ناامید شدن از خدا بهم دست میده. گرچه خیلی زود با مطرح کردن موفقیتهام برای خودم و قدم‌هایی که در زندگیم برداشتم تحسین خودم و حتی صحبت کردن با اون نجوای ذهنم و قدرتو بدست گرفتن و توکل کردن بخدا و هدایت خواستن ازش خودمو جمع وجور میکنم و برمیگردم به حس خوب.

    ولی خواستم اعتراف کنم که بله بارها چنین حس‌های ناخوشایندی را تجربه کردم. که فکر میکنم ریشه در عدم لیاقت و شایستگی و عزت نفس داره. چون میرم تو مقایسه و حالم گرفته میشه.

    میدونید استاد یوقتایی واقعا چنان حس خستگی بهم دست میده که دیگه واقعا دلم میخواد مسالم حل بشه و ازش رها بشم. و تو چنین شرایطی اون حس درموندگی بیشتر خودشو نشون میده.

    امیدوارم با هدایت خداوند و استفاده از فایلهای بی‌نظیر شما و کامنت دوستان بتونم متوجه ریشه اصلی چنین احساسات ناخوشایندی بشم و حلشون کنم.

    ممنونم ازشما استاد عزیز. بهترینها را براتون ارزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ص گفته:
    مدت عضویت: 2662 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی

    خسته نباشید میگم بهتون استاد جان خیلی هم سپاسگزارم

    میخام یه نکته بگم اونم اینکه درسته مطالب شما مفید کاربردی هست و جواب میده ولی خیلی سخته ، سخت میشه جواب گرفت ایکاش اینکارایی که میگین میتونستیم ناخودآگاه کار کنیم

    ایکاش مسیر یه کم آسان تر بود

    بریم سوال قسمت اول

    1_اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    1_ ج والا من اولا اطرافم کسیو ندیدم موفقیت مالی یا روابط یا چیز دیگه ای داشته باشه همه مون در یک شیب ملایم زندگی کردیم و از نظر من کسی نبوده بهتر از خود من بوده باشه منتها وقتی فرض میکنم این حالت و میرسم به اینکه من احتمال قوی حالت خنثی داشتم ینی اصلا برام مهم نبود

    و اگر افراد بسیار نزدیک به این موضوع میرسیدن میگفتم منی که اینهمه با عباس منش کار کردم چرا اونا جواب گرفتن؟ مگه اونا میدونن استاد چی گفته ؟ مگه اونا میدونن باید تغییر باور بدن ؟ اینا حتی قبول هم ندارن باورها نتیجه رقم میزنن؟

    پس عامل موفقیت چی بوده ؟ و میرسم به اینکه من کی میرسم ؟ چرا من نرسیدم مشکل کجاست ؟

    خدایی این برام پیش میومد نه انگیزه می‌گرفتم نه ناراحت میشدم نه خوشحال میشدم

    ولی به این فکر میکردم چرا من من نتونستم اون چی کار کرده که من نکردم ؟ و اینم بگم خیلی وقتا مثلا در بحث روابط افرادی و تو خیابون میبینم که نتیجه منو گرفتن اولا تحسین میکنمشون و به این فکر میکنم نکنه تمام آموزه های استاد غلطه ؟

    چرا این سوال میاد چون من شب و روز رو مسائل و موضوعات مطرح شده کار کردم و وقتی میبینم یه آدم معمولی مثلا با دختر مورد علاقه من تو رابطه اس میگم اقااااااا اینا چی می‌دونن من نمی‌دونم ینی آنقدر باورهای من مخربن ؟ نمی‌دونم میتونم مشکلم و توضیح بدم یا نه بعد میگم شاید باور طرف در این رابطه درسته بعد میگم چرا من نمیتونم درست کنم ؟ همش سوال در سوال میشم .

    در مورد قسمت های بعدی سوال چون واقعا من با زندگی کسی کاری نداشتم و زوم نبودم طبیعتاً هیچ احساسی ندارم بهشون

    استاد جان ایکاش یه موضوع یک هدف مشترک که دغدغه همه مون هست رو انتخاب کنید و قدم به قدم رسیدن به این هدف و بهمون بگین کلا گیج شدم موندم یه جا نمیدونمم چیکار کنم

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام ودرود خدا بر استاد نازنین من ومریم بانوی توانمند وقدرتمندم

    درود خدا بر دوستان وخانواده عزیز ونازنین من

    باورهای قدرتمند کننده وباور های محدود کننده وضمیر ناخودآگاه

    هر زمان که استاد اسم باور یا پیش نویس میاد من یاد ضمیر ناخوداگاه خودمون میفتم وتاثیر شگفت انگیز اون در جنبه های مخطلف زندگیمون،چقدر دررابطه با افکار وگفتگو های ذهنمیمون در طول روز دقت داریم ،چقدر به اونها توجه میکنم طی یک فرآیند اتفاق افتاده در زندگیمون در طی روز گفتگوهای ذهنی ما چگونه است مثبت یا منفی با توجه به این مسئله میتونم بگم که ضمیر ناخودآگاه من توجهش به چه سمتی است مثبت یا منفی،مثلا همین مثالی که استاد جان شما زدید در مورد پبشرفت آدمها برخورد من چگونه است خوشحالم ویا ناراحت،غمگین میشم یا شاد،این مسیله نگرش مراذنشان میدهد زمانی که خوشحال میشوم منبه فرآوانی اعتقاد دارمو یقین دارم که هیچکس جای مرا نگرفته وهمه خلق جهان جا برای پیشرفت به اندازه کافی دارند این یعنی اینگه من ضمیر ناخودآگاه خودرا درست برنامه ریزی کردهام واگر احساس بد وغمگینانه داشته باشم یعنی اینکه ضمیر ناخودآگاه من نیاز به تلقین وتکرار وتمرین دارد چون جهان بر پایه فراوانی استوباور کمبود وضعف تنها وتنها درذهن ماست و خداوند جهان را بر پایه فراوانی آفریده است وبس ربم سپاسگزارم به خاطر وجودم در عرصه هستی واز استاد نازنین ام ومریم جانم سپاسگزارم به خاطر همه آموزشهای فوقالعاده جهان هستی که مرا با خود ببشتر آشنا کرده است.

    شاگرد شما وبنده ربم زهره یوسفی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمد شکری گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد گرامی و عزیز وقتی که دیدم فایل جدید گذاشتید تحت عنوان باورهای قدرتمند در برابر باورهای محدود گفتم عجب فایل فوق‌العاده ایه چون که دارم روی این موضوع کار میکنم که خدا نامحدوده و این ذهنه منه که محدوده و گفتم خدایا شکرت به شرایط مناسب که رسیدم همون اوایل صحبتهاتون که داشتم گوش میکردم تحسینتون کردم و پیش خودم گفتم استاد چه دل بزرگی داره این صحبتها به هیچ عنوان رایگان نیست و ایشون داره به عنوان هدیه میزاره توی سایتش که البته برای فردی که در مدارش باشه متوجه میشه و همین طور که داشتید ادامه میدادید متوجه ترمز خودم توی این مبحث شدم که بله من باید خیلی زیاد روی خودم کار کنم که به صلح برسم با همه چیز و همه کس مخصوصاً نزدیکان خودم توی صحبت‌های شما متوجه این موضوع شدم که چه دنیای بزرگی داره این خودشناسی و هر چقدر که انسان پیشروی میکنه در این مسیر متوجه این موضوع میشه که هیچ چیزی نمیدونم من هیچ چیزی بلد نیستم و خدارو شکر که در این مسیر بهشتی هستم و دارم هر روز یادمیگیرم و تلاش مکنم که به مرحله عمل دربیارم این آموزه های بی نهایت ارزشمند رو خیلی از شما استاد عزیز سپاس گذارم که این گونه مثبت زندگی میکنید و کمک میکنید افراد زیادی هم زیبا زندگی کنن نمیدونید که چه افرادی از صحبت های شما به چه مدارجی از معنویت میرسن و به نظرم شما بهترین کار دنیا رو دارید

    سپاس گذارم از شما حانم شایسته عزیز و همین طور دوستان پشتیبانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهسا مون گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    سلام استاد عزیزم

    من قبلا در مقابل موفقیت یا توانایی هم سن و سالام حسادتم میشد خصوصا اگه اون فرد رفیق یا فامیلم بود،، اما شما آموزشایی

    گزاشتید که توش توضیح دادید درباره ی قدرت تحسین دربرابر حسادت و تاثییر گذارتر از اون برای من فایل هایی بود که داخلشون این باور رو بمن دادید ک برای من هم میشود و منم میتونم به هر انچه که میخوام برسم

    من از اون موقع موفقیت بقیه برام ارزشمند بود و اتفاقا توی زندگیم و فضای مجازی دنبال ادمایی میگشتم که به هدفی ک من دارم رسیدن و موفق شدن و الگو قرارشون میدادم و تحسینشون میکردم و میکنم

    در واقع دلیل حسادت من این بود که فکر میکردم من نمیتونم به اون موفقیت برسم و خودباوری نداشتم و باورهام بشدتتت محدود کننده بود و ایمانم به خدام ضعیف بود،، از وقتی رو باور هام کار کردم و مرتب آموزشاتونو دیدم و باورهام تقویت شد و فهمیدم ک منم میتونمم دیگه حسادت نکردم یا حداقل در حد چند لحظه شد حسادتم

    ن اینکه بزورر جلوی حسادتمو بگیرما!! الان چندوقته ناخوداگاه موفقیت کسیو میبینم شروع میکنم به تحسین کردنش و خوشحال میشم چون میگم نگا ایشون تونسته پس منم میتونم

    ذهنم عادت کرده به این سبک و جزوی از شخصیتم شده تحسین کردن چون زیاد انجامش دادم.

    انسان وقتی باورهاش قدرتمند کننده باشه و خودباوری و عزت نفس داشته باشه حسادت نمیکنه

    حسادت برای وقتیه که فکر کنی خودت نمیتونی یا برای تو نمیشه..

    ممنونم استادم شما کسی هستی ک من بعد از گشتن توی پیج و سایت صدهاا مربیِ دیگه رسیدم به شما و تنها کسی هستید ک خدا تو قلبم گف این خودشه اینا حرفاییه ک چندساله دنبالشی…اینجا عطر و بوی خدامو حس کردم چون اینا کلام خداست که از قلبتون بر زبانتون جاری میکنید برامون..

    نتایجم از همه اموزشای دیگه موقتی بود و فقط اینجا تونستم ریشه ای و تکاملی و از درون حل کنم مساعلو و باورهامو ریشه ای تغییر بدم..

    اینجا تنها جاییه ک همه جنبه های زندگیم توش رشد کرد

    من 19 سالمه مذهبی نیستم ولی 12 ساله ک تو مدرسه قران خوندن و یاد گرفتمو قران خوندم اما فقط تو این سه سال که اینجا توی این سایت اومدم از مطالب قران تونستم برای زندگیم استفاده کنم و نتیجه بگیرم و ایمانم به خدا بیشتر بشه.

    دوست دارم استاد و سپاسگذارم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 940 روز

     سلام به استاد عزیز

    موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن

    خونه در بالا شهر شهر مادری ام خریدن //اول حس کردم خوشبحالشون و و بعد رفتم از نزدیک دیدم که چه شکلیه و من هم میخام و دائم فکرم مشغول داشتن خونه ای بزرگتر بهتر تو همون منطقه هست

    دوستانی که با من در آموزش هم دوره بودن رفتن تو شهر بزرگ مغازه زدن و درآمد های بیشتر بدست آوردن// اول حسادت بعد خوشبحالشون بعد گفتم من هم برم وبعد یاد تو این سایت یاد گرفتم تکامل باید طی شه اگه من اون پول اینجا تونستم بزارم بعد میتونم برم منطقه ای بالاتر و بعد تلاشم اینجا زیاد کردم درآمدم خیلی فرق کرده اعتماد بنفسم و این که کاربلدتر شدم و بعد دیدم اونایی که خیلی زود رفتن خیلی زود کم آوردن و برگشتن

    ماشین های مدل بالاتری از من گرفتن // اول حسادت بعد خوشبحالشون و بعد تبریک گفتم بعد گفتم میشه و منم میخام و دائم دارم بهش فکر می‌کنم ولی اینبار میخام نقد باشه بدون وام و قرض

    وسیله زندگی بروز و جدید در خونه هاشون فراهم کردن // حسادت کردم خوشبحالشون گفتم و تلاش کردم و از هر چیزی بهترین هارو دارم تهیه میکنم و همه بهم تبریک میگن و اعتماد بنفس گرفتم چون من میتونم و دارم میسازم

    بهترین لباس و پوشش برای خودشون تهیه کردن// اول در دیگران دیدم اینو حسادت کردم ولی گفتم خوشبحالش تبریک هم گفتم و خواستم تلاش کردم و بهتر از اونا خودم ساختم

    سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:

    به خودباوری برسم

    الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛

    اونا تونستن منم میتونم ولی من چون دیرتر شروع کردم کم کم و تکاملی و اینکه روزی بسازم که همه اینا بدست آوردم و چیزهایی که بقیه از من ایده بگیرن

    سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟

    مثال در خانه بهترین جای شهر انتخاب کنم برای زندگی برای خرید ملک

    یادر کار تکامل طی کنم و تلاش کنم

    من اگه بخوام بگم مشکل بزرگی تو ذهن من واسم غول شده و حل شدنی نیس من الان 3 سال صبح ب صبح تو ستاره قطبی یا سناریو نویسی از خدا و جهان هستی در خواست خونه ای دارم بزرگ در بالا شهر شهرم

    استاد دقیقا من واسه بدست آوردن موفقیت دیگران هم خوشحال شدم هم احساس ضعف داشتم و دارم که من که نمیتونم با این شرایط مثال خونه دلخواهم بدست بیارم من درآمد بالایی ندارم برای خریدش

    و اینکه شکل زندگی من عادت کردم از نظر خونه و ماشین همیشه ضعیف تر از اطرافیانم هستم و اونا تواناتر هستن من نمیتونم درآمد بالای داشته باشم واسه خرید همچین خانه ای و کسانی که بدست آوردن آدم هایی بود پر درآمد یا حامی مالی داشتن ولی من هیچ کدوم ندارم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد آریان نیک گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش ودوستان عزیز‌، اولی موفقیت برادرم که داخل یک شرکت ساختمان سازی کار می‌کرد که اونجا انباردار اون شرکت بود، نسبت بکاری که انجام داده بود ازنظرخودش حقوق کمی بهش میدادن که طبق اداره کاربود وبیمه هم داشت خلاصه بعداز پنج شیش سالی تصمیم گرفت از اون شرکت رفت بیرون و اومد یه زمینی که قبلا خریده بود فروخت و خلاصه یه مغازه درب وپنجره فروشی راه اندازی کردخلاصه بعد از چندسالی واقعا باتلاش وجابه جا کردن مغازه ها به رشد خوبی رسید که الان دارای سه نمایندگی درسه شهر استان خوزستان دارد که خداروشکر من واقعا خیلی خوشحالم و همیشه آرزوی موفقیت های بیشتری رابراش دارم.

    و دومین فرد موفق هم پسر عمویی که دارای سه دختر بودوشرایط بسیار بسیار بدی وسختی روتجربه کرد، اون هم بلاخره بعد از حداقل 20سال شایدم بیشتر یه معتادی بسیار بد ترک کرد البته با کمک پدرش بعداز تلاش های فراوان، که بازم اگه آدم خودش تصمیم نگیره ترک کنه تمام دنیا نمیتوته ترکش بدن، خلاصه از باباش پولی قرض میگیره وبا خرید 30تا کندو زنبوز عسل شروع به زنبورداری میکنه والان بعداز چند سال هم صاحب ماشین خوب ویه خانه خوب شده خلاصه یه زندگی متوسط روبه بالایی رو داره تجربه مینکه وخدابهش هم یه پسر بعداز مدت ها که آرزوش بود به فرزنداش اضافه کرده و من واقعا از این بابت بسیارخوشحالم وخدارو شکر میکنم که به این روز رسیده. خلاصه افردا زیادی سراغ دارم که اگه بخام بگم که واقعا زندگی هاشون عوض شده ولی دیگه خلاصه کردم.

    من درسی که از این افراد گرفتم ترس نداشتن و حرکت کردن هستش چنین افرادی خیلی توکل وایمان بیشتری به خدای خودش دارن و واقعا اینارو باید تحسین کرد.

    من خودم هم ازافردای بودم که واقعا من شرایطم بد بود روزی 200 تومان تازه اگه کاری گیرم میومد میرفتم کارگری خلاصه درامد خیلی کمی داشتم، خیلی هم اهل ریسک بودم سه یا چهار تا هم کار راه اندازی کردم ولی بعداز چند ماهی جمع می شد بخاطر باور های منفی که داشتم

    ولی واقعا از وقتی با سایت استاد عباس منش آشنا شدم باورم خیلی بهتر شدن که واقعا این زندگی که دارم رو مدیون استاد عباس منش هستم من با از استفاده از فایل های رایگان بینظیر استادکه استفاده کردم زندگیم خیلی بهتر شده من رفتم یه چند سالی لوله کشی کردم ویاد گرفتم، خداروشکر الان خودم لوله کشی میکنم و دارمدم حداقل 5 برابر کارگری شده

    خلاصه هروقت روی خودم کار مینکم اوضام خیلی روبه بهتر شدن هستش اما متاسفانه واقعا با اینکه می دونم خودم شرایطو دارم خلق می کنم زود فراموش میکنم و تمرکزم میره روی همین زندگی روزمره خلاصه همش رو به پایین وبالا هستم شاید یکی از دلیلش هم همین باشد دوست دارم خیلی زود به خواسته هام برسم یکم کار میکنم رو خودم دوباره بخودی خود یادم میره قانون چیه الان واقعا دوست دارم بتونم باتعهد ادامه بدم به یاری خدای بزرگ. ممنونم از استاد بزرگ که واقعا برای عوض کردن زندگی ما چه تلاشی هایی که نمیکنه واقعا ازتون سپاس گذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ژاله احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1107 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم

    چقدر فایل های شما به موقع وطبق نیازم روی سایت قرار میگیره

    این یعنی من بنده محبوب خداوندم و خدا همیشه حواسش به من هست تا آب تو دلم تکون نخوره

    چند وقتی هست که موضوع حسادت به شخصی درونمو به هم ریخته…

    من هم نسبت به موفقیت بعضی ها شاد و بعضی ها حسادت

    سمیرا:هرکاری بخواد انجام میشه هردرخواستی داشته باشه میگه رابطه عالی با خانواده همسر

    احساس حسادت:به خودم میگم همون شخص تو خانواده همسر به من نه میگه ولی برای اون بله

    سمیرا: اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داره

    و عامل اصلی پیشرفت هاش همینه با اینکه خصوصیات ظاهری و درآمدی خیلی خوبی نداره

    ولی کلام گیرایی داره که همه کاراش پیش میره

    من ازنظر ظاهری و درآمدی و خونه وماشین و همسروخانواده و تحصیلات خیلی بالاترم

    ولی عزت نفس و اعتماد به‌نفس همه چیه

    من نباید زندگی باطنی خودمو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه کنم.

    من خودم توانایی مالی مستقل دارم وهرچیزی با کیفیت عالی میتونم بخرم پس نیازی ندارم از دیگری درخواست چیزهای بی کیفیت کنم.

    من باید خومو بیشتر دوست داشته باشم و همیشه

    همینطوری از موفقیت های خودم به خودم بگم

    تکرار کنم تا به توانایی های خودم پی ببرم.

    من هر درخواستی دارم خیلی راحت بیان کنم و اگر هم نه شنیدم ناراحت نشوم و راحت بگذرم.

    من اگر با یکسری افراد رابطه کمرنگی دارم و فاصله ای هست چون هم فرکانس من نیستند و من دارم ذهنمو از هر مطالب بیخودی باز میدارم.

    من نباید زندگی رو سخت بگیرم باید خیلی ریلکس باشم تا کارها روون و راحت پیش بره.

    من همیشه باید به خدای عزیزم توکل کنم وقتی اونو دارم یعنی همه چی و همه چی دارم.

    با خدا باش و پادشاهی کن

    بی خدا باش و هرچه خواهی کن

    سپاسگزارم از خدای عزیزم و استاد عزیزم بهترین راهنمایان زندگیم .

    همیشه سلامت و شاد باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    سلام وقتتون بخیر باشه این اولین کامنتی هست که دارم میزارم به عشق اینکه استاد این فایل ها با این موضوعیت فوق العاده رو ادامه بدهند.

    سوال این جلسه» موفقیت افراد نزدیک به خودتون را بنویسید ؟

    خب هیچ یک از افراد نزدیک به من به اون موفقیتی که در ذهن من هست ( موفقیت در کنکور) نرسیده اند و از دوستانم مثال میزنم البته این دوستانم هم باز به من زیاد نزدیک نبودند و چند سال پیش با اونها دوست بودم

    شیدا » که تونست پزشکی دانشگاه علوم پزشکی لرستان قبول بشه خب اولین کلمه ای که بعد شنیدن این خبر به ذهن من خطور کرد کلمه ی خوشبحالش بود اصلا نمیدونم چرا هر موقع موفقیت کسی رو میشنوم به طور ناخود اگاه اولین چیزی که تو ذهنم میگم اینه بعدش میگم ایول واقعا لیاقتشو داشتو و نتیجه ی زحماتشو دید و بلافاصله ذهنم میگه خب مگه تو لیاقتشو نداری ؟ ( بسته به حس و حالم در اون لحظه یا میگم چرا من هم میتونم منم واقعا لیاقتشو دارم من هم به اندازه ی اون قوی و با اراده ام اما این کلماتو حرفا فقط برای وقتایی که حالم خوبه و همین که شرایط یکم تغییر میکنه و عوض میشه دوباره همون حرفای منفی و نا امید کننده رو بخودم میزنم و میگم تو به اندازه کافی برای خودتو هدفت ارزش قائل نیستی تو ناتوانی و کلی محدویت داری و اون از همه چیش گذشته تا به این هدف برسه اما تو همیشه خوشی های لحظه ای و تفریحاتت و به هدفت ترجیح میدی و نمیتونی قدر ثانیه هاتو بدونی و کلی همه سرزنش های دیگه …یا حتی ذهنم شروع میکنه به دلیل اوردن که اون مدرسه تیزهوشان درس میخونده و تک فرزند بوده و حتما کلی همه کلاس رفته یا اینکه حافظ 20 جز قرانه و این باعث شده حافظه خوب و قوی داشته باشه و …

    برای هر کدام بنویسید چه ایده های الهام بخشی می تونه در من ایجاد کنه ؟

    خب با اینکه میگن پزشکی قبول شدن خیلی سخته و باید سهمیه داشت و ظرفیتش محدوده و شرکت کنندگانش خیلی زیادن یا اینکه خیلی ها توی کلانشهرها با بهترین دبیرها و بهترین امکانات درس میخونن یا اینکه صندلی میخرن و… اما باوجود همه ی اینا اون تونسته قبول بشه و این به من نشون میده که نه تنها من بلکه هر کس دیگه ای هم میتونه

    چه درس های میتونم بگیرم برای موفقیتی که کسب کردند؟

    من برای اینکه از موفقیتش درس یگیرم به ویژگی هاش رجوع میکنم 1: خیلی اعتماد به نفس بالایی داشت و یادمه اگه کار اشتباهی میکرد یا حرف نادرستی میزد با کمال شجاعت و ادب از طرف مقابل عذر خواهی میکرد و حرف یا کارشو توضیح میداد در حالیکه اگر من جای اون بودم کلی خودمو یا حتی طرف مقابلمو سزنش میکردم و ناراحت میشدم

    2: هر کاری رو که انجام میداد واقعا تمام تمرکز و حواسش رو میذاشت روش نه صرف اینکه فقط اون کار رو انجام بده

    3 : اینکه خیلی مهربون و بخشنده بود و همیشه به من و بقیه دوستاش کمک میکرد

    4: موضوع دیگه اینکه اونموقع ها این ویژگیشو نمیفهمیدمو حتی بنظرم خیلی مسخره میومد کارش این بود که واقعا از زیبایی ها لذت میبرد و هر چیز قشنگی که می دید ازش عکس میگرفت و ازش ذوق میکرد

    خب این ویژگی ها میتونی الگوی باشه برای من که من هم اینهارو توی خودم ایجاد کنم و ازشون درس بگیرم

    این از تمرین این جلسه امیدوارم که خوب نوشته باشم خیلی ممنونم از شما استاد عزیز که این مطالب و اگاهی ها رو رایگان و با عشق در اختیار ما میگذارید و من خودم با عشق و علاقه میبینمشون و خدارو شکر میکنم که هدایتم کرد و یادمه پارسال از خدا میخواستم که هدایتم کنه و همیشه این دعا رو میکردم .

    خدایا خیلی شکرت که تو پروردگار منی و من بنده ی تو ام

    با اروزی موفقیت و شادکامی برای شما استاد عزیزم و همه ی دوستان این سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهدی خواجویی گفته:
    مدت عضویت: 3410 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان

    استاد سپاسگزارخداوند و شما هستم بابت این فایل و آگاهی هایی که خداوند از طریق شما به ما می رسونه

    دوستان خواهش می کنم مشارکت کنین چون استاد حجت رو بر ما تموم کردن و من خودم تعداد کامنت هایی که تو مدت عضویتم گذاشتم به سالی یه دونه کامنتم نمیرسه و نتایجام هم به همون اندازه هست. باید بفهمم که سود مشارکت به جیب خودم واریز میشه.

    جواب سوال اول:

    دو دسته برخورد دارم

    دسته اول کسانی هستند که رابطه ی خوبی با آنها دارم. معمولا ابتدا خوشحال می شوم و انرژی می گیرم البته همزمان این حس در من شکل گیره که من می تونستم از اون فرد موفق تر باشم، و دست به حرکت هایی میزنم اما ادامه دار نیست. و دلایل توقفم هم معمولا اینه که ابتدا باید خیلی مهارت پیدا کنم بعد حرکت کنم و کلی وقت می ذارم برای اطلاعات جمع کردن و هیچ استفاده ای از اطلاعات هم نمی کنم.

    دسته دوم افرادی هستند که رابطه ی خوبی با آنها ندارم. معمولا راه رسیدن این افراد به موفقیت رو نمی پسندم و حتی موفقیت اونا رو موفقیت نمیدونم و با دلایل مختلف این ناراحتی وحس حسادتم رو توجیه می کنم.

    دلایلی مثل:

    به خاطر جنسیتش بهش توجه بیشتری شده. پسر خوش قیافه و خوش تیپی بوده . خانواده ی پولداری داشته حمایتش کردن. سرمایه اولیه ی زیادی داشته. خلاف کرده. پارتی داشته.و و و ….همیشه یه دلیل پیدا میشه.

    وقتی ناراحتی من بیشتر هست که معمولا توسط خودم یا دیگران مقایسه انجام و ناتوانی من بیشتر دیده میشه.

    تمرین:مرحله اول-

    1- عنایت دوست عزیزم: به اسرالیا مهاجرت کرده اقامت گرفته یک خونه بزرگ ویلایی داره مدیر فنی یک هتل ازمجموعه هتل های فرانسوی در استرالیا هست و از لحاظ مالی موفق هست.

    مرحله دوم-خیلی خوشحال شدم، دست به اقدام برای مهاجرت زدم، اما از اونجایی که تکاملم رو طی نکردم و به جای خداوند روی دیگران حساب کردم و قرض کردم موفق نشدم و بدهی بالا اوردم و برگشتم.

    مرحله سوم-

    جواب سوال اول: از این زاویه میتونم نگاه کنم که یک فرد با جایگاه مشابه من تونسته مهاجرت موفقی داشته باشه و من با آگاهی هایی که بدست آوردم از آموزش های استاد خیلی بهتر می تونم به این دستاورد برسم.

    جواب سوال دوم: من در جریان مهاجرت این دوستم بودم و دیدم که برای هدفش پشتکار داشت و متمرکز بود و از تجربه ی اون می تونم استفاده کنم چون به گفته ی خودش هزینه و زمان زیادی برای پیدا کردن مسیر درست صرف کرده.

    2-خواهر زن یکی از آشناها: تو زمینه کپی و فروش نقاشی کلاسیک اونقدری موفق شد که از زیرزمین خونه پدری تو شهرستان مهاجرت کرده تهران و یکی دو سالی هست که یک جای مناسب خونه رهن کرده و درآمد مناسبی هم داره.

    مرحله دوم- ناراحت شدم. چون مسیرش رو درست نمیدونستم و دلایل زیادی برای موفق ندونستنش برای خودم و اطرافیانی که از لحاظ مالی ما رو مقایسه می کردن می آوردم.(که البته همه ی این دلایل از سر حسادت بوده).

    مرحله سوم-جواب سوال اول: از این زاویه می تونم نگاه کنم که اونقدر خواهان آثار نقاشی زیاد هست که یک نفر تونسته به همچین موفقیتهایی برسه.جواب سوال دوم:پشتکار و ادامه دادن و اطمینان داشتن به خود.

    3- مسعود قره باغی دوست عزیزم: تصویر سازی کتاب برای انتشاراتی های اروپایی انجام میده درآمد ارزی از این راه داره که مناسبه. همسرش از طریق تحصیل به کانادا مهاجرت کرده و خودش هم ان شاءالله به زودی میره. مرحله دوم: خیلی خوشحال شدم از موفقیت هاش. و خودم هم چند بار سعی کردم تمرکزم رو بگزارم روی تصویر سازی کتاب اما ادامه ندادم.

    مرحله سوم-جواب سوال اول: از این زاویه که از ایران هم میشه اونقدر تو زمینه هنری موفق باشی که از کشورهای دیگه جهان مشتاق همکاری با تو باشن. جواب سوال دوم: درسی که از مسعود گرفتم این بود که تمرکز باید روی یک چیز باشه و در اون متخصص شد. زمانی که چند سال پیش من به خاطر درآمد نقاشی دکوراتیو کار می کردم به مسعود پیشنهاد دادم اونم همین کارو انجام بده ولی اون با این که درآمد خاصی اون موقع نداشت گفت که می خواد فقط روی تصویر سازی کتاب متمرکز باشه و دوم اینکه اهل اطلاعات جمع کردن های بیخود نبود.

    در مجموع تمرکز، تعهد و پشتکار این افراد باعث موفقیتشون شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدی خواجویی گفته:
      مدت عضویت: 3410 روز

      این نکته رو برای خودم اینجا مینویسم تا متوجه باشم این فایل وانجام تمرینات آن نه تنها کمک میکنه که من خودم رو بهتر بشناسم و ذهنیت قدرتمند تری داشته باشم بلکه گنجینه ای از فراوانی افرادی رو می‌تونم ببینم که در این تمرینات دوستان به موفقیت های اونها اشاره کردن. تا این لحظه 60 صفحه و 632 دیدگاه که به طور میانگین 3 فرد موفق معرفی شدن. حدود 1896 موفقیت که شاید تو هیچ کدوم از فایل ها دوستان به اونها اشاره نمی‌کردن یا به صورت یکجا نوشته نشده. این فایل و کامنت‌ها گنجینه هستن. خدایا سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: