ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 79
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام ودرود به استاد عزیزم وبانو مریم شایسته و همه اعضای سایت توحیدی عباسمنش
من زمانیکه موفقیت دیگران را می بینم یک احساس بد پیدا میکنم
احساس میکنم که من آدم ناتوان هستم من شکست خورده هستم من آدم ناکام و بی عرضه هستم
و موفقیت اون فرد را هم بشکلی انکار میکنم یعنی موفقیت اون فرد را به عوامل بیرونی ربط میدهم و برای خودم منطقی میسازم که این عوامل بیرونی باعث موفقیت اون فرد شده وگرنه اون فرد به تنهایی لایق این موفقیت نیست
وبه این شکل خودم را قانع میکنم ویک تجربه هم امروز داشتم که موفقیت یکی از دوستم رادیدم که از وضعیت جسمی خوبی برخوردار بود از وضعیت مالی خوبی بر خوردار بود من احساسم بد شد و احساس کردم حق من تلف شده من بی ارزش هستم ومثل اینحرف ها
به نام پروردگار یگانه
سلام به استاد جانم و مریم بانوی عشق
اول بگم واقعا متاسفم که نمیتونم توصیف کنم احساسمو نسبت به شما، صدای پرانرژیتون و تاثیرش در اعماق وحودم ولی خیلی ممنونم که هستید که من هرچند دیر ب دیر! میتونم بیام و شما رو ببینم و بشنوم
براتون هرلحظه تا ابد عشق آگاهی وصل رو از خدای یگانه میخوام
و اما بعد….
تا قبل از این یعنی زمانی که فکر میکردم «همه چیز تقدیر، خواست خدا و از پیش تعیین شده اس» که اصلا به کسی توجه نمیکردم و اگه پیش میومد که میشنیدم کسی به چیزی رسیده و یا در موضوعی موفق شده که دور از سطح خودم و خانواده ام و توانایی ام بود خب میگفتم خدا براش خواسته به تو چه!!!
یا اگر در توانم میدیدم یا فکر میکردم چیزی نیست که خدا نخواد برام تلاش میکردم بهش برسم.
مثلا یادمه یکی از اقوام برای دخترش ک کنکور قبول شده بود جشن گرفت منم با مامانم دعوت شدم خب اونموقع کنکور خیلی سخت بود و رفتن به دانشگاه فقط از اون طریق و به سختی امکان داشت، ولی من چون دانش آموز خوبی بودم میدیدم در خودم که منم بتونم.
بخاطر همین تمام لحظات داشتم خودمو توی جشنی که مامانم قرار بود برام بگیره تصور میکردم و شاد بودم.
تقریبا هر موضوعی اگر بود یا خبری اگر میشنیدم فقط میذاشتم به حساب خواست خدا و میگفتم خدا براش خواسته پس بهتره سرم به کار خودم باشه چون حسادت گناه بزرگیه، ولی مطمئنم خوشحال میشدم براش.
ازدواج کردم، بچه دار شدم، به درسم ادامه دادم، دانشگاه رشته حقوق قبول شدم، جداشدم، پسرمو بررگ کردم، کارکردم، کانون وکلا قبول شدم ولی زندگیم در سطح متوسط بدون آگاهی! آهسته و پیوسته با احتیاط پیش میرفت.
الان که به بخشی از قوانین به لطف استاد جانم آگاهی دارم !
هنوز به کسی توجه نکردم «شاید موقعیتش نشده» چون سرم همیشه طبق عادت توی لاک خودم و مشغول خودمه.
دستاوردهای کوچیک زیادی داشتم ولی هنوز بخاطر باور تقدیر نتونستم خواسته هامو بزرگ کنم.
عاشقتونم در پناه خدا
سلام به استاد عزیزم وهمه ی همراهان عباسمنشی
ازاین سوال استاد رسیدم به مقایسه کردن ..شاید افراد دور رو خیلی راحت بتونم تحسین کنم و به خودم یاداور بشم که جهان سرشار از فرصت است برای ثروت مند شدن و خیلی هم به احساس بهتری برسم که میشود و من هم میخواهم و میتوانم ..اما در مورد افراد نزدیکم اول به این حس میرسم که خوش بحالش من دارم روی خودم کار میکنم هنوذ به این موفقیعتها نرسیدم و حس حسادت و اینکه دیگه تموم شد همرو بردن و من موندم بدون هیچی ….خب ولی از اون جایی که قوانین رو میدونم بعد از این گفتگوهای ذهنی میام جم جورش میکنم ذهنمو و میگم اروم باش خودتو مقایسه نکن و خودت رو با قبلت مقایسه کن و ببین چیزهایی که داری امروز در زندگیت خواستهای گذشته تو بوده و الان داری وسط رویاهای گذشتت زندگی میکنی و خوشحال باش که تونستی خلق کنی این زندگیتو و موفقیتهای خودم رو یاداور میشم و به خودم میگم اون هم خاسته ی سالهای قبلش بوده و الان هم داره لمسش میکنه و این یعنی قانون درست جواب میده هرکس هرچیزی بخواهد بهش داده میشود ..و اینجوری اروم میشم و تحسینش میکنم و حتی بهتر از چیزی که بهش رسیده رو براش ارزو میکنم..
و این قوانین رو باید همیشه کار کرد و باورهای مناسب رو تکرار کرد تا برسیم به اینکه دست از مقایسه کردن خودمون با دیگران برداریم اگاهانه روی خودمون کار کنیم و دستاوردهای خودمون رو ببینیم حتی کم و کوچک و بتونیم خودمون رو تحسین کنیم تا بتونیم دیگران رو تحسین کنیم ..
و باید بدونیم موفقعیت برای هرکسی متفاوته و این موضوع رو فقط خودمون میتونیم درکش کنیم و باید برای خودمون مشخص کنیم که موفقعیت برای ما چه معنایی داره ..
استاد سپاسگزارم برای این همه محتوای عالی و فوق العاده همیشه شاد وپرفکت باشین
سلام استاد عزیز وخانم شایسته عزیز
باز هم دارم متنی مینویسم که ربطی به این فایل نداره اما اینقدر ذوق داشتم تااین هدایت خداوند رو بنویسم.تقریبا یک هفته ای هست که یکی از قراردادهام رو که سالها منبع درآمدم بود رو از دست دادم وباز هم کلی توی روحیم داشت تاثیر می گذاشت وخیلی نیاز داشتم که با کسی درد دل کنم زنگ زدم به دوستم وخداروشکر داشت با تلفن صحبت می کرد وگفتم بعد بهت زنگ میزنم اما بعد قطع کردن یه احساس بدی گرفتم که تو مگه قرار نبود که با کسی درددل نکنی وحتی چند بار بعد این دوست من به گوشیم زنگ زد اما من جواب ندادم چون وقتی به اشتباهم پی بردم گفتم باید عمل کنم از فردا پرسنل اون شرکت هرروز می اومدن دفتروهی یادم می افتاد وهر وقت راجبه قرارداد صحبت می شد من حرف رو عوض می کردم وجالبه بعدش کلی ناراحت می شدن ومن به خودم می گفتم من اجازه نمیدم کسی بخواد منو ناراحت کنه ودلیل ناراحتی اونا خودشون هست ومن قرار نیست با اونا همدل بشم اومدم توی سایت شما ودانلود ها رو باز کردم یه دفعه حسم گفت که قدمهای تکاملی برای هدایت شدن رو باز کنم وقتی باز کردم دیدم تقریبا نه صفحه هست ودوبار حسم گفت از صفحه نه شروع کن وبیا عقب تا رسیدم به صفحه شش ونوبت داستان سرقت تاکسی دنده آرژانتینی شد ومن باورم نمیشد اصلا خودش تمام اون فایلهای نه صفحه رو به تنهایی بیان میکرد ودقیقا جواب تمام سوالات من بود ومن فکر نمیکنم هیچ دوستی توی دنیا بتونه اونطوری آدمو راهنمایی کنه یادم افتاد که من خودم دیگه نمیخواستم با اونجا کارکنم وکلی خسته شده بودم واز خدا خواسته بودم که اگر قراره با این قرارداد من مدیون کسی بشم بهتره اون قرارداد نباشه وازش خواستم که من رو هدایت کنه به یه شغل بهتر واز دست دادن این قرارداد که برای من منبع درامد بود مثل تاکسی دنده آرژانتینی شما نشونه هدایت من به مسیر بهتر هست وقراره من به خواسته هام وبه یه شغل پردرآمد تر وبا آزادی بیشتر برسم وقطعا تمام نقص هایی که در این شغل وجود داشت دیگه وجود نخواهد داشت.
باز هم خدا به من ثابت کرد که خودش بهترین راهنما ودوست هست وشما رو دست خودش قرار داد که با یه فایل خوب باعث آرامش روحی من بشین.
باز هم دارم میبینم که شیطان چقدر داره تلاش میکنه که من رو به سمت حال بد بکشونه اما خداوند باز هم نمیزاره ودلش میخواد من در حال خوب بمونم
این فایل تاکسی دنده آرژانتینی رو وقتی گوش کردم احساس کردم که خدا داره باهام حرف میزنه ووقتی گوش میکردم کلی گریه کردم ونمیدونم چطوری این خدای به این مهربانی رو من بعضی وقتها فراموش میکنم وبه شیطان اجازه مانور میدم.وکلی تعجب کردم که با فایلهای قدمهای تکاملی برای هدایت شدن هم خداوند من رو به این فایل هدایت کرد.
از خدای مهربان برای شما استاد مهربان وخانم شایسته مهربان وتمام دوستان عزیز سایت آرامش وهدایت شدن لحظه به لحظه را میخوام.
سلام خدمت استاد عزیزم
دیروز یه ملاقات خیلی کوتاهی با خالم داشتم تو همون فرصت کم تعریف میکرد که ماشینمون تو برف گیر کرده و چند بار دور خودمون چرخیدیم و خیلی ترسیدیم و…
همون موقع گفتگوی ذهنی خودم رو میشنیدم که: نگاه کن از چی ترسیده, چقدر اینا همیشه تو آسایش و راحتی بودن که این براش خیلی اتفاق وحشتناکه ،
در مورد این خاله ام احساس میکنم خیلی زندگی یکنواختی داره ،همه چی براش راحت پیش میاد
همه چی طبق برنامهریزی خودش پیش میره ،همیشه میگه خیلی خوش شانسه ،همیشه با آب و تاب از زندگی و حتی از گلدونی که خریده تعریف میکنه، از ازدواج دخترش و خلاصه داشتههاش رو بزرگ میبینه ،حتی از تصمیمهایی که میخواد بگیره ،طلا میخواد بخره، یا یه جا آپارتمان خریدن و..یه برونگرا که مدام داره از خودش صحبت میکنه و از خودش تعریف میکنه از دامادش تعریف میکنه
دخترشم همینطور ه ،خیلی خودش رو لایق میدید و بلافاصله بعد ازعقد خونه خریدند،هر چیزی که مامانش به عنوان جهیزیه براش میخرید رو قبول نمیکرد و خیلی سخت گیر بود در نتیجه با بهترین جهیزیه و در بهترین نقطه خونه خریدن
حالا احساس من که الان خیلی شدتش کم شده اول اینکه خیلی خانواده خوش شانس ی هستن
اینکه انگار یه سریا رو خدا آسون کرده برای آسونیها ،انگار بهشون گفته شما برین خوش بگذرونین همه چیزتون رو روال باشه، اضطرابی استرسی چیزی تو زندگی نداشته باشین مشکلاتتون ،شکلات باشه بعدم برگردید
متوجه شدم که من این باور سخت کار کردن برای رسیدن به اهداف رو دارم ،سخت زندگی کردن برای رسیدن به زندگی در آرامش رو دارم ،به بقیه حسادت میکنم و البته مقایسه که ، کاش مشکلات تو مشکلات من بود ،به نظرم دغدغههاشون خندهداره،فکر میکنم اونا خیلی خوش شانس هستند و من نه
خاله م اعتقاد داره که خیلی خوش شانسه، همیشه شانس میاره و قرعهکشیها برنده میشه ،دقیقاً هم همینطوره وچندین بارتو بانکهای مختلف طلا و پول نقد برنده شده
یه خصوصیت بارز دیگهای که داره اینه که یک سری باورهای خاص داره مثل اینکه دور قرآن برگزار کنه زیارت عاشورا برگزار کنه و معتقده که همیشه بعد این مراسمات گره مشکلاتش باز میشه و براش دقیقاهمینطوره،خیلی ذکر میگه با باوربهشون
از باورهای دیگش اینکه خیلی درباره تصمیمهایی که میخواد بگیره صحبت میکنه، تمرکز میکنه خیلی جدی هست،خیلی در باره چیزی که میخواد صحبت میکنه
و اینکه خیلی خودشو لایق میدونه خیلی خودخواهه و منافع خودش همیشه در اولویته
اینکه خیلی در مورد داشتههاش صحبت میکنه حتی گلدونای خونش رو وقتی تکثیر میکنه کلی با آب و تاب تعریف میکنه که اینقدر خوشگل شدن اینقدر رشد کردن ،فلانی اومده انقدر تعریف کرده .
یه دختر خاله دارم که هم سن منه و الان توی یه شهر دیگه مستقل زندگی میکنه برای خودش خونه و ماشین خریده،هیچ وقت زیر بار حرف خانوادهاش برای ازدواج نرفت و مجرد زندگی میکنه
یکی از بارزترین خصوصیاتش اینه که خیلی جدیه و خیلی با اراده ،کاری که بخواد و باید انجام بده
دیگه اینکه براش اهمیتی نداره پشت سرش چی میگن ،هر جایی خودش دوست داشته باشه میره و برای آرامشش ارزش قائله
خیلی برنامهریزی داره خیلی مدیریت مالی خوبی داره ،خیلی برای تفریحش ارزش قائله تنهایی سفرخارج از کشور میره فارغ از رضایت داشتن والدین
خیلی خود خواه هست ومعروف به این خصوصیت.
خیلی برای جسمش ارزش قائله با اینکه چند جا ،حسابرسی انجام میده به قدری به ورزش علاقه داره که میخواد مدرک مربیگری میگیره تا بعد ازظهر ها شغل دوم داشته باشه
خیلی شجاع و جسوره و میگه هر جای دنیا میتونه تنهایی خودش رو راه ببره
چطور برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؛
باید تمرکزم رو خیلی خیلی بیشتر کنم
برنامهریزی ،برای خوابم برای کارهام برنامهریزی داشته باشم تا زمان کم نیارم
بدو بدو و عجله رو کنار بزارم و احساسم رو همیشه عالی نگه دارم و رها باشم
خیلی متعهد تر از این که هست روی شخصیتم و فایلها کار کنم،حتما رو پاشنه آشیل ها رو تمرکز بزارم
به جای مقایسه و غبطه خوردن بگم اگه اون با این باور ها چنین زندگی برا خودش ساخته من هم میتونم،و الگو بگیرم
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
خدا را شکر که متوجه ،باور سختی کشیدن برای رسیدن به اهداف شدم ،،چندوقت آگاهانه تکرار میکنم خدایا شکرت که منو آسون کردی برای آسونیها و واضح میبینم که کارهام رو روال شده و ترافیک کاریم کمتر شده ,تایم آزادم بیشتر شده ،با آدمهای متعهد تر کار میکنم
اینکه لازم نیست برای بزرگ شدن شخصیتت و رشد کردن همیشه به تضاد و مشکل بربخوریم و باید اندازه خودم رو ببرم تا اگه تضادی هم به وجود اومد احساس من رو بد نکنه و در جا نزمم
اینکه برای خودم ارزش قائل باشم برای آرامشم ارزش قائل باشم دست از سر دلسوزیهای بیجا برای اطرافیانم و خانوادهام بردارم هر کسی هر جاییه سر جای درستشه،خودهواهانه حواسم باشه هر چی رو نشنوم حتی از والدینم،تمرکزم فقط روی اهدافم باشه
سلام دقیقا
نفر اول
به خودم میگم اگه اون تونسته پس
منم میتونم
چون با هم بزرگ شدیم تا سن 16 سالگی
اون خیلی شکست داشت ولی بالاخره موفق شده
نفر دوم
در سن بالا دیپلم داشت 42 سالگی شروع کرد
درس خوندن الان52سالشه و دکتر شده
باید درس بگیرم
خیلیخیلی که الان نیاز داشتم
دقیقا هم زمانی اتفاق افتاد برام
با این حرف ها چند روز پیش نامید شده بودم
گفتم این همه دارم رو خودم کار میکنم ولی
چرا اون اتفاقه نمیفته قابل از این که باید از لحظاتم لذت ببرم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی
ماشالا به این بچه ها که اینقدر خوب و متعهدانه دارن کار میکنن که هرروز این همه داره کامنت منتشر میشه.
استاد داشتم به خودم نگاه میکردم دیدم توی این سه روزی که دارم درمورد این فایل فکر میکنم، تمرین میکنم، گوشش میدم کم کم. دارم یاد میگیرم تو هرچیزی حتی توی کوچکترین چیزها از افراد درس بگیرم الهام بگیرم و تحسین کنم
اینو وقتی متوجه شدم که اون جملات اول کامنت رو داشتم به خودم میگفتم و داشتم بچه هایی که اینقدر متعهدانه دارن روی خودشون کار میکنن رو تحسین میکردم چیزی که اصلا قبلا توی شخصیت من وجود نداشت و واقعا میگم ته ذهنم دوست داشتم من کسی باشم که از همه بهتر داره کارمیکنه و اگر کسی رو میدیدم بهتر کار میکنه شاید حالم بد میشه و حسادت میورزیدم و حتی دوست نداشتم کامنتی ازش بخونم اما الان اینقدر عاشقانه لذت میبرم از بچه هایی که خلاقیت دارن،، بچه هایی که فکر میکنن بچه هایی که تمرین میکنن که واقعا حد نداره استاد من قبل از این سلسله فایل ها این ترمزِ محدود کننده قضاوت خودم با دیگران رو پیدا کرده بودم و دیدم چقدر باعث میشه یا تو فرکانی ناامیدی برم یا تو فرکانس عجله برم و چقدر الان میبینم اون موضوع کمرنگ شده چقدر الان میبینم که چسبیدم به مسیر خودم
حتی استاد برای اینکه عادت کنم اگر ذهنم میخواد یک قضاوت کوچولو هم بکنه چه با بهتر از خودش چه با پایینتر از خودش آگاهانه گفتگو های ذهنیم رو جهت میدم و منطق هایی رو براش مرور میکنم که دیگه تمرکز ام میره روی خودم و این داره عادت میشه که واقعا ناخوداگاه اینکار رو انجام میدم و چقدر خوشحالم
استاد حتی من دیدم چقدر بعد از اینکه روی این موضوع کار کردم که همه ما انسان هستیم و به همین دلیل هر موفقیتی که میبینم نشون میده منم میتونم انگار دارم خود به خود همه رو به چشم برابر میبینم و تحسین هم وقتی میکنم انگار همینطوری که دارم اون شخص رو تحسین میکنم دارم خودم رو تحسین میکنم چون میگم ما برابریم ما انسانیم
و چقدر خوشحالم از این بابت که استاد اینقدر احساس لیاقتم داره میره بالا و چقدر واقعا امروز دور و ورم احساس کردم که احساس لیاقتم داره کار خودش رو میکنه
استاد نشونه ها و اتفاقات خوبی داره میفته
من حتی توی ارتباط برقرار کردن خیلی بهتر شدم و راحتتر با افراد چه بزرگتر و چه کوچیک تر از خودم دارم ارتباط برقرار میکنم
استاد من به محض اینکه یک شخصی رو میبینم سریع میبینم ذهنم داره به ویژگی های مثبتش توجه میکنه از بس که توی این سه روز ورزشش دادم که از این دیدگاه افراد رو ببین که برات درس داشته باشه که برات سازنده باشه
همون سوالاتی که اخر این فایل مطرح کردین بارها و بارها توی ذهنم مرور میشه.
چقدر خوبه که بیام درمورد این نشونه ها و نتایج صحبت کنم چون مغز میخواد که فراموش کنه اما من دارم مینویسم تا ذهنم رو بیشتر بمبارون کنم.
خیلی خودم رو تحسین میکنم که دارم اینطوری تمرکزی روی خودم کار میکنم “نسبت به قبلا خودم” نه نسبت به کس دیگه ایی
حتی قبلا معیار من برای اینکه ببینم دارم یک کاری رو خوب انجام میدم، دارم خوب تمرین میکنم، و هزارتا مورد دیگه دیگران بودن اینطوری بود معیارم که: چند نفر بدتر دارم عمل میکنن؟ و چند نفر بهتر؟ اگر تعداپ افرادی که بدتر دارن عمل میکنن بیشتر بود یعنی من خوبم! و حس ارزشمندی بهم دست میداد و اکر میدیدم هستند افرادی که دارن خوب تر از من کار میکنن (از لحاظ معیار های ذهن) احساس ام بد میشد
اما الان استاد خودم رو با خودم فقط میسنجم و من به این دلیل بقیه رو تحسین میکنم تا روند رشد خودم نسبت به خودم خیلی سرعتش افزایش پیدا کنه و فقط مسیر خودم رو هموار تر کنه برای همین خیلی دیگه خیلی خوشحال میشم از موفقیت افراد چون دارن سرعت منو بیشتر میکنن دارن مسیر منو هموار تر میکنن
و عاشقشونم،، تک تک کسانی که خوب عمل میکن،، تعهد دارن، نتایج عالی میگیرن عاشقشونم، احساسم خیلی بهشون خوبه چون خیلی دارن به من کمک میکنن
میدونی انگار استاد الان یکم دارم منظور شما از ذهنیت قدرتمند کننده رو بیشتر درک میکنم
اینکه اقا ذهنیت قدرتمند کننده موفقیت دیگران رو فرصتی میبینه تا خودش رو قدرتمند تر کننده کلا ذهنیت قدرتمند کننده نسبت به مسائل زندگی یا هرچیزی جوری نگاه میکنه که خودش رو قدرتمند تر کنه
استاد خیلی دوست دارم قسمت های بعدی درمورد برخورد به تضاد ها هم صحبتی کرده باشید که ذهنیت قدرتمند کننده چطور فکر میکنه و ذهنیت محدود کننده چطور و ما بریم به سمت ذهنیت قدرتمند کننده
الان که دارم اینارو میگم متوجه میشم که توی هرجنبه ایی ما میتونیم ذهنیت قدرتمند کننده رو بسازیم.
استاد من خیلی خوشحالم که متعهد شدم تا روی این فایل ها کار کنم
*استاد یک تمرینی هم برای خودم طراحی کردم میخوام انجام بدم:
تا قسمت بعدی بیاد روی سایت یک سری ایده دارم برای ساختن شخصیتم با توجه به تحسین کردن و دیدن موفقیت افراد و میخوام با دیدن درس های افراد موفق و الهاماتی که برام داشته ویژگی های شخصیتی خوب رو دستچین کنم اونارو در خودم بسازم الان میخوام این پلن رو اجرایی کنم.
شیوه ایی هم که در نظر گرفتم براش اینه که برم لیست افراد موفق رو توی گوگل کیپم بنویسم و درمورد شخصیتشون و مسیرشون و خود باوری که میتونن بخم بدن بنویسم و مدیریت کمال گرایی توی این موضوع خیلی کمکم کرده که اونقدر سختش نکنم برای خودم و از هر فرصتی که گیر اوردم شده حتی دو سه خط درمورد اون شخصیت و اون فرد بنویسم.
خداروشکر میکنم بخاطر این ایده
من برم توی گوگل کیپم چندخطی درمورد شخصیت افراد موفق بنویسم
دوست دارم استاد اول درمورد شما بنویسم از اول مسیرتون اون جنس از تمرکزی که داشتین روی قرآن، روابط، ثروت قانون سلامتی
اینکه چقدر تمام تمرکزتون رو گذاشتین روی اصل و از روی فرع برداشتین و چقدر خوب اینکار رو توی هر جنبه از زندگیتون انجام دادین
واقعا استاد شما بینظیرین
این دوتا شخصیت رو خیلی دوست دارم بسازم که به هم مرتبط هم هستند
استاد عاشقتونم
من برم بنویسم:)
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده وبخشایشگر
سلام وصدسلام برااساتیدگرانقدر استادعباسمنش واستادشایسته ودوستان عزیزم درسایت الهی عباسمنش
سپاسگزارخداوند هستیم که روزگذشته شادی ولبخند رابه همه ایرانیان درسراسر کره خاکی هدیه داد
با عرض تبریک فراوان بابت پیروزی غرورآفرین تیم ملی فوتبال کشورمان وعرض خداقوت حضور بازیکنان و همه عوامل تیم ملی
به امیدقهرمانی تیم ملی فوتبال ایران
هورا هورا هوراهوراهوراهوراهوراهوراهورا…
خدایاشکرت که دراین مسیرزیباهستم و قراراست باسلسله فایلهای ارزشمند دیگرازاستادعباسمنش گرانقدر زندگی خودم رابهبود بخشم خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
مبحث جدید:
ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
سوال اول:
اگریکی ازنزدیکان یادوستان من به یک موفقیت بزرگ برسند به من چه احساسی دست میدهد،؟
الف: صادقانه پاسخ میدهم قبل ازاشنایی باقانون واستادعباسمنش موفقیت دیگران ازجمله نزدیکانم واقوام من به شدت احساس حسادت میکردم گرچه تظاهر میکردم که آدم حسودی نیستم واگر یه اتفاق ناجالبی برای این عزیزان رخ میداد صادقانه بگم ناراحت که نمیشدم شاید هم دردرون احساس خوشحالی میکردم تامرهمی باشد برای من
من همیشه درقبال موفقیت افرادازجمله نزدیکانم احساس ضعف وناتوانی وبی ارزشی میکردم
به این نکته هم اشاره کنم که من ازموفقیت افراد ونزدیکان سطح پایین ترازخودم به شدت خوشحال میشدم اگردوستی یاازاقوام ازدواج میکرد ماشین میخرید خانه می ساخت خانه میخرید بسیارخوشحال میشدم
این تضاد وپارادکوس همیشه همراه من بود
موضوعی که همیشه درذهن من خودنمایی میکرداین بود که حالا اگرطرف مثلا موفقیتی کسب کرده و یا درآمد عالی دارد درعوض خانواده سطح پایینی هستن یافلان مشکل عاطفی رادارد یافلان جازندگی میکنه یا….
اینها مواردی بود که ذهنم به من دلداری میداد وموفقیت افراد روتحت شعاع قرارمیداد
ازانجایکه من کارمند بودم ازموفقیت وپیشرفت همکاران به شدت رنج میبردم وهمیشه احساس قربانی شدن داشتم واتفاقا این حسادت باعث میشد که من علیرغم داشتن تحصیلات دانشگاهی وسابقه بالا ی کاروتعهد به کار واجرای قوانین وانجام وظایف اداری به بهترین شکل ممکن که زبان زد عام خاص بود پیشرفت چندانی نداشته باشم وهمیشه پیشرفت وموفقیت وارتقا همکاران را به مسائل جناحی گره میزدم ومیگفتم بله فلانی چون راستیه یاچپیه باپارتی بازی آمده بالا وهیچگاه به توانایی ولیاقت افراد اعتقادی نداشت.
ب: اما ازسال 98پس ازاشنایی بااستادعباسمنش من ورژن جدیدی ازخودم رو میبینم وانصافا درتمام حوزه ها تغیر رااحساس میکنم چونکه یادگرفتم که تحسین موفقیت دیگران چقدربرام ارزشمند است ومیتونه شخصیت وزندگی منو دگرگون کنه اینو ازنتایجی که درهمین 4سال گرفتم میگویم
بعدازاشنایی باقانون به این درک رسیدم که باتحسین کردن موفقیت دیگران بایدذهنیتی جدید برای خودم بسازم وباوردارم که همه این حسادتها ورشک ورزیدن به موفقیت دیگران حاصل عدم خودباوری ،عدم اعتمادبه نفس ،محافظه کاری ودردایره امن خود ماندن وعدم ریسک پذیری که سرچشمه همه اینها میتونه باورهای کمبود باشد که سالیان سال درذهنم ریشه کرده ونقش بسته.
شکرخدااززمانی که دراین مسیرهستم وبادوره های ثروت1و12قدم وکشف قوانین زندگی وسایرفایلهای دانلودی یابهتره بگویم ازسال98 که باسایت عباسمنش زندگی میکنم این ویژگی ناصواب ” حسادت” ازوجودم پاک شده البته که نه صدرصداما تمام تلاشم راخواهم کردتاباتمرین وباتمرکز بیشترموفقیت افراد راچه ازنزدیکان یادیگران فقط فقط تحسین کنم وباورداشته باشم که منم میتونم به هرچه که بخواهم برسم همانطور که بقیه رسیدن
این دنیاپرازفراوانی است وثروت است کافیه من اینودرک کنم وباورداشته باشم
تمرین این جلسه راباجزییات کامل ترباذکراسامی دردفترم نوشتم
وبی صبرانه منتظرجلسه دوم میباشم
عاشقتونم خدایارونگهدارمان باد
سلام
سوال اول: اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
پاسخ : به نظرم بیشتر از اینکه اون فرد رو تحسین کنم و الهام بخش من باشه برای موفقیت.. خودم رو در مقابل اون فرد تخریب میکنم و دستاوردهای خودم رو خیلی ناچیز فرض میکنم و احساس حسادت و ناامیدی وجودم رو میگیزه مخصوصا اگر از لحاظ سنی از من سن کمتری داشته باشه خیلی خیلی خودم رو در مقابا اون فرد تخریب میکنم و نسبت به گذشته ی خودم احساس حسرت دارم و یکجورایی فکر میکنم من قربانی شرایط شدم و مدام خودم رو به خاطر گذشتم و رفتارهام در گذشته تخریب میکنم و به خودم میگم عههه این فرد با این سن و سال کمش چقدر موفق شده و تو چقدر از اون بززگتری و چقدر ناموفقی و حسزت گذشته رو میخورم و خودم رو مرتبا تخریب میکنم و دستاوردهای کنونیم را نادیده میگیرم..
تمرین :
خواهرم یه پزشکه و همسرش متخصصه… من چه حسی دارم ؟؟ خیلی بعضی وقت ها احساس میکنم که عهههه خوش به حالش چه شرایط مالی خوبی دارن و من چه بدبختم و اون چه موفقه و من چه موفق نیستم ..و به خودم میگم حتی یه دوست دختر هم ندارم هنوز و بعضی وقت ها همش دنبال اینم که دوست دخترم و یا همسرم مثلا پزشک باشه وقتی ریشه یابی میکنم میبینم دلیلش همین حسادت به خواهرمه یا همسرش که منم یه زن پزشک داشته باش که جلو اینا کم نیارم !!! (( خیلی توی کامنت هام قبلا مینوشتم رابطه ی عاطفی پزشک باشه فلان باشه)) الان که به خودم نگاه میکنم انگار ریشش همین حسادت به خواهرمه !!!
فایمیلمون سجاد والیبالیست تیم ملی بوده والان امریکاس .. چه حسی دارم ؟؟ عهههه از من دگ گذشته اون از همون بچگی رفت توی والیبال و بعدش رفت امریکا وااااووو چه ادم خاصیه و خودم رو تخریب میکنم …
دوست دوزان دانشگاهم سجاد رفت دانشگاه ام آی تی و الان امریکاس…. چه حسی دارم؟؟ اون اصن یه ادم عجیب غریبیه با استعداد ناب و هوش عجیب غریب،، اصن این ادم دست نیافتنیه و خیلی عجیب غریبه ..
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم
الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم.
پاسخ : مثلا در مورد خواهرم خب اونم در اوایل دوران تحصیلش کلی مسائل و مشکلات داشت ولی درسش زو ادامه داده و خب حالا اون به پزشکی علاقه داشته و من به یه چیزه دیگه .. و از روز اول که پزشک نبوده که !!! درس خونده و ادامه داده و یه سری مسائل و مشکلاتم داشته ولی فرار نکرد ازشون .. بنابراین مسائل و مشکلات در زندگی من هم قابل حل هستن و اگر من هم علایقم رو ادامه بدم و بیشتر مطالعه کنم و تمرینم رو بهتر و کاراتر ادامه بدم من هم میتونم در زمینه علایقم موفق باشم.. و همین الانشم دستاورهایی خوبی دارم و چرا اون ها رو نادیده میگیرم و همش خودم رو مثلا با خواهرم مقایسه میکنم ؟؟!! کهه عههههه اون خونه و بچه و اینا داره و من ندارم !!!
در مورد سجاد والیبالیست… خب اون در والیبال استعداد داشته و منم در یوگا … اون همه اون پسر اشتیاق داشت و با ناراحتی قلبی بازم ادامه داد و همه اون اوایل مسخرش میکزدن ولی سجاد حرق های بقیه رو بهش اهمیت نداد و با ناراحتی قلبی اونجوری با عشق تمرین کرد و ادامه داد و موفق شد .. اون توی اون سن شروع کرده و منم توی یه سن دگ.. چه ربطی به سن داره اخه !!! پس منم نگران مسخره شدن توسط ادم ها نباشم و با عشق و قدرت ادامه بدم و ناامید نشم.. ادما همیسه مسخزه میکنن.. مسخره کردن دیگران که اصلا مهم نیست.. و اگر ادامه بدم پاداش ها حتما از راه میرسه …و خودم رو با اون مقایسه نکنم و با خودم مقایسه کنم..
درمورد سجاد هم دانشگاهی….. رضا یادته سجاد چقدرررر از صبح تا شب درس میخوند ؟؟!! یادته چقدرررر بچه ها اون اوایل چقدر بهش حسادت میکردن و مسخرش میکردن و بهش توهین میکردن ؟؟!! سجاد توی دانشگاه کلاس برگزار میکرد تا بتونه شرایط مالیش رو ارضا کنه و ادامه بده .. سجاد استعداد عجیب غریب نداشت… سجاد اون همه درس میخوند و تلاش کرد .. سجاد از همون اول بزرگ فکز کرده بود که وقتی یه سریا سر کلاس وقتی استاد سر کلاس بود اون ته کلاس سجاد رو مسخره میکردن که (( هههه جوجه رو اخر پاییز میشمارن )) و سجاد هیچ واکنشی نشون نمیداد ..چون اون میدونست به هدفش میرسه ومیره امریکا و در بهترین دانشگاه جهان بورسیه میسه و تحصیل میکنه دز مقطع دکتری!!! سجاد با اون همه طعنه و مسخزه شدن و مشکلات تونست به ارزوش رسید …
یعنی این ادم ها (( خواهرم .. همسز خواهرم … سجاد والیبالیست.. سجاد هم دانشگاهی )) این ادم ها هم اون اوایل مشکلات مالی داشتن و کلی هم همشون مسخزه شدن … ولی این ادم ها اهدافی داشتن و امیدی داشتن و ارزویی داشتن و ادامه دادن و موفق شدن با وجود شرایط سخت مالی همشون تونستن به ارزشون برسن.. .
سوال دوم : چه درس هایی میتونم از موفقیت این افراد بگیرم؟؟
خیلی پشتکار بالایی داشتن ..
هدف های بزرگ داشتن و بزرگ فکر کردن از همون شروع کار
خیلی تمرکز بالایی داشتن…
خیلی خوب تونستن ذهنشون زو در روز های سخت کنترل کنن و ادامه بدن ..
قائم به ذات بودن ..
اعتماد به نفس بالایی داشتن..
توی روزهای سخت جا نزدن و حرف مزدم براشون مهم نبود.
استعداد عجیب غریب نداشتن … بلکه هر کدوم از این افراد در مسیر علایقشون بودن و حرکت کردن و تمرکز و پشتکار بالایی داشتن و روزهای سخت رو پشت سر گذروندن و مسخره شدن ها براشون مهم نبوده …
خیلی خیلی متوکل بودن..
خیلی خیلی امید داشتن و با اشتیاق و توکل ادامه دادن …
عجله نداشتن و ادامه دادن …
نتیجه گیری کلی:
نتیجه میگیرم ادامه بدم و حرص نزنم و عجله نکنم و قانون تکامل رو رعایت کنم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم و به خودم بگم مسائل و مشکلات جزیی از روند پیشرفته و برای من هست و برای تمام افرادی که موفق شدند هم بوده ولی قابل حله فقط باید ادامه بدم و پشتکار و تمرکز بالاتری داشته باشم و متوکل تر باشم و حسادت نکنم و خودم زو در برابر دیگران تخزیب نکنم و سبک شخصی خودم رو داشته باشم و بزرگ فکز کنم و نگران شرایط فعلی مثل سن و این داستانا نباشم و بذونم اگر ارزویی در دلم نهاده شده حتما با صبر و پشتکار و تمرکز و جدیت و دوری از حواشی و تحسین موفقیت این افراد و افراد موفق دیگه حتما به موقعش بهش میرسم..
موفق باشید
باسلام خدمت استاد پر قدرتم من عاشق قدرتمند صحبت کردن شما وقدرتمند عمل کردنتون هستم
خیلی خوشحالم که دوباره برگشتم به سایت وقطعا اینم جزء مسیر تکاملی من هست
در مورد حسم نسبت به موفقیت افراد هم به فرد ربط داره وهم به نوع موفقیت طرف
در مورد هر موفقیتی که در مورد دوستم الهه هست حسهای بدی میاد سراغم.حس خسادت.حرص خوردن،مقایسه کردن.تنفر یه زمانی باهاش صمیمی بودم واون موقع از پیشرفتش خوشخال میشدم حتی با این دوره ها اشناش کردم اما بعدها که متوجه شدم با من مثل رقیب رفتار میکنه ازش فاصله گرفتم والان از هر پیشرفتش بدم میاد دلم میخواد از اون بهتر باشم
اما با این فایل استاد تو موفقیتاش دقیق شدم وفهمیدم اگه بچه هاش بیشتر پیشرفت کردن دلیلش توجه بیشتر اون نسبت بت بچه هاش بوده،فراهم کردم ارامش بیشتر براشون رابطه صمیمیتر.دنبال کار بچه هاشو گرفتن ونزدن خودش به بیخیالی ومسولیت پذیزی بیشتر بوده
در مورد حسهای دیگه ای که در من شکل گرفته فهمیدم من باید راه خودنو برم و فقط تمرکزم روی خودم باشه ود مورد هر پیشرفتی که میکنه قطعا باور بهتری تونسته در خودش بسازه که نتیجش شده پیشرفت بیشتر ومن فقط باید روی خودم تمرکز کنم
در مورد بقیه اگه پیشرفتی ببینم خوشخال میشم ومیگم منم میتونم البته گاهی دیر رسیدن میاد تو ذهنم واین یه باور محدود کنندست.میرسم اما دیر اما باید قانون تکاملو در نظر بگیرم هر چیزی برای من به وقتش وبعد از طی قانون تکامل پس باید به خودم یاد اوری کنم به جای مقایسه کردن وعجله داشتن صبور باشم مقایسه نکنم نا امید نشم تو کارام استمرار داشته باشم.وقتی تو یکسال تونستم به این جایی که هستم برسم پس بهترشم میتونم
عاشقتم استاد پر قدرتم