ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا چگینی گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    به نام خدایی که هر آنچه دارم از آن اوست

    درود بر استاید عزیز و همه دوستان گرامی

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خدا را شکر هر تغییر رو به عنوان یک عامل برای تنوع و خارج شدن از روزمرگی زندگیم خیلی سریع قبول می‌کنم و معمولاً انرژی مثبتی به اون تغییر میدم و اون رو یک فرصت برای بهتر زندگی کردن و کسب تجربه‌های جدید میدانم. اما متاسفانه زیاد عملگرا نیستم و از فرصت‌هایی که آن تغییر در اختیارم می‌گذارد استفاده درستی نمی‌برم. یعنی با همه تغییرات چه مثبت چه منفی سازگار می‌شوم . اگه تغییر منفی باشه تلاش زیادی برای عوض کردن شرایط نمیکنم یعنی خیلی سریع همه چیز را می پذیرم و یه جورایی بیخیال و نظاره گر هستم. خودم بعضی مواقع ناراحت میشم که نتونستم فرصتی که در اختیارم قرار گرفته را درست مدیریت کنم اما در کل در مورد این قضیه خیلی زود احساس خوب بر بد غالب می‌شه و اهمیتش از بین میره.

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    شاید بزرگترین تغییری که مقاومت زیادی در مقابل آن داشتم قبولی در دانشگاه در رشته‌ای بود که به خاطر اشتباه در زدن کد رشته شهری قبول شدم که راه خیلی دور بود و مجبور بودم از خانواده دور شوم وقتی که فهمیدم چندین روز گریه و زاری کردم (البته به این خاطر که شاید پدرم اجازه نده من برم) ولی در نهایت با شک و نگرانی برای ادامه تحصیل به آن شهر رفتم. اما نتیجه ان بسیار عالی بود. باعث شد من واقعا از نظر شخصیتی رشد کنم , بر خیلی از ترسهایم غلبه کنم, خودم را بهتر بشناسم‌, وابستگی ام به خانواده از بین رفت بگونه ای که بعد از آن بسیار بسیار مستقل شدم و در انتخاب‌هایم آزادی عمل پیدا کردم. دوستان خوبی پیدا کردم و با فرهنگی متفاوت آشنا شدم که تجربیاتی بینظیر برایم داشت. و اکنون که چندین سال از آن سال ها گذشته واقعاً خدا را شکرگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار داد که بهترین سال‌ها و تجربیات زندگیم را در آن هدایت تجربه کنم. بسیار بسیار بسیار دوران شیرینی بود.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر”:

    باید از دم دست ترین و ساده ترین کارها این تغییرات کوچک را شروع کنم تا برای ذهنم این تغییرات خوشایند باشد.

    مثلا برای امروز تصمیم گرفتم که برای مرتب کردن کابینت های اشپزخانه جای بعضی از وسایل را تغییر بدم

    امروز که برای خرید اول ماه منزل اقدام میکنم از برندهای دیگر مواد غدایی و بهداشتی که تابحال امتحان نکردم هم خرید کنم و مثل همیشه لیست تکراری نباشد

    این ماه به یک ارایشگاه جدید بروم و رنگ موهایم را برای تنوع تغییر بدهم

    خیلی از لباس ها, وسایل و مخصوصا اسباب بازی های بچه ها که دیگه هیجانی براشون نداره درو بریزم تا نظم خانه بیشتر شود.

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت

    خداوند خیر مطلق است. او مالک همه چیز است و هر تغییری که برای من پیش آید حتماً خیر و برکتی در آن است.

    من عاشق تغییر و تنوع ام و همیشه بهترین ها در پی هر تحولی است.

    تغییر باعث گسترش جهان و رسیدن من به خواسته‌هایم می‌شود.

    یک گیاه، یک جانور هر لحظه در تکاپو و تغییر برای بهتر زندگی کردن است بعد من اشرف مخلوقات باید بشینم و تکرارها را تحمل کنم!!!

    در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟ چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    تغییر محل زندگی و مهاجرت از کرج به تهران که محل کار همسرم می باشد. زمان زیادی است که می‌خواهیم این کار را انجام دهیم ولی هر سال از ترس اینکه نتوانیم از عهده‌اش بر بیاییم به سال بعد موکول می‌کنیم.

    باید وارد ترس هایم شوم. فکری که همیشه داشتم این بود که سال اول برای اجاره خانه ما مشکل نداریم اما سال بعد چکار کنیم؟ که از آموزش های استاد یاد گرفتم ما باید قدم اول را برداریم . خداوند خودش ما را برای قدم های بعدی هدایت خواهد کرد و هیچ گاه ما را تنها نخواهد گذاشت.

    بعضی وقت ها فکر میکنم خیلی مشرک و بی ایمانم که این همه ترس دارم. یاد گرفتم شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی. که باعث نگرانی ، اضطراب و ترس و …می شود که من الا ماشالله فول هستم. واقعا تحسین میکنم دوستانی را که با دست خالی اما اعتماد و ایمان قوی مهاجرت میکنن و پا در دل ترس ها می گذارن. خدایا همه ما را به بهترین مسیرها هدایت بفرما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سید عظیم بساطیان گفته:
    مدت عضویت: 825 روز

    بنام تک فرمانروای کل کیهان ”

    استاد سلام ”

    دوستان سلام ”

    حالتون چطوره ”

    امیدوارم عالی باشید ”

    استاد در مورد تغییر گفتید. اگر صادقانه بگم در مورد کار و زندگی خودم سعی میکنم زود به خود بیام . و به خودم یه، تکون بدم .

    من در رشته ی حسابداری قبول شدم و چون علاقه نداشتم بعد از یک ترم انصراف دادم و رفتم خدمت سربازی و بعد از خدمت اومدم و اومدم توی رشته برق قدرت که خیلی علاقه داشتم. و ادامه دادم. این یک تغییر بزرگ برای من بود .و همه میگفتن پسر تو دیوانه ای. و با شدت مخالفت خانواده روبه رو شدم .

    تا اینکه بعداز درس و مشق و خدمت سربازی.

    به پیشنهاد دوستی یک مغازه سوپر مارکت (البته در حد خوب و بزرگ ) زدیم.

    ولی باز منو راضی نمیکرد . و چیزی درون من میگفت این شغل تو نیست. چون منم رشته ی برق رو دوست داشتم. و علاقه داشتم کارهای بزرگ رو انجام بدم.

    و از درون یکی میگفت این کار تو .هر کسی می تونه انجام بده . از یک بچه گرفته تا برو بالاتر …. بعد یکسال و نیم

    مغازه رو جمع کردم. و مهاجرت کردم سمت تهران .

    نه کسی رو میشناختم و نه کسی بهم کار میداد. تا اینکه خداوند هدایت کرد و با یک شخصی آشنا شدم به صورت اتفاقی و اولین کارمو توی تهران که 24 واحد بود شروع کردم و ادامه ی ماجرا و اینم یک تغییر بود که خودم رفتم استقبالش ”

    (الان خدا رو شکر الان رسیده 330 واحد و بلوک های 700واحدی )

    ولی یک مورد که واقعا نتونستم بپذیرم این بود که یک شاگرد داشتم که انسان درستی و پاک و بی نظیر که چهار سال باهام بود و بهش عادت کرده بودم . دیدم

    گفت من دیگه نمی تونم بیام.

    منم خیلی ناراحت شدم و چون باورهای محدود زیادی داشتم. بالای سه یا چهار ماه من هی زنگ میزدم و اصرار میکردم پیشم بمون و کار کن …

    خودم تنها ادامه دادم ….

    تا اینکه دوستی منو راهنمایی کرد و گفت

    نگاه کن اونم برای خودش میخاد کار کنه چرا این همه اصرار میکنی ”

    نمیشه که تا آخر عمرش شاگرد شما باشه ”

    اون خودش دیگه می تونه کارهای بزرگ انجام بده و …..

    خلاصه دوستمون رفت و ما موندیم تنها ”

    الان فکر کنم اصفهانه و برای خودش پیمانکار بزرگی شده ”

    هر کجا هستن موفق باشن ”

    تااینکه استاد با همکاری آشنا شدم و جریان رو بهش گفتم .که من کارگر میخام و یک شاگرد خوب و انسان سالمی باشه.

    و ..

    این دوستمون یک نفر رو به هم معرفی کرد. و با هاش تماس گرفتم و قبول کرد و همدیگر رو دیدیم.

    اتفاقا از اون شاگردم بهتر بود. و تو ی کار خیلی بهم کمک کرد. و چون وسیله نقلیه هم داشت و منو می رسوند و کلی کارهای دیگه برام انجام میداد.

    میخام دوستان اینو بگم نباید بترسیم. اگر کسی رفت همکاری، دوستی، معلمی ”

    مطمئن باش بهترش میاد . و همش خیره.

    فقط و فقط باید به خدا اعتماد کرد .

    شاید اولش یه کم سخته ولی کم کم عادت میکنی.

    استاد قبل از آشنایی شما ” شاید یه کم

    تغییر برام سخت بود . ولی الان دیگه با آغوش باز می پذیرم ”

    البته تغییرات زیادی داشتم . چالش های زیادی که خدا رو شکر ازشون درس گرفتم.

    و تجربه کسب کردم .

    سپاسگزارم استاد بی نظیر ”

    که این فایل ها باعث میشه خودتو بیشتر بشناسی و به درونت بیشتر پی ببری”

    درپناه الله باشید “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    خدایا شکرت که فرصت این رو پیدا کردم تا در مدار آگاهی های این جلسه فوق العاده قرار بگیرم

    با تمام وجودم دوست دارم شرایط جدیدی رو تجربه کنم

    1) وقتی تغییری در زندگیم رخ میده چه واکنشی نشون میدم؟

    من از وقتی با استاد آشنا شدم یاد گرفتم و فهمیدم که میشه به استقبال تغییر رفت و بهترین نتایج رو گرفت

    و قبلا که با استاد آشنا نبودم، فقط وقتی دیگه از مقاومت کردن خسته می شدم و تسلیم می شدم و به تغییر بله میگفتم میدیدم که همه چیز خیلی بهتر از قبل شده و مقاومت من بی مورد بوده

    و در کل الانم نسبت به تغییر یکم ترس دارم اولش کمی مقاومت می کنم ولی یه جاهای کوچیک مثل رستوران و یا کافه رفتن و یا تغییر مسیر تو ذهنم مقاومت دارم ولی سعی می کنم به صورت عملی رفتاری که انجام میدم چیز دیگه ای باشه

    چون به دید هدایت الهی بش نگاه می کنم و میگم چون هدایت خداست انجامش میدم، حتما قرار بم لذت بیشتری بده یا مثلا بم خوش بگذره، و برای همین شاید در ذهنم مقاومت دارم، اما جور دیگه ای که مثلا مقاومتی ندارم، عمل می کنم

    در مورد چیزهای کوچیک منعطف تر از قبل شدم وای در مورد چیزای دیگه به مدد هدایت های الهی از طریق آگاهی های که از فایل ها می گیرم، سعی می کنم به لطف الله استارتی که باید برای تغییر بزنم رو بزنم، اینجور احساس قدرت بیشتری بم میده و با تمام وجودم احساس می کنم که قشنگ خداوند هدایتم می کنه به بهترین شکل یک سری تغییرات رو ایجاد کنم و یا به استقبال برخی تغییرات برم و با گفتن الخیر فی ما وقع ، میتونم احساس بهتری نسبت به تغییر داشته باشم .

    2) چه تغییراتی تو زندگیم رخ داده در گذشته که اولش مقاموت کردم و بعد که رخ داد دیدم که اتفاقا خیلی بهتر شد که رخ داد؟

    در این مورد بزرگترین و بهترین موردش که قشنگ میشه زندگی من رو به قبل و بعد از این تغییر تقسیم کرد این بود که یادمه اواخر سال 1400 اتفاقاتی داشت میفتاد که دقیقا خبر از این میداد که در کل این یک سال میخواستی خیلی چیزها تغییر کنه و میخواستی شرایط جدید و بهتری رو تجربه کنی و با تمام وجودت این خواستی و خبر خوب اینه که داره این اتفاق میفته، در واقع تضادهایی ایجاد و برطرف شدن که من هییییچ کنترلی روشون نداشتم، و پیوسته حتی گاهی سعی میکردم با تمام وجودم شرایط رو اونجور که هست برگردونم، یعنی میگفتم کاشکی اینجور نمیشد کاشکی اینجور میشد، ولی چیزی در درون من میگفت باید اینطور بشه اینطور بهتره، و بعد دیدم یجوری شد که خودم یه تغییراتی در وجودم احساس میکردم و قشنگ میگفتم آنتروپی محیط اطرافم تغییر کرده و منم باید تغییر کنم، اصلا خداوند من هل میداد، بطوریکه هل داده شدم به سمت شما استاد، یعنی خداوند از طریق زبان من حرف زد و به خواهرم گفت استادی بود به اسم عباس منش فایل هاش رو بده گوش کنم میخوام زندگیم رو تغییر بدم و بعد با استاد آشنا شدم و فهمیدم زندگی میتونه اینقدر قشنگ باشه، میشه استرس نداشت و آروم و خوشحال بود، میشه بهترین اتفاق ها بیفتن کافیه تو احساسات خوب باشه و از اون به بعد دیگه قانع شدم اتفاقا باید یسری تغییرات رخ بده و هر گاه رخ بده این هدایت خداوند برای تغییر زندگیم به سمت بهتر شدنه.

    همینطور در رابطه ای که داشتم خیلی سال پیش، از یک جایی به بعد میدونستم که این رابطه رابطه ای نیست که من میخوام هر چند از همون اول میدونستم که این مدل آدم انتخاب من نیست، فقط برای اینکه به خودم ثابت کنم که آره اینقدر همه میگن باید رابطه داشته باشی در حالیکه تا اونموقع من میخواستم هدایت بشم به سمتش و رفتم تو رابطه ای که از همون قبل میدونستم باید جایی تمومش کنم، ولی رفته رفته این تصمیم رو به تعویق مینداختم چون فکر میکردم که منم ممکنه واکنشی نشون بدم مثل بقیه، افسرده بشم و … ، در حالیکه این حکایت میدونستم که رابطه من جوری نیست که بخوام افسردگی و … پیدا کنم، یعنی در این حد تقلید میکردم و فکر میکردم که منم مثل اونها هستم در واکنش دادن و خوشبختانه از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم به هدایت خداوند عمل کنم و تموم کردم و خداوند شرایطی رو برام به وجود آورد که اصلا محیط من تغییر کرد و با یک جامعه جدید از افراد آشنا شدم و همه بشدت افرادی بهتر و یکی از بهترین دوستان که کاملا از هر نظر به هم شبیه بودیم رو خداوند به سمتم هدایت کرد و تا الان با هم هستیم و چقدر به رشد و شکوفایی همدیگه کمک میکنیم و چقدر از هم یاد میگیریم و همیشه به خودم میگم این تغییری بود و هدایتی بود که خداوند گفت الان ایجاد کنی برات خیلی خوب میشه و به وضوح میفهمیدم شرایط اینی نیست که من میخوام و باید خیلی خیلی بهتر باشه، و خداوند جواب خواسته ها رو میده و هدایت و حمایت می کنه از تغییر کردن

    3) عبارت های تاکیدی در این زمینه که جوری بشیم که از تغییر استقبال کنم این هست:

    – برای تجربه لذت های متنوع و به راحتی باید آگاهانه در زندگیم تغییر ایجاد کنم

    – تغییرات هدایت های خداوند هستند که ما رو به سمت خیر و برکت های بیشتر میبرن.

    – وقتی تغییر ایجاد می کنم و از تغییر استقبال می کنم، با جهان هماهنگ میشم و هماهنگی با جهان یعنی لذت مندی بیشتر

    4) برنامم برای تغییر:

    به لطف الله و هدایت هاش متوجه شدم که در یک سری زمینه ها باید تغییراتی ایجاد کنم

    یکی از این تغییرات تقویت مهارت های ارتباطیم هست، و باید از مهارت های کوچیک کوچیک شروع کنم و همینطور باید حتما باورهام در این زمینه روابط تغییر بدم چون خواستم این هست که روابط اجتماعی و عاطفی خوبی رو بتونم ایجاد کنم چون واقعا دوست دارم گستردگی ارتباطات رو و بودن با آدم های جدید رو

    همینطور دوست دارم واقعا در وضعیت مالیم تغییر ایجاد کنم و انشالله با دوره راهنمای عملی رویاها به بهترین شکل این موارد رو هم ایجاد کنیم به لطف و هدایت الله

    عاشقتم خدا جون برای این فایل و این آگاهی های فوق العاده

    عاشقتونم استاد عزیزم

    عاشقتونم بچه ها سایت

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    بنام خداوند بخشنده

    قسمت چهارم

    وقتی تغیری در رون و روتین زندگی شما رخ میدهد چه واکنشی نشان می‌دهید

    خواه تغیرات سطحی مثل تغیر دکوراسیون غذا و غیره باشد

    یا تغیر جدی‌تر مثل منبع درآمد محل زندگی رابطه عاطفی و غیره

    آیا آن تغیر را فرصتی برای تجربه های جدید و ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت میدانی یا به چشم اختلال در زندگیت به آن نگاه میکنی

    سلام خدمت استاد عباسمنش

    جواب به این سوال واسم واقعا سخته خیلی سخت شاید خیلی اولش به چشم اینکه میتونم یه تجربه جدید رو کسب کنم نگاه نکنم و نا امید بشم

    ولی واسه مسائل دیگه که تغیر به نف من باشه و بدونم خوب میرم تو دلش امشب واقعا خیلی خیلی از خودم ناراحت شدم که چرا اینقدر ذهن من محدود هست و خدارو شکر میکنم که متوجه شدم که من ذهنم محدود هست و باید روش کار شه و کار میکنم و ادامه میدم

    ولی استاد توی صحبتهاتون و مثال‌ها که زدید دیدم توی شغلم دیدم درآمدم کم شده زود تغیر دادم و رفتم یه شغل دیگه الان گیج شدم که آیا درآمد وقتی نداشتم مشکل از باورهام بود یا اینکه باید تغیر میکردم

    میدونم که باورهای من اشتباه بوده ولی شک کردم

    حتی اگه دوستی بتونه جوابمو بده ممنون میشم

    خوب باز برگشتم به گذشته و دیدم یه تغیر بزرگ کردم که مواد مصرف میکردم و تغیر کردم و الان پاک شدم و چقدر لذت بخشه خدایا شکرت

    یا وقتی که به اجبار البته از خونه پدریم رفتم مستغل شدم و چقدر زندگیم فرق کرد و چقدر لذت بخش بود واسم

    میریم به استقبال تغیر

    میخام از امشب اتاقمو مرتب کنم

    شکر گذاری کنم ودبنویسم

    روزی دوساعت فایل گوش بدم نکته بردارم

    یه مرتبه دیگه کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رو بخونم صدامو ظبط کنم ودبارها گوش بدم

    برنامه بریزم واسه خواندن کتاب رویاها

    برنامه بریزم کمتر برم مغازه دوسم و کارگاه خودم بمونم

    در حال حاظر باید از لحاظ مالی رشد کنم و باید باورهامو تغیر بدم و رو خودم کار کنم و فقط فایلهارو گوش کنم و عمل کنم

    باید دست از یک سری عادات بردارم توسط اهرم رنج و لذت

    آگاهی که گرفتم باید خودم در خودم تغیر ایجاد کنم آگاهانه به استقبالش برم تجربه کنم و لذت ببرم میخام منتظر کسی نمونم و خودم توکل کنم و حرکت کنم

    میخام وضعیت مالیم رو تغیر بدم تا بتونم محصولات استادرو بخرم و استفاده کنم و آگاهی بگیرم

    واقعا سپاسگذارم استاد بابت این همه آگاهی که دارین به من میدین ممنونم ازتون خانم شایسته

    از خدا میخام کمک کنه بتونم با جدیت ادامه بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ارزو سلیمان گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    بنام خدای هادی وحامی

    استاد عزیزم سلام

    سپاسگزارم بخاطر این آگاهی‌های ارزشمند.

    من همیشه ناخودآگاه قبل از اینکه به این فایل گوش بدم همیشه خودم را با تغییرات کوچک وفق میدادم.مثلا اینکه همیشه محل رفت وامدم را تغییر میدادم.حتی توی طول روز سعی می‌کردم که روزها وساعتهام متفاوت با روزای دیگه باشه همیشه یجورایی به چالش میکشیدم خودم را.

    ولی یه تغییری که در گذشته انجام دادم این بود که من اعتقاد شخصی داشتم که من باید با کسی که کار میکنم به عنوان همکار باید از جنس خودم باشه تا راحتر بتونم ارتباط برقرار کنم هم بخاطر محدودیت‌های ذهنی یجورایی خودم را به یه امنیت رسونده باشم.تا اینکه شرایط جوری شدکه من محیط کارم تغییر کرد وبه سمت کاری هدایت شدم‌ که باید با همکار آقا کار می‌کردم.من اوایل خیلی مقاومت داشتم ولی یه ندای درونم میگفت که تو باید تجربه بدست بیاری باید این تغییر را قبول کنی.من دست از مقاومت و نجواهای ذهنی دست برداشتم وبه این محیط کار جدیدبا همکار آقا شروع به کار کردم من با این تغییر تغییرات بزرگی برای خودم ایجاد شد.

    اول اینکه من داشتم تجربه جدیدی کسب می‌کردم.

    چقد در ارتباط با جنس مخالف شخصیت ورفتار من تغییر کرد.

    چقد به آزادی بیشتر رسیدم.

    واز همه مهمتر تونستم باورهای قوی درمورد جنس مخالف بسازم.وچقد باورهام قوی‌تر شد.

    اینکه تونستم اخلاق وخصوصیات جنس مخالف را بشناسم در کل خیلی خیلی برام تغییر خوب وعالی هست وخیلی خوشحالم بخاطر این هدایت.چقد ارتباطاتم قوی‌تر شد.چقد دامنه ارتباطات گسترش پیدا کرد.

    عبارت تاکیدی که میتونم بگم

    اینکه هر چیزی به نفع منه..

    وهر تغییری در زندگیم به نفع منه

    تغییرات من رابه رشدوپیشرفت میرسونن

    من خیلی سعی دارم که بیشتر روی تغییرات شخصیتی ورفتار خودم کار کنم که خیلی خوب وعالی هستم ودوست دارم بهتر وعالیتر بشم.ودارم روی خودم کار میکنم تا با تغییر شخصیتم زندگی بیرونم را تغییر بدم.

    به امیدموفقیت وپیشرفتهای روز افزون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سمانه جاویدی گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیز ک مهربان خداقوت در مورد تمرین این قسمت یعنی تغییرات مدتها بود که ما از بابت یکی از نیروهای کارمون تحت فشار بودیم چون اون بنده خدا به پول بیشتری از حقوقش نیاز داشت و چون از نظر ما نیروی خوبی بود حاضر نبودیم از دستش بدیم و با تمام شرایطش حتی سخت می‌ساختیم حتی این نیرو نمیزاشت ما نیروی جدید بیاریم که خودش کار نفر بعدی رو انجام بده و حقوق نفر بعدی هم گیر خودش بیاد ولی یه نفر که نمیتونه کار دونفر رو انجام بده بالا خره دل رو به دریا زدیم و به محض اینکه خودش از کار انصراف داد بدون صحبتی پذیرفتیم و بعد از رفتن اون فرد کار ما بسیار بسیار تغییرات مثبتی کرد نیروهای جدید و حتی زرنگ تر اومدن تولید ما بیشتر شد و …یا اینکه منو همسایمون که خیلی باهم خوبیم باهم باشگاه میرفتیم دوستم روزهای زوج اوکی بود من روزهای فرد ولی می‌خواستیم اینو نپذیریم و هرجور شده باهم بریم ولی من پذیرفتم که تو این مقطع باید از هم جدا بشیم و الان خیلی راحت‌تر و با احساس بهتر میرم باشگاه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه ی دوستان عزیزم

    تغییر

    چقدر در برابر تغییرات هرچند کوچک یا بزرگ یا توی هر جنبه ای مقاومت داری؟؟؟

    استاد من خدای تغییر نکردنم نه تنها تغییرات بزرگ هاااا بلکه حتی کوچکترین تغییرات هم باهاش مقاومت داشتم

    همیشه از یه مسیر برم سرکار، همیشه توی محیط امن باشم، همیشه یه کاری که روتین وار میره و خوبه رو سعی نکنم تغییر بدم چون میترسم خراب بشه ، توی دل حل مسائل نرفتن آشغال زیر مبل کردن هزاران چیز دیگه

    من 3 سال یک باشگاه میرفتم و عوضش نکردم

    من وارد رابطه عاطفی نمیشدم چون میترسیدم روتینم بهم بخوره

    از رابطه سمی قبلی بیرون نمیومدم چون اهل تغییر نبودم و دقیقا چیزی که شما گفتین طرف رفت و یکی بهتر اومد توی زندگیم

    نمیرفتم خوابگاه موقعی که دانشگاه قبول شدم چون میترسیدم تغییر کنه این روتینم. کلا گفتم که خدای تغییر نکردن ها اما الان نه

    چه تغییراتی ایجاد کردی و خیلی نتیجه بهتر شد؟؟

    با رفتن به خوابگاه مقاومت داشتم اما وقتی رفتم نمیدونین چقدر خوب بود و با چه آدمای عالی آشنا شدم و چقدر هم خاطره های عالی ساخته شد برام که الان هنوزم یادمه و ازشون حرف میزنم

    با رفتن به سرکار و محیط بیرون کار کردن مقاومت داشتم اما رفتم و استاد چقدر برام بهتر شد و چقدر بزرگتر شدم چقدر تجربه به دست آوردم و اصلا یه آدم دیگه شدم

    همیشه از یه مسیر میرفتم سرکار عوض کردم مسیرمو

    همیشه مسیرپیاده رویم از یه مسیر بود عوض کردم

    خلاصه استاد از تیرماه امسال دیدم دارم ضربه میخورم از تغییر نکردنم و جهان هم داره چک و لگدهاشو میزنه شروع کردم تغییر کوچیک کوچیک کردنو از محیط اطرافم شروع کردم چون خدا بهم گفت دقیقا یادمه خدا بهم گفت حالا کهه داری تغییر میکنی از همین محیط اطرافت شروع کنن و استاد واقعا هم داره پاداشش رو میده

    وقتی باشگاهمو بعد 3 سال عوض کردم اصلا دیدم چقدر مربی های بهتر هم هستن و چقدر هم اخلاق های عالی تر و واقعا راضی ام از این تغییرم

    آره واقعا ذهن مقاومت میکنه نسبت به تغییر اما از وقتی که فهمیدم دیگه دارم خودمو میندازم هی توی تغییرات و ظرفم رو تکاملی بزرگتر میکنم برای تغییرات بزرگتر

    و این تغییرات کوچیک رو هم از محیط اطرافم شروع کردم از عوض کردن بالشت زیر سرم از عوض کردن جای خوابم تغییر دادن روتین زندگی پختن غذا به شیوه دیگه ای آشنا شدن با ادم های جدید رفتن بیرون با ادم هایی که اصلا نمیشناختم و یک روز تا شبم باهاشون بودم و چقدر لذت بردم از بودن باهاشون و خلاصه هی تغییرات بزرگتر

    و خیلی راضی ام و خیلی راضی ام خداروصدهزاران مرتبه شکرت

    سپاس گزارم استاد عزیزم بی نهایت زیاد

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سید جواد هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 618 روز

    درود خدمت استاد عزیز سپاسگذارم از این فضا و موقعیتی که ایجاد کردید برای بهبود وضعیت در همه جنبه های زندگی

    تغیراتی که در گذشته انجام دادم و خوشحال هستم از انجامشون ، ترک سیگار ،ترک مشروب ، شروع ورزش و شروع کوهنوردی و از همه مهم تر رژیم ترک قند و نوشابه که سال 95 گرفتم

    دیروز روز تولدم بود و فایل قدرت اراده در مقابل نحوه عملکرد مغز به عنوان نشانه هر روز برام اومد خداروشکر کروم و گفتم حتما برام خوب و مهمه که این رژیم رو انجامش بدم ولی فعلا توان خرید محصول رو ندارم پس چیکار کنم ، تا شب دو دل بودم از انجامش که دوستم اومد و اون هم این دوره رو انجام داشت میداد و خریده بود ، یکم راهنمایی ازش گرفتم و شب قبل از خواب تصمیم به انجامش گرفتم و امروز روز اول رژیممه تا بتونم دوره قانون سلامتی رو خریداری کنم

    عبارت تاکیدی : نظر مردم اهمیتی ندارد من برای سلامت بودن خودم مهمه

    مرحله 4

    بهبود درآمد مالی ام

    کارکردن روی باورهای ثروت سازم و خرید دوره ثروت 1

    میخام سعی کنم کمتر گارد بگیرم در مورد تغییرات و تصمیمات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 2055 روز

    به نام خدایم که هر خیر و عشقی از سمت اوست.

    این فایل نشانه ی دو روز پیش من بود.

    من پارسال در جواب یک فردی که میگفت بگرد ببین چه مقاومت هایی داری با هدایت خدا به این موضوع رسیدم که من دربرابر تغییر مقاومت دارم و این یکی از ترمزای منه

    البته این خیلی برام عجیب بود منی که از 5 سالگیم 4 بار مهاجرت کرده بودم تا میومدم دوستیامو عمیق کنم باید از اون جا میرفتیم دقیقا مثل تارو تو فوتبالیستا بار ها توی یه سال چندتا مهد کودک و مدرسه عوض کرده بودم وحتی بعد تر که یک جا و یک دانشگاه بودمم هی از نظر عقیده ای تغییر میکردم و حتی دوستامو خیلی عوض کردم

    وقتی این فایل و شنیدم خیل روی مخم رفت که چرا من انقدر مقاومت دارم با اینهمه تغییریم که تو زندگیم اتفاق افتاده

    بعد اومدم بلند با خودم و خدا صحبت کردم این کار با اختلاف ارام کننده ترین کاریه که تو زندگیم وجود داره

    بهم گفت مهم نیست چرا این اتفاق افتاده مهم اینه که ایا تو این باور شرک الود رو داری یا نه

    گفتم عجیبه چرا ولی اره دارم

    گفت اوکی خالا بیا حلش کنیم به جای تمرکز بر مشکل(بگردم علت و چرایی ایجاد این مشکل پیدا کنم) تمرکزتو بزار روی حلش دقیقا مثل تفاوت دیدگاه حضرت موسی که توی سوره ی شعرا تمرکزش روی مشکل بود اما توی سوره ی طه تمرکز رفت روی حل مسئله و راه حل اون مشکلاتشو میخواست که قشنگ خدا راه حل هارو هم بهش داد و اجابتش کرد هم درواقعیت و هم درایه

    بعد گفتم اخه خدایا من این وسط به یه تضادی خوردم و دوست دارم مثلا دوستیا و ارتباطات پایدار داشته باشم

    بعد بهم گفت راه حل اصلی این مسئله هماهنگ شدن با خداست چون خدا هم با قوانینش(قانون همه چیز در خال تغییر هست) و هم با خواسته های تو هماهنگه

    بعد گفت خالا توی این موضوع چجوری هماهنگ شی

    با کار کردن روی خودت و هماهنگی با من و توحید تو در مسیر هماهنگی‌با منی یعنی با من هماهنگی و در این شرایط تو هم با خواسته ایت و هم قوانین هماهنگی و تو میتونی از خیری که فقط از جانب خداست استفاده کنی یعنی هرچی پیش بیاد برات خیره همونیه که تورو راضی میکنه تورو به خواستت میرسونه تورو به شادی. و ارامش. و خوشبختی میرسونه

    بعد گوش دادن این فایل و مثال اقای طارمی قشنگ حس کردم یه مقدار سبک تر شدم و بعد از این صحبتا با خدا که دیگه خیلی بیشتر

    درمورد شرایط که باید تغییر کنم قضیه درس و ارتقا تحصیلی و شغلیه که باید براش تلاش کنم و این پنیری که چند سال پیش با کنکور قبول شذن بهش رسیدم داره تموم میشع

    درمورد روی خودمم کار کردن هم همین طور

    وقتی نکاه میکنم میبینم در نهایت تمام تغیرات زندگیم حتی اون دردناک تریناش خوب بوده ولی من تا حالا توجه نکرده بودم بهش از این زاویه

    مثلا من خیلی تجربه دارم و خیلی خوب ادما رو درک میکنم و کمتر شرایطی هست که من نفهمم یکی چی داره میگه اینم چون ادمای زیادی با فرهنگ های مختلف دیدم و توی شروع ارتباط خیلی زود راحت میتونم یه ارتباط خوب و یه دوست خوب پیدا کنم اما ادامه اش یکم حوصله سر بر یا قاطی باشرک میشه

    من هر موقع که داشتم روی خودم کار میکردم به موقع تر تغییر کردم چون من از خدا خواستم با چه سیستمی منو اگاه کنه اما وقتایی که کمتر کار میکردم واقعا به اندازه ای که مجبور به تغییر بودم درد قضیه بیشتر بوده

    مورد بعدی درمورد نظم خوابم هست که باید تغییرش بدم در جهت یه سری از اهدافم و اصلا سلامتم در تمام جنبه ها که برنامه خوابم برعکس شده کلا که امروز ساعت 6 اومدم بخوابم به خدا گفتم خدایا خوابمو تنظیم کن

    همون ان بهم نقل قول انیشتن و گفت که ابله کسی که کاری و دوباره و دوباره انجام میده اما انتظار نتیجه متفاوت داره و بهم گفت تو هروز شب تا صبح بیداری بعد صبح میخوابی عصر بیدار میشی و دوباره شب خوابت نمیبره و این سیکل همین جور ادامه داره و بهم گفت الان دیگه نخوابم منم خدایی بچه ی حرف گوش کنیم رفتم دوش گرفتم قهوه درست کردم به پرنده هام رسیدم یه فایل توحید عملی گوش دادم و درس خوندم و بازی کردم و چرخید و نخوابیدم

    همون طور که بالاتر گفتم و استادم گفت راه حل اینکه تغییر بتوننه برای ذهنمون خوب باشه اینه که بچسبونیمش به خدا هم خودمونو هم اون تغییرو و خودمون با خدا هماهنگ کنیم و از خدا هدایت بخوایم واقعا اموزه های استادم دقیقا مثل قران میتونه یضل من یشی و یهدی من یشی باشه و واقعا من محتاج به هدایت خداوندم و راه حلم اینه که بچسبم به خدا و از اون کمک بخوام و سوال بپرسم

    درمورد فایل قوانین در قران دو هم واقعاااااا تبحر استاد توی کشف قوانین و توجه به اصل ستودنیه و بازهم اینهم درستی قران رو ثابت میکنه و همین طور درستی این قوانین را چون ما توی جامعه ی مذهبی بودیم شاید یه تاییدیه این چنینی از صد تا نتیجه برای ما معنبر تر باشم

    اینم چون از توضیحات استاد درمورد سوره طه و شعرا اون فایل استفاده کردم گفتم و هم اونجا چون قبل دیدن فایل کامنت نوشتم تشکر نکرده بودم که الان کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علی حسین حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 2030 روز

    سلام به استاد عزیز و بزرگوار و خانم شایسته و همه دوستانی که در این مسیر الهی قرار دارند و هدایت شدند ر سال 97 بود که شرایط اینقدر برام سخت بود که فقط از خداوند کمک می‌خواستم و خداوند منو با این مسیر الهی آشنا کرد شرایط بسیار نامناسبی داشتم از لحاظ مالی و در تهران زندگی می‌کردم چون دوستان خوبی داشتم و عادت کرده بودم زندگی کردن در تهران را ه این راحتی نمی‌تونستم از تهران کنده بشم تا شرایط اینقدر برام سخت شد سخت شد و سخت شد که مجبور شدم دست به هجرت بزنم یعنی به جایی رسیدم که دیگه نمی‌تونستم در تهران زندگی بکنم یعنی شرایطشو نداشتم شرایط یه اتاقی که بتونم اجاره بکنم هم نداشتم و این لطف خداوند بود به من تا مجبور بشم دست به هجرت بزنم من زبون خداوندو متوجه نمی‌شدم باید با چک و لگد از تهران میومدم بیرون چون می‌ترسیدم می‌گفتم تهران که این همه بزرگه اگر من نتونم توش موفق بشم کدوم شهر می‌خوام برم موفق بشم یه روز اومدم تصمیم گرفتم که وسایل خونمو بفروشم همسر من چون همراه من بود و در این مسیر قرار گرفته بود زیاد مقاومت نداشت ا فقط می‌گفتیم از تهران بریم حالا کجا بریم اونشو نمی‌دونستیم تا اینکه خداوند ما را هدایت کرد به شهر کاشان و اما تغییرات مالی که برای من اتفاق افتاد ن با پروژه‌ای آشنا شدم که بزرگترین پروژه اون شهر بود و وقتی که رفتم برای قیمت کاری دشون قیمت‌هایی به من گفتند که دیدم بیش از سه برابر قیمت‌های تهرانه تو کار خودم متعجب شدم باور نمی‌کردم در عمرم هیچ کجا کار نکرده بودم که اینقدر حساب کتابشون درست باشه و سر وقت باشه زیاد طولی نکشید که ما بهترین خونه را اجاره کردیم بهترین وسایل خونه رو خریدیم ر بهترین جای اون شهر داریم زندگی می‌کنیم منی که نمی‌تونستم یک نفر کاری را مدیریت کنم در امسال یعنی سال 1403 یش از 43 نفر برای من کار کردن و کار می‌کنند یعنی نمی‌تونستم پولشونو سر وقت پرداخت کنم مدیریت و بلد نبودم و اگر بگم چه کارایی انجام دادم و به چه خواسته‌هایی از خودم رسیدم شاید کامنتم طولانی باشه لی اینو می‌خوام بگم که این نتیجه ایمانه و هجرت کردن اگر نترسیم لبته من می‌ترسیدم یعنی خداوند منو مجبور کرد که هدایت بشوم ر واقعاً شرایط اونقدر برام سخت نمی‌شد من هنوزم توی آپارتمان 60 متری اونجا زندگی می‌کردم و در خرج و مخارج روزانه زندگی خودمم مونده بودم اما الان اهداف بزرگی دارم اگر بخوام در طول این چهار پنج سال وفقیت‌های خودمو بگم تبدیل به چند کتاب میشه و اولین دوره‌ای که ما خریداری کردیم دوره 12 قدم بود که تغییرات بسیار بزرگی در زندگی ما ایجاد کرد در افکار ما ایجاد کرد در خانواده من ایجاد کرد کارهایی که تو این چند ساله انجام دادم وقتی که خوب فکر می‌کنم می‌بینم که همش از آموزش و آگاهی بوده که از این سایت گرفتم جایی که تو دل ترسام رفتم جاهایی که در سختی قرار گرفتن و فقط به خداوند توکل کردم و او هدایتم کرد یعنی تغییراتی در روابط خانوادگی من به وجود اومده که خودم باورم نمی‌شه تغییراتی در افکار و اندیشه خودم به وجود اومده که باورم نمی‌شه ز لحاظ جایگاه اجتماعی به جایی رسیدم که باورم نمی‌شه از لحاظ درآمدی به جایی رسیدم که اگر 5 سال پیش کسی بهم می‌گفت می‌گفتم که برو دیوونه تو توهمی از این حرفا نزن چون باور نمی‌کردم البته اینو بگم تمام آموزش‌هایی که من از این سایت گرفتم فقط شاید به 5 درصد اونا عمل کردم گر به 30 40 درصدشون عمل می‌کردم که دیگه یا خدا ممنونم از شما استاد عزیز و بزرگوار شما از زندگی هزاران هزار نفرو از جهنم تبدیل به بهشت کردی و خودتم الان داری در بهشت زندگی می‌کنی این قانون خداونده ممنونم از شما به خاطر پاکی راستی صداقت و محبتی که در وجود شما هست از شما ممنون و سپاسگزارم که هزاران هزار نفر مثل منو تغییر دادین ز اعماق وجودم به تو عشق می‌ورزم سید حسین عباسمنش از اعماق وجودم تو رو دوست دارم از اعماق وجودم از خداوند سپاسگزارم که به سایت شما هدایت شدم وقتی که کسی باعث میشه در زندگی تغییر بکنی و به موفقیت برسی مجبور میشی که از اعماق وجود عاشقش بشی و دوسش داشته باشی شما باعث تغییرات بزرگی در زندگی من شدی که از قلب عاشقتم شما حال منو خوب کردی حال خانواده منو خوب کردی که از اعماق وجود به تو عشق می‌ورزیم خداوندا دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصنده‌های آسمانیست و روح ناآرام من خواستار رهاییست نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است خداوندا تنها تو را می‌ستاییم تنها از تو پرستش می‌کنیم و تنها از تو یاری می‌جویی خدایا سپاسگزارتم برای هدایتم با استاد عباس منش خدایا سپاسگزارتم که منو با این مجموعه آشنا کردی که حال خوشی که اینجا دارم و تجربه کردم هیچ کجا نتونستم به دست بیارم خدایا سپاسگزارتم برای دوستانی که در این سایت قرار دارند و با تجربیات زندگی خودشون و تغییراتی که ایجاد کرده‌اند باعث انگیزه در وجود من هستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: