همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/11/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-11-08 10:37:442024-06-27 06:35:33همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سیزدهمین روز سفر تکامل من.
سلام با روی ماهاتون استادعزیزم واقعا وجود شما برای ما مثل یه فانوسه که راهو برای ما نشوند میدید وراهو برامون روشن ترو اسون میکنید.
استاد خیلی حرف خوبی زدن.من اول اشنایی که با سایت اشناشده بودم حرفای استادو زیاد درکنمیکردم ولی الان که دارم دوباره شنیدم خیلی چیزارو درک کردم.
_ما نمیتونیم زندگیه کسیرو به سمت خوبی یا بدی تغیر بدیم.
چون هرکس خالق زندگیه خودشه ومحیط شرایط خانواده وجامعه هیچ تاثیری نداره.
_اگه بخواهیم به کسی کمک کنیم انرژی خودمون هم کمتر میشه.
چون ما الان بخواییم کسیرو قانع قوانین خداوند کنیم چون تو مدارپیشترفت وتکامل نیست حرفای مارو مسخره میدونه.
_باید خودمونو جوری به پیشرفت تکاملی برسونیم که الگویی بشیم برای بقیه
تنها ترین راه برای کمک کردن دیگه مثلا استاد عزیزم الگو بودنه.
_نباید دلمون بسوزه.
چون هرکس هرجایی از زندگیش هست درست جای مناسب خودش هست ونه شما حتی پیامبر خداهم بیایید اون باور نمیکنه خدا وقانون خدارو مدارش فرق داره
_اون شوروشوقی که داریم هرچیزی میخواییم یساعت بعدش یروز بعدش اتفاق میوفته رو باید به کسی نگیم چون بیفایده هست.
کسی میتونه راهنمای خوبی باشه که خودش قله رو فتح کرده باشه.
_نعمت وثروت خداوند برای همه به یک اندازه هست تو این دنیا وهرکی بخواد باید بیاد جلو وتز سفره ی پر برکت خدا استفاده کنه.
_دنیا وقانون به مقداری که عطشی بهت جواب میده.
هرچقدر بخوای میده هرچی بخوای میده
_زندگیه طبیعی زندگیه که وابسته هیشکی نباشیم وزندگی پراز عشق سلامتی زیبایی ثروت و ارامش زندگی که پر از مهر ونعمت خداوند باشه.
_احساس خوب =اتفاقات خوب
اینو هیچ وقت از یادمون نره هرکاری که دیدید بهتون حس بدو داد رفتن به جایی حرف زدن باکسی خوردن چیزی فکر کردن بچیزی جشنی مراسمی هرچی خلاصه از اونجا دوری کنید وفکرتونو کنترل کنید
من یزمونی که با سایت تازه اشنا شده بودم پدرم ومادرم که همش به اخبارو غیبت گوش میدادن حرف میزدن بحث میکردم اخر بحث هم سعی میکردن با افکار منطقیه خودشون منو قانع کنن وکلی جروبحث اخرش هم کلی ناراحتی اصاب خورد کنی واز اون ببعد سعی کردم دیگه باهاشون دراون مورد حرف نزدم موقع اخبار وحرف زدن های منفی دوری کنم ازشون.
ممنونم ازتون خانم شایسته برای طراحی این قسمت.
من تو این ۱۳روز خیلی اتفاقات خوبی تجربه کردم احساسن عالی شده حسم عالیه وثروت وسلامتی ارامش روز به روز به زندگیم زیاد تر میاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز🌹، خانم شایسته🌻 و همه دوستان خوب و فعالم در خانواده صمیمی عباسمنش🌷، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
این فایل درباره قانون خداونده. قانونی که میگه ای انسان، تو مسئول زندگی خودت هستی. تو مسئول زندگی هیچ بنی بشری نیستی. اعمال تو برای تو و اعمال آنها برای آنهاست.
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِی اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
ﺑﮕﻮ: ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﮕﻮﻱ ﺑﻲ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ؟! ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﻭ ﺷﻤﺎﺳﺖ; 🌷ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎﺳﺖ🌷، ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻳﻢ .(١٣٩) بقره
چرا میخواهیم دیگران را تغییر دهیم؟ تغییر دیگران به چه معناست؟ تغییر دیگران به معنای تغییر سرنوشت زندگی آنهاست. به معنای این است که دلسوزی کنیم که چرا بعضی افراد یا اطرافیان ما در شرایط سختی زندگی میکنند، چرا فقیر هستند، چرا مریض هستند، چرا روابط پرتنشی دارند و بخواهیم زندگی آنها را بهبود ببخشیم. کار ما به منزله تغییر در روند تکامل آنهاست. مثل اینکه بخواهیم پروانهای را زودتر از پیله بیرون آوریم و باعث شویم آن پروانه تا ابد نتواند پرواز کند.
این مساله در جهت منفی هم صدق میکند، به این معنا که اگر فرد یا افرادی بخواهند به فردی ضربه و صدمهای برسونن، باز هم توانایی بر این کار ندارند، چون هر کسی فرکانسهای ارسالی خودش را دارد، برای مثال افرادی خواستن به حضرت ابراهیم ضربه بزنن و او را به درون آتش انداختند، اما خدای بزرگ از آن حضرت محافظت کرد و به آتش فرمود سرد و سلامت باش. چرا؟ چون حضرت ابراهیم از قوانین آگاه بود، چون میدانست هیچ عاملی تاثیری در زندگی و سرنوشتش ندارد و این باورها، ایمان و فرکانس خود اوست که سرنوشتش را رقم میزند. آیات ۶۶ تا ۶۹ سوره انبیاء:
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ🌹
ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻣﻰﭘﺮﺳﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰﺭﺳﺎﻧﻨﺪ؟! (۶۶)
أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
ﺍُﻑ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﺘﻴﺪ; ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ؟ (۶٧)
👈قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ👉
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺎﺭﻱ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻴﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻴﺪ، ﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﻴﺪ. (۶٨)
💝قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ💝
ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺍﻱ ﺁﺗﺶ! ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﻲ ﺁﺳﻴﺐ ﺑﺎﺵ!(۶٩)
پس اگر قدرت خدا رو باور کنیم، اگر همه دنیا دست به دست هم بدهند که ما را زمین بزنن، کوچکترین تاثیری بر ما ندارن و اگر خدا بخواد یک نفر را زمین بزند، اگر تمام مردم دست به دست هم بدهند تا او را بلند کنند، نمیتوانند در برابر اراده خدا مقاومت کنن. برای مثال در جنگ خندق مسلمانان در اقلیت بودند و همه دشمنان متحد شده بودن مسلمانان را نابود کنن. اما حضرت محمد ترسی نداشت، حالش خوب بود، جواب مساله پیششون بود، جواب این بود که یه خندق اطراف شهر حفر کنن و به این صورت سختترین جنگ مسلمانان بدون درگیری حل شد.
پس قانون به صورت کلی این میشه، هیچ عامل و فردی کوچکترین تغییری چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی در زندگی ما ندارد و ما هم تاثیری بر روی زندگی دیگران نداریم. ما تنها زمانی تاثیر مثبت داریم که فرد مقابل خودش بخواد در جهت مثبت تغییر کنه، تازه در اون شرایط اگر ما بگیم به این صورت سلامت میشی، ثروتمند میشی، نعمتهای بیشتری وارد زندگیت میشه و خودمون محروم از اون نعمتها باشیم، تاثیرگذاری حرفهامون کم میشه، چون از ما میپرسن اگه حرف و مطلبت درسته، پس چرا خودت به این نتایج نرسیدی؟ ما از سر خیرخواهی راه خیر رو پیشنهاد دادیم، اما چرا خودمون یکی از اون نمونههای عملی دستیابی به خوشبختی، ثروت و نعمت نباشیم؟ آیه زیر بسیار زیباست:
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ❤️
ﺁﻳﺎ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰﺩﻫﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻰﻛﻨﻴﺪ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻴﺪ. ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻰﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ؟ (۴۴) بقره
پس توی برگ سیزدهم از سفرنامهام یاد گرفتم که آروم باشم و نخوام به زور در سرنوشت یک فرد تغییری ایجاد کنم. جهان همواره از رشد و پیشرفت حمایت میکنه و وقتی درسهایی رو درست یاد نمیگیریم، جهان هر بار با سیلی های محکمتری درسها رو واضحتر به ما یادآوری میکنه. نه برای اینکه سختی ما رو میخواد، نه برای اینکه ما رو از رسیدن به اهدافمون ناامید کنه، بلکه چون جهان از رشد و پیشرفت حمایت میکنه، چون اون سختی، برای اینه که کلی نعمت و سلامتی درش نهفته هست، چون این قدرت تضادهاست، چون با حل این تضادها ما رشد میکنیم و به اندازهای که رشد میکنیم ثروت و نعمت و سلامتی وارد زندگیمون میشه. فقط کافیه درسها رو یاد بگیریم و در عمل استفاده کنیم. اون سختی مثل درد ورزشکار بعد از تمرینات بدنسازی اش میمونه، اون درد و سختی براش لذتبخشه، چون بدنش آمادهتر و قویتر میشه.
ما فقط روی زندگی خودمون تاثیرگذار هستیم، پس هیچ ترسی وجود نداره و باز هم میگم که من مسئول صد در صد اتفاقات و شرایط زندگی خودم هستم. و در ادامه میرسیم به عنوان اصلی این فایل که همه انسانها به یک اندازه به منبع ثروت و سلامتی دسترسی دارن، اونها باید خودشون تغییر کنن، غمخواری و اینکه بخوای یه فرد رو تغییر بدی و کلی پول و امکانات در اختیارش بذاری بی معناست، چون اگر خودش نخواد تغییر کنه، این کارها هیچ فایده نداره و باعث دردسر خودمون میشه و اگر بخواد تغییر کنه، حتی میتونه از ما هم بهتر بشه.
امیدوارم همه دوستانم در پناه خدای مهربان همیشه شاد🌹، سلامت🌼، سربلند🌺، ثروتمند🌟 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید☀️
سلام و درود
خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان بخواهند!!!!
مثال ها دارم از این مورد!!
همین الان که دارم تایپ میکنم دورادور شنیدم که تو خونه پدرم مسئله ای پیش اومده !!!
آگاهانه تلاش میکنم خودم رو از موارد منفی دور نگه دارم و توجه نکنم این خودخواهی نیست بلکه من نمیتونم و هرگز نمیتونم چه به پدرم چه به خانوادم کمک کنم مگر با موفقیت خودم ، تو این مثال ببینید که حتی اون پسر بچه که دستشو گرفتن از قعر چاه بکشن بیرون باز خودش آگاهانه یا ناآگاهانه برگشت به همون قعر چاه!!!!
هرگز تغییر در قوانین خداوند نمیبینی!!!
چه پیامبر باشی چه نه چه ایران باشی چه آمریکا !!! این نهایت عدالت هست
بلههههه!!! قوانین رو نمیشه دور زد!!
ما بخاطر باورهای اشتباه فکر میکنیم میتونیم به کسی کمک کنیم که خودش نمیخواد به خودش کمک کنه!!! پدر من بخاطر باورهای بسیار بسیار اشتباه و چیزهایی که از پیش فرستادن الان دارن نتیجه ش رو میبینن و همیشه با آیه ای از قرآن میگفتن اولاد آدم بلای جون آدمه!!!!😳 و الان دارن نتیجه همون نگاه رو از فرزندان میبینن!!! و کلی باور مذهبی و کلی باور اشتباه دیگه!!!!
آقا ما اومدیم به خواهر کوچیکمون کمک کنیم!!! همسرشو سرکار ببریم از هر دری وارد شدیم به بن بست خوردیم خواهر من خودش شد برای من دردسر!!!! ما آدم بده شدیم!!!!
نمیدونم تو باورامون فکر میکنیم اگر به کسی کمک کنیم خوبیم!!!
نمیشه کسی که تو مدار نیست دستشو بگیری به زور بیاری و حتی اگر همه چیز بهش بدی برمیگرده سر جاش تازه ما رو هم با خودش میکشه پایین!!!
سالهای سال تلاش کردم من چکاری برای پدرم انجام بدم که اون ناراحت نباشه من چجوری مشکلاتش رو حل کنم؟!!!
انقد تلاش کردم فکر کردم غصه خوردم و خوردم!!! نگو قانون رو نمیدونستم!!!
تمام زمانهایی که درگیر کردم خودم رو درگیر مسائل ی که واقعا واقعا نمیتونستم من حلشون کنم چرا که خودشون با دستان خودشون خانوادم بوجود آوردن!!!
اگر روی موفقیت خودم و اهدافم تمرکز میکردم بسیار شادتر و موفق تر میبودم و اون موقع اون هم اگر میخواستند،،،، میتونستم کمک کنم!!!
هرکس نتیجه آنچه از پیش فرستاده رو میگیره
و قهرمان زندگی خودمون باشیم نه تو تصورات باطل و اشتباه اینکه من از راه میرسم یکی رم از بدبختی نجات میدم!!!! باوری از فیلم ها زیاد میبینیم!!
کما اینکه اگر یه فرد بی نهایت مشکل دار رو وارد زندگی و وارد سیستم کاری کنیم همون میشه برامون مشکل!!!! تازه به اون آدم هم کمکی نکردیم!!! بخشی از هدایتشه بخشی از مسیرشه ما نمیتوانیم مسیر کسی رو عوض کنیم که!!! بلکه هم به خودمون هم به اون آدم ضرر زدیم این نتیجه دلسوزی بیجا هست!!!
دنبال جواب میگشتم که الان چه برخوردی با این موضوع داشته باشم و به این فایل هدایت شدم الان میفهمم که خدا به هزار طریق هدایت میکنه ما رو به شرط اینکه باور کنیم
به نام الله وهاب
سلام به شما خوبان
این فایل منو یاد چن ماه پیش انداخت…وقتی که یکی از عزیزانم از لحاظ روحی اصلا اوضاع خوبی نداشتن و خب من سعی داشتم که با دلداری دادن حالشونو بهتر کنم…البته تاحدودی موفق بودم اون اوایل ولی من میخاستم به اون ارامش حداقلی که خودم دارم برسه و خودشو انقدر داغون نکنه براهمین ایشونو عضو سایت کردم وگفتم که از فایل ها استفاده کنند …ولی الانمیدونم که ایشون از فایل ها اصلا استفاده نکردن..و اون اوایل هم به حرف های من مثل یک مسکن شاید نگا میکردن.
این اتفاق باعث شد که من متوجه بشم که هرکسی تو یه مدار متفاوتی هست و هرکسی در زمان متفاوتی هدایت میشه و تکامل افراد متفاوت هست چون شرایط زندگی که تجربه کردن متفاوت بوده..
چراکه خودمن هم چند سال پیش حتما از کنار این اگاهی ها بی تفاوت میگذشتم چون در مسیر دریافتشون نبودم
فهمیدم که نباید سعی کنم اون چیزایی ک یاد میگیرم و رومن تاثیرمثبت میزاره سریع برم به بقیه بگم ک شماهم گوش بدین حالتون خوب شه ..
دارم روی خودم کارمیکنم رواین مورد که با دیگران بحث نکنم و سعی کنم اعراض کنم
و اینکه از خدا میخوام که کمکم کنه نتایج خیلی خیلی بزرگتری بگیرم و الگو سازی کنم.
و باید اول بخودم کمک کنم و اول خودم نتیجه بگیرم…
حتی الان میفهمم که چرا تو قوانین دلسوزی کردن برای دیگران هم خوب نیست و هرکسی تو هر شرایطی که هست تو زمان و مکان درستی قرار داره و خدای ما خدای دیگران هم هست و همه ی ما به اندازه به خدا نزدیکیم ..همه ی ما تحت حمایت خداوند هستیم…همه ی ما به یک اندازه از هدایت های خداوند برخورداریم.
خدایا سپاسگزارم که منو به این سفرنامه هدایت کردی
خدایاسپاسگزارم که هرروز درکم از قوانین بهتر میشه
استاد جان سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند🙏
سلام عزیزان همراه
امروز سیزدهمین روز سفرنامه است و چقدر زیبا هرروز فایلهایی رو دریافت میکنم که تجربه ایی برای بیان کردن دارم…مادرم از وقتی یادمه بیمار بوده و هست و همیشه هم مینالید با هرکسی که تلفن بهش میزد یا میدیدش فقط داشتن راجع به بیماریهاشون و وضعیت بد و …صحبت میکردن البته ناگفته نماند که ما از کودکی در این خانواده زندگی و بزرگ شدیم…همیشه دلم میخواست یه جور دیگه باشه اما نه از کودکی بعد از گذشت سالیان سال متوجه شدم…دیشب برای چندمین بار متوجه شدم که مادرم بیمارستان است از ناراحتی قلبی و بستری شده…اولش کمی عصبانی شدم که مادر هیچ وقت نمیخواد بیدار و آگاه بشه و خودشو پیدا کنه و راحت زندگی کنه….ولی به سرعت آرام شدم و پیش خودم گفتم هرکسی انتخاب خودشه برای زندگیش که چجوری اونو تجربه کنه..من چه کاری از دستم برمیاد هیچی جز اینکه روی خودم و خواسته هام تمرکز کنم و به اونها دست پیدا کنم و با این افکار آرام گرفتم و خوابیدم..البته اینم بگم که من از سال ۸۴ با برخورد با یه تضاد به مسیر موفقیت وارد شدم البته با باورهای بی نهایت بد همین طور لنگ لنگان ادامه دادم کم و بیش تا از سال ۹۳ بعد از مرگ برادر جوونم به مسیرهایی هدایت شدم هم کاری هم خودشناسی یواش یواش خیلی چیزها تغییر کرد ولی قوانین رو نمیدونستم راهم روادامه دادم و کلاسهای من از کرج به سعادت آباد تهران تغییر کرد توسط استاد دیگه ایی و بعدش هم خداوند منو خیلی یهویی از ایران خارج کرد…الان که ۱سال و نیم است که با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم میفهمم که چی شد از ایران خارج شدم هدایت خداوند و دوری از اون محیط و آدمها و اینکه هرروز هزاران بار خداروشکر میکنم که اینجام و در این آرامش و دارم ادامه میدم و تکاملم رو طی میکنم…امروز فایل استاد مجدد برای من بود که مریم عزیزم تو لازم نیست نگران کسی باشی و فقط روی خودت کار کن هرکسی در زمان مناسب و با توجه به تضادها و خواسته هایش البته اگه بداند و بخواهد هدایت میشود..پس تو اون آدمی باش که میخوای دیگران اگه در مدار باشن از تو میخوان کمکشون کنی و اینکه کمک کننده اونها خدای مهربونه و تو آرام باش و ادامه بده…بیشتر امروز تصمیم گرفتم سکوت کنم در برابر دیگران چه نزدیکانم و چه دیگران و آرام بمانم و به راهم ادامه دهم
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
به نام مهربان ترین مهربانان
سلام استاد جان و مریم جان
استاد من انقدر تجربه دارم تو این زمینه ک حد نداره استاد من نمونه بارز کسی بودم ک خودم سوپر من میدونستم ک اره باید هرکسی هرمشکلی داره کمکمش کنم نمیشه اصلا
بعد هرچی میزدم تو سرخودم عزیزم جانم نکن این کار این رابطه خوب نیست بیا بیرون نتیجش بی محلی بی احترامی دعوا بحث بود با دوستام یا خانوادم می گفتم بابا درسته داییمه ولی من میبنم ک بخدا دارن به ما اسیب میزنن زندگیمون دارن خراب می کنند بعد جواب من چی بود اره تو حسودی تو بچه ای تو داری الکی میگی بعد این شد سر این موضوعات کلا دیگه نطر من نمیخوان و یه طوری خودم بی ارزش کردم بعد این موضوع واقعا بهم برخورد و تصمیم گرفتم اگ خانوادم دوستام تو چاهم افتادن کاری نداشته باشم بهتر تحقیر شدنه بعد استاد ناخواسته دیروز تو باشگاه یکی بام هم کلام شد سر کارش دلم سوخت میخواستم کمک کنم در واقعا میخواستم سایت بهش معرفی کنم ولی دول بودم از خدا هدایت خواستم تا امروز ک این قسمت سفر نامه خوندم و فهمیدم نباید بهش بگم حسی درونم گفت نگو و واقعا استاد کاش قبل اینکه کار از کار بگذره ما دست از دلسوزی و کمک برداریم وگرنه به قول شما معلوم نیست چه اتفاقات بدی در پیش باشه
هزار مرتبه شکر استاد من خیلی وقته بجز دیروز خودخواه شدم من یکی از دوستای صمیمم شکست عاطفی خورد من حتی یک پیامم بهش نمیدادم چون میدونستم بدم همش اشک اه و یه بار حالش پرسیدم گفت اصلا خوب نیستم ولم کن منم گفتم باشه اگ نیلوفر قبل بودم بلیط می گرفتم میرفتم پیشش الان ن برام مهم نیست چون خودش ساخته خودش خواسته من چی کارم حتی نا خواسته گفتمش سایت عباس منشم هست برو هیچ به هیچ فهمیدم این اصلا نمیخواد تغیر کنه و به منم ربطی نداره
استاد جالبیش اینجاست امروز روز دومی ک دارم قران میخونم سوره یوسف خداوند به پیامبر میگه اگ به صحبتت گوش نمیدن ولشون کن این ک خوندم اشکم می ریختم می گفتم بابا خدا به پیامبری ک برای هدایت امده کارش اینه میگه وقتی چیزی بهشون گفتی گفتی راه درست اینه و نیومدن ولش کن خودت ناراحت نکن حست بد نکن مشکل خودشونه و میخوام به عزیزانی ک تا الان ضربه نخوردن بگم قبل ضربع به خودتون بیاین من خوردم تازه برای من ضربه کمی بود
ولی درس گرفتم شما قبل مشکل درس بگیرین و ول کنید دیگران مامانم همیشه یه جمله ای میگه میگه کسی ک نخواد خدا هم بیاد بهش بگه این کار درسته انجامش بده نمیده و واقعا بهش رسیدم
👈 سفرنامه روز سیزدهم
سلام به همسفران عزیز😃
چقدر ارزشمند بود آگاهی های فایل امروز و چه جالب که امروز من دو بار فایل رو نگاه کردم چقدر درک بیشتری گرفتم چون هر روز فقط یه بار به فایل سفرنامه اون روز نگاه میکردم
و این خودش یه پیام بود برام هرچقدر بیشتر نگاه کنم شاید در ظاهر مطالب تکراریه اما به درک بیشتری می رسم.
یاد خودم افتادم که وقتی تازه با قانون جذب و اینا آشنا شده بودم هرکس رو گیر می آوردم شروع میکردم باهاش صحبت میکردم با اینکه تغییر خاصی در زندگیم اتفاق نیافتاده بود همش ارشاد میکردم دوستانم خانواده فامیل و همش میخواستم اونها رو هم تغییر بدم دیدگاهشون رو تغییر بدم اما فقط داشتم وقت و انرژیم تلف میکردم
گاها برخورد های ناجالب میدیدم که ناراحت میشدم
و از همه اینها جالب طرف صحبتم بیشتر روی دیدگاه خودش لجاجت میکرد و سوژه ای میشد بزنه سر من که آره میگی اینطوریه خودت چیکار کردی؟😅
خوشحالم بابت اون اتفاقات و شاید رنجها که باعث رشد من شدن و این درس رو گرفتم که هیچ وقت نخوام کسی رو قانع کنم یا تغییرش بدم به خصوص قسمت عقاید و باورها چون انرژی خیلی زیادی ازم میبره و آخرشم خودم خسته میشم
و واقعا اگه در مدارش نباشه هزاران بار هم گفته بشه مثل اینکه هیچی نشنیده
گاها دوست دارم خواهرم تغییر بدم یا نجاتش بدم به خصوص قبلنا بیشتر بود میدیدم الکی دارم خودمو خسته میکنم
واقعا چرا اجازه ندم که بقیه هم زمین بخورن؟
بقیه هم درد بکشن زجر بکشن؟
چرا اجازه نمیدهم بقیه هم تجربه کنند و خودشون به اون درک برسند؟
همون طور که من اینجایی که الان هستم و اگه الان در مسیر رشد هستم بخاطر دردهایی که قبلا کشیدم همیشه گله داشتم چرا پدر و مادرم اون امکانات رو فراهم نکردن؟ مسافرت آنچنانی نبردن؟ چرا پول توجیبی خفن ندادن بهم؟
اما بعدها فهمیدم همین کمبود ها باعث شد خواستههایی درونم شکل بگیره که مستقل باشم و خودم هرچیزی میخوام برا خودم خلق کنم با تکیه بر خداوند نه بندگانش
و سپاسگزارشم منو وارد مسیر شناخت خودم و خودش و قوانینش کرد مسیری که هرروزش معجزه است🤩
و داستانی یادم افتاد گفتم اینم بگم اتفاقی که قبلا اتفاق افتاده بود اما هیچ وقت درکش نمیکردم به شکل ملموس که چرا اینطوری شد و امروز با دیدن این فایل برام باز شد
«عمو و عمه من خیلی وضعیت مالی بدی داشتن تو روستا و پدربزرگ و مادربزرگم فوت شده بودن و پدرم بهشون رسیدگی میکرد و از لحاظ مالی خورد خوراک تامین میکرد
و عمو و عمه های دیگم اصلا کمکی نمیکردن و پدرم این دیدگاه داشت که خدای اونها هست و داره بهشون روزی میده کمکشون میکنه تا وضعیت خوبی باشن و پدرم هم خیلی تحت تاثیر قرار میگرفت و به نوعی از مسیر هدف و زندگی خودش داشت خارج میشد
تقریبا یکسال پیش سر اتفاق ساده عمه و عمو من به راحتی پشت کردن به پدرم و همه جا آبرو پدرمم بردن با اینکه نیت پدرم فقط خیر بود میخواست ازشون مراقبت کنه»
و الان میفهمم چی شد اون افراد اصلا در مدارش نبودند با اینکه پدرم یکی از دستان خداوند بود و چون اونها تو مدارش نبودند پس کمکی هم بهشون نمی رسه نه اینکه بگیم نزدکانشون دارن ظلم میکنند نمی رسند اگه بخوان هم نمیتونند چون اونها تو مدارش نیستند.
خداروشکر میکنم بابت قوانین ثابت و دقیقش و اینکه هر روز به من آگاهی ارزشمندی میدی
ازش میخوام کمکم کنه تا تمرکزم فقط فقط روی خودم باشه چون هرجا تمرکزم میره روی بقیه یعنی جاده خاکی میرم
و کمکم کنه الگویی باشم که بقیه ازم بیان و سوال بپرسن
و هرجا میخوام برم کسی رو نجات بدم و تغییری ایجاد کنم در بقیه برای خودم یادآوری کنم من نمیتونم هیچ کس تغییر بدم تا خودش نخواد و اجازه بدم بقیه هم مثل من تجربه بکنند
و از خداوند میخوام بهم نشون بده کجا میتونم دست کسی رو بگیرم به عنوان دستی از دستانش
همیشه این غرور و خودبینی رو داشتم و شاید الان هم گاها دارم که این منم دارم کمک میکنم این منم که دارم این فرد نجات میدم اگه من نبودم که نمیتونست نمیشد
اما یادگرفتم در لحظه به خودم یادآوری کنم نگین تو فقط یکی از دستان خداوند هستی کسایی هم که دارن به تو کمک میکنند دستی از دستان خداوند هستند
و چقدر عاشق این دیدگاهم
که منبع همه چیز همه خیر و خوبی ها نعمت ها و ثروت ها فقط خداونده. …..توحید…..
مثال رستوران رو دوست داشتم و این روزها به این فکر میکردم اگه من به این درک برسم که هرکس ابر روزی خودش رو داره چرا حسادت کنه چرا غبطه بخوره
و چقدر خود من باید روی این دیدگاهم کار کنم و بدونم اگه جایی یه نفر چیزی رو داره من ندارم تفاوت فقط در اینه اون باور کرده و تو مدارش بوده و تکاملش طی کرده همین اگه من هم روی خودم کار کنم برای منم اتفاق میافته
سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته❣️
در پناه خداوند تنها قدرت جهان🙌
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
سلام به استاد عاشقم و درود بر مردان و زنان راه توحید و آزادگی
من واقعا در یک تایمی بود ک یک بیزانسی رو استارت زده بودم
و افرادی با هم در یک مجموعه کار میکردیم
و نمیدونید من چقدرررر عذاب تغییر دیگران رو کشیدم ینی میخاستم دقیقا آدما جوری باشن ک من میخام و همش روی نقاط منفی اون افراد توجه میکردم و این از سر دلسوزی بود ولی نمیدونستم دارم به خودم ضربه میزنم
خلاصه خون خودمو اون افراد رو تو شیشه کرده بودم و اونا هروز بدتر و بدتر میشدن
و من تو کارم ن پیشرفتی بود ن موفقیتی
و مهمتر از همه ن لذتی
و بعد از تایم طولانی متوجه قانون شدم
و کاملا رها کردم اون افراد از سیستم زندگی من کلا محو شدن
و نمیدونید مثل برق و باد اتفاق افتاد
و واقعا حیرت کرده بودم از عملکرد قانون
و این بزرگترین خداوند سریع و الحسابه
و این باور تغییر دیگران بعضی وقتا ک میاد سراغم تمام سعیمو میکنم ک جلوشو بگیرم و ب خودم فرکانس و ناتوانی خودمو در تغییر دیگران ب خودم یادآوری میکنم
و واقعا نمیدونید چ آرامشی داره اوم وقتی دست از این باور مخرب برداره
عاشقتونم مشتاق تمامی خبرهای خوبتون هستم
عزیزای دلم
الله پاک نگهدارتون❤️❤️😘😘😘
سلام
برگ سیزدهم از سفرنامه مسیح 1400/10/5
خدا رو شکر میکنم
خدا رو شکر میکنم از وقتی که عضو سایت شدم چقدر اگاه شدم و هر روز که فایلها رو میبینم اگاه تر هم شدم
خدا رو شکر میکنم که پذیرفتم که من نمیتونم زندگی کسی رو تغییر بدم چه خوبی و چه بدی
من فقط میتونم زندگی و سرنوشت خودم تغییر بدم نه سرنوشت دیگران
قبلا خیلی تقلی میکردم که با حرف یا عملی بخوام رفتار کسی رو تغییر بدم
ولی هر چه من خودمو تیکه وپاره میکردم هیچ اتفاقی نمی افتاد و شایدم بدتر میشد – فقط من الکی انرژی گذاشته بودم و در نهایت روحیه من خورد میشد
ولی خدا رو شکر با این اگاهی اشنا شدم و میذارم هر کسی خودش تجربه کنه اصلن دوست داره اینطور باشه شاید مثلااز نظر من اشتباه باشه ولی از نظر خودش درسته
من رهاش میکنم – چرا من خودمو باید اذیت کنم – هرکسی مسئول زندگی خودشه پس من که اگاه ترم و توی مسیر الهی هستم خودمو فقط مسئوول زندگی خودم میدونم و بس
واقعن من که دارم بهش عمل میکنم
خوشحالم
من اجازه میدم دیگران راه خودشون پیدا کنن
همینطور که کسی من رو مجبور نکرد بیام توی این مسیر
من هدایت شدم
الهی شکر
سپاسگزارم استاد عزیزم
سپاسگزارم مهربان بانو خانوم شایسته
ادامه دارد…
سلام به همگی.
ما هیچ قدرتی برای خوشحال کردن فردی که سالهای متمادی، بر نکات منفی هر موضوعی متمرکز شده، نداریم، حتی اگر بهشت را به او نشان دهیم.
این رو همین بالا نوشتم تا ترمز بزرگ زندگی خودم و قاتل رویاهام رو نشون خودم و همه بدم. من آدم بسیار مثبت اندیش و شادی بودم از همون اول. از بچگی در عین اینکه از تمرکز اطرافیانم روی موارد منفی ناراحت و دلگیر و خیلی وقت ها ناامید می شدم اما باز هم توی کتاب ها، مجلات، اینترنت، سایت ها و…. دنبال ذره ای انگیزه برای مثبت اندیشی می گشتم. حتی آشنا شدنم با استاد هم بواسطه این روح مثبت گرای من بود.
بارها وقتی در مورد کنترل ذهن، آمدن خبرهای خوب ودرست شدن همه چیز صحبت می کردم، نه تنها حرفم رو قطع می کردن و برای اون حرف هایی که کلی بر اساس شخصیت آدما واسشون تحقیق می کردم و می گفتم ارزشی قائل نمیشدن بلکه حتی آخر سر اون قضیه به دعوا و تحقیر شدن من ختم میشد. این موضوع تا سال قبل و گاها همین امسال هم ادامه داشت. این که از زندگی، حال خوبم می زدم و سعی می کردم حال بقیه رو خوب کنم و نه تنها به نتیجه نمیرسیدم بلکه همه تلاش های خودم برای خوب نگه داشتن حسم دود میشد میرفت هوا و خودم و روحم شبیه اسفنجی میشد که انگار انداختنش توی لجن و اشباع شده از اون همه گند و کثافت.
هر بار پشت دستم رو داغ می کردم اما باز با دیدن ناراحتی یه نفر سوپرمن میشدم و باقی قضایا…
تا اینکه بالاخره زبان ذهن نگرانم رو پیدا کردم. من واقعا با دیدن اشک یا ناراحتی کسی عمیقا ناراحت میشم و میخوام امیدوارش کنم که همه چیز خوبه و فلان و بیسار.
اما یه روزی که داشتم با خودم میگفتم بشکنه این دست که نمک نداره ، یه لحظه انگار یکی با پتک کوبید روی صفحه ذهنم و اون یه لحظه و افکار و صحبت و آگاهی هایی که درون من رد و بدل شد واقعا شگفت انگیز و تاثیر گذار بود.
همزمان که ذهنم قلبم رو ناراحت کرده بود یه صدایی که نمیدونم دقیقا از کجای مغزم پلی میشد و اتفاقا صدای استاد بود، گفت که ببین،
تو با این کارت داری اون رو از مسیر منحرف می کنی. اولا تو مگه با کمک همین اتفاق ها و تضادهای به ظاهر بد مسیرت رو پیدا نکردی؟
ببینم مگه کسی اومد دستت رو گرفت و آوردت سر سایت عباسمنش و گفت ذهنت رو هدایت کن. مگه کسی از نزدیکانت به زور مجبورت کردن که توی روزای به ظاهر بد که حال روحیت خوب نبود، ویس های سید حسین عباسمنش رو گوش کنی.
همین نزدیکان و اطرافیانت مگه نبودن که دائما مسخره ات می کردن که این باز دوباره شده سید حسین عباسمنش. مگه هزاران بار نشده که ویدیوها و مسافرت ها و زندگی در بهشت ها رو به هوای نشون دادن نتایج افکار درست بهشون نشون دادی و اونا نه تنها حواسشون به چیز هایی که تو میگی نبود بلکه با دیدگاه ها و نگرشی که به ویدیوها داشتن حالت رو بهم زدن.
مگه کسی بهت گفت که اشکالی نداره به حرفاشون توجه نکن و به مسیرت ادامه بده؟ تو توی این سال ها خودت تنهایی و با هدایت خدا دونه دونه آجرهای این شخصیت جدیدیت رو ساختی و تبدیل به آدمی شدی ( گرچه هنوز کلی راه داری) که قابل قیاس با آدم پنج سال قبل نیست. تو کجا و اون ادم کجا.
این صحبت هنوز اونقدر مطمئنم نکرده بود و ذهنم هنوز میگفت اشکالی نداره آخه من نمیتونم شاهد ناراحتی آدما باشم هر چقدر هم حمایت نشم بازم کمک میکنم.
در همین حین بود که یه صدایی از قلبم بهم گفت که خانم شما جدیدا به مقام خدایی رسیدی؟
تو بنده های خدا رو که خودش خلق کرده و به زیر و بمشون آگاهه بهتر میشناسی؟ یا لابد انقدر قدرتمند شدی که زندگیتو ول کنی و بخوای زندگی آدم ها رو تغییر بدی؟ یا شایدم خدا بلد نیست بنده هاشو هدایت کنه و ولشون کرده همینجوری با سر برن توی دیوار که تو میای اینجوری فرشته نجاتشون میشی.
الان که دارم فکر میکنم چندین ماهه پاک پاک شدم از این ضعف شخصیتی. نه کاری با کسی دارم، نه نگران کسی ام. تمام فکر و ذکرم شده اینکه چجوری خودم رو ارتقا بدم، چجوری بهتر فکر کنم. و اینطوری دیگه هیچ توقع و انتظاری هم از آدما ندارم. البته که هرکس ذره ای بخواد با منفی نگریش باهام بازی ذهنی راه بندازه خیلی محکم جلوش در میام و سر این موضوع هم با کسی شوخی ندارم.
به هرچی که بخوام با کمک خدا و بدون کمک و حمایت بقیه می رسم و علاف و معطل کسی نیستم. دارم بند به بند استعدادهام رو شکوفا می کنم و از اینکه زنده ام و خلق شده ام بی نهایت لذت می برم.
استاد متشکرم ازتون. دوست ندارم زیاده گویی بکنم. امیدوارم حجم عظیم قدردانی و خوشحالی و انرژی مثبت من که پشت کلمه متشکرم پنهون شده رو دریافت کنید.
سلام دوست عزیزم
چقدرعالی نوشتی
چقدرحرفات به دل نشست
انگارحرفهای دل من بود،
مرسی به خاطرکامنت فوق العاده ات،ارزش بارهاوبارهاخوندن ویادآوری به خودم راداره،
که روزی هزاران باربخونمش وبه خودم یادآوری می کنم که ازکجابه کجارسیدی وکسی که توروبه این مسیرآورده فقط خودت بوده ای باهدایتت پروردگارت،پس هرکس دیگه ای که بخواهدپروردگارش هدایتش می کند.خداراصدهزارمرتبه شکر
سلام دوست عزیزم. خدا رو شاکرم که ردپای من باعث شده حال شما خوب بشه و ازتون ممنونم که حال خوب تون رو با من به اشتراک گذاشتین واقعا خوشحال شدم و بهم انرژی مضاعفی بخشید.
این نظر رو چند روز قبل نوشتم و الان که دارم دوباره نظرم رو میخونم متوجه شدم که چقدر این باور توحیدی مهمه که فقط خداست که کمکمون میکنه. همین یه باور به ظاهر ساده باعث میشه از زندگی مون لذت ببریم و روحمون دچار تعارض نشه.
ممنونم که باعث شدین دوباره این موضوع برام مرور بشه.از صمیم قلبم آرزو می کنم که روز زیبایی داشته باشین و خدا با نشانه هاش و وجودش قلبتون رو پر نور کنه دوست عزیزم😊