ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 84
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیزم
در پاسخ به سوال اول باید بگم احساس حسادت دارم البته از زمانی که با شما استاد عزیز آشنا شدم مقدار حسادتم کم شده ولی هست
و اگر آن شخص هم سن و سال من باشه علاوه بر حس حسادت ، احساس بی عرضه بودن و مقایسه شدن من و آن شخص توسط فامیل بهم دست میده
و همیشه موفقیت آن شخص را به عوامل بیرونی ربط میدم مثلا میگم چون فلانی پارتیش بود موفق شد . یا چون پاچه خواری میکرد به این درجه و مقام رسید و …
البته وقتی با انصاف نگاه کنی میبینی که آنها خودشون خاستند، و دنیا آن پارتی یا عامل را سر راهشان قرار داده
به نام آنکه قدرت خلق زندگیم را در اختیار من قرار داد
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان موحد من در سایت این سایت بی نظیر
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
سجاد یکی از آشنایان من که راننده مسافر کش بود و در کمتر از پنج سال تونست به لطف خدا پنج تا ون تویوتا هایس بخره و یک بنگاه خرید و فروش ماشین داره و خودروی شخصیش تویوتا هایلوکس
در مورد خودرو فوق العاده اطلاعات کاملی داره رانندگیش عالیه ،توی معامله کردن قویه ، بیشتر شهرهای ایران و تعمیرگاه ها رو میشناسه
تمام پیشرفت این شخص رو من با چشمان خودم دیدم
الان که به موفقیتش نگاه میکنم و فکر میکنم خیلی حس خوبی دارم و در پوست خودم نمیگنجم . اون حتی آگاهانه قوانین رو بلد نیست و هیچ استادی هم نداره حتی قوانین جذب رو قبول نداره . اما بطور غریزی قوانین رو رعایت میکنه و خودش هم خبر نداره.
من هم برای اون خوشحالم و هم برای خودم که همچین الگوهای موفقی در نزدیکان من هست که میتونم از نزدیک لمس کنم و ایمانم قویتر میشه و باورهام قدرتمندتر و قدمهام استوارتر .
البته تمام این دیدگاه من و حس خوبم به لطف خداست و سایت استاد عباسمنش که نزدیک به دوساله دارم روی خودم کار میکنم وگرنه اگه همون آدم قدیمی میبودم مطمعنم دیدگاهم برعکس الان بود.
چندماه پیش که خونه سجاد دعوت شدم آگاهانه شروع کردم به مکالمه باهاش از باورهاش پرسیدم
میگفت عاشق کارم هستم و به من توصیه میکرد که نباید هی شغل عوض کنی باید ثبات داشته باشی با نوسان بازار نباید جا بزنی و پشت همه ماشین هاش نوشته “خدابزرگه”
منم دارم روی باورهام کار میکنم
باور خداوند رزاقه
خداوند وهابه
خداوند با صابرین است
ثروت در همه مشاغل هست
من فقط در مسیر مورد علاقه ام باید با توکل حرکت کسب دانش کنم و شجاعت داشته باشم به الهامتی که بهم میشه عمل کنم
خدایا شکرت برای استاد عباسمنش
خدایا شکرت برای استاد شایسته
خدایا شکرت برای این سایت بینظیر
خدایا شکرت برای اینه دوست بینظیر و هم فرکانس من
درود خدا بر همه شما
سلام
درود به استاد عزیزوخانم شایسته
وتمام دوستان عزیز این سایت
من از بچه گی خیلی حسادت های خیلی بی جای
توی ذهن من بود و خیلی حسادت به تمام کسانی
که پیشرفت مالی یا پیشرفت کاری من خیلی ناراحت میشدم و خیلی خودم را سرزنش می کردم
که ببین فلانی خیلی چقدر پیشرفت کرده ولی من
چقدر بدبختم هنوز ته چاهم اون خیلی با عرضه
من خیلی ساده لوحم همه کلا سرم میزارن و خیلی
وقتا داداشام منا تحقیرمی کردند و خیلی واقعا از خدا میخواستم که منا از این وضعیت نجات بده و
تا این که با فایل های انگیزشی آشنا شدم اول مال
یک نفر دیگه ای بود بعد با فایل های استاد آشنا شدم بعد فایل های استاد رو من هر روز هرروز گوش میکردم ذهن من مثل یک آب کثیفی بود که
من حتی یک مریضی بدی گرفتم و آنقدر اذیت شدم که حد نداشت ولی من که با گوش کردن فایلها حالم خوب میشد وهر روز بهتر بهتر میشدم
وآنقدر فایلها رو گوش کردم که کلا دیگه باورام عوض شد که هیچ قرصی استفاده نکردم وخدارا شکر اون مریضی کلا از بدن من پاک شد و اون حسادتا خیلی کم رنگ شد و خیلی افراد ثروت مند رودوست داشتم و خیلی دوست داشتم با اونا ارتباط برقرار کنم و خیلی لذت میبردم که اونا پول دارن انگار که واقعا من به اون درجه از ثروت مند شدن رسیدم که پسر خاله من خدارو شکر نمیدونم چطوری به یک ثروت خیلی زیادی رسید وده تا تریلی هیجده چرخ خرید وناشد نداشت که من یک
تریلی رو نبینم خوشحال نشم ویاد پسر خاله خودم
نیفتم یعنی حس پرواز به من دست میداد و خیلی
خوشحال میشوم که اون آنقدر پیشرفت کرده و ثروت مند شده وهر روز به خودم میگم که ببین اون
به این درجه از ثروت رسیده منم حتما توی کار خودم موفق میشم چیه اون درجه از پول ثروتی که میخوام میرسم حتی آنقدر من به پسر خاله خودم فکر می کردم یک شب توی خواب با اون توی یک
کاری شریک شدیم و حتی اون گفت که من پول
تورا هم حساب میکنم ومن حتی الآنم که اون جای
که مشغول کار هستم بیشتر به اون کسایی که از من بیشتر فروش میکنن توجه می کنم واونا رو تحسین میکنم حتما روز بعد نا خودآگاه فروش من
خیلی زیاد میشه وخدارو شکر که این قانون یاد
گرفتم که به افراد ثروت مند توجه کنم و مثل. اونا
من هم پیشرفت های خیلی خوبی داشته وخدارو
شکر ایمان دارم که من به تمام خواسته های خودم
میرسم به لطف خدای زیبا ومهربان وخیلی ممنونم
از استاد عزیزم عباس منش عزیز وتمام کسانی که
برای این سایت زیبا زحمت میکشند وخیلی ممنونم
از تمام دوستان این گروه
تمام شما عزیزان را به خدای مهربان می سپارم و
انشاالله که همه ما به تمام خواسته های خودمون
برسیم و بیشتر به خدای مهربان ایمان بیاریم که
قشنگ ترین کار دنیا و معنوی ترین کار دنیا ثروت مند شدنه
در پناه حق
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام خدا جونم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان هم فرکانسی و ارزشمندم
تمام اتفاقات زندگی ام را خودم دارم خلق میکنم
من پذیرفته ام که خودم با بازتاب افکارم و باورهایم
تمام اتفاقات را خلق کرده ام
ومن آگاهانه یاد گرفته ام که شرایط زندگی ام را از سختی به آسانی تغییر دهم
آسان شوم در آسانی ها
با ایمان داشتن و باور داشتن به خودم و خدای درونم
خدایا شکرت که از درونم غوغاست
به هماهنگی با تورسیدم این بزرگترین خواسته من هست
در این قوانین بدون تغییر ت
سوال
اگر کسی از اطرافیان به موفقیتی رسیده من چه احساسی دارم؟
خدایا شکرت که من ارزشمندم و تمام انسانها ارزشمند هستند
همه ما پاره ای از خداوند هستیم
ما هر کدام بهر کاری آمده ایم
پس بر من بهتر است تا تحسین کننده باشم تا محدود کننده
با دیدن هر موفقیتی من خوشحال باشم چون اون فرد تونسته من هم میتوانم
حالا هر کسی میتونه باشه چه افراد نزدیک چه افرا. غریبه
ماهم متفاوت هستیم
به غول معروف هر سری یه عقلی داره
دیدگاهها براساس خواسته های افراد متفاوته
دقیقا مثله تک به تک کامنتها که استاد بارها میگه که کامنت بزارین بچه ها ممکنه دیدگاهی که دیگران دارند ممکنه ماهم همون دیدگاه روداشته باشیم و فراموش کرده باشیم
پس همانطور که جهان خداوند بر پایه خیر و نیکی خلق شده و تکاملی ساخته شده و هر موجودی در این جهان خلق شده برای رشد و گسترش جهان آمده است
به این فکر کنم که من چند ماه پیش حتی یکسال پیش کجا بودم و الان کجا هستم
چقدر از لحاظ شخصیتی بهتر شده ام
خودم را با قبل خودم مقایسه میکنم
استاد عزیزم اگر بخوام طی همین چند هفته گذشتم بگم و موفقیت افراد را در حوزه های مختلف دیدم و تحسین کردم از صمیم قلب خوشحال شده ام
من خودم الان در یک باشگاه ژیمناستیک با بچه های کوچک و دخترم ورزش میکنم
و چقدر این بچه ها عالی عمل میکنند
ومن با تمام وجودم تحسینشون میکنم با هر پیشرفتی تحسین میکنم و میگم این بچه ها خیلی خالص ترن و شجاعت دارن پس منم ازشون یاد بگیرم
خودمو با اونا مقایسه نمیکنم خودمو با روز اولی که رفتم و هیچی بلد نبودم و دخترم یا بعضی از بچهها میگفتن خاله مثلا حرکت چرخ و فلک رو چطور بزن تا بهتر بشه و خیلی پیشرفتهای دیگه نسبت به قبل که وارد این رشته شده ام
و یکی اینکه مدتی هست که میر پینگپنگ رو از پارکینگ آوردم تو خونه و با همسر و بچه ها بازی میکنم و پسرم در این مدت بسیار پیشرفت عالی داشته خیلی خوب تحسینش میکنم و میره ویدئو میبینن و میاد به منم حرکات رو توضیح میده
ومنم خودم بچرا با قبلم که بقول استاد مثله والیبال میفرستادیم خیلی بهتر داریم پیشرفت میکنیم
و وقتی همسرم و پسرم با هم بازی میکنند من کلی ذوق میکنم و تشویقشون میکنم
میگم خدایا شکرت که اینا تونستن خوب بازی کنند منم میتونم
یکی دیگه اینکه یکی از بچهها ی باشگاه خیلی عالی پیشرفت کرده با همون امکانات بسیار کم من از ته قلبم تحسینش کردم و گفتم الینا خیلی تلاش کرده و وقت میزارن و دوسه سالی هست که داره با عشق ادامه میده و الان به مرحله رسیده و برای آرزوی موفقیت های بیشتر دارم
و یکی دیگه همسرم از وقتی داره روی خودش کارمیکنه و چقدر تحسینش کردم واقعا آرامش را در چهره اش میبینم و لذت میبرم
چون من فقط دارم روی خودم کار میکنم و لازم نیست کسی را تغییر دهم و جهان داره شرایط را برای من تغییر میدهد به نفع من همه چی عالی شده
الخیر و فی ما وقع شده برای من همه اتفاقات
خدایا شکرت
چندتا از افراد فامیل که یاد آوری کردم و بسیار تحسینشون کردم
هر کدام را با خصوصیاتی که فقط ظاهرم دیدم تحسین کردم
بخاطر باور خوبشون در پول ساختن بسیار تحسین کردم و یکیشون بخاطر آرام بودنش و سکوت در اکثر مواقع و یکی بخاطر شوخ طبع بودنش و پول ساختن و اخلاق خوب با مشتری و ارباب رجوع
بسیار تحسین برانگیز هستند
استاد من از وقتی در مسیر درست قرار گرفته ام با هر نشانه و ایده ای میگم خدایا شکرت که من در مسیر درست و رسیدن به خواسته هام هستم
اگه ببینم کسی مسافرت میره میگم این یه نشونست برای من منم بزودی در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت مسافرت میرم
اگه بشنوم کسی به ثروت و کسب و کار عالی رسیده
میگم این یه نشونه فراوانی شغل برای من است منم میتونم
و با هر نشونه ای که ببینم
خدارو شکر میکنم و میگم برای اونا شده قطعا برای من هم میشود
همیشه میگم هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمیافتد
هر کسی و هر چیزی برای من درسی داره
من باید آگاهانه توجه و تمرکزم را روی خودم و خواسته هام بگذارم و با هر نشانه از طرف خدا شکر گذاری کنم
بقول قرآن که به پیامبر گفت :چشم ننداز به نعمتهای دیگران
الله و اکبرررر
چقدر این آیات کارگشا هستند
بخاطر داشته هایم شکر گذاری کنم هر آنچه که الان هست
من دوتا از خواهرام تو این ماه ماشین خریدن
با تمام وجودم خوشحال شدم و آرزوی بهترینها رو براشون کردم
هر کسی که به نعمتی میرسه میگم ماشاالله خدا بیشتر بهش بده
منم میتونم هر چی رو که دوست دارم داشته باشم
خدایا در این مسیر زیبا و الهی ثابت قدم ومتعهد تر م کن
وشکر گذار تر باشم بر داشته هایم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بنام خدای مهربان
سلام ب همگی عزیزان
کامنت دوم من
قدم اول:موفقیت افراد نزدیک ب خودتون و بنویسید
زن دایی من ی زن خونه داره ک تو دوره پندمیک رفت دوره های پخت کیک و شیرینی و دید و کارشو تو خونه شروع کرد والان اینقد خداروشکر پیشرفت کرده ک سه تا از هم عروس هاشو ب کار میگیره و بهشون پول هم میده
باپول خودش بینی خودش و دخترشو عمل کرد، 20میلیون کتاب خرید برای دخترش و کلی هزینه برای دانشگاهش کرد
دخترش ک مادرشو دید اونم باور کرد ک میتونه مث مامانش پول بسازه
اونم رفت چنتا دوره آرایشگری دید وهزینه کرد و الان داره پول میسازه
عید ک اومدن خونه مون زن دایم گفت تینا همین تعطیلات عید12میلیون پول ساخته ب صورت سیار تو چنتا آرایشگاه کار میکنه
گفت خودمم خیلی شلوغم صبح ساعت 4پامیشم خمیر کلوچه ها و شیرینی و.. رو آماده میکنم خوابم خیلی کم شده
و لذت میبرم از کارم ولی میخوام دیگه جمعه ها گوشیم و خاموش کنم تا ی روز و استراحت کنم
احساس من وقتی شنیدم ک زندایم کارش گرفته ،ته ته ذهنم حس حسادت بود و ناراحتی ک چرا اون ب راحتی پول درمیاره و چرامن ن، گفتم تو اینستا آموزش همه چی و میزارن ب راحتی یاد گرفته زحمتی نکشیده همه چی مفت بدست آورده و داییم حمایتش کرده من کیو دارم حمایتم کنه
من میخوام ذهنم و تغییر بدم از چ زاویه ای میتونم ب این موففیت نگاه کنم ک الهام بخش من باشه،ایده بگیرم و تغییر کنم پیشرفت کنم
زن دایی من تا دوم راهنمایی درس خونده پس موفقیت ربطی ب سواد نداره
زن دایی من از کلوچه های تنوری ک یادمه واسه خودشون میپخت بیشتر درست کرد و گذاشت تو مغازه ی یکی دیگه از دایی هام ک میفروخت ب فامیل
حتی نون هم با تنور میپخت دونه ای 1500 و کم کم باور کرد ک میتونه و تکاملش و طی کرد
و هدایت شد ب آموزش های اینستا دوره های رایگان و پولی و حضوری
و خودش گفت آموزش هایی ک بهم میدادن کامل نبودن خودم شروع کردم امتحان کردن مواد اولیه و کم کم ب دستور پخت مخصوص خودش رسبد
و برد برای چنتا سوپرمارکت و چون شیرینی کارهاش اندازه بود و باعشق آماده میکرد خیلی درخواست دادن بهش و سفارش گرفت
و پیج زد والان سفارش میگیره
پس ایشون تکاملش و طی کرد و الان هر سری 6کیسه آرد مخصوص هم استفاده میکنه اینقد مشتری هست خداروشکر
و پخچال مخصوص گرفت و..
این نشون میده ک هر چیزی با تکامل جلو میره و وقتی در مسیر درست باشی هدایت میشی
و ی چیز دیگه ک الان یادم اومد
زن دایی من پشتکار بالایی داره ایشون برای گواهینمامه ک ثبت نام ک
برای آیین نامه 12بار امتحانش و رد شد
ولی کم نیاورد
الان خودش با ماشین سفارشها رو میبره برای مشتری ها من واقعا تحسینش میکنم و بهش احترام میزارم
و درمورد دخترش تینا با دیدن مادرش باور کرد ک میشه و اونم حرکت کرد و اقدام کرد الان ایشونم با اینکه 19،20سالشه
درآمد داره از کار خودش پس پولساختن ب سن وسال نبست ب سطح تحصیلات نیست ب باور کردن توانایی ها
ابمان داشتن
حرکت کردن
عمل کردن
و تکامل و طی کردن هست
واینکه اگه اونا تونستن منم میتونم ب خواسته م برسم فقط باید ایمان داشته باشم وباور کنم ک میشه ک محدویتی وجود نداره خداوند درها رو باز میکنه برام
و ی چیز دیگه درمورد تینا ایشون ی الگو داشت و باور کرد
پس منم میتونم زندایی مو الگوی خودم کنم و مث ابشون از کارم لذت ببرم و ب کارم ایمان داشته باشم و فقط ایده هامو عملی کنم
چ درس هایی میتونم بگیرم از مسیری ک طی کرده:
زن دایی من تسلیم نجواهای ذهنش نشد باوجود اینکه کلی هم مسخره میشد و میشه توسط کسایی ک حسادت میکنن بهش باز ادامه داد مسیرش و
من چی صادقانه بخوام بگم خیلی جاها تسلیم نجواهای ذهنم شدم ک کارم توش پول نیست سخته دستمزدش کمه و..
من حتی برای محک زدن خودم رفتم تولیدی پوشاک مجید ک کار کنم وقتی ک مخالفت بابا و داداشم و دیدم اونم بخاطر اینکه شرکت خارج شهر هست و سرویس نداره
تسلیم شدم چرا چون ایمان نداشتم
وباز رفتم پیش تولیدی خونه اندیمشک مون بعد ی مدت ک تماس گرفت رفتم و ی هفته بیشتر نتونستم کار کنم
گفتم نمیخوام اصن چون محیطشو دوسنداشتم با وجود اینکه خیلی بهم اصرار کردن ک زکیه تو کارت خوبه حیفه بری بمون کار کن
نتونستم اومدم بیرون و برگشتم خونه روستامون ک بشینم باورهامو درست کنم
مورد دوم:دختر دایی مامانم هستن
ایشون الان ی مزون لباس شیک و کلی هنر جو دارن وکلی لباس های شیک و ب روز عروس و نامزدی و..
چن وقت پیش ک پیجشو آجیم سرچ کرد تو اینستا و بالا آورد
اصن من سوپراییز شدم خدااای من
عجب مزون زیبایی داشت کلی مدل های عروس شیک ک واقعا زیبا بود
من هی داشتم لذت میبردم و تحسینش میکردم
بعد دیدم دوتا از خواهرم ک کنارم بودن کلی حالشون گرفته شد
اون موقع من جلسه 1احساس لیاقتو گوش داده بودم و میدونستم ک
نباید خودمو با کسی مقایسه کنم فقط باید ببینم ک چی میتونم یادبگیرم از این موفقیت
من فهمیدم هرکس هرجایی هست سرجای درستشه
تکاملشو طی کرده
بهاشو پرداخت کرده
انرژی گذاشته
زمان گذاشته ک ب اینحا رسیده
واین نشون دهنده ی اینه اگه اون تونسته منم میتونم ب رویام برسم رویایی ک بادیدن
موفقیت دختر داییم درمن شکل گرفت
کار کردن تو لاین مجلسی و هدایتم ب دوره مجلسی خداروشکر
مهناز دختر دایی مامانم
ی زن خونه دار بود ک فقط دیپلم داشت
از همنشین خونه ای ک توش زندگی میکرد تو اهواز خیاطی و یاد گرفت
و کارشو شروع کرد و رفت دوره دید وقت گذاشت اول برای اطرافیان فامیل بعد کم کم ی کارگاه زد تو طبقه پایین خونه ش ک با خیاطی خرید
و بعد ادامه داد الان مزون داره
ورکشاپ میزاره
و هرروز درحال پیشرفته
تو پیجش ی فیلم دیدم ک شده بود کارآفرین برتر و نمیدونید من چقد ذوق کردم.
چون میدوتستم اگه برای اون شده برای منم میشه
پس من باید مسیرمو ادامه بدم
با باورهای درست
اگه میخوام نتابج بزرگ بگیرم بااااید باورهامو درست کنم
جهان بازتاب باورهای منه
من فقط باید افکار و باورهامو تغییر, بدم
ب میزانی ک از درون تغییر کنم دنیای بیرون منم تغییر میکنه
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)️
دوست داشتم این جا تجربه ای رو با شما در میون بزارم . تجربه ای مربوط به تحسین دیگران . جایی استاد میگه خیلی وقت ها افراد ، موفق که میشن ما حتی نمیریم باهاشون صحبت کنیم . احساس میکنیم به ما از بالا به پایین نگاه میکنن . فقط تو ذهنمونه .
چیزی که در حقیقت کاملا برعکسه .
من خودم سال اول کنکور قبول نشدم . ولی خیلی از دوستام قبول شدن . من تو یه موسسه های اموزشی بودم . ازمون میدادم . یک روز یکی از دوستام که قبول شده بود بهم زنگ زد . حالشو پرسیدم گفتم چطوری و اینا . احوال پرسی کرد و گفت تو این مجموعه اموزشی شروع به کار کردم و از الان پشتیبان تحصیلی تو برای امسال از سمت مجموعه هستم .
و اتفاقا رفتارش با من کاملا برعکس چیزی بود که تو ذهنم بود . خیلی خیلی مشتاق بود که من هم امسال قبول بشم . و حتی خیلی پیگیر که اگه چیزی خواستم کمکم کنه . و من ، خوب چون چند بار کنکور داده بودم و یه طورایی سنم از بقیه دانش اموزاش بیشتر بود . با من کاملا متفاوت رفتار میکرد . نه مثل یه معلم و مسئول از بالا . کاملا مثل یک دوست که مشتاق هست بدونه حالم چطوره . ما قبلا هم کلاسی بودیم . حتی بهم میگفت تو ، جلسه نمیخواد بیای . وقتتو میگیره فقط . زیادم بهم زنگ نمی زد که احساس کنم داره کنترلم میکنه . جلوی من خیلی مراقب رفتارش بود . کاملا اگاهانه . حتی یک بار با هم صحبت کردیم اخرش با یکم حال گرفته گفت ( حتما امسال قبول میشی . تو حقته تلاش کردی ) واقعا پسر فوق العاده ای بود .
موقعی هم که قبول شدم کلی خوشحال شد . برای کار های دانشگاه کلی کمکم کرد .
دیروز هم دانشگاه اولین کلاسم بود . تو دانشگاه دور میزدم دنبال کلاسم بودم . همین طوری داشتم میرفتم . یه نفر رو از جلو دیدم پشتش به من بود . قدش نسبتا کوتاه بود . با خودم گفتم عجب موهایی داره . موهاش بلند و لخت بود .
بعد یهو برگشت سمتم دیدم که عه دوست خودمه . بهش گفتم کی موهاتو بلند کردی . باهم صحبت کردیم . منو بغل کرد بهم خوش امد گفت . کلاسمو بهم نشون داد . شماره یکی از دوستامون رو داد تا اگه خواستم دانشگاه باهم برگردیم .
این داستان رو گفتم که به خودمون یاد اوری کنیم افراد مارو از بالا به پایین نگاه نمیکنن .
خیلی از افراد موفق دیدم . مثلا یه اهنگساز بزرگ ، زمان تحصیلش امکانات موسیقی مناسب در دست نداشته . بعد که موفق میشه میره مدارس موسیقی مختلف رو تجهیز میکنه .
یا یه فوتبالیست که میاد یه جلسه میزاره تا با تعدادی از بازیکنای جوان و با استعداد حرف بزنه و براشون الهام بخش باشه و کمکشون کنه تا اشتباهات خودش رو تکرار نکنن . یا استاد خودمون که وقتی با تغییر دیدگاهش حال دلش خوب شد تصمیم گرفت تا به بقیه هم کمک کنه تا همچین زندگی رو تجربه کنن .
خدا و دنیا بیشتر از خود ما می خواد ما موفق بشیم . موفقیت افراد باید بیشتر از هر چیزی اول از همه برامون الهام بخش باشه . و امیدوارم تونسته باشم کمکتون تا دید مثبتی نسبت به افراد موفق داشته باشید . اونا عاشق دیدن اینن که بقیه هم موفق بشن . حتی من وقتی خودم تو کنکور موفق شدم ، تحسین موفقیت دیگران برام راحت تر از قبل شد . حتی الان براحتی دلم می خواد همه ، هر کی که برای خواستش قدم بر میداره قبول شه . به همین راحتی . خودم بعد قبولیم خیلی ها اومدن و درباره قبولیم باهام صحبت کردن . و من سعی کردم تماما براشون الهام بخش باشن . مثلا بهم میگفتن خیلی سختی کشیدی نه ؟
من در جواب میومدم از زیبایی های مسیر میگفتم . که چقدر سال اخری که برای کنکور خوندم برام لذت بخش بود . دوستایی که روز قبل کنکور از هم خداحافظی میکردیم بغض کرده بودیم . کلی خاطره خوب .
سعی میکردیم از تجربیات ، روش ها و نگرش ها و تفکری که برام نتیجه بخش بود بگم . خودم میخواستم کمک کنم . خودم اصلا بلد نبودم از بالا نگاه کنم .
به همین راحتی . اصلا ادم ها که پر میشن نیازی ندارن به بقیه از بالا نگاه کنن . مشتاقن تا بقیه هم بکشن بالا .
امیدوارم موفق باشید و از موفقیت دیگران لذت ببرید تا اونا هم شمارو تحسین کنن .
در پناه صاحب تمام موفقیت ها
فعلا (◕ᴗ◕)
سلام ب استاد عزیزم و مریم جون مهربان
استاد چیزی ک من متوجه شدم اینه ک من خودم ب شخصه همش فکر میکردم یا فکر میکنم حسود نیستم اما وقتی خیلی خوب ته ته قلبم و نگاه میکنم متوجه میشم منشا اصلی اینکه ب خواسته هام نمیرسم همین حس حسادته ک مثل شرک در دل مومنه ک مثل مورچه ی سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکیه شب پنهان هستش میمونه …
اره استاد جان
مثلا من وقتی آبجیم رفت بنگاه کار کنه و اومد گفت فروش کرده گفتم تو دلم اوه چ زود و راحت این مبلغ و تونست بسازه پس من چرا نتونستم و احساس ناتوانی کردم ک اون با سن کمش تونسته و من هنوز نتونستم یا وقتی معاملشون نشد و بهم خورد احساس کردم خوشحال شدم …
یا وقتی گفتن دختر عموم فروش کرده اونم دوتااا خونه گفتم واو اخه چجوری انقدر زود نتیجه گرفت و باز احساس ناتوانی کردم ک پس من چرا نتیجه ای ک میخاستم هنوز نگرفتم . یا وقتی از دوست مشترکمون متوجه شدم یکی از دوستای گروهمون اون رابطه ای ک دقیقا توی ذهنش بوده رو ساخته و اومده سر راهش توی دلم غمگین شدم ک پس چرا من نتونستم اون چیزایی ک میگفتم و بسازم ….
دختر عموم دوتا خونه فروش کرد و پورسانت خوبی گرفت :
من کمی ناراحت شدم و احساس ناتوانی کردم و نمیدونم شاید حسادت ….
از چ دیدی نگاه کنم ک حس بهتر بگیرم و ایده بگیرم:
خوب ببین فاطمه جان… زینب فروش کرد چون خیلی خوب کنترل ذهن کرد و این معامله رو نادیده گرفت و ترس از روزیش نداشت و حتی اون موقعی ک بهم خورد معاملش باز هم حس خودشو خوب نگه داشت و کنترل ذهن کرد و وقتی کنترل ذهن کرد پاداشش دوتا فروش شد …. پس نتیجه میگیریم ک هر کنترل ذهنی ک ب نظر خیلی سخته پاداش خیلی بزرگی داره پس توام باید کنترل ذهن در شرایط ب ظاهر سخت بکنی و بدونی پاداش بزرگی در پیش داره ….
سعید رابطه ی خوب و ایده عالش و پیدا کرد و من احساس غمگین شدن کردم و شاید حسادت ک چرا پس من نتونستم و چرا و چجوری اون انقدر سریع پیدا کرد همون آدمی و ک همیشه برات از این جور ظاهر میگفت ک دوست داره ….
چجوری ب این مسئله نگاه کنم ک حس بهتری بگیرم :
خوب ببین فاطمه جان … سعید ب کم تر از بهترین قانع نشد و رابطه ی قبلیش براش خوب بود اما بهترین نبود اما بخاطر ی چیز کوچیک هم ک ب نظر خودش خوب نبود رابطه رو تموم کرد و کلا از اون رابطه گذشت با اینکه عاشق شده بود اما گذشت و کلا نفر قبلیش و از ذهنش پاک کرد و این شد ک کسی و پیدا کرد خیلی زود ک تمام اون چیز هایی ک خواستش بود از نظر ظاهر و شرایط و داره ….
پس عزیز دلم توام باید ب کم تر از بهترین قانع نشی و هر وقت توی روابط دیدی شرایط باب میلت نیس و داری اذیت میشی اون رابطه رو رها کنی و قانون فراوانی و باور داشته باشی و مطمئن باشی وقتی یک بار شده باز هم میشه . باز هم عین همون آدم با قد بلند . فیس زیبا و در حد خودت . هیکل ورزشکاری .و اینکه انقدر ب ثروت رسیده باشه ک بتونه از ثروت بگذره و ب دیگران هم کمک بکنه . خوش تیپ و خوش بو باشه . تمیز باشه . چشم و ابرو ی مشکی داشته باشه . موهاش پر باشه . خانواده ی خوبی داشته باشه ….و ….
باز هم سر راحت قرار میگیره و مطمئن باش ک اینبار کلی خصوصیات خوب بیشتری هم داره ک از تموم اون آدمایی ک توی زندگیت دیگه نیستن تشکر هم میکنی …. فقط یادت باشه ک هیچ وقت نباید ب آدم های قبلی برگشت چون اونا خواسته ی تو نبودن و قانون فراوانی و هیچ وقت فراموش نکند…. تو از سعید یاد گرفتی ک نباید ب کم تر از بهترین قانع باشی ….
فایلو یکبار صوتیشو گوش کردم ، عمیق رفتم توی فکر، همه مثالایی که مرور شد تو ذهنم یه نقطه مشترک داشت ، چرا اون تونست من نتونستم؟ تهشم میرسید به احساس بی ارزشی ، من اگر یاد بگیرم که زندگی خودمو با نتایجی که بقیه میگیرن نسنجم، بنظرم بزرگترین لطفیه که میتونم به خودم کرده باشم! و یاد آور بشم که من تو زندگی اون نیسم و نمیدونم با چه افکاری و چه عملکردی و توی چه مدت به اون دستاورده رسیده ، و صد در صد لایقش بوده ک بدست آورده! یه باریکلا بگم و به خودم یاداوری کنم که اگه اون تونست، بی شک من هم میتونم و شروع کنم یا ادامه بدم
سلام و درود به همه دوستان و استاد عزیزم که انقدر سخاوتمندانه این فایل های باارزش رو در اختیار ما قرار میده
خدایا شکرت که تو این مسیرم
من کلا ادمی هستم که از موفقییت های بقیه خیلی خوشحال میشم ولی توی دله این خوشحالیم یهو یه نجوا میاد سراغم که عقب موندی الان میگن حمید داره چیکار میکنه پس
با این که هر روز دارم به لطف رب بهتر و بهتر میشم وموفقیتام بزرگتر میشه…
البته این نجوا چند ثانیه بیشتر تو ذهنم نمیچرخه و سریع یاده موفقیت های خودم میفتم و اینده درخشانم رو میبینم و دوباره از موفقییت دوستام خوشحال میشم…
ولی بعد از این فایل دیگه آگاهانه (آگاهانه) از موفقیت نزدیکان خوشحال میشم ، انگیزه میگیرم و الگو برداری میکنم…
خیلی فایل خوبی بود ممنونتم استاد،
بی صبرانه منتظره فایل های بعدی تو این زمینه ها هستم تا هر روز ذهن قدرتمند کنندم کنکم کنه برای زندگی لذت بخش تر ….
به نام الله یکتا
سلام به استادان عزیزم و دوستان گلم
الهه ام از اکانت همسرم
در گذشته من خیلی خیلی زیاد حسادت میکردم در هرزمینه ای که فکرشو کنید و همش فکر میکردم هرچی توی این دنیاست از مال و بچه و خونه وماشین و شغل وطلا هرچی که فکرشو کنید برای دیگرانه و من باید حسرت بخورم که من چرا ندارمشون و وقتی من دیدم هرچی تقلا کنم و حسودی کنم به جایی نمیرسم و درک درستی هم از قانون نداشتم ولی تا جایی ادامه پیدا میکرد بعد رها میشدن و اینقدر موضوع برام زجر اور میشد که دیگه دوست نداشتم بهشون فکر کنم ولی با گذشت زمان و یکم با قانون های جهان الله یکتا آشنا شدن به طور معجزه وار وارد زندگی من شدن وطبق باور های اون زمان من
و الان که در دوره ارزشمند احساس لیاقت هستم متوجه تمام این اتفاق ها شدم چون من احساس ارزشمندیم وصل بوده به عوامل بیرونی و عقب نیوفتادن از دیگران الان اگر کسی درزمینه ای که من بهش علاقه دارم پیشرفتی داشته باشه به خودم همیشه میگم اگر کسی تونسته این کارو انجام بده منم میتونم ولی نیاز به تکامل دارم نمیدونم اون فرد چه کار هایی برای پیشرفتش داشته ولی اگر در دسترس باشه حتما ازش سوال خواهم پرسید اگر نه خودم رو تو هر کاری بهبود میدم و عجله ای برای اینکه دیر شد یا همه رسیدن و به من دیگه نمیرسه ندارم چون میدونم جهان جهان فراوانیه و هرکسی منحصر به فرد خودشه
در پناه الله یکتا باشید انشالله