ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 31

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 1026 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان .

    خدا قوت .ممنونم به خاطر این فایل های بینظیرتون که در حد یک دوره ی آموزشی ارزشمند هست.

    وقتی فایل اول رو گذاشتید روی سایت یک بار گوش کردم .ولی ننوشتم وتمرین انجام ندادم.

    چند روز بعد بهم گفته شد مگه نمی خواستی احساس لیاقتت رو بهبود بدی برو وفایل هارو کار کن.

    خداروشکر می کنم که حالا توی این مسیر با شما همراه شدم.

    این فایل جاییه که باید استپ کنم اونقدر باهاش کار کنم تا بتونم اون تغییری که لازم دارم رو ایجاد کنم.

    به خاطر ذهن بینهایت کمالگرایی که دارم که مدام می خوام همه ی کارهارو باهم انجام بدم وقتی با تغییر هم مقاومت داشته باشه دیگه ببین چه می کنه.همه کاری رو انجام میده به جز اون کاری رو که باید انجامش بده.

    حالا تغییری که من باید انجام بدم موندن روی این فایل کار کردن وتمرین کردن وقدرتمند کردن ذهنمه تا:

    اولا سراغ فایل های دیگه نرم تا بتونم ذهنم رو با گوش کردن به این فایل و استفاده از عبارات تاکیدی اونقدر قدرتمند کنم که منجر بشه به انجام کار درست(تغییری که لازمه انجام بدم)

    ثانیا اون کاری که باعث تغییر در شرایط بیزینسم میشه که آماده کردن فایل های آموزشی هست وذهنم داره ازش فرار می کنه رو انجامش بدم.

    وقتی تمرینات رو انجام دادم و مثال هایی رو که ذهنم داشت از انجامشون فرار می کرد رو نوشتم دیدم اکثرا به علت ترس از آشنا نبودن با اون کار خاص بود .اولش ذهنم اون کار رو خیلی در نظرم بزرگ وسنگین جلوه میداد ولی حالا که نگاه میکنم میگم خوب اصلا سخت نبود ویا چیز خاصی نبود.

    مثل وقتی می خواستم برم یک رم بخرم ( چون اصلا از کارهای کامپیوتری و ابزار وجوانبش سر در نمی اوردم وفکر میکردم اگه فروشنده چیزی ازم بپرسه ومن گند بزنم چقدر بد میشه که بر میگرده به ترس از اشتباه کردن.

    یا وقتی برای اولین بار می خواستم از سمباده لرزون استفاده کنم چقدر کارم رو عقب انداختم بعد از انجامش دیدم با با اصلا چیزی نبود .باز هم به خاطر این بود که می ترسیدن خرابکاری کنم.

    یا اولین باری که می خواستم از سمباده گردون استفاده کنم.

    یا وقتی می خواستم اولین بار یک کار منبت رو به دور از نظر استادم وتوی خونه به تنهایی انجام بدم.

    همه ی این تجربه ها هر چند کوچولو کوچولو تغییراتی رو در جهت رشد من داشته.

    حالا باید برم تو دل یک ناشناخته ی جدید.یک تغییر جدید که مدت هاست میدونم باید انجامش بدم ولی عقب میندازم.

    استاد جان ممنونم به خاطر این هدایای گرانقدرتون.عاشقانه دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2078 روز

    به نام خدای مهربان

    إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم

    سلامی گرم و دلچسب از تو دل یه زمستون قشنگ به استاد بینظیر خودم و مریم بانو شایسته مهربان و دوستان خوبم

    شب و روزتون بخیر و شادی

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ میده چه واکنشی نشان میدهی

    بحث تغییر و مقاومت های ذهن برای حفظ حالت قبلی

    خدا رو شکر جدیدا خیلی اگاهانه دنبال تغییر هستم و خودم دوست دارم، هم از درون تغییر کنم و هم زندگیم تغییر کنه و یه روند جدیدی رو شکل بدم و کاملا متفاوت از قبلم باشم و زندگی کنم

    قبلا خیلی مقاومت داشتم نسبت به تغییر و ذهنم همیشه بهونه میاورد، بهونه های بیجا که بیا و ببین و همیشه میخواست شرایط قبلیش رو حفظ کنه و خوب معمولا موفق هم میشد. اینکه میگم قبلا منظورم تا همین چند ماه پیش هست.

    خدا رو شکر الان دیگه از اون مقاومت های بی مورد و بیجا وسفت سختش دیگه خبری نیست

    و خیلی خیلی راحتتر میتونم متقاعدش کنم که کل جهان داره تغییر میکنه

    و اگه ثابت باشیم و تغییری نداشته باشیم و بخوایم توی همون دایره امن قبلی زندگی کنیم شرایط فقط سخت و دشوار میشه.

    و اصلا قانون جهان هستی این هست که تغییر کنیم و رو به بهبود و رشد و تکامل حرکت کنیم تا اوضاع همیشه برامون بهتر و بهتر بشه

    شاید اولش کمی سخت باشه ولی عوضش پاداش های خوبی رو به همراه داره. هم توی مسیر و هم توی پایانش

    من هرچی این مقاومت ذهنم رو کم و کمتر کنم یه جورایی هدایت میشم به قدم ها و تصمیماتی که با برداشتن اون قدم ها، نتایج ده ها برابر بزرگتر جهانو دریافت میکنم

    چون خود جهان داره تغییر میکنه، تغییر به سمت بهبود به سمت رشد و تکامل، به سمت پیشرفت و بهتر و عالی تر شدن

    و خود جهان از تصمیمات و اقدامات من برای تغییر و بهبود حمایت میکنه و یه جورایی خودش شرایطش رو برام فراهم میکنه و قدمای بعدی رو بهم نشون میده

    فقط به این شرط که من مقاومت از خودم نشون ندم، شک و تردید نداشته باشم و با این روند جهان خودم رو هماهنگ کنم و با نشونه های خدا قدم به قدم جلو برم و نخوام ثابت بمونم و دست از حرکت بکشم

    وقتی من قدم به قدم و اروم اروم خودم رو تغییر میدم و رو به جلو حرکت میکنم دیگه ذهن هم نمیتونه مقاومت کنه چون قانون تکامل جهان رو هم رعایت کردم

    خوب تا اینجا چند تا عبارت تاکیدی هم نوشتم ولی میخوام یه چند تا دیگه عبارت تاکیدی بنویسم

    خداوند از تغییر من داره حمایت میکنه

    یک نیروی برتر و بالاتری، داره این مسیر تغییر من رو مشخص میکنه و منو توی این مسیر قدم به قدم هدایت میکنه

    خداوند خیر مطلق هست و جز خیر و خوبی و زیبایی های بیشتر چیز دیگه ای برای من نمیخواد

    خداوند با تغییر روتین زندگی من، داره ظرفم رو بزرگتر میکنه برای دریافت نعمتهای بیشترش

    من توانا هستم که خدا شرایط تغییر و پیشرفت رو برام فراهم کرده و این خبر خوبیه

    کل جهان هستی در حال تغییر هست و من با تغییر کردنم دارم خودم رو هم راستا میکنم با منبع خیر و خوبی خداوند

    خداوند از اینده ها خبر داره و با تغییر در زندگی و شرایط الانم، داره منو اماده میکنه برای اینده های زیبا و پر نعمتش

    استاد نازنینم و خانم شایسته عزیز ازتون بینهایت سپاسگزارم

    وجود شما خیر و برکت زندگیمون هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فرشته اسلامی گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    با سلام خدمت شما معلم معنوی خودم و مریم جان عزیز .

    این فایل منو یاد یه تجربه از سالهای دوران مدرسه انداخت وقتی من تازه وارد کلاس اول راهنمایی شده بودم و وارد یه مقطع جدید تحصیلی شده بودم خیلی ترس داشتم اینکه نکنه یاد نگیرم درسهارو و خیلی ترسهای دیگه مخصوصا درس ریاضی رو چون یکم ضعیف بودم تو این درس خلاصه دوران تحصیل شروع شد و چند جلسه از درس ریاضی رو گذروندم اما دیدم اون ترسهام اون توهماتم به واقعیت داره تبدیل میشه و من هیچی از درس و یاد دادن این معلم نمیفهمم یکم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که برم و دفتر حل شده مسائل ریاضی رو که دختر عموم که یک سال ازم بزرگتر بود رو از سال پیشش بگیرم و از طریق اون دفتر یاد بگیرم بعدش هر مساله ای که تو کتاب بود رو از روی اون دفتر نگاه میکردم و مینوشتم راحت بدون تمرین خیلی خوشحال بودم که مثلا من چقد زرنگم و اینا … چندین جلسه گذشت و هیچکس متوجه کارم نشد و تا اینکه یه روز سر کلاس ریاضی معلم منو برد پای تخته سیاه بعد چندتا مساله از درس رو بهم گفت و من نوشتم روی تخته و گفت حلش کن باورتون میشه حتی من فکر اینو که اینجوری راحت لو میرم رو نکرده بودم اون معلم ما عادت داشته هر کسی میره پای تخته دفتری که تمریناتش رو حل کرده رو باید تحویل معلم بده ..وقتی من پای تخته بودم و گفت مساله رو حل کن مونده بودم چکار کنم چون هیچی بلد نبودم فقط خیره شده رودم به تخته سیاه و اون عدد و رقم ها کم کم معلممون عصبانی شد و دفتر منو باز کرد تا یه نگاهی بندازه بعد تعجب کرد دید همه رو من درست حل کردم بعد ازم پرسید چرا تو دفترت درست اجام دادی و حالا بلد نیستی قضیه چیه . من سکوت… دوباره ازم پرسید اینبار با داد و بیداد منم خیلی ترسیده بودم و فوری همه چیو لو دادم و اون اون روز و اون لحظه اونقدر سر من داد و بیداد کرد و خرد و کوچیکم کرد که نگو…. وای که چقدر جلوی بچها حس بدی داشتم بعد اون قضیه من دیدم دیگه هیچ راهی ندارم جز اینکه برم پیش دختر عموم و بهش بگم بجای ماهی دادن به من ماهی گیری یادم بده و اون بهم کمک کرد و من تونستم کم کم یاد بگیرم و تمرین کنم و تلاش کنم تا اینکه بالاخره بعد یک ماه موفق شدم بشم یه دانش اموز شاگرد اول کسی که همون جلسه اول همه چیو میفهمه و نیازی به تمرین زیاد نداره …

    من اونموقع این چیزارو نفهمیدم اما حالا خوب میفهمم و درک میکنم که اون اتفاق به ظاهر بد چقدر تغییر داد مسیر پیشرفت درسم رو و اینه اینهمه سال تنفر من از اون معلم بیخودی بود و اون اگه اونجوری با من رفتار نمیکرد شاید من هرگز به این فکر نمیفتادم که من هر کاری رو با تمرین و تلاش و ممارست میتونم به بهترین شکل انجام بدم . هیچوقت توانایی هام رو نمیدیدم هیچوقت فکرشم نمیکردم که اره منم میتونم مثل دختر عموم شاگرد اول باشم منی که همیشه از تغییر ترسیدم تغییر مقطع تحصیلی .. تغییر معلم ها .. تغییر روش تحصیلی .. تغییر یادگیری .. اینکه چقد خودمو و توانایی هامو دستکم گرفته بودم … ما چقدر همیشه تو زندگی از تغییر شرایط فراری بودیم حتی یه بار با خودمون نگفتیم بجای مقاومت در برابر تغییرات تجربه اش کنیم خودمونو به چالش بکشیم با این تغییر شاید بزرگتر بشیم چرا ما فکر میکنیم با تغیرات یه چیزی ازمون کم میشه

    با تشکر از این فایل ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    کاظم مظفری گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    استاد عزیز و سرکار خانم شایسته ی گرامی سلام و عرض ادب و احترام

    امیدوارم هر لحظه تون شاد و سرشار از احساس شکرگزاری باشه

    ممنون و سپاسگزارم از تیم عباسمنش بخاطر گسترش این آگاهی های ناب و از خانواده ی بزرگ عباسمنش بخاطر انجام به موقع تمرین ها که به استاد عباسمنش انرژی میده تا ادامه ی این فایلهای زیبا رو برامون آماده کنن

    استاد جان

    من به طور کلی وقتی به زندگیم نگاه میکنم با تغییرات مثبت موافق و بعضی تغییرات منفی رو بخاطر سختیهایی که در مسیرش برام اتفاق میافته خیلی دوس ندارم

    ولی اینو دوس دارم مدام در حال تغییر باشم

    و جای ثابت و تکراری رو اصلا دوس ندارم

    حتی تا الان بارها شده شغلمو عوض کردم و جاهای مختلف وآدمهای مختلف رو امتحان کردم

    اما سوال بعدی:

    که چه تغییراتی در گذشتتون رخ داده که نتایجش خوب بوده؟؟

    من قبلا که با قوانین آشنایی نداشتم از در و دیوار میخوردم و از زمین و زمان شکایت میکردم، غیبت میکردم، تهمت میزدم، اما به لطف خدای عزیزم بزرگترین تغییر از خودم شروع شد

    و کتاب 4میثاق رو خوندم و با خودم عهد کردم سعی کنم

    1 با کلام خودم گناه نکنم

    2 هیچی رو به خودم نگیرم

    3 پیش داوری نکنم

    4 بیشترین تلاشم رو بکنم تا اون سه تا کار بالا رو انجام بدم…

    بعد از تغییرِ خودم، اتفاقهای زیبا یکی بعد از دیگری خودشو بهم نشون داد و زندگیم روز به روز بهتر و بهتر و بهتر شد

    نتایجی که داشتم :

    آرامشم به شدت زیاد شد

    سلامتیم به شدت زیاد شد

    از لحاظ مالی همیشه پول داشتم

    خیلی از چیزهایی که دوس داشتم و میخواستم خریدم

    خونه ساختم

    تو شغلم ارتقا پیدا کردم

    و…

    و فقط و فقط همه ی اینها با تغییر نگرش وشخصیت خودم اتفاق افتاد

    دقیقا همینطوره استاد

    شما درست میگید

    ما همه میدونیم کجای زندگیمون باید تغییر ایجاد بشه ولی نمیدونم چی این وسط مانع تغییر میشه

    ترسه؟ نمیدونم

    تنبلیه؟ نمیدونم

    حقه ی ذهنه؟ نمیدونم

    دلایل عقله؟ نمیدونم

    شاید هم هنوز وقتش نرسیده که تغییراتِ آگاهانه انجام بشه و زندگیمو از این رو به اون رو کنه…

    اما

    استاد عزیزم

    من از امروز سعی کردم سحرخیزی رو تو برنامه ی زندگیم بزارم

    و باز اولین تغییر رو آگاهانه و از خودم شروع میکنم و مطمئنم زندگیمو به شدت تحت الشعاع قرار میده و نتایج خوبی برام داره

    امروز یک ربع زودتر بیدار شدم از ساعت 4ونیم تا 5ونیم بیدار موندم و الان انرژیم فوقالعادس

    خدای عزیزم سپاسگزارم

    به نظرم من باید در مورد خودم این تغییرات رو انجام بدم

    1 یه کم شادتر بشم

    2 ورزش رو تو برنامه ی روزانه قرار بدم

    3 یه کم بیشتر کتاب بخونم

    اینا تغییرات خودمه

    در مورد مسائل مالی هم یه سری تغییرات آگاهانه ایجاد کردم که امیدوارم ادامه دار باشه

    یعنی ماهانه یه خورده پول پس انداز میکنم که وقتی زیاد شد بتونم سرمایه گزاری کنم

    در مورد مسائل شغلیم هم تازه ارتقاء گرفتم و به زودی به لطف خدا بازهم ارتقاء میگیرم

    در مورد جمله ی تاکیدی بنظرم این جمله ی قشنگیه

    که

    جهان هرلحظه در حال تغییره و به عبارتی خداوند خودِ تغییره

    استاد جان

    امیدوارم بتونم با توجه به زیبایی ها و نکات ارزشمند شما و کامنتهای خوب خانواده ی عباسمنش هر روز بهتر و بهتر و بهتر بشم

    دوستون دارم

    شاد باشید و شکرگزار

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    لیندا موحدی گفته:
    مدت عضویت: 2724 روز

    با سلام به استاد عباس منش و شایسته خانوم تاثیر گذار و همه دوستان معنویم

    سوال وقتی که تغییری در روند زندگی شما رخ میده د چه واکنشی نشان میدهید.؟

    راستش حالا که خوب نگاه میکنم به زندگیم. همیشه و همیشه از تغییرات فراری بودم .تغییرات کوچک برام سخت نبود مثل تغییر دکوراسیون یا نوع غذا .اما چالشم و مقاومت زیادم در تغیییرات بزرگ بود .دچار استرس میشدم و فقط منفی های موضوع تو ذهنم میومد .

    یادمه سالها پیش که محل خدمتم در یکی از شهرستانهای اطراف شهر محل زندگیم بود. یه روز بی مقدمه نامه مدیر کل به من ابلاغ شد که محل خدمتم عوض شده و باید بیام مرکز در اداره کل مشغول بکار بشم اونم واحد مالی که اصلا با کارم مطابقت نداشت .شاید باور نکنید چهار روز گریه کردم و با همکارا با اینکه از قبل میشناختمشون اوکی نبودم و استرس داشتم .بعد از چها روز دلو بدریا زدم رفتم و از مدیر کلمون خواستم منو برگردونه سر جای قبلیم .حالا چند نفر بمن خندیدن و… که بماند .آخه موقعیت جدید هم از نظر رشد درآمدی ، لول کاری و خصوصا بودن در نزدیکی خونه ما عالی بود و من با نپذیرفتن تغییر همه را از دست دادم و تا ده سال بعدش نتونستم انتقالی بگیرم و از مزایا استفاده کنم . باورهای اشتباهم فقط افکار منفی و ترس آور بمن القا میکرد .آخر کار هم تقصیرو انداختم گردن خدا که او نخواسته وگرنه جور میشده .امیدوارم با راهنمائی های استاد و فایل های بی نظیرشون تغییرات اساسی در باورها و افکارم رخ بده و نتایج عالی بگیرم و بیام و اینجا با شما خوبان به اشترا ک بذارم .

    به امید آن روز نزدیک….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    پرستو یاری گفته:
    مدت عضویت: 2471 روز

    سلام بر استاد و دوستان عزیز

    در مورد واکنش به تغییرات،

    1. تغییر ناگهانی و یا اجباری باشه، اولش نگران و مصطرب میشم ولی خیلی توی نگرانی نمی مونم و سعی می کنم بپذیرم باهاش سازگار بشم و اگر نیازه اطلاعاتم رو در موردش بیشتر کنم و عمل کنم یا قبولش کنم و صبر کنم، و معمولا نتیجه خوب بوده

    2. در مورد تغییراتی که خودم می خوام صورت بگیره، بسته به نوع تغییر فرق می کنه

    مثلا اگه در مورد تغییر دکوراسیون یا تغییر در برنامه سفر و گردش… خیلی مقاومتی ندارم

    ولی در مورد تغییر شغل نجواها و ترسها سراغم میاد

    اگر تغییر در رفتارم باشه، انعطاف پذیرم و استقبال می کنم

    اگر تغییر در محل زندگی باشه، مقصدم مشخص باشه و امکانات فراهم باشه اوکی هستم در غیر این صورت با مقاومت و نگرانی پیش میره، ولی اگر ایت تغییر اجباری باشه راحت می پذیرم(شاید باید چک و لقدها رو بخورم بعد تغییر کنم) یا شایدم کمالگرا هستم و می خوام همه چی قبلش روشن باشه و آماده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    تغییر برای من همیشه سخت است

    همیشه ذهن من را آزار می دهد

    همیشه مقاومت می کنم

    هر چند بارهای بار روی خودم کار می کنم تا بهتر بتوانم روند زندگی خودم را بهبود ببخشم

    اما

    باز این نکته مهم را در عمل و در بهبوه کار فراموش می کنم

    این سبب می شود که من نتوانم به راحتی و آسانی روی خودم و باورهای خودم کار کنم و به بهترین نتایج دست پیدا کنم

    همه اینها بخاطر ذهن من است که از تغییر گریزان و فراری است

    باید این نکته را همیشه بیاد داشته باشم که ذهن من از تغییر گریزان و فراری است

    باید همیشه این نکته را بیاد داشته باشم که این من هستم که کارها و امور را برای خودم سخت می کنم

    اما این صحبت های استاد باز برای من یک زنگ هشدار و یک تلنگر عالی است تا بتوانم به راحتی و آسانی روی خودم کار کنم

    همیشه دل به تغییر ها بدهم

    همیشه بخواهم که روی خودم کار کنم

    با آغوش باز به استقبال تغییرات بروم

    شاید در قدم اول و در اولین برخورد تغییر کردن برای من سخت باشد

    اما هر بار که این تغییر را در خودم اجرا کردم حال من بهتر شد

    زندگی من بهتر شد

    مهمترین تغییری که در زندگی خودم انجام دادم زمانی بود که از کسب و کار قبلی خودم خارج شدم و دل به بازار کار زدم

    مشغول کار کردن روی خودم شدم

    اکنون خودم صاحب کسب و کار خودم هستم

    خودم کارفرمای خودم هستم

    همین الان هم در کسب و کار جدید خودم بارهای بار نسبت به دوستان و پیشنهادهای آنها مقاومت می کردم و دل به تغییر نمی دادم

    اکنون به این نکته مهم رسیده ام که نباید با دیگران بحث کنم

    باید تغییرات را بپذیرم

    این نکته و این درس را برای خودم داشته باشم که

    شاید در این تغییر برای من یک نکته و یک درس جدید وجود داشته باشد

    همه اینها می تواند برای من یک عامل رشد و موفقیت باشد

    این درس و این تجربه و این باور خیلی برای من کمک کننده است

    هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد

    هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد

    هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد

    هر تغییری می تواند برای من یک درس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد

    هر تغییری می تواند برای من یک ذرس و یک تجربه جدید را در خودش داشته باشد

    این بزرگترین و مهمترین درسی بود که من امروز از این فایل ارزشمند برای خودم یاد گرفتم

    من یکی تغییر دیگر که برای من خیلی مهم بود و کلی فکر و دیدگاه و نگاه من را عوض کرد این بود که به این موضوع پی بردم که خودم باعث ورشکستگی خودم شده ام

    خودم باعث شده ام که نتوانم هرگز به موفقیت برسم

    از آن به بعد شروع کردم به کار کردن روی باورهای خودم

    از فایل های استاد کمک گرفتم و در نهایت به موفقیت رسیدم تا بتوانم به آرامش ذهنی خوبی برسم

    این بزرگترین و مهمترین قدم دیگر زندگی من بود

    می خواهم از امروز نسبت به هر حرف و صحبتی که با من در مورد کسب و کار انجام می شود سریع واکنش نشان ندهم

    آن صحبت ها را بشنوم و بعد از آن ها نکته و درس بگیرم

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    اگر تغییر نکنیم جهان مارو به زور چک لگد به تغییر وا میداره

    تغییر جزوی از روند زندگی با تغییر انسان پیشرفت میکنه

    همیشه بعد از تغییر نتیجه های خوب در زندگی گرفتم

    تغییر باعث میشود شجاع باشم

    تغییر کردن اعتماد به نفس ببشتری به ادم میده

    همیشه بعد از تغییر روحم بزرگ شده و ایمانم به خودم بیشتر شده

    تغییر باعث میشود از ترس ها بگزریم

    همیشه با تغییر کردن شجاعت بیشتری میگیریم برای حرکت به سوی هدف هام

    تغییر جزوی از جهان هستی و با تغییر کردن جهان به رشد و‌پیشرفت من کمک بیشتری میکنه

    همیشه در دل تغییرات برای من اتفاغای خوب و عالی افتاده

    تغییر باعث میشود انسان حرکت کنه و ساکن موندن پوسیدن رها باشه

    تغییر یک فرصت جدید و همیشه با تغییر کردن نتایج عالی رخ میده

    جهان در هر لحظه در حال تغییر و با تغییر به رشد میرسم

    زنذگی پویاست وهمیشه همه چیز در حال تغییر و با تغییر میشه به نتایح شایسته رسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ندا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2294 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    چقدر همه چیز دقیق و به موقع هست

    چقدر زمانبندی خداوند درست هست چقدر من این فایل رو درست و به موقع گوش دادم و چقدر نیاز داشتم که بشنومش.

    . چند روز بود که این فایل رو روی سایت دیدم ولی خب قرار بود الان بشنوم و چقدر خوشحالم که الان اومدم گوشش دادم.

    از دیشب یکسری ترس ها در درون من بالا اومده بود.. مثل ترس از بیماری.. ترس از پیر شدن.. و حتی دیشب خواب دیدم که پدرم بهم میگه من چکار کنم که شرایط سلامتیم بهتر بشه و منم که این روزا به سلامتی پدرم فکر میکردم و دوست داشتم کاری براش انجام بدم.. و تمام این موارد ترس هایی رو درون من بالا اورده بود..

    و حالا که این فایل رو دیدم.. میبینم من ترس از تغییر داشتم و با وجودیکه قبلا بارها خودم برای تغییرات توی زندگیم اقدام کرده بودم..

    مثل تعییر توی شغلم و دقیقا همزمان شده بود با پندمیک..و خیلی راضی بودم از این تغییر..

    ولی زمانهایی هم بود که در برابر تغییر مقاومت داشتم مثل تمام سالهای مدرسه که هر 4، سال یکبار، محل زندگی مون تغییر میکرد.. و بعد از دیپلم هم، تغییر محل زندگی از گچساران به شیراز.. و من همیشه مقاومت داشتم.. نسبت به تغییراتی که دنیای بیرون، ایجاد میکنه و ترس هایی برام ایجاد میشد.

    ولی دیده بودم جابجایی از شهر کوچیک و اومدن به شهر بزرگتر چقدر باعث رشدم شده بود و ازش خوشحال بودم..

    یا تغییر شغلم.. که بستن مغازه م بود و کسبو کارمو آنلاین کردم.. که همزمان شد با پندمیک چقدر خوشحال بودم..

    یا تغییر در سبک زندگیم، سبک کسبو کارم، و سبک غذاییم با قانون سلامتی و حتی فکریم.. همه اینها.. واقعا ازشون خوشحالم.

    ولی همچنان در برابر رخ دادن چیزهایی که برام تازگی داره.. مثل بالا رفتن سن.. البته که 40 سنی نیست، ولی ترس از تغییر، دوباره بالا اومده بود.. و الان که متوجه این ترس شدم.. که این ترس طبیعی مغز هست و چون ذهن نمیخواد تغییر کنه منو با این ترسوندن ها، میخواست در برابر تغییر مقاومت کنم.

    و وقتی روی خودت، روی افکارت، روی سبک زندگیت کامل تغییر ایجاد میکنی، مسلما شرایط بیرونی هم آروم آروم تغییر میکنه و من لازم داشتم این صحبتا رو بشنوم..

    مورد بعدی تغییرات کوچیک.. ایجاد کردن

    که الان بیش از دو سالی هست که پیاده روی میکنم.. چند روزی بود که دلم میخواست که مسیر پیاده روی رو تغییر بدم.. و امروز هر مثال شما، انگار دقیقا برای من بود.

    و حتی تمام شرایطی که رخ میده، به درخواست خودمون اتفاق میفته..

    اولین تغییری که خودم بهش نیاز دارم اینه که رویه ترس از تغییر. کار کنم.. به استقبال تغییرات برم.. حتی اگر تغییرات بیرونی، به ظاهر ترسناک و ناخوشایند باشند..بوسیله انجام همون کارهای کوچیکی که مثال زدین و اسفند ماه هم رسید و خونه تکونی میتونه یه تغییر خوبی باشه.

    دومین تغییر.. پذیرش هر شرایطی که خداوند برام ایجاد میکنه..این بخش رو باید درون خودم بیشتر تقویت کنم.

    سوم به آدم ها نچسبم… نگران این نباشم که چه اتفاقی میخواد در آینده رخ بده.. هر اتقاقی میفته خیر من در همونه. برای اینکه بعدن حسرت چیزی رو نخورم.. همین الان کارهایی که میتونم برای خانواده م انجام بدم رو انجام بدم.

    تغییر بعدی

    توی کسبو کارم هست که مدل ارائه ش رو باید تغییر بدم. که البته چند وقتی هست دارم توی این مسیر جلو میرم و هنوز دنبال ایده و مسیری که منو هدایت کنه هستم.

    یا حتی رابطه ی عاطفی م هم که دقیقا 4 ماهی هست که دستخوش تغییراتی شده و خیلی از این بابت خوشحالم، هر اتفاقی بیفته میدونم بهترین رخ میده

    یک روشی که من دارم.. برای عملی کردن کارها توی روتین های زندگیم اینه که همه چیو یادداشت میکنم و توی کارهای روزانه م قرار میدم و عملی میکنم.. اینکه چه عادتهایی میخوام درون خودم ایجاد کنم رو بهمین شکل جلو بردم..

    حالا کاری که میخوام انجام بدم اینه که روی این ترسی که تازه متوجه ش شدم بیشتر کار کنم، بهش اگاه باشم.. و خودمو به چالش بکشم.. و به شکل های مختلف تغییرات توی زندگیم ایجاد کنم..یا اجازه بدم جهان تغییراتی که لازم هست رو توی زندگیم ایجاد کنه.

    بنویسم از چه تغییراتی میترسم و براش برنامه ریزی و اقدام کنم.

    چقدر شنیدن صحبت هاتون حال درونیم رو خوب کرد و به موقع بود. ممنون استاد برای محتواهایی که آماده میکنید و خداروشکر برای حضورتون که کلام تون، روی آدم انقدر اثر بخش هست.

    ممنون استاد، شاد و سلامت و موفق و پیشرو باشید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    منیر وزین گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    درود به استاد توانستن ها

    صحبت درباره تغییر بود و خیلی عالی هم جلو رف

    من تغییرات برام دو دسته بودن .یه سری ها که مقاومت آنچنانی نداشتم و یه سری تغییرات که فک میکردم. تاثیر زیادی رو زندگیمون داره و من به شدت مخالف بودم .ولی خب این تغییرات کاملا در اختیار من نبود.و اتفاق افتاد و من چقدررررر مقاومت میکردم و دست و پا میزدم و چقدر حال روحی خراب میشد

    تا اینکه ناچار شدم. سازش کنم و ذهنم وادار میشد بپذیره و به معنای دیگه چاره ایی جز پذیرش نبود برام .خب این فایل از یه صبر پنهون هم داره حرف میزنه تو پای در راه بنه و هیچ مگوی

    خب همینجا هم توکل آدم رو به نیروی برتر می‌سنجد

    گاهی جهان تو منو هدایت میکنه به شرایط جدید. و من ندانسته عرصه بر خویش تنگ میکردم

    باور میکنم که تو هر تغییری خیره

    باور میکنم سرانجام هر تغییری بینظیره

    این فایل مقاومت برام ایجاد نکرد فقط بهم جنسی از آگاهی داد که من در طلبش بودم. و به سرعت به گوش جان گرفتم

    سپاس از شما هادی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: