اصل اساسی یک رابطه عاشقانه - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

572 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طاهره فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 3917 روز

    سلام استاد خوبم

    خوبین؟ احساس میکنم یه مقدار در این ویدیو کم انرژی هستین. خیره ان شاالله.

    من پدری دارم که در این مدار قرار نداره و اصلا این حرفها رو تحویل نمیگیره. و همین دلیلیه برای اینکه بهم اجازه نده تا بسته های شما رو تهیه کنم. نمی دونم آیا این هم به خاطر نحوه ی تفکر و باور منه که بهم این اجازه داده نمیشه؟ در هر صورت من با دیدن فایل های رایگان شما خیلی ترغیب میشم که شروع کنم به تغییر باورهام و تکرار جملات تاکیدی. البته هنوز متاسفانه با خودم تعهدی در این باره نبستم و واقعا دیگه تصمیم گرفتم تعهد کنم. نتیجه ش هم باید این باشه که من اجازه پیدا کنم تا بسته های شما رو کامل و جامع تهیه کنم. لطفا من رو خیلی دعا کنید.

    ممنونم که هستید و خدا رو شکر میکنم که در فرکانس یادگیری از شما قرار دارم.

    جاوید باشید و سلامت و پایدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3505 روز

      طاهره جان دوست خوب و عزیزم سلام

      ????

      بنده هم در سخت ترین شرایط مالی ، روحی ، جسمی با سایت استاد آشنا شدم ، بنده تقریبا اکثر محصولات ایشان را دارم ، اما باور کنید فایل های رایگان زندگی مرا متحول ساخت ، درآمدم سه برابر شد، مدارم تغییر کرد ، روز و شب از خوشحالی اشک شوق می ریختم و بسیار موفق شدم ، پس شما هم می توانید

      دوم اینکه همینکه شما باورهایتان و مدارتان را با همین فایل های رایگان تغییر دهید خداوند دستان متعددی دارد که به شما خیر و نیکی می رساند ،

      سوم اینکه هیچ نیرویی از خارج نمی تواند بر زندگی شما اثر بگذارد حتی پدرتان ، سرنوشت ما با توجه به افکارمان رقم می خورد ، و این از عدالت خداست که سرنوشتمان به دست خودمان است خودم با صفر تومان پول ، با جوایز سایت محصولات را تهیه کردم ،ناگفته نماند فایل های رایگان زندگی مرا متحول ساخت خدا می داند که غیر از این نبود

      در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        طاهره فرهادی گفته:
        مدت عضویت: 3917 روز

        لیلای عزیز و مهربان سلام.

        بسیار متشکرم از پاسخ زیباتون و جوابی که خداوند از طریق شما به من داد. واقعا تجربه تون جالب و البته از طرفی طبق قانون بسیار طبیعی بود.

        حتما راهنمایی شما رو عملی میکنم و پیشاپیش مطمئن هستم که به خواسته م میرسم.

        براتون آرزوی موفقیتهای روز افزون دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آرزو گفته:
        مدت عضویت: 2787 روز

        سلام خانوم شب خیز عزیز من خیلی شمارو دوست دارم و خوش حالم که خداوند من با این خانواده بزرگ و استاد عزیز آشنا کرده خداراشکر

        خانوم شب خیز وقتایی که سوالی دارم نظرات شما خیلی بهم کمک میکنه و باور دارم شما هم دستی از دستان قدرتمند خداوند هستید بخاطر این بهتون تبریک میگم و تبریک میگم بخاطر پیشرفت های که داشتین همیشه موفق باشید منم میخام مثل شما و استاد عباس منش،بایاری خداوند بهترین زندگی برای خودم بسازم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        RM jan گفته:
        مدت عضویت: 3798 روز

        لیلا جان دوست عزیزم از اینکه در سخت ترین شرایط مالی روحی و جسمی تونستید تغییرات شگرفی رو در خودتون به وجود بیارید واقعا خوشحالم و براتون توفیق بیشتر از خداوند رو برای شما و همه دوستانم در این خانواده عزیز خواستارم

        منم تا زمانی که خودم رو به آموزه های استاد می بندم حالم خوبه و قدرت بالایی دارم ولی به محض اینکه یه روز گوش نمیکنم یا … با دیدن افراد نامناسب و موقعیتهای نامناسب سریع شیطون میاد سراغم و شروع به نجوا کردن میکنه (همون نجواهای شیطانی که استاد همیشه میگن)نمیدونم باید چیکار کنم تا کاملا قوی بشم و بتونم در هر شرایطی خودم رو حفظ کنم و همون انتظاری که استاد به عنوان یه دانش اموز عالی از من دارند باشم

        خوشحال میشم که بقیه دوستانم هم بتونند راهنمائیم کنند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          لیلا شب خیز گفته:
          مدت عضویت: 3505 روز

          باران جان خواهر خوب و دوست داشتنی ام سلام ، هر وقت نجواهای شیطان زیاد می شود از صمیم قلب به خدا پناه ببرید ، زیرا شیطان در مقابل قدرت پروردگار هیچ نیرویی ندارد ،

          کم کم که روی باورهایتان کار کنید در ابتدا ضعیف هستید اما به تدریج قوی و قوی تر می شوید ، نگران نباشید خدا با شماست ،

          ذکر لااله الاالله را زیاد بگویید اما با تمرکز ، قلبتان به یاد خدا آرام می گیرد ، به خود خشم نگیرید ، شما همین الان هم بنده ی خوبی برای خدا هستید ، خدا دوست دارد که بنده اش به فکر تغییر و تحول خود است ، پس از خدا کمک بخواهید و هر روز به او توکل کنید ، قول می دهم کفایتتان می کند ، قدرتش عظیم است و ما به درگاهش ذره ای بیش نیستیم ، برایش آسان است که در هر لحظه به یادمان باشد به شرط اینکه همواره به یادش باشیم ، در خدا شاد و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ملیحه خمر گفته:
      مدت عضویت: 3623 روز

      طاهره ی عزیز

      با سلام

      تحول زندگی من آغازش با جملات تاکیدی کتاب حکایت دولت و فرزانگی بود. و اینکه من قبل از اینکه نتیجه ی تکرار جملات تاکیدی را ببینم و بدانم(این اولین آشنایی من با جملات تاکیدی بود قبلش هیچ چیز در موردش نمیدانستم)، شروع به تکرار آن ها کردم

      شما نیاز نیست ایمان داشته باشبد . شروع کنید نتایج را که ببینید خود به خود ایمان می آورید

      برای شروع توصیه می کنم عبارات تاکیدی زیر را هر روز صبح و شب هر بار 50 دفعه تکرار کنید:

      من هر روز از هر جهت بهتر و بهتر می شوم

      من کاملا آزادم

      در پناه الله شاد و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        طاهره فرهادی گفته:
        مدت عضویت: 3917 روز

        ملیحه ی عزیز و مهربان سلام

        از اینکه دوست خوبی مثل شما به من این راهنمایی تاثیرگذار رو کرد بسیار ممنون و سپاسگزارم. من مدتهاست که با جملات تاکیدی آشنا شدم و بهشون اعتقاد زیادی دارم ولی جالب اینجاست که به تازگی شروع به تکرار اونها کردم. اینکه پیشنهاد دادین 50 بار تکرار کنم برام جالبه و حتما این کار رو انجام خواهم داد. باز هم ممنونم از توجه شما و براتون آرزوی بهترینها رو دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      کیمیا صادر گفته:
      مدت عضویت: 3593 روز

      طاهره عزیز

      برا من هم خیلی طول کشید تا همسر مو راضی کنم .

      وقتی پیشرفتهای روحی و روابط عالی با دوستانم و مخصوصا درآمد 3 برابر شده مو دید راضی شد. وقتی تغییراتت رو میبینن راضی میشن. تو به مسیرت ادامه بده با تمرکز

      ساعات کار کردن روی باورهاتو بالاببر همه چی درست میشه مطمئن باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اهورا گفته:
      مدت عضویت: 4060 روز

      سلام منم همین مشکل دارم نمیدونم کجای کارم ایبراد داره که نمیشه . دوستانی رومیبینم که کمتر از 100 روز قانون شناختن و چقدر قدرت مند عمل می کنن ولی من با این همه مدت هنوز نتونستم خودمو بشناسم سر جام هستم با این که تمام قوانین قبول دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        لیلا شب خیز گفته:
        مدت عضویت: 3505 روز

        آقای نصیر نعمتی دوست عزیز سلام

        ???

        وقتی به این نقطه می رسید به هر شکلی که دوست دارید صبح ، ظهر و شب ، با خداوند صحبت کنید از او با اخلاص بخواهید شما را راهنمایی کند کدام باورهای شما نیاز به اصلاح دارد ، از طریق نشانه ها ، الهامات ، خواب ، ،،،،،، به مسیرهای درست هدایت می شود

        خداوند به دعای بندگان شنوا و به احوالشان بیناست

        شما از او بخواهید استجابت می کند

        و به قول شاعر که از زبان خداوند می گوید ؛

        اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را

        بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

        در خدا شاد و پیروز باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          پویا گفته:
          مدت عضویت: 3937 روز

          خانم شبخیز سلام،

          میخوام ازتون تشکر کنم. من چند بار این کاری رو که شما گفتید رو انجام دادم و با اخلاص از خدا خواستم کمکم بکنه که توی این مسیر بمونم و بلافاصله چیزهایی و نشونه هایی رو به ذهنم آورد که ایمانمو قوی تر کرد.

          ازش خواستم که بهم بگه که چه باوری رو برای خواستم درست کنم و یه باور خیلی زیباتری رو برام نشون داد که خیلی از اون باوری که قبلش (به سختی) داشتم میساختم از لحاظ فرکانسی بهش نزدیکترم و باور قشنگتری هم هست و راحتتر میتونم باورش کنم و بسازمش و سریعتر به خواسته ام برسم.

          من قبلا باور نداشتم که میشه از خدا سوال پرسید و جواب دریافت کرد اما بعد از خوندن نظرات شما اینو باور کردم و این اتفاق داره برام میفته. بی نهایت ممنونم ازتون. و چقد حس خوبیه با خدا صحبت کردن. هر بار باهاش صحبت میکنم و ازش راهنمایی میخوام فرکانسام خیلی میره بالاتر و احساس خیلی خوبی پیدا میکنم.

          حالا میفهمم که خدا چرا میگه که این کتاب هدایت کننده ی متقینه. کسانی که مدام به غیب ایمان می آورند، همواره با خدا صحبت میکنند و از آنچه به آنها میدهیم انفاق میکنند.(وابسته به نعمات نیستند)

          ما باید تقوا داشته باشیم و از اراده مون کمک بگیریم تا همیشه این کارها رو انجام بدیم. و به قول شما صبح، ظهر و شب با او صحبت کنیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            لیلا شب خیز گفته:
            مدت عضویت: 3505 روز

            آقای اروندی دوست عزیز سلام ،

            ??

            بارها نظرات زیبای شما را مطالعه کردم ، متوجه شده بودم شما با خدای درونتان هماهنگ هستید ، سپاسگزارم از ابراز لطف و محبت شما ،

            چه قدر من خوشبختم که عضو خانواده ای هستم که همگی عارف به الله یکتا هستند ،

            و به. حقیقت آنان که انفاق می کنند و وابستگی هایشان را قطع می کنند و می توانند از هر آنچه دوست دارند به نیازمندان انفاق کنند ، در حقیقت کمک بسیار بزرگی به خودشان برای پیشرفت و تعالی کرده اند

            در خدا شاد و پیروز باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاروق رحمان نژاد گفته:
        مدت عضویت: 3599 روز

        سلام ب آقای نعمتی عزیز

        هر کدام از دوستان در طی مراحل پیشرفتشان باید تکامل خودشان را طی کنند و هر کسی تکاملش با دیگری فرق دارد ممکن است فردی مدار اولیه اش بهتر است و باورهایش کمی آماده تر است و او سریعتر پیشرفت می کند چون قبلا تا حدودی تکاملش را طی کرده(حالا یا آگاهانه یا ناآگاهانه و از طریق مدار خانواده اش) به همین دلیل زودتر نتیجه می گیرد و ما نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم ما باید هر روز خودمان را با خودمان مقایسه کنیم و هر روزمان بهتر از دیروز باشیم کافی است ولی مهم این است که روی خودمان کار کنیم موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 3399 روز

    سلام استاد گرامی

    امیدوارم هر روز شادتر و موفقتر از روز قبلتان باشید

    من در مورد سوالی که در این فایل رایگان پرسیدید خواستم چیزی بگویم،”””””””” آیا شخصی که رفتارهای نامناسب دارد فقط با شما اینگونه است ؟ آیا با همه افراد اینگونه رفتار میکند؟ طبیعتا خیر و گاهی میبینیم که فرد با ما بدرفتار و با خیلیها بسیار معقول برخورد میکند …””””””

    بله استاد من شخصی را میشناسم که با احدی رفتار مناسب ندارد

    نه تنها با من و خانواده ام که حتی با فرزندان خودش هم بدرفتار و دیوانه وار رفتار میکند

    هیچ کدام از فرزندانش حاضر نیستند تحملش کنند

    حتی همسرش نیز فقط در صورت نیاز ضروری زندگی با او صحبت میکند

    این فرد با خواهران و برادران خودش هم هیچ ارتباطی ندارد یعنی از سوی انها طرد شده

    هیچ کسی در بین اقوامش هیچ خاطره خوب و یا تعریف و تمجیدی از او نمیکنند و هر گاه نامش در جمعی بر حسب اتفاق اورده شود تنها چیزی که میشود از دیگران شنید تنفر و القاب بد و ناسزا در مورد اوست

    میدانم ممکن است بگویید خوب شماها هم فرکانس او هستید که گاهی مجبورید او راببینید و با او برخورد داشته باشید اما واقعا اینطور نیست او شبیه هیچ شخصی نیست که من در زندگیم دیده باشم

    واقعا یک عجوبه منحصر بفرد که تنها چیزی که از بشریت به جان خریده نفرت و انزجار است که خودش با رفتارهای نامناسبش مسبب انهاست

    و هیچ کسی را هم قبول ندارد و هیچگاه اشتباهاتش را نمیپذیرد و هر روز غیر قابل تحملتر میشود

    حتی اگر یکبار برای خرید از خانه بیرون برود چه سومر مارکت چه قناری چه پاساژ و ….. و یا حتی بیمارستان و درمانگاه و هر جایی حتما حتما با نزاع و جر و بحث از انجا بیرونش میکنند

    شاید بگویید اکر از مدارش خارج شوید او را دیگر نبینید

    اما چه میشود کرد که حتی دو سال یا سه سال در میان هم بالاخره دیدار تازه میشود و مجبور به تحمل هستیم و واقعا نمیدانیم چطور باید از شر این موجود خلاص شد

    چه نکات مثبتی باید در او یافت و به انها تمرکز کرد که اوضاع تغییر کند ؟

    با بودن در کنارش باید حتما به ساعتها بدگویی از دیگران و تمسخر کردن دیگران را تحمل کرد حتی سوالهای حافظهای هم قدرتی ندارند !

    برای اینکه هیچ گاه با چنین شخصی روبرو نشویم چه کنیم حتی اگر بخاطر روابط فامیلی مجبور باشیم او را هر از چند گاهی ببینیم و با او باشیم ؟؟؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      گروه تحقیقاتی عباس منش گفته:
      مدت عضویت: 3971 روز

      دوست عزیز تمرکزی که شما روی این فرد دارید باعث همه اینهاست. چرا باید کسی که دو سالی یک بار می بینیدش اینقدر در ذهن شما حضور پررنگی داشته باشد؟؟؟

      قانون: به هر چیزی توجه کنی، آن را به زندگیت دعوت می کنی!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3505 روز

      ستاره جان دوست خوب و عزیزم سلام

      ??

      از حالا به بعد تحمل نکنید ، وقتی او را دیدید به جای اینکه روی رفتارهای اشتباه او تمرکز کنید به این بیندیشید که چه قدر شما با خدای خودتان هماهنگ هستید ، این تضاد هم عالیست ، اصلا همین تفاوت در رفتارهای افراد مختلف است که تنوع ایجاد می کند وقتی او را دوباره دیدید به جای تمرکز روی رفتار ناپسند به این بیندیشید که خدا را شکر که به راه راست هدایت شدید نه راه گمراهان

      خودم بالای تخت خوابم نوشته ام افراد مجازند اشتباه کنند اما من خود را مجاز می دانم که فقط خوبی ها را ببینم

      به جمله ی حضرت زینب (س) توجه کنید که با آن همه رفتارهای ناپسند دشمن ، از دست دادن 72 از یاران و عزیزانشان ،فرمودند : جز زیبایی از خدا ندیدم

      چشم ها را باید شست جور دیگر نگریست

      در هر حالتی چناچه با خدا هماهنگ شویم ، تمرکز ما در سخت شرایط می تواند روی زیباترین مسائل باشد حتی گل کوچک توی گلدان اتاق

      در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      soulovelybook گفته:
      مدت عضویت: 3087 روز

      سلام عزیزم من الان به کامنت شما رسیدم شاید موضوع اتون برطرف شده باشه

      ولی من تجربه ی یه همچین دوستی رو داشتم و جالبه براتون بگم فردی که حتی خانواده ی خودش با ایشون رفتار مناسبی نداشتن با من خیلی رفتار مناسبی داشتن

      اون زمان من قوانین رو خیلی نمیدونستم حقیقت اش من برای رابطه ی عاطفی بهتر دارم الان سایت رو زیرو رو میکنم ولی جالبه بدونید من توی تمام روابط ام خوب ام جز رابطه عاطفی که اونم دارم باگ هامو پیدا میکنم. من به مرور زمان وابسته میشم و پاشنه ی آشیل من همینه اما درمورد رابطه ام با فردی تقریبا شبیه فردی که شما ترسیم کردید

      تازه اونم قبل آشنا شدن با قوانین و سایت

      اول از همه

      من اون فرد رو تمام و کمال پذیرفتم! یعنی اینجوری نبود که اوایل ایشون با من خیلی هم رفتار خوبی داشته باشه اما تنها کسی که وقتی ناراحت اش میکرد بعد ازش عذرخواهی میکرد من بودم!

      من توی ذهنم ایشون رو پذیرفته بودم هر کس میگفت فلان ویژگی ایم فرد این ایرادات رو داره من میگفتم بجاش من از همکلامی باهاش خیلی چیزا یاد میگیرم و واقعا ام همینطور بود ایشون خیلی اطلاعات داشت منتها ارتباط با بقیه رو بلد نبود

      موضوع بدی که راجع بهش سعی میکردم رعایت کنم این بود که اصلا رفتار های ناهماهنگ ایشون رو انگار نیمدیدم و همه ی توجه ام به اطلاعاتی بود که وقتی با هم همکلام هستیم به من اضافه میشد.

      مثلا ایشون مطالعات زیادی درمورد موضوعات مورد علاقه ی من داشت و من با خودم یمگفتم این بداخلاقی هاش بهای اطلاعاتی که تو همین چند ساعت گفت و گو به من اضافه شد!

      و به مرور زمان باید بگم این فرد بدون هیچ تلاشی از جانب من عوض شد!!!!

      الان که دارم این کامنت رو مینویسم و با خودم فکر میکنم این فرد واقعا الان هیچ ربطی به گذشته اش نداره از هیچ لحاظ کسی که اصلا حاضر نبود با دوستای من همکلام بشه الان وقتی اونا هستن هم صحبت میکنه هم نظر میده و هم عصبانی نیست و توهین نمیکنه بهشون

      یقینا این فرد خودش خواست که عوض بشه و شد!

      ولی من جز محدود نفراتی بودم که از قبل تغییرات اش باهش دوست بودم و واقعا برام همکلامی باهش لذت بخش بود و الان که دارم برای شما مینویسم خودم یمفهمم ندونسته چقدر به قوانین عمل میکردم!

      به رفتار های ناراحت کننده اش بها نمیدادم و سکوت میکردم حتی توی ذهن ام

      باهش بدون توجه به اون رفتار ها قرار میذاشتم و بهش ثابت شده بود که قضاوت اش نمیکنم

      و واقعا قضاوت اش نمیکردم خود به خود

      گاهی خودگوییی هایی سراغم میومد و میگفتم خب عب نداره یه مدت فاصله امو حفظ میکنم و واقعا فاصله امو حفظ میکردم

      و جالب اینجاست که خودش با نهایت غروری که داشت سراغ امو میگرفت و میگفت یه قراری بذاریم

      یعنی اعراض کردن یه جورایی خیلی جواااااااااااااااااب میده! پسر چقدر کامنت شما به خودم کمک کرد! من خودم که همچین تجربه ای دارم الان به خودم میگم خب توی رابطه عاطفی ام باید این اجرا بشه بدون توقع و با تمرکز روی نکات مثبت افراد واقعا نتیجه ها خود به خود اتفاق میوفته و البته با استمرار

      باید بگم تغییرات این فرد در طی چند سال اتفاق افتاد و تمام این سال ها رابطه ی ما هی بهتر شد و الان ایشون جز صمیمی ترین دوستان من هست و جالب اینجاست که بدون کلامی از من ایشون خودش تبدیل به یه فردی شده که خیلی ها دوست دارن باهش معاشرت کنند البته منظورم این نیست که این مثال برای شما هم حتما باید کار بکنه.

      گاهی جهان هستی جدامون میکنه و خیلی راحت این اتفاق میوفته ما فقط باید در پذیرش باشیم برای هر اتفاقی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        تینا سهرودی گفته:
        مدت عضویت: 322 روز

        سلام خدمت خانم soulovelybook

        خیلییی متشکرم بابت کامنت زیباتون

        الان خیلی بهش نیاز داشتم

        منم با کسی اشنا شدم که رفتار های نا مناسب زیاد داره اما برای من دوست داشتنیه ولی بخاطر کارا و حرفاش گاهی باخودم میگم فاصله بگیرم یا نه کلا ارتباطمو قطع کنم

        خیلی متشکرم ازتون که نشانه ای از سوی خدا بودید

        ارزوی بهترین ها و زیباترین حس ها برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      رضا خور گفته:
      مدت عضویت: 3241 روز

      سلام خانم اقبال

      شما میتونید او را به عنوان یک تظاد و ناخواسته بدونید و اگر اینچنین کنید میتونید بسیار رفتارهای عالی و ورودی های ذهنی عالی برای خودتون پیدا کنید

      سعی کنید متضاد اخلاق او را بنویسید و انها را ورودی های ذهنتون قرار بدین

      به نظر من همچین فردی در زندگی لازمه که هر از گاهی یاداوری کنه وقتی شما ورودی های منفی داشته باشید و خودتون ور دوست نداشته باشید و همچنین ایمان به خداوند نداشته باشید به کجا کشیده میشوید

      این فرد تضاد بسیار عالیست و از خداوند به خاطر همچین راهنمایی بسیار سپاسگذار باشید

      وقتی که اینگونه به او بنگرید دیگر حرفایش برای شما ازار دهنده نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سمانه پهلوانی گفته:
    مدت عضویت: 563 روز

    سلام خدمت استاد ودیگر دوستان

    از زمانی که به این قانون تغییر باورها آشنا شدم بخشی از مشکلاتم حل شده و روابطم با اطرافیانم کمی بهتر شده البته که باید باز هم روش کار کنم و از این بهتر بشم اگر همه اشتباه های خود را بپذیرند و اتفاقاتی که برایشان پیش می آید رو نتیجه رفتار های نامناسب خودشون یا فرکانس های نامناسبی که به جهان هستی می‌فرستند بدونن دیگه مشکلات کمتر میشه ودنیای جایی لذت بخش خواهد شد

    ممنونم از خداوند که منو با استاد و اهالی این سایت آشنا کرد و برای بهتر شدن خودم تلاش می‌کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 137 سفرنامه : سلااااااام ، چه فایل زیبایی چقدر این فایل به درد من میخوره استاد فوق العادس،ما انسان ها روابطمون برامون خیلی مهمه ، ما در دنیای فرکانسی زندگی میکنیم که هر فرکانسی به جهان هستی ارسال میکنیم ، جهان شرایط ، اتفاقات ، افراد ، برخورد ها ، رفتار ها و بازخورد هایی رو به ما نشون میده که هم گام باشه که معادل باشه با فرکانسی که ما به جهان هستی ارسال کردیم ، حالا چطور فرکانس مناسبی رو به جهان هستی ارسال کنیم ، ما با کانون توجهمون داریم فرکانس به جهان هستی می‌فرستیم، توجه با چیز هایی که میشنویم ، میگیم ، میبینیم و با چیزایی که یه یاد می‌آوریم از گذشته و با چیزایی که تجسم میکنیم از آینده اینا کانون توجه مارو شکل میدن حالا اگر من در روابط مشکل دارم به خاطر فرکانس های بوده که ارسال کردم ، درمورد بدی های طرف صحبت کردم ، همیشه میگفتم نمیشه ، وابسته شده بودم از همه بد تر الان دو هفته ای هست که دارم حرفه ای رو خودم کار میکنم نتایج اولیه هم دیدم اما باز باید ادامه بدم ، واقعن تحسین می‌کنم این رابطه ای که دارین استاد ایشالا هر روز رابطتون زیبا تر بشه ، تمام برخورد هوایی که با من میشه از طرف هرکسی من دارم دارم اون برخورد رو خلق میکنم ، من دارم به وجود میارن که افراد چطور با من برخورد کنن ، چطور به ما واکنش نشون دهند ، این قانون اصلیه ،من میام رو خودم کار میکنم ، رو فرکانسام کار میکنم و نتایج هم عوض میشه، تا خودمون ،خودمون رو لایق ندونیم چیزی بمون داده نمیشه من لایق رابطه زیبا با کسی که میخوام هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 758 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 23 مهر رو با عشق مینویسم

    زندگی در بهشت رو شروع کن و بدون که، زندگی تو هم بهشت میشه و شده ،از وقتی که با من حرف میزنی و روی باورهات کار میکنی و سعی داری عمل کنی به قوانین بنده عزیزم زندگیت بهشتی شده که سرشارت کردم از عشق خودم

    و باهر بار عمل کردن و قدم برداشتنت تو رو بزرگت میکنم

    امروز خدا منو هدایت کرد به فایل های سریال زندگی در بهشت

    و بهم گفته شد که از اول سریال رو شروع کن و ببین و با هر لحظه ای که میبینی خودت رو تصور کن

    و بعد هدایتم کرد به سفر به دور امریکا و گفت که این سفر رو هم در کنار سریال زندگی در بهشت باید بری

    تا به زودی خواسته هات بهت داده بشن و توجهت رو متمرکز کن روی زیبایی های این سریال و سفر شگفت انگیز و رویایی و عاشقانه

    انگار حس کردم یه صفحه جدید از زندگی قراره برای من باز بشه که اون خواسته هایی که در این مدار هست قراره بهم داده بشه

    صبح که بیدار شدم ، بهم گفته شد برو مدرسه و برای نقاشی دیواری صحبت کن ، گفتم خدا میشه ظهر برم نون بگیرم و بعد برم ؟ گفت باشه و نزدیک ظهر رفتم مدرسه تا برگشتنی نون بخرم

    وقتی رفتم مدرسه ،برای بچه ها شله زرد میدادن و کلی بچه قد و نیم قد دیدم و کلی ذوق کردم .

    بچه های اول ابتدایی انقدر کوچولو و نمک بودن که با دیدنشون میگفتم خدایا شکرت

    مدیر مدرسه خواهر زاده ام ،که جدید اومده بود ، و خواهر زاده ام گفت ،خاله مدیرمون میخواد دیوار مدرسه مونو رنگ کنه و اتفاقات بعدش

    خدا بهم اجازه داد تا برم و بپرسم و من چشم گفتم

    وقتی رسیدم دیدم مدیر داره با مادر بچه ها صحبت میکنه بعد که کارشون تموم شد نزدیک زنگ آخر مدرسه بود و بچه ها میخواستن تعطیل بشن

    مدیر اومد بیرون ، سلام دادم ، بهم گفت یه لحظه صبر کنین من برم بچه هامو تعطیل کنم و برن خونه هاشون بعد بیام

    چی داشتم میشنیدم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

    اولین بار بود تو عمرم همچنین مدیر مدرسه ای دیده بودم

    درسته بابای خودم معلم زبان انگلیسی بود و با شاگرداش در عین سختگیری ولی دوست بود و دیده بودم که معلمایی هستن که مهربونن

    ولی اینجوری ندیده بودم

    وقتی رفت، برگشتم تا نگاه کنم ببینم کجا میره

    رفت جلو در مدرسه و بچه ها که میومدن از لپاشون و صورتشون به آرومی ، دوتا دستاشو میذاشت رو لپاشون و باهاشون حرف میزد

    درسته با همه بچه ها یکی یکی این کار رو نکرد ولی بچه هایی که میرفتن سمتش و خداحافظی میکردن با احترام حرف میزد و میگفت بچه ها خدانگهدار و مادر و پدرایی که اومده بودن رو دیدم که با مدیر خیلی راحت حرف میزدن .

    انقدر از دیدن این لحظه خداروشکر میکنم که واقعا حس فوق العاده ای داشت

    خدا داشت با رفتار این مدیر مدرسه ، به من میگفت که طیبه یاد بگیر ازش ،ببین رفتارش رو

    حتی تو وقتی رفتارش رو دیدی سریع به یاد ربّ و صاحب اختیارت الله یکتا افتادی

    پس سعی کن تا با رفتارت در عمل کارهایی رو انجام بدی که هر کس تو رو دید ، یاد من بیفته

    و این لازمه اش اینه که بیشتر عمل کنی و قدم برداری ..

    خیلی خیلی حس خوبی داشت ،وقتی همه بچه ها رفتن

    مدیر اومد و گفت: خب، بیا ببینم چه کاری با من داری ؟

    و انقدر با خوشرویی و آرامش گفت که واقعا از این رفتار خدا گونه اش لذت میبردم

    رفتم داخل و قبلش به خدا گفتم خدا خودت هرآنچه که باید بگم رو به زبونم جاری کن

    قبل اینکه به مدرسه برم و منتظر بودم مدیر با والدین بچه ها ،صحبتش تموم بشه ، آبجیم هی زنگ میزد و میگفت که طیبه گوشی رو قطع نکن و بذار منم بشنوم چی میگه

    بعد بهم گفت بگو که خاله یکی از دانش آموزایی ، که اینجوری بهتر قبول کنه تا نقاشی مدرسه رو انجام بدی

    وقتی اینو گفت تو دلم گفتم نه نمیگم

    خدا باید به زبونم جاری کنه که هرچی قراره گفته بشه بهم گفته بشه

    وقتی صحبت میکردم انگار یه نیرویی داشت منو هدایت میکرد و میگفت کلماتم رو چجوری بیان کنم

    و گفتم من یه همکار دارم که بیاد باهاتون صحبت کنه و گفت باشه

    همکاری که میگم ،آشنای داداشم هست که کارش نقاشیه با پیستوله و رنگ ساختمان نقاشی رو انجام میده و کار اداری هم داره و چند ماه پیش که من هی به مدارس میرفتم ، گفته بود اگر کار بگیری، من میام با پیستوله رنگارو میزنم و سمباده میکشم و تو طرحاشو بکش

    خلاصه وقتی با مدیر حرف زدم و گفت بگو بیاد ،برگشتم و رفتم نون گرفتم و رفتم خونه

    داشتم فکر میکردم ،یهویی گفتم چی شد؟ من رفتم به اون مدرسه بگم پارسال و نشد ولی الان دوباره بهم گفته شد برم و صحبت کنم ،که حس کردم که درخواست کرده بودم قبلش یعنی چند روز پیش

    و بهم یادآوری شد که طیبه تو گفتی خدایا نشونه ای بهم بده که از کار فروش گل سرای قلاب بافی که بهم گفتی دیگه نباید بفروشمشون ، یه نشونه بده از نقاشی که سفارش بگیرم و خیلی سریعتر از اواسط آبان ماه فروش گل سر رو رها کنم

    و مادرم که اومد هرآنچه که کاموا خریدم به مادرم بدم و مادرم کار شروع کنه

    چقدر خدا سریع جواب میده

    من فقط گفتم یه نشونه بده که از نقاشی هم میشه پول درآورد .و خدا هدایتم کرد به این مدرسه

    میدونم که خودش تمام کارهاشو انجام میده

    یه وقتایی نجوای ذهنم میگه از کجا معلوم بهت کار بدن و قبول کنن یا نه

    ولی من درجواب بهش میگم خدا خوب بلده بچینه

    اگر بشه خوشحال میشم و اگر نشه صد در صد این یک سکوی پرتاب برای پیشرفت من به مدار های بالاتر هست و صد در صد ظرف وجودم رو بزرگ تر کرده

    پس هرآنچه که خیر هست مطمئننا به من داده میشه

    هرچی نجوای ذهنم بگه باید این حرقارو بهش یادآوری کنم و بگم ببین قدرت دست خداست و بس

    پس آروم باش و خاموش شو

    من تا غروب تمرینای رنگ روغنم رو انجام دادم و بعدش با خواهرم رفتم دوشنبه بازار محله مون تا خرید کنم

    دوشنبه بازار بودم گفتم دلم میخواد آهنگ گوش بدم و از خدا خواستم ،ولی خدا برام فایل اصل و اساس یک رابطه عاشقانه رو نشونه داد

    قبلش یه نشونه دریافت کرده بودم و عدد974 که مربوط به یه موضوع هست بهم نشونه داده شد که روی پلاک ماشین دیدم

    بعد که این فایل رو نشونه داد من داشتم فکر میکردم که چرا این فایل بهم گفته شد

    چی رو باید بدونم؟؟

    و وقتی بیشتر گوش دادم فایل رو ،درک کردم که

    طیبه استاد که تو فایل گفت وقتی روی ارتباط برقرار کردن با آدما کار میکنی و روی خودت و تغییرت زمان میذاری

    تغییرات دیده میشه ..

    اولش نمیخواستم گوش بدم

    گفتم نه وقتی تو گفتی که اینو گوش بده و آهنگ گوش نده پس من چشم میگم

    بعد درمورد خواسته ام گفتم نشونه بده

    که یهویی دقیقا جایی که وایسادم پلاک یه ماشین 74 بود

    من فقط داشتم میخندیدم

    یعنی اون لحظه برای من خود خود بهشت بود

    از وقتی پا تو این مسیر گذاشتم همه جا بهشته برای من

    از خدا میخوام کمکم کنه هر لحظه که من در این بهشتش با عشق این مسیر رو ادامه بدم و لذت ببرم و هر روز مدارم بالاتر بره

    قبلش بهم 974 رو نشونه داد

    و این روزا فقط منو بمباران میکنه با عدد 74 که این عدد نشونه عشق من و خداست که نشانه ای از تایید هست

    یعنی هرچی ازش میپرسم خدا با این عدد میگه انجامش بده

    یه وقتایی که فکر میکنم ،مثلا من تو محله مون هستم و هرموقع میرم بیرون انقدر شگفت انگیزه که ماشینایی رد میشن که وقتی من درخواستی از خدا دارم شماره پلاکشون 74 داره و این هی تکرار میشه

    حتی جدیدا ماشینایی که پلاکشون عدد 74 رو داره هم در پشتی ساختمونمون و هم در جلویی ساختمونمون ،سه الی 4 تا ماشین به این شماره نگه داشتن جلو در خونه مون

    این یعنی تایید

    تاییدی برای درست بودن مسیرم که خدا حامی و حمایت گر منه

    خدایا سپاسگزارم

    وقتی خرید کردیم و برگشتیم خونه من شروع کردم به کارایی که باید انجام میشد

    و بی نهایت از خدا سپاسگزاری میکنم بابت همه مهربونیاش همه ماچ ماچی بودنش که کلی منو دوست داره و ارزشمندم

    خدایا شکرت ماچ ماچی جذاب من

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زهرا مختاری گفته:
      مدت عضویت: 2426 روز

      سلام طیبه جانم ، که خودت هم نمیدونی که دست خدا شدی تا منو تکون بدی و آگاهم کنی،

      طیبه جان همین پنج دقیقه پیش داشتم تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم، یکی از درخواست هام این بود که چند تا کامنت عالی بخونم و یک الگوی مناسب مناسب شرایط خودم هم تو کامنت ها ببینم.

      واقعیتش دیشب قبل از خواب داشت کامنت های جلسه ی اول روانشناسی ثروت 1 رو می خواندم که درباره ی الگوهای ثروت ساز هست و فکر می کردم که قراره اونجا درخواستمو بگیرم،

      وسط تمرین نوشتن ی‌حسی گفت برم تو اکانت دیگه م ببینم شاید طیبه جان برام پاسخی نوشته باشه ، و اومدم دیگه… بله!!

      و چقققدر جالب بود برام.

      دیگه انقد جالب میشه این همزمانی پاسخ های تو، که چی بگم آخه…

      در جلسه 6 قدم اول استاد از ما می خواد که هدف‌گذاری کنیم و یک هدف کوتاه مدت بزاریم …

      من تو تردید بودم که هدف‌گذاری م درباره ی بهبود روابط باشه (اولویت با فرزندانم ) یا مربوط به ثروت و کسب و کار که بر پایه ی نقاشی هست.

      این تردید برای خودم عجیب بود که به نتیجه نمی رسید.

      ولی با توجه به حرفهای استاد که یک نشونه داده که اونم داشتن شور و شوق برای اون هدف هست من لاجرم باید روی نقاشی کار کنم و کار کردن روی روابط رو تصمیم گرفتم به صورت تمرین روزانه و با نوشتن نکات مثبت اطرافیانم در حین نوشتن سپاسگزاری های روزانه م انجام بدم.

      و جالبه بهت بگم که این فایل اصل اساسی یک رابطه عاشقانه رو هم گرفتم و هنوز تو گوشی م دارم،

      به این نتیجه رسیدم که من نیاز دارم روابط زیبایی داشته باشم.

      استاد عباسمنش هم ناخودآگاه اول از همه از روابط شروع کرد و همین روابط عالی کار رو براش روون تر کرد.

      خلاصه که همینجوری داره نشونه ها میاد تا من روی نظم بهتری کارمو انجام بدم و به وضوح بیشتری برسم.

      فکر نمی‌کردم که خواسته م در ستاره ی‌ قطبی بعد ازینکه دفتر رو کنار گذاشتم بلافاصله تیک بخوره.

      ایده هات برای درست کردن فایل درباره ی ارزشمندی ت با صدای خودت هم جالب بود برام. دوستدارم انجامش بدم منم،

      و این که رفتی مدرسه برای گرفتم کار ، باعث شد ی‌ایده ای به ذهنم برسه ..

      خدااای من … چقدر تو قدرتمندی و چقدر همه چیز رو به راحتی هماهنگ می کنی..

      میدونی طیبه جان،

      گاهی فکر می کنم که خداوند چجوری به گوشه گوشه ی این جهان در آن واحد دسترسی و تسلط داره،

      در این حد که به این شکل همزمانی و هماهنگی ایجاد می کنه،

      حتی در آن واحد هم به من تسلط داره و هم به دورترین ستاره و کهکشان که فاصله ش در تصور هم نمیاد.

      واقعا فکر کردن به قدرت خداوند می‌تونه نجواهای ذهن ما رو خاموش کنه.

      خدایی که بی نهایت جهان رو بزرگ خلق کرده ، براش درخواست های ما بی نهایت کوچیکه و آسانه…

      الان یادم اومد که خواب دیشبم ، به حرفی که زدم ربط داشت ..

      هرچند که کامل یادم نمیاد..

      خیلی خوشحال میشم طیبه جانم که پیامهات رو می بینم.

      همه ی ما در این خانواده در کنار هم هستیم . و داشتن دوستی مثل تو برام باعث افتخاره.

      برای هر روزت معجزه آرزو می‌کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 758 روز

        به نام ربّ

        سلام زهرا جان

        بی نهایت سپاسگزارم از وقتی با ارزشت برای خوندن رد پای روزم ،زمان گذاشتی و برام نوشتی

        اینجا که نوشتی :

        استاد عباسمنش هم ناخودآگاه اول از همه از روابط شروع کرد و همین روابط عالی کار رو براش روون تر کرد.

        وقتی خوندمش خندیدم گفتم وای منم از ارتباط برقرار کردن شروع کردم و تک تک اون روزها بهم یاد آوری شد

        منم دقیقا از روابط شروع کردم سال 1401 و یکی از چیزهایی که منو اذیت کرد و نمیذاشت حرفم رو به کسی بزنم که خیلی برام عزیز بود ،سبب شد تغییر کنم و ارتباطم رو با خودم و بعد با خدا و بعد با جهان هستی و انسان ها خوب کنم

        و هنوز که هنوزه سعی دارم که هر روز رفتارهامو کنترل کنم و تا جایی که سعی کردم واقعا ارتباطم با همه چی به طرز شگفت انگیزی داره تغییر میکنه

        ممنونم که برام نوشتی تا به یادم بیارم که چه روزهایی رو تمرین کردم و نتیجه اش الانم هست

        و اگر ادامه بدم و ادامه بدم

        صد در صد نتیاجم بزرگ و بزرگتر میشه

        بی نهایت ازت سپاسگزارم

        خیلی حرفات برام درس داشت و حس خوبی بهم داد

        از خدا هم سپاسگزارم که چینین خانواده آگاه و صمیمی دارم تو این سایت پر از عشق

        میبوسمت از راه دور دوستت دارم زهرا جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          بهنام عباسیان گفته:
          مدت عضویت: 2319 روز

          سلام طیبه خانم

          امیدوارم هر کجا هستی سالم وسلامت باشی

          استاد در قدم اول از 12 قدم

          جلسه 5 در باره عدد 19 صحبت کرده

          و رازش رو گفته

          بریم برای عدد 19

          برای عدد 19

          آیاتی از طرف خدا ………..

          ما خازنان جهنم رو 19 تن افریدیم……

          تا انسانها تعغل کنند……

          اعجاز ریاضی در قران

          بسم الله الرحمن الرحیم چند حرفه

          درسته 19 حرف

          ااف لام میم بقره هرچی که در سوره مثلا بقره اومده بر 19 بخش پذیر هست

          چون عددی که بر 19 بخش پذیر بشه وخارج قسمت یه عدد روند بشه خیلی کمه

          یا مثلا در ابتدای سوره ها هر کدام اینجوری باشه

          الم سجده

          مثلا یس

          اگه مثلا در سوره بقره

          یکی از اسم‌های مکه رو خدا گفته بکه

          که اگه نمی‌گفت

          الم بقره اشتباه در میومد

          امیدوارم فهمیده باشی

          خدا ی مهربونم میگه تا با این عدد ایمانتان به من بیشتر بشه

          وبه چیزی که نمیبینید (خدارو گفته )ایمان بیارید

          الذین یومنون بالغیب

          وایمان بیارید

          با سپاس

          در پناه خدا باشید طیبه خانم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            طیبه گفته:
            مدت عضویت: 758 روز

            به نام ربّ

            سلام آقای عباسیان

            دیروز 18 آبان صبح که تو راه رفتن به مترو بودم اومدم تو سایت و هدایت شدم به پاسخ دوستان و 4 یا 5 تا برام پاسخ اومده بود و با خوندن تک تکشون فقط اشک ریختم

            و وقتی پیامتونو خوندم تو مترو بودم و داشتم میرفتم جمعه بازار و کلی تو مترو گریه کردم بین اون همه جمعیت

            انقدر خدا با حرفای شما برای من تاکید کرد ،به من آرامش داد که سرشار از حس خوب بودم و سپاسگزارشم

            فقط ایمان بیار به خدایی که نمیبینی

            این حرفتونو که خوندم فایل جدید استاد بهم یادآوری شد که این روزا هی گوش میدادم

            فایل مفهوم عملی ایمان به غیب

            این پیام شما برای من یه پیام مخفی تو دل جمله اش داشت و با خوندنش درک کردم که

            طیبه همین امروز که قراره هرچی به مادرت کمک کردی و براش گل سر بافتی و به حرفم گوش دادی تا ذره ای از فروش امروز برای خودت برنداری و از این به بعد فقط نقاشی هاتو میفروشی ، کمی ترس داری که ار این به بعدش چی میشه؟

            درآمدت از نقاشی چجوری میشه؟

            عزیز دلم بنده من آرام باش و فقط ایمان بیار به خدایی که نمیبینی

            ولی در تک تک لحظه ها من کنار توام ….

            وقتی این حرفو خوندم خوشحال شدم

            چرا؟؟؟؟

            چون که خدا داشت تک تک درخواستایی که منم از فایل استاد یاد گرفتم و استاد میگفت حضرت موسی درخواست کرده قلبشو باز کنه ، خدا داشت بهم میگفت

            طیبه قلبت رو باز میکنم

            طیبه تو رو مینشونم روی شونه هام و دد تک تک لحظه ها من کنار توام

            چقدر خدا باحاله که با بی نهایت دستی که تو این جهان هستی داره ،حرفاشو به آدما میفهمونه

            از وقتی با پاسخ دوستان در سایت یا هزارن نشانه ای که میبینم سعی میکنم بیشتر دقت کنم و بفهمم منظور خدا به من چیه

            دیگه عجله نکن..و یاد بگیر

            وقتی این جمله رو خوندم اون روزی یادم اومد که داشتم دوره رو میخریدم و پولامو کنار کذاشتم تا شهریه کلاس رنگ روغنم رو تا اسفند ماه داشته باشم

            ولی یه جورایی عجله داشتم و مدام میخواستم 5 قدم آخر رو هم تهیه کنم

            ولی خدا با نشونه هایی بهم گفت عجله نکن

            و من همه این نشونه هارو تو رد پاهام تو سایت نوشتم که خدا گفت دیگه تا قدم 7 بسه و الان وفت عمل کردنه

            و الان با حرف شما داشت بهم‌دوباره تاکید میکرد

            ……..

            همه چیز با درست کردن باورهای تو وایمان درست می‌شود

            چقدر آرامش داشت این‌جمله

            دقیقا این جمله منو یاد تک تک روزایی انداخت که من نتایج رو میدیدم و میگفتم چی شد طیبه؟؟؟

            چرا قبلا این اتفاق رخ نمیداد و الان داره به سادگی و طبیعی ترین شکل ممکن‌رخ میده ؟؟؟

            و جوابم به خودم فقط این بود که شما هم نوشتین

            همه چیز با درست کردن باورهای تو وایمان درست می‌شود

            مثلا

            من ماه ها سر یه سیم کارتی که دوست صمیمیم بهم داده بود و بیشتر از 10 سال من استفاده میکردم

            مرداد ماه به دلیلی اینکه سیم کارت به نام پدرش بود و فوت کرده بود مسدود شد

            و دوست صمیمیم که همیشه حاضر بود برای من هر کاری انجام بده ،به یک‌باره با ازدواج کردنش تغییر کرد و حتی جواب پیام های منو هم نداد

            و من چند ماه در تلاش بودم تا بهش بگم سیم کارت رو به نامم بزنه و چون به مشتریها و به هم شماره مو داده بودم نمیخواستم مسدود و واگذار بشه به یک نفر دیگه

            خلاصه شو بخوام بگم من اون چند ماهو شرک ورزیدم و فکر میکردم دوستم میتونه کاری برای من انجام بده ،تا اینکه شماره مسدود شد

            و من هیچ کاری از دستم برنمیومد و تو اون چند ماه شروع کردم به ساخت باورهای قوی

            و میگفتم من لیاقت داشتن این سیم کارت رو که سالها دارم ازش استفاده میکنم هستم و خیلی باورای قوی دیگه

            ولی با وجود تکرار این باور ها هیچ اتفاقی رخ نداد و شرایط کاملا به ضرر من بود

            تا اینکه من عاجز بودنمو به خدا اعتراف کردم و گفتم اصلا من نمیخوامش

            و به خودم اومدم و یاد تک تک آموزه های استاد افتادم که میگفت وابستگی به هر چیزی شرک هست و گفتم چرا باید به خاطر یه سیم کارت من انقدر درگیر باشم

            و اونجا بود که از خدا معذرت خواهی کردم و اون لحظه از خواسته ام که داشتن سیم کارت بود گذشتم و گفتم نمیخوامش

            گفتم خدا تو برای من مهمی که من توحید رو در عمل نشون بدم

            پس هرچی که تو بخوای

            اگر سیم کارت برای من باشه خوشحال میشم و اگر نباشه میرم یه سیم کارت دیگه میخرم

            من میخوام توحیدی عمل کنم هرچی تو بخوای میگم چشم

            و واقعا همه چیز که به ضرر من تمام شده بود و حتی من رفتم خدمات ایرانسل بهم گفتن دیگه سیم کارت به یه نفر دیگه واگذار میشه و همه چی از نظر من تموم شده بود و دوستی 18 ساله من با دوست صمیمیم هم طبق درخواست های من به جهان هستی که کرده بودم ،قطع شد

            حتی قطع شدن ارتباطم با دوستم هم وقتی فکر کردم دیدم خودم درخواستشو فرستادم و جهان هستی و خدا با این موضوع سبب شد دوستیمون قطع بشه

            وقتی من عاجز بودنم رو در مقابل خدا اعلام کردم به یکباره همه چیز عوض شد

            به قول گفته ها :

            ورق برگشت

            خدا بهم گفت که برو ایرانسل و درخواستت رو دوباره اعلام کن

            رفتم ایرانسل و انقدر با من با احترام صحبت کردن و با سرعت سیم کارت رو به نامم زدن که متحیر شده بودم

            و سیم کارت در عرض کمتر از نیم ساعت به نام من زده شد

            من از این ماجرا درس های بسیار زیادی گرفتم که سبب رشد من شد و مهم ترینش تسلیم بودن رو خدا به من یاد داد تا رها باشم و فقط و فقط یادم باشه که خدا همه کارهارو انجام میده نه عامل بیرونی دیگه

            و ایمانم قوی بشه در کنار قوی کردن باورهای قدرتمند یه چیز اصل و مهم باید رعایت بشه

            اینجوری بگم بهتره :

            اول اصل مهمه

            درسته باور قوی ساختن هم مهمه و خدا بارها اینو بهم تاکید کرده که درکنار ایمان و صحبت کردن با من باورهاتو قوی کن

            من با باورهات هست که به تو پاسخ میدم

            ولی اینکه متواضه باشی در برابرم و ایمان داشته باشی یه اصل مهم و اساسیه

            و الان خدا با این جمله شما به من یادآوری کرد که باورهاتو در مورد نقاشی قوی کن و ایمانت رو به من داشته باش و در عمل اجرا کن

            مطمئن باش صد در صد درست خواهد شد به ساده ترین راه

            …..

            ولسوف یعطیک ربک فترضی

            وپروردگار تو به زودی به تو عطا کند که راضی شوی

            وای من چقدر عاشق این آیه ام

            تو موارد مختلف بارها خدا این آیه رو بهم نشونه داده

            حتی الان که خوندمش هم خندیدم هم گریم گرفت که بازهم بهم گفت راضیت میکنم طیبه

            تو فقط آرام باش و ادامه بده و از مسیرت لذت ببر

            که این آیه رو که میشنوم ، اولین بار ،که خدا به زبانم جاری کرد این آیه رو یادم میاد

            روزی بود که من دو دل بودم و هیچ کس رو نداشتم تا بهم کمک کنه و برم دادگاه تا شکایت کنم از دو نفر گالری دار هنرمندی که تابلوی نقاشیم رو دی ماه پارسال1402 تو نمایشگاه پاره کرده بودن وحاضر به اجرای تعهدشون نبودن

            من اون روزا تازه در این سایت عضو شده بودم و دوماهی بود که سعی داشتم عمل کنم به آگاهی ها

            یادمه گفتم خدایا من هیچ کس رو ندارم ،تو برای من باش تو برای من کمک کن تا خسارت بگیرم

            درسته که خودم سبب این اتفاق شده بودم و باورهای محدودم سبب این اتفاق بود ولی اون روزها درخواست کردم که به من کمک کنه تا ایمانم بهش قوی بشه

            و هیچ وقت یادم نمیره 9 صبح بود بیدار شدم گفتم چجوری برم شکایت کنم ،تا حالا پام به دادگاه باز نشده ،نه نمیرم و یه جورایی ترس داشتم و میگفتم میگذرم از این اتفاق

            و اون لحظه گفتم خدایا تو بگو من هیچ پولی برای انجام مراحل اداری شکایتم ندارم

            من که تازه این راهو شروع کردم و صدای تو رو نمیشنوم

            استاد عباس منش میگه که تو با ما حرف میزنی

            الان دلم میخواد تو کمکم کنی نشونه بده به من ،اگر نشونه رو دریافت کنم عمل میکنم

            من اینو گفتم و سر جام که دراز کشیده بودم چشمامو بستم

            به یک باره یه صدایی از دلم شنیدم

            ولسوف یعطیک ربک فترضی

            چندین بار تکرار که شد سریع بلند شدم و گفتم وای خدایا این آیه رو تو به دلم جاری کردی و تکرارش کردم و چون اوایل ورودم به سایت بود معنی دقیقش ددست در خاطرم نبود

            سریع تو گوگل نوشتم و معنیشو که خوندم فقط اشک ریختم

            خدا داشت با من صحبت میکرد

            یه نشونه بسیار قوی بهم داد و گفت برو شکایت کن

            من وکیل توام

            من همه کس توام

            تو برو و فقط این راه رو شروع کن

            دوباره گفتم من که پول ندارم و دوباره این آیه تکرار شد در وجودم

            و من درک کردم که تو برو من راضیت میکنم

            و من سریع رفتم و مراحلش رو طی کردم

            و درسته فعلا کمی به تعویق افتاده روند دادگاه ولی باز هم باورهای محدودی دارم که سبب شده به تعویق بیفته و یه جورایی حس میکنم باید کامل رهاش کنم و مثل جریان سیم کارت عاجز بودنمو اعلام کنم که خداست که میتونه کمکم کنه

            چقدر پیام شما برای من یادآوری کرد تک تک اون روزها و خیلی از هدایت هارو

            از شما سپایگزارم آقای عباسیان

            نمیدونم چی شد اینارو نوشتم نمیدونم شاید حتما نیاز بود دوباره بهم یادآوری بشه که

            طیبه خدا هر لحظه با تو هست و تو براش ارزشمندی و همه کاراتو انجام میده

            تو فقط آروم باش و عمل کن به آگاهی ها و روی باورهای قدرتمند

            و صد در صد نتیجه رو بیش از اون چیزی که فکرش رو میکردی خواهی دید

            پس پر قدرت ادامه بده

            و در آخر نوشتین

            منظور خدا رو فهمیدی ؟؟؟؟

            بله با توجه به مداری که الان هستم درک هایی که کردم نوشتم و منظور خدا فقط یک چیز بود

            اینکه اصل رو یادم باشه اصل مهم ترین چیزه

            و باقی جزئیاته

            برای شما بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            طیبه گفته:
            مدت عضویت: 758 روز

            به نام ربّ

            سلام آقای عباسیان

            ازتون سپاسگزارم که رد پای من رو خوندید و برای من پیامی نوشتین تا من فکر کنم به اینکه چرا؟؟

            چی رو باید بفهمم ؟!

            وقتی صبح بیدار شدم و اومدم تو سایت ،چون دیشب آخرین روز تخفیفات با قیمت قبل دوره ها در سایت بود ،و من تا قدم 7 دوره 12 قدم رو خریداری کردم و خیلی دوست داشتم تا قدم 12 رو خرید کنم ، ولی با اینکه 8 میلیون در دستم نقدی داشتم که میتونستم بخرم ولی اون 8 میلیون رو کنار گذاشتم تا اسفند ماه شهریه هر ماه کلاس رنگ روغنم رو داشته باشم

            و از فروش گل سرا ،خدا بی نهایت بهم کمک کرد تا هم هرچی رنگ و هرچی لازم داشتم رو بخرم و هم تا اسفند ماه شهریه کلاسامو کنار بذارم

            و از این هفته بهم گفته دیگه نباید گل سر بفروشی و فقط اجازه داری دیگه متمرکز بشی روی نقاشیات و نقاشیاتو بفروشی و باوراتو درمورد نقاشی قوی کنی

            و تو این یک ماه من رو با نشانه خیلی خیلی واضح هدایت کرد به پاسخ دوستان برای من ، که یکی از دوستان واضح برای من نوشته بود که دوره 12 قدم رو بخر

            و بهش گفته شده بود که به طیبه بگو دوره 12 قدم رو بخره و من دقیقا چند دقیقه قبلش به خدا گفته بودم خیلی دلم میخواد دوره قانون سلامتی اولین دوره ای باشه که میخرم و ازش پرسیدم کی زمانش میرسه که من در مدار دریافت دوره ای قرار بگیرم که خدا نذاشت به دو دقیقه برسه و درپاسخ دوستی بهم گفت اولین دوره ای که از این سایت باید بخری دوره 12 قدم هست و من چشم گفتم

            و با اینکه دوست داشتم دوره قانون سلامتی رو بخرم ولی خدا بهتر از من میدونه که چی برای من خوبه

            و من 1 آبان قدم اول رو گرفتم و 5 آبان قدم 2 و 3 و 4 و5 رو گرفتم و 12 آبان قدم 6 و 7 رو خرید کردم

            و خیلی دوست داشتم تا آخرین قدم رو تهیه کنم و پول خریدشم داشتم ولی حس کردم نباید ادامه شو بخرم

            چون تو افکارم این بود که سریع بخرم 5 تا قدم بعدی رو که وقتی قیمت جدید اومد برام سخت میشه بخرم و این باورها محدود بودن که بهم نجوای ذهن میگفت بعدش نمیتونی بخری

            تا اینکه گفتم من نمیخرم و همون اولشم وقتی داشتم قدم اول رو میخریدم یه حسی بهم گفت میتونی تا قدم 7 رو بخری

            پس وقتی اون حس گفته پس یعنی من قدمای 8 تا 12 رو نمیتونم الان بخرم

            و اول باید این 7 قدم رو از اول تمرکزی روش کار کنم تا بعدش صد در صد انقدر به حسابم میاد تا سریع بتونم ادامه شو بخرم

            و پیام شما هم دوباره درمورد دوره 12 قدم بود

            این روزا پیام هر کسی رو میخونم نشونه ای از دوره 12 قدم هست

            میدونم که خدا میخواد بگه تمرکزی که روش کار کنی معجزات عمل به دوره رو خیلی سریع میبینی

            من وقتی پیام شما رو دیدم و خوندم به فکر رفتم

            اینجا که نوشتین

            امیدوارم فهمیده باشی !!!!!!

            خدای من چی میخوای بهم بگی ؟؟؟

            بسم الله الرحمن الرحیم

            وای خدای من

            وقتی دیدم نوشتین

            بسم الله الرحمن الرحیم و عدد 19

            قلبم به تپش افتاد

            چون پیام شما منو برد به اولین روزی که ار خدا نشونه میخواستم و هدایتم کرد به فایل استاد عباس منش و من روز 19 مرداد در سایت عضو شدم

            پیام شما منو هدایت کرد به قسمت توضیحات پروفایلم

            آخه من تو قسمت آشناییم با سایت در مورد عدد 19 و بسم الله الرحمن الرحیم و دقیقا روزی که تو سایت عضو شدم 19 مرداد بود جریانشو کامل نوشتم اگر دوست داشتین بخونید

            وای خدای من چی میخوای بهم بگی با پیام آقای عباسیان

            امیدوارم فهمیده باشی ؟؟؟؟؟!!!!!

            نمیدونم شاید باید از قدم اول که تعهدی شروع کنم به گوش دادن و به جلسه 5 برسم و خودم صحبت های استاد رو از عدد 19 بشنوم اون موقع درکش کنم که پیام خدا برای من چی بوده

            که شما به من گفتین امیدوارم که فهمیده باشی !!!!

            نمیدونم واقعا

            ولی راستشو بخواین از پیامتون اینو دریافت کردم که گفتم وای عدد 19

            و برگشتم و سریع رفتم تمام نوشته هایی که تو قسمت توضیحات پروفایلم و چگونگی آشناییم با سایت نوشتم رو خوندم و فقط اشک ریختم

            انگار خدا میخواست صبح بهم بگه که طیبه به یاد بیار پارسال 19 مرداد در چه حالی بودی و الان درچه حالی

            وقتی تک تک نوشته های آشناییم با سایت عباس منش رو میخوندم اشک میریختم برای اینکه من چقدر تغییر کردم

            چقدر نسبت به اون روز تسلیم و رها تر شدم

            چقدر خدا به من لطف داشته و هدایتم کرده و بی نهایت ازش سپاسگزارم ،یادآوری به جایی بود که بفهمم طیبه اگر به آموزه های دوره 12 قدم پر قدرت عمل کنی

            زندگیت هیچ ربطی به الانت نخواهد داشت و به کل تغییر میکنه

            ولی باز متوجه پیام شما نشدم که خدا چی میخواسته بهم بگه و بفهمونه و درک کنم

            امیدوارم فهمیده باشی !!!!

            شاید الان زمانش نباشه و وقتی زمانش بشه که من در مدار دریافتش قرار بگیرم و بفهمم

            و درک کنم این پیام امروز شما رو که از طرف خدا برای من نشونه بود

            برای شما بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت بی نهایت از خدا میخوام

            بی نهایت سپاسگزارم که برای من نوشتین و زمان ارزشمندتونو گذاشتین برای من

            سپاسگزارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              بهنام عباسیان گفته:
              مدت عضویت: 2319 روز

              سلام طیبه خانم

              خدایا بگو تا بنویسم…کلام از طرف خدا…..چون حالم خیلی خوبه واشک در چشمانم است…خدایا بگو…………….بنویس…….

              طیبه خانم دختر عزیزم که قلبت پاک است..ومن هوای تو را دارم ورهایت نکرده ام … فقط ایمان بیار به خدایی که نمیبینی ….

              ولی در تک تک لحظه ها من کنار توام ….

              دوره دوازده قدم مبارکت باشه

              و تا همین جا که خریدی یکم عجله داشتی ولی خوب

              دیگه عجله نکن..و یاد بگیر

              تا همین جا رو تا هر وقت که من پول دور ها رو بهت دادم بقیه دوره را بخر …..

              واز زندگیت فقط لذت ببر

              همه چیز با درست کردن باورهای تو وایمان درست می‌شود…

              وایده که میاد سعی کن

              تکاملی به آن عمل کنی

              یعنی هر ایده یکم بهتر از ایده بعدی

              قانون تکامل رو فراموش نکن

              من همیشه با تو هستم

              ولسوف یعطیک ربک فترضی

              وپروردگار تو به زودی به تو عطا کند که راضی شوی

              …….از طرف………………

              ……خدای مهربان…….

              سلام اینها کلامی بود که در آرامش خدا گفت ونوشتم

              منظور خدا رو فهمیدی???

              در پناه خدا

              خدا حافظ

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2222 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ست

    برداشت های من از این فایل خدایی……

    من برای ثروت الگو پیدا می کنم و الان میام برای

    کسانی که با هم روابط عالی دارن ، با هم در ارتباط هستن

    از دیدن همدیگه لذت می برن /البته با حاله خوب/الگو بگیرم

    یعنی بیام کانون توجه وتمرکز خودم رو بزارم روی افرادی که برام الگو های خوبی باشن

    یادم باشه این کار یه شبه نیست و نمی تونه باشه ولی مداوم باشه نتیجه می دهد

    من خانواده ام از خودشون هم متنفرن و خب منم با این خانواده بودم پس حالا باید بیام

    خوبیهای اشخاص را تکرار کنم …. خوبیهای خودم را مرور کنم تا جهان روی خوبش رو

    به من نشون بده … برای منی که این کارو کمتر کردم سخته ولی امکانش هسش

    توقعات بی جا از دیگران نباید داشته باشم اینم موردی هسش که خودم باهاش مشکل داشتم و الان

    به لطف الله دارم حلش می کنم

    اگر کسی به هر نحوی داره محبتی به کس دیگه ای می کنه به جای اینکه بیام حسودی کنم….

    یا واه واه کنم ……تحسین کنم بگم ..به به آفرین چه آدمهای خوبی چقدر با هم خوبن

    چقدر با هم در صلحند….

    پشت سر هیچ کسی حتی اگه خطایی کرده حرف نزنم و بدگویی

    نکنم و باعثه بشه دیگران هم به من با نگاهی دیگه نگاه کنند

    که این مورد را من از همسرم

    که فردی با روابط عالیه یاد گرفتم یعنی بعد باعث شد جهان هم به من یاد بده

    که پشت سر هیچ انسانی بد نگم

    حتی اگر در جمعی هستم به خودم این عادت رو دادم

    که اگه بقیه دارن بدشو میگن من سکوت کنم ..خودمو مشغوله کاره دیگه ای کنم

    سوالات خوبی که جو را عوض می کنه بپرسم………

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای لحظه به لحظه هدایت های خوب و نابت

    من لایق بهترین روابط هستم

    من لایق بهترین رابطه ها با بهترین افراد روی زمین هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    خدایا سپاسگزارم ک هدایتم کردی به این فایل زیبا و پر از اگاهی ناب :)

    ممنونم بخاطر تایم و زمانی ک ایجاد شد تا تنها باشم و امشب این فایل رو ببینم ،متشکرم بخاطر تضادهایی ک هشدار میدن چیزایی باید تغییر کنه،چون میدونم فاطمه ات لایق بهترینهاست،حتی اگر اشتباهاتی دارم هنوز،باز هم خودمو لایق میدونم،دو سه روزی ک برگشتم ب سایت و دوباره دارم فایل ها رو گوش میکنم ،تایم بیشتریو برا خودم میذارم،ولی این همزمانی ک انگار تایممو خالی کردی تا برسم ب این اصل ! دیوونه این هدایتهاتم :)

    دوست دارم تا جایی ک یادم میاد هر نکته مثبتی بوده تو روابطم با تمام ادمهایی ک باهاشون برخورد داشتمو بنویسم(قلبم گفت برگردم و زیر این فایل بنویسم ک بمونه و همیشه بخونمش) ،هر جمله مثبتی ک بهم گفتن و ویژگی های مثبتی ک بهم نسبت دادن و… :

    فاطمه تو آرومی،آرامش میدی وقتی باهات حرف میزنه آدم،درکت زیاده،خیلی خنده هات قشنگه،کیوت ،خیلی با شخصیتهستی،بی حاشیه،عاقل‌،کار درست،خانوم،پرتلاش،با اعتماد ب نفس،عاشق خودتی‌،با پشتکار،جسور و شجاع،قوی،مدیریت زمانت بالاست،فقط کافیه اراده کنی تا بدستش بیاری،روحت قدرتی داره که از دور میشه حسش کرد،لوس (من این ویژگیمو خیلی دوس دارم :) ،خیلییی نازی،شیک پوش،خوش قلب،نیت صاف،مسئولیت پذیر،زندگی رو جمع میکنی(توانایی بالا داری تو این کار)،خوش هیکل،باهوش،آرامش،میتونم همه چیو بهت بگم چون حس امنیت میدی،خوشگل،قلبت خیلی پاکه،تو اون ادمی هستی ک نمیخوام از دستش بدم (خیلی از رفیقام اینو بهم میگن،حتی بعد از دو روز اشنایی با من :)یا تو اون ادمی هسی ک اگ از دستش بدم واقعا پشیمون میشم ،با ذات،مستقل،قابل مقایسه با هیچکس نیستی،خوش خنده،پر انرژی،شاد،با اصالت،مستعد،واقعی ،تو رو ک میبینم میگم هنوز دخترِ طلا هس و …(خیلیاشو چندین بار بهم گفتن ادمای مختلف)

    یه کوچولو از اتفاقات مثبتی ک تو روابطم با بچه ها داشتم :

    کار کردن با بچه های 3 تا 6 سال

    وقتی مهد بودم :)عشقی ک بهم میدادن،نقاشیاشون،گل و هدیه هاشون،یهویی وسط کلاس میدوئیدن بغلم میکردن ،وقتایی ک اذیت میکردن و دقیقا همونی ک اذیت میکرد (شایان و کارن:)میگفتن بچه ها حالا یه امروز دیِر فاطمه رو اذیت نکنیییم،گناه داره :)))وقتایی ک نیلیا تو عالم خودش میرقصید،چشمای تارا،تلاش مهرسان،خنده های شاهان،غر زدن کارن ،اذیتای شایان و بعد انکار کردنش :)کلاه های دایناسوری اهورا ،لباس جادوگری مهرداد ،همیشه خواب بودن هوراد :)

    ترس رادمان از کلاس و اروم شدنش کنار من(یبار ی معلم دیگه رفته بود بجای من،بعد اون نگران شده بود ک من دیگه معلمش نباشم:)،گریه های تارا وقتی من دیر رسیدم برا اردو (البته اینا بچه بودن و قوانینو نمیدونن،ولی خب من سعی میکردم قوی بارشون بیارم و بفهمونم ک وابستگی خوب نیست،حتی اگ اونا نفهمیدن حداقل ب خودم یاد اوری کردم ک :)شعر خوندنامون،دعا کردنا،رقصیدنا،وقتایی ک خوراکیاشونو میذاشتن لای دستمال و با من شِیر میکردن :) (اونموقع تازه دوران بعد از کرونا بود و بچه هام خیلی خوب یادگرفته بودن پروتکل بهداشتی رعایت کنن ،ناسلامتی من معلمشون بودماااا )چیزایی ک از هم یادگرفتیم و …..

    دلم میخواس از بقیه روابطم با بقیه ادمها هم بنویسم ولی تایم اجازه نمیده فعلا (درواقع خوااابم میااادد)

    من خیلی عاشقتونم خب ؟

    استاد عزیزم خیلی ازتون ممنونم خیلی خیلی خیلییییی

    هرچه آگاه تر،آزاد تر

    خدایا شکرت ،دوست دارم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    اهورا گفته:
    مدت عضویت: 4060 روز

    سلام به همه دوستان

    من این مشکل دارم و کاملا قبول دارم من همیشه فکر میکردم که تو رابطه خیانت میبینم وهمینم شد ولی استاد من از بچگی خیلی کوچیک که هنوز با قانون اشنا نشده بودم یک رابطه خاس می خاستم و به خاطر همین خاسته هام خیلی کارا هارونکردم مثلا هرگز دوست دختری نگرفتم خیلی کارا هارو نکردم و… اما اونی که بهاش اشنا میشم هیچ یک از اون شرایط و خاسه های که دارم نداره و هر بار که مشخصات دختری رو که میخوام بیان میکنم میگن که این دختری که تو می خوای خیلی رویای هست و یا میگن تو مریم مقدس میخواد با تیپ جنیفر و این ناراحت ککندست برای من چرا من حتی هنوز نتونستم اون چی رو که می خوام پیدا کنم . متاسفانه من هر بار که پیام میزارم از کم داشته هام و مشکلاتم میگم ولی قانون قبول دارم و باورش دارم . هروز فایل های صوتی رو گوش میدم خاسته هامو مینویسم اما اون تغییر که باید ببینم نمیبینم :(

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3505 روز

      آقای نعمتی دوست عزیز مجدد سلام

      ??

      یعنی همیشه برای درخواست هایتان از خداوند پافشاری کنید یعنی از خدا مداوم طلب هدایت کنید و صبور باشید و نگران نباشید که با تاریخ عضویت بالا ، کمتر به نتیجه رسیدید ، در حقیقت شما از خدا به همه چیز می رسید، مهم نیست که 900 روز گذشت و این خبر خیلی خوبی هست ، چه سعادتی بالاتر از اینکه خدا تا این اندازه دوستتان دارد

      آما به قول بابا طاهر

      ((خوشا آنان که دائم در نمازند ))

      استاد عباس منش می فرمایند خداوند مثل رفلاکتور عمل می کند ، به یادش باشید به یادتان هست ، پس به هر شکلی بتوانم با خدا صحبت می کنم ، تمام کارهایم را با یاد او شروع می کنم ، همیشه ساده و خودمانی با خدا حرف می زنم ، می دانید ، خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است ، باور کنید همین که شناختمش در خدا ، زندگیم متحول شد ،عشقش زیباست ، لبخندهایش را حس می کنم ، خیلی دوستش دارم ، وقتی با خدا هستم پر از آرامشم و وقتی از او دور می شوم تشویش همه ی وجودم را می گیرد ، خوب می دانم اکنون که برای شما می نویسم او می بیند ، انگار چشم انتظار شماست ، خدا عاشق بندگانش هست ، مهرش را حس می کنید ؟؟؟ صدایش را در زوایای پنهان قلبتان حس می کنید ؟؟؟

      بخوانبدش او اجابت می کند ، عجیب این جملات از ذهنم می گذرد ، می دانم که می داند و شما هم می دانید

      احساس خوب شما ، همان است که راه راست را نشانتان می دهد ،

      امیدوارم لحظات قشنگ با خدا بودن را ، همیشه حس کنید ،

      در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        اهورا گفته:
        مدت عضویت: 4060 روز

        سلام خانوم لیلا شب خیز عزیز

        شما چه دست به قلم زیبای دارین

        طوری که یادم رفت دارم پیام میخونم فکر میکردم کتاب دارم میخونم . ممنونم از شما که این حس زیبا رو برام تشریح و توضیح دادین . خدایا مچکرم بابت دوستان خوبی ک بهم دادی .

        و همچنین مچکرم از استاد عزیز

        همینطور که شما گفتین عمل میکنم :) :) ??

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مرجان شاد گفته:
      مدت عضویت: 3165 روز

      شما نباید به حرف دیگران اهمیت بدید.ببینید چه کسی رو واقعا میخواین؟ ویژگی هاش رو بنویسید و تجسم کنید و مطمن باشید چنین کسی وارد زندگی شما میشه.همونطوری که باور کردین که بهتون خیانت کیشه و شد اینبار باور کنید کسی وارد زندگیتون میشه که عاشقانه دوستون داره و خودتون رو واقعا لایق اون عشق ببینید.و به خدا توکل کنید مطمن باشید هنوز هم هستند خیلی از کسانی که مثل شما فکر کنند.و سعی کنین از اون ادما که با حرفاشون بهتون انرژی منفی میدن دوری کنید..زندگیتون سرشار از عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اهورا گفته:
        مدت عضویت: 4060 روز

        سلام ممنونم از راهنمای تون درسته همون چیزی شد که تو فکر بود اما چرا اونی که خوبه اتفاق نیفتاده برام همیشه تو زندگیم این خلع رو حس میکنم و همیشه دنبالش هستم . هروز تصور میکنم بیان میکنم و.. چقدر دیگه باید صبر کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          ابوالفضل گفته:
          مدت عضویت: 3898 روز

          سلام

          رها شو و به عبارتی ازدواج رو رها کن و با مجردیت عشق کن و از این که مجردی خوش حال باش.

          یهو میبینی یه فرشته و دختر خیلی خانوم وارد زندگیت شده و شاخهاتو بالا سرت ببین.

          من خودم تقریبا 9 ماه پیش فک میکردم باید تنها نباشم و با ی دختری وارد رابطه بشم که شدم و پدرم در اومد به معنی واقعی و خدا رو شکر به راحتی کات کردم باهاش و نتونستم باهاش وارد مرحله خاستگاری و ازدواج بشم و احساس کردم اون فرشته ای که تو رویاهام باید باشه نیست و خلاصه کات کردم.

          الان از مجرد بودن و سینگل سینگل بودنم دارم واقعا لذت میبرم و جالبه انقد دختر خوب وارد زندگیم داره میشه و حالو حوصله هیچ کدومشون رو ندارم.

          من تا 9 ماه آینده رهای رها زندگی میکنم و فقط رو خودم کار میکنم و از نیروی جنسیم کاملا برا اهدافم استفاده میکنم نه دنبال این و اون بودن و بعد از 9 ماه گیرنده هام رو قوی تر میکنم تا فرشتمون رو ببینم بالاخره و …

          شما هم بی خیال ازدواج شو و با مجردیت حال کن…

          والا..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حنانه بهاری گفته:
          مدت عضویت: 3414 روز

          آقای نعمتی، دوست عزیز سلام

          “برای همیشه این خلع رو حس میکنم و همیشه دنبالش هستم ” این بخشی از رفتار و افکار اشتباه شما است که باید براش وقت بزارید و روش کار کنید

          همین رفتار اشتباه باعث به وجود اومدن “باورهای اشتباهی” در شما شده است … که اتفاقات ناگواری رو براتون رغم میزنه

          نباید به هیچ عنوان احساس خلع کنید … خودتون رو به حدی برسونید که از تنهاییاتون عمیقا و قلبا لذت ببرید (فعلا تمرکزتون رو فقط و فقط بر روی خودتون بزارید)

          به نظرم باید بر روی “عزت نفس” خودتون کار کنید

          چه بسا که اگه “عزت نفس” خودتون هم خوب بود، درگیری با فردی هم پیدا نمیکردید که مجبور بشید 15 میلیون دیه بدید

          اگه هم احساس میکنی دلیل مشکلات و عدم پیشرفتتون “عزت نفس” نیست … بیشتر بر روی خودتون و افکارتون متمرکز بشید … مطمئنا دلیلش در وجود خودتون هست

          ایشالا زود زود بتونید دلیل نرسیدن به خواسته هاتون رو پیدا کنید (فقط باید بیشتر تمرکز کنید سعی کنید یه مدت تنها باشید بیشتر بر روی خودتون و افکارتون و باورهاتون کار کنید)

          مطمئنم موفق میشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            اهورا گفته:
            مدت عضویت: 4060 روز

            سلام خانوم بهاری عزیز

            ممنونم از پیامتون حدود یک سال که تنهام بجز خانوادم زیاد با کسی در اتباط نیستم . معجزات قانونم دیدم و حتی تجربه کردم . بازم رو افکارم کار میکنم :)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شهلا ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 3440 روز

      سلام آقای نعمتی

      دختر خوب واقعا هست، دختری که خانواده نجابت و وفاداری براش بزرگترین ارزش هاست. متاسفانه مردم تجربیات و اخبار بد رو خیلی با آب و تاب منتشر میکنن. تا براشون دلسوزی بشه. اونا از همسرشون که وفادار و بینظیره واسه شما تعریف نمیکنن. من هم همسر وفادار و بینظیری دارم ولی حاضر نیستم به کسی بگم که اون چقدر خوبه چون میترسم کسی اونو از من بگیره (میدونم باورهام اینجا ایراد داره ولی اینجوری هستم)، من چادری و یا باحجاب کامل نیستم، مانتو کوتاه و شال میپوشم ولی بینهایت وفاداری و حفظ زندگی مشترکم برام ارزشمنده، داشتن خانواده بهم حس غرور میده ،با اینکه مشکلات زیادی با همسرم در اوایل داشتم(مسائل مالی و حرفهای خانواده ها)، احساس غرور میکنم که زندگی مشترکم رو حفظ کردم. دختر خوب زیاده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آرامش گفته:
      مدت عضویت: 3960 روز

      سلام آقای نعمتی

      خوبه که شما شرایط خانمی رو که دوست دارید در زندگی همراهتون باشه رو می دونید اما اگه میخواید نشونه ها رو جذب کنید اول از همه باید روی باورهای خودتون کار کنید تا در مدار همچین خانمی قرار بگیرید

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اهورا گفته:
        مدت عضویت: 4060 روز

        ممنونم خانوم خواجه نظری .

        باور کنید کار میکنم مشخساتی رو که نوشتم می خونم تو تفکرم می سازمش و حتی باهش حرف میزنم و… با این که الان تو جامعه شده که همه میگن دختر خوب با این شرایط پیدا نمیشه و… ولی منباز با باور های که دارم به فکرش هستم و بیشتر تایید میکنم که این شرایطی رو پیدا کنم که دل خواه خودمه . اما چند سالیه که میگزه ولی نتیجه ای نگرفتم :( حتی یه روز صبح تا غروب باخودم حرف زدم فکر کردمکه به ثروت میرسم با پولم این کارو می کنم اون میخرم و… بعد اذان با یکی درگیر شدم 15000 تومان دیه دادم :( ولی باز خدارو شکر به دادگاه نکشید با این که من مقصر نبودم . شاید من باید برعکس عمل کنم بگم نمی خوام این چیزارو دروغ بگم به قانون کائنات .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3505 روز

      آقای نعمتی دوست عزیز ، پیشنهاد می کنم کتاب آیین دوست یابی سایت استاد عباس منش را که صوتی هم هست ، تهیه بفرمایید

      مهمترین رابطه ی ما ، هماهنگ شدن با خدای درونمان یا خود مقدسمان است ، چناچه این رابطه اصلاح شود ، تمامی شرایطی که دوست دارید ایجاد می شود ، قرآن می فرماید ، خداوند به محضی که بگوید موجود باش ، موجود می شود ، این خاصیت انرژی است ،

      خودتان را دوست بدارید و عاشق خودتان بشوید ، من فکر می کنم شما آن قدر لیاقت و شایستگی های فراوان دارید که با سایت استاد عباس منش آشنا شده اید ، ، احساس می کنم خدا عاشقانه منتظر شماست ، و شما را برای خودش انتخاب کرده است

      طلبکار باید صبور و حمول

      که نشنیده ام کیمیاگر ملول

      صبور باشید که خدا همواره با شماست ، در رحمت او را بکوبید ، که درهای وسیعی به روی شما گشوده خواهد شد ، خدا پاکی و قداست شما را تحسین می کند ، سخنی بود که به من الهام شد تا به شما بگویم

      در خدا شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        اهورا گفته:
        مدت عضویت: 4060 روز

        سلام خانوم شب خیز عزیز

        حرفاتون برام خیلی جالب هست و خوشم امد ، شما درست میگین من ارتباط خودمو با خودا کم کردم .

        این یعنی چی ؟

        طلبکار باید صبور و حمول

        که نشنیده ام کیمیاگر ملول

        شما چطور با خدا صحبت می کنید آیا نماز میخونید ؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Elnaz vahdani گفته:
      مدت عضویت: 1172 روز

      چقدر جالب که من هم به این موارد فکر کردم یک رابطه بی نقص عاشقانه با یک انسان.ولی متاسفانه برعکس شد و خیانت رو تجربه کردم و این بده که از همه لحاظ برتری هم داشته باشی قیافه شغل و….چه خوب میشد اگر آدم های درست سر راه آدم های درست قرار بگیرند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1306 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    داشتن رابطه:

    -برای اغلب ما مسئله ی بسیار مهمی است اما در عمل روابط خوبی را تجربه نکرده و همواره روابطی دارای مشکل و ناپایدار داریم

    -ما موجودات اجتماعی هستیم

    -90 درصد از مشکلات ما در حوزه ی روابط و چگونگی داشتن رابطه ی مناسب است

    در واقعیت:

    -با درک قوانین الهی تمام خواسته های ما تحقق یافتنی است

    -قانون:

    ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستیم و جهان افراد شرایط موقعیت ها ایده های متناسب با باورها و فرکانس های ما را به سمتمان هدایت می کند

    -اولین قدم درک این قانون و دومین قدم ارسال فرکانس های مناسب به جهان هستی است

    -باورها و افکار ما به صورت ناآگاهانه با کانون توجهمان به جهان هستی ارسال می شود

    -کانون توجه با: چیزهایی که می بینیم می شنویم در مورد آنها صحبت می کنیم آنها را به یاد می آوریم تجسم می کنیم به وجود می آیند

    -اگر روابط نامناسب با افراد داریم تنها به این دلیل است که افکار و باورهای نادرست در ذهن ماست

    -با درک و عمل کردن به قانون روابط ما در تمام جنبه ها تغییر میابد

    -با کنترل کانون توجه افکار و باورهایمان می توانیم روابط خوبی با دیگران برقرار کنیم

    -ما خالق 100 درصد اتفاقات زندگی خود هستیم و با تغییر باورها و افکارمان می توانیم روابط دلخواه خود را خلق کنیم

    برای داشتن روابط عاطفی خوب بپذیریم:

    -تمام رفتارها و واکنش های افراد را با افکار و باورهای خود خلق می کنیم

    -ما تعیین می کنیم افراد چه برخوردی با ما داشته و چگونه با ما رفتار کنند

    -نوع رفتار و واکنش افراد به دلیل باورها و فرکانس هایی است که به جهان هستی ارسال می کنیم

    -افرادی که رفتار منفی و نامناسب با ما دارند با سایر افراد به شیوه ی متفاوت برخورد می کنند

    -با داشتن باورها و افکار نامناسب در صورت حذف افراد ،افراد دیگر همان رفتار و برخورد را با ما دارند

    -الگوهای تکرار شونده به ما ثابت می کنند: با افکار و باورهای خود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم

    -باید بتوانیم افکار و باورهای جدید در ذهن خود ایجاد کرده تا زندگی سراسر عشق آرامش و لذت را تجربه کنیم

    -در قدم اول باید درک کنیم ما خالق اتفاقات بی چون و چرای زندگی خود هستیم

    -با باورها و افکار خود به صورت ناآگاهانه افراد خاص را به زندگی خود دعوت می کنیم

    -همان گونه که با افکار و باورهای خود شرایط کنونی زندگیمان را خلق کرده ایم با تغییر آنها می توانیم شرایط آینده را به نفع خود تغییر دهیم

    -هیچ عامل بیرونی در شرایط و نتایج زندگی ما موثر نیست

    -اگر تاثیر عوامل بیرونی را در شرایط و اتفاقات کنونی خود بپذیریم هرگز نمی توانیم اتفاقات و نتایج زندگی خود را تغییر دهیم

    -باورها و افکار خود را تغییر داده تا نتایج زندگی به نفع ما تغییر یابد

    -باورها و افکار خود را به صورت اساسی و بنیادین تغییر داده تا نتایج زندگی به نفع ما تغییر یابد

    -نسبت به تغییر باورها و افکارمان متعهد و پایبند باشیم

    -بخواهیم نتایج و شرایط زندگی خود را هر بار بهبود دهیم

    -نسبت به الگوهای تکرار شونده حساس باشیم

    -افکار و باورهای یکسان باعث ایجاد الگوهای تکرار شونده می شوند

    -تا زمانی که افکار و باورهای خود را تغییر ندهیم اتفاقات بد و نامناسب به صورت زنجیره ای پی در پی برای ما رخ می دهد

    -با استفاده از قوانین می توانیم هر روز اتفاقات معجزه آسا را برای خود خلق کرده و رقم بزنیم

    -از قوانین بدون تغییر خداوند استفاده کرده و قدرت خود را برای خلق اتفاقات دلخواه درک کنیم

    -هر آن چیزی را که بخواهیم و اراده کنیم می توانیم خلق کنیم

    -خود را لایق و ارزشمند بدانیم

    -تصمیم بگیریم زندگی خود را در تمام جنبه ها و زمینه ها متحول و دگرگون کنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: