همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

1214 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره صانعی گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    درود پادشاه ،رب العالمین

    سلام ب امام زمان عصرم .و همراه همیشگیشان مریم بانو

    این فایل مرا یاد اوایل زندگیمان و اختلافاتی که ب خاطر همین موضوع با همسرم داشتم انداخت .همیشه وقت و تمرکزش را

    برای اطرافیانش میگذاشت که من یکی برای پدرو مادر و برادر و خانواده م کنم خداوند 100تا ب من بر میگرداند (البته باوری

    بود از بچه گی خانواده در گوشش می گفتن)و وحی منزل شده بود برایش.

    و همیشه حاضر بود از خانه و من بزند ولی آنها در کمبود و ناراحتی نباشند .ب برادر معتادش کمک کند.برای پدر و مادرش

    بهترین باشد .در دهه 70 دو خانه فروخت تا پدرش را که باید عمل قلب باز میشد در بهترین بیمارستان تهران اون زمان (کسری) عمل کند و مشقت راه و هزینه را تنهایی ب عهده گرفت .و بعد خانه قدیمی پدر را ب خانه ای 3 طیقه تبدیل کرد و زیر بار قرض رفتیم که برادر ش را از مستاجری نجات دهد.خخخخخ چند سال بعد همان پدر همه را انکار کرد که من خودم

    این کارها را کردم ..برادر و خواهر ها همه زیر ماجرا زدند….چرا؟؟؟؟چون همسرم همه زندگیش و از دست داد آنها از ترس

    اینکه کمکی نکن پشت کردن…درست همش بخاطر باورهای اشتباه خودش زندگیش از دست داد اما درس بزرگی گرفت

    و با چک و لگد کاعنات فهمید ماجرا چبست .البته از درسهایی که از استاد گرفتیم .طلب خیر برای استاد عزیزم

    همسرم درست با غروری که دارد بیان نمیکنه..اما از رفتارش میفهمم پشیمان.و اکنون با باورهای جدید و کوشش خودش و

    یاری خداوند مشغول ساختن دوباره زندگی خودش است.و تکیه ب بازوان خودش و هدایت خداوند از نو شروع کرده .

    ما هیچ قدرتی برای عوض کردن دیگران نداریم در حالی که خودمان نیاز ب عوض شدن داریم

    خودمان وقتی از لذت های زندگیمان بزنیم برای کمک ب دیگران .چرا کاعنات باید لذت بیشتری را وارد زندگیم کند

    وقتی من خودم را دوست ندارم چرا..کاعنات باید مرا دوست داشته باشد و لذت ها را وارد زندگیم کند.

    خدایا آگاهم کن .از این هم بیشتر ،از این هم راحترو آسانتر ،مسیر را برام هموار و راه های آسفالت شده را میخواهم.

    عاشقتونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سمیرا مهمانپرست گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    نشونه ی من در تاریخ 1403/1/21

    به نام پروردگار رزاق

    سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به سمت این سایت بی نظیر ، این استاد جوانمرد و بانو شایسته ی مهربان هدایت کرد….

    راستش را بخواهید این فایل نشونه ی دیروزم بود کمی از شروع فایل رو گوش دادم و یه کاری واسم پیش اومد که دیگه نتونستم ادامه اون رو گوش بدم شب هم واسه مهمانی دعوت بودیم . وقتی که رفتم مهمانی در اونجا به یک سری اتفاقاتی برخوردم که دقیقا در مورد موضوع همین فایل بود . فامیل ما در مورد این موضوع صحبت می‌کرد که واسه پسرش که 17 سال دارد، خیلی زحمت کشیده و خیلی واسش هزینه کرده بودند که او درس بخواند و حتی او را پیش چندین مشاوره برده بودند که اورا راهنمایی کنند ولی هیچ تاثیری نداشته بود و پسر ایشون اصلا با این همه تلاش نه تنها هیچ پیشرفت تحصیلی نداشته بلکه باعث تنش‌های خیلی زیاد در رابطه بین پدر و مادر هم شده بود …

    شب که از مهمانی برگشتیم تصمیم به گوش دادن مابقی فایل کردم و وقتی صحبت‌های بی‌نظیر استاد رو می شنیدم واقعا به درستی این موضوع پی بردم …

    خود من زمانی که با قوانین آشنا شدم بارها و بارها سعی کردم که این آگاهی ها رو به نزدیکانم هم بگویم ولی نه تنها هیچ نتیجه ای نگرفتم بلکه کلی هم انرژی ام را

    از دست میدادم ، همان طور که استاد می‌فرمایند که هر کسی به اندازه نیازش این آگاهی ها رو درک میکنه و اگر خود شخص بخواهد که تغییر و پیشرفت کند خداوند از بی‌نهایت طریق او را هدایت خواهد کرد …

    به قول استاد ما باید این باور رو در ذهنمون نهادینه کنیم و باید یاد بگیریم که تمرکزمون رو از روی دیگران برداریم و به خودمون اختصاص بدیم

    باید بپذیریم ،نه میتونیم سرنوشت کسی را به سمت خوبی هدایت کنیم و نه میتونیم سرنوشت کسی را به سمت شکست هدایت کنیم،ما فقط میتونیم سرنوشت خودمون رو تغییر بدیم.

    باید به این حالت تسلیم بودن در ناتوانی تغییر دیگران برسیم ، تا بتوانیم از زندگی خودمون لذت ببریم،تا بتوانیم خوشبختی را تجربه کنیم…

    من باید با تکرار این جمله ی طلایی استاد که: (من فقط با کمک کردن به خودم !با پیشرفت خودم !با موفقیت خودم !و با الگو سازی از خودم میتونم به دیگران کمک کنم و همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم) رو روزی هزار مرتبه با خودم تکرار کنم….

    خدا رو شکررررررکه توانستم از خودم ردپایی به جا بگذارم

    استاد نازنینم سپاسگزارم……..

    مریم جونم سپاسگزارم…….

    دوستان نازنینم از شما هم سپاسگزارم که کامنت من رو مطالعه کردین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    یونا مهر آفرین گفته:
    مدت عضویت: 4008 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خواستم تشکر کنم از استاد عزیز برای این فایل چون این فایل دقیقا جواب به سوالی بود که من چند روزه درگیرش شدم. من قوانین رو بسیار عالی یادگرفتم و عمل می کنم و نتایج خوبی هم گرفتم و می خواستم به چند نفر از اطرافیان که دچار مشکلاتی بودند کمک کنم اما یک ندایی از درون بهم می گفت این کار نکن تو فقط یک اشاره کن اگر واقعا خواهان تغییر باشند باید دنبال راه بگردند اگر تو دستی باشی که قراره کمک کنی خداوند اونها رو به سمتت هدایت می کنه اما خوب ذهنم خیلی درگیرم کرده بود و می خواستم به روش خودم به بقیه کمک کنم.

    وقتی دیدم نمی تونم بین دلم و ذهنم تصمیم بگیرم دیشب گفتم کاش استاد یک فایل میگذاشتند که جواب بگیرم و امروز صبح جوابم رو از شما گرفتم.

    بسیار از شما ممنونم و خداوند رو شاکرم که همیشه به بهترین شکل جواب من رو میده.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    نسترن ص گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    سلام استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز

    خدا رو شاکرم بابت وضع قوانین بی نظیرش

    چ زیباست که هیچ کسی قدرت تغییر سرنوشت ما را ندارد به غیر از خودمان.

    امروز خودم رو بخاطر رفتار ناشایستی که تو محیط کاری داشتم بسیار سرزنش کردم. امروز چون قرار بود مدیرمون منو به یک موسسه واسه کار معرفی کنه از مدیرمون جلو بقیه چندین بار تعریف و تمجید کردم. درصورتی که فراموش کردم تنها چیزی که میتونه زندگی منو تحت تاثیر قرار بده خداوند و باور های من هستش.

    پروردگارا امیدوارم هیچوقت این اشتباه رو تکرار نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سید حسن گفته:
      مدت عضویت: 1075 روز

      سلام نسترن عزیز

      خیلی وقت ها خیلی اتفاقات تجربه ای میشود که دیگه اون کار را انجام ندهیم

      واگر میبینی که جایی کاری انجام میدهی که اون کار اشتباه است

      مشکل نداره بگو خدایا فهمیدم مسیرم اشتباه است

      واین جوری به خودمان احساس گناه نمی‌دهیم

      حالا اگر به خاطر کاری احساس گناه داشته باشیم یعنی دارین توجه میکنیم به نام خواسته ها

      همیشه موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Asudeh گفته:
    مدت عضویت: 3356 روز

    سلام بر استاد و خانم شایسته عزیز که این فایل برای من مجدد زنده شد و درست همین امروز (جمعه) جواب دلسوزی بی جایم را طبق قانون دریافت کردم. (این را می نویسم چون حسم بهم گفت)

    چندی پیش خداوند به برادرم یه فرزندی عطا کرد و از همان به سختی شیر مادر رو می خورد و یا نمی خورد و مادرم و خودم بارها و بارها به ایشون گفتم که این نوزاد رو تحت نظر یک دکتر متخصص ببرید و نگذارید بچه بیش از اینها اذیت بشود و خلاصه گوش نکردند تا یک ماه از این قضیه گذشت و یه روز آمد و گفت دیشب تا به صبح بچه نگذاشت بخوابیم و خلاصه من هم از سر تجربه ای که برای فرزندانم داشتم دکتر اطفال خودم را بهش معرفی کردم و بهش گفتم که تمام فرزندانم را این دکتر مداوا می کرده و من انصافا ازش نتیجه های فوق العاده گرفته ام و تو هم ببر پیش ایشون.

    و خلاصه با اصرار من بچه رو بردند پیش دکتر و بستر شد و یک هفته ای خوب بود ولی متاسفانه باز دیدند که بچه هنوز درست شیر نمی خورد و بدون مشورت با دکتر متخصص از سر خود به بچه چند قطره شیره انگور با آب بهش دادند (که امیدارم چنین روزی برای کسی پیش نیاید) و بچه نفس بند آمد و به قول پرستاران بیمارستان گفتند که شما جنازه ی بچه را برای ما آوردید و این مرده است و خلاصه سرتان را درد نیارم بچه پس از 20 دقیقه نفس نکشیدن به لطف خدا مجددا زنده شد و حتی دکتر هم بهشون گفته بود که فقط بچه 5درصد احتمال زنده بودنش است و من صبح در معیت پدر نوزاد به بیمارستان رفتیم که خبر فوق بچه را دریافت کنیم ولی به صورت معجزه وار بچه زنده و داشت تکان می خورد و قشنگ اشک های پدر نوزاد رو یادمه و خلاصه به این اشتباهی که پدر و مادر نوزاد کردند تا الان بچه هنوز در NICUبیمارستانه و به قول دکترها بچه ای که 4دقیقه نفس نکشه مغزش مشکل پیدا می کنه و حالا شما فرض کن که بچه ای 20دقیقه نفس نکشیده اون هم بچه ای که در این یک ماه وزن هم کم کرده بود چه به سر این طفل معصوم آمده است و خلاصه با توجه به درستهایی که از استاد عزیزم با جان و دل یاد گرفتم اینه که انسانها خطاهای خودشان را نمی پذیرند و به گردن این و آن می اندازند و تا اینکه امشب متوجه شدم بچه دوباره به کما رفته و پدرش از زور عصبانیت رو به من کرد و کلی بهم بی احترامی کرد و گفت که تو بودی منو راهنمایی کردی به این دکتر و بی خودی چرا اینقدر تعریف کرد و خلاصه در جمع کلی بهم چیز گفت و من هم بهش گفتم تا وقتی که تو به جای سپاس گزاری از اینکه بچه ات بهتر شده همش به بیمارستان و پرستار و دکتر، فهش می دی و به همون کسانی که بچه ات رو از مرگ حتمی نجات دادند به جای تشکر از آنها همش می گی کی میشه از شر اینها خلاص بشم، وضعیت بهتر نمی شه و اوضات بدتر هم میشه.

    و کار ندارم به جای تشکر از اینکه من باعث شدم این بچه رو به بیمارستان و دکتر مختصص ببرند و داشت این طفل معصوم خوب می شد ولی با ندونم کاری های خودشون و گوش کردن به حرف این و آن، باعث شدند که بچه اشون را تا دم مرگ ببرند و یادمه وقتی که بچه اش سیاه شده بود و نفس نمی کشید ساعت 11.30 شب بود با اضطراب و ناراحتی بهم زنگ زد و گفت بچه داره میمیره و من رفتم دنبالشون و تا ساعتها بی خوابی کشیدم تا بچه اش رو بستری کردند واین است پاسخ خوب من به این آقا.

    و با این برخورد امشبش ایمانم به قانون خداوند محکم تر شد و با خودم عهد بستم تا کسی از من درخواست کمک نکند به هیچ عنوان بهش کمک نکنم و بی خودی دلسوزی بی جا نکنم.

    باز هم خدا رو سپاسگزارم که مرا به چنین راه با خیر و برکت و سعادت دنیا و آخرت هدایت فرموده است

    الحمدلله رب العلمین هذا من فضل ربی العزیز الوهاب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که تا تغییر نکنیم ، شرایط ما را تغییر نمیدهد

    در مورد تغییر دیگران داشتم به این مورد فکر میکردم که خدا با این قدرت و عظمت میگه:

    إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

    (آیه ۱۱ سوره رعد)

    یعنی خود خدا هم‌به خودش اجازه نمیده که کسی را که در مدار تغییر نیست تغییر دهد

    واقعا خنده داره که ما در تلاشیم که مردم را تغییر دهیم در حالیکه خدا…

    و جمله زیبایی از امام علی علیه السلام هست که میفرمایند:

    اگر قصد اصلاح مردم را دارى، از خودت آغاز کن؛ زیرا پرداختن تو به کار اصلاح دیگران، در حالى که خودت فاسد هستى، بزرگترین عیب است.

    که با این سخن میفهمیم اگر میخواهی در دیگران تغییری ایجاد کنی ، خودت تغییر کن و بواسطه این تغییر تو رنجیره ای از تغییر در عالم ایجاد می شود

    یه خاطره هم از خودم بگم که

    من خیلی چاق بودم

    و تصمیم به تغییر گرفتم

    و با یک رژیم غذایی به همراه ورزش لاغر و خوش اندام شدم

    خب این در حالی این اتفاق افتاد ک در دوران کرونا و قرنطینه بودیم و من در خلوت و تنهایی خودم بدون اینکه افراد زیادی مرا ببینند در حال رژیم بودم

    حال وقتی که لاغر شدم و در جمع های خانوادگی رفتم همه تعجب کرده بودند از تغییر من

    و نکته داستان اینجاست که خیلیا از من مشاوره گرفتند برای لاغری بدون اینکه من آنها را دعوت کنم به لاغری

    و نکته جالب تر این است که بعضی از دوستان اقوام من که من هنوز یکبارم آنها را ندیدم به واسطه آن فردی که با من آشنایی داشت رژیم غذایی من را گرفتند

    این است داستان تغییر که رنجیره ای از افراد بواسطه تغییر من ؛ تغییرمیکنند

    و در آخر میخوام سخنی از امام صادق علیه السلام بگم که ایشان میفرمایند:

    مردم را با غیر زبان خود دعوت کنید.

    بله ، داستان این است که وقتی ما تغییر میکنیم در جهت خوبی ، نتایج ظاهر میشود و آن وقت من نیازی نیست با زبانم صحبت کنم بلکه نتایج من بجای من صحبت میکنند برای آنهایی که مرا می بییند و قصد تغییر دارند

    سپاسگزارم آقای عباس منش و خانم شایسته بزرگوار بابت این فایل ناب و توحیدی🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    روز ۱۳ سفرنامه

    همه ما به یک اندازه به نعمت دسترسی داریم نه بیشتر!

    من با اینکه این فایل رو بارها شنیدم اما بازم فراموش میکنم و بعضی وقتا میخوام مثلا با از‌خودگذشتگی به دیگران کمک کنم و تو مسیری ک هستن همراهیشون کنم اما بعد از ی مدتی متوجه میشم ک کمک من به چشم ک نمیاد هیچ! حتی توقعی هم در من ایجاد میشه که اره مثلا تو فلان مسئله به فلانی کمک کردم اما الان اون تو شرایط مشابه یا وقتیکه بهش نیاز‌ دارم نیستش! خدا رو شکر به نسبت قبل از اشنایی با قوانین کمتر خودمو تو این شرایط قرار دادم اما میخوام بنویسم از ماجراهایی که پشت سر گذاشتم تا یادم بمونه که فقط من باید روی خودم و زندگیم و هدفهام تمرکز کنم نه هیچکس دیگه ای

    یکی از‌ دوستای صمیمیم که خیلی وقته دنبال مدرک دانشگاهش هست چندین بار من باهاش صحبت کردم که این پروسه رو اینقد عقب ننداز حتی بهش پیشنهاد دادم که خودمم میرم دنبال کاراش که سریعتر تموم کنه! اما خب کسی که بخواد پیشرفت کنه و یا بخواد ب هدفی برسه ما ک نباید هولش بدیم!؟ یک روز ک تو اوج روز کاریم بودم تماس گرف و البته چون تابستون هم هست و هوای جنوب ب شدت گرمه تاجایی ک امکان داره سختمه ک برم بیرون برای انجام کاری، باهام تماس گرف ک اونجا نیست و نمیتونه در حال حاضر بره دانشگاه و ازم خواست ک برم دانشگاه برای پیگیری کارش که ببینم چقد بدهی داره ب دانشگاه!! منم اول گفتم باشه اما بعدش ک یادم اومد هوا چقد گرمه و اصلا حوصله اینکار رو ندارم شروع کردم به بهونه های مختلف بداخلاقی کردن و غرولند کردن، مثلا چرا دیر جواب میدی!؟ چرا شماره دانشجوییت نمیفرستی؟! و اخرش هم بیچاره گف نمیخواد اصلا بری. تو خودت گفته بودی هروقت کاری داشتی بهم زنگ بزن! بعد دیدم ای وای راست میگه من خودم این‌توقع رو ایجاد کرده بودم اخرش هم رفتم براش پیگیری کردم اما هنوز ک هنوزه روند کارشو تکمیل نکرده و همچنان هم منتظره ک من پیگیر بشم براش! و دیدم هربار ک دانشگاه میرم و کارشو انجام میدم چقققد بعدش احساسم بد میشه!! و تصمیم گرفتم دیگه بهش بگم نه و خودش کارش رو انجام بده. اینجوری نه اعصابم بهم میریزه که بعدش احساسم بد بشه و بدنبال اون اتفاقات بد رو جذب کنم و هم اون اگه این هدفش باشه خودش یاد میگیره پیگیر کارش باشه و به نتیجه برسونتش و حتی اگه خودش به اتمام برسونه اونکار رو، منتی سرش نیست و من نمیتونم دیگه توقعی ازش داشته باشم.

    مورد بعدی ک خیلی نظرم رو جلب کرد این بود که بذارین نتایج تون بیانگر مسیر درستی ک رفتین باشه و سعی نکنید با حرفاتون کسیو به انجام کاری اجبار کنید‌و دیدم واقعاااا نتایج خیلییی زبان گویاتر‌ و روشنتر و واضحتری هستن تا اینکه من بخوام یک ساعت بشینم با کسی حرف بزنم و انرژی بذارم ک ب مسیر درست راهنماییش کنم هرچند هنوز خودمم تو این مسیر خیلی مونده که خیلی چیزا رو متوجه بشم چون متوجه شدم ک در خیلی موارد دچار کج فهمی شدم و با برخورد کردن با یک سری مسائل درکشون برام بهتر و روشنتر شده و واقعا هرچیزی روندی تکاملی داره و باید صبورانه تو این مسیر قدم بردارم و عجول نباشم🌸

    خدایاا شکرت برای درک این اگاهی ها💚🙏🏻

    مرسی استاد عزیزم و مریم‌جون برای گذاشتن این فایل های دانلودی بینظیر😘‌ عاااشقتونم💚

    در پناه خدا شاااد و سالم و ثروتمند و خوشبخت باشید💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 13

    در رابطه اینکه ما نمی‌توانیم بر دیگران اندازه سر سوزنی تاثیر بزاریم تا تغییر کنند ولی اندازه کهکشان میتونیم رو خودمون تغییر ایجاد کنیم

    من عملی به این باور رسیدم و بعد از چک ولقدهای دنیا بی خیال شدم

    من یه سوال همیشه تو ذهنم بود که چرا پسر عموی من که میلیاردره چرا برا برادراش کاری نمیکنه با این نگاه من سال 82 وقتی از بازار اومدم بیرون برا خودم رفتم یه دستگاه جورابافی خریدم پولی که چند سال تو حساب خانومم بود و ازش گرفتم دادم به دستگاه خودمم یک ملیون دادم یه نیسان نخ خریدم برا تولید پیش خودم گفتم من برادرانم میارم تو کار و اونارو شریک میکنم من که پیش رفت میکنم برادرانم با من پیش رفت میکنند

    و به پسر عموم ثابت میکنم که من از اون بهتتترررم

    برادرامو بدون اینکه تومنی ازشون بگیرم شریک کردم و گفتم که در حین کار ازتون میگیرم یعنی از حسابتون کم میکنم

    شروع کردیم من یک سره بالا دستگاه بودم خودم می‌یافتم خودم بسته بندی میکردم و خودم می‌فروختم فقط اسم اونا وسط آورده بودم

    به برادرم میگفتم من تنهایی به کارا نمی‌رسم تو که از کرج میکوبی میری تهران بیا کمک من کن بزار توسعه بدیم اونم می‌گفت من فقط جمعها کار میکنم و زیر بار نمیر فت و رازی بود مسیر دو ساعت و بره ولی نیاد پیش من کار کنه و مستقل بشه خلاصه طوری شد که من بعد به مدتی بی‌خیال تولید شدم چون به کارای دیگم نمیرسیدم و اون پولی هم که گذاشته بودم همون‌جوری راکت ماند پیش خودم گفتم من فقط اینارو آوردم چسبوندم به خودم و فقط به خودم ضربه زدم جالبه آخر سر هم بدهکار شدم

    بعد چکو لقدای خوبی که خوردم از جهان تصمیم گرفتم که خودم مستقل کار کنم دستگاهارم خوابوندم و فهمیدم که چرا پسر عموم یکه و تنها داره پیش مبره و کاری با کسایی دیگه نداره

    من فهمیدم که آدم نمیتونه کسی رو تا اینکه خودش نخواد براش کاری انجام بده طرف وقتی خواست میاد میگه و ازت کمک میخواد تو هم راهنمایی میکنی نه اینکه خودتو نابود کنی برا اینکه طرف پیشرفت کنه حالا این طرف هر کی میخواد باشه ، باشه از خودت عزیز تر نیست که ما در مقابل زندگی خودمان مسئولیم و باید رو خودمون کار کنیم نه اینکه انرژی خدادایمونو صرف دیگران کنیم این برا من یه درس عبرتی شد که من نمیتونم کسی رو زندگیشو تغییر بدم ، خودمو تغییر بدم و پیشرفت کنم اگه اومدن ازم پرسیدن خواستم کمکشون کنم نه اینکه خودم اندر خم یه کوچه ام بیام دست یکی دیگرو بگیرم ، خودم با مخ بخورم زمین که حالا حالا ها هم نتونم پا شم بعدشم من گناه کار بشم و باعث جلوگیری از پیشرفت اونا بشم

    این تجربه من از تغییر دیگران بود

    خواستم اینو بگم که ما همون طور که گفتم اندازه ارزن نمی‌توانیم دیگران و تغییر بدیم ولی اندازه کهکشان میتونیم رو خودمون کار کنیم و موفق بشیم و موفق بشیم

    و از وقتی که تمرکزم رو خودم شد تونستم برا خودم شغلی دستو پا کنم و تو کارم به لطف خداوند پیشرفت کنم و از زمانی که از قانون آگاه شدم فهمیدم که زندگی خودم تو دستای خودمه ولا غیر هر اتفاقی برام بیفته نباید هیچ کسو مقصر بدونم از اون وقت دیگه از برادرانم ناراحت نیستم چون فهمیدم که خودم بلا سر خودم آوردم اونا داشتن زندگیشونو میکردم

    برا اینکه برا دیگران الگو باشیم خودمون باید حرفی برا گفتن تو حوضه موفقیت داشته باشیم

    دوستون دارم در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    با سلام خدمت استاد و مریم خانم شایسته

    روز سیزدهم و تعهد من !

    در ارتباط با اینک تلاش کردم تا بقیه رو‌کمک کنم یا تغییر بدم کلی تجربه های ناموفق دارم و اونقدر این داستان رو تکرار کردم که بالاخره با بدترین حالت،یاد گرفتن که من کاری از دستم بر نمیاد

    یادمه چندسال پیش،یکییو برای اینک پیشرفت مالی کنه ،به عنوان مهمان پذیرفتیم و در مغازه ی پدرم کاری بهش دادیم و شبها به خانه ی ما می امد

    غذای گرم،لباس های شسته شده و جای خواب نرم و تمیز

    همه چی محیا بود

    ما تصمیم و هدفمون کمک به این فرد بود ک بیاد تهران و تکونی به زندگیش بده

    در نهایت فرارو کلی ناراحتی و سرزنشه ما از طرف خودش و خانوادش

    که بچه ی ما اذیت شدو زندانی بودو هزارویکی حرف

    که در تمام اون لحظات ک ما خدمات میدادیم،فقط به پیشرفت اون فرد فکر میکردیم

    و در تمام همون لحظات،خود فرد و خانوادش حس نگرانی و بدبخت شدنو اذیتو ازار

    باورای ما با باورای اونها فرق داشت

    و ایکاش هیچ وقت بااین تفاوته باور،تلاشی به تغییر یا ایجاد هدف برای ایشون نمیکردیم

    که نه تنها اون فرد پیشرفتی نکرد بلکه سالها،ما برای همون چندماه خدمات هم بازخواستو قضاوت شدیم

    حالا یاد گرفتم که چرا ما فکر میکردیم میشه اون ادمو تغییر داد!؟

    فکر میکنم تکرار این جملات از بچگی از زبون خانواده و دوس اشنا

    باعث شده بود من فکر کنم میشه ادمهارو تغییر داد

    دریغ ازینک اصلا اگاهی داشته باشم ک باوری وجود داره،فرکانسی وجود داره

    شنیده بودم فلانی ببین چجوری شوهرشو عوض کرد

    یا دوستشو یا خواهرشو برادرشو

    فلانی اینجوری نبود که!حرف میزد همه جز چشم چیزی نمیگفتن جرات نداشتن،اما نگا زنش چجوری عوضش کرده و‌موشش کرده!

    فلانی دادو بیداد میکرد،نگا چجوری جلو زنش چشم قربانه

    فلانی تو خونه باباش،دست ب سیاه سفید نمیزد نگا چجوری عوضش کردن داره چجوری ظرف میشوره

    فلانی ولخرج بود نگا چجوری خسیسش کردن

    فلانی خسیس بود نگا ججوری دستو دلبازش کردن ب نفع خودشون

    فلانی بخور بخواب بود،نگا چجوری کاریش کردن

    فلانی از خانوادشو محله و شهرش جدا نمیشد،نگا زنش چیکار کرد و کجا بردتش

    خلاصه این جمله ها،همیشه دوره بره من بوده

    و باوره من شده بود

    ولی خدارشکر بالاخره درسشو گرفتم

    و بازهم باید تلاش کنم و مرورجمله ی

    نه من میتونم به کسی کمک کنم نه کسی به من

    نه من میتونم باعث خوشبختیه کسی بشم نه کسی واسه من

    نه کسی میتونه منو بدبخت کنه نه من

    نه کسی میتونه ظلم کنه بمن نه من ب کسی

    همه اینها زمانی اتفاق میفته ک طرف توی فرکانس دریافتش باشه

    و تا الان من به زور میخواستم فرکانس ادمارو برای بهتر بودن،اگاه تر شدن،و خیلی چیزای دیگ تغییر بدم

    حتی گاهی از یک منظره یا غذا یا هرچیزی هم لذت برده بودم خیلی دوس داشتم کسایی ک دوسشون دارم هم همون جارو برن یا همون غذارو بخورن!

    تلاشمم میکردم اینکارو کنم ببرمشون

    ولی الان به این درک رسیدم که اکه تو فرکانس اون لذت باشن،نیاز به تلاش من نیس ،اون ها هم میرسن بهش

    و این باگو توی خودم برطرف کنم که من خودمو مسئول خوشحالی بقیه نکنم خدا خودش حواسش هست

    خیلی وقتا از خوشحالیشون ،از اینک اونارو توی اون محیطی ک بمن خوش گذشته ببینم،خیلی بهم لذت داده

    ولی اعتراف میکنم بعضی وقتام هم به زور بردمشون یا غذایی که بهم خیلی چسبیده خریدم،اما اونا لذت نبردن و خیلی ناراحت شدم

    کلا باید درون خودم با خودمو خودم باشم

    خداروشکر که بازهم این حس ارامش رو بوجود اوردم

    چون اینکه بخوای کمک کنی به کسی به زور،باعث حس مسئولیت داشتن میده و این حس،نگران میکنه که حالا چی میشع،حالا چیکار کنم ،طرف اذیت نشع و هزارتا مساله ی دیگه

    اما حالا انگار بار مسئولیت اضافیو میذاری زمینو سبک میشی

    فقط خودتو میبنی و همه چی،برای خودته

    رسالتت خودتی و خودتی و خودتی

    به قادر بودن خدا بیشتر ایمان میاری

    توکل و ایمان به خدا قوی تر میشه

    میدونی ک همون خدا،که حواسش به تو هست به پدرو مادرو خانوادت هم هست،حالا اونان ک باید بخوان،نه تو جای اونها

    خدایاشششکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    استاد عزیزم و مریم گلم سلام

    ممنون از فایل بی نظیرتون که مث ی پتک قشنگ میکوبه به باورهای مخرب من و اینقدری صداش بلند بود که اگه نتونم خودمو اصلاح کنم قطعا دیگه هیچوقت نمیتونم

    استاد قشنگم خیلی ازت ممنونم که با مثال های خیلی خیلی ساده و قابل فهم اینقدر واضح قانون رو بهمون آموزش میدی و واقعا من نوعی اگه نفهمم که دیگه بودن تو این سایت ی مزاحمت برای شماست

    قطعا خارج از بحث نیست که من هم زخم خورده این باور اشتباه بودم که اگه به کسی کمک می کنم دارم زندگیشو نجات میدم .

    تقریبا دوسال پیش یکی از افراد درجه یک رو اوردم دفترم و بهش شغل دادم گفتم هم کمک هزینه دانشگاهش بشه هم دختره پیش خودم باشه و ازش مراقبت کنم که تو جامعه آسیب نبینه از اینکه حقوق میگرفت و تمامی هزینه های دیگش هم بهش میدادم و حتی هر از گاهی کادوهای گرون قیمت براش تهیه میکردم انصافا اغراق نکردم تا جایی که دیدم نه تنها باعث رشدش نشدم بلکه پنهانی کارهای خودشو انجام میده و چقدر در موقعیت هایی که قرار میگرفتم با رفتارهاش باعث اذیت من میشد

    اصلا این ها به کنار

    حرف هایی از مادرش به من رسید که هرکی جای من بود تا حالا سکته کرده بود و در شرایطی که من پدرمو از دست دادم رفتارهایی انجام داد که بماند

    ی روز خیلی قاطعانه بهش گفتم تو با رفتارهات ی سلام علیک ساده این خانواده رو از بین میبری بهتره برای ادامه خواسته هات سمت من نیای

    برام مهم نبود ناراحت میشه یا بعدا خانوادش چی میگن فقط میخواستم مسئولیت الکی که خودم برای خودم تراشیده بودم از بین ببرم و ذهن خودمو آروم کنم

    به نظر من چون انسان ها احساساتی هستن و کنترل احساسات ندارن گاها میخوان جایگاه خدارو هم اشغال کنن و از بعد دل رحمی مثلا دارن کمک میکنن

    خداروشکر که الان در این مسیر قرار گرفتم جایگاه خودمو میدونم و جایگاه خدارو هم میدونم

    خدایی که رشد و پیشرفت منو هم گردن نمیگیره میگه خودت قدم بردار خودت تلاش کن خودت باورهاتو درست کن و به قول استاد در این خان نعمت غرق شو دلیلی نداره مسئولیت رشد دیگران رو هم گردن من بنداره که

    با خودم عهد بستم به درجه ای از ثروت برسم که هرکی پرسید از کجا آمد فقط انگشتم ببرم بالا وبگم خدا داده توهم از خدا بخواه

    با خودم عهد بستم هرکی پیشرفت منو دید و واقعا دنبالش بود که رشد کنه بگم این آدرس سایت برو توهم مث من وقت بزار باورهات درست کن به هرچی میخوای برس

    با خودم عهد بستم به ثروت که رسیدم فقط برای حال دل خودم لذت ببرم و زندگی کنم و اصلا برام مهم نباشه زندگی اطرافیانم چون همون خدایی که این زندگی رو به من داده سر جای خودشه و خدای اوناهم هست اوناهم برن در خونه خدا تا خدا بهشون هرچی میخوان بدن.

    و استاد قشنگم با تک تک سلول های بدنم ازت سپاس گذارم که چراغ راه زندگی من شدی بیشتر از رسیدن به خواسته هام نوع رسیدن به خواسته هام برام خیلی خیلی لذت بخشه و من قانونی یاد گرفتم که ی روش ثابت برای رسیدن به هر خواسته ای هست و این روش چقدر معنوی و روحانی هستش و چقدر بیشتر از هر خواسته ای با خدا بودن بهم حال میده و لذت بخشه

    خدای مهربونم بسیار سپاس گذارم که اینقدر عاشق منی که منو در این مسیر رشد و پیشرفت قرار دادی

    خدای قشنگم رفیق فاب من

    بهت قول میدم همیشه باعث افتخارت باشم که همیشه بهم افتخار کنی و به همه ثابت کنم فرصتی که تو بهم دادی به بهترین شکل ازش استفاده کردم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: