ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 66

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد امیرپور گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    محسن: از بچگی عاشق ماشین و جاده بود. از پیکان شروع کرد و ادامه داد و بعدها واسه کامیونت های دیگران کار میکرد و بعدها برای کامیون های دیگران کار میکرد. بلاخره به جایی رسید که برای خودش یه تریلی مدرن خرید و وقتی فهمیدم بلافاصله بهش زنگ زدم و گفتم دمت گرم پسر، تو از همون قدیما عاشق کامیون و ماشین بودی و بلاخره بهش رسیدی. چیزی که من در شخصیت محسن دیدم علاقه، استمرار، پشتکار و تسلیم نشدن بود.

    هادی(پسرعموی مادرم):

    از بچگی درس خوند و تلاش کرد، بی بهانه و بدون غر زدن، تهش هم واقعا به استقلال مالی رسید. و این آدم هم الهام بخش من در زندگی خودم بوده، چیزی که دایما پیش من تکرار می کرد تلاش تلاش و تلاش بوده.

    یه خانمی که تو آزمایشگاه مشغول بکار بود. یه بچه دختر داشت و با همسر دچار اختلاف شدید شدن و ازهم جدا شدن. اون خانم تحصیلش رو ادامه داد، حتی ساعات کاری هم درس میخواند. یه خانم از روستا با یک بچه دختر. تسلیم نشد و ادامه داد، تونست مهاجرت کنه به اتریش و اونجا در یک آزمایشگاه کار پیدا کنه، یکی از همکارهاش ازشش خوشش میاد و اونو برای برادرش خواستگاری می‌کنه. اونها باهم ازدواج کردند و الان ساکن آمریکا هستند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زمرد سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام خدمت استاد گرامی و مریم بانوی عزیز

    استاد با افتخار اعلام می‌کنم که من دانشجوی دوره احساس لیاقت بوده، هستم و خواهم بود تا زمانی که زنده ام.

    یک دوره فوق‌العاده و بی نظیر.

    دوره ای که با خود واقعیت آشنا میشی و مبهوت میشی از این همه بی خبری از خودواقعیت.

    دوره ای که بر همه انسانها واجبه که حتما این دوره رو بگذرانند.

    خداوند را سپاسگزارم که در زمان مناسب به این دوره هدایت شدم

    از استاد عزیز و گرامی تشکر میکنم که برای این دوره سنگ تمام گذاشتن.

    موضوع فایل: ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده

    امروز ساعت 2 بعد از ظهر از سرکار برگشتم، با لپ تاپ و هندزفری فایل رو گوش میکردم خواهرم با بچه ها‌ش اومدن، فایل تصاویر قشنگی داشت، خواهرزاده هام کنجکاو شدن و پرسیدن پارتی گرفتن؟ صدا‌شو باز کن ما هم بشنویم،

    گفتم کلاس آموزشی استاد عباسمنشه.

    منم صداشو باز کردم، گفتن باید سوال جواب بدیم؟

    منم از فرصت استفاده کردم گفتم بله، باید جواب بدین،

    منم سوال استاد رو مطرح کردم

    پرسیدم اگر دوستتون در مسابقه برنده بشه، خوشحال میشین یا ناراحت؟

    علی 10 ساله کلاس چهارم دبستان، گفت والله من که خیلی خوشحال میشم،

    گفتم چرا؟ گفت اگر برای خوشحالی دیگران خوشحالی کنم، منم حتما خوشحال میشم.

    ولی آروین 5 ساله که پیش دبستانی میره، لب و لوچشو آویزان کرد و گفت ولی من ناراحت میشم،

    گفتم چرا؟ گفت: چرا اون برنده شده؟

    با شنیدن این پاسخها یاد خودم افتادم

    آروین 5 ساله همون زمرد قبل از گذراندن دوره احساس لیافت بود که به همه حسادت می‌کرد

    علی 10 ساله همون زمرد بعد از گذراندن دوره احساس لیاقته که با دیدن موفقیت دیگران، خوشحال میشه و الگوبرداری میکنه، برای ساختن باور جدید،

    باوری که میگه اگر اون تونسته برنده بشه، پس منم میتونم

    استاد من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم، چون امروز خداوند با من صحبت کرد،

    امروز یک روز بی نظیر و فوق‌العاده برای من بود،

    جالبه، دیشب یک دفتر 100 برگ، تهیه کردم و روش نوشتم: داشتن انتظارات مثبت، تمرین جلسه 12 کشف قوانین زندگی،

    طبق آموزه های استاد که من خالق زندگیم هستم انتظارات مثبتم(محل کار، خانواده، مسیر رفتن به سرکار) رو نوشتم، و خیلی عالی بود

    استاد، من از شما بی نهایت سپاسگزارم.

    در پناه الله یکتا شاد، پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و اعضای خانواده عباسمنش

    من این تمرین را برای خودم انجام دادم و بعضی از قسمتهای را اینجا ارسال میکنم تا تعهدم را به انجام تمرین نشون بدم

    شبنم دوست قدیمی :

    اولا احساس می کنم عقب موندم که می تونم بگم احساس کمبود دارم و فکر میکنم همه چی تموم شد و من موندم

    دوما احساس می کنم حقش نیست اون که همش رو در و دیواره چقدر جهان هواشو داره من که به زعم خودم در راه راستم و همش روی خودم کار می کنم و … چرا نتایجم کم هستند

    ولی می دونم یکی از خصوصیات مهم شبنم پشتکارش در این کارش هست و تمرکزی روی شغلش کار کرده و روی شغلش هم چندین و چند سال هست که ثابته بالای 10 سال سابقه داره من خودم سال 98 شناختمش تو مغازه کوچیک بود و الان این رشد طی 4-5 سال اخیر افتاده و قبل اون هم در زیر زمین خونه شون بود و شاگرد یکی دیگه بود و الان تولیدی داره.پس مشخصه های مهم شبنم پشتکاریش هست و تمرکزش و طی کردن تکاملش . عجله نکرده وا نداده و خسته نشده

    البته من در جایگاهی نیستم که کسی را قضاوت کنم این جهان جهان لیاقت هاست و شبنم هم خودش را لایق کرده به این نقطه رسیده و حسادت بی خودی من هم بی جا هست و اگر میخوام رشد کنم باید مثل اون مداومت و پشتکار داشته باشم منم اگر اینجا هستم به خاطر ترسهای خودم هست یادمه یه زمانی به من گفت تکونی به خودت بده اون موقع خودش دنبال دانشگاه و دوره بود. من هم فکر کردم از حسادت میگه و با خودم میگفتم :نه من اگه برم دنبال رشد خودم از خونواده م می زنم و اینم نتیجه کارم

    قصدم سرزنش کردن خودم نیست ولی باید اشتباهات خودم را بپذیرم و باورهایی که عدم موفقیت من در زندگیم شد. یا زمانی که به من می گفت برای پولت ارزش قایل باش و برای خودت پس انداز کن به جای اینکه این حرف را قبول کنم و حتی به ذره ای اون عمل کنم با دروغگویی دورش می زدم.

    وحید(یکی از فامیلام)

    خواهرم هر وقت از موفقیتهای وحید که خیلی پولدار هست صحبت می کنه زود بهش میگم اون که موفق نیست در حالی خودم موفقیت را در پولدار شدن محض می بینم ولی میگم وحید موفق نیست چون اِله بِله و … پس نتیجه میگیریم موفق نیست و دلم خنک میشه

    خیلی از افراد شهر خودمون که ثروتمند هستند موفق نمی دونم چون فکر میکنم آدم درستکاری نیستند . پس من هنوز در ذهنم ثروتمندان را آدم درستی نمی دانم آره بارها و بارها شده افرادی که سوار ماشین مدل بالا شده را قضاوت میکنم .

    یک نمونه دیگه وقتی افراد مختلف که در حوزه کاری خودم را می بینم. به جای اینکه تحسینشون کنم و الگوبرداری کنم هی ایراد میگیریم و احساس می کنم همه فرصتها از دست رفته رو گرفتند(همین جا استاپ کردم رفتم یک ساعت همه پستهای اونارو دیدم و تحسین شون کردم )

    یه دوستی داشتم مدیر مدرسه غیر دولتی بود و خیلی موفق عمل میکرد بسیار پرتلاش و مصر و پیگیر و مشتاق بود. یادمه فقط تمام حواسش به جذب دانش آموز بود ولی همه ما به جای تمرکز بر خصوصیات مثبت این فرد مثله اعتماد به نفس و احترام برای اطرافیانش و پشتکار و تمرکزش ، روی خصوصیات منفی ایشون تمرکز داشتیم و می گفتیم چقدر حرص و ولع دانش آموز گرفتن داشت چقدر پولکی و …

    یه فردی رو می شناسم یه آموزشگاه علمی و کلی مدارس غیردولتی داره و هم استخدام رسمی دولت است. خیلی موفق عمل کرده از خصوصیات بارزش تمرکز -تلاش مستمر.تمام فکرش روی ثروت آفرینی است حتی ایده های عالی میزنه مثل یخچال گرفتن و گذاشتن تغذیه در مدرسه و آموزشگاه که هم برای خود دانش آموز مفید بود و هم برای ایشون سود و کلی کلاس آموزشگاهش بالا رفته بود (چقدر ایده برای ثروتمند شدن وجود داره) حتی یک دستگاه چاپ و کپی و دستگاه قهوه ساز گرفته و منع درآمدی دیگری شد . همه آدمهایی که پتانسیل دارند دور خودش جمع کرده و چقدر آزادی عمل داده به آدما که هم خودشون کار کنند و هم ایشون رو بالا بکشند

    اینکه من به اون موفقیت ها نرسیدم اصلا و اصلا نباید احساس ناکافی بودن و بی عرضگی بدهد من هم می تونم با تغییر دیدگاهم از هر جایی که هستم شروع کنم و صبر و تمرکز داشته باشم و ادامه دهم مطمئنا موفق می شوم. من هم می تونم بیزنس و کسب و کار شخصی خودم را داشته باشم. همه ما به یک اندازه به نعمتهای خدا دسترسی داریم و هیچ وقت تموم نمیشن و منم هیچ وقت از کسی عقب نمی مونم برای همه هر چقدر که ظرفش را گسترش دهد هست میلیون میلیون دلار پول

    در هر دقیقه یک فرد در لیست میلیون دلاری ها قرار میگیره. متوجه اعداد و ارقامش هستی هر دقیقه یک نفر میلیون دلاری میشه (با خودمم)

    60 دقیقه 60 نفر یک روز 1440 نفر در سال حدود 500 هزار نفر. و مطمئنا اینا درامدشون هر روز بالاتر میره و ایده ها و خدمات بیشتر ثروت بیشتر

    و این در حالی هست که از ثروت کسی کم نمیشه

    الان تو خودت ایران افرادی که در حوزه کاری من فعالیت می کنند هر روز بیشتر و بیشتر می شوند و این خودش نشانه فراوانی است . پزشکها هر روز بیشتر و بیشتر می شوند. طلافروش ها سوپر مارکتها ، لباس فروشی ها، ارایشگرها خیاطها و … هر روز بیشتر و بیشتر می شوند از کسی هم چیزی کم نمی شود

    می تونم با تمرکز بیشتر در کارم و خدمات بهتر ، بهترین باشم.

    پس به اندازه همه جا هست نگرانی جایی نداره چون ثروت هر روز بیشتر و بیشتر می شود و مردم هر روز پولشون بیشتر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سیما کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همه‌ی دوستان عزیزم

    سؤال اول:

    بستگی داره که اون موفقیت رو چه کسی کسب کنه، اگر اون شخص رو دوست داشته باشم و به نظرم انسان خوبی بیاد خیلی از پیشرفتش خوشحال میشم

    اما اگر از شخصی کینه داشته باشم و بهم بدی کرده باشه اینقدر از پیشرفتش ناراحت میشم و حسادت میکنم که حد و اندازه نداره

    در مورد جواب سوالم در قسمت بالا همین الان متوجه شدم که داخل دوره‌ی 12 قدم استاد گفتن که ما ظلم به خود داریم ولاغیر

    یعنی اگر کسی کار بدی رو در حق دیگری انجام بده، فقط اون بدی به خودش برمیگردد

    یعنی ظلم به خود

    نکته ایی که برام قابل توجه بوده این هست : زمانی که موفقیت انسانها رو میبینم و تحسین میکنم به صورت کاملا ناخودآگاه از اساس اون رو تو زندگیم میبینم

    اما زمانی که حسادت میکنم حتی اگر کاری شبیه کار اون طرف رو انجام بدم بازم شکست میخورم

    مثال:چندین سال پیش یکی از بستگان اومدن محصولات خودشون رو گذاشتن سردخانه که در موقع خوبی بفروشن من خیلی به این شخص بدبین و حساس هستم، به همسرم گفتم بیا تا ما هم محصول خودمون رو بزاریم سردخانه تا موقع خوب بفروشیم و سود کنیم

    اما چون با احساس خشم و حسادت این کار انجام شد

    نتیجه :چه سختی که واسه جمع آوری محصول کشیدیم و در زمان فروش هم کلی ضرر کردیم

    نمیدونم چرا این تجربه ها رو داشتم اما بازم نسبت به این چند نفر نمیتونم خودم رو کنترل کنم

    امیدوارم که بتونم از این فایل و از کامنت شما عزیزان نتایج مثبت بگیرم

    انشاالله که در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید.

    ارادتمند شما :سیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    ب نام پروردگار هدایتگر

    درود بر استاد توانمند و گرانقدر وسپاس فراوان از آگاهی‌های نابتون

    در وهله ی اول اگر بخام احساسم رو نسبت ب کسی بگم

    برمیگرده ب دوران دانشگاه ک من رشته ی طراحی لباس میخوندم و نسبت ب هم کلاسیام مهارتم بالاتر بود و حتی ب همه هم کمک میکردم چون بدلیل قبول نداشتن خودم سعی بر این داشتم ک بیشتر و بیشتر ب بقیه بها بدم و هرآنچه ک بلدم و در چنته دارم و ارائه بدم برای جلب توجه دوستانم و حتی برایگان خارج از تایم دانشگاه دوستامو دعوت میکردم و بهشون آموزش میدادم مشکلشونو حل میکردم و در این مابین دوستی بود ک خیلی بیشتر بهش یاد دادم و هراز گاهی بعد ازینکه دانشگاه تموم شد همدیگرو میدیدیم و بعد یه مدت متوجه شدم از رشته ای ک من توش مهارت بالایی همچنان دارم و اون هنوز سطح پایینی ازین مهارت و داره خیلی پیشرفت کرده کارو کاسبی راه انداخته و الانم کار میکنه حتی الان طوری شده با اعتماد بنفس بالا میاد و ب من پیشنهاد شراکت میده اما این جریان حسادتی از اون رو ب من القا نمیکنه چون خواسته و تمرکزشو گذاشته

    بیشترین چیزی ک منو اذیت میکنه بی اعتماد بودن ب خودم و کم دیدین خودم و کم دیدین مهارتم و در حد حرف موندن کارام و هدفام و حتی ب خاطر این کمبود اعتماد بنفس چندین بارم تلاش کردم و با شکست مواجه‌ شدم در صورتی ک همه بهم میگن تو خیلی کارت درسته تو خیلی مهارتت بالاس چرا کارتو ادامه نمیدی ووو ازین حرفا

    و درسی که ازین جریان گرفتم و بخودم یادوار شدم اینه ک اگر واقعا کسی ک چنان مهارتی نداره تونسته پیشرفت کنه و ب درآمد برسه هدف هاشو اجرایی کنه پس منم میتونم با توکل ب خدا و تصحیح اگاهیی هام نسبت ب خودم قدمی بردارم و خودم و ب خودم ثابت کنم

    و در آخر هم سپاس گذار پروردگارم ک شما رو سرراه من قرار داد تا چراغ راهی باشید برامون ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ندا هیبتی گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام خدمت استاد عزززززیز و خانم شایسته

    عاشقتووووووونم نمیتونم شدتش رو بگم

    از صبح که تو مسیر مدرسه این فایل رو گوش میدادم در حال فکر کردنم…..

    من به این سوال تو چکاپ فرکانسی قدم اول خیلی فکر کردم و اونجا دوست داشتن اطرافیانم رو دقیقا اینجوری تعریف کردم:( کسایی که خوشحالی و پیشرفتشون حالمو به شدت خوب میکنه، عزیزان من هستن) و وقتی عمیق تر به درونم نگاه کردمو خواستم برخلاف همیشه با خودم روراست باشم، دیدم ادم هایی هستن که پیشرفتشون یه کوچولو( اون ته ته دلم، همون ناخدااگاهم) ناراحتم میکنه …..

    ولی تعدادشون کمه

    بعداز گوش کردن به این فایل عمیق تر شدم که چرااا باید نسبت به پیشرفت بعضی ها حس بدی داشته باشم؟؟؟؟؟؟

    چون حس میکنم این احساس دو طرفه اس و اون افراد هم به من حسادت میکنن در واقع انرژی خوبی از این افراد دریافت نمیکنم

    ادمایی که بیشتر نقاط ضعف من رو یاداوری میکنن

    یا صراحتا حرف هایی میزنن که میدونن من ناراحت میشم

    البته که من باید روی خودم کار کنم

    تو چکاب فرکانسی خیلی دلم میخواست تعداد این ادما رو به صفر برسونم و همه رو واقعی واقعی و قلبی دوست داشته باشم و به قول شما همه رو یه تیکه از وجود خودم یعنی وجود خدا حس کنم…..

    البته همونطور که شما در فایل فرمودید این حس نسبت به افراد غریبه اصلا وجود نداره یعنی من نسبت به پیشرفت غریبه ها کاملا بی تفاوت هستم البته که اگر اون غریبه ادم ضعیف و فقیری باشد قطعا باعث خوشحالی من میشه( که این هم یکی دیگه از باور هایی که محکم تو مغزم چسبیده و اون احساس ترحم به فقرا است)

    الان که به لطف خدا قدم 10 هستم و نتایج عالییییی گرفتم، و گره های درونیم رو هر روز دارم پیدا میکنم، مطمئنم این مسئله( یعنی حسادت به برخی افراد) ارتباط مستقیم با کمبود عزت نفس من داره…..

    بعداز یکسال و نیم زندگی در سایت بزرگترین پاشنه اشیلم رو پیدا کردم و اون مسئله ی عزت نفس است

    و در رابطه با این سوال : انگار پیشرفت اون عده باعث میشه من کمتر دیده بشم، و خیلی سخته که اینجا اعتراف کنم که گاهی ناراحتی بعضی ها حتی شاید حس خوبی ته دلم ایجاد کنهکه واقعا این بخش از وجودم رو نمیخوام چون انگار دقیقا شیطان وجود منه و من میخوام خدایی باشم و این بخش رو از بین ببرم

    شاید تمرکز گذاشتن صرف بر روی خودم و بی خبر بودن از اطرافیان( و خداحافظی با فضای مجازی، که مدتی به خوبی انجام دادم ولی الان یکم غافل شدم…..) نسخه ی خوبی باشه که برای خودم پیچیدم و سعی میکنم با این افراد تا حد امکان ارتباط کمی داشته باشم….

    در کل ریز شدن توی کوچک ترین رفتار ها و احساساتم باعث میشه خودمو بیشتر بشناسم

    خودی که احتمالا بخش هایی شو نمیخوام و باید خود بهتری بسازم و یقین دارم با اگاهی هایی که دارم در این مسیر کسب میکنم موفق میشم چون تا الان نتایجی گرفتم که این اطمینان رو بهم میده

    حس دیده شدن حسی که این روزا تضاد بزرگی برام ایجاد کرده و فعلا دارم با عبارت های تاکیدی و دیگر فایل های استاد عزیز رو این مورد کار میکنم……

    آرزوی بهترین هارو برای همه ی عزیزان دارم

    و بی نهایت سپاسگذارم از استاد عززززیز

    و البته بگممممم که این اولین کامنت منه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سعید پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    من احساس حسادت میکنم مخصوصا از فامیلا اگه کسی پیشرفت کنه و به یجایی برسه احساس میکنم من شکست خوردم و از این ببعد قراره همش پیشرفت اینو تو سرم بکوبن و احساس میکنم جا مانده ام و از بعضیاشون متنفر میشم و خود خوری میگیرم برا یه عده هم شاید چون فقط خودم میشناسم و رفیق خودمه زیاد مهم نباشه در کل خوشحال نمیشم تو چندتا فایل هم اینو نوشتم که این احساس حسادتو من دارم خدارو شکر استاد این فایلو اماده کردن و در مورد همون چیزیه که خواستم

    افرادی که پیشرفت کردن بیشتر فامیلا هستن و چندتا از دوستام که یکیشون هم، با هم یک شغل مشترک داریم ولی اون هر روز کار داره و من ندارم

    و خیلی حسودیم میشه و هر روز خودمو با یچیز دیگه مشغول میکنم و فایل میبینم و میگم من نباید حسود باشم چون دارم رو خودم کار میکنم و دنبال راه حل بودم که این احساسو درست کنم

    از زاویه مثبتی که میتونم نگاه کنم فعلا اینه که اون بدون هیچ ضرر رساندنی به من این پیشرفتو کرده و اخلاقش هم مث قبله باهام و از هرکدام هم که میپرسم که چجوری موفق شدین برام توضیح میدن و دوست دارن موفق شم هر وقت راهنمایی میخام راهنمایی میکنن

    درسی که میگیرم اینه که اگه اینا تونستن منم میتونم حتی با یکیشون همکارم از این بهتر چی هس اگه اون تونسته منم میتونم ثروت بینهایت زیاده چون هر روز افراد بیشتری میبینم که ثروتنمد میشن بدون اینکه از ثروت کسی دیگه کم شه

    خدارو شکر هر روز خداوند هدایتم میکند امروز یکی از کدهایی که نوشته بودم راهنمایی بود که از خداوند خواستم که ارامش درونی داشته باشم و انقدر حرص نخورم و حسرت زندگی بقیرو نخورم و امروز غروب بعد از فوتبال ایران و ژاپن رفتم اینستا خبر هارو ببینم با فایل استاد روبرو شدم و خیلی خوشحال شدم خدارو شکر

    خدارو شکر که خداوند منو به این مسیر هدایت کرد و با شما اشنا شدم و با کسانی که حرف همدیگرو میفهمیم عاشق تک تکتونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    سلام و صد سلام و ارادت قلبی خدمت استاد بزرگوارم آقای عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیزم

    خدا قوت ، اوقات به کامتتون

    باز هم دست مریزاد استاد ، دمتون گرم ،

    الهی که همیشه تا دنیا دنیاست سلامت و پابرجا باشید .

    الآن فایل و تا طرح سوال گوش دادم و فرمایش استاد و انجام دادم ،هنوز ادامه ی فایل و گوش ندادم .

    جواب این سوال و بنویسم و برم ادامه شو گوش کنم ، اگه بازم لازم شد ،می نویسم .

    عرض کنم خدمت استاد عزیزم :

    احساسات من در مورد افراد مختلف ، و شرایط مختلف فرق میکنه .

    مثلا دیدن و شنیدن موفقیت های بچه هام بسیار خوشحالم میکنه.در هر زمینه ای !

    دیدن موفقیت های غریبه ها هم خوشحالم میکنه ، و یا هیچ احساسی ندارم .

    دیدن موفقیت های افراد فامیل و آشنایان هم در شرایط مختلف و افراد مختلف فرق میکنه .

    مثلاً اگر کسی از من بزرگتر باشه از دیدن موفقیتش خوشحال میشم و حس امیدواری بیشتری میگیرم و به خودم میگم:

    خداروشکر پس امکان پذیره ، منم می تونم به این موفقیت برسم .

    اگر همسن و سال خودم باشه ، میگم :

    پس من چرا نتونستم ؟!!

    کنجکاو میشم ! که اون چطوری تونسته به این موفقیت برسه ، پس منم باید بتونم !

    منم باید برسم تا جا نمونم و حتی جلوترم بزنم !!

    و اما …!!

    مچ ترمز اصلی رو اینجا گرفتم !!

    اگر کسی از من کوچکتر باشه و موفق تر بشه ، راستش ناراحت میشم !

    در درجه‌ ی اول احساس عقب موندگی میکنم .

    احساس بی عرضه گی میکنم.

    احساس ناتوانی

    احساس عدم لیاقت میکنم .

    باز اینجا هم ، در موقعیت‌های مختلف فرق میکنه:

    یعنی طرف مقابلم اگر از من کوچکتر هم باشه و به موفقیتی برسه که من قبلاً اون موفقیت را کسب کرده باشم ،از موفقیت اون هم خوشحال میشم .

    این تا اینجا جواب من بود .

    خیلی دوستتون دارم ،عاشقتونم

    درپناه نور و عشق الهی باشید

    متشکرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حامد نظافت گفته:
    مدت عضویت: 3171 روز

    به نام یگانه آفریدگار عالم که هر چه دارم از اوست،دوست دارم قبل از اینکه از باورهای محدود کنندم صحبت کنم از تجربیاتم و باورهای محدود گذشتم وتغییر اونها بگم ،من از زمانی که با استاد آشنا شدم فراز ونشیبهایی داشتم تا بتونم بهتر قانون رو درک کنم و تونستم طی چند سال کار کردن روی خودم یک سری موفقیت ها بدست بیارم و به جایی رسید که به دیگران یاد میدادم که چطور موفق بشن اما خودم هنوز به اون موفقیت مالی که میخواستم نرسیده بودم و بعد 5 سال متوجه شدم باور مذهبی نامناسب درونم هست ،(با اینکه روی کلی باور کار کرده بودم پذیرشش برام سخت بود که این باور درونمه و استاد سالها قبل این رو به من گفته بودن اما درمدار دریافتش نبودم و اونو درست کردم و شرایطم بهتر شد و با بازار فارکس آشنا شدم و خوشم اومد و با خودم هدف گذاری کردم که یک تریدر حرفه ای بشم و تصمیم گرفتم مهارت کسب کنم و باز اینجا فراموش کردم که ارتباطم با خدا بوده که منو به خودشناسی بیشتر هدایت کرده تا اون موفقیتها رو کسب کنم و با این مسیر آشنایی پیدا کنم و بیشتر تمرکزم رو درکنار کار دیگم (که بهش علاقه ای نداشتم ) گذاشتم روی یادگیری و فقط جملات تاکیدی گوش میکردم و فایل روانشناسی دیدن رو متوقف کردم ،تا کارم به جایی رسید که دیدم مهارت تا حدودی بدست آوردم اما هیچ موفقیتی در این زمینه کسب نکردم و حالم جالب نیست چون همش توقع نتیجه داشتم و از طرفی هم ارتباطی مثل گذشته با خدا نداشتم و … به خودم اومدم دیدم اصل رو فراموش کردم وچسبیدم به مهارت چون استاد گفته بودن مهارت باید کسب کنین ،همین رو کرده بودم الگو واسه خودم و میگفتم فقط مهارت ،در ضمن روی باورهامم تا حدودی کار میکردم اما تجسم موفقیت و رسیدن نداشتم و درحال نبودم و بیشتر در حال تلاش برای آینده ،خلاصه بعد از این دوسال وخرده ای برگشتم به کار کردن روی خودم و ارتباط بهتر با اصل وجودیم و در حال زندگی کردن و خدا روشکر حالم بسیار عالی شده و نتایجم داره بهتر میشه .

    من نسبت به دوستانم که به خواسته هایی که من داشتم رسیدن گاهی احساس حسادت وگاهی هم احساس غم میکنم (که بیشتر ریشه در باورهایی درونم داره که از مقایسه میاد توسط اطرافیانم واین ترس درونی که باز منو مقایسه میکنن که تو نتونستی وفلانی تونست واگه تو دنبال این هدف نمیرفتی تو هم اون خواسته رو داشتی درونم شعله ور میشه )و البته من خودم رو با این باورهای محدود پذیرفتم چون اونها سالهاست که درونمه ومن آگاهانه میدونم که نادرسته و سعی میکنم که حالم رو خوب کنم و به دنبال برطرف کردنش باشم ،یک زمانی بود که میخواستم پرفکت باشم اما متوجه شدم هر کدوم از ما به نوعی ضعف ها و قوت هایی داره و هیچ کس کامل نیست اما میشه روز به روز بهتر شد و این با پذیرش خود حاصل میشه و اینکه ذهن کارش مقایسه کردنه و من آگاهانه باید سعی کنم که از دام مقایسه بیرون بیام و امیدوارم که استاد راهکار هایی خوبی هم در این مسیر به ما یاد بدن.

    اما در مورد موفقیت هایی که جز خواسته های فعلی من نیست وقتی میبنیم دوستانم تونستن بهش برسن خیلی خوشحال میشم و بهشون تبریک میگم.

    همینطور راجع به موفقیت کسانی که نمیشناسم هم تحسین میکنم و با خودم میگم دمش گرم تونسته پس میشود واحساسم عالیه .

    سپاس بابت وجود استاد عباسمنش واین خانواده صمیمی که درس های زیادی به ما یاد دادن .

    پروردگارا بعد از اینکه ما را هدایت کردی قلبهایمان را ملغزان وازجانب خود برما رحمتی بفرست که تو بسیار بخشاینده ای .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    میلاد امیرپور گفته:
    مدت عضویت: 1767 روز

    با توجه به باورهای فعلیم، واقعا امیدوارم میشم بخودم، یعنی بخودم میگم پس میشه موفق شد، او آدم موفق شده در کار خودش پس منم می تونم. اینطوری انگار خیالم راحت تر میشه برای رسیدن به موفقیت های خودم و یه جورایی دست یافتن به موفقیت هارو خیلی دور و غیرممکن نمی بینم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: