ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 55
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیزم. وقتی اول این فایل روگوش دادم ودقت کردم بخودم خیلی احساس خوبی پیدا کردم. دیدم من تابحال خیلی خوب با چلنجهای زندگی کنار امدم. و یا حتی خودم رو به چالش کشیدم. از رفتن به دانشگاه در شهری دیگر، یادگرفتن دوچرخه سواری، تدریس کردن بااینکه من بسیااار از اینکه جلو دیگران پرزنت کنم در دانشگاه میترسیدم وچهارستون بدنم قبلش میلرزید. دادن درسهایی در دانشگاه که هرگز خودم پاس نکرده بودم.و رها کردن شغل استخدامیم ومهاجرت به کشور دیگه که بررگترین چالش زندگیم بود. حالا یاد گرفتن یه عالمه چیزهای جدید وزبان، تا بتونم در زمینه ای که دوست دارم کار کنم. انم بعد از چهل سالگی و با وجود بچه، که فکر میکنم خیلی کار سختی ولی الان بیش از قبل ایمان دارم که من میتونم و از پسش بر میام.
به نام خدای مهربان
سلام و درود خدمت استاد عباسمنش و همه دوستانم در سایت عباسمنش
وقتی به چالش یا مسئله ایی برخورد میکنم در ابتدا ناراحت میشم و نجوا و حال بد شروع میشه
اما به لطف الله یکتا و آموزش های استاد عباسمنش در کمترین زمان به خودم میام و افکارم رو کنترل میکنم
توجهم رو میزارم روی بهتر شدنم حالم چون مطمعنم حال بد = اتفاقات بد
از خودم سوالاتی میپرسم که این مسئله میخواد به من چی بگه ، من باید چطور اعراض کنم ، چطور توجهم رو ببرم به سمت نکات مثبت ، از چه زاویه ایی به مسئله نگاه کنم که باعث رشد من بشه چون مطمعنم تضاد باعث رشد من میشه اگر بتوانم کنترل ذهن کنم
و در آخر مثل همیشه از خدا کمک میخوام که منو هدایت کنه به راهکار بهتر آسانتر ساده تر …
شکر خدا با این روش نتیجه گرفتم و مسایلم حل شدن و بزرگتر شدم
خدایا هزاران مرتبه شکرت
سلام به خانواده عزیز و دوست داشتنی عباس منش
مرحله اول تمرین)بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
درحال حاضر چالش زندگی من استقلال مالی و رسیدن به درآمد بالای 10 ملیون در ماه است و ذهن من و نجواهای ذهنم مرا از روبرو شدن با این چالش و وقایع در حال حاضر فرار می کند و اهرم لذت تنبلی و رنج کار در مغزم کار میکند.
مرحله دوم تمرین)کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
کارهایی که به عنوان راه حل چالش میتوانم انجام دهم شرکت در آزمون معلمی و کسب کار و ارتباط با دانش آموزان است که با برنامه ریزی خواندن آزمون می توانم به درآمد بالای 10 در ماه برسم و از طرفی پیج ایسنتاگرام آنلاین شاپ و خرید اینترنتی خودم را ایجاد کنم و به طور کلی کسب و کار شخصی و آنلاین خودم را داشته باشم البته ایده نوع کسب کار فروشی یا خدماتی را نمی دانم و از خدا بابت نوع آن و راهش هدایتم کند . خدایا شکرت
خدایا خودت هدایتم کن من قبلا تجربه استقلال مالی را داشتم و امکان پذیر بودن آن را عمیقاً باور دارم از تو میخوام مرا به راحت ترین و روان ترین شکل ممکن راهنمایی و هدایت فرمایی چراکه تو خدایی تو عالم و دانایی و یقین دارم که ثروتمند شدن راحت ترین کار دنیاست و رسیدن به ثروت زیاد بی نهایت راه آسان و روانی دارد .
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام خدمت استاد گلم و همراهان عزیز
سوال.،
به طور کلی،با مسایل یا چالش های که در زندگی برایت بوجود میآید چه بر خوردی داری؟
پاسخ،.
من اصولا چالش های زندگیم رو فرصت میدیدم پ تا چالش حال نکنم رشد نمیکنم
نکته های فایل ؛
چالش ها باعث میشه من بزرگ شویم و رشد کنیم
اگر باور های مثبت و نگاه های خب داشته باشیم چالش ها برای ما برکت میشن
با حال مسایل ما رشد میکنیم و بزرگتر میشویم تمرین این جلسه،
1. چه چالش های توی زندگی هست که بخاطر ترس ازش فرار کنید؟
چالش فروش محصول و ترس از نه شنیدن
مرحله دوم: بیایید ذهنتون رو تغییر بدید در مورد چالش بالا بجای اینکه رو نتیجه تمرکز کنید روی سفری که برای حل این چالش دارید تمرکز کنید
جواب؛
اگرمن بر ترس فروش محصول غلبه کنم و به نتیجه تمرکز نکنم میتونم با مغازه های بیشتری آشنا بشم و افراد بیشتری منو میشناسن و میتونم فروش بیشتری بکنم و میتونم سود بیشتری کنم و اگرم نه بشنوم ترس هام کم میشه و از نه شنیدن دیگ نمیترسم و اگرم از چیزی نترسم برام رخ نمیده دیگ
کارهای برای مدیریت وحل این چالش باید انجام شود رو لیست کنید و کار هارو به قدم های کوچیک تبدیل کنید
کاریکه باید انجام بدم اینه بیام از مغازه های کوچیک شروع کنم و محصولم رو ارائه بدم وهر چقدرم نه نشنیدم توجه نکنم و توجه کنم روی برخورد های خوب اونا روی فروشی که دارن روی فراوانی مشتری که دارن اینجوری هدایت میشم به فروش و هدایت میشم به سمت خوبی ها
با سلام
من وقتی در زندگی خود الان به چالشی برخورد کنم برخوردم با ان نسبت به سه سال قبل ک با این قوانین اشنا نبودم بسیار متفاوت .
الان بعداز مدت مناسبی کار کردن روی خود به این نتیجه رسیدم ک در مشکلات هر بیشتر تقلا کنم بیشتر فرو میروم و بیشتر گیر میکنم و تلاش میکنم تا به خداوند و قدرت ان ک همه کارها را درست میکند ایمان داشته باشم و اگر مسائل مالی باشد قانون فراوانی را با خود تکرار میکنم و اگر ترس از چیزی باشد خدارو میارم وسط و سعی میکنم در برخورد بد و رفتار بد دیگران خشمگین نشوم و صبور بودن را تمرین میکنم و سعی میکنم تا صبور باشم تا بتوانم ذهن خود را کنترل کنم.
البتا همه این کار ها را سعی میکنم و در انها عالی نیستم و تا حد امکان تلاشم اینه ک ب موضوع جوری نگاه کنم تا زیاد احساس بد درونم برانگیخته نشه و افسار ذهنم از دستم نپره و تا حد امکان اگر درگیر شدم حواسم را از ان پرت کنم.
البته من در مشکلات و مسائل به طور قوی و جدی هستم و ان را سعی میکنم حل کنم و احساس ضعف و ناتوانی اصلا پیدا نمیکنم و همیشه یه راه حلی پیدا میکنم برای حل ان و رفع ان و هر بار قوی تر میشوم و هر بار بیشتر به خودم تکرار میکنم ک با حل ان بزرگتر میشوم در برابر مشکلات دیگر. ک در این روند تلاش بر کنترل ذهنم را هم دارم.
مشکلات در ذهن من بزرگتر از شخصیت من نیستن و من همیشه این را درون خودم میبینم ک توان رفع انها را دارم. البته ک مشکل داریم تا مشکل.
تا کنون یاد ندارم ک مسئله ای تو زندگی ام بوده باشه ک من نتوانسته باشم حل کنم. ولی بعضی از انها زمان زیاد تری برده تا حل شود و بعضی از انها کمتر.
الان ک توجه میکنم در برابر هر مشکلی ک تونستم از قانون استفاده زودتر حل شده و هر مشکلی ک درگیر شدم و بحث کردم و احساسمو بد کردم و به ان توجه کردم بیشتر غرق ان شدم و بیشتر در ان ماندم تا وقتی ک ان را رها کردم و بی خیالش شد.
با تسکر از همگی و استاد خوبم
سلام و صد سلام به قشنگ ترین استاد روی زمین که دلم میخواد از بهترین شاگرداش باشم ، سلام به بانو شایسته ی بی همتا ، و سلام به هم فرکانسی های درجه یک
پاسخ سوال: من در برخورد با مسئله احساس ناتوانی میکنم ولی چون امیدم زیاده به راه حل میرسم. یا وقتی کم میارم و از هدایت پیروی نمیکنم ، به خدا می سپارم و بهش میگم تسلیم ، خودت حل کن.
مرحله ی اول: دقیقا بهمن ماه پارسال و از آنجایی که فرکانس هایم به دلیل بیماری پدرم بد شد شاگردانم هی کنسل میکردند در اثر بیماری ، در نتیجه ورودی مالی ام به شدت پایین آمد. البته اون موقع نمی فهمیدم که کنسلی ها از کجا نشأت میگیره ولی در اصل به دلیل احساس بد من بود.
29 اسفند شروع کردم به یاد دادن زبان آلمانی به بچه ها به پیشنهاد یکی از مادرها ، کلی ترس داشتم ولی اقدام کردم. و خداوند پاداش داد و توانستم خرج خوراکم را جور کنم چون در قانون سلامتی بودم. در عین حال مراکزی را که میتوانستم مهارت دیگرم را ارائه بدهم ( قصه گویی)در لیست نوشتم. ولی اقدام نکردم. چون باز میترسیدم. آذر و دی 1402بیشتر روی فرکانس هام کار کردم. روی ترسهام. در نتیجه بهمن ترکاندم و یکی از موفقیت آمیزترین کلاسهای قصه را برگزار کردم.. ورودی مالی ام هم داره بهتر میشه. مسئله ی اصلی من ترس از پول است. و این موضوع نمیگذارد به استقلال مالی که آرزویم است برسم. من این موضوع را سالیان خواستم حل نکنم. یعنی ذهن ناخودآگاهم این کار را کرد. این چیزیه که باید ازش عبور کنم. باید باید.
مرحله ی دوم:
نعمتها: مهمترینش شناختن شیطان ذهن برای من است. ایمان قوی تر به خداوند و قوانینش. سپاسگزار بیشتر بودن. انجام دادن مهارت های دیگری که دوست دارم یاد بگیرمشان به آسانی و راحتی. استقلال مالی برای من میشه یه آپارتمان مستقل ، آرامش بیشتر داشتن.آزادی تصمیم گیری بیشتر.
غلبه بر ترسها: ترس از پول بیشتر ساختن، ترس از قضاوت شدن، ترس از یاد نگرفتن.
مهارتها : مهارت های ارتباطی،
توانایی ها: واقعا زیادن بخوام بنویسم.
مرحله ی سوم: رفتن به مراکزی که در لیست نوشته ام و پرزنت کردن خودم.
حالا اگه یه فرد کاملا آماتور بودم داشتن این ترسها طبیعی بود ولی از یه کسی که کارش را بلد است بعیده این حد ترس داشتن.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین به همه دوستانم بسیار ممنون و سپاسگزارم بابت تهیه این فایلهای ارزشمند.
در جواب اولین سوال باید بگم که در مواجهه با مشکل، اولش به هم میریزم و نگاهم این نیست که این مشکل اومده برا پیشرفت من و..
تو خیلی موارد که میگم ربطی به من نداره و از عهده من خارجه و باید همسرم انجام بده .
مثلا اگه وسایل خونه خراب بشه یا ماشین یا ..
ولی خوب خیلی مسائل و چالش ها هست که مربوط به خودمه.
اگه بخوام از همین موارد اخیر بگم، زمانی که شروع کردم و یه دوره هنری رو به صورت مجازی خریداری کردم، توی کارم خیلی به مشکل برمیخوردم و راهنما نداشتم و گاها خیلی اذیت میشدم ولی چون دوست داشتم، انجامش میدادم. آزمون خطا میکردم تا بالاخره درست میشد..
گاهی که مواجه میشم با چالش های زندگیم ،حلشون میکنم و گاهی هم فرار میکنم ازشون…
چه چالشی الان در زندگیم دارم که به خاطر ترس ازش فرار میکنم؟
الان بیشترین چالش و مسئله ام اینه که میترسم سراغ چیزهای جدید برم تو حوزه کاریم..
چون مدتیه مشتری ندارم و حسم بد میشه..
و اصلا نمیدونم باید آموزش های دیگه هم یاد بگیرم و کارم رو گسترش بدم یا نه؟
نجوا میاد که حالا هم میخوای هزینه آموزش کنی هم کلی وقت و انرژی بذاری و وسایل بخری ، اگه درست کردی و مشتری نبود چی؟ اگه کسی نخرید ؟ و ترس از قضاوت شدن و غیره..
و این خیلی منو میترسونه. و مانعم میشه که برم جلو..
راه حل مسئله: باید تمرکزم رو از نتیجه کار بردارم. و بگم فارغ از نتیجه کار، اگه من وارد این چالش بشم چقدر پیشرفت میکنم ؟ چقدر تواناییم و ایمان و توکلم بیشتر میشه؟
چقدر عالی میشه واقعا که من چنین دیدی داشته باشم.. و اصلا به نتیجه فکر نکنم.
دقیقا وقتی به نتیجه فک میکردم حسم بد میشد و استرس میگرفتم..
ولی اگه بخوام به نتیجه کار فک نکنم ، میتونم بگم تو این مسیر قراره کلی چیز یاد بگیرم. مهارتم بیشتر بشه و لذت ببرم از درست کردن کارهای جدید. قطعا خیلی هاش رو خودمم نیاز دارم و میتونم اینجوری فک کنم که برای خودم درست میکنم و لذتشو میبرم و چقدر هم ارزشمنده هنر دست خودم
خدا میدونه چقدر تواناییم بیشتر میشه چقدر کارهای جدید و متنوع یاد میگیرم که حتی میتونم کارهای ساده تر قبلیم رو هم بهتر و زیباتر اجرا کنم..
چقدر مسیرهای جدید برام باز میشه که من الان هیچ اطلاعی ازشون ندارم..
چه ارتباطات زیباتری در خلال این آموزش دیدن ها رخ میده برام..
اعتماد به نفسم بیشتر میشه..
اینو شک ندارم..
چون وقتی توی اینستا کارهای همکاران رو میدیدم که خودم بلد نبودم، ناخودآگاه حسم بد میشد و احساس ناتوانی داشتم..
ولی وقتی بلد بشم،چقدر اعتماد به نفسم عالی تر میشه
چقدر به خودم و تواناییم بیشتر ایمان میارم
و قطعا خداوند و جهان، هدیه هایی که الان تصورش هم نمیتونم بکنم،نصیبم میکنه..
چقدر بده راکد بودن. راکد موندن یعنی مرگ تدریجی..
و چقدر قشنگه حرکت کردن و رشد کردن و لذت بردن از مسیر
چقدر قشنگه این دیدگاه رو داشتن به موضوع.
و در مرحله آخر کارهایی که باید انجام بدم رو به قسمت های کوچیک تقسیم کنم..
مثلا هر روز نیم ساعت وقت بذارم برای آموزش دیدن..
و حتی آموزش های رایگان رو از یوتیوب ببینم.
هر روز نیم ساعت تایم بذارم برای دیدن آموزش مهارتهای فروش و کار در فضای مجازی..
هر روز تمرکزم به نقاط قوت و توانایی هام باشه. و ربع ساعت وقت بذارم و بنویسم از نقاط قوت خودم
هر روز صبح ربع ساعت وقت بذارم و بابت داشته هام سپاسگزاری کنم و با خدای خودم حرف بزنم .
فعالیتم رو تو فضای مجازی بهتر کنم..و با حال بهتری فعالیت کنم..
بابت همون درآمد اندکی هم که میاد، بینهایت سپاسگزاری کنم.
چون تا همین ها رو نبینم و شکرش رو نکنم، بیشترش رو بدست نمیارم..
و یادم باشه که این دنیا همیشه پر از چالش و مسئله بوده و هست و من باید نگاهم رو به مسائل تغییر بدم. اونا هیولا نیستن. قطعا اگه من توان حل کردنش رو نداشتم، اون سر راهم قرار نمیگرفت. حتما من توانش رو دارم که حلش کنم و رشد کنم.
و به چشم یک نعمت بزرگ و یک موهبت الهی بهش نگاه کنم.
نه اینکه بگم خدایا چرا من خدایا چرا حواست بهم نیست و… بلکه اینطوری نگاه کنم که اتفاقا خدا خیلی زیاد حواسش بهم هست و میخواد از این طریق منو رشد بده و بزرگترم کنه و نعمت های بیشتری رو وارد زندگیم کنه..
سلام به استاد و همه ی عزیزان این خانواده
سوال: وقتی من به چالشی برمیخورم واکنشم چیه ؟
حقیقت داستان اینه که من آدمی نیستم که چالش های زندگیمو با آغوش باز بپذیرم و بگم این باعث میشه من بیشتر رشد کنم، و بیشتر سعیم اینه که ازون چالش فرار کنم یا بعضی اوقات دیگران رو سرش مقصر بدونم ، خب این ترسه…. حتی بعضی موقع ها میترسیدم باور های اشتباهم رو بپذیرم و سعی میکردم به خودم ثابت کنم که تو فلان زمینه مشکلی ندارم ، خدایا شکر که به این فایل هدایت شدم الان خیلی حس بهتری دارم تو این زمینه ، تمرین دوم هم که در مورد چالش هاس تو دفتر انجام دادم و موقعی که نتیجه گرفتم میام نتیجه هاشو مینویسم ، استاد ممنونم بابت این آگاهی ها و این سلسه فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده ، واقعا به تغییر نگاهم کمک کرد.
خدایا شکرت
سلام به استاد عزیز
تمرین:
جواب سوال شما:
وقتی به چالشی بر میخوریم چه واکنشی نشون میدیم؟
قبلا خیلی بیشتر واکنش نشون میدادم و نق میزدم ولی الان بعد از فایل توحیدی که خداوند هدایتم کرد خیلی بهتر شدم و حواسم بیشتر به واکنش هام هست اما باز میشه که بیشتر مواقع عصبی میشم و با اینکه میخوام خودمو کنترل کنم اما باز گاهی عصبی میشم و نق میزنم
جواب تمرینات:
1.چالشی که به خاطر ترس ازش فرار میکردم
یه آزمونی رو من میگفتم خب اومدم تلاش کرد اگه نشد چی اما خداوند امشب هدایتم کرد به سمت این فایل و فهمیدم بااااید انجامش بدم تا پیشرفت کنم چه بشه چه نشه نباید کاری به نتیجه داشته باشم ،نتیجه با خدای شکست ناپذیر یکتا
2.چه چیزایی تو برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؟
یاد میگیرم که من اگر چیزی رو بخوام انجام بدم میتونم و علم بیشتری با کتاب خواندن بهم اضافه میشه فارغ از آزمون….
یاد میگیرم به خدا بیشتر اعتماد کنم و با تمرین کتاب خوانی و تست زنی بیشتر و بهتر رو هم یاد میگیرم…
خودم رو دوست داشتن رو یاد میگیرم چون با تلاش کردن و حل مسائل زندگیم به خودم دارم احترام میگذارم و حال خودمو خوب میکنم به جای اینکه افسوس بخورم که چرا بهتر در فلان جا کار نکردم…
یاد میگیرم به آدما نه،
به خدا و تلاشی که اون بهم داده تکیه کنم…
3.تقسیم به کارای کوچیک
استاد من از امشب هرشب برنامه ریزی میکنم برای فردام و هر روز نمیگم روزی1000تا تست روزی20تا تستی رو که میتونم حتماً میزنم و 2تا درس از دو تا کتاب رو هم میخونم و قبلیا رو در حد 20 دقیقه مرور میکنم…
نتیجه رو میسپارم به الله یکتا و بعداً با شما هم به اشتراک می گذارم
سلام به همه عزیزانم و استاد گرامی .
سوال .وقتی به چالشی برمیخوریم چه برخوردی باهاش داریم ؟؟؟؟
خوب استاد قبل از آشنایی با شما و قانون جذب من اگر چالشی برام پیش میومد خیلی سریع مظطرب و استرس بهم وارد میشد مثلاً قبل از قانون برای من موقعیت شغلی پیش اومد که حسابداری بود و پدرم برام جور کرد اون کار رو که برای دوستش بود و من اونموقع داشتم اقتصاد میخوندم دانشگاه و پدرم گفت که دوستش حسابدار میخاد و گفت اگه میخوای من تورو معرفی کنم و چون من اصلا به طور عملی حسابداری نکرده بودم،همینجوری شروع به فک کردن کردم که من که اصلا حسابدار نبودم جایی، برم اونجا اگه حسابا رو اشتباه کنم چون رقما هم بالا بود وای آبروم میره اگه نتونم کارو درست انجام بدم طرف چی میگه بهم ،خونواده و پدرم چی میگه بهم و از این حرفا که باعث شد رد کنم اون کارو .
ولی بعد از آشنایی با قانون و صحبتهای استاد عباس منش و کار روی ذهن خودم خیلی راحتر تونستم با مسائل کاری و خانوادگی کنار بیام به طور مثال من و دوستم سال آخره دانشگاه تصمیم گرفتیم یا هم یه مغازه لوازم آرایشی بزنیم و دوستم گفت یه خدا توکل کنیم و شروع کنیم من خیلی استرس داشتم وقتی دوستم گفت ،چون من اصلا بازاری و فروشندگی و اینا نکرده بودم و اعتماد به نفسم پایین بود اون موقع ولی هر طور بود شروع کردیم کارو .
یادمه تو همون بازه با قانون جذب آشنا شدم و شروع کردم به کار روی خودم و یه جورایی من تو اون یکسال از لحاظ ذهنی خیلی پیشرفت کردم مثلاً اعتماد به نفسم بالا رفته بود ،امید به زندگی و پیشرفت در کارم بالاتر رفته بود ،برخوردم با مشتری خیلی پیشرفت کرده بود و واگویه های ذهنیم از اینکه اگه اینکار نگیره بدبخت میشم و( خونواده چی میگن بهم ،چون خونوادم راضی نبودن به چند دلیل 1پولی نداشتم 2من اصلا تجربه نداشتم در مورده کار 3اعتماد به نفسم پایین بود ویه جورایی اونا میدونستن واینجور حرفا )رفته بود روی این که من حتما موفق میشم تو کارم .
سال اول قرار داد مغازه تموم شد و دوستم اومد بهم گفت که براش نمیصرفه و دیگه نمیتونه باهام ادامه بده کار و شراکت رو و من بدجوری ترسیده بودم وبهم گفتش که بیا جمع کنیم وگرنه ضرر میکنیم
یادمه من اون روز نشستم کلی فک کردم و الارقم ترسی که منو گرفته بود برگشتم به دوستم گفتم که من ادامه میدم و وارد چالش جدیدی شدم و جا نزدم و قرار داد دوباره بستم و حساب و کتاب دوستم انجام دادم و پولشو خورد خورد دادم و شروع کردم و جا نزدم و خودم کارو پیش بردم و خداروشکر تونستم با کارروی خودم و مثبت اندیشی تونستم همه چیزو پشت سر بزارم .
الحمدالله بعد از این موضوع من واقعا از لحاظ روحی و جسمی و اعتماد به نفس خیلی بهتر شده بودم .
اگه بخوام بهتون بگم که چه جوری تونستم موفق بشم منی که بابت کوچکترین موضوع نگران میشدم و استرس بهم وارد میشد و فقط فکره منفی به ذهنم مییومد در مورده اون موضوع که اگه نشه چی میشه ،خونواده چی میگه ،فلانی چی میگه ،چی در موردم فک میکنن و از این داستانا ؟؟؟؟؟
دلایلی که باعث شد من تو چالش کارم موفق بشم
1_کارروی ذهنم با خواندن کتابهای موفقیت ،با احساس خوب داشتن اکثر مواقع در کار ،با افزایش اعتماد به نفس ،با کلام مثبت ،و آشنایی با استاد عباس منش و عمل به آموزه هاش رو میتونم ذکر کنم .یا حق .